این پایان نامه در سطح کارشناسی ارشد در دانشگاه باقر العلوم، به راهنمایی آقای دکتر سید حسین فلاح زاده و مشاوره دکتر نعمت الله صفری فروشانی و نگارش محمد جواد صداقت در سال 1391 تدوین گردیده است.
در این پژوهش پس از معرفی دوران صفویه، آموزه مهدویت در تشیع و مسایل مرتبط با آن مورد تحقیق قرار گرفته است. پادشاهان صفویه در طول حکومت خود سعی می کردند با استفاده از مفهوم نیابت که سابقه زیاد و قابل قبولی در نزد شیعه داشت بخشی از مشروعیت خود را به این موضوع مرتبط کرده و در مقاطع مختلف ارتباط خود با امام عصر(عج) را به انواع مختلفی گوشزد می کردند. در این عصر علما نیز با گسترده تر کردن محدوده نیابت مسایلی همچون برپایی نماز جمعه، پرداخت خراج، اجرای حدود و … را جزء مسوولیت های اصلی فقیه قلمداد کرده و کتب مختلفی را نیز در این زمینه به نگارش درآوردند که مبنای تفکرات بعدی در بین عالمان و عقاید شیعیان گردید. از طرفی اکثریت مردم ایران نیز با پذیرش مذهب رسمی تشیع تاثیرات مختلفی را از نوع عقاید موجود در جامعه که توسط دو نهاد حکومت و مذهب ارائه می گشت پذیرا شدند.
سوال اصلی این نوشتار این استکه اقشار مختلف جامعه ایران در عصر صفویه اعم از حاکمان، علماء و توده های مردم چه نگرشی نسبت به اندیشه مهدویت در آن روزگار داشته اند؟
سوالات فرعی که برای رسیدن به پاسخ سوال اصلی طراحی شده است بدین شرح است:
1- شرایط کلی عصر صفویه چگونه بوده است؟
2- اندیشه مهدویت در شیعه مبتنی بر کدام ویژگی ها بوده است؟
3- حکومت در عصر صفوی چه نگرشی نسبت به مهدویت داشته است؟
4- نگرش علماء در عصر صفوی نسبت به مهدویت چگونه بوده است؟
5- توده های مردم در عصر صفوی چه نگرشی نسبت به مهدویت داشته اند؟
نگارنده قبل از ورود به بحث اصلی نگاهی به منابع اصلی مورد استناد خود داشته و به معرفی آن ها پرداخته است. این منابع در این دسته بندی قرار گرفته است: 1- منابعی که به گزارش حوادث عصر صفوی پرداخته اند مانند حبیب السیر، تاریخ جهان آراء. 2- سفرنامه ها و آثار اروپاییان مانند سفرنامه شارون و … . 3- منابع فقهی، حدیثی مرتبط با مهدویت. 4- تحقیقات و نوشته های جدید.
فصل اول: بررسی اجمالی دولت صفویه
نگارنده در این فصل به اوضاع و شرایط روی کار آمدن صفویان، اجداد آن ها و معرفی شاهان صفویه توجه نموده و گزارشی از موارد فوق ارائه می دهد. در ادامه به چگونگی ارتباط علما با دربار صفوی می پردازد و از ارتباط عالمان دینی و صفویه در اموری مانند قضاوت و رسیدگی به اوضاع دینی تشیع سخن می راند و بر این باور است که با وجود حق نیابت علما از امام معصوم، عالمان دینی کمتر مشروعیت پادشاهان صفوی را زیر سوال می بردند و سعی اغلب علمای بزرگ پرهیز از درگیری با پادشاهان صفوی و حتی حمایت از آنان بوده است و این مساله را به شرایط سیاسی روز باز می گرداند؛ چرا که علمای شیعه بعد از قرن ها گرفتاری در دام حکومت های متعصب، شاهد حکومت نوپا و مقتدری بودند که به ترویج شیعه می پرداخت.
وی بیان می دارد: از آنجا که سلاطین صفوی هم برای حفظ مشروعیت خود نیاز به همراهی علما را مد نظر داشتند و سعی می کردند به عالمان نزدیک شوند و برای اثبات این ادعا به چند مورد استفتاء شاهان صفوی از عالمان استناد می کند.
فصل دوم: مهدویت در تشیع
وی این فصل را با عنوان مصلح کل یا موعود ملل آغاز می کند و سپس وارد مهدویت در اسلام می شود. در ادامه نگاهی به چگونگی ولادت امام دوازدهم و دوره غیبت صغری و بحث نواب اربعه و وظایف و مسوولیت های آنان دارد.
در ادامه وارد بحث غیبت می شود و احادیث غیبت را بیان می کند. مدعیان مهدویت و برخورد ائمه (ع) با آنان، مساله دیگری است که مولف بدان توجه دارد. وی با ذکر نام فرقه های کیسانیه، سبائیه، زیدیه، اسماعیلیه، واقفیه مساله مهدویت را در نظر آنان بیان می دارد. در آخر این فصل برخی از نام های امام دوازدهم بیان می گردد.
فصل سوم: مهدویت در نگرش حاکمان و پادشاهان صفوی
در ابتدای این فصل از دو گروه نوربخشیه و مشعشعیان نام برده می شود و مولف با بررسی اعتقادات ایشان و روابط این دو گروه به تاثیر پذیری و بهره بردن صفویان از تفکراتی که این دو گروه در جامعه نشر داده بودند می پردازد؛ از جمله این که این دو گروه بر بحث نیابت تاکید داشتند و این تفکر را در جامعه شیوع داده بودند و صفویه توانست از آن بهره برداری کند.
مولف معتقد است صفویان مبنای مشروعیت حکومت خود را بر پایه نیابت از امام دوازدهم بنا نهاده بودند و به طرق مختلف بر این نیابت پای می فشردند؛ از جمله این که سیادت خود را مطرح می کند.
وی سپس به بررسی مساله ادعای نیابت شاهان صفوی از امام زمان (ع) همت می گمارد و پس از آوردن نظرات موافقان و مخالفان، بر صحت ادعای این امر صحه می گذارد. نگارنده برای اثبات این ادعا بر این امور تاکید می ورزد:
الف) اقدامات اثباتی: مانند اثبات سیادت خانواده صفوی، ادعای ارتباط ائمه با اجداد صفویه و پیش گویی ظهور آن ها ، ادعای مأذون بودن شاه اسماعیل برای قیام از طرف امام زمان(عج).
ب) اقدامات تثبیتی: مانند انطباق دولت صفویه در احادیث دولتنا فی آخر الزمان، ابراز عقیده نیابت از طرف شاهان و درباریان و استفاده از عنوان نواب در میان عناوین رایج سلاطین صفویه، ادعای ارتباط سلاطین صفویه با امام زمان(عج) و نذر و وقف برای امام زمان(عج) و … .
فصل چهارم: مهدویت در اندیشه علماء شیعی عصر صفوی
مولف در ابتدا به معرفی عالمان شیعی عصر صفوی پرداخته و از عالمانی مانند محقق کرکی، ابراهیم بن سلیمان قطیفی، مقدس اردبیلی، میر فندرسکی، علامه مجلسی، میرداماد، ملاصدرا و فیض کاشانی یاد می کند.
در ادامه بحث، سخن از نیابت علماء است و مولف با پرداختن به تاریخچه نیابت وارد بحث علماء و نیابت در عصر صفوی می شود. وی مدعی است عالمانی که وارد حکومت صفوی می شدند توانستند با گسترده تر کردن محدوده نیابت و قائل شدن حقوقی همچون برگزاری نماز جمعه، پرداخت خراج و … زمینه هایی را فراهم کنند تا این که ورود مستقل فقهاء به محدوده حکومت را موجه جلوه داده و آن را حقی مسلم برای فقیهان در نظر بگیرند.
عالمی همچون محقق کرکی با گسترده تر کردن مضمون نیابت، پرداخت خراج به دولت صفوی را حلال اعلام کرد. او حتی مخفی کردن و نپرداختن آن را به دولت نیز حرام اعلام کرد. هر چند این نظریه مورد مخالفت شیخ ابراهیم قطیفی و مقدس اردبیلی قرار گرفت.
محقق کرکی همچنین با رد کردن دیدگاهی که ولایت فقیه را منحصر در حکم و فتوا می داند آن را در گستره ای فراتر از حکم و افتاء اثبات می نماید. وی فقیه را نایب عام دانسته و تمامی مناصب امام که قابل نیابت است را به فقیه نسبت می دهد. در مقابل کمک های زیاد به علماء و سپردن مناصب حکومتی به آنان نیز از دیگر خدماتی است که شاهان در کنار ترویج شیعه، به این مذهب ارائه کردند.
مساله دیگر، بحث دیدار با امام زمان (عج) در عصر صفویه است. نویسنده با بیان علت، به این نکته معتقد است که در عصر صفویه این مساله رواج می یابد و گزارش هایی از دیدار با امام عصر (عج) مطرح می گردد که نویسنده چند مورد از این گزارش ها را نقل می کند و در انتها به تحلیل آن ها می پردازد و بیان می دارد که هرچند در این گزارش ها ایراداتی دیده می شود اما چون از زبان بزرگان نقل شده است باید با دیده احترام به آن ها نگریست.
آثار نوشته شده توسط عالمان در عصر صفوی در مساله مهدویت موضوع بعدی این فصل است. در ادامه ایشان سعی دارند برخی مفاهیم مرتبط با مهدویت مانند رجعت ، نام بردن از امام عصر(ع) را واکاوی نماید.
پرداختن به بحث علت غیبت از نظر عالمان عصر صفوی، مکان و محل زندگی امام از نظر عالمان در ادامه صورت گرفته است. در آخر نظر برخی علماء در مورد آخر الزمان بودن عصر صفویه و ظهور حضرت در آن ایام را بیان می کند.
فصل پنجم: مهدویت در نگرش توده های مردم عصر صفوی
نویسنده با بیان این امر که نگرش و فرهنگ موجود در یک جامعه برآمده از مقتضیات، نیازها و تاثیرات دو نهاد دین و دولت می باشد. از آن جا که صفویان پس از قدرت یافتن مذهب تشیع را رسمی اعلام کردند مردم هم این مذهب را اختیار کردند و اعتقادات آن را پذیرا شدند؛ هر چند تشیع در ایران سابقه طولانی داشت اما نقش صفویه را نباید نادیده گرفت. البته عدم آشنایی بسیاری از مردم با تعلیمات شیعی باعث شد که صفویان تبلیغات بسیار گسترده ای را آغاز کنند و با دعوت از عالمان شیعی جامعه را با افکار شیعی آشنا سازند.
از جمله این اعتقادات، باور داشتن به این امر که شاه صفوی تنها نگهبان سلطنت است و هیچ حق دیگری ندارند. مردم بر این باور بودند که شاه در زمان غیبت حافظ ملک است و با ظهور امام زمان (عج)آن را به امام تحویل می دهد.
باور به رجعت و آمدن عیسی (ع) همراه حضرت حجت(عج) به هنگام ظهور از دیگر باورهای مردم در این عصر بوده است. دعا کردن برای بقاء دولت صفویه و اتصال آن به دولت صاحب الزمان (عج) از جمله اعمال عبادی مردم بوده است.
در جمع بندی نویسنده، می نگارد که هر چند شاهان صفوی قدرت بلامنازع خود را هم زمان بر دین و دولت اعمال می کردند اما عالمان دینی نیز مسوولیت های خود را داشته و معمولا شاه صفوی بی نیاز از پیشتیبانی آن ها نبوده است.
در عصر صفوی، پادشاهان با استفاده از مفهوم نیابت توانستند برای اولین بار حکومتی بر پایه های تشیع به وجود آورند که علاوه بر مقبولیت مردمی، نظر بسیاری از عالمان دینی را نیز به سوی خود جلب کند. شاهان صفوی به طرف مختلف سعی در اثبات ارتباط خود با ائمه (ع) خصوصا امام عصر (عج) داشتند.