دوشنبه, 3 دی , 1403 برابر با Monday, 23 December , 2024
جستجو

اهم موضوعات مطرح در این نشست و مشروح آن:

– مروری بر مطالب دو جلسه پیشین؛

– سیره پژوهی؛ یک تحقیق کیفی یا کمی؛

– کاربردی، توسعه ای یا بنیادی بودن سیره پژوهی؛

– تعریف سیره پژوهی؛

– چهار بعد در سیره پژوهی (مولفه های سبک زندگی در سیره پژوهی)؛

-هدف سیره پژوهی؛

– سیره پژوهی؛ پژوهشی برون دینی یا درون دینی؟

 

هجدهمین نشست سیره پژوهی در روز سه شنبه 17 بهمن 1391 با حضور اعضاء و اساتید گروه تاریخ اسلام و جمعی از سیره پژوهان و با موضوع فلسفه و روش سیره پژوهی در سالن شهید عارف الحسینی مجتمع آموزش عالی امام خمینی (ره) برگزار گردید.

 

موضوع این نشست، فلسفه و روش سیره پژوهی با سخنرانی آقای دکتر مجید کافی بود.

 

پیش از آن، آقای دکتر الله اکبری با یادآوری زحمات و فعالیت های پژوهشی گذشتگان در خصوص سیره معصومین علیهم اسلام با زبان ها و شیوه های مختلف به این نکته نیز اشاره کرد که آنچه امروزه در این مورد یک بحث بنیادی و اساسی است اتخاذ، انتخاب، کشف و وضع یک روش علمی مبتنی بر قواعد و اصول روشن و پذیرفته شده نزد اهل فن می باشد.
وی افزود: علمای گذشته یک روش سنتی داشته اند و برخی قواعد اصولی و رجالی را در سیره دخالت می داده اند و بر اساس یک مبنای خاص عمل می کرده اند. اما نسل جدید سیره پژوه دچار یک بحران روش شده اند بگونه ای که مقدار کمی با روش گذشتگان و همچنین روش پژوهش مستشرقان آشنایی دارند و میان اتخاذ یکی از این دو روش سرگردانند و شاید حتی ترکیب میان این دو روش نیز نتواند ما را به یک روش مناسب برساند. در این گونه نشست ها در صدد تضارب آراء و کشف یک روش متقن برای سیره پژوهی هستیم.

 

سیره پژوهی؛ یک تحقیق کیفی یا کمی؟
در ادامه آقای دکتر کافی با مرور مطالب دو جلسه گذشته، این نکته را یادآوری کرد که سیره پژوهی نوعی از پژوهش است و نمی توان آن را نوعی از علم به معنای رشته علمی (discipline) یا به معنای رشته علمی با روش تجربی (science) تلقی نمود. وی موضوع این جلسه را بر مدار روش شناسی سیره پژوهی دانست و افزود: زمانی که از پژوهش بحث می شود اولین سوالی که باید پاسخ داده شود این است که مقوله پژوهش، از مقولات کیفی است یا کمی؟ به نظر من سیره پژوهی نمی تواند کمی باشد؛ زیرا پژوهش کمی 30 مورد و بیشتر را مورد بررسی قرار می دهد؛ در حالی که سیره پژوهی موارد کمتر از این مقدار را مورد بررسی قرار می دهد. بنابراین وارد حوزه تحقیقات کیفی می شود.
در راستای تحقیقات کیفی باید بررسی شود که سیره پژوهی از کدام دسته است؟ در این زمینه یا باید روش جداگانه ای برای سیره پژوهی ابداع گردد و یا این که روش های موجود را استنباط و استخراج کرد و حاصل این روش ها را به عنوان یک روش مدون ارائه نمود و یا این که بررسی کرد که در زمینه پژوهش های جدید، سیره پژوهی به کدام یک از طرح های تحقیق کیفی نزدیک تر است؟ سپس آن طرح را اصلاح و مورد جرح و تعدیل قرار داد و به عنوان یک روش ارائه نمود. با توجه به راه اخیر، سیره پژوهی به طرح تحقیقی سرگذشت پژوهی نزدیک تر است.

 

کاربردی، توسعه ای یا بنیادی بودن سیره پژوهی
وی به این نکته نیز اشاره کرد که در سیره پژوهی باید مشخص شود که تحقیق در صدد انجام چه کاری است؟ آیا می خواهد مساله ای را حل کند؟ یا موضوعی را تبیین نماید؟ و یا هدفی را مشخص کند؟ اگر مساله محور باشد یک تحقیق کاربردی است و اگر موضوع محور باشد توسعه ای و اگر در راستای تبیین هدف باشد تحقیق بنیادی است.
یک سیره پژوه می تواند هر یک از این سه مورد را دنبال نماید اما اکثر تحقیقات سیره پژوهی در حوزه تحقیقات توسعه ای قرار دارند.

 

تعریف سیره پژوهی
استاد کافی بر اساس نگاه اجتماعی خویش سیره پژوهی را به «بررسی سبک زندگی افراد خاص برای ارائه یک مدل الگویی» تعریف نمود. وی سبک زندگی را به معنای سه موضوع در زندگی فرد دانست:
1-    بینش ها و باورها
2-    گرایش ها و عواطف و تمایلات
3-    رفتارها
وی همچنین افراد خاص را پیامبران، امامان، حاملان معرفت دینی، قدیسان، قهرمانان و نخبگان معرفی کرد و اشکال برخی نسبت به این تعریف را از جهت اختصاص تعریف سیره به پیامبر و امامان علیهم السلام از باب محدود کردن تعریف دانست.
وی هدف اصلی سیره پژوهی را ارائه یک مدل الگویی مناسب برای جامعه از بینش ها، گرایش ها و رفتارهای ائمه علیهم السلام به جامعه اسلامی معرفی کرد.

 

چهار بعد در سیره پژوهی (مولفه های سبک زندگی در سیره پژوهی)
استاد کافی در ادامه با بیان این که در چهار بعد می توان به سیره پژوهی پرداخت به این نکته نیز اشاره کرد که این چهار مورد بر اساس استقراء احصاء شده اند و حصر عقلی نیستند:
1-    بررسی سبک زندگی گروهی از افراد خاص: به عنوان مثال امامان علیهم السلام بینش ها و گرایش ها و رفتارهای مشترکی داشته اند که می توان با سیره پژوهی به این اشتراکات رسید.
2-    بررسی سبک زندگی یک فرد خاص.
3-    بررسی مدل سبک زندگی با رویکرد تبلیغ و توسعه: این مورد یک مرحله بالاتر است و فرد با هدف تبلیغ و با استفاده از متدهای تبلیغ و ارتباطات سعی در معرفی مدل سبک زندگی دارد.
4-    تبیین یک سری رفتارها، بینش ها و گرایش های در ظاهر متناقض ائمه علیهم السلام: شاید در ذهن عده ای، برخی رفتارها، بینش ها و گرایش های ائمه با هم در تناقض باشند که سیره پژوهی سعی در کشف این موارد می کند.
بر اساس این چهار مولفه، دو نوع پژوهش بوجود می آید:
1-    پژوهش های موردی که درباره بررسی سیره افراد خاص صورت می گیرد و ضوابط خاص خود را دارد.
2-    پژوهش های مقایسه ای یا تطبیقی: این مورد در جایی است که هدف، ارائه مدل الگویی برای جامعه باشد که طی سه مرحله صورت می پذیرد:
الف) آن موضوع بصورت موردی مطالعه می شود.
ب) واگرایی و همگرایی میان افراد آن گروه بررسی می شود.
ج) میان آن ها تطبیق و مقایسه می شود.

 

هدف سیره پژوهی
استاد کافی در ادامه به چند هدف مهم سیره پژوهی اشاره کرد:
1-    استنباط یا استخراج الگوی سبک زندگی: درک الگوی بینشی که شامل تلقی انسان از جهان هستی و الگوی گرایشی شامل سلایق و علایق فرد مورد پژوهش و رفتارهای او.
2-    بررسی اوضاع و احوال اجتماعی زمانه آن فرد با دریافت سبک زندگی او: مثلا از ساده زیستی امام علی علیه السلام و گفته ایشان که زمامدار باید مثل پایین ترین طبقه اجتماعی خودش زندگی کند در می یابیم که پایین ترین طبقه اجتماعی آن زمان در چه وضعی زندگی می کرده اند.
3-    فهم دین (گزاره های دینی): با توجه به این که در گزاره های دینی ملهم از کتاب و سنت اختلاف فهم وجود دارد از رفتارهای امامان علیهم السلام می توان به یک فهم صحیح رسید.
4-    سیره پژوهی همانطور که ذکر آن گذشت، می تواند تفاوت ها و تناقض های ظاهری در رفتارها، بینش ها و گرایش های آن بزرگواران را روشن کند.

 

سیره پژوهی؛ پژوهشی برون دینی یا درون دینی؟
برون دینی به این معنا که مثلا افراد غیر شیعی چه دیدگاهی در مورد امامان شیعه علیهم السلام دارند؟ به عنوان مثال امام علی علیه السلام در بین مسیحیان (شاهد آن وجود متفکرانی مانند جرجی زیدان) و اهل تسنن (افرادی مانند عبدالفتاح عبدالمقصود) جایگاه ویژه ای دارد. تحقیقات این افراد حکم تحقیقات برون دینی را دارد و تحقیقات یک فرد شیعی تحقیقات درون دینی است. سوال این جاست که سیره پژوهی از کدام نوع است؟ و اگر درون دینی است به روش سمانتیک تحقیق می شود یا روش هرمنوتیک؟
وی در توضیح این دو روش افزود: سمانتیک به این معنا که سیره معصوم بر اساس اجزاء و اسناد پراکنده مورد بررسی قرار گیرد و اصطلاحا سندها بصورت جزیره ای و گزینشی استفاده شوند؛ به گونه ای که در این راستا برخی از گزارش ها نادیده گرفته می شوند و هرمنوتیک به این معنا است که اسناد در ارتباط با یکدیگر دیده می شوند؛ نه مجزای از هم. آن چه غالبا تا کنون صورت گرفته، سیره پژوهی بصورت سمانتیک است.

پایان جلسه به پرسش و پاسخ اختصاص یافت.
استاد کافی در پاسخ به سوالی مبنی بر این که شما فرمودید الگو را از طریق مقایسه افراد در درون گروه می توان بدست آورد؛ در حالی که رفتار شخص امام برای ما الگو است و با امام دیگری مقایسه نمی کنیم، گفت: آن چه منظور سوال کننده است همان معنای اسوة حسنه است اما آن چه ما می گوییم ارائه یک مدل الگویی است. ما معتقدیم یک سری از بینش ها، گرایش ها و رفتارهای ائمه بر اساس مقتضیات زمان صورت گرفته است و می خواهیم این موضوع را بررسی کنیم که با توجه به این موضوع، می توان به یک مدل الگویی تنقیح شده و خارج از جزئیات و تشخصات و مقتضیات زمان برسیم به گونه ای که یک مدل فرا زمانی و فرا مکانی باشد؟

 

وی اظهارات یکی از حاضران در نشست که رابطه درک مقتضیات زمان و درک سیره معصوم را یک رابطه کاملا دوسویه معرفی کرد تایید کرد و گفت: آن چه که ما می خواهیم این است که یک سیره پژوه تمامی توجه خود را بر سیره متمرکز نکند و از جوانب دیگر موضوع نیز استفاده کند. از همین روست که معتقدیم مورخ و حتی یک مفسر باید تا حدی با جامعه شناسی نیز آشنایی داشته باشد.

 

وی به سوال دیگری مبنی بر این که اگر ملاک الگوگیری از زندگانی معصومین علیهم السلام است پس چرا این الگوگیری برای فردی حاصل می شود و برای فرد دیگری حاصل نمی شود؟ این گونه پاسخ داد: تفاوت ها در سیره، ناشی از تشخصات و اوضاع و احوال زمان هر کدام از معصومین است. اگر این اوضاع و احوال را کنار بگذاریم زندگی آن ها با هم تفاوتی ندارد.

 

سوال دیگر این بود که با توجه به این که ظرفیت اشخاص متفاوت است و ما نمی توانیم به شخصیت فردی معصومین علیهم السلام برسیم و تنها می توان شخصیت و ظرفیت اجتماعی آن ها را درک کرد و استاد این گونه پاسخ گفت: در این جا لازم است به مباحث اگزیستانسیالیستی اشاره ای کنیم. این تفکر قائل است به این که هر فردی برای خود عالمی دارد که در آن زندگی می کند و چون این عالم ها متفاوت هستند کسی نمی تواند به آن برسد؛ خصوصا آن که آن فرد معصوم باشد. بحث ما در سیره پژوهی این نیست که حتما به آن شخصیت فردی معصومین برسیم؛ بلکه هدف این است که به آن ها متقرب شویم و رفتار ما بویی از رفتار آن ها بگیرد. کسی نمی تواند مانند امام علی علیه السلام زندگی کند اما می توان به شیوه زندگی او نزدیک شد. سیره پژوهی شاید بتواند سیره پژوه و افراد دیگر را به آن عالم نزدیک کند.

 

وی در پاسخ به سوال دیگر که این گونه مطرح شد: باتوجه به این که ما با گزارش های تاریخی و حدیثی مواجه هستیم در مسندهای حدیثی که از ائمه علیهم السلام به ما رسیده است چگونه می توان بینش ها و گرایش ها را بدست آورد؟ گفت: درست است که با گزاره ها سروکار داریم اما در اسنادی که مثلا از امام علی علیه السلام به ما رسیده است می توان به گرایش ها و بینش های ایشان رسید و بر همین اساس این گزارش ها را طبقه بندی کرد.

آقای دکتر الله اکبری در تایید سخن آقای دکتر کافی به این گزاره تاریخی استناد کرد: نقل است که سفیان ثوری خدمت امام صادق علیه السلام می رسد و عرض می کند که من بسیار دوست دارم خدمت شما شرفیاب شوم. امام در پاسخ می فرمایند: ما هم دوست داریم اما کمتر به دیدن ما بیا. زیرا حکومت نسبت به من حساس است و هر گونه رفت و آمد را کنترل می کند و رفت و آمد زیاد تو می تواند برای من و خودت خطرناک باشد. از این مطلب می توان فهمید که امام علیه السلام، مجالست با علما و دوستان را دوست دارد اما یک عامل دیگر مانع می شود.
وی در شاهد مثال استنباط بینش معصومین از بیانات آن ها به داستان اسیر شدن برخی زنان در جریان جنگ جمل اشاره کرد و گفت: یاران حضرت اصرار داشتند که با توجه به این که آن ها محارب هستند زنان را در میان رزمندگان تقسیم کند. حضرت هرچه اصرار می کند آن ها نمی پذیرند. در نهایت ایشان می فرمایند: أیکم یأخذ عایشه؟ که با این بیان، آن ها منصرف می شوند. این نشان می دهد که امام علیه السلام آن ها را مسلمان می داند و به کنیزی گرفتن آن ها را جایز نمی داند.

 

استاد کافی در پاسخ به سوال آخر مبنی بر این که اگر به مدل الگویی مشخصی برسیم چه ملاکی برای صحت و درستی این الگو وجود دارد؟ گفت: در پاسخ به این سوال باید گفت به همان دلیلی که فتوای یک فقیه را درست می دانید. رسیدن به یک مدل الگویی، نوعی فهم ز مدل ها است نه این که بگوییم خدا این نوع مدل را می خواسته است. همانطور که یک فقیه اجتهاد می کند و اگر خطا کرد یک ثواب می برد و اگر رایش درست بود دو ثواب می برد این جا نیز همین مطلب جاری است. علاوه بر این، اگر بشود به یک الگو رسید و قطعا آن الگو نیز درست باشد انسداد باب علم پیش می آمد و دیگر کسی این تحقیق را صورت نمی داد.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=16989

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب