دوشنبه, 3 دی , 1403 برابر با Monday, 23 December , 2024
جستجو

حجة الاسلام و المسلمین دکتر محسن الویری روز پنج شنبه 29 خرداد 1393 در برنامه طلوع دانش در ادامه بررسی رابطه دانش تاریخ و حدیث ضمن بیان این نکته برخی آگاهی های تاریخی در احادیث وجود دارد به ارائه مثال هایی در این زمینه پرداخت و مبحث رابطه علم تاریخ و فقه را با ذکر چند مثال آغاز کرد.

برخی احادیث دلالت تاریخی دارند. افزون بر این، برخی آگاهی های تاریخی در احادیث وجود دارد که به صراحت در متن روایت آمده اند و تا بحال مورد بی توجهی قرار گرفته اند و سزاوار است به آن ها پرداخته شود. برای مورخی که زندگی معصومان را مورد کاوش قرار می دهد این دلالت های تاریخی روایات بسیار راهگشا و ارزشمند است.

نگاه غالب بر متون اصلی ما، تاریخ سیاسی است و گرچه در مقایسه با تاریخ های سرزمین های دیگر، رنگ و بوی اجتماعی تاریخ ما بیشتر از رنگ اجتماعی دیگر سرزمین ها است ولی با این وجود، شالوده و بنیان تاریخ ما را تاریخ سیاسی تشکیل می دهد.

به لحاظ اهمیت این بحث، چند نمونه را عرض می کنم و تاریخ پژوهان جوان را به این نکته رهنمون سازم که از این جنبه تاریخ غافل نمانند.

فردی از امام صادق پرسید: با ریسمانی که از موی خوک بافته شده است از چاه آب می کشیم. آیا از این آب می توان وضو گرفت؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد.

این جمله «اشکالی ندارد» موضوع بحث فقها است. ما در پی برداشت فقهی نیستیم ولی این روایت محدود به همین قسمت نیست و قسمت اول آن که مربوط به ریسمان بافته شده با موی خوک است دلالت های متفاوت دارد.

این قسمت، نشان گر چند مطلب است:

1-    نشان می دهد که مسلمانان در جایی زندگی می کردند که دسترسی به خوک داشتند.
2-    تعداد خوک ها به قدری بوده است که با موی آن، ریسمان می بافته اند.
3-    صنعت و مهارتی که از موی خوک، طناب ببافد وجود داشته است و از آن استفاده هایی همچون طناب برای کشیدن دلو چاه می شده است.

این سوال، فرضی نبوده و موردی بوده که مورد استفاده بوده است.

این اطلاعات ریز تاریخی را در کدام کتاب تاریخی می توان پیدا کرد؟ از این روایت می توان فهمید که در زمان امام صادق (ع) در قسمتی از جهان اسلام چنین مساله ای بوده است و این مهارت و شیوه زندگی رواج داشته است.

در نمونه دیگری می توان به این روایت اشاره کرد: کسی از امام (ع) می پرسد که من همسایگانی دارم که کنیزهایی دارد و اهل آوازه خوانی هستند و عود می نوازند. من برای قضای حاجت که می روم تعمدا نشستنم را طول می دهم تا صدای آواز آن ها را بشنوم. این کار اشکال دارد؟ امام (ع) می فرماید: این کار را نکن. او می گوید که این طور نیست که به این نیت بروم. امام نیز توضیح می دهند که ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسوولا.

از این روایت چند نکته بدست می آید:
1-    نوع معماری خانه ها به چه شکل بوده است؟
2-    رواج این مطلب که کنیزها در داخل خانه زندگی می کردند و با صاحبان خانه در تماس نزدیک بودند.
3-    رواج این نوع مهارت خوانندگی و نوازندگی که کنیزهای خانگی انجام می دادند.

این ها دلالت های تاریخی است که از این گزارش می توان بدست آورد که با کنار هم چیدن آن ها، می توان فضای آن زمان آن شهر را به دست آورد.

این روایات برای تاریخ پژوه، اطلاعات زیادی دارند و ما به هر حال، نباید نقش حدیث را فقط به استفاده فقهی محدود کنیم. البته نه به این معنا که برداشت فقهی لازم نیست بلکه بر این اساس که برای دیگران نیز کارکرد دارد. کار تاریخ پژوه، فهم فقهی حدیث نیست و حق این کار را نیز ندارد اما این حدیث برای مورخ نیز دلالت هایی دارد که محل ابتلای فقیه نیست. این نکات، می تواند به فقیه نیز کمک کند تا فهم فقهی خود را تغییر دهد.

بنابراین، از این روایات می توان فهم اجتماعی زندگی مردم را استفاده کرد. علاوه بر این، فضای صدور روایت را خودش ترسیم می کند. مثلا فلان کس نزد امام آمد و جمعیت زیاد بود و … که در همین جزئیات، انبوهی از داده های تاریخی وجود دارد که در دیگر منابع تاریخی نیست.

رابطه تاریخ و فقه

در بحث فقه که فهم و استخراج حکم فقهی و استخراج باید و نباید رفتاری از احادیث است نیز یک تعامل قابل توجهی بین دانش تاریخ و فقه وجود دارد. بخشی از این تعامل، از قبل بوده است و بخشی از آن را در نگاه جدیدتری، می توان نظر فقها را به این نکته جلب کرد که با افزایش آگاهی تاریخی می توان فهم جدیدتری از این روایات بدست آورد.

شاید از نگاه ما که طلبه تاریخ هستیم آن جمله معروف حضرت امام (ره) که نقش زمان و مکان در اجتهاد را موثر دانستند تاریخیت فقه را برداشت کنیم. مثلا اگر پزشکی، بیماری را به خوردن دارویی مجبور کند یا از خوردن غذایی نهی کند، هرچند سخن او قابل اعتماد است اما این طور نیست که هر کسی بتواند به این نسخه عمل کند؛ زیرا در یک زمان و مکان خاص و برای بیمار خاص صادر شده است. برخی از احادیث نیز همین گونه اند. درست است که سخن معصوم است و تواتر و تزافر دارد اما با این وجود چه بسا به آن عمل نکنیم؛ از این جهت که می دانیم امام (ع) آن را در شرایط خاص و برای گروه خاصی بیان کرده است و شامل ما نمی شود.

مثلا در باب خرید و فروش خون، روایاتی می گوید چون منفعت محلله ندارد خرید و فروش آن حرام است و کسی در آن تردید ندارد ولی در زمان کنونی حرام نیست؛ زیرا آن چیزی که شارع مقدس حرام کرده است خون نیست بلکه چیزی است که منعفت محلله ندارد. در این جا حکم شرعی را تغییر ندادیم بلکه موضوع تغییر کرده است. همچنین است موسیقی؛ اگر در دوره ای ابزاری برای دور کردن مردم از فرهنگ پیامبر (ص) می شود ولی اگر غنا را از آن کنار بگذاریم حرمتش نیز از بین می رود. اصل غنا حرام است و روی هر موضوعی که بیاید آن را حرام می کند.

به عنوان مثال درباره میزان آب کر، فقها به اندازه زیادی بحث کرده اند. علت آن هم این است روایات متعدد داریم. اگر شما همین بحث فقهی را از اطلاعات تاریخی هم مدد بگیرید فهم آن متفاوت می شود. مثلا این فردی که از امام سوال می کند از کوفه آمده یا نفر دیگر از مدینه آمده است. همین نکته می تواند به ما کمک کند که چه بسا بگوییم که آب کر یک وزن واحد در همه سرزمین ها نداشته است. مثلا یک من، ممکن است در مرکز ایران برابر سه کیلو و در تبریز برابر با چهار کیلو و در جاهای دیگر شش کیلو و حتی ده کیلو باشد.

اگر این ها را بدانیم فهم روایت نیز آسان می شود و متوجه می شویم اندازه های هر کدام متفاوت است. کمک تاریخ به فهم حدیث، به این معنا است.

یا مثلا روایت زیبایی درباره یک قاضی بنام ابن ابی لیلا داریم. ابن ابی عمیر از ابن حجاج نقل می کند که خدمت امام سجاد (ع) رسیدیم و فرمودند: آیا شده است که ابن ابی لیلا حکم های مختلفی داده باشد؟ گفتم: آری! دیده ام که در یک موضوع به چند شکل متفاوت حکم کرده است. مثلا درباره این که اگر زن و مردی باشند و یکی از آن ها از دنیا بروند ما ترک متعلق به کیست؟ یک بار ادعا کرد که هرچه هست متلعق به زنده است و مرده سهمی ندارد. یک بار حکم کرد آن چه که متعلق به زنان است متعلق به ورثه زن و آن چه متعلق به مردان است به ورثه مرد می رسد. راوی در مورد یکی از آن نظرات گفت که اگر خودم شاهد نبودم نمی توانستم باور کنم که کسی چنین حکمی کند.

این فرد از امام می پرسد که نظر شما چیست؟ امام می فرماید: نظر من همان قولی است که خودت شاهد بودی. گفت: یعنی هرچه اثاث خانه باشد متعلق به زن است؟ امام فرمود: بله.

امام گفتند: اگر بخواهیم حکم کنیم کسی مالک اموالی است چند شاهد می خواهد؟ گفتم: دو شاهد کافی است. فرمود: از هر کسی که بین این دو کوه است سوال کنی به تو خبر می دهد که زن، جهاز و متاع خانه شوهر می برد و اصل بر این که این اموال متعلق به زن است مگر این که ثابت شود که بعدا مرد خریده است.

این نکته کمک می کند که اگر من آگاهی جانبی در مورد آن جامعه و فرهنگ و آداب و رسوم آن داشته باشم در صدور فتوا موثر است. همچنین، شاهد بسیار خوبی است که هر اندازه آگاهی تاریخی ما نسبت به قوانین جامعه ای که در آن زندگی می کردند بیشتر باشد به همان اندازه فهم ما از روایات و حتی از قرآن برای صدور فتوا می تواند دقیق تر و سنجیده تر باشد. 

متن برنامه های تاریخی رادیو معارف

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20322

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب