آقای دکتر علیرضا واسعی در گفتگو با برنامه راهی به روشنایی شبکه چهار سیما ضمن اشاره کوتاهی به کتاب «نگاهی نو به عاشورا» در تحلیل علت وقوع رخداد عاشورا، دنیا طلبی مردم و دوری از سنت اصلی پیامبر اسلام (ص) و همچنین فاصله بسیار زیاد حکومت اموی با آموزه های پیامبر (ص) را از مهم ترین این دلایل برشمرد.
شما اخیرا کتابی در حوزه عاشورا پژوهی نوشته اید و سعی کرده اید نگاهی نو و متفاوتی به عاشورا داشته باشید. از آن زمان تا کنون شیعیان همیشه سعی کرده اند ارتباط عاطفی و معنوی داشته باشند. عالمان نیز همیشه سعی کرده اند متناسب با مقدمات علمی و معرفتی خودشان به تحلیل این واقعه بپردازند. اگر بخواهیم نگاه کلی به رویکردهای مختلف در باره حادثه عاشورا د اشته باشیم از همان زمان تا کنون، نظر خود را در این زمینه بیان کنید.
این سوال در عین بنیادی بودن، بسیار گسترده به نظر می آید؛ لذا پاسخ دادن به آن مشکل است. واقعه عاشورا در دوره ای از تاریخ اسلام رخ داد که برای هیچ کسی انتظار آن نمی رفت؛ نه برای آنان که صحنه را آفریدند و نه آنان که از دور به صحنه می نگریستند. بعد از پنجاه سال از رحلت نبی مکرم اسلام (ص) فرزند برومند ایشان که به شدت مورد احترام و تکریم ایشان بودند توسط یکی از کسانی که مدعی جانشینی پیامبر (ص) بود به شهادت برسد.
به همین جهت همگان به دیده اعجاب به آن نگاه کرده اند. به همین دلیل، این واقعه، از موضوعات بسیار پرطرفدار در طول تاریخ اسلام بود؛ یعنی از همان آغاز، راویان به آن پرداختند و ابعاد مختلف آن را منعکس کردند. نوشته ها و آثاری که در خصوص این واقعه پدید آمد تنها از شیعه نبوده است بلکه از طرف کل مسلمانان نیز بوده است. مسلمانان باور نمی کردند فردی که دغدغه دین رسول خدا (ص) را دارد این گونه با او رفتار شود و به بدترین شکل به شهادت برسد؛ به گونه ای که حتی درعرب نیز مورد پذیرش نیست.
در کتاب نگاهی نو به عاشورا که به اتفاق جمعی از دوستان زیر نظر بنده نوشته شده است این نظریه را کاملا کاویدیم که چرا عاشورا ماندگاری یافت و نه تنها کمرنگ نشد بلکه شاخه های مثبتی نیز پدید آمد؟ نگاه های مختلف سیاسی، عاطفی، اخلاقی، عرفانی و در ابعاد مختلف به این واقعه شده است.
خشونت و خشمی که از ناحیه یزید و عمال او سر زد، به شدت بزرگ و عظیم بود. شاید این داستان را شنیده باشید که وقتی سر امام حسین (ع) و جمعی از شهدا را به دربار یزید بردند در کتب اهل سنت آمده است که یزید اظهار ندامت کرد و گفت که من چنین چیزی را نگفته بودم. این که آیا چنین سخنی درست است یا نه؟ موضوع بحث ما نیست. ولی می خواهم بگویم این قدر نوع برخورد با امام حسین (ع) و خاندان ایشان بد و غیر انسانی بود که حتی یزید نیز در مقام تبرئه خویش برآمد. این بسیار مهم است.
بنابراین آثار نقلی و علمی و مبتنی بر تحلیل های گوناگون رو به تزاید است. در باور ما این بود که انقلاب اسلامی ایران از قیام امام حسین (ع) الگو برداری کرده است. به همین خاطر بعد از انقلاب، مطالعات مربوط به قیام امام حسین (ع) به شدت رشد قابل توجهی کرد و در عین حال نیز برخی آسیب هایی داشته است.
اشاره کردید در این واقعه بخشی از مسلمانان در برابر امام حسین (ع) قرار می گیرند. چطور چنین مساله ای در چنین جامعه ای که تحت تربیت پیامبر (ص) بوده اند اتفاق می افتد؟
تبیین این قضیه در یک برنامه کوتاه آسان نیست. ولی در عین حال چند مطلب مهم را اشاره می کنیم. آدمیان در زندگی خودشان بیش از آن که به دنبال حق و حقیقت و راستی باشند به دنبال مکنت و وجاهت و شهرت و منافع شخصی هستند. این طبع اولیه انسان ها است و چه بسا یکی از وظایف عمده انبیاء این بود که حوزه اخلاق و تربیت را در زندگی انسان ها بارور کند. دست این انسان طبیعی را بگیرند و بالا بیاورند.
مولوی داستانی دارد که مجنون بر روی شتر نشسته بود و می خواست به سوی لیلی برود. اتفاقا این شتر، بچه ای بدنیا آورده بود و در خانه بود که به آن علاقه داشت. راکب و مرکوب، گرایش ها و تعلقات خاصی داشتند. تا مجنون هشیار بود شتر را به سوی مطلوب خود می راند ولی به محض این که غافل می شد شتر، سر خود را به سوی خانه بر می گرداند. این تمثیل زیبایی است از انسانی که در مسیر زندگی خودش با آن مواجه است. تا انسان غفلت می کند آن مرکب انسان را به سوی دنیا طلبی می کشاند. کار پیامبران این است که انسان ها را بیدار کنند. برانگیختگی عقلانی در انسان ها ایجاد کنند.
در پاسخ به این سوال که چرا مردم به این صورت در آمدند؟ باید گفت که اولا دستگاه حاکمیت در این زمان عملا وارد جامعه نبوی نشده بود. نبی اسلام در مکه و مدینه حضور فیزیکی داشتند اما شام محل شکل گیری خلافت اموی شد و شامیان توسط امویان به اسلام کشیده شدند. این نکته کلیدی است. آن ها اسلام را به روایت امویان شناخته بودند. برخی غالب مردم شام گمانشان این بود که امویان آورنده اسلام هستند.
یک بار خلیفه دوم وارد شام می شود و معاویه به عنوان یکی از امرای منطقه به استقبال او می آید. معاویه و عمر یکدیگر را نشناختند؛ زیرا عمر آن چنان ساده و زاهدانه بود و معاویه آن قدر لباس شاهانه پوشیده بود که وقتی به او رسید نشناخت و زمانی که به او گفتند معاویه بود، مضمونا پرسید که این چه اسلامی است؟
می خواهم بگویم شامیان با اسلامی آشنا شده اند که اصل آن معاویه است. به طور طبیعی امام حسین(ع) که قصد دارد اسلام واقعی را معرفی کند، با او به این صورت تقابل می شود. امام حسین (ع) تاکید می کند که می خواهم سیره نبوی را احیا کنم و نمی بینید که به حق عمل نمی شود؟