نشست علمی « مرجعیت قرآن در اندیشه تمدنی سیدجمال الدین اسدآبادی » با ارائه دکتر محمد علی میرزایی، عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه 21 اردیبهشت 1401 در سالن شهید عارف الحسینی مجتمع جامع امام خمینی(ره) به صورت حضوری و برخط به همت معاونت پژوهش مجتمع، گروه تاریخ تمدن اسلامی و تاریخ معاصر و انجمن علمی دانش پژوهان تاریخ برگزار گردید.
در ابتدای نشست دکتر سیدمحمدجمال موسوی دبیر علمی نشست با هدف ورود به بحث در ارتباط با عنوان نشست مطالبی را بیان کرد. سید جمال عالم دینی و مصلح اجتماعی سدهی اخیر جهان اسلام است که دغدغۀ اصلاح و حل مشکلات و نابسامانیهای جامعۀ اسلامی را داشت. مبنای وی برای درمان دردهای جامعه و برون رفت از انحطاط جوامع اسلامی، حضور مؤثر آموزههای قرآنی در تمام شئون اجتماعی و «بازگشت به قرآن» بود،
در دوره معاصر، دو جریان اصلاح طلب غرب گرا و اصلاح طلب دینی (احیای تفکر دینی) برجسته هستند. اصلاح طلبی دینی خود نیز به دو شاخه متمایز، یکی با رویکرد سلفی و دیگری با رویکرد نوخواهانه وجه تمایز اصلاح طلبی نوگرایانه از سلفی تاکید آن بر عقل و فلسفه، اجتهاد، نوآوری، همگرایی و وحدت، علم گرایی فو مبارزه با خرافات است.
سیدجمال راهکار حل مشکلات دامنگیر دنیای اسلامی را قران معرفی می کرد. در اندیشه وی، احیای تفکر دینی با بازگشت به قرآن و انفتاح باب اجتهاد بود، چرا که اجتهاد زمینه استفاده حداکثری از قرآن و سنت را فراهم می کند. وی مرتبط با عنوان نشست پرسش هایی را مطرح کرد. از جمله این که مرجعیت قران به چه معناست؟ و مصادیق ان در اندیشه سیدجمال با رویکرد تمدنی چیست؟
در ادامه نشست جناب آقای دکتر محمد علی میرزایی به بیان نطران خویش پرداخت. وی در آغاز سخنان خود اشاره کرد که درک اندیشه سیدجمال اسدآبادی منوط به درک شرایط دنیای اسلام در زمانه اوست. استبداد داخلی و استعمار خارجی در جنبه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و علمی دو مشکل مهم دنیای اسلام بود. علم زدگی غرب و تحمیل آن بر دنیا، جهان اسلام را نیز دچار چالش کرده و به واکنش واداشت. یکی از سردمداران مبارزه با تهاجم فرهنگی و سیاسی غرب سیدجمال است و راهکارهای که او در این زمینه ارائه کرد. علت انتخاب سیدجمال و مرجعیت قرانی مخصوصا با رویکرد تمدنی کمک کردن به وضعیت فعلی جهان اسلام است. این موضوع ناظر یه نیاز امروز جهان اسلام است و اصولا موضوعی که مشکلی را حل نکند ارزش پرداختن ندارد. سید جمال در این حوزه شخصیتی الهام بخش بسیاری از حرکت ها و جریان اسلامگرا و داعی مبارزه با غرب است. تأثیر سیدجمال بر افراد و جریانهای اسلامی آزادیخواه پس از خود امری انکار نشدنی است. حتی حضور سید جمال درغرب امتداد رویارویی وی با مشکلات شرایط آن زمان است. مقابله وی با سرسیداحمدخان و مخالفت با قرائتی که او از اسلام ارائه می کرد هم در راستای مبارزه فرهنگی وی قلمداد می شود.
سیدجمال سه نامه مهم به یادگار گذاشته است. نامه نگاری های وی با ارنست رنان، و نامه وی به میرزای بزرگ صاحب تنباکو از جمله این نامه هاست. نامه وی به میرزا بسیار مهم است از این نظر که انتظار جدیدی از فقیه و فقاهت ارائه می کند و این نگاه را مطرح می کند فقه باید فراتر از مسائل عبادی عمل کرده و برای مشکلات سیاسی اجتماعی جامعه هم راهکار ارائه کند.
دکتر میرزایی اضافه کرد که زمانه سیدجمال و قرن نوزدهم میلادی قرن آغاز چندین جریان بنیادین و بنیان برافکن با رویکرد تقابل علم و دین است. مکاتبات سیدجمال با رنان و پاسخ های وی به سرسیداحمدخان محتوای عروه الوثقی پاسخی به طرفداران تضاد علم و دین، است. راهکاری هم که سیدجمال ارائه می کند بر پایه قران و مستند به قران است. متن سخنان و نوشته های سرشار از استنادات قرانی است. نگاه جمال ایجاد یک مرجعیت برای قران در حل مشکلات اجتماعی است، و این که سیدجمال در بند تنگ قومیت، مذهب و ملیت نمانده و از آن عبور کرده است. لذا وحدت افرین است. قران در اندیشه سیدجمال از نوعی مرجعیت برخوردار است.
دکتر میرزایی در ادامه مرتبط با مرجعیت قران و مراد از ان توضیح داد که اول این که مرجعیت قرآن یک مفهوم روشن و با مرز و قلمرو تعریف شده نیست. اساساً درس قرآن جز درسهای اساسی و مورد توجه در نظام رسمی تولید اندیشه دینی نبوده است، و نگاه به قرآن به عنوان فیصله بخش تعارضات معارفی رواج نداشته است.
مرجعیت و اعتبار قرآن در جهان اسلام یکی از عقاید مسلمانان است و به این معنا مخالفی نداشته و ندارد، همه مسلمانان مرجعیت عام و عرفی قرآن را میپذیرند، ولی آنچه ما از این مفهوم اراده میکنیم، این معنا نیست. آنچه ما را وا داشته در سطح امت اسلامی بر ضرورت بازگشت به قرآن فراخوانی کنیم، باز در این معنا نیست. ما به چیزی بازگشت میکنیم که آن را مهجور کرده باشیم. ما به چیزی بازگشت میکنیم که آن را نداریم.
عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) افزود: مسئله این است که ابتنای تفکرپردازی، نظامسازی و جامعهسازی و تمدنسازی ما ابتنای مفاهیم و معارف قرآن نبوده است لذا منظور ما از مرجعیت قرآن، غیر از آن مفهوم عام و کلی است. بر اساس معنایی که ما از مرجعیت اراده میکنیم، نه تنها مرجعیت قرآن افراد معارض دارد بلکه با جرئت باید گفت که مرجعیت قرآن در ساختن روشهای تولید نظامهای علوم دینی نقش اساسی نداشته است. بعدها باید به این مسئله پرداخته شود که آیا اساس این شاخصها و نظامهای علمی و این روشها و منطقهایی که پشت سر تولید نظام علوم دینی است برآمده از حاکممیت معرفتی قرآن است یا نیست. فرض ما این است که متاسفانه نیست.
وی در ادامه تصریح کرد: وقتی از مرجعیت قرآن صحبت میکنیم از یک وضع متکثر معارفی حرف میزنیم و ادعا میکنیم این منبع مرجع، قدرت مشروعیت و کارآمدی لازم در داوری معرفتی را دارد.
دکتر میرزایی یکی از دلایل انسداد تئوری پردازی در جهان اسلام را غافل شدن از مرجعیت قران است. انسداد علمی در جهان ما و انسدادهای تئوریک و عینی جامعه ما و انسدادهایی است که در عرصه معرفت در علوم انسانی وجود دارد و ما در جمهوری اسلامی با آنها روبرو هستیم. گرچه این انسدادها سابقه تاریخی گسترده دارد و ما نسبت به آن مسئول نیستیم، ولی ما نسبت به تحمل این انسداد که ناشی از جدایی از مرجعیت و میزان معرفتی قرآن است، مسئول هستیم.
میرزایی ادامه داد: ممکن است کسی تصور کند که قرآن نمیتواند میزان معرفتی باشد. خب ما از دیگران مطالبه کنیم میزان حاکم و مرجع در معرفت را به ما معرفی کنند. اگر قرآن میزان معرفتی نباشد، شما مبانی دانشهای دین را مبتنی بر چه چیزی میسازید و در صورت تنازعات بین مکتبها، تراز و ترازوی شما چیست. آیا منطق ارسطو است؟ آیا فلسفههای جدیدی است؟ آیا عرف است؟ بنای شما چیست؟ به نظرم راهی جز بازگشت به حاکمیت ترازهای معرفتی قرآنی در بازآفرینی دانشهای دینی که متکفل مبناسازی هستند و در بازتولید علوم انسانی متکفل نظامسازی و تولید گزارههای جزئی و عینی هستند نمانده است و در همه اینها نیاز به تراز قرآن کریم داریم.
وی اضافه کرد که رویکرد سیدجمال، رویکردی معرفت شناسانه و قران محور است. به معنای نوعی حاکمیت معرفتی قران و نه اعتباری قران به آن معنایی که همه آن را قبول دارند. از دید سیدجمال قران قابلیت رجوع برای حل مسائل و منازعات علمی را داراست. یک نکته قابل یادآوری است که قالب تفکر سیدجمال در اندیشه های پیروان وی مثل سید قطب که می رسد ذوب می شود. تفکر سیدجمال، تفکری انسانی، جهانی و فراملی و قومی است. اما کسانی مثل سیدقطب و امثال وی این تفکر را در حوزه تنگ یک جغرافیا یا قومیت و مذهب برده اند.
نکته دیگر این است که سیدجمال با این که کتاب تفسیری ندارد، اما روش تفسیری دارد و این را می توان ازمجموعه گفتار و نوشته های وی دریافت. برخلاف کسانی که می گویند این روش تفسیری، تفسیر اجتماعی از قران نیست بلکه تفسیر انسانی و تمدنی از قران است. مرجعیت قران از دو نظر برای سیدجمال مهم است. اول این که یک نظریه جامع ارائه می کند، یک مرجعیت علمی یک پارچه. دیگر این که وحدت سیاسی اجتماعی ایجاد می کند. هیچ تمدنی یک پارچه نمی تواند محقق شود مگر این که دارای یک نظریه یک پارچه باشد. از دید سیدجمال قرائت های اختصاصی فاصله امت را زیاد می کند، اما اگر تحت یک نظریه جامعه یک پارچه باشد می تواند از این اسیب دور بماند. البته یک نکته را نباید فراموش کرد و آن مرجعیت قران در علم مراد است نه در علوم. یعنی نباید انتظار داشت که قران در علوم مختلف فیصله دهنده باشد. بین مرجعیت در علم و مرجعیت در علوم فرق است.
نکته دیگر این که سیدجمال وارد حوزه نظام سازی نشده است. نظام سازی مرحله بعد از طرح مرجعیت قران به عنوان یک نظریه جامع است. ما هنوز از ندیشه های وی رد نشده ایم و هنوز نیازمند بازگشت به آن هستیم.
در ادامه جلسه تعدادی از حضار پرسش های را مرتبط با مباحث ارائه شده مطرح کردند که دکتر الهی تبار به آنها در حد وسع جلسه پاسخ دادند.