معرفی کتاب
کتاب تأثیر اسلام بر اروپای قرون وسطی The Influence Of Islam On Medieval Europe)) توسط ویلیام مونتگمری وات(William Montgomery Watt) نگاشته شده و در خرداد 1378 توسط حسین عبدالمحمدی ترجمه و در پاییز همین سال از سوی انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در شمارگان 2000 و در 144 صفحه به چاپ رسیده و به شماره 1378 2ت2و/251 CB رده بندی شده است.این کتاب بعد از فصل مقدماتی که شامل مقدمه ناشر،مقدمه مترجم و مقدمه نویسنده است،از شش فصل دیگر برخوردار است.
چکیده
جهان اسلام به طرق گوناگون اروپای قرون وسطی را تحت تأثیر قرار داده و این حقیقتی است که دانشمندان زیادی آن را بررسی و تأیید نموده و حاصل مطالعات خود در این زمینه را در کتاب ها و مقالات متعددی منعکس کرده اند،البته کمتر کوششی را می توان یافت که این تأثیر را به طور همه جانبه مورد بحث قرار داده باشد لذا هدف مونتگمری ارائه نظری جامع در باره حضور اسلام در اروپا و عکس العمل آن ها در مقابل مسلمانان است.به علاوه در پی آن است که به مدیون بودن اروپایی ها به فرهنگ و تمدن اسلامی اعتراف کند به آن دلیل که هرگونه تلاش برای پنهان ساختن و یا انکار دین اروپا به اسلام را نشانه غرور می داند.آیا مونتگمری در این راه موفق بوده است؟مقاله پیش و رو می کوشد به این سئوال پاسخ دهد.
کلید واژه
اسلام،غرب،اروپا،قرون وسطی،علم،اسپانیا،تجارت و جنگ های صلیبی.
مقدمه
مقاله حاضر در تلاش برای یافتن پاسخی یا پاسخ هایی به سئوال فوق،نخست خلاصه ای از فصول ششگانه کتاب:
1- استیلای مسلمانان بر اروپا؛
2- تجارت و تکنولوژی اسلامی؛
3- دستاوردهای مسلمانان در علم و فلسفه؛
4- جنگ های صلیبی یا جنگ علیه مسلمانان؛
5- علم و فلسفه اسلامی در اروپا؛
6- اسلام و خودآگاهی اروپا، ارائه دهد و آن گاه از کاستی های کتاب،قالب و چارچوب های آن و نیز از چرایی و چیستی کاستی ها و برجستگی آن سخن به میان آورد.
خلاصه ای از فصول کتاب
در خلاصه ای که از کتاب تهیه شده تنها نکات مهم آن مورد تأکید قرار گرفته،به علاوه هیچ گونه تغییری در ترتیب و محتوای فصل ها و نوشته های آن انجام نشده است:
استیلای مسلمانان بر اروپا:اولین گروه مسلمانان در سال 710 وارد اسپانیا شدند و تا سال 715 همه شهرهای اصلی آن را فتح کردند.اسپانیا نخست تحت کنترل تونسی ها و بعدها دمشقی ها قرار گرفت و سرانجام از سال 756 هویت مستقلی پیدا کرد.مسلمانان در سال های حضورشان در اسپانیا کوشیدند قلمرو مرزی خویش را را گسترش دهند ولی گاه بخش هایی از آن چون بارسلن در 801 را دست دادند و گاه سرزمین های تازه ای را به دست آوردند به گونه ای که در 912 و در دوره خلافت عبدالرحمن سوم بر اکثر مناطق شبه جزیره ایبری مسلط شدند.بعدها حکومت اسپانیا از دست امویان خارج گردید و به دست المنصور حاجب ایشان افتاد و با مرگ المنصور در 1008،سه حکومت محلی حدود 23سال جایگزین آن گردید.این اختلاف راه را برای نفوذ مسیحیان باز کرد تا این که در 1085 شهر تولدو سقوط کرد ولی سلسله مرابطون(حاکمان اسلامی شمال آفریقا) بر آنان در سال 1010 پیروز شدند و تا سال 1145 بر آن حکومت کردن و پس از آن نیز موحدون تا سال 1233 بر اسپانیا حکم راندند اما بعد از این با بروز اختلافات میان مسلمانان،مسیحیان قرطبه را در 1236 و اشبیلیه را در 1248 اشغال نمودند اما در مورد سیسیل و ایتالیا حوادث به شکل دیگری اتفاق افتاد.شهر سرقسطه در سیسیل در سال 652 مورد حمله مسلمانان قرار گرفت ولی طی سال های بعد از آن،پیشروی مسلمانان در سیسیل و ایتالیا کند بود تا این که خاندان اغلبی تونس سسینا را در 842 و شهر باری در ایتالیا را در 847و شهرهای پالروم و سرقسطه را در 878 فتح کردند و سرانجام فتح کامل سیسیل در 902 اتفاق افتاد.با شکل گیری پادشاهی رومنی، روجر پادشاه در 1060 سسینا را به دست آورد و تا سال 1091 تمام جزیره سیسیل را پس گرفت.انگیزه مسلمانان برای حمله به اسپانیا و تصرف آن،جهاد بود اما با توجه به وسعت مفهوم جهاد احتمال این که بسیاری از شرکت کنندگان به خاطر به دست آوردن غنایم مادی و نه به خاطر حمیت و غیرت مذهبی در آن شرکت جسته باشند،وجود دارد لذا یکی از انگیزه های مهم همان انگیزه های بدوی صدر اسلام بود.این سخن بدین معنا نیست که اسالم به وسیله شمشیر گسترش یافته بلکه در همه جا،اهالی سرزمین های مورد حمله بین اتخاب اسلام و جنگ مختار بوده اند.نکته جالبی در این جا وجود دارد که مسلمانان با فتح این سرزمین ها مقهور ممالک فتح شده نگردیده بلکه به ترویج زبان عربی و گسترش علوم اسلامی پرداختند و برخورد آنان با اهل کتاب بهتر از برخورد با کافران،مرتدان و کافران بود.تصرف اسپانیا و سیسیل موجب شد که اسلام و مسلمانان مدتی طولانی درآن باقی ماند و برخی معتقدند که همین حضور بذرهای کینه جنگ های صلیبی را فراهم آورد اما چرا مرکز اصلی سازماندهی جنگ های صلیبی، شمال فرانسه بود؟
تجارت و تکنولوژی اسلامی:تجارت یکی از ابزارهای تاریخی توسعه اسلام بوده به آن دلیل که تجار و بازگانان نقش مهمی در گسترش اسلام داشتند در عوض، کشاورزی در بین مسلمانان بی اهمیت بود. در واقع، اسلام یک دین شهری است و به همین دلیل به بازرگان شهرنشین اهمیت بیشتری نسبت به بدویان و روستائیان کشاورز می داد.بخش های زیادی از ممالک به طریق تجار مسلمانان، اسلام آوردند.تجارت در همه مناطق اسلامی از رونق برخوردار بود.دلایل بسط بازرگانی از سوی مسلمانان متعدد است. اول سود تجاری ناشی از آن، دوم اسلام تجارت و بازرگانی را مطلوب می دانست.تجارت مسلمانان با اروپا از انگیزه های استعماری تهی بود از این رو، صادرات مسلمانان را مواد خام و مواد مصرفی و برده تشکیل می داد.مسلمانان در یک گستره وسیعی از کیلوا kilwa در شرق آفریقا تا تنگه ملاکا در مالزی، ناوگان های دریایی تجاری در اختیار داشتند، آن ها در ساخت کشتی و جهت یاب فعال بودند و رشد و توسعه اصلی جهت نما در اثر تلاش اعراب بوده و اما ظرفیت های بعدی آن مدیون فعالیت اروپائیان است.اعراب در ارائه نقشه های دریایی هم پیش قدم بوده اند گواه این مطلب وجود بسیاری از لغات عربی مربوط به دریا نوردی در زبان های اروپایی است.اعراب در مورد کشاورزی ضعیف تر از دریانوردی بودند البته کمی آب در مشرق زمین و قطعه قطعه شدن زمین بر اساس قانون ارث از علل آن به شمار می رفت ولی مسلمانان کشاورزی را در مناطقی از اروپا چون اسپانیا که کمی آب وجود نداشت، گسترش دادند مثل تولید و کاشت زعفران،زیره،حنا،روناس و غیره.گزارش هایی از تولید طلا،نقره،قلع و سرب نیز وجود دارد.هم چنین سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی هم شناسایی و جمع آوری می شد.حاصل این تلاش ها فراهم آمدن رفاه نسبی برای همه مردم حتی در اسپانیا بود.کارگاه های تولید کالاهای تجملی و لوکس برای مصارف داخلی و صادرات وجود داشت.به علاوه،مسلمانان در صنعت سرامیک،کریستال،خز،اتاق های قوسی سرآمد بودند.عرب ها مسئولیت عمده معماری و خانه سازی در اسپانیا را برعهده داشتند.انواع آلات موسیقی در اسپانیا از اختراعات مسلمانان بود.در باره تئوری موسیقی کتاب های فراوانی در عربی وجود داشته است.مسلمانان در صنعت کاغذ سازی فعالیت داشتند.افزون بر آن، زندگی مطبوع توأم با قانون و نظم از ویژگی های اعراب مسلمان اسپانیا بود.روی هم رفته یک تجانس فرهنگی در اسپانیای عربی با دست برتر فرهنگ عربی شکل گرفت به گونه ایی که اروپائیان هم لباس عربی می پوشیدند.شعر عربی در دربار پادشاهان دیگر اروپایی هم نفوذ کرد.پادشاهی مسیحی مسلمانان را در بخش های اداری و مشاوره ای به کار گرفتند.در مجموع می توان سه نتیجه از این بخش گرفت:اول-نفوذ اعراب در اروپای غربی عمدتا از طریق کالاهای بود که برای زندگی آراسته و زیبا ارائه کردند و پایه مادی زندگی آن ها را اصلاح نمودند.دوم-اکثر اروپایی ها آگاهی کمی از اعراب و خصوصیات اسلامی که آن ها را پذیرفتند،داشتند.سوم-زندگی و ادبیات اعراب،فکر و ذهن اروپایی و ذوق شعری اقوام رومی را تحریک نمود.
دستاوردهای مسلمانان در علم و فلسفه:برخی می گویند اعراب فقط انتقال دهنده علوم به غرب و قبل از آن ،مقلد یونانی ها در زمینه علوم بودند ولی حقیقت آن است که اعراب برخی از علوم را توسعه داده و یا تکمیل کرده اند مثلا آن ها اعداد را تعلیم دادند،بنیان گذار علم حساب ،توسعه دهنده علم جبر،پایه گذار علم هندسه و کاشف مثلثات بودند.مدرسه اسکندریه،دانشگاه جندی شاپور و مدرسه حران در جهان اسلام قرار داشت.این پیشرفت ها مدیون عصر ترجمه اسلامی است.عصر ترجمه اسلامی موجب توسعه علم گردید زیرا باعث سیل ترجمه کتاب های یونانی به جهان اسلام گردید.ترجمه اولیه کتاب ها از زبان سریانی صورت گرفت و البته نقش مسیحیان نسطوری نیز قابل توجه است.در بین مترجمان مسلمان حنین بن اسحاق مشهورترین است که بیش تر آثار بقراط و جالینوس را ترجمه کرده است.بی شک دستاوردهای مسلمانان در عصر ترجمه زمینه عصر ترجمه غربی را فراهم آورد.اولین کتاب های یونانی که به زبان عربی ترجمه گردید در باره موضوعاتی بود که برای اعراب فایده علمی و فوری داشت مانند داروشناسی.از آن جا که طالع بینی در میان اعراب شایع بود و از طرفی دانستن جهت قبله برای اقامه نماز ضرورت داشت از این رو ستاره شناسی نیز برای آنان یک موضوع علمی و مفید بود. هم چنین ریاضیات کاربرد علمی داشت در واقع، پیشرفت های اولیه اعراب در پرتو ریاضیات صورت گرفت.مسلمانان در مدارس خود،علوم را به شکل ترکیبی می آموختند مثلا ابوعلی سینا در عین حالی که بزرگ ترین فیلسوف مسلمان به شمار می رفت یک پزشک برجسته هم بود.ابن رشد که از لحاظ فلسفی در حد ابوعلی سینا بود کتاب هایی در باب پزشکی دارد.مسلمانان در علم پزشکی مدیون یونان،هند و مصر بودند ولی به کلی آن را دگرگون کردند.مسلمانان بیمارستان و درمانگاه سیار ایجاد نمودند مانند بیمارستان منصوری قاهره که به 800 نفر خدمات دو بخش مجزای زن و مرد می داد.مسلمانان تا حدی پیش رفتند که انحصار پزشکی را از دست مسیحیان خارج کردند.از مهم ترین شخصیت های پزشکی اسلامی رازی ، ابوعلی سینا،هالی عباس،ابن عباس مجوسی،ابن میمون و ابن رشدند.پزشکان مسلمان در قرن 12 و 13 میلادی از بیماری های مسری آگاهی داشتند.در علم شیمی یا کیمیاگری، چهره جابربن حیان از همه برجسته تر است.پس از آن، بیرونی و رازی.نام چند ماده شیمیایی از نوشته ای جابر اخذ شده،بیرونی وزن چند ماده را از نظر علمی اندازه گیری کرده،فرضیه تغییر شکل عناصر از رازی است.مسلمانان در گیاه شناسی هم خبره بودند. گرچه در ابتدا کتاب های پزشکی و ستاره شناسی یونانی ها توجه اعراب را به خود جلب نمود اما کارهای فلسفی بیش ترین نفوذ را در تعلیمات اسلامی پیدا کر د و بیش ترین رشد علمی در همین زمینه ها پدید آمد.فلسفه اسلامی دو شخصیت فلسفی(فارابی و ابن سینا) را پروراند که از فلاسفه بزرگ جهان محسوب می شوند ولی فلسفه فارابی و ابن سینا با فلسفه افلاطون اختلاف ماهوی داشت یعنی آن دو نخست خدا پرست بودند و بعدا فیلسوف اما فلسفه افلاطونی چند خدایی بود.
جنگ های صلیبی یا جنگ علیه مسلمانان:نیروهای اعزامی مسلمانان که برای سرکوب شورشیان کوهستان استوریا رفته بودند توسط گروه بلیو شکست خوردند و لذا آلفونسو از سرداران مسیحی در 739 دولت کوچکی در این سرزمین اشغال شده تأسیس کرد،پس از آن ناربن در 751 ، پا مپلوتا در 789 ، بارسلون در 801 و استوریا و لئون در 924 از چنگ مسلمانان در آمد.با قدرت یابی مجدد مسلمانان، لئون ، استوریا و بارسلون در 950 عبدالرحمان سوم خلیفه مسلمان را به رسمیت شناختند و نیز پذیرفتند که به عنوان ذمی به حیات خود ادامه دهند.با انحطاط سلسله موحدون مسلمان، لئون و قشتالیه در 1230 و قرطبه و اشبیلیه در 1343 به دست مسیحیان افتاد.دو قرن پس از آن تغییر چندانی در این وضعیت پدید نیامد تا این که قشتالیه و آراگون در 1479 متحد شدند و از این تاریخ شهرهای مستحکم اطراف غرناطه یک پس از دیگری به دست مسیحیان افتاد و نهایتا غرناطه در 1492 سقوط کرد و به این سان به عمر حضور مسلمانان در اسپانیا خاتمه داده شد.آنچه از آغاز حمله مسیحیان به مسلمانان(739) تا پایان آن (1492) در قرون وسطی برجسته تر از همه است به راه انداختن جنگ های صلیبی از سوی آنان علیه بیت المقدس بود یعنی مسیحیان از 1091 تا 1294 که جنگ های صلیبی ادامه یافت چنان قدرتی یافتند که بارها به ممالک اسلامی حمله کردند و اگرچه در اشغال دائمی قدس شکست خوردند ولی آن شکست ها دستمایه پیروزی مسلمانان در اندلس گردید.فهم این موضوع نیاز به بررسی جنگ های صلیبی دارد:انگیزه حرکت غربی ها در جنگ های صلیبی،تعصب عمیق به دین کاتولیک بود.رشد گرایش مذهبی بین مسیحیان با آیین جیمز که خود را برادر دوقلوی خدا تلقی می کرد و پیروانش خود را در صورت شرکت در جنگ مورد حمایت خدا می دانستند ، بتدریج موجب اتحاد مسیحیان شد.البته برخی عقاید دیگر چون: وظیفه پادشاه مسیحی در باره مشرکان این است که آن ها را با زور سرنیزه به دین بیاورد ،انگیزه عزیمت به سرزمین اورشلیم را تشدید کرد و جنگ را رنگ و بوی مذهبی بیشتری داد، حمل سلاح برای دفاع از جان را جایز شمرد، همه این ها،ریشه های بیشتری را برای حمله به قدس فراهم آورد البته انگیزه های غیرمذهبی هم وجود داشت مانند میل کلیسا به تقف جنگ بین ایالت های جامعه مسیحی و میل به سلطه جهانی.اتحاد پادشاه مسیحی ، شوالیه های مسیحی و زائران مسیحی همه برای آغاز و تداوم جنگ های صلیبی موثر واقع شد.انگیزه دیگر آن که بیزانس از مسلمانان سلجوقی شکست خورد و شکست خوردگان از پاپ اوربن دوم تقاضای کمک کردند و پاپ در 1095 با سخنرانی اش در کلرمون مسیحیان داوطلب را برای اشغال اورشلیم در تصرف سلاجقه، بسیج کرد.اولین جنگ های صلیبی درگرفت و جنگ های بعدی را طی دو قرن بعدی به دنبال آورد.سرانجام این جنگ ها به نفع مسلمانان خاتمه یافت.جنگ های صلیبی آثار فراوانی برای اروپا به ارمغان آورد.رونق اقتصادی، پی بردن به شخصیت خویش، ترجمه کتب اسلامی به به زبان لاتین و کمک به جریان اکتشاف آمریکا.به هرروی اهمیت فراوان و مثبت جنگ های صلیبی برای اروپای غربی مقابله جدی با جهان اسلام در ابعاد مختلف بود.
علم و فلسفه اسلامی در اروپا: قبل از دوره ترجمه در قرن12، تلاش های پراکنده ای از سوی مسیحیان برای پیشرفت در علوم صورت گرفت مثلا اولین دانشمند مهمی که به بررسی دانش عربی پرداخت پاپ سیلوتر، کنترا اکتوس آلمانی، کنت تین آفریقایی و آلفونسو بایکل اسات بود که به ترجمه کتب ریاضیات، ستاره شناسی و پزشکی مسلمانان اندلسی پرداختند.به این شکل، پزشکی،ریاضی و نجوم از اسپانیا وارد اروپا شد.پس از آن دوره ترجمه اوج گرفت.در ترجمه،کلیسا، حکومت، و مردم مغرب زمین نقش داشتند و همه این ها در اسپانیای مسلمان تمرکز داشت و از لحاظ زمانی تمرکز اصلی آن به بعد از دوره جنگ های صلیبی برمی گردد و تا پایان قرن 13 هم ادامه یافت ولی بخشی از آن ترجمه ها تا قرن 16و 17 ادامه یافت.در عصر ترجمه لاتینی،یهودیان ذمی نقش موثری داشتند مثل جوادیس(متوفی 1167) که آثار وی به دو صورت بود.ترجمه آثار از متون لاتینی به عربی و عبری و از عربی به لاتین.به این سان لاتینی ها اعداد را از اعراب گرفتند البته معرفی جدی اعداد عربی از خلال انتشار کتاب محاسبه در تاریخ 1202 تألیف لئوناردو اهل پیزا صورت گرفت.ستاره شناسی مسلمانان ها از طریق یک یهودی اسپانیایی در سال 1106 به نام پدرو آلفونسو به اروپایی ها منتقل شد.علم پزشکی قبل از نفوذ و تأثیر اعراب در سطح پایینی قرار داشت و یکی از منتقل کنندگان پزشکی اسلامی، اسامه بن منقذ است.مدرسه پزشکی مون پلیه در جایی بوده است که تعداد زیادی عرب و یهود در آن جا زندگی می کردند.این مدرسه و حتی مدرسه پزشکی سالرنو با مدارس عربی اسپانیا ارتباط داشتند.علی رغم این که کلیسا جراحی را ممنوع ساخته بود ولی مداوای جنگجویان صلیبی با استفاده از تجربه پزشکی مسلمانان، کلیسا را وادار به عقب نشینی کرد.احتمالا احداث اولین بیمارستان ها ناشی از تجربه جنگ های صلیبی است.آموزه های بالینی از دیگر دستاوردهای عربی به دنیای غرب بود.پزشکی اروپا در قرن های 15 و 16 نیز وابسته به پزشکی اعراب بود.کتاب قانون ابن سینا از 1473 تا 1650همواره مورد استفاده بود.ترجمه کتاب پرسش های طبیعی به گسترش دانش غرب در زمینه مابعدالطبیعه کمک کرد.پیوند بین خداشناسی اسلامی و فیزیک غربی نوع جدیدی از خداشناسی را در لاتین پدید آورد که در فلسفه آکوئیناس قدیس به اوج خود رسید.تفکرات افلاطونی که تعلیمات ابن سینا از آن حمایت می کرد،تأثیر فراوانی بر فکر اروپایی گذاشت.درک عمیق مکتب ارسطویی بیش از همه از طریق ترجمه های آثار ابن رشد مخصوصا از تفسیرهای وی بر متافیزیک ارسطو پدید آمد.نتیجه این که دانش و بینش عربی علاوه بر معرفی موضوعات جدید،از طریق نگرش های کلی که به جهان متافیزیک داشت فکر اروپایی را تقویت نمود.همه رشته های علمی اروپایی آگاهی خود را از طریق آثار ترجمه شده عربی به دست آوردند البته نه منحصرا از ابن رشدها و پیروان آن ها،یعنی طرفداران توماس آکوئیناس قدیس و هم چنین افلاطونیان محافظه کار همانند بوناونتوا و افلاطونی های علم گرا چون روبرت گروستسته و روجر باکن و همه سلسله های بعدی فلسفه اروپایی عمیقا مدیون نویسندگان عربی اند.
اسلام و خودآگاهی اروپا:علی رغم ارتباط نزدیک مسلمانان و مسیحیان،مسیحیان تصویر نادرستی از اسلام پیدا کردند مثلا آنان مسلمانان را کسانی می دانند که چون بت پرستان محمد را پرستش می کنند، یا محمد را چون یک ساحر یا حتی یک اهریمن در نظر می گیرند. در مجموع مسیحیان در چهار زمینه اصلی برداشت های نادرستی از اسلام و مسلمانان پیدا کردند:
1-