جمعه 10 فروردین 1403 برابر با Friday, 29 March , 2024

حضرت «خديجه»(در دانشنامه جهان اسلام)

پدرش خُوَيْلِد بن اسد بن عبدالعُزّى بن قُصَىِّ بن كِلاب و مادرش فاطمه، دختر زائده، است (ابن سعد، ج 8، ص 7ـ8؛ زبيرى، ص 230؛ بلاذرى، ج 1، ص 480). از دوران كودكى و نوجوانى او تا هنگام ازدواج با پيامبر و حتى بعد از آن، اطلاعات اندكى در دست است و بخشى از اخبار تاريخى درباره احوال ايشان نيز دستخوش دخل و تصرف قصه پردازان شده و با اسرائليات درهم آميخته است (رجوع کنید به ادامه مقاله).

براساس اغلب منابع، وى قبل از ازدواج با حضرت محمد صلى اللّه عليه وآله وسلم، دو بار ازدواج كرده بود، ولى در ترتيب اين ازدواجها اختلاف هست (رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، ج 4، ص 1817؛ طبرسى، 1417، ج 1، ص 274؛ طبرى، ص 11؛ دمياطى، ص 32). برخى نيز به استناد شواهدى، ازدواجهاى خديجه پيش از وصلت با پيامبر را رد كردهاند (رجوع کنید به كوفى، ج 1، ص 64ـ70؛ ابن شهر آشوب، ج 1، ص 138؛ عاملى، ج 2، ص 121ـ129). طبق منابع، وى نخست با عتيقبن عايذبن عبداللّه بن عمربن مخزوم ازدواج كرد كه از او صاحب يك دختر شد. پس از مرگ عتيق به همسرى ابوهاله نباشبن زُرارة از بنىعمروبن تميم كه از هم پيمانان بنوعبدالدار بود، درآمد (رجوع کنید به ابنعساكر، ج 3، ص190؛ سلوى بالحاج صالح، ص 29ـ30؛ قس ابن سعد، ج 8، ص 14ـ15 كه ترتيب ازدواجها را برعكس ذكر كرده است). خديجه از ابوهاله، صاحب پسرانى به نامه اى حارث ، هند (ابن كلبى، ج 1، ص 279؛ ابنسعد، ج 8، ص 15؛ ابنحزم، ص 32؛ دمياطى، ص 31)، طاهر و هاله (ابن كلبى، همانجا؛ سهيلى، ج 2، ص 246) و دخترى به نام زينب (ابن حزم، همانجا؛ نويرى، ج 18، ص 171) شد. در ميان اين فرزندان، هند مشهور است. بعدها هند در زمره صحابه رسول خدا در آمد و با صيفى بن اميه ازدواج كرد و اعقابش در مدينه به سبب انتساب به مادربزرگشان (خديجه) به بنوطاهره معروف شدند (ابن سعد، ج 1، ص 422ـ423؛ مصعب بن عبداللّه، ص 333ـ334؛ ابن حبيب، ص 79؛ بلاذرى، همانجا). وى در جنگ بدر حضور داشت و بعدها در جنگ جمل در كنار على بن ابى طالب به شهادت رسيد (ابن حجر عسقلانى، ج 6، ص 558). وى كه نوجوانى خود را در خانه خديجه گذرانده بود، تصويرى كامل از خلق و خوى پيامبر در پاسخ به پرسش امام حسن عليهالسلام ارائه كرده و از اينرو «وصّافالنبّى» ناميده شده است (رجوع کنید به ابنسعد، همانجا؛ ابن بابويه، ص80ـ81؛ عبدالحميد محمود طهماز، ص 53ـ57؛ نيز رجوع کنید به «حِلْيَةُ رسول»، ص 176ـ184). در برخى گزارشهاى ديگر كه ترتيب ازدواج خديجه و همسرانش به گونهاى ديگر آمده، گفته شده كه خديجه پس از وفات ابوهاله، به عقد پسرعمه خود، عتيق/ عُتيقبن عائذ درآمد (رجوع کنید به بلاذرى؛ ابن عبدالبرّ، همانجاها) و از وى صاحب پسرى بهنام عبداللّه (عبدمناف) و دخترى به نام هند شد. خديجه پس از درگذشت شوهر دومش، عتيقبن عائذ (ابناسحاق، همانجا) ازدواج نكرد و به تجارت پرداخت (رجوع کنید به ابن سعد، ج 8، ص 16؛ سلوى بالحاج صالح، ص 33ـ39؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه).

 

در چگونگى همكارى و آشنايى حضرت محمد صلى اللّه عليه وآله وسلم ــكه در آن سالها حدود بيست سال داشت ــ با خديجه، اختلاف هست. برخى آغاز روابط تجارى خديجه و پيامبر اكرم را به توصيه و سفارش ابوطالب دانسته اند (رجوع کنید به ابن سعد، ج 1، ص 129؛ بلاذرى، ج 1، ص110). اما در خبرى از ابن اسحاق (ص 81ـ82) آمده است كه خديجه از امانتدارى و درستكارى حضرت محمد خبر داشت و چون تصميم گرفته بود مال فراوانى را به تجارت اختصاص دهد، از او خواست تا به كاروانش بپيوندد و بيش از ديگران مزد بگيرد (نيز رجوع کنید به ابن هشام، ج 1، ص 199؛ ابنسعد، ج 8، ص 16؛ طبرى، ص 11ـ12). حضرت محمد حداكثر پنج سفر تجارى، چهار سفر به يمن و يك سفر به شام، براى خديجه انجام داد (حلبى، ج 1، ص 136). مهمترين آنها، كه به ازدواج آن دو منجر گرديد، سفر تجارى شام بود و به دليل اهميتش اكثر منابع، تنها به ذكر آن سفر پرداخته و آن را ابتداى همكارى حضرت با خديجه دانسته اند. ظاهرآ اولين سفر تجارى آن حضرت به بازار حُباشه، در تهامه، بوده (رجوع کنید به طبرى، ص 12؛ ابن سيدالناس، ج 1، ص 73) و سفر به شام دومين يا سومين سفر بوده است، چرا كه حضرت سفرى نيز به جُوَش، در يمن، كرد. به زعم حلبى (ج 1، ص 136) بازار حباشه همان جوش است و گويا اين يك يا دو سفر براى آزمودن قدرت تجارى پيامبر بوده است.

 

بعد از انعقاد قرارداد، ابتدا پيامبر با كارمزد دو قلوص (ماده شتر جوان؛ مَقريزى، ج 1، ص 9؛ حلبى، ج 1، ص 135) به همراه شريك تجارى خود سائببن ابى سائب صَيفى بن عابد (مقريزى، ج 1، ص 8ـ9؛ قس حلبى، همانجا؛ جوادعلى، ج 7، ص 407) و غلام خديجه، ميسره، عازم بازار حباشه شد و با موفقيت بازگشت. ميسره اخبار شگفت انگيزى از اين سفر به خديجه داد و او براى اولين بار با رضايت ابوطالب، پيامبر را در رأس كاروانى بزرگ به شام تجهيز كرد (رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 130؛ ابنسيدالناس، ج 1، ص70). پس از اتمام اين سفر پرماجرا، كه جزئيات آن در منابع اسلامى آمده است (رجوع کنید به ابنهشام، ج 1، ص 199ـ200؛ ابنسعد، ج 1، ص130ـ131؛ ابناثير، ج 7، ص90ـ91؛ نيز رجوع کنید به طبرسى، 1417، ج 1، ص 65ـ67، به نقل از ابناسحاق)، خديجه به ايشان علاقه مند شد. دلايلى كه براى ايجاد اين علاقه در منابع اسلامى آمده است، عبارت اند از: از سفر تجارى پرسود پيامبر اكرم به شام؛ گزارش مَيْسره از اخبار شگفت انگيز اين سفر (ابن هشام؛ ابن سعد، همانجاها)؛ مشاهده دو فرشتهاى كه به هنگام ورود به خانه خديجه بر سر پيامبر سايه افكنده بودند (ابن هشام، ج 1، ص 203؛ ابن سعد، همانجا)؛ پيشگويى ورقةبن نوفل درباره ازدواج خديجه با مردى از قريش كه نبى قوم خواهد شد (مجلسى، ج 16، ص 23ـ24)؛ پيشگويى مردى، در يك جشن زنانه كه خديجه نيز حضور داشت، از آمدن پيامبرى و بشارت به اينكه هركدام از آن زنان مىتواند با او ازدواج كند (ابنسعد، ج 8، ص 15؛ مجلسى، ج 16، ص 4).

 

آنچه در مصادر تاريخى درباره ازدواج خديجه با پيامبر آمده، بيش از همه مبتنى بر روايات محمدبن اسحاقبن يسار (متوفى 151)، و سپس محمدبن عمر واقدى (متوفى 207)، و هشامبن سائب كلبى (متوفى 204)، عمربن سعد كاتب واقدى (متوفى 230) است. يكى از مصادر نقل اين ازدواج كتاب الانوار ابوالحسن بكرى است (ص 137ـ190). اين كتاب دربردارنده گزارشهاى تاريخىِ آميخته با مطالب نادرست و غرائب بسيار است و از اينرو محلّ استناد نيست و مجلسى نيز كه برخى روايات آن كتاب را در بحارالانوار (ج 16، ص 20ـ76) درج كرده، به غيرقابل اعتماد بودن و اشتمال آنها بر غرائب تأكيد كرده است (دراينباره رجوع کنید به بكرى*، ابوالحسن). در هر صورت، صرفنظر از روايت شاذ يعقوبى (ج 2، ص20) كه ازدواج پيامبر با خديجه را حاصل ديدارى ناگهانى در صفا و مروه دانسته، در بيشتر منابع سفر تجارى به شام مقدمه اصلى اين ازدواج ذكر شده است (براى نمونه رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 131ـ132؛ ابنحبيب، ص 77؛ ابناثير، همانجا). خديجه باتوجه به بيوگى و سالمندى در نهايت به وسيله ميسره (مقريزى، ج 1، ص10) يا دوست خود نفيسه، دختر مُنيه (ابنسعد، ج 1، ص 131؛ دمياطى، ص 33؛ ابنحجر عسقلانى، ج 7، ص 601ـ602، به نقل از واقدى، ج 8، ص 143) يا شخصآ (ابناسحاق، ص 81ـ82؛ ابنحبيب، ص 78؛ مجلسى، ج 16، ص 53ـ54) خواست خود را به اطلاع پيامبر رساند. پس از اينكه آن حضرت ماجراى خواستگارى را براى عموهاى خود گفت، آنان از شنيدن اين خبر شگفتزده شدند. آنان ابتدا صفّيه، دختر عبدالمطلب، عمه پيامبر را براى كسب اطلاع به خانه خديجه فرستادند (مجلسى، ج 16، ص 57) و پس از اطمينان از حقيقت امر، در موعد مقرر به خانه خديجه رفتند و او را از عمويش، عَمْرو بن اسد، خواستگارى كردند (ابنسعد، ج 1، ص 131ـ132؛ ابنحبيب، همانجا؛ بلاذرى، ج 1، ص 111؛ يعقوبى، همانجا). برخى بين عموهاى حضرت تنها به نام حمزه اكتفا كردهاند (رجوع کنید به ابناسحاق، ص 82؛ ابنحبيب، همانجا؛ ابنسيدالناس، ج 1، ص 71)، در حالى كه بيشتر منابع نماينده پيامبر و خواننده خطبه را ابوطالب ذكر كردهاند (رجوع کنید به يعقوبى، همانجا؛ طبرسى، 1417، ج 1، ص 274؛ سهيلى، ج 2، ص 246؛ ابنابىالحديد، ج 14، ص70). درباره وكيل خديجه در اين مراسم، اختلافهايى در منابع مشاهده مىشود: ابنهشام (ج 1، ص 201) خويلدبن اسد، پدر خديجه، و ابناسحاق (همانجا) و ابنكلبى (ج 1، ص 87) عمويش عمروبن اسد، و ابنسيّدالناس (ج 1، ص 72). برادرش عمروبن خويلد را ذكر كردهاند. باتوجه به اينكه خويلدبن اسد در جنگ فِجار و به قولى قبل از آن درگذشته بود (ابنسعد، ج 1، ص 132؛ يعقوبى، ج 2، ص 21) حضور وى در اين خواستگارى و اينكه خديجه براى راضى كردن پدرش به اين ازدواج او را مست كرده بود (رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 132ـ133؛ ابنحبيب، همانجا؛ يعقوبى، ج 2، ص20؛ مقريزى، ج 1، ص10ـ11) مبنايى ندارد (نيز رجوع کنید به عبدالحميد محمود طهماز، ص 32ـ35).

 

مراسم خواستگارى و عقد، دو ماه و 25 روز بعد از سفر تجارى شام برگزار شد (مقريزى، ج 1، ص 9) و مهريه خديجه مبلغ دوازده و نيم يا دوازده اوقيه (هر اوقيه معادل چهل درهم؛ بلاذرى، همانجا) تعيين شد (رجوع کنید به مقريزى، ج1، ص10؛ ابنحبيب، ص 79؛ مجلسى، ج 16، ص10، 12؛ براى اقوال ديگر رجوع کنید به ابنهشام؛ مقريزى، همانجاها؛ مجلسى، ج 16، ص70). پس از برگزارى جشن ازدواج (رجوع کنید به مجلسى، ج 16، ص70ـ76) اين دو براى مدتى كوتاه در خانه حكيمبن حزام (رجوع کنید به ازرقى، ج 2، ص 251) سكنا گزيدند و سپس به خانه خديجه (رجوع کنید بههمان، ج 2، ص 199) انتقال يافتند (نيز رجوع کنید به د. اسلام، همانجا). در اكثر منابع، پيامبر را هنگام ازدواج 25 ساله و خديجه را چهل ساله دانستهاند. برخى نيز اقوال ديگرى در باب سن خديجه آوردهاند (رجوع کنید به ابنسعد، ج 8، ص 17؛ ابنحبيب، همانجا؛ بلاذرى، ج 1، ص 112؛ ابنعبدالبرّ، ج 4، ص 1818). به هر حال به نظر مىرسد كه چهل سال سن تقريبى بوده و دليل انتخاب اين عدد آن است كه چهل سالگى سن كمال و بلوغ عقلى محسوب مىشود (نيز رجوع کنید به عبدالحميد محمود طهماز، ص 35ـ40).

 

خديجه پس از ازدواج با پيامبر، تمام داراييش را به وى بخشيد (مجلسى، ج 16، ص 71، به نقل از بكرى) و كارهاى تجارى را نيز به او سپرد، حتى غلامان و كنيزان خود، از جمله ميسره، را آزاد كرد (همان، ج 16، ص 52، بهنقل از همو). حليمه سعديه*، دايه حضرت رسول، در ايام خشكسالى به منزل ايشان آمد. خديجه براى تشكر از زحمات دايه همسرش وى را بسيار احترام كرد و چهل گوسفند و يك شتر نيز به او هديه داد؛ ثوبيه، كنيز ابولهب، كه نخستينبار به پيامبر شير دادهبود، از جمله كسانى بود كه با آنان در ارتباط بود. خديجه حتى براى جبران خدمت وى و كسب رضايت پيامبر بارها تلاش كرد تا او را از ابولهب بخرد و آزاد كند، ولى موفق نشد (بلاذرى، ج 1، ص 108ـ 109). زيدبن حارثه*، غلامى بود كه خديجه به پيامبر بخشيد (ابن سعد، ج 1، ص 497) و حضرت نيز او را آزاد و پسر خوانده خويش كرد، و ازاينرو تا مدتها زيدبن محمد ناميده مىشد (بلاذرى، ج 1، ص 556ـ559؛ ابناثير، ج 2، ص 335ـ 336).

 

در برخى گزارشهاى تاريخى از آغاز وحى، ذكر شده است كه پيامبر با تسلى خديجه ــپس از آنكه خديجه درخصوص نبوت پيامبر با پسرعموى خود به نام ورقه مشورت كردــ آرام گرفت (براى نمونه رجوع کنید به ابناسحاق، ص 132ـ133؛ ابنهشام، ج 1، ص 252ـ254؛ بلاذرى، ج 1، ص 121ـ122). سواى ترديد در شخصيت تاريخى ورقه (رجوع کنید به عاملى، ج 2، ص 108ـ 109) گزارشهاى مذكور با احاديثِ معتبر ناسازگار است و ايرادات اساسى نيز به آن وارد شده است (رجوع کنید به نبوت خاصه*). خديجه نخستين بانويى است كه به پيامبر گرويد (براى نمونه رجوع کنید به ابنسعد، ج 3، ص 21 كه اين مطلب را اجماع اهل سيره دانسته است، ج 8، ص 17؛ ابنعساكر، ج 3، ص 191؛ عبدالحميد محمود طهماز، ص80ـ82). همچنين بنابر گزارش ابنسعد (ج 8، ص 17ـ18)، وى همراه پيامبر و على عليهالسلام در مسجدالحرام نماز مىگزارد.

 

در مرحله دعوت علنى، هرگاه پيامبر قريش را به اسلام و راه حق دعوت مىكرد و آنان به وى بىتوجهى مىكردند و او را مسخره مىكردند، خديجه با سخنان مهرآميزش وى را دلدارى مىداد (رجوع کنید به ابنهشام، همانجا؛ ابنعبدالبرّ، ج 4، ص1820). در ايام محاصره اقتصادى بنىهاشم در شعب ابىطالب، خديجه اموالش را در حمايت از پيامبر هزينه كرد (طبرسى، 1417، ج 1، ص 125). به نظر عدهاى از مفسران، آيه هشت سوره ضحى : «]اى پيامبر[ آيا تو را نيازمند نيافت پس بىنياز و توانگر ساخت»، به اين حمايتهاى مالى خديجه اشاره دارد (رجوع کنید به طبرسى، 1408؛ ابنجوزى، ذيل آيه). تأثير حمايتهاى مالى خديجه به حدى بود كه پيامبر، بعدها آن را ستود و فرمود: «هيچ ثروتى به اندازه ثروت خديجه برايم سودمند نبود» (مجلسى، ج 19، ص 63). كمكهاى ابوالعاص و حكيمبن حزام، خواهرزاده و برادرزاده خديجه، به محاصرهشدگان در شعب ابىطالب، در حالى كه هنوز آن دو نفر اسلام نياورده بودند، تنها به دليل وجود خديجه در ميان آنان بود (رجوع کنید به ابناسحاق، ص 161؛ ابنهشام، ج 1، ص 379؛ طبرسى، 1417، ج 1، ص 127).

 

اندك زمانى پس از شكست محاصره اقتصادى، خديجه، در 65 سالگى در رمضان سال دهم بعثت (ابنسعد، ج 8، ص 18)، به فاصله سه روز بعد از وفات ابوطالب (مسعودى، ص 232ـ 233) درگذشت (بلاذرى، ج 1، ص491ـ492؛ ابنعبدالبرّ، ج 4، ص1825). امّ ايمن، كنيز آزادشده پيامبراكرم، و امّ فضل او را غسل دادند (بلاذرى، ج 1، ص 491) و پيامبر با دستان مباركش وى را در قبرستان حَجون (قبرستان ابوطالب) بدون اداى نماز به خاك سپرد، چرا كه هنوز نماز ميت واجب نشده بود (ابنسعد، ج 8، ص 18ـ19؛ بلاذرى، همانجا). اين مصيبت چنان بر پيامبر گران آمد كه فرمود: «اين روزها، بر اين امت دو مصيبت وارد شده كه نمىدانم به كداميك از آن دو بىتاب ترم» (يعقوبى، ج 2، ص35)، ازاينرو آن سال عامالحزن ناميده شد (طبرسى، 1417، همانجا). قبر خديجه پيوسته زيارتگاه مسلمانان بوده است ولى در سال 1343 وهابيون آن را ويران كردند (محسن امين، ص55).

 

در شماره و ترتيب فرزندان خديجه از پيامبر، يعنى زينب، رقيه، امّ كلثوم، فاطمه (مصعببن عبداللّه، ص 21، 231؛ ابنحبيب، ص 52، 79؛ بلاذرى، ج 1، ص480، 485ـ487)، قاسم و عبداللّه (ابنكلبى، ج 1، ص 18؛ بلاذرى، ج 1، ص480؛ يعقوبى، ج 2، ص20) اختلاف هست (طبرى، ص 119، 127، 130ـ131؛ دمياطى، ص 34ـ35). در برخى منابع از سه يا چهار پسر ياد شده كه ظاهرآ القاب عبداللّه، يعنى طيب و طاهر، اسامى جداگانهاى در نظر گرفته شدهاند (رجوع کنید به ابناسحاق، ص 245؛ طبرسى، 1417، ج 1، ص 275). عدهاى (رجوع کنید به ابنحزم، ص 39؛ ابنعبدالبرّ، ج 4، ص 1818) زينب و برخى (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، ج 4، ص 1818ـ1819؛ ابناثير، ج 7، ص 91) قاسم را اولين فرزند ايشان دانستهاند. در مورد دختران نيز ترتيب قابل قبولى ارائه نشده است. باتوجه به اينكه زينب در سى سالگى پيامبر متولد شده (نويرى، ج 18، ص 218) به نظر مىرسد بزرگترين فرزند حضرت بوده است و از آنجا كه رقيه و امّ كلثوم پس از جدايى از پسران ابولهب يكى پس از ديگرى به نكاح عثمان درآمدند (مصعببن عبداللّه، ص 22ـ23؛ ابنحبيب، ص 53؛ بلاذرى، ج 1، ص 485ـ486) ظاهرآ از حضرت فاطمه سلاماللّهعليها كه در سال دوم يا پنجم بعد از بعثت متولد شد (رجوع کنید به شوشترى، ص 8ـ9)، بزرگترند. حسن امين (ج 1، جزء1، ص 38) به نقل از آلياسين به دليل تشتت و اختلاف در اسناد تاريخى، جز فاطمه دختر ديگرى براى خديجه از پيامبر قائل نيست. اين نظر را جعفر مرتضى عاملى در كتاب ربائب الرسول صلىاللّهعليه و آله: شبهات و ردود (قم 1386ش) و كتاب البنات ربائب: قل هاتوا برهانكم (قم 1386ش) با تفصيل بيشترى مورد تأكيد قرار داده است. اين نظر را ابوماذبن احمد در كتاب زينب و رقيه و امكلثوم بنات رسولاللّه صلىاللّهعليه و آله و سلم لاربائبه (كويت 2007) و خليفة عبيد كلبانى عمانى در كتاب أولاد النبى و هل للنبى بنت غيرالزهراء (بيروت 1428/ 2007) مورد نقد قرار دادهاند.

 

فضائل. در فضيلت خديجه و ارزش و احترام او نزد پيامبر و خويشان وى، سخنان زيادى وارد شده است. از اين احاديث چنين برداشت مىشود كه خديجه محبوبترين زن ايشان بوده است (رجوع کنید به ابناسحاق، ص 244ـ245؛ ابنعبدالبرّ، ج 1، ص 1821ـ1823). بنابر حديثى از پيامبر اسلام در تفسير آيه 42 آلعمران خطاب به امام على عليهالسلام، خديجه يكى از چهار زن برتر دنيا بوده است (مجلسى، ج 43، ص 36؛ نيز رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، ج 4، ص 1821ـ1823). از عايشه روايت شده است كه رسول خدا هرگاه گوسفندى قربانى مىكرد از گوشت آن براى دوستان خديجه مىفرستاد (رجوع کنید به نَوَوى، ج 8، جزء15ـ16، ص 52ـ53؛ ابنحجر عسقلانى، ج 7، ص 605). همچنين آوردهاند كه پيامبر خطاب به امام على فرمود: «تو همسرى چون فاطمه دارى كه من چنان همسرى ندارم، تو مادرزنى چون خديجه دارى كه من چنان مادرزنى ندارم» (مجلسى، ج40، ص 68). عايشه بارها گفته بود: «به هيچيك از زنان پيامبر به اندازه خديجه حسادت نورزيدم در حالىكه هرگز او را نديده بودم و اين بهسبب يادآورى بيش از حد او توسط پيامبر بود» (رجوع کنید به بخارى، ج 4، ص230؛ ترمذى، ج 3، ص 249؛ بلاذرى، ج 1، ص 498؛ نووى، همانجا).

 

مهر و محبت خديجه به فرزندانش چنان بود كه خاطره او تا نسلها در خاندان پيامبر اسلام برجاى مانده بود و همواره از او به نيكى ياد مىشد. امام حسين عليهالسلام در واقعه عاشورا در كربلا در مقابل سپاه شام به مادربزرگش خديجه فخر مىورزيد كه اولين زن مسلمان بود (مجلسى، ج 44، ص 318)؛ امام سجاد عليهالسلام در خطبهاش در مجلس يزيد در دمشق بعد از واقعه عاشورا، خود را فرزند بانوى بزرگ اسلام، خديجه سلاماللّهعليها مىدانست (همان، ج 45، ص 174)؛ همچنين زبيربن عوام در مباحثهاى با ابنعباس عمهاش خديجه را مايه مباهات خويش مىدانست (رجوع کنید به ابنابىالحديد، ج 9، ص 325). نيز گفته شده خداوند به واسطه امين وحى، جبرئيل، بر او سلام فرستاده و او را گرامى داشته است (مجلسى، ج 18، ص 385؛ نيز رجوع کنید به ابنهشام، ج 1، ص 257؛ ابنعبدالبرّ، ج 4، ص 1821).

 

كتابهاى فراوانى درباره خديجه نوشته شده است. كهنترين اين آثار كتاب خديجة و عَقِبِها و اَزْواجها نوشته ابوالحسن علىبن عبداللّه خديجى است كه ادعا داشته از نوادگان خديجه از همسرش هاله است (نجاشى، ص 266ـ267). خديجة أمالمؤمنين: هى قصة دينية تاريخية نوشته زهران عيسوىافندى، نيز از آثار متأخر است (سركيس، ج 1، ستون979).

 

منابع : آقابزرگ طهرانى؛ ابنابىالحديد، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بيروت ]بىتا.[؛ ابناثير، اسدالغابةفى معرفة الصحابة، چاپ عادل احمد رفاعى، بيروت 1417/ 1996؛ ابناسحاق، كتاب السير و المغازى، چاپ سهيل زكار، ]بىجا[: دارالفكر، 1398/ 1978، چاپ افست قم 1368ش؛ ابنبابويه، معانىالاخبار، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1361ش؛ ابنجوزى، زادالمسير فى علمالتفسير، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبداللّه، بيروت 1407/ 1987؛ ابنحبيب، كتاب المُحَبَّر، چاپ ايلزه ليشتن اشتتر، حيدرآباد، دكن 1361/ 1942، چاپ افست بيروت ]بىتا.[؛ ابنحجر عسقلانى، الاصابة فى تمييز الصحابة، چاپ علىمحمد بجاوى، بيروت 1412/ 1992؛ ابنحزم، جوامعالسيرة، و خمس رسائل اخرى، چاپ احسان عباس و ناصرالدين اسد، ]قاهره ? 1950[؛ ابنسعد (بيروت)؛ ابنسيدالناس، السيرةالنبوية، المسمى عيونالاثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير، بيروت 1406/ 1986؛ ابنشهر آشوب، مناقب آلابىطالب، نجف 1956؛ ابنعبدالبرّ، الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، چاپ علىمحمد بجاوى، بيروت 1412/ 1992؛ ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق، چاپ على شيرى، بيروت 1415ـ1421/ 1995ـ 2001؛ ابنكلبى، جمهرةالنسب لابن الكلبى، ج 1، چاپ محمود فردوس عظم، قاهره ?] 1982[؛ ابنهشام، السيرةالنبوية، چاپ مصطفى سقا، ابراهيم ابيارى، و عبدالحفيظ شلبى، بيروت: داراحياء التراث العربى، ]بىتا.[؛ محمدبن عبداللّه ازرقى، اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، چاپ رشدى صالح ملحس، بيروت 1403/ 1983، چاپ افست قم 1369ش؛ حسن امين، دائرةالمعارفالاسلامية الشيعية، ج 1، جزء1، بيروت 1401/1981؛ محسن امين، تجديد كشفالارتياب فى اتباع محمدبن عبدالوهاب، چاپ حسن امين، ]بيروت[ 1382/ 1962؛ محمدبن اسماعيل بخارى، صحيحالبخارى،]چاپ محمد ذهنىافندى[، استانبول 1401/1981، چاپ افست بيروت ]بىتا.[؛ احمدبن عبداللّه بكرى، الانوار فى مولدالنبى محمد «ص»، بيروت 1408/1987؛ احمدبن يحيى بلاذرى، انسابالاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق 1996ـ2000؛ محمدبن عيسى ترمذى، سننالترمذى، ج 3، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بيروت 1403؛ جوادعلى، المفصل فى تاريخالعرب قبلالاسلام، بيروت 1976ـ1978؛ علىبن ابراهيم حلبى، السيرةالحلبية، بيروت ] 1330[، چاپ افست ]بىتا.[؛ «حِلْيَةُ رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله و سلم برواية الحسن و الحسين عليهم االسلام»، اعداد محمدرضا حسينى جلالى، علومالحديث، ش 20 (رجب ـ ذيحجه 1427)؛ عبدالمؤمنبن خلف دمياطى، كتاب نساء رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم و اولاده و من سالفه من قريش حلفائهم و غيرهم، چاپ فهمى سعد، بيروت 1409/ 1989؛ يوسف اليان سركيس، معجم المطبوعات العربية و المعربة، قاهره 1346/ 1928، چاپ افست قم 1410؛ سلوى بالحاج صالح، دثّرينى… يا خديجة :دراسة تحليلية لشخصية خديجة بنت خويلد، بيروت 1999؛ عبدالرحمان بن عبداللّه سهيلى، الروض الانف فى شرح السيرة النبوية لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وكيل، قاهره 1387ـ1390/ 1967ـ1970، چاپ افست 1410/1990؛ محمدتقى شوشترى، رسالة فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، در محمدتقى شوشترى، قاموس الرجال، ج 12، قم 1424؛ فضل بن حسن طبرسى، الاعلام الورى باعلام الهدى، قم 1417؛ همو، مجمع البيان فى تفسيرالقرآن، چاپ هاشم رسولى محلاتى و فضل اللّه يزدى طباطبائى، بيروت 1408/1988؛ احمدبن عبداللّه طبرى، السَّمط الثَّمين فى مناقب اُمّهات المؤمنين، قاهره ]1402/ 1983[؛ جعفر مرتضى عاملى، الصحيح من سيرةالنبى الاعظم (ص)، بيروت 1415/1995؛ عبدالحميد محمد طهماز، السيدة خديجة ام المؤمنين و سبّاقة الخلق الى الاسلام، دمشق 1417/1996؛ على بن احمد كوفى، كتاب الاستغاثة، ]بىجا: بىنا.، بىتا.[؛ مجلسى؛ مسعودى، التنبيه؛ مصعب بن عبداللّه، كتاب نسب قريش، چاپ لوى پرووانسال، قاهره 1953؛ احمدبن على مَقريزى، امتاعالاسماع، ج 1، چاپ محمود محمد شاكر، ]قاهره[: لجنةالتأليف و الترجمة و النشر، ]بىتا.[؛ احمدبن على نجاشى، فهرست اسماء مصنفى الشيعةالمشتهر ب رجال النجاشى، چاپ موسى شبيرىزنجانى، قم 1407؛ يحيىبن شرف نَوَوى، صحيح مسلم بشرح النووى، چاپ ابوعبدالرحمان عادلبن سعد، قاهره ] 2003[؛ احمدبن عبدالوهاب نويرى، نهايةالارب فى فنون الارب، قاهره ] 1923[ـ1990؛ يعقوبى، تاريخ؛EI2, s.v. "Khadidja" (by W. Montgomery Watt).

 

 

/پایان/

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=18389

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو − 1 =

آخرین مطالب