شنبه, 3 آذر , 1403 برابر با Saturday, 23 November , 2024
جستجو

حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا جباری روز سه شنبه 13 خرداد 1393 در برنامه زلال تاریخ رادیو معارف، در ادامه تبیین تاریخ صدر اسلام، به بیان یک اتفاق در خلال حرکت مشرکان به سمت مدینه در جریان غزوه احد پرداخت و پس از آن با تشریح موقعیت جغرافیایی مدینه، علت وقوع این غزوه در شمال شهر مدینه را بررسی کرد.

مشرکان در فاصله بین مکه و مدینه دست به اقدامی زدند که نشان از خبث باطن و شدت کینه و نفرت آن ها از پیامبر (ص) دارد. واقدی در مغازی خودش ج 1 ص 206 در روایتی نقل می کند: قریش به منطقه ابواء محل دفن مادر پیامبر (ص) رسیدند. این جا جایی است که وقتی آمنه در شش سالگی پیامبر (ص) به زیارت قبر شوهرش عبدالله، رفته بود در اثر بیماری از دنیا رفت و در همان جا دفن شد.

مشرکان گفتند که بیایید قبر مادرش را نبش کنیم. هدفشان ممکن است از این جهت باشد که بقایای جسد ایشان را به عنوان یک گرو داشته باشند تا پیامبر (ص) را وادر به تسلیم کنند یا در قبال این استخوان ها فدیه و مال کثیری را بگیرند.

گفته شده کسی که این حرف را مطرح کرد هند همسر ابوسفیان بود. ابوسفیان این حرف را با دیگر سران قریش مطرح کرد و آن ها او را نهی کردند و گفتند: «لا تذكر من هذا شيئاً؛ فلو فعلنا نبشت بنو بكر وخزاعة موتانا» یعنی: حرفی از این مساله نزن که اگر چنین کنیم بنی بکر و بنی خزاعه نیز با مردگان ما چنین کاری خواهند کرد.

آن ها از هر طریقی می خواستند به پیروزی برسند و معتقد بودند که هدف، وسیله را توجیه می کند؛ همچنانکه امروزه استکبار جهانی نیز برای پیشبرد اهداف خود، این نظریه را پیگیری می کنند. آن هایی هم که با پیشنهاد ابوسفیان مخالفت کردند، نه بخاطر وجدان و بشر دوستی است بلکه بخاطر این است که این کار را دیگران با آنها نکنند.

مشرکان در مسیر به سمت مدینه بعد از ابواء، به منطقه «ذی الحُلَیفة» آمدند که الان جزو مدینه شده است و هم اکنون، میقات اهل مدینه است. مشرکان در آن جا منزل کردند و از زمین های زراعی مردم مدینه که تازه برداشت کرده بودند برای علوفه شترهایشان استفاده کردند.

پیامبر (ص) از این مساله مطلع شدند و کسانی را برای خبر گرفتن به آن جا فرستادند؛ از جمله حباب بن منذر را مخفیانه فرستادند تا عدد آن ها را بشمارد. به او فرمودند: «ذا رجعت فلا تخبرني بين أحد من المسلمين الا أن تجد في القوم قلة» یعنی: وقتی بین مسلمانان برگشتی، آشکارا به من خبر نده مگر این که تعداد مشرکان، کم باشد. هدف پیامبر (ص) حفظ روحیه مسلمانان بود.

زمانی که برگشت، در تنهایی به پیامبر (ص) خبر داد و حضرت نیز او را دستور به کتمان داد.

مشرکان، به سمت شمال مدینه حرکت کردند. احد، رشته کوهی به طول حدودا هفت کیلومتر است و بخشی از آن، محاذی مدینه است که مرتفع ترین قسمت آن نیز هست.

پیامبر (ص) به این کوه علاقه داشت و در حق آن فرمودند: «جبل یحبنا و نحبه.» یعنی: کوهی است که ما را دوست دارد و ما نیز او را دوست داریم. این جمله را می توان بر اساس مباحث عرفانی و حقایق هستی و شعور جمادات معنا کنیم که ولو جماد است ولی این کوه، بر اساس حقیقت هستی که خداوند به او داده است به پیامبر (ص) علاقه دارد. همچنین می توان گفت بخاطر این بوده است که پای این کوه شهدای بزرگواری مانند حمزه مدفون هستند.

شیاری در این کوه است که آن حضرت در آن جا رفتند و به آن پناه بردند. اما کسانی که امروزه به آن قسمت رفته اند می بینند که با چه خباثتی فضولات حیوانات در بخش ورودی این شیار ریخته شده است و در سالیان اخیر تلاش شده، آن جا را محدود کنند؛ تنها به این دلیل که مردم می رفتند و آن جا را زیارت می کردند و خود را متبرک می کردند. این، کارهای عجیبی است که جز از وهابیت بر نمی آید.

این که چطور شد مشرکان از جنوب به شمال مدینه آمدند باید از نظر طبیعی و جغرافیایی مورد بررسی قرار گیرد. این مساله هم در غزوه احد و هم در غزوه احزاب (خندق) مطرح است. دلیلش این است که مدینه از ناحیه شرق و غرب دارای یک حائل و مانع طبیعی است که به آن «حَرّه» می گویند. حره، زمین سنگلاخی است که ظاهرا گدازه های آتشفشانی بوده است و سنگ های تفتیده سیاهی است که بر پهنه وسیع بیابان گسترده شده است؛ به نحوی که حتی یک سوار به سختی می تواند بر روی آن حرکت کند، چه رسد به این که یک سپاه از آن جا حرکت کند.

حره سمت شرق را «حره واقم» و حره غربی را «حره وبره» می گویند که تا بخشهایی از جنوب مدینه نیز ادامه داشت. در بخش جنوبی مدینه نیز حائل های طبیعی دیگری وجود داشت. در این قسمت نخلستان هایی بود که متعلق به مردم و یهودیان مدینه بود. یهودیان عمدتا در بخش جنوب و جنوب شرقی مدینه سکونت داشتند. بنابراین هر سپاهی که می خواست به مدینه حمله کند اگر از جنوب می آمد ناچار بود که از شمال بیاید.

فاصله بین احد و مدینه، یک دشت صاف و همواری بود که می شد به راحتی از آن وارد مدینه شد. لذا پیامبر (ص) بعد از مشورتی که انجام دادند و تصمیم بر خروج از مدینه شد جلوتر از مشرکان به کنار احد رسیدند و صف آرایی کردند و نیروها را سامان دادند؛ بگونه ای که کوه احد پشت مسلمانان قرار می گرفت و روبرویشان به سمت سپاه شرک بود.

جبل عینین، کوه کوچکی است که پیامبر (ص) برای این که مشرکان، مبادا کوه را دور بزنند افرادی را مامور محافظت از آن کردند؛ زیرا مسلمانان بگونه ای ایستاده بودند که کوه احد پشت آن ها بود و این تپه در سمت چپ قرار داشت و ادامه کوه احد در سمت راستشان قرار داشت.

سوال: چقدر طول کشید که از زمانی که مشرکان به احد رسیدند جنگ شروع شد؟

زمان زیادی طول نکشید. همین که پیامبر (ص) مطلع شدند، مجلس مشورتی را ترتیب دادند و خوابی که دیده بودند را تعریف کردند و حاصل، این شد که از مدینه خارج شوند. در هر صورت پیامبر پیشدستی کرد و زودتر به احد رسید. زمان حرکت ایشان روز جمعه بود. صبحگاه آماده شدند و بعد از نماز جمعه به طرف احد حرکت کردند و شب شنبه را در کنار احد بودند و صبحگاه به آرایش نیروها و درگیری پرداختند.

 

 

متن برنامه های تاریخی رادیو معارف

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20279

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب