یکشنبه, 2 دی , 1403 برابر با Sunday, 22 December , 2024
جستجو

عنوان : امکان رؤيت حضرت حجة (عج)

سخنران : حجت‌الاسلام والمسلمين علي‌اكبر ذاكري(محقق و نويسنده)

اعضای میزگرد : آقايان سليميان، يوسفی غروی و علی اکبر ذاکری

گروه : تاريخ اسلام

تاریخ برگزاری :  1384/6/24

دبیر علمی :  محمد الله اکبری

 

نشست علمي امكان رؤيت (ارتباط با) امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) در عصر غيبت‌كبري

سخنران:  حجت‌الاسلام والمسلمين علي‌اكبر ذاكري(محقق و نويسنده)

بسم‌الله الرحمن الرحيم

 موضوع نشست امروز امكان رؤيت حضرت مهدي(عجل‌الله تعالي فرجه الشريف) در عصر غيبت‌كبري است.

البته بهتر بود موضوع، امكان ارتباط با امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) مي‌بود. اين موضوع از موضوعاتي است كه علما و دانشمندان شيعه‌ روي آن بحث كرده‌اند و نظرات مختلف و ديدگاه‌هاي  گوناگوني در اين باره ارائه كرده‌اند.  دو ديدگاه عمده در اين باره وجود دارد:

1ـ ديدگاه موافقين امكان ارتباط با امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) يا امكان رؤيت آن حضرت در عصر غيبت‌كبري.

2ـ  ديدگاه عدم امكان ارتباط با حضرت حجت(عجل‌الله تعالي فرجه) در عصر غيبت‌كبري كه متقدمين بيشتر به آن اعتقاد داشتند.

اگر فرصت كنيم ادله و استدلال‌هاي هر دو ديدگاه را مطرح مي‌كنيم.

قبل از اين كه استنادات هر يك از ديدگاه را مطرح كنيم چند نكته را بايد يادآوري كنيم:

نكته‌اول:معني رؤيت ، مشاهده و مكاشفه؛ يك رؤيت داريم يك مشاهده و يك مكاشفه.

رؤيت: رؤيت به معناي ديدن است. اين ديدن ممكن است صورت‌هاي مختلفي نسبت به صاحب الامر داشته باشد. يك صورت اين است كه كسي ممكن است در يك جمعي آن حضرت را ببيند اما نشناسد. طبيعتاً اين‌جا رؤيت هست. گاهي ممكن است كسي حضرت را ببيند اما در آن زمان نشناسد بلكه بعداً متوجه شود. اين هم يك نوع رؤيت است.

مشاهده:مشاهده معناي وسيع‌تري دارد؛ و آن ديدن با حواس و آگاهي است. يعني كسي آن حضرت را ببيند و در آن زمان توجه داشته باشد كه شخصيتي كه مي‌بيند و با او گفتگو مي‌كند امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) است. به اين نوع گاهي درك فيض هم گفته مي‌شود.

مكاشفه:يعني حالات معنوي كه فرد در طي آن به عوالم خاصي دست پيدا مي‌كند و مربوط به عرفا و شخصيت‌هاي خاص است.

محور بحث ما در ارتباط با روايات است. آيا امكان رؤيت به هر دو معنا است؟ آيا مشاهده امكان دارد يا خير؟ ما روايات را در اين زمينه مورد بررسي قرار مي‌دهيم و ديدگاه‌هاي مختلفي را كه در ارتباط با روايات ابراز شده است مورد توجه قرار خواهيم داد. بنابراين بحث مكاشفه بحث خاصي است كه ما به آن كاري نداريم. مورد بحث ما مشاهده و ديدني است كه همراه با ارتباط باشد. محور ما هم روايات است.

نكته دوم:نكته ديگر اين است كه  مقدمتاً مي‌دانيم غيبت به دو دسته تقسيم مي‌شود؛ غيبت‌صغري و غيبت‌كبري.

غيبت‌صغري را شيخ مفيد از زمان تولد كه نيمه‌شعبان 255 هـ . ق است تا شعبان 319 كه 74 سال مي‌شود، دانسته است. اما اگر از 260 هـ . ق بعد از شهادت امام حسن عسگري (عليه‌السلام)  محاسبه نماييم، 69 سال مي‌شود. در اين دوران مسلم است كه عده‌اي از افراد به حضور حضرت رسيده‌اند. نواب خاص حضرت كه با ايشان ارتباط داشتند. كساني كه سؤالات علمي و ديني داشتند از طريق نواب اربعه از حضرت مي‌پرسيدند و عده‌اي هم به محضر حضرت مشرف مي‌شدند. عثمان‌‌بن سعيد، محمد‌بن عثمان، حسين‌بن روح و علي‌بن محمد سمري نواب آن حضرت در زمان غيبت‌صغري هستند.

بحث اين است كه از زمان آغاز غيبت‌كبري كه الان هم ادامه دارد، آيا اين ارتباط بوده يا هست يا اين كه خير!؟

ديدگاه اول: ديدگاه مخالفين امكان ارتباط با امام در عصر غيبت‌كبري

در آغاز به ديدگاهي كه امكان ارتباط را نفي مي‌كند، چون از آن علماي متقدم بوده است، مي‌پردازيم. البته از متأخرين هم عده‌اي بر اين باور هستند.

عده‌اي از دانشمندان شيعه بر اين باورند كه در دوران غيبت‌كبري، امكان ارتباط و مشاهدة حضرت حجت نيست. نعماني صاحب كتاب«الغيبه» بر اين باور است. فيض كاشاني در«وافي» بر اين اعتقاد است. از متأخرين مرحوم كاشف الغطا در رسالة حق‌المبين بر اين باور است. از«رسايل» مرحوم شيخ مفيد برخلاف آن‌چه كه مشهور است، استفاده مي‌شود كه ايشان هم معتقد به ارتباط نيست. طبق روايات موجود ممكن است فقط  افراد خاصي كه در خدمت آن حضرت هستند ارتباط داشته باشند. بنابراين شخصيت‌هاي مهمي بر اين باورند كه امكان ارتباط با حضرت حجت نيست.

دلايل عدم امكان ارتباط:

 ادله‌اي كه براي عدم ارتباط ارائه داده‌اند چند دليل است. بايد توجه كرد كه آيا  واقعاً از اين ادله، عدم امكان ارتباط استفاده مي‌شود يا اين كه عدم رؤيت هم استفاده مي‌شود.

دليل اول؛ توقيع شريف حضرت حجت(عجل‌الله  تعالي فرجه)

اولين دليل و مهمترين دليل كه بر‌عدم امكان ارتباط ارائه شده است، آخرين توقيع حضرت حجت‌بن الحسن العسكري(عليه‌السلام)، است كه مربوط به سال 329 و خطاب به علي‌بن محمد سمري آمده است؛ در آن آمده است كه:

 «علي‌بن محمد! به  زودي از دنيا خواهي رفت. كارهايت را جمع و جور كن. به عنوان نائب خاص به كسي وصيت نكن كه جانشين تو  باشد كه غيبت‌كبري آغاز مي‌شود و بعد از اين امكان ظهور حجت نيست مگر با اذن خدا و اين بعد از مدت زماني است كه قلب‌ها قسي شود، زمين پر از جور و ستم شود.

در پايان اين گونه آمده:

سيأتي شيعتي من يدع المشاهده، به زودي عده‌اي از شيعيان ما خواهند بود كه ادعاي مشاهده خواهند كرد و مي‌گويند ما را مي‌بينند«الا فمن ادعي المشاهده قبل خروج السفياني و الصيحه فهو كاذب مفتر؛ آگاه باش اگر كسي قبل از خروج سفياني و صيحة آسماني كه از علائم قطعي ظهور است، ادعا كند حضرت حجت(عجل‌الله تعالي فرجه) را ديده، دروغگويي افترا زننده است».

در برخي از نقل‌ها كه از شيخ طوسي است گفته شده «و هُوكذاب مفتر» بسيار دروغ مي‌گويد و افترا زننده است.

مهمترين دليلي كه امكان ارتباط با امام را در عصر غيبت‌كبري نفي مي‌كند، اين توقيع شريف است.

در اين توقيع اشكالاتي كرده‌اند؛ از جمله محدث نوري در كتاب‌هاي متعددي كه دارند ايراد گرفته‌اند كه توقيع را شيخ نقل كرده و مرسل است.  و سندش ضعيف است خود شيخ طوسي به آن عمل نكرده است، چون ديدارهايي از افراد با حضرت را ذكر كرده است و داستان‌ها و نقل‌هاي فراواني است كه اين توقيع را رد مي‌كند.

در پاسخ به فرمايش مرحوم محدث نوري گفته شده كه اين توقيع مرسل نيست، مسند است چرا؟ ظاهراً ايشان توقيع را از شيخ نقل كرده و حال آن كه توقيع را مرحوم شيخ‌صدوق از ابو‌‌محمد حسين‌بن ابراهيم بن‌هاشمي يا هشام المكتب نقل كرده است و حسين‌بن ابراهيم جزو مشايخ صدوق بوده است. حسين‌بن ابراهيم در ري و قم بوده،  به بغداد مي‌آيد و در آن‌جا با ابوعلي همام ديداري دارد كه آن دعاي معروف«اللهم عرفني نفسك» را از ايشان نقل مي‌كند. نقل مي‌كند قبل از درگذشت علي‌بن محمد سمري من اين نامه را در منزل او استنساخ كردم. پس اين روايت و توقيع مرسل نيست. درست است خبر واحد است ولي خبر واحدي كه حجت است. چون راوي جزو مشايخ صدوق بوده و در موارد فراواني شيخ صدوق از او نقل قول كرده و مشايخ را توثيق كرده است، پس موثق است و خبر هم ضعيف نيست.

اما اين فرمايشي كه محدث‌نوري فرموده كه شيخ طوسي به توقيع عمل نكرده، ما تمام داستان‌ها و حكايت‌هايي كه مرحوم شيخ طوسي در كتاب الغيبه نقل كرده است را بررسي كرديم. ديديم تمام آن ديدارها مربوط به دوران غيبت‌صغري است. پس بنابراين منافاتي با توقيع ندارد و داستان‌هاي مربوط به ديدار هم برهان و دليل بر امكان ارتباط و رؤيت نمي‌شود.

مثلاً يكي از داستان‌هايي كه نقل كرده‌اند  داستان«جزيره خضرا» است. اين واقعه را مرحوم كاشف الغطا در «رسالة حق‌المبين» نفي كرده است. وقتي مي‌خواهد اخباريون را نفي كند، مي‌گويد: اخباري‌ها خيلي اخبار از كتاب‌هاي متروكه كه عده‌اي آن‌ها را جعل كرده‌اند، بدون بررسي نقل مي‌كنند. و يكي از كارهاي آن‌ها نقل داستان جزيره خضرا است كه ساختة افسانه‌‌سرايان است. اخيراً هم برخي محققين، كتاب مستقلي دربارة جزيرة خضرا نوشته‌اند.

بنابراين توقيع را از نظر سند نمي‌توان ضعيف دانست. بسياري از علما توقيع شريف را در كتاب‌هاي خودشان نقل كرده‌اند. افرادي مثل شيخ طوسي، شيخ صدوق، طبرسي در «اعلام الوري»، علامه مجلسي، ابن‌طاووس و…، نقل كرده‌اند و به توقيع اعتماد كرده‌اند.

در نتيجه نمي‌توان آن را ضعيف يا مرسل دانست. چون خبر واحد هم وقتي قابل اعتماد باشد، حجت است و طبق آن بسياري از علما و فقها عمل كرده‌اند.

آن‌چه كه در اين توقيع هست اين كه تعبير«مشاهده» در توقيع آمده است. يعني كسي كه حضرت را ببيند و به ايشان توجه داشته باشد. اين توقيع، رؤيت  را به آن دو معنايي كه گفتيم شامل نمي‌شود.

اما غير از اين‌ها، يك سري روايات ديگر نيز هست كه در آن‌ها تعبير رؤيت آمده است. پس اولين دليل آن‌هايي كه مي‌گويند ارتباط با حضرت حجت(عجل‌الله تعالي فرجه) در عصر غيبت‌كبري امكان ندارد توقيع است.

دليل دوم: رواياتي كه مي‌گويند حضرت در بين مردم به صورت ناشناخته هستند.

دومين دليل اين كه حضرت حجت(صلي‌الله عليه و آله) ناشناخته است. ادله زيادي داريم كه حضرت حجت در ميان مردم است. مثل حضرت يوسف(عليه‌السلام). برادران يوسف آمدند يوسف را ديدند اما او را نشناختند. از اين روايات استفاده مي‌شود كه حضرت حجت(عجل‌الله‌ تعالي فرجه) ممكن است در بسياري از مجامع حضور داشته باشد، اما افراد ايشان را نمي‌شناسند.

دليل سوم: رواياتي كه مي‌گويد حضرت در مراسم حج شركت مي‌كند ولي مردم ايشان را نمي‌بينند.

بخش ديگري از روايات، رواياتي است كه مربوط به مراسم حج است. يعني حضرت در مراسم حج شركت مي‌كند.

امام صادق(عليه‌السلام) مي‌فرمايند: «للقائم غيبتان شهد في احداهم المواسم، يري الناس و لايرونه»؛ علامه مجلسي توضيح مي‌دهد كه؛ مردم او را نمي‌بينند، يعني آن حضرت را نمي‌شناسند. اين كه روايت گفته در يكي از اين دو تا غيبت، معنا اين نيست كه در غيبت‌صغري، حضرت در حج شركت نمي‌كرده است، چون ظاهراً محمد ‌بن عثمان مي‌گويد من در حين طواف حضرت را ديدم. در اين دسته از روايات كه مربوط به حضور حضرت حجت در مراسم حج است، تعبير به رؤيت دارد. و رؤيت را به اين معنا تعبير كرده‌اند كه مي‌بينند ولي نمي‌شناسند.

دليل چهارم: روايات مربوط به امتحان شيعيان در دوران غيبت.

دليل چهارم از روايات كه امكان ارتباط را نفي مي‌كند رواياتي با اين مضمون است كه شيعيان در دوران غيبت‌كبري امتحان مي‌شوند. اين روايات از اكثر ائمه(عليهم‌السلام) نقل شده است كه مردم چون حضرت را نمي‌بينند، عده‌اي منكر وجود حضرت مي‌شوند. عده‌اي قلب‌شان قسي مي‌شود. امير‌المومنين(عليه‌السلام) مي‌فرمايد: عده‌اي تنها باور دارند كه مخلص هستند. به حضور حضرت يقين دارند. آن‌ها  حضرت را در غيبت‌كبري باور دارند.  در نتيجه اگر امكان ارتباط باشد كه هر كس به راحتي بتواند ادعا كند كه با حضرت ارتباط دارد، وقتي شك كند بعد از مدتي بايد حضرت را ببيند تا از شك خارج شود.

اما روايات فراواني داريم كه دلالت مي‌كند كه افراد بر اثر طولاني شدن دوران غيبت‌كبري و ارتباط نداشتن با حضرت منكر وجود امام مي‌شوند.

 خلاصه اين كه كساني كه قائل به عدم ارتباط هستند 4 دسته از روايات را دليل گرفته‌اند؛

1ـ توقيع شريف

2ـ ناشناخته بودن حضرت در جمع مانند حضرت يوسف(عليه‌السلام)

3ـ حضور حضرت در مراسم حج

4ـ امتحان شدن شيعيان در زمان غيبت.

ديدگاه دوم: ديدگاه موافقين امكان رؤيت و ارتباط در دوران غيبت‌كبري.

عده‌اي از بزرگان قائل به امكان رؤيت و ارتباط هستند و امكان آن را مطرح كرده‌اند. از جمله آن‌ها سيد مرتضي و شيخ طوسي و برخي ديگر از شخصيت‌ها مي‌باشند.

اخيراً هم عده‌اي شايد بگويند ما شام و ناهارمان را هم با حضرت مي‌خوريم و جديداً روزنامه‌ها چيزهايي مي‌نويسند كه آدم وحشت مي‌كند و علت آن بحث در اين زمان مهم است. همين است كه عدة زيادي سوء استفاده مي‌كنند. گاهي يك زن، دختر و گاهي يك آدم ناپاك، مي‌گويد كه ما حضرت را ديديم، فلان نكته را گفتند. يك مدتي بود كه خيلي وسيع بود و متأسفانه يك سري از حكايت‌ها و داستان‌هاي ديداري هم به كتاب‌ها راه يافت كه واقعاً وهن حضرت حجت(عجل‌الله تعالي فرجه) است. مثل داستان ديدار با آن حضرت در مدينه در مسجد قمامه و صحبت امام با لهجه اصفهاني، يا داستان ديدار سيد محمد شيوخي با امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) در مشهد كه مي‌گويد: امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) لهجة افغاني داشت.

 دلايل موافقين امكان رؤيت

دليل اول؛ توجيه كردن توقيع،

 كساني كه به امكان رؤيت معتقدند توقيع را توجيه مي‌كنند. علامه مجلسي در توجيهي مي‌گويد اگر كساني ادعاي رؤيت و ادعاي نيابت كنند توقيع آن‌ها را رد  مي‌كند، حال آن‌كه توقيع، اول مي‌گويد؛ نايب قرار نده و در پايان ادعاي مشاهده را رد مي‌كند.

دليل دوم؛ رواياتي كه مي‌گويند كساني كه با آن حضرت ارتباط دارند.

الف) روايت ابوحمزه بطائني؛

 ابوحمزه بطائني در اين روايت مي‌گويد: امام عصر(عجل‌الله تعالي فرجه) در مدينه«طَيبه» است و با او 30 نفر هستند كه وحشت نمي‌كند.

جاي سؤال دارد كه آيا امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) مي‌ترسد؟ گفته‌اند نه، يعني آن 30 نفري كه با او هستند وحشت نمي‌كنند.

ب) روايت اسحاق‌بن عمار؛

يك روايت هم هست كه شيخ مفيد به آن اعتماد كرده و از اسحاق‌بن عمار است كه مي‌گويد: كسي به حضرت حجت(عجل‌الله تعالي فرجه) دسترسي ندارد مگر «خاصة مواليه»،خدمتگزاران خاص حضرت كه ارتباط دارند.

دليل سوم:اجماع كاشف از قول معصوم؛

مي‌گويند وقتي كه شيعيان در مسأله‌اي اجماع كنند و مخالفي نباشد، حتماً در جمع آن‌ها حضرت حجت هستند. يا به تعبير ديگر گاهي افراد سخن را از حضرت حجت مي‌شنوند ولي به جاي اين كه از ايشان نقل كنند مي‌گويند«اجمع العلما».

 ميزگرد علمي

اعضاي ميزگرد:

حجت‌الاسلام والمسلمين محمد‌هادي يوسفي غروي (محقق و نويسنده)

حجت‌الاسلام والمسلمين علي‌اكبر ذاكري (محقق و نويسنده)

حجت‌الاسلام والمسلمين خدا‌مراد سليميان (محقق و نويسنده)

دكتر محمد‌ الله‌اكبري (معاون پژوهش و عضو هيأت علمي مدرسه‌عالي امام خميني(ره))

  دكتر الله‌اكبري: جناب استاد يوسفي غروي نظر شما درباره امكان يا عدم امكان رؤيت امام در عصر غيبت كبري با توجه به دلايل چيست؟

استاد يوسفي غروي: مرحوم آقا سيد محمد صدر يا شهيد صدر دوم در «موسوعه الامام المهدي» كه البته بيشتر با نظارت و تشويق شهيد سيد محمد‌باقر صدر آن را در 4 جلد نوشته‌اند، در آخر جلد اول متن نامه حضرت (توقيع) را نقل مي‌كند.

بسم‌الله الرحمن الرحيم

يا علي بن‌محمد سمري! براي طلاب جوان عرض مي‌كنم كه «سمره» اسم درختي است، مثل زينب و جعفر كه اسم درخت است. در قديم نام‌گذاري به اسم حيوانات و نباتات در ميان ملت‌‌ها، از جمله در عرب، شايع بوده است.

«قال المهدي(عجل‌الله‌ تعالي فرجه):  يا علي‌بن محمد سمري…فقد وقعت الغيبة التامة»

بعضي از همين كلمة تامه يك چنين استفاده‌اي را كه جناب آقاي ذاكري كرده‌اند داشته‌اند. كساني هستند كه به خود اين كلمه استناد كرده‌اند كه اگر بنا باشد بگوييم كه امكان رؤيت هست، بنابراين كلمه تامه را نمي‌توانيم معني كنيم. و وقتي هم كه غيبت تام باشد به اين معنا است كه اتصالي، ارتباطي، رؤيتي و ملاقاتي وجود نداشته باشد. بعد مي‌گويد. «فلا ظهور» بعضي اين كلمه را مؤيد معني تامه گرفته‌اند كه «ظهور» نفي جنس شده است؛ بنابراين هر نوع ظهور فردي و شخصي هم در اين جا نفي شده است. البته به بحث سندي كه ايشان اشاره فرمودند، نمي‌توان ايراد گرفت.

«فلا ظهور الا باذن الله تعالي ذكره و ذلك…. فمن ادعي المشاهدة قبل خروج السفياني…. فهو كذاب مفتر»؛

بر خلاف شهرت لفظي كه در محافل و مجالس ما پيدا كرده است، غالباً از خيلي از فضلا اگر قبل از خواندن متن پرسيده مي‌شد گفته مي‌شد من ادعي الرؤيه فكذبوه،در صورتي كه متن اين گونه نيست.  فرقي كه مرحوم شهيد صدر گذاشته است، فرق خوب و دقيقي است كه اگر«ادعي الرؤيه فكذبوه» باشد، مي‌شود حمل كرد به يكي از محاملي كه بعضي از آقايان حمل كرده‌اند، كه يك امر تكليفي است؛ يعني اگر قطع به صدق مدعي هم داشتيد بالاخره وظيفه شما تكذيب است. اما در توقيع جمله «فهو كذاب مفتر» است و اين يك جمله اسميه است. ظاهر عبارت (كه ظاهر هم حجت است) ظاهر تكليفي نيست، بلكه خبري مي‌دهد. البته اين را هم عرض كنم؛ هم دفاع از صحت سندي را مرحوم صدر انجام داده است و هم دفاع از صحت اجمالي يا حتي تواتر يا حتي تواتر اجمالي. حكايت ملاقات‌ها و زيارت‌ها و ديدارها را باز دفاع كرده كه نه اين را مي‌توان تكذيب و تشكيك كرد و نه آن را. در عين حال ايشان در حصول تعارض دقيق علمي اصولي بين اين دو تا تشكيك كرده است. آقايان فقها و اصوليون آشنا هستند كه در مقام جمع و تعادل و يك دقت مته به خشخاش گذاري دارند؛ اول اصلاً ثابت كن كه تعارض هست، بعد برو سراغ علاج. مرحوم صدر اين‌جا توقف مي‌كند و مي‌گويد: دليلي نداريم، تعارض به آن معناي دقيق و اصولي مستحكم نيست. چرا؟ سه صورت داريم

1ـ مي‌دانيم كذب است. اين تعارض نيست چون كذب بودنش ثابت است.

2ـ حد وسط است. محتمل الصدق و الكذب است مثل خيلي از اخبار.

3ـ متيقن الصدق است و اين فرض را نمي‌توان دفن كرد.

برخي جاها به قدري دلايل صدق خوب است كه يقين اجمالي حاصل مي‌شود. آيا اين موارد را هم «فهو كذابٌ مفتر» مي‌تواند شامل شود؟ اين‌جا خروج موضوعي دارد. چرا؟ چون كذاب مفتر نمي‌خواهد يك چيز قطعي الصدق را از صدق بياندازد. اگر جمله تكليفي بود، «فكذبوه» بود، قابل تطبيق بود؛ اما چون جمله انشايي نيست، جمله اسميه است، نمي‌توان چنين باشد. «كذاب مفتر» براي مواردي است كه محتمل الصدق و الكذب باشد. بنابراين فايده اين توقيع اين است كه تحذير كند از اين ادعاهاي زياد و اصل را بر تكذيب محتملات الكذب قرار دهد الا ما خرج با‌لدليل.

دكتر الله‌اكبري: جناب آقاي  سليميان نظر شما چيست؟

حجت‌الاسلام سليميان:به نظر مي‌رسد طرح بحث ارتباط با حضرت مهدي(عجل‌الله تعالي فرجه) بدون توجه به يك سري مسايل اساسي و بنيادين راه به جايي نمي‌برد. از جملة آن‌ها مي‌شود بحث چگونگي غيبت حضرت مهدي(عجل‌الله تعالي فرجه) يا محل زندگي ايشان را مطرح كرد؟ يا اين كه آيا مقصود ما از  رؤيت و امكان رؤيت تا چه محدوده‌اي هست؟ كه اگر به اين موارد توجه شود و تا حدودي، به رغم اين كه روايات در اين باره به نوعي متقابل همديگر هستند، حل شود بحث امكان رؤيت تا اندازه‌اي حل خواهد شد.

مستحضر هستيد ما در بحث چگونگي غيبت حضرت مهدي(عجل‌الله تعالي فرجه) روايات مختلفي داريم. دسته‌اي از روايات نحوة غيبت حضرت را به صورت ناشناس مطرح مي‌كند. بعضي ناپيدايي مطرح مي‌كند.

 در مورد ناپيدايي دو ديدگاه به وجود مي‌آيد؛ يكي ديدگاهي كه خيلي معتبر نيست كه حضرت از جسمي نامرئي برخوردار باشد. ديدگاه معتبر اين است كه حضرت تصرف در ديدگان طرف مقابل مي‌كند و بين حضرت و آن فرد حجاب و پرده‌اي حايل مي‌شود.

بنابراين اگر ديدگاه نخست را بپذيريم كه مقصود از غيبت حضرت نامرئي بودن به اين نحو است، در مورد ملاقات يك سخن پيش مي‌آيد و اگر غيبت را به معناي ناشناسي حضرت بگيريم، باز بحث رؤيت را به مسير ديگري خواهد رفت، كه اين مي‌طلبد كه با مراجعه به روايات و اين دسته‌بندي كه در  روايات به روشني آمده است، تكليف بحث چگونگي غيبت را حل كنيم. محل زندگي حضرت هم بي ‌ارتباط با چگونگي غيبت و رؤيت نيست.

اما آن‌چه كه در پاسخ فرمايش جناب آقاي الله‌اكبري عرض مي‌كنم اين كه امكان رؤيت يك بحث است،  وقوع رؤيت  يك بحث و ادعاي رؤيت بحث سومي است. به نظر مي‌رسد منعي بر‌امكان رؤيت و مشاهده وجود ندارد. چه در معناي نخست پنهان زيستي و غيبت و چه در معناي دوم.

در مورد وقوع رؤيت هم، دليلي بر عدم نداريم. در نفس الامر وقوع رؤيت منعي ندارد. آن‌چه كه پرهيز از آن داده شده و بايد روي آن بحث كرد، ادعاي مشاهده است كه حكم براي آن صادر شده است. بنابراين به نظر مي‌رسد امكان هيچ منعي ندارد، حتي در مرحلة وقوع هم دليلي ندارد. فقط بحث ادعاست.

نكته بعدي اين است كه ما بحث ارتباط را با مشاهده و رؤيت مرز‌بندي كنيم. ذيل آية شريفه «اصبروا و صابروا و رابطوا» امام معصوم فرمود: « أي رابطوا اما‌مكم المنتظر». ارتباط را مي‌توانيم در دو بعد مهم ارتباط روحي و معنوي و ارتباط ظاهري و جسماني معنا كنيم. بنابراين باب ارتباط نه تنها بسته نيست بلكه ما توصيه شده‌ايم كه در زمان غيبت با حضرت  ارتباط داشته باشيم و عمدتاً توجه در اين ارتباط، روحي و معنوي است و جزء وظايف ماست.

تمامي دعاهايي كه خوانده مي‌شود و خطاب‌هايي كه به حضرت ايراد مي‌كنيم  نوعي از ارتباط است. بنابراين به نظر مي‌رسد ما بايد بحث چگونگي غيبت را حل كنيم، كه البته من قبول ندارم كاملاً حل شود؛ چون وجود مقدس حضرت و كل ما يتعلق به عنوان سري از اسرار الهي در روايات معرفي شده است و حتي من مي‌خواهم بگويم نحوه ارتباط جسمي با حضرت هم شايد سرٌ من سر الله و غيبٌ من غيب الله باشد.

بنابراين اگر ما تا حدودي در بحث چگونگي غيبت و بحث محل زندگي ايشان با استفاده از روايات، به جايي رسيديم؛ مي‌شود بحث قبول امكان رؤيت و وقوع آن و رد ادعاي مشاهده را نتيجه‌مند و مثمر دانست و گر نه پرداختن به صرف اين مسأله پرداختن به شاخ و برگ است.

اگر مبناي جدي بحث ما  بر پنهان زيستي به مبناي عدم الرؤيه، به معناي لايري جسمه، لايري شخصه و…. باشد، معناي رؤيت اصلاَ موضوعيت پيدا نمي‌كند. اگر يري الناس و يعرفونهم و لايرونه ولايعرفونه شد، بحث رؤيت هم مي‌آيد.

برخي از اهل‌سنت كه منكر مهدويت شده‌اند گفته‌اند ما به لحاظ اين كه ديديم اعتقاد به مهدويت تالي فاسدهاي زيادي دارد، فعلاَ از آن دست بر مي‌داريم تا اين تالي فاسدها دامن‌گير ما نشود. من به رغم اين كه فرمايشات آقاي ذاكري را قلباَ قبول دارم، اما نكند خداي نكرده به خاطر اين كه امروزه بحث ملاقات دچار چالش‌هاي جدي و انحرافات روشني در جامعه ما شده است،  به خاطر اين مفاسد و آثار سوء اين بحث، بحث را به گونه‌اي سمت و سو دهيم كه مشكلاتي پيش آيد.

 حجت‌الاسلام والمسلمين ذاكري:

اول بحث توضيحاتي داديم. بحث در امكان عقلي نيست. امكان عقلي را كسي نمي‌تواند نفي كند. بحث در امكان وقوعي است و بحث رؤيت، ديدن حسي است. در معنايي كه براي مشاهده ذكر كرديم، مشاهده ديدن با حواس است. پس بنابراين ما ديدار روحي و معنوي و بحث مكاشفي را جدا كرديم.

نكته اين است كه آيا اين ديدارهايي كه واقع شده چگونه است؟ از شيخ طوسي ايراد مي‌گيرند و جواب مي‌دهد. گفتند؛ كه اهل‌سنت مي‌گويند امام زمان(عجل‌الله  تعالي فرجه) هست، اما وقتي ما نه او را مي‌بينيم و  نه ارتباط داريم چه فايده‌اي دارد؟

در برابر اين اشكال چنين پاسخ داده‌اند: امكان ديدار و ارتباط هست، اما نكته‌اي كه هست اين است كه توقيع مي‌گويد اگر ادعا كند…. ممكن است بسياري افراد ارتباط داشته باشند ولي ادعا نداشته باشند. پس واقع شده، شما نمي‌توانيد در آن ترديد كنيد، توقيع هم اين را شامل نمي‌شود.

نكتة ديگر اين كه برخي از ديدارها مثل ديدار بحرالعلوم و ديدار مقدس اردبيلي كه ذكر آن در كتاب‌ها آمده است، حقيقت اين است كه در كتاب‌ها برخي چيزها ذكر شده، اما ما نديديم خود علامه حلي چنين ادعايي داشته باشد. خود بحرالعلوم چنين ادعايي كرده باشد. معلوم مي‌شود خود آقايان، اگر فرض را بر اين بگيريم كه اين اتفاق افتاده، قائل به توقيع بوده‌اند. توقيع را قبول داشته‌اند. حالا شاگردي يا خادمي يا كس ديگري ادعا داشته كه آقا با امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) ديدار داشته است، چيزي غير از ادعاي خود شخص مشاهده كننده است. پس مشاهده كه گفته مي‌شود اين چيزي است كه شخص به عينه ديده و ادعاي آن را كرده باشد. اما اگر كسي به واسطه از ديگري نقل مي‌كند يعني خود آن طرف ادعا نكرده، يا لااقل ادعايش به ما نرسيده كه ما مواظب باشيم و تكذيب كنيم. شيخ‌طوسي در پاسخ به اين اشكال همين را مي‌گويد. مي‌گويد ما امكان را نفي نمي‌كنيم، اما اين خود شخص و امام زمان(عحل‌الله تعالي فرجه) است كه آيا آن موانع ارتباط را برطرف كرده يا نكرده؟ ممكن است كسي موانع را برطرف كرده و ارتباط را برقرار كرده است، آن‌چه كه با توقيع مخالفت دارد آن است كه ادعا كند.

ـ (سؤال)حجت‌الاسلام والمسلمين نجفي(عضو هيئت علمي گروه فقه): ديدارهاي مرحوم بحر‌العلوم و شيخ مفيد را چه مي‌گوييد؟

ـ پاسخحجت‌الاسلام والمسلمين ذاكري: بحرالعلوم ادعا نكرده است. كتاب رجال بحرالعلوم، جلد 3، صفحة 320، ايشان مي‌گويد: مي‌توان در توقيعات مفيد ترديد كرد. مگر اين كه كسي بگويد كه چون چنين ادعايي مشاهده نشد شايد مثلاَ رد نكرد. پس خود بحرالعلوم، آن‌چه كه مكتوب از ايشان است، اولين كسي است كه در توقيعات شيخ‌مفيد ترديد كرده است. اين جريان ديدار را ما جايي مستند از مرحوم ميرزاي قمي نديديم. اگر باشد، ادعاي با واسطه مي‌شود.

آقاي الله‌اكبري: ما از جناب آقاي نجفي مي‌خواهيم كه حرفشان را مستند كنند. كتابي، مقاله‌اي، رساله‌اي كه مرحوم بحرالعلوم يا ميرزاي قمي نوشتة خودشان باشد. اگر باشد قابل بحث است.

سؤال:حجت‌الاسلام والمسلمين دكتر برجي(مدير گروه فقه مدرسه): همة آقايان به توافق رسيدند كه آن‌چه  كه مورد بحث است ادعاي رؤيت است نه امكان رؤيت. امكان اصلاً يك بحث فلسفي است و جا ندارد كه به اين بحث چسبيده شود و اين عنوان بيايد.

نكته دوم اين كه سخنران محترم اول ادعاي عدم امكان رؤيت را با شادابي و سرحالي به تفصيل بيان كرد و همه سرحال گوش دادند. آخر جلسه و خيلي مختصر فرمود: بله، عده‌اي هم قائل به امكان رؤيت‌اند و حالا فرصت نيست و خسته شديد و وقت هم كم است. اين سبك، سبك درست بحث علمي نيست. سؤالي كه بنده دارم و دوست دارم حل شود اين است؛ با توجه به اين كه بحث به اين‌جا كشيده شد كه آن‌چه محل بحث است ادعاي رؤيت است نه وقوع رؤيت و نه امكان رؤيت،  پس اين اختلاف علما در چيست؟ موافق و مخالف در چه چيزي اختلاف دارند؟ آيا آن كه موافق است، يعني مي‌گويد ادعاي رؤيت هم عيب ندارد و آن كه مخالف است، منكر ادعاي رؤيت است؟ كسي داريم كه گفته باشد؛ ادعاي رؤيت مانعي ندارد؟ اختلاف در چيست؟

دكتر الله‌اكبري: حاج‌ آقاي برجي و ديگر دوستان به عنوان نشست (امكان رؤيت در عصر غيبت كبري) اشكال دارند. كلمة امكان رؤيت كه در عنوان آمده است گناهش گردن من است، به لحاظ اين كه آن روز اين اتفاق نظر نبود كه بحث بر سر ادعاي مشاهده باشد. در باب سؤالي كه مطرح شد آيا كسي هست كه پاسخ‌گوي آقاي دكتر برجي باشد؟

ـ حجت‌الاسلام ذاكري:گفتيم محور بحث ما روايات است. روايات را دسته‌بندي كرديم. رواياتي كه موافقين استدلال كرده‌اند، بيش از همان رواياتي كه ما گفتيم، روايتي نداريم. پس بنابراين در عين حالي كه وقت كم بود ما به آن‌چه كه محور بود اشاره كرديم و گفتيم: در يكي از آن‌ها گفته شده كه با حضرت 30 نفر هستند. در يكي ديگر دارد كه «خاصة مواليه»با حضرت هستند. بيش از اين، آن‌ها استدلال روايي ديگري ندارند.

نكته ديگر اين است كه يك سري از علما اصلاًَ منكر رؤيت به صورت مطلق هستند. يعني به‌طور مطلق انكار مي‌كنند. از جمله نعماني، مرحوم فيض در وافي، مرحوم كاشف الغطا و مرحوم مفيد هم خاصه مواليه را در يكي از رسائلشان مطرح مي‌كنند.

موضوع ديگر اين است كه سيد مرتضي و شيخ طوسي كه اولين افرادي هستند كه آمده‌اند رؤيت را در دوره غيبت‌كبري مطرح كرده‌اند، در پاسخ از سوالات قاضي عبدالجبار بوده كه اشكال كرده، امام زماني كه هيچ ارتباطي با ما ندارد چه فايده‌اي دارد؟ آمده‌اند چند تا فايده براي حضور حضرت در پردة غيبت ذكر كرده‌اند. يكي اين كه اگر شيعيان بدانند چنين امام زماني ناظر بر اعمال آن‌هاست و ممكن است در مجالس آن‌ها حضور پيدا كند ولي آن‌ها او را نمي‌شناسند، بيشتر مواظب اعمال و رفتار خود هستند. در پايان هم گفته‌اند امكان دارد اولياي الهي آن‌ها را ببينند. شيخ‌طوسي به اين نكته مي‌پردازد كه چون امكان هست، اگر كسي ادعاي مشاهده نكند مشكلي ندارد و با توقيع هم منافات ندارد. مضمون كلام شيخ‌طوسي اين است.

ديگران، مثل محدث نوري كه در اين زمينه كار كرده است، گفته است هم امكانش هست و هم وقوعش. حكايت‌ها و داستان‌هاي زيادي هم در كتاب‌هاي مختلفش نقل كرده است.

حجت‌الاسلام والمسلمين غائبي(عضو هيئت علمي، گروه فقه)؛من فكر نمي‌كنم تفكيكي كه حضرات اساتيد بين  امكان رؤيت و خود رؤيت مي‌كنند، تمام باشد. چون وقتي مي‌گويد«من ادعي الرؤية فهو كذابٌ مفتر»،از باب اين است كه غيبت تامه است. غيبت تامه معنايش اين است كه مدعي رؤيت دروغ مي‌گويد. نه از باب اين كه ادعا مي‌كند اما در متن واقع هم ديده، اما ما مي‌گوييم چرا گفتي؟ توقيع نمي‌خواهد بگويد چرا گفتي؟ اگر هم ديدي نگو. مي‌گويد رؤيت واقع نمي‌شود. چون غيبت، غيبت تامه است. پس هر كس مدعي رؤيت باشد كذاب مفتر است. چون واقع نشده است، نه از باب اين كه واقعاً واقع شده اما كسي ادعا نكند. بنابراين به بحث‌هايي كه پيرامون امكان رؤيت و ارتباط مي‌كنيد، نيازي نيست. چون در اين‌جا، امكان ذاتي، امكان وقوعي معنا ندارد. در اين جا امكان به معناي احتمال است. احتمال در مقابل جزم و الا معناي امكان وقوعي كه بگوييم اصلاً امكان ندارد، منجر به استحالة ذاتي مي‌شود. چون  منجر به آن مي‌شود چنين معنايي معقول نيست. امكان به معناي احتمال است. اما به كار بردن لفظ امكان با توجه به معاني مختلفي كه دارد مقداري فريب دهنده است. به هر حال تفصيل بين ادعاي رؤيت و خود رؤيت و وقوع رؤيت به نظر بنده تمام نيست.

حجت‌الاسلام والمسلمين ذاكري:

در توضيح بايد عرض كنم در برخي از نسخه‌ها غيبت تامه و در برخي غيبت ثانيه ذكر شده است. نكته ديگر اين كه «فكذبوه» (آن را تكذيب كنيد)، توضيح داده شد. در خود روايت اين نيست و ما در واقع مدافع شيخ طوسي شديم. مي‌گويد كسي كه ادعا كند كاذب است. اگر كسي ادعا نكند كاذب هم نيست. اين مدعي مشاهده را گفته است.  آن‌هايي كه استدلال مي‌كنند مي‌گويند: كسي كه ادعاي مشاهده كرده و گفته آن حضرت را ديدم او كاذب است. اگر كسي ادعا نكرده باشد، شما نمي‌توانيد تكذيب يا تأييد كنيد.

حجت‌الاسلام والمسلمين قدسي(عضو گروه فقه و اصول مدرسه)

در جواب آقاي غايبي بايد عرض كنم اين كه ايشان ادعا را كاشف از عدم وقوع مي‌داند، انصافاً درست نيست. به اين دليل كه يك چيزها و توالي فاسدي بر ادعا مترتب مي‌شود كه بر اصل وقوع مترتب نمي‌شود. امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) يكي از القابش در روايت لوح سبز«رحمتهةللعالمين» است. باب دعا هم كه باز است. حضرت هم كه فرزند امام صادق(عليه‌السلام) و امام باقر(عليه‌السلام) و رسول اكرم(صلي‌الله عليه و آله) است كه بسياري از اصحاب هر وقت مي‌خواستند خدمت اين حضرات، برسند امكان اين امر برايشان وجود داشت. به حسب ظاهر در ديدارهاي خصوصي و فردي كه مكتوم بماند آن تالي فاسد‌ها هم وجود ندارد. چه اشكالي دارد بنده سرباز و شاگرد و نوكر امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) و شيعه امام زمان در سرّ و خلوت خودم از خداي خودم تقاضا كنم كه به محضرش برسم؟ و فرض را هم بر اين بگيريم كه حضرت هم مطمئن باشد، يا خود طرف اطمينان داشته باشد كه اين را افشا نمي‌كند. اما در عين حال به محضرش برسند و از راهنمايي‌ها‌يشان استفاده كنند. اين چه بعدي دارد؟ چرا ما اين اميد را در دل افراد كم فروغ كنيم. ما يك عمري از حضرت خواستيم كه توفيق تشرف پيدا كنيم. اما وقتي كه كسي مدعي رؤيت و ديدار شود، امكان فساد وجود دارد و خيلي از افراد ممكن است چيزهاي دروغي را هم ادعا كنند. حضرت براي اين كه جلوي اين مفاسد را بگيرد مي‌گويد ادعا نكنيد.

دكتر الله‌اكبري:جناب آقاي سليميان! آيا شما در مطالعاتي كه در باره رؤيت‌ها و ديدارها با امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) داشته‌ايد، يك سير تاريخي را مشاهده كرده‌ايد كه هر چه از گذشته به عصر ما نزديك مي‌شود تعداد آن بيشتر مي‌شود؟

حجت‌الاسلام والمسلمين آقاي سليميان:

دوست بزرگوارم پرسيدند كه اختلاف علما در چيست؟ از آن جهت كه نوك پيكان توقيع به مدعي است، به نظر مي‌رسد كساني كه مي‌خواهند  مدعي را رد كنند به نوعي مي‌خواهند ادعا را درست كنند. بنابراين، اختلاف به نظر حقير نه تنها در امكان نيست، بلكه در نفس وقوع هم نيست. بلكه در ادعا است و اين اشتقاق در مرحلة ادعا به وجود مي‌آيد. يك عده‌اي با رد توقيع مي‌خواهند بگويند: آقا ادعا هم مشكل ندارد و عده‌اي هم با قبول توقيع مي‌گويند! نه، در مرحلة ادعا هم مشكل دارد.

 همين‌هايي كه نقل كردند اين همه حكايات ديدار را نقل كرده‌اند اگر اشكال مي‌ديدند، اين‌ها را قبول نمي‌كردند. اين‌كه در كتاب‌هايشان نقل كرده‌اند، يعني قبول كرده‌اند. اما اين كه ابراز عقيده كرده باشند كه قبول نداريم، جايي نديديم ولي اين فعلشان دليل بر اين است كه قبول داشته‌اند.

در مورد روند ملاقات‌ها و نقل فراوان آن‌ها دغدغه‌اي كه در عزيزان ديده مي‌شود، قابل تقدير است و من عرض مي‌كنم جاي بسيار نگراني است كه در آيندة نه چندان دور بحث مهدويت را اين پيرايه‌ها خواهد انداخت و خداي نكرده از جايگاه خودش ساقط خواهد كرد. متأسفانه در اين سال‌هاي اخير بسيار مشوّه شده است. من يك نكته‌اي را عرض مي‌كنم كه اميدوارم اين چنين نبوده باشد. شنيده‌ايم كه قبلاً براي اين كه نسبت به قرآن و تلاوت آن در مردم اقبال ايجاد كنند، يك سري فضايل السور را مطرح كرده‌اند. رواياتي كه اگر فلان سوره خوانده شود، فلان حجم از ثواب را خداوند مي‌دهد، كه اكثر اين‌ها مبالغه آميز و غير قابل قبول است.

من نگران اين هستم كه خداي نكرده در مقاطعي از تاريخ بحث مهدويت، چنين رخدادي پيش آمده باشد. البته اين يك فرض است و جاي تحقيق دارد. اما در سال‌هاي اخير متأسفانه عده‌اي به اين مسائل دامن مي‌زنند. متأسفانه در حوزه علميه هم هيچ گونه اشراف و نظارتي بر بحث‌هاي حوزه مهدويت انجام نمي‌گيرد و بسياري از كتاب‌ها كه به عنوان خدمت به حضرت صاحب‌الامر(عجل‌الله تعالي فرجه) صادر مي‌شود، وهن آن حضرت است و بسياري از موضوعات اساسي را زير سوال مي‌برد.

آقاي الله‌اكبري:  جناب آقاي يوسفي بالاخره چهل شب چهار‌شنبه مسجد مقدس جمكران برويم يا نه؟

حجت‌الاسلام يوسفي غروي: به نظر مي‌رسد اين سوال دربارة مسأله شناخت آن حضرت است تا رؤيت و مشاهده و چنان‌كه برخي از علما در توقيع مبارك ترديد كرده‌اند. آيا خوابي كه مسجد مقدس جمكران بر اساس آن بنا شده است، قابل ترديد نيست؟

پاسخ اين است كه چرا، قابل ترديد است و حتي نقل با يك واسطه از آيت‌الله مشكيني دارم كه ايشان به اين اندازه از نقلي كه درمدينة العلم مرحوم شيخ‌صدوق شده است كه منتهي به حسن بن‌مثله جمكراني مي‌شود، ايشان تشكيك كرده‌اند، اين را هم اضافه كنم كه شروع رفتن به مسجد در شب چهار‌شنبه از مرحوم صاحب جواهر بود. ايشان براي اقبال و توجه بيشتر مردم به مسجد سهله و امام عصر(عجل‌الله تعالي فرجه) اين حركت را با تعدادي از شاگردانشان به طرف مسجد سهله راه اندازي كردند. تاريخ تأسيس اين است انتخاب اين شب، علت خاص، روايت يا ترجيحي نداشت.

 عهد مرجعيت مرحوم آيت‌الله شاهرودي نوة ايشان يعني آقاي سيد عبدالهادي شاهرودي كه مدتي هم امام جمعه علي‌آباد كتول بودند خودش  نقل كرد كه شب‌هاي چهار‌شنبه با رفقاي هم درس و بحثمان جمع شديم كه به مسجد سهله برويم. آيت‌الله شاهرودي توجه‌شان جلب شد، آمد پرسيد كجا؟ گفتيم: مي‌رويم مسجد سهله. گفت: نرويد! گفتيم: چرا؟ گفتند: حرام است. گفتيم: حرام است! چرا؟ گفتند: براي شما حرام است، چون شما معمّم هستيد و تابلويي هم نداريد كه نوشته باشيد ما به قصد شب‌ چهار‌شنبه نيامده‌ايم. وقتي شما شب چهار‌شنبه با اين جمعيت به طرف مسجد مي‌رويد، معنايش امضاي مشروعيت و ورود شب چهار‌شنبه مي‌شود.

در قم و مسجد جمكران هم عده‌اي در اثر همين شبهه كه شب چهار‌شنبه معروف شده بود، بنا كردند شب جمعه بروند كه آن شبهه دامنشان را نگيرد، ولي بعد كم كم هر دو شب شد و بعد هر 7 شب هفته شد. عرضم اين است كه در اصل امكان تشكيك كه چرا، للتشكيك مجالٌ واسع.

حجت‌الاسلام والمسلمين دكتر برجي(مدير گروه فقه و اصول مدرسه)؛ در اين مساجد خدا را عبادت مي‌كنند. نماز مي‌خوانند. بنابراين به نظرم اين جور راه‌ها با توجه به اين كه راه‌هاي خلاف به روي مردم زياد باز است، درست نيست. مردم با انگيزة خدايي، به عشق امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) به مسجد مي‌آيند. مسجد كه هست. حالا فرض بر اين كه شما در سندش تشكيك بفرماييد، اين‌گونه تشكيك‌ها اگر راه پيدا كند در خيلي مسائل ديگر هم همين طور مي‌توان تشكيك كرد. در همان توقيع هم اين تشكيك هست. مردم به عشق امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) آن‌جا نماز مي‌خوانند. نماز خواندن كه اشكال ندارد. تسامح در ادله سنن ما داريم كه اين‌جا مؤيد اين قضيه است و اين كار(رفتن به اين مساجد در اين شب‌ها) يك شكوهي ايجاد كرده است؛ مردم مي‌آيند به ياد خدا و پيامبر و اهل‌بيت مي‌افتند، اشك مي‌ريزند دعا مي‌خوانند. بنابراين اصل مشروعيت آن بر اساس تسامح در ادله سنن خصوصاً با توجه به اين كه مسجد است، به نظرم جاي شبهه ندارد و ايراد القاي شبهه شايد مانع خير شود.

حجت‌الاسلام والمسلمين ذاكري؛من در تكميل فرمايشات جناب آقاي برجي نكته‌اي را عرض كنم؛ همان طور كه اشاره شد، اگر بخواهد از نظر سند بررسي شود، آن‌چه كه نقل كرده‌اند در كتاب مونس الحزين شيخ‌ صدوق است كه اكنون مفقود است و علاوه بر آن، اين كه كسي نگفته كه شيخ صدوق چنين كتابي داشته است. مدينة‌العلم را ذكر كرده‌اند و بر مي‌آيد كه سيد‌بن طاووس در يك سري از كتاب‌ها چندين روايت از مدينة‌العلمشيخ صدوق نقل مي‌كند.

نكته ديگر اين است همان طور كه جناب برجي فرمودند، واقعيت اين است كه اين مساجد الان مركزي براي ارتباط معنوي با امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) شده است. در ارتباط با نمازي كه در اين مساجد مي‌خوانند، بحث ديگري است كه ممكن است اين نماز مشروعيت نداشته باشد. ظاهراً در دو ـ سه تا منبع از جمله مكارم الاخلاق و يكي ديگر از كتاب‌هاي مرحوم طبرسي كه اسمش در ذهنم نيست، اصل نماز با اين كيفيت در آن‌ها وارد شده است. اگر آن كتاب‌ها اين نماز را با اين كيفيت نقل كرده باشند و نقلش معتبر باشد، ظاهراً با تسامحي كه در ادله است مشكل نماز حل مي‌شود. در مورد مساجد هم، اين مساجد جايي است كه افراد نماز مي‌خوانند دعا مي‌خوانند و به ياد امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) هستند. همان طوري كه ممكن است افراد در يك جايي جمع شوند و در آن‌جا به ياد امام زمان(عجل‌الله تعالي فرجه) نماز بخوانند و دعا كنند.

والسلام

 

منبع: وبسایت مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره)

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=18172

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب