جمعه, 18 آبان , 1403 برابر با Friday, 8 November , 2024
جستجو

یکی از مسائل اساسی و ضروری دین اسلام، باور و عمل به «امر به معروف و نهی از منکر» است. اهمیت این آموزه را می‌توان در آیات قرآن کریم و یادکرد پربسامدش در روایات پیامبر(ص) و ائمه(ع) مشاهده نمود. هرچند عمل به مفاد امر به معروف و نهی از منکر، بر هر مسلمانی که شرایط آن را داشته باشد واجب است، اما انجام آن برای کسانی که از مقام دینی و دنیوی بالاتری برخوردار باشند ـ به مانند ائمه شیعه(ع) ـ ضرورت بیشتری ایجاب می‌کند. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد والاترین امرِ به معروف، ارشاد مردمان به دین حق، و مهمترین نهی از منکر، بازداشتن گمراهان از باورهای فاسدشان باشد. از این رو، ائمه شیعه(ع) به منظور عمل به این تکلیف شرعی، مهمترین وجهه همت خود را به ارائه واقعی دین خدا و هدایت گمراهان به مذهب حقه امامیه منعطف نموده‌اند.

امام رضا(ع) نیز به مثابه دیگر اجداد طاهرینشان، به مقابله و مبارزه با ادیان و فرقه‌های منحرف پرداختند، زمانی که اکثر فرقه‌ها به تئوریزه کردن عقاید خود از یک سو، و تبلیغ باورهایشان از دیگر سو مشغول بودند. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش خواهد بود که امام رضا(ع) به چه شیوه‌هایی به کارزار مقابله با فرق و مذاهب مختلف رفته‌اند؟ آیا می‌توان از آن ضابطه و قاعده‌ استخراج کرد و آن را به عنوان یک الگوی مبارزاتی تعریف نمود؟

واژگان کلیدی: امام رضا(ع)، ادیان غیراسلامی، فرق و مذاهب اسلامی، هدایت، الگوی مبارزه و مواجهه.

 مقدمه

دوران زندگانی امام رضا(ع) یعنی مابین سال‌های 148 تا 203 هجری قمری را می‌توان عصر ظهور و بروز ادیان و فرقه‌ها نام‌گذاری کرد. در دوره دوم حکومت عباسی و پس از تثبیت آن حکومت، و همچنین با گذر از تعصب و عرب‌گرایی به میراث مانده از حکومت بنی‌امیه و آشنایی مسلمانان با فرهنگ‌های ایران و یونان، با فضای فکری [نسبتاً] آزادی مواجه هستیم که اثرات فرهنگی و تمدنی عمیقی بر جهان اسلام نهاد. با دخالت حکومت در مسائل عقیدتی مانند برپایی مناظرات و فراهم آمدن شرایط مساعد سیاسی ـ اجتماعی گفتگوهای دینی، از یک سو باعث شد ادیان غیر اسلامی به ترویج افکار خود اقدام نموده، حتی شبهات و تردیدهای جدی در میان مسلمانان بپراکنند. از دیگر سو، فرق و مذاهب اسلامی متنوعی سر برآورده، در مسیر دستگاهی‌‌شدن و تثبیت باورهای خود حرکت می‌کردند.در این میان، امام‌رضا(ع) به عنوان برجسته‌ترین اندیشمند اسلامی به مواجهه با ادیان غیراسلامی پرداخته، علاوه بر اثبات دین اسلام به عنوان برترین مسلک، شبهات مطرح شده از سوی آنان را نیز پاسخ می‌گفتند. در جبهه دوم، حضرت‌رضا(ع) به عنوان رهبر جریان فکری امامیه، به کارزار و مقابله با مذاهب برساخته از جهل و غفلت در درون جامعه اسلامی شتافته، اندیشه‌های فاسد آنان را برملا می‌نمودند. علاوه بر مبارزه در جبهه برون‌دینی و درون‌دینی، یکی از مسائلی که ثامن‌الحجج(ع) درگیر آن بودند، وجود فرقه‌های مختلف شیعی بود، چرا که شیعیان نیز دچار تشتت شده، به فرقه‌ها و جریان‌های زیادی منقسم گشته بودند. از آن جمله می‌توان به زیدیه، فطحیه، اسماعیلیه، مفوضه و واقفیه اشاره نمود که بخش قابل ملاحظه‌ای از مناظرات و مواجهات امام رضا(ع) در جهت هدایت آنان بوده است.

بنابراین امام رضا(ع) در برابر موج رو به افزون شکل‌گیری فرق و مذاهب، واکنش نشان داده و به مانند آباء خود، لحظه‏ای از مبارزه با افکار التقاطی غفلت نورزیدند، زیرا بر اساس آموزه‏هاي كلامي شيعه، امام بايد داناترين و فاضل‌ترين فرد جامعه اسلامي باشد (کليني، 1365ش، ج1، ص201؛ طوسي، 1382ش، ج2، ص8) تا بتواند به آساني از عهده پاسخگويي به همه پرسش‏ها و چالش‏هاي ديني برآيد. لذا امام رضا(ع) که به «عالم آل محمد» شهره بودند (طبرسي، بي‏تا، ص328)، گفتگوهاي ديني را جزء وظايف خود مي‏دانستند، آنجا که با الهام‏گيري از آيه «ادْعُ إِلي‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَن…» (نحل،16/ 125) يکي از وظايف امام را اين چنين شرح دادند: امام بايد در برخورد با مخاطبان خود از سه ابزار حکمت و برهان، موعظه و خطابه و جدال نيکو استفاده ‏کند (کليني، 1365ش، ج1، ص200). بواسطه همین روشن‌گری‌هاست که در زیارت امام رضا(ع) می‌خوانیم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ … نَاصِراً لِدِينِكَ وَ شَاهِداً عَلَى عِبَادِكَ وَ كَمَا نَصَحَ لَهُمْ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ دَعَا إِلَى سَبِيلِكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة» (طوسی، 1411ب، ص404؛ ابن طاوس، بی‌تا، ص491).

درباره پیشینه این پژوهش باید گفت که گرچه تاکنون آثار زیادی درباره مواجهه امام رضا(ع) با ادیان و فرق مختلف نگاشته شده است، اما در هیچ کدام از آن‌ها از ارائه یک مدل و ساختار سخنی به میان نیامده و در راستای تحلیل جامع مواجهات اقدامی صورت نگرفته است (به عنوان نمونه، ر.ک: غروی و میراحمدی، 1387ش، گونه‌های مقابله…؛ صفری، 1388ش، فرقه‌های درون‌شیعی…).

1.      گفتگو و مناظره

از مجموع راهکارهای متصور برای مقابله دینی، پرکاربردترین و اثربخش‌ترین آن‌ها «گفتگو و مناظره[1]» است. لذا امام رضا(ع) برای بهره‌برداری از این روش و با اطمینان از مبانی دینی، به استقبال تضارب آراء در مناظره‌ها و مباحث شتافتند[2]، این در حالی بود که برخی از رهبران مذاهب، پرسش را زمینه گسترش شبهات و بی‌دینی‌ها‌ دانسته، و در مواجهه با آن‌ها دچار گسیختگی فکری می‌شدند[3]. گفتگو و مناظره با غیرمسلمانانی چون عمران صابي، جاثليق[4]، هيربد هيربدان يا هيربد اكبر[5]  و رأس‌الجالوت[6]  هريك نشان از استقبال حضرت از مناظرات است (ر.ک: ابن بابویه، 1378ق، ج1، صص154-178) [7]. از گفت‌وگوهاي درون‌دینی نیز مي‏توان به مناظره با «ابوقره» از سران اصحاب حديث درباره مسائل خداشناسی (کليني، 1365ش، ج1، صص96 و130-131)، گفتگو با «يحيي بن ضحاک سمرقندي» درباره امامت (ابن بابويه، 1378ق، ج2، صص231-232) و مناظره دنباله‏دار «سليمان مروزي» درباره توحيد (همان، صص190-179) اشاره کرد.

آنچه از مناظرات و گفتگوهای درون‌دینی و برون‌دینی امام رضا(ع) برای ما به یادگار مانده است، نشان می‌دهد که محل برگزاری آن‌ها خراسان و یا عراق بوده است و ظاهراً نشاني از آن در مدينه مشاهده نمی‌شود. اين مطلب از کلام عموي آن حضرت ـ «محمد بن جعفر» ـ کاملاً مشخص است، آن جا که به نوفلي مي‏گويد: «من اين خصوصيت ـ توانایی در مناظره ـ را در مدينه از ايشان سراغ نداشتم و نمي‏دانستم او تا اين اندازه در مناظرات متبحر است»(ابن‌بابويه، 1378ق، ج1، ص177؛ طبرسی، 1403ق، ج2، ص431). اين مسأله نشان مي‏دهد که امکان مواجهه با علماي دیگر اديان در مدينه وجود نداشته است، به همين دليل اين جنبه از شخصيت حضرت رضا(ع) براي نزديکان ايشان نيز ناشناخته بوده است. عنصر مناظره در زندگانی امام رضا(ع) به حدی پررنگ است که يکي از دلايل شهادت ایشان، پيروزي در مناظرات بيان شده است (مجلسي، 1404ق، ج49، ص290) با اين توضيح که مأمون به پيروزي‏هاي خيره‏کننده امام رشک برد و در پي حذف فيزيکي امام برآمد.

چنانچه از گفتگوهای حضرت در مسائل فقهی صرف نظر نماییم[8]، امام رضا(ع) در مناظرات کلامی و فرقه‌ای، به صورت نظام‌گرا و ساختاری از راهکارهای مختلفی جهت اثبات دیدگاه خویش و باطل نشان دادن افکار ناصواب استفاده نمودند که آن‌ها را می‌توان در موارد زیر دسته‌بندی نمود[9].

1-1. تمسک به حکم عقل

اشاره به مقام رفیع عقل (برقي، 1371ش، ج1، ص194) و معرفی آن به عنوان حجت خداوند بر جهانیان (کليني، 1365ق، ج1، ص25؛ ابن‌بابويه، بي‏تا، ج1، ص121) نشان از جایگاه این مهم در منظومه فکری امام رضا(ع) دارد. آن حضرت در سخنی تمام‌کننده، عقل را اولين حجت خدا معرفی نموده‌اند: «فهو حجة الله تعالي علي الخلق أولا» (طبرسي، 1403ق، ج2، ص433). بنابراین اولین ابزار حضرت رضا(ع) در تحلیل مسائل کلامی و مستندات ایشان در پاسخگویی به شبهات، تا حد زیادی متکی بر عقل و خرد بشری است. بر پايه آنچه از خلال احاديث امام رضا(ع) دريافت می‌شود، شناخت نسبت به اموری مانند اثبات صانع، خالقيت خدا و صفات او بوسیله عقل حاصل می‌شود. اثبات صانع از طریق برهان نظم برای یک زندیق که از حضرت برهان طلب می‌کرد، نمونه‌ای از کاربست عقل در مسائل کلامی است (کليني، 1365ش، ج1، صص78-79؛ ابن بابويه، 1357ش، صص250-251). قرار گرفتن عقل به عنوان داور تصدیق و تکذیب‌ها در مسائل توحید و همچنین چگونگی ارتباط ذات و صفات خداوند ـ در روزگاری که فرقه‌های مختلفی در این باره شکل گرفته بودند ـ تأکیدی مجدد بر راهگشایی عقل در مسائل کلامی دارد (به ترتیب ر.ک: ابن بابويه، بي‏تا، ج1، ص121؛ مفيد، 1413 الف، صص253-254). البته باید به این نکته توجه نمود که بر اساس آموزه‌های اهل بیت(ع)، استدلالات عقلی فقط به عنوان ابزار در جدل مفید هستند و نباید اساس عقیده قرار گیرد، چه دین قلمرو وحی است نه عقل (کلینی، 1365ش، ج1، صص56-58؛ ابن بابویه، 1395ق، ج1، ص324). به همین دلیل هنگامی‌که امام رضا(ع) در شهر مرو از اختلاف نظر مردم آن دیار در باب امامت باخبر گشتند، آن‌ها را جاهل دانسته و جایگاه امامت را بسیار فراتر از ملاک‌های عقلی آدمیان برشمردند و انتخاب امام را امری فرابشری معرفی کردند (کلینی، 1365ش، ج1، صص198-199).

همچنین آن حضرت در برابر واقفه که منکر وفات امام کاظم(ع) بودند، به این دلیل عقلی تمسک جستند: «اگر زنده بود، ميراثش تقسيم نمي‏شد و همسرانش ازدواج نمي‏کردند» (ابن بابویه، 1378ق، ج1، ص106؛ طبرسی، بی‌تا، ص324). همچنین یکی از استدلال‌های واقفه در عدم وفات امام هفتم، نیاز مردم به آن حضرت بوده (مجلسی، 1404ق، ج48، ص265) که امام رضا(ع) فرمودند: «اگر قرار بود خداوند به دلیل احتیاج مردم به شخصی، عمر او را طولانی کند، سزاوارترین فرد برای این هدف، رسول خدا بود (کشی، 1348ش، ص458).

1-2. بهره‌جویی از آیات قرآن

علاوه بر عقل، روش دیگری که امام رضا(ع) به خصوص در مواجهه با فرق و مقالات اسلامی از آن بهره‌برداری می‌نمودند، رجوع به نصوص دينی به‌ويژه قرآن کريم است. به طور کلی می‌توان گفت عقل و نصوص دينی در استدلال‌های کلامی امام رضا(ع)، نقش دو بال برای پرواز متکلم را ايفا می‌نمود[10]. اکنون به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود. به عنوان نمونه معتزلیان مرتکب گناه کبيره را نه مومن و نه کافر ‏دانسته، آن فرد را در شمار فاسقان قرار مي‏دادند، زيرا معتقد بودند فسق، در میانه ايمان و کفر جای دارد. اين نظريه به عنوان «منزله بين المنزلتين» شهرت يافت (سعد…، 1360ش، ص138؛ بغدادي، 1992م، ص18). هنگامي‏که این باور معتزله نزد امام(ع) مطرح شد، با تمسک به آيه «…إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلي‏ ظُلْمِهِمْ…» (رعد،13/ 6) فرمودند: قرآن بر خلاف باور معتزله نازل شده است (ابن بابويه، 1357ش، ص406؛ ابن شهرآشوب، 1328ش، ج2، ص85). لذا امام از این طریق امکان اثربخش بودن دعا برای مرتکب کبیره‌ای که از دنیا رفته را مطرح نمودند. همچنین امام هشتم(ع) در مقابل مفوضه، با تبیین مفهوم صحیح از تفویض به معنای واگذاری امر دین به رهبران دینی، معنای ناصحیح را واگذاری امر رزق و روزی دانسته، در این راستا به تمسک به آیات 62 سوره زمر و 40 سوره روم دیدگاه مفوضه را نادرست و در تضاد با قرآن دانستند (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص203).

در کنار اشاره به آیات، سیره زندگانی افرادی که در قرآن از آن‌ها نام برده شده نیز مورد تمسک آن حضرت در مقابله با فرقه‌های مختلف بوده است. به عنوان نمونه عده‏اي از صوفيان در خراسان به محضر امام رضا(ع) رسيده، لب به اعتراض گشوده، گفتند: «مأمون، امامت و ولايت را به تو داد و آن حق کسي است که غذاي زبر بخورد و پشم بپوشد و بر الاغ سوار شود و به عيادت مريض رود، ولي شما لباس فاخر پوشيده‏اي!». حضرت در جواب فرمودند: «يوسف پيامبر(ص) غذاي مرغوب و قباي ديباي مطلا مي‏پوشيد و بر مسند آل فرعون تکيه مي‏کرد؛ واي بر شما! از امام توقع عدالت و درستي مي‏رود، راستگو بوده و به عدالت رفتار کند و چون وعده دهد وفا نمايد. خداوند، لباس و طعام را حرام نکرده است! سپس حضرت آيه «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْق» (اعراف،7/ 32) را برای ابطال دیدگاه آنان تلاوت نمودند (إربلي، 1381ق، ج2، ص310؛ همچنین تمسک به زندگانی سلیمان نبی(ع) ر.ک: حرعاملي، 1409ق، ج1، صص421-422). متصوفه همچنین پذيرش ولايتعدي را مخالف با زهد دانسته بودند (ابن بابويه، 1362ق، ص72)، اما حضرت به اجباري بودن پذيرش اشاره کرده، به زندگاني يوسف نبي(ع) تمسک کردند که وي نيز از سر ضرورت، خزانه‏داري عزيز مصر را پذيرفته بود (ابن بابويه، بي‏تا، ج1، ص239). همچنین امام رضا(ع) قرآن را تکذیب‌کننده امکان رؤیت ـ که اهل حدیث و مجسمه به آن معتقد بودند ـ دانسته، و اجازه دادند هر روایتی با قرآن ناسازگار باشد، تکذیب گردد (کلینی، 1365ش، ج1، ص96)

1-3. تمسک به روایات و سنت نبوی

حدیث و سنت معصومان(ع) ـ که پس از قرآن مهمترین منبع مورد رجوع مسلمانان است ـ از دیگر ابزارهایی است که امام رضا(ع) در موارد زیادی از آن، به منظور اسکات خصم و تأیید دیدگاه‌های امامیه استفاده نمودند[11]. به عنوان نمونه امام رضا(ع) خوانش مرجئه از ایمان را در ضمن نقل روایتی از آباء خود از رسول‌الله(ص) چنین تعریف نمودند: «ایمان عبارت است از معرفت و اعتقاد قلبی، اقرار زبانی و عمل به وظائف»[12] (ابن بابویه، 1403ق، ج1، صص178-179)[13].

همچنين بايد به حديث «سلسله‌الذهب» اشاره کرد که در آن امام رضا (ع) با نقل حديثی از پيامبر(ص) عمل را در تعريف ايمان داخل دانستند (نک: امام رضا(ع)، 1406ق، ص40؛ ابن سلامه، 1405ق، ج2، ص324؛ ابن عساکر، 1415ق، ج5، ص462). همچنین هنگامی که مأمون از امام رضا(ع) درباره غلات پرسش می‌کند، حضرت با تمسک به آیات قرآن و نقل روایتی از رسول‌الله(ص)[14] و امیرالمؤمنین(ع)[15]، افکار آن‌ها را مورد نقد قرار می‌دهند (ابن بابویه، 1378ق، ج2، صص200-201). همچنین گروهی از غلات معتقد بودند سیدالشهداء(ع) به شهادت نرسیده و به مانند عیسی(ع) به آسمان عروج کرده است که امام رضا(ع) باور آنان را با استناد به روایتی از رسول الله(ص) مبنی بر شهادت امام حسین(ع) رد نمودند (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص203).

در موضعی دیگر امام رضا(ع) پس از نفی دیدگاه‌های تشبیهی و تجسیمی در مورد خداوند[16]، سخنی بر زبان جاری نمودند که می‌توان از آن به عنوان ملاک و معیار اعتقادات اهل بیت(ع) یاد کرد. حضرت فرمودند: «مَا شَهِدَ لَهُ الْكِتَابُ وَ السُّنَّةُ فَنَحْنُ الْقَائِلُونَ بِهِ… هر آنچه قرآن و سنت بر آن شهادت دهد ما قائل به آن هستیم» (کلینی، 1365ش، ج1، ص102).

1-4. استناد به باورها و نصوص مورد قبول مخاطب

شیوه عقلایی برای آغاز گفتگو و مناظره در مباحث مختلف به خصوص مسائل دینی، آن است که از نقاط مشترك آغاز شود. به عبارتی لازمه بحث درباره مابه‌الافتراق‌ها، شروع از اموری است که بر سر آن توافق وجود دارد. بنابراین امام رضا(ع) برای رفع اختلاف‌های دینی و مذهبی، از مواضع فكریِ مخاطبان آغاز و بر اساس مشتركات اعتقادی و دینی، به رفع باورهای ناصواب می‌پرداختند. این شیوه، یك روش ضابطه‌مند در مناظرات است و غیر از این، گفتگوهای دینی راه به جایی نخواهد برد. به همین دلیل رأس الجالوت برای مناظره با امام رضا(ع) بیان می‌کند که هیچ‏گونه دلیل و برهانی نمی‏پذیرد مگر آنکه در تورات، انجیل، زبور و یا در صحف ابراهیم(ع) و موسی(ع) موجود باشد. امام نیز به این تقاضای معقول پاسخ داده، فرمودند: «تو هیچ دلیل از من نپذیر مگر آنچه در تورات به زبان موسی بن عمران، و در انجیل به زبان عیسی بن مریم و در زبور به زبان داوود نقل شده باشد (ابن بابویه، 1357ش، ص427؛ طبرسی، 1403ق، ج2، ص420). نگرانی از مستندات امام رضا(ع) از زبان جاثلیق نصرانی هم تکرار شده است. او به مأمون می‌گوید چگونه با کسی بحث کنم که‏ به کتابی استدلال می‏کند که آن را قبول ندارم و به گفتار پیامبری احتجاج می‏کند که به او ایمان ندارم؟ که حضرت در جواب، به وی اطمینان خاطر می‌دهند که تمام مستنداتشان از انجیل باشد (ابن بابویه، 1378ق، ج1، ص156؛ جزایری، 1417ق، 2، ص450). به همین دلیل امام رضا(ع) با اشاره به خود، فرمودند: منصف‌ترین مردم کسی است که با خصمش با آئین، کتاب و شریعت طرف مقابل محاجه نماید (مجلسی، 1404ق، ج49، ص80).

بطلان دیدگاه مسیحیان درباره اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی(ع) با استناد به اعتقادات آن‌ها مانند نماز خواندن و روزه گرفتن حضرت مسيح(ع) ـ حال آنکه اگر خدا بود نیازی به آن‌ها نداشت ـ از موارد تمسک به باورهای خصم است (همان، ج10، ص303). همچنین عدم اختصاص معجزه احیاء اموات و شفای مرضی به حضرت عیسی(ع) ـ که مستمسکی در الوهیت شده بود ـ با شاهد آوردن از وقوع آن به دست پيامبراني چون «يَسَع»، «حزقيل» و «إيليا» ضربه‌ای دیگر برای از بین بردن یکی از اضلاع تثلیث مسیحیت بود (همانجا). همچنين اثبات بشارت به نبوت حضرت محمد(ص) با استفاده از بخش‌هایی از انجيل (ابن بابويه، 1378ق، ج1، ص162) و وجود نام 5 تن آل عبا در تورات و زبور (قطب‌الدین راوندی، 1409ق، ج1، ص346) از دیگر نمونه‌های استناد به باورهای خصم است[17]. همچنین وقتی فردی ثنوی[18] خدمت حضرت رضا(ع) آمد و گفت «من عقيده دارم عالم را دو خدا آفريده‏اند، شما چه دليل داريد كه صانع آن يك خداست؟» حضرت با اشاره به گفته آن شخص، فرمودند: اينكه مي‌گویى دو خداوند، خود دليل است بر آنكه يك خدا بوده است، زيرا تو مدعى‏ شده‏اى دو خدا بوده، پس خداى واحد اجماعى است، و بيشتر مورد اختلاف است [و نیاز به اثبات دارد]» (ابن بابویه، 1357ش، ص270)[19].

تمسک به باورهای خصم در موضع‌گیرهای ثامن‌الائمه(ع) در مقابل گروه‌های شیعی نیز دیده می‌شود. به عنوان نمونه «ابن حمزه» از سران واقفه نزد حضرت رضا(ع) آمد و عدم حضور ایشان در غسل پدرشان امام کاظم(ع) را نشانه عدم امامت آن حضرت دانست که امام فرمودند: مگر هنگام غسل امام حسين(ع)، فرزندش در کوفه محبوس و اسير ابن زياد نبود؟ ابن حمزه گفت: چرا، ولي مخفیانه بيرون آمد، و غسل پدرش را انجام داده و بازگشت. امام فرمود: آيا خدائي که او را بدين سان آورد، قادر نبود مرا هم از مدينه به بغداد بياورد؟ و حال آنکه من نه اسير بودم و نه در حبس!» (کشي، 1348ش، ص464).

2.      آسیب‌شناسی عقاید ناصواب

یکی دیگر از راهکارهای مورد استفاده امام رضا(ع) برای اثبات نادرستی افکار و عقاید، حمله نمودن به منشأ شکل‌گیری باور ناصحیح است، تا از این رهگذر، از یک سو مخاطبان خود را به ریشه‌ و بنیان شکل‌گیری فرقه‌ها و افکار رهنمون سازد و از سوی دیگر ضربه‌ای عمیق بر پیکره آن مذهب فرود آید. در مراجعه به منابع تاریخی و جوامع روایی می‌توان به سه آسیب‌شناسی امام رضا(ع) دست یافت.

2-1. فهم ناصواب از آیات قرآن

در تاریخ علم کلام اسلامی، گاه با فرقه‌هایی رو به رو می‌شویم که علت اساسی انحراف آن‌ها، برداشت ناصواب از آیات قرآن و عمدتاً تمسک به ظواهر آیات متشابه است. به عنوان نمونه می‌توان به برداشت ظاهری از آیات «وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّك…» (الرحمن،55/ 27)، «… خَلَقْتُ بِيَدَيَّ…» (ص،38 /75) و «…كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ…» (القصص، 28/ 88) در اثبات تجسیم خداوند اشاره نمود (بغدادی، 2003م، ص64؛ مفتی، 1374ش، ص258). البته قرآن کریم خود به ذووجوه بودن قرآن و امکان برداشت‌های ناروا از برخی آیات هشدار داده است: «…مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِه…» (آل‌عمران،3 / 7).

لذا امام رضا(ع) گاه به برداشت‌های ناروای رهبران فرقه‌ها از آیات قرآن اشاره نموده‌اند. به عنوان نمونه آن حضرت نحوه استدلال قدریه[20] به آیه «… إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ…» (الرعد، 13/ 11) را نادرست دانستند، چرا که آنان تنها به ابتدای آیه توجه نموده و تتمه آن را تأویل نموده‌اند (حمیری، بی‌تا، 158). حضرت با اشاره به تتمه آیه فوق و ذکر آیه 34 سوره هود به تبیین دیدگاه صحیح اقدام نمودند (همانجا).

2-2. برداشت ناروا از روایات

امکان گمراهی افراد از طریق برداشت ناروا از روایات بسیار بیش از آیات قرآن کریم است. علاوه بر این مشکل، اموری چون تقطیع، نقل به معنا، حذف سبب صدور و برجای نماندن شرایط بافتی[21]، تصحیف و همچنین جعل و تحریف وضعیت حدیث را بغرنج‌تر می‌کند. در اینجا تنها به برخی از موارد اشاره می‌شود. به عنوان نمونه یکی از دلایل مجسمه در اثبات جسمانیت خدا ـ حداقل در آخرت و رؤیت پروردگار در بهشت ـ روایت « إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ» است[22]. امام رضا(ع) پس از شنیدن برداشت ناصحیح از این روایت، ضمن اظهار تعجب فرمودند: «به تحقیق آن‌ها ابتدای حدیث را حذف کرده‌اند». سپس آن حضرت شأن صدور روایت را مربوط به درگیری دو فرد و توصیه پیامبر(ص) به عدم تقبیح چهره یکی از آن‌ها که شبیه صورت حضرت آدم(ع) بود دانستند (ابن بابویه، 1357ش، ص153؛ طبرسی، 1403ق، ج2، ص410)[23].

همچنین یکی از دلایل فرقه واقفه در عدم پذیرش امامت حضرت رضا(ع)، روایاتی منسوب به امام صادق(ع) بود که: «هرکس خبر آورد فرزندم از دنیا رفته، کفن شده و در قبر گذاشته شده را تصدیق ننمائید» (کشی، 1348ش، صص475-476) [24]. همچنین آنان به روایاتی درباره قائم بودن امام هفتم تمسک می‌کردند (همان، ص477).

اما امام رضا(ع) در روایتی صراحتاً عدم توانایی در تأویل احادیث مربوط به قائم و تفسیر ناصحیح از روایات مربوط به سفیانی را علت گمراهی برخی از سران واقفه دانستند (حمیری، بی‌تا، ص154). نیز امام رضا(ع) به علت گمراهی اسماعیلیه ـ که وصایت امام صادق(ع) درباره اسماعیل را مستمسک خود قرار داده بودند ـ اشاره نمودند، و وصیت مذکور را در خصوص صدقات دانستند و نه وصیت به امامت (کشی، 1348ش، صص473-474). شاید به همین دلایل باشد که امام رضا(ع) در نقل روایتی از رسول‌الله(ص)، همگان را از بسندگي به نقل و روايت، بدون درايت نهي کردند (ابونعيم اصفهاني، 1934م، ج1، ص138؛ خطيب بغدادي، 1408ق، ص31).

2-3. تحریف و جعل روایت

پس از بحث درباره انواع بدفهمی‌ها از روایت و اثرگذاری آن‌ در شکل‌گیری فرقه‌ها، نوبت به مهمترین عامل در این زمینه یعنی تحریف و جعل می‌رسد  که باعث گمراهی طیف وسیعی از فرقه‌ها شده بود. به دلیل حجم بالای این موارد، تنها به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

فرقه و یا اندیشه‌‌ای که بیش از همه جعل روایات را محملی برای اثبات دیدگاه خود قرار داده بودند، مجسمه و مشبهه بودند، به همین دلیل امام رضا(ع) یکی از عوامل گسترش قول به تشبيه را جعل روايات دانستند. «حسين بن خالد» گويد: به امام عرض کردم: مردم ما را به تشبيه و جبر نسبت مي‏دهند و اين به دليل رواياتي است که از آباء شما نقل شده است. امام در جواب فرمودند: يا ابن خالد! آيا روايات آباء من پيرامون تشبيه و جبر فزون‏تر است يا آنچه در اين زمينه از خود پيامبر(ص) روايت شده است؟ گفتم: آنچه از رسول‏ خدا(ص) نقل شده بيشتر است. امام فرمودند: پس بايد بگوييد رسول خدا قائل به تشبيه و جبر بوده است! در حالي‏که رسول الله(ص) اين کلمات را به زبان نياورده است بلکه به‏ دروغ به او نسبت داده‏اند. پس بگوييد آباء من نيز چنين چيزي نفرموده‌اند» (ابن بابويه، 1378ق، ج1، صص142-143).

نیز امام رضا(ع) پیروان خود را به رواياتی که غلات جعل کرده و به اهل‏بيت(ع) نسبت داده‌ و روایاتی که در موضوع غلو وضع شده، توجه ‌دادند (به ترتیب، ر.ک: ابن بابویه، 1357ش، ص364؛ طبري، 1383ق، ص340). در همین راستا هنگامی‌که «يونس بن عبدالرحمن» روایات زیادی از اصحاب جعفر بن محمد(ع) استماع کرده و به همراه کتاب‌هایشان بر علی بن موسی‌الرضا(ع)عرضه كرد، ایشان انتساب بسياري از آن‌ها به امام صادق(ع) را رد نموده، فرمودند: خدا ابوالخطاب ـ از بزرگان غلات ـ را لعنت كند چرا كه بر ابوعبدالله دروغ بست و همچنين ياران او که تا همين امروز اين احاديث را در كتب اصحاب جعفر بن محمد(ع) وارد مي‌كنند (کشی، 1348ش، ص224)[25]. تلاش واقفه در تحریف روایات به سود مکتب خود و مقابله امام رضا(ع) در برملا نمودن این نقشه را به خوبی می‌توان در این گفتگو مشاهده نمود: «حسن بن قياما الصیرفی» از حضرت پرسيد: پدرتان چه شد؟ امام فرمودند: از دنيا رفت، چنانکه پدرانش از دنيا رفتند. او ادامه داد: پس با روايتي که «زرعه بن محمد حضرمي» از «سماعه بن مهران» از امام صادق(ع) نقل مي‏کند چه کنيم که در آن آمده است، پسرم مانند 5 تن از پيامبران است، از جمله آنکه مانند يوسف(ع) بر او حسادت ورزيده و مانند يونس غائب مي‏شود. امام رضا(ع) با شنيدن اين سخنان فرمودند: زرعه دروغ مي‏گويد، حديث را اين چنين شنيده است: همانا صاحب اين امر ـ يعني قائم ـ مانند پنچ پيامبر است و اصلاً نامي از پسر خود نبرده است» (کشي، 1348ش، ص477)[26].

حضرت رضا(ع) در یک دستورالعمل کلی و به منظور عدم گمراهی افراد در اثر روایات جعلی، مردم را به تشخیص حدیث سره از ناسره از طریق عرضه بر قرآن فراخواندند (کليني، 1365ش، ج1، ص96؛ ابن بابويه، 1357ش، صص111-112).

3.      تفسیر و تأویل

سومین ابزار امام رضا(ع) جهت هدایت ادیان و مذاهب اسلامی و غیر اسلامی، بهره‌جویی از تفسیر و یا تأویل نصوص دینی است. به عنوان نمونه امام رضا(ع) پس از تمسک به بخشی از تورات که در آن الفاظ

«أَحْمَاد»، «إلِيَّا»، «بنت أَحماد»  «شَبَّر» و «شَبِير» ـ با تصریح به لفظ «تفسیر» ـ آن‌ها را به پنج تن آل‌عبا بازگرداندند ‏(قطب‌الدین راوندی، 1409ق، ج1، ص346).

بیشترین تفسیر و تأویل در روایات امام رضا(ع) را در موضوع تشبیه و تجسیم مشاهده می‌نماییم. به عنوان نمونه «ابوقره[27]» از اصحاب حدیث اهل سنت نزد حضرت آمده و می‌گوید: ما روایتی را نقل می‌کنیم که خداوند رؤیت و کلام را میان پیامبرانش تقسیم کرد، کلام را به موسی(ع) و رؤیت و دیدارش را به محمد(ص) عطا نمود[28]. امام رضا(ع) در پاسخ به آموزه‌های رسول اکرم(ص) مبنی بر ممتنع بودن احاطه بر خدا و دیدن پروردگار اشاره، و آن را رد نمودند. ابوقره که هنوز از سخن خود کوتاه نیامده بود، به آیه «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‏» (النجم، 53/ 13) تمسک کرد که حضرت با یادآوری آیات 11 و 18 همان سوره و آیه 110 سوره طه، رؤیت را به دیدن نشانه‌های الهی تفسیر نمودند (کلینی، 1365ش، ج1، ص96).

همچنین «اباصلت هروی» نزد حضرت می‌آید و از چگونگی برخورد خود نسبت به روایاتی که بر دیدار پروردگار در منازل بهشتی دلالت دارد سؤال می‌کند، روایاتی که اباصلت تصریح می‌کند از اهل حدیث شنیده است. اما امام رضا(ع) با نفی آن و پس از ذکر مقدماتی، آن را به زیارت رسول‌الله(ص) در بهشت تأویل نمودند (ابن بابویه، 1362ش، ص460).

همچنین آن حضرت لفظ «وجه» در آیات 88 سوره القصص و 27 سوره الرحمان را به دین، معرفت، انبیاء و اولیاءالله تفسیر نمودند تا مورد سوء استفاده صورت‌گرایان و قائلان به رؤیت پروردگار قرار نگیرد (طبرسی، 1403ق، ج2، ص409). همچنین آن حضرت آیات «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ» (القیامه، 75/ 22) که مورد استفاده اهل حدیث در بحث رؤیت قرار می‌گرفت به انتظار ثواب تفسیر نمودند (فتال نیشابوری، بی‌تا، ج1، ص34). نیز معنای ظاهری اصحاب حدیث از عرش را نفی کرده و آن را مجاز از علم و قدرت دانستند[29] (کلینی، 1365ش، ج1، ص131). به طور کلی باید گفت بخشی از آنچه در نصوص دينی از زبان خدا و رسول(ص) رسيده است، آنگاه که با کليات عقلی مورد پذیرش ائمه(ع) سازگار نباشد، بايد تأويل گردد و از معنای بدوی و ظاهری خود فرا برده شود.

4.      بهره‌جویی از دعا و راز و نیاز

علاوه بر آنچه گفته آمد، امام رضا(ع) از سلاح دعا[30] و راز و نیاز نیز برای هدایت گروه‌ها و فرقه‌های مختلف استفاده نمودند. به عنوان نمونه در اختیار معرفه‌الرجال آمده است که «یزید بن اسحاق» از طرفداران امامت حضرت رضا(ع)، برادری داشت که بر حیات امام کاظم(ع) پافشاری کرده و دائم با یزید، بر سر مسائل مذهبی به مناظره می‌پرداخت. هنگامی که بحث‌ها بالا گرفته و نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود، فرد واقفی به برادرش چنین می‌گوید: «اگر امام تو از منزلت و رفعتی که ادعا می‌کنی برخوردار است، از او بخواه تا برای من دعا کرده، به مذهب حق رهنمون شوم». ابن اسحاق خدمت امام رضا(ع) شرفیاب شده و جریان را بازگو می‌کند. سپس امام در حالی که رو به سوی قبله کرده و دست راست خود را به سوی آسمان گشوده بودند، فرمودند: «اللَّهُمَّ خُذْ بِسَمْعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ مَجَامِعِ قَلْبِهِ حَتَّى تَرُدَّهُ إِلَى الْحَقِّ[31]». دعای امام چنان اثرگذار بود که پس از اندک زمانی، فرد واقفی به حقانیت امام هشتم(ع) ایمان می‌آورد (کشی، 1348ش، صص605-606).

همچنبن گاه در لا به لای ادعیه اعتقاد طرف مقابل به نقد گرفته می‌شود. به عنوان نمونه امام رضا(ع) در نفی تفویض و در قالب راز و نیاز فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنِّی بَرِی‏ءٌ مِنَ الْحَوْلِ وَالْقُوَّةِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِكَ … اللَّهُمَّ لَكَ الْخَلْقُ وَ مِنْكَ الرِّزْقُ وَ إِیاكَ نَعْبُدُ وَ إِیاكَ نَسْتَعِینُ اللَّهُمَّ أَنْتَ خَالِقُنَا وَ خَالِقُ آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ وَ آبَائِنَا الْآخِرِینَ اللَّهُمَّ لَا تَلِیقُ الرُّبُوبِیةُ إِلَّا بِكَ وَ لَا تَصْلُحُ الْإِلَهِیةُ إِلَّا لَك» (مجلسی، 1404ق، ج25، ص343).

همچنین ثامن‌الحجج(ع) که علت نافرمانی تعدادی از برادران خود در عدم تبعیت از وصیت موسی بن جعفر(ع) و خارج شدن از جریان اصلی فرقه امامیه را تنگدستی و مقروض بودن آنان دانسته بودند، پس از اعطا کمک مالی به آن‌ها (کلینی، 1365ش، ج1، ص318) و عدم اثر آن، به آخرین تیر ترکش خود یعنی دعا متوسل شدند: «أَمَّا إِنِّي يَا إِخْوَتِي فَحَرِيصٌ عَلَى مَسَرَّتِكُمْ اللَّهُ يَعْلَمُ اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّي أُحِبُّ صَلَاحَهُمْ وَ أَنِّي بَارٌّ بِهِمْ وَاصِلٌ لَهُمْ رَفِيقٌ عَلَيْهِمْ أُعْنَى بِأُمُورِهِمْ لَيْلًا وَ نَهَاراً … اللَّهُمَّ أَصْلِحْهُمْ وَ أَصْلِحْ لَهُمْ وَ اخْسَأْ عَنَّا وَ عَنْهُمُ الشَّيْطَانَ وَ أَعِنْهُمْ عَلَى طَاعَتِكَ وَ وَفِّقْهُمْ لِرُشْدِكَ» (همان، ص319).

5.      محاصره اجتماعی ـ اقتصادی

آخرین روش امام رضا(ع) در مبارزه با ادیان، فرقه‌ها و اعتقادات ناصواب، قرار دادن پیروان آن‌ها در حصر اجتماعی ـ اقتصادی است. این اعمال فشار که از لحاظ رتبه، واپسین ابزار و بعد از روش‌های پیش‌گفته مورد استفاده امام هشتم(ع) قرار گرفت، بیشتر در جهت عدم انتشار افکار گمراه‌کننده بود. بنابراین منظور از محاصره اجتماعي، بازداشتن اصحاب و شيعيان از رفت و آمد با گمراهان، اعلام برائت و تفسیق و نفرین آن‌هاست. به عنوان نمونه وقتي حضرت رضا(ع) از همنشيني يکي از ياران خود به نام «محمد بن عاصم» با واقفیه خبردار شدند، وی را با استناد به آيه 140 سوره نساء به شدت نهي ‏نمودند (کشي، 1348ش، ص457). عدم پاسخ به نامه فرد واقفی نیز می‌تواند در راستای محاصره اجتماعی تحلیل شود (همان، ص461). همچنین امام رضا(ع) با استناد به سخن امام صادق(ع)، این‌گونه پیروان خود را به قراردادن قائلان به جبر در محاصره توصیه نمودند: «کسي‏که گمان کند خداوند بندگانش را بر گناهان اجبار مي‏نمايد و آن‏ها را به آنچه نمي‏توانند مکلف مي‏کند، از قرباني‏اش نخوريد و شهادتش را نپذيريد و پشت سرش نماز نخوانيد» (ابن بابويه، 1378ق، ج1، ص124). نیز ابوالحسن الرضا(ع) در روایت صریحی، غلات را کافر و مفوضه را مشرک دانسته[32] و فرمودند: «هر كس با ايشان همنشين شود يا رفت و آمد كند، يا هم‌خوراك و هم‌شرب شود، يا ازدواج كند؛ دختر بدهد يا بستاند، يا آنان را امان دهد يا در امانتى امين داند، يا حديثشان را تصديق كند، يا ايشان را در كلامى يارى نمايد، از حريم ولايت خداوند و رسول گراميش خارج گشته و از دائره ولايت ما خاندان بيرون رفته است» (طبرسی، 1403ق، ج2، ص415).

از دیگر راهکارهای محاصره اجتماعی، بیزاری جستن از فرقه‌های بداندیش ـ با تعبیر دینی: برائت ـ است. به عنوان نمونه امام رضا(ع) فرمودند: «هرکس در نزد او از صوفيه نام برده شود و به زبان و دل انکارشان ننمايد، چنين کسي از ما نيست» (قمي، 1414ق، ج2، ص57). در موضعی دیگر، امام رضا(ع) غلات را به مانند مسیحیان گمراه تشبیه نموده و برائت خود را از غلات، به مانند بیزاری عیسی(ع) از نصاری تشبیه نمودند (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص201).

 همچنین از ديگر اقدامات امام که مي‏توان آن را در راستاي حصر اجتماعي قلمداد کرد، استفاده از ابزار تکفیر (به عنوان نمونه تکفیر مشبهه: حلي، 1408ق، ص297)، تفسيق (به عنوان نمونه: کشی، 1348ش، ص456) و یا نفرين است (به عنوان نمونه: کلینی، 1365ش، ج6، ص195). در همین راستا هنگامی که نام «علی بن ابی حمزه» ـ از سران واقفه ـ نزد امام رضا(ع) برده شد، حضرت ضمن مشرک خواندنش، وی را لعنت نمودند[33]. راوی با تعجب از مشرک شمردن آن‌ها سؤال کرد که حضرت با تمسک به آیه «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِم…» (التوبه،9/ 32) و ممانعت وی از پرستش خداوند، وصف شرک را لایق او دانستند (طوسی، 1411 الف، ص70)[34]. امام نه تنها خود، واقفیان را نفرین نمودند، بلکه دیگران را نیز به این امر فرا ‌خواندند (کشی، 1348ش، ص461).

توضیح این نکته ضروری است که هرچند منطق و مشی اهل‌بیت بر رفق و مدارا و محبت بنیان نهاده شده[35]، اما نفرین و نکوهش راهی بود تا به صراحت و بدون هیچ‌گونه توجیهی پرچم‌داران ضلالت و گمراهی به عموم مردم معرفی شود. همچنین باید این نکته را اضافه نمود که بر اساس روایات، می‌توان اثبات کرد که لعن و تفسیق و به طور کلی سرزنش در مرحله پایانی و از لحاظ رتبه پس از دیگر روش‌های مبارزاتی بوده است. در نامه‌ای که امام رضا(ع) به «احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی» نوشتند، به علت نکوهش «ابن ابی حمزه بطائنی» و شاگردانش و «ابن سراج» اشاره کردند اما پیش از آن به حدیثی از امام باقر(ع) تمسک کردند که: «در نکوهش شیعیان نباید شتاب کرد، اگر امروز قدم آن‌ها بلغزد، باشد که فردا بپا خیزند و ثبات گیرند، هیچ کس را نمی‌توان یافت که کاملاً هم عقیده تو باشد». سپس فرمودند: «در نکوهش بطائنی و ابن سراج و یاران بطائنی شتاب نمی‏ورزم، باشد که آنان را به لجاجت وادار نکرده باشم». این جملات نشان می‌دهد نکوهش حضرت پس از گذشت زمانی بوده که احتمال می‌رفت آن‌ها به راه حقیقت بازآیند (حمیری، بی‌تا، ص153؛ مجلسی، 1404ق، ج49، ص267).

درباره حصر اقتصادی باید گفت، علاوه بر آنکه محاصره اجتماعی و نهی از مراوده با افراد بداندیش، خود موجب محرومیت اقتصادی می‌شود اما گاه با دستورالعمل‌هایی از سوی امام رضا(ع) مواجه می‌شویم که به صورت مستقیم محاصره اقتصادی آنان درخواست شده است. به عنوان نمونه حضرت در مواجهه با مجبره[36]، محروم ساختن آن‏ها از دريافت وجوهات شرعي مانند زکات را خواستار شدند (ابن بابويه، 1378ق، ج1، ص124). همچنین در روايتي، «يونس بن يعقوب» درباره پرداخت زکات به واقفه مي‏پرسد که حضرت رضا(ع) او را به شدت از اين عمل بازداشتند (کشي، 1348ش، ص456). عدم امانت دادن به غلات و مفوضه نیز می‌تواند در این راستا تحلیل شود (ابن بابویه، 1378ق، ج1، ص143).

نتیجه گیری

در نیمه دوم سده دوم هجری و در پی تغییرات بنیادین تمدنی، شاهد رشد و نضج افکار انحرافی و پدید آمدن فرق و مذاهب مختلفی در جهان اسلام هستیم. این گروه‌ها در کنار ادیان و فرقی که از پیش حضور داشتند، هر یک به تبلیغ عقاید خویش می‌پرداختند. لذا امام رضا(ع) به عنوان بزرگترین اندیشمند اسلامی و رهبر جریان فکری ـ مذهبی امامیه به مواجهه و موضع‌گیری در برابر اندیشه‌های التقاطی و الحادی پرداختند. گوناگونی عقاید از یک سو، و تفاوت میزان خطر هر یک از آن‌ها برای اسلام راستین از دیگر سو، دو متغییر عمده در نحوه تعامل و انتخاب روش مبارزاتی از سوی امام رضا(ع) بوده است. همچنین با توجه به روایات منقول از امام رضا(ع) می‌توان یک سیر منطقی از روش‌های مواجهه ترسیم نمود. در مرحله آغازین، ثامن‌الحجج(ع) از روش مناظره و گفتگو برای هدایت گمراهان استفاده نمودند. در این روش استناد به باورها و متون مورد قبول مخاطب و همچنین بهره‌گیری از نصوص دینی و براهین عقلی مبنا قرار گرفته است. در مرحله دوم آسیب شناسی عقاید انحرافی، به صورت نشان دادن برداشت‌های ناروا از آیات و روایات و همچنین اشاره به جعل و تحریف مورد استفاده قرار گرفت تا از این طریق منشأ شکل‌گیری عقیده ناصواب نشانه گرفته شود. ابزار دیگری که مورد استفاده آن حضرت قرار می‌گیرد، تفسیر و تأویل نصوصی است که ظاهر آن‌ها باعث سوء برداشت شده است. چهارمین ابزار که از آن به سلاح تعبیر شده است، دعا و راز و نیاز است. چنانچه هیچ یک از روش‌های چهارگانه فوق اثربخش نباشد، امام رضا(ع) به منظور عدم نشر افکار التقاطی، به محاصره اجتماعی ـ اقتصادی روی می‌آوردند. ترک مجالست، لعن و نفرین، تکفیر و تفسیق و در نهایت برائت در این دسته جای دارند. در پایان باید گفت این الگوی مبارزاتی می‌تواند مبنایی برای امر به معروف و نهی از منکر و مقابله با افکار گمراه‌کننده باشد.

دکتر محمود کریمی؛ دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق(ع)
یحیی میرحسینی؛ دانشجوی دوره دکتری رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق(ع)

کتابنامه

    قرآن کریم
    امام رضا علیه‌السلام (1406ق)، صحيفه‌الرضا. مشهد: انتشارات كنگره جهانى امام رضا(ع).
    ابن ابی عاصم شیبانی (1411ق)، الآحاد و المثانی. ریاض: دارالدرایه للطباعه و النشر.

4.       ابن اشعث کوفی، محمد بن محمد (بی‌تا)، الجعفریات. تهران: مکتبه نینوی الحدیثیه.

    ابن بابويه، محمد بن علي (1357ش)، التوحيد. قم: انتشارات جامعه مدرسين.
    ـــــــــــ . (1361ش)، معاني الاخبار. قم: انتشارات جامعه مدرسين.
    ـــــــــــ . (1362ش)، الأمالي. تهران: انتشارات كتابخانه اسلاميه.
    ـــــــــــ . (1378ق)، عيون أخبار الرضا(ع). بي‏جا: انتشارات جهان.
    ـــــــــــ . (1395ق)، كمال الدين. قم: دار الكتب الإسلاميه.
    ـــــــــــ . (1403ق)، الخصال. قم: انتشارات جامعه مدرسين.
    ـــــــــــ . (بي‏تا)، علل الشرائع. قم: انتشارات مكتبه الداوري.
    ابن حبان (1414ق)، صحیح. به کوشش شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسه الرساله.
    ابن حجر عسقلانی (1415ق)، تقریب التهذیب. بیروت: چاپ دوم، دارالکتب العلمیه.
    ابن حزم آندلسی (1416ق)، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل. بیروت: دارالکتب العلمیه
    ابن سلامه (1405ق)، مسند الشهاب. به کوشش حمدي عبدالمجيد السلفي، بيروت: موسسه الرساله.
    ابن سید الناس، محمد بن عبدالله (1406ق)، عیون الاثر. بیروت: مؤسسه عزالدین للطباعه و النشر.
    ابن شهرآشوب مازندراني (1328ش)، متشابه القرآن. بي‏جا: انتشارات بيدار.
    ـــــــــــ . (1379ق)، مناقب آل أبي طالب (ع). قم: مؤسسه انتشارات علامه.
    ابن طاوس، سيد على (1363ش)، فرج المهموم. قم: منشورات الرضی.
    ـــــــــــ . (بی‌تا)، جمال الأسبوع. قم: انتشارات رضى.
    ابن عساكر (1415ق)، تاريخ مدينه دمشق. بيروت: دار الفكر.
    ابن عطیه(1423ق)، ابهی الهمراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد. بیروت: مؤسسه الاعلمی
    ابن قتیبه (بی‌تا)، تأویل مختلف الحدیث. بیروت: دارالکتب العلمیه.
    ابن ماجه، محمد بن يزيد (بي‏تا)، سنن. به کوشش محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت: دارالفکر.
    ابن منده اصفهانی(1422ق)، الایمان. بیروت: دارالکتب العلمیه.

26.    ابوالفرج اصفهانی(1385ق)، مقاتل الطالبیین. به کوشش کاظم المظفر، نجف: منشورات المکتبه الحیدریه.

    ابوحاتم رازی (1372ق) الجرح و التعدیل. بیروت: داراحیاء التراث العربی
    ابونعيم اصفهاني (1934م)، ذکر اخبار اصبهان. ليدن: بريل.
    إربلي، علي بن عيسي (1381ق)، کشف الغمه. تبريز: مکتبه بني‏هاشمي.
    اسدي، علي (1387ش). «کتاب مقدس و جايگاه آن در مناظرات امام رضا(ع)». معرفت، ش 129.
    بخاري، محمد بن اسماعيل (1401ق)، صحيح. بيروت: دارالفکر.
    برقي، احمد بن محمد بن خالد (1371ق)، المحاسن. قم: دار الكتب الإسلاميه.
    بغدادى، عبد القاهر(1408ق)، الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه منهم. بیروت: دار الجیل/دار الافاق.
    ـــــــــــ . (1992م)، الملل و النحل. بيروت: دار المشرق، چاپ سوم.
    ـــــــــــ . (2003م)، اصول الايمان. بيروت: دار و مكتبه الهلال.
    بيهقي، ابو بكر (1421ق)، القضاء و القدر. رياض: مكتبه العبيكان.
    ترمذی (1403ق)، سنن. به کوشش عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت: دارالفکر.
    تستری، محمدتقی (1422ق)، قاموس الرجال. قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
    جرجانی، میرسیدشریف(1412ق)، التعریفات. تهران: چاپ چهارم، ناصر خسرو.
    جزایری، سیدنعمت الله(1417ق)، نور البراهین. قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
    حرعاملي، محمد بن حسن (1409)، وسائل الشيعه. قم: مؤسسه آل البيت(ع).
    حلي، رضي‏الدين علي بن يوسف (1408ق)، العدد القويه. قم: کتابخانه آيه الله مرعشي.
    حمیرى قمى، عبدالله بن جعفر (بی‌تا)، قرب الإسناد. تهران: انتشارات كتابخانه نينوى.
    خطیب بغدادی (1417ق)، تاریخ بغداد. بیروت: دارالکتب العلمیه.
    ـــــــــــ . (1408ق)، نصيحه اهل الحديث. به کوشش عبدالکريم احمد الوريکات، اردن: مکتبه المنار.
    خوئي، ابوالقاسم (1410ق)، معجم رجال الحديث. قم: مرکز نشر آثار شیعه.
    دارمی (1416ق)، الرد علی الجهمیه. به کوشش بدر بن عبدالله، کویت: دارابن کثیر.
    دهخدا،‏ علي‏اكبر (1326ش)،  لغتنامه. به کوشش محمد معين. تهران: شرکت چاپ گلشن.
    سعد بن عبد الله اشعری (1360ش)، المقالات و الفرق. تهران: مركز انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم.

50.    سید مرتضى (1381ش)، الملخص فی اصول الدین. تهران: مركز نشر دانشگاهی.

    شهرستاني (1364ش)، الملل و النحل. قم: چاپ سوم، الشريف الرضي.
    صفدی (1420ق)، الوافی بالوفیات. بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
    طبرسي، ابو منصور احمد بن علي (1403ق)، الإحتجاج. مشهد: نشر مرتضي.
    طبرسي، فضل بن حسن (بي‏تا)، إعلام الوري. تهران: دار الكتب الإسلاميه.
    طبري، عمادالدين (1383ق)، بشاره المصطفي. نجف: کتابخانه حيدري.
    طوسي، محمد بن حسن(1382ش)، تلخيص الشافي. قم: انتشارات المحبين.
    ـــــــــــ . (1411ق الف)، الغيبه. قم: مؤسسه معارف اسلامي.

58.    ـــــــــــ . (1411ق ب)، مصباح المتهجد. بیروت: مؤسسه فقه الشیعه.

    ـــــــــــ . (1414ق)، الأمالي. قم: انتشارات دارالثقافه.

60.    علی بن بابویه (1404ق)، الامامه و التبصره. قم: مدرسه الامام المهدی(عج).

61.    غروی نهله و میراحمدی عبدالله(1387ش)، گونه‌های مقابله با فرقه‌های کج‌اندیش در سیره امام رضا(ع). شیعه‌شناسی، ش23.

    فتال نيشابوري، محمد بن حسن (بي‏تا)، روضه الواعظين. قم: انتشارات رضي.
    فخرالدين رازي، محمد بن عمر (بی‏تا)، الاربعین فی اصول الدین. قاهره: مكتبة الكلیات الازهری.

64.    قطب‌الدین راوندى (1407ق)، الدعوات. قم: انتشارات مدرسه امام مهدى(عج).

65.    ـــــــــــ . (1409ق)، الخرائج و الجرائح. قم: موسسه امام مهدی.

66.    قمي، شيخ عباس (1414ق)، سفينه البحار. تهران: اسوه.

    کريستن‌سن، آرتور (1368ش)، تاريخ ايران در زمان ساسانيان. ترجمه ياسمي، تهران: چ ششم، دنياي کتاب.
    كشي، محمد بن عمر (1348ش)، رجال. مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
    كليني، محمد بن يعقوب (1365ش)، الكافي. تهران: دار الكتب الإسلاميه.
    گوتاس، ديميتري (1380ش)، فکر يوناني، فرهنگ عربي: زمينه‏هاي اجتماعي سياسي نهضت ترجمه در خلافت عباسي. ترجمه فرهاد مشتاق صفت، تهران: کتاب روز.
    مجلسي، محمدباقر (1404ق)، بحار الانوار. بيروت: موسسه الوفاء.
    مشکور، محمدجواد(1357ش)، فرهنگ تطبيقي عربي با زبان‌هاي سامي و ايراني. تهران: انتشارات بنياد فرهنگ ايران.
    مفتی، حمید (1374ش)، قاموس البحرین. به کوشش علی اوجبی، تهران: میراث مکتوب.
    مفيد، محمد بن محمد بن نعمان (1413ق الف)، الأمالي. قم: انتشارات كنگره جهاني شيخ مفيد.
    ـــــــــــ . (1413ق ب)، الإرشاد. قم: انتشارات كنگره جهاني شيخ مفيد.
    مناوي (1415ق)، فيض القدير شرح الجامع الصغير. به کوشش احمد عبدالسلام، بيروت: دارالکتب العلميه.
    نجاشي، احمد بن علي (1407ق)، رجال. قم: انتشارات جامعه مدرسين.
    نوبختي، حسن بن موسي (1404ق)، فرق الشيعه. بيروت: دار الاضواء، چاپ دوم.

 

[1] . Dialog

[2]. دعوت به پرسش‌گری از سوی آن حضرت با نقل روایتی از امیرالمؤمنین(ع) ـ «سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً…برای کسب دانش سؤال کن و نه برای مغلوب ساختن دیگران» (ابن بابویه، 1403ق، ج1، ص209) ـ را می‌توان در این راستا تحلیل نمود که گاه خود آن حضرت مخاطب خود را به مناظره فرامی‌خواندند. همچنین حضرت در مناظره با غیرمسلمانان به آنان اطمینان می‌دهد که در امنیت بوده و آسیبی نخواهند دید، تا بدون هیچ ترس و واهمه‌ای دیدگاه‌های خود را بیان نمایند (قطب‌الدین راوندی، 1409ق، ج1، ص346).

[3]. به عنوان نمونه «انس بن مالک» در پاسخ به نحوه استيلاي خداوند بر عرش گفت: «الاستواء معلوم، و الكيفية مجهولة، و الإيمان به واجب، و السؤال عند بدعة» (شهرستانی، 1364، ج1، ص105؛ ابن عطیه، 1423، ج1، ص494). نیز برای مخالفت با علم کلام ر.ک: دارمی، 1416، صص22-23.

[4]. به معناي پاتريارک (Catholicos) يا پطريرک مسحيان شرقی است (مشکور، 1357ش، ج1، ص124).

[5]. بلندپایه‌ترین روحانی زردشتی. هيربد معرب هيربذ به معناي خادم آتش است (کريستن سن، 1368ش، ص179).  

[6]. پيشواي بزرگ يهوديان. رأس‏الجالوت به معناي رئيس يهوديان و سر احبار جهودان است (دهخدا، 1326ش، ج4، ص59).

[7]. يکي از علل گسترش يافتن مناظرات، اسلام آوردن جمع کثيري از غيرمسلمانان و موضع‏گيري علماي آن اديان براي جلوگيري از کاهش قدرت و ناحق قلمداد شدن دينشان دانسته شده است (گوتاس، 1380ش، صص78-79).

[8]. البته اذعان داریم که پاسخ‌گویی به مسائل فقهی از سوی امام رضا(ع) در هدایت برخی از فرقه‌ها نقش مهمی داشته است. با این توضیح که به دليل تردید واقفه در امامت حضرت رضا(ع) از یک سو و وجود روایاتی از ائمه پیشین درباره سؤال از حلال و حرام الهی، به عنوان یکی از راه‌های آزمودن مدعیان امامت (کلینی، 1365ش، ج1، ص284) با روایات زیادی مواجهيم که از ثامن‌الحجج(ع) سؤال فقهي شده و حضرت بدان‏ها پاسخ گفته‌اند. به همین دلیل تعداد گزاره‌های فقهی منقول از امام رضا(ع) را برخي به 15 هزار (طوسي، 1411ق، ص73) و برخي به 18 هزار مورد (ابن شهر آشوب، 1379ق، ج4، ص350) رسانده‌اند (قس: عدم توانایی عبدالله افطح در پاسخگویی به سوالات فقهی و تضعیف فرقه فطحیه؛ نوبختی، 1404ق، ص78).

[9]. برای مشاهده برخی از مواجهات  امام رضا(ع) با ادیان و مذاهب اسلامی و غیراسلامی (ر.ک: ابن بابویه، 1378ق، ج1، صص154-204؛ نیز آثاری که تنها نام آن‌ها برای ما به یادگار مانده است نظیر «مجالس الرضا مع اهل الاديان» (نجاشي، 1407ق، صص37و57) و «کتاب مناظرات علی بن موسی الرضا» (خویی، 1410ق، ج10، ص142).

[10]. بهره‌گیری امام رضا(ع) از هر یک از دو ابزار عقل و نصوص دینی به طبیعت مباحث مرتبط بود، در مباحث توحيد و خداشناسی بيشتر استدلال‌ها عقلی است، اما در مباحث ديگر مبنای نقلی غلبه دارد. تفاوت مخاطبان نیز در این مسأله اثرگذار بوده است.   

[11]. اهمیت این منبع دینی نزد آن حضرت (ابن بابويه، 1361ش، ص180)، جايگاه حديثي والا نزد اهل‏سنت (به عنوان نمونه ر.ک: گفتار «راغب اصفهاني» در این باره؛ ابن شهرآشوب، 1379ق، ج4، ص362) و توجه محدثان غیرشیعی برای سماع روایت از ایشان (مناوي، 1415ق، ج4، ص641) نشان از رفعت مقام امام رضا(ع) در تاریخ حدیث و عظمت شأن حدیث نزد ایشان دارد.

[12][12] . اهمیت سخن حضرت با مراجعه به کتب ملل و نحل افزون‌تر می‌گردد. ابن حزم، غلات مرجئه را دو دسته می‌داند. گروهی که پیرو «محمد بن کرام» بودند، و ایمان را تنها «القول باللسان» می‌دانستند و گروهی دیگر که ایمان را «العقد بالقلب» برمی‌شمردند (ابن حزم، 1416ق، ج3، ص142) که امام رضا(ع) دیدگاه هر دو آن‌ها را مردود شمردند.

[13]. این روایت به نقل از اباصلت هروی و در حضور اصحاب حدیث اهل سنت و شخص اسحاق بن راهویه ـ از اساتید بخاری ـ روایت شده است (طوسی، 1414ق، ص449)، به همین دلیل این حدیث در منابع بسیاری از اهل سنت به نقل از حضرت رضا(ع) دیده می‌شود (ر.ک: ابن ماجه، بي‏تا، ج1، صص25-26؛ خطیب بغدادی، 1417ق، ج10، ص341؛ صفدی، 1420ق، ج19، ص252).  

[14]. قال رسول اللَّه(ص): «لَا تَرْفَعُونِی فَوْقَ حَقِّی فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَنِی عَبْداً قَبْلَ أَنْ یتَّخِذَنِی نَبِیا».

[15]. قال علی(ع): «یهْلِكُ فِی اثْنَانِ وَ لَا ذَنْبَ لِی مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِط».

[16]. حضرت رضا(ع) اعتقاد مردم درباره اوصاف خداوند را به سه دسته تقسیم نمودند: اثباتی تشبیهی، نفی و اثبات بدون تشبیه که حضرت دو مذهب اول را جایز ندانسته، سومی را برگزیدند (ابن بابویه، 1357ش، ص101؛ ابن طاوس، 1363ش، صص139-140).

[17]. البته روشن است كه استناد امام به تورات، انجيل و زبور لزوماً به معناي پذيرش وحياني بودن همه آموزه‌هاي موجود در نسخه‌هاي كنوني عهدین و عدم راهيابي تحريف در آن‌ها نيست (براي اطلاع بيشتر درباره انواع استناد امام به کتاب مقدس، ر.ک: اسدي، 1387ش، صص85-102).

[18] . گروهی که نور و ظلمت را ازلی دانسته و معتقد بودند آن دو به دلیل طبیعتشان، کار خیر و شر انجام می‏دهند (سیدمرتضی، 1381ش، 285؛ فخرالدین رازی، بی‏تا، ج1، ص338). نگارش کتابی در رد عقاید ثنویه از سوی اصحاب حضرت، نشان از حضور فعال این گروه در آن زمان دارد (نجاشی، 1407ق، ص307).

[19]. امام رضا(ع) چنان اصول مناظره را رعایت نمودند که نتایج آن سریع به بار نشست. اسلام آوردن عمران صابي (ابن بابويه، 1378ق، ج1، ص177)، سست شدن رأس الجالوت در اعتقاداتش (مجلسی، 1404ق، ج49، ص78) و پذیرش دیدگاه امام رضا(ع) از سوی جاثلیق (ابن بابویه، 1378ق، ج1، ص161) نمونه‌ای از آن موارد است.  

[20]. قدریه به گروهی گفته می‌شود که خداوند را خالق امور اکتسابی انسان‌ها و اعمال حیوانات نمی‌دانند (بغدادی، 1408ق، ص94؛ جرجانی، 1412ق، ص75).  

[21] .Context

[22]. ر.ک: مفتی، 1374ش، ص258؛ برای مشاهده متن روایت: بخاری، 1401ق، ج7، ص125؛ ابن حبان، 1414ق، ج14، ص33.

[23]. برای مشاهده تأویل این روایت از سوی امام باقر(ع) ر.ک: کلینی، 1365ش، ج1، ص134.

[24]. به حدی شبهه عدم وفات امام کاظم(ع) جدی بود که حتی «احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی» که زودتر از دیگران به امامت امام رضا(ع) ایمان آورد، در سومین نامه خود به آن امام نوشت: من در نامه‌های قبلی از تسلیت گفتن به شما امتناع می‌کردم، از آن رو که در وفات پدرت ابوالحسن الکاظم در شک بودم و آنچنان که مخالفان شما روایت می‌کنند تصور می‌کردم پدر شما نمرده است و نخواهد مرد. اما اینک که دانستم ایشان دار فانی را وداع گفته‌اند به شما تسلیت می‌گویم! (حمیری، بی‌تا، ص153). همچنین «یحیی بن خالد» پس از وفات امام کاظم(ع) دستور می‌دهد جار زنند که این موسی بن جعفری است که رافضه گمان می‌کنند هرگز نخواهد مرد (ر.ک: ابوالفرج، 1385ق، ص336؛ مفید، 1413ب، ج2، ص243) که نشان می‌دهد شبهه عدم وفات ایشان در میان غیر شیعیان و حتی پیش از وفات ایشان نیز شایع بوده است.

[25]. البته نباید تمام روایات غلوآمیز را ساخته غلات دانست، چرا که امام رضا(ع) در حدیثی، جعل روایاتی با محتوای غلو و تقصیر را ساخته و پرداخته مخالفان و دشمنان خود دانستند (ابن بابویه، 1378ق، ج1، ص304؛ طبری، 1383ق، ص221). در این روایت نباید «مخالفان» را به غلات تفسیر نمود، چرا که بی‌معنی خواهد بود آنان روایات تقصیری در شأن ائمه وضع کرده باشند.

[26]. شاید بتوان گونه صحیح روایت مورد تمسک واقفه را در این منابع بازجست: علی بن بابویه، 1404ق، ص94؛ طوسی، 1411ق، ص60.

[27]. برخی این احتمال را مطرح کرده‌اند که ابوقره، همان «موسی بن طارق یمانی» است که در کتب رجالی اهل سنت از وی نام برده می‌شود (تستری، 1422ق، ج11، ص479؛ نیز ر.ک: ابوحاتم…، 1372ق: ج8، ص148؛ ابن حجر، 1415ق، ج2، ص224).   

[28]. برای مشاهده این روایت در میان اهل سنت، ر.ک: ترمذی، 1403ق، ج5، ص69؛ ابن جوزی، 1422ق، ج4، ص186؛ ابن سید الناس، 1406ق، ج1، ص195.   

[29]. ذکر واژه «عرش» در قرآن و فهم ظاهری از آن، مقدمه باورهای دیگر مجسمه و مشبهه را فراهم آورده بود. «جای داشتن خدا در آسمان» از آن نمونه است (ر.ک: ابن‌ منده، 1422ق، صص87-88؛ برای مشاهده روایات: ابن ابی‌عاصم، 1411ق، ج3، ص83؛ ابن قتیبه، بی‌تا، 253).

[30] . تعبیر از دعا به مثابه سلاح از پیامبر(ص) ـ «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمن» (ابن اشعث کوفی، بی‌تا، ص222) ـ و امام رضاست: «عَلَیكُمْ بِسِلَاحِ الْأَنْبِیاءِ فَقِیلَ وَ مَا سِلَاحُ الْأَنْبِیاءِ قَالَ الدُّعَاء» (قطب‌الدین راوندی، 1407ق، ص18؛ برای توضیح بیشتر، ر.ک: باب أن الدعاء سلاح المؤمن کلینی، 1365ش، ج2، صص468-469).

[31]. خداوندا؛ گوش، چشم و ورودی‌های قلبش [تمام احساساتش] را در اختیار خود گیر تا به سوی حق بازگردد.

[32]. شاید وجه تعبیر از غلات به کفر آن باشد که عده‌ای از غلاتِ قائل به الوهیت ائمه، به خدایی جز پروردگار جهان معتقد بودند، در حالی که مفوضه عملاً خدایان دیگری را به وی می‌افزودند.  

[33]. در یکی از روایات، امام رضا(ع) علت لعن و نفرین‌ها را بیان می‌نمایند. امام در گفتگو با «یونس بن عبدالرحمن»، فرد غالی را با این جملات نفرین می‌نمایند: «أَبْعَدَهُ اللَّهُ وَ أَسْحَقَهُ وَ أَشْقَاهُ … أَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیدِ كَمَا أَذَاقَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَینَا». سپس حضرت با اشاره به برآورده شدن این نفرین از سوی بارتعالی، علت نفرین را پرهیز اصحاب از غلات و واداشتن آن‌ها به برائت برشمردند (کشی، 1348ش، ص554).

[34]. البته به نظر می‌رسد امام رضا(ع) طیفی از واقفه را مشرک دانستند که به کلی ایشان را نفی نمودند، چون گروهی از واقفه که دچار تحیر شده بودند را کافر ندانسته (ر.ک: نوبختی، 1404ق، صص80-81) و تنها با استناد به جمله «من مات و لا یعرف امامه مات میته جاهلیه» آن‌ها را نکوهش نمودند (کشی، 1348ش، ص473).

[35]. امام صادق(ع) فرمودند: «أَنَّ إِمَامَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیةِ وَ حُسْنِ الْخِلْطَة» (ابن بابویه، 1403ق، ج2، ص355).

[36]. گروهی که معتقد بودند انسان‌ها در انجام افعال مجبور هستند (بيهقي، 1421ق، ص78).

منبع: برهان مبین
مجموعه مقالات همایش علمی ـ پژوهشی
امام رضا علیه السلام؛ ادیان، مذاهب و فرق
تهران ـ دوم مهرماه 1391

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=14875

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب