جمعه 31 فروردین 1403 برابر با Friday, 19 April , 2024

چرا «باستانی پاریزی» یک مورخ موفق بود!؟

در میان مطالبی که در سال گذشته درباره ویژگی آثار مرحوم استاد محمدابراهیم باستانی پاریزی (۱۳۰۴ – درگذشته ۵ فروردین ۱۳۹۳) نوشته و گفته شده، نکته‌ای که بیش از همه تکرار شده، این است که آثار ایشان، آثاری مردم گراست. تلقی کسانی که چنین تعبیری را درباره آثار او بکار برده اند و یا کسانی که آن را می شنوند، از این تعبیر یعنی مردمی بودن آثار او چیست؟

به نظرم در این باره دست کم، پنج تفسیر وجود دارد که البته، برخی از آنها به هم نزدیک یا محصول و معلول یکدیگر است. در اینجا سعی می کنم، بیشتر با استناد به آنچه از سوی این افراد گفته شده، در این باره توضیحی عرض کنم.

اولین تفسیر بلکه تصریح، این که آثار مرحوم باستانی، تاریخ مردم است نه تاریخ سیاسی و نظامی و غیره. آنچه در این باره گفتنی است این که پس از آن که تاریخ اجتماعی و تاریخ فرهنگی و حتی گرایش هایی مانند تاریخ علم در حوزه «تاریخ» مطرح شده، همواره این اشکال وجود داشته است که چرا مورخان ما صرفا به تاریخ سیاستمداران و پادشاهان پرداخته و مردم و جنبه هایی از زندگی آنها را مورد غفلت قرار داده اند؟ در این زمینه، باید گفت: منهای این که برخی از آثار تاریخی قدیم ما جنبه هایی از تاریخ اجتماعی را دارد، مورخ قابلی که بتواند به طور همه جانبه به تاریخ اجتماعی بپردازد، نداشته ایم یا بسیار نادر بوده است. در این میان، باستانی، تاریخنگاری است که به ثبت زندگی مردم پرداخته و غالب آن چه نوشته، وجوهی از زندگی مردم یا به عبارتی، تاریخ اجتماع و تاریخ اجتماعی بوده است. به عبارت دیگر، تاریخ نگاری او نه تاریخ سیاسی بلکه تاریخ اجتماعی است و به این معنا او یک مورخ مردم گرا یا توده گراست.

دومین تفسیر این است که آثار باستانی به زبان مردم است نه به زبان فنی و دانشگاهی! زبان در اینجا به معنای یک امر معرفتی و تفهمی است. می دانیم که تاریخ نگاری دانشگاهی و پیش از آن، درباری در سطح کلاسیک و نمونه خود، نوعی تاریخ نگاری علمی و آکادمیک است که البته، شکل سنتی و مدرن دارد. در این آثار، عنصر «زمان» کلید اصلی است و از نظر روش، شاخص هایی در آن وجود دارد که یک مورخ آنها را رعایت می کند. سوال این است که آیا روش باستانی یک روش آکادمیک است یا زبان دیگری را مورد استفاده قرار داده است؟ باستانی توانایی نگارش این قبیل آثار را دارد و در میان نوشته هایش چندین اثر با این ویژگی وجود دارد (مثل سیاست و اقتصاد در عصر صفوی) اما غالب نوشته های وی به زبان مردم است. در اینجا نباید زبان آکادمیک را برابر زبان مردم دست کم، به معنایی که مورد نظر مرحوم باستانی است قرار دارد. بحث سر زبان خواص و عوام نیست بلکه مقصود، زبان توده مردم اما توده اهل مطالعه هر چند نه لزوما اهل تخصص در تاریخ است. با این حال، نباید تصور کرد که متخصصان، از آن آثار بی نیاز هستند، به عکس، آنها هم در وقت پژوهش به اقتضای موضوع، باید از همان متون استفاده کنند زیرا هم ارزش مواد ارائه شده و هم تحلیل ها کاملا عالمانه است اما این که چطور می شود آدمی تاریخ آکادمیک را کنار بگذارد و سنت تازه ای بیافریند و در عین حال، علمی بودن او مورد تایید باشد، نکته جالبی است. نکته ای که قدری در باره آن جدال هم درگرفته و برخی در حوالی سال ۱۳۷۱ به دفاع از تاریخ آکادمیک، شبه انتقادی از آثار وی کرده اند. در آن نوشته این شبهه طرح شده است که مرحوم باستانی سطحی نگری کرده یا زبان تازه ای برای متن های تاریخی اختراع کرده است! طبعا، قضاوت عمومی محققان این حوزه مهم است که آثار باستانی را آثار تاریخی می داند و به هیچ روی آثار غیر تاریخی نمی شمرند حتی کسی که بیست سال قبل باستانی را از این زاویه نقد کرده بود، اخیرا، آن نوشته را از عصر جوانی خود خواند و از آن برگشت. به هر روی، یا باید – و به تدریج شاید – آثار سبک جدید را هم نوعی از آثار آکادمیک به حساب آورد یا آن که اگر هم از آن سلسله خارج است، برای خود به عنوان یک سبک جدید و ویژه شناخته شود.

سومین تفسیر از مردمی بودن آثار ایشان این که او توانست تاریخ را به میان مردم ببرد. یکی از زمینه های آن، نکته قبلی است اما نه همه آن. دلایل زیادی وجود دارد که بگوییم: باستانی تاریخ را میان مردم برد و این به خاطر نوع نگاهی بود که وی در گزینش داشت. همین طور، سبک نگارش که همان زبان است. نوع چینش رخدادها و ایجاد ارتباط میان آنها و روحی که او در آنها می دمید و آنها را متحرک می کرد. آقای اشراقی یکی از قدیم ترین دوستان وی می گویند: «باستانی مورخی جامع بود که با شیوه بدیع تاریخ‌نگاری‌اش موقعیت خاصی در میان مردم تاریخ‌خوان کسب کرد. به نظرم این حواشی آمیخته به شعر، اسطوره و داستان به شکل انبوه و مضامین دل‌انگیز و طنزهای عبرت‌آمیز باستانی‌پاریزی را نمی‌توان از متن کتاب‌هایش کنار گذاشت زیرا تاریخ‌نگاری وی با آراستن تاریخ با شعر، داستان، حماسه، جغرافیا و مضامین شیرین سبب جلب توجه مردم شده بود، آمیختگی که وی در نوشتن تاریخ با آن، مهارتی ویژه کسب کرده بود، از ویژگی‌های ممتاز سبک نگارش وی در تاریخ شمرده می‌شد».

دکتر محمدتقی امامی هم در سخنرانیش درباره مرحوم باستانی گفته است: «شادروان پاریزی مورخ مردمی بود و تاریخ را برای درک اکثریت مردم که آگاهی تاریخی نداشتند می‌نوشت و آنها را به تاریخ علاقه‌مند می‌کرد زیرا نوشتن تاریخ‌های مکرر حوادث یا سرگذشت حکام، مردم را با تاریخ بی‌علاقه و بیگانه کرده بود و میلی برای مطالعه تاریخ در آنها نگذاشته بود. آمیختن تاریخ تلخ با شیر و شکر، نکته ای است که از خود وی در اره علم تاریخ و بردن آن میان مردم با استفاده از این قانون، نقل شده است».

صادق سجادی هم در ارتباط با زبان مردمی آثار وی و رابطه آن با بردن آثارش میان مردم، نوشته است: «تاریخ را به بهترین وجهی به میان مردم برد زیرا از تکلّفات و مطنطنات در تاریخ نویسی به شدت خودداری می کرد. به همین سبب همه ی آثار خواندنی و ماندنی او مشحون از این نگاه و مملو از جزییاتی است که نویسندگان به ندرت به آن پرداخته اند».

چهارمین تفسیر از مردمی بودن آثار باستانی، این که ایشان به ابعادی از تاریخ معاصر و اخبار کوچه و بازار و تبدیل شفاهیات به کتبیات پرداخته که جنبه مردم شناسانه یا به عبارتی تاریخ اجتماعی دارد. ایشان بسیاری از قصه های کوچه بازار را وارد تاریخ کرد. این همه، یک جنبه مردمی بودن یک تاریخ است. صادق سجادی نوشته است: «باستانی بر خلاف روش رایج ولی نامقبول در تاریخ نویسی ایران، اولاً به زندگی مردم و مخصوصاً عامه و تأثیر حوادث و سیاستها بر آن و تغییرات و تحولاتی که بر آن عارض می شد، عنایت داشت.

دختر ایشان (سرکار خانم حمیده باستانی) هم در متنی که برای بزرگداشت ایشان در انجمن مفاخر بوده نوشته است: «شجاعت آن را داشت که هرآنچه را دیده و شنیده بود، با قلمی شیرین به دیگران بگوید و منتقل کند و خوانندگان کتاب‌ها و مخاطبان او نیز آن قدرت شنوایی و درایت را داشتند که هر چه را می‌نویسد، با لذت تمام بخوانند و نکات نهفته آن را دریابند».

ما همیشه، در تاریخ، به دنبال موادی از تاریخ اجتماعی هستیم اما چیز درستی از روزگار خود ثبت نمی کنیم. باستانی از آنچه امروزه و در دوره معاصر هم وجود داشت ضمیمه داستانهای کهن می کرد. وصل کردن تاریخ قدیم و جدید در نوشته های ایشان آشکار است. آدمی برای ایشان با ویژگیهای ثابت در نظر گرفته شده که وقتی حرکتی از او سر می زند، چندان نمی توان در آن، عنصر «زمان» را لحاظ کرد. سابقا، در تدوین متون فرهنگی – عامیانه مانند آثار جاحظ یا دیگران، این ملاحظه بود که در یک حوزه، داستانهایی از قدیم گردآوری می شد تا به روزگار خودشان می رسید و انتخابی از میان بهترین های عصر حاضر هم در کنار متن های کهن فراهم می آمد.

پنجمین تفسیر برای مردمی بودن آثار ایشان این است که باستانی تاریخ را برای استفاده مردم نوشت. تاریخ برای مردم یعنی برای بهره بردن آنها! البته، شاید هر مورخی ادعا کند که تاریخ را برای فایده و بهره وری مردم می نگارد اما اولا از نظر کمی و ثانیا کیفی این مسأله مهم است که چه قدر مورد استفاده مردم است. این استفاده را بهره گیری ذهنی – علمی ندانید که مثلا با خواندن آثار مربوطه، درک تاریخی بهتری از تاریخ ایران داشته باشیم بلکه نوعی استفاده روزمره، استفاده ای که درک بهتری نسبت به رویدادهای حتی ساده اطراف ما بدست می دهد و آن ها را تفسیر و پندآموز می کند؛ درکی که برای ایجاد ارتباط میان سلسله ای از رخدادها (گاه ظاهرا مشابه و گاه حتی نه) به ما می دهد و مانند اینها باید دانست. دست کم، یکی از معانی عبرت در فرهنگ تاریخی ما همین است. اینجا به قول آقای دکتر خیراندیش، تاریخ برای تاثیر است. قدما حکایات تاریخی را به همین منظور می نوشتند اما آن انتخاب ها ساده بود. باستانی با گزینش های دقیق خود، از تاریخ و حکایت و شعر و ادب، تاریخ را سودمندتر و اثر گذارتر می کند.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=21625

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − سه =

آخرین مطالب