یکشنبه, 4 آذر , 1403 برابر با Sunday, 24 November , 2024
جستجو

 

با توجه به آن که از دو دین یهود و مسیحیت به عنوان یکی از دوازده دین زنده دنیا یاد می‌شود، واکاوی ماهیت و جایگاه کتاب مقدس شامل عهد عتیق و عهد جدید چه از منظر متالهان این دو دین و چه از منظر متون اسلامی به منظور دستیابی به موضعی واقع بینانه درباره این دو دین آسمانی، ضروری می‌نماید. از سویی دیگر، از آن جا که امام رضا(ع) در مناظره‌ای با حضور بزرگان یهود و نصارا، ضمن استناد به کتاب مقدس آن را مورد نقد قرار داد، نگارنده در این مقاله ماهیت و جایگاه کتاب مقدس را از منظر آن امام مورد بازکاوی قرار داده است. بدین منظور نخست تعریف و جایگاه کتب مقدس از نگاه یهود و نصارا مورد بررسی قرار گرفته و سپس نگاه قرآن به کتب مقدس مورد واکاوی قرارگرفته است و با توجه به موضوع مقاله، این مبحث مورد توجه قرار گرفته که امام رضا(ع) چه تحلیلی از ماهیت و جایگاه کتب مقدس ارایه کرده است. برآیند مقاله آن است که کتاب مقدسِ موجود از منظر امام رضا(ع)، همان کتابی نیست که از آسمان فرود آمد، اما با این حال حاوی آموزه‌های الهی بوده و می‌توان به بخش‌هایی از آن استناد نمود.

کلید واژه‌ها: عهد عتیق، عهد جدید، اوپوکریفا، ادیان زنده، قرآن، مناظرات امام رضا(ع).

مقدمه

از میان دوازده دین زنده دنیا از سه دین یهود، مسیحیت و اسلام به عنوان ادیان آسمانی و ابراهیمی یاد می‌شود که از مولفه‌های یک دین زنده برخوردارند.[1]

مولفه‌های دین زنده عبارتند از: 1. داشتن پیامبر آسمانی؛ 2. وجود معجزه در فرآیند رسالت؛ 3. برخورداری از کتاب آسمانی؛ 4. همراهی رسالت با بشارت پیامبر پیشین و تصدیق پیامبر پسین؛ 5. برخورداری از شریعت و نظامنامه زندگی؛ 6. برخورداری از تاریخ روشن و قابل دفاع؛ 7. برخورداری از مکان‌های مقدس و عبادی؛ 8. وجود پیروان با شمار قابل توجه.

در این بین، جایگاه اسلام به عنوان دین برتر، جامع و خاتم ادیان مشخص است و این دین را از منظر مولفه‌های پیشگفته حداقل از سه جهت ذیل نمی‌توان با یهود و مسیحیت مقایسه کرد:

زیرا اولاً: اگر برخی در وجود و ظهور مسیح در تاریخ تردید روا داشته و او را تا سر حد یک پدیده موهوم تاریخی تنزل داده اند، هیچ کس در ظهور پیامبری آسمانی با نام محمد (ص) که در تمام منابع تاریخی موجود از او نام برده شده، تردیدی روانداشته است.

ثانیاً: در برابر معجزات دو پیامبر آسمانی یعنی موسی و عیسی(ع) همچون تبدیل عصا به اژدها و زنده کردن مردگان که از آنها با عنوان معجزات حسّی یاد می‌شود که هیچ اثری از آنها برجای نمانده و تنها گزارشی از آنها در تاریخ آمده است، معجزه اسلام یعنی قرآن معجزه‌ای است عقلانی، زنده و پویا که همگان را با ارایه یک سوره نظیر سوره‌های کوتاه خود همچون سوره عصر و اخلاص به همآوردی فراخوانده است.

ثالثاً: همان گونه که در این مقاله بررسی خواهد شد، درباره اصالت کتب مقدس یهود و نصارا که از آنها با عنوان عهد عتیق و جدید یاد می‌شود، تردیدهای جدّی وجود دارد و راهیافت تحریف در آنها از جمله واقعیت‌های عهدین است که شواهد زیادی برای آنها وجود دارد؛ در حالی که در اصالت و تحریف ناپذیری قرآن با استناد به ادله عقلی، نقلی و تاریخی شبهه‌ای وجود ندارد.[2]

به هر روی، مطالعه و واکاوی مولفه‌های دینی یهود و مسیحیت از جمله بررسی ماهیت و اصالت کتاب مقدس که موضوع اصلی این مقاله است، از چهار جهت مفید و بلکه ضروری می‌باشد:

1. قرآن به گونه‌های مختلف و با نگاه‌های متفاوت درباره تورات و انجیل سخن به میان آورده است که در برخی از آیات به آموزه‌های آنها استناد شده و در برخی دیگر از تحریف در آنها سخن به میان آمده است. بدون تردید داوری نهایی درباره مدالیل این دست از آیات، به بررسی اصالت و اعتبار عهد عتیق و جدید نیازمند است.

2. افزون بر قرآن، در بسیاری از روایات درباره باورها و عقائد یهود و نصارا و چند و چون آموزه‌های کتب مقدس و چگونگی تعامل مسلمانان با آنان سخن به میان آمده است؛ چنان که در برخی از روایات مناظره مستقیم اهل بیت(ع) با عالمان یهود و نصارا انعکاس یافته که بررسی مناظره امام رضا(ع) با آنان؛ یعنی همان که موضوع این مقاله است، از جمله آنها به شمار می‌رود.

3. با توجه به کثرت شمار مسیحیان در جهان و ادعای آنان مبنی بر اصالت و برتری این دین بر همه ادیان، بر هر محقق مسلمان لازم است تا نظرگاه خود را درباره این دین و نیز دین یهود به رغم شمار اندک پیروان آنها، آشکار سازد. چنین داوری‌ای بدون واکاوی ماهیت کتاب مقدس آنان ناممکن است.

4. حضور میلیون‌ها مسلمان در کشورهای مسیحی و زندگی شماری از مسیحیان در کشورهای مسلمان و به عبارت روشن‌تر حضور صدها میلیون پیروِ دو دین اسلام و مسیحیت و میلیون‌ها یهودی در جهان که از آن به عنوان یک دهکده یاد می‌شود، بررسی چگونگی تعامل آنان با یکدیگر را از هر جهت ضروری می‌سازد.

چنان که پیداست نگاه متالهان مسلمان، یهودی و مسیحی نسبت به یکدیگر به عنوان پیروان ادیان آسمانی لوازمی را به همراه می‌آورد که با نگاه به آنان به عنوان پیروان ادیان زمینی یا ملاحده و زنادقه متفاوت است.

چنین تحلیلی بدون واکاوی عمیق ماهیت و اصالت کتاب مقدس میّسر نمی‌گردد.

از سویی دیگر، واکاوی این امر نیازمند بررسی چهار نکته اساسی است:

1.      کتب مقدس از نگاه یهود و نصارا چه جایگاهی دارند؟

2.      نگاه قرآن به کتب مقدس چگونه است؟

3.      با توجه به موضوع مقاله، امام رضا(ع) چه تحلیلی از ماهیت و جایگاه کتب مقدس ارایه کرده است؟

مقاله حاضر در پاسخ به این سه پرسش سامان یافته است.
تعريف عهد عتیق از نگاه يهود

کتاب مقدس که در انگلیسی و فرانسوی به آن «Bible»، در آلمانی «Bibel»، در هلندی «Bijbel» در ایتالیایی‌‌ «Bibbia» به آن گفته می‌شود، در اصل برگرفته از ریشه یونانی «Biblia» به معنای «کتاب‌ها» است. بنابر این در کارکرد اروپایی و غیرعربی کلمه «مقدس» برای این کتاب‌ها اطلاق نشده است.

کتاب مقدس داراي دو بخش اصلي است که عبارتند از: 1. عهد عتيق؛ 2. عهد جديد.

بخش نخست کتاب مقدس یعنی «عهد عتیق» کتاب دینی یهودیان است که آنان از آن با عنوان «تَنَخ» یاد می‌کنند و مسیحیان با پذیرش رسالت حضرت موسی(ع) بر صحت و آسمانی بودن آن صحّه گذاشته‌اند. اما یهودیان به خاطر عدم پذیرش رسالت حضرت‌ عیسی(ع)، بخش دوم کتاب مقدس «عهد جدید» را نمی‌پذیرند.[3]

زمان تدوین عهد عتیق

تحقیقات گوناگون انجام گرفته که مورد پذیرش عموم یهودیان و مسیحیان است، نشان‌گر آن است که «تورات کنونی نه به یک باره بلکه در طول نسل‌های متمادی پدید آمده و لذا وحی مستقیم الهی نیست و مولفان بشری بسیاری در پدید آمدن آن دخالت داشته‌اند به طوری که در قرن پنجم ق.م این نوشته‌ها در یکجا گردآوری شد.»[4]

بدین جهت «متخصصان کتاب مقدس» چهار منبع اساسی برای تورات قائلند: 1. منبع الوهیمی؛ 2. منبع یهوهی؛ 3. منبع کاهنی؛ 4. منبع تثنیه.[5]

مهم‌ترین و مقدس‌ترین بخش عهد عتیق همان بخش نخست یعنی «تورات» است که برای آن منبع الوهیمی[6] یعنی الهی قایل‌اند. بدین جهت یهودیان آن را وحی مستقیم الهی می‌دانند و بدین جهت «در قدیم مردم معتقد بودند که موسی تورات را نوشته است، اما مطالعات جدید کتاب مقدس نشان می‌دهد که پاسخ به مسأله اصلی و منشأ اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور می‌شد، دشوارتر است.

تحقیقات دقیق‌تر تاریخی که شواهدی از قرآن نیز دارد، نشان می‌دهد که حداقل این بخش از تورات توسط «عزرای» کاهن گردآوری شده است.

از سوي ديگر با توجه به اختلاف ميان کاتوليک‌ها و پروتستان‌ها درباره ميزان اعتنا به نسخه‌هاي اوليه و اصيلِ کتاب مقدس که به زبان يوناني فراهم آمد، در ميان آنان درباره شمار کتاب‌هاي عهد عتيق اختلاف وجود دارد.

به اين معنا که کاتوليک‌ها عهد عتيق را شامل 73 کتاب و پروتستان‌ها آن را شامل 66 کتاب مي‌دانند و از 7 کتابِ مورد اختلاف با عنوان «اپوکريفا»، يعني پنهان یا «قانون ثانوی» ياد مي‌شود.

تعریف عهد جدید از نگاه مسیحیان

به بخش دوم کتاب مقدس «عهد جديد» مي‌گويند که شامل 27 کتاب است که عبارتند از:

1. اناجيل چهارگانه که عبارتند از: مَتّي، مَرقُس، لوقا و يوحنّا؛

2. اعمال رسولان‌ (يک کتاب)؛

3. رساله‌هاي پولُس (13 رساله)؛

4. رساله‌هاي ديگر (8 رساله)

5. مکاشفه يوحنّا (يک کتاب).

به چهار کتاب آغازین عهد جدید «انجیل» گفته می‌شود. واژه «انجیل» برگرفته از واژه یونانی «euangelion» و به معنای «مژده» است. این کتاب‌ها میان سال‌های 150 -200 پس از میلاد مسیح به زبان یونانی تهیه شد. در میان صاحبان اناجیل چهارگانه متّی و یوحنّا از شاگردان و حواریان عیسی(ع) و مرقس و لوقا از حواریان عیسی(ع) [= تابعان‌] بوده‌اند.

مسیحیان معتقدند که با راهنمایی روح القدس، عالمان مسیحی بر اعتبار چهار انجیل و احتساب 23 کتاب دیگر و در مجموع 27 کتاب به عنوان «عهد جدید» اتفاق کردند. با این حال کتاب‌های دیگر عهد جدید که از آنها به عنوان «کتاب‌های جعلی عهد جدید» یا «اپوکریفای عهد جدید» یاد می‌شود، همچنان وجود دارد.

اختلاف درباره اصالت و اعتبار کتاب مقدس

در باره اصالت و اعتبار کتاب مقدس سه دیدگاه عمده وجود دارد که عبارتند از: 1. کتاب مقدس همان کلام الهی؛ 2. کتاب مقدس در برگیرنده کلام خدا؛ 2. کتاب مقدس کتابی زمینی. اینک به اختصار به بررسی این دو دیدگاه می‌پردازیم.

1. کتاب مقدس همان کلام الهی

بر اساس این نظریه لفظ و محتوای کتاب مقدس هر دو از‌ آنِ خداوند است؛ یعنی افزون بر محتوا، الفاظ کتاب مقدس نیز از سوی خداوند بر گردآورندگان آن املا شده است. اصلاح‌گرایان همچون لوتو، کالون، و ملانشتون به این نظریه یعنی انتساب لفظ و محتوای کتاب مقدس به خداوند گرایش نشان دادند که از آن به «دیدگاه‌های بنیادگرایی» تعبیر می‌شود.

بنابر این از تمام الفاظ و حتی نوع چینش کلمات و جملات کتاب مقدس می‌توان برای استخراج آموزه‌های دینی بهره جست. بر اساس این دیدگاه، کتاب مقدس از قداست و اعتبار کاملی برخوردار خواهد بود. چنان که نقش منبعیت آن نیز برجسته‌تر می‌تواند باشد. تا بدانجا که این دسته از متکلمان مسیحی به تک منبعی گرایش نشان داده‌اند. این دیدگاه نظیر دیدگاهی است که مسلمانان نسبت به قرآن قایل‌اند.

از بررسی تاریخ مسیحیت برمی‌آید که این نظریه، دیدگاه شایع، پذیرفته شده و سنتی متکلمان مسیحی نیست. مک گراث در این باره چنین آورده است:

«از دیدگاه اصلاح‌گرایان، مرجعیت کتاب مقدس به علت پیوند آن با کلام خداست. عده‌ای از آنها اعتقاد داشتند که این پیوند دارای هوهویت (و این همانی) مطلق بود، بدین معنا که کتاب مقدس همان کلام خدا بود.»[7]

توماس میشل از عقیده این گروه چنین گزارش داده است:

« اقلیتی بسیار ناچیز از مسیحیان گمان می‌کنند کتاب‌های مقدس با همین الفاظ الهام شده‌اند و خدا پیام خود را کلمه به کلمه به کاتب بشری منتقل کرده و وی چیزهایی را که خدا املا نموده، با امانت ثبت کرده است.»[8]

2. کتاب مقدس در برگیرنده کلام خدا

بر اساس این دیدگاه که رایج ترین دیدگاه درباره ماهیت کتاب مقدس است، تنها محتوای کتاب مقدس از آنِ خداوند است نه لفظ آن. چنان که گذشت، براساس نظریه غالب متکلمان مسیحی که مبنای حجیت کتاب مقدس را الهام الاهی می‌دانند، تنها محتوای آن از سوی خداوند بر گردآورندگان الهام شده است.

اکثر متکلمان کاتولیک، ارتودکس و پروتستان کتاب مقدس را از نظر محتوا و نه لفظ منسوب به خداوند می‌دانند. به این معنا که معتقداند خداوند محتوای کتاب مقدس را در طی 1500 سال بر مؤلفان بشری الهام و نه املا کرده است.

معناي اين سخن آن است که از نظر عموم متکلمان مسيحي نصّ، عبارت‌ها و الفاظ کتاب مقدس از سوي خداوند به مولفان آنها الهام نشد، بلکه متن و مفاهيم آنها، آن هم نه از رهگذر وحي، بلکه از طريق الهام به قلب آنان افکنده شد و آنان بر اساس محدوديت‌هاي وجودي خويش و مقتضيات و محدوديت‌هاي زباني عصر خود آن مفاهيم را در قالب الفاظ کنوني به تصوير کشيدند.

در این صورت کتاب مقدس تا حدودی شبیه احادیث قدسی ـ براساس تعریف آن دسته از صاحب‌نظران که لفظ احادیث قدسی را از پیامبران و محتوای آن را از خداوند می‌دانند ـ خواهد بود؛ چنان که با چنین تحلیلی مؤلفان کتاب مقدس، نظیر گروهی از انسان‌های برگزیده و پاک همچون ائمه(ع) از نگاه شیعه یا خلیفه دوم از نگاه اهل سنت خواهند بود که به مقام «تحدیت» یا «الهام» رسیده‌اند که اسرار و پیام‌های الهی به آنان الهام می‌شده است.

3. کتاب مقدس، کتابی زمینی

بر اساس این ديدگاه نه محتوای کتاب مقدس از آنِ خداون است ونه لفظ آن، بلکه کتاب مقدس کتابی زميني بوده و فاقد هر گونه اعتبار است. متکلمان نئوارتدکس (الاهیات رسمی ـ سنتی جدید) پروتستان معتقدند کتاب مقدس به خودی خود وحی الاهی نبوده و یک مکتوب خطاپذیر انسانی است که به وقایع وحیانی شهادت می‌دهد.

اين ديدگاه پس از دوران رنسانس و از سده نوزدهم در پي رواج موج انتقادات عليه کليسا و کتاب مقدس مورد توجه شماري از صاحب نظران مسيحي و غير مسيحي قرار گرفت و برخي از متالّهان مسيحي پس از برخورد با تحقيقاتي که در آنها اصالت کتاب مقدس مورد ترديد قرار گرفت و برخورد با مواردي از تناقض و مخالفت کتاب مقدس با دستاوردهاي علمي، مدعاي آسماني بودن کتاب مقدس را بي‌اساس دانستند.

یکی از قدیم‌ترین و معروف‌ترین نقدهای تورات و سایر رساله‌های کتاب مقدس از سوی فیلسوف معروف هلندی اسپینوزا (Spinoza) (1632 ـ 1677) در کتابی با نام «رساله‌ای در الهیات و سیاست» انجام گرفت. [9]

به عنوان مثال در سفر پیدایش (14:14) از مکانی به نام «دان» سخن به میان آمده است، ولی از کتاب یوشع (47:19) چنین برمی‌آید که مکان مذکور در زمان حضرت موسی(ع) «کشم» نام داشته و پس از وی «دان» نامیده شده است. پس اگر تورات نوشته حضرت موسی(ع) می‌بود، می‌بایست در اینجا نام «کشم» انعکاس یابد نه «دان».[10]

ارنست، در اين باره رنن می‌نویسد:

«هیچ تناقضی نباید در آن کتاب وجود داشته باشد. اکنون با توجه به مطالعه دقیقی که در کتاب مقدس انجام داده ام، در عین حال که گنجینه‌هایی تاریخی و زیباشناختی بر من نمایان شد، این نکته نیز برای من اثبات شد که این کتاب همچون دیگر کتب قدیمی از تناقضات، اشتباهات و خطاها مستثنا نیست. در این کتاب داستان‌های دروغین، افسانه‌ها و آثاری که کاملا نگارش یافته انسان است، وجود دارد.»[11]

پل تیلیش معتقد است:

«پژوهش‌های تاریخی نشان داده اند که عهد قدیم و عهد جدید در بخش‌های نقلی خود، عناصر تاریخی، افسانه‌ای و اسطوره شناختی را تلفیق می‌کنند و در اکثر موارد تفکیک این عناصر با هر درجه‌ای از امکان پذیری نامحتمل است… به طور قطع این حکایت‌ها مستند نیستند.»[12]

بوکای درباره اعتبار کتاب مقدس چنین آورده است:

«ارائه دستکاری‌های کتابت‌های اولیه بر اساس روایات شفاهی و قلب متون به هنگام انتقال به ما، وجود عبارت‌های تاریک، نامفهوم، متناقض و دور از حقیقت که گاهی تا خلاف عقل هم پیش می‌رود یا ناسازگاری با واقعیت‌هایی که امروزه بوسیله پیشرفت دانش به ثبوت رسیده اند، خیلی کمتر شگفتی مان را بر می‌انگیزد. چنین ملاحظاتی نشانه ی شرکت انسان در تحریر و سپس در تغییر بعدی متون است.»[13]

عهد عتیق و جدید از نگاه قرآن

از درنگریستن در مجموعه‌ای از آیات قرآن درباره کتب مقدس، سه نکته اساسی بدست می‌آید که عبارتند از: 1. نزول دو کتاب آسمانی تورات و انجیل؛ 2. راهیافت گونه‌های مختلف تحریف در تورات و انجیل. توضیح مختصر آنها بدین شرح است:

1. نزول دو کتاب آسمانی تورات و انجیل

قرآن بارها بر این نکته تاکید کرده است که خداوند تورات را بر موسی(ع) و انجیل را بر عیسی(ع) نازل کرد. بنابر این در این امر نباید تردید روا داشت که دو کتاب تورات و انجیل جزو کتب آسمانی بوده که خداوند آنها را برای هدایت مردم فرو فرستاده است؛ نظیر آیه: «وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ مِنْ قَبْلُ هُدًی لِلنَّاسِ»[14]

از این رو، در برخی از آیات از یهودیان و مسیحیان خواسته شده تا به فرامین و آموزه‌های آنها گردن نهند؛ نظیر آیه« وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یعْمَلُونَ»[15]

و در شماری از آیات یهود و نصارا به خاطر عدم عمل به تورات و انجیل مورد نکوهش قرار گرفته اند؛ نظیر آیه:«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»[16]

بر همین اساس قرآن بارها خود را مصدّق یعنی تصدیق کننده تورات و انجیل دانسته است؛ نظیر آیه «وَأَنزَلْنَا إِلَیک الْکتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ مِنْ الْکتَابِ»[17]

بنابراین، این مدعا که از نگاه قرآن تورات بر موسی(ع) و انجیل بر عیسی(ع) فرود آمده، از قطعیّات و مسلّمات آموزه‌های این کتاب آسمانی است.

2. راهیافت گونه‌های مختلف تحریف در تورات و انجیل

قرآن بر راهیافت سه گونه تحریف در کتاب مقدس توسط عالمان یهود و نصارا تاکید کرده است که عبارتند از: 1. تحریف معنوی؛ 2. تحریف لفظی؛ 3. تحریف از نوع کتمان.

1. تحریف معنوی

تحريف‌ معنوی به معنای خارج‌ ساختن‌ كلام‌ از محور خود و تصرف‌ در محتواي‌ آن‌ است‌ و به‌ اين‌ دليل‌ به‌ منزله‌ تغيير معناي‌ كلام‌ است. در تحریف معنوی در لفظ و عبارت تصرف نمی‌شود، بلکه معنا و محتوای آن به گونه‌ای تفسیر و تاویل می‌شود که مخالف مراد گوینده آن است.

بر اساس برخی از آیات قرآن، یهود و نصارا از شیوه تحریف معنوی در برخورد با آموزه‌های تورات و انجیل بهره می‌جستند. چنان که واژه «فارقلیطا» که در اناجیل آمده و به معنای ستوده است، را به معنای تسلی دهنده معنا می‌کردند تا اذهان به سوی رسول اکرم (ص) معطوف نشود.

چنان كه‌ خداوند مي‌فرمايد: « يُحَرِّفونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ. كلمات‌ را از جاهاي‌ خود بر مي‌گردانند»؛ يعني‌ آنرا به‌ وجهي‌ كه‌ كلام‌ هيچ‌ دلالت‌ وضعي‌ بر آن‌ ندارد تفسير مي‌كنند.

2. تحریف لفظی

از برخی از آیات قرآن بدست می‌آید که شماری از عالمان یهود و نصارا بخش‌هایی از کتاب مقدس را بدست خود می‌نگاشتند و سپس آن را به عنوان گفتار خداوند در اختیار مردم قرار می‌دادند. چنین کاری جزو مصادیق آشکار تحریف لفظی است. آیه مورد اشاره آیه ذیل است:

«فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکتُبُونَ الْکتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا کتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یکسِبُونَ.»[18]

3. تحریف از نوع کتمان

نوعی دیگر از تحریف لفظی که در میان یهودیان رایج بود، در ترجمه و عرضه متن کتاب مقدس تحقق می‌یافت. به این معنا که آنان از عرضه متن اصلی کتاب مقدس به مردم اجتناب کرده و تنها بخش‌هایی خاص از آن را در اختیار مردم قرار می‌دادند. آنان در برخورد با این دست از آموزه‌های تورات و یا انجیل از شیوه تحریف لفظی یا تحریف معنوی بهره نمی‌گرفتند، بلکه حقیقت را از اساس کتمان می‌کردند.

به عبارت روشن تر، خود در متن اصلی کتاب مقدس به بشارت‌های روشن و آشکاری درباره اسلام و پیامبر اکرم (ص) برخورد کرده بودند و به تعبیر قرآن، آن حضرت با به مثابه پسران خود می‌شناختند، اما با آشکار شدن این امر که آن حضرت در میان اعراب ظهور کرده و نه در میان بقایای یهود، از روی حسادت و عداوت درآمده و حقیقت را انکار کردند؛ یعنی به گونه‌ای رفتار کردند که گویا چنین آموزه‌هایی در کتاب مقدس نیامده و آنان به این دست از آموزه‌ها برخورد نکرده‌اند.

باری، در برخی از آیات بر این نکته تاکید شده که بشارت بر پیامبری رسول اکرم (ص) در تورات و انجیل آمده است:

« الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ»[19]

چنان اعلام شده که اوصاف اصحاب آن حضرت نیز در این دو کتاب آمده است:

« مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ تَرَاهُمْ رُکعًا سُجَّدًا یبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِک مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ»[20]

قرآن از این پدیده با عنوان «کتمان حقیقت» یاد کرده و عاملان آن را تا سرحد لعنت مورد نکوهش قرار داده است. در سوره مبارکه انعام از این حقیقت به آشکاری پرده برداشت، آن جا که فرود:

« قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَی نُورًا وَهُدًی لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کثِیرًا. بگو: «چه کسی آن کتابی را که موسی آورده است نازل کرده؟ ‏[‏همان کتابی که‏]‏ برای مردم روشنایی و رهنمود است، ‏[‏و‏]‏ آن را به صورت طومارها درمی آورید. ‏[‏آنچه را‏]‏ از آن ‏[‏می خواهید‏]‏ آشکار و بسیاری را پنهان می‌کنید.»[21]

در جایی دیگر از انکار آنان این چنین یاد کرد:

« الَّذِینَ آتَینَاهُمْ الْکتَابَ یعْرِفُونَهُ کمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیکتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یعْلَمُونَ.کسانی که به ایشان کتاب [آسمانی‏]‏ داده ایم، همان گونه که پسران خود را می‌شناسند، او [=محمد‏]‏ را می‌شناسند; و مسلماً گروهی از ایشان حقیقت را نهفته می‌دارند، و خودشان [هم‏]‏ می‌دانند.»[22]

در جایی دیگر کتمان کنندگان حقیقت را مورد لعن خداوند و لعن کنندگان دانست:

«إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنْ الْبَینَاتِ وَالْهُدَی مِنْ بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتَابِ أُوْلَئِک یلْعَنُهُمْ اللَّهُ وَیلْعَنُهُمْ اللَّاعِنُونَ. کسانی که نشانه‌های روشن، و رهنمودی را که فرو فرستاده ایم، بعد از آنکه آن را برای مردم در کتاب توضیح داده ایم، نهفته می‌دارند، آنان را خدا لعنت می‌کند، و لعنت کنندگان لعنتشان می‌کنند.»[23]

قرآن در جایی دیگر از این حقیقت پرده برداشت که عالمان یهود و نصارا در برابر کتمان حقایق کتاب مقدس پول دریافت می‌کردند و ا این جهت به آنان عقوبت سخت الهی را وعده داد.[24]

وجود دو کتاب مقدس در عصر رسالت

واکاوی شیوه‌های مختلف تحریف که به استناد آیات پیشگفته در میان عالمان یهود و نصارا رایج بود، ما را به این نتیجه رهنمون می‌سازد که در عصر رسالت دو کتاب مقدس در میان یهود و نصارا وجود داشته است:

1. کتاب مقدس برجای مانده از پیشینیان یا به عبارت روشن تر، کتاب مقدس اصیل که در آن بشارت‌ها درباره رسول اکرم (ص) و توصیف یاران آن حضرت آمده بود و عالمان یهود و نصارا آنها را کتمان می‌کردند.

2. کتاب مقدسی که به مسلمانان عرضه می‌شد یا همان کتاب تحریف شده که در آن تحریف لفظی، معنوی و از نوع کتمان راه یافته بود که قرآن از آن با عنوان «تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کثِیرًا» یاد کرده است.

در این جا دو پرسش بسیار مهم و اساسی وجود دارد:

1. آیا کتاب مقدس یهود و نصارا که در روزگار ما با عنوان عهد عتیق و عهد جدید وجود دارد، دقیقاً همان کتابی است که در عصر رسالت به مسلمانان عرضه می‌شد که در آن سه گونه تحریف راه یافته بود یا آن که کتاب مقدس برجای مانده از پیشینیان بوده است؟

2. با توجه به آن که قرآن با اشاره از وجود تورات و انجیل برجای مانده از پیشینیان در عصر رسالت پرده برداشته، جای این پرسش است که آیا آن دو کتاب از نگاه قرآن همان تورات و انجیل نازل شده از آسمان بر موسی و عیسی(ع) است، یا آن که آنها را تنها حاوی کلام الهی می‌داند که در آنها بخش‌هایی از آیات و گفتار خداوند انعکاس یافته است؟

پاسخ به این دو پرسش اساسی به واکاوی‌های علمی دقیقی نیازمند است، با این حال می‌توان چنین اظهار نظر کرد:

1. احتمال استمرار کتمان آموزه‌های انعکاس یافته در کتاب مقدس عصر رسالت، در دوران ما هم چنان وجود دارد، شاهد مدعا عدم انعکاس آموزه‌های مورد اشاره قرآن در کتاب مقدس عصر ما و نیز استمرار انگیزه مخالفت با اسلام و مسلمانان توسط یهود و نصارا است.

2. از توصیف قرآن به عنوان «میهمن» کتب آسمانی پیشین و اعلام خطا در برخی از آموزه‌های تورات، می‌توان نتیجه گرفت که از نگاه قرآن حتی کتاب مقدس اصیل و برجای مانده از گذشتگان در عصر رسالت، توراتِ نازل شده از سوی خداوند نبوده است.

به عنوان نمونه در سفر پیدایش بر این نکته تاکید شده که خداوند پس از فراغت آفرینش آسمان‌ها و زمین در شش روز، در روز هفتم استراحت کرد![25]

چنان که پیداست در این آیات دو بار استراحت خداوند پس از آفرینش آسمان‌ها و زمین تکرار شده و مورد تاکید قرار گرفته است و از این رو روز شنبه روز سبت و آسایش و مبارک اعلام شده است.

از آن جا که انتساب خستگی و استراحت برای خداوند امر مردودی است، قرآن در پاسخ به این خطا چنین آورده است:

«وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلَی مَا یقُولُونَ. در حقیقت، آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش هنگام آفریدیم و احساس ماندگی نکردیم و بر آنچه می‌گویند صبر کن.»[26]

از لحن آیه کاملاً پیداست که به خطای راه یافته در کتاب مقدس اشاره دارد و از این جهت از پیامبر اکرم (ص) می‌خواهد که در برابر نسبت‌ها و سخنان ناروای یهود بردباری پیشه کند و خداوند را به نزاهت و تعالی از هر شائبه‌ای بخواند.

جالب آن که در ذیل این آیه روایتی آمده که مدعای ما را اثبات می‌کند. روایت این است:

« برخي از عالمان يهود نزد پيامبر(ص) آمده و گفتند: اي محمد به ما بگو خداوند در اين شش روز چه آفريده‌هايي را خلق كرده است؟ پيامبر(ص) فرمود: خداوند زمين را روز يكشنبه و دوشنبه، و كوهها را روز سه‌شنبه آفريد. شهرها، روزي‌ها، رودخانه‌ها، آباداني و خرابي آنها را روز چهارشنبه و آسمان‌ها و فرشتگان را روز پنجشنبه تا سه ساعت از روز جمعه آفريد. در ساعت نخست اجل‌ها و در ساعت دوم آفت و در ساعت سوم آدم را آفريد. يهود گفتند: راست گفتي، البته اگر گفتارت را تا پايانش مي‌گفتي. آن گاه گفتند: پس از آن خداوند استراحت کرد! پيامبر(ص) مقصود آنان را فهميد و خشمگين شد. خداوند اين آيه را نازل كرد: «وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلَي مَا يقُولُونَ؛ به ما بخاطر اين آفرينش خستگي دست نداده است. تو بر آنچه مي‌گويند صبر كن.»[27]

نتایج بررسی جایگاه کتاب مقدس از منظر قرآن

از آن چه درباره نظرگاه قرآن درباره تورات و انجیل آوردیم، نکات ذیل قابل استفاده است:

1. قرآن در کنار اذعان به نزول دو کتاب آسمانی: تورات و انجیل بر موسی و عیسی(ع)، بر راهیافت تحریف در این کتاب‌ها در دو مرحله تاکید کرده است: نخست در متن اصلی که در عصر رسالت در اختیار یهود و نصارا بوده است؛ دوم: در متنی که توسط عالمان یهود و نصارا در اختیار مردم قرار می‌گرفت.

2. از نگاه قرآن به رغم راهیافت تحریف در کتاب مقدس، هم چنان آموزه‌های الهی در آنها انعکاس یافته و از همین تورات و انجیل کنونی می‌توان برای راهیابی به بخشی از اسرار دین شناسی و از جمله باور به حقانیت اسلام و درستی رسالت رسول اکرم (ص) بهره جست.

تورات و انجیل از نگاه امام رضا(ع)

اینک که درباره ماهیت و جایگاه کتاب مقدس سخن گفتیم، اینک نوبت آن است تا با بررسی مناظره امام رضا(ع) با عالمان یهود و نصارا، جایگاه این دو کتاب از منظر امام هشتم را مورد بررسی قرار دهیم.

مدعای ما آن است که امام رضا(ع) با الهام از قرآن و همصدا با تصویری که این کتاب آسمانی از تورات و انجیل ارایه کرده، در ضمن مناظره خود عملاً بر دو نکته تاکید کرده است:

1. کتاب مقدسِ موجودِ در دست یهود و نصارا دچار تحریف شده است؛

2. به رغم راهیافت تحریف در این دو کتاب، می‌توان آنها را حاوی بخش‌هایی از گفتار خداوند دانست و از این جهت می‌توان با استناد به برخی از آموزه‌ها و عبارت‌های آن حتب بر حقانیت اسلام، برهان اقامه کرد.

اینک با انعکاس متن روایت به بررسی آن می‌پردازیم.

منابع انعکاس دهنده مناظره امام رضا(ع)

نخست لازم است بدانیم که مناظره امام هشتم با عالمان یهود و نصارا که در آن درباره جایگاه کتب مقدس سخن به میان آمده در کتاب‌های التوحید،[28] عیون اخبار الرضا(ع)،[29] بحار الانوار،[30] الاحتجاج،[31] و نور البراهین[32] انعکاس یافته است. ما این مناظره را به نقل از کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» مورد بررسی قرار می‌دهیم.

در آغاز حدیث چنین آمده که پس از حضور امام رضا(ع) در دربار مامون، فضل بن سهل به فرمان مامون عالمان برجسته ادیان و مذاهب مختلف را به منظور مناظره با امام دعوت کرد که در میان آنها جاثلیق بزرگ نصارا و رأس الجالوت بزرگ یهود حضور داشتند.[33]

امام رضا(ع) در آغاز تصریح می‌کند که هدف مامون امتحان کردن ایشان و به زعم خود آشکار ساختن شکست امام است، اما امام تاکید می‌کند که با استدلال و احتجاج خود اورا دچار ندامت خواهد کرد.[34]

از آن جا که مناظره امام دارای دو بخش یعنی مناظره با جاثلیق در زمینه مسیحت و مناظره با رأس الجالوت در زمینه یهود و است، ما بر همین اساس نظرگاه‌های امام درباره تورات و انجیل را دنبال می‌کنیم.

دیدگاه‌های امام رضا(ع) درباره انجیل

دیدگاه‌های امام رضا(ع) درباره انجیل در سه محور اساسی انعکاس یافته است که عبارتند از: 1. مفقود شدن نسخه اولیه انجیل؛ 2. امکان استناد به انجیل موجود برای تخطئه باورهای مسیحیان؛ 3. امکان استناد به انجیل برای اثبات حقانیت رسالت پیامبر اکرم (ص). اینک به بررسی این محورها می‌پردازیم.

1. مفقود شدن نسخه اولیه انجیل

مهم ترین نکته‌ای که درباره انجیل در گفتار امام رضا(ع) انعکاس یافته این نکته است که انجیل اصلی و اولیه در مدتی قابل ملاحظه مفقود شد و پس از آن بنا به درخواست مسیحیان چند تن از کسانی که به تعبیر امام جزو شاگردان شاگردان عیسی(ع) بودند و به عبارت روشن‌تر میان آنان و عیسی(ع) فاصله تاریخی وجود داشت، به گردآوری اجیل همت گماشتند. امام وجود اختلاف در نسخه‌های موجود انجیل را شاهد مدعای خود دانسته است. این نکته بدان معناست که امام انجیل کنونی را فاقد اصالت و اعتبار می‌داند.

باری، امام رضا(ع) در جایی از گفتار خود تصریح کرد که نخستین انجیل مفقود شد و مدعای جاثلیق که این مفقود شدن تنها یک روز به طول انجامید و یوحنا و متّی انجیل را‌تر و تازه ارایه کردند، را مردود دانست و فرمود اگر مدعای شما درست باشد، نباید در اناجیل آن گونه که امروز اختلاف وجود دارد، اختلاف پدید می‌آمد:

«يَا جَاثَلِيقُ أَ لَا تُخْبِرُنِي عَنِ الْإِنْجِيلِ الْأَوَّلِ حِينَ افْتَقَدْتُمُوهُ عِنْدَ مَنْ وَجَدْتُمُوهُ وَ مَنْ وَضَعَ لَكُمْ هَذَا الْإِنْجِيلَ فَقَالَ لَهُ مَا افْتَقَدْنَا الْإِنْجِيلَ إِلَّا يَوْماً وَاحِداً حَتَّى وَجَدْنَاهُ غَضّاً طَرِيّاً فَأَخْرَجَهُ إِلَيْنَا يُوحَنَّا وَ مَتَّى فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع مَا أَقَلَّ مَعْرِفَتَكَ بِسُنَنِ‏ الْإِنْجِيلِ وَ عُلَمَائِهِ فَإِنْ كَانَ هَذَا كَمَا تَزْعُمُ فَلِمَ اخْتَلَفْتُمْ فِي الْإِنْجِيلِ وَ إِنَّمَا وَقَعَ الِاخْتِلَافُ فِي هَذَا الْإِنْجِيلِ الَّذِي فِي أَيَادِيكُمُ‏ الْيَوْمَ فَلَوْ كَانَ عَلَى الْعَهْدِ الْأَوَّلِ لَمْ تَخْتَلِفُوا فِيهِ»[35]

آن گاه امام خود تبیین فرمود که وقتی انجیل مفقود شد، مسیجیان نزد علماء خود گرد آمده و گفتند: مسیح کشته شده و انجیل مفقود شده است، لوقا و مرقابوس (مرقس) به آنان گفتند: محزون نباشید و کلیسا‌ها را خالی نکنید. انجیل در سینه ماست و ما همه بخش‌های آن را برای شما گرد خواهیم آورد. آن گاه لوقا، مرقابوس، یوحنا و متّی نشستند و انجیل کنونی را برای شما قرار دادند. این در حالی بود که این چهار تن شاگردان شاگردان اولین بودند:

«مَّا افْتُقِدَ الْإِنْجِيلُ الْأَوَّلُ اجْتَمَعَتِ النَّصَارَى إِلَى عُلَمَائِهِمْ فَقَالُوا لَهُمْ قُتِلَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع وَ افْتَقَدْنَا الْإِنْجِيلَ وَ أَنْتُمُ الْعُلَمَاءُ فَمَا عِنْدَكُمْ فَقَالَ لَهُمْ أَلُوقَا وَ مرقابوس‏ إِنَّ الْإِنْجِيلَ فِي صُدُورِنَا وَ نَحْنُ نُخْرِجُهُ إِلَيْكُمْ سِفْراً سِفْراً فِي كُلِّ أَحَدٍ فَلَا تَحْزَنُوا عَلَيْهِ وَ لَا تُخْلُوا الْكَنَائِسَ فَإِنَّا سَنَتْلُوهُ عَلَيْكُمْ فِي كُلِّ أَحَدٍ سِفْراً سِفْراً حَتَّى نَجْمَعَهُ كُلَّهُ فَقَعَدَ أَلُوقَا وَ مرقابوس وَ يُوحَنَّا وَ مَتَّى فَوَضَعُوا لَكُمْ هَذَا الْإِنْجِيلَ بَعْدَ مَا افْتَقَدْتُمُ الْإِنْجِيلَ الْأَوَّلَ وَ إِنَّمَا كَانَ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةُ تَلَامِيذَ تَلَامِيذِ الْأَوَّلِينَ.»[36]

2. امکان استناد به انجیل موجود برای تخطئه باورهای مسیحیان

در بخشی از مناظره امام رضا(ع) با جاثلیق بر این نکته تاکید شده است که در انجیل موجود عباراتی آمده که بر انسانی و مخلوق بودن عیسی(ع) دلالت دارد و از این جهت باور مسیحیان به الوهیت عیسی(ع) حتی مخالف با نصوص خود انجیل است.

آن گاه امام به بخش‌هایی از گفتار متّی، مرقس و لوقا استشهاد فرمود که در آنها بر انسانی بودن عیسی(ع) تاکید شده است:

«هَلْ تَعْلَمُ أَنَّ مَتَّى قَالَ إِنَّ الْمَسِيحَ هُوَ ابْنُ دَاوُدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ بْنِ يَهُوذَا بْنِ خضرون‏ فَقَالَ مرقابوس فِي نِسْبَةِ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع إِنَّهُ كَلِمَةُ اللَّهِ‏ أَحَلَّهَا فِي جَسَدِ الْآدَمِيِّ فَصَارَتْ إِنْسَاناً وَ قَالَ أَلُوقَا إِنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ع وَ أُمَّهُ كَانَا إِنْسَانَيْنِ مِنْ لَحْمٍ وَ دَمٍ فَدَخَلَ فِيهَا الرُّوحُ الْقُدُسُ ثُمَّ إِنَّكَ تَقُولُ مِنْ شَهَادَةِ عِيسَى عَلَى نَفْسِهِ حَقّاً أَقُولُ لَكُمْ يَا مَعْشَرَ الْحَوَارِيِّينَ إِنَّهُ لَا يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ إِلَّا مَنْ نَزَلَ مِنْهَا إِلَّا رَاكِبَ الْبَعِيرِ خَاتَمَ الْأَنْبِيَاءِ فَإِنَّهُ يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ وَ يَنْزِلُ.»[37]

3. امکان استناد به انجیل برای اثبات حقانیت رسالت پیامبر اکرم (ص)

در بخش‌هایی از مناظره امام رضا(ع) به عبارت‌هایی از انجیل استناد شده که در آنها از زبان عیسی(ع) به آمدن آن حضرت بشارت داده شده است و امام از این عبارت‌ها برای اثبات حقانیت رسالت پیامبر اسلام بهره جست. چنان که امام از زبان یوحنای دیلمی چنین نقل کرده است:

« فَأَقْسَمْتُ عَلَيْكَ هَلْ نَطَقَ الْإِنْجِيلُ أَنَّ يُوحَنَّا قَالَ إِنَّمَا الْمَسِيحُ أَخْبَرَنِي بِدِينِ مُحَمَّدٍ الْعَرَبِيِّ وَ بَشَّرَنِي بِهِ أَنَّهُ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ فَبَشَّرْتُ بِهِ الْحَوَارِيِّينَ‏ فَآمَنُوا بِهِ.»[38]

جاثلیق مدعی شد که یوحنا به نقل از عیسی به نبوت مردی بشارت داده و درباره اهل بیت و وصی او سخن گفته، اما نام او را نبرده است. آن گاه امام سِفر سوم از انجیل را خواند که در آن از پیامبر و اهل بیت و امت ایشان، سخن به میان آمده بود:

«ثُمَّ قَرَأَ السِّفْرَ الثَّالِثَ حَتَّى بَلَغَ ذِكْرَ النَّبِيِّ وَقَفَ»[39]

در فقره‌ای دیگر خطاب به جاثلیق فرمود آیا در کتاب شعیا این سخن نیامده است:

«يَا قَوْمِ إِنِّي رَأَيْتُ صُورَةَ رَاكِبِ الْحِمَارِ لَابِساً جَلَابِيبَ النُّورِ وَ رَأَيْتُ رَاكِبَ الْبَعِيرِ ضَوْءٌ مِثْلُ ضَوْءِ الْقَمَرِ.»[40]

نیز فرمود آیا در انجیل نیامده که عیسی(ع) بشارت داد که بارقلیطا پس از من خواهد آمد و او مرا تصدیق کرده و همه چیز را برای شما تفسیر خواهد کرد و بذکاری امت‌ها را آشکار خواهد ساخت و ستون کفر را خواهد شکست:

« هَلْ تَعْرِفُ فِي الْإِنْجِيلِ قَوْلَ عِيسَى ع إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّكُمْ وَ رَبِّي وَ الْبَارِقْلِيطَا جَاءَ هُوَ الَّذِي يَشْهَدُ لِي بِالْحَقِّ كَمَا شَهِدْتُ لَهُ وَ هُوَ الَّذِي يُفَسِّرُ لَكُمْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ الَّذِي يُبْدِئُ فَضَائِحَ الْأُمَمِ وَ هُوَ الَّذِي يَكْسِرُ عَمُودَ الْكُفْرِ.»[41]

چنین استشهادی در گفت و گوی امام با رأس الجالوت نیز آمده است، آن جا که فرمود:

« وَ فِي الْإِنْجِيلِ مَكْتُوبٌ أَنَّ ابْنَ الْبَرَّةِ ذَاهِبٌ وَ الْبَارِقْلِيطَا جَاءٍ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الَّذِي يَحْفَظُ الْآصَارَ وَ يُفَسِّرُ لَكُمْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ يَشْهَدُ لِي كَمَا شَهِدْتُ لَهُ أَنَا جِئْتُكُمْ بِالْأَمْثَالِ وَ هُوَ يَأْتِيكُمْ بِالتَّأْوِيلِ»[42]

درنگی درباره معنای واژه «بارقلیطا»

واژه «بارقلیطا» که به عنوان وصفی از رسول اکرم (ص) بر زبان عیسی(ع) آمده به معنای ستوده است که معادل عربی آن همان «احمد» است که دومین نام مشهور پیامبر است که مادر ایشان بر آن حضرت گذاشت.

از این بشارت در قرآن یاد شده است:

« وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ. و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: «ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق می‌کنم و به فرستاده‌ای که پس از من می‌آید و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند: «این سحری آشکار است.»[43]

به رغم چنین بشارت آشکار در انجیل، بر اساس اسناد موجود عالمان مسیحی واژه «بارقلیطا» را به جای «ستوده» به «تسلی دهنده» یا «تعزیت دهنده» معنا می‌کنند، تا ذهن مخاطبان از نام و وصف پیامبر اسلام به سویی دیگر معطوف گردد.

مرحوم استاد معرفت در این باره به نقل از علامه بلاغی چنین آورده است:

مترجمان‌ در تفسير و بيان‌ كلمه‌ «فار قليطا» كه‌ معّرب‌ واژه‌ يوناني‌ «پيركلوطوس‌» است‌، اختلاف‌ دارند. در «انجيل‌ يوحنا» (باب‌ 15 شماره‌ 26 باب‌ 16 شماره‌ 7) آمده‌ است‌:

مسيح‌(ع) به‌ پيامبري‌ بشارت‌ داد كه‌ داراي‌ چنين‌ صفات‌ و نشانه‌هايي‌ است‌ و پس‌ از او خواهد آمد. از جمله‌ اين‌ نشانه‌ها استعمال‌ واژه‌ «فارقليطا» درباره‌ اوست‌ كه‌ به‌ «تسليت‌ دهنده‌» يا «بشارت‌ دهنده‌» ترجمه‌ شده‌ است‌.

 فخر الاسلام‌ در این باره چنین مي‌گويد:

«واژه‌ «پارقليطا» سرياني‌ است‌ و از اصل‌ يوناني‌ «پري‌كلي‌طوس‌» كه‌ به‌معناي‌ «بسيار ستوده‌» است‌ بر گرفته‌ شده‌ و اين‌ معنا، دقيقاً بر نام‌ «محمد» و «احمد» منطبق‌ است‌؛ اما مترجمان‌ مسيحي‌ مدعي‌اند كه‌ برگرفته‌ از لفظ‌ «پاراكلي‌طوس‌» به‌ معناي‌ «صاحب‌ تسليت‌» است‌؛ بنابراين‌، آنرا به‌ «بشارت‌ دهنده‌» يا «تسليت‌ دهنده‌» ترجمه‌ كرده‌اند»[44]

 بلاغي‌ در این باره چنین آورده است:

«فار قليطا» دراصل‌ يوناني‌ «پيركلوطوس‌» و معّرب‌ آن‌ «فير قلوط‌» به‌ معناي‌ «بسيار ستوده‌» مي‌باشد كه‌ موافق‌ و منطبق‌ بر «احمد» و «محمد» است‌. با اين‌حال‌ آنان‌ به‌گمان‌ خود، آنرا تصحيح‌ نموده‌ و اصل‌ يوناني‌ آنرا «پيراكلي‌طوس‌» دانسته‌، از آن‌ به‌ «فار قليط‌» تعبير نموده‌اند؛ همان گونه‌ كه‌ در ترجمه‌هاي‌ چاپ‌ لندن‌ (سال‌ 1821 و 1831 و 1841م‌) و چاپ‌ ويليام‌ لندن‌ (1857 م‌) براساس‌ نسخه‌ رومي‌ (چاپ‌ سال‌ 1664 م‌) و ترجمه‌ عبري‌ (چاپ‌ سال‌ 1901 م‌) آمده‌ است‌. اما پاره‌اي‌ از مترجمان‌ آنرا به‌ لفظ‌ «معّزي‌» (تعزيت‌ دهنده‌) و مسّلي‌ «تسلي‌بخش‌» تغيير داده‌اند و اين‌ معنا شايع‌ شده‌ است.‌»[45]

اسقف‌اعظم‌ كشيش‌، فخرالاسلام‌ كه‌ به‌ بركت‌ نورانيت‌ قرآن‌ اسلام‌ آورد، مي‌گويد:

«نزد اسقف‌اعظم‌ درس‌ فرا مي‌گرفتم‌. او مرا بسيار دوست‌ مي‌داشت‌ و به‌ گرمي‌ با من‌ برخورد مي‌نمود. روزي‌ از او پرسيدم‌ معناي‌ حقيقي‌ واژه‌ «فار قليطا» و مقصود از آن‌ در زبان‌ سرياني‌ و واژه‌ «پيركلي‌طوس‌» در زبان‌ يوناني‌ چيست‌؟

سؤال‌ من‌ بدين‌ خاطر بود كه‌ بين‌ من‌ و ديگر شاگردان‌ درباره‌ تفسير اين‌ واژه‌ مشاجره‌ درگرفته‌ بود. من‌ مي‌خواستم‌ با پرسش‌ از اسقف‌اعظم‌ حقيقت‌ آنرا دريابم‌. اسقف‌ در پاسخ‌ سؤال‌ من‌ مرا مورد عنايت‌ قرار داد و در حالي‌ كه‌ اشك‌ در چشمانش‌ حلقه‌ زده‌ بود، گفت‌:

اي‌ فرزندم‌، بر من‌ گران‌ است‌ با تو از در خدعه‌ و نيرنگ‌ درآيم‌. اگر سرّ خويش‌ را بازگويم‌ هلاك‌ خواهم‌ شد، من‌ سوگند اكيد ياد كردم‌ كه‌ راز او را در حال‌ حيات‌ و ممات‌ فاش‌ نسازم‌. آنگاه‌ كليد اتاقي‌ كه‌ مخصوص‌ خود او بود به‌ من‌ داد كه‌ گمان‌ داشتم‌ اموال‌ و پول‌هايي‌ متعلق‌ به‌ او درآن‌ است‌. او از من‌ خواست‌ تا در صندوقي‌ را كه‌ در آن‌ كتب‌ گرانبها از جمله‌ دو نسخه‌ از كتاب‌ مقدس‌ بر پوست‌ نوشته‌ شده‌ وجود داشت‌ باز كنم‌. يكي‌ از آن‌ دو نسخه‌ به‌ زبان‌ سرياني‌ و ديگري‌ يوناني‌ و تاريخ‌ نگارش‌ آنها مربوط‌ به‌ قبل‌ از اسلام‌ بود. در آن‌ دو كتاب‌ «فار قليطا» با صراحت‌ تمام‌ به‌ «احمد» و «محمد» ترجمه‌ شده‌ بود.»[46]

این یکی از نمونه هاست که نشان می‌دهد عالمان مسیحی گاه برای مقابله با اسلام، به تحریف در ترجمه عبارت‌هایی از انجیل روی می‌آورند که در آنها بشارت‌هایی درباره ظهور رسول اکرم (ص) انعکاس یافته است.

دیدگاه‌های امام رضا(ع) درباره تورات

امام رضا(ع) در مناظره با رأس الجالوت بنا به درخواست وی، به متن تورات استناد فرمود. نخستین استشهاد امام به عباراتی در تورات است که در آن به آمدن عیسی و پس از آن به ظهور رسول اکرم بشارت داده شده است:

«لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ تُصَحِّحَهُ إِلَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع هَلْ تُنْكِرُ أَنَ‏ التَّوْرَاةَ تَقُولُ لَكُمْ جَاءَ النُّورُ مِنْ قِبَلِ طُورِ سَيْنَاءَ وَ أَضَاءَ لَنَا مِنْ جَبَلِ سَاعِيرَ وَ اسْتَعْلَنَ عَلَيْنَا مِنْ جَبَلِ فَارَانَ.»[47]

رأس الجالوت پس از استشهاد امام به عبارت پیشگفته مدعی شد که گرچه این عبارت را در تورات خوانده، اما تفسیر آن را نمی‌داند. امام در تفسیر آن فرمود:

«قَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ أَعْرِفُ هَذِهِ الْكَلِمَاتِ وَ مَا أَعْرِفُ تَفْسِيرَهَا قَالَ الرِّضَا ع أَنَا أُخْبِرُكَ بِهِ أَمَّا قَوْلُهُ جَاءَ النُّورُ مِنْ قِبَلِ طُورِ سَيْنَاءَ فَذَلِكَ وَحْيُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الَّذِي أَنْزَلَهُ عَلَى مُوسَى ع عَلَى جَبَلِ طُورِ سَيْنَاءَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ أَضَاءَ لَنَا مِنْ جَبَلِ سَاعِيرَ فَهُوَ الْجَبَلُ الَّذِي أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع وَ هُوَ عَلَيْهِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ اسْتَعْلَنَ عَلَيْنَا مِنْ جَبَلِ فَارَانَ فَذَاكَ جَبَلٌ مِنْ جِبَالِ مَكَّةَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا يَوْمٌ.»[48]

چنان که پیداست رأس الجالوت اذعان کرد که عبارت مورد نظر را در تورات دیده است، اما از تفسیر آن اطلاع ندارد که امام رضا(ع) تفسیر این عبارت را برای وی تبیین فرمود. استناد به کوه فاران و اشاره داشتن آن به رسالت رسول اکرم در جایی دیگر از مناظره امام نیز انعکاس یافت؛ آن جا که امام گفتاری از حیقوق پیامبر را نقل فرمود:

« خداوند با بیان خود از کوه فاران آمد و آسمان‌ها از تسبیح احمد پر شد و امت او لشکر او را در دریا حمل می‌کنند، همان گونه که در خشکی حمل می‌کنند. او پس از ویرانی بیت المقدس کتاب جدیدی می‌آورد که مراد او از کتاب قرآن است.»

«ثُمَّ قَالَ الرِّضَا ع هَلْ تَعْرِفُ حَيْقُوقَ النَّبِيَّ ع قَالَ نَعَمْ إِنِّي بِهِ لَعَارِفٌ قَالَ فَإِنَّهُ قَالَ وَ كِتَابُكُمْ يَنْطِقُ بِهِ جَاءَ اللَّهُ تَعَالَى بِالْبَيَانِ‏ مِنْ جَبَلِ فَارَانَ وَ امْتَلَأَتِ السَّمَاوَاتُ مِنْ تَسْبِيحِ أَحْمَدَ وَ أُمَّتُهُ يَحْمِلُ خَيْلَهُ فِي الْبَحْرِ كَمَا يَحْمِلُ فِي الْبَرِّ يَأْتِينَا بِكِتَابٍ جَدِيدٍ بَعْدَ خَرَابِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ يَعْنِي بِالْكِتَابِ الْفُرْقَانَ‏.»[49]

آن گاه امام به گفتار داود در زبور استناد کرد که در آن چنین آمده است:

«خدایا! برپاکننده سنت پس از دوران فترت را مبعوث کن.» آن گاه امام فرمود: مقصود عیسی است که دوران او نیز دوران فترت بود. امام فرمود: اشتباه کردی؛ زیرا عیسی(ع) با سنت مخالفت نکرد و با سنت تورات موافقت داشت تا آن که خداوند او را به آسمان بالا برد:

« فَقَدْ قَالَ دَاوُدُ فِي زَبُورِهِ وَ أَنْتَ تَقْرَؤُهُ اللَّهُمَّ ابْعَثْ مُقِيمَ السُّنَّةِ بَعْدَ الْفَتْرَةِ فَهَلْ تَعْرِفُ نَبِيّاً أَقَامَ السُّنَّةَ بَعْدَ الْفَتْرَةِ غَيْرَ مُحَمَّدٍ ص قَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ هَذَا قَوْلُ دَاوُدَ نَعْرِفُهُ وَ لَا نُنْكِرُ وَ لَكِنْ عَنَى بِذَلِكَ عِيسَى وَ أَيَّامُهُ هِيَ الْفَتْرَةُ قَالَ لَهُ الرِّضَا ع جَهِلْتَ إِنَّ عِيسَى ع لَمْ يُخَالِفِ السُّنَّةَ وَ كَانَ مُوَافِقاً لِسُنَّةِ التَّوْرَاةِ حَتَّى‏ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ‏»[50]

آن گاه امام به عبارت دیگری در کتاب شعیاء استناد کرد که در آن چنین آمده است:

«دو سواره را می‌بینم که زمین برای آنان روشن شده است؛ یکی از آنان بر الاغ و دیگری بر شتر سوار است.»

آن گاه امام از رأس الجالوت پرسید که سوار بر الاغ و سوار بر شتر چه کسانی هستند؟ در پی عجز او از پاسخ دادن به پرسش امام، امام فرمود: راکب حمار عیسی و راکب شتر محمد (ص) است:

« وَ قَالَ‏ شَعْيَاءُ النَّبِيُّ ع فِيمَا تَقُولُ أَنْتَ وَ أَصْحَابُكَ فِي التَّوْرَاةِ رَأَيْتُ رَاكِبَيْنِ أَضَاءَ لهم [لَهُمَا] الْأَرْضُ أَحَدُهُمَا عَلَى حِمَارٍ وَ الْآخَرُ عَلَى جَمَلٍ فَمَنْ رَاكِبُ الْحِمَارِ وَ مَنْ رَاكِبُ الْجَمَلِ قَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ لَا أَعْرِفُهُمَا فَخَبِّرْنِي بِهِمَا قَالَ أَمَّا رَاكِبُ الْحِمَارِ فَعِيسَى ع وَ أَمَّا رَاكِبُ الْجَمَلِ فَمُحَمَّدٌ»[51]

در كتاب‌ اشعياء (باب‌ 21 شماره‌ 7) مي‌خوانيم‌:

«و چون‌ فوج‌ سواران‌ جفت‌جفت‌ فوج‌ اُلاغان‌ و فوج‌ شتران‌ را بيند آنگاه‌ به‌دقت‌ تمام‌ توجه‌ نمايد.»

 اُلاغ‌ سواران‌ بشارت‌ ظهور عيسي‌ و شتر سواران‌ كنايه‌ از ظهور پيامبر اسلام‌ است‌. در ترجمه‌ همان گونه‌ كه‌ ملاحظه‌ شد سواران‌ اُلاغ‌ و شتر به‌ صيغه‌ جمع‌ آمده‌ است‌؛ در حالي‌ كه‌ اصل‌ متن‌ عبري‌ به‌ صيغه‌ مفرد است‌.

مرحوم بلاغی در این باره گفتاری دارد که نشان می‌دهد عالمان اهل کتاب چگونه از طریق ترجمه‌های تحریف شده می‌کوشند تا اذهان را از راهیابی به بشارت نسبت به رسالت رسول اکرم (ص) منصرف سازند. وی می‌گوید:

«زيرا اصل‌ عبري‌ چنين‌ است‌: «ورآه‌ رَكْب‌ صمد رَكْب‌ حمور و رَكْب‌ جمل‌» حمور و ركب‌ و جمل‌ مفرد است‌ و جمع‌ آن‌ به‌ زبان‌ عبري‌، ركبيم‌، جمليم‌، و حموريم‌ مي‌باشد. در ترجمه‌هاي‌ چاپ‌ شده‌ موجود، همان‌ ترجمه‌ تحريف‌ شده‌ (يعني‌ به‌صيغه‌ جمع‌) آمده‌ است‌ جز دو نسخه‌، يكي‌ چاپ‌ لندن‌ (سال‌ 1856 م‌) و ديگري‌ چاپ‌ گوتنبرگ‌ (سال‌ 1845 م‌) كه‌ در آن‌ دو، مطابق‌ با اصل‌، با صيغه‌ مفرد آمده‌ است‌.»[52]

آن گاه وی چنین می‌افزاید:

«آنان‌ از رهگذر اين‌ تحريف‌ مي‌خواهند چهره‌ حقيقت‌ را بر مردم‌ بپوشانند تا ذهن‌ ايشان‌ را از توجه‌ به‌ شخص‌ پيامبر منصرف‌ گردانند.»[53]

خلاصه و نتیجه‌گیری

از آن چه در این مقاله درباره جایگاه کتاب مقدس از منظر امام رضا(ع) آمده، نکات و نتایج ذیل بدست می‌آید:

1. تحقیقات گوناگون انجام گرفته که مورد پذیرش عموم یهودیان و مسیحیان است، نشان‌گر آن است که تورات کنونی نه به یک باره بلکه در طول نسل‌های متمادی پدید آمده و لذا وحی مستقیم الهی نیست و مولفان بشری بسیاری در پدید آمدن آن دخالت داشته‌اند.

2. با توجه به اختلاف ميان کاتوليک‌ها و پروتستان‌ها درباره ميزان اعتنا به نسخه‌هاي اوليه و اصيلِ کتاب مقدس که به زبان يوناني فراهم آمد، در ميان آنان درباره شمار کتاب‌هاي عهد عتيق اختلاف وجود دارد. به اين معنا که کاتوليک‌ها عهد عتيق را شامل 73 کتاب و پروتستان‌ها آن را شامل 66 کتاب مي‌دانند و از 7 کتابِ مورد اختلاف با عنوان «اپوکريفا»، يعني پنهان یا «قانون ثانوی» ياد مي‌شود.

3. بنا به گزارش‌‌های مستند تاریخی افراد زیادی به گردآوری حالات و پندهای عیسی مسیح(ع) روی آورده و انجیل‌های متعددی فراهم آمد که شمار آنها را تا نود انجیل گفته‌اند. تا آن که «شورای تورنت» در سال 1546 از میان این اناجیل تنها چهار انجیل مذکور را معتبر شمرد.

4. درباره اصالت و اعتبار کتاب مقدس سه دیدگاه عمده وجود دارد که عبارتند از: 1. کتاب مقدس همان کلام الهی؛ 2. کتاب مقدس در برگیرنده کلام خدا؛ 2. کتاب مقدس کتابی زمینی.

5. از درنگریستن در مجموعه‌ای از آیات قرآن درباره کتب مقدس، سه نکته اساسی بدست می‌آید که عبارتند از: 1. نزول دو کتاب آسمانی تورات و انجیل؛ 2. راهیافت گونه‌های مختلف تحریف در تورات و انجیل.

6. قرآن بر راهیافت سه گونه تحریف در کتاب مقدس توسط عالمان یهود و نصارا تاکید کرده است که عبارتند از: 1. تحریف معنوی؛ 2. تحریف لفظی؛ 3. تحریف از نوع کتمان.

7. امام رضا(ع) با الهام از قرآن، در ضمن مناظره خود عملاً بر دو نکته تاکید کرده است: 1. کتاب مقدسِ موجودِ در دست یهود و نصارا دچار تحریف شده است؛ 2. به رغم راهیافت تحریف در این دو کتاب، می‌توان آنها را حاوی بخش‌هایی از گفتار خداوند دانست و از این جهت می‌توان با استناد به برخی از آموزه‌ها و عبارت‌های آن حتی بر حقانیت اسلام، برهان اقامه کرد.

علی نصیری دانشیار دانشگاه علم و صنعت ایران

کتابنامه

1.     انجمن پخش كتب مقدسه، كتاب مقدس، 1997م.

2.     بلاغی، محمد جواد، الرحلة المدرسیة، نجف، 1347.

3.     بوکای، مقایسه‌ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه ذبیح الله دبیر، تهران، چاپ ششم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374.

4.     بوکای، موریس، مقایسه‌ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه ذبیح الله دبیر، تهران، چاپ ششم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374.

5.     توفیقی، حسین، ادیان بزرگ، تهران، سمت، 1384.

6.     جزائري، سيد نعمت‌الله، نورالبراهين، موسسه نشر اسلامي، 1417.

7.     جو ویور، مدی، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1381.

8.     سيوطى، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر، الدر المنثور فى تفسير المأثور، قم؛ كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، 1404.

9.     شيخ صدوق، على بن محمد بن بابويه قمى، التوحيد، بيروت، دار المعرفة، بى تا.

10. طبرسي، احمد ‌بن علي، ‌الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضي، 1403.

11. طبرسي، امين‌الاسلام، مجمع‌البيان في علوم‌القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، بي‌تا.

12. فخرالاسلام، محمد صادق، انیس الاعلام فی نصرة الاسلام، تهران، حیدری، 1351.

13. كلينى، محمد بن يعقوب، كافى، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، بى تا.

14. کلباسی، حسین، مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1384.

15. کونگ، هانس، تاریخ کلیسای کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384.

16. گروهی از نویسندگان، مقدمه‌ای بر شناخت مسیحیت، ترجمه و تدوین همایون همتی، تهران، انتشارات نقش جهان، 1379.

17. م. گرنت، رابرت و تریسی، دیوید، تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، ترجمه ابو الفضل ساجدی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1385.

18. مجلسي، محمد‌باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمه الاطهار(ع)، بيروت، موسسه الوفاء، 1403.

19. معرفت، محمد هادى، صيانة القرآن من التحريف، قم، مؤسّسه نشر اسلامى، 1413.

20. معرفت، محمد هادي، تحريف ناپذيري قرآن، ترجمه علي نصيري، تهران، سمت، 1379. 

21. مک گراث، آلیستر، مقدمه‌ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1382.

22. ــــــــــــ . درسنامه الهیات مسیحی، ترجمه بهروز حدادی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384.

23. میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1379.

24. هینلز، جان ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، 1385.

 

[1]. رابرت. ا. هيوم اديان زنده دنيا را يازده دين دانسته است که عبارتند از: 1. هندو؛ 2. جايني؛ 3. بودايي؛ 4. سيک؛ 5. کنفوسيوس؛ 6. تائو؛ 7. شينتو؛ 8. يهود؛ 9. زرتشت؛ 10. اسلام؛ 11. مسيحيت. ر. ک: اديان زنده جهان، ترجمه عبدالرحيم گواهي. در برابر جان ر. هينلز، دين شناس معاصر انگليسي هشت دين را برشمرده که عبارتند از: 1. يهودي؛ 2. مسيحيت؛ 3. اسلام؛ 4. زردشت؛ 5. هندويي؛ 6. سيک؛ 7. جِيني؛ 8. بودايي. آن گاه او اديان را بر اساس مناطق مختلف جهان همچون اديان چيني و ژاپني برشمرده است. ر. ک: راهنماي اديان زنده، ترجمه عبدالرحيم گواهي. آن چه در اين بين مورد غفلت قرار گرفته برشمردن دين «صابئان» به عنوان يکي از اديان آسماني و زنده جهان است. چنان که قرآن در سوره بقره آيه 62 و سوره حج آيه 17 از اين دين به عنوان يکي از اديان آسماني ياد کرده است. از اين رو به نظر مي‌رسد که با افزودن «صابئان» به يازده دين مورد اشاره دين شناسان، بايد دوازده دين را جزء اديان زنده جهان برشمرد.

[2]. براي تفصيل بيشتر ر. ك: مجمع‌البيان. ج1، ص 43؛ صيانه ‌القرآن من التحريف، ص 18ـ 19.

[3][3]. از این جهت، جای شگفتی دارد که چگونه مسیحیان به رغم منسوخ دانستن دین یهود و بالطبع کتاب دینی آنان، عهد عتیق را به عنوان کتاب مقدس خود مورد شناسایی قرار داده‌اند.

[4]. مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، ص 282.

[5]. کلام مسیحی، ص 32.

[6]. «یهود» و «الوهیم» دو واژه مستقبل اما به معنای واحد، یعنی «خداوند متعال» است. مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، ص 282.

[7]. همان، ص 306.

[8]. کلام مسیحی، ص 26.

[9]. ادیان بزرگ، ص 130.

[10]. همان، ص 104.

[11]. تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، ص 298.

[12]. پویایی ایمان، ص 103. به نقل از همان.

[13]. مقایسه‌ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص 70 – 71.

[14]. آل عمران، 4.

[15]. مائده، 66.

[16]. بقره، 44.

[17]. مائده، 48.

[18]. بقره، 79.

[19]. اعراف، 157.

[20]. فتح، 29.

[21]. انعام، 91.

[22]. بقره، 146.

[23]. بقره، 159.

[24]. «إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنْ الْکتَابِ وَیشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا أُوْلَئِک مَا یأْکلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا یکلِّمُهُمْ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَلَا یزَکیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.» بقره، 174.

[25]. « فأكملت السماوات والأرض وكل جندها. 2 وفرغ الله في اليوم السابع من عمله الذي عمل. فاستراح في اليوم السابع من جميع عمله الذي عمل. 3 وبارك الله اليوم السابع وقدسه. لأنه فيه استراح من جميع عمله الذي عمل الله خالقا.» کتاب مقدس، ص 6.

[26]. ق، 38.

[27]. الدر المنثور، ج 5، ص 3.

[28]. التوحید، ص 415 – 441.

[29]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 139 – 158.

[30]. بحار الانوار، ج 10، ص 299 – 318.

[31]. الاحتجاج، ج 2، ص 199 – 215.

[32]. نور البراهین، ج 2، ص 447 – 484.

[33]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 139 – 140.

[34]. همان، ص 141.

[35]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 146.

[36]. همان.

[37]. همان، ص 146 – 147.

[38]. همان، ص 142.

[39]. همان.

[40]. همان، ص 145.

[41]. همان، ص 145 – 146.

[42]. همان، ص 149.

[43]. صف، 6.

[44]. انیس الاعلام، ج1، ص 13.

[45]. الرحلة المدرسیة، ج 2، ص 33.

[46]. انیس الاعلام، ج 1، ص 20.

[47]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 148.

[48]. همان.

[49]. همان.

[50]. همان، ص 149.

[51]. همان، ص 148.

[52]. تحریف ناپذیری قرآن.

[53]. همان.

منبع: برهان مبین
مجموعه مقالات همایش علمی ـ پژوهشی
امام رضا علیه السلام؛ ادیان، مذاهب و فرق
تهران ـ دوم مهرماه 1391

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=14889

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب