فاضلی به یکی از دوستان صمیمی و همراز خود نامه ای می نوشت.
شخصی در کنار او نشسته بود و به گوشه چشم نوشته او را می خواند.
بر وی دشوار آمد. روی کاغذ نوشت: اگر در پهلوی من دزدی ننشسته بود
و نوشته مرا نمی خواند همه اسرار خود را می نوشتم.
آن شخص گفت: والله که من نامه تو را مطالعه نکردم و نخواندم.
گفت: ای نادان! پس این را که می گویی از کجا می گویی؟
جامی، بهارستان، ص 77.