شنبه 1 اردیبهشت 1403 برابر با Saturday, 20 April , 2024

حکایت سی مرغ و سیمرغ در حوزه

به‌دنبال پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، سیل خروشان جوانان مستعد، پرتلاش و علاقه‌مند و بلکه عاشق به سوی حوزه‌های علمیه در سرتاسر کشور سرازیر شد جوانانی که معمولاً در دوران دبیرستان از شاگردان ممتاز بوده و بلکه بعضی از آنها رشته‌های بالای دانشگاهی خود را رها کرده و به سوی حوزه رهسپار شده بودند که از این جهت شباهتی با بعضی از ورودی‌های امروز حوزه که معمولاًحوزه را انتخاب دوم و بلکه انتخاب اضطراری خود و درطول دانشگاه و مشاغل دیگر به حساب می آورند، نداشتند.

آن جوانان دیروز، در انتخاب صائب خود، از امام خمینی (قدس سره) الهام گرفته بودند، اما در افق روشنی که در ذهن‌ برای خود ترسیم می‌کردند، قصد پشت سر گذاشتن آن وجود نفیس را داشتند و چنان بلندپروازانه فکر می‌کردند که برای اسلام در چند دهه بعد با وجود مراتب عالیه آینده‌شان مشکلی تصور نمی‌نمودند. اگر در آن دوره، گذری به حوزه‌های علمیه می‌داشتی، آن شیفتگان واله را می‌دیدی که همچون مرغان عطار به سمت کوه قاف به راه افتاده و در تب و تاب رسیدن به قله آن، روز و شب نمی‌شناسند و لابد در آن زمان با خود می‌گفتی، در آینده‌ای نه چندان دور، نَه تنه قله قاف؛ بلکه دامنه و کوهپایه آن، از فرط جمعیت، جای سوزن انداختن نخواهد داشت، زیرا نه تنها سی مرغ؛ بلکه هزاران مرغ عاشق سرتاسر آنرا پرخواهند کرد و در آن هنگام، نفسی عمیق برمی‌کشیدی و می‌گفتی: الحمدلله با وجود این نیروهای پرتلاش در آینده‌ای نزدیک همه مشکلات اعتقادی، فرهنگی، اقتصادی و … حل خواهد شد.

اما ای کاش! در آن هنگام فهرستی از آن جوانان پرشور تهیه می‌کردی تا در این زمان که حدود سه دهه از پیروزی انقلاب را پشت سرگذاشته‌ایم، سراغی از آنها می‌گرفتی تا بیشتر آنان را در گوشه و کنار و در صدر و ذیل بیوت، ادارات، نهادها و ارگانهای مختلف مشاهده کنی که به میزی دل مشغولند. آیا امید آن هست که همان سی‌مرغ عطار به قله کوه قاف برسند یا خیر؟ آری، واقعیت آن است که حوزه در طول این سه دهه شاهد ریزش تأسف بار بسیاری از نیروهای کیفی و نخبگان بالقوه خود بوده است، که اگر این ریزش اتفاق نمی‌افتاد در آینده‌ای نزدیک شاهد ظهور صدها مطهری و بهشتی بودیم.

باید توجه داشت که منظور از ریزش، همه نیروهایی است که در کارهای نامناسب با حوزه به کار گرفته شده‌اند و إلّا کارهای حوزوی همانند تبلیغ، تدریس و … در صورت وجود استعداد و لیاقت، در حقیقت، خود نوعی حرکت به سوی کمال مطلوب حوزه می‌باشد و این چنین نیست که کمال مطلوب را حفظ در تحصیل و تحقیق بدانیم اما محور این بحث را کسانی قرار داده‌ایم که با وجود استعداد و علاقه به تحقیق، آن را ترک کرده و به امور اجرایی روی آورده‌اند و نیز باید به این نکته توجه داشت که در این مقال، سخن از ریزیش همه حوزویان نیست؛ بلکه روی سخن بیشتر با استعدادهای درخشان حوزوی در رشته‌های مختلف حوزه می‌باشد که برخلاف استعداد و حتی علاقه خود به کارهای اجرایی روی آورده‌اند؛ نیروهایی که اگر می‌ماندند و به کارهای مناسب حوزوی و به خصوص تحقیق و تعمیق در علوم آن روی می‌آوردند قطعاً می‌توانستند حوزه علمیه مطلوب را که در کلام آن رهبر فرزانه به آن اشاره شده به وجود آورند.

شاید مهمترین بحث در این مجال آن باشد که به بررسی علل مختلف این ریزش بپردازیم تا شاید در این میان، کسانی به فکر چاره‌جویی برآیند.به طور کلی این علل را می‌توان در دوبخش درونی و بیرونی مورد بررسی قرار داد. منظور از علل درونی، عواملی است که از درون طلبه او را وادار به ترک تحقیق و تعمیق می‌کنند و عوامل بیرونی عوامل محیطی است که از خارج بر طلبه تحمیل شده و او را از کارهای مناسب حوزوی باز می‌دارد.

الف ـ عوامل درونی

بعضی از این عوامل را می‌توان از قرار زیر بررسی کرد:

1ـ احساس وظیفه: شکی نیست که در حکومت اسلامی ایران، وضعیت بعضی از پست‌ها به گونه‌ای است که غیر روحانی به خوبی از عهده آنها برمی‌آید، علاوه بر آنکه حضور روحانیون در بعضی از پست‌ها امری متعین است و از این رو و به جهت حفظ مصلحت نظام ،بعضی از نیروهای فکری و نخبه حوزه احساس مسئولیت کرده و عهده‌دار این پست‌ها شده‌اند اما در این میان باید به چند نکته توجه داشت: اولاً: این مطلب نمی‌تواند توجیه‌گر اشغال این همه مشاغل توسط روحانیون مستعد باشد، به گونه ای که هم اکنون به خصوص در شهر قم به کمتر اداره، ارگان و نهادی مراجعه می‌کنی که در آن یک حوزوی در صدر یا ذیل یا بدنه آن مشغول کار نباشد آن هم کارهایی که به راحتی می‌توان یک نیروی غیر حوزوی را جانشین نیروی فکری حوزوی کرد. ثانیاً: این مطلب در جایی مصداق پیدا می‌کند که پستی آماده محتاج به روحانی وجود داشته باشد نه آنکه به علت وجود یک روحانی، به پست‌سازی اقدام شود. ثالثاً: ممکن است بعضی از رؤسای ادارات و ارگانهای مختلف برای توجیه عملکردهای خود به وجود روحانی در اداره خود احساس نیاز کنند و این احساس نیاز شخصی را به عنوان نیاز اسلام به یک روحانی مستعد بقبولانند و او را به کار گمارند که این امر هم اکنون امر شایعی شده است و روحانیت در حال تحمل ضررهای آن می‌باشد که اگر از آن جلوگیری نشود، مصائب زیادی در آینده برای او به ارمغان خواهد آورد.

2ـ خستگی از درس: حقیقت آن است که بعضی از حوزویان درس و تحقیق و تعمیق را نسبت به بعضی از مسئولیت‌های اجرایی، بسیار مشکل تر می‌بینند و در این راستا، روزمره‌گی و پرکردن وقت با ساعات اداری را ترجیح می‌دهند. با این منطق که باید به صورت نقد با اشغال پست‌های اجرایی درصدد حل مشکلات فعلی اسلام و مسلمان برآمد نه آنکه با درس و تحقیق درباره مشکلات آینده فکر کرد که به عقیده آنان نه بروزشان حتمی است و نه توانایی آنان برای حل مشکلات قطعی. البته از دید این منطق، مشکلات فعلی که ظهور پیدا کرده و هنوز جواب کافی و شافی از سوی حوزویان داده نشده، مخفی مانده است.

3ـ خود کم بینی: بسیاری از جوانان مستعد حوزوی برآورد درستی از توان فکری خود ندارند و معمولاً آن را کمتر از حد خود برآورد می‌کنند. اینان به علت جا گرفتن شبهاتی همانند سخت یا محال بودن اجتهاد، کمتر به فکر می‌افتند که با تحقیق و تعمیق درصدد کشف افق‌های شناخته نشده علمی و ارائه طرح‌های نو در علوم اسلامی و بیان راه حل برای مشکلات لاینحل ظاهری باشند بلکه ترجیح می‌دهند که با هرچه کمتر به کاربردن فکر و اندیشه خود به نحو معمول خود را با درس‌های حوزوی مشغول کنند و از آنجا که این درس‌ها روح بلند و ناآرام آنها را اشباع نمی‌کند، نوعی دلزدگی برای آنان ایجاد شده و درس و بحث را رها کرده و به مسئولیت‌های اجرایی روی می‌آورند.

4ـ نبوغ: شاید ذکر نبوغ در سلک علل ریزش نیروهای حوزوی تعجب آور باشد اما حقیقت آن است که متأسفانه نه تنها در حوزه و بلکه در کل جامعه ما، معمولاً نوابغ فکری به جایی نمی‌رسند. شاید یکی از علل این امر آن باشد که اینان به وسله نبوغ خود مقداری از مسیر را با سرعت طی می‌کنند و آنگاه به جای نظر در پیش رو و مسیر بی‌نهایت طولانی پیموده نشده ، به پشت سرنگریسته و وقتی خیل عقب افتادگان را می‌بینند، درس و تحقیق را برای خود کافی دانسته و همانجا از جاده اصلی به فرعی می‌روند و یا همانند خرگوش در مسابقه‌اش با لاک‌پشت به استراحت پرداخته و به زودی خواب آنها را درمی‌رباید و وقتی چشم بازمی‌کند که عمری تلف شده و توان ادامه مسیر از آنها گرفته شده است درحالی که باید توجه داشت که موفقیت نوابغ، مرهون تلاش و زحمت فوق العاده آنان است و چنانکه بعضی از دانشمندان گفته‌اند: تنها ده درصد نبوغ مرتبط با ذهن و فکر عالی است و نود درصد آن ناشی از عرق جبین و تلاش و زحمت فوق العاده است.

ب‌ـ‌عوامل بیرونی

بعضی از این عوامل را می‌توان از قرار زیر برشمرد:

1ـ نظام آموزشی حوزه : بسیاری از جوانان، قبل از ورود در حوزه، انتظار دیگری از حوزه داشتند؛ به خصوص در اوایل انقلاب، آن را علة العلل پیروزی انقلاب دانسته و سران روحانی انقلاب و در رأس آن امام راحل «قدس سره الشریف» را محصول مستقیم حوزه می‌دیدند، به بیان دیگر، تصور می‌کردند همین که آن بزرگان در چرخة‌ حوزه قرار گرفته اند چنین بار آمده و دارای چنان توانمندی‌هایی شده‌اند، به طوری که توانستند که رژیم به ظاهر مستحکم را سرنگون کنند. این جوانان در مرحله اول از حوزه انتظار داشتند که طریق «خمینی شدن» را به آنها بیاموزد و فکر می‌کردند که پس از گذشت چند دهه، آنها هم چون در این نظام قرار گرفته‌اند اگر «خمینی» نشوند، لا اقل «مطهری» خواهند شد اما با ورود در حوزه و آشنا شدن با واقعیت درس‌های حوزوی و نظام آموزشی حاکم بر حوزه، آن را منطبق با زمان، به خصوص زمان پس از پیروزی انقلاب که فقه مدون شیعه برای اولین بار موفق به تشکیل حکومت شده بود، نیافتند و صرف عمر خود برای یادگیری مطالبی که به زعم آنان مشکلی را حل نمی‌کند، نوعی اتلاف به حساب آوردند! به هر حال این جوانان پرانرژی و تشنه که خود را نتوانستند از سرچشمه علوم حوزوی سیراب کنند، راهی ندیدند جز آنکه برای اینکه از استعدادهای خود به نحوی بهره‌برداری کرده و از طرف دیگر خدمتی به نظام و انقلاب کرده باشند، رو به مشاغل اجرایی آوردند و بدین ترتیب این چنین از چرخه رایج حوزه خارج شده و به جای رسیدن به قله و رأس، در کوهپایه و بدنه خود را مشغول کردند درحالی که اینان پس از مدت کوتاهی باید می‌فهمیدند که هر کس در حوزه به جایی رسیده در اثر تلاش و کوشش فوق العاده خود او بوده است و در واقع، حوزه کارخانه‌ای را نمی‌ماند که از یک طرف نیرو وارد شده و از طرف دیگر اتوماتیک‌وار، فقیه و فیلسوف و عارف و وارسته و امثال آن خارج شود.شاید بتوانیم بگوئیم بهترین کاری که افراد مستعد این گروه می‌توانستند انجام دهند، این بودکه خود، مسائل و مشکلات مبتلابه را فهرست نموده و با استفاده از استعداد فوق العاده خود و نیز استمداد از مبانی‌ای که در حوزه به دست آورده بودند در صدد حل آنها برآیند نه آنکه در هنگام مواجهه با مسأله و مشکل، روی خود را از آن برگردانده تا آن را نبینند.

2ـ تأمین معاش: واقعیت آن است که هم اکنون دریافتی حوزویان از حوزه، مقام اول دریافتی از پایین جدول حقوق و دریافتی‌ها را در کشور ما به خود اختصاص داده است. این مقدار دریافتی به اندازه‌ای است که حتی بعضی از ما بهتران حوزوی آنرا برای پرداخت برگه‌های آب و برق و گاز و تلفن کافی نمی‌دانند؛ چه رسد به اینکه بخواهند با آن در فکر تهیه لباس و خوراک و مسکن و جهیزیه و دادن اقساط (که الحمد لله کمتر طلبه‌ای از مواهب چند دفترچه قسط محروم است و نگارنده حتی طلاب بیست دفترچه‌ای را هم مشاهده کرده است،باشند؛ زیرا خود می‌داند که چنین اندیشه‌ای از مرز محال عادی هم گذشته است.شاید یکی از علل پایین بودن این دریافتی آن باشد که مسئولان و متولیان حوزه به تفاوت میان دو لفظ «شهریه» و «حقوق» توجه کرده باشند؛ به این معنی که تبادر لفظ «حقوق» هم‌اکنون در پرداخت ماهیانه مقداری پول به عنوان حق‌الزحمه می‌باشد اما تبادر لفظ «شهریه» نه در پرداخت و بلکه در دریافت است و بنابراین، طلاب باید با گرفتن همین مقدار منت حوزه را داشته باشند و به جای نق زدن، صدهزار مرتبه خدا را بر این مطلب شکر کنند که مسئولان راضی شده اند که شهریه را در غیر ما وضع له استعمال کرده و چیزی از طلاب دریافت نکنند و حتی مقداری به عنوان کمک هزینه تحصیلی پرداخت نمایند.معنا و مفهوم این طرز فکر این است که حوزوی یا باید از مال پدری بخورد و به درس و تحقیق ادامه دهد و یا اینکه خود در صدد تلاش برای تأمین معاش برآید و با توجه به نادرالوجود بودن شق اول، چنین نتیجه گیری می‌شود که سعی برای به دست آوردن شغلی غیر از درس و بحث و تحقیق از نظر مسئولان، امری مسلم و مفروغ‌عنه و مطابق اصل می‌باشد و آنان که چنین نکرده و با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته و حاضر نیستند از درس و تحقیق جدا شوند، کاری خلاف اصل انجام داده و در خلاف جریان آب شنا می‌کنند که یا باید به زودی به جریان موافق بپیوندند و یا آنکه بر اثر تحمل فشارهای شدید، غرق شوند.توصیه و سفارش بعضی از بزرگان به طلاب مبنی بر رعایت قناعت و صرفه‌جویی و ساده‌زیستی و معرفی الگوهایی همانند شیخ انصاری (ره) نیز تنها راه حل مشکل نیست؛ زیرا اگر قناعت را بتوان در خورد و خوراک و لباس که تا حدی در اختیار انسان است، به کاربست، در اموری همانند مسکن و خدمات که در ارتباط انسان با جامعه پدید می‌آید، و در اختیار او نیست، چگونه می‌توان آن سفارش را به کار برد؟ و اصولاً آیا می‌توان این زمان را با زمان شیخ انصاری مقایسه کرد؟ و بالاخره آیا حوزویان می‌توانند در این زمان تنها به عدد انگشتان یک دست الگوهایی مانند شیخ انصاری را در حوزه مشاهده کرده تا به آنها اقتداء نمایند و یا لااقل وضع زندگی آنها را تسلی بخش وضع زندگی خود بدانند؟و راستی اگر حوزوی خود معنای قناعت را نه به واسطه سفارش بلکه با علم حضوری دریافت، در این زمان چگونه باید آنرا به همسر و فرزندان خود که در تماس مستقیم با جامعه هستند، تفهیم کند؟آن هم جامعه‌ای که به واسطه دیدن وضع مرفه بعضی از روحانیون مسئول و یا غیر مسئول قناعت غیر اختیاری دیگر حوزویان را حمل بر خساست می‌نمایند.

3ـ رقابت: بعضی از حوزویان که خود را نیرویی کارآمد و مستعد و پرتلاش و باسابقه می‌دانند، لذا وقتی مشاهده می‌کنند که فردی که به نظر آنان از همه این امور از آنان کمتر بوده و با استفاده از مشاغل گوناگون، زندگی مرتبی برای خود فراهم کرده است. درصدد رقابت برآمده و درس و تحقیق را رها کرده و به دنبال به دست آوردن مسئولیت‌های اجرایی روانه می‌شوند تا شاید از این نمد هم کلاهی نصیب آنان شود. به ویژه در این زمان که ـ البته نه بزرگان حوزه که نگارنده خود شاهد وضع زندگی متوسط و بلکه پایین‌تر از متوسط بسیاری از آنان بوده است بعضی از روحانیان متوسط و پایین‌تر (از نظر علمی) با وضع زندگی خود،گوی سبقت را از جسمانیان ربوده‌اند و در بعضی از مواقع با طرز زندگی خود شکاف عمیقی را میان خود و حوزویان سخت‌کوش به نمایش گذاشته‌اند که اینان در حقیقت نسبت به مردم روحانی‌اند که آنان را سفارش به معنویات می‌کنند، اما نسبت به خود جسمانی .

4ـ‌ فرار از مشکلات تحقیق: شکی نیست که یکی از اصلی‌ترین وظایف حوزه تحقیق و تعمیق در معارف اسلامی و تلاش برای دفع و رفع شبهات و کوشش در راه روزآمد کردن معارف اسلامی و به خصوص فقه شیعه که هم اکنون متولی حکومت شده است، می‌باشد اما اگر طلبه‌ای از بخت بد خود بخواهد این راه اصلی را بپیماید مواجه با مشکلات فراوانی خواهد شد و برای اینکه بخواهد در این راه موفق شود ناگزیر به عبور از خان‌هایی می‌باشد که در اینجا به بعضی از مراحل این مشکل اشاره می‌کنیم. الف ـ اولین مشکلی که یک طلبه محقق با آن روبرو می‌شود پیداکردن موضوعی برای تحقیق است؛ ‌موضوعی که هم متناسب با ذوق و استعداد و علاقه طلبه باشد و هم مفید و کارآمد برای جامعه و حکومت.متأسفانه بسیاری از طلاب که شروع به تحقیق می‌نماید در یکی از دو بعد یاد شده یا هر دوی آنها دچار مشکل می‌شوند که اگر موضوعی غیر متناسب با استعداد و ذوق خود انتخاب نمایند، پس از مدت کوتاهی از درس و تحقیق متنفر می‌شوند.در بسیاری از مواقع نیز روی موضوعات کم فائده‌ای همانند جمع بین حکم ظاهری و واقعی، معانی حرفیه و امثال آن تحقیق می‌نمایند.شاید بتوان گفت که در مرحله اول، این وظیفه متولیان حوزه است که اقدام به تهیه فهرستی از موضوعات «لازم التحقیق» بنمایند و رابط بین طلاب محقق و ارگانهایی که به نتایج آن تحقیقات نیاز دارند، باشند. تا تحقیق به نحو مطلوبی به نتیجه برسد.البته هم اکنون در شهر قم بعضی از مؤسسات تحقیقاتی اقدام به تهیه فهرست‌های مورد نظر خود نموده و از طلاب دعوت کرده‌اند که در آنها تحقیق نمایند و وعده هرگونه کمک و مساعدت را به آنان داده‌اند که اقدام پسندیده‌ای می‌باشد. ب ـ اگر طلبه توانست موضوع مناسبی برای تحقیق پیدا کند، مشکل جدی او«روش تحقیق» به خصوص در مسائل اسلامی است. در نظام آموزشی حوزه نیز، جایگاهی اندکی برای این درس پیش‌بینی شده‌است، گرچه بنای حوزه بر تحقیق و تعمیق است، اما محققان حوزوی  معمولاً محققان تجربی می‌باشند که از راه تجربه به نتیجه می‌رسند.اگر محققان زبده حوزوی در پی رفع این نقیصه برآیند، شاهد نتایج پرباری در عرصه تحقیقات حوزوی در آینده خواهیم بود. ج ـ فقدان راهنما و مشاور تحقیق مشکل دیگر طلاب است. متولیان حوزه می‌توانند با معرفی عده‌ای از محققان زبده به عنوان «مشاوران و راهنمایان امر تحقیق» این نقیصه را رفع کرده و طلاب محقق را یاری نمایند.د ـ به علت کارنشدن روی بسیاری از موضوعات حوزوی و تحمل کم بعضی از حوزویان دغدغه محقق آن است که اگر به نتیجه‌ای بدیع هم رسید، چه باید بکند؟ اگر ارائه کند با بی‌مهری لا اقل بعضی از حوزویان روبرو خواهد شد. هـ ـ اگر محققی همه مشکلات را پشت سرگذاشت و به تحقیقی قابل ارائه و چاپ دست یافت، تازه مشکل او آن است که چگونه به چاپ آن اقدام کند؟زیرا هم اکنون وضع به گونه‌ای است که کتب و مقالات تحقیقاتی طالب چندانی ندارد، لذا ناشرین خصوصی سرمایه خود را برای چاپ اینگونه نوشته‌ها به خصوص اگر نویسنده دارای نام و نشانی نباشد، به خطر نمی‌اندازند و ترجیح می‌دهند در موضوعات پرمشتری همانند کتب داستان ـ لطیفه ـ کودک و … سرمایه‌گذاری کنند که البته در این مورد انصافاً باید به آنها حق داد و ریشه مشکل را درجای دیگر بررسی کرد و اما ناشران غیر خصوصی برای پذیرش و چاپ یک اثر تحقیقی محقق گمنام، بعضی اوقات چنان دست‌اندازی‌هایی ایجاد می‌کنند که محقق را از تحقیق و تألیف برای همیشه بیزار و متنفر می‌سازند.با توجه به مشکلات یادشده در امر تحقیق، طلاب مستعد و علاقه‌مند به تحقیق چاره‌ای ندارند؛ جزآنکه یا دور تحقیق را خط بکشند و به کارهای اجرایی کم دردسر روی آورند که چه بسا تأمین کننده دنیای بهتر و گاهی آخرت بهتر برای آنها می‌باشد و یا خود را وابسته به مؤسسات تحقیقاتی نمایند که مشکلات این‌گونه مؤسسات را در مقالی دیگر بررسی کردیم.(ر.ک: روزنامه جمهوری اسلامی  تاریخ  7 و 14 اسفند1374)

  طالب زیرک کسانی هستند که جهت اجرای طرح‌های خود، مسئولیت بعضی از مؤسسات تحقیقاتی مناسب را می‌پذیرند و یا خود اقدام به تأسیس مؤسسه‌ای می‌کنند؛ اما اینها نیز پس از چندی پیچ و خم کارهای اداری رایج افتاده و عملاً دست بسته می‌شوند و از اهداف بلند خود فرسنگ‌ها فاصله می‌گیرند.شاید یکی از مناسب‌ترین راه‌های غلبه بر این مشکلات آن باشد که محققان و نویسندگان حوزوی دور هم جمع شده و تشکیل اتحادیه وسندیکایی بدهند، تا هم در جوانب مختلف از آنها حمایت کرده و هم ارتباط محققان را با مراکز مختلف نیازمند به تحقیق آسان سازد و موضوعات مورد نیاز تحقیق را به محققان عرضه کند. در این مملکت بیشتر اصناف جامعه از طلافروشان گرفته تا کله‌پزان و سیرابی فروشان دارای اتحادیه می‌باشند، هنوز شاهد چنین اتحادیه‌ای از سوی محققان نمی‌باشیم و افق روشنی نیز در این مورد مشاهده نمی‌شود.

 

توضیح: این مقاله در روزنامه جمهوری مورخ 4  و 18 اسفند 1376 صفحه حوزه به چاپ رسیده  است و اینک با تغییرات اندک در دسترس کابران سایت سخن تاریخ قرار می گیرد. مرتضی شیرودی

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=18825

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 − 2 =

آخرین مطالب