پژوهش حاضر در دو مقطع كلى به شناسايى و معرفى مقاتل و نگاشتههاى مربوط به تاريخ عاشورا از آغاز تا عصرحاضر مىپردازد. مقطع نخست در دو بخش سامان يافته كه در بخش اول آن به شناسايى و معرفى فهرست وار مقاتلاز آغاز تا قرن هفتم پرداخته و در بخش دوم، معرفى توصيفى آثار موجود در تاريخ عاشورا تا قرن هفتم، صورت گرفتهاست. اما مقطع دوم كه درباره مقاتل و نگاشتههاى قرن هشتم تا چهاردهم است، نيز شامل دو بخش است. در بخشنخست، پس از بيان يك مقدمه، به شناسايى و معرفى چند اثر مهم از قرن هشتم تا عصر حاضر پرداخته و در بخشدوم، مهمترين آثار قرنهاى معاصر كه نقش به سزايى در تحريف و ارائه گزارش نادرست و جعلى و در برخى موارد، افسانهاى، درباره قيام عاشورا داشتهاند، شناسايى و معرفى شده است.
اين پژوهش به سبب گستردگى، در سه قسمت، ارائه مىشود: قسمت اول و دوم آن مربوط به مقطع نخست (از آغاز تا قرن هفتم و شامل دو بخش) است كه در اين شماره و شماره بعدى به چاپ مىرسد و قسمت سوم آن كه مربوط بهمقطع دوم است، انشاء الله در شماره 16 زمستان سال 1386 به چاپ خواهد رسيد.
واژگان كليدى: امام حسين«عليهالسلام»، عاشورا، مقتل نگارى و قرنهاى نخستين.
مقدمه
بىترديد واقعه عاشورا در ميان حوادث قرنهاى نخستين پس از ظهور اسلام، مهمترين و تاثيرگذارترين حادثه تلقىشده و از ابعاد گوناگون بيشترين اهميت را در ميان ديگر حوادث تاريخى به خود اختصاص داده است. عظمت واهميت خاص اين رخداد تاريخى موجب شده كه از همان روزهاى نخستين پس از حادثه، كسانى نقش گزارشگر راايفا كرده و تفصيل ماجرا را براى ديگران بازگويند. اينان همان شاهدان عينى حادثه بودند كه به گونهاى در كربلاحضور داشته و از نزديك شاهد رخدادها بودند. در ميان اين گروه، در يك سو، بازماندگان كاروان حسينى به عنوانموثقترين گزارشگران اين حادثه، و در راس آنان امام سجاد«عليهالسلام»، و در سوى ديگر، برخى از افراد سپاهدشمن بودند. بر اين دو، بايد روايات امامان معصوم شيعه«عليهمالسلام» را نيز افزود كه به مرور، هر چه از تاريخحادثه دورتر مىشدند، براى احياى يادِ اين رخداد، گوشههايى از آن را باز مىگفتند. مجموعه اين روايات و گزارشها، رفته رفته از شكل شفاهى خارج و صورت مكتوب به خود گرفت.
آنگاه كه هنوز تاريخ و ديگر علوم اسلامى، از حديث متمايز نشده بود و نوشتههاى حديثى، مجموعهاى از احاديثمربوط به رشتهها و گرايشهاى مختلف را در برمىگرفت، جستوجوى روايات مربوط به ماجراى كربلا نيز درلابهلاى آثار حديثى ممكن بود؛ اما رفتهرفته، همراه با تمايز موضوعى اخبار و روايات، آثارى با عنوان «مقتلالحسين«عليهالسلام»» يا با عناوين مشابه، و مشتمل بر رواياتى كه به گونهاى درصدد بيان مقدمات، اصل واقعه وحوادث و پيامدهاى آن بودند، پديد آمد. از آن زمان تاكنون، «مقتل نگارى» بخش مهمى از تاريخ نگارى اسلامى را بهخود اختصاص داده و سير تاريخى و فراز و فرودهاى خاصى داشته و تحول و دگرگونىهايى را پشت سر گذاشته استكه در اين پژوهش به آن پرداخته مىشود.
اين نوشتار در دو بخش كلى به شناسايى و معرفى مقاتل و آثار مكتوب مربوط به تاريخ عاشورا مىپردازد. در بخشنخست، ابتدا آثار ياد شده از آغاز تا قرن هفتم به صورت فهرستوار معرفى شده و سپس در ادامه، مقاتل ونگاشتههاى بهجاى مانده مربوط به تاريخ عاشورا تا قرن ياد شده، معرفى، توصيف و نقد و بررسى شده است. اما دربخش دوم كه آثار تاريخ عاشورا از قرن هشتم تا چهاردهم مورد بحث قرار گرفته است، ابتدا به توصيف و نقد و بررسىچند اثر مهم در اين دوره پرداخته و در پايان چند اثر مهم قرنهاى اخير كه در تحريف گزارش اين واقعه، نقش بهسزايى داشته و بايد آنها را به عنوان «منابع تحريف گستر» شناخت، معرفى شده است.
پيش از پرداختن به بحث اصلى، تذكر دو نكته ضرورى است: يكى آن كه دايره بحث اين نوشتار، منابع و آثارى استكه درباره تاريخ عاشورا و شرح شهادت امام حسين«عليهالسلام» و يارانش نگاشته شده است، اعم از آن كه به نام مقتلباشد يا به نام ديگرى. همچنين محور اين بررسى، منابعى است كه در حد قابل اعتنا و چشمگير، به تاريخ عاشوراپرداخته و نسبتاً از قدمت تاريخى برخوردارند، اعم از كتابهاى تاريخ ائمه«عليهمالسلام»، تاريخ عمومى، منابعمربوط به تراجم و شرح حال نگارىها و… .
دوم، آن كه در اين بررسى، همه آثار مربوط به تاريخ عاشورا تا قرن هفتم كه ويژگىهاى ياد شده را داشته، شناسايى ومعرفى شده، زيرا تا اين قرن، آثارى نگاشته شده است كه برخى از گزارشهاى آنها برگرفته از آثار مقتلنويسان كهناست كه اكنون اثرى از نگاشتههاى آنان نيست. اما از قرن هشتم به بعد، چنين رويكردى وجود ندارد. به تعبير ديگر، تا قرن هفتم برخى از مقاتل و نگاشتههاى كهن، مانند مقاتل هشام كلبى، ابن ابى الدنيا، ابوعبيد قاسم بن سلام هروى، ابوعبيده مَعْمَر بن مُثَنّى و… نزد مقتلنويسان و مورخان تاريخ عاشورا بوده است و از گزارشهاى آنها در آثار خودبهره بردهاند كه اگر اين نگاشتهها ناديده گرفته شود، در واقع، بخشى از گزارشهاى نگاشتههاى كهن تاريخ عاشورا كهاكنون اصل آنها باقى نمانده، ناديده گرفته شده است. اما گزارشهاى نگاشتههاى قرن هشتم به بعد يا همانگزارشهاى مقاتل كهنِ به جاى مانده و متاخر است كه طبيعتا اعتبار آنها بسته به اعتبار مآخذ آنهاست يا گزارشهاىآنها جعلى و افسانهاى است كه اعتبار نداشته و قابل استشهاد نيست.
پيش از پرداختن به اين مقطع، تعريف لغوى و اصطلاحى مقتل ارائه مىشود.
مقتل در لغت و اصطلاح
«مقتل» بر وزن مَفْعَل، اسم مكان از ريشه «قتل»، به معناى قتلگاه و كشتن گاه است. 2 اما در اصطلاحتاريخنگارى، مراد از «مقتل الحسين«عليهالسلام»»، نوعى تكنگارى تاريخى است كه در آن به شرح جريان شهادتامام حسين«عليهالسلام» و يارانش و در يك كلام، به واقعه كربلا (از آغاز تا پايان) پرداخته شده است. البته اين كه بربسيارى از آثار ياد شده عنوان مقتل اطلاق شده به اين علت است كه مقتلنويسان و مورخان تاريخ عاشورا، اخبارمربوط به واقعه عاشورا و كيفيت نبرد و شهادت امام حسين«عليهالسلام» و يارانش را در يك جا جمع كرده و آن آثار، محل گردآورى آن اخبار شده است. بنابر اين، تعبير «مقتل الحسين«عليهالسلام»» به معناى مكان اخبار گردآورى شدهدرباره واقعه عاشورا و به ويژه شهادت امام حسين«عليهالسلام» است.
سير تاريخى مقتلنويسى و تاريخنگارى عاشورا در جهان اسلام
چنان كه گذشت، در يك بررسى كلى، روند تاريخى مقتلنويسى و نگاشتههاى تاريخ عاشورا را مىتوان به دو دوره ومقطع كلى تقسيم كرد:
مقطع نخست: قرن دوم تا قرن هفتم
بخش اول: شناسايى و معرفى اجمالى مقاتل و نگاشتههاى مربوط به عاشورا
در اين دوره، نگاشتههاى مربوط به عاشورا از نظر كميت، ابتدا سير صعودى و سپس سير نزولى داشته است. اوج ايننگاشتهها در اين مقطع، در قرنهاى سوم و چهارم بوده و پس از قرن چهارم، رو به كاهش گذاشته است. ازمقتلنويسان و تاريخنگاران عاشورا در اين دوره به ترتيب قرن كه آثار آنها چاپ شده يا برخى از نسخه هاى خطىآنها در برخى از كتابخانههاى جهان موجود مىباشد و يا اساساً از آنها اثرى نمانده و تنها نام يا برخى از گزارشهاىآن را در برخى از نگاشتههاى بعدى مىتوان يافت، به آثار ذيل مىتوان اشاره كرد:
الف) آثار قرن دوم
1. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ جابر بن يزيد جعفى. وى از اصحاب امام باقر«عليهالسلام» و امامصادق«عليهالسلام»بود كه در سال 128 درگذشت. 3
2. تسمية من قتل مع الحسين«عليهالسلام» من ولده و اءخوته و اهل بيته و شيعته؛ فضيل بن زبير اسدى رسّان كوفى (ازاصحاب امام باقر و امام صادق)
3. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ قاسم بن اصبغ بن نباته مجاشعى؛
مشهور آن است كه كهنترين مقتل مكتوب از اصبغ بن نباته است، چنان كه شيخ طوسى كتاب مقتل الحسين بن على رااز آثار اصبغ بن نباته دانسته است. 4 هرچند بنا بر خبرى كه شيخ صدوق نقل كرده است، اصبغ بن نباته، شهادت امام حسين«عليهالسلام» را درك كرده، 5 اما در اخبار و گزارشهاى تاريخى، هيچ گونه خبرى دربارهواقعه عاشورا از او نقل نشده است، بلكه راوى برخى از گزارشها در اين باره، فرزند وى قاسم بن اصبغ است، از اينرو آنچه صحيح به نظر مىرسد آن است كه قاسم فرزند اصبغ كه راوى برخى از اخبار واقعه عاشورا است، مقتلىداشته است، چنان كه طبرى، 6 ابوالفرج اصفهانى، 7 شيخ صدوق8 و سبط بن جوزى9 اخبارىرا به يك يا چند واسطه از او نقل كردهاند.
4. امام باقر«عليهالسلام» و امام صادق«عليهالسلام» و گزارش مقتل حضرت سيدالشهدا«عليهالسلام»
به جز روايات كوتاه درباره حادثه كربلا كه از امامان شيعه«عليهمالسلام» در مجامع حديثى نقل شده است، گاه بهرواياتى طولانى بر مىخوريم كه در نوع خود مىتواند يك مقتل قلمداد شود، از جمله حديث طولانى شيخ صدوقكه در امالى خود به صورت مسند از امام صادق«عليهالسلام» نقل كرده است. اين حديث، بخشهاى مختلف حادثهكربلا را از بدو شكلگيرى آن در مدينه پس از مرگ معاويه و تلاش والى مدينه جهت اخذ بيعت براى يزيد، تا شهادتحضرت و سپس گوشهاى از جريان اسارت اهلبيت«عليهمالسلام» و مجلس ابن زياد، در بر دارد. 10 همچنينمىتوان روايت عمار دُهْنى از امام باقر«عليهالسلام» را درباره سير قيام امام حسين«عليهالسلام» از آغاز تا پايان و جرياناسارت اهلبيت«عليهمالسلام»در شام و بازگشت آنان به مدينه و نيز جريان قيام مسلم در كوفه، از اين دست رواياتشمرد. 11
5. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ عمار بن ابى معاوية بجلى دُهنى، مشهور به عمار دُهْنى (م 133 ق) ؛
اگرچه هيچ يك از مورخان و رجالشناسان متقدم، نگاشتهاى براى عمار دهنى به نام مقتلالحسين«عليهالسلام» يارسالهاى درباره واقعه عاشورا ثبت نكردهاند، اما – چنان كه اشاره شد – با توجه به آن كه طبرى چند صفحه از تاريخخود را به خبرى نسبتاً طولانى از عمار دهنى درباره واقعه عاشورا از آغاز تا پايان، اختصاص داده است، و همچنين ازآنجا كه برخى از اخبار وى در اين باره در برخى منابع ديگر آمده است، 12 به نظر مىرسد كه وى نيز در اين بارهنگاشته مستقلى – هرچند مختصر همانند بسيارى از نگاشتههاى ديگر متقدّمان – داشته است، چنان كه برخى ازمحققان معاصر نيز چنين مقتلى را به او نسبت دادهاند. 13
6. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابومخنف لوط بن يحيى ازدى14 (م157ق) .
ب) آثار قرن سوم
قرن سوم را به لحاظ تعداد مقاتل و نگاشتههاى مربوط به واقعه كربلا مىتوان اوج دوره مقتلنگارى و نگاشتههاىعاشورايى به حساب آورد. البته نگارش مقتل نيز هم چون ديگر شاخههاى علوم، تحت تاثير فضاى پديد آمده در اينقرن براى نگارش آثار مختلف، از جمله مجامع حديثى بود. در اين قرن تلاشهاى ارزندهاى در مقتلنگارى، هم ازسوى شيعيان و هم توسط سنّيان صورت گرفت كه بعضاً دست مايه آثار بعدى قرار گرفت كه در اين ميان، بخش بسياراندكى به دست ما رسيده و غالب آنها از بين رفتهاند.
از ميان محدثان و مورخان شيعى و سنّى در اين قرن كه در منابع فهرستنگار و رجالى متقدم، كتابى با عنوان مقتلالحسين«عليهالسلام» يا نزديك به آن، به آنان نسبت داده شده، مىتوان از اين افراد نام برد:
1. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ هشام بن محمد كلبى15 (م204يا 206ق) ؛
2. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ محمد بن عمر واقدى16 (م207ق) ؛
3. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابوعبيده مَعْمَر بن مُثَنّى17 (م 209ق) ؛
سيد ابن طاووس در يك جا – بنا بر آنچه در يكى از نسخههاى ملهوف آمده است – گزارشى از اين مقتل نقل كردهاست. 18
4. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ نصربن مزاحم منقرى19 (م212ق) ؛
5. مقتل الحسين«عليهالسلام» ابوعبيد قاسم بن سلام هروى20 (م 223 يا 224ق) ؛
چنان كه خواهيم گفت، ابن عبد ربه21 و محمد بن احمد بن تميم22 بخشى از گزارشهاى مقتل وى راآوردهاند.
6. مقتل الحسين بن على 23 يا السيرة فى مقتل الحسين«عليهالسلام»؛24 ابوالحسن على بن محمد مدائنىبغدادى (م224 يا 225ق) ؛
ابوالفرج اصفهانى، 25 سبط ابن جوزى26 و جمال الدين يوسف مِزِّى27 از مقتل او نقل كردهاند.
7. ترجمة الحسين«عليهالسلام» و مقتله من الطبقات الكبرى؛ محمد بن سعد (م 230 ق) ؛
8. كتاب المقتل؛ احمد بن حنبل (م 241 ق) ؛
ابن شهر آشوب گزارشى را از اين مقتل، نقل كرده است. 28
9. مقتل الحسين«عليهالسلام»، ابراهيم بن اسحاق نهاوندى29 (م269ق) ؛
10. كتاب المقتل؛ عبدالله بن عمرو وراق (م 274 ق) ؛30
سبط ابن جوزى در يك جا خبرى را از اين مقتل، نقل كرده است. 31
11. مقتل الحسين بن على ؛ ابن قتيبه دينورى32 (م276ق) ؛
وى همچنين حدود هشت صفحه از كتاب الامامه و السياسه را (كه منسوب به اوست) به گزارش قيام امامحسين«عليهالسلام»اختصاص داده است كه گزارشهاى وى با گزارشهاى ابن عبد ربه در العقد الفريد در اين باره، شباهت بسيارى دارد. 33
12. ترجمه و مقتل امام حسين«عليهالسلام» (جلد سوم از مجموعه سيزده جلدى از انساب الاشراف) ؛ احمد بنيحيى بن جابر بلاذرى (م279ق) .
13. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابوبكر عبدالله بن محمد بن عبيد بن سفيان بن قيس قرشى اموى معروف به ابن ابىالدني34 (م281ق) ؛
عبدالرحمان بن جوزى (م 597 ق) 35و ابن عساكر36 از گزارشهاى وى بهره بردهاند. همچنين اين مقتل نزدسبط بن جوزى (قرن هفتم) بوده و او در چند جا از كتاب خود، اخبارى را از آن نقل كرده است. 37
14. گزارش قيام كربلا در الاخبار الطوال؛ ابوحنيفه دينورى (م 282 ق) ؛
15. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابو اسحاق ابراهيم بن محمد بن سعيد ثقفى كوفى صاحب كتاب الغارات38 (م283 ق) ؛
16. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ حسن بن سهل مُجَوَّز بصرى39 (م 290 ق) 40؛
17. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابوعبدالله محمد بن زكريا غَلابى بصرى بغدادى41 (م 298 ق)؛
ابن عساكر از وى درباره قبر امام حسين«عليهالسلام» خبرى را نقل كرده است. 42
ج) آثار قرن چهارم
1. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ محمد بن سليمان كوفى43 (زنده تا سال 300 ق) ؛
2. مقتل الحسين«عليهالسلام»44 يا مولد الحسين بن على و مقتله45 ؛ ابوالفضل سلمه بن خطاب براوستانىازدورقانى (م301ق) ؛
3. گزارش قيام عاشورا در كتاب تاريخ الامم و الملوك؛ محمد بن جرير طبرى (م 310 ق) ؛
4. گزارش واقعه عاشورا در كتاب الفتوح؛ احمد محمد بن على بن اعثم كوفى (م 314 ق) ؛
5. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابوالقاسم عبدالله بن محمد بغوى46 (م 317ق) ؛
ابن عساكر برخى از اخبار وى را درباره امام حسين«عليهالسلام» نقل كرده است. 47
6. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابو جعفر محمد بن يحيى عطار قمى48 (م328ق) ؛
7. قيام عاشورا در كتاب العقد الفريد؛ احمد ابن محمد بن عبد ربه اندلسى (م 328 ق) ؛
8. مقتل الحسين«عليهالسلام» و ذكر الحسين«عليهالسلام»؛ ابواحمد عبدالعزيز بن يحيى بن احمد عيسى جَلودىازدى بصرى49 (م 332 ق) ؛
9. قيام عاشورا در كتاب المحن؛ ابوالعرب محمد بن احمد بن تميم تميمى (م 333 ق) ؛
10. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابوالحسين عمر بن حسن شيبانى قاضى معروف به ابن اشنانى بغدادى50 (م339ق) ؛
11. گزارش قيام كربلا در مروج الذهب و معادن الجوهر؛ ابوالحسن على بن حسين بن على مسعودى (م 346 ق) ؛
12. گزارش واقعه كربلا در كتاب البدء و التاريخ؛ مطهر بن طاهر مقدسى (متوفاى پس از 355 ق) ؛
13. گزارش قيام عاشورادر مقاتل الطالبيين؛ ابوالفرج اصفهانى51 (م 356ق) ؛
14. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ سليمان بن احمد حافظ طبرانى (م360 ق) ؛
طبرانى از محدثان بزرگ قرن چهارم است كه دو اثر بزرگ روايى المعجم الكبير و المعجم الاوسط از اوست. ابن منده(م 475ق) در شرح حال طبرانى از كتابى به نام مقتل الحسين«عليهالسلام» ياد كرده است. 52 اين كتاب در بسترزمان، از بين رفته و اثرى از آن، موجود نيست، اما آنچه وجود دارد و منتشر شده است، متن استخراج شده از جلدسوم كتاب المعجم الكبير طبرانى است53 كه ابتدا با تحقيق سيد عبدالعزيز طباطبايى ضمن كتابى با عنوانالحسين«عليهالسلام» و السنه چاپ شده است. اين كتاب 148 روايت دارد كه هريك به بخشى از زندگى، فضايل امامحسين«عليهالسلام» و حادثه كربلا و حوادث خارق العادة پس از شهادت حضرت، پرداخته است. همچنين محمدشجاع ضيف الله اين بخش را تحقيق و به صورت جدا، با عنوان مقتل الحسين بن على بن ابى طالب«عليهمالسلام»چاپ كرده است. امتياز تحقيق محمد شجاع در مقايسه با كار طباطبايى، آن است كه وى سى روايت مربوط به امامحسين«عليهالسلام» را افزوده است. طبعاً نمىتوان به متن استخراج شده، مقتل به معناى معمول و مصطلح، اطلاقكرد، اما چون گزارشهاى ياد شده از قدمت خاصى برخوردار بوده و طبرانى آنها را به صورت مسند نقل كرده، شايانتوجه، مطالعه و بررسى است.
15. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ شيخ صدوق54 (م381ق) ؛
با توجه به غلبه جريان حديث گرا در ميان محدثان قم، مقتل شيخ صدوق نيز هم چون ديگر آثار او، اثرى حديثى بودهو اكثر قريب به اتفاق احاديث آن از معصومان«عليهمالسلام»، بهويژه امام سجاد«عليهالسلام»، امامصادق«عليهالسلام»و امام رضا«عليهالسلام» و به صورت مسند نقل شده است. البته با توجه به حساسيت محدثانحوزه قم در دو قرن سوم و چهارم مبنى بر پرهيز از نقل احاديث ضعيف، و نيز برخورد ايشان با محدثانى كه ناقلاحاديث ضعيف بودند، اين مقتل مىبايست در مقايسه با ديگر مقاتل، احاديث و روايات ضعيف كمترى داشته باشد.55 اين مقتل تا قرن ششم موجود بوده و ابن شهرآشوب از آن نقل كرده است. 56
16. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ محمد بن على بن فضل بن تمام بن شهريار اصغر ملقب به سكين57 (زنده در381ق) ؛
17. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابوجعفر محمد بن احمد بن يحيى اشعرى قمى58 (قرن چهارم هجرى) ؛
18. كتاب المقتل؛ محمد بن ابراهيم بن يوسف احمد بن يوسف كاتب شافعى (متولد 281 ق، متوفاى قرن چهارم) ؛59
19. قيام سيدالشهداء حسين بن على و خونخواهى مختار به روايت طبرى و انشاى ابوعلى محمد بن محمد بلعمى (قرن چهارم هجرى) ؛60
20. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ از نويسندهاى مجهول. 61
د) آثار قرن پنجم
1. مقتل الحسين؛ ابوعبدالله حاكم نيشابورى62 (م 405 ق) ؛
2. تاريخ و قيام امام حسين در كتاب الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد؛ شيخ مفيد (م 413 ق) ؛
3. بخش تاريخ عاشورا از كتاب تجارِب الامم و تعاقب الهِمَم؛ ابو على مسكويه رازى (م 421 ق) ؛
4. مقتل الحسين بن على ؛ ابوزيد عمارة بن زيد خيوانى همدانى63 (متوفاى پيش از 450 ق) ؛
5. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ شيخ طوسى64 (م 458 يا460 ق) ؛
6. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابوالحسن احمد بن عبدالله بكرى (قرن پنجم) . 65
ه) آثار قرن ششم
1. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابوالمويد موفق بن احمد خوارزمى (م 568ق) ؛
2. مقتل نورالائمة«عليهمالسلام» (فارسى) ؛ ابوالمويد موفق بن احمد خوارزمى (م 568ق) ؛
كمال الدين حسين بن على واعظ كاشفى (م 910 ق) در كتابش روضة الشهداء در جريان گزارش قيام عاشورا، بارها ازكتابى به نام نورالائمة كه نويسندهاش خوارزمى است، ياد كرده و از آن مطالبى نقل كرده است. 66 پرسشى كه دراين باره مطرح است آن است كه آيا كتاب ياد شده، همان ترجمه مقتل خوارزمى است يا خوارزمى مقتل ديگرى براىپارسى زبانان نوشته است؟
با بررسى و مقايسه اجمالى كه صورت گرفت، پاسخ اين پرسش را نمىتوان به آسانى و روشنى داد، زيرا برخى ازنقلهاى كاشفى از كتاب ياد شده، تا حدودى به مطالب مقتل وى شباهت دارد، 67 اما برخى مطالب نقل شدهديگر يا اصلاً در مقتل خوارزمى يافت نشد68 و يا هيچ شباهتى با متن عربى اشعار و رجزهاى مقتل ندارد، مانندترجمه فارسى اشعار و رجزها. 69
3. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ سيد نجم الدين محمد بن اميركا بن ابىالفضل جعفرى قوسينى70 (متوفاى پيشاز 585 ق) ؛
4. گزارش زندگى، مناقب و فضايل امام حسين«عليهالسلام» و قيام عاشورا در كتاب مناقب آل ابىطالب«عليهالسلام»؛ابن شهرآشوب (م 588 ق) ؛
5. ترجمه ريحانة رسول الله الامام الحسين«عليهالسلام» از تاريخ مدينة دمشق؛ ابوالقاسم على بن حسن بن هبة الله، مشهور به ابن عساكر دمشقى (م 571 ق) ؛
6. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابوالقاسم مجيرالدين محمود بن مبارك بن على بن مبارك واسطى بغدادى71 (م592 ق)
؛
7. قيام امام حسين«عليهالسلام» برگزيده از كتاب الفتوح ابن اعثم، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى72 (ترجمه شده در سال 596 ق) ؛
8. مقتل الشهداء (فارسى) ؛ ابوالمفاخر رازى؛73
ابوالمفاخر رازى از شعراى پارسى گوى قرن ششم است كه مهمترين اثر او، مقتل الشهداء بوده است. به نظر مىرسدرازى گزارش شرح واقعه كربلا را بيشتر در قالب شعر آورده است. وى با ترجمه رجزهاى اصحاب امامحسين«عليهالسلام»به فارسى سهم عمدهاى در مقتلنويسى به زبان فارسى داشته است. 74 اين نگاشته در اختياركاشفى، نويسنده روضة الشهداء بوده و بسيارى از اشعار75 و در مواردى متن منثور آن را آورده است. 76
و) آثار قرن هفتم
1. گزارش قيام عاشورا در الكامل فى التاريخ؛ عزالدين ابوالحسن على بن ابى كرم، مشهور به ابن اثير؛
2. مثير الاحزان؛ نجم الدين محمد بن جعفر، مشهور به ابن نما حلى (م645ق) ؛
3. قيام عاشورا در كتاب الحدائق الورديه فى مناقب الائمة الزيديه؛ حميد بن احمد بن محمد مُحَلّى (م 652 ق) ؛
4. دُرَرالسِمْط فى خبر السِبْط؛ نگاشته محمد بن عبدالله بن ابى بكر قضاعى، معروف به ابن ابار بلنسى (م 658 ق) ؛
5. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ عزالدين ابومحمد عبد الرزاق بن رزق الله بن ابى بكر بن خلف جزرى، مشهور بهرسعنى77 (م 661 ق) ؛
6. باب مربوط به امام حسين«عليهالسلام» از تذكرة الخواص من الامة بذكر خصائص الائمه«عليهمالسلام»؛ سبط بنجوزى (م 654 ق) ؛
7. ترجمة الامام الحسين«عليهالسلام» از كتاب بغية الطلب فى تاريخ حلب؛ احمد بن ابى جراده حلبى، مشهور به ابنعديم (م 660 ق) ؛
8. الملهوف على قتلى الطفوف؛ سيد رضى الدين ابوالقاسم على بن موسى بن جعفر بن طاووس (م 664 ق) ؛
9. زندگى، مناقب و گزارش حادثه عاشورا بر اساس كتاب كشف الغمه فى معرفة الائمه«عليهمالسلام»؛ على بن عيسىاربلى (م 692 ق) ؛
10. گزارش واقعه عاشورا بر اساس كتاب الكامل البهائى فى السقيفه؛ عمادالدين طبرى (زنده تا 701 ق) .
كتابهاى مراثى
در مطالعه و بررسى آثار مربوط به واقعه كربلا در اين مقطع، گاه به آثارى برمى خوريم كه اگرچه در آنها به تاريخعاشورا پرداخته نشده، اما از آن رو كه مشتمل بر اشعارى در رثا و عزاى امام حسين«عليهالسلام» بوده و قدمت خاصىداشته و حتى برخى از نويسندگان آنها مورد تمجيد ائمه«عليهمالسلام» قرار گرفتهاند، به نام آنها اشاره مىشود:
1. المراثى؛ ابو رميح عمير بن مالك خزاعى (متوفاى حدود 100ق) ؛78
2. كتاب المراثى؛ جعفر بن عفان طائى (م150 ق) ؛
وى از مرثيهسرايان شيعه در عصر امام صادق«عليهالسلام» است كه به سبب اشعارش در رثاى امامحسين«عليهالسلام»و قرائت آنها در محضر امام صادق«عليهالسلام»، از سوى آن حضرت مورد تمجيد قرار گرفت.79 به گزارش ابن نديم كتاب مراثى وى، دويست برگ داشته است. 80
3. مراثى الحسين«عليهالسلام»؛ ابوعبدالله محمد بن زياد اعرابى (م230 ق) ؛
به گزارش شيخ آقا بزرگ تهرانى، نسخهاى مخطوط از آن در كتابخانه خديويه دارالكتب المصريه وجود دارد. اين اثر، توسط يكى از پژوهشگران انگليسى با يك مقدمه و ملاحظاتى چاپ شده است. 81
4. مراثى الحسين«عليهالسلام»؛ ابن حماد بن عمر بن كليب مولى بنى عامر بن صعصعه؛
وى عصر بنىاميه و بنىعباس را درك كرده است. 82
5. كتاب المراثى؛ محمد بن عمران مرزبانى خراسانى (م 384 ق) .
اين كتاب حدود پانصد برگ دارد. 83
بخش دوم:معرفى توصيفى مقاتل و نگاشتههاى موجود درباره تاريخعاشورا از آغاز (قرن دوم) تا قرن هفتم
چنان كه در آغاز اين نوشتار گفته شد، برخى از آثار مربوط به تاريخ عاشورا از دستبرد حوادث زمان مصون مانده كه دراين بخش به اختصار به معرفى توصيفى و بيان ويژگىهاى آنها پرداخته مىشود:
1. تسمية من قتل مع الحسين«عليهالسلام» من ولده و اءخوته و اهل بيته و شيعته؛ فضيل بن زبير اسدى رسّانكوفى84
فضيل بن زبير در اين اثر، نام افرادى را كه همراه امام حسين«عليهالسلام» شهيد شدهاند، آورده و در مواردى، نام قاتليا قاتلان آنان را نيز بيان كرده است. وى ابتدا اسامى بيست تن از شهداى اهلبيت«عليهمالسلام» را كه در راس آنانامام حسين«عليهالسلام» قرار دارد، نام برده، سپس اسامى 86 شهيد از اصحاب را مىشمرد و در مجموع، 106 نامآورده است. 85 وى در پايان، به اسارت اهلبيت«عليهمالسلام» و برخى از سخنان آنان اشاره مىكند.
فضيل بن زبير نقلهاى نادر و عجيبى هم دارد. براى مثال، او به رغم آن كه به بيمارى امام سجاد«عليهالسلام» تصريحكرده، اما مىگويد ايشان در برخى از ميادين جنگ در كربلا حضور داشت!86 نويسنده هرچند از محدثان واصحاب امام پنجم و ششم بوده، اما بنا به اعتقاد برخى رجاليان، زيدى مذهب و از اصحاب برجسته و از مبلغان زيدبوده، 87 با وجود اين، ممدوح يا موثق، معرفى شده است. سال درگذشت وى معلوم نيست، اما بايد در نيمهدوم قرن دوم باشد. دسترسى ما به اين اثر، امروزه تنها از طريقكتابهاى الامالى الخميسيه نگاشته يحيى بن حسين (م 479ق) 88و الحدائق الورديه89 نگاشته حميد بن احمد بن محمد محلّى (م 652ق) امكانپذير است.
2. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ ابومخنف لوط بن يحيى بن سعيد بن مخنف بن سليم ازْدى غامدى (م 157 ق) 90
ابومخنف لوط بن يحيى ازدى كوفى، ديگر مقتلنويس قرن دوّم است كه با تدوين كتاب مقتل الحسين«عليهالسلام» نامخود را به عنوان مشهورترين و از قديمىترين مقتلنويسان در تاريخ ثبت كرد. وى هرچند در خانوادهاى با پيشينهشيعى (به معناى تشيع سياسى و دوستدار اهلبيت«عليهمالسلام») رشد و نمو كرده، اما تشيع خود او ثابت نشدهاست. نجاشى، رجالى شهير شيعى، در اثر رجالى خود، از وى با عنوان «شيخ أصحاب الاخبار بالكوفه و وَجْهُهُم؛ استاد وچهره بزرگ اصحاب اخبار در كوفه ]و نه شيخ اصحابنا[» ياد مىكند كه بر تشيع وى دلالتى ندارد. 91 برخى محققان، قرينه ديگرى بر عدم تشيع او (به معناى تشيع اعتقادى) بيان كردهاند، و آن اينكه رجاليان غير شيعى او را متهم به«رافضى بودن» نكردهاند؛ شيوهاى كه معمولاً توسط ايشان درباره شيعيان اعتقادى به كار گرفته مىشود. 92 ابن ابىالحديد نيز به عدم تشيع او تصريح كرده است. 93 برخى ديگر از رجاليان، معتقد به تشيع او هستند و اتهام تشيعبه او توسط رجاليان اهل سنت را دليل اين امر دانستهاند. 94 به هر حال، با صرف نظر از مذهب او، با توجه بهمدح وى توسط نجاشى با جمله «و كان يسكن اءلى ما يرويه؛ آنچه نقل مىكرد، مورد اعتماد و پذيرش بود»، وثاقت اوقابل اثبات است. 95
ابومخنف، صاحب آثار متعددى بوده كه غالب آنها تكنگارىهاى مربوط به حوادث مهم قرن اول و دوم است. درميان اين آثار، كتاب مقتلالحسين«عليهالسلام» او به لحاظ ويژگىهاى ذيل، جايگاه خاصى يافته است:
اول: اهميت موضوع، زيرا جريان كربلا، بهويژه نزد شيعيان، همواره در قياس با ديگر حوادث، موقعيت خاصىداشته است.
دوم: نزديك بودن نويسنده و تاليف او به زمان حادثه، زيرا ابومخنف، روايات اين كتاب را گاه از شاهدان عينى و گاه بايك يا دو واسطه نقل كرده كه در مقايسه با مقاتل تدوين شده در ادوار بعد، امتيازى ويژه است.
سوم: توجه مورّخان بعدى، اعم از شيعه و سنّى، به اين اثر و نقل تمام يا غالب روايات آن، از جمله توسط شاگردش، هشام بن محمد بن سائب كلبى (م 204 يا 206 ق) و سپس محمد بن جرير طبرى (م 310 ق) ، ابوالفرج اصفهانى (م356 ق) ، شيخ مفيد (م 413 ق) و سبط بن جوزى (م654 ق) .
چهارم: جايگاه نويسنده كه به تعبير نجاشى، «شيخ اصحاب الاخبار بالكوفه» بوده و تكنگارىهاى تاريخى بسيارىداشته است.
اما اينكه ابومخنف در چه زمانى به نگارش اين مقتل پرداخته، طبق برخى قراين او اين مقتل را در دهه سوم قرن دومنگاشته است، چنان كه وى در خبر ورود مسلم بن عقيل به خانه مختار بن ابوعبيده ثقفى در كوفه مىگويد كه هم اكنوناين خانه، خانه مسلم بن مسيب خوانده مىشود96 و مسلم بن مسيب در سال 128ق عامل يوسف بن عمر برشيراز بوده است. 97 يعقوبى در خصوص اوضاع سياسى – اجتماعى اين دوره مىنويسد: پس از شهادت زيد بنعلى در سال 121ق، شيعيان خراسان (يعنى عباسيان و علويانى كه مخالف بنىاميه بودند) به جنب و جوش آمده وپيروان بسيارى را پيدا نموده، و ستمهايى كه بر خاندان پيامبر«صلىالله عليه و آله و سلم» شده بود، براى مردم بازگوكردند و يكى از كارهايى كه صورت گرفت، تدريس و مباحثه كتابهاى ملاحم بود. 98 البته مقصود از اين نوعكتابها، كتابهايى در موضوع جنگها و نبردهاى مسلمانان بود كه از مصاديق بارز آن، مقاتل و به ويژه مقتل امامحسين«عليهالسلام» به شمار مىرفت. به نظر مىرسد اين همان زمانى است كه ابومخنف شرايط را براى نگارش مقتلامام حسين«عليهالسلام»مناسب ديده و – چنان كه برخى از محققان گفتهاند – تشويق و ترغيب ابومخنف توسطبرخى از داعيان عباسى كه در پى ترويج مثالب و مفاسد و جنايات بنىاميه بودهاند و نيز ضعف و افول دولت بنىاميهكه شرايط مناسبى را براى بيان ستمهاى آنان بر اهلبيت پيامبر«صلىالله عليه و آله و سلم» فراهم ساخته بود، سببشده كه او اقدام به جمعآورى اخبار واقعه عاشورا و نگارش اين مقتل كند. 99 بنابراين مىتوان گفت كه مقتلابومخنف تقريباً همزمان با مقتل جابر بن يزيد جعفى نگاشته شده است.
متاسفانه اين مقتل به مرور زمان مفقود شده است و اگر گزارشهايى از آن در منابعى، همچون تاريخ طبرى، مقاتلالطالبيين ابوالفرج اصفهانى، الارشاد شيخ مفيد و تذكرة الخواص سبط بن جوزى منعكس نمىشد، از اين مقتل نيزامروزه همچون بسيارى ديگر، جز نامى باقى نبود. البته دور نيست علت عمده از بين رفتن چنين مقتلى، اقدام هشامبن محمد، شاگرد ابومخنف در انعكاس تمام يا دستكم بيشتر اخبار مقتل استادش در كتاب مقتلالحسين«عليهالسلام»خود باشد، زيرا ممكن است اين امر، سبب فراموش شدن تدريجى مقتل ابومخنف نزد مورخانو مقتلنويسان قرون بعدى شده باشد.
نكته ديگر در اين باره آن كه تا حافظه تاريخ به خاطر دارد، هر امر و كار ارزشمندى، در طول زمان، دچار صدمات وآسيبهايى شده است. مقتل ابومخنف نيز به سبب اعتبار و قدمت آن، از اين آسيب، مصون نمانده، از اين رو از قرنششم به بعد، برخى از اخبار و نوشتهها درباره حادثه عاشورا كه از اعتبار چندانى برخوردار نبوده است و سازندگانآنها خواستهاند به هر قيمتى به خوانندگان شان بقبولانند، به ابومخنف نسبت دادهاند. 100 و اين امر تا بدانجاپيش رفته است كه در قرنهاى اخير به سبب فقدان اصل كتاب مقتل الحسين«عليهالسلام» ابومخنف، كتابى با همانعنوان مقتل الحسين«عليهالسلام»، به ابومخنف نسبت داده شده است كه تفاوتهاى فاحشى بين آن و گزارشهاىابومخنف در آثار فوقالذكر وجود دارد. افزون بر اين، اثر ياد شده مشتمل بر اغلاط فاحشى است. 101 زمان نگارشچنين مقتل جعلى و محرفى به درستى روشن نيست، اما برخى محققان، اثر ياد شده را ساخته و پرداخته عصر صفوىدانستهاند. 102 اين اثر گويا براى نخستين بار، در سال 1275ق به خط محمد رضا خوانسارى در تهران به ضميمةالملهوف و مهيج الاحزان چاپ سنگى شده است. 103 همچنين تا آنجا كه آگاهى است، اثر ياد شده يك بار بهاردو و دوبار به فارسى ترجمه شده است، يكى در سال 1332 به قلم محمد طاهر بن محمد باقر موسوى دزفولى وهمراه كتاب اخذ الثار فى احوال المختار – كه اين اثر نيز منسوب به ابومخنف است – در 240 صفحه و بار دوم در سال1405ق با عنوان به ضميمه كتاب اخذ الثار فى احوال المختار در 317 صفحه. 104
در سالهاى اخير، اقداماتى در جهت بازسازى آثار ابومخنف صورت گرفته است كه از جمله مىتوان به احياى مقتلوى توسط يكى از محققان معاصر با عنوان وقعة الطف بر اساس گزارشهاى موجود از مقتل الحسين«عليهالسلام»ابومخنف در كتابهاى ياد شده، اشاره كرد. 105
نكته ديگر آنكه بر اساس گزارش برخى محققان معاصر، چهار نسخه خطى از مقتل الحسين«عليهالسلام» در كتابخانه«گوته» (ش مارة 1836) ، «برلين» (شماره 159 – 160) ، «ليدن» (شماره 792) و«سنت پطرزبورگ» (شماره 78) موجود است كه هرچند برخى از مستشرقان در انتساب اين نسخهها به ابومخنف، ترديد كردهاند، اما در اين كه ايننسخهها از قدمت خاصى برخوردار است، هيچ كس ترديد نكرده است. 106 همچنين بنا بر گزارش محقق ديگرى، ميكرو فيلم نسخه خطى ديگرى به نام مقتل الحسين ابومخنف در كتابخانه امبروزياناى شهر ميلان ايتاليا به شماره 233موجود است107 كه احراز قدمت آن، نياز به بررسى دارد.
3. مقتل الحسين«عليهالسلام»؛ هشام بن محمد بن سائب كلبى (م 204108 يا 206 ق109)
چنان كه اشاره شد، هشام بن محمد بن سائب كلبى يكى از شاگردان ابومخنف، مورّخى شهير و مورد عنايت شيعه واهل سنت و از شاگردان امام صادق«عليهالسلام» بوده است. ضمن آثار وى، نام كتاب مقتل الحسين«عليهالسلام» بهچشم مىخورد كه بيشترِ اخبار آن، همان روايات استادش است، 110 اما از آنجا كه امروزه اثرى از مقتل وى نيست، نمىتوان به درستى درباره ميزان بهرهگيرى وى از اخبار ابومخنف، داورى كرد. البته گزارشهاى او از ابومخنف وبرخى ديگر، بعدها در آثارى همچون تاريخ طبرى، مقاتل الطالبيين و الارشاد شيخ مفيد و تذكرة الخواص سبط بنجوزى آمده است. از آنجا كه درگذشت هشام در اوايل قرن سوم و در نتيجه، بخش عمده زندگىاش در قرن دوم بوده، مىتوان اثر وى را نيز از مقاتل قرن دوم به شمار آورد.
4. ترجمة الامام الحسين«عليهالسلام» و مقتله (من القسم غيرِ المطبوع من كتاب الطبقات الكبرى) ؛ محمد بن سعد (م 230 ق)
محمد بن سعد گزارش مهمى را ذيل شرح حال امام حسين«عليهالسلام» در كتاب الطبقات خود آورده است كه چونچاپ نخستين آن به اهتمام برخى از خاورشناسان در ليدن از سال 1904 – 1917 م بر اساس نسخه ناقصى چاپ شده، بخش زيادى ازترجمه و شرح حالها، از جمله ترجمه امام حسن«عليهالسلام» و امام حسين«عليهالسلام» چاپنشده است. اما در چاپ بعدى، موارد چاپ نشده، از جمله شرح حال حسنين ضمن سه مجلد مستقل، چاپ شدهاست. همچنين دو دهه پيش، سيد عبدالعزيز طباطبايى ترجمه امام حسن«عليهالسلام» و امام حسين«عليهالسلام»رابر اساس نسخهاى كه از قرن هفتم در تركيه نگهدارى مىشود، تحقيق كرده و آن را به چاپ رسانده است. بعدها همينبخشِ چاپ نشده (كه ترجمه حسنين را نيز دربرداشت) با تصحيح محمد بن صامل سُلَمى با عنوان الطبقات الكبرى، الطبقة الخامسه من الصحابه در دو جزء چاپ شده111 كه جلد اول آن، از صفحه 369 – 519 درباره امامحسين«عليهالسلام» است. البته بيش از نيمى از صفحات ياد شده، حواشى مصحح كتاب است.
ترجمة الامام الحسين و مقتله، از دو بخش تشكيل شده است، بخش نخست آن درباره نسب، تولد و ويژگىها وفضايل و مناقب حضرت است و در بخش دوم، گزارش حادثه عاشورا از آغاز تا پايان حادثه، از جمله شهادتحضرت آمده است. روش تاريخنگارى ابن سعد، حديثى است از اين رو او گزارشها را به صورت مسند نقل كرده ودر بخش نخست، نود حديث نقل كرده است. اما در بخش مقتل، نزديك به پنجاه خبر نقل كرده كه البته سند هر يكاز آنها، بيان نشده، بلكه تنها به چند سند كلى كه در آغاز مقتل آمده، اكتفا شده است.
همچنين ابن سعد، اخبارى درباره برخى حوادث و علائم غير طبيعى و خارق العاده آسمانى و زمينى و نيز عقوبتهاو بلاهايى كه بر سر برخى ازقاتلان سپاه عمر سعد پس از حادثه عاشورا آمده، آورده است.
اگرچه روش ابن سعد در نگارش طبقات خود، آن است كه به حوادث و تحولات مهم تاريخى كه هم زمان با زندگىاشخاص است، نپردازد، اما عظمت حادثه عاشورا، ابن سعد را واداشته است كه تا به اين واقعه و رهبر آن، بيشتربپردازد. با اين همه، وى در مواردى تنها به گرد آورى و نقل گزارشها اكتفا كرده و درباره درستى يا نادرستى آنها، هيچ نظرى نداده است. براى نمونه، وى بر اخبار مربوط به تبرئه يزيد از خون شهداى كربلا و مقصر بودن ابن زيادتاكيد كرده است.
5. انساب الاشراف؛ احمد بن يحيى جابر بلاذُرى (م 279 ق)
بلاذرى، مورخ، اديب و نسب شناس عصر مامون تا مستعين عباسى است. وى در كتاب حجيم خود به نسب و شرححال خاندان بزرگ و برجسته عرب قرشى پرداخته است. او بخشى از كتاب خود را به نسب و شرح حال خاندانابوطالب و فرزندانش و اميرالمومنين«عليهالسلام» و فرزندانش، از جمله زندگانى امام حسين«عليهالسلام» و مقتل وىپرداخته است. بخش مربوط به طالبيان اين اثر با تحقيق محقق برجسته، محمدباقر محمودى در سال 1397ق دربيروت چاپ شده و در سالهاى اخير در مجموعه سيزده جلدى با نام جمل من انساب الاشراف تحقيق سهيل زكار ورياض زركلى، چاپ شده است. آنچه مربوط به زندگى امام حسين«عليهالسلام» و حادثه عاشوراست، از صفحه142 – 228در جلد دوم112 چاپ دو جلدى انساب الاشراف با تحقيق محمودى و از صفحه 358 – 425 در جلدسوم مجموعه سيزده جلدى است.
بلاذرى پس از چند گزارش درباره تولد و فرزندان امام حسين«عليهالسلام» به شرح واقعه كربلا پرداخته است ونخستين گزارشهاى خود را در اين باره، از تماس شيعيان با امام حسين«عليهالسلام» از زمان صلح امامحسن«عليهالسلام»آغاز كرده است. روش تاريخ نگارى بلاذرى در اين كتاب همانند يعقوبى و دينورى، تركيبى است. از اين رو به جاى آن كه براى هر خبر، سند مستقل ذكر كند، در بيشتر موارد، تنها با تعبير «قالوا»، خبر را آورده است. در مواردى هم به سند اشاره كرده است، از جمله از ابومخنف، 113 هشام كلبى، 114 عوانه بن حكم، 115هيثم بن عدى، 116 عتبى117 و عمر بن شَبَّه118 نقل كرده است و در مواردى نيز تعابير «حدثنى بعضالطالبيين»119 و «حدثنى بعض قريش»120 را آورده است.
انساب الاشراف يكى از منابع تاريخ عاشوراست و با گزارشهاى ابومخنف و ابن سعد – به رغم برخى تفاوتها – همسو و سازگار و مويد يك ديگر است.
6. الاخبار الطوال؛ ابوحنيفه احمد بن داود دينورى (م 282 ق)
ابوحنيفه احمد بن داود دينورى، مورخ، منجم، رياضىدان، نحوى، لغتشناس و گياهشناس قرن سوم است.121 وى آثار بسيارى در علوم مختلف داشته است، اما آنچه از وى به دست ما رسيده، دو اثر الانواء و الاخبارالطوال است. از آنجا كه وى ايرانى و زادگاهش در منطقه كرمانشاه بوده، به تاريخ ايران عنايت ويژه داشته و تاريخايران پيش و پس از اسلام را در قالب كتاب الاخبار الطوال نگاشته است. دينورى از سيره نبوى و خلافت شيخينسخنى به ميان نياورده است. وى از مجموع چهارصد صفحه كتاب، بيش از سى صفحه (يعنى حدود يك دهم كتاب) را به اخبار عاشورا اختصاص داده است. 122 سبك تاريخ نگارى دينورى، همانند سبك مورخانى، همچونيعقوبى و مسعودى به صورت تركيبى و با حذف اسناد است. او هر بخش از گزارش را با تعبير «قالوا» آغاز كرده123و تنها گزارش پشيمانى عمر سعد را به نقل از حميد بن مسلم – دوست عمر سعد – نقل كرده است. 124 اگرچهبسيارى از مضامين گزارشهاى دينورى در منابع كهن ديگر آمده، اما تعابير وى در اين باره، ويژه خود اوست و درمنابع ديگر نيامده است. يكى از گزارشهاى جالب دينورى كه حاكى از ويژگى و رفتار دينى و اخلاقى شيعيان است، گزارش چگونگى دستيابى معقل، جاسوس ابن زياد بر مكان اختفاى مسلم بن عقيل است. وى نگاشته است كهچون معقل وارد مسجد كوفه شد، نمىدانست، سراغ چه كسى برود كه ناگاه ديد مردى در گوشهاى مشغول عبادتاست، با خود گفت: شيعيان نماز زياد مىخوانند، از اين رو نزد آن مرد – كه نامش مسلم بن عوسجه بود – رفت وخواست خود را مطرح كرد. 125 همچنين او مىنويسد كه بين قتل امام حسين«عليهالسلام» و رحلت رسولخدا«صلىالله عليه و آله و سلم» پنجاه سال فاصله است و با اين تعبير، احساس و تعجب خود را از وقوع چنينحادثهاى با اين فاصله زمانى اندك، بيان مىدارد. 126
7. تاريخ اليعقوبى؛ ابن واضح يعقوبى (م 292 ق)
درباره يعقوبى، مورّخ و جغرافىدان شهير شيعى و صاحب تاريخ يعقوبى، شايان ذكر است كه وى در تاريخ خودبرخلاف انتظار، بيش از چهار صفحه درباره حادثه كربلا سخن نگفته است127 كه به نظر مىرسد رعايت ايجاز واختصار از سوى نويسنده، در اين امر نيز موثر بوده است. برخى معاصران، نگاشته مستقلى در تاريخ عاشورا به ناممقتل ابى عبدالله الحسين«عليهالسلام»128 يا مقتل الحسين«عليهالسلام»129 از آثار وى شمردهاند، اما با مراجعهو بررسى منابع كهن درباره آثار وى، چنين نوشتهاى، در فهرست آثار وى ديده نشد.
نتيجه
افزون بر آنچه برخى از مورخان در خصوص حادثه كربلا و شهادت امام حسين«عليهالسلام» و يارانش اثرى با عنوان«مقتل الحسين«عليهالسلام»» و مشابه آن داشتهاند، برخى از تواريخ و تراجم عمومى كه در حد قابل توجهى به اينواقعه بزرگ پرداختهاند، موضوع اين پژوهش است. نكته ديگر آن كه بهسبب اعتبار منابع مربوط به واقعه عاشورا تاقرن هفتم، تا آنجايى كه نگارنده بررسى و تفحص كرده، تمام منابعى كه به واقعه عاشورا تا مقطع ياد شده در حدچشمگيرى پرداختهاند، در اين پژوهش، ابتدا به صورت فهرستوار آورده شد و در ادامه، تمام منابع به جاى مانده تاقرن هفتم، معرفى تفصيلى شدهاند.
كتابنامه
. آقا بزرگ تهرانى، محسن بن على بن محمد رضا، الذريعه الى تصانيف الشيعه، بيروت، دار الاضواء، 1403 ق.
. ابنابىالحديد، عزالدين ابوحامد عبدالحميد بن هبة الله، شرح نهجالبلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1386 ق.
. ابناثير، عزالدين ابوالحسن على بن ابى الكرم، الكامل فى التاريخ، بيروت، دار الكتاب العربى، ]بى تا[.
. ابن اعثم كوفى، كتاب الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، دار الاضواء، 1411ق.
. ابنبابويه رازى، منتجبالدين على، الفهرست، تقديم و تحقيق سيد جلال الدين محدث ارموى، قم، كتابخانهعمومى آيت الله مرعشى نجفى، 1366.
. ابنجوزى، عبدالرحمان بن على بن محمد، كتاب الرد على المتعصب العنيد، تحقيق محمد كاظم محمودى، ]بىجا، بىنا[، 1403 ق.
. ابنحجر عسقلانى، احمد بن على، الاصابه فى تمييز الصحابه، تحقيق عادل احمد عبدالموجود و على محمدمعوض، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415 ق.
. ابنحمزه طوسى، عمادالدين ابوجعفر محمد بن على، الثاقب فى المناقب، تحقيق نبيل رضوان، قم، موسسهانصاريان، 1411 ق.
. ابن زبير اسدى كوفى، فضيل، تسمية من قتل مع الحسين من ولده و اخوته و اهل بيته و شيعته، تحقيق سيدمحمدرضاحسينى جلالى، فصلنامه تراثنا، شماره 2، 1406ق.
. ابنسعد، محمد، الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) ، تصحيح محمد بن صامل سُلَمى، چاپ اول: طائف، مكتبه الصديق، 1414 ق.
. ابنسعد، محمد، ترجمة الامام الحسين و مقتله، تحقيق سيدعبدالعزيز طباطبايى، قم، موسسه اهل البيت لاءحياءالتراث، 1415 ق.
. ابنسليمان كوفى، محمد، مناقب الاءمام اميرالمومنين على بن ابى طالب«عليهالسلام»، تحقيق محمد باقر محمودى، قم، مجمع اءحياء الثقافة الاسلاميه، 1412 ق.
. ابنشهر آشوب، ابوجعفر محمد بن على، معالم العلماء، با مقدمه سيد محمد صادق آل بحر العلوم، ]بىجا، بىنا، بىتا[.
. ، مناقب آل ابى طالب، تحقيق يوسف بقاعى، ]بىجا[، انتشارات ذوالقربى – افست دار الاضواء، 1379.
. ابنطولون، شمسالدين محمد، الائمة الاثنا عشر، تحقيق صلاح الدين منجد، قم، انتشارات شريف رضى، ]بىتا[.
. ابنعبد ربه اندلسى، احمد بن محمد، العقد الفريد، تحقيق على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1409 ق.
. ابنعساكر دمشقى، ابوالقاسم، على بن حسنبنهبة الله، تاريخ مدينة دمشق، تحقيق على شيرى، بيروت، دار الفكر، 1415 ق.
. ابنعساكر دمشقى، ترجمة ريحانة رسولالله الامام الحسين«عليهالسلام» (من تاريخ مدينة دمشق) ، تحقيق محمد باقرمحمودى، قم، مجمع اءحياءاالثقافة الاسلاميه، 1414 ق.
. ابنعماد حنبلى دمشقى، شهابالدين ابوالفلاح عبدالحى بن احمد، شذرات الذهب فى اخبار من ذهب، تحقيقعبدالقادر و محمود ارنووط، بيروت، دار ابنكثير، 1406 ق.
. ابنماكولا، ابوعلى حسن بن على بن جعفر، الاءكمال فى رفع الارتياب عن المؤتلف و المختلف فى الاسماء و الكنى والانساب، قاهره، دار الكتاب الاسلامى، ]بىتا[.
. ابنمطهر حلى، ابومنصور حسن بن يوسف، ايضاح الاشتباه، تحقيق محمد حسّون، قم، موسسه النشر الاسلامى، 1411ق.
. ابنمنده، ابوعبدالله اصفهانى، جزء ترجمة الطبرانى، ]بىجا، بىنا، بىتا[.
. ابننديم، ابوالفرج محمد بن ابى يعقوب اسحاق، كتاب الفهرست، تحقيق رضا تجدد، ]بىجا، بىنا، بىتا[.
. ابنواضح يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب بن جعفر، تاريخ اليعقوبى، بيروت، دارصادر، ]بىتا[.
. ابوالفرج اصفهانى، على بن حسين بن محمد، مقاتل الطالبيين، با مقدمه كاظم مظفر، قم، موسسه دار الكتاب، 1385 ق.
. ازدى غامدى كوفى، ابومخنف لوط بن يحيى، وقعة الطف، تقديم و تحقيق محمد هادى يوسفى غروى، قم، موسسةالنشر الاسلامى، 1417 ق و قم، المجمع العالمى لاهل البيت«عليهمالسلام»، 1385.
. اشعرى قمى، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تصحيح محمد جواد مشكور، تهران، موسسه مطبوعاتى عطايى، 1963 م.
. امين، سيد حسن، مستدركات أعيان الشيعه، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1415 ق.
. بغدادى، اسماعيل پاشا، ايضاح المكنون فى الذيل على كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون، بيروت، دار احياءالتراث العربى، ]بىتا[.
. ، هدية العارفين، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1951 م.
. بلاذرى، احمد بن يحيى بن جابر، انساب الاشراف، ج 3، تحقيق محمدباقر محمودى، بيروت، دار التعارفللمطبوعات، 1397 ق.
. ، كتاب جمل منانسابالاشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دارالفكر، 1417 ق.
. بلعمى، ابوعلى محمد، تاريخنامه طبرى، به كوشش محمد سرور مولايى، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى، 1377.
. بلعمى، ابوعلى محمد، تاريخنامه طبرى، تصحيح محمد روشن، چاپ اول: تهران، سروش، 1377.
. تميمى، محمدبناحمد بنتميم، كتاب المحن، تحقيق يحيى وهيب جبورى، بيروت، دار الغرب الاسلامى، 1408ق.
. جعفريان، رسول، تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا طلوع دولت صفويان، چاپ اول: قم، انصاريان، 1385.
. جعفرى، محمد مهدى، تشيع در مسير تاريخ، چاپ سيزدهم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1386.
. حاجى خليفه، مصطفى بن عبدالله قسطنطنى حنفى، كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون، بيروت، دار اءحياءالتراث العربى، ]بىتا[.
. حاكم نيشابورى، ابوعبدالله محمد بن محمد، المستدرك على الصحيحين، تحقيق يوسف عبدالرحمن مرعشلى، بيروت، دار المعرفه، 1406 ق.
. حموى، ياقوت بن عبدالله، معجم الادباء، بيروت، دار اءحياء التراث العربى، 1408 ق.
. خطيب بغدادى، ابوبكر احمد بن على، تاريخ بغداد أو مدنية الاسلام، تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلميه، 1417 ق.
. خوارزمى، موفق بن احمد بن محمد، مقتل الحسين«عليهالسلام»، تحقيق محمد سماوى، قم، دار انوار الهدى، 1418 ق.
. خويى، سيدابوالقاسم، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، تحقيق لجنة التحقيق، 1413ق.
. دهخدا، على اكبر، لغتنامة دهخدا، زير نظر محمد معين و سيد جعفر شهيدى، تهران، موسسه انتشارات و چاپدانشگاه تهران، 1373.
. دينورى، ابوحنيفه احمد بن داود، الاءخبار الطوال، تحقيق عبدالعامر منعم، بيروت، دار احياء الكتب العربيه، 1960م.
. ذهبى، شمسالدين محمد بن احمد بن عثمان، تذكرة الحفاظ، ]بىجا[، مكتبة الحرم المكى، ]بىتا[.
. ، سِيَر أعلام النُبَلاء، تحقيق جمعى از محققان، بيروت، موسسة الرساله، 1413 ق.
. ، ميزان الاعتدال، تحقيق على محمد بجاوى، بيروت، دار المعرفه، 1382 ق.
. رفاعى، عبدالجبار، معجم ما كتب عن الرسول«صلىالله عليه و آله و سلم» و اهل البيت«عليهمالسلام»، تهران، سازمانچاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1371.
. سبط بنجوزى، يوسف بن قزغلى بغدادى، تذكرة الخواص من الامة بذكر خصائص الائمه، تحقيق حسين تقى زاده، ]بىجا[، مركز الطباعة و النشر للمجمع العالمى لاهل البيت«عليهمالسلام»، 1426 ق.
. سمعانى، ابوسعد عبدالكريم بن محمد، الانساب، تقديم و تعليق عبدالله عمر بارودى، بيروت، دار الجنان، 1408ق.
. سيد بن طاووس، رضىالدين ابوالقاسم على بن موسى بن جعفر، الملهوف على قتلى الطفوف، تحقيق فارس تبريزيان(ح سّون) ، ]بىجا[، دار الاسوه، 1383.
. شُبّر، جواد، ادب الطفّ أو شعراء الحسين«عليهالسلام»، بيروت، دار المرتضى، 1409 ق.
. صدوق، ابوجعفر محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى، الامالى، تحقيق موسسة البعثه، قم، موسسة البعثه، 1417 ق.
. ، الخصال، تصحيح علىاكبر غفارى، قم، منشورات جماعة المدرسين فى الحوزة العلميه، 1362.
. ، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، انتشارات شريف رضى، 1368.
. ، من لايحضره الفقيه، تصحيح علىاكبر غفارى، قم، منشورات جماعة المدرسين فى الحوزة العلميه، 1404ق.
. طباطبايى، سيد عبدالعزيز، اهل البيت«عليهمالسلام» فى المكتبة العربيه، قم، موسسة آل البيت لاءحياء التراث، 1417 ق.
. طبرى، ابوجعفر محمد بن جرير، تاريخ الرسل و الامم و الملوك، بيروت، موسسة الاعلمى للمطبوعات، 1409 ق.
. طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن، اختيار معرفة الرجال (معروف به رجال الكشى) ، تحقيق حسن مصطفوى، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348.
. ، الفهرست، تحقيق جواد قيومى، ]بىجا[، موسسه نشر الفقاهه، 1417 ق.
. كاشفى، كمالالدين حسين بن على، روضة الشهداء، قم، نشر نويد اسلام، 1381 و تهران، اسلاميه، 1341.
. كتبى، محمد بن شاكر بن احمد، فوات الوفيات، ]بىجا، بىتا، بىنا[.
. مامقانى، عبدالله، تنقيح المقال، تهران، انتشارات جهان، ]بىتا[.
. مُحَلّى، حميد بن احمد بن محمد، الحدائق الورديه فى مناقب الائمة الزيديّه، تحقيق مرتضى بن زيد محطورى حسنى، چاپ اول: صنعاء، مكتبة بدر، 1423ق.
. محمودى، محمدباقر، عبرات المصطفين، قم، مجمع اءحياء الثقافة الاسلاميه، 1417 ق.
. مرزبانى خراسانى، محمد بن عمران، الموشح، مصر، دار النهضه، ]بىتا[.
. مِزِّى، جمالالدين ابوالحجاج يوسف، تهذيب الكمال فى أسماء الرجال، تحقيق بشار عواد معروف، ]بىجا[، موسسةالرساله، 1406 ق.
. ، قيام امام حسين«عليهالسلام»، برگزيده از كتاب الفتوح، تصحيح غلام رضا مجد طباطبايى، تهران، شركت انتشاراتعلمى و فرهنگى، 1374.
. مسعودى، ابوالحسن على بن حسين بن على، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق سعيد محمد لحام، بيروت، دارالفكر، 1421 ق.
. مقتل الحسين«عليهالسلام» به روايت شيخ صدوق (امام حسين«عليهالسلام» و عاشورا از زبانمعصومان«عليهمالسلام») ؛ تحقيق و ترجمه محمد صحتى سردرودى، تهران، نشر هستى نما، 1381.
. مير شريفى، سيد على، «ابومخنف و سرگذشت مقتل وى»، فصلنامه آينه پژوهش، ش 2، 1369.
. نامعلوم، مقتل الحسين«عليهالسلام»، تحقيق رسول جعفريان، فصلنامه تراثنا، شماره 68، 1422 ق.
. نجاشى، ابوالعباس احمد بن على، فهرست أسماء مصنفى الشيعه مشهور به رجال النجاشى، تحقيق سيد موسىشبيرى زنجانى، قم، موسسه النشر الاسلامى، 1416 ق.
پي نوشتها
1 براى نگارش اين بخش مقاله، از دستنوشته جناب آقاى دكتر محمدرضا جبارى استفاده شد.
2 علىاكبر دهخدا، لغتنامه، واژة «مقتل».
3 رجال النجاشى، ص 128 و 129، شمارة 332.
4 شيخ طوسى، الفهرست، ص 85 – 86، شمارة 119.
5 شيخ صدوق در جريان آويختن سر يكى از شهداى كربلا توسط يكى از سپاهيان عمر سعد، از قول قاسم بن اصبغ اين گونه بيان كرده است:«من به پدرم گفتم: ناى كاش اين مردِ حامل سر، اندكى سر را بالاتر آويزان مىكرد، مگر نمىيينى كه دستان اسب با سر چه مىكند؟… ». اين گفتة قاسمحاكى از آن است كه اصبغ در زمان حادثة كربلا، زنده بوده است (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 219).
6 طبرى، تاريخ الامم و الملوك، ج4، ص 343: «قال هشام عن ابيه محمد بن السائب عن القاسم بن الاصبغ بن نباته قال… ». ابن حمزة طوسىنيز اين خبر را با حذف اسناد، مستقيماً از قاسم بن اصبغ نقل كرده است (الثاقب فى المناقب، ص 341).
7 ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، ص 78: «قال المدائنى ابوغسان، عن هارون بن سعد عن القاسم بن الاصبغ بن نباتة قال… ».
8 شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 218 – 219.
9 سبط بن جوزى، تذكرة الخواص من الامة بذكر خصائص الائمة، ج2، ص 252 – 253: «حكى هشام بن محمد عن القاسم بن الاصبغالمجاشعى، قال… ».
10 ر. ك: شيخ صدوق، الامالى، مجلس 30 – 31 و 215 – 232. البته چون برخى از مطالب اين خبر با گزارشهاى كهن و معتبر تاريخى، ناسازگار است، چندان نمىتوان به آن اعتماد و اعتنا كرد.
11 طبرى، همان، ج 4، ص 257 – 260 و 292 – 294؛ جمال الدين يوسف مِزِّى، تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ج 6، ص 422 – 430؛ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 306 – 310 و ابن حجر عسقلانى، الاصابة فىتمييز الصحابه، ص 2، ص 69 – 71.
12 محمد بن سعد، ترجمة الحسين و مقتله، ص 38 و 49 و ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج 14، ص 199 – 200.
13 محمد باقر محمودى، عبرات المصطفين، ج1، ص 6.
14 ابن نديم، كتاب الفهرست، ص 105 و شيخ طوسى، الفهرست، ص 204، ش 204.
15 نجاشى، همان، ص 434 – 435، شمارة 1166.
16 ابن نديم، همان، ص 111.
17 شيخ آقا بزرگ تهرانى، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 22، ص 28؛ سيد عبدالعزيز طباطبايى، اهل البيت فى المكتبة العربيه، ص 533. درسال وفات او اختلاف است و سالهاى 210، 211 و 213ق و غيره نيز گفته شده است (ابن نديم، همان، ص 59 و خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، ج13، ص 257).
18 سيدبن طاووس، الملهوف على قتلى الطفوف، ص 127. اين گزارش درباره ورود عمر سعد (؟) به مكه در روز ترويه جهت كشتن امامو ياجنگ با وى به دستور يزيد است. البته به نظر مىرسد آن كسى كه وارد مكه شده، عمرو بن سعيد بن اشدق (نه عمر سعد) حاكم مكه و مدينه بودهاست، چرا كه طبق گزارش طبرى، يزيد در سال 60ق امارت مكه را افزون بر مدينه، به عمرو بن سعيد واگذار كرد (طبرى، همان، ج4، ص 301).
19 ابن نديم، همان، ص 106 و شيخ طوسى، الفهرست، ص 428، ش 1148.
20 ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج 19، ص 306؛ سيد عبدالعزيز طباطبايى، همان، ص 535 به نقل از سمعانى، التحبير، ج1، ص 185.
21 ابن عبد ربه، العقد الفريد، ج 4، ص 353 – 352: «على بن عبدالعزيز قال: قرا على ابوعبيد القاسم بن سلام و انا اسمع… » و نيز ر. ك: همان، ص 360.
22 محمدبناحمد تميمى، كتاب المحن، ص 142 – 147.
23 شيخ طوسى، الفهرست، ص 159، ش 405.
24 ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 107، ش 486.
25 ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، ص 51، 56 – 57، 59، 61، 65، 72، 76 و 78 – 79.
26 سبط بن جوزى، تذكرة الخواص من الامة بذكرخصائص الائمة، ج 2، ص 179، 187 و 225.
27 يوسف مزّى، تهذيب الكمال، ج 6، ص 407 و 432.
28 ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج4، ص 155.
29 نجاشى، همان، ص 19، ش 21 و شيخ طوسى، الفهرست، ص 39، ش 9؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 43، ش 27.
30 سمعانى، از او به ابومحمد عبدالله بن ابى سعد ياد كرده و گفته است مقصود از او، عبدالله بن عمرو عبدالرحمان بن بشر بن هلال انصارىوراق بلخى اخبارى است كه متولد سال 197 و متوفاى 274ق است (الانساب، ج 1، ص 94 – 95).
31 پيشين، ج2، ص 191.
32 اين كتاب برگرفته از كتاب عيون الاخبار ابن قتيبه است كه نسخه مخطوط آن در 92 برگ در كتابخانة جامع كبير در صنعا به شمارة 2200نگهدارى مىشود (عبدالجبار رفاعى، معجم ما كتب عن الرسول و اهل البيت، ج 8، ص72).
33 سطر دوم صفحة 5 – 12 از الامامه و السياسه مقايسه شود با العقد الفريد، ج4، ص 352 – 356.
34 شيخ طوسى، الفهرست، ص 170، ش 449 و ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 111، ش 506.
35 عبدالرحمان بن جوزى، كتاب الرد على المتعصب العنيد، ص 35، 42 – 44، 46 – 47 و 50 – 51.
36 ابنعساكر، ترجمة ريحانة رسول الله الامام الحسين (من تاريخ مدينةدمشق)، ص 346، 375، 387، 399، 412 و 436.
37 سبط بن جوزى، همان، ج 2، ص 184، 188، 197، 199.
38 نجاشى، همان، ص17، ش 19؛ شيخ طوسى، الفهرست، ص37، ش 7 و ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ص 39.
39 ابن ماكولا، الاءكمال، ج 7، ص 216.
40 ذهبى، تذكرة الحفاظ، ج 2، ص 639 و همو، سير اعلام النبلاء، ج 13، ص 534.
41 ابن نديم، همان، ص 121 و نجاشى، همان، ص 346 – 347، ش 936.
42 ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج 14، ص 245.
43 ابن سليمان كوفى، مناقب الامام اميرالمومنين على بن ابى طالب، مقدمه، ص 12.
44 شيخ طوسى، الفهرست، ص 140، ش 334 و ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 92، ش 378.
45 نجاشى، همان، ص 187، ش 498.
46 حاجى خليفه، كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون، ج2، ص 1794.
47 ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج 14، ص 115، 149، 171، 187، 199، 221 و 228 – 229.
48 نجاشى، همان، ص 353، ش 946.
49 همان، ص 242، ش 640 و علامه حلى، ايضاح الاشتباه، ص 245.
50 اسماعيل پاشا بغدادى، هدية العارفين، ج 1، ص 780.
51 بخش مربوط به شهادت امام حسين و بنى هاشم در كربلا از اين كتاب، با تحقيق سيد مصطفى مرتضى قزوينى چاپ شده است (عبدالجباررفاعى، همان، ج 8، ص74).
52 ابوعبدالله بن منده اصفهانى، جزء ترجمة الطبرانى، ص 20، شمارة 39.
53 از صفحه 94 – 136، شمارة 2766 – 2913.
54 شيخ طوسى، الفهرست، ص 237؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 147، ش 764. شيخ صدوق در من لايحضره الفقيه (ج 2، ص598) با اين عبارت، از وجود چنين مقتلى خبر داده است: «و قد اخرجت فى كتاب الزيارات و فى كتاب مقتل الحسين انواعاً من الزيارات… ». همچنين او در كتاب الخصال (ص 68، ذيل حديث شماره 101) از اين مقتل ياد كرده است.
55 ر. ك: مقتل الحسين به روايت شيخ صدوق (امام حسين و عاشورا از زبان معصومان)؛ تحقيق و ترجمه محمد صحتى سردرودى، ص 25؛محقق ياد شده، با گرد آورى بيش از دويست حديث و گزارش از اخبار مربوط به واقعة عاشورا از لابهلاى آثار حديثى به جاى مانده از شيخ صدوق واندكى نيز از ميان آثار كسانى كه از شيخ صدوق حديث نقل كردهاند، و تدوين، تبويب و ترجمة آنها، به بازسازى و احياى اين مقتل پرداخته است.
56 ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج4، ص 64 و 95.
57 نجاشى، همان، ص 385، ش 1046.
58 همان، ص 349، ش 939. ابن نديم از آثار او كتابى با عنوان ما نزل من القرآن فى الحسين بن علىنام برده است كه احتمالاً غير از مقتلالحسين باشد (همان، ص 277).
59 نجاشى، همان، ص 372، ش 1015؛ شيخ طوسى، الفهرست، ص 208 – 209، ش 600. اگرچه عنوان كتاب المقتل، عنوان عامى است، اما با توجه به آنكه اين عنوان بيشتر بر مقتل امام حسيناطلاق شده است، به گمان قوى، مقصود از عنوان ياد شده، مقتل امام حسينباشد.
60 بر گرفته از بلعمى، تاريخ نامة طبرى.
61 نسخة مخطوط اين اثر در دارالكتب قاهره به شمارة 1245 نگه دارى مىشود (طباطبايى، همان، ص 548، ش 708).
62 حاكم نيشابورى، المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 177.
63 نجاشى، همان، ص 303، ش 827.
64 شيخ طوسى، الفهرست، ص 242، ش 714؛ بن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 150، ش 766. وى از مقتل الحسين شيخ طوسى با عنوانمختصر فى مقتل الحسين ياد كرده است.
65 طباطبايى، اهل البيت فى المكتبة العربيه، ص 548؛ عبدالجبار رفاعى، معجم ما كتب عن الرسول و اهل البيت، ج 8، ص 74.
66 براى نمونه: كاشفى، روضة الشهداء، ص 260، 315، 327، 338، 340، 360، 371، 420، 427، 440، 445 و 473.
67 براى نمونه صفحات 205، 260، 269، 287 289، 295، 364، 381 و 391 از كتاب روضة الشهداء به ترتيب مقايسه شود با صفحات283، 335، 350 (از جلد اول) و 11 – 14، 17، 46 – 47، 64 – 65 و 82 – 83 (از جلد دوم) مقتل خوارزمى.
68 ر. ك: كاشفى، همان، ج1، ص 259، 271، 297 و 353.
69 مقايسه شود صفحات 299، 315 316، 337، 344 و 346 از روضة الشهداء به ترتيب با صفحة 338 (جلد اول) و صفحات 31، 35 و37- 38 (جلد دوم) مقتل خوارزمى.
70 منتجب الدين على بن بابويه رازى، الفهرست، ص 119، ش 457.
71 اسماعيل پاشا بغدادى، هدية العارفين، ج2، ص 404 و همو، ايضاح المكنون فى الذيل على كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون، ج2، ص 540 و سيدعبدالعزيز طباطبايى، همان، ص546، ش704. البته طباطبايى، نام او را مجير الدين ثبت كرده است، اما اسماعيل پاشا، محبرنوشته است.
72 تصحيح غلام رضا مجد طباطبايى، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1373، 109 صفحه.
73 شيخ آقا بزرگ، الذريعه، ج 22، ص 32.
74 رسول جعفريان، تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا طلوع دولت صفويان، ص 605.
75 كاشفى، همان، ص 261، 330، 349، 351، 360، 380 – 381، 385، 392، 394 – 395، 402، 411، 421 و 427.
76 همان، ص 455، 474 و 491.
77 شمس الدين محمد ذهبى، تذكرة الحفاظ، ج4، ص 1452. اما به گفتة طباطبايى، ابن رجب حنبلى ذيل كتاب طبقات الحنابله (ج2، ص275) و عمر رضا كحاله در معجم المولفين (ج5، ص 218) نام كتاب او را مصرع الحسين نگاشتهاند (اهلالبيت فى المكتبة العربيه، ص 548، ش705).
78 جواد شُبّر، ادب الطفّ او شعراء الحسين، ج1، ص 59.
79 شيخ طوسى، اختيار معرفة الرجال، ج2، ص 574، ح 508.
80 ابن نديم، الفهرست، ص 275.
81 آقا بزرگ تهرانى، همان، ج 20، ص 293 و طباطبايى، همان، ص 463.
82 آقا بزرگ تهرانى، همان، ج 20، ص 293.
83 ابن نديم، همان، ص 146 – 148 و محمد بن عمران مرزبانى خراسانى، الموشح، ص 5.
84 اين اثر به همت محقق گرانمايه، سيد محمدرضا حسينى جلالى از كتاب ياد شده فراهم، تحقيق و در شمارة دوم از فصلنامة تراثنا، سال1406 ق به چاپ رسيده است.
85 البته در رسالة ياد شده از 107 نفر به عنوان شهيد نام برده شده كه ناشى از غلط چاپى است، چرا كه نام زهير بن قين از قلم افتاده است و دوقاتل او، شهيد به حساب آمده است.
86 همان، ص 150.
87 سعد بن عبد الله اشعرى قمى، المقالات و الفرق، ص 71 و خويى، معجم رجال الحديث، ج 9، ص 262.
88 بيروت، عالم الكتب، ج1، ص 171 – 173.
89 حميد بن احمد بن محمد مُحَلّى، الحدائق الوردية فى مناقب الائمة الزيديّه، ج1، ص 207 – 212. البته محلى، برخى از مطالب مربوط بهبرخى از شهدا و گزارش پايانى صفحة آخر رساله را نياورده است.
90 ياقوت بن عبدالله حموى، معجم الادباء، ج 17، ص 41؛ محمد بن شاكر بن احمد كتبى (764 ق)، فوات الوفيات، ج2، ص 175 و ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج 7، ص 302.
91 رجال النجاشى، ص 320.
92 ر. ك: وقعة الطف (مقتل ابى مخنف)، با مقدمه و تحقيق محمد هادى يوسفى غروى، ص 19.
93 ابنابى الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 1، ص 147.
94 عبدالله مامقانى، تنقيح المقال، ج 2، شماره 9992.
95 نجاشى، همان، ص 320.
96 طبرى، تاريخ الامم و الملوك، ج4، ص 264.
97 همان، ج 6، ص 39.
98 تاريخ اليعقوبى، ج2، ص 326.
99 وقعة الطف، تحقيق محمد هادى يوسفى غروى، ص 16.
100 براى نمونه مىتوان به دو گزارشى كه ابن شهرآشوب درباره حوادث روز عاشورا، به نقل از ابومخنف و او نيز از فرد مجهولى به نام جلودىنقل كرده است (مناقب آل ابى طالب، ج4، ص 65 – 66) اشاره كرد كه ضمن عجيب بودن دو گزارش ياد شده، در تاريخ طبرى و مقاتل الطالبيين والارشاد شيخ مفيد وجود ندارد.
101 وقعة الطف، مقدمه، ص 22 – 29.
102 سيد على مير شريفى، «ابومخنف و سرگذشت مقتل وى»، فصلنامة آينة پژوهش، ش 2، 1369، ص 34؛ سيد حسن امين، مستدركاتاعيان الشيعه، ج 6، ص 255.
103 ميرشريفى، همان، ص 38 و سيد حسن امين، همان، ج6، ص 257.
104 ميرشريفى، همان، ص 36 و سيد حسن امين، همان، ج6، ص 256.
105 اين مقتل به همت محقق محترم، استاد محمدهادى يوسفى غروى از منابع اوليه جمعآورى و تحقيق شده و توسط مركز انتشارات اسلامىوابسته به جامعه مدرسين چاپ شده است. همچنين چاپ جديد آن با اضافات و اصلاحات در سال 1385 توسط انتشارات مجمع جهانى اهلبيتمنتشر شده است.
106 محمد مهدى جعفرى، تشيع در مسير تاريخ، ص 254 – 255.
107 شمس الدين محمد بن طولون، الائمة الاثنا عشر، ص 138.
108 مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج4، ص 27؛ ذهبى، ميزان الاعتدال، ج4، ص 305 و ابن عماد حنبلى، شذرات الذهب فىاخبار من ذهب، ج3، ص 27.
109 ابن نديم، همان، ص 108 و ذهبى، تذكرة الحفاظ، ج 8، ص 343.
110 نجاشى، همان، ص 435.
111 چاپ اول، طائف، مكتبة الصديق، 1414ق.
112 البته به يك اعتبار بايد جلد دوم را جلد سوم حساب كرد، از اين رو كه يك جلد نيز با تحقيق آقاى محمودى در سيرة نبوى چاپ شده است.
113 همان، تحقيق سهيل زكّار و رياض زركلى، ج 3، ص 368 و 412.
114 همان، ص 409.
115 همان، ص 417.
116 همان، ص 415.
117 همان، ص 368.
118 همان، ص 413 – 414، 416 و 424.
119 همان، ص 411.
120 همان، ص 371.
121 ابن نديم، الفهرست، ص 86.
122 ابوحنيفه دينورى، الاخبار الطوال، ص 227 – 262.
123 همان، ص 229، 243، 245، 247، 254، 257، 259 – 260 و 262.
124 همان، ص 260.
125 همان، ص 235.
126 همان، ص 259.
127 تاريخ اليعقوبى، ج 2، ص 243 – 246.
128 شيخ آقا بزرگ تهرانى، الذريعه، ج22، ص 23.
129 طباطبايى، اهل البيت فى المكتبة العربيه، ص 537.
تاريخ در آيينه پژوهش » تابستان 1386 – شماره 14
صص 165 تا 196