قسمت اول:
نويسنده کتاب «الصحيح من سيرة الامام علي(علیه السلام) من الولادة الي الخلافة» يا «المرتضي من سيرة المرتضي» در 25 صفر سال 1364 هـ.ق در روستاي دير قانون در منطقه جبل عامل به دنيا آمد و در روستاي عیثا الجبل رشد کرد و باليد.
خواندن و نوشتن را نزد پدر آموخت و تا سن 17 سالگي که در زادگاهش بود از کتاب¬خانه شخصي پدر استفادههاي زيادي برد. از سال 1382هـ.ق تا 1388 هـ.ق را با مشغوليت به علوم ديني در حوزه نجف اشرف به سر برد و آنگاه به قم مهاجرت کرد.شروع کار او در پژوهشهاي تاريخي را ميتوان در انگيزه اش در ورود به کارهاي تاريخي ـ پژوهشي جتسجو کرد. نقطه نظر ايشان بسيار قابل توجه است که:
«هيچ گاه براي من دنياي تحقيقات به عنوان يک دنیاي علمي محض مطرح نبود و در پاسخ به احساسات بلند پروازانه و ديگر حالات نفساني نيز به آن گام نگذاشتهام و به عنوان حرفه نيز آن را انتخاب نکردهام … تحقيقاتي که بتواند در ارائه خدمت به انسانيت توفيق بيشتري بيابد و در پيشبرد زندگي به سوي هدف والاتر … موفق باشد. انرژي بيشتري خواهد داشت. از اينجاست که همواره … از آن به عنوان يک وظيفه شرعي و انساني نگريستهام»
بر اساس همين ديدگاه بود که او شروع کارش به صورت تخصصي به پژوهش در تاريخ هنگامی بود که با برخي از مسائل شبهه برانگيز از جانب برخي محققين در مورد مسئله ولایتعهدی حضرت رضا علیه¬السلام مواجه شد. همچنين هنگام برخورد با موضوع ابن عباس و تهمتي که به او چسبانده شد در مورد دزدي اموال بصره و اين که چگونه ممکن است شخصي مثل ابن عباس که مفسر قرآن است و اين همه از او تعريف شده دست به چنين کاري زده باشد او را به تحقيق جدّي در اين مورد واداشت
امّا انديشه تدوين کتابي با عنوان الصحيح من سيرة النبي الاعظم(صلی الله علیه و آله( يک سال قبل از انقلاب اسلامي در او تقويت شده و بعد از انقلاب اين کار به نقطه ظهور رسيد. مهم ترين اثر استاد که بيشتر باعث شهرت او در دنياي تاريخ شد همین اثر است. هم اکنون استاد سيد جعفر مرتضي يکي از بزرگترين مورخان شيعي در گرايش تاريخ صدر اسلام است که ميتوان از شخصيت او به عنوان يکي از عوامل اصلي احياي تاريخ در حوزههاي علميه ياد کرد. وي با وارد کردن مباحث اجتهادي و روش استنباطياشدر تاريخ مناظر پژوهشی جديدي به روي علاقمندان به کارهاي تاريخي خصوصا دوستداران تاريخ پيامبر (صلی الله علیه و آله( و اميرالمومنين (علیه السلام( بازگشود. از ويژگيهاي مهم روش کار تاريخي استاد نشان دادن کارکردهاي مباحث تاريخي در دفاع از مباني کلامي شيعي و هم چنين حملۀ جدي و روشمند به مباني کلامي اهل سنت با استفاه از تاريخ است. تتبع وسيع، ارزيابي دقيق، ريشه¬يابي هوشمندانه از حوادث، نشان دادن بي پروا و بي محاباي دستهاي جعل و تحريف، افشای چهرههاي فريبکار در نگارش متون تاريخي و بررسي دقيق بسياري از آنها، آشنايي گسترده و عميق با منابع تاريخي و در نهايت روشهاي ابتکاري او در تدوين و بررسي سيره از ويژگيهاي برجسته استاد است که در بسياري از آنها متمايز از ديگر مورخين ميباشد.
روش استاد در نگارش سيره
سيره گونهاي زندگي نامه است. مورخين عرب در قرون اوليه اسلام اقدام به ضبط شرح حال و زندگاني و گزارشات رفتار شخصي و سياسي افراد خاص ميکردند سادهترين و قديميترين گزارشات ضبط شده، وقايع زندگي حضرت پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله( است و نخستين بار کلمه سيره در مورد شرح حال نبوي به کار برده شد و مولفان آن به اصحاب سير معروف شدند. اختصاص سيره نگاری به پيامبر(صلی الله علیه و آله( تا قرن دوّم هجري ادامه داشت و بعد از آن به طور اختصار ميتوان گفت که تا قرن نهم، سيره نگاري خاص ملوک و پادشاهان شد بنابراين نوشتن کتابهايي با عنوان سيره معصومين عليهم السلام يا سيره هر يک از آنها احتمالاً به قرون اخير باز ميگردد.
از اين میان بعضي از سيرهها از درخشش خاصي برخوردارند امّا شايد بتوان اذعان داشت که با توجه به ويژگيهايي که در مورد سبک نگارش آقاي سيد جعفر مرتضي ذکر خواهيم کرد و با التفات به اينکه هر چند اين سبک و سياق کار ممکن است به طور کلي ابتکاري نبوده و از بسياري از روشها در نگارشهاي گذشته نيز استفاده شده باشد ولي خصوصيت استاد در استفاده جامع و اصولي و به صورت روشمند از اين نوع و سبک کار است. لذا ميتوان نوع سيره نگاري آقاي سيد جعفر مرتضي را چه در مورد سيره پيامبر (صلی الله علیه و آله( و چه در سيره امیرالمؤمنین (علیه السلام(، متفاوت از کارهاي مشابه دانست. اين تفاوت رويکرد به خصوص در نامگذاري اين دو سيره ملموستر است.
خصوصيت ديگر نوشتههاي علامه مرتضي در رواني قلم و سبک دسته بندي مطالب کتابهاي اوست که اين روش در بيشتر آثار ايشان معمول است. بسيار اتفاق ميافتد که هنگام مطالعه برخي از کتابها با تعداد زیادي مجهول مواجه ميشويم که اين مسئله از اين جنبه که خواننده را با سوالات و ابهامات جديد مواجه ميکند مفيد است ولي از ديدگاهي ديگر نااميد کننده و ملال آور است. هنگامي که احساس ميکنيم که براي پاسخ مجهولات پديد آمده بايد ساعتهاي زيادي وقت صرف کرده و يا کتابهاي مرتبط زيادي را با موضوعات مختلف مطالعه کنيم ممکن است دچار يأس و نااميدي شده و دست از ادامه مطالعه برداشته يا انگيزه ادامه مطالعه کمرنگ شود. امّا کتابهاي آقای عاملي داراي اين ويژگي است که در عين حال که ممکن است سؤالات زيادي در ذهن شما ايجاد کند امّا اين مسئله باعث توقف ذهن شما نميشود و مباحث آنقدر روان و در عين حال فنّي است که در عين ايجاد مجهولات جديد به ادامه دادن تشويق شده و از بحثهاي شيرين کتاب لذت می¬بریم. طوري که به همراه نويسنده خوشحال ميشويم، به همراه او افسوس و تاسف ميخوريم و به همراه مولف تعجب زده شده و با احساسات او در نوشته¬هایش شریک می شویم.
به نظر می¬آید که مهمترين دليل اين روانی قلم بعد از خوش ذوقي ذاتي اين باشد که بسياري از آثار ايشان از چرک نويسي به تايپ و آنگاه تصحيح و چاپ ميرود. خود نویسنده در ابتداي کتاب المرتضي من سيرة المرتضي بابت اين نکته عذرخواهی کرده است امّا به نظر ميرسد که اين کار هر چند اشکالاتي دارد اما به هر حال داراي يک ويژگي مهم است که متاسفانه بسياري از آثار بزرگان ضرورتاً از آن محرومند و آن اينکه آثار استاد از زير دست ويراستاران عبور نميکند. تجربه نشان داده است که اعمال سليقه ويراستاران هر اندازه که قوي باشند از ارزش و رواني قلم صاحبان قلم کاسته و کار را دچار اشکالاتي ميکند که مهمترين آنها همين است که نوشته ديگر نه به قلم مولف کتاب بلکه با قلم سليقهاي ويرايش¬گر خواهد بود.
البته فايده ديگري که بر اين نوع تاليف کتاب مترتب است اين است که آثار و دست نوشتههاي محقق بزرگي مثل ايشان هرگز معطل تايپ و تصحیح و ويرايشهاي متعدد نشده و با سرعت به چاپ ميرسد. بدون شک علت اينکه آثار فراواني از ايشان به چاپ رسيده و روانه بازار کتاب شده را ميتوان در همين خصوصيت ايشان جستجو کرد. به عنوان مثال آنطور که من خود از نزديکان ايشان شنيدم نوشتن کتاب «تخطيط المُدن في الاسلام» که تازگي به چاپ رسيده و بالغ بر حدود دويست صفحه است بيش از يک هفته به طول نينجاميد. يعني از زمان شروع استاد به نوشتن تا آماده شدن کتاب براي چاپ فقط يک هفته زمان برد. يا آن طور که خود ايشان ميگويد نوشتن کتاب "المرتضي من سيرة المرتضي" که بالغ بر بيست جلد است بيش از يازده ماه طول نکشيد. و باز البته اين سرعت در تاليف و نگارش چيزي از ارزش کارهاي ايشان نميکاهد بلکه نشان از آمادگي ايشان در مباحث تاريخي است که در طول ساليان سال مطالعه و ممارست به دست آمده است.
ناگفته نماند که تفصيل و تبويب مطالب به صورت واضح و با تيترهاي مختصر و مفيد و هم چنين استفاده از قلم درشت در چاپ آثار نيز ميتواند در سهولت و حلاوت مطالعه تاثيرگذار باشد که اين مسئله در عمدة آثار ايشان و همگي با يک سبک و سياق رعايت شده است.
یکي ديگر از ويژگيهاي اين کتاب توجه بيشتر به پرداختن به امور اختلافي، اتهامات ناروا به اميرالمومنين (علیه السلام( و فضيلت سازيهاي دروغينی است که با هدف جلب نظر مخالفين آن حضرت انجام شده است چه به صورت تشريک ديگران در فضايلي که مخصوص اميرالمؤمنين (علیه السلام( بوده يا در او بروز جدي داشته است و چه به صورت جعل فضايلي که با بررسي دقيق آنها به راحتي زير سوال ميروند. نکتهاي که جاي تاسف دارد اين است که بسياري از اين امور چه به لحاظ فضيلتهاي ساختگي و چه به لحاظ تشريک علي (علیه السلام( در ايرادات و اشکالاتي که متوجه مخالفين بوده است نزد بسياري به واقعيات مفروغ عنه تبديل شده است.
علامه مرتضي هم در ضمن پرداختن به اين نکات و هم مستقلا مباحث زيادي را در فضايل اميرالمؤمنين (علیه السلام( با بيان اسناد و مدارک متقن و جامع پردازش و دستهاي جعل و تحريف را که با نگاهي حاسدانه همراه با کينه¬ورزی به بسياري از اين فضايل دست بردهاند را افشا کرده و مينماياند. به عنوان مثال در بحث ولادت حضرت در کعبه اشکالي وارد شده که به تفصيل جواب داده ميشود و آن اينکه در اين مورد ادعا شده که حضرت چون در کعبه به دنيا آمده و خانه کعبه در آن زمان مملوّ از بتهاي مورد پرستش قريش بوده و از طرفی در روايت متقن است که علي (علیه السلام( بعد از ولادت بلافاصله سجده کرد پس علي (علیه السلام( بر بت ها سجده کرده است
همينطور بررسي حديث شکافته شدن ديوار خانه کعبه به خاطر تولد آن حضرت که مفصلاً راجع به آن بحث ميشود. همچنين بررسي روايت «سد الابواب الاباب علي(علیه السلام(» و بيان و ردّ اباطیلی که حول اين روايت بيان شده است لازم به ذکر است که فضايل حضرت در جاي جاي کتاب و به هر مناسبتي مورد توجه قرار گرفته است.
گزارش کلي کتاب:
با توجه به اينکه اين مجموعه خيلي با شتاب و عجله به زير چاپ رفته لذا دچار اشکالاتي است که بعضي از آنها ذکر خواهد شد. امّا يکي از آن اشکالات عدم وجود فهرست کلي مطالب کتاب در آخرين جلد است که باعث سردرگمي خواننده ميشود. طوري که براي پي بردن به محتوايات کتاب به صورت فهرست گونه مجبور است فهرست تمام مجلدات را يک به يک مرور کند. بنابراين دراين بخش از اين مقاله فهرستي اجمالي و کلي از مطالب کتاب ارائه ميشود:
کتاب با يک تقديم و يک تمهيد شروع شده و مطالب آن در سه بخش جمع آوري و تدوين شده است. بخش اول که حدود هشت جلد و نيم اين مجموعه را اشغال کرده مربوط به شرح زندگاني اميرالمومنين (علیه السلام( در دوران حيات پيامبر (صلی الله علیه و آله( است. بخش دوم نيز از اواسط جلد نهم شروع و تا ابتداي جلد نوزدهم ادامه پيدا ميکند. اين بخش مربوط به دوران زندگي اميرالمومنين (علیه السلام( از بعد از وفات پيامبر (صلی الله علیه و آله( تا ابتداي بیعت مردم با حضرت بعد از قتل عثمان است. اين بخش که از جهاتي مهمترين قسمت زندگاني اميرالمومنين (علیه السلام( است بيشترين مطالب کتاب را به خود اختصاص داده است. بخش سوم شامل برخي از مطالبي است که بعد از بيعت مردم با حضرت اتفاق افتاد که البته هر چند به نوع خود بحث مفصلي است امّا در مقايسه با حجم مباحث در دو بخش قبلي، به نظر ميآيد که اين بخش طرداً للباب در اينجا مطرح شده است و الاّ در دسته بندي مباحث سيره اميرالمومنين بخش سوم زندگاني ايشان شامل مباحث حکومتی ايشان است؛ يعني از بعد از بيعت تا هنگام شهادت.
خود علامه در تقديم کتاب در مورد اين تقسیم بندي در کتابش اذعان ميدارد که در سيرة اميرالمومنين (علیه السلام( در دوران حيات پيامبر (صلی الله علیه و آله( و هم چنين در تعامل او با پيامبر (صلی الله علیه و آله( مطالب مهمي نهفته است که ناچار بايد بيان شود. در دوران خلافت سه خليفه اول شرايطي متفاوت از دوران حيات پيامبر (صلی الله علیه و آله( براي اميرمومنان (علیه السلام( به وجود آمده است. در اين دوران او داراي موقعيتي خاص در تدبير امور و در مواجهه با تعدّيات و تجاوزگريها و در حفظ و نگه¬داري خط حق و حقيقت و اهل آن در مواجهه با ترويج باطلي بود که در آن دوره داشت اتفاق ميافتاد. در دوران خلافت علي (علیه السلام( نيز يک الگوي صحيح و صريح از حکومت خدا بر زمين توسط او ارائه شد. پس سه دوره متفاوت از زندگاني امام علي (علیه السلام( هر يک داراي خصوصيات مخصوص به خودش است که در اين کتاب با توجه به نصوص مربوط به آن دوره بررسي ميشود
ـ رویکرد الصحیح به سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله(، ص 366، به نقل از آيينه پژوهش، ش5، بهمن و اسفند 1369. مصاحبه با سيد جعفر مرتضي عاملي.
ـ همان، ص 35 به نقل از کيهان فرهنگي، 1367، ش11، مصاحبه با سيد جعفر مرتضي عاملي.
ـ استفاده از روش اجتهادي در بيشتر مباحث کتاب قابل مشاهده است. به عنوان نمونه نک به: المرتضی من سیرة المرتضی ، ج1، صص 343 ـ 346 که مباحثي را به صورت استنباطي در مورد مباحث "اوّل من أسلم" پي گيري کرده است.
ـ دايرة المعارف تشيع، ج9، ص480.
ـ همان، ص481.
ـ همان، ص482.
– المرتضی من سیره المرتضی، ج 1، ص 8.
ـ همان، ص11.
ـ المرتضي من سيرة المرتضي، ج1، ص81.
ـ همان، ص87.
ـ همان، ج3، صص 101 ـ 131.
ـ المرتضي من سيرة المرتضي،ج1، ص6.
قسمت دوم
مقدمه کتاب
کتاب داراي مقدمهاي 27 صفحهاي است که در ابتدا مولف به ديدگاه کلي خود به سيره ائمه (علیهم السلام( اشاره کرده و آنگاه آفاق بحث در سیره و زندگانی ائمه علیهم السلام را ترسيم ميکند. آنگاه به نکاتي چند در باب سيره پيشوايان دين اشاره کرده و در نهايت تعداد زيادي مداخل پژوهشی را تحت 34 عنوان کلي معرفي ميکند که به نوعي نشان¬گر دغدغههاي پژوهشي مولف در امر سيره ائمه عليهم السلام بوده و ميتواند قابل توجه محققين تاريخ قرار گيرد.
اولين نکتهاي که در مقدمه به آن اشاره ميشود اين است که ما متاسفانه در مورد سيره ائمه عليهم السلام نه نصوص و مصادر کافي را در اختيار داريم و نه ميتوانيم نصوصي را که در اختيار داريم را به خدمت بگيريم. بلکه حتي ميتوان گفت که ما تاکنون حتي به مطالب ضروري در مورد مجموعه شرايط جوّّي حاکم بر آنها و حتي بالاتر به ابزار لازم براي رسيدن به درک آن شرايط نيز دست پيدا نکردهايم. و بالاتر از همه اينها ما حتي يک فهرست اجمالی هم که ما را به ارزش حقيقي اين مباحث نزديک کند نتوانستهايم تهيه کنيم چه رسد به پژوهش در مورد آنها.
نکته مهم ديگر اين است که اگر تاريخ ائمه عليهم السلام را به صورتي که تا کنون بحث شده روبه روي يک پژوهشگر قرار بدهي نميتواند يک تصور خوبي از حقيقت تاثيرات سياسي مربوط به ائمه عليهم السلام بدست بياورد طوري که خیال ميکند اصلاً ائمه عليهم¬السلام در اين دنيا زندگي نميکردهاند. در حاليکه قضيه کاملاً عکس اين مطلب است به طوري که آنها واقعيتهاي زندگي را از نزديک لمس ميکردهاند وای چه بسا آنها در موارد زيادي نقش مؤثرترين عوامل در حوادث سياسي، اجتماعي، فرهنگي و تربيتي را در سطوح بالاي امت اسلامي ايفا ميکردهاند.
بنابر نظر نویسنده آن دسته از مورخينی که تنها به نگارش بخشهاي خاصي از زندگاني ائمه عليهم السلام اقدام کرده و نام تاريخ اسلامي بر روي آن گذاردهاند اجمالاً درصدد ايجاد انحراف در مسير پژوهش در تاريخ ائمه عليهم السلام بودهاند. علامه ادامه ميدهد که اين سخن من به دور از تعصب و گزافه گويي است. چون تاريخ مکتوب، تاريخ شعوب و امتها نيست و قدرت هم ندارد که آمال و آلام توده را بيان کند. بلکه تاريخ حکام و سلاطين است که حتي همان تاريخ حکام و سلاطين نيز با توجه به مصالح حکام نوشته شده که يا تحريفي است و يا جعلي. بنابراين هيچ مورخي آزادي رأي نداشته است. همه اينها به علاوه تعصب بسياري از مورخين يا انگيزههاي مذهبي آنها يا انگيزههاي مادي آنها براي رسيدن به جاه و مقام و منصب. پس ما ناچاريم که به دنبال دستهاي امين و مخلصی بگرديم که خود را متعهد کردهاند که شخصيت حقيقي اينان را ترسيم کنند.
در بحث بعدي که نويسنده محترم در مقدمه خود يادآور ميشود سخن از دو نوع نگاه افراطي و تفريطي به مباحث مربوط به ائمه عليهم السلام به ميان آمده است. نگاه افراطي که سيره ائمه عليهم السلام را بيشتر با تکيه بر غيب فهميده و تفسير کرده و ائمه عليهم¬السلام را از واقعيت زندگي جدا ميسازد تا جايي که امام معصوم را از حالت الگو بودن خارج ميکند. در مقابل نوعي ديدگاه تفريطي وجود دارد که نگرش صرفا مادي گرايانه به حيات ائمه عليهم السلام و سيره آنها دارد به طوري که آنها را از عنصر غيب و کرامات الهي دور داشته و تمام سلوک آنها را براساس تفکرات و ضوابط مادي تفهيم و تفسير ميکند.
þ فهرست اجمالي مطالب مهم کتاب
بخش اول: علي(علیه السلام( در دوران حيات پيامبر(صلی الله علیه و آله(
اين بخش داراي 13 باب و در حدود 9 جلد است:
باب اول: علي¬(علیه السلام( قبل از بعثت؛ بعضي مباحث مهم: نسب و مولد علي(علیه السلام(، اسماء و القاب و کنيهها، شمائل او، همسران او، اولاد او (جلد1(
باب دوّم: علي (علیه السلام( از بعثت تا هجرت؛ بعضی مباحث مهم: اسلام علي(علیه السلام(، عشيره اقربين، شعب ابي طالب، هجرت پيامبر(صلی الله علیه وآله(، هجرت علي (علیه السلام( (جلدهاي 1و2(
باب سوّم: علي (علیه السلام( از هجرت تا أحد؛ بعضي مباحث مهم: بناي مسجد وعقد اخوت، علي(علیه السلام( در بدر، ازدواج با بنت ابوجهل، ازدواج با زهراسلام الله عليها و اباطيل حول اين موضوع، فرزندان علي(علیه السلام( و زهرا (سلام الله علیها(، حديث سدّ الابواب.. (جلدهاي 2و3(
باب چهارم: جنگ احد … تا خندق؛ بعضي مباحث مهم: جنگ … و فرار در احد، جراحت علي(علیه السلام(، علي(علیه السلام( در نبي النصير (جلد3(
باب پنجم: … تا صلح حديبيه؛ بعضي مباحث مهم: علي(علیه السلام( در جنگ خندق، قتل عمرو، علي(علیه السلام( در غزوه نبي قريظه، حوادث حديبیه (جلد4(
باب ششم: خيبر و فدک؛ بعضي مباحث مهم: فتح سي قلعه از خيبر، فراريان، فدک … و حديث ردّ الشمس (جلدهاي 4 و5(
باب هفتم: … تا فتح مکه؛ بعضي مباحث مهم: نبرد ذات السلاسل، نبوخثعم و علي (علیه¬السلام( (جلد5(
باب هشتم: از فتح مکه تا فتح طائف؛ بعضي مباحث مهم: فتح مکه و بت شکني، علي (علیه السلام( در نبي جذيمة، علي (علیه السلام( در غزوه حنين (جلدهاي 5 و6(
باب نهم: … تا تبوک؛ بعضي مباحث مهم: خاندان حاتم طايي، مباهله، علي (علیه السلام( در يمن، علي(علیه السلام( در بنی زبيد (جلد6(
باب دهم: از تبوک تا مرض پيامبر (صلی الله علیه و آله(؛ بعضي مباحث مهم: حديث منزلت، حوادث تبوک، سوره برائت.
باب يازدهم: حجة الوداع …. و روز غدير؛ بعضي مباحث مهم: جريانات عرفه، مبارزه با عيد غدير، خطبه غدير، آيات سوره معارج و سورة عصر (جلد7(
باب دوازدهم: بي نام؛ بعضي از مباحث مهم: علم … و قضاوت، علي(علیه السلام( در کلام رسول(صلی الله علیه و آله(، علي(علیه السلام( در سوره هل أتي، آيه تطهير و حديث کساء، بحث اسم اکبر و ادعيه علي(علیه السلام(، حديث الطير و … (جلد7 و 8 (.
باب سيزدهم: … مرض پيامبر(صلی الله علیه و آله( … و وفات او … ؛ بعضي از مباحث مهم: وصاياي پيامبر(صلی الله علیه و آله( در مرض وفات، جيش أسامه و نامهاي که نوشته نشد، زمان وفات و کيفيت غسل و کفن و نماز و دفن پيامبر (صلی الله علیه و آله(، سقيفه. (جلد8 و 9(.
بخش دوّم: از وفات پيامبر(صلی الله علیه و آله( تا بيعت مردم با علي(علیه السلام(.
اين بخش داراي 17 باب بوده و حدود 10 جلد از اين مجموعه را اشغال کرده است:
باب اوّل: چگونه انقلاب به وجود آمد؟ بعضي از مباحث مهم: چارچوب کلي خلافت، جزئيات حوادث مربوط به انحراف امت از مسير، بيعت علي (علیه السلام( (جلدهاي 9 و10(.
باب دوّم: ارث پيامبر(صلی الله علیه و آله( … و فدک؛ بعضي از مباحث مهم: فدک … و ما ادريک ما فدک، اموال نبي النضير بين علي(علیه السلام( و عباس در زمان عمر (جلد10(.
باب سوّم: سياستهايي که نتيجه جريان سقيفه بود؛ بعضي از مباحث مهم: مصحف علي(علیه السلام(، شهادت حضرت زهرا(سلام الله عليها( و مباحث پيرامون آن. (جلدهاي 10و11(.
باب چهارم: جنگها و سياستگذاريهاي زمان ابوبکر؛ بعضي از مباحث مهم: جنگهاي ردّه، مانعين زکات، قتل مالک بن نويرة، ابوبکر و سوالهاي اهل کتاب (جلدهاي11 و12(.
باب پنجم: علم … و قضاوت … و احکام؛ بعضي از مباحث مهم: فتاوي و احکام، قضاوت علي(علیه السلام(، زناي مغيرة، سوالهاي پادشاه روم. (جلدهاي 12 و13(.
باب ششم: جنگها و فتوحات در عهد عمر؛ بعضي از مباحث مهم: علي(علیه السلام( و عمر …، علي(علیه السلام( و قادسيه، قدس و نهاوند (جلد13(.
باب هفتم: بعضي از سياستهاي عمر؛ بعضي از مباحث مهم: ديوانها در عصر عمر، سياستهاي عمر در تبعيض نژادي، (جلد13(.
باب هشتم: بعضي حوادث مربوط به عمر؛ بعضي از مباحث مهم: عاتکة و ام کلثوم، قتل عمر بن خطاب (جلد14(.
باب نهم: بعضي حوادث مربوط به عمر؛ بعضي از مباحث مهم: ارکان شوري به نظر عمر، مطاعن عمر زير ذره بين، عمر و خلافت علي(علیه السلام( (جلدهاي 14و15(.
باب دهم: معرفي شورا؛ بعضي از مباحث مهم: شوراي عمري، نگاههايي گذرا از داخل شوري (جلد15(.
باب يازدهم: علوم و فضائل و سياستهاي علي(علیه السلام(؛ بعضي از مباحث مهم: فضايلي که تاکيد به امامت حضرت داشت، فقه در خدمت سياست (جلد16(.
باب دوازدهم: مباحثی از سياستهاي عثمان؛ بعضي از مباحث مهم: انکار عثمان توسط عبيد الله بن عمر و … و هرمزان …. (جلد 16(.
باب سيزدهم: بعضي از درشتی های عثمان در مورد عمار، ابن عبده، ابن حنبل و …؛ (جلدهاي 16 و17(.
باب چهاردهم: آزار دادن ابوذر به جهت موضع گيريهايش؛ (جلد17(.
باب پانزدهم: علي(علیه السلام( در داستان محاصره عثمان؛ بعضي مباحث مهم: حوادث درون حصار، اعتماد عثمان به معاويه، (جلدهاي 17 و18(.
باب شانزدهم: تبليغات و شب نامههاي دشمن؛ بعضي مباحث مهم: اتهامات به علي(علیه السلام(، خلط حقايق با غير واقعيت¬ها (جلد18(.
باب هفدهم: علي(علیه السلام( و قتل عثمان؛ بعضي مباحث مهم: آيا حسنين (عليهما السلام( از عثمان دفاع کردند؟ (جلدهاي 18و19(
بخش سوّم: خلافت علي (علیه السلام(
اين بخش داراي سه باب بوده و دو جلد اخير کتاب الصحيح من سيرة اميرالمؤمنين (علیه¬السلام( را به خود اختصاص داده است.
باب اوّل: بيعت؛ بعضي مباحث مهم: بعد از قتل عثمان و قبل از بيعت، دليل امتناع علي(علیه السلام(، برخي از تفاصيل بيعت (جلد19(.
باب دوّم: بعضي مباحث قابل درنگ؛ بعضي مباحث مهم: مخلوط کردن کلمات ناروا و سست با کلمات متين، بيعت از ديدگاه علي(علیه السلام( (جلد19(.
باب سوّم: نشانههاي تمرّد؛ بعضي از مباحث مهم: خطبة بيعت … بيانات ضروري، مطامع طلحه و زبير، قاتلان عثمان از ديدگاه علي(علیه السلام(، مشورت دادن مغيره در دوره کارگزاران (جلد20(.
——————-
قسمت سوم
استاد در مقدمه کتاب الصحيح من سيرة النبی الاعظم که مقدمهاي است نسبتا جامع در باب سيره نبوي (صلی الله علیه و آله( نوعي بعضي از اسلوبهاي لازم مربوط به کار سيره نگاري به طور خاص و تاريخ اسلام به صورت عام را متذکر ميگردد که به عنوان نمونه و به این جهت که در سيره امام علي (علیه السلام( نيز همان روش و منش مورد استفاده بوده است، تعدادي از مهمترين آن خصوصيات را ذکر خواهيم کرد. اهميت اين همسان سازي هنگامي روشن¬تر خواهد شد که دانسته شود که اصلاً يکي از اسباب و علل تحريف در سيره پيامبر (صلی الله علیه و آله( بغض و کينهاي بود که بعضي از اصحاب پيامبر (صلی الله علیه و آله( در صدر اسلام و امويان و دیگران در دورههاي بعد نسبت به اميرالمؤمنين (علیه السلام( داشتهاند. مطلبي که آقاي سيد جعفر مرتضي در کتاب خود از آن با عنوان «بغض علي (علیه السلام( و الاصرار علي مخالفته في کل شيء» ياد کرده است.
بسياري از ويژگيهاي سيره نگاري استاد سيد جعفر مرتضي را ميتوان در قالب قواعد و ملاکهاي درست و نادرست در شناخت اخبار صحيح از ناصحيح، چه قواعدي که خود اشاره کردهاند و چه قواعد و ويژگيهايي که از نوشتههاي ايشان اصطياد ميشود جستجو و بازيابي کرد:
الف( قواعد و ملاکهاي انحرافي در شناخت اخبار.
1ـ عدالت کليه صحابه؛ حتي آن دسته از اصحاب پيامبر (صلی الله علیه و آله( که در سنين طفوليت بودهاند يا آن دسته که در زمان پيامبر (صلی الله علیه و آله( مرتد شده و از دين برگشتند و در نتيجه اين سياست، سکوت در برابر اختلافهايي که صحابه با يکديگر داشتند.
2ـ زنديق بودن منتقد صحابه؛ که اين روش سر از دور باطلي درميآورد که امکان فرار از آن وجود ندارد.
3ـ تفاوت فسق صحابه با ديگران؛ به اين معنا که اگر کار زشتي از دو نفر سر بزند که يکي از آن دو نفر از صحابه است و ديگری غير صحابه است، آن کار براي آن غير صحابه زشت و قبيح و براي يار پيامبر ( صلی الله علیه و آله( بدون اشکال است!
4ـ بخشيده شدن گناه اهل بدر؛ به اين معنا که کساني که در بدر شرکت کرده بودند، اگر هر گناهي بکنند بخشيده ميشوند و احتياجي به توبه هم وجود ندارد!
5ـ اجتهاد تمام صحابه؛ به اين معنا که هر کاري که هر کدام از صحابه پيامبر انجام دهند، هر چقدر هم که انحرافي باشد، چه از لحاظ عقيدتي و چه سياسي و چه غيراينها، به اين دليل که آنان مجتهدند و هر کاري که ميکنند بر اساس اجتهاد آنهاست و مجتهد ممکن است مصيب يا مخطيء باشد لذا آن کار صحيح بوده و جايی براي اعتراض وجود ندارد.
6ـ اجماع ائمه مهتدين (سه خليفه اوّل(: اين معيار انحرافي نيز به عنوان يکي از ملاکهاي شناخت اخبار صحيح مطرح شده است.
7ـ جواز اجتهاد در مقابل نص براي صحابه؛ به اين معنا که به جهت گرامي¬داشت صحابه اين کار براي آنها چه در زمان پيامبر و چه بعد از وفات ايشان جايز است.
8ـ سهو و نسيان پيامبر(صلی الله علیه وآله(؛ اين نظرگاه منحرف نيز اهداف سياسي و مذهبي زيادي را دنبال ميکند.
9ـ روايات مرسل صحابه نيز حجت است؛ در اين روش گاهي ديده شده است که برخي از صحابه ادعا کردهاند که شاهد اموري بودهاند يا کلماتي از پيامبر (صلی الله علیه وآله(شنيدهاند، در حاليکه با بررسي مسئله متوجه ميشويم که آن شخص يا در آن دوره اصلاً به دنيا نيامده بوده و يا وقوع آن حادثه يا رويداد اصلاً در آن شهر نبوده است. براي حل اين نوع معضلات، قاعدهاي با همين عنوان که مرسلات صحابه حجت است تاسيس کرده و ابهامات مسئله را به تاويلات غريب حمل کردهاند.
10ـ اجتهاد پيامبر(صلی الله علیه وآله( همراه با احتمال خطا؛
11ـ عصمت امت؛ در کنار عقيده به عدم عصمت پيامبر(صلی الله علیه وآله(، عقيده انحرافي و عجيب عصمت امت مطرح شده است.
12ـ حجيت قياس، رأي و استحسان؛ اين اسلوبها نيز براي رفع مشکلي است که از ناحيه دوري مردم از حديث پيامبر و ائمه اهل البيت عليهم السلام حاصل شده است.
13ـ صحيح سلم و بخاري و ديگر کتب صحاح، صحيحترين کتابها پس از قرآن؛
14ـ رد روايات شيعه در مطاعن و فضائل؛ به طوري که هر چيزي که به نوعي تاکيد بر حق داشته و حقيقت فضائل علي(علیه السلام( يا مطاعن دشمنان اهل بيت عليهم السلام را بيان ميکند مردود اعلام ميشود. جالب اينجاست که رواياتي که با مذاق مذهب آنان برخوردي نميکند مورد قبول واقع ميشود هرچند که رواتش به قول آنها رافضی باشند. از اين نوع روايات تعبير به «رواية ما لايضر» ميکنند.
15- راستگويي خوارج در حديث؛ اين معيار را در حالي ذکر ميکنند که خود، خوارج را اهل بدعت و دروغ ميدانند مثلاً ابن تیميه ميگويد: خوارج در عين حال که از دين خارج شدند ولي از راستگوترينها هستند تا جايي که گفته شده که حديث آنها صحيحترین است
16- موافقت با اهل کتاب؛ يکي از ضوابط انحرافي اين است که پيامبر (صلی الله علیه و آله( در مواردي که امري از ناحيه خداوند صادر نشده بود موافقت با اهل کتاب را دوست ميداشت.
17ـ حسن و قبح، شرعي است نه عقلي؛ اين انديشه غريب، در نتيجه مواجه شدن آنان با بعضي از امور نامعقول در مذاهب آنان است؛ از جمله جوار صحت تکليف به غير مقدور و ما لا يطاق که نظریۀ جمهور اشاعره است.
استاد در همان مقدمه به سيره پيامبر وارد بيان معيارهاي درست براي شناخت اخبار صحيح و ناصحيح از يکديگر شده و در عين حال سبک کار تاريخي خود را به بيننده مينماياند. در اين مقال تلاش ميشود که در عين بيان اين اسلوبها در بعضي از موارد و به عنوان نمونه روش تطبيقي استاد در اين معيارها و با رويکرد جدّيتر به کتاب الصحيح من سيرة الامام علي به نمايش گذاشته شود. با اين روش در عين اينکه بعضي از نقدها را ذکر کرده و يا پاسخ ميدهيم با شماي کلي کتاب نيز آشناتر خواهيم شد:
1ـ موافقت با قرآن؛ اين معيار از ديدگاه استاد بزرگترين، محکمترين و با ارزشترين معيارها براي کشف سره از ناسره است. اما متاسفانه بسياري از محدثين و مورخين نه تنها به اين معيار توجهي ندارند بلکه حتي در موارد زيادي سنت را حاکم بر قرآن دانستهاند. حتي کار را به جايی رساندهاند که به اين مطلب تصريح رسيدهاند که: السنة قاضية علي الکتاب و ليس الکتاب بقاض علي السنة»استاد در اين مورد بحث مستوفايي کردهاند که مراجعه به آن براي پژوهشگران ضروري ميباشد
نمونههايي از استفاده استاد از اين اسلوب در ردودي که بر افسانه غرانیق و حديث شق صدر وارد کرده ديده ميشود. البته به دليل اينکه سيره پيامبر با آيات قرآن در آميخته است استفاده از اين معيار در نوشتار مربوط به سيره پيامبر(صلی الله علیه وآله( مشهودتر است امّا استفاده از آن در سيره علي(علیه السلام( نیز چه نفيا و چه اثباتا ديده ميشود. به عنوان مثال در مباحث مربوط به ولادت اميرالمؤمنين در کعبه و سخن گفتن او بعد از ولادت يکي از مستندات اين بحث آياتي از قرآن است که دال بر سخن گفتن عيسي (علیه السلام( در گهواره است.
2ـ بررسي راويان؛ به عنوان اولين چيزي که براي بررسي روايت به چشم بيننده خورده و ناخودآگاه ذهن او را به خود مشغول ميدارد؛ يعني سند حديث يا گزارش تاريخي که دربرگيرندة مجموعهاي از اسامي افرادي است که واسطه در رسيدن اين نص به ما هستند. شيوه استاد در استفاده از اين اسلوب اين است که بايد هم در حال شخصي فرد تحقيق و بررسي صورت بگيرد و هم در حال و هواي سياسي و مذهبي او. تحقيق در امر اول که دليلش روشن است. امّا بررسي امر دوّم، به اين دليل است که هيچ گاه ضرورتاً ضعف سند حديث معنايش عدم صحت يا مجهول بودن آن نيست، بلکه اختلال در سند فقط به مقدار و درجه وثوق و اعتماد بر نص لطمه ميزند که اين اخلال به ناچار وسايل ديگري را براي بررسي می¬طلبد. لذا بررسي ذائقه سياسي، مذهبي يا اجتماعي راويان نيز از ديدگاه استاد امري ضروري به نظر ميرسد.
پس دو مسئله مطرح است: اول اينکه چقدر ميتوان به قضاوتهاي علماي پيشين دباره توثيق و تضعيف رواة اعتماد کرد و بعد اينکه آيا ملاک اصلي توثيق افراد است يا مذهب و عقايد راوي؟ توجه استاد به هر دو مطلب و پيدا کردن رد پاي «اهل دعاة» يا صاحبان انگيزه براي جعل حديث قابل توجه ميباشد.
و صد البته اين اهل دعاة نه فقط در ميان اهل سنت ـ که فراوانند ـ بلکه در ميان برخي فرق شیعه نيز يافت ميشوند. و از ميان شيعيان بيشترين گروهي که داراي انگيزههايي براي جعل و تحريف احاديث بودهاند غلاة هستند که به عنوان نمونه استاد بحثي نيز راجع به اين گروه و بعضي شواهد از جعلیات آنها را با عنوان «ولادة الائمة في روايات الغلاة» در کتاب سيره امام علي مطرح ميکند.
استاد بر همين اساس يعني جرح و تعديل راويان بعضي از اخبار را مورد کنکاش قرار ميدهد تا جايي که بسياري از اخبار و گزارشهاي تاريخي نتوانستهاند از زير ذره بين دقيق نقد ايشان جان سالم به در ببرند. به عنوان نمونه ميتوان به بررسي روايت عباد بن صهيب از امام صادق(علیه السلام( در مورد سوال مردي از کوتاهي قد، بزرگي شکم و کم مو بودن سرامیرالمؤمنین(علیه السلام( اشاره کرد همچنين است اشاره به ضعف روايتی ديگر به دليل وجود عابس در سلسله راويان آن گزارش در مورد صورت ظاهري اميرالمومنين(علیه السلام(.
امّا يک سوال در اينجا پيش ميآيد و آن اينکه اگر گرايشهاي فکري و سياسي براي ردّ اخبار افراد مذکور ملاک است، پس اگر اهل سنت نيز براساس همين قانون رواياتي را که از شيعيان و به تعبير آنان «روافض» نقل شده است را رد کنند آيا ميتوان بر آنها ايراد گرفت؟ سوال اينجاست که از کجا معلوم که طرفداران هر دو فرقه براي مقابله با هم اين روايات را جعل نکرده باشند؟ البته اين اشکال بر اهل سنت خيلي بيشتر از ما وارد است. چون بسياري از کساني که به انگيزه داشتن براي جعل حديث متهم هستند و از دشمنان علی علیه السلام هستند، از رجال حديث بخاري و مسلم و دیگر صحاح به شمار ميآيند که بهترين توثيقات از ناحيه اهل سنت نسبت به آنها وارد شده است. اين شيوه برخورد با احاديث، شيوه حنابله بغداد بوده است که به خاطر تعصبات مذهبي و مخالفت با شيعيان با اندک مناسبتي به رد فضايل اميرالمؤمين عليه السلام پرداختهاند.
بنابراين بر ما سزاوار نيست که ما نيز همانند آنان با روايتهاي تاريخي و حديثي برخوردار کنيم چون در اين صورت انتقاد به ما نيز وارد خواهد بود
امّا به نظر اين اشکال ناقد محترم به هيچ وجه وارد نيست. گويا ايشان ميخواستهاند به هر صورت نقدي بر روش استاد بنويسند. امّا مسئله اين است که خود ايشان در ابتداي اين بحث اشاره کردند که خود علماي اهل سنت از جمله عبدالرحمن سيوطي به اين مطلب اذعان کرده اند که اگر راوي داراي انگيزه جعل باشد روايتش مقبول نيست. حال، چه اشکالي دارد که بر اين مبناي صحيح يعني انگيزه جعل و نه عقيده صرف راوي ما روايات را جرح و تعديل کنيم. اصلاً بحث انگيزه و جعل چیزي است و مسئله فاسد العقيده بودن داراي مقوله جداگانه حيثیتي است.
پس اين روش استاد ميتواند قابل استفاده باشد، هر چند که به هر حال اگر اين روش در کنار اسلوبهاي ديگر و به عنوان موّيد به کار گرفته شود مؤثرتر خواهد بود.
البته لازم به تذکر است که به طور کلي روش استاد در نقدهاي تاريخي، بيشتر روش نقد محتوايي است و استفاده از نقد سندي، کمتر در کارهاي ايشان مخصوصا کتاب مورد نظر ما ديده ميشود.
حتي در بسياري موارد ديده ميشود که با آنکه اسناد حديث بسيار قوي بوده و روايت از نظر سندي هيچ مشکلي ندارد- به طوري که افاضل و اعاظم از شيعه نيز آن را پذيرفتهاند-امّا از نظر محتوایي مورد نقد جدي قرار ميگيرد. نفس برخورد به صورت نقد محتوایي با چنين رويدادهايي خود جرأتي مضاعف ميطلبد که اين از خصوصيات بارز ايشان در نقدهاي محتوایي است به طوري که در اين نقدها معمولاً به ذکر آدرس کتب شیعه در پاورقي کفايت کرده و در عين اينکه خود را مشغول درگيري محتوايي درون مذهبي نميکند، قضاوت را به خود خواننده واگذار ميکند. به عنوان مثال در سيره پيامبر(صلی الله علیه وآله( در واقعه ازدواج او با زينب بنت جحش به نقد افسانه هايي پرداخته ميشود که در بسياري از کتب معتبر شيعه نیز آنها را با قاطعيت روايت کردهاند؛ کتبي مثل تفسير قمي، تفسیر نورالثقلين، تفسیر کنزالدقائق، تفسير صافي، مجمع البيان و بحارالانوار همين جرأت و جسارت که لازمه کار يک تاريخ نگار است در روش کار ايشان در سيره اميرالمومنين عليه السلام نيز مشاهده ميشود. نمونه¬اش را ميتوان در مورد افسانه شرب خمر حمزۀ سيدالشهدا که تفسير شيعي عياشي و همچنين تفسير الميزان به نقل از عیاشی نقل کردهاند مشاهده کرد هر چند در اين مورد خاص که شايد موارد مشابه هم داشته باشد اين نقد بر استاد وارد است که ايشان صرفا به نقل اين روايت توسط صاحب المیزان کفايت کرده و به کلمات بعدي علامه طباطبایی دراين مورد اشارهاي نشده است که اين کار به نظر غيرمنصفانه ميآيد. چون علامه طباطبائي در ادامه بعد از ذکر چند روايت اذعان ميدارد که بحث و گفتگو درباره احوال کساني که در اين روايات از آنها اسم برده شده از اصحاب رسول الله و اينکه شراب خوردهاند چون از غرض ما اجنبي است و به کار ما (تفسير( ارتباطي ندارد از اين جهت متعرض آن نشده و ميگذريم. علاوه بر اينکه علامه طباطبایی در امتداد بحث اشکالاتي نيز به اين روايات وارد ميکنند.
نکته آخر در اين باب اينکه در مواردي نيز مشاهده شده است که استاد بعضي روايات که به نفع شيعه بوده است را هر چند که راوي آن مورد جرح شيعه باشد را قبول و طبق آن استدلال ميکند. مثل روايت کشته شدن ماري توسط حضرت در حاليکه حضرت در صغر سن و در گهواره بوده است. اين روايت به يک صورت از عمر بن خطاب نقل شده است البته اين روش بهترين راه براي الزام خصم است. استفاده از اين اسلوب در نقدهاي محتوايي خصوصاً هنگام بيان معارضه اخبار و گزارشات تاريخي قابل توجه است.
3ـ تعارض اخباررايجترين شيوه استاد براي تشکيک در روايات مسئله تعارض اخبار است. اين تعارض چند صورت دارد؛ يا در جزئيات است که اهميت چنداني ندارد و يا در مسايل کلي و جزيي به گونهاي است که از ابتدا تا انتهاي خبر را شامل ميشود تا حدّي که به صورت تعارض غير قابل جمع درميآيد. يعني با اين نگرش ما با تعداد زيادي «حديث مضطرب» مواجه ميشويم و اين اضطراب ممکن است در متن يا سند باشد که بيشتر استنادات استاد به اضطراب در متن است. به عنوان مثال در افسانهاي که در بسياري از کتب تاريخي در مورد شراب نوشيدن حمزه سيدالشهدا در مجلس عروسي حضرت زهرا(سلام الله علیها( به پنج تعارض محتوايي اشاره شده است. روش ذکر اين متعارضات هم بدين گونه است که از تعارضات جزيي شروع شده و به تعارضات محتوايي کلي ختم ميشود. مثلا در همين مثال سه تعارض اوّل مربوط به معارضه با گزارشات جزئي مرتبط با حادثه- چه مستقيم و چه غيرمستقيم- است و دو تعارض آخر در مورد تعارض اين روايت با مشي کلي اعراب با شرافت در مورد نخوردن شراب و هم¬چنین عدم حرمت شراب در اديان گذشته قبل از اسلام است پس معلوم ميشود که در بيان تعارضات به غير از حرکت از جزيي به کلي، حرکت از اقوي به اضعف هم صورت می¬گیرد. اين نوع بيان معارضه از نظر فني بسيار ارزشمند و اثر گذار است.
نمونه ديگر در مورد نقدي است که به يک روايت دروغ وارد ميشود. روايت در مورد شخصي است که نزد اميرالمومنين رفته و ميگويد: از تو سوال ميکنم در مورد کوتاهي قد، بزرگي شکم و کچلي سرت! حضرت جواب ميدهند که: خداوند مرا نه بلندقد و نه کوتاه قد بلکه معتدل خلق کرده است … و امّا بزرگي شکمم به خاطر اين است که رسول خدا بابي از علم به من تعليم کرد و از آن باب هزار باب باز کرد و اين ابواب در شکم من ازدحام کردند و بزرگي شکم من به اين دليل است!
بنابر نقدي که ايشان وارد کردهاند اين روايت از چند جهت تعارض دارد، هم در درون خودش و هم نسبت به رواياتي که در جاي ديگر آمده است. مثلا اينکه آن شخص ميگويد تو قد کوتاهي منافات دارد با اينکه آن شخص برأي العين داشته حضرت را ميديده است. همچنین از اين جهت که در روايات مربوط به باب علم بودن حضرت اينگونه آمده که رسول خدا مرا هزار باب علم تعليم کرد که از هر باب، هزار باب باز ميشد در حاليکه در اين روايت دارد که پيامبر به او يک باب علم آموخته است. در نهايت استاد بعد از انتقاداتي که به اين روايت دارد همان سياست کلي آنها در تشريک علي در اشکالات جسماني خودشان را متذکر ميشود
بنابراين ميتوان يک انگيزه ديگر به انگيزههاي اهل دعاة در جعل حديث اضافه کرد که عبارتست از سياست همسان سازي اميرالمومنين در اشکالات و اتهاماتي که خود دچار آن بودند.
مثالهاي فراوان ديگري از اين روش انتقادي ايشان وجود دارد که ذکر آنها لازم نيست و با مراجعه به کتاب به وضوح قابل مشاهده است.
4ـ موافقت اخبار با شخصيت افراد (شخصيت شناسي؛ ابتکار استاد در استفاده از اين قانون براي بررسي اخبار بسيار مناسب به نظر ميرسد. معناي شخصيت شناسي اين است که مثلاً اگر شخصي در تاريخ، شخصيتش در قالب صفتي خاص معروف شده باشد اگر گزارشاتي مربوط به او وجود داشته باشد که با آن شخصيت شناخته شده منافات داشته و آن شخص را از آن ويژگي خارج کند آن اخبار و گزارشات با همين معيار کلّي مردود اعلام ميشود. البته شرط اين معيار اين است که آن ويژگي در آن شخصيت بايد بر پايه دلايل و قراين صحيح و قطعي ثابت شود. بنابراين به عنوان مثال اگر گزارش واقعهاي دال بر ترسو بودن يا ترسيدن علي(علیه السلام( در تاريخ وجود داشته باشد با اين معيار زير سوال ميرود. يا اگر رويدادي وجود داشته باشد که دال بر فسق و فجور انبياي الهي يا ائمه دين عليهم السلام باشد با اين ديدگاه مورد کنکاش قرار ميگيرد. درست مثل اينکه مطلبي از تاريخ پيدا شود که بر بخل و خساست حاتم طايي دلالت بکند.
استفاده از اين روش با منش فکري تاريخي استاد ارتباط مستقيم دارد. همانطور که ذکر شد اصلاً انگيزه تحقيق جامعي که ايشان حول داستان سرقت اموال بصره توسط ابن عباس انجام دادند- که به عنوان اولین کارهاي تاريخي ايشان محسوب ميشود- همين نوع نگاه به تاريخ و شخصيتهاي تاريخي است. با مراجعه به کتاب وزين الصحيح من سيرة النبي الاعظم اين مطلب با وضوح زياد قابل مشاهده است
همين اسلوب در کتاب سيره اميرالمومنين(علیه السلام( نيز در موارد زيادي به کار گرفته شده است که به عنوان مثال ميتوان از اين گزارش ياد کرد که ميگويد روزي عقيل وارد بر اميرالمومنين(علیه السلام( شد در حاليکه به همراهش يک ميش بود. حضرت فرمودند: يکي از سه تا احمق است. عقيل جواب داد: من و ميشم که احمق نيستيم! استاد در نقد اين حديث ميفرمايد ما عقيل را کسي نميدانيم که اينگونه با امام و قائدش بي ادبي کند يا آنجا که شخصيت اميرمومنان(علیه السلام( توسط خليفه دوّم با اين استدلال که او زياد اهل شوخي و مزاح است زير سؤال ميرود با همين روش است که اين نوع نگاه به اميرالمومنين(علیه السلام( مورد اشکال و خدشه قرار ميگيرد. هم چنين تهمتي که در مورد طول لحیه بر اميرمومنان(علیه السلام( وارد کردند نيز با اين معيار بررسي ميشود.
اين قانون، قانون خوبي است که در موارد زيادي کاربرد دارد ولي با اين حال مورد انتقاد بعضي از ناقدين قرار گرفته است. در جايي گفته شده است که اولاً ما چگونه ميتوانيم با صرف چند خبر ويژگي اشخاص را بشناسيم و ثانياً بر فرض شناخت شخصيت آنها، امکان دارد که شکل شخصيت افراد در زمانهاي متفاوت و در حوادث گوناگون تغيير کرده و يکسان نباشد امّا به نظر ميرسد که اين نقد در مورد استفاده از اين معيار در مورد افرادي مثل عقيل که در مثال آورده شد وارد باشد. امّا از نگاه درون مذهبي اين امر نميتواند خللي در شيوه نقد استاد در مورد شخصيت شناسي پيامبر و اميرالمومنين و بقيه معصومين(علیهم السلام( وارد کند. چطور است که شما به عنوان مثال در روايات اسرائيليات بحث عشق آلوده حضرت داود به همسر فرماندهاش و یا شراب خواری بعضی از پیامبران را به همين صورت ارزيابي و نقد می¬کنيد؟ پس حتما می¬توان بعد از توجيه و اثبات عصمت براي پيامبر(صلی الله علیه وآله( و اميرالمومنين(علیه السلام( از همان ديدگاه از اين گونه نقد استفاده نمود.
5 ـ امکان تاريخي ؛ اين اسلوب به اين معناست که بسياري از اخبار با حوادث مسلّم و قطعي تاريخي تعارض دارند و لذا از ديدگاه امکان يا عدم امکان تاريخي مورد بررسي قرار ميگيرند. مثلا در جاهايي ديده ميشود که راوي از کسي روايت ميکند که قبل از تولد او از دنيا رفته است.
اين قانون در موارد زيادي يک راهگشاي خوب و عملي ميباشد. به عنوان مثال آقاي نووي در بحث سبقت اسلام ابوبکر ميگويد: او از همه مردم زودتر مسلمان شد و زماني که اسلام آورد يا 20 ساله و يا 15 ساله بود. و يا آقاي صفوری ميگويد اسلام ابوبکر قبل از تولد علي بوده است. مستند اينها هم روايت ديار بکري از ابن عباس است که در آن داستان بحیراء نقل شده و در آخرش ميگويد: فوقع في قلب أبي بکر اليقين و التصديق قبل ما نبي. هم چنين استناد آنها به روايت ابوموسي اشعري است که ميگويد زماني که پيامبر همراه با عمویش ابوطالب به شام سفر ميکرد وقتي که به بحیراء رسيدند و راهب آنها را شناخت، به ابوطالب اصرار کرد که محمّد را به مکه بازگرداند. اينجا بود که ابوطالب اين حرف را قبول کرد و ابوبکر که به همراه آنها بود بلال را به همراه پيامبر(صلی الله علیه و آله( به مکه فرستاد.
اشکال اینجاست اولا سّن پيامبر(صلی الله علیه و آله( در آن موقع به گفته خودشان 11 يا 9 سال بوده است. از طرفي هم خودشان گفتهاند که ابوبکر از پيامبر(صلی الله علیه و آله( دوسال بزرگتر بود و ابوبکر از بلال بين 5 تا 10 سال بزرگتر بوده است. با اين حساب اصلاً شايد بلال در هنگام وقوع اين حادثه به دنيا نيامده باشد. پس چگونه ممکن است که ابوبکري که خودش در آن موقع کودکي 7 يا 9 ساله بود پيامبر(صلی الله علیه و آله( را به همراه بلالي که بين 5 تا 10 سال از او کوچکتر است به مکه فرستاده باشد؟! ثانيا اينکه اصلاً هيچ گونه ارتباطي بين بلال و ابوبکر وجود نداشته است و اگر بر فرض ابوبکر بلال را از امیة بن خلف، مولاي بلال خريده باشد، اين کار بعد از30 سال از حادثه دير راهب اتفاق افتاده است. علاوه بر اينکه برخي مورخين بزرگ اهل سنت مثل حلبي و ديار بکري تصریح کرده اند که اصلاً ابوبکر در آن سفر حضور نداشته است.
مثال ديگر روايتي است که ميگويد فاطمه بنت اسد و ابوطالب، پيامبر(صلی الله علیه و آله( را به عنوان کفالت قبول کردند و او را به عنوان فرزند گرفتند به اين دليل که آنها هرگز فرزندي نداشتند. پيامبر(صلی الله علیه و آله( روزي به فاطمه بنت اسد گفت: مادرجان! براي خدا يک قرباني انجام بده تا خدا حاجتت را در مورد فرزنددارشدن روا کند. فاطمه بنت اسد اين کار را کرد و خداوند 5 فرزند به او عطا کرد … اشکال اين گزارش تاريخي اين است که زماني که پيامبر(صلی الله علیه و آله( وارد خانه ابوطالب و فاطمه بنت اسد شد طالب فرزند بزرگ ابوطالب هم¬سن پيامبر(صلی الله علیه و آله( بود. پس چگونه ممکن است که طالب با پيشنهاد نذر پيامبر(صلی الله علیه و آله( به دنيا آمده باشد! همچنین مطلب غیرممکن دیگر این است که در روايات زيادي اين مطلب ثابت است که علي(علیه السلام( کوچکترين فرزند و طالب بزرگترين فرزند ابوطالب است و بين ولادت هر کدام از آنها ده سال فاصله شده است. پس چگونه اين روايت عقيل را بزرگتر از طالب ميداند؟
6ـ عدم مخالفت اخبار با امور علمي ثابت شده؛ ما می توانیم گزارش¬های حاکی از ولادت حسنین عليهما اسلام از ران راست و ولادت ام کلثوم و زينب سلام الله علیهما از ران چپ مادرشان را با اين معيار از رده خارج کنيم. کما اينکه بعضي از محققين تاريخ چه در اين مورد و چه در موارد بسيار ديگري از اين قبيل دست به اين کار زدهاند و اين نوع روايات را چه از لحاظ سندي و چه از لحاظ محتوايي مورد حمله جدّي قرار دادهاند.
آقاي سيد جعفر مرتضي نيز هر چند اين گزارش را چه سنداً و چه متناً زير سوال ميبرد امّا در نهايت خود را از طريق احتياط خارج نکرده و دانش مربوط به اين گونه معجزات را به اهلش رد ميکند.
7ـ موافقت اخبار با احکام فقهي؛ همانطور که سيره ميتواند راهگشاي خوبي براي فهم احکام فقهي باشد. احکام و فتاوي نيز ميتوانند در شناخت اخبار صحيح از ناصحيح به ما کمک کنند. امّا شرط اين حکم فقهي که در اين جاده دو طرفه قرار ميگيرد اين است که بايد مورد اتفاق فقها باشد.
ـ هر چند که به نظر ميتوانست خيلي جامعتر و کاربرديتر ميباشد. به عنوان مثال جای خالی تحلیل و معرفي منابع در آن مقدمه به خوبی مشاهده می¬شود.
ـ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج1، ص199.
ـ رک به: همان، از ص 220 تا 225.
ـ در این مورد ملاحظه کنید روايت منقول در الصحيح را که ميگويد: يکي از خوارج که توبه کرده بود در اعترافاتش بيان داشت که «… ما زماني که هوس ميکرديم بر مطلبي آن را تبديل به حديث ميکرديم» يا «… زماني که رأيي در موردی داشتيم، براي آن حديثي جعل ميکرديم». الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج1، ص261، اولی به نقل از لسان المیزان ، کفایة خطیب ، آفه اصحاب الحدیث ، اللآلی المصنوعه، بحوث فی تاریخ السنه المشرفه و.. و
ـ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 269 به نقل از: بحوث فی تاريخ السنة المشرفة، ص29.
ـ بر گرفته از: مرتضي العاملي، سيد جعفر، الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج1، صص 219- 276.
ـ رک به:همان، ج1 ص294.
– همان، ج1، صص 291-303.
– همان، ج3، ص266.
همان، ج2، ص169.
ـ المرتضی من سیرة المرتضی، ج1، ص97.
الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج1، ص284.
ـ همان، ج1، ص284.
ـ المرتضي من سيرة المرتضي، ج1، ص73.
ـ همان، ص237.
ـ همان، 235.
ـ به نقل از: هدايت پناه، محمدرضا، مقالة ملاک¬ها و ضوابط تشخیص اخبار صحیح درالصحیح، برگرفته از: رويکرد الصحيح به سيره رسول خدا صلی الله علیه و آله، ص38.
ـ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج14، صص85 ـ 93.
ـ المرتضي من سيرة المرتضي، ج3، صص 47 ـ 48.
ـ الميزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص133.
ـ همان، صص133 ـ 134.
ـ المرتضي من سيرة المرتضي، ج1، ص133.
– الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج1،ص 287.
ـ المضطرب و هو کل حديث اختلف في متنه او سنده فروي مرة علي وجه و أخري علي وجه آخر مخالف له سواء أوقع الاختلاف من راو واحدٍ ام من رواة متعددين ام من المولفين ام من ناسخي الکتب بحیث یشتبه الامر. اصول الحديث و احکامه، ص117.
ـ همان، ج3، صص 47 ـ 53.
ـ همان، ج1، صص 236 ـ 244.
ـ در اين مورد نک به: همان، صفحههاي 176 (ابوبکر حمش الساقين، ابوبکر ناتيء الجبهة(، 184، 195 (عمر کان شديد الأدمة(، 222 (عمر بن الخطاب هو الاصلع(، 239 (عمر هوالبطين(.
ـ مثلاً نک به: همان، صفحههاي 303، 210 و ج4، ص63و ج1، صص 185 تا 195 در مورد بررسی شمايل حضرت.
– الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج1، ص286.
ـ رویکرد الصحیح به سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله، ص 350، به نقل از: کيهاني فرهنگي، 1367، ش11، مصاحبه با سيد جعفر مرتضي.
ـ نک به: الصحيح من سيرة النبی الاعظم، ج1، صص 21 ـ 27 در باب صفات نبي و ج14، صص 85 ـ 125 در فصل دروغ¬هایی در مورد ازدواج پيامبر(صلی الله علیه و آله( با زينب بنت جحش.
ـ المرتضي من سيرة المرتضي، ج1، ص196.
ـ المرتضي من سيرة المرتضي، ج14، صص339 ـ 345.
ـ همان، ج1، ص197.
ـ هدایت پناه، محمدرضا، مقاله روش¬های شناخت اخبار در الصحیح، برگرفته از: رويکرد الصحيح به سيره رسول خدا صلی الله علیه و آله، ص37.
ـ الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج1، ص289.
ـالمرتضی من سیرة المرتضی، ج1، صص 338 ـ 342.
ـ همان، صص 61 ـ 71.
الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج1،ص289.
المرتضي من سيرة المرتضي، ج1، صص71 ـ 74.
——————
قسمت چهارم
بعضی از نقدها
منابع
ارجاعات؛ اشکالی که از حیث ارجاعات و منابع متوجه کتاب سیره آقای عاملی می¬باشد- چه در الصحیح و چه در المرتضی- این است که ایشان در بسیاری موارد بعد از اینکه گزارشی را به یک منبع اصلی مستند نموده تمام منابع دیگری را که همان مطلب را به نقل از منبع اولی ذکر کرده اند را در ذیل آن آورده است. طوری که خواننده در بسیاری موارد با هجوم منابع مواجه شده و راهنما و دلیلی برای شناخت منبع اصلی از منابع بعدی که از آن روایت کرده اند در دست ندارد.
به عنوان مثال در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله در جایی روایتی از تفسیر علی بن ابراهیم قمی در این باب ذکر شده که منابع بعدی همه آن را از این کتاب نقل می کنند. ایشان بعد از ذکر آدرس تفسیر قمی به تمامی منابعی که از تفسیر قمی این روایت را نقل کرده اند ارجاع می دهد. هم چنین در سیره امیرالمؤمنین علیه السلام نیز به همین صورت عمل شده است.
این روش ارجاع نشان گر تتبع و جدیت مؤلف در بررسی منابع مختلف در هر یک از موضوعات است به طوری که گاه تصور این تلاش حیرت انگیز می شود. اما شناخت منابع و تتبع در آنها حیثیتی جداگانه از نوع ارجاع در صفحات کتاب دارد.
تکثیر منابع؛ همانطور که در اشکال قبلی به آن اشاره شد کثرت بیش از حد منابع ممکن است برای پژوهشگر ملال آور باشد.
لازم به ذکر است این اشکال قبلاً نیز توسط بعضی از ناقدین مطرح شده بود و استاد در کتاب سیره امیرالمؤمنین علیه السلام در صدد پاسخ گویی به این ایراد برآمده و غرض خود را از تکثیر منابع آشنایی اهل علم و تحقیق با منابع دانسته است:
ممکن است که کسی بر ما اشکال کند که منابع کتاب مخلوطی است از مصدر و غیرمصدر، منابع قدیمی و جدید و این امر باعث ایجاد خلل در معیارهای بحث خواهد شد. ولی این مسئله بر ما مخفی نیست و به دلایلی این کار را کرده ایم؛ یکی از آنها شناساندن کتب علمای شیعه است و اینکه این حقایق در کتب آنها نیز هست. هم چنین ردّ کردن این ادعای دیگران که فقط کتب آنها معتبر است دلیل دیگر این کار منبع شناسی جامع برای کسانی است که نیاز دارند
اما این توجیه استاد ناتمام بوده و این روش در معرفی منابع از کارآمدی لازم برخوردار نخواهد بود. با توجه به اشراف خاصی که ایشان روی منابع شیعه و سنی دارد اگر در مبحثی جداگانه یا به طریق اولی در مقدمه همین کتاب فصلی مستقل به معرفی این منابع اختصاص می¬دادند به تمام دغدغه های خود ایشان در این زمینه پاسخ جامع تری داده شده و بحثی قابل استفاده برای اهل فهم و تحقیق تدارک می شد. درست مشابه کاری که آقای عبدالحسین زرین کوب در مقدمه وزین 130 صفحه ای کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام در مورد منابع مختلف مربوط به موضوع کتابش با عنوان «ملاحظات کلّی در باب مآخذ» انجام داده که محل مراجعه اهل علم گردیده است. یا مثل تلاش جامعی که آقای بارتولد در مقدمه کتاب "ترکستان نامه" انجام داده که ماحصل عمر علمی خود را در آن به نمایش گذاشته است
ذکر مصادر بدون رعایت ترتیب سال تالیف؛ یکی از مسایل ضروری در ارجاع به منابع و ذکر آدرس¬ها بررسی و طبقه بندی منابع بر حسب تاریخ تالیف است. اما عدم رعایت این مسئله نیز به وضوح در تحقیقات آقای عاملی قابل مشاهده است. به عنوان مثال در یکی از ارجاعات خود در اختلاطی ناهمگون به ترتیب زیر خواننده را به منابع ارجاع داده است:
مستدرک حاکم (قرن 4(، طرائف ابن طاوس (قرن 7(، کنز الفواید کراکجی (قرن 5(، شرح نهج البلاغه معتزلی (قرن7 (، تاریخ طبری (قرن 4(، کامل ابن اثیر (قرن 7(، کشف الغمة اربلی (قرن 7(، الفصول الهمة ابن صباغ (قرن 9( … انساب الاشراف بلاذری (قرن 3(، مقاتل الطالبیین ابوالفرج (قرن 4(، سیره ابن هشام (قرن 3( … دلایل النبوة بیهقی (قرن 5(، مناقب خوارزمی (قرن 6( و …
آشفتگی آدرس¬ها، ارجاع غیرروشمند و در نتیجه آشفتگی پاورقی¬ها؛ با مراجعه به هر یک از دو کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم و المرتضی من سیرة المرتضی این مطلب به وضوح دیده می شود که پاورقی ها هرگز به صورت روشمند و اصولی نوشته نشده است. در حالی که این کار برای کتابی که مرجع تحقیق قرار می گیرد فوق العاده لازم و ضروری است. مثلاً در بسیاری موارد دیده شده که نام مولف کتاب ذکر نمی شود در حالیکه در همان قسمت منبعی دیگر با ذکر نام مولف آمده است در حالیکه این کار خصوصاً در مواردی که نام کتاب مشابه ندارد ترجیح بلامرجّح است. مثلاً غایة المرام در بسیاری موارد بدون ذکر نام مولف و در بعضی موارد همراه با نام نویسنده اش ذکر شده است یا ارشاد در موارد بسیاری با ذکر نام شیخ مفید آمده یا طبقات کبری همراه با نام ابن سعد ذکر شده است و موارد فراوان دیگری که با مراجعه روشن می شود.
هم چنین عدم استفاده صحیح از علامت های ویرایشی مثل ویرگول، نقطه ویرگول، نقطه، پرانتز و امثال اینها که گاه پاورقی ها را به یک کلاف سردرگم تبدیل می کند که استفاده از آن وقت گیر و آزار دهنده می شود.
از دیدگاه کلامی:
مبانی پررنگ کلامی؛ یکی از نقدهایی که بر روش استفاده استاد از مباحث کلامی در تاریخ شده است استفاده زیاد از این مبانی است به طوری که از ارزش بعضی از استدلال¬های ایشان کاسته شده و استفاده از آن مباحث ما را در بحث تاریخی با خصم یاری نمی¬کند. دلیل آن نیز این است که ما را به سمت نوعی تعصب می کشاند.
این مسئله به اختلافی بین پژوهشگران تاریخ باز می گردد که ریشه اش در آنجاست که بیشتر عالمان تاریخ بر این باورند که در مباحث تاریخی نبایستی دیدگاه های کلامی نویسنده دخالتی داشته باشد. چه اینکه در صورت دارا بودن پیش فرض های کلامی در اینگونه مباحث دلیل ما از کارآمدی لازم برخوردار نبوده و نتیجه این نوع نگاه به تحقیقات تاریخی چیزی به جز گزینشی عمل کردن و تفسیر تاریخ بدان گونه که منافع نویسنده ایجاب می کند، نخواهد بود. اما در مقابل دیدگاه دیگری وجود دارد که حضور مبانی کلامی در بحث های تاریخی را نه تنها غیر قابل خدشه بلکه در مواردی لازم می داند.
به نظر می رسد که از این منظر اشکالی به ایشان وارد نباشد. چون اولاً دلیلی وجود ندارد که ما استفاده از بحث های کلامی در تاریخ را ممنوع اعلام کنیم و خود را محدود و ملزم به استفاده از کتب و مبانی کلامی خصم بدانیم. این ترجیح در روش کار تاریخی بلامرجح است و کسی دلیلی برای آن ارایه نکرده است. ثانیاً اینکه ما حرف شما را در یک جا قبول می¬کنیم. یعنی یک وقت هست که محقق تاریخ درصدد جمع آوری بحثی است که هدفش اسکات خصم آن هم به صورت اورژانسی و اجمالی است که در این صورت لازم است که از مبانی فکری طرف مقابل برای رد نظریه اش استفاده کند. همانطور که در مناظره و بحث های روبه رویی استفاده از این روش بسیار کارآمد بوده و نتایج خوبی در پی دارد. اما یک وقت هست که محقق به غیر از اینکه در صدد ردّ نظریات طرف مقابل است انگیزه ای دیگری نیز از تحقیق تاریخی دارد؛ یعنی در صدد این است که تاریخ بنویسد.
کاری که آقای سید جعفر مرتضی می خواهد انجام بدهد همین قسمت دوم است یعنی بنای او در دو کتاب صحیحش نوشتن یک تاریخ ماندگار است. او اولین تاریخ نویس شیعی است که با این گستردگی مشغول تهیه سیره معصومین علیهم السلام شده است. او می خواهد تاریخ را برای تاریخ به نگارش در بیاورد و همان¬طور که از نام کتاب هایش پیداست او درصدد نگارش و جمع آوری صحیح ترین سیره از معصومین صلوات الله علیهم است و این مقام با مقام اسکات خصم که لازمه اش استفاده از کتب و مبانی آنهاست منافات دارد. آقای سید جعفر مرتضی تصمیم ندارد که برای اهل سنت کتاب بنویسد بلکه اراده او از ابتدا و در امتداد مباحثش روشن کردن و نمایاندن تاریخ و سیره این بزرگواران به صورت صحیح و بدون آمیختگی با غلّ و غش می باشد.
ثالثاً اینکه خود ایشان در جایی بین این عقاید کلامی تفصیل داده و مبانی کلامی را به دو بخش کلی تقسیم کرده است. بخش اول باورهای قطعی و مسلم که از حقایق ثابت حکایت دارد مثل وجود خداوند و صفات جلال و جمال او، ارسال رسل و کتب، امامت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و نقش امام در دولت اسلامی که این گونه قضایای مسلم کلامی نقش اساسی در شناخت صحیح از ناصحیح به عهده دارند. از دیدگاه ایشان عقاید کلامی چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بپذیریم یا نپذیریم نقش بزرگی در تایید و یا ابطال قضایا دارند. بخش دوم باورهای کلامی ما ممکن است از مطالعه و دقت در زندگی مومنان صدر اسلام یا مردان بزرگ تاریخ ناشی شود که گزیدن این گونه باورها به عنوان معیار مشکل است
عدم ترسیم دقیق مبانی کلامی در آغاز؛ از منظری که ایشان وارد بحث های تاریخی شده از لحاظ استفاده¬ای که می خواهد از تاریخ در خدمت رسانی به کلام بکند- که خود جای نقد دارد- لازم بود که در ابتدای مباحث و قبل از هر چیز مبانی کلامی خود را به صورت دقیق و مدون، صریح و جامع بیان می کرد. اما جای این بحث در کتاب ایشان خالی است.
عدم توجه به مباحث بین رشته¬ای
در تحقیقات معاصر خصوصاً پژوهش¬های غربیان استفاده از علوم انسانی دیگر مثل علوم اجتماعی، روان شناسی، جامعه شناسی و بحث هایی از این قبیل رواج و کاربرد زیادی دارد و در موارد بسیاری راهگشا بوده و لازم به نظر می رسد. اما در مباحث ایشان هرگز به این مسئله توجه نشده است.
فهارس کتاب
عدم وجود فهرست اماکن و اعلام؛ احتمالاً به دلیل تعجیلی که برای از چاپ خارج شدن کتاب سیره امیرالمؤمنین علیه السلام وجود داشته کار مهم ایجاد فهرست اماکن و اعلام انجام نشده است و در نتیجه کار تحقیق و پژوهش در این مجموعه بسیار دشوار بوده و وقت فراوانی از پژوهشگر می گیرد. امید است که در چاپ های بعدی این ایراد استدراک شود.
عدم وجود فهرست کلی کتاب؛ بسیار لازم بود که در جلد آخر کتاب تمام فهرست-های مربوط به همۀ اجلاد کتاب به صورت تفصیلی آورده می شد. این کار برای کتاب های با این حجم ضروری است و عدم وجود چنین فهرستی باعث سردرگمی و اتلاف وقت فراوانی می شود. به همین دلیل در ابتدای این مقاله نه به صورت تفصیلی بلکه اجمالاً تصویری از مطالب اصلی تر و مهم تر کتاب به نمایش گذاشته شده است و امید است که مورد استفاده قرار گیرد.
الکترونیکی نشدن کتاب خانه سید جعفر مرتضی:
با توجه به وجود امکانات پژوهشی عصر حاضر نوعی وابستگی- که از جهاتی مثبت است- به سیستم های الکترونیکی و نرم افزاری به وجود آمده که هر پژوهش¬گری به نوعی با آن سروکار داشته و به آن نیازمند است. لذا جای خالی کتاب خانه الکترونیکی شامل آثار فراوان آقای سید جعفر مرتضی بسیار خالی است. اما متاسفانه به دلیل سیستم ضعیف و بی نظم پشتیبانی و مدیریتی که مسئولیت اداره و چاپ آثار ایشان را به عهده گرفته تاکنون چنین اقدامی صورت نگرفته است.
والسلام
منابع:
– سبحاني، جعفر، اصول الحديث و احکامه، جامعه مدرسين، قم: 1426.
– مرتضي العاملي، سيد جعفر، الصحيح من سيرة النبي الاعظم ، دارالحديث، قم: 1385.
– مرتضی العاملی , سید جعفر، المرتضی من سیره المرتضی یا الصحیح من سیرة الامام علی (علیه السلام(، المرکز الاسلامی للدراسات، بیروت: 1430.
– طباطبایی، سید محمد حسین، الميزان فی تفسیر القرآن،جامعه مدرسين قم، 1417.
– زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، امیر کبیر، تهران: 1387.
– بارتولد، واسیلی ولادمیر ویچ، ترکستان نامه، ترجمه علی کشاورز، بنیاد فرهنگ ایران، تهران: 1387
– خرمشاهي، بهاءالدين؛ فاني، کامران، صدر حاج سيد جوادي، احمد؛ دايرة المعارف تشيع، نشر شهيد محبّي، تهران: 1381.
– جمعی از مولفان ،رویکرد الصحیح به سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله(، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم: 1380.
به عنوان مثال نک به: الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج14، ص87.
المرتضی من سیرة المرتضی، ج 1، ص 8.
نک به: تاریخ ایران بعد از اسلام، صص19-140.
نک به : ترکستان نامه ، ج1 ،صص33-166.
المرتضی من سیرة المرتضی، ج 1، ص 52.
همان، ص 281، 283.
هدایت پناه، محمدرضا؛ مقاله ملاک¬ها و ضوابط تشخیص اخبار صحیح در «الصحیح»: در کتاب رویکرد الصحیح به سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله ص 39.
مصاحبه با سید جعفر عاملی، رویکرد الصحیح به سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله، ص 371، به نقل از آیینه پژوهش، شماره 5.