شنبه, 3 آذر , 1403 برابر با Saturday, 23 November , 2024
جستجو

حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا جباری در این نشست که به میزبانی دانشگاه معارف اسلامی برگزار می شد ضمن تبیین وجود دو دیدگاه در مواجهه با گزاره های تاریخی و بیان مشکلاتی که فراروی یک محقق تاریخی وجود دارد بر این نکته تاکید کرد که گزاره هایی همچون گزاره های حدیثی و کلامی نیز می تواند به عنوان منبع تحقیق تاریخی در نظر گرفته شود.

تنوع نشریات تاریخی و تاسیسی رشته های جدید در تاریخ اسلام و شاخه های مربوط به آن، این زمینه را فراهم می کند که مباحث نظری در ارتباط با روش صحیح پژوهش در تاریخ به صورت عام و تاریخ اسلام بصورت خاص و تاریخ معصومین بصورت اخص، مورد بحث قرار گیرد.

باید به این نکته توجه داشت که تاریخ از علوم نقلی است و در آن نیازمند منابع هستیم؛ بر خلاف علوم عقلی که بخش عمده منابعش تعقلات است. بنابراین باید حتما به منابع نقلی توجه شود.

این مساله مطرح می شود که در مواجهه با منابع نقلی باید چگونه عمل کنیم؟ و چه سنخ از منابع را به عنوان منابع نقلی تاریخی به شمار بیاوریم؟ آیا منابع مورد استفاده ما در تاریخ صرفا منابع مرسوم تاریخی است؟ یا این که می توان منابع حدیثی یا کلامی یا رجالی یا فقهی را نیز جزو منابع تاریخ حساب کرد؟ آیا در این کار درجه بندی خاصی وجود دارد؟ مثلا آن هایی که منابع مرسوم تاریخی هستند از اعتبار بیشتری نسبت به منابع حدیثی برخوردار باشند؟ مثلا اگر کسی به خصال صدوق و کتاب شیخ طوسی یا کافی استناد کرد عمل شایسته ای از نظر تاریخی انجام داده است؟ یا درجه معرفتی که از این گونه منابع به دست می آید معرفت پایینی است؟

سنخی از منابع، منابع معجزه نگار و دلایل نگار هستند که معمولا با نگاه بدبینانه با آن ها برخورد می شود. مثلا کتاب الخرایج و الجرایح یا دلائل الامامه، برخی در مواجهه با چنین کتاب هایی آن را منبع ضعیف و غیر معتبر و غالی می دانند. یا کتبی که در صدد بیان مناقب اهل بیت هستند این ها ارزش معرفتی که در تاریخ به ما می دهند با دیگر منابع متداول تاریخی یکسان هستند؟

امروزه در فضای پژوهشی تاریخ اسلام در مراکز آموزش عالی، در مواجهه با منابع تاریخی با دو گرایش مواجه هستیم. اهمیت این مساله خصوصا در نوشتن پایان نامه ها خودش را نشان میدهد که دانشجو میان دیدگاه دو استاد می ماند.

چند نکته را به عنوان زمینه هایی که موجب می شود چنین دیدگاه سخت گیرانه ای رایج شود ذکر می کنم:

1-    سطح توقعمان از منابع تاریخی و حدیثی در چه سطحی باشد؟ اگر توقع ما از این منابع همواره این باشد که باید علم آور باشند و درجه معرفتی که به ما میدهند یقینی باشد طبیعتا با چنین منابعی مواجهه دیگری خواهیم داشت ولی اگر سطح توقعمان این باشد که این منابع ممکن است معرفت ظنی مثلا در حد 60 درصد به ما می دهند، طبیعتا برخورد دیگری خواهیم داشت.

2-    تمایز میان منابع رسمی تاریخی و منابع غیر رسمی موجب می شود که مواجهه با منابع متفاوت باشد.

3-    تمایز میان منابعی که مربوط به تاریخ ائمه (ع) هستند که با نگاه کلامی تدوین شده اند. مثلا کتاب مرحوم شیخ مفید بنام ارشاد، تاریخ ائمه (ع) است ولی با نگاه کلامی تدوین شده است. برخی این منابع را جزو منابع تاریخی به شمار نمی آورند.

4-    آیا وجود یک یا چند گزارش ضعیف در یک منبع می تواند موجب تعمیم ضعف به کل منبع شود؟ اگر مثلا در الهدایه الکبری که متهم به ضعف است آیا می توان قسم خورد که تمام محتوای این کتاب غیر صحیح و مجعول است؟ در این زمینه می توان مشی دیگری داشت و خود روایات را بررسی کرد.

5-    گاهی محقق بر اساس مجموع مطالعاتش دچار نوعی پیشداوری و منفی نگری شده است و همین باعث می شود که به قرائنی که موجب تقویت آن نقل می شود توجه نکند. یعنی وقتی با برخی گزاره های تاریخی مواجه می شویم باید بی طرفی خودمان را حفظ کنیم. مثلا اگر کسی بخواهد تشرفات خدمت حضرت ولی عصر (عج) را بررسی کند، در منابع مختلف به این مساله پرداخته شده است. ممکن است محقق با نگاه منفی نگرانه بررسی کند و از جهت سند و دلالت، روایات مختلف را رد کند ولی به شواهد تقویت کننده آن روایت و حتی به جانب ظن آن نیز توجهی نکند و نقاط ضعف آن را پررنگ تر کند.
 
ما در مطالعات تاریخی با مشکلاتی مواجه هستیم که زمینه هایی داشته است. شهید سید محمد صدر در مقدمه کتاب تاریخ الغیبة الصغری بحثی مبنایی را مطرح کرده است. مباحث ایشان دو قسمت دارد: یک قسمت با عنوان نقاط الضعف فی التاریخ الاسلامی است که ابتدا نگاه عام به منابع عمومی تاریخ اسلام دارد و مشکلاتی را در این مسیر مطرح است و در قسمت دیگر با عنوان تاریخنا الخاص، مشکلات فراروی تحقیق در تاریخ معصومین را بررسی می کند.

وی در بیان مشکلات به چند نکته مهم اشاره می کند:

1-    مورخ، بشری مانند ما است که جوانب قوت و ضعفی دارد؛ مثلا در همین تاریخ انقلاب اسلامی کسانی که شاهد این انقلاب هستند ادعا می کنند که من فلان چیز را دیدم و شخص دیگری از میان همین شاهدان، آن ادعا را رد می کند. این حالت در کسانی است که واقعه را مشاهده کرده اند. و چگونه است حال آن هایی که می خواهند آن را نقل کنند؟ که نه جسمشان و نه روحشان در آن واقعه بوده است.

2-    مورخ، مانند هر انسانی همراه با عاطفه و گرایش ها است و نوع نگاه او می تواند در نوشتن تاریخ نیز موثر باشد.

3-    دو نوع نگاه به تاریخ وجود دارد مثلا کسی به عنوان سیاح و جهانگرد منطقه ای را مشاهده می کند و چون با هدف دیدن رفته است طبیعتا نگاهش منظم تر است تا تاجری که به قصد تجارت به آن شهر رفته است. مشاهدات آن تاجر، غیر منظم و مشوش است؛ در حالی که مشاهدات جهانگرد این گونه نیست. با کمال تاسف باید گفت که بسیاری از گزارش های تاریخی ما از گونه مشاهدات تاجر است، نه با هدف روایت کردن. همین مساله موجب می شود گزارش های تاریخی از نوعی تشویش و عدم نظم برخوردار باشد.

وی می نویسد: نمی خواهم در بحث این مشکلات وارد شوم ولی باید آن را حل کنیم وگرنه اگر این مشکلات را قبول کنیم دیگر سراغ هیچ نقل تاریخی نباید رفت.

 

در قسمت بعد، مشکلات تاریخ خاص یعنی تاریخ معصومین(ع) را مطرح می کند و عنوان می کند: کسانی که متعرض تاریخ ما شده اند چند گروهند:

1-    مستشرقین؛ که با اهداف و انگیزه هایی همچون مادی، تبشیری و استعماری آمده اند و نگاه مقدس مآبانه ای نسبت به رهبران ما ندارند و به هیچ وجهی قابل اعتماد نیستند.

2-    مورخین عامه؛ این ها نیز مشکلاتی همچون تعصبات مذهبی و اعتقاد نداشتن به قدسیت ائمه (ع) را دارند. اگر هم این اعتقاد را داشتند امور دیگری موجب شده که در حق آن ها جفا کنند و به درستی نقل نکنند. برخی از آن ها نگاه نادرستی که نسبت به شیعیان داشتند. یا این که این احساس را دارند که اگر بصورت کامل معرفی کنند موجب نصرت و یاری مذهب شیعه و تضعیف مذهب خودشان می شوند.

3-    مورخین خاصه؛ تقیه باعث شده است که همه را کامل نقل نکنند. همچنین قتل و تضییع کتب تاریخی سبب شده است که برخی کتب تاریخی به دست ما نرسیده باشد. این گونه مورخین، در نقلیات تاریخی شان، گاهی اکتفا به نقل احادیث کرده اند و تاریخ را به صورت منظم نقل نکرده اند و شکل حدیثی به تاریخی داده اند و از زمان و مکان و نظم تاریخی غافل شده اند.

شهید صدر، در ارائه راه حل مشکلات برای تاریخ اسلام به چند اسلوب اشاره می کند که به محقق تاریخی کمک شایان توجهی می کند:
1-    باید بر تواتر اعتماد کنیم و تلاش کنیم به تواتر دست یابیم. البته دستیابی به تواتر لفظی دشوار است ولی به تواتر معنوی می توان دست یافت.

2-    اگر نتوانیم به تواتر منجر به علم دست یابیم، حداقل می توان به اطمینان و ظن راجح دست یافت. ظن راجح، ناشی از ظن جماعتی پیدا می کنیم که اتفاق بر کذب نداشته اند ولی یقین آور نیز نیست. خبر مستفیض قابل استفاده در این قسمت است. ممکن است در مورد گزارشی، دیگران یا ساکت بوده اند یا نفی نکرده اند ولی تعدادی نقل کرده باشند. اگر این دو اسلوب را رعایت کنیم هر سه شبهه ای که ذکر شد را دفع می کند و اگر اطمینان به اصل حادثه پیدا کردیم، این که ناقلش چه کسی بوده، نمی تواند به اصل حادثه ضرری بزند.

3-    بعد از یاس از حصول علم، حداقل می توانیم به وثوق ناقل دست یابیم. شاید خبر واحد باشد ولی وقتی که سراغ ناقلش می رویم می بینیم که قابل اعتماد است. در این راه از دو مسیر استفاده می کنیم: 1- به سراغ وضعیت حال آن ناقل برویم که به او اعتماد کرده اند و او را از کذب و فریب و جعل، بری دانسته اند و توثیق کرده اند. هرچند خبر او واحد باشد می پذیریم. شهید صدر در اینجا از رجالیون گلایه می کند که میان راویان روایات فقهی و راوایان روایات غیر فقهی تمایز قائل شدند و حجم زیادی از افرادی که در کتب رجالی بحث شده اند کسانی هستند که روایت فقهی نقل کرده اند و ای کاش به راویان روایات غیر فقهی نیز توجه می کردند. 2- اگر حال راوی از کتب رجالی بدست نیامد، ممکن است در بررسی شواهد تاریخی یک واقعه احساس کنیم که روح علمی بر کارش حاکم بوده است که موجب اطمینان به گزارش های او شود.

4-    اگر از بحث سند گذشتیم و سند نداشت یا مرسل بود، به سراغ متن می رویم. در این زمینه با قرائن خارجی به این نتیجه می رسیم که این حادثه صحیح است یا نه؟ همچنانکه اگر کلام یا فعلی به یک شخصیت تاریخی نسبت داده شد، می بینیم چنین تناسبی دارد که چنین کاری کرده باشد یا چنین حرفی زده باشد؟ یا اگر چیزی به معصوم نسبت دهند هرچقدر با قرائن خارجی نگاه می کنیم می بینیم که تناسب ندارد.

شهید صدر در ادامه برای حل مشکل تحقیق در تاریخ خاص معصومین چند راه حل ارائه می دهد:

1-    به سراغ روایات موثق برویم.

2-    از روایات مشهور بهره بگیریم. اگر یک واقعه ای در تاریخ مشهور شد نگوییم رب مشهور لا اصل له. شاید اصل نداشته باشد ولی نمی توان از کنار آن به راحتی عبور کرد. حداقل این گزاره را می توان به عنوان یکی از قرائن در نظر گرفت. وی می نویسد: این که زیاد نقل کرده اند شاید به این دلیل بوده که به راوی اعتماد داشته اند.

 
3-    از روایاتی استفاده کنیم که قرینه ای بر صدقش وجود داشته باشد و از شواهد داخلی و بیرونی بهره ببریم.
 
4-    برخی روایات هستند که شرایط ذکر شده را ندارند ولی معارضی برای آن ها نیست وجود ندارد. عدم وجود معارض، می تواند قرینه ای بر تقویت آن حادثه باشد.

دکتر جباری مطالب خود را به این صورت جمع بندی کرد:

اگر به چند نکته توجه کنیم شیوه تحقیقمان در ارتباط با این گونه گزاره ها متفاوت خواهد بود:

1-    هیچ تردیدی نداریم در این که حتما باید در تاریخ بر اساس ارجاع و استناد و سند و دلیل پیش برویم. تاریخ بافتنی نیست مگر این که نوعی تحلیل در آن باشد ولی ابتدائا نمی توان آن را بافت.

2-    باید در روش تحقیق به تفاوت تاریخ و دیگر علوم توجه کنیم؛ چه علوم نقلی و چه علوم عقلی. مثلا فقه و تاریخ در روش تحقیق، تا بخشی از مسیر با هم مشترک هستند. هر دو اعتماد بر روایات می کنند. در بررسی روایات بررسی سندی و شواهد و قرائن دارند. ولی مثلا اگر در تاریخ با تعارض مواجه شدیم آیا مجازیم بگوییم تعارضا تساقطا؟ و اصل حادثه را کذب بدانیم؟ در فقه می گویند هر دو ساقط می شوند ولی عرصه فقه، عرصه عمل است و می خواهد به تکلیف خود عمل کند.

کتاب ارزشمند البیان یکی از منابع ارزشمند ما در مباحث تاریخ قرآن است ولی در یک فصل که درباره مساله جمع قرآن، 22 روایت را نقل می کند درباره بحث جمع قرآن در زمان ابوبکر، این روایات را نقد می کند و موارد تناقض را می آورد و نهایتا تعارض این روایات را دلیل می گیرد بر این که چنین جمعی رخ نداده است و اصلش دروغ است. نویسنده، جمع قرآن در زمان ابوبکر را مستلزم قول به تحریف می داند و می خواهد برای دفاع از ساحت قرآن، اصل این جریان را انکار می کند. این کار بر اساس همین روش فقهی صورت گرفته است. اگر مورخ، روایات تاریخی این جریان را بررسی کند ممکن است مجموع این روایات در جزئیات تعارض داشته باشند ولی در اصل حادثه اشتراکاتی دارند. در این جا مورخ به این نتیجه می رسد چنین واقعه ای در تاریخ رخ داده است و بعد از آن به سراغ تحلیل انگیزه ها می رود. که مثلا قرآنی که ابوبکر جمع کرد ملاک قرار نگرفت و در خانه ابوبکر و عمر رفت و زمان عثمان از حفصه گرفتند و مورد توجه قرار دادند و تنها قرآن موجود نبوده است.

3-    به محدودیت منابع توجه کنیم. بعضی از محققینی که آن مشی انتقادی را دارند و به سمت قلع و قمع منابع تاریخی رفته اند به فضای خفقان و ترس و اضطرابی که یک مولف داشته است توجه نداشته اند. بسیاری از این آثار از بین رفت. محمد بن اسحاق تحت حمایت منصور عباسی موفق می شود کتابش را منتشر کند وگرنه اگر این گونه نبود همین مقدار نیز به دست ما نمی رسید. وقتی با چنین محدودیتی مواجه هستیم نمی توانیم به راحتی منابع را رد کنیم.

4-    ما به معرفت ظنی در تاریخ باید توجه کنیم. یعنی همه جا دسترسی به تواتر نداریم و گاهی استفاضه است و ظنونی بدست می آوریم و مجموعه ظنون را کنار هم می گذاریم و به یک نتیجه ای می رسیم.

سپس، سخنران جلسه، به پرسش حضار پاسخ گفت که بخشی از آن ها در ادامه می آید.

سوال: از کجا معلوم است که کسانی که منابع را نوشته اند و نقل می کنند غرض ورز نبوده باشند؟

پاسخ: ما موظفیم حال راوی را بررسی کنیم و این احتمال در مورد هر کسی می رود که کذاب یا جعال باشد طبیعتا باید سراغ قرائنی برویم که حال او را بررسی می کند. مثلا طبری را به صورت کلی جعال نمی دانند ولی سیف بن عمر، فردی جعال است. ممکن است طبری روایاتی را تصور می کرده است که باید نقل کند که برای آیندگان نقل کند؛ هرچند ناخودآگاه، گرایش های مذهبی در برخی موارد را دخالت دهد و برخی حوادث را از سیف بن عمر نقل می کند و با نگاه خوشبینانه بررسی می کند. فرق می کند فردی متعمد بر کذب باشد یا گرایش مذهبیش او را به گزارشی بکشاند.

سوال: اگر از منابع کلامی استفاده کنیم در تعارض گزاره های تاریخی با این گزاره ها چه می کنیم؟

چنین نیست که ادعا کنیم آن چه در منابع کلامی آمده است متقن باشد. در همان مباحث نیز اختلاف هست. اگر به تواتر دست یابیم وعلم پیدا کنیم امکان ندارد یا یک مطلب قطعی کلامی در تضاد باشد.

سوال: منظورتان از منابع تاریخی چیست؟

هر منبعی است که به ما معرفت از حادثه تاریخی می دهد . الزاما آن دسته از منابعی نیستند که صرفا با هدف نقل روایت تاریخی تدوین شده اند ممکن است با هدف مثلا تفسیری نگاشته شده باشند ولی گزاره ای از یک حادثه ای تاریخی داشته باشد.
 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=21712

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب