این غزوه در سال سوم هجرت و تنها یک روز بعد از غزوه احد، در مكاني به همين نام اتفاق افتاد. بعد از جریان احد و ضربه سختی که سپاه اسلام از مشرکان مکه متحمل شدند، برخی از سران مشرکان مانند “ابوسفیان” در راه بازگشت به مكه تلاش میکردند تا سپاهیان را برای حمله مجدد به مدینه قانع کنند و با یک حمله غافلگیر کننده تمام مسلمانان را به قتل برسانند و اسلام را نابود كنند[1].
پیامبر(ص) پس از آن که شامگاه روز شنبه وارد مدينه شدند، از این موضوع با خبر شدند، و صبح روز يك شنبه به بلال دستور داد مردم را خبر کند تا به تعقیب دشمن بروند[2]. بنابر دستور پيامبر(ص) تنها کسانی حق آمدن شرکت در این عملیت را داشتند که روز قبل در جنگ احد شرکت کرده بودند.[3]، پس از آماده شده افراد، سپاهیان اسلام حرکت کردند.
حتی بسیاری از افراد زخمی که توان راه رفتن داشتند، نیز شرکت کردند[4]. پیامبر(ص) با صورتي زخمي، پيشاني شكافته و دنداني شكسته بر اسب نشست و با مسلمانان از مدينه خارج شد[5].رسولخدا(ص) پرچم را به دست علی علیه السلام داد. برخی دیگر “ابوبکر” را نیز نام برده اند.[6]
در طول جنگ نيز “ابن ام مكتوم” جانشين پيامبر(ص) در مدينه بود[7]. سپاه اسلام پس از رسیدن به منطقه «حمراءالاسد» رسیدند[8]. تا روز جمعه در آن منطقه به سر بردند. به دستور پیامبر هر شب 500 آتش برافروخته ميشد[9]. در طول اقامت مسلمانان در حمراءالاسد، یکی از مشرکان هم پیمان پیامبر(ص) از قبیله خزاعه به نام “معبد بن ابی معبد” با پیامبر(ص) برخورد و از نزدیک جریان را مشاهده كرد.
او در طول مسیر حرکت خود به منطقه «روحاء»، محل استقرار مشرکان مکه در نزدیکی حمراءالاسد رسيد، و از آمادگی و کثرت مسلمانان براي مقابله با اهل مكه سخن گفت[10].از آنجایی که در سپاه مکه برای حمله مجدد به مسلمانان دو دستگی وجود داشت. برخی مانند ابوسفیان مشوق مشرکان برای حمله و برخی مخالف حمله به مدینه بودند[11].این دو جریان باعث تزلزل در سپاه مکه شد و برخلاف نظر ابوسفيان تصميم به بازگشت به مکه گرفته شد[12].
سرانجام غزوه حمراءالاسد بعد از پنج روز توقف در حمراءالاسد[13][بدون جنگ و درگیری و بازگشت پیامبر(ص) به مدینه به پایان رسید. لازم به ذكر است كه آیاتی از سوره آل عمران درباره اين غزوه نازل شد[14].
پی نوشت:
[1]- ابن یسار محمدبن اسحاق، سیره این اسحاق، تحقیق محمد حمیدالله، پاریس، بی تار، ص 301.
[2]- واقدی محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1410 ق، ط اول، ج 2، ص37.
[3]- واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1989م.، الطبعه الاولي، ج1، ص336.
[4]- همان، ج اول، ص 335.
[5]- واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پيشين، ج2، ص37.
[6]- واقدی، کتاب المغازی، ج1، ص336.
[7]- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهل ذکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، 1996م.، الطبعه الاولي، ج1، ص414.
[8]- ابن هشام، السیرة النبویة، تحقیق جمال ثابت و دیگران، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1998م.، ج3، ص71.
[9]- واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج1، ص338.
[10]- همان، ج1، ص338.
[11]- واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج1، ص339.
[12]- الطبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق ابو صهیب الکرمی، بیت الافکار الدولیة، بیتا، ص381.
[13]- واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج1، ص334.
[14]- همان، ج1، ص340.