شنبه 4 فروردین 1403 برابر با Saturday, 23 March , 2024

نقد و بررسی خرقه‌گيري معروف کرخی از امام رضا(ع)

ابومحفوظ معروف بن فیروز (یا فیروزان) کرخی بغدادی[1] مشهور به معروف کرخی از بزرگان مشایخ قرون اولیه اسلام (نیمه دوم سده دوم قمری) و از معروف‌ترين چهره‌هاي سلاسل صوفيه است. به گونه‌اي كه بسياري از فرق صوفيه و غالب سلسله‌های تصوف شیعی نسبت خود را به معروف كرخي مي‌رسانند.[2] و از او به امام رضا عليه السلام منسوب مي‌گردند. مشروعيت سلسله صوفيه به اثبات معروف كرخي، عميقا وابسته است. لذا سران صوفيه براي اثبات چنين شخصيتي تلاش گسترده‌اي كرده و مي‌كنند و مخالفان نيز براي درهم فرو ريختن زنجيره سلسله صوفيه در انكار ادعاهای آنها اهتمام می‌ورزند. به عقیده برخی از متصوفه وی به دست علی بن موسی‌الرضا مسلمان شده و دربان امام بوده‌است.

و از آن حضرت خرقه گرفته‌ است. گرچه برخی در وجود چنین شخصی و شیعه بودنش تردید کرده و برخی نیز معتقدند که نام او با یکی از محدثان شیعه یعنی معروف بن خربوذ مکی اشتباه گرفته شده‌ است. نوشتار حاضر نقدی است بر برخی انتسابات غیر واقعی به ائمه اطهار از سوی برخی متصوفه، نه به معنای دفاع یا رد از سلسله‌ای و فرقه‌ای و نه در رد علاقه صوفیه به اهل بیت، بلکه آنچه در پی می‌آید، نقد ادعای خرقه‌گیری معروف کرخی از امام رضا(ع) از لحاظ مستندات تاریخی است. همه این انتساب‌ها در این مقاله از مناظر مختلف خصوصا تطابق تاریخی و منابع معتبر مورد واکاوی قرار می‌گیرد.

واژه‌های کلیدی: صوفیه، معروف کرخی، خرقه، طریقت، ولایت

مقدمه

يكي از موضوعات مهم از ديدگاه صوفيه رساندن نسبت طريقت خود به امام معصوم عليه السلام مي‌باشد، لذا، براي تحقق اين امر سعي فراواني كرده‌اند تا بتوانند سلسله‌اي را به هم پيوسته و منسجم تشكيل دهند كه يك سر آن به قطب فعلي آنها گره خورده باشد و ديگر سر آن به آخرين قطب، كه بايد شاگرد امام معصوم عليه السلام باشد، گره بخورد و در اين ميان حتي فقدان يك حلقه از اين زنجير به هم تنيده بخشودني نيست، چنانكه معتقدند «اگر كسي اجازه‌اش يداً به‌يد به امام برسد رهبري و ارشاد او شرعي و قانوني است والا رشته‌اش قطع شده است» و یا گفته‌اند «مريد طريقت بايد از عهده اثبات سلسله برآيد كه يداً به‌يد مي‌رسد تا به امام» بنابراین مشروعيت اقطاب فعلي و همچنين قطب‌هاي گذشته به اثبات همين امر موكول است. برخی از سلسله‌های صوفیه نسبت خود را از طریق‌ معروف به امام رضا(ع) و حضرت علی(ع) و از این طریق به پیامبر می‌رسانند. در این مقاله صحت انتساب و خرقه‌گیری معروف کرخی از امام رضا (ع) را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم.

زندگی

اغلب مورخین و تذکره‌نویسان، تاریخ دقیقی از تولد وی ثبت نکرده‌اند.[3] آنچه ثبت شده‌ است این است که معروف در کرخ (محله‌ای در بغداد)[4] به دنیا آمد. پدر و مادر وی نصرانی بوده‌اند[5] و به دست علی‌بن موسی الرضا(ع) مسلمان گشت؛ و حتی پدر و مادر خود را نیز مسلمان کرد[6] و پدرش نام «علی» را برای خود برگزید. تحصیلات ظاهری و تربیت باطنی، شغل دربانی، علت فوت و کراماتی از وی در غالب کتب متصوفه مندرج است.[7]

آورده‌اند که در کودکی، با معلم خود درباره توحید و تثلیث، به بحث و جدل می‌پرداخت و یکبار معلم سخت او را کتک زد و او از کلاس درس گریخت.[8]

از خانواده‌اش چیز زیادی نمی‌دانیم مگر آن‌که دو برادر به نام‌های موسی و عیسی‌ داشته و تا پایان عمر نیز مجرد زیسته و از این تجرد نیز اظهار پشیمانی می‌کند، چنان‌که از او نقل است: «خداوند مرا به بهشت برد که حسرتش می‌بردم از دنیا رفتم بدون آن‌که‌ ازدواج کنم و یا دوست می‌داشتم ازدواج کنم».[9]

 جامي در نفحات الانس ص 39 و 38 مي‌گويد: معروف قدس سره از طبقه اولي است و از قدماي مشايخ است. استاد سري سقطي و غير اوست. كنيت او ابومحفوظ، نام پدرش فيروز و برخي گفته‌اند معروف بن علي كرخي، پدر وي مولي بوده و دربان امام علي بن موسي الرضا- رضي الله عنهما- بوده است و گويند كه بر دست وي مسلمان شده بود، روزي بار داده خلق را ازدحام كردند از پاي درآمد.[10]

نویسندگان صوفیه «معروف كرخی»، را تا آخر زندگی‏اش ملازم و دربان حضرت رضا(ع) نوشته‏اند، بلكه مرگ او را در برابر در خانه آن امام می‏دانند و می‏گویند كه به واسطه ازدحام شیعه بر در خانه، دنده‏های او شكسته شد.[11] معروف در سال 200 (هـ. ق) از دنيا رفت[12] ودر مقبره باب الدیر که در جانب غربی بغداد و در کرخ قرار داشت، به خاک سپرده شد. ظاهرا این مقبره در کنار مسجدی بوده که معروف در آن نماز می‌خوانده است، و منابع از آتش گرفتن این مسجد در دوره‌های بعد و تعمیر دوباره اش سخن گفته‌اند.[13]

قبر معروف به زیارتگاهی برای برخی از متصوفه تبدیل شده و از زهری نقل شده است: نزد قبر معروف کرخی برآورده شدن تجربه شده است و نیز گفته شده که هر کس در کنار قبرش صد بار «قل هو الله احد» بخواند و از خداوند حاجتش را بخواهد حاجتش را برآورده می‌کند.[14] و ذهبی می‌گوید: دعای انسان درمانده نزد آن قبر به اجابت می‌رسد چون دعا نزد بقعه‌های مبارک اجابت می‌شود.[15] احمد بن فتح گوید: از بشر (تابعی بزرگوار) در مورد معروف کرخی پرسیدند؛ فرمود: وای… وای… ! هر کس می‌خواهد خداوند حاجتش را برآورده کند نزد قبر وی آید و دعا نماید چرا که این دعا انشاءالله به اجابت می‌رسد.[16] ابن سعد گوید: از قبر معروف کرخی طلب باران می‌شود و قبرش آشکار و مردم شب و روز به زیارت او می‌آیند.[17]

  جالب اینجاست که وقتی وفات کرد، از غایت حسن خلق و تواضعی که داشت، همه ادیان ادعای او را کردند. یهودیان و مسیحیان و مسلمانان هر یک گفتند که معروف از ماست![18]

اما به این نکته هم توجه کنید که: «امام رضا (ع)در خراسان بودند، و مرگ معروف در مقابل منزل ایشان رخ داده، بنابراین قبرش در بغداد نیست چون که آن زمان انتقال (میت) عرف نبوده است» بنابراین امکان دارد معروف کرخی را که ادعا می‌شود دربان امام رضا علیه السلام بوده با معروف کرخی مدفون در گورستان بغداد دو کس باشد.

نقش معروف کرخی در تصوف

معروف کرخی نقش مهمی در تاریخ تصوف داشته، از طرفی او شیخ و عارفی صوفی است که اکثر سلسله‌های تصوف و عرفان بدو منتهی می‌شود و استاد استاد جنید بغدادی می‌باشد؛ کسی که در موردش گفته شده: اولین کسی است که در بغداد در تصوف سخن رانده است و علما در انتسابشان به او افتخار می‌کنند و سخنانش از منابع اولیه تصوف محسوب می‌شود. به نوشته پرفسور شیمل، «معروف کرخی یکی از عارفان نخستین بغداد بود که روحانیت پرمایه او در استکمال «سری سقطی» دایی و معلم «جنید بغدادی» موثر افتاد.»[19]

معروف کرخی از عارفان طبقه‌ي اوّل و آغازگر مکتب تصوّف بغداد است که نقش‌ مهّمی در انتقال تصوّف از زهد به عرفان دارد. اگرچه او را به نام زاهد می‌شناسیم؛ اما با تحلیل و بررسی اقوال و اندیشه‌های او در می‌یابیم که وی اولین تعریف از تصوّف‌ را ارائه داده است. معروف تصوّف را«گرفتن حقایق و گفتن دقایق و نومیدی از دست‌ خلایق»می‌داند. شناخت معروف، از چند جهت‌ مقدمه شناخت جریانات تاریخ تصوّف است. تصوّف وی منسوب به تشیع و سلسله او «سلسلة السلاسل» صوفیه است و ادعا شده نسبت خرقه صوفیه به واسطه او به پیامبر می‌رسد. معروف کرخی نخستین رکن سلسله ذهبیه محسوب می‌شود.[20]

دیدگاه‌ها

درباره معروف کرخی دیدگاه‌ها متفاوت می‌باشد که این امر قضاوت نهایی درباره ایشان را مشکل می‌نماید. هاشم معروف الحسنی مي‌گويد كه در تاریخ شخصی به نام معروف بن فیروزان کرخی نیست. اینها این اسم را از نام معروف بن خربوذان کرخی که از اصحاب امام صادق (ع)، کاظم (ع) و رضا (ع) بوده است، نمونه‌برداری کرده‌اند.[21] برخی نیز معتقدند که نام او با یکی از محدثان شیعه یعنی معروف بن خربوذ مکی اشتباه گرفته شده‌است.[22] برخی هم در وجود چنین شخصی و شیعه بودنش تردید کرده‌اند.[23] بعضی او را از شاگردان فرقدسنجی و سلسله انتساب او را به پیامبر اسلام (ص)رسانیده‌اند. دسته دیگری نیز سند خرقه معروف را از داوود طائی دانسته که او از حبیب عجمی و وی از حسن بصری و او از امام علی ابن ابیطالب(ع) گرفته‌است.[24] همچنین مرحوم آیه الله خوئی اسلام آوردن معروف به دست امام رضا علیه السلام را مردود می‌دانند.[25]

یکی از نویسندگان ـ بعد از بیان برخی مسائل مر بوط به ایشان ـ می‌گوید: «… و بالاجمال مسلم و امامی مذهب عابد و عارف بودن وی در نظر نگارنده دور از صحت نمی‌باشد. [26] این در حالی است که برخی نسبت به معروف کرخی دیدگاه مثبت ندارند.[27] اما بشنوید از گروهی که معروف کرخی را از ابدال و مستجاب الدعوه می‌دانند و در این رابطه مورخان، انساب‌شناسان و رجال‌شناسان غیر شیعی نوشته‌اند:

« به دیدن صورتش تبرک می‌جستند»، «مشهور به زهد و اعراض از دنیا» بوده، «از جمله قدما مشایخ و مذکورین به ورع و فتوت است» که او را «از مجتهدان زاهد، عارف بالله» دانسته، «برکت عصر» لقب داده‌اند.[28] بنابراین «در میان سنیان کمال شهرت دارد» و برای او کرامات محیر العقولی قائل شده‌اند.[29] چنانکه ابن حماد حنبلی از معروف با عنوان (القدوه الزاهد) نام می‌برد و هم چنین صاحب الرسالة القشریه در وصف او می‌گوید: کان من المشایخ الکبار محاب الدعوه یستشفی بقبره[30] و هم چنین قضاوت احمد ابن حنبل چنان که نقل است که عبدالله بن احمد از پدرش می‌پرسد که آیا معروف ازعلم بهره‌ای برده؟ احمد در پاسخ می‌گوید: اصل علم که عبارت از خشیة الله باشد با اوست.[31]

طرح یک ادعا

برخی از متصوفه معتقدند که معروف کرخی به دست امام رضاعلیه السلام مشرف به اسلام شده است[32] و دربان امام رضا(ع) بوده كه از آن حضرت فیض و تعلیم طریقت و منصب شیخ المشایخی یافته و از جانب امام اجازه یافته كه طریقه رضویه، علویه و مصطفویه را كه عبارت از عبادت و تزكیه و تصفیه نفس می‏باشد، به طالبان صادق العقیده و پیروان ائمه برساند.[33] بدین منظور به گزارش‌های رسیده اضافه کردند: «بدون واسطه در خدمت حضرت قطب الاولیاء علی‌بن موسی اسلام آورد»[34] و مدعی شدند: «مدتی در خدمت او بماند». [35] یا از قول او نقل کردند: «از همه شغل‌ها دست باز داشتم مگر از خدمت علی بن موسی الرضا»[36]و اضافه کردند: معروف کرخی «دست پرورده و مربای امام هشتم بود». [37] همه اینهارا مقدمه‌ای نموده‌اند تا بگویند معروف کرخی ازاصحاب علی‌بن موسی الرضا بوده «اذن و اجازه ارشاد و دستگیری داشت». [38]

بر این اساس خرقه ای که از معروف بن فیروزان کرخی جاری شده است «معروفیه» نام گرفته و به این دلیل که تمامی سلاسل صوفیه سعی کردند به هر طریق ممکن رشته اتصال سلسله خود را به معروف کرخی برسانند، معروفیه « ام السلاسل» نامیده شد.

ملا علی گنابادی می‌گوید: : معروف در 8 سالگی بدست امام (ع) مسلمان شد و در دربانی امام در سال 200 هجری فوت کرد [39]افزون بر اینها خدمت حضرت صادق(ع) و کاظم و رضا علیهم السلام رسیده و از طرف حضرت رضا مامور به دعوت ولایتی بوده است. [40] شاه نعمت الله ولی سر سلسله نعمت اللهیه گوید:

شيخ معروف را نكو ميدان   شيخ داوود طائيش مي‌خوان[41]

محمد باقر سلطانی، پسر کوچک ملا سلطان گنابادی می‌گوید :

در سال 200 هجری عده ای از شیعیان خراسان به مقصد زیارت و تشرف به محضر امام رضا (علیه السلام) بر در خانه آن حضرت جمع شدند و پس از اخذ اجازه شرفیابی از کثرت شکر و ولع به حالت هجوم وارد منزل شدند. جناب معروف که در آن زمان پیرمرد ضعیفی بود، بر اثر ازدحام جمعیت دچار شکستگی پهلو گردید و رحلت نمود. مدفن او در بغداد است. [42]

ابو عبدالرحمن سلمی صوفی صاحب کتاب طبقات الصوفیه اولین کسی است که می‌گوید:

معروف در 8 سالگی به دست امام (علیه السلام) مسلمان شد و پدر و مادرش مجوس (مسیحی) بودند.

سلطان حسین تابنده می‌گوید:

شیخ معروف خدمت حضرت امام صادق (علیه السلام) و کاظم (علیه السلام) و رضا (علیه السلام) رسیده و از طرف رضا (علیه السلام) مأمور به دعوت ولایتی بوده است. [43]

اما از طرف دیگر علامه مجلسی می‌نویسد : «معلوم نیست معروف کرخی خدمت امام رضا رسیده باشد و اینکه می‌گویند او دربان حضرت بوده است البته غلط است». [44]

علامه حاج شیخ محمد تقی شوشتری به شجره صوفیانه معروف اشاره داشته، و ادعای صوفیه را که شایعه نموده فرقه معروفیه وابسته به حضرت علی بن موسی الرضا(ع) است نپذیرفته است. [45]

 

آیه الله مرعشی نجفی معروف کرخی را سنی می‌دانند. در این صورت مسأله تشیع و صحابه امام بودن را منتفی می‌نمایند. [46]

مولف حدیقةالشیعه، ص561، همچنین صفحات: 613, 614. معتقد است که(… دربانش محمّد بن الفرات، و صوفیه می‌گویند معروف کرخی و آن اصلی ندارد). [47]

در ضمن حضرت (ع) در مدینه دربان نداشته‌اند و کسانیکه دربانی معروف کرخی را نقل می‌کنند این وظیفه را به دوران ولایتعهدی امام (ع)مربوط می‌دانند. در حالی که ولایتعهدی امام رضا(ع) ازسال 200 ت 203 بوده است و معروف کرخی در سال 200 از دنیا رفته است.

اما از طرفی مقدس اردبیلی در کتاب اثبات واجب می‌گوید: (… ایشان [اهل بیت علیهم السلام] جماعتی‌اند که مردمان متّفق‌اند بر افضلیّت ایشان بر همه عالمیان، تا آنکه (… بایزید بسطامی دربان حضرت امام جعفر صادق(ع) بود و معروف کرخی دربان علی بن موسی(ع).[48]

علاّمه حلی نیز در شرح تجرید الاعتقاد درباره صحّت این ادّعا می‌فرماید: (… همانا فضلایی از مشایخ از خدمتِ به آنها [اهل بیت علیهم السلام] فخر می‌کردند. ابویزید بسطامی افتخار می‌کرد که در خانه امام صادق(ع) سقّا بود و معروف کرخی به دست امام رضا(ع) اسلام آورد و افتخار دربانی حضرت را به عهده داشت تا اینکه رحلت کرد.[49]

البته حتّی در صورت اثبات صحّت سقایی و دربانی و شاگردی معروف برای امام معصوم(ع)، باز هم دلیل نمی‌شود که تأیید و توثیق شوند و روش آنها برای ما الگو قرار گیرد.

پیشینه این ادعا

اساساً مسأله اسلام معروف کرخی به دست امام رضا(ع) و ادعای دربانی او برای اولین بار توسط ابو عبدالرحمن سلمی نیشابوری، متوفای 412 هجری قمری (یعنی 230 سال بعد از مرگ معروف) بدون ارائه مأخذ و مدرکی مطرح شده است. وی در طبقات الصوفیه چنین متذکر می‌شود:

«اسلم علی یدی علی ابن موسی الرضا و کان بعد اسلامه لحجیه… »[50] و بعد از او کسانی نظیر ابن خلکان و یافعی[51] و در پی آنها هجویری [52] این ادعا را طرح کرده‌اند و هر کدام نیز کلمه یا جمله ای به آن افزوده‌اند تا اینکه به این ادعای بزرگ رسیده‌اند که معروف بن فیروزان کرخی به دست علی بن موسی الرضا اذن ارشاد و هدایت یافته است.

آنچه كه از اسناد تاريخي و كتب محققين به دست مي‌آيد, غیر واقعی بودن این مساله را به سرحد يقين مي‌رساند و اين چیزی است که بنیان سلسله صوفيه را با خطر مواجه مي‌كند سعي بليغ صوفيه بر اين بوده است تا با اثبات شخصیت معروف کرخی سلسله خود را منظم كنند و نيز آن را به امام معصوم عليه اسلام برساند. اما با كنكاشي دقيق در سير تاريخي كتب محققين, غیر واقعی بودن این مساله بيش از پيش آشكار مي‌شود.

اشكالات وارد بر ادعاها:

 

1- مشکل سن

قول سلمی را که معروف به دست علی بن موسی الرضا اسلام آورد، نص تامی نیست، زیرا موانعی تاریخی در مورد اسلام ظاهری معروف به دست امام رضا وجود دارد که عبارتند از :

1- اگر معروف در ۸ سالگی به دست امام اسلام آورده باشد وحال آنکه امام در روز يازدهم ذيقعده سال ۱۴۸ به دنیا آمدند[53] واگر امام در ۲۰ سالگی خود معروف را مسلمان کرده باشند می‌شود سال ۱۶۸ و ۸ سال کم کنیم تا سال دویست سن معروف ۴۰ سال می‌شود وحال آنکه مدعی هستند که در پیری در سال ۲۰۰ در دربانی امام رضا(ع) فوت نموده است.

اما اگر به اعتقاد خودشان دردوران امامت امام رضا(ع) مسلمان شده باشد وشروع امامت ایشان سال ۱۸۲ می‌باشد سن معروف در زمان رحلت می‌شود ۲۶ سال ودر حالیکه در پیری مرده است.

2- اگرفوت معروف کرخی چنان که مشهور است در سال200 اتفاق افتاده باشد پس می‌بایست سن او در هنگام فوت 70 یا 80 سال بوده باشد بنابراین او می‌بایست در سال 120 یا حدود سال 130 متولد شده باشد یعنی نزدیک به 20 سال پیش از تولد امام رضا(ع) پس این که گفته شده است در کودکی به دست امام رضا(ع) ایمان آورده است ظاهرا درست نیست. چگونه ممکن است شخصی که در کودکی به دست امام رضا(ع) مسلمان شده آنگاه همین شخص از اصحاب امام کاظم (ع) باشد؟

3- امام رضا در سال وفات امام صادق، یعنی در سال ۱۴۸ هجری، متولد شده و در سال ۲۰۳ هجری و در ۵۵ سالگی در طوس به شهادت رسید. از روایات معروف کرخی و حکایاتش و آنچه درباره اش گفته شده است، مشخص می‌شود که وی هنگام وفات نه جوان بوده و نه پیر و حداقل عمرش از ۶۰ سال کمتر نبوده است. این بدین معنی است که او تقریبا هم سن امام رضا بوده و بنابر این در اینجا مشکلی مبنی بر قبول این روایت که معروف کرخی در کودکی از خانواده اش گریخت و به دست امام رضا اسلام آورد، پیش می‌آید که اسلام آوردن یک کودک به دست کودک دیگر معنی ندارد.
4- معروف کرخی از امام صادق(ع) روایاتی نقل کرده است و دو نص مبنی بر تلمذ معروف کرخی نزد امام صادق (ع)در زمینه عرفانی وجود دارد که این روایات در اسرار التوحید نیز آمده است، و اگر فرض کنیم که معروف در هنگام تلمذ در محضر امام صادق، ۲۵ ساله بوده و او این روایات را در سال آخر عمر امام روایت کرده، این بدین معنا است که معروف کرخی حداقل در سال ۱۲۸ هجری زاده شده و دست کم یکی دو سال قبل از ولادت امام رضا اسلام آورده است.

شیخ قاسم طهرانی برای رهایی از این مشکل، وجوهی را مطرح می‌کند.  
۱. انصاری هروی گفته : کسی که به دست امام رضا (ع)اسلام آورد، پدر معروف بود نه خود معروف .
۲. از نظر شاه نعمت الله ولی، معروف به دست امام موسی کاظم اسلام آورد و دربان او بوده است .

2- عدم آمدن امام رضا به بغداد

نقل شده که امام رضا (ع)هرگز به بغداد نرفته. و تا سال 200 هجری در مدینه امامت داشته و در همان سال به درخواست مأمون از مدینه راهی خراسان شده‏است و طبق گواهی تاریخ، حركت آن حضرت به ایران از مسیر بغداد نبوده است. طريق حركت كاروان امام – عليه‏السلام – از مدينه به مرو – طبق دستور مأمون – از راه بصره و اهواز و فارس بود، شايد به اين جهت كه از جبل (قسمتهاى كوهستانى غرب ايران تا همدان و قزوين) و كوفه و كرمانشاه و قم كه مركز اجتماع شيعيان بود، عبور نكنند. [54]

از طرفی طبق آنچه صوفیه متذكر شده‏اند، معروف كرخی نیز تا آخر عمر از بغداد خارج نشده و در فاصله سال 200 تا 201 هجری در همان‏جا فوت كرده‏است. [55] و هرگز به خراسان نرفته است.

مامقانی گوید : و اگر همانگونه که وارد شده، امام رضا در هنگام وفات معروف کرخی در خراسان بوده و وفات وی در خانه امام رضا (ع)رخ داده، به خاطر عدم رایج بودن انتقال جنازه، نباید قبر معروف در بغداد باشد.

طبیعی است اگر امام به بغداد می‌رفت با توجه به منزلت والایی که برخوردار بوده، سفر او در تواریخ عام و خاص منعکس می‌شد، درحالی که طبری، مسعودی، ابن اثیر، ذهبی، ابن خلدون، ابن مسکویه و خطیب بغدادی آمدن وی را به بغداد نقل نکرده‌اند و نیز این سفر در مجموعه‌های شیعه، مثل عیون اخبارالرضا و غیره نیز نقل نشده است. [56]

گرچه یعقوبی[57]، ابوالفضل بیهقی، عبدالکریم بن طاووس، محمد بن محمد عوفی و نیز فاضل بسطامی ۴روایتی را مبنی بر عبور امام رضا از بغداد هنگام سفر به خراسان ذکر می‌کنند. بر فرض هم اگر حضرت رضا ـ علیه السلام ـ، در مسیر حركت به سوی ایران به بغداد تشریف برده باشند، حضرت در آن شهر بیش از یك روز نمی‌تواند توقف کرده باشد.

تازه اگر این تنها سند اقامت امام رضا(ع)در بغداد درست‌ باشد، باز دلیلی بر ملاقات معروف کرخی با امام رضا(ع) نیست و از طرفی ولایت‌عهدی‌ امام رضا در سال 102 صورت گرفته[58]و معروف بنابر قول مشهور در سال 200در گذشته که نمی‌تواند از این جهت نیز دیدرای میان امام رضا(ع) و معروف‌ کرخی صورت پذیرفته باشد. با این وصف دکتر زرّین‌کوب[59]ملاقات معروف با امام رضا را ممکن دانسته و آن را رد نمی‌کند.

3- عدم ذکر در کتب رجالی

معروف کرخی‌ شخصی مجهول الهویه است که هیچ کتاب رجالی شیعی و سنی، نام او را ذکر نکرده است‌ و تنها منابع اهل سنت از قرن چهارم به بعد بدون سند و منبعی آن را آورده‌اند. اولین منبعی‌ که اسلام آوردن معروف به دست امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام و دربانی وی را ذکرکرده؛ طبقات الصوفیه است که بدون سند و منبع آنرا بیان کرده است. [60]

اگر دربانی معروف راست بود، می‏بایست علمای شیعه آن را در كتب رجال خود ثبت می‏نمودند، در حالی كه در هیچ كدام از كتب رجال و تواریخ كه به شرح حال اصحاب، خواص، خدّام و موالی ائمه اطهار پرداخته و ولادت هر یك از مشاهیر و ثقات و ممدوحین و مذمومین ایشان را نگاشته‏اند، اصلاً متعرض شرح حال معروف كرخی نشده‏اند و ابداً نامی از او نبرده‏اند. اینك می‏توان گفت: سمت دربانی او نسبت به حضرت رضا(ع) واقعیت خارجی ندارد.

علامه مامقانی می‌گوید : «در کتب رجالی، ذکری از او نشده است، «خالی بودن همه کتاب‌های رجال (شیعه) از ذکر نام او، چه به شکل مدح و چه ذم نکته سنجان را نسبت به ارتباط او با امام رضا(ع) به شک می‌اندازد، به ویژه خالی بودن کتاب عیون اخبار الرضا از ذکر نامش، بلکه اعتقاد راسخ فاضل مجلسی به دربان نبودن وی برای مولایمان امام رضا تعلیل می‌کند که اگر این موضوع صحت داشته باشد بی شک اصحاب رجال نام او را از شیعیان نقل می‌کردند در صورتی که آنها هیچ رطب و یابسی را درباره اصحاب ائمه و خواص و خادمان و موالی آنها از ممدوحین و مذمومین و مشهورین و غیر مشهورین نیست که به بیان و ذکر او نپرداخته باشند» و اضافه می‌کنند:

این ادعا که معروف فرزند فیروزان کرخی از اصحاب یا صاحب سّر می‌باشد و معتقدند حضرت امام رضا (ع) به او اذن ارشاد و هدایت داده‌اند، به تائید هیچ کدام از شخصیتهای بلند پایه شیعی نرسیده است.[61]

بنابراین از معروف کرخی اسمی در اسناد و روایات معتبر نیست، خواص اصحاب حضرت رضا (ع) همه در بین علماء رجال و تراجم مشهور و معروفند و از آن حضرت اخذ علم و روایت نموده‌اند مثلاً «محمد بن اسماعیل بن بزیع» که از اجله اصحاب آن حضرت است که بیش از دویست روایت از آن حضرت نقل نموده است که همه اکنون باقی و مورد استفاده و منبع استخراج علوم و معارف اسلامی است. یا مثل «احمد بن ابی نصر» یکی دیگر از اصحاب و از خواص و اجلاء نزدیکان به آن حضرت بیش از هزار حدیث از ایشان روایت نموده و در اسناد این همه احادیث نام ایشان مذکور و شناخته شده است، دیگران و دیگران. این معروف کرخی کیست که از مقربان و قربای وجود امام رضا (ع) و بلکه دربان بوده و یک روایتی از او نقل نشده است؟[62] حال اگر قرار بود امام رضا (ع) اذن ارشاد و هدایت خلق را به کسی بدهند چرا به اباصلت و یا احمد بن ابی نصر که از اقرباي درگاه ایشان بودند و نام اینها در جای جای تاریخ زندگانی امام رضا (ع) آمده است ندادند؟

چرا حتی در تاریخ شیعه وبزرگان آن نامی از ابومحفوظ معروف بن فیروزان نیست؟ و چرا سلطان حسین تابنده مخالف این را می‌گوید؟

رضا علیشاه برای رفع اشتباه صورت گرفته سعی می‌کند معروف بن خربوزان کرخی که از اصحاب امام صادق و کاظم و رضا (ع) بوده‌اند را به جای این معروف معرفی کند و می‌گوید:

«شیخ معروف خدمت حضرت صادق و کاظم و رضا رسیده و از طرف حضرت رضا (ع) مامور به دعوت ولایتی بوده».[63] ملاحظه می‌کنید که سلطان حسین نظر ملا علی و نعمت الله ولی و سایر اقطاب را رد می‌کند و ضمنا چطور می‌شود از اصحاب این سه امام بوده و بعد توسط امام رضا در ۸ سالگی مسلمان شده باشد. علامه محمدعلي بن وحيد بهبهاني در اين رابطه مي‌گويد: «درباني معروف دروغ است زيرا اگر راست مي‌بود شيعيان او را در كتب رجال و تواريخ خود ثبت مي‌كردند»[64]

کسی که دربان امام رضا(ع) است چرا نباید احادیثی از حضرت راویت کرده باشد و این عیون اخبار الرضای صدوق علیه الرحمة است که یک روایت از معروف در آن وجود ندارد. همچنین چرا از حضرت رضا(ع) یک روایت در مدح او نرسیده است. کسی که چنین مقامی داشته باشد که مستجاب الدعوه بوده و از مشایخ کبار صوفیه باشد باید روایتی از امام رضا(ع) در مدح وی آمده باشد.

4- اشکال دوقطب در یک زمان

از آنجائی که «به اعتقاد همه محققان صوفیه انتقال منصب قطبیت و مقام خلافت به قطب بعد در زمان حیات امام و قطب وقت ممکن نیست»[65] پس معروف کرخی که 1 یا 3 سال قبل از امام رضا (ع) از دنیا رفته امکان ندارد اجازه دستگیری و ارشاد داشته باشد.

كيوان قزويني مي‌گويد «…. قطب بايد منصوب از جانب خدا باشد به نص قطب سابق ثابت القطبيه…. چنانكه خليفه پيغمبر كه در هر زمان بايد رئيس مسلمانان باشد بايد در هر زمان هم يك نفر قطب در روي زمين از جانب خدا باشد به نصب الهي نه به انتخاب مريدان و قطب غير خليفه است و مانند خليفه تعدد پذير نيست».[66]

صوفيها از طرفى مى‏گويند دو قطب در يك زمان معنى ندارد، و لذا اقطاب هر عصر، هر يكى، خود را حق و رقيبش را باطل مى‏داند، از طرفى براى اينكه شيعه مذهبها را از خود نرنجاند، باز هم اين تناقض را ملتزم شده و مى‏گويند: هم على(ع) و اولاد او اقطاب طريقت بوده‏اند، هم حسن بصرى و حبيب عجمى و داود طائى، هم سفيان ثورى هم ابى‏هاشم كوفى هم معروف كرخى و هم بايزيد و هم حلاج، با اينكه نامبردگان با ائمه هم عصر بوده‏اند… ما از آنها مى‏پرسيم شما كه مى‏گوييد دو قطب در يك زمان غلط است؛ اگر واقعا ائمه را اقطاب زمان مى‏دانيد، پس حسن بصرى و معروفها چكاره‏اند؟

نكته جالب ديگر اينكه: بنا به گفته صاحب طرائق كه از خود صوفيان است «معروف كرخى» قبل از وفات حضرت رضا(ع) در گذشته (زيرا وفات معروف سال 200 بوده)[67] و وفات حضرت رضا(ع) در سال 203 يعنى سه سال بعد از معروف اكنون مى‏گوئيم: اگر معروف در زمان حضرت رضا(ع) قطب بوده، كه به قول خودتان دو قطب در يك زمان غلط است، پس ناچار قطب نبوده، اكنون از شما مي‌پرسيم اگر معروف، قطب نبود، چگونه با بودن حضرت رضا عليه السلام كه به قول شما قطب العارفين بوده به زيردستان خود؛ (سري سقطي و… ) خرقة طريقت را داد؟ مگر خودتان نمي‌گوييد كسي غير از قطب نمي‌تواند مقام ارشاد و قطبيت را به ديگري بدهد بنابراين معروف چه محلي از اعراب دارد.

اگر بگوييد شايد معروف بعد از حضرت رضا عليه السلام وفات كرده باشد، باز همان اشكال باقي است! زيرا معروف بنابراين هم عصر امام جواد (عليه السلام) بوده و اگر شما آن حضرت را امام و قطب بدانيد باز معروف هيچكاره مي‌شود؛ پس ببینید شيعه دوازده امامي نبودن آنها زیر سئوال می‌رود. بنابراین در زمان حضرت رضا(ع)، معروف اصلاً حق نداشته خود را مرشد بداند، با این وجود صوفیه فرقه خود را به او می‏رسانند! اگر بگویند كه معروف بعد از امام قطب شده، جواب آن است كه بعد از امام معروف زنده نبود تا قطب شود.[68]

محمد مردانی در مناظره حضوری که با بعضی از مأذونین فرقه گنابادی داشته است می‌گوید: «به نظر شما فقط قطب، انسان کامل است، قطب و انسان کامل فقط یک فرد است و بیش از یکی نیست، حالا بعد از تحویل خرقه به کرخی، امام رضا (ع) از قطبیت و انسان کامل بودن افتاد یا نه ؟ اگر نه، پس کرخی چه کاره بوده؟ و کرخی هیچ کاره حق دادن خرقه به سری سقطی و دیگران را نداشته، و اگر امام رضا (ع) بعد از تحویل خرقه به کرخی از مقام قطبیت افتاد، پس شما ولایت امام رضا (ع) و قطبیت او را هم قبول ندارید».[69]

در اين جا دو راه بيشتر متصور نيست، يا اينكه بگوئيم معروف كرخي هيچگاه خرقه از ناحيه امام رضا عليه السلام دريافت نكرده‌اند كما اينكه حق هم همين است, و يا اينكه قانون يك قطب در يك زمان بر روي زمين را نقض كنيم و بگوئيم كه معروف در زمان حيات خود خرقه قطبيت را از امام رضا عليه السلام دريافت كرده است كه البته اين ادعا مستلزم دو نقض مهم است. الف: دو قطب در يك زمان بر روي زمين باشند. ب: قطبيت امام رضا عليه السلام به معروف منتقل شده باشد و حضرت رضا عليه السلام از قطبيت خلع شده باشند!!… بديهي است كه هيچ يك از اين امور نه مطابق ادعاي تصوف است و نه مقبول عقول سليم است.

با آنچه كه در مورد معروف كرخي دانسته شد آيا انتساب سلسله صوفيه به امام رضا عليه السلام صحیح است؟ و يا اينكه چگونه، اقطاب صوفيه خود را آنگونه كه ادعا كرده‌اند[70]يداٌ به‌ يد به امام معصوم عليه السلام مي‌رسانند؟ این ادعاها مطابق با اسناد تاريخي نه تنها كه نيست بلكه مخالف آنها نيز مي‌باشد.

و به نظر مي‌رسد آنچه كه شهيد مطهري گفته‌اند مبني بر اينكه: «معروف از مشاهير و معاريف عرفاست كه به دست امام رضا(ع) اسلام آورده است و آنچه آیت الله حسن زاده آملی، اشاره دارند که «… همچنین شاگردان بزرگی که در کنف تعلیم و تأدیب مدرسه‌ الهیّه ائمه دین تربیت شده‌اند، هریک خود از بزرگترین استادان‌ ارباب معرفت در آداب سیر و سلوک نفسانی مسیر تکامل‌ انسانی‌اند. چون سلمان فارسی و اویس قرنی و کمیل بن زیاد نخعی و میثم تمار و معروف کرخی و بزرگان بسیار دیگر که‌ از اصحاب سرّ ائمه اطهار ما بودند.»[71] در حد يك نقل قول بيش نيست و در نقل اين قول هم به گفته‌هاي صوفيه اكتفا شده و در صدد تحقيق و يا نقد شخصيت معروف اصلا بر نيامده‌اند است.[72]

سلطان حسین تابنده برای حل این مشکل معروف را شیخ دانسته و مدعی شده قطبیت از زمان جنید بغدادی شروع شده است. وی می‌گوید: شیخ جنید از طرف امام عسگری (ع) مجاز در دعوت بود و در زمان امام زمان آن سمت را داشت ولی تربیت او توسط شیخ سری سقطی بوده است.[73]

اگر معروف کرخی شیخ بوده پس چرا سلسله خود را به امام رضا علیه السلام می‌رسانید. چرا به امام زمان(عج) نمی‌رسانید؟ ضمنا اگر معروف کرخی شیخ است چطور یک شیخ مجاز می‌تواند قطب مشخص کند و سری سقطی را به قطبیت برگزیند. و اگر سری قطب نیست چگونه می‌شود او جنید بغدادی را به قطبیت معرفی کند؟

اصلا در زمان حیات امام چگونه می‌شود معروف به سری حکم بدهد ولی امام زنده باشد؟ اگر معروف کرخی شیخ بوده پس چگونه ماذونین ارشاد از طرف وی به اجازه دستگیری مفتخرشده‌اند؟ اگر سری سقطی لیاقت خرقه را دارا باشد باید از امام رضا(ع) آن را دریافت کند نه ازمعروف کرخی. چرا عده‌ای در کتب خود سلسله را از معروف کرخی به امام رضا علیه السلام می‌رسانند اما شاه نعمت الله ولی معروف کرخی را به جای آنكه به امام رضا(ع) برساند به داود طائی و از داود طائی به حبیب عجمی و از حبیب عجمی به حسن بصری و از حسن بصری به حضرت امیر علیه السلام می‌رساند.

5- جفا به امامان بعدی

اگر معروف از امام رضا(ع)خرقه قطبیت گرفته باشد که پس امام جواد(ع) و سایر اهل بیت در این میان جایی ندارند و اینها ۸ امامی می‌شوند. چیزی که به نقل آن حساس بوده و حتی تذکر داده‌اند که فرقه ما هشت امامی نمی‌باشد[74] و برای اثبات اعتقاد به امامان اثنی عشر، فرقه ذهبیه اغتشاشیه[75] و نعمت‌اللهیه کوثریه[76] و گنابادیه[77] شجره را بعد از نام مبارک حضرت امام قائم غائب موجود موعود (عج) آورده‌اند. در صورتی که این اصلاحی بی‌ربط و بی‌معناست و هیچ چیزی را ثابت نمی‌کند، زیرا معروف کرخی که امام زمان (ع)را درک نکرده، نمی‌تواند از حضرتش مجاز در خرقه گیری باشد.

آری امام جواد و هادی و عسگری (ع) و امام زمان (عج) در سلاسل آنها جایی ندارند وخود را به امام رضا (ع) می‌رسانند عنایت دارید که آنها از امام جواد (ع) قائل به جدایی طریقت و شریعت شده و فقط ائمه بعدی را امام شریعت می‌دانند.

جالب است آنها می‌گویند «معروف برده آزاد شده‌ای بود که شاگرد و جانشین پسر موسی کاظم به نام علی بن موسی الرضا امام هشتم بود».[78] واضح است که معروف بن فیروزان کرخی صوفی را بجای امام جواد علیه السلام جانشین حضرت علی بن موسی الرضا علیه لسلام معرفی می‌کنند. چنانکه مرحوم حاج شیخ جواد خراسانی نیز می‌نویسد : «اینها می‌گویند امام جواد چون کودک بود قابلیت تحمل اسرار نداشت»[79]به همین لحاظ معروف بن فیروزان کرخی مرشد شد!

این اشکالی است که محققان تصوف‌شناس نظیر جناب منوچهر صدوقی سها به چنین مهمی اشاره داشته متذکر شده‌اند: «آیا از انشعابات سلسله‌ای از امامی سابق بالزمان با وجود امام لاحق منصوص به دست غیر امام به هر گونه‌ای که بوده باشد حقاً استشمام رائحه انقطاع (رشته امامت) نمی‌شود؟»

سپس به آنهایی که فرقه‌های صوفیه به وسیله آنها به امام علیه السلام مربوط می‌شود اشاره کرده می‌نویسد: «اگر (نظیر معروف بن فیروزان کرخی)[80]  که به اعتقاد صوفیه به واسطه او از امام رضا (ع) فرقه جاری شده است چه ربطی با آن بزرگ (امام وقت خود) می‌داشته است اگر خود را تسلیم آن حضرت کرده بوده است که بایسته است منسوب بدو (امام جواد)[81] می‌بوده است و اگر به فرض چنان نبوده است چگونه است حکم نسبت (معروف کرخی) با مذهب امامیه».[82]

 

نتیجه‌گیری

اگر معروف كرخي در سال 200 هـ. ق آنگونه كه جامي در نفحات الانس و صالح عليشاه در كوي صوفيان به آن اعتراف كرده‌اند فوت شده باشد چگونه مي‌تواند خرقه خود را از علي‌بن موسي الرضا عليه السلام كه در سال 202 به شهادت رسيده است گرفته باشد و اين در حالي است كه به اعتراف صوفيه هميشه قطب دوم توسط اولي مشخص و منصوب مي‌گردد و در يك زمان دو قطب بر روي زمين جايز نيست.

افزون بر اینها امام رضا (ع)هرگز به بغداد نرفته و تا سال 200 هجری در مدینه امامت داشته و در همان سال به درخواست مأمون از مدینه راهی خراسان شده ‏است از طرفی طبق آنچه صوفیه متذكر شده‏اند، معروف كرخی نیز تا آخر عمر از بغداد خارج نشده و در فاصله سال 200 تا 201 هجری در همان‏جا فوت كرده ‏است و هرگز به خراسان نرفته است. و به سادگی موضوع ارتباط، اسلام آوردن، دربانی، خرقه پوشی معروف به دست امام و مرگ او در درگاه آن حضرت، محلّ شک و تردید است و رد می‌شود.

هر چند که نفی تطابق تاریخی ملاقات معروف کرخی با حضرت امام رضا(ع)هم نمی‌تواند دلیلی بر عدم دوست داشتن اهل بیت علیهم السلام از سوی صوفیه تعبیر شود.

ایوب هاشمی
دکترای عرفان اسلامی

كتابنامه

الف)کتابها:

1.       ابن الجوزی، عبدالرحمن، تلبیس، ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1368.

2.       ابن خلکان، وفیات الاعیان، دارصادر، بیروت، 1972.

3.       ابن‌الكربلائي، حافظ حسین، روضات الجنان و جنات الجنان : (مترجم)، محمدامین سلطان القرائی نشر: ستوده، تبریز، 1383.

4.       ابو سعید ابی الخیر، محمد بن منور، اسرار التوحید، به تصحیح دکتر محمد رضا شفیعی‌ کدکنی، آگاه تهران، 1376.

5.       الشیبی، کامل، الصله بین التصوّف و التشیع؛، مطبعه الزهرا، بغداد، 1383.

6.       انصاری، خواجه عبد الله، طبقات الصوفیه؛ به اهتمام عبد الحی حبیبی، کابل، 1431.

7.       انصاري، خواجه عبدالله، منازل السايرين، با ترجمه روان فرهادي، چاپ كابل، 1432.

8.       بیچاره بیدختی گنابادی، شیخ محمد حسن( صالح‌علیشاه)یاد نامه صالح، نشر حقیقت: تهران، 1382.

9.       تابنده گنابادي، سلطانحسين، قرآن مجيد و سه داستان اسرارآميز عرفاني، تهران، ناشر جواهریان، 1365.

10.    تابنده، سلطانحسین، نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، نشر حقیقت: تهران، ۱۳۸۴.

11.     تابنده، علی، خورشید تابنده : شرح احوال و آثار حاج سلطانحسین تابنده گنابادی( رضا علیشاه)، نشر حقیقت: تهران، ۱۳۸۴.

12.    تهرانی، شيخ قاسم، معروف الکرخي؛ تلميذ الامام الرضا و استاذ العرفاء، تلخيص شده توسط عبدالحميد مرادي، دريافت شده از اينترنت.

13.    جامی، عبد الرحمن، نفحات الانس، به کوشش دکتر محمود عابدی، مؤسسه اطلاعات، تهران، 1375.

14.    حسینی تهرانی، محمد حسین، امام شناسی، ج 3 حكمت، تهران، چاپ اول، 1404 ق

15.  حلي، ابومنصور جمال‌الدین، حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، به همت: حسن زاده آملی، چاپ: یازدهم، موسسة النشر الاسلامي، 1384.

16.    خاوری، اسد اللّه، ذهبیه تصوف علمی، چاپ دوم، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران، 1383.

17.    خراساني، جواد، البدعه و التحریف، نشر: باختران، 1365.

18.    خسرو پناه، عبد الحسین تحليلي انتقادي از فرقه نعمةاللهيه گناباديه، كتاب نقد، شماره39، تابستان 1385.

19.    خسرو پناه، عبد الحسین، تحلیلی از تصوف با تأکید بر فرق ذهبیه، فصلنامه انتقادی، فکری و فرهنگی، ش 93.

20.     خوارزمی، کمال الدین حسین جواهر الاسرار و زواهر الانوار، (مصحح) محمدجواد شریعت، نشر: اساطیر. 1384

21.    خوئی، سید ابوالقاسم ، معجم رجال الحدیث، دريافت شده از اينترنت.

22.    حلبي، دکتر علي اصغر، جلوه‌هاي عرفان؛ چهره‌هاي عارفان، ط1، تهران: قطره، 1383ش

23.    دوانی، علی، مهدى موعود، ترجمه جلد سيزدهم بحار، مقدمه، تهران، درالکتب الاسلامیه، 1371.

24.    زرین‌کوب، عبد الحسین، جست و جو در تصوّف ایران؛، امیرکبیر، تهران، 1369.

25.    زرين کوب، دکتر عبدالحسين، ارزش و ميراث صوفيه، ط12، تهران: امبيرکبير، 1385ش.

26.    سجادي، دکتر سيد ضياء الدين، مباني عرفان و تصوف، ط6، تهران: سمت، 1376ش.

27.    سلطانی گنابادي، حاج میرزا محمد باقر، رهبران طریقت و عرفان محل نشر :تهران، حقیقت، 1361.

28.    سلمی، عبد الرحمن، طبقات الصوفیه، چاپ سوم، مکتبه الخاتجی، قاهره، 1406 ه. ق.

29.    سميعي، كيوان و منوچهر صدوقي سها، دو رساله در تاریخ جدید تصوف ایران ناشر: پاژنگ، 1375

30.    شاه نعمت الله ولی، سید نورالدین، ديوان، با مقدمه سعید نفیسی، مؤسسه انتشارات نگاه، ۱۳۷۴.

31.    شوشتري، سیدنورالله، احقاق الحق تهران:اسلاميه، 1377.

32.    شيخ، مفيد، الارشاد، قم، منشورات مكتبةبصيرتى، 1358.

33.    شیروانی، زین العابدین، حدیقه السیاحه، سازمان چاپ دانشگاه، تهران، 1348.

34.    شیمل، آنه ماری، شكوه شمس، سیرى در آثار و افكار مولانا ترجمه حسن لاهوتى 1367.

35.    شيرازي، محمدمعصوم؛ طرايق الحقايق، تصحيح محمد جعفر محبوب؛ تهران:كتابخانه سنايي1364.

36.    طبرسى، اعلام الورى‏ با علام الهدى‏، ط 3، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1363.

37.    طبری، محمد بن جریر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج3، نشر بنیاد فرهنگ ایران، 1352.

38.    صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه القمی، عیون اخبار الرضا، موسسه الا علمی، بیروت، 1404.

39.  طوسي، ابي نصر عبدالله بن علي السّراج، اللمع في التصوف،، به نقل از فرهنگ علوم عقلي، دكتر سيد جعفر سجادي، چاپخانه علي اكبر علمي، تهران، 1344 هـ. ش.

40.    عطّار نیشابوری، فرید الدین، تذکرة الاولیا؛، به تحقیق رینولد نیکلسون، بریل، لیدن، 1907.

41.    عمادشیرازی، مهدی، معروف کرخی ناموس تصوف نشر: راه نیکان، 1387.

42.    غني، قاسم، تاريخ تصوف در اسلام و تطورات و تحولات مختلفه آن از صدر اسلام تا عصر حافظ، چاپ مروي، تهران، 1375 هـ. ق.

43.    فرخي، علي، داستان عشق پیران ناشر: نخل دانش محل نشر:تهران، 1378.

44.    قشیری، عبد الکریم، رساله قشیریه؛، شرکه المطبخی البابی الحلبی، مصر، قاهره، 1379.

45.    قمی، سیدابوالفضل، حقيقه العرفان، تهران، باختران 1336.

46.    کاشانی، محمود، مصباح الهدایه؛عز الدین، به تصحیح جلال الدین همایی، سخایی، تهران، 1367.

47.    کربلایی، حسین، روضات الجنات و جنات الجنان، نشر ستوده، بی‌جا، 1383.

48.    كلينى، محمد بن یعقوب، الكافى، تهران، مكتبةالصدوق، 1381 ه’. ق.

49.    كيوان قزويني، عباسعلی، راز گشا، به اهتمام محمود عباسی، بدون ذکر ناشر، تهران، 1376.

50.    گنابادی، سلطان محمد، ولایت‌نامه، چاپ دوم، چاپخانه دانشگاه تهران، تهران، 1344.

51.    لینگز، مارتین، تصوف چیست، ترجمه مرضيه شنكايى و على مهدى زاده. نشر مدحت. تهران 1379.

52.    مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ناشر:موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، قم، 1383.

53.    مجلسی، محمد باقر، عین الحیات، ناشر :انتشارات نقش نگين، 1386.

54.    مدرسی محمد علی، ریحانة الادب، ج 5-6، کتابفروشی خیام، 1374..

55.    مرداني، محمد، مناظرات و مکاتبات (نامبرده با سلطان حسین تابنده) ناشر: سپهر آذين، 1385.

56.    مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، جلد 2، قم، انتشارات صدرا، 1380.

57.    مطهری، مرتضی،، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، انتشارات صدرا، 1381.

58.    معروف الحسني، هاشم تشيع و تصوف، مترجم سيد صادق عارف,نشر آستان قدس رضوي، بنياد پژوهشهاي اسلامي1369.

59.    مقدس اردبیلی، احمد بن محمد،، اثبات واجب قم، انتشارات دفتر تبلیغات‌ اسلامی چاپ اول، 1379

60.    موذن خراسانی، محمد علی، تحفه عباسی، تهران، انتشارات انس تک، 1381.

61.    نیکلسون، رینولد. ا، پیدایش و سیر تصوّف، ترجمه محمد باقر معین، توس، تهران، 1357

62.    واحدي، تقي، از كوی صوفیان تا حضور عارفان محل نشر:تهران – تهران، 1375.

63.    هجويري، ابوالحسن علي بن عثمان الجلّابي الغزنوي، کشف المحجوب، تحقيق و. ژوکوفسکي، با مقدمه قاسم انصاري، ط5، تهران: طهوري، 1376ش.

64.    همدانی، عین القضاه، تمهیدات، چاپ هفتم، نشر منوچهری، تهران، 1389.

65.    یافعی یمنی، ابومحمد عبدالله اسعد، تاریخ یافعی

66.    یعقوبی؛ ابن واضح اخباری، تاریخ یعقوبی [بی‌نا]، نجف، 1358ق.

ب)مقالات:

67.    حسن زاده آملی، حسن، نقش عرفای اسلام در احیای معارف اسلامی، نشریه: سوره، دوره اول، شماره 71، پاییز 1375.

68.    خسرو پناه، عبد الحسین، تحليلي انتقادي از فرقه نعمةاللهيه گناباديه، كتاب نقد، شماره39، صص 131-132.

69.    ذوالفقاری حسن «آرا و عقاید معروف کرخی». مجله مطالعات عرفانی، شماره ۲، زمستان ۱۳۸۴.

ج) لوح فشرده:

70.    لوح فشرده “جامع الاحادیث”مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نسخه جدید.

71.    لوح فشرده”معجم موضوعی بحارالانوار” مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نسخه جدید.

72.    لوح فشرده”نور الولایه” مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.

 

[1] – این اسم را سلمی، ابونعیم اصفهانی، خطیب بغدادی و دیگران نیز بدین گونه ذکر کرده‌اند و تنها عبدالحسین شرف الدین، صاحب مراجعات، او را با معروف بن خربود یکی دانسته که شیخ قاسم طهرانی با نقل شرح حال معروف بن خربود، این احتمال را رد کرده و دلیل‌های دیگری را نیز در رد این ادعا می‌آورد. (شیخ قاسم طهرانی، معروف الکرخی /2).

[2] – نور الدین جامی، نفحات الانس، صفحه ۳۶، معصوم علی شاه طرائق الحقایق، ج ۲، ص۱۳۵ ـ ۱۳۳

[3] – اسدالله خاوری، ذهبیه تصوف علمی و آثار ادبی، ص ۱۷۱.

[4] – مشهور است که او کرخی بوده ولی مشخص نیست که آیا او در کرخ و همچنین در کدام کرخ، زاده شده است. خطیب بغدادی [و نیز ابن خلکان، وفیات5/232] وی را به کرخ بغداد، و سمعانی به کرخ باجدا، و یاقوت او را به کرخ جدان منسوب می‌دارند. ظاهرا کرخ، قبل از بنای بغداد موجود بوده است و می‌گوید که وجود دیرهایی در بغداد و اطراف این شهر، بر وجود مردم و سکونتشان در آنجا و قبل از بنای بغداد دلالت می‌کند، پس احتمال انتساب معروف کرخی به کرخ قبل از بنای بغداد که به احتمال زیاد یک قریه یا روستای کوچک مسیحی‌نشین نیز بوده است، بیشتر است. (طهرانی، معروف الکرخی /2).

[5][5][5] – عطار نیشابوری، تذکره الاولیا، صفحه123،قشیری، رساله قشیریه، ص231. محققین در اینکه خانواده وی غیرمسلمان بوده تاکید دارند، اما در بیان مذهب خانواده او، سه دسته شده‌اند: ۱. برخی به خاطر فارسی بودن «فیروزان»، او را زرتشتی دانسته‌اند. ۲. پدرش نصرانی بوده و اولین کسی که به آن تصریح کرده، قشیری و سپس ابن الجوزی است. ۳. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد پدرش را صائبی دانسته. به نظر طهرانی از قراین اینگونه برمی آید که خانواده معروف، نصرانی بوده و برادرانی به نام‌های موسی بن فیروزان و عیسی بن فیروزان داشته است و این نامگذاری بر مسیحی بودن خانواده وی دلالت دارد و این نظر را نصوصی متقدم از جمله قشیری، ابن الجوزی و محمد بن ظفر صقلی نیز تایید می‌کنند. (طهرانی،معروف الکرخی /2).

[6] –  ابن خلکان، وفیات الاعیان 5/231؛ عطار، تذکره الاولیاء /324؛ قشیری، رساله /28؛ خوئی، معجم رجال الحدیث 18/231؛ قمی، الکنی و الالقاب 3/110؛ سجادی، مبانی عرفان و تصوف /55؛ تدین، جلوه‌های تصوف و عرفان /105. نویسندگان متقدم و متاخر، از جمله: عبدالکریم هوازده شیرازی، قشیری، محمد بن ظفر صقلی مکی، فضل بن روزبهان، خنجی اصفهانی، انصاری هروی، هجویری، عطار نیشابوری، حمدالله مستوفی قزوینی و دیگران معتقدند که: معروف در ابتدا از مدرسه نصرانی‌ها فرار کرده و به امام رضا پیوست و مسلمان شد و دربان او شد و پدر و مادرش نیز تحت تاثیر او مسلمان شدند. (معروف الکرخی /8).واز آثار اخیر صوفیه، نابغه علم و عرفان، سلطان حسین تابنده، ص60، خورشید تابنده، علی تابنده، ص41، پیران طریقت، جواد نوربخش، ص20.

[7] – فریدالدین عطار باب ۲۱ تذکره الاولیاء،طبقات الصوفیه ابن خلدون،رساله قشیریه، قشیری.

[8] – عطار، تذکره الاولیاء /324؛ قشیری، رساله /28؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان 5/230؛ خوئی، معجم رجال الحدیث 18/231؛ قمی، الکنی و الالقاب 3/110؛ سجادی، مبانی عرفان و تصوف/ 55؛ تدین، جلوه‌های تصوف و عرفان /105.

[9] . حسن ذوالفقاری، مجله مطالعات عرفانی، زمستان 1384 – شماره 2، به نقل ازطبقات الاولیا، ابن ملقن ص 582.

[10] – عبدالرحمن جامي، نفحات الانس، ص38و39، سلمی(طبقات سلمی،ص 58) و خواجه عبدالله انصاری (طبقات صوفیه، ص 83) و منابع پس از این دو، چون کشف المحجوب و تذکره الاولیا و رساله‌ي قشیریه، و منابع بعد از آن‌ها، تأکید شده است که معروف کرخی به دست حضرت رضا(ع) اسلام‌ آورده و پس از مرگ امام رضا(ع) نیز هنگام ازدحام شیعه بر در خانه‌ي حضرت مرده است.

[11] – طبقات الصوفیه، ص ۸۵، رهبران طریقت، ص ۱۳۰. جامي، نفحات الانس ص 39 و 38

[12] – نور الدین جامي، نفحات الانس ص 39 و 38 آیت‌الله ابوالقاسم خویی، معجم الرجال، ج 18، ص 231-232.

[13] – اسدالله خاوری، ذهبیه تصوف علمی و آثار ادبی، صفحه ۱۷۱.

[14] – محمد علی موذن خراسانی،تحفه عباسی،ص178.عبد الحسين امینی، الغدیر 5/193 بنقل از طبرانی، المعجم 1/122.

[15] – محمد علی موذن خراسانی،تحفه عباسی،ص179.ذهبی، سیر اعلام النبلاء 9/343.

[16] – ابن الجوزی، صفه الصفوه 2/324؛ امینی، الغدیر 5/193.

[17] – ابن سعد، طبقات 1/27؛ نیز ر.ک. جامی، نفحات الانس /35؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان 5/230.

[18] – فرید الدین عطار، تذکره الاولیاء /283.

[19] – آنه ماری شیمل، شکوه شمس /283.

[20] – محمد علی موذن خراسانی، تحفه عباسی،ص172.

[21] – هاشم معروف الحسني، تشيع و تصوف، مترجم سيد صادق عارف,ص45.

[22] – حسن ذوالفقاری «آرا و عقاید معروف کرخی». مجله مطالعات عرفانی. بازبینی‌شده در زمستان ۱۳۸۴ – شماره ۲.

[23] – «شرح حال معروف کرخی و توثیق وی». مکتب وحی. بازبینی‌شده در بهار ۱۳۹۱. عطار، تذکره الاولیاء /324؛ جامی، نفحات الانس /93؛ هجویری، کشف المحجوب /141؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان 5/231؛ قشیری، رساله /28؛ شعرانی، طبقات 1/62؛ ممقانی، تنقيح المقال 3/228؛ قمی، تتمه المنتهی /353، الکنی و الالقاب 3/110؛ سجادی، مبانی عرفان و تصوف /55؛ طهرانی، معروف الکرخی /1؛ تدین، جلوه‌های تصوف و عرفان /105؛ گولپینارلی، تصوف در یکصد پرسش و پاسخ /110.

[24] – اسدالله خاوری، ذهبیه تصوف علمی و آثار ادبی، ص ۱۷۱.

[25] – آیت‌الله سید ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث : 19/253. استفاده شده از، لوح فشرده «جامع الاحادیث» مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی،نسخه جدید.

[26] – محمد علی مدرسی، ریحانة الادب، ج 5-6، ص 47.

[27] – علی دوانی مهدى موعود، ترجمه جلد سيزدهم بحار، مقدمه، ص 138.

[28] – فریدالدین عطار نیشابوری، تذکره الاولیاء /281،تاریخ بغداد : 13/199، مرآة الجنان 1/461، انساب سمعانی : 10/390، حلیه الاولیاء : 8/347، طبقات الصوفیه سلمی : 84، سیر اعلام النبلاء : 13.

[29] – فریدالدین عطار، تذکره الاولیاء /280؛ سجادی، مبانی عرفان و تصوف /56، قشیری، رساله قشیریه/206. عطار در تذکره الاولیاء درباره‌اش گفت «آن همدم نسيم وصال، آن محرم حريم جمال، آن مقتدای صدر طريقت، آن رهنمای راه حقيقت، آن عارف اسرار شيخی، قطب وقت، معروف کرخی رحمةالله عليه، مقدم طريقت بود و مقدم طوايف بود و مخصوص بانواع لطايف بود و سيد محبان وقت بود و خلاصه عارفان عهد بود بلکه اگر عارف نبودی معروف نگشتی»

[30] – عبد الکریم قشیری، رساله القشیریه ص41. محمد علی موذن خراسانی، تحفه عباسی،ص172.

[31] – ابن عماد حنبلی، شذارت الذهب ج3ص478.

 

[32] – ابن‌خلکان، وفیات الاعیان، طبع قدیم ج ۲ ص ۵۵۱ تا ص ۵۵۳ مجلسی اول، تشویق السالکین /15؛ تدین، جلوه‌های تصوف و عرفان /105 بنقل از حلی، کشف المراد /249.

[33] – محمدمعصوم؛ شيرازي، طرائق الحقایق، ج 2، ص135 ـ 133.. محمد علی موذن خراسانی،تحفه عباسی،ص172.

[34] – اسد اللّه خاوری، ذهبیه تصوف علمی ـ آثار ادبی ص171.

[35] – کمال الدین حسین خوارزمی، جواهر الاسرار و زواهر الانوار،(مصحح) محمدجواد شریعت ص1/89.  

[36] – مصطفی دشتی، معارف و معاریف، ذیل کلمه معروف کرخی. بحار الانوار، ج 49، ص 262.

[37] – محمد علی موذن خراسانی، تحفه عباسی، ص180. اصول تصوف ص70.

[38] – سلطان محمد گنابادی، ولایت نامه: 243 / یاد نامه صالح : 242. الفت اصفهانی، صوفی معاصر در این زمینه می‏گوید: «حضرت رضا(ع) طریقت را به معروف كرخی تسلیم كرد و او را بدان اختصاص داد و از این‏رو، طریقت از امامت جدا شد و شریعت و علم دین، نزد امامان باقی ماند كه آغاز آن از حضرت امام محمدتقی الجواد(ع) است كه امامت را در سال 203 هجری از امام رضا(ع) پدر بزرگوار خود دریافت كرده است (همبستگی میان تشیع و تصوف، ترجمه شهابی، ص 231.)

[39] – محمدمعصوم شيرازي، طرائق الحقائق ج 2 ص 458.

[40] – سلطان حسین تابنده،نابغه علم و عرفان ص 59.

[41] – شاه نعمت الله ولي،ديوان اشعار،مثنوي 71 ص661.

[42] – محمد باقر سلطانی گنابادي، رهبران طریقت و عرفان،ص123.

[43] – سلطانحسین تابنده، نابغه علم و عرفان/ص59.

[44] – محمد باقر مجلسی،عین الحیات : 238.

[45] – نورالله شوشتری احقاق الحق 1/184.

[46] – همان.

[47] – لوح فشرده «جامع الاحادیث» مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نسخه جدید.

[48]- مقدس اردبیلی، اصول دین (اثبات واجب)، آستان قدس رضوی, ص92.

[49]- ابومنصور جمال‌الدین، حسن بن یوسف حلي، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص396.

[50] – عبد الرحمن سلمی، طبقات الصوفیه : 85  

[51] – تاریخ یافعی،1/460.

[52] – ابوالحسن هجويري، کشف المحجوب : 325  

[53] – طبرسى، اعلام الورى‏ با علام الهدى‏، ص 313- كلينى، الأصول من الكافى، ج 1، ص 486- شيخ مفيد، الارشاد، ص 304.

[54] – ابن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا،ج2ص141، استفاده ازلوح فشرده جامع الاحادیث مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نسخه جدید. مرحوم سيدعبدالكريم بن طاووس، صاحب فرحةالغرى، متوفاى 693 هـ، شرحى در مورد ورود آن حضرت به قم نقل كرده است كه در جاى ديگرى ديده نمى‏شود. با توجه به اينكه شيخ صدوق عليه الرحمة كه خود قمى بوده و فاصله زيادى هم با زمان آن حضرت نداشته است، چيزى از آمدن آن حضرت به قم نقل نمى‏كند، بلكه مسير ديگرى را ذكر مى‏كند، نقل ابن طاووس چندان متقن به نظر نمى‏رسد (محقق، سيدعلى، زندگانى پيشواى هشتم؛ امام على بن موسى الرضا(ع)، قم، انتشارات نسل جوان، ص 78.

[55] – سید تقی واحدی، از كوی صوفیان تا حضور عارفان، ص 269. تصوف و تشیّع، هاشم معروف الحسنی، ص489.

[56] – عبدالله مامقانی، نقیح المقال فی علم الرجال: 3 ذیل واژه معروف بن فیروزان کرخی

[57] – ابن واضح اخباری یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، ج3, ص176. (… امام به بغداد آمد و از آنجا… راه مرو را در پیش گرفت.)

[58] – محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج3ص531.ُ

[59] – عبد الحسین زرین‌کوب، جستجو در تصوّف ایران، ص‌ 411.

[60] –  منوچهر صدوقي سها، دو رساله در تاریخ جدید تصوف ایران، ص19.

[61]- عبدالله مامقانی، نقیح المقال فی علم الرجال : 3 ذیل واژه معروف بن فیروزان کرخی

[62]- مهدی عمادشیرازی، معروف کرخی ناموس تصوف، سند شماره 40 : 265

63- همان ص ۵۹.

[64] – همان ص 60.

[65] – جلال الدین همائی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه: ص 30 مقدمه

[66] – عباسعلی كيوان قزويني، راز گشا، ص162.

[67] –  عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال ج3 ذیل واژه معروف بن فیروزان کرخی

[68] – سیدابوالفضل قمی، حقیقه العرفان، ص 85

[69] – محمد مرداني، مناظرات و مکاتبات (نامبرده با سلطان حسین تابنده) ص12.

[70] – نورالله شوشتری، احقاق الحق: 1/184

[71] – حسن حسن زاده آملی، نقش عرفای اسلام در احیای معارف اسلامی، سوره، شماره 71  (ص30 تا 37).

[72] – مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، جلد 2 ص115، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص646.

73- سلطانحسین تابنده،، نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، ص ۸۴.

[74] – سلطانحسين تابنده گنابادي، قرآن و سه داستان اسرار آمیز ص197

[75] – حافظ حسین ابن‌الكربلائي، روضات الجنان و جنات الجنان ص370

[76] – علي فرخي،داستان عشق پیران ص131.

[77] – میرزا محمد باقر سلطانی گنابادي، رهبران طریقت و عرفان : 125 به بعد، خورشید تابنده : 556، یادنامه صالح : 241

[78] – مارتین لینگز،تصوف چیست ؟ ترجمه آقای علی مهدی زاده : ص132

[79] – جواد خراساني، البدعه و التحریف ص28.

[80] – ایشان ابراهیم ادهم را مثال آورده‌اند که به اعتقاد صوفیه به واسطه او از امام زین العابدین (ع) فرقه جاری کرده است. البته این موضوع برای تمام سران صوفیه که معتقدند با ائمه ارتباط داشتند و از آنها خرقه گرفته‌اند صادق است.

[81] – ایشان امام باقر (ع) را در ارتباط با ابراهیم ادهم نوشته‌اند.

[82] – كيوان سميعي  و منوچهر صدوقي سها،دو رساله در تاریخ جدید تصوف ایران :ص22.

منبع: برهان مبین
مجموعه مقالات همایش علمی ـ پژوهشی
امام رضا علیه السلام؛ ادیان، مذاهب و فرق
تهران ـ دوم مهرماه 1391

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=14887

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × یک =

آخرین مطالب