یکشنبه, 2 دی , 1403 برابر با Sunday, 22 December , 2024
جستجو

حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا جباری روز سه شنبه 6 خرداد 1393 در برنامه زلال تاریخ رادیو معارف در ادامه بررسی تاریخ اسلام از نگاه شیعه، به بررسی زمینه های وقوع غزوه احد پرداخت و نقش انتقام جویی از کشتگان بدر را در این جریان پررنگ دانست و سه راه مطلع شدن پیامبر (ص) از حرکت مشرکان به سمت مدینه را تشریح کرد.

این غزوه همچون غزوه بدر جزو مهم ترین حوادث حضور پیامبر (ص) در مدینه است. این مساله، چند دلیل دارد؛ از جمله: تجربیاتی که برای مسلمانان در این غزوه پدید آمد، اهمیتی که قرآن کریم به این غزوه داد، شهدایی که در این غزوه تقدیم اسلام کردند همچون حمزه سید الشهداء که پیامبر اسلام (ص) همواره از او یاد می کردند، این درس که باید تبعیت از امام و رهبر جامعه کرد والا خسران معنوی و مادی را در پی خواهد داشت.

برخی موضوعات مطرح در این باب

در باب این غزوه مباحثی مطرح می شود که در این برنامه و برنامه های آینده به آن خواهیم پرداخت:
1-    پیامبر بعد از این شکست ظاهری چگونه عمل کردند؟ آیا روحیه شان را باختند؟ چگونه آن فضا را مدیریت کردند؟ با وجود این که برخی دلشکسته بودند به آن ها روحیه دادند و صلابت روحی ایشان به گونه ای به مسلمانان تزریق می شد و فردای روز احد، نیروها و حتی زخمی ها را برای تعقیب سپاه مشرکان تا حمراء الاسد بسیج کردند. این مساله، برای ما درس است که شکست ها نباید مانع حرکت شود.

حادثه احد کمی بیش از یک سال بعد از جنگ بدر اتفاق افتاد. غزوه بدر در 17 رمضان سال دوم هجری و غزوه احد در اوایل شوال سال سوم هجری رخ داد. این که گفته می شود اوایل شوال، بخاطر اختلافی است که میان مورخان کهن مانند واقدی و ابن اسحاق است که یکی از آن ها تاریخ شهادت حمزه را هفتم شوال و دیگری پانزدهم شوال ذکر می کند و شاید بتوان هفتم شوال را تقویت کرد.

در طول این یک سال، مشرکان تجهیز قوا کردند و این عقده شکست بدر برای آن ها زمینه ساز تقویت حس انتقام شد. در ناحیه شمالی مدینه کنار کوه احد که رشته کوهی است اردو زدند.

2-    این که چرا در بخش شمالی آمدند؟ باید در جای خود بحث شود.
3-    این که چه کسی پیامبر را از حرکت سپاه قریش مطلع کرد؟
4-    مسلمانان چه تعدادی بودند؟ مشرکان چه تعدادی بودند؟
5-    پیامبر (ص) چه تدبیری برای مقابله با آن ها اندیشید؟
6-    در این جا، بحث مشورت با مسلمانان در نوع تقابل با سپاه شرک مطرح می شود که در این جا اکثرمسلمانان راغب به خروج از مدینه بودند. پیروزی اولیه بر اساس تاکتیک پیامبر (ص) بود ولی در ادامه بدلیل دنیا طلبی و غفلت بخشی از مسلمانان از ماموریت خود بر جبل الرماط به فرماندهی عبد الله بن جبیر، موجب شد که مسلمانان از پشت سر مورد هجمه قرار بگیرند و آرایش نظامی مسلمانان از هم بپاشد و منجر به شهادت هفتاد نفر از مسلمانان از جمله حمزه شود.

7-     فرار چند صد نفر از مسلمانان به بالای کوه که قرآن با بیان ملامت گونه از آن ها یاد می کند. آن ها پیامبر (ص) را به همراه امام علی (ع) و برخی دیگر از صحابه تنها گذاشتند و به بالای کوه فرار کردند. باید تحلیل شود که چرا و چه کسانی فرار کردند؟

8-    این که بعد از این فرار چه سرنوشتی به سراغ مسلمانان آمد؟ و بعد از این جریان، مشرکان چه کردند؟ و باز، پیامبر (ص) برای مدیریت این بحران چه تدبیری اندیشیدند؟

زمینه های جنگ احد

مشرکان، بر اساس حس انتقام جویی ناشی از شکست در بدر، ماه ها خود را آماده کرده بودند. در روایات تاتریخی می خوانیم وقتی که مشرکان از بدر به مکه بازگشتند، افرادی مانند ابوسفیان که مدیریت جریانات مکه را در دست داشتند مقرر کردند کسی گریه نکند؛ زیرا این عقده و حس انتقام در میان آن ها زنده بماند. گرچه بعد از مدتی این منع را برداشتند ولی نشان می دهد که خود را برای جنگ دیگری آماده می کنند.

کار دیگری که مشرکان برای زمینه سازی این جنگ صورت دادند تامین منابع مالی آن بود. مشرکان، کاروانی را که به فرماندهی ابوسفیان به شام رفته بود و برگشته بود و بخاطر آن جنگ بدر رخ داده بود، در دارالندوه نگه داشتند. در این کاروان، اموالی بود که معمولا اکثر یا تمام خانواده هایی که مکه بودند در این اموال، سهیم بودند. آن ها گفتند سود این اموال را باید برای انتقام بدر و تهیه نیرو و اسلحه جمع کنیم.

بر این اساس، سه هزار نفر نیرو تهیه کردند و گفته شده هفتصد نفر زره پوش داشتند، دویست نفر اسب سوار، صد نفر تیرانداز و هزار یا سه هزار شتر به همراه داشتند. این مساله نشان می دهد که با عده و استعداد کافی برای این نبرد آماده شده بودند. آن ها در این جنگ تعدادی از زنان را به همراه خود آورده بودند که یکی از آن ها هند بود. هدفشان از این کار این بود که زنان دف بزنند و خوانندگی کنند و اشعاری در رثای کشتگان بدر بخوانند تا این افراد را تحریک و تشویق به جنگ آوری کنند و هم مستمسکی باشد تا کسی از جنگ فرار نکند؛ زیرا با وجود زنان، تلاش می کنند مقاومت نشان دهند و اگر فرار کنند زنان آن ها را ملامت کنند. این چیزی بود که در ادبیات آن زمان دیده می شود. بر این مبنا بود وقتی که عمرو بن عبدود در برابر امام علی (ع) ظاهر شد، امام به او سه پیشنهاد داد که یکی از آن ها این است که بگذار و برو. عمرو بن عبدود گفت: نمی خواهم چنین شود که زنان مکه فرار من را حدیث خودشان کنند.

نقل شده است که پیامبر (ص) از خروج مشرکان از مکه مطلع شدند و نحوه اطلاع ایشان از سه روش بوده است:
1-    از طریق وحی مطلع می شدند و جبرئیل معمولا ایشان را آگاه می کردند.
2-    عباس عموی پیامبر در مکه حضور داشت و در سال هشتم بعد از فتح مکه به ایشان ملحق شد. این که تا آن سال اسلام آورده است یا نه؟ مورد اختلاف است و بعضی گفته اند که می توان گفت اسلام آورده است و تحرکات مشرکان را به ایشان خبر می داد. عباس، نامه ای به رسول خدا (ص) نوشت و در آن خبر آمدن آن ها و تعدادشان را مطرح کرد و آن نامه را همراه مردی از قبیله بنوغفار یعنی قبیله ابوذر به مدینه فرستاده و به او گفت: سه روزه خودت را به مدینه برسان. او به مدینه رسید و نامه را به پیامبر (ص) داد؛ در حالی که ایشان در مسجد قبا، دم در مسجد ایستاده بودند و ابی بن کعب نامه را برای ایشان قرائت کرد. حضرت به ابی بن کعب و این نامه رسان فرمود: کتمان کن. کتمان یکی از اصول سیره پیامبر (ص) بوده است. فرد غریبه از بنو غفار، خودش منشأ یک شایعه در مدینه شد که نشان می دهد منافقین چقدر رفتارهای پیامبر (ص) را زیر نظر دارند؟ در مدینه شایع شد که خبری هست و استشمام کردند که مشرکان در حال حرکت به مدینه هستند.
3-    روایت دیگری هم وجود دارد که بر اساس آن، گروهی از قبیله خزاعه که در بین آن ها فردی بنام عمرو بن سالم بوده است از حرکت مشرکان مطلع شدند و خودشان را سریع تر به مدینه رساندند. قبیله خزاعه از قبایل اطراف مکه بوده است و از دیر باز در دوران جاهلیت با بنی هاشم دوستی و پیمان داشتند و همواره نقش مثبتی را ایفا کردند. آن ها در مسیر، مشرکان مکه را دیدند که در منطقه ذی طوی که الان جزو مکه شده است اردو زده اند. سریعا خودشان را به مدینه رساندند و پیامبر (ص) را آگاه کردند. در راه برگشت در منطقه بطن رابغ که در فاصله میان مکه و مدینه قرار دارد و چهار شب از مدینه راه دارد، دوباره سپاه مشرکان را دیدند. وقتی ابوسفیان آن ها را دید گفت: قسم به خدا که این ها رفتند و محمد (ص) را از راه و عدد ما آگاه کردند و حالا که مطلع شده است داخل قلعه هایشان می روند و موجب می شود که نتوانیم به آن ها دسترسی پیدا کنیم.

صفوان بن امیه جملاتی گفت که خلقیات کثیف جاهلیت را می رساند که هدفشان از جنگ چه بوده است؟ او گفت: اگر این ها آمدند در صحرا جنگیدند که هیچ و اگر نیامدند نخل هایشان را آتش می زنیم و اموالشان را از بین می بریم. اگر در صحرا جنگیدند تعداد ما از آن ها بیشتر است و سلاح ما بیشتر است و ما اسب ها و اسب سوارانی داریم که آن ها ندارند و ما حس انتقام جویی داریم و آن ها ندارند.

وقتی به کلمات او نگاه می کنیم می بینیم که در جبهه حق چه انگیزه ای وجود دارد و در میان این جبهه باطل چه انگیزه ای وجود دارد؟

 

 متن برنامه های تاریخی رادیو معارف

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20268

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب