پنجشنبه, 6 دی , 1403 برابر با Thursday, 26 December , 2024
جستجو

حجة الاسلام و المسلین استاد مهدی پیشوایی در روز جمعه 18 بهمن 1392 در برنامه پرسمان تاریخی رادیو معارف به سوالات تاریخی پاسخ گفت.

بررسی زندگی و شخصیت محمد حنفیه، جنگ ایران با عثمانی، بررسی زندگی و شخصیت جعفر طیار، حکومت آل زبیر، شخصیت حجاج بن یوسف ثقفی، داستان اصحاب کهف، ازدواج امام حسن عسکری(ع) با نرجس خاتون و مستندات قطعی و متواتر ولادت امام زمان(عج)

1-    محمد حنفیه چه کسی بوده است و چه سرگذشتی داشته است؟

محمد بن حنفیه یکی از پسران امام علی(ع) است و چون مادرش از قبیله ای بنام حنفیه بوده به او ابن الحنفیه می گفتند. تاریخ تولد او را سال 15 یا 16 هجری نقل کرده اند که نشان می دهد در مدینه متولد شده است. او در سال 80 یا 81 هجری در مدینه به مرگ طبیعی از دنیا رفت و در قبرستان بقیع دفن شد. 

بیشتر زندگی او در مدینه بوده ولی تاریخ زندگی اش نشان می دهد که مدتی در مکه اقامت داشته است؛ نقل شده در آن سال هایی که امام حسین(ع) به شهادت رسید، عبد الله بن زبیر ادعای خلافت کرد و قصد کرد از کسانی از بنی هاشم که ابن حنفیه نیز در میان آن ها حضور داشته به زور بیعت بگیرد ولی آن ها حاضر به بیعت نشدند. عبدالله آن ها را بازداشت کرد و به قتل و سوزاندن تهدید کرد. این جریان مصادف با قیام مختار در عراق بود. محمد مخفیانه پیامی برای مختار فرستاد و یک گروهی ضربتی آن ها را نجات داد. نشانه هایی نیز وجود دارد که محمد حنفیه در جنگ های امام علی(ع) مخصوصا جنگ جمل حضور داشته است.

2-    آیا دولت ایران با عثمانی جنگ کرد؟

ایران در زمان صفویه با دولت عثمانی جنگ های متعدد و کشمکش های طولانی داشتند.

3-    درباره زندگی و سرگذشت جعفر طیار مختصری توضیح دهید.

جعفر بن ابیطالب یکی از برادران امام علی(ع) است و چون در جنگ موته در سال 8 هجری دو بازوانش قطع شد و به شهادت رسید رسول خدا فرمود: خداوند متعال بجای دو بازوی برادرم جعفر که قطع شد، در بهشت دو بال به او عطا می کند که با آن پرواز کند. از آن تاریخ جعفر ملقب به جعفر طیار شد.

او زندگی درخشانی داشته است؛ تاریخ می گوید او سرپرست مهاجرین حبشه که در مکه از دست فشار و اذیت مشکران مکه مجبور به مهاجرت به کشور حبشه شدند بوده است و این مسوولیت را رسول خدا(ص) بر عهده او گذاشت.

معروف است که بعد از هجرت آن ها، قریش دو نماینده همراه با هدایای گرانقیمتی برای نجاشی فرستاد تا مهاجرین را به آن ها تحویل دهد.نجاشی که به عدالت و انصاف مشهور بود گفت: من نمی توانم یک طرفه در مورد کسانی که به کشور من پناهنده شده اند تصمیم گیری کنم. پس باید مجلسی باشد تا با حضور شما و آنها ببینیم جریان چیست؟ در آن مجلس بود که جعفر، سخنرانی بسیار پخته، سنجیده و موقع شناسانه ایراد کرد و باعث شد که موافقت نجاشی را جلب کند و دست رد بر سینه نمایندگان قریش بزند.

مهاجران حبشه سرنوشت مختلفی داشته اند. چند نفر در آن جا مردند؛ برخی به مکه بازگشتند؛ بقیه در حبشه ماندند و جعفر با آخرین گروه به مدینه بازگشت. در زمان بازگشت، مطلع شدند که مسلمانان برای جنگ با یهودیان به خیبر رفته اند. جعفر طاقت نیاورد و به خیبر رفت و زمانی رسید که آخرین قلعه مقاوم خیبر نیز فتح شده بود و مسلمانان غرق شادی بودند. زمانی که به پیامبر(ص) خبر دادند فرمود: نمی دانم از کدام واقعه خوشحالی خود را نشان دهم، از فتح خیبر یا برگشتن برادرانم.

آن جا بود که پیامبر(ص) نماز جعفر طیار را به عنوان مژده به جعفر یاد داد. جعفر یک سالی در مدینه ماند تا این که جریان جنگ موته در سال هشتم هجری پیش آمد. پیامبر(ص) سه فرمانده علی البدل که عبارت بودند از جعفر بن ابیطالب، عبدالله بن رواحه و زید بن حارثه معرفی کرد که اگر یکی از آنها شهید شد فرد دیگری جایگزین باشد. هر سه فرمانده در این جنگ به شهادت رسیدند و قبرشان اکنون در امان اردن است.

ابوطالب چهار فرزند پسر به نام های طالب، جعفر، عقیل و علی داشت که ده سال ده سال با یکدیگر اختلاف سنی داشتند.

4-    حکومت آل زبیر چگونه از بین رفت؟ حجاج بن یوسف ثقفی چه شخصیتی داشت و عاقبت او چه شد؟

 حکومت عبد الله زبیر به وسیله حجاج بن یوسف حاکم عبد الملک مروان در حجاز از بین رفت. عبدالله که مخالف یزید بود چند روز پیش از خروج امام حسین(ع) از مدینه، به مکه فرار کرد و در آن جا مستقر شد. در مدتی که امام حسین(ع) وارد مکه شد و چهار ماه در آن جا اقامت کرد، عبد الله بن زبیر تحت الشعاع بود و کسی به او توجه نمی کرد. اما وقتی که امام(ع) به کوفه رفتند فضا برای عبد الله بن زبیر باز شد و شهادت امام(ع) برای او ابزار تبلیغاتی شد؛ زیرا در آن چهار سالی که ادعای خلافت کرد هیچ وقت متعرض قاتلان کربلا نشد و شمر و عمر سعد و دیگر قاتلان، از بیت المال مقرری می گرفتند.

با این کار عبدالله بن زبیر، سرزمین اسلامی به دو قسمت تقسیم شد: یکی که شامل عراق و حجاز و خراسان و قسمت های دیگر می شد که تابع عبد الله بن زبیر شد و قسمت دیگر که شامل شام و مقداری دیگر از کشورهای اسلامی بود مطیع یزید و بازماندگان بعد از او شد.

مدت خلافت عبد الله بن زبیر دوازده سال طول کشید که تا سال 72 هجری ادامه داشت. بعد از مرگ یزید، مروان بن حکم خلیفه اموی شد که نه ماه بیشتر طول نکشید و بعد از او عبد الملک مروان به مدت بیست سال حکومت کرد و از مقتدرترین خلفای بنی امیه بود.

عبدالملک برای تثبیت پایه های خلافت خود، به حجاج ماموریت داد تا به جنگ عبدالله بن زبیر برود. یزید قبل از او حسین بن نمیر را فرستاده بود ولی پیش از آن که حسین اقدامی کند خبر آوردند که یزید مرده است و لشکر شام بدون انجام اقدامی به شام بازگشت.

مکه در زمان عبدالملک مدتی را در محاصره حجاج بود. عبدالله بن زبیر به مسجد الحرام پناه برد و حجاج مسجد الحرام را سنگ باران کرد. بعد از آن، جنگ به داخل مسجد الحرام کشیده شد و حرمت حرم را با جنگ و کشتن انسان های زیاد از بین بردند. این گونه بود که عبد الله بن زبیر شکست خورد و کشته شد.

در مورد شخصیت حجاج بن یوسف ثقفی نیز باید گفت که این فرد، آن قدر منفور و جنایتکار بوده که انسان نمی خواهد اسمش را ببرد. او از قبیله ثقیف بود که ساکن طائف و مانند قریش در مکه قدرتمند بودند. تولد حجاج را سال 41 هجری در طائف می دانند.

پدر و مادرش انسان های معمولی بوده اند. او در مکتب پدرش سواد یاد گرفت. نقل می کنند که خلقت حجاج، معمولی نبوده و قیافه محقری داشته است؛ چشم های فوق العاده کوچک و پاهای باریکی داشته که موقع راه رفتن نمی توانسته صاف راه برود.

پدرش مدتی مکتب داری کرد و بعد از آن به شغل های مویز فروشی، کشمش فروشی و دباغ فروشی روی آورد. قابل ذکر است که تجارت طائف از دو طریق دباغی و تولید شراب بوده است. حجاج بعدها به پدرش در آموزش بچه ها کمک می کرد ولی بچه ها او را مسخره می کردند و از دستورات او تبعیت نمی کردند. تحلیل گران در تحلیل شخصیت او می گویند که تبدیل به آدمی عقده ای شده بود که بازتاب همان تحقیرها بوده است.

بعد از مدتی این کار را رها کرد و به دباغی روی آورد و در این زمینه نیز اقبالی بدست نیاورد و به سمت کار نظامی گری رفت. بر این اساس با یکی از فرماندهان عبدالملک بنام روح بن زنباع آشنا شد و از طریق او وارد لشکر شد؛ آن جا بود که کارش گرفت.

نقل می کنند که از خصیصه های او این بوده که نسبت به بزرگترها بسیار متملق و نسبت به فرودست ها فوق العاده سخت گیر بوده است. یک سپاه عبد الملک بی انضباطی کرده بودند و روح گفت: من یک نفر را سراغ دارم که به درد این کار می خورد. این گونه بود که به حجاج منصبی دادند و او نیز ترقی کرد و به مقامات نظامی رسید.

در کارنامه او کشتن هزاران نفر، سنگ باران مسجد الحرام و ساخت زندانی بی سقف در عراق وجود دارد که شیعیان را زندانی کرده بود و سی هزار یا 50 هزار در آن جا بوده اند.

بعد از این که حجاز را آرام کرد به عراق رفت و آن جا را مطیع عبد الملک کرد و جنایات زیادی را در آنجا مرتکب شد. در نهایت در اثر بیماری معده در سال 95 هجری، چند روز پس از کشتن سعید بن جبیر از تابعین و شیعیان، به درک واصل شد.

کتابی بنام الحجاج سیف الامویین فی العراق تالیف محمد بحر العلوم منتشر شده است که علاقمندان برای اطلاع بیشتر می توانند به این کتاب مراجعه نمایند.

5-    اصحاب کهف چه کسانی بودند و سرگذشتشان چه بوده است؟

خداوند متعال قصه این افراد را در سوره کهف بیان کرده است. آن ها گروهی یکتاپرست ولی در اقلیت بودند که در زمان حاکمی بت پرست و ظالم زندگی می کردند. آن ها در این اکثریت باطل هضم نشدند و مبارزه کردند و سرانجام از روی ناچاری از شهر بیرون رفتند و خود را به غاری رساندند و در آن غار خوابی به درازای سیصد و نه سال بر آن ها غلبه کرد. بعد از آن که بیدار شدند خیال می کردند که یک روز یا نصف روزی خوابیده اند.

قرآن کریم می فرماید که به یک نفر پولی دادند که از شهر آذوقه بخرد. زمانی که به شهر رفت و پول را داد، مردم دیدند که این پول متعلق به سیصد سال قبل است. زمانی طول کشید که این افراد به اصل قضیه پی ببرند و خدا دوباره جانشان را گرفت و مردم آمدند و شناسایی کردند و مسجدی بر آن بنا کردند.

درباره مکان دقیق این غار، دو جا محتمل است. یک نقطه در کشور ترکیه و شهر ایسوس قرار دارد ولی قرائن نشان می دهد غاری که در کشور اردن معروف به غار اصحاب کهف است به نشانه هایی که قرآن می دهد نزدیک تر است. برخی از اساتید به آن منطقه سفر کرده اند و نتیجه گرفته اند که مشخصاتی که خدا در قرآن مجید نقل می کند با آن غاری که در اردن است مطابقت دارد.

قرآن کریم از دو جهت از داستان آن ها یاد می کند: 1- اقلیتی صالح بودند که مرعوب نشدند و خدا نیز آن ها را یاری کرد. 2- قرآن قصه آن ها را به عنوان مثال کوچکی برای معاد بیان می کند؛ از این جهت که سیصد سال مرده بودند و خدا دوباره آن ها را زنده کرد. قرآن کریم می خواهد مثال بزند همانطور که بعد از این مدت، آن ها را زنده کردیم در روز قیامت هم مردگان را زنده خواهیم کرد.

6-    معتبرترین سند تاریخی درباره ازدواج امام حسن عسکری(ع) با نرجس خاتون چیست و به چه صورت بوده است؟ سند روایات تاریخی مبنی بر این که ایشان فرزند داشتند چیست؟

این بانو نام های متعددی به نام نرجس، ملیکه، مریم، صیقل، سوسن و ریحانه داشته است که می گویند بعضی از آنها لقب بوده و در آن زمان رسم بوده که بر زنان لقب های زیبا همنام گل ها می گذاشتند. داستان این ازدواج در کتاب های مختلفی آمده است. به عنوان مثال شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه ج 2 ص417، محمد بن جریر طبری امامی شیعی در کتاب دلائل الامامه ص 263 و شیخ طوسی در کتاب الغیبة ص 124 نقل کرده اند که ترجمه فارسی آن را شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الآمال نقل کرده است.

ازدواج حضرت به دو صورت نقل شده و در صورت مشهورش نام همسر ایشان، ملیکه عنوان شده است. اجمالش این است که امام هادی(ع) به بشر بن سلیمان نوشته ای همراه با پول می دهند و می فرمایند که به بغداد برو و در کنار دجله زمانی که کنیزان را به فروش می رسانند کنیزی با چنین خصوصیاتی و به هر مبلغی که برده فروش قیمت داد خریداری کن.

او نیز مطابق دستور حضرت می رود و خریداری می کند و در این راستا معلوم می شود که این زن، دختر یشوعا پسر قیصر روم است که در جنگ اسیر شد و از طرف مادر نیز از نسل شمعون وصی حضرت عیسی(ع) بوده است. ملیکا به بیت امامت منتقل می شود و امام هادی (ع) او را به خواهرش حکیمه خاتون می سپارد تا مسلمان شود و آموزه های اسلامی را یاد بگیرد و بعد از آن با امام حسن عسکری(ع) ازدواج می کند.

در پاسخ به این سوال که مستند زنده بودن امام زمان(ع) چیست؟ باید گفت که اولا این شبهه نتیجه القائات وهابیون است که تریبون های جهانی در دست دارند و از روی خصومت و دشمنی با اهل بیت(ع) شبهات تکراری و نخ نما شده را مطرح می کنند و با وجود این که بارها جواب گرفته اند ولی دست از تکرار آن برنمی دارند.

ثانیا شخصی بنام عثمان الخمیس کتاب مستقلی در نفی ولادت امام زمان(عج) نوشته است که یکی از فضلای حوزه علمیه قم بنام آقای مرتضی ترابی کتابی بنام امام مهدی(عج) حقیقت تابناک نوشته است که پیشنهاد می شود علاقمندان این کتاب را تهیه کنند. نویسنده در این کتاب اثبات کرده که گزارش ها و روایات مربوط به تولد فرزند پسری برای امام حسن عسکری(ع) متواتر است. خبر متواتر روایتی را می گویند که این قدر از نظر تعداد و راویان، متعدد و زیاد است که به صورت عادی محال است این همه آدم، دروغی این گونه بسازند.

از صفحه 233 این کتاب به بعد، ده روایت است که نشان می دهد اشخاص مختلفی در همان روزهای اول تولد حضرت مهدی(عج)، ایشان را دیده اند یا امام حسن عسکری(ع) به آن ها مژده ولادت ایشان را داده است یا این که امام به شخصی پول داده اند که گوسفندی عقیقه کند و به شیعیان بدهد یا این که کسی کنیزی داشته و به امام حسن عسکری(ع) داده و آن کنیز داستان تولد را برای او بازگو کرده است. در نقل دیگری نیز امام حسن عسکری(ع) در مجلس چهل نفری، این فرزند را در جمع شیعیان می آورد.

به این دلیل که روایات مربوط به ظهور و قیام حضرت مهدی(عج) که منجی جهان خواهد بود و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد احادیث منقول از حضرت رسول(ص) است و بنی عباس خودشان از خاندان پیامبر(ع) بودند و این احادیث را شنیده بودند و تنها بنی عباس هم نبودند، قرائن و شواهدی نشان می دهد که این شخصی که رسول خدا(ص) وعده داده تولدش نزدیک است، باید پسر امام عسکری(ع) باشد؛ بنابراین آن روزها خلیفه دستور داد منزل امام را زیر نظر بگیرند ولی همانطور که اراده خداوند به این تعلق گرفت که حضرت موسی برچیننده بساط فرعون، در درون کاخ او بزرگ شود و زنده بماند همان خدا اراده کرد که در خانه امام عسکری(ع) چنین فرزندی متولد شد و دستگاه بنی عباس با تمام کنترل ها و وجود جاسوس های متعدد از تولد حضرت مهدی(عج) بی خبر شدند.
البته باید توجه داشته که این گزارش هایی که نشان می دهد چنین پسری بدنیا آمده، محرمانه بود و این اشخاص نیز رازدار بودند.

 

 

متن برنامه های تاریخی رادیو معارف

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=19491

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب