أ: تفسيرـ کتاب تفسير به امام عسکري (عليه السلام) نسبت داده شده که شامل تفسير سوره حمد و قسمتي از سوره بقره است. اين کتاب از ابتداي طرح آن در محافل علمي از قرن چهارم تا کنون مورد قضاوتهاي گوناگوني قرار گرفته است.
عدهاي آن را از آثار امام دانسته و احاديثي نيز از آن نقل کردهاند و برخي ديگر آن را ساختگي شمرده و اعتبار علمياش را منتفي دانستهاند. بخشي از اين قضاوتها متکي به سند کتاب است؛ زيرا دو نفر به نامهاي يوسف بن محمد بن زياد، و محمد بن سيّار، اساس روايت آن هستند و واسطه اين دو و صدوق، محمد بن قاسم استرآبادي است، گرچه براساس روايت ابن شهر آشوب، حسن بن خالد برقي نيز راوي اين تفسير است. علاوه بر ابهام و اشکالاتي که در هويت افراد فوق به جز خالد بن حسن وجود دارد در کيفيت سند و نيز اينکه آيا اين دونفر خود راوي کتاب هستند يا پدرانشان، صحت انتساب آن به امام (عليه السلام) را زير سؤال ميبرد. و برخي از علما به اشکالات بالا پاسخ دادهاند.
اشکال ديگري که بر کتاب وارد شده اين است که در آن رواياتي نقل شده که از نظر محتوي جداً قابل انتقال و ايراد بوده و گاهي به صورتي آميخته با خرافات است که به هيچ وجه نميتوان آن را به امام (عليه السلام) نسبت داد چنانکه علامه تستري چهل مورد از اين نمونهها را ارائه داده است. از ميان مخالفين، ابن الغضائري، علامه حلّي، علامه بلاغي و آيت الله خوئي را ميتوان نام برد.
در مقابل، عدهاي ديگر سخت با نسبت آن به امام موافقند که از آنان، صدوق، طبرسي صاحب احتجاج، کَرَکي، مجلسي اول و دوم شيخ حرّعاملي را ميتوان نام برد.
برخي ديگر از علما حد وسط را برگزيده و نظر دادهاند که اين تفسير نيز مانند کتب ديگر ميتواند مورد انتقاد قرار گرفته و روايات صحيح آن پذيرفته شود، علامه بلاغي ضمن رسالهاي در نقد آن، مواردي را که موجب سلب اعتبار از آن تفسير ميشود، برشمرده است.
نکته مهم اين است که علي بن ابراهيم قمي و محمد بن مسعود عياشي هيچ کدام در تفسيرهاي خود، روايتي از اين کتاب نقل نکردهاند و اين خود ميتواند نقش تعيين کنندهاي در قضاوت درباره اين تفسير داشته باشد.
ب:کتاب المقنعةـ کتاب ديگري به امام نسبت داده شده که راوي آن گويا ابن شهر آشوب است.
اين کتاب در نسخهاي از مناقب با عنوان«کتاب المنقبة» ضبط شده و صاحب ذريعه نيز تحت همين عنوان بدان اشاره کرده است اما در چاپ نجف و قم از مناقب با عنوان«رسالة المقنعة» از آن ياد شده است. بياضي نيز بعدها از آن با عنوان«کتاب المقنعة» يا «رسالة المقنعة» ياد کرده است. در هر دو کتاب اشاره شده که اين کتاب مشتمل بر علم حلال و حرام است، بنابر اين طبعاً نميتواند مجموعهاي در مناقب باشد و لابد بايد در آن تصحيفي صورت گرفته باشد. آنچه که مطلب را کاملاً آشکار ميکند اين است که نجاشي در ذيل نام«رجاء بن يحيي بن سامان عبرتائي کاتب»مينويسد: او از امام هادي (عليه السلام) روايت ميکرده و به وسيله پدرش که در خانه ابوالحسن کار ميکرده به خانه آن حضرت راه يافته و از خواص وي شده و کتابي با عنوان «المقنعة في ابواب الشريعة» از او نقل کرده است و ابوالمفضل شيباني نيز آن را از رجاء بن يحيي روايت کرده است. اگر در کنار اين نقل روايت سيد بن طاووس را ـ به نقل از آقابزرگ ـ از علي بن عبدالواحد که ميگويد: «انّه اخرج المقنعة من دار ابي محمد العسکري في سنة 255» و روايت مناقب را که ميگويد: رساله مقنعة امام عسکري درسال 255 ق تأليف شده قرار دهيم به روشني معلوم ميشود که «المقنعة» مورد بحث همان کتاب رجاء بن يحيي است که آن را از امام هادي (عليه السلام) روايت کرده و در خانه امام عسکري (عليه السلام) بوده که در سال 255 از آن خانه بيرون آورده شده است.
جالب توجه است که در مناقب تصريح شده: در آغاز کتاب «المقنعه» آمده: أخبرني علي بن محمّد بن موسي (که همان امام هادي (عليه السلام) است). ابوالمفضل در سال 314 از رجاء بن يحيي نقل حديث کرده که فوت رجاء نيز در همين سال اتفاق افتاده است.