یکشنبه, 2 دی , 1403 برابر با Sunday, 22 December , 2024
جستجو

 حجة الاسلام و المسلمین مهدی پیشوایی روز پنج شنبه 8 خرداد 1393 به سوالات تاریخی مخاطبان رادیو معارف پاسخ گفت: علت عدم پذیرش خلافت توسط امام رضا(ع)، نقش امام صادق (ع) در رونق علوم، مساله ازدواج حضرت خدیجه (س) قبل از ازدواج با پیامبر(ص) و اختلاف سنی ایشان، علت مخفی بودن قبر امام علی (ع) و زمان آشکار شدن آن، مقتل ابن طاووس و سندیت برخی مقاتل، سن و ازدواج حضرت علی اکبر(ع)، کنیه ابواسحاق برای مختار، قیام زید علیرغم پیشگویی امام صادق(ع)، هدف امام حسین (ع) از عزیمت به کوفه، شخصیت حضرت ام البنین (س).

1-    چرا امام رضا (ع) پیشنهاد خلافت را که توسط مامون ارائه شد قبول نکردند؟

مامون در پیشنهاد خلافت و بعدها ولیعهدی، حسن نیت نداشت؛ زیرا مشکلات سیاسی داشت و قصد داشت با شرکت دادن امام رضا (ع) در حکومت، آن ها را حل کند. بررسی کرده ایم که اگر امام رضا (ع) خلافت را قبول می کرد چه اتفاقی می افتاد؟ مامون وزیر امام (ع) می شد و کارها به دست او می افتاد و همه کارها را به نام امام انجام می داد و جایگاه امام در حد مقام تشریفاتی می ماند و خوب و بد کارهای کشور به پای ایشان نوشته می شد. در حالی که نیروهای امام رضا (ع) به قدر کافی نبود و استانداران و وزرا و مسئولان متعلق به امام نبود و این گونه افراد، نیروهای طرفدار مامون بودند.

مامون از روی ناچاری گفت که پس باید ولایعتهدی را قبول کنید. امام قبول نکرد، مامون تهدید کرد و حضرت فرمود که قبول می کنم به شرط این که در امور مملکت دخالتی نکنم.

2-    در تاریخ تمدن اسلامی، دوران هارون و مامون را دوران طلایی علم نامیدند. با این که زمان امام صادق (ع) اوج رونق فقه بود و مامون، عالم آل محمد را به شهادت رساند.

درست است که قرن سوم و چهارم را دوران طلایی علوم اسلامی نامیده اند. باید توجه داشت که هر حرکتی که در جامعه بوجود می آید یک روزه به وجود نمی آید بلکه مقدمات و زمینه هایش از چند دهه قبل فراهم می شود و به تدریج به اوج می رسد و همچنین اگر یک حرکتی از بین می رود باز هم یک روزه از بین نمی رود و مقدمات زوالش به تدریج فراهم می شود.

رونق علمی از زمان امام صادق (ع) شروع شده بود ولی بتدریج تکامل یافت و با تاسیس بیت الحکمه و نهضت ترجمه ای که بوجود آمد و کتاب های یونانی را به دستور هارون و مامون ترجمه کردند حرکت جدید بوجود آمد.

3-    حضرت خدیجه (س) چند بار ازدواج کردند؟ اختلاف سنی ایشان با پیامبر (ص) چند سال بوده است؟

قول مشهور این است که حضرت خدیجه (س) قبل از ازدواج با پیامبر (ص) دو بار ازدواج کرده بود. شوهر اول ایشان شخصی بنام عتیق بن عائذ یا عائد و شوهر دوم ابوهاله هند بن نقاش بوده است. ولی یک قول هم وجود دارد که بر اساس آن، حضرت خدیجه (س) قبلا ازدواجی نکرده بود و موقع ازدواج با پیامبر (ص) باکره بوده است.

در مورد سن ایشان اختلاف است. مشهور است 40 ساله بوده اند و در قول دیگری 28 سال نیز نقل شده است. بعضی از اساتید می گویند به نظر می رسد چهل سال دقیق نیست بلکه احتمالا به این معنا است که خواستند بگویند سن ایشان زیاد بوده است. البته این مساله، بحث مهمی نیست و طرح آن نیز ضرورتی ندارد.

یکی از شواهد ازدواج قبلی ایشان وجود هند بن ابی هاله است که ربیب رسول خدا (ص) بوده است و اوصاف ظاهری ایشان را نقل کرده است و نمی توان وجود این فرزند حضرت خدیجه (س) را نفی کرد.

4-    چرا قبر امام علی (ع) بعد از شهادتشان مخفی شد؟ قبر ایشان در چه زمانی آشکار شد؟ و چه کسانی هنگام دفن ایشان حضور داشتند؟

می دانیم که زمان شهادت امام علی (ع) خوارج حضور داشتند. آن ها گروهی بسیار خطرناک بودند و از قتل و کشتار، ابایی نداشتند. این نگرانی وجود داشت که اگر قبر حضرت، مشخص باشد به قبر ایشان جسارت کنند. لذا خود حضرت وصیت کردند که شبانه مرا دفن کنید و وقتی در تابوت گذاشتید عقب تابوت را بگیری و جلوی آن را رها کنید و هر جا سر تابوت فرود آمد مرا در همانجا دفن کنید.

حسنین (ع) و محمد حنفیه و عبد الله بن جعفر بدن مطهر را شبانه دفن کردند. بین ما مشهور است که در بیان مظلومیت حضرت زهرا (س) شبانه دفن شدن جسد ایشان را یکی از نمونه های این مظلومیت ذکر می کنیم، در حالی که همین مساله نیز در مورد خود امام علی (ع) نیز رخ داد؛ کسی که خلیفه مسلمین بود.

قبر شریف ایشان، در قرن دوم هجری آشکار شد. ابتدا امام صادق (ع) در سفری که به حیره (عراق امروزی) در زمانی که بنی عباس ایشان را احضار کرده بودند داشتند محل قبر حضرت را که هیچ چیز ظاهری آن مشخص نبود به بعضی از شیعیان معرفی کردند. بعضی از یاران و همراهان امام صادق (ع) نقل می کنند که همراه حضرت رفتیم که اسماعیل نیز حضور داشت، حضرت از مرکب فرود آمد، دو رکعت نماز خواند و فرمود: شما نیز بخوانید. گفتیم: این جا کجاست؟ فرمود: این جا محل دفن جدم امیرالمومنین (ع) است. این مساله در آن زمان، یک خبر اختصاصی و بصورت یک راز بوده است و تنها شیعیان مطلع شدند. به نظر می رسد آن عاملی که سبب شد قبر حضرت، بصورت رسمی و عمومی شناخته شود در زمان هارون الرشید بوده است.

نقل می کنند هارون به شکار رفته بود. سگ های شکاری را دنبال آهوان رها کردند. سگ ها آهوان را تعقیب کردند. آهوان بالای تپه ای رفتند و ایستادند. سگ ها پای تپه که رسیدند بالا نرفتد و پراکنده شدند. آهوان پایین آمدند و باز سگان آمدند و دوباره آهوان به بالای تپه رفتند. این کار چند بار تکرار شد.

هارون تعجب کرد و گفت که از افراد محلی سوال کنید. پیرمردی گفت: اگر امان بدهید نقل می کنم. گفت: من از پدرم و او هم از پدرش و او هم از پدرش شنید که این جا محل دفن امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) است. بنابراین خواص شیعه در زمان امام صادق (ع) می دانستند و در زمان هارون الرشید آشکار شد.

5-    آیا مقتل ابن طاووس سندیت دارد؟

کتاب اللملهوف (اللهوف) فی قتلی الطفوف نوشته سید بن طاوس متوفای قرن هفتم است که این نام به هر دو صورت خوانده می شود. معنای این جمله «اشک چشم ها در سوگ کشته شدگان ساحل فرات» است. 

علمای ما به این کتاب اعتماد می کنند؛ زیرا سید بن طاووس از بزرگان علمای شیعه در زمان خود بوده است. البته وقتی می گوییم یک کتاب مورد اعتماد است به این معنا نیست که هیچ روایت ضعیفی ندارد و صد در صد صحیح است. بلکه به این معنا است که در مجموع، کتاب قابل اعتمادی است.

6-    آیا کتاب های انوار المجالس، طریق البکاء، روضة الشهداء، طوفان البکاء و مرثیه جودی سندیت دارند؟

ما به خواندن این کتاب ها توصیه نمی کنیم؛ زیرا این کتاب ها متاخر و مربوط به زمان قاجار و صفویه هستند. توصیه ما این است که به کتاب های معتبر قدیمی مراجعه کنند. کتاب هایی که تا قرن سوم و پنجم نوشته شده است، البته غیر از کتاب سید بن طاوس که قرن هفتمی است و استثنائا آن می پذیرند.

برخی از این کتاب های متأخر، بیشتر جنبه عاطفی و حزن آوری را پرورش داده اند و در قید این مساله نبودند که کدام گزارش معتبر است. ما در فصل اول کتاب مقتل جامع حضرت سید الشهدا(ع) تاریخ تاریخنگاری عاشورا را قرن به قرن بررسی کردیم و نقد کرده ایم. همچنین بصورت جداگانه برخی کتاب ها مانند همین کتاب روضة الشهداء را معرفی کرده ایم و بصورت تفکیک شده مورد بررسی قرار داده ایم.

7-    آیا حضرت علی اکبر (ع) از امام سجاد (ع) بزرگتر بوده است؟ آیا زن و بچه داشته است؟

این مساله محل اختلاف است که زمانی که در مقتل ها نام علی اکبر مطرح می شود مقصود امام سجاد (ع) است یا حضرت علی اکبر شهید؟

قرائنی در دست است که حضرت علی اکبر شهید (ع) از امام سجاد (ع) بزرگتر بوده است و جایی که علی اکبر گفته می شود مقصود، ایشان است. در جلد دوم مقتل جامع حضرت سید الشهداء (ع) که زندگی نامه یاران امام حسین را نوشته ایم در زندگی حضرت علی اکبر (ع) سن ایشان مورد بررسی قرار گرفته است. از برخی از قرائن بر می آید که آن زمان ازدواج کرده بوده است و احتمالا فرزندی هم داشته است.

8-    اسحاق به چه معنا است؟ به چه دلیل به مختار ابواسحاق گفته می شد؟

اسحاق از اسامی معروف بین عرب است و نام فرزند حضرت ابراهیم (ع) و پدر حضرت یعقوب (ع) بوده است. اصولا اعراب زمانی که می خواستند اشخاص را با احترام یاد کنند با کنیه یاد می کردند. در سریال مختارنامه، برای مختار کنیه ابواسحاق استفاده می شد و من بررسی نکرده ام که کنیه اش چنین بوده است یا نه؟

اعراب به فرزندشان از بدو تولد، کنیه می دادند. همچنین بعضی از اشخاص را به مناسبت های دیگری کنیه می دادند. مانند ابولهب عموی بت پرست رسول خدا که اسم اصلی اش عبدالعزی بوده است ولی به این دلیل که گونه های برافروخته داشته، کنیه اش ابولهب بوده است. یا دشمنان امام علی(ع) ایشان را به کنیه ابوتراب یاد می کردند. هرچند امام به آن افتخار می کردند ولی دشمنان این کار را از روی طعن انجام می دادند. نقل می کنند در یکی از جنگ های رسول خدا (ص) که امام علی (ع) هم در رکاب حضرت بود، امام همراه با عمار خسته بودند و از لشکر فاصله گرفتند و زیر سایه درختی بر روی زمین استراحت کردند. رسول خدا (ص) دنبال ایشان می گشت و دیدند که روی خاک خوابیده اند. به ایشان فرمودند: قُم یا ابوتراب. از آن جا بود که امام علی (ع) به ابوتراب مشهور شدند.

9-    با این که امام زمان زید بن علی به او فرموده بود که قیام شما بدون نتیجه است و او را از قیام بازداشته بود، چرا این قیام را انجام داد؟ و این کار او مخالفت با امر امام خود بوده است؟

امام صادق (ع) زید را از قیام نهی نکرد، بلکه پیشگویی کرد که شکست می خوری و کشته می شوی. این مساله اختصاص به زید ندارد، بلکه امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) در برابر تعدادی از سادات حسینی و حسنی که قصد قیام داشتند موضع ظریفی گرفتند. آن ها پیشگویی می کردند که شما کشته می شوید. بعضی از وقت ها نیز بخاطر نداشتن نیروی کافی و یا مکتبی نبودن نیروها پیشاپیش معلوم بود که شکست می خورند و حرکت آنها نوعی حرکت انتحاری بود. البته این امامان، آن ها را نهی هم نمی کردند؛ زیرا در برابر منکر قیام می کردند و به حکومت غاصب ضربه می زدند.

زید هم همینطور بود ولی تفاوت او با دیگران این است که او معتقد به امامت امام صادق (ع) بود. وقتی زید محضر امام صادق (ع) رسید و قضیه را در میان گذاشت و حضرت پیشگویی کرد. امام کاظم (ع) از پدرشان نقل کرده اند که بعدها می فرمود که زید برای قیامش با من مشورت کرد. من هم به او گفتم: عموجان! اگر دوست داری که شخص بدار آویخته در کناسه کوفه باشی، راه تو همین است. هنگامی که زید از حضور امام صادق (ع) بیرون رفت. امام فرمود: وای به حال کسی که ندای او را بشنود و به یاریش نشتابد. و وقتی خبر شهادت زید را شنید بسیار ناراحت شد.

زید قیام نکرد، بلکه چنان او را در تنگنا قرار دادند که وادار به عکس العمل شد. بنی امیه و بنی عباس، این قدر سادات را در فشار قرار دادند که کار به حد انفجار رسید. هشام بن عبدالملک، زید را به دمشق احضار کرد. زید مرد بزرگی در علم و تقوا و عبادت بود. هشام به درباریان دستور داد زمانی که زید وارد می شود برای او جا باز نکنید تا سر پا بماند و تحقیر شود. در ادامه، هشام به او گفت که تو را چه رسد که در هوای خلافت باشی، تو که مادرت کنیز بود. زید گفت: این ها پیش از اسلام بود و اسلام که آمد این مسایل نیست. اسماعیل پیامبر نیز مادرش کنیز بود و از مقامش چیزی کم نمی کند.

هشام گفت: تو زمانی که درکوفه بودی از حاکم کوفه ششصد هزار دینار قرض گرفته ای و باید همین الان بدهی. گفت: این دروغ است. هشام اصرار کرد و زید را تحت الحفظ به کوفه بردند تا قرض نگرفته را پس بدهد. حاکم سابق را احضار کردند و او گفت که من قرضی ندادم. در این حالت که زید در این راه طولانی و تحت الحفظ آورده اند به او گفتند که همین الان باید از کوفه بیرون بروی. مردم کوفه هم خبر دار شدند و زید طرفدارانی پیدا کرد و بیرون کوفه لشکری فراهم کرد و کار به درگیری کشید.

10-    امام حسین (ع) با چه هدفی از مکه عازم کربلا شدند؟ 

امام حسین (ع) با یزید بیعت نکردند و ایشان را در فشار گذاشتند تا شبانه به یزید بیعت کند. حضرت فرمودند: شما به بیعت شبانه اکتفا نمی کنید و قصد دارید بصورت علنی هم بیعت کنم. آن ها نیز تایید کردند. امام فرمودند: اجازه بدهید فردا شود. فردای آن روز امام به دستگاه حکومتی نرفت و 28 رجب شبانه با گروهی از نزدیکان و بستگان از مدینه حرکت کردند و سوم شعبان به مکه رسیدند.

حدود چهار ماه در مکه اقامت داشتند و فعالیت سیاسی می کردند. با بزرگان و شخصیت ها و مردمی که به مکه می آمدند صحبت می کردند و دیدار و برگزاری نماز جماعت و ارسال نامه به شیعیان بصره کردند. تا این که نامه های دعوت اهل کوفه رسید. امام ابتدا ترتیب اثر نداد ولی بعدها تعداد نامه ها زیاد شد و امام احساس تکلیف کرد. نقل می کنند دوازده هزار نامه رسید و طی آن گفتند معاویه مرده است و ما رهبر شایسته می خواهیم. امام ابتدا حضرت مسلم را به کوفه فرستاد و 18 هزار نفر با او بیعت کردند و مسلم این مساله را گزارش داد.

امام حسین (ع) بر اساس دعوت اهل کوفه و بیعتشان با مسلم از بابت اجابت دعوت اهل کوفه از مکه خارج شدند، به قصد کوفه نه به قصد کربلا. ولی در عمل در این مدت حوادثی اتفاق افتاد که مسیر جریان را تغییر داد. عبید الله بن زیاد حاکم شد و مردم را تهدید کرد و ورق برگشت و خبر شهادت مسلم در راه کوفه به امام حسین (ع) رسید. در نزدیکی های کوفه راه به روی امام حسین بستند و حر بن یزید ریاحی گفت: من ماموریت دارم نگذارم. امام ترتیب اثر نداد و در حال کشمکش، راه را کج کردند و به کربلا منتهی شد.

11-    در مورد شخصیت حضرت ام البنین (ع) توضیح دهید.

متاسفانه در مورد ایشان اطلاعات زیادی نداریم ولی این مقدار می دانیم که روزی امام علی (ع) به برادرش عقیل که نسب شناس بود و قبایل عرب را می شناخت فرمود: همسری برای من انتخاب کن که از خانواده شجاعی باشد و فرزند شجاع به دنیا بیاورد. عقیل، ام البنین را که اسمش فاطمه بود و از قبیله بنی کلاب بود به امام معرفی کرد و حضرت او را تزویج کرد و به این دلیل که چهار فرزند پسر بنام های عباس، جعفر، عبدالله و عثمان بدنیا آورد کنیه ام البنین گرفت.

سندی در دست داریم که ام البنین هنگام حادثه عاشورا، هنوز حیات داشته ولی در مدینه بوده است. ابوالفرج اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبیین نقل می کند که ام البنین به قبرستان بقیع می رفت و در سوگ فرزندانش اشعاری می سرود و گریه می کرد. مرحوم سید عبدالرزاق مقرم گزارش او را رد می کند؛ زیرا در دنباله گزارش است که ام البنین چنان سوزناک گریه می کرد که مروان حکم، قهرا به گریه افتاد. مرحوم مقرم می گوید نژاد ابوالفرج اصفهانی اموی بوده است؛ هرچند خودش می گوید شیعه است و این مساله می تواند دلیلی باشد بر این که این قضیه را آورده است تا خاطره خوبی برای مروان درست کند.

به نظر بنده اشکال این عالم نمی تواند درست باشد؛ زیرا صحنه به قدری رقت آور است که حتی شخص شقی نیز نرم می شود. نظیرش را در کربلا داریم. ابی مخنف می گوید: وقتی امام حسین (ع) در میدان کربلا تنها مانده بود حضرت زینب (س) از خیمه ها بیرون آمد. به عمر سعد رو کرد که آیا اباعبدالله را می کشند و تو نگاه می کنی؟ مقتل می گوید: فریاد حضرت زینب به قدری شدید بود که عمر سعد چشمهایش پر از اشک شد ولی رو از حضرت زینب برگرداند.

 

متن برنامه های تاریخی رادیو معارف

 

 

 

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20260

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب