جمعه, 7 دی , 1403 برابر با Friday, 27 December , 2024
جستجو

ماهیّت جنگ، خشونت، تخریب، نابودی، ترور، خونریزی و کشتار است. اما، اگر بخواهیم جنگ را به یک عنصر پاک سازی اجتماع تبدیل کنیم که فقط در موارد ضروری آن هم به اکراه و با رعایت همه جوانب انسانی و اخلاقی به آن اقدام کنیم و صحنه جنگ و تبدیل به یک، درسه هدایت و نجات دشمن از چنگال جهل و تعصب نماییم، این امر محقق نمی شود، مگر به دست پیامبر رحمت و صلح، محمد مصطفی – صلی الله علیه و آله –، که تاریخ نشان داده است که سراسر زندگی پیامبر، حرکت در این مسیر بوده است.
ولی، با تمام این اوصاف، دشمنان اسلام، پیامبر اعظم – صلی الله علیه و آله – را به خشونت، ترور و خونریزی متهم می کنند و با دسیسه های تبلیغاتی، این اتهام دروغ را در سراسر جهان منتشر می نمایند و در این میان، برخی ساده لوحان و کوته فکران، بی خبر تیر، به نشر این اتهامات دامن می زنند، گویا فراموش کرده اند که پیامبر اعظم – صلی الله علیه و آله –، در اوج قدرت خود، روز فتح مکه، خونریزترین و وحشی ترین دشمنان خود را آزاد نمودند و حتی خانة دشمن تری افراد، یعنی ابوسفیان را مأمن قرار دادند.
مطالعه سیرة نبی اکرم – صلی الله علیه و آله – در جنگ ها، نشان می دهد که چه پایه های بزرگ اخلاقی، تربیتی و انسانی را بنا نهادند و والاترین ملاک های ارزش را ارائه نمودند، چگونه نگاه تبعیض آمیز به انسانیت را طرد نمودند و چگونه با پیروان ادیان دیگر، به لطف، ارشاد و صلح برخورد نمودند، و در عین حال، روحیه عزت و مقاومت در برابر تجاوزات دشمنان را ارزانی مسلمانان نمودند. اما آن هنگام که ارشاد، موعظه و هدایت، اثری نمی بخشد و دشمن، خواه مشرکان و خواه یهودیان، با تمام توان به دشمنی اسلام بر می خیزند، راهی جز مقاومت و دفاع باقی نمی ماند.
کتاب یاد شده، تلاشی است ستودنی به صورت تحلیلی و مفصل که تمام جوانب جهاد پیامبر را بررسی نموده و به شبهات وارده پاسخ داده است. استاد ستار الزهیری، کتاب «جهاد رسول مصطفی و صلح جهانی» را در سه جلد تنظیم نموده و تلاش کرده که به نشانه های روشنگر، در تاریخ جنگ های رسول اعظم نزدیک شود و پیامبر اعظم – صلی الله علیه و آله – را به مشابة الگوی جهانی صلح، نه برای عصر خود، بلکه برای تمامی اعصار بعد از خود معرفی نماید.
کتاب حاضر، در سه جلد تنظیم شده که دو جلد آن، چاپ شده و جلد سوم آن نیز، به زودی آماده خواهد شد. در این جا، به اهم مطالب مطرح شده در جلد یک و دو می پردازیم.
جلد یکم، در چهار بخش تدوین شده است.
1. بخش یکم: وجود مشروعیت جنگ
در این بخش، دلایل مشروعیت جنگ را از چهار ناحیة شرع، عقل، تاریخ و هدف، بررسی نموده است. در ابتدا، نویسنده بیان می کند که ما تنها، درصدد بیان حقیقت هستیم، حال چه رسول اعظم – صلی الله علیه و آله – مدافع باشد یا مهاجم، ما درصدد اثبات دفاعی بودن پیامبر نیستیم. اما اگر ادلة هر طرف را ثابت کند، در آن صورت، ما تسلیم می شویم. از این رو، دلایل و وجوه مشروعیت جنگ و هجمه دشمن را می شمارد:
1. دلایل شرعی: ما درصدد بیان حقّانیت رسالت پیامبر نیستیم و برای صحت دعوت پیامبر، باید به ادلة موجود در علم کلام رجوع نماییم. ولی با فرض این که، رسالت پیامبر را مفروغ عنه بگیریم، از نظر شرعی، با توجه به این که پیامبر، رسول خدا و برگزیده از جانب او است و به احکام غیب عمل می کند و مجری ارادة مولی و اطاعت اوامر الاهی، بر او واجب است، از این جهت، جنگ های پیامبر، هم یک دستور الاهی است که در «و ما علی الرسول الا البلاغ المبین» همچنان که هم صلح، یک دستور الاهی است. از این رو عمل پیامبر قابل قبول است، چون مشروع و از جانب خدای تبارک و تعالی است (و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عند فانتهوا).
2. دلیل عقلی: از نظر عقل، دفع ضرر واجب است، چنان که، هرگاه یک عضو فاسد شود، عدم جراحی آن، موجب فساد همة بدن و در نهایت، نابودی انسان می شود. از این جهت، امراض اعتقادی، فکری و اخلاقی اثری شدیدتر دارند و موجب نابودی جسم، مال، انسانیت و شرف، ارزش های اخلاقی و کل جامعه و نسل های متوالی می شود، هنگامی که هیچ مانعی از ارتکاب جرم و جنابت نباشد، چنین بلایی رخ می دهد، بنابراین، جهاد برای دفع و رفع انحراف و بلاهای چنینی، یکی از احکام عقلی و فطری است، و اگر اسلام در احکام خود، جهاد نداشته باشد، دین حق، عدل، فطرت و عقل به حساب نمی آید و نبودن جهاد در دین، خیانت به اجتماع و انسانیت است.
3. دلیل تاریخی: تاریخ انبیای پیشین، پر از جنگ ها و برخوردهای مسلحانه است؛ اما، نوک تیز انتقاد و اعتراض، تنها متوجه پیامبر اسلام است، در تاریخ، جهاد انبیا ترسیم شده است، قرآن کریم می فرماید: «و کایّن من نبی قاتلَ معهُ ربّیون کثیر…» آل عمران 147-146، و نیز بقره 246 و مائده 24-22 و نظیر این معانی، در تورات و انجیل نیز است که سفارش به جنگ می نماید. مؤلف، جملاتی را از تورات و انجیل به عنوان شاهد، بر این مدعا می آورد که در آن به موسی، عیسی و دیگر پیامبران، دستور جهاد داده شده است.
4. از ناحیة هدف: از آن جا که اهداف پیامبر – صلی الله علیه و آله – از جنگ، استقرار صلح و آرامش در جهان است و پیرو اهدافی که عقل آن ها را تأیید می نماید، از این رو مشروعیت دارد.
یکی از مؤسسات مُنادی صلح می گوید: در طول زمان 3357 سال بشریت، تنها دویست و بیست و هفت شاهد صلح بوده و 3130 سال، در جنگ و خونریزی به سر برده است. یعنی، در مقابل هر یک سال صلح، سیزده سال جنگ بوده است.
نتیجه: همه جنگ های پیامبر، جنبة دفاعی داشته است و اگر برخی هم، به ظاهر، تهاجمی به نظر می رسد و در حقیقت، اسباب و عمل دفاعی دارد، در حالی که عدم معرض و هجوم، گاهی غیر قابل قبول و غیر ممکن می باشد، به ویژه، اگر قایل شویم به این که، پیامبر – صلی الله علیه و آله – بدون دستور خداوند، کاری انجام نمی داده اند.
ابلاغ رسالت و هدایت، گاهی با موانع برخورد می کند که دفع آن موانع، عقلاً واجب است تا این که: نخست، پیامبر مسؤول عدم وصول هدایت نباشد و دوم این که، تمام انسان ها، از فیض رحمت الاهی بهره مند شوند و محروم از هدایت نگردند سوم این که، شرور، میدان را برای تاخت و تاز به نوع انسانیت خالی نبیند.
از این رو، اتهام پیامبر به خونریزی و زور، با رضایت به حیوان صفتی و درنده خویی و تجاوزگری مساوی است.
در پایان این بخش، مؤلف ایراداتی فراوان بر نظریه جنگ طلبی پیامبر اعظم – صلی الله علیه و آله – وارد می کند و ادلة حلّی و نقضی فراوان را در ردّ این نظریه، بیان می کند. از جمله:
1. تاریخ زندگی پیامبر، هیچ گونه تجاوزی به مال، جان و ناموس مردم از ناحیه پیامبر، به مسلمانان شاهد نیست. بر عکس، دستوارت اکید و شدیدی در نهی از این اعمال، از ناحیه اسلام آمده است.
2. اگر هدف پیامبر، خونریزی و انتقام بود، می بایست دیگران را به جنگ می فرستادند و خویشان و اهل بیتش را در مراکز امنی محفوظ نگه می داشتند، در حالی که عکس آن را می بینیم و پیامبر، عزیزانش چون علی – علیه السلام -، حمزه و… را پیشاپیش همه، به صف نخست جنگ می فرستادند.
3. اگر پیامبر، جنگ طلب و خواهان مقامات دنیوی بودند، باید قصرهای محکم، اموال فراوان و غذاهای لذید برای خود و خویشانش تهیه می نمودند. در حالی که، کاملاً برعکس است.
4. اگر پیامبر، جنگ طلب بودند، همانند دیگر دیکتاتورهای جهان، چون هیتلر و استالین، هرگونه اعتراضی را سرکوب می کردند و یارانش از دورش پراکنده می شدند، در حالی که چنین نبود، یاران پیامبر، پس از قرن ها، هنوز دعوت او را با جان و دل قبول دارند.
5. در هیچ یک از جنگ ها، پیامبر پیمان شکنی نکرده اند و با دشمنان و اسیران به مهربانی رفتار می کردند و آنان را به راحتی عفو می نمودند.
6. اصحاب و یاران پیامبر، در کمال زهد، فقر و ساده زیستی زندگی می کردند و هرچه می یافتند، در راه خدا و رسولش انفاق می نمودند.
7. پیامبر، قبل از جنگ، اقداماتی می نمودند، از قبیل دعوت به ترک دشمنی، پیمان عدم تعرض به غیر نظامیان، دعوت به دین خدا و … .
بخش دوم: ملاک های جنگ، از نظر رسول خدا – صلی الله علیه و آله –
ملاک، در این جا به معنی، در نظر گرفتن مصلحت و مفسدة موجود در عمل است، از آن نظر که اسلام خود از خونریزی و فساد نهی کرده است، جنگ های پیامبر نیز، از چارچوب مصالح و مفاسد خارج نیست. ولی این که مصلحت و مفسده چه باشد، نزد هرکس، ممکن است متفاوت باشد. مسلمانان، با پیروی از پیامبر و به حکم قرآن و عقل، مشکلی ندارند، ولی غیر مسلمانان، که مغرضانه پیامبر را به خشونت طلبی متهم می نمایند، باید پاسخ داده شوند. از این رو، در این بخش، به بحث ملاک های جنگ های پیامبر پرداخته شده است، این ملاک ها که ثابت و بدون تغییرند، مورد قبول همه عقلای عالم است، مثل حسن صدق، عدل و قُبح، کذب و ظلم، این ملاک ها، به دو دسته ملاک دنیوی و ملاک اُخروی تقسیم می شود که مؤلف، ملاک دنیوی را در جلد یک و دو و ملاک اخروی را در جلد سه شرح داده است.
قسم یکم، ملاک دنیوی: در سه محور تبیین شده است؛
محور یکم: بنا نهادن جامعة اسلامی
در این محور، بنای جامعه اسلامی را ملاکی برای جواز جنگ ها دانسته است، آن هم از جوانب مختلف، از این رو، دو رُکن اخلاقی و نظامی را توضیح می دهد که مباحث جلد یکم کتاب را شامل می شود و رکن نظامی، در جلد دوم بررسی می شود.
رکن یکم: جانب اخلاقی؛ اخلاق، غایت الغایات اسلام، در ساخت و اصلاح جوامع بشری است، بشر، نیاز دارد که به قله های عالی اخلاق انسانی برسد و پیامبر اسلام، برای همین امر برگزیده شده اند: «انما بعثبُ لأتمم مکارم الأخلاق»، «و إنّک لعلی خلق عظیم»، «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین». هنگامی که شماری، به حدود دیگران تجاوز کرده و آنان را از نیل به اهداف والای اخلاقی انسانی باز بدارند، ناگزیر، باید به جنگ با آنان برخاست و این رکن اخلاقی، زیر بنای جامعه اسلامی، بر سه پایه و اساس بنا نهاده می شود:
اساس یکم: ریشه کنی فساد و فتنه
هر جامعه ای، نیاز به والی دارد و هر جامعة اسلامی، به دلیل برقراری عدالت الاهی نیازی بیش تر دارد. از این رو، اگر دشمنان و کفار، متولی جامعه اسلامی شوند، عقاید و اخلاق مسلمانان را فاسد کرده و آنان را بر پیروی از هوای نفس و شیطان مبتنی می سازند و از این رو، فتنه و فساد، در جامعه ایجاد می شود، در این حال، باید با حکومت ظالم و فاسد جنگید تا اخلاق الاهی حاکم شود. آیات سوره مائده (34 و 33)، شاهد بر این مدعا است که اسلام، هر گونه فساد و اخلاق به امنیت را نمی پذیرد.
اساس دوم: از بین بردن ظلم و طغیان
ظلم، عقلاً قبیح است و قرآن کریم، آیاتی فراوان در نکوهش ظلم و در مقابله با آن دارد، از جمله: 1. نهی از ظلم کردن؛ 2. عبرت گرفتن از فرجام ظلم و ظالمان؛ 3. عدم قبولی عُذر ظالمان در روز جزا؛ 4. نفی ظلم از ساحت خداوند.
اساس سوم: جلوگیری از نفاق و فتنه منافقان
قرآن کریم، مسأله نفاق و منافقان را از جنبه های مختلف، مورد مناقشه قرار داده و مسلمانان را از فتنه های آنان بر حذر داشته و جنگ با آنان را تحریض نموده است.
بخش سوم: مطالعه تطبیقی در جهاد رسول – صلی الله علیه و آله –
در ادامه، مؤلف به مطالعة تطبیقی جهاد پیامبر پرداخته و آن را از دو جهت بررسی نموده است:
الف) جهاد مقاومت: زمانی که پیامبر و یارانش، توان مقابله با ظلم و ستم مشرکان را نداشتند و از این رو، در مقابل اسالیب مختلف ظلم و جور و شکنجه، مقاومت می نمودند که هدف این مقاومت ها، بیداری امت ها بود. مهم ترین کار پیامبر در درجه نخست، ابلاغ رسالت و اوامر الاهی است و در درجه دوم، اهداف انسانی و نجات بشریت از ظلم و ستم. پیامبر، با دلایل عقلانی، به سوی مردم رفتند نه با خشونت و زور (یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه / جمعه 2).در عمل هم، هرگز کسی را تحقیر و شکنجه نکردند و به قتل نرساندند و زنان و اموال مردم را به غارت نبردند، بلکه با آرامس و سعة صدر برخورد کردند و از آنان، دلایل روشن می خواستند. از این رو، متحمل رنجی فراوان شدند، در جهاد مقاومت، دشمن، روش هایی فراوان بر ضد پیامبر انجام می دادند که عبارتند از:
یک. ترور شخصیتی و فکری
اتهام های ناروا، افتراها و دشنام ها که خود، اقسامی فراوان داشت:
قسم یکم: بهتان دروغ گویی به پیامبر.
قسم دوم: متهم کردن پیامبر به سحر، جادو، شر و جنون.
قسم سوم: دشنام و فحش و … .
قسم چهارم: استهزا و مسخره کردن رسول اعظم – صلی الله علیه و آله -.
دو. ترور جانی و جسمی
قسم یکم: ریختن خار و خاشاک، آتش و خاکستر بر سر راه پیامبر – صلی الله علیه و آله -.
قسم دوم: ریختن خون، نجاسات و آلودگی ها بر سر راه پیامبر – صلی الله علیه و آله -.
قسم سوم: قطع رابطه رسمی با پیامبر، از طریق قطع روابط خانوادگی، مانند طلاق دادن دختران پیامبر – صلی الله علیه و آله -.
قسم چهارم: تهدید پیروان پیامبر – صلی الله علیه و آله – به حبس، کشتن، انواع شکنجه و آزار.
در این جا به مناسبت، مؤلف جهاد صحابه و یاران پیامبر – صلی الله علیه و آله – را بیان می کند و در واقع جهاد مقاومت، صحابه را در مقابل اسالیب مختلف ظلم، جور و شکنجه به صحنه می کشد و آن را در دو مبحث منعقد می نماید:
مبحث یکم: انواع شکنجه ها
1. نگه داشتن افراد با لباس آهنی، در گرمای شدید بیابان و نیز در زیر نور شدید آفتاب؛
2. شکنجه با قرار دادن صخره ها و سنگ های داغ شده، بر روی سینه اصحاب؛
3. ضرب و شتم و غرق کردن در آب؛
4. حبس، همراه گرسنگی و تشنگی و غل و زنجیر؛
5. تبلیغات سوء، تهدید، تحریم و تعریض به امنیت اجتماعی و اقتصادی؛
6. مهاجرت اجباری، تبعید و فرار از دست مشرکان.
مبحث دوم: چگونگی مقابله با اعمال شکنجه گران
1. مقاومت و پایداری در حفظ دین؛
2. همدردی با اصحاب در شکنجه ها؛
3. به استقبال خطر و مرگ رفتن و تا سر حد مرگ شکنجه شدن و صبر در مقابل آن.
با اتمام این رنج ها، پیامبر و یارانش، دست از دعوت و مقاومت برنداشتند و با این که می توانستند با روش های مختلف مبارزه کنند و به جنگ، کشتار و زور در جامعه قریش بپردازند، ولی، یک نفر را هم نکشتند و این خود، نشانه ای از شخصیت مصلح و خواهان صلح رسول اعظم – صلی الله علیه و آله – است.
سه. محاصره و تحریم اقتصادی: این محاصره اقتصادی، در شعب ابی طالب واقع شد، و اهمیتی فراوان در استحکام مواضع پیامبر و یارانش داشت:
1. تجربه ای بسیار خوب بود و مفهوم صبر را عملاً به مسلمانان آموخت؛
2. دعوت اسلامی و مظلومیت پیامبر و یارانش را به گوش مردم رسانید که موجب جلب عطوفت و مهربانی مردم و برانگیختن حس همدری آنان و نیز، حس مقاومت در مقابل ظالم شد؛
3. موجب شکست اهداف قریش شد؛
4. موجب رسوایی کفار شد؛
5. حقانیت پیامبر و اطلاع از غیب داشتن او، برای همه روشن شد، همان جریان خبر پیامبر از خوردن موریانه؛ معاهدة قریش؛
6. موجب شکست دشمن و دست برداشتن آنان از آزار و اذیت شد.
ب) جهاد و مقابله با شمشیر: در واقع، بخش چهارم و پایانی کتاب است که مباحثی طولانی و مهم را شامل می شود. در این بخش، مؤلف، به بیان علل و اسباب وقوع جنگ های مسلحانه، میان پیامبر و دشمنان می پردازد، به هدف این که، با معلوم شدن ماهیت این جنگ ها، دشمن را به اعتراف وادار کنیم که جنگ های پیامبر، دفاعی بوده و در جهت دفع ظلم و جور و تجاوزگری بوده است، ضمن این که، تعالیم بسیار دیگر نیز، در خلال جنگ های پیامبر، آموخته شده و در واقع، قواعد و پایه های صلح جهانی را در زمان خود بنا نهاده است. سپس نویسنده، پس از بررسی تفصیلی، علل و اسباب بسیاری از غزوات و سریه های پیامبر – صلی الله علیه و آله -، نتیجه می گیرد که در هیچ یک از این جنگ ها، روحیه دشمنی و توطئه بر ضد انسانیت و یا روحیه سلطه طلبی و ظلم دیده نمی شود و علتی که اسلام را به خشونت طلبی متهم کنید، پیدا نمی شود؛ بلکه بر عکس پر است از صفات ستوده ای چون؛ جوانمردی، فهم، غیرت، شجاعت، انسانیت، کرامت، رفتار انسانی با دشمن و اُسرا، گذشت، موافقت، همراهی، بخشش و… .
آری، کسی که بعد از پیمودن همه مراحل دعوت، ارشاد، هدایت، صبر و استقامت در مقابل شکنجه ها، باز هم طغیان می کند و تکبر می ورزد و ظلم و احجاف می نماید، چاره ای جز مقابله با شمشیر ندارد. قرآن کریم در نخستین دستور و اجازه ای که برای جهاد می دهد، آن را مشروط می کند به این که مورد ظلم قرار گرفته باشند «اُذِنَ للذین یقاتلون بأنّهم ظُلموا و إن الله علی نصرهم لقدیر» تنها مجوز جنگ، دفع ظلم است و بس.
جهاد الرسول المصطفی و السلام العالمی، المجلد الثانی
جلد دوم، به رکن دوم از ملاک دنیوی جنگ های پیامبر می پردازد، یعنی جانب نظامی، و در این مسأله، به بحث های مهم زیر اشاره می کند:
بخش نخست: اساس یکم نقشه های جنگی پیامبر
حاوی درس هایی مهم، در تعلیم مفاهیم انسانی و ارزش های والای اخلاقی و محکم ترین نقشه های جنگی می باشد که جنگ را برای رسیدن به ساحل صلح و آرامش به پلی تبدیل می نماید.
این بخش، در پنج مورد بررسی می شود:
مورد یکم: خنثی کردن نقشه های دشمن که شامل جهاتی فراوان می باشد:
جهت یکم: خنثی کردن نقشه های منافقین
از آن جا که دشمنان پیامبر، اعم از مشرکان، منافقان و یهود، با همة اصناف و گروه هایشان، نقشه هایی فراوان برای از بین بردن اسلام عملی می کردند، چگونگی عمل پیامبر، در رویارویی با این اعمال مغرضانه و خنثی کردن آن ها، سؤالی است که در این مورد، به آن پاسخ داده می شود. در این مورد، مباحثی چند به شکل سؤال و جواب مطرح می شود:
مبحث یکم: نفاق و منافق، در نقشه های پیامبر چه جایگاهی داشت، چرا با وجود آن که، قرآن کریم توصیه می نماید که با منافقان به اشدّ مجازات رفتار شود و تحریض به قتال و نابودی آنان می کند، ولی پیامبر، با آنان جنگ نکرد؟ راز این مطلب چیست؟
مبحث دوم: چرا پیامبر – صلی الله علیه و آله – به منافقان اجازه شرکت در جنگ ها را می داد؟
مبحث سوم: دلیل سکوت پیامبر، درباره عبدالله بن اُبی، سرکردة منافقان چه بود؟
جهت دوم: خنثی سازی نقشه های مشرکان
جنگ های پیامبر – صلی الله علیه و آله – در محور دفع مشرکان و خنثی سازی نقشه های آنان بوده است. برای توضیح و بیان این مقصود و انعکاس آن در زندگی مسلمانان، مؤلف، مباحث زیر را مطرح می کند:
مبحث یکم: نتایج جنگ بدر چه بود؟
مبحث دوم: چرا پیامبر می خواستند جنگ احد، در داخل مدینه انجام شود و رغبتی به خروج لشکر نداشتند و برخی بزرگان صحابه هم، با نظر پیامبر موافق بودند؟
مبحث سوم: دربارة جنگ احد سه نظریه است:
1. مشرکان پیروز شدند و مسلمانان شکست خوردند.
2. مسلمانان، در ابتدا پیروز شدند و در ادامه، شکست خوردند.
3. مسلمانان، مطلقاً پیروز شدند.
مؤلف، نظریه سوم را برمی گزیند و دلایلی برای آن بیان می کند.
مبحث چهارم: نتایج جنگ احد چه بود؟
مبحث پنجم: اهمیت جنگ احزاب را بیان می کند.
مبحث ششم: خندق، شکاف پیروزی و شکست: گویند در خندق، شکافی بود که از چشم مسلمانان مخفی ماند و مشرکان از همان جا، توانستند وارد شوند، بحث این است که آیا پیامبر، به وجود این رخنه علم داشت یا نه؟ اگر علم داشت، چرا بدون بررسی رها کرده بود؟
مؤلف، به بررسی این مسأله می پردازد و احتمالاتی را بیان می کند.
مبحث هفتم: فواید نقشه حفر خندق چه بود؟
مبحث هشتم: اهمیت صلح حدیبیه را بیان می کند.
جهت سوم: خنثی سازی نقشه های یهودیان
مبحث اول: چرا پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله –، سلاح و اموال یهودیان بنی قینقاع را تصرف کرد؟
مبحث دوم: چرا پیامبر، یارانش را از توطئه یهودیان بنی نضیر، برای قتل و زور آنان آگاه نکرد و تنها جان خویش را نجات داد، اگر این عمل صحیح است دلیل آن چیست؟
مبحث سوم: دربارة افسانة کشتار یهودیان بنی قریظه، به دست پیامبر – صلی الله علیه و آله – است. در کتب تاریخی آمده است که پیامبر، بعد از فراغت از جنگ احزاب، بدون هیچ وقفه و دلیل، به سوی یهودیان بنی قریظه رفت و به کشتار آنان پرداخت.
مؤلف، این مطلب را دروغ تاریخ می داند و آن را در ضمن دو جواب، بررسی می کند:
الف) با فرض رخداد چنین واقعه ای، به بیان ادله صحت و مشروعیت آن می پردازد.
ب) اصل مطالب را قبول ندارد و معتقد است که چنین واقعه ای اصلاً رخ نداده است.
و در زیر مبحث چهارم، به بررسی تاریخ غزوه بنی قریظه و اسباب وقوع آن می پردازد و نویسندگان تاریخ آن را یهودیان می داند و در آخر، عللی را در ردّ این افسانه، بیان می کند، و در مبحث پنجم، دلایلی دیگر می آورد مبنی بر این که لابی یهود در نوشتن تاریخ مؤثر بوده است.
مورد دوم: خنثی سازی و تصحیح خطاهای صحابه
همان گونه که هر انسانی جایز الخطاست، از صحابه پیامبر نیز، اشتباهاتی سر زده که بعضی، از اهمیتی بیش تر برخوردار بوده اند و پیامبر اعظم – صلی الله علیه و آله – برای تصحیح آنان، اقداماتی انجام داده اند که در این باره، مؤلف، مباحثی را مطرح کرده و مورد مناقشه قرار می دهد و افعال پیامبر در مقابل برخی خطاهای صحابه را توضیح می دهد.
مورد سوم: استفاده از عنصر زمان و مکان در نقشه های جنگی پیامبر
استفاده از زمان، در طرح های جنگی پیامبر:
1. حضور در میدان جنگ قبل از حضور دشمن، فرصت طلبی.
2. حرکت در شب و مخفی شدن و استراحت در روز.
3. حمله در هنگام صبح.
4. عدم شروع به جنگ.
سپس مؤلف، اهمیت گرفتن چنین تصمیماتی در جنگ های پیامبر را بیان می کند و در جهات شش گانه ای به بیان برخی جزئیات در این زمینه می پردازد.
مورد چهارم: اطلاعات نظامی
جهت اول: سخنان رمزی.
جهت دوم: کسب اطلاعات نظامی از کانال های مختلف:
1. از راه عملیات شناسایی، فرستادان مجاهدان برای شناسایی و کسب اطلاعات از دشمن.
2. از راه استخدام جاسوسان و گرفتن اطلاعات، از اسیران دشمن.
3. استفاده از عامه مردم که داوطلبانه اطلاعاتی را به پیامبر می دادند.
نویسنده، مواردی را در این جهت بیان می کند.
جهت سوم: ایجاد تفرقه در میان دشمن.
مورد پنجم: تلاش های پیامبر – صلی الله علیه و آله – در جهت رعایت احتیاط های لازم
جهت اول: تعیین جانشین، هنگام خروج از شهر، برای جنگ.
جهت دوم: عدم آغاز به جنگ.
جهت سوم: در مواردی بسیار پیامبر، آغاز به حمله نموده است و این تناقض دارد با جهت دوم که گفته شد، عادتاً پیامبر، آغاز به حمله نمی کرده است. در این جهت، مؤلف، به بیان حل این مطلب می پردازد.
جهت چهارم: احتیاط در میدان جنگ
در این جهت، به احتیاط هایی که پیامبر، در غزوه القضاء انجام دادند و به مسلمانان دستور دادند در عمره القضاء، به همراه خود سلاح ببرند، پرداخته است.
بخش دوم کتاب به «اساس دوم: شرکت دادن زنان در جنگ ها» پرداخته است.
این که، چرا پیامبر در جنگ ها، از زنان استفاده کرده و به چه صورت بوده است و امور مربوط به این موضوع را در این اساس، بررسی می کند.
جهت اول: کیفیت و انواع کارهای زنان در میدان جنگ:
1. طبابت و پرستاری؛ 2. آب رساندن به تشنگان؛ 3. انتقال شهدا؛ 4. شرکت در مبارزة رویارو با دشمن.
در این جا، مواردی را نقل می کند که زنان در میدان جنگ، به زخمی ها و مجروحان رسیدگی می کردند و یا تشنگان را سیراب می کردند و یا در انتقال شهدا به خارج از میدان کمک می کردند. پیامبر هم، ناظر این عمل بودند و مواردی که رسول الله – صلی الله علیه و آله – به زن ها برای این کارها اجازة شفاهی داده که در جنگ شرکت کنند.
جهت دوم: کمک های معنوی زنان
1. انعکاس عمل زن ها در میدان جنگ، اثراتی معنوی بسیار در مردم داشت، در روحیه دادن مسلمانان و مأیوس شدن کفار.
2. انعکاس نقش زن ها در میدان جنگ، اثراتی مستقیم هنری در روحیه مجاهدان داشت.
3. انعکاس نقش زن ها در میدان جنگ، اثراتی معنوی در روحیه خود زنان مسلمان داشت.
نقش زن در اسلام را نقش بالایی می دانستند، و خود را برای حوادث آینده آماده می کردند و احساس مسؤولیت می نمودند.
جهت سوم: چرا پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – زنان قریش را در جگ احد اسیر نکرد؟
مؤلف، نکاتی را در جواب این سؤال بیان می کند.
بخش سوم: اساس سوم: مشورت پیامبر با اصحاب در جنگ ها است که در دو جهت به آن می پردازد.
جهت اول: در بیان امور پیرامون مشورت پیامبر با اصحاب است.
جهت دوم: در بیان اهمیت این گونه مشورت ها

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=16626

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب