تجربه من در نوشتن کتاب جریان ها و سازمانهای مذهبی این طور می گوید که ما روحیه تاریخ زدگی داریم و سعی می کنیم بر اساس تاریخی که داریم، همه محتویات ذهن خود را از هر جهت سروسامان دهیم.
از آنجایی که فرقه های مختلفی هم بوده ایم و دست کم دو گروه بزرگ اخباری و اصولی و نیز به دلیل حضور جریان های غالی، شناختی که از تاریخ تفکر و سیاست در شیعه داریم، شکل ها و نمودهای مختلفی دارد. عادت کرده ایم به این امور تمسک کنیم و این کار را به خصوص از مشروطه به این طرف به یک رویه تبدیل کرده ایم. در دوره جدید، وقتی در مقابل غرب کم آوردیم، به تاریخ اسلام روی آوردیم تا با آن تکمیلش کنیم.
سنی ها، از عظمت خلافت سخن گفتند و ما هم در حاشیه آنها از نوشته های آنها و آثار خودمان شروع به استخراج کردیم. برای ما، داستان حکومت امام علی (ع) و کربلای امام حسین(ع) اهمیت داشت. آنها سعی کردند از تاریخ، برای مشروعیت خلافت عثمانی و مسائلی که بعد از آن اتفاق افتاد، استفاده کنند. هنوز هم داعش این کارهای تاریخی را می کند. ما هم گرفتار این وضع هستیم. بسیاری از رهبران فکری انقلاب، در طول دهه ها، گاه هم با ترجمه آثار مصری، سعی کردند از تاریخ اسلام، همه چیز درآورند. الان می دانیم که این روال، در میان فقها نبوده و کسی این تواریخ را معتبر نمی دانسته است. اما مهم این بود که ما در مقابل غرب و انبوه افکار و اندیشه ها و آثاری که داشت، کم آوردیم و باید از جایی، آن جای خالی را پر می کردیم.
خواستیم بگوییم تمدن داریم و برای این کار تاریخ را واکاوی کردیم. حالا بر اساس آن تاریخ می خواهیم، نظام سازی هم کنیم و به هر چیزی تشبث می جوییم. می خواهیم از تجربه های تاریخ که معلوم نیست در چه وضعی بوده، استفاده کنیم. تاریخ زدگی به همه معانی آن بر ذهن ما حاکم است. گذشته را سفت چسبیده ایم، از آن دین و اخلاق و فلسفه و فقه استخراج می کنیم. روزگار خودمان را دایما با آن مشابهت سازی می کنیم و می خواهیم درس بگیریم و اسمش را عبرت گیری از تاریخ می گذاریم.
جدای از این که در علم اصول، از این شیوه استفاده از تاریخ و اصول آن یاد نشده و فقها ذره ای برای این گزاره های تاریخی اهمیتی قائل نبودند، مشکل این است که ما قدرت تفکر را از دست داده ایم و به تاریخ چسبیده ایم. وقتی ما تصور می کنیم سرمایه تاریخی داریم و باید همه چیز را از آن درآوریم، دیگر فکر را تعطیل می کنیم. عوض این که مصلحت روزگار خودمان را در نظر بگیریم و حداکثر در چارچوب اهداف کلی دین، با رعایت ضروریات فقه پیش برویم و دست به خلاقیت و ابتکار برای بهبود زندگی مان و به روز شدن دنیای مان کار کنیم، خودمان را در دریایی از تواریخ پرت می کنیم و می خواهیم همه چیزمان را با آن منطبق کنیم.
ما قرار بود، دین شناسی را از احادیث مسلم ائمه فرا بگیریم، تاریخی کلی هم از زندگی آنها از نظر تولد و وفات و غیره داشته باشیم. اما حالا به هر خبری و گزارشی در هر کتابی تمسک کرده و می خواهیم از آن دین در بیاوریم. کدام فقیهی چنین می کرده است؟
فقهای اصولی ما بخش زیادی از احادیث را به عنوان ضعیف کنار گذاشتند، کتابهای تاریخ را کلا بوسیدند و کنار گذاشتند، با اصول عملی دین را درست کردند و از عقل سخن گفتند، حالا ما خود را گرفتار تاریخ کرده ایم. جالب است که هر منبری، هر مداحی، هر مجری تلویزیونی، مشغول این کار است. در حالی که نه از منابع سر در می آورد، نه سندشناس است و نه با روش فقیهان و احتیاط آنها در استخراج احکام شرعی و صدور نظر آشناست.
ما بیش از صد سال است، تاریخ زده شده ایم، بخشی از این تاریخ زدگی را مدیون کتابهای مصری درباره اسلام تاریخی هستیم که آنها هم زیر سایه عثمانی ها، گرفتار بازسازی خلافت بودند و آنها را ساختند تا بگویند همه چیز داشته ایم. این رویه، اختصاص به راست و چپ ما ندارد، همه در آن غرق شده ایم.
می خواهی با دشمن مذاکره کنی، ببین عقلت چه می گوید، چه کار داری که امام حسین با ابن سعد صلح کرد یا نکرد؟ می خواهی رقیب انتخاباتی ات را حذف کنی، چه ربطی به گذاشتن کلیشه طلحه و زبیر روی او داری و چرا به اسم امام علی این کار را می کنی؟
کلیشه هایی که از گذشته ساخته ایم، روی این و آن نصب می کنیم و اندازه شان را می گیریم. طرف مقابل هم از نمونه های دیگر استفاده می کند. باید این ذهن را خالی کرد، نشست فکر کرد و چاره جویی برای کشور نمود. گذشته کم بود، سالهاست با اخبار آخر الزمانی که در صورت درست بودن، ویژه امام زمان و زمان ایشان است، نقشه برای دیگران می کشند و بر اساس آن ها نظام سازی می کنند و طرح می دهند.
به نظرم دو ویژگی مهم امام، این بود که نه ذهن تاریخ زده داشت، و نه تحت تأثیر این قبیل اخبار آخرالزمان بود. راستش می دانم، این سخنم، برای جامعه ای که سخت درگیر تاریخ است، چندان قابل قبول نیست، اما چه کنم که به هر حال باید می نوشتم. شاید روزی کسی به آن توجه کند.