سه شنبه, 13 آذر , 1403 برابر با Tuesday, 3 December , 2024
جستجو
حوضه علمیه

چکیده

نظریه‌ی اشاعه و پخش، یکی از نظریه‌های مطرح در باب توضیح چگونگی انتشار نوآوری‌ها و گسترش ایده‌ها و اندیشه‌هاست. بررسی تطبیق این نظریه، بر چگونگی تأثیر نوآوری‌های فرهنگی حوزه‌های علمیه‌ی نجف و قم، بر بیداری فرهنگی جامعه‌ی افغانستان و به‌کارگیری رهیافت مناسب در آن از اهداف محقق در این مقاله است. سعی بر آن است تا در جهت سازماندهی نظری و قالب‌بندی انبوه مواد خام در باب تأثیر این دو مرکز بزرگ شیعی بر بیداری فرهنگی افغانستان، با توجه به منابع مکتوب و شفاهی به این سؤال پاسخ دهد که این دو نهاد بزرگ فرهنگی- دینی در بیداری فرهنگی افغانستان چه تأثیری داشته است؟ مقاله‌ی حاضر بر اساس نظریه‌ی اشاعه، به این یافته‌ها رسیده است که دانش­آموختگان این دو حوزه، در مراکز فرهنگی زیادی در افغانستان حضور دارند و یا این حوزه‌ها به‌طور مستقیم و غیرمستقیم، خود از بانیان این‌گونه مراکز هستند. گسترش فرهنگ و نمادهای شیعی، ایجاد و توسعه‌ی زیرساخت‌های آموزش دینی مانند تأسیس مراکز حوزوی و دانشگاهی، تأسیس و گسترش رسانه‌ها، تأسیس و گسترش کتابخانه­ها و… از نتایج و ارمغان­های حوزه‌های علمیه و فعالیت­های دانش آموختگان این مراکز به حساب می‌آیند.

مقدمه

حوزه­های علمیه نجف و قم به عنوان بزرگ‌ترین مراکز دینی جهان اسلام ـ به­ویژه در جهان تشیع ـ در دوره‌ی معاصر به حساب می­آیند که می­توان ویژگی­های مثبت بی‌شماری را برای آن‌ها برشمرد. از جمله: نشاط علمی، برخورداری از یک مکتب فقهی اجتهادی منسجم، توجه به سایر علوم اسلامی، توجه به تحولات جدید اعم از فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، آزاداندیشی و نظریه‌پردازی، پویایی و تحول‌پذیری، بالندگی و پاسخگویی به نیازهای مسائل جدید به‌ویژه در مسائل پیچیده­ی اجتماعی، توجه به فقه تقریبی و نزدیک کردن مذاهب اسلامی بدون تعصب و پیش ذهنیت‌های مذهبی و…. این تحقیق می‌کوشد نقش این دو مرکز دینی بزرگ جهان اسلام و پایتخت فرهنگی اسلام شیعی را در بیداری فرهنگی حوزه­ی شیعی و جغرافیای افغانستان معاصر بررسی کند.

در بررسی تأثیر حوزه­ی علمیه­ی نجف و قم بر کشور افغانستان، محقق با انبوه عظیمی از مواد خام روبرو می‌شود. معضل و کمبود چهارچوب نظری جهت سازماندهی این حجم عظیم مواد خام، نویسنده را بر آن داشت تا توان نظریه­ی اشاعه و پخش فرهنگی را در تحلیل تأثیر حوزه‌های علمیه­ی نجف و قم بر بیداری فرهنگی افغانستان معاصر در محک آزمون قرار دهد.

الف) نظریه‌ی اشاعه

نظریه­ی اشاعه و پخش[1] در سال 1953 از سوی هاگر استرند[2] جغرافیدان سوئدی ابداع و عرضه شد. (شکوئی، 111-112) هرچند نقطه­ی آغاز کاربرد آن در پدیده‌های کشاورزی و شیوع بیماری‌ها بود؛ کاربرد آن در سایر عرصه‌های فرهنگی نیز تسری یافت. در مجموع، این نظریه، گسترش هر نوع نوآوری فکری یا فیزیکی را تبیین می‌کند؛ هم علت اشاعه، نحوه­ی گسترش، مسیرها و مجاری پخش آن و هم علل توقف آن و یا گسترش مجدد آن و نیز پایداری برخی از امواج و زوال برخی دیگر را توضیح می‌دهد. (برزگر، 34)

اشاعه یا پخش عبارت است از فرایندی که بر طبق آن یک امر فرهنگی (یک نهاد یا یک اختراع فنی و جز آن) که علامت مشخصه‌ی یک جامعه­ی است، در جامعه‌ی دیگری به عاریت گرفته شده، مورد پذیرش قرار می‌گیرد. اشاعه را عموماً در مهاجرت‌های جمعیت‌ها که حاصل تماس‌های مداوم و پیاپی جوامع همسایه است، تشخیص می‌دهند. (پانوف، 113) گری پی‌ فرارو[3] علاوه بر انتشار و اختراع، از جریان «اشاعه­ی فرهنگی[4]» به عنوان «وام‌گیری فرهنگی[5]» در تغییر فرهنگ‌ها یاد می‌کند. (فرارو، 52)

1. انواع اشاعه و پخش

هاگر استرند چند نوع پخش را ذکر کرده است:

1ـ1. پخش جابه‌جایی[6]: پخش، نوعی نوآوری یا عنصری از فرهنگ است که لازمه­ی آن انتقال فیزیکی فرد یا گروه حامل یک اندیشه است. (جردن، 162) پخش جابه‌جایی، زمانی رخ می‌دهد که افراد و یا گروه‌های دارای یک ایده­ی مخصوص، به‌طور فیزیکی از مکانی به مکان دیگر حرکت کنند و به این طریق ابداعات و نوآوری‌ها در سرزمین جدید گسترش ‌یابند. اساسا مذاهب با اعزام مبلغان مذهبی با پخش جابه‌جایی، اشاعه یافته‌اند. به نظر می‌رسد در دوره‌های گذشته، الگوی پخش غالب، پخش جابه‌جایی بوده؛ اما با اختراع و رواج پدیده‌های جدید ارتباطی، الگوی پخش جابه‌جایی تا حدود بسیار زیادی کمرنگ شده است. (همان: 163)

2-1. پخش سلسله مراتبی[7]: در این نوع از پخش، پدیده‌ها و نوآوری‌ها در قالب سلسله‌مراتب و از طریق توالی منظم دسته‌ها و طبقات منتقل شده و گسترش می‌یابد. ایده‌ها از یک «فرد مهم» به فرد دیگر و یا از یک مرکز شهری مهم به مرکز دیگر گسترش می‌یابد. (همان) نوآوری‌ها ابتدا در طبقات بالای اجتماع و سپس در طبقات پایین‌تر منتشر می‌شود. (بزرگر، 37) مثلاً در صدر اسلام، با اسلام آوردن رئیس قبیله، کل افراد قبیله نیز تغییر دیانت می‌دادند. این مورد یکی از بهترین صورت‌های پخش سلسله مراتبی است. (زرگری نژاد، 316)

3ـ1. پخش سرایتی یا واگیردار[8]: در مقابل پخش سلسله مراتبی است. در این نوع پخش، گسترش عمومی ایده‌ها بدون در نظر گرفتن سلسله‌مراتب صورت می‌گیرد؛ مانند اشاعه‌ی بیماری‌های مسری. چون پخش با تماس مستقیم منتشر می‌شود. این فرایند به شدت تحت تأثیر «فاصله» قرار دارد؛ بنابراین افراد و نواحی نزدیک نسبت به افراد و نواحی دوردست، احتمال تماس بیش‌تری دارند. (بزرگر، 38)

2. عوامل نظریه­ی پخش

هاگراسترند نظریه‌پرداز این نظریه شش عامل را در این نظریه برجسته می‌سازد.

1- حوزه یا محیط جغرافیایی: این محیط می‌تواند محیط پذیرا‌ ـ همگرا یا محیط ناپذیرا‌ ـ واگرا باشد. 2- زمان: این عامل می‌تواند به صورت مداوم و یا به‌صورت دوره‌های متوالی و متمایز از یکدیگر در نظر گرفته شود. 3- موضوع پخش. 4- مبدأ پخش، مکآنهایی است که خاستگاه نوآوری‌ها و صدور پیام‌ها و ارزش‌ها و نوآوری‌ها هستند 5- مقصد پخش، مکآنهایی است که محتوای پخش یا جریان مداوم پخش به این مکآنها می‌رسد. 6- مسیر حرکت پدیده‌ها و مجاری انتقال نوآوری از مبدأ به مقصد می‌باشد. فاصله­ی جغرافیایی و فاصله­ی اجتماعی- اقتصادی مسئله‌ای مهم در ارتباط پدیده‌ها است. (شکوئی، 306)

البته عوامل دیگری را نیز می‌توان در این نظریه برشمرد نظیر: 1ـ سرعت انتشار و عوامل مؤثر بر آن. 2ـ موانع پخش و مرزها و امواج رقیب نیز از موضوعات دیگری است که در بررسی پخش نوآوری مهم است. 3ـ پیش‌بینی اثرات پخش و مضر یا مفید بودن آن از دید طرف‌های درگیر و نیز اقدامات مقابله‌ای از جمله دیگر موارد است. (همان)

ب) حوزه­های علمیه

1. حوزه­ی علمیه نجف

از میان اسامی متعدد شهر امیرالمؤمنین، «نجف» مشهورترین نام است که هم‌اکنون نیز با این عنوان خوانده می‌شود. نجف، سال‌ها مرکز تحولات عمیق و ریشه­ای در منظومه­ی اندیشگی شیعه بوده است. بزرگان بسیار و اندیشه‌سازان ژرف­نگر، از آن برون آمده‌اند و توانسته‌اند راهی به سوی تفکرات سنجیده و نو بگشایند. وجود عتبات عالیات در عراق نیز باعث شده شیعیان به این شهرها همواره نوعی تعلق خاطر و اشتیاق وصف‌ناپذیر داشته باشند. حمله‌ی سلجوقیان به بغداد و تعصّب شدید آنان باعث شد، شیخ طوسی همراه عده‌ای از شاگردانش از بغداد مهاجرت کرده و جوار امیرالمؤمنینA در نجف اشرف را جهت اقامت و تدریس اختیار کند، با هجرت شيخ طوسى، دانشجويان علوم  اسلامى، نجف اشرف را به مركز و دانشگاه بزرگ شيعه­ی اماميه تبديل كردند و پس از آن هزاران دانشجو و متفكر شيعى در اين دانشگاه پرورش يافتند. (سیدکباری، 278-280)

حوزه­ی علمیه­ی نجف دارای چندین دوره­ی تاریخی است که در این‌جا، به‌طور مختصر، به شش دوره‌ی مهم آن اشاره می­شود. نخستين دوره حوزه­ی علميه­ی نجف اشرف با هجرت شيخ طوسى از بغداد به نجف آغاز می­گردد و تا قرن ششم هجرى ادامه ‏می­يابد. شيخ الطائفه پس از 22 سال مرجعيت در بغداد به نجف اشرف هجرت کرد و پس از 12 سال آن‌جام خدمات عظیم علمی، در همین شهر درگذشت. (سیدکباری، 278-280) دوره­ی دوم حوزه­ی علمیه­ی نجف از قرن ششم تا نهم هجرى طول کشيد. در این زمان حوزه­ی علميه­ی كربلا از تحرك بيشترى برخوردار بود. برخى علت ركود علمى اين دوره­ی نجف را، پر تحركی «حوزه­ی حله» دانسته‏اند و رونق مراکز علمي خاندان آل‌ادريس، آل‌شيخ ورام، آل‌فهد، آل‌طاووس و … را دليل گفتار خويش ساختند. (همان) دوره­ی سوم حوزه­ی علميه­ی نجف اشرف از قرن نهم هجرى آغاز شده و تا قرن يازدهم هجرى ادامه می­يابد. «فاضل مقداد» از فقهاى شيعه و دانشمندان بزرگ اين دوره و از شاگردان شهيد اول است. وى با نگارش شروحى بر آثار استادش، مكتب شهيد اول را بارورتر ساخت و حوزه­ی فقه استدلالى را وسعت بخشيد. (همان)

دوره­ی چهارم از اوايل قرن يازدهم شروع شد و تا آخر همین قرن ادامه یافت. در این دوره «اخباری‌ها» در حوزه­ی نجف مشغول فعالیت بودند. در این دوره جدال اخباری‌ها و «اصولیون» مشهود است تا اينكه وحيد بهبهانى پايه‏هاى منطق اجتهاد را تقويت کرد. دوره­ی پنجم از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم هجرى را شامل مى‏شود و از پرتکاپوترین دوره‏هاى حوزه­ی علميه­ی نجف اشرف به شمار مى‏رود. شروع این دوره با هجرت وحيد بهبهانى و شاگردان وى آغاز مى‏گردد. شاگردان وى پس از استاد، زعامت شیعیان و مدیریت حوزه‌ی علميه­ی نجف را بر عهده گرفتند. (همان، 291) یکی از عالمان نامدار این دوره آخوند ملا محمدکاظم خراسانی (1255-1329) بود او فرزند ملا حسین هروی از دانشمندان اصولی و فقهی کم نظیری است که در تحقق مبانی اصولی ژرف‌نگری خاصی از خود نشان داد. (جمعی از نویسندگان، 164) آخرین و ششمین دوره حوزه­ی علمیه­ی نجف با استیلای حزب بعث بر عراق در سال 1968 آغاز شد. در این زمان حدود هشت هزار نفر در حوزه­ی علمیه­ی نجف مشغول به تحصیل بودند. با سیاست‌های ضد‌دینی حزب بعث، این تعداد از طلاب، در اوایل دهه­ی نود میلادی به ششصد نفر کاهش یافت و برای فعالیت و تکاپوی علمی طلاب و روحانیت مانع‌تراشی‌های بسیار شد. (سیدباقری، 2)

از برجسته‌ترین افراد این دوره باید از فقیه نامدار، شهید بزرگوار سید‌محمدباقر صدر نام برد که سهم بزرگی در تحولات علمی حوزه­های علمیه دارد. از مهم‌ترین نوآوری‌های شهيد صدر، تغييرات گسترده در نحوه­ی آموزش در حوزه­هاى علوم دينى بود. نوآورى وى در فقه و اصول چه از لحاظ برنامه و چه از جهت محتوا كم نظير است. شهيد صدر پایه‌های مكتب فقهى و اصولى جديدى را بنا نهاد كه امتيازاتی چون برنامه‌ریزی، استحكام مضامين مبتنى بر تفكر عميق و نقدپذیری فعّال و سازنده دارد. افكار نوگرا و پوياى شهيد صدر در حوزه­ی فرهنگى جديد و سنتى، زمینه‌ساز آغاز نهضت بيدارگرى فرهنگى شد كه به تدريج در كشورهاى مختلف اسلامى گسترش يافت. اين اندیشه‌ها در تربيت و تقويت تفكّر فرهنگى مسلمانان، براى مقابله با هجوم فرهنگى بيگانگان و همچنین زمينه‌سازى جهت فعالیت‌های سياسى منظم و هدف‌مند، جهت ايجاد جامعه و نظام اسلامى بر پایه‌ی قرآن، بسيار مؤثر بود. (اراکی، 18) بی‌شک اگر شهادت این معلم بزرگ و تسلط حزب بعث بر عراق و تلاش گسترده­ی آنان در جهت اضمحلال و نابودى حوزه­ی نجف نبود، امروز با دريايى از شكوفايى، اعتلا و اقتدار علمى در اين حوزه­ی مبارک رو به رو بوديم.

2. حوزه­ی علمیه­ی قم

قم از نخستین شهرهایی است که مذهب تشیع را پذیرفت و از ربع آخر قرن اول هجری، فرهنگ شیعی، فرهنگ این دیار شد. این شهر از اولین مراکز علمی شیعه به حساب می­آمد که مدارس آن در اوایل قرن سیزدهم شهرت زیادی داشت؛ اما در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم بسیاری از آنها بلااستفاده ماند و تخریب شد. نخستین گام برای احیای این حوزه را آیت‌الله فیض قمی برداشت که در سال 1295 شمسی حلقه­ی درس خود را در این شهر دایر کرد. (شیرخانی،22) این حوزه­ی علمیه­ مانند حوزه­ی علمیه­ی نجف دارای مراحل و ادواری چندگانه است.

اولین دوره­ی حوزه­ی علمیه­ی قم به عصر حضور بر می‌گردد که شاگردان و اصحاب ائمهD در این پایگاه به ترویج مکتب اهل‌بیتD پرداختند. (سیدکباری، 365) دوره­ی دوم حوزه­ی علمیه­ی قم قرن‌های چهارم و پنجم را شامل می‌شود. در این دوره حوزه­ی علمیه‌ی «ری» از رونق بیش‌تری نسبت به قم برخوردار بود و حوزه­ی علمیه­ی قم را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. در دوره­ی سوم هم که از قرن ششم تا قرن نهم را در بر می‌گیرد، این حوزه رونق مناسبی نداشت. دوره­ی چهارم از قرن دهم شروع می‌شود و تا قرن سیزدهم امتداد می‌یابد که خود به دو بخش تقسیم می­شود. نخستین بخش این دوره، معاصر سلسله­ی صفویه است که با مهاجرت علمای شیعه­ی جبل عامل لبنان به ایران و نشر تفکر اصولی شیعه همراه بوده است. بدین ترتیب با رونق مسلک اصولی و مبانی اجتهاد، فلسفه­ی سیاسی و مسئله­ی ولایت ‌فقیه نیز مطرح می‌شود که از آن باید به مثابه­ی یکی از نقطه­های آغاز «انقلاب مشروطیت» در حوزه­ی علمیه قم از آن یاد نمود. پنجمین دوره از ادوار حوزه­ی علمیه­ی قم از قرن سیزدهم شروع ‌شده و تا امروز ادامه یافته است. نقاط تحول این دوره یکی زمانی است که آیت‌الله حائری در این حوزه مسکن گزید و به حوزه­ی علمیه­ی قم جان تازه­ی بخشید و خود به عنوان «آیت‌الله مؤسس» شهرت یافت (سیدکباری، 368-383) و نقطه­ی تحول دیگر آن، مرجعیت حضرت آیت‌الله بروجردی است. ایشان در سال (1363ق/1944م) به حوزه­ی علمیه­ی قم وارد شد. تبلور این مدرسه­ی فقهی، پس از تثبیت موقعیت آیت‌الله العظمی بروجردی (م1380ق)، در قم بود که نقطه‌ی عطفی تاریخی در جریان‌سازی اجتهاد و شاخص شدن مکتبی فقهی با ویژگی‌های خاص قلمداد می‌شود. نقطه­ی تحول دیگر حوزه­ی علمیه­ی قم را باید مرجعیت امام خمینیv و سپس پیروزی انقلاب اسلامی دانست که منشأ تحولات بزرگی در حوزه‌ها، جهان تشیع و دنیای اسلام گردید. در تحقیق حاضر، حوزه­ی علمیه­ی قم، بیش‌تر از زاویه­ی پیچ تاریخی اخیر مورد بررسی قرار گرفته است.

ج) بیداری فرهنگی

بیداری فرهنگی از مباحث جدید به حساب می­آید لذا مطالعات زیادی در مورد آن صورت نگرفته است. از سوی دیگر به علت گسترش و تنوع رشته‌هاي علوم انساني در سده‌هاي اخير و با توجه به نگرش‌ها و برداشت‌هاي خاص ارباب اين علوم، تعاريف مختلفي از واژگان و اصطلاحات بنیانی و خاصی هم‌چون فرهنگ ایجاد شده است. اين واژه در دوره‌هاي اخير به سبب تحول مفهوم آن در زبآنهاي بيگانه، معنا و مفهوم وسيع‌تري يافته است و به مجموعه آداب و رسوم، باورهاي ديني، علم، هنر و اخلاقيات اطلاق شده است. (آشوری، 8)

در این تحقیق منظور از بیداری فرهنگی که ترکیبی از دو اصطلاح اجتماعی بیداری و فرهنگ است این‌طور تعریف شده؛ بیداری فرهنگی پدیده‌ای است که از طریق مطالعه و گسترش مؤلفه‌ها، عناصر و شاخص‌های تشکیل دهنده­ی فرهنگ، در پی بیداری و هوشیاری امت اسلامی است. تا امت اسلامی بدین وسیله، با نیل به خود باوری، به دین، کرامت، استقلال و فرهنگ خویش افتخار کرده، در مسیر اهداف و تحقق وضعیت مطلوب خود تلاش کند.

حوزه‌های علمیه‌ی نجف و قم و بیداری فرهنگی افغانستان معاصر

1. مبدأ، مقصد و مکان پخش

در تاریخ معاصر حوزه­های علمیه­ی شیعی، حوزه­ی علمیه­ی نجف و قم تأثیرگذارترین مراکز دینی بوده‌اند. نوآوری­های فرهنگی نجف و قم هم‌چون هر نوآوری دیگری به شدت برای مسلمانان جذاب و شگفت‌انگیز بوده است. دانش‌آموختگان و فارغ­التحصیلان این مراکز در افغانستان از عوامل مهم بیداری فرهنگی به حساب می‌آیند. این افراد پس از اتمام تحصيل و مراجعت، از عوامل رشد بيداري اسلامي در تاريخ معاصر افغانستان بوده­اند. با آغاز قرن جاري شمسي، دگرگونی‌های چشم‌گیری همراه با گسترش علوم و معارف اسلامي پديد آمد. صدها روحاني و دانشجوي شيعه از حوزه‌های علمي ايران و عراق به افغانستان بازگشتند. (تهرانی، 27)

تأثیرات نوآوری‌های فرهنگی حوزه­ی علمیه­ی نجف و قم را بر کشورهای اسلامی عضو کنفرانس اسلامی یا کشورهای خاورمیانه و یا سایر مناطق آسیای میانه و مرکزی و آسیای جنوب شرقی نیز می­توان مقصد «اشاعه» و «پخش» در این تحقیق در نظر گرفت. اما در این تحقیق حوزه و مکان پخش، کشور افغانستان در نظر گرفته ‌شده است. طبیعی است که حوزه‌های پخش، گاهی دارای محیط پذیرا و گاه ناپذیرا دارد. منظور از محیط پذیرا تجانس فکری، فرهنگی، دینی، اجتماعی و اقتصادی است و منظور از محیط ناپذیرا، تفاوت‌ها و اختلافات و شکاف‌های مذهبی، زبانی، نژادی و فرهنگی است. محیط پذیرا موجب ایجاد زمینه‌های مساعد و هم‌گرایی و محیط ناپذیرا موجب عدم تأثیرپذیری از پیام‌های مرکز پخش و واگرایی از آن می‌شود.

2. مجاری و ابزارهای پخش

چنان‌چه در نظریه­ی پخش گفته می‌شود، حداقلی از افراد لازمند که رفتاری را انجام دهند تا پس از آن، جریان اشاعه ادامه یابد. از این­رو، مجاری و نهادهایی لازم است که کار پخش را آن‌جام دهد. نهادهای وابسته به حوزه­های علمیه در نجف و قم نظیر رایزن‌های فرهنگی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مجمع جهانی اهل‌بیتD و به‌ویژه جامعه المصطفی العالمیه و… به‌عنوان مسیرها، مجاری و ابزارهای پخش مطرح هستند. البته کنفرانس­ها و همایش­ها نیز دارای خصوصیت کارکردی پخش هستند. دعوت از شخصیت‌های علمی و فرهنگی افغانستانی و یا اعزام هیئت‌های علمی و فرهنگی به افغانستان، اعطای بورس تحصیلی به طلاب و دانشجویان تا در بازگشت به وطن به عامل پخش ایده‌ی حوزه­ی علمیه بدل شوند و همچنین فراگیری و توزیع آثار و کتاب‌های بزرگان حوزه‌های علمیه که امکان انتقال پیام‌ها را فراهم می‌کند، از جمله مسیرها و کانال‌های پخش حوزه‌ی علمیه بوده است.

3. انواع پخش‌ها و مصادیق آن

به نظر می‌رسد در افغانستان هر سه نوع پخش جابه‌جایی، سرایتی و سلسله مراتبی، هریک به گونه‌ای صورت گرفته است.

پخش جابه‌جایی

نمونه‌ای از این نوع پخش را در تأثیرگذاری حوزه­های علمیه از طریق اعزام مبلغان از حوزه‌ی علمیه به افغانستان می­بینیم. از طرفی دیگر چندین میلیون افغانستانی پس از اشغال افغانستان مهاجر شدند و اقامت آنان در عراق و ایران موجب شد تا بسیاری از نخبگان آنان در حوزه‌های علمیه، به تحصیل بپردازند و از نزدیک با پیام‌های حوزه­ی علمیه آشنا شوند. به طور طبیعی آنان در برگشت به سرزمین خود و یا در رفت و آمدهای خود به دو سوی مرزها می‌توانند حامل پیام‌های حوزه حوزه­ی علمیه باشند. علاوه بر مبلغان افغانستانی که از حوزه‌های علمیه به افغانستان اعزام می­شوند، بعضی از شخصیت‌های بزرگ دو حوزه­ی نجف و به ویژه قم نیز، مستقیما در افغانستان کار پخش جابه‌جایی را به عهده ‌دارند. هم‌چنین نهادها و مراکزی مانند جامعه المصطفی در افغانستان و دیگر مؤسسات و نهادها کار پخش جابه‌جایی را آن‌جام می‌دهند.

پخش سرایتی و اثر همسایگی

یکی از مباحث پخش سرایتی، تسری موضوعات پخش، به نزدیک‌ترین اقشار، افراد و مناطقی است که در مجاورت تغییر و نوآوری قرار دارند. بنابراین با توجه به مجاورت کشورهای مورد بحث، به‌ویژه دو کشور افغانستان و ایران و به خصوص با توجه به محیط نیمه پذیرای افغانستان و تجانس فرهنگی و مذهبی و زبانی و سایر مشترکات دو جامعه، انتظار می‌رفت که در «اثر همسایگی»، افغانستان جزء اولین کشورهایی باشد که در معرض پیام‌های حوزه‌های علمیه، به ویژه حوزه­ی علمیه‌ی قم قرار گیرد و این پیام‌ها به گونه‌ی پخش سرایتی، به آن‌جا تسری پیدا کند. می­توان ادعا کرد، علما و بزرگان و مراجعی که در نجف و قم دانش آموختند و به افغانستان برگشتند، در مبحث پخش سرایتی ایفای نقش کردند. از شخصيت‌هاي بزرگ علمي و اجتماعی که در اين حوزه و حوزه‌ی علمیه نجف حضور داشتند، مي‌توان از بزرگانی چون آیات عظام حجت، واعظ، افشار، بهشتی، فیاض، تقدسي، محقق، محسني و شخصیت‌های علمي ديگر نام برد.

پخش سلسله مراتبی

به‌نظر می‌رسد بعد از پخش جابه‌جایی بیش‌ترین تأثیر حوزه­ی علمیه قم در افغانستان از طریق پخش سلسله مراتبی آن‌جام گرفته است. وجود چندین هزار طلبه افغانی در حوزه­های علمیه­ی نجف و قم نشان‌دهنده این است که ایده­های حوزه­ی علمیه بیش‌تر از طریق پخش سلسله مراتبی آن‌جام گرفته است.

از طرفی دیگر بسیاری از طلاب و روحانیونی که برای تبلیغ به افغانستان می‌رفتند، به تأسیس مدارس و حوزه­های علمیه در افغانستان اقدام می­کردند که این خود به عامل مهم دیگر پخش ایده و پیام حوزه­ی علمیه­ی قم تبدیل می‌شد.

گونه‌های دیگر پخش سلسله مراتبی و یا سرایتی حوزه­ی علمیه را باید از طریق تأثیرگذاری مرجعیت‌های علمی و فقهی و نیز جایگاه ممتاز رهبری انقلاب اسلامی دانست که خود تربیت‌ شده­ی حوزه­ی علمیه هستند. همچنین باید در نظر داشت با توجه به اینکه بسیاری از شیعیان افغانستان، مراجع ساکن نجف و قم را مرجع تقلید خود می‌دانسته و می­دانند، به طور طبیعی دیدگاه‌های آن مراجع در این کشور، پخش و اشاعه‌ی سلسله مراتبی و سرایتی می‌یافت. بر این مسئله باید رابطه‌ی شاگردی- استادی برخی از علما و روحانیون اتباع افغانستانی را افزود.

4. موضوع پخش

بهتر است قبل از پرداختن به موضوع پخش در افغانستان، تحت تأثیر مراکز دینی نجف و قم نگاهی به فضای فرهنگی تاریخ معاصر افغانستان بیندازیم. از یک دیدگاه، آغاز تاریخ معاصر افغانستان با حکومت عبدالرحمن هم‌زمان شده است و این دوره یکی از سیاه‌ترین دوره‌های تاریخی این کشور به شمار می‌رود. (موسوی، 223) در دوره‌ي حبیب‌الله نيز اين ستم‌ها ادامه پیدا کرد. از جمله ممنوعيت تحصيل براي همه­ی شیعیان در مكاتب نظامي، فشارهاي اقتصادي، تعدي و اجحاف فوق‌العاده مأمورين و مصادره‌ي اموال مردم كه در اكثر موارد به قيام‌هاي مردمي منجر مي‌شد. (فرخ، 424) در زمان امان‌الله خان كه خود از مشروطه‌ خواهان بود، نیز شرایط برای شیعیان بهتر نگردید. در عصر دموکراسی و نظام‌هاي مردم‌سالاری هم، در افغانستان استبداد حاكم بود. در عصر ظاهر شاه نیز علماي زيادي به جرم مبارزه عليه بي‌عدالتي و تبعيض به زندان افتادند كه علامه بلخي یک از آنان بود. در تاریخ معاصر افغانستان، شیعیان در انزوای شدید فرهنگی قرار گرفتند و بسیاری از پاسداران فرهنگ شیعه آواره شدند و بسیاری از بناها و میراث فرهنگي ایشان نابود شد که این امر مورد اعتراض شدید حوزه‌ی علمیه‌ی نجف، مخصوصاً ميرزاي شيرازي قرار گرفت. (فرخ، 404- 405)

1-4. گسترش فرهنگ و نمادهای شیعی

یکی از تأثیرهای مهم حوزه­های علمیه و فارغ­التحصیلان آن‌ها در افغانستان ـ به‌خصوص حوزه‌ی علمیه­ی کهن نجف ـ گسترش فرهنگ شیعی در میان جامعه است. جان.ال اسپوزیتو معتقد است که تغییرات فرهنگی در عراق و ایران باعث تغییر در فرهنگ افغانستان نیز می‌گردد. (اسپوزیتو،200)

یکی از مهم­ترین برنامه­های دانش‌آموختگان مراکز دینی نجف، بعد از بازگشت به افغانستان فعالیت‌های فرهنگی بوده است. برای نمونه آیت‌الله محسنی بعد از بازگشت از نجف انجمن «صبح دانش» ایجاد کرد که یکی از مهم­ترین نهادهای فرهنگی در افغانستان آن روز به حساب می­آمد. (احمدی، 226)

آیت‌الله محسنی به‌عنوان دانش­آموخته حوزه­ی نجف و کسی که درگیر مسایل فرهنگی افغانستان است، نسبت به نقش حوزه­ی علمیه­ی نجف و قم می­گوید:

در مجموع تأثیر علمی و فرهنگی در افغانستان تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، از آنِ حوزه­ی علمیه­ی نجف بود چرا که حوزه­ی علمیه­ی قم جدید است. (مصاحبه با آیت‌الله محسنی، 8/6/1391)

2-4. ایجاد و توسعه زیرساخت‌های آموزش دینی

آموزش و پرورش به عنوان یکی از نهادهای مهم فرهنگی، کارکردهای گوناگونی دارد که مهم‌ترین آن‌ها حفظ و انتقال میراث مشترک انسانی به نسل‌های بعدی است. همان‌گونه که گذشت در افغانستان، آموزش و امکانات آموزشی، برای شیعیان، بسیار اندک بوده است. آموزش به‌طور سنّتی توسط روحانیان انجام می‌گرفته است. در مناطق مرکزی، از مدارس جدید تا دهه­ی 1340ش (1960) خبری نبود. (اسپوزیتو،200) ازاین رو، در امر آموزش و سوادآموزی نیز باید از نقش طلاب و روحانیون حوزه­های علمیه یادکرد. علاوه بر تدریس و تعلیم در مکاتب و مدارس، آنان بنیانگذاران و مؤسسان مدارس و مکاتب در افغانستان شدند. به‌طور مشخص‌تر فارغ‌التحصیلان نجف بعد از مراجعه، اولین زیرساخت­های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری را در افغانستان به وجود آوردند. طلاب حوزه­ی نجف پیشکسوت در میادین آموزش در افغانستان هستند. برای نمونه آیت‌الله سید سرور واعظ یکی از این دانش­آموختگان است. وی پیشکسوت فرهنگی معاصران، در میادین گوناگون است؛ نوسازی حوزه­ی علمیه‌ی پایتخت به دست او صورت گرفت و رسانه­ی حوزوی به همت همو تأسیس شد. (بختیاری،245) در ادامه به برخی از مهم‌ترین مراکز آموزشی که به دست فارغ‌التحصیلان حوزه­ی نجف ایجاد شده است، اشاره می‌شود.

1-2-4. تأسیس مراکز حوزوی

حوزه­های علمیه در افغانستان جایگاه ممتاز و ارزش‌مندی دارند و همواره مصدر خدمات بزرگی در بخش‌های مختلف جامعه بوده‌اند که مهم‌ترین آن تعلیم و تربیت عمومی و احیای هویت شیعیان افغانستان است. اگر حوزه­های علمیه و شخصیت‌های برخاسته از آن نبودند؛ مردم ما تا به حال با سیاست‌های تبعیضی، موجودیت و هویت فرهنگی و مذهبی خود را از دست داده بودند. محقق و خاورشناس فرانسوى اولیویه روا درباره­ی ایجاد و تأسیس مدارس دینی توسط دانش‌آموختگان حوزه­های علمیه مى‏نویسد:

در سال‏هاى ۶۰ میلادى چندین مدرسه‏ى علوم دینى از سوى شیعیان در ولایات مختلف افغانستان افتتاح شد و مدارس شهر، نوسازى شدند. در هزاره‌جات، آیت‌الله سیدعلی بهشتى به افتتاح مدرسه‏ى تخت ورس [منطقه­ای در استان بامیان] همت گمارد، این مدرسه محصلان لیسه­‏ها [دبیرستان] را نیز در دوره‏ى تعطیل لیسه­ها مى‏پذیرد. (روا، ۴۸)

مهم‌ترین حوزه­های علمیه­ی کابل که دانش‌آموختگان حوزه­های علمیه به‌ویژه حوزه نجف تأسیس کردند عبارتند از:

مدرسه­ی علمیه­ی خاتم‌النبیینn: مجتمع بزرگ و مدرسه­ی علمیه­ی خاتم‌النبیینn به همت آیت‌الله محسنی در کابل در سال 1382 ش در مساحت بیش از نیم هکتار زمین و با طرح و معماری مدرن ساخته شده است. این مدرسه، با امکانات پیشرفته­ی آموزشی و رفاهی مجهز، بزرگ‌ترین مدرسه علمیه در افغانستان محسوب می‌شود.

مدرسه­ی مدینه‌العلم: این حوزه تحت زعامت حضرت آیت‌الله تقدسیe در «قلعه­ی شهاده» از توابع شهر کابل تأسيس گرديد. آیت‌الله نوراحمد تقدسی بعد از اتمام سطوح، از کابل به عراق رفت و در دوران مرجعیتِ مراجع بزرگی چون حضرت آیت‌الله العظمی حکیم و حضرت آیت‌الله العظمی شاهرودی وارد حوزه‌ی علمیه‌ی نجف اشرف شد. بعد از مراجعت به افغانستان در کابل در «قلعه­ی شهاده» مدرسه‌ی مدینه العلم را بنا کرد که اکنون نماز جمعه هم در آن برگزار می­شود.

مدرسه­ی مهدیه: مدرسه­ی مهدیه را حضرت آیت‌الله شیخ محمد امین افشار در سال‌های 1343 یا 1344 ش در قلعه­ی فتح‌الله خان کابل تأسیس کرد. آیت‌الله شیخ محمدامین افشار بعد از اتمام سطوح راهی نجف گردید. چند سالی از دروس آیات عظام محمد‌حسین نائینی و سید‌ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی فیض برد و از مجلس اخلاق آیت‌الله سید‌علی قاضیe استفاده کرد و سپس به کابل برگشت و حسینیه و مدرسه‌ا­ی بنا کرد. ایشان در سال 1357 ش دستگیر و زندانی و ناپدید گردید. (فرهنگ، 325) این شخصیت برجسته پس از فراگیری دروس و کسب فیض از اساتید برجسته و انفاس طیبه عتبات، به وطن برگشت و خدماتی شایان برای مکتب امام صادق آن‌جام داد. وی تکیه خانه­ی عمومی وزیر آباد و مدرسه­ی مهدیه را تأسیس کرد. (شفائی، 53) این عالم برجسته تقریرات درس حضرات آیات آقا ضیای عراقی، میرزای نائینی، درس خارج فقه آیت‌الله سید‌ابوالحسن اصفهانی و تقریرات درس اخلاق حضرت آیت‌الله قاضی را نگاشت. (شفائی، 58-59)

مدرسه علمیه­ی محمدیه: مدرسه­ی علمیه­ی محمدیه را حضرت آیت‌الله شهید سید‌سرور واعظ در منطقه جمال مینه (تپه سلام) شهر کابل در دو طبقه و یک سالن اجتماعات، مسجد، کتابخانه و اتاق‌های اداری و خوابگاهی تأسیس کرد.

هنگامی که آیت‌الله واعظ از نجف اشرف به کابل مراجعه کرد مورد استقبال گرم مردم قرار گرفت. این امر حکومت را نگران ساخت و برای جلوگیری از شورش‌های احتمالی آیت‌الله واعظ را در سال 1340 دستگیر و بدون محاکمه راهی زندان کرد (شفائی، 33) وی سرآن‌جام به دست حکومت به شهادت رسید و متعاقب آن بسیاری از شخصیت‌ها از جمله شهید صدر آن را محکوم کرده و پیام تسلیت فرستادند. (العاملی، 4/20) آیت‌الله واعظ علاوه بر ده‌ها سال تبلیغ آیین مقدس اسلام و بیان احکام دینی و… ساختن مدرسه­ی کجاب، ساختن مسجد و مدرسه­ی محمدیه در کابل، کتابخانه‌ای احداث کرد که دارای چند هزار جلد کتاب در موضوعات مختلف بوده است. اقدام دیگر ایشان نشر ماهنامه­ی برهان با همکاری عده‌ای از دانشمندان و نویسندگان بود. (مصاحبه با حجت‌الاسلام‌والمسلمین واعظ‌زاده، 25/4/1391)

مدارس مهم دیگری هم در کابل و دیگر ولایات وجود دارد مانند مدارس علمیه­ی صادقیه، جعفریه، عرفان، عترتیه، بقیة‌الله، سلطانیه، مهدیه و… که فهرستش از عهده­ی این تحقیق بیرون است و آقای حسن‌زاده فهرست آن را به 336 باب رسانده است. (حسن زاده، 430-4311)

2-2-4. مراکز دانشگاهی

تعداد قابل‌توجه از علمای تحصیل‌کرده در این مؤسسات و مراکز در سال‌های اخیر و با توجه به شرایط به وجود آمده در افغانستان، به کشور برگشتند و مؤسسات تحصیلات عالی را راه‌اندازی کردند. امروزه مؤسسات تحصیلات عالی بسیاری وجود دارد که به دست دانش‌آموختگان حوزه­ی علمیه به ویژه حوزه­ی علمیه­ی قم راه‌اندازی شده‌اند. نقش فعال این دانش‌آموختگان در این مؤسسات در این نوسان کاملاً مشهود است. طلاب حوزه­های علمیه بعضاً فرصت یافتند در مراکز آموزش عالی و دانشگاه­ها حضور یابند. بسیاری از طلاب و دانش‌پژوهان علوم دینی افغانستان نیز از این فرصت­ها استفاده کرده و در کنار دروس حوزوی به مطالعات جدید و علوم غیر حوزوی نیز روی آورند. (متقی، 187) این افراد در شرایط جدید افغانستان یا خود مؤسس مراکز دانشگاهی ذیل شدند و یا با این مراکز همکاری دارند.

دانشگاه بامیان: برای اولین بار، در بامیان، مرکز مهم سیاسی تاریخی شیعیان افغانستان، در سال 1375ش سنگ بنای دانشگاه بامیان گذاشته شد. این اولین دانشگاه در سراسر مناطق مرکزی بود که با تسلط گروه طالبان تعطیل شد. مرحله‌ی دوم فعالیت این دانشگاه از سال 1382 آغاز گردید. (www.bu.afghanistan.af/fa) دارالمعلمین بامیان نیز در سال 1386ش در مرکز بامیان تأسیس شده است.

مؤسسه­ی آموزش عالی ابن‌سینا: این مؤسسه در سال 1389 تأسیس شد و تاکنون پذیرای دانشجویان بیش از 14 رشته آموزشی بوده است. (www.ibnesina.ac.af)

دانشگاه خاتم‌النبیینn: دانشگاه خاتم‌النبیینn به همت اندیشمند بلندآوازه و فقیه نام‌آشنای کشور حضرت آیت‌الله محسنی و تلاش جمعی از فرهیختگان به‌ویژه نماینده­ی مردم ولایت غزنی در پارلمان، دکتر عبدالقیوم سجادی در سال 1386ش تأسیس شد. دانشگاه خاتم‌النبیینn یکی از معتبرترین مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی افغانستان بوده و اکنون دارای هفت دانشکده فعال است. (www.khu.edu.af)

دانشگاه کاتب: دانشگاه كاتب يكي از مؤسسات پيشگام در عرصه­ی تحصيلات عالي در كشور است. این دانشگاه در سال 1387 شروع به کارکرد و در حدود ده رشته­ی تحصیلی فعال دارد. (www.kateb.ac.af) بدنه­ی اصلی کادر علمی مؤسسه تحصیلات کاتب را نیز، بیش‌تر تحصیل‌کردگان مراکز قم تشکیل می­دهند و اغلب رؤسای گروه­های علمی این دانشگاه، در حوزه­های علمیه به رشد علمی رسیده­اند.

چندین مؤسسه­ی تحصیلات عالی دیگر نیز در کابل و دیگر ولایات افغانستان تأسیس شده است مانند مؤسسات تحصيلات عالي غرجستان، سادات، جامی، گوهرشاد و… که این مراکز را یا طلاب و روحانیون تأسیس کرده‌اند و یا روحانیون و فارغ‌التحصیلان حوزه‌ها در این مراکز حضور فعال داشته و کادرهای علمی این مراکز را به عهده‌ دارند.

3-4. تأسیس و گسترش رسانه

یکی از پدیده‌های روزگار معاصر، پیشرفت شگفت‌آور ابزارهای ارتباطی می‌باشد، به گونه‌ای که یک فرد بدون نیاز به سفرهای متعدد تنها با استفاده از یک ابزار ارتباطی می‌تواند تمامی مرزهای جغرافیایی کشورها را درنوردد و از اوضاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن‌ها اطلاع یابد. از این رو، دوران کنونی، عصر ارتباطات نامیده شده است که ویژگی آن چیرگی وسایل ارتباطی بر زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انسان‌ها است. در این عصر برای محک زدن کیفیت افکار عمومی هر جامعه­ای، به قدرت وسایل جمعی آن می‌نگرند. وسایل جمعی و رسانه در پیدایش عادات تازه، تکوین فرهنگ جهانی، تغییر در رفتار، نگرش‌ها و خلق و خوی انسان‌ها، نقش شگرفی بر عهده‌دارند. (شیرودی و کاظمی، 137)

امروزه در عصر انفجار اطلاعات دیگر این حقیقت به خوبی اثبات شده است که از نظر کارکردهای آموزشی، رسانه‌ها سهم و نقش قابل ‌ملاحظه‌ای در انتقال میراث فرهنگی و فکری بشری در میان دارند. رسانه‌های گروهی، علاوه بر این که در فرآیند ارتباطات و جابه‌جایی اطلاعات، در درون جوامع و ملل سهیم است، می‌تواند با کارکرد خویش در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، به موازات تحولات عمیق در نهادهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دگرگونی باورها و ارزش‌های مسلم جامعه، کارساز بوده و به عنوان یک دانشگاه عمومی در راستای شکوفایی و اعتلای فرهنگ جامعه به فعالیت بپردازند.

در افغانستان پس از سقوط طالبان، بسترهای لازم برای ایجاد و تأسیس رسانه‌ها به وجود آمد و جامعه‌ی ما توانست برای اولین بار به تأسیس رسانه‌های آزاد اقدام کند. این سبب شد که ده‌ها ایستگاه رادیویی و فرستنده‌­ی تلویزیونی و صدها نشریه­ی چاپی به وجود بیاید. امروز رسانه یکی از مهم‌ترین ابزارهای تحول فکری و فرهنگی است و حضور آن، افغانستان را از یک جامعه‌ی تک صدایی به یک جامعه­ی چند صدایی مبدل کرده است. اکنون، ارتباطات مخابراتی و توسعه‌ی رسانه‌ها در این جامعه با در نظر داشت گذشته­ای سراسر توأم با محرومیت، بسیار قابل‌توجه است. این در حالی است که تغییر این وضعیت را دانش‌آموختگان حوزه­های علمیه آغاز کردند و در قسمت رسانه­های تصویری، شنیداری و نوشتاری، طلاب و فارغ­التحصیلان حوزه­های علمیه به ویژه حوزه­ی علمیه­ی قم پیشگام بوده‌اند.

حجت‌الاسلام اکبری عضو شورای علمای شیعه­ی افغانستان درباره­ی حضور طلاب در رسانه‌ها می‌گوید:

شما رسانه و دانشگاهی پیدا نمی‌توانید بکنید که حداقل چند نفر از فارغ‌التحصیلان این مراکز در آن‌جا مشغول به فعالیت و بیدارگری نباشند. (مصاحبه با حجت‌الاسلام استاد اکبری، 10/6/1391)

در این‌جا برخی از مهم‌ترین رسانه‌های عمومی شیعیان افغانستان را فهرست می‌کنیم؛ با این پیش‌فرض که طلاب و دانش‌آموختگان حوزه­های علمیه آن را تأسیس کرده­اند و یا بخش اعظمی از کادرهای مهم مثل صاحب امتیازی، مدیرمسؤولی و سردبیری آن‌ها را به عهده ‌دارند.

رسانه‌های تصویری: عالمان و دانش‌آموختگان مراکز دینی نجف و قم در رسانه­های جمعی افغانستان مانند تلویزیون­ها نقش برجسته و فعال دارند. در شرایط فعلی که به بهانه­ی تحقق دموکراسی و آزادی، فرهنگ غیردینی از سوی رسانه‌ها در افغانستان تبلیغ می‌شود و ماهواره‌ها حتی در دوردست‌ترین نقطه­ی افغانستان در ‌دسترس است، فرهنگ دینی مردم در معرض دگرگونی قرار گرفته است. در چنین شرایطی، علمای افغانستان دریافته‌اند که باید از طریق رسانه‌ها، به تبلیغ و ترویج فرهنگ دینی و در برابر تهاجم فرهنگی ایستاد. (برهانی، 368) در رسانه‌ها و مطبوعات تغییرات خوبی صورت گرفته است که مرهون تلاش و زحمات علمای دینی است و اگر آنان همکاری نمی‌کردند چنین فعالیت و رشدی را شاهد نبودیم. (مصاحبه با فکوری بهشتی، 26/4/1391)

یکی از رسانه­های تصویری مهم و اثرگذار در جامعه­ی افغانستان که با رسانه­های مهم دیگر افغانستان رقابتی تنگاتنگ دارد، تلویزیون تمدن است. این تلویزیون را دانش‌آموخته­ی حوزه­ی علمیه‌ی نجف آیت‌الله محسنی، رئیس شورای علمای شیعه­ی افغانستان در کابل تأسیس کرده است. (نی،91) از دیگر تلویزیون­های مهم شیعیان، تلویزیون راه فردا از حاجی محمد محقق، رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان است که در سال 1386 در شهر کابل راه‌اندازی شد. تلویزیون کوثر نیز که یک شبکه­ی مذهبی است و آن را آیت‌الله تقدسی تأسیس کرده است. تلویزیون نگاه نیز از رسانه‌های تصویری مهم دیگر در افغانستان است که توسط آقای کریم خلیلی، معاون دوم رئیس‌جمهوری سابق و رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان در سال 1387 تأسیس شده است. از مؤسسه­ی «هادی فیلم» نیز باید یادکرد که تا کنون ده‌ها فیلم کوتاه و برنامه­های دینی تولید کرده و با استقبال مردم روبرو شده است. (برهانی، 368)

رسانه­های شنیداری: فارغ‌التحصیلان حوزه‌های علمیه همانند حضور در رسانه‌های تصویری در رسانه‌های شنیداری نیز حضوری چشمگیر دارند. تاکنون چندین رادیو توسط فارغ‌التحصیلان حوزه‌های علمیه راه‌اندازی شده است.

رسانه­های نوشتاری: افغانستان چهارمین کشوری است که‌ برای نخستین بار طعم روزنامه‌نگاری فارسی را تجربه کرد و بدین ترتیب با انتشار نخستین نشریه­ی افغانستان به نام شمس‌النهار در اکتبر 1873 به فاصله­ی 37 ساله با روزنامه‌نگاری ایران و فاصله­ی 93 ساله با روزنامه‌نگاری‌ فارسی در هند پایان‌ بخشید. (پروین، 319) انتشار این روزنامه بیش از پنج سال طول نکشید و با دخالت انگلیسی‌ها در سال 1878 م متوقف شد. 28 سال بعد از شمس النهار، عده­ای از نخبگان روزنامه‌ی سراج الاخبار را در سال 1906 منتشر ساختند.

شیعیان در مباحث فرهنگی در تاریخ افغانستان پیشگام و دست اندر کار بوده‌اند. «هم اکنون به نظر کارشناسان فرهنگی حداقل 50 درصد مطبوعات افغانستان به دست آن‌ها تولید، تغذیه و اداره می‌شود؛ افزون بر آن، بهترین و باکیفیت‌ترین نشریات نیز متعلق بدین گروه مذهبی است» (آیتی، 155) علما و دانش­آموختگان دینی سبب اصلی در این پیشگامی هستند. آنان امروز در روزنامه‌ها، رادیوها، هفته‌نامه‌ها، ماهنامه‌ها و فصل‌نامه‌های افغانستان نیز سهم و حضوری چشم‌گیر دارند و مطبوعات بسیاری با سردبیری و مدیریت علما و طلاب منتشر می‌شود. (برهانی، 368) انتظار می‌رود با فرصتی که در این سال‌ها در زمینه­ی حیات‌ دوباره­ی مطبوعات افغانستان پدید آمده است، این فرصت‌ طلایی، به‌ شکل‌گیری جریانهای فکری تأثیرگذار و تأسیس نهادهای‌ فرهنگی پایداری در افغانستان بینجامد.

شبکه‌های مجازی: در عرصه­ی رسانه­های مجازی (اینترنت) نیز حضور طلاب و روحانیون، از سایت‌ها و وبلاگ‌های شخصی گرفته تا سایت‌های رسمی احزاب، نهادهای علمی، فرهنگی، مذهبی، ادبی، هنری، آموزشی، مطبوعاتی و… بسیار پر رنگ و توجه برانگیز است. بسیاری از این سایت‌ها و وبلاگ‌ها به چندین زبان به روز می‌شود.

4-4. تأسیس کتابخانه

نکته‌ای که باید توجه بیش‌تری به آن نمود این است که در حوزه­ی آثار مکتوب، ضعفی آشکار در جامعه­ی شیعی افغانستان وجود دارد. در دو سده­ی اخیر، به جز دو دهه­ی اخیر، تولید آثار مکتوب در حد پایینی قرار داشته و با توجه به عدم تولید آثار مکتوب قابل‌توجه، اطلاعات بسیار کمی در رابطه با گذشته برجای‌ مانده است، با توجه به این فقر فرهنگی در افغانستان، علما برای ایجاد دگرگونی مثبت در جامعه، کتابخانه­هایی را در مناطق مختلف افغانستان تأسیس کرده‌اند و کتاب‌های دینی و علمی زیادی را برای استفاده­ی جامعه آماده ساختند که در بیداری فرهنگی و جهل زدایی در افغانستان نقش بسیار مثبتی ایفا می­کند. (برهانی، 365-366)

اولین سنگ بنای کتابخانه­ها در افغانستان از طرف طلاب حوزه‌های علمیه پی نهاده شد و به تدریج این کتابخانه­ها در داخل مناطق مرکزی نمودار گشت. (لعلی، 334) دو کتابخانه در لعل به‌نام‌های «رسالت» و «بصیرت» بنا گردید که کتاب­های ارزنده­ی علمی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی را به مشتریان علم و تفکر عرضه می­داشت. در مناطق دایکندی، بامیان (پنجاب، یکاولنگ و ورس)، سمت شمال، بهسود، پروان و جاغوری نیز چنین کتابخانه­هایی دایر گردید. (لعلی، 335) به نظر می‌رسد اولین فرد و یا از اولین کسانی که در افغانستان کتابخانه ایجاد کرد، آیت‌الله واعظ است. ایشان در کابل، کتابخانه‌ای درست کرده بود که دارای چند هزار جلد کتاب در موضوعات مختلف بوده است. (شفایی، 34-35؛ مصاحبه با حجت الاسلام واعظ زاده، 25/4/1391)

درباره­ی نقش فارغ‌التحصیلان حوزه­های علمیه در امر کتاب و کتابخانه، الیویه روا این‌طور گزارش داده است:

دانش‌آموختگان قم، جوانانی هستند باسواد و پرتحرک… به این ترتیب، ما شاهد افتتاح مدارس و کتابخانه­هایی در روستاها زیر نظارت آن‌ها هستیم. (روا، 230)

5. موانع پخش

روند موضوع پخش ـ یعنی بیداری فرهنگی ـ به سبب­های مختلفی مانند زمان، مسافت، زبان، مذهب و سدها و موانع دیگر، کند و یا متوقف و مانع پیشرفت­های بعدی می­شود. در بحث تأثیر حوزه‌های علمیه­ی نجف و قم بر بیداری فرهنگی افغانستان می­توان به برخی از موانع زیر اشاره کرد.

مذهب: همان طوری که هم مذهب بودن عامل اشاعه دهنده و شتاب‌دهنده­ی پخش ایده‌هاست، اختلاف مذهب نیز در بسیاری موارد به‌عنوان مانع به حساب می­آید. در افغانستان آمار دقیقی از جمعیت و مذاهب وجود ندارد. حدود 65 تا 70 درصد جمعیت افغانستان را برادران اهل سنت تشکیل می­دهند که از این جهت به مانع پخش برای امواج حوزه­های علمیه تبدیل شده‌اند. شکاف شیعه و سنی در تاریخ معاصر افغانستان با نام عبدالرحمن گِره خورده است. اقدامات او عليه شيعيان به قدري شديد بود كه در ساير بلاد اسلامي انعكاس يافت و علماي شيعه مخصوصا میرزای شیرازی در نجف، بر آن به سختي اعتراض کردند. (فرخ، 404-405)

تبلیغات فرهنگی وهابیت: عربستان سعودی یکی از اصلی‌ترین بانیان و حامیان گروه­های سلفی در جهان اسلام، به‌ویژه طالبان در افغانستان، به شمار می‌رود؛ به گونه‌ای که حمایت‌های سعودی‌ها از گروه‌های افراطی و تروریستی، یکی از سیاست‌های ثابت این پادشاهی سلفی است. حمایت این پادشاهی از گروه­های ترویستی و وحشی مانند داعش نمونه­ی بارز آن است. ناظران بر اين باورند كه طبقه­ی حاكم سعودي با پرداخت پول به گروه‌های تروريستي، تلاش می­كنند تا فعاليت آنها را در داخل عربستان كاهش داده و به خارج از آن كشور منتقل كنند. نام تركي الفيصل در فهرست مؤسسان جريان طالبان مطرح است. او پيش از انتصاب به مقام سفارت عربستان در امريكا، رياست سازمان مهم اطلاعات عربستان را بر عهده داشته و از اين طريق شبکه‌های وهابيت و طالبان را در نقاط مختلف تغذيه و سازماندهي می‌کرد. يك گزارش محرمانه­ی آلماني شرح مفصلي دارد درباره­ی ده‌ها ميليون دلار كه مدعي است در اوايل دهه‌ی 1990م توسط شاهزاده سلمان بن عبدالعزيز و ساير اعضاي خاندان سعودي، به يك مركز حمايت از فعالیت‌های شبه‌نظامیان در بالكان و پاكستان پرداخت شده است. (کاظمی، 147)

در زمان تجاوز شوروی به افغانستان کشورهای خلیج‌فارس به ویژه عربستان، مدارس دینی بسیاری در پاکستان نزدیک مرز افغانستان ایجاد کردند که این مدارس تحت نظارت و اشراف دو حزب پاکستانی یعنی جماعت اسلامی و جماعت العلمای اسلامی قرار داشت. این احزاب تحت تأثیر افکار وهابیت سعودی بود. (حقی، 149) تبلیغات گسترده­ی فرهنگی وهابیت به یک مانع جدی در مقابل بیداری فرهنگی متأثر از حوزه‌های علمیه مبدل گردیده است.

بی توجهی به دروس و روش آکادمیک: پس از سقوط طالبان در سال 2001 و استقرار دولت مرکزي در افغانستان، مدارس دولتي و بازگشايي دانشگاه‌ها رونق گرفت و بسياري از مدارس علميه از رونق افتاد و به حالت تعطيلی درآمد. البته اين مسئله مي‌تواند عوامل متعددي داشته باشد ولی به نظر مي‌رسد مهم‌ترين عامل آن عدم روزآمد بودن برنامه‌هاي درسي و آموزشي مدارس علميه؛ بوده است که نتوانسته جوابگوي مقتضیات دوره­ی جديد در افغانستان باشد. از این رو، بررسي ميزان هم‌خواني برنامه‌هاي درسي مدارس علميه­ی شيعي افغانستان، با برنامه­ی مطلوب و متناسب با نيازهاي زمانه، در جهت دست‌يابي به توان پاسخ‌گويي به پرسش‌ها و نيازمندي‌هاي زمان، ضروري است. دست‌يابي به علل و عوامل رکود فعلي این مراکز و راه برون‌رفت از اين وضعيت، نيازمند آن است که اهداف، روش‌ها، فعاليت‌ها، محتوا و منابع برنامه درسي مدارس علميه مورد بررسي و تغییر جدي قرار گيرد. از این رو موکدا می‌توان گفت که ناکارآمدی برنامه‌های درسی حوزه‌های علمیه و نپرداختن به دروس مطابق با نیازمندی­های زمان، از مهم‌ترین عوامل رکود حوزه‌های علمیه و گرایش بسیاری از دانشجویان به دروس آکادمیک و علوم روز دانشگاهی بوده است.

عدم توجه به مباحث هنری: یکی از گرایش‌های مفیدی که مدتی است ضرورت آن در حوزه‌های علمیه درک شده است، لزوم پرداخت به هنر و اندیشه‌های هنری است. اگر حوزه‌های علمیه، به صورت تخصصی وارد این حیطه شوند، می‌توانند از انحطاط و به بیراهه رفتن آن در جامعه جلوگیری کنند. یکی از آسیب‌های مهم وارد بر بیداری فرهنگی ناشی از تأثیرات مراکز دینی نجف و قم و دانش‌آموختگان آن‌ها عدم استفاده از ظرفیت هنر و نظریه­ها و مباحث هنری در مباحث دینی است. تا آن‌جا که نگارنده اطلاع دارد، در افغانستان حوزه‌های علمیه و مراکز دینی، کم‌ترین ارتباط را با مباحث هنری دارد و پرداختن به ظرفیت­های موجود در مباحث هنری در نهادهای دینی افغانستان چندان مورد التفات نیست لذا سزاوار است مراکز دینی از گنجایش هنر در امر تبلیغ و ترویج دین بیش‌تر استفاده کنند.

اصالت به کارکردهای موقعیتی: روحانیت از دو کارکرد «ذاتی» و «موقعیتی» برخوردار است. کارکرد ذاتی روحانیت، هدایت‌گری، تبیین، تبلیغ و تحقق بخشیدن عینی دین در جامعه است و کارکرد موقعیتی روحانیت، مشاغل و مسؤولیت­هایی است که موقعیت­های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برای آن فراهم می­آورد. کارکردهای موقعیتی روحانیت به دو دسته­ی شئونات انحصاری و شئونات اقتضایی انشعاب می­یابد. شئونات انحصاری، وظایف ویژه روحانیت است که به توصیه­ی شریعت از عهده­ی دیگران بر نمی­آید؛ مانند امور قضایی، ولایت در امور حسبیه. شئونات اقتضایی یا بدیل پذیر که به صورت اقتضایی برای روحانیت مطرح می‌گردد و از عهده‌ی دیگران نیز بر می‌آید عبارتند از امثال مانند: ریاست جمهوری، نمایندگی مجلس و استادی دانشگاه و سمت­های دولتی و خصوصی.

گاهی پیش می­آید که یک روحانی­ که به کارکرد موقعیتی خود اشتغال دارد، کارکرد ذاتی و طریقه­ی کارکرد موقعیتی خود را به فراموش می‌سپارد و گمان می‌کند که تمام هدف و غرض اصلی او، انجام دادن مسؤولیت موقعیتی خود، با هضم شدن در طبقه­ی موقعیتی است. بسیاری از روحانیون و دانش‌آموختگان مراکز دینی نجف و قم بعد از مراجعه به کشور به کارکردهای موقعیتی مشغول شده‌اند و به ویژه در امور حزبی و سیاسی مداخله و اشتغال بیش از حد پیدا کرده­اند. این در حالی است که این احزاب در بسیاری از موارد خالی از شاخص‌های صلاحیت­های حزبی هستند. ناگفته پیداست که  این امر مشکلات فراوانی را به بار می­آورد.

فقه محوری به جای دین­محوری: یکی از آسیب‌هایی که غالباً بر روند بیداری دینی مراکز دینی نجف و قم به ویژه حوزه­ی علمیه­ی نجف وارد است، رویکرد انحصارگرایی نسبت به فقه و یا احیاناً کلام است. شکی نیست که فقه جعفری تنها مسیر سعادت و کمال انسان‌ها است ولی سؤال اصلی این است که آیا دین جامع و خاتم اسلام فقط به احکام فقهی منحصر است یا این‌که به عرصه‌های دیگری غیر از فقه و کلام هم پرداخته است؟ مسلماً پاسخ این است که اسلام، جامع احکام و اخلاق و عقاید است. متأسفانه رویکرد انحصاری به فقه در بین طلاب و روحانیت افغانستانی باعث شده که به سایر علوم کمتر توجه شود.

مدیریت نادرست: ماهيت اصلي کار مدارس علميه، تربيت نيروي انساني متخصص در معارف ديني است که توان استنباط، تبيين و تبليغ آن را داشته باشد. رسالت يک انسان حوزوي، برابر قلم‌رو رسالت ديني؛ گسترده، ظريف، پيچيده و تخصصي است؛ بنابراین، تربيت چنين نيرويي بدون برنامه‌ريزي تخصصي امکان‌پذیر نيست. روشن است که هر کاري بدون برنامه‌ريزي به هدف نمي‌رسد.

دانش‌آموختگان مراکز دینی نجف و قم بعد از مراجعه به کشور نتوانستند این نیروی فکری را در افغانستان درست مدیریت کنند و از آن جهت تبلیغ و ترویج بهتر اسلام و مذهب تشیع بهره ببرند. در این اواخر گام‌هایی برای ساماندهی این نیروها تحت عنوان «شورای علمای شیعه» به رهبری آیت‌الله محسنی به وجود آمد که یکی از کارکردهای این شورا سروسامان دادن به وضع نابسامان حوزه‌های علمیه بود که تا حدی هم در این امر موفق شد ولی به سرآن‌جام خوبی نینجامید زیرا در کنار آن، شورای علمای مرکز و ولایات افغانستان سر برآورد.

بی­توجهی به تحول در حوزه­ی علمیه: یکی از مهم­ترین موانع بیداری دینی و فرهنگی، عقب‌ماندن حوزه‌های علمیه و طلاب، از پویایی و توان پاسخ­گویی به نیازهای دنیای معاصر است. حوزه­های علمیه علاوه بر انتقال معارف اسلامی، باید در این دوره، همپای چالش­های جدید پیش رود و علوم و معارف اسلامی را با توجه به دغدغه‌های جدید متحول سازد.

تا جایی که نگارنده اطلاع دارد نظام آموزش دینی در افغانستان کاملاً سنتی است. از این رو نیازمند یک تحول بزرگ در نظام آموزشی و پژوهشی خود است. همان طوری که در عنوان «نپرداختن به دروس و روش آکادمیک» گذشت، از علت‌های مهم عقب‌ماندگی و عدم اقبال حوزه‌های علمیه در افغانستان، بی‌توجهی به به‌روز رسانی و تحول روش و متون درسی است.

برخی دیگر از موانع اشاعه­ی فرهنگی حوزه‌های علمیه­ی نجف و قم در افغانستان عبارتند از: نبود کتابخانه و منابع برای پژوهش و مطالعه، عدم توجه به روش‌های تدریس و تحقیق، متن محوری به‌جای مسئله محوری، عدم توسعه­ی کمی و کیفی روحانیت، دامن زدن به مباحث قومی و نژادی و…

نتیجه‌گیری

نظریه­ی اشاعه­ی، بالقوه، قابلیت تفسیری خوبی برای تبیین پخش امواج و ایده‌های حوزه‌ی علمیه در جهان اسلام دارد. برخی از محورهای گوناگون نظریه­ی اشاعه و پخش فرهنگی حوزه‌های علمیه­ی نجف و قم در مورد بیداری فرهنگی افغانستان، در این بررسی نشان داده شد. دانش‌آموختگان و فارغ‌التحصیلان مراکز دینی نجف و قم در بیداری فرهنگی شیعیان افغانستان تلاش زیادی به خرج دادند. آنان برای این رسالت بزرگ از جان خویش مایه گذاشتند و بدون شک بیداری فرهنگی در افغانستان مرهون زحمات آنان است. رهاورد دانش‌آموختگان حوزه‌ی علمیه­ی نجف و قم در افغانستان از نام‌گذاری گرفته تا قسمت اعظم کادرهای مؤسسات تحصیلات عالی و رسانه­ها در اختیار این دانش‌آموختگان است. این دانش‌آموختگان در بیداری و احیای فرهنگی در افغانستان نقش برجسته­ای دارند و آنان بودند که میراث فرهنگی‌ این کشور را از چنگ حوادث و فراز و نشیب­های قرن بیستم حفظ کردند. عالمان و روحانیون، به حق، پاسداران و مرزبانان فرهنگ و عقاید اسلامی بوده­اند.

منابع

الف:

  1. احمدی، حمید، سیر تحول جنبش­های اسلامی: از نهضت سلفیه سید‌جمال تا بهار عربی (2011-1870)، تهران، دانشگاه امام صادقA، 1390.
  2. اراکی، محسن، شهيد صدر و احياگرى در حوزه نجف، فصل‌نامه اطلاع رسانی و پژوهشی پژوهش و حوزه، سال چهارم شماره 16 زمستان 1382.
  3. اسپوزيتو، جان. ال، انقلاب اسلامي و بازتاب جهاني آن، ترجمه دكتر محسن مدير شانه­چي، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382.
  4. آشوری، داریوش، تعريف­ها و مفهوم فرهنگ، تهران، مرکز اسناد فرهنگي آسيا، 1375.
  5. آیتی، عبدالقیوم، تمدن و فرهنگ شیعیان افغانستان از صفویه تا دوره معاصر، قم، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی، 1390.
  6. بختیاری، محمد عزیز، شیعیان افغانستان، قم، مؤسسه شیعه شناسی، 1385.
  7. برزگر، ابراهیم، نظریه‌های بازتاب جهانی انقلاب اسلامی ایران، تهران، دانشگاه امام صادقA، 1391.
  8. برهانی، محمد‌جواد، نقش اسلام در دگرگونی اجتماعی با تأکید بر افغانستان معاصر، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینیv، 1388.
  9. پانوف، میشل و میشل پرون، فرهنگ مردم‌شناسی، ترجمه اصغر عسکری، تهران، نشر ویس، 1368.
  10. پروین، ناصرالدین، تاریخ روزنامه‌نگاری‌ ایرانیان و دیگر پارسی‌نویسان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1377.
  11. تهرانی، حسن، مروری بر نهضت‌های بیداری اسلامی در افغانستان، دو ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران شماره 64 اسفند 1389.
  12. جردن، تری و لستر راونتری، مقدمه­ای بر جغرافیای فرهنگی، ترجمه سیمین تولائی و محمد سلیمانی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات، 1380.
  13. جعفری خانقاه، مهدی، سه دهه با مطبوعات فارسی زبان‌ مهاجران افغان در ایران 1357-1386، نشریه اطلاع رسانی و کتابداری «کتاب ماه کلیات» اردیبهشت 1388 شماره 137.
  14. جمعی از نویسندگان، (گلاب‌گیر نیک، سید‌محمود، نسرین احمدیان، سید‌محسن حسینی، ابراهیم زنگنه و محمود پسندیده)، نجف کانون تشیع، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1383.
  15. حسن‌زاده، غ علی، آشنایی با تاریخ حوزه‌های علمیه شیعیان افغانستان، قم، دارالتفسیر، 1390.
  16. حقی، احسان، افغانستان نشأت‌ها و کفاح‌ها، دمشق، انتشارات دارالفکر، 2004.
  17. رجا، محمد سرور، احیاگر شیعه در افغانستان، زندگی نامه حضرت آیت‌الله آقای حجت کابلی، نشر افق فردا، 1382.
  18. روا، الیویه، افغانستان از جهاد تا جنگ‌های داخلی، ترجمه علی عالمی کرمانی، نشر عرفان، چاپ دوم، تهران، 1390.
  19. زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام، تهران، سمت، 1378.
  20. سیدباقری، سید‌کاظم، حوزه نجف، میراث پویندگی، پژوهه، (دو ماهنامه اطلاع رسانی پژوهشی مرکز جهانی) خرداد و تیر 1384، شماره 12.
  21. سیدکباری، سید‌علی‌رضا، حوزه‌های علمیه شیعه در گستره جهان، تهیه پژوهشکده باقرالعلومA، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1378.
  22. شفائی، حسین، زندانیان روحانیت تشیع افغانستان، قم، ناشر مؤلف، 1368.
  23. شکوئی، حسین، اندیشه­های نو در فلسفه جغرافیا، تهران، گیتاشناسی، 1375.
  24. شیرخانی، علی، عباس زارع، تحولات حوزه­ی علمیه قم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384.
  25. شیرودی، مرتضی و سیدآصف کاظمی، نقش رسانه‌های غرب در برابر گسترش اسلام در غرب، فصل‌نامه علمی تخصصی سخن تاریخ، سال 5 پاییز 1390، شماره 14.
  26. العاملی، الشيخ أحمد أبو زيد، محمّد باقر الصدر السيرة والمسيرة في حقائق و وثائق، بيروت، دار العارف للمطبوعات، 2007 م.
  27. فرارو، گری­پی، انسان‌شناسی فرهنگی: بعد فرهنگی تجارت جهانی، ترجمه غلام‌علی شاملو، تهران، سمت، 1379.
  28. فرخ، سيد‌مهدي، تاريخ سياسي افغانستان، قم، احساني، 1371.
  29. فرهنگ، محمدحسین، جامعه شناسی و مردم شناسی شیعیان افغانستان، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشی امام خمينيv، 1380.
  30. کاظمی، سید‌آصف، برسی زمینه‌های سیاسی- اجتماعی شکل‌گیری طالبان در پاکستان، فصل‌نامه علمی تخصصی سخن تاریخ، سال چهارم، شماره 8، بهار 389،.
  31. لعلی، علیداد، سیری در هزاره­جات، قم: ناشر احسانی، 1372.
  32. متقی، محمدنبی، مشعل­های غریبی: کارنامه‌ی روشنفکران مهاجر افغانی در ایران، فصل‌نامه‌ی خط سوم، ش 3 و 4، 1382 ش.
  33. موسوی، سید‌عسکر، هزاره‌های افغانستان، ترجمه اسدالله شفایی، تهران، انتشارات مؤسسه فرهنگی هنری نقش سیمرغ، 1379.
  34. نی، رهنمای رسانه‌های افغانستان، نی حمایت کننده رسانه‌های آزاد افغانستان، کابل، چاپ اول، 1390.

ب: مصاحبه نگارنده با افراد و شخصیت­های افغانی

  1. مصاحبه با حضرت آیت‌الله آصف محسنی، رئیس شورای علمای شیعه و از رهبران شیعه و جهادی افغانستان، 8/6/1391، کابل.
  2. مصاحبه با استاد حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد اکبری رئیس حزب وحدت ملي اسلامي افغانستان، نماینده مردم بامیان در پارلمان و عضو شورای علمای شیعه در تاریخ 10/6/1391 کابل.
  3. مصاحبه با جناب حجت‌الاسلام‌والمسلمین واعظ زاده رئیس حوزه علمیه و مسجد محمدیه کابل در تاریخ 25/4/1391 کابل.
  4. مصاحبه با فکوری بهشتی نماینده مردم بامیان در پارلمان و فرزند آیت‌الله بهشتی رهبر شورای اتفاق در تاریخ 26/4/1391 کابل.

[1] diffusion

[2] Hager strand

[3] Gury p. Ferraro

[4] cultural diffusion

[5] cultural borrowing

[6] relocation diffusion

[7] hierarchic diffusion

[8]contagious diffusion

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=71309

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب