یکشنبه, 9 دی , 1403 برابر با Sunday, 29 December , 2024
جستجو

روز سه شنبه 12 دی 1391 گروه تاریخ اسلام مجتمع آموزش عالی امام خمینی رحمة الله علیه میزبان هفدهمین نشست سیره پژوهی با حضور مدیر، اساتید گروه و جمعی از سیره پژوهان در سالن شهید عارف الحسینی بود.

موضوع این جلسه رابطه علم کلام و علم تاریخ بود که توسط حجة الاسلام دکتر محمد تقی سبحانی ارائه گردید.

پیش از آن، آقای دکتر صفری مدیر گروه تاریخ اسلام با اشاره به اهمیت این موضوع در تاریخ افزود: بطور طبیعی این بحث به سمت رابطه کلام و سیره سوق داده خواهد شد؛ زیرا مهم ترین رابطه علم کلام با تاریخ، سیره است با نگاه خاص به معصومین علیهم السلام به عنوان افرادی که جایگاه ویژه ای از قبیل علم غیب و عصمت دارند. چنین بحثی برای یک مورخ محض پیش نمی آید؛ زیرا او با شواهد و قرائن سروکار دارد و بر اساس آن به تحلیل حوادث می پردازد و نیازی به مبانی کلامی احساس نمی کند. همچنین ممکن است یک متکلم محض نیز به مباحث تاریخی توجه خاص نشان ندهد. شاید سرآغاز این مباحث، نگارش کتاب شهید جاوید باشد که به نقل برخی مباحث کلامی پرداخت و بر اساس آن حرکت امام حسین علیه السلام را تحلیل کرد و مورد انتقاد شدید متکلمین قرار گرفت که شدت آن به اندازه ای بود که تا چند دهه، مباحث و مجامع تاریخی را به حاشیه برد. در این نشست به اهمیت رابطه علم کلام و تاریخ از این منظر پرداخته خواهد شد.

پس از آن، آقای دکتر سبحانی سخنان خود را با بیان این جمله آغاز کرد که با توجه به این که چنین مبحثی پیشینه علمی ندارد تمام آن را باید به عنوان آغاز مباحثات تلقی کرد که نیاز به تدقیق و بررسی بیشتر دارد.  

وی با اشاره به این که تمام فرض هایی که در تاریخ تفکر گذشته در نسبت میان تاریخ و الهیات وجود دارد در چهار محور مباحث هستی شناسی، معرفت شناختی، باور شناختی و مباحث تاریخی باورها خلاصه می شود، بسیاری از مباحث امروزه تاریخ کلام و اصالت دینی مباحث تاریخی را از نوع اخیر برشمرد.

آقای دکتر سبحانی با بیان این که می خواهیم در این نشست تاثیر دانش کلام بر سیره پژوهی را مورد بررسی قرار دهیم، این سوال را طرح کرد که آیا علم کلام می تواند به سیره پژوهی کمک کند و آیا سیره پژوهان نیز می توانند بدون توجه به کلام وارد مطالعات سیره ای شوند؟

وی در پاسخ به این سوال، علم کلام را نه تنها برای سیره پژوهی مفید دانست بلکه آن را در برخی جهات ضروری تلقی کرد و افزود: اثبات یا نفی یک گزاره اعتقادی در یک پژوهش نسبت به سیره آن امام، موثر و بلکه ضروری است.

وی اولین ضرورت نقش پیش فرض های علم کلام در تنقیح و اصلاح پیش فرض های سیره پژوهی اشاره کرد و ادامه داد: یک سیره پژوه، بیش از هر چیز و قبل از هر مطالعه ای به پیش فرض نیاز دارد که تحقیق او را جهت مند می کند و چنین مساله ای اختصاص به سیره پژوهی ندارد و شامل هر نوع پژوهشی می گردد و توجه به این نکته که بخشی از اختلافات سیره پژوهان به اختلاف آن ها در پیش فرض های کلامی برمی گردد در نوع خود، مهم است.

وی در ادامه به برخی از نمونه های پیش فرض های کلامی اشاره کرد:

1-      این مساله که آیا قوانین طبیعی و تاریخی قابل نقض هستند یا نه؟ یک پیش فرض کلامی است؛ چه مخالف باشیم و چه موافق.

2-      اعتقاد یا عدم اعتقاد به ع

لم غیب امام، هر دو دارای پیش فرض کلامی هستند.

3-      این مطلب که تمام تاریخ ائمه علیهم السلام باید به عنوان الگو مطرح شود و هیچ جزئی از اجزاء زندگی فردی و اجتماعی امام خالی از نقش الگویی نیست و همچنین نظریه مخالف آن، هر دو پیش فرض کلامی هستند. سیره پژوه به هر کدام از این دو نظریه معتقد باشد نوع نگاه او به سیره تغییر می کند.

4-      این که هر اندیشه کلامی در حوزه امام شناسی باید از منظر تاریخی مورد بحث قرار گیرد و مثلا علم امام باید یک منظر تاریخی و واقعیت عینی داشته باشد یک پیش فرض کلامی است. همچنین اعتقاد مخالف آن به این که امام با داشتن علم غیب موظف به اعمال آن در واقعیت بیرونی نیست؛ بلکه موظف به اعمال علم طبیعی (از راه طبیعی خودش) می باشد. مانند آن چه که فقها در باره قضاوت معصومان می گویند که وظیفه امام عمل به ظاهر است، ممکن است کسی همین مساله را در مورد علم امام بگوید. وجود هر یک از این دو پیش فرض، می تواند در سیره پژوهی سرنوشت بحث را تغییر دهد.

5-      این اعتقاد که تمام اعمال امام باید دلایل طبیعی و جامعه شناختی داشته باشد یک پیش فرض کلامی است. ظاهرا منشأ این پیش فرض بر اساس این باور است که امام در برابر مردم مسئول است. مثلا اگر از امام رضا علیه السلام پرسیدند که چرا به مرو آمدید؟ باید دلیلی اقامه کند که مردم با ذهنیت عمومی، آن را بفهمند. پیش فرض مخالف آن نیز وجود دارد که دلیلی ندارد امام باید پاسخگو باشد؛ زیرا می خواهد سرنوشت تاریخ را تغییر دهد و معادلات را بر هم بزند.

آقای دکتر سبحانی در بیان تاثیر دیگر علم کلام در سیره پژوهی گفت: به لحاظ روش شناسی ، مطالعات سیره ای نیازمند علم کلام است. در بخش اول (پیش فرض ها) اعتقاد به ضرورت آن داریم اما در این بخش از تاثیر علم کلام در سیره پژوهی سخن می گوییم. وی در توضیح این بخش افزود: یک سیره پژوه با گزارش ها سروکار دارد. ابتدا آن ها را تجزیه و تحلیل می کند، از نظر کمال و نقص مورد بررسی قرار می دهد، بین چند گزاره مقایسه می کند و آن ها را با یک سری اصول و قواعد مانند پیش فرض ها می سنجد. به عنوان مثال یک گزاره ممکن است از نظر درونی مانند بررسی سندی و قواعد دیگر مشکلی نداشته باشد ولی از نظر واقعیت بیرونی وقوع آن ممکن نباشد و خصوصا با پیش فرض های کلامی منطبق نگردد. تمام یا عمده این عناصر، به گونه ای با تلقی های کلامی تصادم پیدا می کنند.

ممکن است سیره پژوه در گزاره های تاریخی مربوط به امام به دو تلقی برسد. یک تلقی این که امام بشری مانند من است و قدرتی بیش از من ندارد. زمانی که کتابی مانند عیون اخبار الرضا را مطالعه می کند بسیاری از گزارش های آن را رد می کند. اما یک تلقی نیز این است که امام قدرتی از جانب خدا دارد. چنین فردی هنگام مطالعه سعی می کند آن را تحلیل کند و تعارض بین گزاره ها را حل کند و در برخی موارد فرضیه سازی کند. چنین کاری بدون کلام ممکن نیست.

وی در بیان تاثیر سوم کلام در سیره پژوهی به تاثیر آن در محور موضوع مطالعات سیره ای اشاره کرد و گفت: اگر تصور کنیم دو نفر با دو تلقی متفاوت در مورد امام حسین علیه السلام قصد تحقیق درباره شخصیت ایشان داشته باشند در سطح اطلاعات و گزاره های تاریخی مساوی هستند. هر دو، درباره یک موضوع تحقیق می کنند اما مثلا یک مستشرق تمام پیش فرض یک شخصیت شیعی را حذف می کند و امام برای او یک فرد عادی و در برخی جهات در حد یک صحابی معمولی است ولی از طرف دیگر، فرد مقابل، معتقد است امام شخصی با ویژگی های خاص و اهداف و آرمان های بلند است. این جاست که پیش فرض های کلامی موثر است.

سخنران جلسه تاثیر چهارم را در تاثیر فلسفه تاریخ (به معنای هدف مند بودن حرکت های جمعی و فردی انسان ها بر اساس قواعد، مناسبات و ارزش ها) در سیره پژوهی دانست و گفت: ممکن است ابعاد وجودی یک شخصیت در حدی باشد که برای مطالعه درباره آن، تنها زمان خودش یا نزدیک به آن را باید بررسی کرد و گاهی یک شخصی را باید در یک دوره تاریخی مورد مطالعه قرار داد و گاهی وسعت وجودی برخی افراد به حدی است که مثلا 100 سال قبل از او را باید بررسی کرد تا مشخص شود چه عواملی سبب بوجود آمدن چنین شخصیتی شده است و تا 100 سال بعد از او را نیز باید دید تا هویدا شود حرکت او چه پیامدهایی داشته است. برخی افراد نیز ابعاد وجودی شان از این حوزه فراتر است. اینجا است که مواقف ایدئولوژیک و نگاه کلامی شما در تحلیل موثر است.

وی افزود: در این جنبه علاوه بر مواجهه ایدئولوژیک، پای فلسفه تاریخ نیز به میان می آید. تلقی برخی این است که فلسفه تاریخی حضور ائمه علیهم السلام، برخورد با بی عدالتی و اجرای قسط و داد است و برخی دیگر نیز به این امر معتقد نیست و حداقل، کارکرد حضور ائمه علیهم السلام را این مساله نمی دانند و در برخی مقاطع، اجرای عدالت را تنها منحصر به زمان ظهور امام زمان عجل الله فرجه می دانند. مواضع یک سیره پژوه در فلسفه تاریخی بسته به تحلیل و شناخت مبانی کلامی آن شخصیت، با یک فرد دیگر متفاوت است.

آقای دکتر سبحانی در پایان سخنانش به سه نظریه درباره ارتباط علم کلام و علم تاریخ و ارتباط این دو با علم سیره پژوهی اشاره کرد:

1-      هر یک از علوم تاریخ و کلام جایگاه متمایزی در سیره پژوهی دارند. هر معصومی یک بعد تاریخی دارد و یک بعد کلامی؛ که ابعاد تاریخی را باید در تاریخ و ابعاد کلامی را باید در علم کلام مطالعه کرد.

2-      سیره پژوهی زیر چتر تاریخ است و علم کلام در آن هیچ تاثیری ندارد. بنابراین هر گزاره ای با روش ها و ابزارهای تاریخی، اثبات یا نفی می شود و به علم کلام نیازی نیست.

3-      سیره پژوهی به علم کلام نیاز دارد؛ همچنان که بررسی کلامی یک شخصیت بدون بررسی سیره ای ممکن نیست و در این زمینه علمای علم کلام و علم سیره پژوهی می توانند با حفظ حرمت طرف مقابل در این زمینه با یکدیگر همکاری کنند.

پس از این سخنان، حاضران در این نشست به طرح سوالات خود پرداختند.

آقای دکتر سبحانی در پاسخ به این سوال که کسی که هیچ اندیشه کلامی ندارد یعنی نه موافق شخصی باشد و نه مخالف آن در کجای این تعریف می گنجد؟ و آیا ممکن است یک سیره پژوه فاقد اندیشه کلامی، در سیر پژوهش خود به یک اندیشه کلامی برسد؟ گفت: کلام در یک تعریف کلی به معنای دانشی است که مجموعه ای از باورهای دینی (اعم از حوزه جهان شناسی، ارزش شناسی و …) را بررسی می کند. ممکن نیست کسی نه موافق باشد و نه مخالف. طبیعتا در سیره پژوهی، شخصیت معصومین علیهم السلام را دارای ویژگی های ماورائی می دانید یا نمی دانید. البته ممکن است پیش فرض سومی نیز وجود داشته باشد؛ مثل این که شخصی معتقد باشد پیامبر صلی الله علیه و آله علیرغم آسمانی بودن شخصیت شان، در رفتارهای فردی و اجتماعی هیچکدام از عوامل ماورائی را دخالت نمی دهد.

سوال بعد متعلق به آقای دکتر صفری بود که تحت چند محور مطرح نمود: اول این که باید تعریف کلام و فرق آن با پیش فرض مشخص شود؛ ممکن است شخصی بگوید کلام اصالت دفاعی و اثباتی دارد (اصطلاحا بشرط شیء) ولی پیش فرض چیزی است که از قبل در ذهن بوده و با گزاره های تاریخی مواجه می شود. (لا بشرط).  همچنین باید روشن شود که با توجه به پیش فرض ها، آیا یک سیره پژوه باید مجتهد در علم کلام نیز باشد یا پیرو یک جریان کلامی خاص. مثلا نقل است که علامه طباطبایی معتقدند که ائمه دو وجود عنصری و نورانی دارند. آن ها با وجود عنصری زندگی می کنند. آیا می توان این نظر را اتخاذ کرد تا نیاز به مباحث دیگر کلامی نباشد؟

آقای دکتر سبحانی در پاسخ به این سوال گفت: آن چه درباره پیش فرض ها می گوییم مربوط به قدر متیقن هاست که در بسیاری از موارد ضروری است و چاره ای جز تمسک به آن نیست. یک سیره پژوه می تواند خیال خود را راحت کند تا از بقیه پیش فرض ها بی نیاز شود اما آیا همین مساله نیاز به مدلل شدن ندارد؟ همچنین پیش فرض ها به معنای انگاره های کلامی هستند که در ذهن انسان نقش می بندد و او به آن ها اعتقاد دارد. بنابراین لزومی ندارد که حتما اجتهادی باشد بلکه می تواند تقلید از یک جریان نیز باشد. ضمن این که وجود اختلاف نظر در علم کلام می تواند به اختلاف تحقیقات دو سیره پژوه بینجامد که این یک امر طبیعی است؛ البته هر دو سیره پژوه، با روش تاریخی تحقیق می کنند و در همان وادی حرکت می نمایند.

در هر علمی، محقق با روش همان علم، پیش می رود و اگر کسی بخواهد آن نظریه یا تحقیق را رد کند با روش شناسی همان علم انجام می دهد. این مساله که تشتت پیش می آید نشان از عدم سودمندی کلام در تاریخ نیست. هر علمی یک روش دارد که اگر از آن روش عدول کند خط قرمزها را رد کرده است؛ مثلا اگر در اعمال روش، حب و بغض را دخالت دهد از خط قرمز آن علم گذشته است.

وی در پاسخ به سوال دیگر مبنی بر این که در مواردی مشاهده می شود که با روش تاریخی، واقعه ای به اثبات می رسد در حالی که گزاره کلامی مخالف آن است؛ باید در این زمینه چه کرد؟ گفت:همین مساله نیز ناشی از تفاوت پیش فرض هاست. مثلا شما اگر امام حسین علیه السلام را بشری عادی دانستید آن چه از گزارش ها نیز می فهمید انسان عادی بودن ایشان است که با مبانی کلامی مخالفت دارد. یا در جایی که می خواهد یک شخصیت را عادی جلوه دهد تنها به یکی دو گزارش از طبری کفایت می کند در حالی که چند گزارش دیگر از همان شخص را در نظر نمی گیرد؛ زیرا با پیش فرض مشخصی تحقیق کرده است.

وی در ادامه به این نکته اشاره کرد که ممکن نیست کسی بدون پیش فرض باشد و هر کسی در هر دانشی باید بصورت آگاهانه، پیش فرض های تحقیق خود را بداند. کسی که با روش تاریخی تحقیقی را انجام می دهد دیگر کسی به او اعتراض نمی کند که این مطلب را از کجا آورده ای و با چه روشی اتخاذ کرده ای؟ و اگر کسی در محتوای آن با او مناقشه کند این مناقشه تاریخی نیست بلکه کلامی است. در برخی موارد نزاع تاریخ و سیره را بدون کمک گرفتن از مباحث کلامی و در نظر گرفتن پیش فرض های کلامی نمی توان حل کرد.

وی در پاسخ به سوال دیگر مبنی بر این که آنچه شما گفتید پیش شرط است نه پیش فرض، گفت: پیش فرض به معنای وتو کردن اندیشه ها نیست. پیش فرض ها در هر علمی وجود دارد و دانش هایی که بدست می آورید پیش فرض شما را نیز تغییر می دهد؛ مثلا فیزیک را از فیزیک نقطه ای شروع کردند اما بر اثر مرور زمان و زیاد شدن اطلاعات به این نتیجه رسیدند که با این پیش فرض نمی توان کار کرد و باید پیش فرض را تغییر داد.

آقای دکتر سبحانی در پاسخ به سوال آخر که پیش فرض های کلامی را برای مباحث درون مذهبی مفید ولی برای گفت و گو با مخالفین غیرسودمند می دانست، گفت: ابتدا باید بحث های جدلی را از تحری حقیقت جدا کنیم. در برخی موارد یک محقق به یک حقیقتی رسیده اما نمی تواند آن را اثبات کند. البته اگر بخواهیم دفاع کنیم لازم نیست همه حقایق را در همه سطوح بگوییم بلکه برای افکار مختلف با ادبیات خاص خودشان بیان می کنیم. همچنین در جایی که شبهه تاریخی وارد می کنند باید تاریخی جواب داد و وظیفه سیره پژوه این نیست که به اشکالات کلامی پاسخ گوید.

گزارش: محمد صادق غلامی

{jcomments on}

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=16394

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب