جهل دینی و عواقب آن در جامعه از دغدغه های اندیشمندان مختلف می باشد، یکی از این اندیشمندان حجت الاسلام سید مصطفی محقق داماد می باشد که مجموعه ای از سخنرانی های او در این مورد به صورت کتابی منتشر گردیده است.
«فاجعه جهل مقدس» کتابی است از حجت الاسلام و المسلمین سید مصطفی محقق داماد، که پیامدهای نادانی و جهل را در معارف دینی مورد بررسی قرار می دهد. در این کتاب مجموعه ی سخنرانی های حجت الاسلام و المسلمین سید مصطفی محقق داماد، از گفتار به نوشتار تبدیل شده و بیشتر سخنرانی ها حول محور عاشورای حسینی و حوادث مرتبط با آن ایراد شده است.
نویسنده با بررسی عامل شومی به نام جهل در این واقعه ی سوزناک تاریخی، فاجعه ای که در نتیجه ی جهل بر سیدالشهدا (ع) و یاران پاکباز آن حضرت فرود آمد را تجزیه و تحلیل می کند.
حجت الاسلام و المسلمین “سید مصطفی محقق داماد” در ابتدای کتاب “فاجعه جهل مقدس”، خوانشی قدرت اندیشانه که از دین استفاده ی ابزاری می کند را مورد بررسی قرار می دهد و کج اندیشی دینی را به عنوان یکی از عوامل اصلی در وقوع حادثه ی کربلا، مطرح می نماید. در این میان نهادهای حقوقی و کلامی که در شکل گیری فاجعه ی کربلا، مورد سوءاستفاده قرار گرفتند به دقت تشریح می شوند و شست و شوی مغزی و گریز از آن نیز در “فاجعه جهل مقدس” نقد و بررسی می گردد.
نویسنده در ادامه به مساله ی فرار از استضعاف، اخلاق ماتقدم بر دین، نحسی توامان فقر و جهل و عناصر اصلی امنیت قضایی می پردازد و از دیگر مواردی که در کتاب “فاجعه جهل مقدس” بررسی شده، احیای سنت قم، اجتهاد و اعتدال، آمال حکیمان و دغدغه ی آنان نسبت به مساله ی صلح جهانی و همچنین حکمت کلام الله مجید از دریچه ی نگاه و اندیشه ی صدر المتالهین می باشد.
آیت الله سید مصطفی محقق داماد از روحانیون و اساتید دانشگاه، اصالتا یزدی است. سید مصطفی محقق احمدآبادی معروف به محقق داماد در سال 1324 شمسی در قم به دنیا آمد . وی فرزندسید محمد محقق دامادو نوهٔ دختری حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی بنیانگذارحوزهٔ علمیهٔ قم است و با تنها دختر استاد خود آیت الله میرزاهاشم آملی (خواهر علی، صادق، باقر، فاضل و محمد جواد لاریجانی) ازدواج کرده است.
وی استاد دانشکدهٔ حقوق دانشگاه شهید بهشتی و استاد دانشگاه شهید مطهری, عضو فرهنگستان علوم ایران و استاد کرسی فقه و حقوق و فلسفه است.
او در حوزه موفق شد در سال ۱۳۴۸، از علما و مراجع وقت، درجه اجتهاد را کسب کند. عمده دوره علوم عقلی و حکمت اسلامی را نزد استاد مرتضی مطهری و فقه و اصول تحلیلی را نزد آیات عظام، آملی لاریجانی و داییاش مرتضی حائری یزدی آموخت. وی، مطالعه و تحصیل در رشتهٔ حقوق را پیگرفت و برای اخذ درجه دکترا در سال ۱۹۸۸، در بخش حقوق بینالملل به دانشگاه کاتولیک لوون (UCL) در بلژیک وارد شد و در سال ۱۹۹۵ موفق به اخذ درجه علمی Ph.D شد.
وی از سال 1360 تا سال 1373 ریاست سازمان بازرسی کل کشور را عهده دار بود و سپس به مطالعه ، تحقیق و تدریس در مجامعی چون دانشگاه شهید بهشتی ، دانشگاه خوارزمی ، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت) ، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی و فرهنگستان علوم ایران پرداخت . وی به زبان های عربی و انگلیسی مسلط است و با زبان فرانسه آشنایی دارد. از آیت الله محقق داماد تا کنون تالیفات متعددی در حوزه معارف و حقوق اسلامی منتشر شده است .
گزیده ای از مطالب کتاب فاجعه جهل مقدس :
“مـــن این اصطـــلاح را از جوردانو برونو فراگرفته ام. ۴۱۱ سال پیش در روز ۱۷ فوریه ســـال ۱۶۰۰ میلادی جوردانو برونو، فیلسوف ایتالیایی پس از گذراندن ۸ ســـال در سیاه چال های خوفناک دادگاه انکیزاسیون (تفتیش عقاید) در میدان کامپو دی فیوری شـــهر رم زنده زنده در آتش سوزانده شد.
جوردانو برونو کسی بود که از حق تمام انسانها برای اندیشیدن بدان گونه که دلشان می خواست، دفاع می کرد. او برای ایده هایی که درســـت آئینی را به مردم تحمیل می کرد، جایگزینی ارائه داد.
قبل از اینکه جوردانو برونو در آتش سوزانده شود، جلادان پاپ برای اینکه او را از گفتن سخنان کفرآمیز، از نظر دادگاه انکیزاسیون، بازدارند، زبانش را قطع کردند. این سرنوشت اغلب فلاسفه و دانشمندان دوره انکیزاسیون (تفتیش عقاید) کلیسای کاتولیک بود.
نوشته اند که وقتی برونو را به یک میله آهنین بسته بودند و انبوهی از هیزم برای سوزاندن او جمع کرده بودند، اوهم ساکت بود و تسلیم شده بود وچیزی نمی گفت؛ ولـــی اتفاقی افتاد که یک جمله تاریخی گفت که در تاریخ باقی ماند. آن اتفاق این بود که ناگهان دیدند پیرزنی نزدیک شد و تکه هیزمی در دست دارد و با آوردن نام خدا برلب، آن را به روی هیزم ها انداخت. برونو سکوتش را شکست و گویی عمل این پیر زن مغز استخوانش را سوزانده بود، گفت: «لعنت بر این جهل مقدست!»
مهمترین و یا لااقل یکـــی از اهم آفتهای اجتماعی نه تنها در منطقه اسلامی بلکه شاید بتوان گفت در سراسرجهان، جوامع دینی ازآن رنج می برد، جهل مقدس است.
جهل مقدس جهلی است که بُعد قدسی دارد. در چنین جهلی، شخص جاهل در جهل می سوزد، ولی برای خدا می سوزد. گرسنگی، فقر، فلاکت، بیماری، جنگ و دشمنی، جنایت، آدمکشی، ایذا و آزار بـــه همنوع همه را به قصد قربت تحمل می کند و جالب این اســـت که از هرگونه روشـــنگری هم می هراسد آن هم برای خدا.
جهل هایی که قـــرآن با آن مقابله می کند، جهل مقدس اســـت.
در جهل قدسی شـــخص جاهل با نهادی همراه می شود به نام «اعتقاد»؛ یعنی برای چنین انســـانی اعتقاد به جای تفکر می نشیند.
اعتقاد از ریشـــه «عقد» یعنی بستن است. شخصی که به امری معتقد می شود فکرش را گـــره کرده و معتقداتش را خط قرمز خویش می سازد.
در قرآن مجید گزارشـــهای زیادی از جهل های قدســـی آمده است. برای نمونه گزارشـــی است که قرآن مجید از جهل بت پرســـتان و ایدئولوژی آنان ارائه می فرماید.
به تعبیر قرآن مجید کســـانی که به جهل مقدس گرفتار میشـــوند، جاهلانه برای خویشـــتن خدا می سازند، خدایی که ناخودآگاه مجموعه ای از خواسته های خودآنان است. قرآن مجید می فرماید که: اینان هرگز مشمول هدایت الهی نمیشوند و به تعبیر شما قابل هدایت نیستند.
جهل مقدس همـــراه با اعتقاد های دینی است؛ ولی دینی که نه براساس تعقل بلکه براساس هواهای نفسانی انسان معتقد می شود و بالاترین جنایت را ممکن است مرتکب شـــود در حالی که خیال می کند برای خداست و متقرب الی االله می شود.
یکی از آفات اجتماعی که من مایلم آن را فاجعه تأســـف بار برای جوامع دینی امروز بنامم، جهل مقدس اســـت؛ جهلی که قهرمانانش دست به مهمترین جنایات می زننـــد، به خیال آنکه کاری که می کنند مورد خواست خداست وآنان برای خدا تلاش می کنند.
در یونان باســـتان جنگ میان خدایان بود و در ادوار بعد در قالب جنگ ادیان شکل گرفت. در تاریخ اسلام جنایات و خون ریزیهایی که به دست گروه خوارج به بار آمد همه معلول همین نوع جهل است.
امـــروز در جامعه خود ما ایران نیز جهل مقدس گاه منشـــأ فاجعه می شود، که به ذکر یک نمونه بســـنده می کنیم.
در دادنامه ۱۷۲ ۱۶/۲/۱۳۸۲ پرونده کلاســـه ۱۱۳۱-۸۱-۹ دادگاه عمومی کرمان از قول متهمین قتلهای محفلی کرمان مکرراً این مطلب آمده اســـت کـــه در مورد برخی مقتولین با تسبیح استخاره گرفتیم و چون عدد ۶ آمد و عدد ۶ به معنای لزوم تعجیل در عمل اســـت، تصمیم گرفتیم که او را بکشیم و کشتیم!
گاهی اوقـــات جهل که لباس تقدس می پوشد یک ملت را در تاریکی و جهنـــم ابدی فرو می برد. نمونه اش در زمان ما مردم کره شمالی هستند. در کشور کره شـــمالی مردمی زندگی می کنند که از حداقل شرائط حیات یک انسان برخوردار نیستند؛ ولی تبلیغات حاکمیت فکر آنان را چنان ساخته که خیال می کنند در بهشت برین اند. این افراد در تاریکی هستند؛ ولی قدرت مشت آهنین اجازه روشنگری به هیچ فردی نمی دهد. جالب است رهبرشان که اخیراً مرده اســـت؛ ولی مردم بدبخت کره شـــمالی رهبر فعلی حکومتشان را معـــاون رهبر می نامند.
در کره شمالی تنها کسی که حق فکر کردن دارد، رهبر حکومت اســـت که فرمانده بزرگ نامیده می شود. وقتی فرمانده بزرگ درباره مسئله ای حرفی زد، دیگر هیچ کس حق ندارد در آن زمینه اظهار نظر کند.”