حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا جباری روز سه شنبه 24 تیر 1393 در برنامه زلال تاریخ در ادامه شرح رخداد احد، به بازخوانی خطبه پیامبر (ص) در میان سپاهیان پرداخت و بعد از آن جزئیات شروع جنگ و رجز خوانی پرچمدار سپاه کفار و کشته شدن او توسط امام علی (ع) را تشریح کرد.
در برنامه گذشته نکته مهمی مطرح شد که بر اساس آن، رسول خدا (ص) صبح روز شنبه هفتم یا پانزدهم سال سوم هجری نیروهای خود را آماده کردند و نظم و آرایش نظامی و دستورهای خاصی دادند. خطبه ای برای آمادگی روحی صحابه ایراد کردند. قرار شد محتوای این خطبه در این برنامه مطرح شود.
ایشان در این خطبه فرمودند: پایداری و اطاعت از خدا و دوری از محرمات، طلب اجر و پاداش الهی برای کسی است که اهل صبر و جهاد باشد. ایشان در ادامه فرمودند: من حریص به هدایت شما هستم. پیروان آن حضرت نیز باید چنین باشند و برای هدایت انسان ها حرص داشته باشند. آن حضرت تاکید بر دوری از اختلاف و نزاع کردند که متاسفانه صحابه به آن مبتلا شدند و کسانی از آن ها بی توجه به فرمان پیامبر به قصد جمع غنایم آمدند و سپاه را به خطر انداختند.
سوال: این که رسول خدا (ص) به بحث حلال و حرام می پردازد چه مناسبتی با جنگ دارد؟
عرصه نبرد هم عرصه ای است که انسان ها ممکن است مبتلا به روزی حرام از جهت جمع غنایم و کشمکش ها بر سر آن شوند و می توان گفت جدای از این تناسب، روزی حلال و حرام بر تصمیم گیری ها و اعمال انسان تاثیر بسیار زیادی دارد.
آن حضرت در یک بزنگاه و جای حساس این نکات را می فرماید: ای مردم ! هر کس مشغول کار حرام می شود خداوند بین خود و او جدایی می افکند و هر کسی رو به سوی خدا کند بهشت نصیب او است. روح الامین به من الهام کرده که هیچ کسی نمی میرد تا اینکه تمام رزق و روزی را دریافت کند؛ اگر چه خودش کاهلی کند.
از خدا بترسید و در طلب رزق حریص نباشید. (یعنی دنیا طلبی نداشته باشید) تدریجی بودن رزق شما را وادار نکند که آن را با معصیت خدا آلوده کنید. بدانید که آن چه به وسیله خداوند مقدر گردیده، جز از راه طاعت بدست نمی آید. حلال و حرام را برای شما بیان کردم. در این میان، اموال شبهه ناکی وجود دارد که بسیاری از مردم آن را نمی دانند مگر این که عنایت خاص خداوند باشد.
هرکسی که از شبهه دوری کند دین و آبروی خود را حفظ کرده و هر کسی خود را به آن آلوده کند مانند کسی است که لبه پرتگاه قرار گرفته و هر لحظه خود را به پایین می اندازد. هیچ مالک و فرمانروایی نیست مگر این که حریمی دارد و حریم خداوند محرمات او است.
ایشان در ادامه جمله ای را بیان فرمودند که شعر معروف سعدی بر اساس آن سروده شده است: هر مومنی نسبت به مومنان دیگر، به منزله عضوی است و هر عضوی به درد آید عضو دیگر نیز دردمند می شود. ایشان با این جمله یاد می دهند که نمی توان نسبت به مشکلات دیگران بی تفاوت بود و اگر کسی چنین باشد از فرهنگ غربی تاثیر گرفته است. در روایات معصومین نمونه های فراوانی داریم که تاکید فراوان دارند که اگر انسان به مشکلات دیگران برخورد نباید از پای بنشیند تا این که مشکل او را حل کند. در سیره رسول خدا نیز داریم حضرت در حد توان، مشکل فرد را حل می کرد.
آن حضرت در ادامه بر نیکی به کفار تاکید می کنند: هر کسی به مسلمان یا کافری نیکی کند خداوند در دنیا یا در آخرت به او اجر عنایت می کند. این که می فرمایند در دنیا یا در آخرت، به این خاطر است که ممکن است کسی نیت الهی نداشته باشد ولی خداوند بخاطر این کار به او در این دنیا عنایت می کند. البته نیکی به کافر در صورتی است که نیکی ما اسباب تقویت کفر نشود. مانند آن پیرمرد کافر جاهل قاصری که امام علی (ع) نسبت به او از جهت فقرش عنایت داشتند. ضمنا باید به این نکته توجه داشت که وظیفه ما نسبت به مومنان، بسیار بیشتر از انسان های دیگر است.
سوال: بیان این توصیه قبل از جنگ به چه علت است؟
از این جهت بود که توصیه کنند شما نسبت به کفار وظایفی دارید و باید عادلانه رفتار کنید و چه بسا فراتر از عدالت رفتار کنید. عدالت حق هر موجودی است ولی نیکی، احسان فراتر از عدالت است. پیامبر (ص) می خواستند این مطلب را بفهمانند که نگاه نکنید جبهه مقابلتان کافر هستند. رفتار ایشان با دشمنان بر اساس عدالت بوده است. این که گفته اند رسول خدا (ص) در برابر مثله کردن حمزه تصمیم به مثله کردن کفار گرفتند غلط است و با روایات و سیره پیامبر (ص) سازگار نیست.
لحظات آغازین جنگ
جنگ از ناحیه سپاه کفر آغاز شد. زیرا آن ها بودند که به مدینه آمدند و مقدمات جنگ را فراهم کردند. در سیره معصومان جنگ، اصل نیست؛ قاعده کلی این است که در جنگ های ایشان، هیچکدام ابتدایی نبوده و تمامی جنگ ها دفاعی بوده است. در جنگ بدر، احد و خندق نیز چنین بود. در جریان فتح مکه برای اعلام ندای اسلام رفتند. وقتی آن ها شمشیر نکشیدند دلیلی نداشت که ایشان جنگ کند و زمانی که وارد مکه شدند آن را خانه امن اعلام کردند. امام علی (ع) نیز هیچگاه آغاز گر نبود. در جمل، سپاه جمل آغازگر جنگ بود. در صفین و نهروان نیز طرف مقابل جنگ را آغاز کرد. در کربلا سپاه عمر سعد جنگ را آغاز کرد.
در این کارزار هیچ کس مبارز نطلبید. بنابر نقل واقدی اولین کسی که به میدان آمد ابوعامر عمرو بن سیفی پدر حنظله بود که با 50 نفر از افراد قبیله خویش به این جنگ آمده بود. او گفت: ای آل اوس، من ابی عامر هستم. گویا توقع داشت که اوسی ها بیایند. رسول خدا (ص) فرمودند: لعن و نفرین بر تو ای فاسق!
در این هنگام پرتاب سنگ شروع شد و متقابلا نیز مسلمانان سنگ پرتاب کردند. زنانی که همراه با قریش آمده بودند شروع به نواختن طبل کردند. آن جا جلو می آمدند و بر می گشتند. هنگام نواختن، نام کشتگان بدر را بر زبان می آوردند. لحظاتی تیراندازی رد و بدل شد.
پرچمدار سپاه کفار، طلحه بن ابی طلحه معروف به کبش الکتبیه به میدان آمد و رجز خوانی کرد. قبل از او ابوسفیان نزد او و قومش رفت و گفت: می دانید که پرچم چه نقش مهمی دارد و باید حفظ شود. اگر نمی توانید، کار را به دیگری واگذار کنید. خواست آن ها را تحریک کند. طلحه به خشم آمد و گفت : خواهید دید که در حول این پرچم چه خونهایی ریخته خواهد شد.
او خطاب به پیامبر(ص) گفت: ای محمد! گمان می کنید با شمشیر شما ما به جهنم می رویم و شما با شمشیر ما به بهشت می روید. پس هرکدام که می خواهد به بهشت برود من او را راهی بهشت می کنم.
در این هنگام، امام علی (ع) به مبارزه آمد و با اشعاری پاسخ داد و فرمود: يا طلح إن كنت كما تقول * لنا خيول ولكم نصول – – فاثبت لننظر أينا المقتول * وأينا أولى بما تقول – – فقد أتاك الأسد الصؤول * بصارم ليس به فلول – – ينصرة القاهر والرسول.
اى طلحه، اگر راست مىگويى كه شما اسب داريد و ما فقط شتر داريم. پس ثابت كن كه كدام يك از ما مقتول است و كدام يك به سخنانى كه مىگويى سزاوارتر است. بدان كه شير بيشه با شمشير برّانى كه خطا نمىكند به سوى تو آمده است. و او مورد حمايت خداى قاهر و رسول اكرم است.
طلحه سوال کرد: ای جوان تو که هستی؟
امام فرمود: من علی بن ابیطالب هستم.
طلحه گفت: ای قضیم! فهمیدم که هیچ کس جز تو نمی توانست چنین کند.
مرحوم قمی در تفسیرش از امام صادق (ع) نقل می کند که از ایشان پرسیدند که چرا به امام علی (ع) قضیم می گفتند؟ امام فرمودند: زمانی که رسول خدا (ص) در مکه بود و اسلام را عرضه می کرد، مشرکان بخاطر جایگاه بنی هاشم، نمی توانستند خودشان به میدان بیایند بچه هایشان را روانه می کردند. امام علی (ع) که سن کمی داشت همراه پیامبر (ص) راه می افتاد و با آن ها درگیر می شد و گاهی با دندانش آن ها را گاز می گرفت و بدین ترتیب بچه ها فرار می کردند. همین مساله نشان می دهد که حضرت در سن کودکی با همان ابزار کودکانه از رسول خدا (ص) دفاع می کرد .
بعد از رجز خوانی، جنگ شروع شد. حضرت، شمشیر حواله سر طلحه کرد تا دهان او شکافته شد و افتاد. حضرت بازگشت. مسلمانان از او پرسیدند: چرا او را نکشتی؟ امام فرمود: وقتی افتاد، عورتش منکشف شد و می دانم خدا او را خواهد کشت. همین طور هم شد و بعد از مدتی به درک واصل شد.
متن برنامه های تاریخی رادیو معارف