پنجشنبه, 6 دی , 1403 برابر با Thursday, 26 December , 2024
جستجو

راستش من چندان اهل پراکنده خوانی و مطالعات غیر تخصصی نیستم و این را هم عیب خود می‌دانم. با این حال، گاهی نیز کتابی را کنار دستم می‌گذارم و برای رفع خستگی کارهای جدی، چند صفحه‌ای از آن را می‌خوانم. چند وقت پیش هم به همین ترتیب چند صفحه‌ای از روزنامه خاطرات سفر ناصرالدین شاه در سفر اول فرنگستان را که به کوشش سرکار خانم فاطمه قاضیها و توسط سازمان اسناد ملی ایران در سال 1377 خورشیدی به چاپ رسیده است می‌خواندم. در آن گزارش سفر نکته جالبی توجهم را به خود جلب کرد که حیفم آمد آن را در جایی ثبت نکنم.

 

   در ایّامی که شاه قاجار در فرانسه بوده، ملاقاتی میان او و فردی به نام روچیلد(Rotchild) روی داده است. شاه قاجار از این فرد به نام«روچیلد معروف یهودی» نام می‌برد و من نمیدانم نام کوچک این روچیلد چیست و او کیست. با این حال روشن است که این خاندان نقش و سهم مهمی در بنیانگذاری حکومت یهودیان در فلسطین اشغالی داشته‌اند ودر 1917 میلادی بالفور در نامه‌ای به لرد روچیلد(یکی از افراد همین خاندان) خبر موافقت بریتانیا با تأسیس دولت یهودی در سرزمین فلسطین را اعلام می‌کند. شاه قاجار در صفحه 224 گزارش سفر خود درباره این ملاقات چنین نوشته‌است:

 

«روچیلد معروف یهودی هم که بسیار با دولت است به حضور آمد، صحبت شد، حمایت یهودیها را زیاد می‌کرد و از یهود ایران عرض می‌کرد که باید آسوده باشند. به او گفتم شنیده‌ام شما برادرها هزار کرور پول دارید، من بهتر می‌دانم که پنجاه کرور به یک دولت کوچک یا بزرگی بدهید، مملکتی را بخرید و آنچه یهود در دنیا هست آنجا جمع بکنید و خودتان رئیس آنها بشوید و همه را آسوده راه ببرید و اینطور متفرق نباشید. بسیار خندیدم و جواب نداشت به ما بدهد و به او حالی کردم که من به جمیع ملل خارجه که در ایران هستند حامی هستم».

 

   خواندن این مطلب مرا بسیار شگفت زده کرد. ناصرالدین شاه  در بیست و ششمین سال سلطنت خود یعنی در سال 1290/1873 برای نخستین بار به اروپا رفت. به‌درستی نمی‌دانم که در آن روزگار آیا این اندیشه برای یهودیان تازگی داشته است یا نه، ولی همینقدر مشخص است که حرف ناصرالدین شاه که با واکنشی هم از سوی روچیلد مواجه نشد، دقیقاً بعد ها به دست یهودیان و به‌ویژه همین خاندان روچیلد عملی شد. به‌هر حال بدون اینکه داعیه انتساب کشف و کرامتی به ناصرالدین شاه قاجار را داشته باشم، این سخن او را برای مورّخان در خور توجه می‌یابم.

 

/پایان/

 

منبع: وبلاگ نجوا(گاه نوشته های دکتر مهدی فرهانی منفرد در تاریخ ایران و ادب فارسی).

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20549

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب