حجة الاسلام و المسلمین احمد مبلغی روز پنجشنبه 3 بهمن 1392 در برنامه طلوع دانش رادیو معارف به بررسی ابزارهای شناخت پارادایم های فقهی با کمک مطالعه علم تاریخ پرداخت و در بیان مقدمه ای در تاریخ علم فقه، به بررسی ریشه های علم فقه در زمان حضور پیامبر اسلام (ص) پرداخت و به برخی وقایع مرتبط در این زمینه اشاره کرد.
سوال: مجموعه ای از پارادایم ها ناشناخته است و خود فقیه نیز از آن آگاهی ندارد. این جاست که مطالعه تاریخ فقه مشکل می شود؛ زیرا فقیه از چارچوب ذهنی خودش آگاهی ندارد تا این که مطالعه تاریخ کند. این مساله چگونه قابل دسترسی است؟
مسلما این کار سخت است ولی تنها راه دستیابی به پارادایم ها، بصورت کلی یا موجبه جزئیه، مطالعه تاریخ است با چند ابزار:
1- بر روی قطعی ترین اندیشه ها علامت سوال بگذاریم. بررسی کنیم که قطعیتی که این اندیشه دارد در زمان گذشته نیز دارا بوده است؟ باید فهرستی از پارادایم ها را ولو به شکل فرضی داشته باشیم و آن ها را در یک وضعیت تاریخی مقایسه کنیم. به عنوان مثال یکی از ویژگی های امام خمینی(ره) این است که مطالعه دقیقی در تاریخ دارند و از اصل مقایسه نیز استفاده می کنند. روایتی وجود دارد که همگان آن را از حیث سند، قطعی تصور می کردند و خود حضرت امام(ره) می فرمایند: کار بجایی رسیده که کسی گفته بود کسی که این روایت را انکار کند بدیهی را انکار کرده است. ایشان در یک مطالعه تاریخی این روایت را بررسی می کند و می بیند که در مرحله آخر قطعیت دارد ولی در مراحل گذشته دچار تزلزل می شود و جلوتر که می رود حدیث فاقد جایگاه اصلی اعتبار حدیث می شود.
2- اصل مقایسه را اصلی فعال بدانیم.
3- بین گزاره های مختلف و مراحل مختلف تاریخی رفت و برگشت کنیم.
4- هیچ معلومه ای را از دید مخفی نکنیم؛ بخصوص زمان معصومین(ع) که باید مطالعات بیشتری نسبت به داده های آن زمان داشته باشیم.
ریشه های شکل گیری علم فقه
در مطالعه یک علم، ریشه های شکل گیری آن علم را هم داخل در تاریخ علم می دانند؛ هرچند زمان وقوع این ریشه ها، علم شکل نگرفته باشند.
اگر با عنایت به این نکته بخواهیم تاریخ علم فقه را شروع کنیم باید بگوییم که مراحل مختلفی بر تاریخ علم فقه گذشته است. اولین مرحله، مرحله ای است که در زمان پیامبر(ص) به وقوع پیوست. وقایعی بودند که خود آن ها فقه نبودند بلکه ریشه های علم فقه بودند. البته احکام و گزاره ها وجود داشته اند ولی علم فقه نبودند.
آن وقایع عبارتند از:
1- شکل گیری منابع فقه: فقه دو منبع اصیل و منبع تابع و فرعی دارد. منبع اصیل، نزول قرآن و احادیث پیامبر(ص) است. این که می گویم وقوع این دو منبع، فقه نیست بدین دلیل است که علم فقه مطالعه روش مند برای استخراج احکام از منابع است و شامل خود منابع فقه نمی شود.
2- احکامی که ارائه می شد مسبوق به یک اجتهاد فقهی نبود. احکام را خود پیامبر(ص) ارائه می کرد؛ بنابراین نمی توان گفت که پیامبر(ص) فقیهی بود که احکام را ارائه می کرد بلکه خود سخن پیامبر(ص) سرچشمه فقه است. در یک نگاه کلی، وقتی معصوم حکمی می دهد هم منبع را تولید می کند و هم احکام را به استفاده کنندگان و مکلفان عرضه می کند. در این جا مردم ارتباط مستقیم با شریعت دارند اما اگر در زمان یا مکانی معصوم نباشد که در این صورت بطور غیر مستقیم با شریعت ارتباط دارند، این اجتهاد است که محتویات شریعت را دراختیار مردم می گذارد.
3- فقهی که از سوی پیامبر(ص) توصیف می شد ناظر به گزاره ها و احکام فقهی که بعدا به عنوان فقه اصطلاحی شکل گرفت نبود؛ بلکه یک معنای اعمی داشت که حوزه های گسترده ای را در بر می گرفت. در واقع یک واژه بود که شمولش آگاهی نسبت به احکام شرع را در بر می گرفت.
4- طلایی ترین و شفاف ترین و پر قابلیت ترین بخش قواعد فقهی از سوی پیامبر(ص) ارائه شد. همان سخن معروف ایشان که به من جوامع الکلم عطا شده است. سخنان پیامبر(ص) در فضای ناظر به احکام فقهی، سخنانی کوتاه ولی پردلالت هستند و نوعا همه کلمات پیامبر(ص) همین ویژگی را دارد. این یک نوع مهارت بود و بخشی از منابع فقه بود که بعدها در فقه فعال شد. پیامبر(ص) در انتقال احکام عملی به مردم، چند رفتار نشان دادند: 1- رفتار و سیره ایشان. البته گاهی خودشان نیز به آن رفتار اشاره می کردند. 2- پاسخی که به سوال مطرح شده ارائه می کردند و ممکن بود این پاسخ جزو جوامع الکلم نباشد. 3- ارائه جوامع الکلم؛ یعنی عنایت داشتند بصورت جوامع الکلم یک نوع آگاهی فقهی را ارائه کنند.
همه احادیث فقهی نبوی، جزو جوامع الکلم نیستند، بخشی از آن ها تقریری است و بخشی دیگر جزو سیره است و بخش دیگر پاسخ هایی بوده که بصورت بله یا خیر می گفتند که به این ها نمی توان جوامع الکلم گفت. ولی بخش زیادی از سخنان حضرت، بصورت یک رگه ممتد پر اصرار از طرف پیامبر(ص) بودند که فقه را به شکل قالب بندی شده در شکل جوامع الکلم به جامعه می دهد.
البته رفتار و سیره پیامبر(ص) که مربوط به یک واقعه بوده و جزو جوامع الکلم نبوده است را صرفا نباید جزئی و مربوط به همان واقعه بدانیم؛ بلکه ممکن است بعضی رفتارهای پیامبر مبنای فقه باشد و بتوان آن را به موارد دیگر نیز تعمیم داد اما جوامع الکلم الزاما قاعده است و تعمیمی هم که می دهد تعمیم از نوع قاعده است.
5- پیامبر(ص) با ارائه جوامع الکلم، یک نوع مهارت استنباط را در میان مردم و حتی در تاریخ، برنامه ریزی می کردند؛ زیرا استفاده از جوامع برای قضایای جدید یک امر مهارتی است و پیامبر(ص) هم سنت را ارائه می کند و از جامعه خودش مطالبه می کند و به فکر آیندگان است تا استنباط احکام را به آن ها یاد بدهد. یک نوع تشویق و ایجاد فرصت برای این کار فراهم کردند. با پذیرش نگاه پیامبر(ص) به آیندگان، می شود چنین تعبیر کرد که ایشان سنت خود را به گونه ای ارائه می کردند که هر چه بهتر در دسترس فقهای امت قرار بگیرد؛ زیرا فرق است بین یک سنت که در قالب یک قاعده است که موضوعات بیشتری را دربر می گیرد یا این که در قالب حکمی است که اطلاق دارد و مربوط به همان موضوع است و شامل موارد دیگر نمی شود.
6- در زمان پیامبر(ص) در مواردی هرچند اندک، عمل اجتهاد به وقوع پیوست ولی دو ویژگی داشت: یکی این که محدود به مکانی بود که پیامبر(ص) در آن جا حضور نداشتند مثلا به جایی دوردست می رفتند. نکته دیگر این که چنین اجتهادهایی، اجتهاد ارتکازی بود نه یک اجتهاد علمی در دامان علم فقه و مسبوق به آن. بنابراین نمی توان چنین عمل اجتهاد را دال بر علم فقه بدانیم اما به عنوان ریشه علم فقه می توان در نظر گرفت.
متن برنامه های تاریخی رادیو معارف