سومین نشست، از سلسله مباحث تخصصی سیرهنگاری با حضور دکتر احمد پاکتچی، روز شنبه هشتم شهریور ماه در محل پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد. پاکتچی در این نشست به اغراض سیرهنگاری و مشکلات سیرهنگار پرداخت.
آنچه در سیرهها نیامده است
وی در ابتدا با ذکر مشکلات سیرهنگاری، گفت: در سیره نگاری، سیره نگار مشکلاتی دارد، نخست در مسأله نسب است و اینکه نسب ائمه بیش از حد واضح است. و جای هیچ گفتگویی ندارد و عملا این بخش در سیره نگاری به سمت صفر میل میکند. در بحث روابط سببی نیز، در مورد کنیزان، به دلیل امتناع امروز از مسئله بردهداری، کمتر به بحث کنیزان یا مسائل مربوط به آنان پرداخته میشود. در حالی که این در تاریخ یک واقعیت است. هویت کنیزان شناخته شده نیست. حتی در مبحث ازدواجهای رسمی کمتر به مسائل سببی پرداخته میشود، گاهی این امتناع به دلیل مشکلات کلامی یا مشکلات سببی است، مثلا ازدواج امام حسین با ام اسحاق، دختر طلحه. اما در برخی جاها این مسائل برجسته میشود، اینجا هم به دلیل ملاحظات کلامی یا سببی است، مثلا ازدواج امام عسکری با نرجس خاتون. گاهی نیز مسائل ملی مورد توجه قرار میگیرد، مثل ازدواج امام حسین با شهربانو که بنابراین امام سجاد هم امامزاده است و هم شاهزاده.
مسأله تحصیلات نیز اساساً در سیره منتفی است، چرا که در اعتقادات شیعه، اساس بر این است که ائمه علم لدنی دارند.
ائمه تألیفاتی نیز دارند، اما در سیره، کمتر به مسأله تألیفات پرداخته میشود و توجه به تألیفات ائمه یا در کتب فهارس مثل رجال نجاشی اتفاق میافتد، یا در مجموعههای حدیثی مثل اصول کافی کلینی. اما کمتر به صحت و سقم آنها یا چگونگی نوشته شدن آنها پرداخته میشود. ذکر تألیفات، سوژههای بیوگرافی را به زمین میآورد و این چندان مورد علاقه سیرهنگاران نیست.
ما یک پرهیز عجیب در سیره نگاری داریم. و آن اینکه شیعه اصولاً تفاوتی بین معصومین قائل نمیشود و اگر احیاناً به تفاوتی اشاره یا توجه میکند، این را صرفاً به موقعیت مربوط میکند و نه شخصیت ائمه. مثلاً اگر ماجرای کربلا برای امام حسین پیش میآید این موقعیت است و اگر امام رضا جای ایشان بود، همین کار را میکرد و یا اگر امام حسین هم در دوره مأمون بود، به ولایتعهدی رضایت میدادند و عملاً امامت یک وظیفه مشترک است و اینکه زمین نباید از حجت خالی باشد. و اساساً به دستاوردهای ائمه کمتر پرداخته میشود. به خصوص در مورد ائمه متأخر که ائمه از عرصه سیاست دور شدهاند، در مجموع به دستاوردهای آنان پرداخته نمیشود. یا در مورد امام حسین، ما تنها به برخی عرصههای خاص از زندگی حضرت میپردازیم و حجم عظیمی از اطلاعات ما تنها در مورد حادثه کربلاست و این نقصان بزرگی در پژوهشهای ماست.
اهداف سیرهنگاری
این استاد دانشگاه در ادامه، در ذکر اهداف سیرهنگاری، در ابتدا، جهت تبیین موضوع بحث، به معرفی دو کتاب پرداخت. 1- زندگی ساموئل جانسون، 2- تاریخ عمومی دزدان دریایی.
جانسون در کتاب تاریخ دزدان دریایی، تاریخچه زندگی هرکس را از تولد او آغاز میکند، گویی هرکدام از آنها متولد شدهاند که یک دزد دریایی باشند، نکته قابل توجه در این اثر تطهیر این آدمها در کتاب است و قهرمانسازی از آنان. و جالب اینجاست اگر احیاناً در جایی یکی از این دزدان دریایی، مدتی توبه کرده و دزدی را کنار گذاشته، اصلا به این موضوع پرداخته نمیشود، و این رفت و برگشت برجستهسازی نمیشود.
در بیوگرافی نویسی، یکی از مسائلی که تأثیری بسیار جدی دارد، مسأله خیال است. در واقع ما با توجه به فکتهای موجود یک ابرساختار تولید میکنیم. و بسیاری از فیلمها و سریالهای تاریخی از همین الگو پیروی میکنند، یعنی از تعداد محدودی فکت استفاده میکنند، و جاهای خالی را با خیال پر میکنند. به طور مثال ما در منابع داریم که ابن ملجم وقتی به کوفه آمد، ملاقاتی با قطام داشت و بعد از آن از راه به در شد. اما مگر در منابع چند خط به این موضوع پرداخته شده است؟ اتفاقا این پدیده را ما در مجالس روضهخوانی بسیار مشاهده میکنیم. گاهی این مسأله با اهداف کلامی و فرقهای گره میخورد. از جنبه ایجابی، بحث اثبات حقانیت مواضع فرقه است با ثبت و بازنمایی معجزات و دلایل معصوم، جنبه سلبی، دفاع از مواضع فرقه و پاسخ به شبهات است.
در فهرستی از اهداف اجتماعی سیرهنگاری، به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
1- سيره و شکلگيری هويت دينی و فرقهای
2- سيره به مثابه منشأ آداب همزيستی و معاشرت. همانگونه که در بسیاری از الگوهای تربیتی در فرهنگ سنتی ما، یکی از ائمه حضور پررنگ دارد مثل فتوت امام علی (ع) که تبدیل به اسطوره یا اسوه جوانمردی شده است و حضرت ابوالفضل(ع).
3- سيره به مثابه منشأ ميثاق اجتماعی به این معنا که انسانها وقتی در اجتماع زندگی میکنند، هر از چند گاهی باید به مناسبتی یکدیگر را ببینند، در اینگونه مواقع است که انسان به حضور اجتماع دلگرم میشود. مناسبتها و آيينهای برآمده از سيره، مانند جشن ميلاد و عيد غدير یا مراسم تاسوعا و عاشورا، نیز یکی از مصادیق بارز میثاق اجتماعی است. در برخی جوامع، مناسبتهایی تعریف میشود برای جمع شدن مردم، حتی اگر بهانههای واهی باشد.
در طول تاریخ بسیاری از فرقهها از بین رفتهاند، یکی از مهمترین دلایلش این بوده که نتوانستهاند سازوکارهایی را به وجود بیاورند که بقای آنها تضمین شود و کارکرد اصلی سیره شاید همین اهداف اجتماعی آن باشد.
کارکردهای اجتماعی مسائل ثابتی نیستند و کاملاً پویا است و با توجه به زمان تغییر میکنند و این کارکردهای اجتماعی باید مرتب بازبینی و بازسازی و باز تعریف شود. و اگر متناسب با نیازهای جامعه نباشد، کارکرد خود را از دست خواهد داد.
بحثی جدی در حوزه کارکردهای اجتماعی وجود دارد و آن پارادوکس کارکردهاست و آن این که هرچیزی مسیر افراط را طی کند، از سوی دیگر ضربه میزند. در بحث سیره هم با این کارکردهای چالشی روبرو هستیم. از یک سو مسأله الگوسازی در سیره مطرح است و از سوی دیگر آرمانسازی. این دو با هم کاملاً متفاوتند. آرمان چیزی است که قرار است به سوی آن حرکت کنیم، قرار نیست به آن برسیم. وقتی در مورد الگو صحبت میکنیم، قرار است کاری را بر چیزی بسازیم. ما در سیره هم الگوسازی داریم و هم آرمانسازی. هم قرار است ائمه را الگو قرار دهیم و هم از همان ابتدا به ما میگویند که قرار نیست مانند آنها شویم.
در بحث کارکردهای پارادوکسیکال، یکی دیگر از بحثهایی که وجود دارد این است که از یک طرف با مسأله قطبی سازی طرف هستیم، که سوژه بیوگرافی تبدیل به مرکز عالم میشود و عالم به دو دسته اولیا و اشقیا تقسیم میشود. این قطبیسازی به دلیل اتفاقات تاریخی، در یک موقعیتهایی با یک کارکرد اجتماعی، این نظام دوگانه میشکند و صورت طیفی پیدا میکند و شخص ثالثی پیدا میشود که نه اولیاست و نه اشقیا. در یک نظام قطبی موضعگیریهای بسیار تند است، اما در نظام طیفی موضعگیریها به سمت نرمی میل میکند. در ماجرای کربلا، گاهی افراد به دو دسته اولیا و اشقیا تقسیم میشوند، اما در همین فضا، نوعی سیرهنگاری به نقل از امام حسین (ع) میگوید: اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید. این دسته که دین ندارد، ولی جزو احرار است، الزاما در صف اشقیا نیست، اما در گروه مؤمنین نیز قرار نمیگیرد.
در سیرهنگاری همچنین باید به نقش مؤلفانه سیرهنگار بسیار توجه کرد. نخست چینش مطالب که کاملا اجتهادی است و دیگری تفسیرهای پیدا و پنهانی که سیرهنگار خودش از وقایع ارائه میدهد و دائما فهم خودش را از سیره ارائه میدهد و باعث میشود سیره از حالت تألیفی خارج شده و حالت تفسیری و اجتهادی پیدا کند.
و آخرین مطلب، بحث چالش ابهام موضوع است، آرمان هر مورخی رسیدن به آخرین حد وضوح است، اما گاهی در نقل اخبار مجبوریم اخبار را با ابهام ارائه دهیم. گاهی ارائه اخبار راست، باعث ایجاد بحران در اجتماع میشود. یکی از مسائل بسیار مشهور در این زمینه، زمان شهادت حضرت زهرا و محل دفن ایشان است. یا مسأله عدم تأیید مختار توسط امام سجاد(ع).
/پایان/