جمعه 31 فروردین 1403 برابر با Friday, 19 April , 2024

آثار منسوب به امام صادق (ع)

چکیده

به دلیل جایگاه والای امام صادق علیه‌السلام در میان فرق اسلامی، طیف وسیعی از متون و آثار در موضوعات گوناگون از سوی اصحاب فرق به ویژه در دوره های پسین به آن حضرت نسبت داده شده است؛ آثاری که از وضعیت بسیار متفاوتی از نظر درجه انتساب و اعتبار برخودارند. در این نوشتار آثار منسوب به امام صادق علیه‌السلام در چهار بخش آثار منتشر شده (شامل آثار مستقل و ضمنی)، نسخه ها و کتاب های نایاب منسوب به امام در منابع متقدم، نسخه های خطی منسوب به امام در منابع متأخر و آثار منسوب به امام نزد فرق غیر امامی مورد مطالعه قرار گرفته است.

مهم ترین مسأله در مطالعه آثار منسوب به حضرت، مسأله اعتبار سنجی آن ها است. با توجه به این که برخی از آثار منسوب به حضرت مانند توحید مفضل و مصباح الشریعۀ مجرد از سند بر جای مانده اند، در مطالعه حاضر کوشش شده با بررسی ساختار و نقد متنی قالب و مضمون این آثار، اعتبار و انتساب آن ها باز شناسی شود.

مقدمه

بحث از آثار (کتاب ها و رساله های) منسوب به امام  صادق علیه‌السلام با دشواری هایی همراه است. از یک سو در منابع رجال و فهرست نگاری شیعه مرسوم نیست که نام امامان معصوم علیهم السّلام نیز مانند  راویان و نویسندگان، ذکر و آثار ایشان معرفی گردد.[1] به همین دلیل رجال پژوهان متقدم تنها به مناسبت یادکرد از یک راوی به امالی یا نگاشته های امامان اشاره کرده اند. از سوی دیگر به دلیل جایگاه علمی ویژه امام  صادق علیه‌السلام در میان فرق گوناگون اسلامی، طیف وسیعی از آثار در موضوعات مختلف (از توحید و تفسیر عرفان گرفته تا کیمیا و فال بینی و خواب گذاری) از سوی اصحاب فرق به ویژه در دوره های پسین به آن حضرت نسبت داده شده است. به گونه ای که اکنون با شمار انبوهی از آثار منسوب به امام  صادق علیه‌السلام مواجه هستیم. آثاری که افزون بر تنوع موضوعی از وضعیت بسیار متفاوتی از نظر درجه انتساب و اعتبار برخوردارند و بازشناسی آثار اصیل از غیر اصیل دشوار است. در حالی که اثری مانند رساله اهوازیه در منبعی مانند فهرست نجاشی یاد شده[2] و متن آن به صورت مسند در دسترس است[3]، یا نامه امام به اصحاب خود که در الکافی درج شده است[4]، برخی از آثار، تنها نسخه هایی منتسب به امام حتی بدون مشخصات نسخه شناختی مانند نام کاتب و تاریخ کتابت هستند. یا تنها در فهرست های نسخ خطی کتابخانه های گزارش و یادی از آن ها شده است. بنا به دلایل پیش گفته و نیز به دلیل اختلاف در تلقی از «اثر منسوب به امام»، در شمار آثار منسوب اختلافی چشمگیر میان پژوهشگران متقدم و معاصر وجود دارد. در حالی که نجاشی رساله اهوازیه را تنها مصنَّف دیده شده برای امام  صادق علیه‌السلام قلمداد کرده است،[5] سید محسن امین 24 عنوان [6] و فؤاد سزگین 32 عنوان[7]  اثر برای امام برشمرده اند. چنان که برخی اصول چهارصدگانه حدیثی را نیز ذیل آثار امام معرفی کرده اند.[8]

درباره پیشینه کار در زمینه آثار منتسب به امام نیز باید گفت که در عصر حاضر، افزون بر مقالات مستقلی که درباره برخی آثار منسوب به امام نگاشته شده، به طور مشخص در پنج دسته از منابع، شاهد معرفی اجمالی آثار منسوب به امام هستیم. نخست منابع کتاب شناختی مانند الذریعة، فهرس التراث، تاریخ التراث العربی و معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت صلوات الله علیهم از عبدالجبار رفاعی؛ دوم منابع متعلق به تاریخ حدیث مانند تدوین السنة الشریفة از محمد رضا حسینی جلالی، تدوین الحدیث محمد علی مهدوی رادو تاریخ حدیث از احمد پاکتچی؛ سوم منابع تاریخ زندگی امام  صادق علیه‌السلام مانند اعیان الشیعة و حیاة الامام الصادق (از باقر شریف قرشی)؛ چهارم فهرست های نسخ خطی (به ویژه فهرستگان نسخه های خطی حدیث و علوم حدیث شیعه از علی صدرایی خویی)؛ پنجم در برخی دانشنامه ها مانند مدخل توحید مفضل و تفسیر امام  صادق علیه‌السلام در دانشنامه جهان اسلام؛ چنان که در مقدمه برخی از آثار منسوب به امام نیز پژوهش های در خوری وجود دارد. [9] آثار منسوب به امام  صادق علیه‌السلام در این نوشتار در چند بخش معرفی می گردد. بخش اول. آثار منتشر شده (شامل آثار مستقل و ضمنی)، بخش دوم. نسخه ها و کتاب های نایاب منسوب به امام در منابع متقدم، بخش سوم. نسخه های خطی منسوب به امام در منابع متأخر، بخش چهارم . آثار منسوب به امام نزد فرق غیر امامی.

بخش اول. آثار منتشر شده

آثار منتشر شده به دو بخش آثار مستقل و آثار ضمنی بخش پذیر است.

الف. آثار مستقل

1.توحید مفضل

پیدایش و تداول

التوحید یا توحید المفضل یکی از آثار مشهور منسوب به امام  صادق علیه‌السلام و شامل امالی امام به مفضل بن عمر (د ح 180 ق) است.[10] نجاشی در معرفی مفضل بن عمر [11] کتابی با عنوان اصلی و توضیحی «کتاب فکّر: کتاب فی بدء الخلق و الحث علی الاعتبار» از وی یاد کرده است [12] که برخی توحید مفضل را به قرینه محتوا و به کار رفتن تعبیر «فکر یا مفضل» در آغاز برخی از مباحث آن [13] همان کتاب فکّر انگاشته اند. [14]

سر آغاز شناخته شدن و تداول کتاب توحید مفضل به سان رساله اللاهلیلجه و سنت امامیه به روزگار رضی الدین ابن طاووس (د 664) بر می گردد که در آثار متعدد خود –احتمالا به سائقه گرایش فکری خاص خود[15] – از این اثر یاد کرده است و آن را ستوده است. وی در الامان کتاب مفضل بن عمر را کتابی شگفت در شناخت وجوه حکمت آفرینش عالم سفلی و بیان اسرار آن شمرده و به همراه داشتن آن در سفر سفارش کرده است.[16] در کشف المحجه نیز فرزند خود را به تأمل در مضامین این کتاب توصیه نموده است.[17]

علامه مجلسی با نقل سخن ابن طاووس درباره این کتاب، احتمال داده که مقصود نجاشی از کتاب فکر همین توحید مفضل باشد.[18] وی باب چهارم، کتاب توحید البحار را به نقل «خبر مشتهر به توحید مفضل بن عمر» اختصاص داده و متن آن را همراه با توشیح برخی واژگان و عبارات دشوار درج کرده است.[19] یادکرد دیگر کتاب در شرح اصول کافی مازندرانی[20]، الفصول المهمه[21] و نورالثقلین[22] است. شیخ انصاری نیز در اثری فقهی به حدیثی از این کتاب استناد کرده است.[23]

به دلیل محتوای جذاب و بیان ساده کتاب که وجود خدا و صفات او را از راه نشان دادن شگفتی های آفرینش و اسرار و حکمت های نهفته در آن ها ثابت می کند، این کتاب از دیرباز، بسیار مورد توجه بوده و کارهای پیرامونی فراوانی اعم از ترجمه، شرح و تلخیص از آن پدید آمده و به صورت مکرر انتشار یافته است.[24]

ساختار

بنا به روایت محمد بن سنان از مفضل بن عمر، مفضل پس از شنیدن سخنان کفر آمیز ابن ابی العوجاء و یاران دهری وی در انکار خدای متعال به خدمت امام  صادق علیه‌السلام رسید و حضرت در چهار جلسه با بیان اسرار و حکمت های الهی در آفرینش آفریده های گوناگون، درباره خدا شناسی سخن گفت. و مفضل امالی حضرت رامکتوب کرد. در هر یک از مجالس چهارگانه، امام سخن خود را با حمد و ستایش الهی آغاز کرده[25] و با تعابیری چون فکّر، انظر و تأمل مطالب مورد نظر را بیان فرموده است. در موارد متعددی مفضل در میانه کلام امام پرسشی درباره مطلب مورد گفتگو پرسیده و امام با پاسخ به پرسش وی سخن خود را پی گرفته است.[26] به ندرت به آیات قرآن کریم نیز استناد شده است.[27] در موردی هم حدیثی نبوی نقل گشته است.[28] کتاب توحید کم و بیش از نظمی موضوعی برخوردار است و مجالس چهارگانه آن عملا نقش فصول کتاب را ایفا کرده است. در مجلس اول از نظم عالم و هماهنگی اجزای آن سخن رفته و جزئیات اسرار اندام ها و ویژگی های بدن انسان تشریح شده است. در مجلس دوم از ویژگی های آفرینش حیوانات گفتگو شده است. مجلس سوم به یادکرد پدیده ها هستی مانند آسمان، زمین ، ستارگان، آب، آتش، باران، کوه ها و درختان اختصاص یافته و دلالت آن ها بر صانع متعال بیان شده است. در مجلس چهارم با تبیین فلسفه وجود شرور در عالم، شبهات منکران خدا نقد است. در پایان مجلس چهارم، امام به جایگاه بلند مفضل نزد اهل بیت علیهم السّلام تصریح کرده است.

اعتبار سنجی توحید مفضل

با عنایت به فقدان اسناد و طریق دریافت توحید مفضل، شماری از حدیث پژوهان امامیه از راه شهرت انتساب کتاب به امام  صادق علیه‌السلام و ارزیابی متنی، به اعتبار آن حکم کرده اند. محمد تقی مجلسی، با بسنده شمردن توحید مفضل برای جوینده معرفت الله، متن آن را شاهد صحت آن ارزیابی کرده است. از نظر وی ادله توحید مفضل عقلی است نه تقلیدی و [شیوه آن] نشان دادن راه است که این نوع راه نمایی به ویژه برای عامه مردم، بسی بهتر از راهنمایی فیلسوفان است. متن این کتاب، هماهنگ با آیات قرآن و تمامی کتاب های الهی و سخنان انبیا و اوصیا علیهم السّلام است.[29]

علامه مجلسی، پیش از نقل متن توحید مفضل درباره آن و رساله اهلیلجه گوید: «مرسل بودن آن دو آسیبی (به اعتبار) آن ها نمی زند؛ زیرا انتساب آن ها به مفضل، مشهور است و ابن طاووس و جز وی به آن گواهی داده اند. ضعف محمد بن سنان و مفضل نیز زیانی به اعتبار آن ندارد. زیرا ضعف ایشان ناروا است چرا که از احادیث بسیار، علو و قدر و بزرگی آنان استفاده می‌شود. از سوی دیگر متن آن دو شاهد صدقی بر صحق آن ها است. و افزون بر این ها مشتمل بر براهینی هستند که علم آور بودن آن ها متوقف بر صحت خبر نیست.»[30]

علامه طباطبایی نیز در تعلیقات خود بر بحار، متن توحید مفضل را مطابق با بیشتر احادیث مروی از اهل بیت علیهم السّلام ارزیابی کرده که مطابق با معارف قرآن کریم اند. ادله موجود در آن هم، براهین تام و روشن هستند.[31]

 به رغم آرایی که گزارش شد، واکاوی متن توحید مفضل، انتساب آن به امام  صادق علیه‌السلام را دشوار می نماید. زیرا در آن هم از نظر ادبیات و شیوه بیان و هم از نظر محتوا و درون مایه، نشانه های روشنی از تعلق به مکتوبات عالمان دینی و تدوین در دوره ای متأخر از عصر امام وجود دارد. بر این پایه شایسته است شاخصه ها و ویژگی های توحید مفضل مورد بازشناسی قرار گیرد.

شاخصه های متنی توحید مفضل

چنین می نماید که متن توحید مفضل در سنجش با دیگر متون روایی امامیه دارای ویژگی های متمایزی است که می تواند نشانه تدوین آن توسط عالمان دینی در زمانی متأخر از عصر حضرت  صادق علیه‌السلام باشد. این ویژگی ها و شاخصه ها در دو بخش قالب یا زبان و مضمون قابل بررسی است.

الف. شاخصه های زبانی و ادبی

شاخصه های ادبی و زبانی متن توحید مفضل عبارتند از: کاربرد تعابیر و جملاتی که در احادیث موجود یافت نمی‌شود و در مکتوبات عالمان دینی متداول است برخی از آن ها نیز فاقد شیوایی و رسایی متون روایی و سخنان شناخته شده امام  صادق علیه‌السلام است. تعابیری مانند: «فان یقول قائل … قیل له[32]»، «فان قال قائل … قلنا»[33] «فان قالوا … فنقول»[34]، «و لعل قائلا یقول … فما قالوک … فیقال له … و جمله القول …»[35]، «و لعل طاعناً یطعن علی التدبیر … فیقال جواب ذلک …»،[36] «علی حسب هذا ایضاً نقول …»[37]، نزعم زاعم …»[38] کاربرد متعدد تعبیر «اعنی»[39]، کاربرد متعدد تعبیر «ایضاً»[40]، نیز تعابیری علمی مانند «الصناعات اللطیفة»[41]، «صناعة الطب»[42]، «الأمور الروحانیة اللطیفة»[43] «آکلات اللحم من الحیوان»[44]، «عصبانی» (= عصب دار)[45]، «الدولاب الاعظم»،[46] «فوق مرتبۀ العقل»[47] «تعطیل العدل و الحکمة»[48] و جملاتی مانند: «و لیس ما ذکرته من هذه القوی علی الجهة التی ذکرت فی کتب الأطباء و لا قولنا فیه کقولهم، لأنهم ذکروها علی ما یحتاج فی صنعة الطب و تصحیح الأبدان، و ذکرناه علی ما یحتاج فی صلاح الدین و شفاء النفوس»[49]، «و بها یحسب الأعمار و الأوقات المؤقتة للدیون و الإجارات و المعاملات»[50]، « و فی هذا ایضا وجوه أخر»[51]، «و لذلک کثر الأقاویل فیها، و اختلفت الفلاسفة المذکرون فی …»[52] «الذی بینت و شخصت لک آنفا»[53] «کان هذا یخرجهم عن حد الإنسانیة إلی حد البهائم»[54]، «فی الخریف … و یطیب الهواء فیه إلی مصالح أخری لو نقصیت لذکرها لطال فیها الکلام»،[55] « ولقد قال القوم من جهلة المتکلمین وضعفۀ المستفلسین یقلة التمییز و قصور العلم: لو کان بطن الإنسان کهیئة القباء یفتحه الطبیب إذا شاء فیعاین ما فیه، و یدخل یده فیعالج ما أراد  علاجه … »[56]، «لأنه کان یحتاج مکان الجمل الواحد و البغل الواحد إلی عدة أناسی»،[57] «هذا لم یکن مانعا للقرد أن یلحق بالإنسان لو أعطی مثل ذهن الإنسان و عقله و نطقه و الفصل الفاصل بینه و بین الإنسان فی الحقیقة هو النقص فی العقل و الذهن و النطق».[58]

از دیگر ویژگی های زبانی متن می توان به کاربرد فراوان افعال برساخته از باب تفعل و تفعیل اشاره کرد که نو پدید بودن آن ها آشکار است. مواردی ماند تفکه، تصحح (بهبودی)، توقّد،[59]تعیّش،[60] ترشح و تحلب (روان شدن)[61]، تولد، تکثف[62]، تجفیف (خشکاندنن)[63]، تفریخ (جوجه گذاشتن)[64]. کاربرد فراوان ساخت جمع نیز شاخصه دیگر توحید مفضل است که برخی از آن ها در ادبیات روای ناآشنا هستند مانند: «الغضاریف»[65]، «مفائض»[66]، «أدمغة»[67] و «اطبخة»[68].

یکی دیگر از ویژگی های زبانی توحید مفضل، کاربرد ساخت های گوناگون از برساخته های فعل «عدم» است. این موارد عبارتند از: «عدمت العقل و الروایة»[69]، «فمن آعان الثعلب العدیم النطق و  الروایة بهذه الحیلة؟»[70] ، «جعلا عدیما (عدیمی)[71] الحس»،[72]و هم مع ذلک غیر عدمی العقل و الذهن»[73]، «فکر مفضل فی من عدم البصر من الناس  … و کذلک من عدم السمع، یختل فی أمور کثیرة، فإنه یفقد روح المخاطبة و المحاورة و یعدم لذة الأصوات و اللحون المشجیة و المطربة … فأما من عدم العقل، فإنه یلحق بمنزلة البهائم»،[74] «فلما عدم العنق أعین مکان ذلک بالخرطوم الطویل … العضو الذی عدم … فصار مع عدم العنق …»[75]، «لما عدم الأسنان»[76] و «الاهمال و عدم الصانع».[77]

ب. شاخصه های مضمونی

مهم ترین شاخصه محتوایی توحید مفضل، وجود درون مایه های فلسفی (فلسفه به معنای عام شامل حوزه های گوناگون الهیات و طبیعات و نیز طب) در سراسر آن است. آن چه در این میان از نظر نقد ادبی متن بیشتر اهمیت می یابد، سنجش مطالب این کتاب با مضامین متون معتبر حدیثی امامی است. با اندکی تأمل و سنجش در می یابیم که در توحید مفضل مضامینی وارد شده است که صرف نظر از درستی یا نادرستی، مفرد و غریب می نماید. در کنار قالب و زبان خاص، محتوای توحید مفضل هم از درون مایه متمایزی برخوردار گشته است. نمونه های فراوان این مضامین مفرد عبارتند از: یادکرد «مطالب چهارگانه منطقی» یعنی مطلب هل، مطلب ما، مطلب کیف و مطلب لماذا[78]، سخن گفتن از حرارت طبیعی نبات و خاموشی آن[79]، حرارت غریزی و اثرگذاری آن بر اعمال معده و کبد و قلب و احتباس آن[80] و قوای چهارگانه جاذبه، ماسکه، هاضمه، دافعه و کارکرد آن ها در فرایند تغذیه انسان،[81] یادکرد دماغ به عنوان سرچشمه حس.[82] در جایی از قوای نفس سخن رفته و باتعبیری «عالمانه و منصفانه» این قوا معرفی و پیامدهای کاستی آن ها این گونه بیان شده است: «تأمل یا مفضل هذه القوی فی النفس، و موقعها من الأنسان، أعنی الفکر و الوهم و العقل و الحفظ و  غیر ذلک، أفرأیت لو نقص الإنسان من هذه الخلال الحفظ وحده، کیف …»[83] در موردی ضمن بیان اثر لب و دندان در تلفظ حروف، کاربرد اندام های مؤثر در پیدایش صوت به بخش های گوناگون «مزمار اعظم = نی بزرگ» تشبیه شده است.[84] چنان که سر  به دلیل آن که بالاترین اندام بدن است، چونان صومعه ای شمرده شده که ح.اس در آن قرار گرفته است.[85]

اقتباس و الگو گیری «صناعت» از خلقت نیز از آموزه‌های مطرح در توحید مفضل است.[86] در جایی آمده که نام این عالم در زبان یونانی قوسموس و تفسیر (= ترجمه) آن زینت است و فلاسفه و مدعیان حکمت آن را به همین نام نامیده اند و در پی آن از نظام احسن گفتگو شده است.[87] توجه به آراء منانیه و مانویه و نقد آن ها در موارد متعدد نیز از نکات جالب توجه کتاب است که می تواند نشانه تعلق اثر به قلمرو مکانی حضور اندیشه های کیش یاد شده باشد.[88] افزون بر یادکرد گروهی مانویه در جایی آمده که مانی با این که ادعای «علم اسرار» داشت، از مشاهده حکمت آفریده های الهی نابینا بود و بر آن ها خرده می گرفت.[89] در مواردی از جواهر اربعه (خاک، هوا، آب و آتش) سخن رفته است.[90]از دیگر مطالب کتاب نقل آراء اختلافی فلاسفه درباره ماهیت و اندازه خورشید،[91] تعیین محدوده سال بر مبنای سیر خورشید از برج حمَل تا حَمل [92] و یادکرد رد ارسطاطلیس بر قائلان به صُدفه در آفرینش[93]قابل توجه است.

همچنین بخش قابل توجهی از مضامین مفرد توحید مفضل را باید در یادکرد گروه ها و اصناف خاصی برشمرد که که در دیگر متون حدیثی سخنی از ایشان به میان نیامده است. این موارد عبارتند از: أصحاب هندسه[94]، اصحاب طبایع،[95]، فلاسفه[96]، متلفسفین[97]، منتحلی الفلاسفه[98]، دهریین[99]، معطله[100]، مانویه[101] و منانیه.[102]

از سوی دیگر تأمل در متن توحید مفضل وجود مایه های نیرومندی از اندیشه ها و ادبیات اسماعیلی در آن را آشکار می سازد. متن توحید مفضل در مجموع از نظر درون مایه و ادبیات، یادآور متونی چون رسائل اخوان الصفا است. قالب تدوین کتاب نیز که به صورت گفتگو و پرسش و پاسخ میان مفضل و امام  صادق علیه‌السلام سامان‌یافته در ادبیات روایی شناخته شده امامیه تداول ندارد. به هر روی از عبارت زیر اندیشه ادوار و اکوار[103] قابل استفاده است: «الحمد لله مدبر (مدیر)[104] الأدوار، و معید الأکوار، طبقا عن الطبق، و عالما بعد عالم، لیجزی الذین أساؤوا بما عملوا، و یجزی الذین أحسنوا بالحسنی».[105]

بدین سان این ویژگی ها در کنار فقدان اسناد و طریق، انتساب کتاب به امام  صادق علیه‌السلام را بسیار دشوار می سازد و وابستگی آن به روزگاری متأخر از عصر آن حضرت را منطقی تر می نماید. بر همین پایه مصطفی جواد به دلیل ورود نام های یونانی در توحید مفضل، آن را اثری نمایان گر نهضت علمی ترجمه دانسته که در عهد مامون شروع شد و در روزگار جاحظ و دیگر فلاسفه و متکلمان به بار نشست.[106]

کاظم مظفر محقق کتاب توحید مفضل سه استدلال در نقد انتساب کتاب به جاحظ و دفاع از انتساب آن به امام  صادق علیه‌السلام مطرح کرده است: 1. تقدم ورود فلسفه به جهان عرب بر روزگار مأمون و آشنایی اعراب با فرهنگ یونانی از دوره امام  صادق علیه‌السلام، 2. تفاوت توحید مفضل با آثار جاحظ از نظر سبک و محتوا. 3. هماهنگی مضامین توحید مفضل با دیگر احادیث امام  صادق علیه‌السلام.[107]

احتمال نگارش کتاب در دوره های پسین آن گاه قوت می گیرد که بدانیم برخی از نسخه های کتاب دارای مقدمه ای به سبک آثار اسماعیلی است[108] که نشانگر تداول رساله در میان ایشان است. کاظم مظفر احتمال داده که تمام مجلس چهارم که با دیگر مجالس ناهماهنگ بوده و حاوی آراء ناشناخته ای از امام علیه‌السلام است از برساخته های اسماعیلیه باشد.[109] چنان که برخی تمام اثر را مربوط به ادبیات متأخر (حدود  قرن چهارم ق) و پدید آمده در فضایی اسماعیلی ارزیابی کرده اند.[110]

توحید مفضل و متون همسان

با پی چویی مضامین توحید مفضل در متون و منابع دیگر به نکات پراهمیتی دست می یابیم. اثری از عمرو بن بحر جاحظ (255) با عنوان الدلائل و الاعتبار علی الخلق و التدبیر منتشر شده است که همسانی هایی بسیار شگف انگیزی با مضامین توحید مفضل دارد. درباره انتساب آن به جاحظ باید گفت در منابع کتابی به نام کتاب التفکر و الاعتبار در فهرست آثار جاحظ یاد شده است.[111] در برخی منابع نیز عنوان الدلائل و الاعتبار علی الخلق و التدبیر به جاحظ نسبت داده شده است.[112] در این جا دو نکته شایسته یادآوری است. نخست آن که دور نیست که این دو عنوان ناظر به یک اثر باشد. دوم آن که شاهدی تاریخی بر انتساب کتاب الدلائل و الاعتبار به جاحظ وجود دارد و آن نقل قول عالم زیدی احمد بن سلیمان (د 566 ق) در کتاب حقائق المعرفة فی علم الکلام از این کتاب است. وی با تصریح به نام از کتاب الدلائل جاحظ دو مورد نقل قول کرده است. یکی درباره قوای بدن با این عبارت: «و قد ذکر عمرو بن بحر الجاحظ رحمه الله مثل هذا، و مثّل فأحسن فی کتاب الدلائل فقال: فکّر فی تقدیر هذه القوی للحاجات إلیها … » [113] در موردی دیگر با یاد کرد آراء اختلافی دانشمندان درباره ماهیت خورشید از تعریف ناپذیری خدای متعال سخن به میان آمده و در ضمن آن از «مطالب چهار گانه منطقی» گفتگو شده است. [114] همین مورد با واسطه کتاب حقائق المعرفة یا بهره گیری مستقیم از کتاب جاحظ در شرح الأساس الکبیر از متون زیدی سده یازدهم نیز نقل شده است. [115] در سده هشتم ابن قیم جوزیه (د 751) بدون اشاره به منبع، متنی طولانی آورده [116] که کم و بیش همانند متن الدلائل و الاعتبار جاحظ است.[117] گفتنی است که در نسخه بحارالانوار در پایان مجلس اول نام کتاب مشابه با نام کتاب منسوب به جاحظ معرفی شده است: «تم المجلس الأول و یتلوه المجلس الثانی من الکتاب الادلة علی الخلق و التدبیر و الرد علی القائلین بالاهمال و منکری العمد بروایة المفضل عن الصادق صلوات لله علیه و علی آبائه».[118]

به هر روی کتاب الدلائل و الاعتبار علی الخلق و التدبیر کتابی است در حجم توحید مفضل با نظمی کم و بیش متفاوت و فاقد یادکردی از آموزه ادوار و اکوار که در توحید مفضل آمده است. با توجه به همسانی های بسیار این دو اثر، چند مورد برای مقایسه از هر دو کتاب نقل می‌شود.

نمونه اول:

توحید مفضل:

«تأمل خلقة القرد و شبهه بالإنسان في کثیر من أعضائه أعني الرأس و الوجه و المنکبین و الصدر، و کذلک أحشاؤه شبیهة أیضا بأحشاء الإنسان و خص مع ذلک بالذهن و القطنة التي بها یفهم عن سائسه ما یؤمي إلیه و یحکی کثیرا مما یری الإنسان یفعله، حتی أنه یقرب من خلق الإنسان و شمائله فی التدبیر في خلقته علی ما هي علیه . أن یکون عبرة للإنسان في نفسه فیعلم أنه من طینة البهائم و سنخها إذ کان یقرب من خلقها هذا القرب. و أنه لولا فضیلة فضله بها في الذهن و العقل و النطق کان کبعضهم البهائم علی أن في جسم القرد فضولا أخری تفرق بینه و بین الإنسان کالخطم و الذنب المسدل و الشعر المجلل للجسم کله.. هذا لم یکن مانعا للقرد أن یلحق بالإنسان او أعطي مثل ذهن الإنسان و عقله و نطقه و الفصل و الفاصل بینه و بین الإنسان –في الحقیقة –هو النقص في العقل و الذهن و النطق …».[119]

الدلائل و الاعتبار:

«تأمل خلقة القرد و شبهه بالإنسان في کثیر من أعضائه أعني به الرأس و الوجه و الصدر و المنکبین، و کذلک أحشاؤه ایضا شبیهة بأشحاء الإنسان کالذی یصف ارسطاطالیس فی الکتاب الحیوان و شهد به کتب الطب من ذلک ثم ما خص به من الذهن و الفطنة التي بها یفهم عن سائسه ما یرید و یقبل التأدیب و یعرف ما یؤمی الیه و یحکی کثیرا مما یری الإنسان یفعله، حتی أنه یقرب من الخلق الإنسان فی شمائله فمن التدبیر في خلقه علی ما هو علیه آن یکون عبرة للإنسان فیعلم أنه من طینة البهائم و سحنتها إذ کان یقرب من خلقها هذا القرب فلا یطغی و لا یتمرد علی خالقه فإنه لو لا فضیلة فضله الله بها في الذهن و العقل کان کبعض البهائم الا أن في الجسم القرد فصولا أخری تفرق بینه و بین الإنسان کالخطم و الناشر و الذنب المسبل و الشعر المجلل للجسم کله لکان هذا لم یمکن بالمانع للقرد أن یلحق بالإنسان لو أعطي مثل ذهن الإنسان و عقله فالفاصل بینه و بین الإنسان بالصحة هی النقص في الذهن …».[120]

نمونه دوم:

توحید المفضل:

«فکر یا مفضل فی طلوع الشمس و غروبها، لإقامة دولتی النهار و اللیل، فلولا طلوعها لبطل أمر العالم کله، فلم یکن الناس یسعون فی معائشهم، و یتصرفون فی أمورهم، و الدنیا مظلمة علیهم، و لم یکونوا یتهنون بالعیش مع فقدهم لذة النور و روحه. و الأرب فی طلوعها ظاهر مستغنی بظهوره عن الإطناب فی ذکره، و الزیادة فی شرحه. بل تأمل المنفعة فی غروبها، فلولا غروبها لم یکن للناس هدوء و لا قرار مع عظم حاجتهم إلی الهدوء و الراحة لسکون أبدانهم، و جموم حواسهم و انبعاث القوة الهاضمة لهضم الطعام و تنفیذ الغداء إلی الأعضاء …»[121]

الدلائل و الاعتبار:

«فکر فی طلوع الشمس و غروبها، لإقامة دولتی النهار و اللیل، فلولا طلوعها لبطل أمر العالم کله فکیف کان الناس یسعون فی حوائجهم و معایشهم، و یتصرفون فی أمورهم، و الدنیا مظلمة علیهم، . کیف کانوا یتهنون بلذة العیش مع فقدهم لذة النور و روحه فالأرب فی طلوعها ظاهر مستغن[122] بظهوره عن الإطناب فیه، ولکن تأمل المنفعة فی غروبها، فانه لولا غروبها لم یکن للناس هدوء و لا قرار مع عظم حاجتهم إلی الهدوء و الراحة لراحة أبدانهم، و جموم حواسهم و انبعاث القوة الهاضمة لهضم الطعام، و تنفیذ الغذاء إلی الأعضاء …»[123]

نمونه سوم:

توحید المفضل:

«و قد انکرت المنانیۀ من المکاره و المصائب التی تصیب الناس فکلاهما یقول: إن کان للعالم خالق رؤوف رحیم، فلم تحدث فیه هذه الأمور المکورهة … و القائل بهذا القول یذهب إلی أنه ینبغی آن یکون عیش الإنسان فی هذه الدنیا صافیا من کل کدر، و لو کان هکذا کان الإنسان یخرج من الأشر و العتو ألی ما لا یصلح فی الدین و لا الدنیا، کالذی تری کثیرا من المترفین و من نشأ فی الجدة و الأمن …».[124]

الدلائل و الاعتبار:

قد تنکر المعطلة ایضا ما انکرت المنانیة من المکاره و المصائب التي تصیب الناس فکلاهما یقول: إن کان للعالم خلاق رؤوف رحیم، فلم تحدث فیه هذه الأمور المکروهة؟ و القائل بهذا القول یذهب إلی أنه ینبغی أن یکون عیش الإنسان في هذه الدنیا صافیا من کل کدر، و لو کان هذا هکذا لقد کان الإنسان سیخرج من الأشر و العتو إلی ما لا یصلح معه دین و لا دنیا، کالذي تری کثیرا من المترفین و من نشأ في الجدة و الأمن …».[125]

نمونه چهارم:

توحید المفضل:

«أطل الفکر یا مفضل في الصوت و الکلام و التهیئة آلاته في الإنسان فالحنجرة کالأنبوبة لخروج الصوت، و اللسان و الشفتان و الأسنان لصیاغة الحروف و النغم. ألا تری أن من سقطت أسنانه لم یقم السین، و من سقطت شفته لم یصحح الفاء، و من ثقل لسانه لم یفصح الراء، و أشبه الشئ بذلک المزمار الأعظم، فالحنجرة تشبه قصبة المزمار، و الرئة تشبه الزق الذي ینفخ فیه لتدخل الریح، و العضلات التي تقبض علی الرئة لیخرج الصوت کالأصابع التي تقبض علی الزق حتی تجري الریح فی المزامیر و الشفتان و الأسنان التي تصوغ الصون حروفا و نغما کالأصابع تختلف في فم المزمار فتصوغ صفیره ألحانا غیر أنه و إن کان مخرج الصوت یشبه المزمار بالآلة و التعریف فإن المزمار –في الحقیقة –هو المشبه بمخرج الصوت».[126]

الدلائل و الاعتبار علی الخلق و التدبیر:

«فکر في تهیئة آلات الصوت و الکلام في الإنسان فالحنجرة کالأنبوب لخروج الصوت، و اللسان و الشفتان و الأسنان لصیاغه الحروف و الغنم. ألا تری أن من سقطت أسنانه لم یقم السین، و من تقضب شفته لم یصحح الفاء، و من ثقل لسانه لم یفصح الراء، فما أحسن ما مثل الأولون مخرج الصوت بالمزمار الأعظم، فشبهوا الحنجرة بقصبه المزمار، و شبهوا الرئة تشبه الزق الذي ینفخ به من تحته فیه لیدخله الریح، و شبهوا العضلات التي تقبض علی الرئة لخروج الصوت من الحنجرة بلأکف الذی تقبض علی الزق حتی تجري الریح في المزمار و شبهوا شفتین و الأسنان التي تصوغ الصوت حروفا و نغما بالأصابع التی تختلف علی فم المزمار میصوغ صفیره ألحانا غیر أنه و إن کان مخرج الصوت یشبه المزمار للدلالة و التعریف فإن المزمار بالحقیقة هو المشبه بمخرج الصوت لان المزمار صناعی و الصوت طبیعی و الصناعة هی التی تحکی الطبیعة».[127]

نمونه پنجم:

توحید المفضل:

«فکر یا مفضل في اعضاء البدن أجمع، و تدبیر کل منها للأرب فلیدان للعلاج، و الرجلان للسعي، و العینان للاهتداء، و الفم للاغتذاء و المعدة للهضم، و الکبد للتخلیص و المنافذ لتنفیذ الفضول، و الأوعیة لحملها، و الفرج لإقامة النسلف و کذلک جمیع الأعضاء، إذا ما تأملتها و اعملت فکرک فیها و نظرک، وجدت کل شئ منها قد قدر لشئ علی صواب و حکمة قال المفضل فقلت: یا مولاي إن قوما یزعمون أن هذا من فعل الطبیعة، فقال علیه‌السلام: سلهم عن هذه الطبیعة أهي شئ له علم و قدرة علی مثل هذه الأفعال، أم لیست کذلک؟ فإن أجبوا لها العلم و القدرة فما یمنعهم من إثبات الخالق، فإن هذه صنعته ! و إن زعموا أنها تفعل هذه الأفعال بغیر علم و لا عمد، و کان في أفعالها ما قد تراه من الصواب و الحکمة، علم أن هذا الفعل للخالق الحکیم، فإن الذي سموه طبیعة هو سنته في خلقه، الجاریة علی ما أجراها علیه».[128]

الدلائل و الاعتبار:

«فکر في أعضاء البدن اجمع، و تقدیر کل عضو منها للأرب فیها فالیدان للعلاج، و الرجلان للسعي، و العینان للاهتداء و الاذنان للسمع و الانف للاغتذاء و المعدة للهضم، و الکبد للتخلیص، و المنافذ لنفض الفضول، و الأوعیة لحملها، و الفرج لإقامة النسل، و کذلک جمیع الأعضاء، إذا تأملتها وجدت الکل منها قد قدر علی صواب و حکمة. فان زعمت أن هذا من فعل الطبیعة، سألناک عن هذه الطبیعة أهي شئ له علم و قدرة علی هذه الأفعال، أم لیست کذلک؟ فإن أوجبت لها العلم و القدرة فما امتناعک من إثبات الخالق، فإن هذه هی صفة الخالق. فان زعمت أنها تفعل هذه الأفعال بغیر علم و عمد فهو محال لان أفعالها ما قد تری من الصواب و الحکمة، فعلم أن هذا الفعل للخالق العظیم و ان الذي سمیته طبیعة هی سنته سببه من خلقته الجاریة علی ما أجراها علیه ».[129]

در دنباله جستجو از متون همسان توحید مفضل به کتاب الحکمة فی مخلوقات الله عز و جل از ابو حامد غزالی (د 505 ق) می رسیم. این اثر نیز کتابی همانند کتاب الدلائل جاحظ است.[130] مهم ترین تفاوت این کتاب با کتاب الدلائل آن است که غزالی مباحث پیرامون یک موضوع را زیر باب مستقل آورده و در آغاز هر باب آیات مناسب آن را ذکر کرده و عملا روایات و نگارشی دوم از کتاب جاحظ پدید آمده است. البته نویسنده به هیچ روی اشاره نکرده که مطالب کتاب خود را از متنی دیگر برگرفته است. در سنجش این دو کتاب با توحید مفضل، نقاط اشتراک الدلائل با توحید مفضل بیشتر است.

با توجه به آن چه گذشت به نظر می رسد که در انتساب توحید مفضل به امام  صادق علیه‌السلام تردیدی جدی وجود دارد.[131] پنداری در دوره رواج ادبیات و آموزه‌های فلسفی و کلامی، متنی چون الدلائل و الاعتبار که می تواند از آن جاحظ یا فرد دیگری باشد، تدوین شده و همین متن دستمایه تدوین کتاب الحکمة فی مخلوقات الله و توحید مفضل گشته است.[132]

ملحق توحید مفضل

چنان که گذشت برخی مجلس چهارم توحید مفضل را الحاقی دانسته اند. از سوی دیگر نسخه معروف و متداول توحید مفضل شامل چهار مجلس است. در پایان مجلس چهارم امام به مفضل وعده داده است که از «دانش ملکوت آسمان ها و زمین و آفریده های شگفت خدا دز ان ها و گونه های فرشتگان …» به وی القا خواهد کرد.[133]

در اثر صوفیانه ای بسیار متأخر به نام طباشیر الحکمة[134] از میرزا ابوالقاسم ذهبی (د 1286 ق) –سی و پنجمین قطب سلسله ذهبیه و معروف به میرزا بابا شیرازی –حدیثی از امام  صادق علیه‌السلام درباره چگونگی پیدایش خلقت به روایت مفضل همراه با ترجمه فارسی و شرح عرفانی نقل شده است.[135] شیخ آقابزرگ تهرانی این روایت را تکمله توحید مفضل به شمار آورده است.[136]محدث نوری نیز احتمال داده که این حدیث، دنباله توحید مفضل باشد. وی به نقل از منبعی که ظاهرا به عمد نام آن را نبرده است، پس از ذکر اسناد حدیث، برگردان عربی بخش کوتاهی از مطالب آغازین روایتی را نقل کرده است که با سنجش اسناد و متن منقول، آشکار می  گردد که مقصود وی همین روایت موجود در طباشیر الحکمۀ است. وی در ارزیابی حدیث، مطالب آن را «غریب و غامض» شمرده که در منابع دیگر یافت نمی‌شود. نوری تصریح کرده که آن را در منبعی که امکان اعتماد و نقل از آن باشد، نیافته است.[137]

به هر روی متن نقل شده در طباشیر، بر خلاف توحید مفضل، دارای اسناد است. اسناد و پرسش نخستین مفضل به فارسی و دنباله روایت به عربی آمده است. اسناد حدیث این است: «بعضی از حکمای محققین و روات محدثین و جمعی از فضلاء اساتید[138] خود روایت کرده اند از شیخ ثقه ابوالحسن محمد بن علی الحلی از شیخ خود سید ابوعبدالله الحسینی ابن احمد الصینی گفت که حدیث کرد مرا جعفر بن [محمد بن] مالک فزاری کوفی از عبدالله ابن یونس موصلی از محمد بن سنان الرازی از صفوان بن یحیی کوفی از مفضل بن عمر جعفی گفت عرض کردم از برای مولای خودم حضرت جعفر الصادق علیه‌السلام بعد از وعده کردن آن حضرت رحمت را و حال آن که به تحقیق خلوت کردم با آن حضرت و یافتم فرصت  که تمنا داشتم آن که سؤال کنم تو را ای مولای من از آن چه جاری شده است در خاطر من از آن که ظهور معنی خلقت به صورت مرتبه ای که آن ذات است مصور یا متجزی یا متبعض … فقال یا مفضل …»[139]

در اسناد یاد شده چند تصحیف رخ داده است. الحلی، تصحیف الجلی و ابی عبدالله الحسینی بن احمد الصینی تصحیف ابی عبدالله الحسینی بن حمدان الخصیبی نویسنده الهدایة الکبری است. و الرازی تصحیف الزاهری است. از سوی دیگر عبدالله بن یونس موصلی با واسطه محمد بن صدقة العنبری از محمد بن سنان روایت می کند.[140] چنان که خواهد آمد، همین اسناد الرسالة المفضلیة و الاتکال علی بارئ البریّة از متون نصیریه وجود دارد.

از سند و متن و ادبیات این روایت می توان برداشت کرد که از متون فرقه نصیریه است. از نظر الگوی بیانی به سان دیگر آثار نصیریه (مانند الهفت الشریف) و بر خلاف مجالس چهارگانه توحید مفضل، به صورت گفتگوی میان مفضل و امام  صادق علیه‌السلام تدوین شده است.

گفتنی است که نویسنده طباشیر الحکمة خود درباره ارتباط حدیث با توحید مفضل نظری ابراز نکرده است. به نظر می رسد نمی توان درباره ارتباط روایت مورد نظر با توحید مفضل نظر قاطعی مطرح کرد. زیرا روایت مورد بحث از جهت محتوا و ادبیات با توحید مفضل ناهمگون است. پرسش مفضل در این حدیث از ملکوت آسمان ها و زمین که در پایان مجلس چهارم توحید مفضل امام وعده تبیین آن را داده نیست. بلکه در باره چگونگی پدید آمدن مراتب خلقت از خدای متعال است. افزون بر آن که توحید مفضل، روایت مستقیم محمد بن سنان از مفضل است. در حالی که روایت طباشیر، روایت محمد بن سنان از طریق صفوان از مفضل است. به هر روی در صورت اثبات ارتباط این حدیث با توحید مفضل، این احتمال قابل طرح است که توحید مفضل را متنی انتقالی از تراث نصیریه به حوزه حدیث امامیه تلقی کنیم.

این بخش از نظر محتوا، آشکارا از درون مایه باطنی گرایانه و ادبیات عرفانی –فلسفی برخوردار بوده و متضمن مطالبی غالیانه و بیگانه از آموزه‌های قرآن کریم و احادیث امامان در سنت حدیثی امامیه است. برای نمونه در جایی آمده است: «و اعلم یا مفضل انه لیس بین الاحد و الواحد (منظور خدای متعال و پیامبر است) الا کما بین الحرکة و السکون او بین الکاف و النون لاتصاله بنور الذات … فالصورة الانزعیة (مقصود رسول اکرم است) هی الضیاءو الظل و هی التی لا تغیر فی القدیم الدهر و لا فیما یحدث من الازمان فظاهره الصورة الانزعیة و باطنه المعنویة و تلک الصورة هیولی الهیولات و فاعلة المفعولات واس الحرکات و علة کل علة لا بعدها سر و لا یعلم ما هی الا هو و یجب ان یعلم یا مفضل ان الصورة الانزعیة التی قالت: ظاهری امامة و وصیة و باطنی غیب منیع لا یدرک لیست کلیة الباری و لا الباری سواها و هی هو اثباتا و ایجادا و عینا و یقینا و تعیینا لا هی هو کلا و لا جمعا و لا احضارا و لا احاطة».[141]   در موردی دیگر خدای سبحان به عنوان احد و پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم به عنوان واحد معرفی شده است: «قلت یا مولای فالواحد الذی هو محمد؟ فقال هو الواحد اذا سمی و محمد اذا وصف».[142] نیز در تفسیر آیه «و یحذرکم الله نفسه»[143] مصنوع دانستن حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله وسلم  کفر شمرده است: «انما حذرکم ان تجعلوا محمدا مصنوعا و الا لکانت الذات محدثا مصنوعا و هذا هو الکفر الصراح».[144]

در پایان سخن از توحید مفضل یادآوری این مطلب سودمند است که در رجال نجاشی در معرفی حماد بن عیسی (د 209 ق و از اصحاب اجماع) کتابی معرفی شده که موضوع آن با موضوع کتاب توحید مفضل همسان می نماید. نجاشی به نقل از احمد بن حسین غضائری آورده که من کتابی دیدم شامل عبرت ها  و اندرزها و یادآوری هایی بر منافع اندام هادی انسان و حیوان و فصولی  از کلام در توحید [145] به نام مسائل التوحید و تصنیف آن از امام  صادق علیه‌السلام زیر نام کتاب به خط حسین بن احمد بن شیبان قزوینی نوشته بود: «[مقصود از] شاگرد حماد بن عیسی است و این کتاب از اوست و این مسائل را از جعفر (امام  صادق علیه‌السلام) پرسیده و ایشان پاسخ داده است.» ابن شیبان یادآور شده که علی بن حاتم این مطلب را از طریق احمد بن ادریس به او خبر داده است.[146] نجاشی در پایان گزارش خود این مطلب را که حماد کتاب یاد شده را از امام سماع و روایت کرده باشد، ثابت ندانسته است.[147] صرف نظر از راوی و نویسنده کتاب یاد شده، همسانی موضوعی آن با توحید مفضل جالب توجه است.

2. الاهلیلجه

رساله است منسوب به امام  صادق علیه‌السلام که آن را در پی درخواست مفضل بن عمر برای نگارش ردیه ای بر ملحدین و منکرین صانع نوشته و در آن مناظره خود با طبیبی هندی و احتجاج بر او با بهره گیری از اهلیلجه (هلیله) را ذکر کرده است.[148] ابن ندیم در بخش معرفی تک نگاشته ها و مولفان آن ها درباره کتابی به نام کتاب الهلیلجه، ضمن ناشناخه دانستن نویسنده آن، یادآور شده که گفته می‌شود امام  صادق علیه‌السلام، آن را تألیف کرده و این امر محال است.[149] وی البته وجه محال بودن انتساب کتاب به امام را توضیح نداده است.

ابن شهرآشوب الاهلیلجه را کتاب مفضل در توحید به املای امام  صادق علیه‌السلام معرفی کرده است.[150] پس از وی ردپای کتاب در آثار ابن طاووس به چشم می خورد . وی در الامان پیشنهاد کرده که مسافر نسخه ای از آن را همراه خود ببرد[151]  و در کشف المحجه فرزند خود را به مطالعه آن سفارش کرده است[152] و در فرج المهموم، بخشی از آن را نقل و به آن استناد کرده است.[153] علامه مجلسی تمام رساله را در بحارالانوار با شرح برخی از واژگان و فقرات دشوار و ذکر بخش های افزوده و اختلافی موجود در فرج المهموم، درج کرده است.[154] چنان که فیض کاشانی[155] و حویزی[156] نیز در نگارش تفاسیر خود از این کتاب بهره گرفته اند که می تواند نشانه اعتماد آن ها به کتاب شمرده شود. پس از این دوره رساله اهلیلجه مانند توحید مفضل، در میان امامیه به اثری متداول و مشهور بدل گشته است.[157]

در این رساله امام  صادق علیه‌السلام پس از بیان مقدمه ای در ستایش خدا و اظهار شگفتی از انکار آفریدگار هستی، مناظره خود با طبیبی هندی را درباره خداشناسی گزارش کرده است. در مسدله اثبات صانع، امام سه گام پیموده است. استدلال به برهان احتیاط[158]، استدلال به عدم جستجوی تمامی جهات و مکان ها برای یافتن خدا،[159] (جستجو نکردن، دلیل بر نبودن نیست) استدلال با اهلیلجه بر وجود خدا.[160]

دیگر مباحث آن عبارت است از بطلان تسلسل در خالقیت،[161] حصول ادراک حواس پنجگانه به وسیله قلب[162]، استدلال به دانش اختر شناسی و پایه گذاری آن از سوی باری تعالی[163]، نفی تجربی بودن طب و استدلال به مستند بودن آن به خدای متعال[164] حکمت آفرینش سموم[165] نفی شریک از باری تعالی[166] و تفسیر برخی صفات خدا مانند قوی، علیم و لطیف.[167]

الاهلیلجه اخیرا بر پایه چهار نسخه خطی به همت قیس عطار تصحیح و با مقدمه ای سودمند در معرفی آن انتشار یافته است.[168]

اعتبار سنجی رساله اهلیلجه

درباره اعتبار سندی خبر اهلیلجه باید گفت که این حدیث، سندی مجهول و غیر قابل اعتماد دارد. متن رساله با این سند شروع می‌شود: «حدثنی محرز بن سعید نحوی بدمشق، قال: حدثنی محمد بن ابی مسهر بالرمله عن ابیه عن جده قال: کتب المفضل بن عمر الجعفی الی ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه‌السلام …»[169]

در اسناد یادشده، محرز بن سعید نحوی مجهول است.[170] ابن عساکر از فردی به نام ابو عطیه عبدالرحیم بن محرز بن عبدالله بن محرز بن سعید بن حیان بن مدرک بن زیاد فزاری یاد کرده است.[171] محقق کتاب الاهلیلجه، محرز بن سعید را همان راوی کتاب الاهلیلجه معرفی کرده است.[172] ابن تطبیق درست نمی نماید زیرا مدرک بن زیاد از اصحاب پیامبر بوده است[173] و محرز بن سعید سه طبقه پس از وی قرار دارد. در حالی که محرز بن سعید نحوی (راوی اهلیلجه)، با سه واسطه از مفضل بن عمر روایت می کند. محمد بن ابی مسهر نیز ناشناخته است.

با توجه به این که نجاشی در معرفی آثار مفضل به این کتاب اشاره نکرده است این احتمال وجود دارد که ابن شهرآشوب، در دوره اقامت خود در شامات به این نسخه دست یافته و به معرفی آن مباردت کرده است. مجهول بودن راویان و روایت کتاب در دمشق و رمله می تواند قرینه ای بر تعلق کتاب به حوزه حدیثی این منطقه و تراث غیر امامی باشد. چنان که احمد بن علی طبرسی نیز در الاحتجاج از آن بهره نبرده است. افزون بر آن این پرسش مطرح است که چرا مناظره طولانی حضرت با طبیب هندی که احتمالا در چند جلسه بوده، بدون حضور اصحاب صورت گرفته و توسط ایشان روایت نشده تا این که خود حضرت آن را گزارش کرده است؟

به هر روی حدیث پژوهان از راه نقد متنی به اعتبار سنجی آن پرداخته و از آن بهره گرفته اند علامه مجلسی در توثیق مصادر بحار، سیاق توحید مفضل و اهلیلجه را دلیل بر صحت آن دو دانسته و پیش از نقل آن می گوید که ارسال آن دو لطمه ای (به اعتبار) آن ها نمی زند؛ زیرا انتساب آن ها به مفضل مشهور است و ابن طاووس و جزوی به آن گواهی داده اند. افزون بر آن که متن آن دو شاهد صدقی بر صحت آن ها است.[174]

طباطبایی در تعلیقه خود بر کلام مجلسی، دیدگاه خود درباره اهلیلجه را این گونه بیان کرده است که حاصل خبر اهلیلجه، اثبات حجیت حکم عقل و بسنده نبودن حواس در احکام (خود) و اثبات وجود صانع از راه سببیت و اثبات وحدت وی از راه اتصال [هماهنگی] تدبیر است و این مطلبی است که از نظر عقلی و هماهنگی با نقلِ دیگر (آیات و روایات)، شکی در آن نیست.[175] با وجود این مشتمل بر تفاصیلی است که نه تنها شاهدی از نظر نقل و عقل بر آن نیست که برخلاف آن شاهد هست مانند وحیانی شمردن دانش ستاره شناسی و احکام نجوم و دانش طب.[176] علامه طباطبایی در ادامه به توضیح بشری و اکتسابی بودن این دانش ها پرداخته و در نهایت یادآور شده که ممکن است اصل این علم وحیانی باشد. از دیگر مطالب مشکل حدیث از نظر وی، اشاره آن بر یک حالت و بی کاهش و فزونی باقی ماندن دریاها است. در حالی که امروزه، دگرگونی های کلی دریاها از امور واضح است. کتاب و سنت نیز مؤید تغییر پذیری آن ها است. وی در پایان این گونه گمانه زنی کرده است که اصل خبر از حضرت  صادق علیه‌السلام صادر شده اما دچار تصرفاتی شده که آن را از استواری خارج کرده است .. شاهد این مطلب اختلاف فراوان نسخه های در حد یک و دو صفحه و اندماج (ترکیب و در هم آمیختگی مطالب) و دشواری بیانی موجود در اوائل و اواسط حدیث است.[177]

محقق کتاب به نقد سخنان فوق پرداخته است.[178]

3. مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة

1.بررسی آراء درباره مصباح الشریعة

مصباح الشریعة، یک از آثار  مشهور منتسب به امام  صادق علیه‌السلام با زمینه اخلاق و عرفان است که در منابع رجالی و کتاب شناختی متقدم، یادکردی از آن به چشم نمی خورد. نخستین بار ابن طاووس (د 664 ق) در برخی آثار خود این کتاب را به امام  صادق علیه‌السلام نسبت داده است. وی در الامان ضمن توصیه به همراه داشتن آن در صفر، آن را کتابی لطیف و شریف در شناخت سلوک توجه به خدا، و مشتمل بر اسرار دانسته است.[179]

پس از وی علامه حلی (د 726) و این فهد حلی (د 841 ق) چند حدیث از امام  صادق علیه‌السلام نقل کرده اند که در منبع دیگری یافت نمی شوند و ظاهرا از مصباح الشریعة برگرفته اند.[180]

با بهره گیری گسترده شهید ثانی (ی 966 ق) در آثار اخلاقی خود از مصباح الشریعة[181]، این اثر، به متون حدیثی، اخلاقی و تفسیری سده های پسین راه یافته است و عالمان متعددی از آن بهره برده اند.[182] این امر را می توان نشانه اعتماد ایشان به کتاب ارزیابی کرد. در عصر حاضر نیز محدث نوری (د 1320 ق) در مستدرک الوسائل به صورت گسترده از آن حدیث نقل کرده و در معرفی و ارزیابی منابع خود به تفصیل از اعتبار کتاب دفاع کرده است.[183] وی سرانجام این گونه اظهار نظر کرده که «دور نیست که مصباح الشریعة همان نسخه ای باشد که فضیل بن عیاض از امام  صادق علیه‌السلام روایت کرده است[184] که مطالب آن بر مذاق و مسلک (عرفانی ) اوست. من معتقدم که فضیل آن  را از سخنان حضرت در مجلس وعظ و اندرز گردآوری کرده است. و اگر به فرض در آن مطلبی با مضمونی مخالف دیگر احادیث باشد و تأویل آن ممکن نگردد، از خود فضیل است که بر طبق مذهب خود گفته است نه از افترا و دروغ پردازی او؛ که این امر با وثاقت او ناسازگار است».[185]

حسن مصطفوی نیز بر آن رفته که این کتاب لفظ و عبارت امام  صادق علیه‌السلام نیست. بلکه بهترین و پرارزش ترین مجموعه ای است که یکی از بزرگان بر جسته شیعه، آداب و معارف و اخلاق شیعه جعفری را در مقابل مؤلفات مذاهب دیگر تألیف و تدوین کرده و آن را به حضرت  صادق علیه‌السلام نسبت داده است و حقیقت این نسبت از لحاظ معنا و حقیقت است نه لفظ و عبارت. وی احتمال داده که مؤلف کتاب تمام مطالب آن را از روایات منقول از آن حضرت استنباط و استخراج کرده است. [186] وی سرانجام درباره اعتبار کتاب این گونه اظهار نظر کرده است: «در آداب و حکم و معارف، کتابی به این اختصار که جامع دقایق و لطایف اخلاق بوده و در عین حال در نهایت اتقان و اعتبار تألیف شده باشد، به دست ما نرسیده است.»[187] در مقابل عالمان یاد شده که بهره گیری ایشان می تواند نشانه معتبر دانستن کتاب یاد شده باشد، برخی دیگر به نقد اعتبار ان پرداخه اند. شیخ حر عاملی، دلیل بهره نگرفتن از مصباح الشریعۀ در تدوین کتاب هدایة الامة را ثبوت بی اعتباری کتاب به دلیل ثابت نبودن سند آن و در بر گرفتن مطالب منکَرِ مخالف احادیث متواتر دانسته است.[188]

علامه مجلسی گو این که از این کتاب در تدوین بحارالانوار بهره گرفته،[189] اما برخی مطالب آن را برای انسان عاقلِ ماهر، شک برانگیز و اسلوب آن را ناهمگون با دیگر سخنان امام شمرده است. وی آن گاه با نقل روایتی از امالی طوسی، به روایت شقیق بلخی از برخی اهل علم که در مصباح الشریعة نیز بخش هایی از آن آمده[190] این گونه نتیجه گیری کرده است که این اثر در نزد طوسی بوده و از آن بهره می گرفته اما وثوق کامل بدان نداشته و روایت آن از امام  صادق علیه‌السلام نزد وی ثابت نگشته بوده است. وی سرانجام این گونه اظهار نظر کرده که سند کتاب به صوفیه منتهی می‌شود و از همین روی مشتمل بر بسیاری از اصطلاحات ایشان و روایت از مشایخ و افراد مورد اعتماد ایشان است.[191] در همین راستا باید به دیدگاه سید حسن نصر (د 1354 ق) اشاره کرد که در شمار آثار وی، رساله ای یاد شده در این باب که نویسنده مصباح الشریعة، سلیمان صهرشتی (شاگرد شیخ طوسی) است که آن را از کتاب شقیق بلخی تلخیص کرده است. [192]

نویسنده ریاض العلماء نیز مصباح الشریعة را اثری معروف و متداول اما مجهول المؤلف شمرده که برخی از افاضل بن هشام بن حکم نسبت داده اند. وی روایت از افرادی متأخر از هشام و مطالب صوفیانه کتاب را دلیل بر نادرستی انتساب آن به وی شمرده و آن را از نگاشته های یکی از صوفیان دانسته است.[193] محدث ارموی در مقدمه خود بر شرح فارسی عبدالرزاق گیلانی بر مصباح الشریعة، پس از گزارش آراء گوناگون عالمان شیعه درباره اعتبار کتاب، بر آن رفته است که این کتاب «با این کیفیت و با این تعبیرات مغایر با اسلوب سایر آثار ثابته و مسلمه ائمه اطهار علیهم السّلام» به طور قطع و جزم از امام  صادق علیه‌السلام نیست. لیکن ممکن است که مؤلف کتاب که ظاهرا از متصوفه شیعی مذهب بوده است، مضامین صادره از آن حضرت را فراگرفته و به تعبیرات معهوده در میان متصوفه ادا کرده باشد. پس با وجود این می توان از این کتاب حد اعلای استفاده را در باب تذهیب اخلاق کرد. به ویژه با توجه به عنایت خاص ابن طاووس و شهید ثانی و پیروان ایشان به این کتاب.[194]

بر پایه آن چه یاد شد، در آثار فقهی کمتر به احادیث مصباح الشریعة استناد شده و در موارد استناد نیز ضعیف آن بازگو شده است. نراقی پس از نقل حدیثی از آن، ضعف ان را منجبر با عمل فقیهان دانسته است.[195] آیت الله خویی نیز در مقام استدلال به حدیثی از کتاب مورد بحث در باب اسباب غیبت، روایت را ضعیف السند شمرده است.[196] نویسنده المیزان اعتقاد به اعتبار مصباح الشریعة را در کنار دو اثر فقه الرضا و جامع الاخبار، نشانه افراط در حدیث گرایی قلمداد کرده است.[197]

2. تحلیل متنی مصباح الشریعه

به نظر می رسد برای ارزیابی انتساب کتاب به امام  صادق علیه‌السلام و در نتیجه اعتبار سنجی آن، با توجه به فقدان اسناد، تحلیل متنی کتاب از زوایای گوناگون ضروری است. مصباح الشریعة حاوی صد باب در موضوعات اخلاقی و عرفان عملی است. از این اثر نسخه های خطی بسیاری وجود دارد که اختلاف بسیاری با هم دارند.[198] در آغاز برخی نسخه های کتاب این عبارت آمده است: «اما بعد، فهذا الکتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة من کلام الامام الحاذق و فیاض الحقائق جعفر بن محمد الصادق علی آبائه و و علیه الصلاة و السلام و هو مبوب علی مأة باب».[199]

هر بابی پس از ذکر عنوان باب با تعبیر «قال الصادق علیه‌السلام» آغاز می‌شود که نشانه صدور تمامی مطالب باب از آن حضرت گرفته شده است.[200] در ضمن برخی ابواب احادیثی از حضرت رسول یا یکی از امامان پیشین یا پیامبران گذشته یا سخنان کسانی چون ابوذر و اویس قرنی آمده و غالباً در هر باب به یک یا چند آیه نیز استناد شده است. بنابراین مطالب کتاب بر چند دسته بخش پذیر است.

1.سخنان امام  صادق علیه‌السلام؛

2. روایات آن حضرت از پیامبر و امامان پیشین؛[201]

3. روایات آن حضرت از پیامبران گذشته (عیسی بن مریم، یحیی، داود، نوح، ایوب)[202] و احادیث قدسی خطاب به ایشان؛[203]

4. نقل قول هایی از برخی صحابیان پیامبر یا چهره های بنام در زهد یا تصوف که برخی از ایشان مانند کعب الاحبار، وهب بن منبه و سفیان بن عیینه در فرهنگ شیعی جایگاهی ندارند. این افراد عبارتند از: ابوذر،[204] ابن ابی کعب،[205] ابن مسعود،[206] زید بن ثابت،[207] ابوالدرداء،[208] کعب الاحبار،[209] وهب بن منبه،[210] اویس قرنی،[211] ربیع بن خثیم،[212] محمد حنفیه،[213] احنف بن قیس،[214] سفیان بن عیینه،[215]. چنان که گذشت متأخرترین فرد از افراد یاد شده سفیان بن عیینه است که در گذشته 198 ق است.

عناوین ابواب مفاهیم اخلاقی ارزشی (مانند: توکل، صدق، اخلاص، ذکر، خوف ) یا ضد ارزشی (مانند: عجب، طمع و حسد) است برخی عناوین نیز مانند حج، زکات، رکوع، سجود، تشهد و صوم به حوزه مباحث فقهی تعلق دارد.

محتوای کتاب در مجموع بیانگر حضور تعالیم نخستین تصوف در آن است. گو این که در این اثر مفاهیم متداول در متون تخصصی عرفان (مانند وجد، سُکََر، صحو و تجرید)[216] به کار نرفته اما رویکرد عرفانی آن از چند جهت قابل ملاحظه است. ابوابی با عناوین متعلق به متون عرفانی مانند الرعایة[217] (باب 9)، «العزلة» (باب 45)، «الراحة» (باب 54)، «الاحکام» (باب 57 –تفسیر اِعراب قلوب)، «الجهاد و الریاضه» (باب 80)، «الشوق» (باب 94)، «الدعوی» (باب 96) در مصباح الشریعة وجود دارد.

چنان که در ابواب دیگر حتی ابواب با عنوان های فقهی نیز رویکرد کتاب باطنی و عرفانی است. برای نمونه در باب زکات، بدون اشاره به مفاهیم فقهی زکات، زکات واجب بر هر یک از اندام های بدن تشریح شده و در باب حج به تفسیر باطنی مناسک حج پرداخته است. [218]  افزون بر این ها برخی تعابیر، اصطلاحات و آموزه‌های ویژه ادبیات صوفیانه نیز در آن به کار رفته است مانند: «معرفت و توحید»[219]، «حیات قلب با موت نفس»[220]، «تبری از حول و قوه خود»[221]، «واردات غیبی بر سرائر عارفان»[222]، عمارت باطن»[223]، «پنج تکبیر گفتن»[224] (کنایه از ترک کردن)، «دوام مراقبت و استقامت بر بساط خدمت و هیبت مطّلع»[225]، «خمود تحت هیبت و سلطان الله تعالی»،[226] «قدوم بر بساط  هیبت ملِک»[227]، «ساحات هیبت خدا»[228]، «منشور ولایت»[229] (درباره قرآن)، «ذوب روح»[230]، «انتزاج نور وقت با نور ازلی»[231]، «ضرورت، عدّة، فتوح، قوت»[232]، «اقسام خوردن به ترتیب برای اصفیا، اتقیا، متوکلین و مؤمنین»، «خداوند معنی سجود را سبب تقرب به خود با قلب، سرّ و روح قرار داده است»[233]، «میدان» در تعابیر «میدان تمنی»[234]، «میدان جهد و عبادت»[235]، « میدان هلاکت»[236]، «میدان حرص»[237]، اضافه واژه علم در مفهوم اصطلاحی آن به برخی مفاهیم ارزشی دینی: «علم التقوی و الیقین»[238]، «علم معرفة النفس»[239]، «علم الانفس (الانفاس)»،[240] «علم الحق و الباطل»[241] و «علم التوکل»[242]. و عباراتی مانند: «الدعاء استجابة الکل منک للحق و تذویب المهجة فی مشاهدة الرب و ترک الاختیار جمیعاً»[243]، «یمین الحزن، الانکسار و شماله الصمت»[244] و «تفسیر الرضا سرور القلب».[245] بر موارد یاد شده، نگاه منفی کتاب به قراء در باب «آفة القراء»[246] و ترجیح عبادت بر پایه رجاء بر عبادت مبتنی بر خوف [247] را باید افزود.

 

3. الگوی بیانی در مصباح الشریعه

در مصباح الشریعة از الگوهای بیانی متنوعی در بیان مطالب عرفانی بهره گرفته شده که برخی از آن ها از آلگوهای رایج در متون عرفانی است. مهم ترین این شیوه های عبارتند از:

1-تفسیر نمادین هر یک از حروف یک واژه به مطالب و مفاهیم عرفانی؛ برای مثال در تفسیر واژه عبد آمده است که «عین» علم بنده به خدا و «باء» بون (جدایی و دوری) او از غیر خدا و «دال» دنو (نزدیکی) او به خدای متعال است. گاه برای تحقق عملی یک مفهوم  اخلاقی، انجام دادن امور مورد اشاره حروف آن، توصیه شده است. درباره تفویض می خوانیم که تفویض پنج حرف است. هر حرفی از آن، حکمی دارد.  هر کس احکام آن ها را به جای آورد، به تفویض عمل کرده است: «فاء» [حاکی] از فنا هر همتی غیر خدا، و «واو» از وفای به عهد و تصویق وعد، و «یاء» یأس از نفس و یقین به خدا و «ضاد» ضمیر صاف برای خدا و ضرورت (نیازمندی) به او.[248]

2- بیان نشانه های مفهوم اخلاقی؛ برای نمونه برای نفاق بیست وشش نشانه برشمرده است مانند ادعای بدون معنا، مدح، مدح حب و حب مدح.[249]

3- همانند سازی و تصویر پردازی؛ مانند تشبیه دنیا به تصویری که سر آن کبر و چشم آن حرص و گوش آن طمع است … هر کس آن را دوست دارد، کبر برای او بر جای می گذارد و هر کس از آن خوشش آید برای او حرص به بار می آورد … .[250]

4- سبر و تقسیم؛ مانند ذکر پنج گونه برای حیا که هر کدام اهلی دارد و برای هر کدام مرتبه جداگانه هست (حیای ذنب، حیای تقصیر، حیای کرامت، حیای حب و حیای هیبت).[251]

5- تعریف و تفسیر مفاهیم اخلاقی؛ با بکارگیری تعابیر تفسیر …؛ صفة …؛ حقیقة …؛ اصل … نمونه: «تفسیر عبودیت عبارت از بذل کل است».[252] برخی از مفاهیم تعریف شده، عبارتند از: تقوی،[253] عفو[254]، رضا[255]، صبر[256]، جزع[257].

6- ریشه یابی و تعلیم مفاهیم اخلاقی؛ مانند ذکر ده ریشه و سبب برای وقوع غیبت.[258]

7- ذکر آثار اعمال؛ مانند آثار روزه داری،[259] عزلت،[260] پرخوری.[261]

8- بیان موارد و مصادیق (و زمینه های) وقوع یک فعل اخلاقی؛ نمونه: «ریا بیشتر در دیدن، گفتن، خوردن، نوشیدن، آمدن، هم نشینی، لباس، خنده، نماز، حج، جهاد، قرائت قرآن و دیگر عبادات ظاهری واقع می‌شود».[262] «وجوه غیبت با ذکر عیبی در خلقت، عقل، فعل، معامله، مذهب، جهل و مانند آن واقع می‌شود.»[263] و ذکر هشت آفت برای عالمان.[264]

9- بیان بایستگی های دستیابی به ارزش های اخلاقی یا دوری از آفات اخلاقی؛ مانند بیان نیازمندی های عالم (هشت امر) و نیازمندی های متعلم (هفت امر).[265]

4. نشانه های نادرستی انتساب کتاب به امام  صادق علیه‌السلام

در مجموع به نظر می رسد که مصباح الشریعۀ به دلایل متعددی قابل انتساب به امام  صادق علیه‌السلام نیست. و به احتمال توسط یکی از عرفای متقدم با بهره گیری از احادیث و سخنان بزرگان تدوین شده است. بخشی از احادیث پیامبر یا امامان دیگر که در مصباح الشریعۀ نقل شده، در منابع موجود حدیثی یافت می‌شود و قابل  ردیابی است؛ اما مطالبی که به امام  صادق علیه‌السلام نسبت داده شده ظاهراً در منابع موجود یافت نمی‌شود. نشانه های نادرستی انتساب کتاب به امام عبارتند از:

1-عدم یادکرد کتاب در منابع رجالی و کتاب شناختی متقدم؛

2- فقدان اسناد به امام؛

3- وجود تعابیری در متن کتاب که در احادیث معصومان به کار نمی رود و در سخن و نوشتار عالمان و نویسندگان دینی متداول است. تعابیری مانند: «حکی ان رجلاً قال لاحنف بن قیس»[266]، «کما دل الخبر»[267]، «حکی ان ربیع بن خیثم کان یسهر …»[268]، «روی ان ثعلبة الأسدی سأل رسول الله صلی‌الله علیه و آله »[269]، «کما ورد فی الدعاء …»[270]، «قال بعض الصحابة لبعضهم …»[271]. در بیان دلیل روی گردانی برخی از عبادت آمده است: «ما اعرض من اعرض عنها الابحرمان فوائد السلف  من العصمة و التوفیق؛ قیل لربیع بن خیثم ما لک لا تنام باللیل …»[272]، «و ذلک یطول شرحه هاهنا»[273]، «ان عزمت ان تقف علی بعض شعار المتوکلین .. فأعتصم بعروة هذه الحکایة و هی انه روی …»[274]، «لقد کان یطلب هذا العلم فی غیر هذا الزمان من کان فیه عقل و نسک و حکمة و حیاء و خشیة و أنا نری طالبه الیوم لیس فیه من ذلک شئ»[275]، «لا اعلم لاهل زماننا هذا شیئا اذا اتوا بهذه الخصال اسلم من النوم»[276]، «الاعتداء من صفة قراء زماننا و علامتهم»[277]، «فکان السلف لایزالون یشغلون …».[278]

4- اشکالات محتوایی: برخی از مطالب کتاب با آموزه‌های شناخته شده امامان شیعه ناسازگار می نماید. این موارد عبارتند از:

یک. در باب «در شناخت صحابه» سفارش شده که درباره اصحاب رسول خدا صلی‌الله علیه و آله وسلم که خداوند ایشان را به زیور تأیید و یاری و استقامت بر صحبت او در خوشی و ناخوشی آراسته و بر زبان پیامبر فضایل و کرامات ایشان را بازگو کرده، نباید بدگویی کرد و برگمان شد. و از هم نشینی با «اهل بدعت» دوری باید جست که مایه رویش کفر در قلب و گمراهی آشکار است.[279]

دو. در باب بیان حق و باطل ضمن توصیه به تقوا که متفقٌ علیه تمامی فرَق است، از ورود در اختلافات و مقالات (= مذاهب) مردمان پرهیز داده شده و پس عقاید اتفاقی امتِ برگزیده ذکر شده است.[280]

سه. در باب وسوسه آمده است: «وسوسه امری است خارج از قلب با اشاره معرفت عقل». این که معرفت عقلی سر چشمه وسوسه باشد با تعالیم اهل بیت علیهم السّلام هم خوانی ندارد.

چهار. در باب توکل آمده است که فردی از متوکلان از یکی از ائمه علیهم السّلام درباره توکل پرسید امام از پاسخ خود داری ورزید و از وی ساعتی مهلت خواست و پس از آن که به سائلی که رد می شد صدقه ای پرداخت کرد، پاسخ پرسشگر را داد و درباره حکمت درنگ خود در پاسخ دادن گفت: «لتعتبر المعنی قبل کلامی، اذا لم اکن ارانی ساهیا بسرّی و ربی مطّلع علیه ان اتکلم بعلم التوکل و فی جیبی دانق ثم لم یحل لی ذلک الا بعد ایثاره فافهم». در پی این سخن امام، پرسشگر ناله ای زد و سوگند یاد کرد تا زنده است به آبادی پناه نبرد و با بشری انس نگیرد. [281]

پنج. در باب فُتیا آمده است: «مفتی نیازمند شناخت معانی قرآن و حقایق سنن و باطن اشارات و آداب و اجماع و اختلاف (فقها) و آگاهی از اصول احکام اتفاقی و اخلاقی و سپس گزینش نیکو است». [282] آیا از نظر امام  صادق علیه‌السلام فتوا دادن نیاز مند دانستن اجماع و دانش اختلاف الفقهاء (فقه مقارن) است؟

شش. به طور کلی برخی از مطالب صوفیانه و آموزه‌های سخت گیرانه کتاب به ویژه آنچه در باب های توکل، عزلت، صمت، اکل و شوق آمده با روح تعالیم اهل بیت علیهم السّلام ناهماهنگ به نظر می رسد. چنان که شیخ حر عاملی با عبارت «ان فیه اشیاء منکرة مخالفة للمتواترات» [283] از آن تعبیر کرده است. برای نمونه در باب شوق از قول پیامبر اسلام آمده است که حضرت موسی در طول میقات چهل روزه، از شوق پروردگار چیزی نخورد و نیاشامید و نخوابید و چیزی در خواست نکرد. [284]

5- تعلق کتاب به حوزه حدیثی عامه؛ به نظر می رسد که متن در اصل به حوزه عامه متعلق است. چنان که یاد شد، مصباح الشریعۀ بابی در شناخت صحابه دارد که در ضمن تحذیر از بدگویی صحابه، از هم نشینی با اهل بدعت پرهیز داده شده است. [285] از سوی دیگر بابی در شناخت ائمه علیهم السّلام دارد. محدث نوری با توجه به این که در فهرست نسخه در اختیار وی، مجموع ابواب کتاب یک صد و یک باب بوده، بر آن رفته که باب شناخت صحابه «تدلیس برخی مدلسان» است. [286] به نظر می رسد در داوری درباره الحاقی بودند یکی از دو باب معرفت ائمه و معرفت صحابه  به قرائن موجود باب معرفت ائمه را باید الحاقی دانست. نخست آن که مجموع مطالب کتاب و ادبیات آن نشان می دهد که با متنی صوفیانه و متأخر از عصر امام  صادق علیه‌السلام مواجه هستیم که مضامین آن با تصوف عامه هماهنگ است.

دوم آن که باب معرفت ائمه در شماری از نسخه های کتاب از جمله نسخه مورد استفاده عبد الرزاق گیلانی [287] و چاپ علی زیعور [288] نیامده است. چنان که باب معرفت ائمه در نسخه چاپ حسن مصطوفی در کنار باب معرفت انبیا و معرفت صحابه نیامده، بلکه به عنوان باب 99 آمده است که می تواند شاهدی برالحاقی بودن آن باشد. از نظر مصطوفی نیز ظاهرا باب معرفت ائمه از ملحقات کتاب است. از همین روی باب برّ والدین و باب موعظه هر دو یک شماره (باب 72) خورده است. [289]

قرینه سوم آن که باب معرفت ائمه برخلاف ابواب دیگر که پس از عبارت قال الصادق علیه‌السلام با بیان سخنی از حضرت می آغازند و پس از آن احادیث دیگر معصومان یا سخنان افراد دیگر نقل می گردد، پس از عبارت قال الصادق علیه‌السلام با این عبارت آغاز شده است: «روی باسناد صحیح عن سلمان الفارسی (ره) قال: دخلت … ». آن گاه حدیثی بلند با مضمون خلقت نوری امامان دوازده گانه و نص برایشان و اشاراتی به ظهور و رجعت نقل شده است. [290] این حدیث که در برخی منابع حدیثی مورد تأمل ذکر شده [291] به طور کلی با فضای کتاب مصباح الشریعه بیگانه است.

قرینه چهارم بر وابستگی کتاب به حوزه حدیث و تصوف عامه، وجود احادیثی عامی در آن است. احادیثی که در منابع عامه نقل شده اند و در منابع حدیثی شیعه یافت نمی شوند. نمونه این احادیث عبارتند از:

قال النبی صلی‌الله علیه و آله وسلم أکثر منافقی أمتی قراءها. [292]

قال رسول الله صلی‌الله علیه و آله وسلم ، أیعجز أحدکم ان یکون کأبی ضمضم قیل یا رسول الله و ما أبو ضمضم؟ قال صلی‌الله علیه وآله رجل ممن قبلکم کان إذا أصبح یقول اللهم إنی قد تصدقت بعرضی علی الناس عامه. [293]

روی أن ثعلبة الأسدی سأل رسول الله صلی‌الله علیه و آله وسلم عن هذه الآیة: (یا أیها الذین آمنوا علیکم أنفسکم لا یضرکم من ضل إذا اهتدیتم) فقال رسول الله صلی‌الله علیه و آله وسلم : «و أمر بالمعروف و انه عن المنکر واصبر علی ما أصابک» [294] حتی إذا رأیت شحا مطاعا وهوی متبعا و اعجاب کل ذی رأی برأیه فعلیک بنفسک ودع عنک العامة. [295]

قال النبی صلی‌الله علیه و آله وسلم : ما جبل ولی الله الا علی السخاء؛ [296]

5- مصباح الشریعه و منهاج العارفین

چنان که گذشت مصباح الشریعۀ از نظر ساختار و درون مایه از شاخصه های بر جسته متون صوفیانه برخوردار است. با پی جویی مطالب مصباح الشریعه در متون عرفانی به اثری به نام منهاج العارفین در مجموعه رسائل ابو حامد غزالی (د 505) می رسیم که رساله مختصری شامل 27 باب است. [297] با سنجش منهاج العارفین با مصباح الشریعه، همسانی های شگفتی انگیزی از نظر عناوین و مطالب ابواب، میان دو به چشم می خورد. [298] عناوین ابواب مشترک شامل تمام ابواب مربوط به آداب و احکام [299] و برخی ابواب دیگر مانند شکر، عزلت و تفکر است. با توجه به این که مقایسه تک تک ابواب به درازا می انجامد، در این جا گزارش مختصری از اشتراکات آن دو ارائه می‌شود.

نمونه 1. مصباح الشریعه: (الباب السادس و الخمسون فی البیان):

قال الصادق علیه‌السلام : نجوی العارفین تدور علی ثلاثه أصول: الخوف و الرجاء و الحب فالخوف فرع العلم و الرجاء فرع الیقین و الحب فرع المعرفه فدلیل الخوف الهرب و دلیل الرجاء الطلب … [300]

منهاج العارفین: (باب البیان نحو المریدین [301] ):

یدورعلی ثلاثۀ اصول: الخوف و الرجاء و الحب، فالخوف فرع العلم و الرجاء فرع الیقین و الحب فرع المعرفه بدلیل الخوف الهرب و دلیل الرجاء الطلب … [302]

نمونه 2: مصباح الشریعه: الباب السابع و الخمسون فی الاحکام

قال الصادق علیه‌السلام : اعراب القلوب علی أربعه أنواع رفع و فتح و خفض ووقف فرفع القلب فی ذکر الله و فتح القلب فی الرضا عن الله تعالی … [303]

منهاج العارفین: باب الاحکام: و اعراب القلوب علی اربعه انواع: رفع و فتح و خفض و وقف، فرفع فی ذکر الله تعالی، و فتح القلب فی الرضاء عن الله تعالی … [304]

نمونه 3. در باب سجود در مصباح الشریعه آمده: «فاسجد سجود متواضع لله ذلیل علم أنه خلق من تراب یطؤه الخلق». [305]

منهاج العارفین: «و اسجد لله سجود عبد متواضع علم انه خلق من تراب یطؤه جمیع الخلق.»[306]

نمونه 4: مصباح الشریعه باب رعایت:

«قال الصادق علیه‌السلام: من رعی قلبه عن الغفلة … قال رسول الله صلی‌الله علیه و آله وسلم : طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة و هو العلم الأنفس.[307] فیجب أن یکون نفس المؤمن علی کل حالی فی شکر او عذر علی معنی ان قبل ففضل و ان رد فعدل و تطالع الحرکات فی الطاعات بالتوفیق و تطالع السکون عن المعاصی بالعصمه و قوام ذلک کله بالافتقار إلی الله تعالی و الاضطرار و الخشوع و الخضوع و مفاتحها الإنابیه إلی الله تعالی مع قصر الامل بدوام ذکر الموت …».[308]

منهاج العارفین باب رعایت:

«قال رسول الله صلی‌الله علیه و آله وسلم طلب العلم فریضه علی کل مسلم و هو علم الانفاس فیجب أن یکون نفس المرید شکراً او عذراً فان قیل[309] ففضل؛ و ان رد فعدل. فطائع[310] الحرکۀ بالتوفیق و السکوت بالعصمه و لا یستقم[311] ذلک له الا بدوام الافتقار و الاضطرار. و مفتاح ذلک ذکر الموت …»[312]

نمونه 5: (در نمونه زیر جابجایی گوینده ها و صاحبان اقوال کاملاً مشخص است): مصباح الشریعه (باب دعا):

«قال الصادق علیه‌السلام: احفظ أدب الدعاء و النظر من تدعو؟ و لماذا تدعوا؟ و حقق عظمة الله و کبریائه و عاین بقلبک علمه بما فی ضمیرک و اطلاعه علی سرک و ما تکن و ما تکون فیه من الحق و الباطل و اعرف طرق نجاتک و هلاکک کیلا تدعو الله تعالی بشئ عسی فیه هلاکک و أنت تظن ان فیه نجاتک. قال تعالی: «و یدع الانسان بالشر دعائه بالخیر و کان الانسان عجولا»[313] و تفکر ماذا تسأل و الدعاء استجابة الکل منک للحق و تذویبا لمهجة فی مشاهدة الرب و ترک الاختیار جمیعا و تسلیم الأمور کلها ظاهرا و باطنا الی الله تعالی فإن لم تأت بشرط الدعاء فلا تنظر الإجابة فإنه یعلم السر و اخفی فلعلک تدعوه بشئ قد علم من سرک خلاف ذلک. قال بعض الصحابة لبعضهم: أنتم تنتظرون المطر و انا انتظر الحجر. و اعلم انه لو لم یکن الله أمرنا بالدعاء لکان إذا أخلصنا الدعاء تفضل علینا بالإجابة فکیف قد ضمن ذلک لمن اتی بشرائط الدعاء. و سئل رسول الله صلی‌الله علیه و آله وسلم من اسم الله الأعظم فقال صلی‌الله علیه و آله وسلم کل اسم من أسماء الله الأعظم ففرغ قلبک عن کل ما سواه و ادعه تعالی بای اسم شئت فلیس لله فی الحقیقة اسم دون اسم بل هو الله الواحد القهار. قال النبی صلی‌الله علیه و آله وسلم: ان الله لا یستجیب الدعاء من قلب لاه. قال الصادق (علیه‌السلام): إذا أراد أحکم ان لا یسأل ربه إلا أعطاه فلییأس من الناس کلهم و لا یکن رجاه الا من عند الله عز و جل فإذا علم الله تعالی ذلک من قلبه لم یسأله شیئا إلا أعطاه. فإذا أتیت بما ذکرت لک من شرائط الدعاء و أخلصت سرک لوجهه فأبشر بإحدی ثلاث: اما ان یعجل لک ما سئلت و اما ان یدخر لک ما هو أفضل منه و اما ان یصرف منک من البلاء ما لو أرسله إلیک لهلکک. قال النبی صلی‌الله علیه و آله وسلم قال الله تعالی: من شغله ذکری عن مسئلتی أعطیته أفضل ما اعطی للسائلین قال الصادق (علیه‌السلام): لقد دعوت الله مرۀ فاستجاب لی  و نسیت الحاجة لأن استجابته باقباله عبده عند دعوته أعظم و أجل مما یرید منه العبد و لو کانت الجنة و نعیمها الابدی و لیس یعقل ذلک الا العاملون المحبون العارفون صفوة لله و خواصه.»[314] 

منهاج العارفین (باب دعا):

«و احفظ آداب الدعاء و انظر من تدعوا و کیف تدعو و لماذا تدعو و لماذا تسأل و الدعاء استجابة الکل منک للحق و ان لم تأت بشرط الدعاء فلا تشترط الاجابۀ. قال مالک بن دینار: انمت تستبطئون المطر و انا استبطئ الحجر و لو لم یأمر الله سبحانه بالدعاء لوجب علینا أن ندعوه  و لو لم یشترط لنا الاجابة لکنا اخلصنا له الدعاء تفضل بالاجابة. فکیف و قد ضمن ذلک لمن اتی بشرط الدعاء قال الله تعالی: قل ما یعبأ بکم ربی لولا دعائکم[315] و قال تعالی: ادعونی استجب لکم[316] و سئل ابویزید البسطامی عن اسم الله الاعظم، فقال: فرغ قلبک من غیره من غیره ادعه اسمائه بأی اسمائه شئت. و قال یحیی بن معاذ اطلب صاحب الاسم. و قال رسول الله صلی‌الله علیه و آله  لا یستجیب الله دعاء من قلب لاه فاذا اخلصت فابشر باحدی ثلاث اما ان یجعل لک ما سألت، و اما أن یدخر لک ما هو اعظم منه، و اما ان یصرف عنک من البلاء ما لو صبه علیک لهلکت و ادع مستجیر لا دعاء مشیر روی عن رسول الله صلی‌الله علیه و آله وسلم  انه قال: قال الله تبارک و تعالی من شغله ذکری عن مسألتی اعطیته افضل ما اعطی السائلین. و قال ابوالحسین الوراق: دعوت الله مرة فاستجاب دعائی فنسیت الحاجة فاحفظ حق الله عز و جل علیک فی الدعاء و لا تشتغل بحظک فانه اعلم بمصلحتک.[317]

نمونه دیگر دگرگونی در نقل قول ها در باب عبادت به چشم می خورد. در مصباح جمله «عجبت لطالب فضیلۀ تارک فریضة»[318] از امام زین العابدین علیه‌السلام نقل شده، و در منهاج از قول یحیی بن معاذ آمده است.[319]

بر همین اساس در ابواب دیگر نیز همانندی هایی بیش و کم میان دو اثر یاد شده وجود دارد. این همسانی ها، نشانه تعلق هر دو اثر به میراث صوفیه است. [320] گو این که نمی توان قاطعانه تأخر و در نتیجه بهره گیری یکی از دیگری را مشخص کرد.

از مجموع آن چه یاد شد، [321] می توان دریافت که مصباح الشریعه با وضعیت فعلی، بنا به دلایل و قرائنی که گفته شد قابل انتساب به امام جعفر صادق علیه‌السلام نیست و در دوره پس از آن حضرت و در فضایی صوفیانه تدوین شده است. [322] البته احتمال دارد که در تدوین آن از لفظ یا معنای برخی کلمات آن حضرت نیز استفاده شده باشد. این احتمال وجود دارد که جمله یا جملات آغازین ابواب از امام  صادق علیه‌السلام و بقیه ایضاح و شرح نویسنده کتاب باشد. این امر در دقت در چگونگی نگارش برخی ابواب آشکار است. برای نمونه چگونگی تدوین باب غیبت احتمالا به این صورت بوده است که دو جمله نخست یعنی «غیبت بر هر مسلمان حرام است و صاحب آن در هر حال گناه کار است» از امام  صادق علیه‌السلام است اما تأمل در سبک پردازش مطالب بعدی احتمال صدور آن از امام را بسیار بعید می نماید. چرا که پس از جمله یاد شده، «صفت غیبت» یعنی تعریف غیبت و چگونگی تحقق آن بیان شده و در ضمن به حدیثی قدسی و آیه ای از قرآن استناد شده است. آنگاه تصریح شده که وجوه غیبت باذکر عیبی در خلق و عقل و فعل و «معاله» و مذهب و جهل و امثال آن واقع می‌شود. و پس از آن ده امر به عنوان اصل و علت غیبت ذکر شده است. این گونه تألیف و تدوین شیوه عالمان اخلاق و عرفان است  نه امامان شیعه. [323]

4. الجعفریات

الاشعیثات یا الجعفریات یا العلویات یا کتاب روایة الابناء عن الاباء من آل الرسول الله صلی‌الله علیه و آله وسلم  نام های اثری است مرتبط با امام  صادق علیه‌السلام که برخی منابع از نگاشته های آن حضرت شمرده شده است. این کتاب شامل هزار حدیث فقهی –اخلاقی با اسناد واحد است که امام کاظم از امامان پیشین و رسول خدا صلی‌الله علیه و آله وسلم نقل کرده است. اسناد احادیث کتاب عبارت است از: محمد بن محمد بن اشعث کوفی مصری از موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر علیهما السلام از پدرش اسماعیل از موسی بن جعفر از جعفر بن محمد علیها السلام از پدران گرامی خود. [324] از آن جا که تمام روایات کتاب از طریق ابن اشعث روایت شده، الاشعثیات نامیده شده و از این نظر که احادیث آن از طریق امام  صادق علیه‌السلام نقل گشته، الجعفریات نام گرفته است. [325] افزون بر احادیث مروی با اسناد واحد یاد شده، از میانه های باب سخاء (در کتاب سیَر و آداب) [326] احادیثی به روایت محمد بن اشعث از طرق عامی در خلال احادیث دیگر گنجانده شده است.

در کنار احادیث فقهی مرتب به ابواب فقهی که حجم غالب کتاب را به خود اختصاص داده، «کتاب السیر و الآداب» [327] شامل احادیث موضوعی در اخلاق و آداب و کتاب التفسیر [328] شامل احادیث تفسیری در خور توجه است. [329]

درباره مؤلف الجعفریات چند احتمال مطرح است: 1. محمد بن محمد بن اشعث؛ برخی ابن اشعث را نویسنده کتاب شمرده اند. [330] جلالی بر این باور است که وی مؤلف کتاب نیست. زیرا چنان که نجاشی تصریح کرده ابن اشعث کوفی مقیم مصر دارای کتاب الحج بوده که در آن روایات عامه از امام  صادق علیه‌السلام را ذکر کرده بوده است. [331] روشن است که کتاب الحج با این ویژگی قابل تطبیق با الجعفریات نیست. از سوی دیگر طوسی تصریح کرده که ابن اشعث نسخه ای از موسی بن اسماعیل بن امام کاظم از نیاکانش روایت می کند. [332] تعبیر روایت نسخه با نگارش کتاب از سوی وی ناسازگار است. [333] چنان که روایت افرادی غیر از ابن اشعث از موسی بن اسماعیل به امام کاظم از پدران خود [334] (همانند سند الجعفریات) می تواند نشانه دیگری بر نفی انتساب کتاب به ابن اشعث باشد.

2. موسی بن اسماعیل بن امام کاظم علیه‌السلام برخی از سخن مجلسی که بیشتر احادیث نوادر راوندی را بر گرفته از کتاب های موسی بن اسماعیل بن امام کاظم به روایت سهل دیباجی از ابن اشعث از وی دانسته است، [335] این گونه برداشت کرده اند که از نظر وی موسی بن اسماعیل مؤلف کتاب بوده است. [336]

3. اسماعیل بن امام کاظم علیه‌السلام ؛ در برخی منابع نیز وی به عنوان نویسنده کتاب معرفی شده است. [337] نویسنده مقدمه متن منتشر شده الجعفریات پس از پژوهشی در خور در شناسایی و اعتبار سنجی کتاب با نفی نگارش کتاب توسط ابن اشعث و موسی بن اسماعیل، بر آن رفته که نویسنده کتاب اسماعیل بن موسی است. از نظر وی کتاب هایی که در منابع رجالی برای اسماعیل بن موسی شمارش شده ذر الجعفریات موجود است. با اندکی فزونی که رجالیان ذکر نکرده اند. و البته این امر با نسبت دادن کتاب به ابن اشعث و موسی بن اسماعیل ناسازگار نیست. زیرا مقصود کتابی است که روایت آن منحصر به ایشان است. [338] وی هم چنین احتمال داده که آن بخش از الجعفریات که در ذیل آثار اسماعیل در منابع رجالی ذکر نشده، افزوده ابن اشعث یا موسی بن اسماعیل بوده باشد و شاید به همین دلیل هم به ابن اشعث منسوب گشته است. [339]

در مجموع به نظر می رسد که ضمن انتفای تدوین کتاب الجعفریات توسط امام  صادق علیه‌السلام ، می توان آن را مجموعه کتاب های اسماعیل بن امام کاظم دانست. زیرا عناوین ابواب آن با کتاب های وی هماهنگی نسبی دارد. عناوین ناهمخوان نیز دو احتمال وجود دارد: نخست آن که آن ابواب هم از کتاب های اسماعیل بوده باشد. توضیح آن که نجاشی 12 عنوان و طوسی 13 عنوان کتاب برای اسماعیل ذکر کرده اند. اما هر دو تصریح کرده اند که همه آثار وی را گزارش نمی کنند. [340] احتمال دوم آن که این ابواب از سوی ابن اشعث افزوده شده و متن موجود پدید آمده است. حضور احادیثی با طرق عامی در متن فعلی الجعفریات می تواند نشانه ای بر این امر باشد. [341]

از سوی دیگر موسی بن اسماعیل نیز افزون بر کتاب الصلاة و کتاب الوضوء، کتابی به نام جوامع التفسیر داشته که اتفاقا راوی آن ها نیز ابن اشعث است. [342] کتاب التفسیر موجود در الجعفریات می تواند همین کتاب تفسیر بوده باشد. [343]

4. امام  صادق علیه‌السلام . [344] به نظر می رسد که دلیل کافی برای انتساب تدوین کتاب به امام  صادق علیه‌السلام وجود ندارد.

گفتنی است که اعتبار کتاب الاشعثیات در میان عالمان شیعه مورد گفتگو است.[345] ابن طاووس با ستایش از اسناد کتاب در شماری از آثار خود از آن حدیث نقل کرده و علامه حلی در اجازه خود به بنی زهره از این اثر یاد کرده است.[346] شهید اول افزون بر نقل حدیث در آثار فقهی خود[347] به تلخیص آن

پرداخته است.[348] چنان که میرزای نوری و نویسنده مقدمه الجعفریات به تفصیل از اعتبار آن دفاع کرده اند. اما برخی از فقیهان شیعه به نقد متنی و اسنادی کتاب پرداخته اند.[349]

5.تفاسیر منسوب به امام  صادق علیه‌السلام

در گفتگو از تفسیر امام  صادق علیه‌السلام چند تفسیر مورد نظر است که به اجمال معرفی می گردد.

الف. تفسیر منقول در حقائق التفسیر سلمی و زیادات آن

در سنت تصوف اسلامی امام  صادق علیه‌السلام از جایگاه والایی برخوردار است. چنان که ابونعیم اصفهانی  بخشی از کتاب حدیثی –عرفانی خود حلیۀ الاولیاء را به نقل سخنان آن امام همام اختصاص داده[350] و عطار نیشابوری یادکرد مشایخ صوفیه را از باب تبرک، با امام  صادق علیه‌السلام آغاز و از آن حضرت با تعابیر بلندی یاد کرده است.[351] ابو عبدالرحمن سلمی (333 –412 ق) [352] صوفی به نام خراسان در تفسیر عرفانی خود به نام حقائق التفسیر[353] که شامل گردآوری و تنظیم تفسیرهای عرفانی و اشاری صوفیان متقدم چون ابن عطاء (د 309 یا 311 ق)، ابو الحسین نوری (د 295 ق) و حسین بن منصور حلاج (م 309 ق) است، تفاسیری عرفانی در ذیل آیات قرآن نقل کرده که گفته می‌شود از امام  صادق علیه‌السلام است. وی در آغاز کتاب خود پس از ذکر عنایت علمای ظاهر به مباحثی چون ناسخ و منسوخ این گونه آورده است: «و لم یشتغل احد منهم بجمع فهم خطابه علی لسان اهل الحقیقة الا آیات متفرقة نُسبت الی ابی العباس بن عطاء و آیات ذُکر [354]   أنها عن جعفر بن محمد الصادق رضی الله عنهما علی غیر ترتیب و کنت قد سمعت منهم فی ذلک حروفا استحسنتها، اجببت أن ذلک الی مقالتهم …»[355] ماسینیون نخستین بار این تفسیر را معرفی کرده[356] و پل نویا، مجموع بیانات تفسیری امام را از حقائق التفسیر استخراج و به صورت مستقل منتشر کرده است.[357] نیز علی زیعور تفاسیر امام را از یکی از نسخه های خقائق التفسیر استخراج و همراه مصباح الشریعة انتشار داده است.[358]

 

آن چه در تفسیر سلمی آمده بیانات کوتاهی در تفسیر عرفانی و اشاری[359] آیات برگزیده ای از قرآن از آغاز تا انجام به ترتیب سور است. مطالب منقول از امام اغلب فاقد اسناد است.[360] سلمی پس از نگارش حقائق التفسیر، اثر دیگری در استدراک تفسیر نخست خود به نام زیادات حقائق التفسیر گردآوری کرده است.[361] این اثر بر همان ساختار و سبک حقائق و به اندازه نصف آن است. زیادات نیز شامل تفاسیری از امام  صادق علیه‌السلام است که اغلب فاقد اسناد اند.[362]

تفسیر سلمی از دیرباز از سوی برخی از رجالیان و تفسیر پژوهان مخالف تفاسیر اشاری و صوفیانه مورد نقد و طعن بوده است.[363] چنان که گذشت تفاسیری که سلمی به امام  صادق علیه‌السلام نسبت داده، اغلب فاقد اسناد است. و گویا این که خود نیز از سوی برخی رجال شناسان عامه تضعیف و به وضع حدیث برای صوفیه متهم شده است،[364] احتمالا مطالب تفسیری موجود در محافل و مکتوبات صوفیان پیشین را گردآوری کرده است. این تفاسیر در سنت امامیه ناشناخته بوده و در منابع ایشان به جز نقل قولی که در سعد السعودابن طاووس[365] – بنا به شیوه خاص آن در نقل نمونه هایی از تفاسیر فرَق –آمده، در متون تفسیری و حدیثی امامیه مطالب تفسیر منتسب هیچگاه تداول نداشته و مورد استناد و بهره گیری نبوده است. از سوی دیگر برخی مطالب منتسب به امام آشکارا با تعالیم اهل بیت علیهم السّلام ناسازگار است. از جمله ذکر و تفسیر آمین پس از سوره حمد[366]، جبرگرایی ذیل آیه «لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم»[367]، دعوت ابلیس از حضرت ایوب به سجده به وی برای رهایی از بلایی که گرفتار شده بود.[368]

در روایت تفسیری منسوب به امام  صادق علیه‌السلام در تفاسیر سلمی نه تنها نشانی از فضائل اهل بیت علیهم السّلام مشاهده نمی‌شود که آموزه‌های سنی نیز در آن مشهود است. چنان که آیه اکمال دین به روز بعثت پیامبر تفسیر شده [369] و در تفسیر آیه نور خلفای نخستین به عنوان نور زمین و نور طریق الی الله معرفی شده اند و به حدیث اصحابی کالنجوم استناد شده است.[370] نیز در تفسیر آیه «لا یستوی منکم من أنفق من قبل الفتح و قاتل أولئک أعظم درجة من الذین أنفقوا من بعد و قاتلوا»[371] از امام  صادق علیه‌السلام نقل کرده است:

«قال جعفر: الإرادة القویة و الإیمان السلیم للمهاجرین و أهل الصفة و إمامهم و سیدهم الصدیق الأکبر و هم الذین لم یؤثروا الدنیا علی الآخرة … فخصهم الله من بین الأمة بقوله «لا یستوی منکم من أنفق من قبل الفتح و قاتل».[372]

هم چنین از قول امام  صادق علیه‌السلام اسوه پیامبر در آیه لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة[373] به اشتغال (پرداختن) به سنت پیامبر و حفظ حرمات اهل بیت علیهم السّلام و اصحاب او تفسیر شده است.[374]  این تفسیر همسو با دیدگاه عمومی اهل سنت درباره اهل بیت علیهم السّلام و اصحاب پیامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم است.

افزون بر این ها درون مایه صوفیانه و حضور گسترده واژگان فنی عرفانی در آن نشان از تأخر متن از روزگار امام  صادق علیه‌السلام دارد.[375] برای نمونه ذیل آیه « و تری الناس سکاری»[376] آورده است: «قال جعفر: اسکرهم ما شاهدوا من بساط العز و  سلطان الجبروت و سرادق الکبریاء حتی الجأ النبیین أن قالوا نفسی نفسی».[377]

بنابر آن چه یاد شد، دلیل موجهی بر انتساب تفاسیر مندرج در حقائق التفسیر و زیادات آن به امام  صادق علیه‌السلام وجود ندارد.[378] از همین رو است که این تفسیر که در محافل صوفیه رواج داشته، هیچ گاه در میان امامیه به عنوان یک متن از امام به رسمیت شناخته نشده و مورد استفاده قرار نگرفته است.[379]

ب. نسخه کتاب خانه نافذ پاشا

اخیرا نسخه عکسی تفسیری منتسب به امام  صادق علیه‌السلام موجود در کتاب خانه نافذ پاشا (در استانبول) انتشار یافته است. [380] نسخه منتشر شده تفسیر اشاری و صوفیانه آیات برگزیده ای از سور قرآن کریم از آغاز تا پایان است. متن  تفسیر پس از خطبه ای با اذبیات عرفانی با این سند شروع می‌شود که رجال آن ناشناخته اند: «قال احمد بن محمد بن محمد بن حرب حدثنا ابو طاهر بن مأمون قال حدثنی ابو محمد الحسن بن محمد بن حمزة قال حدثنی عمی ابو محمد الحسن بن عبد الله عن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا علیه‌السلام [381] عن ابیه موسی بن عن ابیه جعفر بن محمد الصادق …»

برخی احمد بن حرب واقع در آغاز سند کتاب را –که دانسته نیست راوی یا نویسنده متن است –با صوفی سده سوم هجری یعنی ابو عبد الله احمد بن حرب نیشابوری (د 234 ق) [382] تطبیق کرده و احتمال داده اند که وی همان است که در روایت زیر نیز نامی از وی آمده است. [383] «… حدثنا عبد السلام بن صالح أبو الصلت الهروی، قال: کنت مع علی بن موسی الرضا علیهما السلام، حین رحل من نیشابور و هو راکب بغلة شهباء، فإذا محمد بن رافع و أحمد بن حرب و یحیی بن یحیی و إسحاق بن راهویه وعدۀ من أهل العلم قد تعاقوا بلجام بغلته فی المربعة فقالوا …» [384] دانسته نیست احمد بن حربی که معاصر امام رضا علیه‌السلام و در گذشته سال 234 ق است چگونه با احمد بن حربی که با شش واسطه از امام رضا روایت می کند، قابل تطبیق است. پس از اسناد یاد شده، در سراسر متن با تعبیر قال ص ع (= الصادق علیه‌السلام ) تفاسیر منسوب به آن حضرت ذیل آیات ذکر شده است. افزون بر سخنان منسوب به امام  صادق علیه‌السلام ، در موارد زیادی احادیثی از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم و حضرت امیر علیه‌السلام و به ویژه امام باقر و سخنانی از افراد دیگر [385] نقل شده است.

در سنجش میان تفسیر امام  صادق علیه‌السلام منقول در تفسیر سلمی با نسخه تفسیر منتسب، چنین می نماید که هر دو تفسیر از همسانی های فراوانی از نظر سبک و درون مایه بر خورداراند. تفاوت آن دو به طور عمده در دو امر است: نخست آن که در تفسیر منتسب، آیات بر گزیده بیشتری از تمام سوره ها و با تفضیل بیشتر تفسیر شده است. از سوی دیگر ساختار آن به کتابی تدوین و پردازش شده توسط عالمی صوفی مشرب همانندی بیشتری دارد. از همین روی نقل اقوال از صوفیان دیگر و نقل شعر در آن مشهود است و تعابیری مانند قیل و یقال در ان فراوان به کار رفته است.

دوم آن که در کنار احادیثی که در تفسیر منتسب در فضائل اهل بیت علیهم السّلام وارد شده احادیث متعددی در فضائل خلفا در ان نقل گشته [386] و در مجموع صبغه صوفیانه و سنی گرایانه آن بیشتر است و نشانه های آشکاری بر بر ساخته بودن آن می توان یافت و به طور مشخص مطالبی در آن وجود دارد که با مبانی کلامی امامیه و داده های تاریخی ناسازگار است. از جمله در جایی آمده که آفرینش پیامبران از نور جسم پیامبر اسلام و آفرینش عارفان از نور قلب پیامبر بوده است. [387] در جایی دیگر آمده است که پیامبر از شوق خدا چنان گریست که دو و سه و چهار بار بینایی خود را از دست داد. [388] گاه برخی دشواری های ادبی نیز در آن به شهود است. در تفسیر آیه «وقلیل من عبادی الشکور» [389] از امام  صادق علیه‌السلام آورده است: «الشاکر اربع؛ شاکر و شکور و شکار و حامد. » در حالی که وزن شکّار از ماده شکر به کار نمی رود. [390] جالب توجه است که پس از تفسیر گونه های چهار گانه شکر، مرتبه نخست را ویژه عابد (درست: عابدین) و دوم را از آن «نبیین» و سوم را از آن «عارفین» و چهارم را ویژه «مشتاقین متحیر» دانسته است. و بدین سان مرتبه پیامبران پایین تر از عارفان و مشتاقان قرار گرفته است. [391] چنان که به نظر می رسد تدوین این نیز متأخر تر از تفسیر سلمی است. و درجه احتمال انتساب آن به امام  صادق علیه‌السلام از تفسیر منقول در تفسیر سلمی نیز بسی پایین تر است.

ج. تفسیر نعمانی

تفسیر مشهور به نعمانی که رساله ای در علوم قرآنی (گونه شناسی آیات قرآن) و برخی مباحث کلامی منسوب به امیر المؤمنین علیه‌السلام است [392] ، در برخی منابه به امام  صادق علیه‌السلام نسبت داده شده است. در این رساله، پس از مقدمه حدیثی به نقل از کتاب تفسیر قرآن نعمانی با اسناد وی از امام  صادق علیه‌السلام نقل و آن گاه مطالب منسوب به امیر مؤمنان علیه‌السلام ذکر شده است. ظاهرا کسانی که این رساله را به امام  صادق علیه‌السلام نسبت داده اند، مطالب منقول از حضرت امیر را نیز روایت امام  صادق علیه‌السلام از آن حضرت دانسته اند. [393] به هر روی در صورت ثبوت نسبت تمام رساله به امام  صادق علیه‌السلام ، آن حضرت راوی رساله خواهند بود.

از سوی دیگر علامه مجلسی رساله دیگری یاد کرده همانند رساله نعمانی (اما مبوب و با فزونی برخی احادیث) که آن را به طریق وجاده دریافت کرده است. این رساله به روایت ابن قولویه از ابوالقاسم سعد اشعری –که در سند از وی به عنوان نویسنده رساله یاد شده –و با اسناد منقطع از اشعری تا امام  صادق علیه‌السلام است که آن حضرت از امیر المؤمنان نقل کرده است. [394] همان سان که انتساب تمام متن اول رساله به حضرت امیر علیه‌السلام نادرست می نماید، انتساب تمام متن دوم نیز به روایت امام  صادق علیه‌السلام دشوار به نظر می آید. کاربرد تعابیری مانند «روی ان رجلا قرأ علی امیر المؤمنین علیه‌السلام » [395] ، «قرأ رجل علی ابی عبد الله علیه‌السلام » [396] ، «روی عن ابی الحسن الاول علیه‌السلام » [397] و «قد حکی جماعة من العلماء عن الائمه علیهم السّلام انهم قالوا» [398] نشان از نگارش کتاب توسط یکی از عالمان شیعه –ظاهرا همان سعد اشعری –دارد و روایت امام  صادق علیه‌السلام از حضرت امیر احتمالا اختصاص به حدیث صدر نوشتار دارد. [399]

درباره ارتباط تفسیر نعمانی با تفسیرخای عرفانی منسوب به امام  صادق علیه‌السلام برداشتی نادرست رخ داده که شایسته است به بیان آن بپردازیم. پل نویا در مقدمه ای که بر تصحیح خود از تفسیر امام (مستخرج از تفسیر سلمی) نگاشته، تفسیر نعمانی را روایتی شیعی از تفسیر امام در سلمی شمرده است. [400]برخی از معاصران که متن تفسیر نعمانی را ملاحظه کرده و به ناهمسانی آشکار میان آن و تفسیر عرفانی منسوب به امام را دریافته اند، به انتقاد از این سخن نویا پرداخته اند. چرا که هیچ گونه همگونی از نظر سبک و ادبیات و محتوا میان آن دو وجود ندارد. [401] به نظر می رسد این نقد وارد نیست. زیرا مقصود وی آن گونه که برخی نیز یاد آوری کرده اند، همسانی های فراوان میان تفسیر منقول در سلمی با نسخه نافذ پاشا (روایتی از نسخه بانکیپور) است که اشتباها وی آن را با تفسیر نعمانی مندرج در بحار الانوار یکسان انگاشته است. [402]

6. رسائل امام  صادق علیه‌السلام به روایت جابر بن حیان

در منابع رجالی متقدم، یادی از جابر بن حیان نشده است. [403] تنها ابن ندیم ضمن یاد کرد وی فهرستی بلند از آثار وی به دست داده است. وی پس از گزارش اختلاف موجود میان شیعه و فلاسفه و کیمیاگران در انتساب جابر به خود، یاد آور شده که از دیدگاه شیعه وی از بزرگان شیعه و از یاران امام  صادق علیه‌السلام بوده است و از این رو مراد از جعفر مورد اشاره در آثار وی، امام جعفر صادق علیه‌السلام است. هم چنان که گفته شده که وی از نزدیکان برمکیان بوده و مقصود جعفر، جعفر بن یحیی بن خالد (ق 187 ق)است. [404] ابن ندیم هم چنین با گزارش دیدگاه گروهی از دانشمندان و وراقان بزرگ مبنی بر انکار وجود تاریخی جابر، خود وجود وی را امری آشکار و معروف شمرده و از کتاب های وی در «مذاهب» (آراء) شیعه سخن گفته است. [405] بر پایه آن چه یاد شد، دیدگاه های عالمان و پژوهشگران معاصر درباره شخصیت جابر بن حیان اختلافی است. [406] در حالی که برخی وی را از شاگردان برجسته امام  صادق علیه‌السلام دانسته و آن حضرت را آموزگار وی در دانش شیمی شمرده اند. [407] برخی شاگردی جابر نزد امام و شیعه بودن وی را زیر سؤال برده اند. [408] حتی برخی وجود تاریخی وی را منکر شده و او را شخصیتی تخیلی و رمزی قلمداد کرده اند. [409]

به هر روی ابن خلکان (د 681) و تراجم نگاران پس از وی، از رسائل امام  صادق علیه‌السلام به روایت جابر بن حیان سخن گفته اند. گزارش ابن خلکان درباره امام  صادق علیه‌السلام این است: «او را در صنعت کیمیا و زجر (تفأل) و فال سخنانی است. و شاگردش ابوموسی جابر بن حیان صوفی طرسوسی، کتابی مشتمل بر هزار برگ تألیف کرده که متضمن رسائل جعفر  صادق علیه‌السلام است و آن پانصد رساله است [410] ». بر پایه این گزارش برخی رسائل جابر را جزء آثار امام  صادق علیه‌السلام یاد کرده اند. [411]

برخی انتساب این رسائل به امام را انتحالی از جابر به قصد پذیرش آن ها شمرده اند. [412] در برخی منابع نیز نگارش رسائل جابر زیر نظر امام  صادق علیه‌السلام از نظر زمانی امکان ناپذیر دانسته شده است. [413] نویسنده کار نامه اسلام با پذیرش واقعیت تاریخی جابر و احتمال ارتباط او با امام  صادق علیه‌السلام بر آن رفته که آثار جابر بعد ها به او منسوب گشته است. [414] در همین راستا برخی با عنایت به کثرت کتاب های منسوب به جابر بر آن رفته اند که این همه آثار نمی تواند کار یک نفر باشد، بلکه به مکتبی تعلق دارد که به نام مکتب جابر شناخته شده است و بسیاری از این آثار، نوشته های اسماعیلیان دوره های بعدی است. [415]

تحلیل دیگر آن است که رسائل، نوشته جابر با الهام از امام  صادق علیه‌السلام است. ابو زهره در تأیید این دیدگاه این گونه استدلال کرده است که معنا ندارد جابر به عنوان یک شیعی، رسائل امام را به نام خود بسته باشد. [416] آیت الله خویی نیز بر آن است که جابر مؤلفات خود را از امام اخذ کرده است. [417] محمد جواد مغنیه نیز بر آن رفته که جابر رسائل امام را در مؤلفات پر شمار خود درج کرده است. [418]

درباره انتشار رسائل جابر نیز باید گفت که تهرانی از اثری به نام رسائل جعفر یاد کرده که پانصد رساله منسوب به امام  صادق علیه‌السلام با گرد آوری جابر بن حیان است که در استراسبورگ، به سال 1530 م و 1625 م در 1000 صفحه منتشر شده است. [419] چنان که سی رساله از رساله های وی شامل متن کامل شماری و بر گزیده ای از شماری دیگر توسط احمد فرید مزیدی در بیروت انتشار یافته است. تهرانی افزون بر مجموعه رسائل، نسخه ای از یکی از رساله های جابر به نام الجفر الاسود را معرفی کرده است. وی بر پایه مطلبی در آغاز آن مبنی بر نقل و شرح حدیث جفر بر طبق سماع مستقیم از امام  صادق علیه‌السلام ، گمانه زنی کرده است که این اثر جزء همان رسائلی باشد که ابن خلکان به آن ها اشاره کرده یا شرح یکی از آن ها باشد. گو این که نام آن در سیاهه آثار جابر در فهرست ابن ندیم نیامده است. [420]

بنابر آنچه یاد شد، صرف نظر از ثبوت یا عدم ثبوت شاگردی جابر نزد امام  صادق علیه‌السلام ، دلیل متقنی بر انتساب نگارش رساله های منسوب به جابر به آن امام همام وجود ندارد.

دور نیست که اشتهار نظریه تاریخی شاگردی جابر نزد امام  صادق علیه‌السلام ، موجب شده که در برخی منابع، آثار و نسخه هایی در کیمیا به خود امام  صادق علیه‌السلام منسوب شده است. کتاب فی الکیمیاء [421] ، رسالۀ الوصایا و الفصول [422] ، تعریف تدبیر الحجر[423] ، رسالة فی الصناعة والحجر[424] ، رسالۀ فی الکسیر [425] و رسالة فی فضل الحجر و الموسی [426] آثاری منسوب به امام در زمینه شیمی و کار شناسی است. [427]

7. جفر

در منابع امامیه و اهل سنت درباره چیستی و محتوای جفر که در کنار کتابی به نام جامعه از آن یاد می‌شود، آراء گوناگونی مطرح شده است. در بسیاری از منابع عامه جفر به عنوان کتابی به امام  صادق علیه‌السلام نسبت داده شده است. [428]

ابن خلدون ظاهرا در پی آنچه ابن قتیبه از قول شیعه نقل کرده [429] درباره جفر این گونه آورده که اصل کتاب جفر آن است که هارون بن سعید [سعد] [430] عجلی –سر دسته زیدیان- کتابی داشت که از جعفر  صادق علیه‌السلام روایت می کرد در برگیرنده حوادث آینده که برای اهل بیت علیهم السّلام به گونه عام و برای برخی از ایشان به طور خاص رخ می دهد. و این کتاب برای جعفر و نظایر وی از رجال اهل بیت علیهم السّلام از راه کرامت رسیده بود. [431] شریف جرجانی بر آن است که جفر و جامعه دو کتاب از امیر مؤمنان است که حوادث آینده تا انقراض عالم به روش علم حروف در آن دو ذکر شده است و ائمه معروف از فرزندان وی به آن دو کتاب آگاه بودند و بر پایه آن حکم می کردند. [432] حاجی خلیفه پس از تعریف جفر به لوح قضا که همان عقل کل باشد و تعریف جامعه به لوح قدر که همان نفس کل باشد، «علم جفر و جامعه» را عبادت از علم اجمالی به لوح قضا و قدر دانسته که شامل امور کلی و جزئی گذشته و آینده است. [433] وی سپس از قول برخی آورده است که امام علی بن ابی طالب حروف بیست هشت گانه را به طریق بسط اعظم در پوست جفری قرار داده است که با شیوه هادی مخصوص و شرایط معین از آن ها الفاظی ویژه استخراج می‌شود که از آن ها محتوای لوح قضا و قدر استخراج می گردد. این علمی است که اهل بیت علیهم السّلام و منسوبین به ایشان به ارث برده اند. و مشایخ کامل از ایشان اخذ می کنند. این علم را همواره (صاحبان آن) از دیگران سخت پنهان می کردند و گفته شده که به این کتاب تنها مهدی منتظر (عج) حقیقتا واقف می‌شود. [434]

از نظر منابع امامیه [435] جفر یکی از مواریث علمی امامت است که از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم به امامان رسیده است و بر پایه اختصاص به امام  صادق علیه‌السلام ندارد. ظاهرا به دلیل مطرح شدن جفر در احادیث امام  صادق علیه‌السلام ، این گمان پدید آمده که جفر از آن حضرت است. [436] از سوی دیگر عالمان امامیه، ضمن نفی علمی از گونه علم حروف بودن جفر موجود نزد ائمه [437]، درباره چیستی آن دو دیدگاه بیان کرده اند. گروهی با استناد به شماری از احادیث، جفر را به عنوان یک کتاب قلمداد کرده اند.[438] دیدگاه دوم که –به ویژه با ملاحظه احادیثی که در آن ها از دو گونه جفر ابیض و احمر سخن رفته و جفر احمر مخزن سلاح شمرده شده، به دست می آید –آن است که جفر نه یک نوشتار که ظرف و مخزنی برای مکتوبات دیگر (مانند کتاب های آسمانی رسیده به امامان و جامعه و مصحف فاطمه ) است.[439] در عین حال احتمال تعدد جفر یکی به عنوان کتاب و دیگری مخزن کتب منتفی نیست.[440]  چنان که محتوای جفر (به معنای کتاب) نیز اختلافی است.[441]

به هر روی به دلیل اشتهار انتساب جفر در منابع شیعه و اهل تسنن به امام  صادق علیه‌السلام –به رغم اختلاف در مفهوم جفر –در دوره های پسین کتاب هایی در موضوع جفر و علم حروف به آن حضرت نسبت داده شده است که با توجه به داده های منابع امامیه در درستی انتساب آن ها تردید وجود دارد. کتاب الجفر[442]، المداخل فی الجفر،[443] خافیة الجفر الصادق[444] عناوین سه اثر منسوب به امام در این زمینه است. نیز در برخی منابع کتابی با عنوان السلک الناضر فی علم الاوائل و الأواخر به امام  صادق علیه‌السلام نسبت داده شده است[445] که  موضوع آن ظاهرا اخبارهای غیبی است.[446] چنان که از کتاب الملحمة منسوب به آن حضرت نیز باید یاد کرد که از منابع بحارالانوار است.[447] مجلسی ملحمه منسوب به امام  صادق علیه‌السلام و ملحمه منسوب به به دانیال را دو کتاب مشهور شمرده اما تصریح کرده که خیلی به آن ها اعتماد نمی کند.[448]

8. خواص القرآن الکریم یا منافع القرآن

عنوان بالا یکی از آثار منسوب به امام  صادق علیه‌السلام است که اخیرا بر پایه دو نسخه خطی موجود در کتاب خانه ظاهریه دمشق (یکی کامل به شماره 7365 و متعلق به سده هشتم و دیگری ناقص به شماره 9594  از سده دهم) [449] در مجله علوم الحدیث انتشار یافته است. [450]

در ابتدای کتاب آمده: «کتاب فیه خواص القرآن العظیم لجعفر الصادق رضی [الله] عنه و نفع به بسم الله الرحمن الرحیم قال الامام ابو عبد الله جعفر الصادق بن محمد بن علی بن [451] زین العابدین بن الحسین الشهید بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم من کتب سورۀ البقرة و علقها علیه‌السلام زالت عنه الاوجاع کلها …» .[452] در انجام آن نیز آمده است: «تم منافع القرآن العظیم آخر الکتاب».

در این اثر روایاتی درباره خواص تک تک سور قرآن کریم (به جز سوره های حمد، [453]، طلاق، قلم و انشراح) از امام  صادق علیه‌السلام نقل شده است. نام امام افزون بر آن که آغاز نسخه آمده، در آغاز برخی سور نیز تکرار شده است.[454] محققان کتاب با تخریج احادیث این نسخه نشان داده اند که شمار قابل توجهی از آن ها در منابع امامی پیشین قابل ارزیابی است. ابن طاووس در الامان من الاخطار[455]  و هبة الله موسوی (زنده در 703) در کتاب المجموع الرائق من أزهار الحدائق[456] بدون ذکر منابع احادیثی همسان احادیث اثر مورد بحث نقل کرده اند. از سوی دیگر کفعمی ( د 905) و سید هاشم بحرانی (د 1107) از کتابی به نام خواص القرآن احادیثی نقل کرده اند که در این اثر منسوب به امام  صادق علیه‌السلام وجود دارد.[457]  افزون بر این ها محدث نوری از طریق مجموعه شهید اول (ش 786) از کتاب خواص القرآن و منافع القرآن منسوب به امام  صادق علیه‌السلام احادیثی نقل کرده منطبق با احادیث کتاب مورد بحث است.[458]

در هیچ بخشی از این اثر اسنادی وجود ندارد و تمام آن مجرد از سند است.[459] نویسنده فهرس التراث ضمن معرفی نسخه این اثر (نسخه منتشر شده)، آن را به دلیل فقدان اسناد و ناشناخته بودن کاتب نسخه و تاریخ کتابت غیر قابل اعتماد ارزیابی کرده است.[460]

با جستجو در منابع کتاب شناسی چند نسخه دیگر در باب خواص قرآن منسوب به امام  صادق علیه‌السلام قابل شناسایی است. حاجی خلیفه در شمارش آثار حوزه منافع القرآن یکی از نویسندگان این حوزه را محیی الدین عبد الرحیم بن علی بن اسحاق بن مروان قرشی بونی شمرده و پس از گزارش آغاز نسخه وی، از اثر مختصری از امام  صادق علیه‌السلام در ضمن کتاب وی خبر داده است.[461]

آقابزرگ همچنین از کتابی به نام منافع القرآن از امام  صادق علیه‌السلام یاد کرده که نسخه آن بر پایه داده های فهرست کتابخانه لعله لی استانبول، در آن موجود است. وی احتمال داده که این کتاب غیر از منافع القرآن محیی الدین عبدالرحیم قرشی باشد که حاجی خلیفه معرفی کرده است.[462] در تاریخ التراث العربی نیز نسخه های متعددی در این زمینه معرفی شده است.[463]

ب. آثار ضمنی

مقصود از آثار ضمنی آن دسته از مکتوبات امام  صادق علیه‌السلام است که در منابع حدیثی متقدم به سان حدیثی از احادیث حضرت ذکر شده است. این اثر از نظر انتساب به امام –در سنجش با آثار مستقل –از اعتبار بیشتری برخوردارند.

یک. رساله اهوازیه

رساله اهوازیه، نامه امام  صادق علیه‌السلام به عبدالله بن نجاشی والی اهواز از طرف منصور عباسی و از نیکان ابوالعباس نجاشی –نویسنده فهرست معروف نجاشی –است که آن را در پی درخواست راهنمایی و ارشاد از سوی وی نگاشته است.[464] نجاشی در ترجمه خود، از این مکتوب امام یاد کرده و با وصف آن به رساله ای معروف، تصریح کرده برای امام  صادق علیه‌السلام مصنَفی جز آن دیده نشده است.[465] وی همچنین ذیل عبدالله بن نجاشی وی را راوی مکتوب حضرت به وی معرفی کرده است.[466]

متن رساله اهوازیه به صورت مستند در دسترس است.[467] مضمون رساله شامل سفارش های اخلاقی امام به عبدالله نجاشی در باب رعایت تقوا و دنیا گریزی و جلوگیری از خون ریزی و «مدارا با رعیت و خلیفه» و اخلاص در عطا و بخشش از درآمد پاکیزه است. متن این نامه به سان مستندی در باب مسئله فقهی «عمل با سلطان» درخور توجه است. از ویژگی های رساله، آن که بخش قابل توجهی از آن نقل احادیث از حضرت رسول و امیرالمؤمنین علیهم السّلام است.[468]

دو. نامه امام به اصحاب خود

این رساله به عنوان نخستین حدیث روضه کافی به سه طریق از امام  صادق علیه‌السلام روایت شده است.[469] پس از دو سند نخست آمده: انه کتب بهذه الرساله الی اصحابه و امرهم بمدارستها و النظر فیها و تعاهد ها و العمل بها فکانوا یضعونها فی مساجد بیوتهم فاذا فرقوا من الصلاه نظروا فیها.

و پس از سند دوم آمده: خرجت هذه الرسالة من ابی عبدالله (علیه‌السلام) الی اصحابه.

مضمون رساله سفارش های اخلاقی در مسائل گوناگون است. برگزیده ای از این رساله در تحف العقول نیز آمده است.[470] محمد بن ابی تراب حسینی معروف به علاءالدین گلستانه (د 1110) شرحی فارسی بر این رساله به نام منهج الیقین نگاشته،[471] که انتشار یافته است. ترجمه و شرح دیگر از محمد محسن بن عین علی است.[472]

سه. مکتوب امام در مسائل اساسی اعتقادی

مضمون این رساله و نامه امام جعفر صادق علیه‌السلام  صادق علیه‌السلام که در پاسخ پرسش های عبدالرحیم قصیر، ارسالی توسط عبد الملک بن اعین نوشته شده، شامل پاسخ های روشن و صریح آن حضرت درباره معرفت و انکار، نوپدید یا دیرینه بودن (حدوث و قدم) قرآن کریم، توحید و تنزیه باری تعالی، ایمان و استطاعت است.[473] چناان که در نامه عبدالرحیم آمده این مسائل در میان ساکنان و شیعیان عراق مورد اختلاف بوده است. مضامین وارد در این نامه هماهنگ و همگون با آموزه‌های شناخته شده از امام  صادق علیه‌السلام در احادیث دیگر آن حضرت و روایات امامان دیگر در متون حدیثی امامیه است.

درخور ذکر است که بخش متعلق به ایمان همین نامه را شیخ کلینی از طریق «علی بن ابراهیم از عباس بن معروف …» نقل کرده است.[474]

چهار. پاسخ امام درباره وجوه کسب و گونه های هزینه کردن اموال

در تحف العقول ذیل عنوان «جواب الامام علیه‌السلام عن جهات معائش العباد و وجوه اخراج الاموال»، کلام بلندی از امام  صادق علیه‌السلام در پاسخ به پرسش پرسشگری نقل شده است.[475]  در برخی منابع در معرفی نگاشته های امام  صادق علیه‌السلام از این حدیث نیزیاد شده است.[476] از متن تحف برنمی آید که این حدیث مکتوب یا املای حضرت بوده باشد حتی تعبیر فقال علیه‌السلام که در دو جای آغازین حدیث آمده، ظهور در صدور شفاهی حدیث دارد. احتمالاً طولانی بودن حدیث، این گمان را به وجود آورده که به املا یا کتابت حضرت بوده است. به هر روی برخی از فقهای متأخر –به رغم تجرد از سند احادیث تحف العقول و بر پایه اعتماد به کتاب -، از این حدیث بهره گرفته اند.[477]

پنج. رساله امام در غنایم و وجوب خمس

مکتوب حضرت درباره غنائم و خمس و انفال در تحف العقول آمده است.[478] از مطالب آغازین رساله بر می آید که در پی پرسش فردی –که نام و نشان وی دانسته نیست –صادر شده است.[479]

شش. رساله امام در شرایع دین

شیخ صدوق در الخصال، بابی جداگانه با عنوان «خصال من شرائع الدین» را به نقل حدیثی بلند به روایت اعمش از امام  صادق علیه‌السلام اختصاص داده است که برخی آن را در شمار تألیفات امام یاد کرده اند.[480]

اسناد و عبارات آغازین این حدیث این است: «… حدثنا ابو معاویه عن الأعمش، عن جعفر بن محمد علیهما السّلام قال: هذه شرائع الدین لمن أراد أن یتمسک بها …»[481]

به نظر می رسد که در این حدیث قرینه ای بر این که متن آن به صورت مکتوب از حضرت صادر شده، وجود ندارد. و برپایه طولانی بودن حدیث نمی توان بر کتابت آن توسط امام حکم کرد. البته ممکن است که املای آن حضرت بوده بادش. به هر روی، مضمون حدیث، بیشتر بیان احکام فقهی و در بخش کوتاه پایانی، عرضه فهرست وار شماری از باورهای شیعی مانند فسق اصحاب حدود و انقطاع عذاب ایشان ، کلام خداوند بودن قرآن کریم  و نفی خالق و مخلوق بودن آن، تعریف و مؤلفه های ایمان و تمایز آن با اسلام، نفی تکلیف ما لا یطاق، نفی جبر و تفویض، شخصی بودن مسئولیت افراد و عسمت انبیاء و اوصیا و امکان ناپذیری برگشت ایشان به کفر است. به نظر می رسد در این تعالیم، وجهه همت امام بیان آموزه‌های اعتقادی ویژه شیعه و تمایز آن ها از آموزه‌های فرق دیگر بوده است. چنان که در بخشی از بیانات فقهی نیز مانند تصریح بر حلیت متعتین و وجوب تولی اولیاء خدا و تبری از پیشوایان ضلال و ناکثین و قاسطین و مارقین، این امر کاملا مشهود است.

هفت. سفارش های پیامبر صلی‌الله علیه و آله  به امیرمؤمنان علیه‌السلام

حدیثی بلند شامل وصایا و مواعظ پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در آداب و ترغیب و ترهیب، خطاب به امیرمؤمنان علیه‌السلام به روایت امام  صادق علیه‌السلام در الفقیه نقل شده،[482] که در بری منابع ذیل مؤلفات آن حضرت فهرست شده است.[483] با توجه به این که امام  صادق علیه‌السلام راوی این وصیت از حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله  است، [484] انتساب آن به امام از باب روایتِ حدیث خواهد بود.

هشت: رساله امام به اصحاب رأی و قیاس

مکتوب کوتاه امام  صادق علیه‌السلام خطاب به اصحاب متضمن نهی از به کارگیری رأی و قیاس در شناخت مسائل دینی با بیان نارسایی های آن ها و نکوهش بسنده کردن بر شناخت عقلی در المحاسن برقی نقل شده است.[485]این حدیث به رغم اسناد منقطع[486] به دلیل مضمون ویژه مورد توجه فقیهان اخباری امامیه قرار گرفته است.[487] متن این رساله اندکی به مکتوبات عالمان دینی ماننده می نماید.

نه. رساله امام در نهی از تفسیر به رأی قرآن کریم

برقی با همان اسناد رساله پیش گفته، رساله دیگر از امام  صادق علیه‌السلام نقل کرده است. این رساله ظاهراً در پی پرسش پرسشگری ناشناس از حضرت نگاشته شده است. مضمون واحد رساله درباره دشواری تفسیر قرآن کریم و نهی از تفسیر و تأویل آن بدون رجوع به اهل بیت علیهم السّلام است.[488] با توجه به اشتراک سند[489] و قرابت مضمون، دور نیست این که نامه و رساله حضرت خطاب به اصحاب رأی و قیاس، بخش هایی از یک مکتوب باشند. این حدیث نیز مورد توجه شماری از اخباریان قرار گرفته است.[490]

ده. رساله امام در پاسخ نامه مفضل بن عمر

نامه امام  صادق علیه‌السلام در پاسخ به پرسش مفضل، در بصائر الدرجات نقل شده است.[491] محتوای این نامه تأکید بر ضرورت عمل به احکام دینی و بسنده نکردن به معرفت امامان است. سید حسین مدرسی ذیل آثار مفضل بن عمر، کتابی با عنوان کتاب ما افترض الله علی الجوارح من الایمان / کتاب الایمان و الاسلام[492] یاد کرده و بر آن رفته که این اثر به روشنی همان متن طولانی است که به طور کامل در بصائر الدرجات و بخشی از آن در علل الشرائع[493] به عنوان نامه امام  صادق علیه‌السلام به مفضل درج شده است.[494] از آن جا که راوی نامه از مفضل بن عمر شخصی به نام صباح المداینی است،[495] سید حسین مدرسی این نامه را همان رساله میاح شمرده که نجاشی از آن یاد کرده و خود با همین اسناد نامه مفضل، آن را دریافت کرده است و طبعا یکی از دو نام صباح و میاح تصحیف دیگری است.[496]

به نظر می رسد دلیل روشنی بر انطباق نامه موجود امام در بصائر الدرجات با کتاب ما افترض الله مفضل ارائه نشده است. زیرا عنوان کتاب مفضل چنین بر می آید که زمینه آن باید مسأله مدخلیت عمل در ایمان و وجوب ایمان بر اندام ها مانند چشم و گوش و شرح وظایف ایمانی تک تک آن ها باشد که در متون حدیثی نیز در این باره احادیثی رسیده است.[497] و از این روی مضمون آن با نامه موجود در بصائر که موضوع آن تأکید بر عمل در برابر اندیشه غالیانه تأویل واجبات و محرمات به اشخاص، و عمل گریزی و بسنده کردن بر معرفت امامان است، تفاوتی آشکار دارد. افزون بر این طریق نجاشی به کتاب ما افترض الله مفضل نیز با سند روایت بصائر و رساله میاح متفاوت است.[498]

یازده. مکتوب امام در دعا و صلوات بر پیامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم

امام  صادق علیه‌السلام نوشتاری شامل دعا و صلوات بر پیامبر به محمد بن اشعث[499] داده است. ابن طاووس این دعا را با اسناد خود از کتاب ابن عقده درباره مشایخ شیعه نقل کرده است.[500]طوسی و کفعمی این دعا را بدون ذکر اسناد نقل کرده اند.[501]

دوازده. نثر الدرر

ابن شعبه کلمات قصار حکمت آمیزی از حضرت  صادق علیه‌السلام نقل کرده که اغلب آن ها بر محور عدد سه بیان گشته[502] و یاد آور احادیث «باب الثلاثة» کتاب الخصال است.[503] وی پیش از نقل کلمات تصریح کرده که برخی از شیعیان از این کلمات به نثر الدرر تعبیر کرده است. برخی از پژوهشگران معاصر گفته اندکه ظاهر این نقل نشان می دهد که این جملات قصار از یک متن مکتوب نقل شده است.[504] برخی نیز این عنوان را ذیل مؤلفات امام فهرست کرده اند.[505] اما باید گفت از متن کتاب بر نمی آید که این احادیث به کتابت یا املای امام بوده است.[506] و در صورت نقل از متن مکتوب نیز دلیل وجود ندارد که آن متن، نگاشته یا املای امام بوده باشد.

بخش دوم: نسخه ها و کتاب های منسوب به امام در منابع متقدم

در منابع کتاب شناسی متقدم آثاری نایاب با عنوان نسخه[507] یا کتاب یا نوادر[508] ذیل شماری از راویان احادیث ائمه ذکر شده است. از آن جا که این آثار با تعابیری مانند: «رَوی ابی عبدالله علیه‌السلام نسخه»[509] یا «له کتاب عن ابی عبدالله علیه‌السلام»[510] معرفی شده اند، از این عبارت این گونه برداشت شده که فرد مورد نظر، نویسنده کتاب نبوده صرفا راوی آن است.[511] از همین روی در برخی منابع معاصر این آثار نیز به عنوان  آثار امام  صادق علیه‌السلام برشمرده شده است.[512] گفتنی است که از این نسخه ها گاه کتاب نیز تعبیر شده است. از جمله نجاشی در معرفی وهیب بن خالد بصری گوید: «روی عن أبی عبدالله علیه‌السلام نسخۀ. أخبرنا أبو الحسین بن محمد بن أبی سعید … قال: حدثنا وهیب بکتابه».[513]

آثاری که راویان از حضرت روایت کرده اند، از این قرار است[514]:

1.کتاب الحج ابن بن عبدالملک ثقفی[515]

2. کتاب ابورویم طلاب حوشب[516]

3. کتاب قاسم رسی (قاسم بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل) به روایت از پدرش و جز او از امام  صادق علیه‌السلام[517]

4. کتاب خالد بن صبیح کوفی[518]

5. کتاب الفرائض محمد عمر زیدی[519]

6. کتاب ابو عاصم ضحاک بن محمد بن شیبان[520]

7. کتاب حسن بن حسین عرنی نجار مدنی[521]

8. کتاب خیبری بن علی طحان کوفی[522]

9. کتاب ما سئل عنه الصادق علیه‌السلام من الملاحم از ابوالحسن علی بن یقطین (د 182 ق).[523]

10. کتاب مناظرة الشاک بحضرته (الصادق ) علیه‌السلام از همو[524]

11. کتاب حاتم بن اسماعیل مدنی[525]

12. کتاب مبوب در حلال و حرام از ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن ابی یحیی[526]

13. کتاب جعفر بن بشیر بجلی (د 208) منسوب به امام  صادق علیه‌السلام به روایت امام رضا علیه‌السلام.[527]

14. نسخه وهیب بن خالد بصری[528]

15. نسخه سفیان بن عیینه هلالی[529]

16. نسخه مطلب بن زیاد زهری قرشی مدنی[530]

17. نسخه ابراهیم بن رجاء شیبانی معروف به ابن ابی هراسۀ (نها ابن هراسة)[531]

18. نسخه حسن بن حسین بن حسن جحدری کندی[532]

19. نسخه اصرم بن حوشب بجلی[533]

20. نسخه عبد الله بن ابی اویس بن مالک بن ابی عامر اصبحی[534]

21. نسخه عباس بن زید مولی جعفر بن محمد[535]

22. نسخه ابونصر محمد بن میمون زعفرانی[536]

23. نسخه کبیر محمد بن إبراهیم الإمام بن محمد بن علی بن عبد الله بن عباس بن عبد المطلب[537]

24. نسخه ابو جعفر محمد بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب[538]

25. نسخه محمد بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین علیه‌السلام ملقب به دیباجه[539]

26. نسخه فضیل بن عیاض[540]

27. نسخه ابو حماد مفضل بن سعید بن صدقة حنفی[541]

28. نسخه ابو زکریا یحیی بن سعید قطان[542]

29. مناسک الحج عمر بن محمد بن یزید[543]

30. نوادر عبد الله بن زبیر اسدی[544]

31. نوادر خالد بن یزید عکلی کوفی[545]

32. نوادر خضر بن عمرو نخعی[546]

33. نوادر داود بن عطاء مدنی[547]

34. مسائل حلبی از امام  صادق علیه‌السلام [548]

35. حدیث بلند جابر در باب حج[549]

بخش سوم: نسخه های خطی منسوب به امام در منابع متأخر

در منابع کتاب شناسی و فهارس نسخ خطی کتابخانه ها، آثار متعددی در موضوعات گوناگون –عمدۀ در زمینه های غیر فقه  و عقاید –منسوب به امام  صادق علیه‌السلام معرفی گشته است که غالب آن ها در منابع کهن رجالی و کتاب شناختی قابل ارزیابی نیست و در دوره های پسین به آن حضرت نسبت داده شده است و به همین دلیل درانتساب بسیاری از آن ها به آن حضرت تردید جدی وجود دارد. انتساب برخی مانند مناظرۀ الصادق فی التفضیل بین ابی بکر و علی علیه‌السلام[550]، به آن حضرت، به دلیل محتوای آن ها قطعا منتفی است.[551] برخی نیز از آثار فرق غیرامامی مانند اسماعیلیه و نصریه به شمار می روند که در عصر حاضر شناسایی شده اند. هر چند احتمال پدید آمدن و تدوین آن ها در دوره های پسین نیز دور نیست. این نسخه ها عبارتند از[552]:

1.بحار العلوم

نویسنده الذیعه اثر یاد شده را کتابی شامل مباحث الهیات و کائنات علوی و سلفی و احوال پیامبر و برخی واجبات و اسرار آن ها و برخی اعمال قلبی شمرده است. در دیباجه نسخه پس از اشاره به آموزش تمامی علوم به پیامبر از سوی خدای متعال و آموزش پیامبر به امیرمؤمنان آمده است: «… و أنا الصادق جعفر بن محمد سمعتها عن أبی و هو أن أبیهو هو عن أبیه و هو عن أخیه و أبیهو همان عن أبیهما و أحررها فی هذه الصحیفه، المخزن الأول فی الإلهیات …» در انجام نسخه نیز آمده است: «تم کتاب بحار العلوممن تصنیفات مولانا الإمام الصادق علیه‌السلام».[553] تهرانی پس از معرفی نسخه، درباره انتساب آن به امام  صادق علیه‌السلام این گونه اظهار نظر کرده که برای هر کس که ممارستی در کلمات ائمه و رسائل منسوب به ایشان داشته باشد در نگاه نخست آشکار می گردد که تألیف و تربیت این کتاب از ایشان نیست. شاید نویسنده از فرط اطمینانی که به درستی مطالب کتاب داشته، آن را به صورت کلام امام  صادق علیه‌السلام به روایت از نیاکان خود پدید آورده است. چنان که عبارت نویسنده در پایان اشاره به این امر دارد: «فما قلته هو حق و صدق من الله و رسوله و ما اخترعنه من فؤادی کما أن الأشاعرة اخترعوا مسائل عن أنفسها لا عن الله و عن رسوله و نحن ما قلنا إلا ما أمر الله لنا». تهرانی بر پایه همین یاد کرد اشاعره در کتاب، تاریخ نگارش آن را سده چهارم یا پس از آن شناسایی کرده است. [554]

2. کنز الاخبار

گفته شده که نسخه ای از این کتاب به روایت امام  صادق علیه‌السلام در کتابخانه دار الکتب القطریۀ (در قطر) موجود است. [555]

3. بحر الانساب [556]

4. صحائف الامام الصادق علیه‌السلام [557]

5. اثبات الصانع [558]

6. الادلۀ علی الخلق و التدبیر [559]

7. اختیارات الایام و الشهور ، [560]

8. جدول فی مذهب السنین و الشهور و الایام ، [561]

9. اختیارات [562]

10. محمودات الایام و مذموماتها و متوسطاتها [563]

11. ادعیۀ الاسبوع [564]

12. حرز منسوب امام  صادق علیه‌السلام [565]

13. دعاء منسوب امام  صادق علیه‌السلام [566]

14. دعاء الجوشن [567]

15. هیاکل النور (السبعۀ) در زمینه طلسمات [568]

16. رسالۀ الفأل [569]

17. فالنامه منسوب به امام  صادق علیه‌السلام [570]

18. تقسیم الرؤیا [571]

19. القرعۀ عن العرافه و الفأل[572]

20. سراج الظلمه فی طب الأئمه[573]

21. اسرار الوحی[574]

22. اختلاج الاعضاء[575]

23. ملحمه، منسوب به امام  صادق علیه‌السلام در زمینه پیشگویی های جوی[576]

بخش چهارم: آثار منسوب به امام  صادق علیه‌السلام نزد فرق غیر امامی

در میان تراث حدیثی فرق غیر امامی به ویژه نصیریه (علویان)[577] نیز آثار متعددی به امام جعفر صادق علیه‌السلام  صادق علیه‌السلام نسبت داده شده است که محتوای آن ها با مبانی و معارف شناخته شده از آن حضرت در متون حدیثی امامیه ناسازگار است و در منابع رجال و فهارس متقدم امامیه نیز یادکردی از آن ها وجود ندارد. از سوی بسیاری از آن ها به احتمال در دوره های پسین توسط افراد دیگر نگاشته شده و به امام یا یکی از یاران ایشان نسبت داده شده است. بر این پایه این متون از نظر مبانی حدیث پژوهی امامیه از اعتبار لازم برخوردار نیستند. این آثار از این قرار است.

1.الهفت الشریف

الهفت الشریف، کتابی است منسوب به مفضل بن عمر که گفته می‌شود محتوای آن را از امام  صادق علیه‌السلام روایت کرده است. نسخه ای از این کتاب، نخستین بار به نام الهفت و الاظلۀ توسط عارف تامر و أ. عبده خلیفه یسوعی به سال 1960 م منتشر شد. مصطفی غالب به نسخه دیگری دست یافت و به سال 1964 م و دیگر بار به سال 1977 م منتشر ساخت و اشکالات تصحیح تامر را برنمود.[578] کتاب شامل یک مقدمه و 67 باب است. در مقدمه پس از بیان هماهنگی علوم باطن و ظاهر مأثور از ائمه از شماری از راویان و حاملان علوم باطن ایشان (طبعا از دیدگاه نویسنده) یاد شده است. برخی از نام ها چون محمد بن سنان (که از وی با تعابیر سیدنا و خازن علم باطن) یاد شده و ابن ابی عمیر، صفوان بن یحیی سابری، یونس بن ظبیان، داود بن کثیر رقی، مفضل بن عمر( که از وی با تعبیر اصل هر روایت باطنی یاد شده)، ابو حمزه ثمالی و جابر جعفی نام هایی آشنا و شناخته شده در سنت حدیثی و رجالی امامیه هستند. اما نام هایی مانند ابن ربیع شامی، عبد الله بن حلیه کتانی، یونس بن موصلی، ابن عبد الله حناف، نام هایی ناشناس اند.[579]  احتمال می رود این افراد از رجال فرقه ای غالیگر بوده اند که این اثر در میان ایشان منداول بوده است. درباره زمان تدوین کتاب نیز با استفاده از برخی اسانید کتاب می توان احتمال داد که در اواخر سده سوم نگاشته شده باشد.[580]

مطالب بیشتر ابواب، با پرسش مفضل آغاز می‌شود و با پاسخ امام و ادامه پرسش های مفضل و پاسخ های امام پی گرفته می‌شود. و بدین سان کتاب از نظر الگوی بیانی، قالب گفتگوی میان امام و مفضل به خود می گیرد.[581] مطالب برخی ابواب نیز با تعبیر قال الصادق یا قال ابو عبدالله مطرح شده و الگوی عمومی کتاب پیروی نشده است. چنان که در مواردی، احادیثی توسط راویان دیگر از دیگر امامان نقل شده است. در الهفت الشریف ضمن تصریح بر علم باطن،[582] بسیاری از آیات قرآن کریم به معنای باطنی تأویل برده شده است. گاه با بهره گیری از اشتقاق واژه معنای آن تفسیر شده است. درباره وجه نام گذاری شمس (خورشید) آمده است: «انما سمّیت شمساً لانها استشمست من الله اذ کان النور الاول حجاب الله تعالی».[583] از تعابیر متداول کتاب «قلت الی …» به جای «قلت ل …» و «منه السلام» به جای «علیه‌السلام» پس از نام امام، قابل توجه است که متفاوت با تعابیر به کار رفته در متون حدیثی امامیه و قالب مرسوم آن ها بوده می تواند نشانه گونه ای افراط گرایی باشد.[584]

محتوای اثر، بسیار بیراهه از آموزه‌های امامان شیعه است. محور عمده مباحث کتاب درباره «ادوار و اکوار» و مسخ و تناسخ است.[585] بر پایه مطالب کتاب، هفت[586]آدم پیش از حضرت آدم علیه‌السلام بوده اند که قیامت و حساب آن ها برپا شده و در نهایت مؤمنان به فرشتگانی مقرب و افراد مورد لعن به مار و عقرب تبدیل شده اند. و اهل آتش به صورت پشه و زنبور در آمده اند که همواره در حال دگرگونی از شیئی به شیء دیگر هستند.[587] دوره مابین هر آدم پنجاه هزار سال است.[588] افزون بر آن که شمار ادوار و آدم های پیشین، هفت مورد قلمداد شده از هفت حجاب و هفت نور نیز سخن رفته است.[589] چنان که از گروه های هفتگانه و مسکن ایشان سخن رفته که قابل تطبیق با اشخاص مقدس نزد اسماعیلیه است.[590] بر طبق مطالب کتاب، آسمان اول مسکن ائمه، آسمان دوم مسکن نطقاء، سوم مسکن نجباء، چهارم مخلصین، پنجم ایتام، ششم حجب و هفتم مسکن ابواب است.[591]

از مطالب غالیانه و نادرست کتاب می توان به موارد زیر اشاره کرد: نزول رب به آسمان دوم[592]،تصریح بر این که تنها مؤمن موحدی که با امام حسین بود، ابو الخطاب بود و او همان جبرئیل است که با همه پیامبران و متکفل عذاب اقوام مورد عذاب بوده است.[593] کاربرد عبارت «لبیک یا ربنا» خطاب به امام حسین علیه‌السلام از سوی جبرئیل و اسرافیل و میکائیل[594]، کشته نشدن امام حسین علیه‌السلام [595]، مذکر بودن مادران اوصیاء[596]، ورود و خروج امام در ابدان گوناگون،[597]  سقوط اعمال پس از رسیدن به مرتبه اصطفاء[598].

با توجه به وجود برخی برخی از احادیث این کتاب در متون حدیثی امامیه[599]، این گمان تقویت می‌شود که پدید آورنده یا پدید آورندگان کتاب، مطالب مورد نظر خود را با شماری از احادیث واقعی خلط و دس کرده و این اثر را پدید آورده اند.[600] برخی این کتاب را از آثار فرقه مفضلیه برشمرده اند.[601] اما چنان که شماری فرقه پژوهان معاصر گفته اند، این اثر از کتاب های فرقه نصیریه است.[602] گفتنی است که بخشی از مطالب الهفت الشریف (از بند آخر ص 16 –20) به صورت فشرده در الهدایۀ الکبری از خصیبی (ص 437 –439) آمده است که می تواند نشانه تعلق دو اثر به یک سنت فکری و حدیثی باشد.[603]

2. الرسالة المفضلیة و الاتکال علی بارئ البرّیة

این اثر از جمله آثار نصیریان است که به امام  صادق علیه‌السلام نسبت داده شده است، در آغاز نسخه خطی آمده است: حدّثنی ابو الحسین محمد بن علی الجلی عن والده الحسین بن حمدان الخصیبی قدس الله سرّه قال حدثنا جعفر بن مالک العزاری[604] عن عبد الله بن یونس الموصلی عن محمد بن صدقۀ العنبری عن محمد بن سنان الزاهری عن صفوان بن یحیی عن المفضل بن عمر الجحفی [الجعفی]، قال: قلت لمولای الصادق منه الرحمة …

نسخه خطی این اثر در کتابخانه لاذقیه موجود است که به سال 1383 ق توسط بدیع بن عبد الحمید محمد آل غائم نقیب طرطوس در پنج برگ نوشته شده است.[605] بنابر گزارش علی اکبر ضیائی متن این رساله شامل افکار باطنی گری نصیریان است و از همین روی انتساب آن به امام  صادق علیه‌السلام نادرست است.[606]

3. کتاب الصراط

این اثر نیز در برخی منابع معاصر به امام  صادق علیه‌السلام نسبت داده شده است.[607] کتاب الصراط که از طریق حسین بن حمدان قصیبی از مفضل بن عمر نقل شده[608] از آثار فرقه نصیریه به شمار می رود و شامل آراء و عقاید ایشان است.[609] این اثر که اخیرا منتشر شده،[610] به سان شیوه الهفت الشریف شامل پاسخ های امام  صادق علیه‌السلام به پرسش مفضل در معرفت صراط است.

4. حدیث امام  صادق علیه‌السلام درباره ظهور و رجعت

حسین بن حمدان خصیبی در الهدایۀ الکبری روایت بلندی شامل تفسیر رخدادهای ظهور امام مهدی علیه‌السلام و رجعت امامان با اسناد خود از امام  صادق علیه‌السلام نقل کرده است.[611] این حدیث از نظر شیوه بیانی در قالب گفتگوی میان امام و مفضل بن عمر (پرسش مفضل از امام و پاسخ آن حضرت) انجام پذیرفته و از این نظر یادآور الگوی الهفت الشریف است. افزون بر بحث ظهور و رجعت، مطالب دیگری نیز در لابه لای سخنان امام (مانند بحث متعه)[612] مطرح شده است.

این حدیث تفاسیری درباره ظهور و رجعت بیان کرده که غریب می نماید و در احادیث دیگر نیامده است چنان که برخی مطالب خلاف مشهور نیز در آن وجود دارد.[613] رگه هایی از باورهای غالیانه نیز در آن قابل شناسایی است. از قول امام  صادق علیه‌السلام به نقل از امیرالمؤمنین آمده است: «الحمد لله مدهر الدهور … کنا بکینونیة قبل الحلول التمکین … ناصبین غیر متناصبین ازلیین لا موجودین و لا محدودین منهم بدونا و الیه نعود».[614] آن گاه از امام  صادق علیه‌السلام در تفسیر کلام حضرت امیر این گونه آمده است: «و قاله «ازلیین لا موجودین» : و کنا ازلین قبل الخلق لا موجودین اجسام و لا صور».[615]  افزون بر این ها برخی از راویان آن سخت تضعیف شده اند.[616]

5. مجالس المؤمنین

مجالس المؤمنین عنوان کتابی با گردآوری جامع آن مفضل بن عمر و به نقل از ابوالخطاب است.[617] عارف تامر بخشی از آن را به سال 1958 میلادی با عنوان الحکم الجعفریه بر پایه نسخه خطی موجود در شهر مصیاف منتشر کرد. به دلیل دسترسی نداشتن به این نسخه ارزیابی محتوا و بررسی انتساب آن به حضرت امکان پذیر نیست اما با توجه به روایت ابو الخطاب احتمالا متنی غالیانه باید باشد.

6. دیگر آثار نصیریه

ماسینیون چند اثر دیگر به روایت مفضل بن عمر از امام  صادق علیه‌السلام در تراث نصیریه نام برده است که نیازمند بررسی بیشتر است:

1.کتاب الاشباح و الاظلة. این کتاب که بدوی به اشتباه الاشباه  ضبط کرده ظاهرا همان الهفت الشریف است. و عنوان جداگانه نیست. 2. کتاب الاساس[618] 3. کتاب العقود 4. کتاب جامع الاصول (درج المراتب) 5. کتاب الفرائض و الحدود.[619]

نتیجه

چنان که گذشت، تا کنون آثار و متون متنوع و پر شماری از سوی اصحاب فرق اسلامی به حضرت امام  صادق علیه‌السلام نسبت داده شده است. به دلیل فراوانی و تفاوت های بسیار این متون از نظر درجه انتساب و اعتبار، بازشناسی و اعتبار سنجی آن ها امری بسیار دشوار گشته است.

به رغم دشواری های موجود، بررسی گسترده این متون با بهره گیری از روش های سنتی و جدید و در ساحتی تاریخی –حدیثی برای بازشناسی، اعتبار سنجی، متن پژوهی و ارزیابی های سندی و رجالی در این عرصه امری بسیار ضروری است. بر این پایه مطالعه حاضر تنها می تواند درآمدی بر این بحث به شمار آید و به خواست خدای متعال و عنایت حضرت صاحب الامر علیه‌السلام راه را برای مطالعات بعدی اندکی هموار سازد. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

 

 

فهرست منابع

قرآن کریم

الف. آثار امام  صادق علیه‌السلام یا منسوب به ایشان

الاهلیلجه، تحقیق قیس العطار، قم: دلیل ما 1385 ش، اول.

الاهوازیه، تصحیح: علی موسی کعبی، علوم الحدیث، شماره 11، سال ششم. نیم سال اول 1423 ق.

التفسیر المنتسب الی مولینا ابی عبد الله جعفر بن محمد الصادق علیه‌السلام ، در سلسلة المختارات من نصوص التفسیر المستنبط، 1، (چاپ عکسی نسخه خطی موجود در کتابخانه نافذ پاشا در استانبول به شماره 65، مقدمه و مؤخره: منوچهر صدوقی سها، تهران، انتشارات حکمت، اول، 1387 ش.

توحید المفضل، مقدمه و تعلیق کاظم مظفر، قم: مکتبة الداوری، 1969.

طب الصادق، اعداد و ترتیب، محسن عقیل، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، اول، 1418 ق.

کتابا الصادق علیه‌السلام حقائق التفسیر القرآنی و مصباح الشریعه، اشراف علی زیعور، بیروت: مؤسسۀ عز الدین، اول، 1413 ق.

مصباح الشریعۀ، بیروت: مؤسسۀ الأعلمی للمطبوعات، اول، 1400 ق.

وصیۀ الرسول صلی‌الله علیه و آله وسلم الی علی بن ابی طالب علیه‌السلام ، تصحیح: سید محمد رضا حسینی جلالی، علوم الحدیث شماره 21، سال یازدهم، نیم سال اول 1428 ق.

الهفت الشریف من فضائل مولانا جعفر الصادق علیه‌السلام ، رواه نفضل بن عمر الجعفی، تحقیق: مصطفی غالب، بیروت: دارالاندلس، دوم، 1977 م.

ب. دیگر منابع

آتش، سلیمان، مکتب تفسیر اشاری، ترجمه توفیق ه. سبحانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1381 ش اول.

آلوسی، محمود، روح المعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.

ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، استانبول، دارالدعوه، 1989 م.

ابن ابی شیبۀ، عبد الله بن محمد، المصنف، تحقیق: سعید محمد لحام، دارالفکر، 1409 ق.

ابن اثیر، علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات إسماعیلیان.

ابن اثیر، محمد بن محمد بن عبد الکریم شیبانی، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر للطباعه و النشر و دار بیروت للطباعه و النشر، 1385 ق.

ابن ادریس حلی، محمد بن منصور بن احمد، مستطرفات السرائر، قم: مؤسسه النشر الإسلامی، دوم، 1411 ق.

ابن اشعث کوفی، محمد بن محمد، الأشعثیات (الجعفریات)، به ضمیمه قرب الإسناد، تهران: چاپ سنگی.

ابن بابویه، علی بن حسین، الإمامه و التبصره، تحقیق و نشر: مدرسه الإمام المهدی علیه‌السلام قم: اول، 1404 ق.

ابن جوزی، ابو الفرج، عبد الرحمن بن علی، الموضوعات، تحقیق: عبد الرحمن محمد عثمان، مدینه منوره، المکتبه السلفیه، اول 1386 ق.

ابن حبان، محمد، کتاب المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین، تحقیق: محمود ابراهیم زاید، بی جا بی تا.

ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت: دار الکتب العلمیه، اول، 1415 ق.

ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیۀ، دوم، 1415 ق.

ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1390 ق.

ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند ابن حنبل، بیروت: دار صادر.

ابن خلدون، تاریخ بن خلدون (مقدمه)، بیروت: دار إحیا التراث العربی، چهارم.

ابن خلکان، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق: احسان عباس ، بیروت: دار الثقافه، بی تا.

ابن داود، حسن بن علی، کتاب الرجال، به کوشش جلال الدین حسینی، دانشگاه تهران، 1342 ش.

ابن زهره حلبی، سید محیی الدین محمد بن عبد الله حسینی، اربعون حدیثا فی حقوق الاخوان، تحقیق: نبیل رضا علوان، بیروت: دار الاضواء، 1407 ق.

ابن شعبه حرانی، حسن بن علی بن حسین، تحف العقول عن آل الرسول صلی‌الله علیه و آله  ، تحقیق علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، دوم، 1363 ش.

ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، معالم العلماء، تحقیق: عباس اقبال آشتیانی، تهران: مطبعه فردین، 1353 ش.

ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب نجف: المکتبه الحیدریه، 1376 ق.

ابن صباغ، علی بن محمد بن احمد مالکی، الفصول المهمه فی معرفه الأئمه، تحقیق: سامی الغریری، قم: دار الحدیث، اول، 1422 ق.

ابن صلاح، عثمان بن عبد الرحمن، مقدمه ابن الصلاح، تحقیق: ابو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عویضۀ، بیروت: مدار الکتب العلمیه اول، 1416 ق.

ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی، الأمان من أخطار الأسفار، تحقیق و نشر: مؤسسۀ آل البیت علیه‌السلام لأحیاء التراث، اول، 1409 ق.

ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی، فرج المهموم، قم، دار الذخائر.

ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی، فلاح السائل، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی، کشف المحجه لثمره المهجه، نجف: المطبعه الحیدریه، 1370 ق.

ابن طاووس، سعد السعود، تحقیق: فارس تبریزیان حسون، قم: دلیل، اول، 1379 ش.

ابن طلحه شافعی، محمد، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول صلی‌الله علیه و آله  ، تحقیق ماجد بن احمد العطیه، ام القری.

ابن عبدالبر، التمهید، تحقیق: مصطفی بن احمد علوی و محمد عبد الکبیر بکری، مغرب: وزارۀ عموم الأوقاف و الشأون الإسلامیه، 1387 ق.

ابن عدی، عبد الله، الکامل، قراءه و تدقیق: یحیی مختار غزاوی، بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، سوم، 1409 ق.

ابن عربی، محمد بن علی بن محمد، الفتوحات المکیه، بیروت: دار صادر.

ابن عربی، محمد بن علی بن محمد، تفسیر بن عربی (تفسیر عبد الرزاق کاشانی)، تحقیق عبد الوارث محمد علی بیروت: دار الکتب العلمیه، اول 1422 ق.

ابن عساکر، علی بن حسن بن هبه الله بن عبد الله شافعی، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، دمشق: دارالفکر، 1415 ق.

ابن عماد حنبلی، ابو الفلاح عبد الحی، شذرات الذهب، بیروت: داراحیاء التراث العربی.

ابن عیاش جوهری، احمد بن محمد، مقتضب الأثر، قم: مکتبه الطباطبائی.

ابن غضائری، احمد بن حسین، رجال ابن الغضائری، تحقیق: سید محمد رضا جلالی، قم: دار الحدیث، اول، 1422 ق.

ابن فهد حلی، احمد، عدهّ الداعی، تحقیق احمد موحدی قمی، قم، مکتبه وجدانی، بی تا.

ابن قتیبه دینوری، تاویل مختلف الحدیث، بیروت: دار الکتب العلمیۀ، (بر پایه چاپ با تصحیح اسماعیل اسعردی)، بی تا.

ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تحقیق جواد قیومی، مؤسسه نشر الفقاهه، اول، 1417 ق.

ابن قیم جوزیه، مختصر الصواعق المرسله علی الجهمیه المعطله، شرح و تحقیق از رضوان جامع رضوان، بیروت: دار الفکر، 1418 ق.

ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجة، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، دارالفکر، بیروت.

ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم: نشر ادب الحوزه، 1363 ش.

ابن ندیم، محمد، الفهرست، ترجمه م. رضا تجدد، کتاب خانه ابن سینا، اول، 1343 ش.

أبو حبیب، سعدی، القاموس الفقهی، دمشق: دار الفکر، دوم: 1408 ق.

ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبد الله، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطاء، بیروت: دوم، 1423 ق.

ابو حاتم رازی، احمد بن حمدان، کتاب الزینه فی کلمات الاسلامیه، تحقیق: عبد الله سلوم سامرائی، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه، 1956 م.

ابو داود، سلیمان ابن اشعث سجستانی، سنن أبی داود، بیروت: دار الفکر.

ابو زهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه، دار الفکر العربی، 1996.

ابو علی حائری، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی احوال الرجال، تحقیق: موسسۀ آل البیت لاحیاء التراث، اول، 1416 ق.

احمد بن سلیمان، حقائق المعرفه فی علم الکلام، تصحیح حسن بن یحیی، صنعاء، مؤسسۀ الإمام زید بن علی، اول، 1424 ق.

احمد بن عبد الله بن محمد بن اسماعیل بن امام  صادق علیه‌السلام ، الرساله الجامعه، تحقیق: مصطفی غالب، بیروت: دار الاندلس، دوم، 1404 ق.

احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، قم: دار الحدیث، 1419 ق.

اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّه فی معرفه الأئمّه، بیروت: دار الأضواء، 1405 ق.

اردبیلی، محمد علی، جامع الرواه، مکتبه المحمدی.

استادی، رضا، آشنایی با تفاسیر، برگزیده، 1386 ش.

استرآبادی، محمد امین، الفوائد المدینه، تحقیق رحمه الله رحمتی اراکی، قم: مؤسسۀ النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین، اول 1424 ق.

اشعری قمی، سعد بن عبد الله، المقالات و الفرق، تصحیح محمد جواد مشکور، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1361 ش.

افندی اصفهانی، عبد الله بن عیسی بیک، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق سید احمد حسینی، به اهتمام سید محمد مرعشی، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1401 ق.

امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن الامین، بیروت: دار التعارف للمطبوعات.

انصاری، عبد الله، منازل السائرین، تحقیق: علی شیروانی، قم: مؤسسۀ العلم، 1417 ق اول.

انصاری، مرتضی، کتاب الطهارة، مؤسسه آل البیت علیهم السّلام للطباعه و النشر، سنگی.

انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب تحقیق: لجنه تحقیق تراث الشیخ الأعظم، المؤتمر العالی بمناسبۀ الذکری المثویه لمیلاد الشیخ الأنصاری، اول، 1415 ق.

انصاریان، حسین عرفان اسلامی: شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، تهران: پیام آزادی، 1361 ش.

بابایی، علی اکبر، مکاتب تفسیری، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سازمان سمت، 1386 ش اول.بحر العلوم، سید محمد مهدی، الفوائد الرجالیّه، تهران، مکتبۀ الصادق، 1363 ش.

بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، تحقیق محمد تقی ایروانی، جامعه مدرسین، قم. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق: لجنۀ من العلماء و المحققین الاحصائیین، بیروت: 1419 ق، دوم.

بدوی، عبد الرحمن، مؤلفات الغزالی، کویت: وکاله المطبوعات، دوم 1977 م.

بدوی، عبد الرحمن، مذاهب الاسلامیین، بیروت: دارالعلم للملایین، دوم، 1997 ق.

برقی، احمد بن محمد خالد، تصحیح و تعلیق: سید جلال الدین حسینی (محدث)، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1330 ش.

برو کلمان، کارل، تاریخ الادب العربی، ترجمه: عبد الحلیم نجار و دیگران، اشراف بر ترجمه: محمد فهمی حجازی، الهیئه المصریه العامه للکتاب، 1993 م.

بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیه العارفین بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1339 ق.

بقلی شیرازی، روز بهان بن ابی نصر، عرائس البیان فی حقائق القرآن، تحقیق احمد فرید مزیدی، بیروت: دار الکتب العلمیۀ 2008 م، اول.

بیهقی کیدری، قطب الدین، إصباح الشیعه بمصباح الشریعه، تحقیق إبراهیم بهادری، قم: مؤسسۀ الإمام الصادق علیه‌السلام اول، 1416 ق.

پاکتچی، احمد، تاریخ حدیث، تنظیم و ویرایش: یحیی میر حسینی، تهران: انجمن علمی دانشجویی الهیات دانشگاه امام  صادق علیه‌السلام ، 1388 ش دوم.

پاکتچی، احمد، مباحثی در علل الحدیث به ضمیمه بازشناسی متن مصباح الشریعۀ، تنظیم و ویرایش یحیی میر حسینی و صالح زارع، تهران: انجمن علمی دانشجویی الهیات دانشگاه امام  صادق علیه‌السلام ، 1390.

ترمذی، محمد بن عیسی، الجامع الصحیح، تحقیق عبد الوهاب عبد اللطیف، بیروت: دار الفکر، 1403 ق.

تستری، سهل بن عبد الله، تفسیر التستری، تحقیق: محمد باسل عیون السود، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1423 ق، اول.

تیمی مغربی، نعمان بن محمد دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی، دار المعارف، 1383 ق.

تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، تأویل الدعائم، قاهره، دار المعارف، اول.

توحیدی، ابو حیان، المقابسات، تحقیق حسن سندویی، مصر: المکتبه البحاریه، اول، 1929 م.

تهرانی، آقا بزرگ، الذریعه، إلی تصانیف الشیعه، بیروت: دار الأضواء، چاپ سوم، 1403 ق.

ثعلبی نیشابوری، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، تحقیق آبی محمد بن عاشور، مراجعه و تدقیق نظیر ساعدی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، اول، 1422 ق.

ثقۀ الإسلام تبریزی، علی بن موسی، مرآه الکتب، تحقیق محمد علی حائری، قم: کتاب خانه آیت الله مرعشی.

جابر بن حیان، رسائل جابر بن حیان، اعداد احمد فرید مزیدی، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1427 ق، اول.

جبعی عاملی، محمد بن حسین، الأربعون حدیثا، قم: دفتر تبایغات اسلامی، دوم، 1422 ق.

جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، مصر، مطبعه السعاده، 1325 ق.

جزائری، عبد النبی حاوی الاقوال فی معرفۀ الرجال، تحقیق: موسسه الهدایه لاحیاء التراث، ریاض الناصری، اول، 1418 ق.

جندی، عبد الحلیم الإمام جعفر الصادق علیه‌السلام، تحقیق احمد جاسم مالکی، تهران المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، 1424 ق.

حاجی خلیفه، مصطفی بن عبد الله، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، داراحیاء التراث العربی.

حامدی، ابراهیم بن حسین، کنز الولد، تحقیق دکتر مصطفی غالب، بیروت: دار الأندلس 1416 ق.

حر عاملی، محمد بن حسن، هدایه الامه الی احکام الائمه، تحقیق و نشر: بنیاد پژوهش هادی آستان قدس رضوی، اول ، 1412 ق.

حر عاملی، محمد بن حسن، الفصول المهمه فی أصول الأئمه، تحقیق، محمد بن محمد حسین قائینی، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا، اول، 1418 ق.

حر عاملی، محمد بن حسن، أمل الآمل، تحقیق سید أحمد حسینی، مکتبه الاندلس، بغداد، 1404 ق.

حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت، قم: مؤسسه ال البیت لإحیاء التراث، 1414.

حسینی استر آبادی، محمد باقر بن محمد (میر داماد)، الرواشح السماویه، قم: دارالحدیث، 1380 ش.

حسینی جلالی، محمد حسین، فهرس التراث، تحقیق محمد جواد حسینی جلالی، قم: دلیل ما، 1380 ش.

حسینی جلالی، محمد رضا، تدوین السنه الشریفه، مرکز النشر التابع لمکتب الإعلام الإسلامی، دوم، 1418 ق.

حسینی خوانساری، (صفایی)، احمد، کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار، قم: مؤسسۀ آل البیت لاحیاء التراث، 1409 ق.

حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، اول، 1370.

حلی، حسن بن یوسف، إرشاد الأذهان، تحقیق فارس حسون، قم: مؤسسه النشر الإسلامی، اول، 1410 ق.

حلی، حسن بن یوسف، خلاصه الأقوال، تحقیق جواد قیومی، مؤسسه نشر الفقاهه، قم، 1417 ق.

حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، تحقیق گروه فقه بنیاد پژوهش های اسلامی، آستان قدس رضوی، مشهد.

حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم الأدباء، بیروت: دار الغرب الإسلامی، اول، 1414 ق.

حموی، یاقوت بن عبد الله: معجم البلدان، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1399 ق.

حویزی، عبد علی بن جمعه، نور الثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی، مطبعه علمیه، قم، 1328 ق.

حیدر، اسد، الامام الصادق و المذهب الاربعه، بیروت: دارالکتاب العربی، 1403 ق.

خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایۀ الکبری، بیروت: مؤسسه البلاغ للطباعه و النشر و التوزیع، چهارم، 1411ق.

خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبد القادر عطا، دار الکتب العلمیه، اول، 1417 ق.

خلف، نجم عبد الرحمن، استدراکات علی تاریخ التراث العربی، بیروت: دار البشائر الاسلامیه، 1421 ق.

خویی، سید القاسم، مصباح الفقاهه، قم: مکتبه الداوری.

خویی، سید ابو القاسم، مهجم رجال الحدیث، پنجم، 1413 ق.

خویی، سید ابو القاسم، مبانی تکمله المنهاج، دوم 1396 ق.

دار قطنی، علی بن عمر، سؤالات حمزه، تحقیق موفق بن عبد الله بن عبد القادر، ریاض، مکتبۀ العارف، اول، 1404 ق.

دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای، تهران: نشرو پژوهش فرزان روز، 1376 ش.

ذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری بیروت: دار الکتاب العربی، اول، 1407 ق.

ذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، تذکره الحفاظ، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

ذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، سیر أعلام النبلاء، تحقیق شعیب ارنؤوط و حسین الاسد، بیروت: مؤسسۀ الرسالة، 1413 ق.

ذهبی، محمد بن عثمان، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت: دارالمعرفه. ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، [تهران] آوند دانش، 1384 ش.

رازی، ابو حاتم، اعلام النبوه، تحقیق: صلاح الصاوی و غلام رضا اعوانی، تهران» مؤسسه پژوهش حکمت و فلسفه ایران، دوم، 1381 ش.

راوندی، فضل الله، النوادر، تحقیق سعید رضا علی عسکری، قم: دار الحدیث، اول.

رحمانی ولوی، مهدی و جغتایی، منصور، تاریخ علمای بلخ، مشهد: آستان قدس رضوی، 1383 ش اول.

رفاعی، عبد الجبار، معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت علیهم السّلام ، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1371 ش.

زراری، ابو غالب، رساله فی آل أعین، شرح: سید محمد علی موسوی موحد ابطحی اصفهانی، مطبعه ربانی، 1399.

زرکشی، محمد بن عبد الله، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، داراحیاء الکتب العربیه، اول، 1376 ق.

زرین کوب، عبد الحسین، جستجو در تصوف ایران، تهران: امیر کبیر 1369 ش.

زرین کوب، عبد الحسین، کار نامه اسلام، تهران: امیر کبیر، 1389 ش.

سبز واری، محمد باقر، ذخیره المعاد فی شرح الارشاد، مؤسسۀ آل البیت علیهم السّلام لإحیاء التراث، چاپ سنگی.

سجستانی، ابو یعقوب اسحاق بن احمد، الافتخار، تحقیق: اسماعیل قربان حسین پونا والا، بیروت: دار الغرب الاسلامی، اول، 2000 م.

سلمی، ابو عبد الرحمن محمد بن حسین، مجموعه آثار ابو عبد الرحمن سلمی، گرد آوری نصر الله پور جوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1369 ش.

سلمی، ابو عبد الرحمن محمد بن حسین، المقدمه فی التصوف و حقیقته، تحقیق: حسین امین، در مجموعه آثار ابو عبد الرحمن سلمی، گرد آوری نصر الله پور جوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1369 ش.

سلمی، ابو عبد الرحمن محمد بن حسین، حقائق التفسیر، تحقیق سید عمران، بیروت: دار الکتب العلمیه، اول 1421 ق.

سلمی، ابو عبد الرحمن محمد بن حسین، زیادات حقائق التفسیر، تحقیق: جیر هارد بوورینغ، بیروت: دار المشرق، 1195 م.

سیوطی، عبد الرحمن بن ابی بکر، طبقات المفسرین، بیروت: دار الکتب العلمیه، بی تا.

شاکر، محمد کاظم، روش های تأویل قرآن، قم: بوستان کتاب، 1376 ش.

شاکری، حاج حسین، موسوعه المصطفی و العتره، ج 9 الإمام جعفر الصادق علیه‌السلام ، قم: نشر الهادی، اول، 1417 ق.

شرفی، احمد بن محمد بن صلاح، شرح الأساس الکبیر، تحقیق دکتر احمد عارف، صنعاء، دار الحکمه الیمانیه، اول، 1411 ق.

شرفی، احمد بن محمد بن صلاح، عده الأکیاس فی شرح معانی الأساس، صنعاء، دارالحکمه الیمانیه، اول، 1415 ق.

شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق میر جلال الدین حسینی ارموی (محدث)، تهران: دفتر نشر داد، 1373 ش.

شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم: دفتر نشر اسلامی، 1427 ق.

شهر زوری، شمس الدین، شرح حکمۀ الاشراق، تحقیق حسین ضیائی تربتی، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، اول، 1372 ش.

شهرستانی، محمد، الملل و النحل، تحقیق: محمد سید گیلانی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا. صدر، سید حسن، تکملۀ أمل الآمل، تحقیق سید احمد حسینی، کتابخانه آیة الله مرعشی، قم.

صدرایی خویی، علی، فهرستگان نسخه های خطی حدیث و علوم حدیث شیعه، قم، دارالحدیث، 1381 ش.

صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الأمالی تحقیق: مؤسسه بعثت، 1414 ق، اول.

صدوق، محمد بن علی بن بابویه، [کتاب] من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

صدوق، محمد بن علی بن بابویه، التوحید، تحقیق سید هاشم حسینی تهرانی، جامعه مدرسین، 387 ق، قم.

صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تصحیح: علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1387 ق.

صدوق، محمد بن علی بن بابویه، علل الشرایع، نجف: المکتبه الحیدریه، 1386 ق.

صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه: تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: مؤسسۀ النشر الاسلامی.

صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد، تصحیح و تعلیق محسن کوچه باغی، تبریزی، چاپ اول، منشورات مکتبۀ آیت الله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1404 ق.

صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، 1420 ق.

صنعانی، عبد الرزاق، المنصف، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، بی جا.

ضیائی، علی اکبر، فهرست مصادر الفرق الاسلامیه، بیروت: دارالروضه، اول، 1421 ق.

طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی التفسیر القرآن، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، قاهره: مکتبه ابن تیمیۀ.

طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، مجمع البیانم فی التفسیر القرآن. بیروت: مؤسسۀ الأعلمی للمطبوعات، 1415 ق.

طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، منشورات الشریف الرضی، ششم 1392 ق.

طبرسی، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الامامه، تحقیق و نشر: مؤسسه البعثه، قم: 1413 ق.

طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، تحقیق: سید حسن خرسان، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1364 ش.

طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، تصحیح و تعلیق: میر داماد استرآبادی، تحقیق: سید مهدی رجائی، مؤسسۀ آل البیت علیهم السّلام لإحیاء التراث، 1404.

طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الامالی، تحقیق مؤسسه بعثت، قم، دارالثقافه، 1414 ق.

طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الفهرست، تحقیق جواد قیومی، مؤسسه نشر الفقاهه، اول، 1417 ق.

طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم: مؤسسه انتشارات اسلامی، 1415 ق.

طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بیروت: مؤسسۀ فقه الشیعه، اول، 1411 ق.

عاملی جبعی، زین الدین علی بن امد، اسرار الصلاۀ در رسائل الشهید الثانی، قم: منشورات مکتبۀ بصیرتی، چاپ سنگی.

عاملی جبعی، زین الدین علی بن احمد، منیه المرید، تحقیق رضا مختاری، مکتب الإعلام، عاملی جزینی، محمد بن مکی (شهید اول)، البیان، قم: مجمع الذخائر الإسلامیه، چاپ سنگی.

عاملی جزینی،محمد بن مکی (شهید اول)، ذکری الشیعۀ، قم: مؤسسۀ آل البیت لاحیاء التراث، 1419 ق.

عاملی، حسین بن عبد الصمد، وصول الاخیار، مجمع الذخائر الاسلامیه، 1401 ق.

عاملی، سید محمد، مدارک الأحکام، قم: مؤسسۀ آل البیت علیهم السّلام لإحیاء التراث، 1410.

عسکری، سید مرتضی، معالم المدرستین، مؤسسه النعمان، بیروت.

عطار نیشابوری، محمد بن ابراهیم، تذکره الاولیاء، تصحیح: محمد استعلامی، تهران: کتابخانه زوار، 1335 ش، دوم.

علی بن ولید، الذخیره،فی الحقیقه ، تحقیق محمد حسن اعظمی، بیروت: دار الثقافه، 1971 م.

علی بن ولید، تاج العقائد و معدن الفوائد، عارف تامر، بیروت: مؤسسه عز الدین، دوم، 1403 ق.

عیاشی سمرقندی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: المکتبه العلمیه الاسلامیه.

غزالی، محمد بن محمد، إحیاء علوم الدین، بیروت: دار الکتاب العربی.

غزالی، محمد بن محمد، الأربعین فی اصول الدین، بیروت: دار الکتب العلمیهف اول، 1409 ق.

غزالی، محمد بن محمد، منهاج العارفین در مجموعه رسائل الامام الغزالی، اشراف: مکتب البحوث والدراسات، بیروت: دار الفکر، 1421 ق.

غفاری، علی اکبر، تلخیص مقباس الدرایه، تهران: جامعه الإمام الصادق علیه‌السلام ، 1369 ش.

الغیبۀ للطوسی، شیخ طوسی، مؤسسه معارف اسلامی، قم.

فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، بر گردان به عربی، محمود فهمی حجازی، مراجعه (مقابله) :عرفه و مصطفی سعید عبد الرحیم، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1412 ق، دوم.

فاضل هندی، کشف اللثام، قم: مؤسسه انتشارات اسلامی.

فرغانی، سعید، مشارق الدراری، تحقیق سید جلال الدین آشتیانی، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1379 ش.

فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، بیروت: مؤسسه ام القری، سوم، 1421 ق.

فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط محقق، نصر بن نصر یونس هورینی، دار العلم للجمیع.

فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، الأصول الأصلیه، تحقیق میر جلال الدین حسینی محدث ارموی، تهران: سازمان چاپ دانشگاه، 1390 ق.

فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر الصافی، تصحیح: حسین اعلمی، تهران: مکتبه الصدر، 1374 ش.

قرشی، باقر شریف، حیاء الامام الصادق علیه‌السلام فی رحاب القرآن الکریم، بیروت: دارالاضواء، 1413 ق.

قشیری، عبد الکریم بن هوازن، الرساله القشیریه، تصحیح: خلیل منصور، بیروت: دار الکتب العلمیۀ، 1422 ق.

قمی، ابوالقاسم، غنائم الأیام تحقیق عباس تبریزیان مشهد: مکتب الإعلام الإسلامی، 1417 ق.

قمی، عباس، الکنی و الالقاب، مقدمه: محمد هادی امینی، تهران: مکتبه الصدر، بی تا.

قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح: سید طیب موسوی جزائری، قم: مؤسسۀ دار الکتاب للطاعۀ و النشر، سوم، 1404 ق.

کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، بیروت: مکتبه المثنی و داراحیاء التراث العربی، بی تا.

کحلانی، محمد بن اسماعیل، سبل السلام، مراجعه و تعلیق: محمد عبد العزیز خولی، شرکۀ مکتبه و مطبعه مصطفی البابی الحلبی و أولاده بمصر، چهارم، 1960 م.

کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح ، کفعی، تحقیق حسین اعلمی، بیروت: مؤسسه اعلمی، 1403 ق.

کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1363 ش.

کلبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس، ترجمه سید علی قرائی و رسول جعفریان قم، 1413 ق.کنتوری نیشابوری، سید اعجاز حسین، کشف الحجب و الاستار، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی، 1409 ق.

گیلانی، عبد الرزاق بن محمد هاشم، شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقۀ، تصحیح: سید جلال الدین محدث اوموی، تهران: نشر صدوق، 1366 ش.

لاوند، رمضان، الإمام الصادق علیه‌السلام ، علم و عقیده، لاوند، بیروت: دار مکتبه الحیاه.

مؤدب، سید رضا، تاریخ حدیث، قم: انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، 1384 ش اول.

مازندرانی، ملا صالح، شرح الکافی، با تعلیقات ابو الحسن شعرانی، تصحیح علی عاشور، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1421 ق.

مامقانی، عبد الله، تنقیح المقال، مجف اشرف: مرتضویه (چاپ سنگی)، 1352 ق.

مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت: مؤسسه وفاء دوم، 1403 ق.

مجلسی، محمد باقر، نظم اللئالی (معروف به سؤال و جواب از علامه مجلسی)، گرد آورنده سید محمد بن احمد حسینی لاهیجی، تحقیق سید مهدی رجایی، قم: دارالکتاب الاسلامی، 1407 ق.

مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، تحقیق سید حسین موسوی کرمانی و علی پناه اشتهادری و سید فضل الله طباطبائی، قم: مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، دوم.

محاسبی، حارث بن اسد، الرعاریه لحقوق الله، مقدمه: عبد الحلیم محمود، تحقیق: عبد القادر احمد عطا، دارالکتب الحدیثه، سوم، 1390 ق.

محمود، زکی نجیب، جابر بن حیان، دار مصر للطباعه.

مدرسی طباطبایی، سید حسین، میراث مکتوب شیعه از سه قرن نخستین هجری، ترجمه علی قرائی و رسول جعفریان، قم: کتابخانه تخصصی اسلام و ایران، 1383 ش.

مدنی شیرازی، سید علی خان، ریاض الساکین، تحقیق سید محسن حسینی امینی، مؤسسه انتشارات اسلامی، چهارم، 1415 ق.

مزی، یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسه الرسالۀ، چهارم، 1406 ق.

مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، بیروت: دار صعب، مشهدی قمی، محمد تفسیر کنز الدقائق، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی.

مصطفوی، حسن، (ترجمه و شرح) مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، تهران: انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران و بنیاد فرهنگ و هنر ایران، 1360 ش.

معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، چاپ اول، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، مشهد، 1418 ق.

مغنیۀ، محمد جواد، الشیعۀ فی المیزان، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، چهارم، 1399 ق.

مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، اول، 1413 ق.

مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، اول، 1413 ق.

مقریزی، احمد بن علی، امتاع الأسماع، تحقیق و تعلیق: محمد عبد الحمید نمیسی، بیروت: منشورات محمد علی بیضون، دار الکتب العلمیۀ، اول، 1420 ق.

المنصف بن عبد الجلیل، الفرقه الهامشیه فی الاسلام، بیروت: دار المدار الاسلامی، اول، 2005 م.

موسوی، سید هبه الله المجموع الراثق من ازهار الحدائق، تحقیق حسین درگاهی: تهران سازمان چاپ و نشر وزارت ارشاد و بنیاد دایره المعارف اسلامی، 1417 ق.

مهدوی راد، محمد علی، تدوین الحدیث، بیروت: دار الهادی، اول، 1427 ق.

میرزا بابا شیرازی، ابوالقاسم بن عبد النبی، طباشیر الحکمه، انتشارات خانقاه احمدی شیراز، 1352 ش.

نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، مؤسسه النشر الاسلامی، قم پنجم، 1416 ق.

نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، مؤسسه المرتضی العالمیه و دار المؤرخ العربی، بیروت: چاپ اول، 1412 ق.

نراقی، احمد، مستند الشیعۀ فی احکام الشریعه، مشهد: مؤسسۀ آل البیت لإحیاء التراث 1415 ق.

نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تحقیق و تعلیق: سید محمد کلانتر، مقدمه: محمد رضا مظفر، نجف اشرف: دار النعمان للطباعۀ و النشر.

نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران: ابن المؤلف، اول، 1412 ق.

نوبختی، ابو محمد حسن بن موسی، فرق الشیعه، تحقیق: محمد  صادق بحر العلوم، نجف: مکتبه مرتضویه، 1355 ق.

نوری، حسین، خاتمۀ مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت علیهم السّلام لا حیاء التراث، 1408 ق.

نوری، حسین، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت علیهم السّلام لا حیاء التراث، 1408 ق.

نویا، پل، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1373، اول.

هاشمی، محمد یحیی، الام الصادق ملهم الکیمیاء، بیروت: دار الاضواء، اول، 1413 ق.

همایی، جلال الدین، غزالی نامه، تهران: هما، اول، 1387 ش.

یافعی، عبد الله بن اسعد، مرآه الجنان و عبره الیقظان، تصحیح: خلیل المنصور، بیروت: درا الکتب العلمیه، اول، 1417 ق.

مقالات

انصاری، حسن، «تفسیر امام  صادق علیه‌السلام به روایت امام هادی علیه‌السلام در سنت صوفیان و تفسیر نعمانی» در. ansaari . Kateban . som.                           

انوشه، حسن، «جابر بن حیان»، دایره المعارف تشیع، ج 5.

بابایی، علی اکبر، «تأملی در بررسی های ذهبی درباره سه تفسیر …» طلوع، زمستان 83، شماره 12، ثبوتف تکبر، «نگاهی به حقائق التفسیر و زیادات حقائق التفسیر …» آینه میراث، بهار 1385، شماره 32.

حسینی جلالی، سید محمد رضا «المصطلح الرجالی اسند عنه»، تراثنا شماره 3.

خضرایی، مستوره، «جابر بن حیان» در دانشنامه جهان اسلام ج 9.

زعفرانی زاده، سعید، «تفسیر نعمانی»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 15.

سبحانی، محمد تقی و محمد تقی کرمی، «تفسیر امام جعفر صادق علیه‌السلام » دانشنامه جهان اسلام ج 7.

ضیائی، علی اکبر، «معرفی برخی آثار منسوب به امام  صادق علیه‌السلام » کیهان اندیشه، شماره 46، بهمن و اسفند 1371 ش.

عظیم زاده تهرانی، طاهره «جابر بن حیان و خاور شناسان» مشکاه، شماره 84 و 85.

مددی، احمد، «مصاحبه با حجه الاسلام مددی»، کاوشی نو در فقه شیعه، شماره 58.

مصطفی جواد، «أتوحید المفضل ام توحید الجاحظ ؟» ، مجله لواء الوحده الاسلامیه، سال اول شماره 10 ، 1950 م.

موسوی، «تفاسیر منسوب به ائمه»، کیهان اندیشه شماره 28.

 

 

________________________________________

[1] . محقق تهرانی هم که  آثار منسوب به پیامبر و امامان را معرفی نموده، تصریح کرده که یادکرد آثار معصومان، بیرون از کتاب الذریعة است که از باب تبرک صورت گرفته است. (تهرانی، الذریعة، 2 / 485).

[2] . نجاشی، رجال نجاشی، 101 / 253.

[3] . ابن زهره حلبی، اربعون حدیثاً فی حقوق الاخوان، 46 –55.

[4] . کلینی، الکافی، ج 8، ص 2.

[5] . نجاشی، رجال نجاشی، 101 / 253 «لم یر لابی عبدالله علیه السّلام مصنف غیره»، میرداماد، الرواشح السماویه، 20. تهرانی پس از نقل سخن میرداماد و ظاهرا بدون توجه به منبع آن، سخن وی را حمل بر فراموشی نموده و رساله اهلیلجه را نقض بر آن شمرده است. (تهرانی، الذریعة، 2 / 485).

[6] . سید محسن امین، اعیان الشیعه، 1 / 668 و 669. فهرست وی در کتاب رمضان لاوند نیز آمده است. (ر.ک: رمضان لاوند، الإمام الصادق علیه السّلام، علم و عقیدۀ، 117 –111.

[7] . فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، مجلد اول، جزء سوم،  273 –269. (بخش فقه 32 عنوان) ارجاعات بعدی به این منبع با ذکر شماره جزء و صفحه خواهد بود.

[8] . حسینی جلالی، فهرست التراث، 1 / 140 –137. از سوی دیگر تمایز میان نامه ها و کتاب های حضرت همواره آسان نیست و در عمل شیوه های متفاوتی در این باره وجود دارد. در حالی که رساله اهوازیه، رساله اهلیلجه و توحید مفضل در بسیاری از منابع (مانند الذریعة، فهرست  التراث و تدوین السنة الشریفه) جزء کتاب ها و مؤلفات امام  صادق علیه السّلام معرفی شده، در مکاتیب الائمة ( ج 4، 21 –345) در کنار دیگر نامه های امام درج شده اند. گفتنی است در اثر اخیر که در تداوم و تکمیل کار محمد بن محسن کاشانی (د 1115 ق) در معادن الحکمة فی مکاتیب الائمة تدوین شده، مجموعه قابل توجهی از مکتوبات امام  صادق علیه السّلام (105 مورد اعم از نوشته ها، امالی و «مواعظ») با دسته بندی موضوعی، گردآوری  و درج شده است.

[9] . مانند مقدمه محدث ارموی بر شرح فارسی مصباح الشریعة و مقدمه کاظم مظفر بر توحید مفضل که نگارنده به سان دیگر منابع از آن ها بهره برده است.

[10] . ابن طاووس، الامان من اخطار الاسفار، ص 91، تهرانی، الذریعة، 4 / 482 و 483. (وی اشاره کرده برخی از فضلا این اثر را کنز الحقایق و المعارف نامیده اند.)، حسینی جلالی، فهرس التراث، 1 / 158. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، 3/ 270. وی التوحید و الاهلیلجه را یک عنوان در نظر گرفته که خطا است. احتمالا این امر برخاسته از این عبارت تهرانی: «فتبین أنه عدل للرسالة الإهلیلجة» در معرفی تمحید مفضل است که ناظر به همسانی این دو اثر از نظر موضوع و روش (عقلی –تجربی بودن) و حتی ارتباط هر دو با مفضل است.

[11] . درباره وضعیت رجالی مفضل بن عمر ر. ک. پیوست پایانی این نوشتار.

[12] . نجاشی، پیشین 416/ 1112.

[13] . برای نمونه ر. ک. توحید المفضل، 67، 70، 75، 92 و 128.

[14] . شوشتری، قاموس الرجال، 10، 251، تهرانی، الذریعۀ، 16/ 300، توحید المفضل، مقدمه کاظم مظفر، 30. مدرسی، میراث مکتوب شیعه، 398، آیة الله خویی کتاب «فکّر» را همان توحید مفضل و «کتاب فی بدء الخلق و الحث علی الاعتبار» را عنوانی دیگر شمرده است. (خویی، معجم رجال الحدیث، 19/ 317. بسنجید با تهرانی، همان.)

[15] . برای نگاه انتقادی ابن طاووس به روش کلامی معتزله و پیروان ایشان ر.ک. ابن طاووس، کشف المحجه، ص 9 و نیز ر.ک. ص 19 و 20.

[16] . ابن طاووس، الامان من اخطار الاسفار، ص 91.

[17] . همو، کشف المحجه، ص 9. ابن طاووس، طریقی برای دریافت توحید مفضل و رساله اهلیلجه ذکر نکرده و احتمالا به شیوه وجاده دریافت کرده است که در درجه بندی طرق تحمل حدیث، پایین ترین شیوه به شمار می رود و گونه های مختلف آن مورد گفتگو است. (ر.ک. ابن صلاح، مقدمه ابن صلاح، 117، عاملی، وصول الاخیار، 143).

[18] . مجلسی، بحارالانوار، 1 / 26.

[19] . همان، 3 / 151 –57.

[20] . مازندرانی، شرح اصول الکافی، 1 / 47 و 4 / 34.

[21] . حر عاملی، الفصول المهمة، 1 / 139 / 6.

[22] . حویزی، نورالثقلین، 4 / 175 / 27 و 5 / 650 / 13.

[23] . انصاری، کتاب الطهارة، 2 / 336.

[24] . از جمله ترجمه فارسی علامه مجلسی و یا کار علی اصغر فقیهی (از معاصران) به نام راه خداشناسی یا خلاصه توحید مفضل. (رفاعی، پیشین، 8 / 317). شرح محمد خلیلی در چهار جزء (حسینی جلالی، فهرست التراث، 1 / 140). برای نسخه های خطی توحید مفضل ر.ک. صدرایی خویی، فهرستگان نسخه های خطی حدیث و علوم حدیث شیعه، 3 / 231 –238. کهن ترین نسخه معرفی شده، متعلق به سده دهم است. برای شروح توحید مفضل ر.ک. رفاهی، معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت صلوات الله علیهم، 8 / 325. برای ترجمه های ان ر.ک. رفاعی، پیشین، 8 / 298 و 300. برای چاپهای آن ر.ک. رفاعی، پیشین، 8 / 300 و 301.

[25] . ر.ک. توحید المفضل، 9، 50، 78، 109.

[26] . برای نمونه ر.ک. توحید المفضل، 18، 20، 24، 32، 49، 65، 70.

[27] . ر.ک. همان، 14، 51.

[28] . حدیث این است: «و لذلک قال سیدنا محمد صلوات الله علیه و آله: "إنما هی اعمالکم ترد إلیکم« همان، 50. درباره این حدیث گفتنی است که در الحکایات شیخ مفید حدیث زیر ظاهراً با طریق عامی نقل شده است: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله  و سلم 0 فی بعض کلامه – : أنما هی أعمالکم ترد إلیکم (علیکم. ن ل) فمن وجد خیرا، فلیحمد الله، و من وجد غیرذلک، فلا یلومن إلا نفسه.») مفید، الحکایات، 85. برای سند حدیث ر.ک. همان. در متون حدیثی شیعه، منبع دیگری برای حدیث نیافتم.) در منابع حدیثی عامه این متن روایت شده است: «عن النبی صلی الله علیه و سلم فیما روی عن الله تبارک و تعالی أنه قال … یا عبادی إنما هی أعمالکم أحصیها لکم ثم أوفیکم إیاها فمن وجد خیرا فلیحمد الله و من وجد غیر ذلک فلا یلومن الا نفسه». (مسلم، صحیح مسلم، 8 / 17، بخاری، الأدب المفرد، 108، بیهقی، السنن الکبری، 6 / 93). عین متن منقول در توحید مفضل (بی کاستی و فزونی) در برخی منابع فلسفی و کلامی آمده است: رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، 1 / 334 و ج 2 / 130 و ج 3 / 17 غزالی، الأربعین فی اصول الدین، 170، علی بن محمد الولید، تابع العقائد و معدن الفوائد، 168، شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، 524.

[29] . محمد تقی مجلسی، روضة المتقین، 4 / 282. برای همانند این استدلال ر.ک. نوری، خاتمة المستدرک، 4 / 132.

[30] . مجلسی، پیشین، 3 / 55 و 56.

[31] . همان، ص 56 پانوشت.

[32] . همان، ص 121، 125، 127، 130.

[33] . همان، ص 115.

[34] . همان، ص 118.

[35] .همان، ص 112، 113.

[36] . همان، ص 114.

[37] . همان، ص 118.

[38] . همان، ص 88.

[39] . توحید المفضل، 38، 39، 54 و 60.

[40] . توحید المفضل، 39، 41، 52، 55، 60، 69، 72، 73، 76، 85، 93، 96، 111، 112، 115، 118، 120.

[41] . توحید المفضل، 48.

[42] . توحید المفضل، 117.

[43] . توحید المفضل، 120.

[44] . همان، 53.

[45] . (من جعل المعدة عصبانیة شدیدة و قدرها لهضم الطعام الغلیظ؟) توحید المفضل، ص 28. برای این تعبیر در متون پزشکی ر.ک. اسحاق بن سلیمان، (اسرائیلی) الإغذیة و ال أدویة 540، ابن سینا، قانون 1 / 20.

[46] . توحید المفضل، 86. به معنای فلک و چرخ گردون.

[47] . همان، 117.

[48] . همان، 112.

[49] . همان، 37.

[50] . همان، 81.

[51] . همان، 15.

[52] . همان، 118.

[53] . همان، 86.

[54] . همان، 115.

[55] . همان، 80.

[56] . همان، 34 و 35.

[57] . همان، 52.

[58] . همان، 61.

[59] . همان، 44. «… الثمار للتفکه، و اللحم للمأکل، و الطیب للتلذذ، و الأدویة للتصحح و الدواب لحمولة و الحطب للتوقد.»

[60] . همان، 54 «و لو کانت السباع ذوات أظلاف کانت قد منعت  ما تحتاج الیه، أعنی السلاح الذی تصید به و تتعیش».

[61] . همان، 35 «کانت الرطوبات فی البطن تترشح و تتحلب فیفسد علی الإنسان مقعده و مرقده و ثیاب بدلته و زینته».

[62] . همان، 80. «ففی الشّتاء تعود الحرارة فی الشجر و النبات، فیتولد فیهما مواد الثمار، و یتکثف (2) الهواء فینشأ منه السحاب و المطر.»

[63] . همان، 94. «تجفیف اشیاء و تحلیل أشیاء». کاربرد واژه تحلیل در معنای تجزیه نیز قابل توجه است.

[64] . همان، 68. «أنظر إلی (الدجاجة) کیف تهیج لحضن البیض و التفریخ»

[65] . همان، 21.

[66] . همان، 20.

[67] . همانف 16.

[68] . همان، 103. «انواع اطبخة»

[69] . همان، 56. «درباره ستوران رام انسان»

[70] . همان، 64.

[71] . بنابر نسخه بحار الانوار ( 3 / 76) که درست است.

[72] . توحید المفضل، 32. (درباره مو و ناخن).

[73] . همان، 52.

[74] . همان، 23.

[75] . همان، 58 و 59.

[76] . همان، 67.

[77] . همان، 121.

[78] . «فإن قالوا: کیف یعقل أن یکون مباینا لکل شئ متعالیا عن کل شئ؟ قیل لهم: الحق الذی تطلب معرفته من الأشیاء هو أربعة أوجه، فأولهما أن ینظر أ موجود هو أم لیس بموجود، و الثانی أن یعرف ما هو فی ذاته و جوهره؟ و الثالث أن یعرف کیف هو و ما صفته؟ و الرابع أن یعلم لماذا هو ولأی علۀ؟ فلیس من هذه الوجود شئ یمکن للمخلوق أن یعرفه من الخالق حق معرفته» توحید المفضل، 119 و 120.

[79] . توحید المفضل، 87.

[80] . توحید المفضل، 35. درباره بحث حرارت غریزی و کارکرد آن در متون فلسفی ر.ک. فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها 88، اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء 2 / 145. درباره وجود کون ناری انسان در «تراکیب جسد» (اجزای بدن) انسان و نقش آن در کنش های وی در حدیث بلندی از امام  صادق علیه السّلام خطاب به مفضل بن عمر در کتابی مورد تأمل ر.ک. خصیبی، الهدایة الکبری، 436.

[81] . «واعلم أن في الإنسان قوی أربعا قوة جاذبة تقبل الغذاء و تورده علی المعدة. و قوة الماسکة تحبس الطعام، حتی تفعل فیه الطبیعة فعلها، و قوة الهاضمة، و هي التي تطبخه، و تستخرج صفوه، و تبثه في البدن، و قوة دافعة تدفعه و تحدر الثقل الفاضل، بعد أخذ الهاضمة حاجتها». توحید المفضل، 36.

[82] . «من حصن الدماغ هذا التحصین، إلا الذي خلقه و جعله ینبوع الحس» (توحید المفضل، 27). برای وجود سه چشمه در بدن و معرفی دماغ به عنوان سرچشمه حس (ینبوع الحس) به نقل از حکمای پیشین، ر.ک. ابو حیان توحیدی، المقایسات، 339.

[83] . همان، 38.

[84] . ألا تری أن من سقطت أسنانه لم یقم السین، ومن سقطت شفته لم یصحح الفاء، و من ثقل لسانه لم یفصح الراء، و أشبه شئ بذلک المزمار الأعظم، فالحنجرة تشبه قصبة المزمار، و الرئة تشبه الزق الذي یمفخ فیه لتدخل الریح، و العضلات التي تقیض علی الرئة لیخرج الصوت کالأصابع التي تقبض علی الزق حتی تجري الریح في المزامیر و الشفتان و الأسنان التي تصوغ الصوت حروفا و نغما کالأصابع تختلف في فم المزمار فتصوغ صفیره ألحانا (همان، ص 25)

[85] . توحید المفضل، 22.

[86] . «فالصناعة مأخوذة من الخلقة». (توحید المفضل، 101)، «فالصناعة تحکي الخلقة و إن کانت لا تدرکها علی الحقیقة». (همان، 102.).

[87] . توحید المفضل، 116 و 117.

[88] . ر.ک. توحید المفضل، 10، 33، 48 و 109. در موردی دیگر از دوگانه پرست ها یاد و انتقاد شده است. (توحید المفضل، 38 و 39). درباره منانیه یا مانویه ر.ک. ابن ندیم، فهرست ابن ندیم 391، شهرستانی، الملل و النحل 1 / 244. چنان می نماید که در دوره ای نقد منانیه یکی از حوزه های فعالیت متکلمان فرق بوده است. برای اثر فضل بن شاذان نیشابوری (د 260 ق) در رد بر منانیه ر.ک. نجاشی، پیشین، 307.

[89] . توحید المفضل، 117.

[90] . همان، 78، 90 و 118.

[91] . همان، 118.

[92] . همان، 130. برای بحثی در این باره در متون اسماعیلیه ر.ک. احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل بن امام  صادق علیه السّلام، الرسالۀ الجامعۀ، 389.

[93] . توحید المفضل، 121.

[94] . همان، 119.

[95] . همان، 109 ، 120.

[96] . همان، 118.

[97] . همان، 34.

[98] . «فتبا و خیبة و تعسا لمنتحلی الفلسفة کیف عمیت قلوبهم عن هذه الخلقة العجیبة حتی أنکروا التدبیر و العمد فیها.» توحید المفضل، 30 و 31. گفتنی است که در متن الدلائل  و الاعتبار جاحظ که زین پس از آن سخن خواهیم گفت به جای منتحلی الفلسفة تعبیر «افیقوروس و اشباههم» به کار رفته است. (جاحظ، الدلائل و الاعتبار، ص 68).

[99] . همان، 8.

[100] . توحید المفضل، 70، 83، 109 و 117.

[101] . همان، 48.

[102] . همان، 109، 33، 110.

[103] . درباره اندیشه ادوار و اکوار در منابع اسماعیلی ر.ک. قاضی نعمان، تأویل الدعائم، 1 / 42، ابراهیم بن حسین حامدی، کنز الولد، 86 به بعد و علی بن ولید، الذخیرة فی الحقیقة، 42 و 43. برای رگه هایی از این اندیشه در حدیث بلندی از امام  صادق علیه السّلام خطاب به مفضل بن عمر در کتابی مورد تأمل ر.ک. الهدایة الکبری، 434 و 435.

[104] . نسخه بحارالانوار، (ج 3، ص 90).

[105] . توحید المفضل 50. عبارت دیگر در این باره متن زیر است: «منا التجحمید و التسبیح و التعظیم و التقدیس، للاسم الأقدم، و النور الأعظم، العلی العلام، ذی الجلال و الإکرام، و منشئ الأنام، م مفنی العوالم و الدهور». (توحید المفضل، 109 آغاز مجلس چهارم). قالب خاص و ناآشنای «منا التحمید و التسبیح و التقدیس» در عبارت یاد شده قابل توجه است.

[106] . مصطفی جواد، «أتوحید المفضل ام توحید الجاحظ؟» مجله لواء الوحدة الاسلامیة، سال اول شماره 10، 1950 م (به نقل از مقدمه کاظم مظفر بر توحید المفضل (چاپ مکتبۀ الداوری)، ص 19 و 20.

[107] . ر.ک. همان، ص 35 –19. نیز ر.ک. المنصف بن عبدالجلیل، الفرقة الهاشمیة فی الاسلام، 168.

[108] . توحید المفضل، ص 38. در مقدمه یاد شده از امام مقیم و داعی روزگار این گونه یاد شده است: «صلی الله تعالی علی محمد و رسوله … و علی امام عصنا المقیم دعوة الحق بالمطلقین الدعاة و اید الله داعی هذا الوقت بالمواد اللطیفة و البرکات.»

[109] . همان، ص 37.

[110] پاکتچی، تاریخ حدیث، 162، المنصف بن عبدالجلیل، همان، 168.

[111] . ابن ندیم، فهرست ابن ندیم 311، یاقوت حمودی، معجم الأدباء 5 / 2119. سندوبی، ادب الجاحظ و فلسفته، 128 ش 47. اسماعیل پاشا، هدیة العارفین، 1 / 803.

[112] . زرکلی، الأعلام 5 / 74، سندوبی در جایی درباره آن گفته است: «لیس فی اسلوبه ما یدل علی انه للجاحظ او من بابته.» (سندوبی، همان، 44). وی در جایی دیگر عنوان الدلائل و الاعتبار را در بخش «کتاب هایی که به جاحظ نسبت داده شده است اما از او نیستم آورده و با بیان این که عنوان توسط راغب طباخ با انتساب به جاحظ به سال 1982 م منتشر شده است احتمال داده که نویسنده آن حارث محاسبی (د 243) باشد. (همان، 153). گفتنی است که اسماعیل پاشا در ذیل آثار حارث محاسبی هم کتابی با این عنوان یاد کرده است. (اسماعیل پاشا، همان، 1 / 264). بروکلمان نیز این عنوان را ذیل کتاب های منصول به جاحظ فهرست کرده و یا اشاره به نسخه خطی و نشر آن توسط طباخ، انتساب آن به محافل متقدم صوفیه را راجح شمرده است. یا از آن حارث محاسبی همان گونه که سندوبی احتمال داده گو این که اثبات آن دشوار است، یا کتاب الدلائل و الاعتبار جبرئیل بن نوح بن ابی نوح مسیحی باشد که در روزگار متوکل نگاشته و نسخه آن در کتابخانه ایاصوفیا موجود است. (بروکلمان، تاریخ الادب العربی، بخش 2 / 135 ش 5.

عمر فروخ نیز الدلائل و الاعتبار را جزء کتاب های مشکوک الانتساب به جاحظ فهرست کرده است. (عمر، فروخ، تاریخ الادب العربی، ج 2، ص 316).

[113] . احمد بن سلیمان، حقائق المعرفة فی علم الکلام، 250. برای متن آن ر. ک. جاحظ، الدلائل ئو الاعتبار علی الخلق و التدبیر، 72. برای متن آن با اندکی اختلاف در لفظ در توحید مفضل ر. ک. توحید مفضل، 36

[114] . احمد بن سیلمان، حقائق المعرفة فی علم الکلام، 187 –190. « … ذکر ذلک عنهم و حکاه أبو عثمان عمرو بن بحر الجاحظ فی کتاب الدلائل. و قال … ». برای متن آن در الدلائل و الاعتبار ر. ک. جاحظ، همان، 90.

[115] . احمد بن محمد بن صلاح شرفی، شرح الأساس الکبیر، 1 / 471. برای نقل مطلبی طولانی از مطالب آغازین کتاب الدلائل و الاعتبار (ص 18 –27) در این کتاب ر. ک. همان، 1 / 306 –312 نیز ر. ک. همو، عدة الأکیاس فی شرح معانی الأساس، ج 1 / 101 به بعد.

[116] . ابن قیم جوزیه، مختصر الصواعق المرسلة عن الجهمیة المعطلة، 298 –303.

[117] . ر.ک. جاحظ، الدلائل و الاعتبار، 18 –26.

[118] . بحارالأنوار، 3 / 90.

[119] . توحید المفضل، 60 و 61.

[120] . الدلائل و الاعتبار علی الخلق و التدبیر، 49.

[121] . توحید المفضل، 79.

[122] . کذا و ظاهرا مستغنی.

[123] . الدلائل و الاعتبار، 19.

[124] . توحید المفضل، 110 و 111.

[125] . الدلائل و الاعتبار، 82.

[126] . توحید المفضل، 25.

[127] . الدلائل و الاعتبار علی الخلق و التدبیر، 65.

[128] . توحید المفضل، 18 و 19.

[129] . الدلائل و الاعتبار، 61.

[130] . بروکلمان ذیل مؤلفات غزالی از این اثر نام برده و به نقل قول از کتاب الدلائل و الاعتبار جاحظ در آن اشاره کرده است. (بروکلمان، پیشین، بخش 4 / 269 ش 43) غزالی نامه، 232. عبدالرحمن بدوی این عنوان را ذیل کتاب های مشکوک الانتساب به غزالی آورده است. (مؤلفات الغزالی، 257 ش 81 برای نسخه خطی ر.ک. همان).

[131] . حتی این اشکال نیز قابل طرح است که چرا تا زمان سید بن طاووس در محافل و مکتوبات امامی خبری از توحید مفضل نیست؟ با آن که مضمون ان به گونه ای است که در صورت صحت انتساب به امام  صادق علیه السّلام، می توانست بسیار مورد عنایت محدثان و متکلمان به ویژه کسانی چون شیخ صدوق باشد که بخش هایی از رساله ابن قبه و نوبختی را در کمال الدین درج کرده است. یا طبرسی که مناظرات و گفتگوهای کلامی و توحیدی معصومان را در احتجاج گردآورده است. در حالی که اینان نه از توحید مفضل بهره برده اند و نه یادی کرده اند.

[132] . بنا به دلایلی نمی توان توحید مفضل را اصل کتاب الدلائل و الاعتبار شمرد. انسجام درونی و وضوح مطالب الدلائل در سنجش با توحید مفضل بیشتر است و نشانه هایی از دگرگونی مطالب در توحید مفضل به چشم می خورد. تو گویی در مواردی مدون توحید مفضل ابهام یا اختصار را ترجیح می داده است. برای نمونه در توحید مفضل در بحثی که اختلاف فیلسوفان درباره چیستی و اندازه خورشید مطرح شده، در آغاز جمله زیر آمده است: «و اختلفت الفلاسفة المذکورون فی وصفها». آن گاه با تعابیری مانند «فقال بعضهم …» و «و قال آخرون ..» آراء ایشان گزارش شده است. (ر.ک. توحید المفضل، 118 و 119). در حالی که نامی از فلاسفه مورد نظر نیامده و عملا وصف مذکورون مهمل مانده است. در حالی که در الدلائل و لاعتبار هر دیدگاهی با ذکر نام صاحب آن نقل شده است. (ر.ک. در الدلائل و الاعتبار، 89).

[133] . توحید مفضل، 183.

[134] . نام این اثر فارسی در الذریعة (3 / 310 / 1148) تباشیر الحکمة و در نسخه منتشر شده، طباشیر الحکمۀ ضبط شده است.

[135] . میرزا بابا شیرازی، طباشیر الحکمة، 241 –282.

[136] . تهرانی، پیشین، 3 / 310 / 1148 و 4 / 483 / 2156.

[137] . نوری، خاتمة المستدرک، 4 / 132 و 133.

[138] . کذا. و احتمالا از اساتید یا از جمعی از فضلاء اساتید.

[139] . میرزا بابا شیرازی، همان، 241.

[140] . این موارد اصلاحی با بهره گیری از مطالب آقای قیس العطار محقق رساله الاهلیلجه و سند موجود در خاتمه مستدرک و اسناد الرسالة المفضلیة انجام پذیرفته است.

[141] . میرزا بابا شیرازی، همان، 255. برای احد و واحد در همین زمینه معنایی ر.ک. احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل بن امام  صادق علیه السّلام، پیشین، 20 و21.

[142] . همان، 270.

[143] . آل عمران، 28، 30.

[144] . همان، 252.

[145] . «رأیت کتابا فیه عبر و مواعظ و تنبیهات علی منافع الاعضاء من الانسان و الحیوان و فصول من الکلام فی التوحید».

[146] . نجاشی، رجال النجاشی، 143.

[147] . همان. «هذا القول لیس بثبت، و الاول من سماعه من جعفر بن محمد أثبت». مقصود از قول اول روایت بیست حدیث از امام  صادق علیه السّلام توسط حماد است.

[148] . تهرانی، الذریعة، ج 2، ص 482. اهلیلجة –معرب هلیله –میوه ای است که مصرف دارویی دارد. (ابن منظور، لسان العرب، 2 / 392). گفتنی است که الاهلیلجة عنوان شماری از آثار مصحاب ائمه بوده است. بنا به گزارش نجاشی اسماعیل بن مهران بن ابی نصر سکونی از اصحاب امام رضا علیه السّلام (نجاشی، 27 / 49)، داود بن کثیر رقی از راویان امام کاظم و امام رضا علیه السّلام، (همان، 156 ش 410) و حمدان بن معافی صبیحی (د 265) (همان، 138 / 356) دارای کتاب الاهلیلجه بوده اند. ابن ندیم نیز برای محمد بن لیث خطیب (د ح 234 ق) کاتب یحیی بن خالد برمکی کتابی به نام «الهلیلجه فی الاعتبار» ذکر کرده است. (ابن ندیم، الفهرست، 34، اسماعیل پاشا بغدادی، هدیه العارفین، 2 / 13). علامه مجلسی با یادآوری کتاب اهلیلجه حمدان بن معافی، احتمال داده که اهلیلجه (به روایت مفضل) از مرویات اوست. (وعد من کتاب الحمدان بن معافی کتاب الإلهلیلجة، و لعل المعنی أنه من مرویاته). نویسنده الفرقة الهاشمیة احتمالا با ملاحظه این سخن مجلسی بر آن رفته که کتاب اهلیلجه به حمدان بن معافی نیز نسبت داده می شود. این نسبت درست نمی نماید زیرا حمدان در گذشته 265 هجری و از راویان امام کاظم و امام رضا بوده (نجاشی، همان، 138 / 356) بنابراین روایت وی از امام  صادق علیه السّلام امکان پذیر نیست. چنان که در حدیثی در الامالی طوسی (630 / 11) حمدان با دو واسطه از امام  صادق علیه السّلام روایت کرده است. با توجه به سال در گذشت مفضل (180 ق) روایت وی از مفضل نیز بعید می نماید. از سوی دیگر در طریق نجاشی یه مفضل نیز حمدان حضور ندارد (ر.ک. نجاشی، پیشین، 416 / 1112) تا احتمال روایت حمدان از وی مطرح شود.

[149] . ابن ندیم، پیشین، 379. شاید اشاره مجلسی (بحارالانوار، 1 / 32) مبنی بر نسبت دادن کتاب به امام از سوی برخی علمای عامه، همین یادکرد ابن ندیم باشد.

[150] . ابن شهر آشوب, معالم العلماء، 159 ش 836.

[151] . ابن طاووس، الامان من اخطار الاسفار، ص 91.

[152] . همو، کشف المحجه، 9.

[153] . همو، فرج المهموم، 11 –21 و ر.ک. ص 46 و 77. اتان کلبرگ، کتابخانه ابن طاووس، 299.

[154] . مجلسی، بحارالانوار، 1 / 14 و 32. برای متن آن ر.ک. همان، 3 / 55 –198.

[155] . فیض کاشانی، الصافی، 2 / 407 و ج 4 / 22.

[156] . حویزی، نور الثقلین، 1 / 14 / 52 و ص 24 / 105.

[157] . برای چاپ های رساله اهلیلجه ر.ک. رفاعی، پیشین، 8 / 293. ترجمه ای از آن به نام گل جعفری توسط محمد بن حسن طوسی مشهدی (د 1275 ق) انجام یافته است. (تهرانی، پیشین، 18 / 210 / 41، رفاعی، پیشین، 8 / 341).

[158] . الاهلیلجه، ص 71 و 72.

[159] . همان، ص  73.

[160] . همان، ص 75. در سخنان امام از سه مرحله «انکار خدا» ، «شک در وجود خدا» و «معرفت به خدا» سخن رفته است.

[161] . همان، 83.

[162] . همان، ص 96.

[163] . همان، 101 –119.

[164] . همان، ص 119 به بعد.

[165] . همان، ص 141 –143.

[166] . همان، ص 146 –149.

[167] . همان، ص 149 –154.

[168] . برای ترجمه های فارسی آن ر.ک. تهرانی، الذریعة، 4 / 82 / 362 و ش 363 و ج 18 / 210 / 41 و برای شرح آن ر.ک. 22 / 360 / 7431.

[169] . الاهلیلجه، (تحقیق قیس العطار) 67.

[170] . نمازی شاهرودی، مستدرکات علم الرجال، 6 / 351.

[171] . ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، 36 / 138.

[172] . الاهلیلجه، 24.

[173] . ابن اثیر، اسد الغابة، 4 / 340، ابن حجر، الإصابة، 6 / 48.

[174] . مجلسی، پیشین، 3 / 55 و 56. سخن وی در توحید مفضل گذشت.

[175] . برای نمونه هایی از متون حدیثی هماهنگ با مضامین رساله اهلیلجه ر.ک. اهلیلجه، مقدمه محقق، 51 –54.

[176] . بسنجید با ابو حاتم رازی، اعلام النبوة، 138، مفید، تصحیح الاعتقاد، 144، ابن طاووس، فرج المهموم، 21. ابو حاتم، طب و نجوم، مفید طب و ابن طاووس نجوم را مستند به وحی شمرده اند.

[177] . مجلسی، بحارالانوار، ص 56 و 57، پانوشت 1.

[178] . ر.ک. اهلیلجه، ص 48 –51.

[179] . ابن طاووس، الامان، ص 92، کلبرگ، کتابخانه ابن طاووس، ص 432.

[180] . ر.ک. حلی، إرشاد الأذهان، 1 / 15 و 16 و 17. ابن فهد حلی، عدة الداعی، 69، برای این احادیث ر.ک. مصباح الشریعة، 14. و ابن فهد حلی، عده الداعی، 68. مصباح الشریعة، 20.

[181] . شهید ثانی، کشف الریبة، (دررسائل الشهید الثانی) ص 298، مسکن الفؤاد، 58 و 59 منیة المرید، 171، اسرار الصلاه (در رسائل الشهید الثانی) 114 و 116. وی گاه یک باب کامل مصباح الشریعة را بدون یادکرد نام کتاب به عنوان حدیث امام  صادق علیه السّلام نقل کرده است. شاید همین امر باعث شده که عبدالرزاق گیلانی شهید ثانی را نویسنده مصباح الشریعة معرفی کرده است. (عبدالرزاق گیلانی، شرح فارسی مصباح الشریعة، 3). شیخ حر عاملی نیز یادآور شده که گاه به شهید نسبت داده می شود که یادکرد آن در الامان ابن طاووس دلیل نادرستی این انتساب است. (حر عاملی، هدایة الامة، 8 / 550).

[182] . لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، 1 / 21، فیض کاشانی، الصافی، 1 / 73 / 125 و ص 203 و 2 / 85، حویزی، نور الثقلین، 1 / 35 / 21 و 2 / 5 / 13، بحرانی، البرهان 1 / 76. (وی با «منسوب» شمردن کتاب به امام  صادق علیه السّلام، آن را در فهرست منابع خود گنجانده است). مشهدی، کنز الدقائق، 1 / 357 / 2 / 175، مدنی شیرازی، ریاض السالکین، 2 / 98 و 3 / 278 و 281، نراقی، جامع السعادات 2 / 188.

[183] .  ر.ک. خاتمه المستدرک، 1 / 216 –194.

[184] . نجاشی، 310 ش 847.

[185] . نوری، همان، 215. درباره توثیق فضیل ر.ک. نجاشی، همان، 310 / 847. از دیگر مدافعان جدی انتساب کتاب به امام  صادق علیه السّلام علی اکبر نهاوندی نویسنده کتاب بیان رفیع در حالات خواجه ربیع است. برای تفصیل ادله وی ر.ک. عبدالرزاق گیلانی، شرح فارسی مصباح الشریعة مقدمه، 30 –17 برای دیدگاه های انتقادی محدث ارموی نسبت به ادله وی ر.ک. همان، ص 30.

[186] . حسن مصطفوی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، 9.

[187] . همان.

[188] . حر عاملی، هدایة الامة، 8 / 550. و ر.ک. وسائل الشیعة، 30 / 159.

[189] . مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 15. برای نمونه نقل از کتاب ر.ک همان 1 / 93، 130 و ج 11 / 37 / و ج 64 /337.

[190] . طوسی، الامالی، 640. بسنجید با مصباح الشریعة، 168.

[191] . همان، 32. مجلسی در یکی از آثار فارسی خود در این باره چنین گفته است: «مصباح الشریعة به روایت شقیق بلخی که از جمله صوفیه عامه است، رسیده است و مشتمل بر نقلی چند هست که معلوم است از معصومین علیهم السّلام نیست». (مجلسی، نظم اللئالی، 436 و 437): گفتنی است که در فهرست های نسخ خطی کتاب های مدرسه عالی شهید مطهری و مسجد گوهر شاد، مصباح الشریعة به شقیق بلخی نسبت داده شده است. البته دانسته نیست که این امر در متن نسخ خطی آمده یا برداشت نویسنده فهرست با آگاهی از دیدگاه مجلسی درباره نویسنده مصباح است. (درباره این نسخه ها ر.ک. رحمانی و لوی و جغتایی، تاریخ علمای بلخ، 1 / 445).

[192] . سید حسن صدر، تکملة أمل الآمال، مقدمه تحقیق، ص 36. متأسفانه از نشر یا عدم نشر این رساله گزارشی بع دست نیاوردم. شایسته یادآوری است که در برخی  منابع کتابی فقه به نام إصباح الشیعة بمصباح الشریعة از قطب الدین بیهقی کیدری (از عالمان سده ششم)، به سلیمان صهرشتی نسبت داده شده است. (سید اعجاز حسین، کشف الحجب و الأستار، 47، تهرانی، الذریعة، 14/ 68). آیا ممکن است دیدگاه سید حسن صدر بر آمده از همسانی نام این اثر با مصباح الشریعة مورد بحث باشد؟ برای انتساب اصباح الشریعة به قطب الدین بیهقی کیدری و نقد انتساب آن به صهرشتی ر.ک. بیهقی کیدری، إصباح الشریعة، مقدمه آیة الله سبحانی، ص 12 به بعد.+

[193] . افندی اصفهانی، ریاض العلماء، 6 / 45، نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، 1 / 202. گفتنی است که در مصباح الشریعه از افرادی متأخر از هشام مطلبی نقل نشده است. زیرا متأخرترین فرد آن سفیان بن عیینه است که در گذشته 198 ق است (ابن حجر، تقریب التهذیب، 1 / 731) در حالی که هشام بن حکم به سال 199 ق وارد بغداد شده یا در این سال درگذشته است. (نجاشی، پیشین، ص 433).

[194] . عبدالرزاق گیلانی، شرح فارسی مصباح الشریعة، مقدمه محدث ارموی، 16.

[195] . نراقی، مستند الشیعة، 17 / 16 و ص 25 و ر.ک.2 / 34.

[196] . خویی، 1 / 514.

[197] . طباطبایی، المیزان، 5 / 276.

[198] . عبدالرزاق گیلانی، شرح فارسی مصباح الشریعة، مقدمه محدث ارموی، 31. برای نسخه های فراوان کتاب (165 نسخه) ر.ک. صدرایی خویی، پیشین، 5 / 498 –512. کهن ترین نسخه متعلق به سده هشتم هجری است که تاریخ کتابت آن 716 ق است. برای چاپ های آن ر.ک. رفاعی، پیشین، 8 / 347.

[199] . حسن مصطفوی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، سه چاپ از کتاب یعنی شرح گیلانی، چاپ اعلمی و علی زیعور (با عنوان کتابا الصادق علیه السّلام حقائق التفسیر القرآنی و مصباح الشریعة)، فاقد این عبارت است. (ر.ک. هر سه منبع یاد شده).

[200] . نوری، خاتمة المستدرک، 1 / 201. محقق تهرانی نیز تمام مصباح الشریعة را مروی از امام صاق شمرد هاست. (تهرانی، پیشین، 21 / 110 / 4167).

[201] . برای نمونه ر.ک. مصباح الشریعة (اعلمی) 8، 9، 35، 77، 112، 113 و 167.

[202] . همان، 10، 14، 20، 21، 86، 114، 168، 184.

[203] . همان، 14، 174، 205.

[204] . همان، 86، 116، 168.

[205] . همان، 173.

[206] . همان، 10.

[207] . همان، 57.

[208] . همان، 116.

[209] . همان، 105.

[210] . همان، 115 ، 184.

[211] . همان، 168، 181.

[212] . همان، 89، 100، 101، 170، 188.

[213] . همان، 157.

[214] . همان، 155.

[215] . همان، 17.

[216] . برای مفاهیم یاد شده ر.ک. خواجه عبدالله انصادری، منازل السائرین، 106 ، 129، 193.

[217] . الرعایة عنوان اثری از صوفی نامدار سده سوم حارث محاسبی (د 243 ق) است. (ابن خلکان، وفیات الاعیان، 2 / 57، حاجی خلیفه، کشف الظنون، 1 / 908) درباره این کتاب و اثرگذاری ان در متون بعدی ر.ک. عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، 115) نیز عنوان یکی از ابواب قسم معاملات منازال السائرین است. (ر.ک. همان، ص 59 باب 21).

[218] . نمونه متن: «با طواف همراه مسلمانان پیرامون بیت، با قلبت همراه فرشتگان گرد عرش طواف کن و با فرار از هوای خود، هروله کن  و از تمامی حول و قوه خویشتن تبری بجوی … با صعود به جبل، با روح خود به ملاء اعلی بالا برو و حنجره هوا و طمع را هنگام قربانی، ذبح کن و هنگام رمی جمرات، شهوت ها، پستی، فرومایگی و کردارهای ناپسند را رمی کن …» (مصباح الشریعة، ص 48 و 49). این مطالب یادآور نوبت ثالثه تفسیر میبدی است.

[219] . مصباح الشریعة، 189.

[220] . همان، 180.

[221] . همانف 48. برای کاربرد این تعبیر درمتون کهن صوفیه ر.ک. حارث محاسبی، الرعایة، 88، تستری، تفسیر التستری، 26.

[222] . همان، 187.

[223] . همان، 160. برای کاربر تعبیر در کلام ابو حامد غزالی ر.ک. احیاء العلوم 15 / 72، برای نقل آن از زبان حلاج ر.ک. سعید فرغانی، مشارق الدراری، 409.

[224] . همان، 165. «هر گاه خواستی که متوکل باشی نه متعلل، بر روحت پنج تکبیر بگو و با همه آرزوهایت به سان وداع مرگ با زندگی، وداع کن.» در ص 196 نیز آمده است: «چون در میدان شوق در آمدی، بر نفس و مراد خود از دنیا تکبیر بگوی و با تمامی مألوفات وداع کن».

[225] . همان، 80.

[226] .همان، 59.

[227] . همان، 130.

[228] . همان، 189.

[229] . همان، 29.

[230] . همان، 35.

[231] . همان، 156. برای کاربرد و معنای نور وققت ر.ک. ابن عربی، الفتوحات المکیه، 2 / 486.

[232] . همان، 77. درباره اقسام خوردن در تفسیر سهل بن عبدالله تستری (د 283) بدون توضیح بیشتر آمده است: «خوردن بر پنج (گونه) است: ضرور ت و قوام وقوت و  معلوم و فقد، ششم –که خیری در آن نیست –تخلیط». (تفسیر التستری، 65).

[233] . همان، 91. در جای دیگری نیز عبارت « معاینه عظمت خدا با سرّ خود» به کار رفته است. (همان، 87). اعتقاد به سه ساحت قلب، سرّ و روح در وجود انسان از آموزه های تصوف است.

[234] . همان، 58. واژه میدان در ترکیب با احوال و مقامات عرفانی یا نقطه مقابل آن ها، تعبیری بسیار متداول در متون عرفانی است. چنان که صد میدان عنوان اثری از خواجه عبدالله انصاری است. برای کاربرد در دیگر متون عرفانی ر.ک. حقائق التفسیر سلمی، ج 1، ص 61، 115، 401 و ج 2، ص 71، 143 و 163. ابن عربی (الفتوحات المکیه، 2 / 349) گوید: «برای خدای متعال میدان هایی است که همه ان ها میدان های محبت نامیده می شود. سپس هر یک از آن ها به نام یکی از نعوت محبت است. مانند میدان وجد و میدان شوق. و هر حالی که در آن جولان و حرکتی باشد، میدانی دارد». گفتنی است که واژه میدان در برخی احادیث امامی در معنای لغوی به کار رفته است: «بازارها ، میدان (جولانگاه) ابلیس است». (صدوق، الفقیه، 3 / 199 / 3751).

[235] . همان، ص 98 در چاپ مؤسسه اعلمی«الجهد» آمده و در چاپ محدث ارموی «الجهد» آمده که با توجه به بافت درست است: «و لا یروض نفسه فی میدان الجهد و العباده» (شرح فارسی مصباح الشریعة، 435).

[236] . مصباح الشریعة، 162.

[237] . همان، ص 178.

[238] . همان، 13.

[239] . همان.

[240] . همان، 22.

[241] . همان، 99.

[242] . همان، 164.

[243] . همان، 132 و 133 چاپ ارموی: ص 126. در چاپ اعلمی به جای «تذویب»، «تذویباً» آمده که نادرست به نظر می رسد.

[244] . همان، ص 188.

[245] . همان، 182. در برخی منابع از قول ذوالنون مصری (د 245) آمده است : «الرضا سرور القلب بمر القضاء». (سلمی، حقائق التفسیر، 1 / 284 و 2 / 412، ثعلبی، الکشف و البیان، 10 / 262)

[246] . همان، 57.

[247] . ر.ک. همان، ص 181. «محب خدای خود را بر پایه امید با مشاهده احوال خود با چشم بیداری (= عین سهر) می پرستد و زاهد بر پایه خوف». آن گاه سفارش هرم بن حیان به اویس قرنی در عمل بر مبنای خوف آمده است. این سفارش در برخی منابع از ابو سلیمان دارانی خطاب به احمد بن داوود آمده است. (ر.ک. خطیب، تاریخ بغداد، 14 / 312). بسنجید با غزالی، احیاء،  12 / 176 که در آن عمل بر پایه رجاء بر عمل بر پایه خوف ترجیح داده شده است. در حقیقت صوفیان در این آموزه، گرایشهای متفاوت داشته اند. توجه داریم که واژگان شریعت و حقیقت در عنوان کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقه نیز حاکی از تمایز دو ساحت شریعت و حقیقت در تعالیم دینی است که یکی از آموزه های مهم عرفانی است. درباره شریعت و حقیقت ر.ک. قشیری، الرساله القشیریه، 118.

[248] . همان، 175 و 176.

[249] . همان، 144 و ر.ک. 37، 103 و 122.

[250] . ر.ک همان، 139.

[251] . ر.ک. همان، 190. برای گونه های هفتگانه حیا در متون عرفانی ر.ک قشیری، الرساله القشیری، ص 251. در احادیث شیعه از دو گونه حیا (حیای عقل و حیای حمق) سخن رفته است. (ر.ک. کلینی، الکافی، 2 / 107 / 6).

[252] . همان، ص 7.

[253] . همان، 39.

[254] . همان، ص 158.

[255] . همان، ص 182.

[256] . همان، 185.

[257] . همان و ر.ک ص 35، 40، 205، 195 و 164.

[258] . همان، ص 20 و ر.ک ص 23.

[259] . همان، 136.

[260] . همان، 100.

[261] . همان، 77.

[262] . همان، 33.

[263] . همان، 205.

[264] . همان، 20.

[265] . همان، 15 و ر.ک. باب امر به معروف.

[266] . همان، 155.

[267] . همان، 16.

[268] . همان، 89.

[269] . همان، 18.

[270] . همان، 155.

[271] . همان، 133.

[272] . همان، 170.

[273] . همان، 98.

[274] . همان، 165.

[275] . همان، 14 و 15. مقصود از «هذا العلم» علم تصوف است و این قرینه ای دیگر بر تأخر نگارش و نادرستی انتساب کتاب به امام  صادق علیه السّلام است.

[276] . همان، ص 45.

[277] . همان، ص 58 و ر.ک. 151.

[278] . همان، ص 112.

[279] . همان، ص 67 و 68. با توجه به نگاه ویژه شیعه به صحابه پیامبر، می توان مقصود از اهل بدعت را دریافت.

[280] . ر.ک همان، ص 59 و 60.

[281]. همان ص 165 و 166. شبیه این داستان از ابو بکر حرسنی (د 325) نیز نقل شده است. ر.ک. سلمی، المقدمه فی التصوف و حقیقته در مجموعه آثار، 2 / 489.

[282] . همان ص 17 برای دنبال سخن ر. ک. همان جا.

[283] . حر عاملی، هدایه الامه، 8/ 550.

[284] . مصباح الشریعه، 196.

[285] . همان ص 67 و 68. در چاپ اعلمی، باب 29 و در چاپ محدث ارموی، باب 69.

[286] . نوری، خاتمه المستدرک، ج 1 ص 210. وی برای فرض ثبوت وجود باب یاد شده در اصل کتاب نیز توجیهاتی ذکر کرده است. انصاریان، عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، 7 / 255.

[287] . عبدالرزاق گیلانی، شرح فارسی مصباح الشریعه، مقدمه محقق ص 33.

[288] . ر. ک. کتابا الصادق: حقائق التفسیر القرانی و مصباح الشریعه.

[289] . مصباح الشریعۀ، ترجمه و شرح مصطفوی، 296.

[290] . مصبا الشریعه اعلمی ص 66- 63.

[291] . خصیبی، الهدایه الکبری، 375، دلائل الامامة، 448، ابن عیاش جوهری، مقتضب الاثر، 6. با توجه به این که این الحاق به احتمال زیاد در سده های اخیر و پس از تداول و اشتهار کتاب در سنت حدیثی شیعه برای صیغه شیعی بخشیدن به مصباح الشریعه صورت گرفته، بعید است بتوان نقل حدیث از الهدایه الکبری را قرینه ای بر تداول یا پیدایش کتاب در میان نصیریه دانست.

[292] . مصباح الشریعه، ص 58. منابع حدیث: احمد بن حنبل، مسند ابن حنبل، 2 / 175 و 4/ 151، ابن ابی شیبۀ، المنصف، 8/ 130، طبرانی، المعجم الکبیر، 17 / 179.

[293] . مصباح الشریعه، 159. منابع حدیث: ابی داود، سنن أبی داود، 2 / 453، عبد الرزاق صنعانی، المصنف، 9 / 77. غزالی، احیاء العلوم، 9 / 69.

[294] . لقمان، 17.

[295] . مصباح الشریعه، 18 و 19. منابع الحدیث: ترمذی الجامع الصحیح، 4 / 323، ابن ماجه، السنن، 2 / 1331 / 4014، ابی داود، سنن ابی داود، 2 / 324.

[296] .  مصباح الشریعه، 82. منابع الحدیث: ابن عدی، الکامل، 1 / 188، سلمی، حقائق، 1 / 129، ابن عساکر، تاریخ مدینۀ دمشق، 54 / 472. گفتنی است این حدیث در الجعفریات (ص 151) با طریقی عامی نقل شده است.

[297] . غزالی، مجموعه رسائل الامام الغزالی، 221 –213.

[298]. گفتنی است که مصباح الشریعه چاپ موسسه اعلمی، از نظر ترتیب ابواب با منهاج العارفین اختلاف فراوانی دارد. اما 27 باب نسخه های تصحیح شده محدث ارموی و حسن مصطفوی، با اختلافی بسیار اندک، همان عناوین رساله غزالی است.

[299]. تنها باب قیام منهاج العارفین در سه نسخه منتشر شده مورد مراجعه مصباح وجود ندارد.

[300] . مصباح الشریعه، 119.

[301] . احتمال دارد عبارت نحو المریدین عبارت نخست متن بوده که اشتباها به عنوان باب ضمیمه شده و عنوان باب همان البیان است.

[302] . غزالی، منهاج العارفین، 213. این باب نخست منهاج العارفین است، بدون ذکر عبارت قال الصادق علیه السّلام مختصری از همان مطالب مصباح الشریعه است.

[303] . مصباح الشریعه، 121.

[304] . غزالی، همان، 214. باب الاحکام باب دوم منهاج، شامل چکیده ای از همان مطالب مصباح الشریعۀ است.

[305] . مصباح الشریعه، (اعلمی) 91، (ارموی)، 110 و 111.

[306] . غزالی، پیشین، 217.

[307] . الانفاس بنابر نسخه چاپ ارموی.

[308] . مصباح الشریعۀ، 22 و 23.

[309] . کذا. و با توجه به سیاق «قبل».

[310] . کذا. و ظاهراً فطالع.

[311] . کذا. و درست: و لا یستقیم.

[312] . غزالی، پیشین، 214.

[313] . اسراء، 11.

[314] . مصباح الشریعه، 132 –134.

[315] . فرقان، 77.

[316] . غافر، 60.

[317] . غزالی، پیشین، ص 218 و 219.

[318] . مصباح الشریعۀ، 112.

[319] . غزالی، پیشین، 220. یحیی بن معاذ رازی مقیم نیشابور (د 258 ق) از صوفیان سده سوم هجری است. درباره وی ر.ک. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 14 / 212 / 7497.

[320] . به نظر می رسد یکی از تفاوت های مصباح با منهاج آن است که منهاج از نظر شیوایی، روانی، انسجام  مطالب و حسن تألیف برتری هایی بر مصباح دارد و نشانه های گردآوری و باسازی در بخش هایی از مصباح نمودار است.

[321] . با توجه به این که مصباح الشریعۀ به رغم رواج و اشتهار، کمتر به صورت تحلیلی معرفی شده است و از سوی دیگر انتساب آن به امام  صادق علیه السّلام نیازمند تأمل و بازنگری می نمود، در این نوشتار با تفصیلی بیشتر از دیگر آثار معرفی شده است.

[322] . برخی زمان تدوین اثر را اواخر سده ششم و اوائل سده هفتم هجری ارزیابی کرده اند. پاکتچی، بازشناسی متن مصباح الشریعة ، ضمیمه مباحثی در علل الحدیث، 123، 128و 138. برای مطالعه بیشتر درباره مصباح الشریعه ر. ک. همین اثر.

[323] . این احتمال چندان دور نمی نماید که شخصی که علاقه مند بوده این گونه تعالیم عرفانی – به هر دلیل – وارد  سنت حدیثی و فرهنگ مذهبی شیعه شود، به تدوین آن دست یازیده و با شیوه های گوناگون مانند تغییر نام های صاحبان اقوال به نام های معصومان، بدان سبک و سیاقی شیعی بخشیده باشد. (و خدای متعال دانا است).

[324] . سند آغازین کتاب با حذف رجال ابتدای آن، این گونه است: «… اخبرنا ابو محمد عبد الله بن محمد بن عبد الله بن عثمان المعروف بابن السقا قال اخبرنا ابو علی محمد بن محمد بن الاشعث الکوفی من کتابه سنة اربع عشرة و ثلاثمائة قال حدثنی ابو الحسن موسی بن اسماعیل بن موسی جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام السلام قال حدثنا ابی عن ابیه عن جده جعفر بن محمد عن ابیه عن جده علی بن الحسین عن ابیه عن علی بن ابی طالب قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم … (الجعفریات، 11). در ادامه کتاب سند معمولا از ابن اشعث شروع می شود. گاه (برای نمونه ص 74 و 152) از عبد الله (ابن سقا) شروع شده است. چنان که از ص 156 (اواسط باب السنة فی حلق الشعر یوم السابع للمولود و غیره) اسانید شمار فراوانی از احادیث به صورت معطوف «و باسناده عن جعفر بن محمد بن محمد عن ابیه …» ذکر شده است. برای طرق روایت الجعفریات ر. ک. راوندی، النوادر مقدمه، 60 و 61و برای نسبت میان نوادر رواندی و الجعفریات ر. ک. همان، 56 و 57. برای روایت محمد بن اشعث از موسی بن اسماعیل از پدران خود به طریقی غیر از سهل دیباجی ر. ک. ابن قولویه، کامل الزیارات، 46. ابن عبدالبر، التمهید، 24 / 262. گفتنی است که تلعکبری آن بخش از الاشعثیان را که اسانید آن متصل (مرفوع) به پیامبر بوده، از محمد ابن داود بن سلیمان کاتب به سال 313 سماع کرده، و تمام نسخه را از طریق اجازه ابن اشعث به وی که ان را در همین سال به دست محمد بن داود دریافت کرده، روایت کرده است. طوسی، رجال الطوسی 444 / 6325.

[325] . تهرانی، پیشین، و به دلیل منتهی شدن روایات آن به حضرت امیر (و گاه از ایشان به پیامبر) علویات نامیده شده است. (محسن امین، أعیان الشیعة 3 / 436 برای این نام در منابع عامه ر. ک. دارقطنی، سؤالات حمزۀ 101). نام روایة الابناء عن الاباء من آل رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در جمال الاسبوع ابن طاووس (260) به کار رفته است.

[326] . الجعفریات، 151.

[327] . همان، 147.

[328] . همان، 176.

[329] . الجعفریات همراه با قرب الاسناد به صورت سنگی چاپ شده است. برای نسخه های خطی آن ر. ک. صدرایی خویی، پیشین، 3 / 357 و 358.

[330] . ابن طاووس (فلاح السائل، 214 (وی در نقل حدیث از الاشعثیات، تعبیر «کتاب روایۀ الانبیاء (کذا. و درست: الابناء) عن الآباء من أهل بیت علیهم السّلام تألیف محمد بن محمد الأشعث» را به کار برده که ظهور در انتساب نگارش کتاب به ابن اشعث دارد)، اسماعیل پاشا بغدادی، هدیۀ العارفین، 2 / 36، عمر کحالة، معجم المولفین 11 / 192، پاکتچی، تاریخ حدیث، 163 و 208. در برخی منابع عامه نیز وی متهم به جعل کتاب شده است. (دارقطنی، همان). خطیب و ابن حجر نیز از قول محمد بن ابی الفوارس درباره سهل دیباجی آورده اند: «کتبنا عنه کتاب محمد بن محمد بم الأشعث لأهل البیت مرفوع ولم یکن له أصل نعتمد علیه و لا کتاب صحیح» (تاریخ بغداد، 9/ 123، ابن حجر، لسان المیزان، 3/ 117 / 397). نیز دانسته نیست تعبیر الاشعثیات در کلام ابن غضائری (ابن غضائری، رجال ابن الغضائری، 67 و به نقل از وی در علامه حلی، خلاصۀ الأقوال، 159) در یاد کرد از کتابی که سهل دیباجی از ابن اشعث روایت کرده، با عنایت به روایت ابن اشعث بوده یا این دو نظر به تدوین و نگارش آن داشته اند. از سوی دیگر این ابهام وجود دارد که مقصود ابن غضائری الجعفریات بوده یا کتاب الحج ابن اشعث. چرا که هر دو را سهل دیباجی از وی روایت کرده است.

[331] . نجاشی، پیشین، 379 / 1031.

[332] . طوسی، رجال، 422 / 63.

[333] . حسینی جلالی، «المصطلح الرجالی اسند عنه» در تراثنا ش 3 ص 138.

[334] . صدوق، امالی، 299/ 336، 405/ 522، 418 / 554 و 551 / 737، همو، التوحید، 28.

[335] . مجلسی، بحار الانوار، 1 / 36.

[336] . الجعفریات، مقدمه (ظاهرا از آیت الله بروجردی) 9، حسینی جلالی، «المصطلح …» ص 136 و 137.

[337] . نوری، خاتمه، 1 / 15 و 24، محسن امین، همان، حسینی خوانساری، کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار، 5 / 115، صدرایی خویی، همان.

[338] الجعفریات، 9.

[339] . همان، 10.

[340] . نجاشی (رجال، 26): له کتب یرویها عن أبیه آبائه، منها …» طوسی (الفهرست ص 45) : «له کتب یرویها عن أبیه عن آبائه علیهما السلام مبوبة ، منها …» . تعبیر منها دلالت دارد که در صدد احصای کتاب های مترجم نبوده اند.

[341] . برای نمونه در میانه باب تحدید الرضاع زیر عنوان حدیث المفقود (داستان مرد گم شده در زمان عمر بن خطاب) من غیر طریق اهل البیت آمده است: «اخبرنا ابو محمد عبد الله بن محمد بن عثمان قال اخبرنا محمد بن الاشعث من کتابه قال حدثنی عیسی ابراهیم الغافقی قال سمعت حجاج بن سلمان الاعشی …» الجعفریات، 116. و ر. ک. همان 248 –251.

[342] . نجاشی، رجال النجاشی 410 / 1091، طوسی، الفهرست، 244 / 9.

[343] . بسنجید با آیت الله خویی، مبانی تکلة المنهاج 1 / 226 و 227.

[344] . ر. ک. جلالی، «المصطلح الرجالی اسند عنه» در تراثنا ش 3 ص  136 و 137، تدوین السنة الشریفة 167، (وی به دلیل تفسیری که از تعبیر رجالی «اسند عنه» به دست داده به این سمت سوق پیدا کرده که احتمال نگارش کتاب توسط امام را تقویت کند. نیز ر. ک. بحر العلوم، الفوائد الرجالیة 2 / 117، پانوشت (از محمد  صادق علیه السّلام بحر العلوم)، مؤدب، تاریخ حدیث، 63.

[345] . برای دیدگاه انتقادی اهل سنت درباره این کتاب ر.ک. دارقطنی، همان، ذهبی، میزان الاعتدال، 4 / 27و 28.

[346] . مجلسی، بحارالأنوار، 104 / 132 و 133.

[347] . شهید اول، ذکری الشیعة، 2 / 126، البیان، 192.

[348] . سید حسن صدر، تکملة أمل الآمال، 369، تهرانی، پیشین، 1 / 356 / 1872.

[349] . ر.ک. عاملی، مدارک الاحکام، 5 / 184، سبزواری، ذخیرة المعاد، 3 / 427، نجفی، جواهر الکلام، 21 / 398، خویی، مبانی تکملة المنهاج، 1 / 226 و 227. این دو به تفصیل نقد کرده اند. برای پاسخ های نوری به نقد های جواهر الکلام ر.ک. نوری، خاتمة المستدرک، 1 / 24 به بعد. برای مطالعه بیشتر درباره الجعفریات ر.ک. نوری، همان، الجعفریات، مقدمه، 2 –10.

[350] . ابونعیم اصفهانی، حلیۀ الاولیاء، 3 / 225 –240.

[351] .  «… چون از اهل بیت علیهم السّلام بیشتر سخن طریقت او گفته است. و روایت از او بیش آمده، کلمه ای چند از ان حضرت بیارم که ایشان همه یکی اند … اگر تنها صفت او گویم، به زبان عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات، بی تکلف، به کمال بود و قدوه جمله مشایخ بود و اعتماد همه بر او بود … هم در تصنیف اسرار حقایق، خطیر بود هم در لطایف اسرار تنزیل و تفسیر، بی نظیر». عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، 12. برای نقل قول از امام  صادق علیه السّلام نیز ر.ک. قشیری، الرسالة القشیریة، 18 و 299.

[352] . درباره سلمی ر.ک. خطیب، تاریخ بغداد، 2 / 244 / 717، ذهبی، سیر اعلام النبلاء، 17 / 251 / 152.

[353] . درباره تفسیر سلمی ر.ک. حاجی خلیفه، کشف الظنون، 1 / 673.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، 2 / 384 –389، سلیمان آتش، مکتب تفسیری اشاری، 83 –88، معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، 2 / 543 –548، بابایی، مکاتب تفسیری، 2 / 45 –56.

[354] . ممکن است واژه ذکر به ساخت معلوم خوانده شود که در این صورت فاعل آن این عطا خواهد بود.

[355] . سلمی، مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سلمی، 1 / 76، حقائق التفسیر، 1 / 19.

[356] . پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، 130. ماسینیون بدون ارائه دلیل روشن، جابر بن حان یا ابن ابی العوجاء را بانی این روایت دانسته است: «مجموعه این روایات را چه کسی فراهم آورده است؟ می توان جابر بن حیان یا ابن ابی العوجاء را بانی آن دانست. قرائتی که جابر را مؤلف آن می شناساند به این شرح است: وی کتاب هایی به نام امام تألیف کرد. ذالنون مصری، نخستین ویراستار این مجموعه شاگرد او در علم کیمیا بود …» (سلمی، مجموعه آثار، 1 / 12). برای نقد سخنان وی ر.ک. دانشنامه جهان اسلام، 7 / 685 «تفسیر امام  صادق علیه السّلام»، اکبر ثبوت، «نگاهی به حقائق التفسیر و زیادات حقائق التفسیر …» در آینه میراث، ش 32.

[357] . پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، (ترجمه اسماعیل سعادت) 130. متن منتشر شده توسط وی در مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سلمی ( ج 1 ص 21 –63) باز نشر شده است. نیز حاج حسین شاکری متن آن را با اشاره به مواردی از نظر وی با آموزه های اهل بیت علیهم السّلام ناسازگار می نماید، در کتاب خود درج کرده است. (حاج حسین شاکری، موسوعة المصطفی و العترة، 9 / 241 –311).

[358] . کتابا الصادق: حقائق التفسیر القرآنی و مصباح الشریعه، ص 89- 182.

[359] . برای نمونه در تفسیر باقیات صالحات در آیه و الباقیات الصالحات خیر عند ربک (کهف، 47) آمده است: «قال جعفر الصادق الباقیات الصالحات هو تفرید التوحید فانه  باق ببقاء الموحد.» (سلمی، حقائق، 1 / 411)

 

[360] . تنها در مواردی این اسناد آمده است: «سمعت منصور بن عبدالله: یقول: سمعت أبا القاسم الاسکندرانی یقول: سمعت آبا جعفر الملطی یقول عن علی بن موسی الرضا عن أبیه: عن جعفر بن محمد» (ر.ک. همان، 1 / 26، 246،247، 393، 433 و ج 2 / 12، 20، 52، 65، 301، 357ريال 420 و 431) روشن است که روایت ملطی از امام رضا علیه السّلام مجرد از سند است. نیز در موردی (1 / 157) این سند وجود دارد: «حدثنا محمد بن عبدالله بن شاذان قال: حدثنا زید بن عبد الله الرومی بمصر قال: سمعت عبد الله بن حبیق قال: سمعت یوسف بن أسباط قال: سمعت الهندی یقول حدثنا جعفر بن محمد ان ابیه علی بن حسین ان ابیه قال: سمعت علی بن ابی طالب علیه السلام یقول…». با توجه به این که تنها در موارد ذکر شده در بالا روایات امام  صادق علیه السّلام با ذکر سند نقل شده است، می توان دریافت که موارد دیگر که با تعابیر قال جعفر یا عن جعفر بن محمد نقل شده همگی مرسل هستند و قرینه ای بر تعمیم اسناد یاد شده بر تمامی مرویات امام در دست نیست.

[361] . سلمی، زیادات حقائق التفسیر، 1. روزبهان بقلی شیرازی ( د 606 ق) در عرائس البیان با بهره گیری از حقائق سلمی و زیادات آن تفاسیر ارشادی امام  صادق علیه السّلام را نقل کرده است. برای نمونه ر.ک. عرائس البیان، 1 / ص 15 (از حقائق) و ص 17 ( از زیادات) ذیل آیه نخست سوره حمد. منبع دیگر در این زمینه، الکشف و البیان ثعلبی (د 427 ق) است که بر خلاف تفاسیر یاد شده، تفاسیر غیراشاری فراوانی نیز از امام نقل کرده است.

[362][362] . در مواردی، مطالب تفسیری منقول از امام با این سند بیان شده است: «اخبرنا احمد بن نصر الذارع اجازة اخبرنا عبدالله بن احمد بن عامر حدثنا ابی عن علی بن موسی الرضا عن ابیه عن جعفر». (برای نمونه ر.ک. سلمی، زیادات حقائق التفسیر، 3، 5، 13، 45، 112، 178). (درباره احمد بن نصر الذراع ر.ک. خطیب بغدادی، 5 / 393 / 2948، ذهبی، میزان الاعتدال، 1 / 161 / 644). شاید بتوان عدم ذکر اسناد در موارد بسیار دیگر را نشانه آن گرفت که سلمی تمام تفسیر امام را از این طریق دریافت نکرده است.

[363][363] . شماری از منتقدان تفسیر سلمی عبارتند از: واحدی، ابن تیمیه، ذهبی، سیوطی، فتنی و معرفت (ر.ک. زرکشی، البرهان، 2 / 170، ذهبی، تذکرة الحفاظ، 3 / 1047، همو، تاریخ الاسلام، 28 /307، سیوطی، طبقات المفسرین، 85، فتنی، تذکرة الموضوعات، 84، معرفت، همان، برای مجموعه ای از آراء درباره این تفسیر ر.ک. محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، همان، 2 / 384 و 385 برای نقد ارزیابی های ذهبی از آراء پیرامون تفسیر سلمی ر.ک. علی اکبر بابایی، «تأملی در بررسی های ذهبی درباره سه تفسیر» در طلوع، زمستان 83، ش 12، ص 193 و 194).در این میان ابن تیمیه عامه مرویات تفسیری امام  صادق علیه السّلام را دروغ پردازی دیگران بر امام دانسته است. محمد حسین ذهبی با تصدیق سخن وی بدون دلیل آورده: «این سخن حقی از ابن تیمیه است. زیرا غالب آن چه در آن از جعفر  صادق آمده، تماما برساخته شیعه بر اوست». (محمد حسین ذهبی، پیشین، 2 / 385). دانسته نیست ذهبی در حالی که درباره تفاسیر منقول از صوفیان در تفسیر سلمی به دیده مثبت نگریسته و درباره ان ها احتمال جعل نداده، بر چه مبنایی بدون دلیل شیعه را متهم به جعل مجموعه احادیثی کرده است که در فضایی صوفی –سنی قرار دارد و طبعا انگیزه ای برای جعل آن ها توسط شیعه وجود ندارد. در این باره نیز ر.ک. بابایی، مکاتب تفسیری، 2 / 53.

[364] . ر.ک. خطیب، همان.

[365] . ابن طاووس، سعد السعود، 421 و 422. وی هم از حقایق التفسیر و هم زیادات آن به صورت جداگانه مطلب نقل کرده است. نیز ر.ک. کلبرگ، پیشین، 609.

[366] . سلمی، مجموعه آثار، 1 / 23.

[367] . یوسف، 92.«قال جعفر: لا عیب علیکم فیما عملتم لانکم کنتم مجبورین علیه و ذلک فی سابق القضاء علیکم». (سلمی، مجموعه آثار، 1 / 34). گفتنی است که نسخه منتشر شده حقائق فاقد تفسیر سوره یوسف است.

[368] . سلمی، حقائق التفسیر، 2 / 10.

[369] . همان، 1 / 169. برای نزول آیه در حجۀ الوداع بر طبق احادیث امامان شیعه از جمله امام  صادق علیه السّلام ر.ک. کلینی، الکافی، 1 / 199 / 1 و ص 298 / 3، عیاشی، التفسیر، 1 / 293، طبرسی، مجمع البیان، 3 / 2743.

[370] . همان، 2 / 52.

[371] . حدید ، 10.

[372] . سلمی، همان، 2 / 307. نیز ر.ک. ذیل آیه «رضی الله عنهم و رضوا عنه» (بینه، 8).

[373] .  اجزاب، 21.

[374] . سلمی، زیادات حقائق التفسیر، 130.

[375] . ر.ک. سلیمان آتش، پیشین، 48.

[376] . حج، 2.

[377] . سلمی، پیشین، 2 /18. نمونه دیگر: قوله تعالی: (و سقاهم) قال جعفر: سقاهم التوحید فی السر فنأی هو (فتاهوا بنا بر نسخه مجموعه آثار) عن جمیع ما سواه فلم یفیقوا إلا عند المعاینة و رفع الحجاب فیما بینهم و بینه و اخذ الشراب فیها اخذ عنه فلم یبق علیه منه باقیة و حصله فی میدان الحصول و القبضة (میدان السرور و الحضور القبضة بنا بر نسخه مجموعه آثار) (سلمی، همان، 2 / 365).

[378] . افزون بر آن که بر نفی انتساب برخی موارد (مانند مطالب مخالف مبانی شناخته شده اهل بیت علیهم السّلام) دلیل قاطع هست.

[379] . ر.ک. دانشنامه جهان اسلام، 7 / 685 «تفسیر امام  صادق علیه السّلام»، پاکتچی، پیشین، 163. بابایی، همان.

[380] .  پیش از این سلیمان آتش در کتاب خود از این نسخه یاد کرده و مواردی را نقل نموده بود. (سلیمان آتش، مکتب تفسیر اشاری، 43). برای نسخ دیگر ر. ک. التفسیر المنتسب الی مولینا ابی عبد الله جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام، مقدمه صدوقی سها، ص 3 –5. نسخه منتشر شده فاقد نام کاتب و تاریخ کتابت و تاریخ کتابت و مشخصات نسخه ای است که از آن کتابت شده است. (همان، 12).

 

[381] . در این اسناد، چگونگی روایت امام هادی از امام کاظم علیه السّلام دانسته نیست احتمالا از طریق پدر از نیاکان گرامی خود بوده است.

[382] . درباره وی ر. ک. خطیب بغدادی، 4 / 340 / 2101.

[383] . التفسیر المنتسب، ص 9.

[384] . صدوق، التوحید، 24 / 22.

[385] . با تعابیر: «قال بحر الامۀ …» (التفسیر المنتسب، ص 38)، «قال الشیخ …» (همان، 113 و 160)، «قال تاج الامة …» (همان، 144)، «کما قال الاعرابی لمحمد بن اسماعیل …» (همان، 301)، «و هو قول الشاعر …» (همان، 228)، «قال ذوالنون المصری …» (همان، 305) و «سئل جنید بن محمد» (همان). افزون بر این ها مطالب متعدد به صورت قیل … و یقال …آمده است. (برای نمونه ر. ک. همان، 196، 229، 241، 262، 284 و 292).

[386] . نمونه ای از یاد کرد فضائل خلفای نخستین: «و قال ص ع (= الصادق علیه السّلام ) و التین ابوبکر و الزیتون عمر و طور سنین عثمان و هذا البلد الامین علی» (همان، 272. برای مورد دیگر ر. ک. ص 110، 261، 221، 230، 262، 266). گفتنی است که در کنار فضائل فراوانی که برای خلفا ذکر شده، فضائلی نیز برای اهل بیت علیهم السّلام نقل شده است. (ر. ک. همان، 222، 230، 272). این امر با سنی بودن نویسنده کتاب ناسازگار نیست. چرا که محبت اهل بیت علیهم السّلام امر رایجی در میان بسیاری از صوفیه اهل تسنن است. در متن تفسیر نیز به این گونه تصریح شده است: «و اما محبۀ آل المصطفی صلی الله علیه و آله  و سلم تقویم اهل السنة و الجماعة لان حبهم حب المصطفی علیه السّلام و بغضهم بغض المصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و بغض المصطفی کفر». (همان، 274 و 275 برای کابرد دیگر تعبیر السنة و الجماعة ر. ک. همان، 189).

[387] . التفسیر المنتسب، 134.

[388] . همان، 187.

[389] . سبأ، 13.

[390] . ر. ک. ابن منظور، لسان العرب 4 / 432، فیروز آبادی، القاموس المحیط، 2 / 63 ذیل ماده «شکر».

[391] . همان، 195.

[392] . متن این رساله در بحار الانوار، 90 / 1 ـ 97 درج شده است. چکیده ای از مباحث رساله نعمانی در آغاز تفسیر القمی (1 / 5 ـ 27) نیز آمده است. درباره تفسیر نعمانی ر. ک. استادی، آشنایی با تفاسیر، 55- 78، موسوی، تفاسیر منسوب به ائمه در کیهان اندیشه شماره 28، دایرۀ معارف بزرگ اسلامی، 15 / 753 و 754. رساله نعمانی گاه به نام رسالة المحکم و االمتشابه به خطا به سید مرتضی نسبت داده شده است. (حر عاملی، امل الامل، 2 / 184، نوری، خاتمۀ المستدرک، 1 / 347).

[393] . مانند حرعاملی (وسائل الشیعۀ، 30 / 144) نجفی، (جواهر الکلام، 7 / 270 و 360)، امین عاملی، (اعیان الشیعه، 5 / 196).

[394] . مجلسی پس از پایان درج رساله نعمانی از این متن یاد کرده (بحار، 90 / 97) و بخش هایی از آن را درج 89 / 60- 73 نقل کرده است.

[395] . همان، 89 / 61.

[396] . همان، 61، 62 و 66.

[397] . همان، 65. مقصود از ابوالحسن اول امام کاظم علیه السّلام است.

[398] . همان، 72 ر. ک. ص 73.

[399] . برای روایت تفسیر نعمانی توسط امام  صادق علیه السّلام از امیر المؤمنان علیهما السلام ر. ک. کنتوری، کشف الحجب و الاستار، 130 / 628.

[400] . بیان وی این است: «در مورد خود امام  صادق علیه السّلام خوشبختانه تفسیری تمام از قرآن وجود دارد که محمد بن ابراهیم نعمانی شاگرد کلینی (متوفی 329 ه / 940 م) به نام امام گرد آورده است. این تفسیر را که نسخه ای از آن در کتاب خانه بانکپیور موجود است  می توان لنگه شیعی روایتی شمرد که در تصحیح آن را در اینجا به دست می دهیم و همان روایت مشهور در محافل سنیان است … ما با اثری واحد، دارای فکر و الهام واحد، سبک واحد و حتی محتوای معنوی واحد مواجهیم» سلمی، مجموعه آثار، ج 1، مقدمه پل نویا بر تفسیر امام  صادق علیه السّلام ، 6. پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، 131. نیز ر. ک. بروکلمان، تاریخ الادب العربی، 1/ 319. وی بر آن رفته که تفسیر امام  صادق علیه السّلام را ابتدا ذوالنون مصری (د 246 ق) ساخته سپس نعمانی تنقیح کرده است.

[401] . تفسیر منتسب، مقدمه، ص 8.

[402] . ر. ک. حسن انصاری، «تفسیر امام  صادق علیه السّلام به روایت امام هادی علیه السّلام در سنت صوفیان و تفسیر نعمانی» در     ((ansari. Katebam. Com.

[403] . محقق شوشتری درباره وجه عنوان نشدن نام جابر در منابع رجالی متقدم شیعه این گونه استدلال کرده که ابن ندیم نام وی را بدون انتساب به مذهبی خاص در بخش کیمیاگران آورده نه بخش فقها و متکلمان شیعه از همین روی طوسی از یاد کرد نام وی در رجال و فهرست غفلت کرده است. نجاشی نیز به همین دلیل یا به دلیل دسترسی نداشتن به فهرست ابن ندیم نام وی را نیاورده است. (ر. ک. شوشتری، قاموس الرجال، 2 / 507 و 508). به نظر می رسد اگر دلیل نیامدن نام وی در منابع رجالی بی دقتی در متن فهرست ابن ندیم یا دسترسی نداشتن به آن باشد، این امر می تواند نشانه نبودن نام جابر در دیگر منابع متعدد مورد استفاده طوسی و نجاشی باشد. و این امر دست کم از ناشناخته بودن وی در میان رجالیانو راوی شناسان اقدم شیعه حکایت دارد. چرا که در منابع رجال معمولا راویان کم روایت و نیز راویان عامی به دلیل لین که حدیث یا نسخه ای از امامان نقل کرده اند، عنوان می شود. از سوی دیگر با توجه به این که مبنای کار طوسی و نجاشی استخراج نام های راویان و نویسندگان صرفا از منابع مکتوب رجال و فهارس نبوده است بلکه به دلیل تداول اصول و مصنفات و شناخته بودن طرق و اسانید محدثان به صاحبان آن ها (حتی با تعیین شیوه فراگیری متون یا مکتوبات حدیثی) خود این طرق و اجازات، مرجعی برای شناسایی و معرفی راویان یا نویسندگان آثار بوده است. بر این پایه وجه مغفول ماندن جابر با حجم انبوه آثاری که به او منسوب است، هم چنان در پرده ابهام باقی می ماند. بدین سان بر استدلالی که مرحوم شوشتری کرده اند، درباره عملکرد طوسی و نجاشی گمانه های دیگری چون نفی وجود جابر یا نفی انتساب وی به تشیع یا نفی انتساب آثار منسوب به وی یا نفی ارتباط آثار وی به امام  صادق علیه السّلام در خور بررسی می نماید.

[404] . در مجموعه رسائل منتشر شده از جابر اشاراتی به نام امام  صادق علیه السّلام وجود دارد. در کتاب الحاصل می گوید: «قد سمیته کتاب الحاصل و ذلک ان سیدی جعفر بن محمد صلوات الله علیه قال لی …» (رسائل جابر بن حیان، 463) : «قال جابر بن حیان قال لی سیدی جعفر ..» (همان، کتاب الرحمة الصغیر، 571) چنان که یاد کردی از حضور وی نزد یحیی بن خالد نیز دیده می شود. (همان، رساله الخواص الکبیر، 153).

 

[405] . ر. ک. ابن ندیم، الفهرست، 420 و 421.

[406] . برای بحث تفصیلی درباره جابر همراه با دفاع از شخصیت و جایگاه وی در دانش شیمی و نقد سخنان خاور پژوهان در این باره ر. ک. فؤاد سزگین، پیشین، 4 . 196 –395، زکی نجیب محمود، جابر بن حیان، محمد یحیی هاشمی، الامام الصادق ملهم الکیمیاء، طاهره عظیم زاده تهرانی «جابر بن حیان و خاور شناسان» (در مشکاة،  ش 84 و 85) و مدخل «جابر بن حیان» در دانشنامه جهان اسلام 9 / ص 168. برای دیگر منابع شرح حال جابر ر. ک. عمر کحالة، معجم المؤلفین ج 3 ص 105.

[407] .  ر. ک. ابن طاووس، فرج المهموم، 146، اسماعیل پاشا، هدیۀ العارفین 1 / 249، فؤاد سزگین، پیشین، 4 / 192 و 193  و 218 و 269، آلوسی، روح المعانی، 20 / 118، محمود، زکی نجیب، جابر بن حیان، 17 و 18، قرشی، باقر شریف، حیاة الامام الصادق علیه السّلام 2 / 289 و 300، اسد حیدر، الاامام الصادق علیه السّلام و المذاهب الاربعة، 2 / 445  و 448، شاکری، موسوعة المصطفی و العترة علیه السّلام 9 / 201، عبد الحلیم جندی، الإمام جعفر الصادق 219.

[408] . ر. ک. رمضان لاوند، الإمام الصادق علیه السّلام ، علم و عقیدة، 116.

[409] .  توحید مفضل،مقدمه کاظم مظفر، 36. (وی بر آن است که اسماعیلیه در اوائل سده چهارم هجری رسائل رمزی به نام موهوم جابر بن حیان وضع کردند) ،کاوشی نو در فقه، ش 58، «مصاحبه با حجة الاسلام مددی».

[410] . ابن خلکان، وفیات الاعیان، 1 / 327، یافعی، مرآة الجنان، 1 / 238. در متن وی به جای «صنعت کیمیا و زجر و فال»، «علوم توحید و جز آن» آمده است. ابن عماد، شذرات الذهب، 1 / 220.

[411] . محسن امین، همان 1 / 669، مهدوی راد، همان، ص 312. درباره مشخصات مجموعه آثار جابر ر. ک. سزگین، همان، 307 –395.

[412] . صفدی، الوافی بالوفیات، 11 / 27.

[413] . ر. ک. دانشنامه جهان اسلام 9 / ص 168 مدخل «جابر بن حیان».

[414] . عبد الحسین زرین کوب، کار نامه اسلام، 73.

[415] . حسن انوشه، دایرة المعارف تشیع، 5 / 246 «جابر بن حیان» به این دیدگاه از طریق مقاله خانم عظیم زاده در مجله مشکاة رهنمود شدم. انتساب نگارش آثار جابر از سوی اسماعلیه در کلام کاظم مظفر نیز گذشت.

[416] . ابو زهره، تاریخ المذاهب الاسلامیة، 675.

[417] . خویی، معجم رجال الحدیث، 4 / 328.

[418] . محمد جواد مغنیه، الشیعه فی المیزان، 461. «للصادق رسائل فی الکیمیاء، درج ها تلمیذه جابر بن حیان فی مؤلفاته العدیدة»

[419] . الذریعه، 10 / 244.

[420] . تهرانی، الذریعه، 5 / 120 / 486.

[421] . برای نسخه خطی ر. ک. سزگین 3 / 271، رفاعی 8 / 320. ضیائی نیز نسخه ای به نام «رساله لجعفر بن محمد الصادق فی الکیمیاء» معرفی کرده است. (ضیائی، «معرفی آثار …» ص 153 و 154). برای نسخه ای دیگر از آن ر. ک. برو کلمان، همان.

[422] . برای نسخه های خطی و چاپ آن ر. ک. سزگین 3 / 271، رفاعی 8 / 320.

[423] . سزگین 3 / 271، رفاعی 8 / 299. برای نسخه خطی ر. ک. همان جاها.

[424] . تهرانی، پیشین 5 / 109 / 453. تهرانی احتمال داده که از رسائل جابر بن حیان باشد. سزگین نیز عنوان رساله فی علم الصناعه و الحجر المکرم را معرفی کرده (سزگین، همان،  3 / 271) که ظاهرا همین اثر است. برای چاپ آن ر. ک. همان جاها.

[425] . سزگین 3 / 271، رفاعی 8 / 319.

[426] . سزگین 3 / 271، رفاعی 8 / 320. برای نسخه خطی ر. ک. همان جاها. در عنوان رساله ظاهرا موشی درست است. «اوشی المعدن: وجد فیه یسیر من ذهب … و حجر به وشی: حجر من معدن فیه ذهب» . (ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، 1035 و 1036).

[427] . برای یاد کردی از کیمیا در توحید مفضل ر. ک. توحید مفضل، ص 165.

[428] . ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول / 437 (وی از قول برخی آورده است که کتاب جفری که در مغرب است و بنی عبد المؤمن به ارث می برند از کلام امام  صادق علیه السّلام است». ابن صباغ، الفصول المهمه، 2 / 913، حاجی خلیفه، کشف الظنون، 2 / 1409، (وی در 1 / 577نیز جامعه را کتابی در جفر از امام  صادق علیه السّلام شمرده است). اسماعیل پاشا بغدادی، هدیه العارفین، 1 / 251، عبد الحلیم جندی، الامام جعفر الصادق، 206. برای مجموعه ای از سخنان عالمان اهل سنت درباره جفر ر. ک. احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، 2 / 11 –14. گفتنی است هم چنان که در منبع اخیر آمده، اهل سنت درباره جفر دو گونه اختلاف دارند. گروهی بر خلاف دیدگاه یاد شده کتاب را به امیر مؤمنان نسبت داده اند. (کحلانی، سبل السلام، 3 / 235، آلوسی، روح المعانی، 14 / 14 / 216). از سوی دیگر برخی جفر را کتاب قلمداد کرده اند و برخی آن را دانش دستیابی به رخدادهای آینده از طریق دلالت رمزی حروف شمرده اند. (برای این معنای جفر ر. ک. حاجی خلیفه، پیشین، 1 511، سعدی ابو حبیب، القاموس الفقهی، 64، تهرانی، الذریعه 5 / 120). جفر به این معنا، بر سه گونه است: خافیه، خابیه و جامعه. (تبریزی، مرآۀ الکتب، 39) و کتاب هایی در این زمینه پدید آمده است. مانند الجفر الهندی از اختر شناسی به نام عطارد بن محمد (ابن ندیم، الفهرست، 336) و الجفر الکبیر از محمد بن سالم خلال (کحاله، معجم المؤلفین، 1610) (الدرۀ الناصعه فی کشف علوم الجفر و الجامعه از عبد الرحمن بسطامی (حاجی خلیفه، کشف الظنون 1 / 744)، الجفر الجامع و مصباح النور اللامع از محمد بن طلحه شافعی (اسماعیل پاشا، هدیه العارفین، 2 / 125) و الدره الناصعه من الجفر و الجامعه از ابن عربی عارف (همان، 2 / ص 115 برای کتاب های نوشته شده در زمینه دانش جفر و حروف در حوزه شیعه و اهل سنت ر. ک. تهرانی، همان 5 / 120 –122 و حاجی خلیفه، همان 1 / 651. البته صاحبان علم جفر نیز تبار دانش خود را به پیامبر و اهل بیت علیهم السّلام می رسانند. (تهرانی، الذریعۀ 5 / 120).

[429] . ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، 68.

[430] . طوسی، رجال، 318، شوشتری، قاموس الرجال، 10 / 473.

[431] . ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، 1 (مقدمه) / 334.

[432] . جرجانی، شرح المواقف، 2 / 60. وی برای نمونه به پیش بینی امام رضا علیه السّلام به نافرجام بودن ولایت عهدی خود با استناد به این دو کتاب اشاره کرده است. (برای این استناد امام ر. ک. این شهر آشوب، المناقب، 3 / 474، اربلی، کشف الغمة، 3 / 129). برای انتساب «جفر جامع» به امیر مؤمنان نیز ر. ک. آلوسی، روح المعانی، 14 / 216.

[433] . حاجی خلیفه، کشف الظنون، 1 / 591. برای خواستگاه عرفانی این تعریف ر. ک. تفسیر عبد الرزاق کاشانی (تفسیر منسوب به ابن عربی)، 1 / 31.

[434] . همان.

[435] . برای احادیث مربوط به جفر و جامعه ر. ک. صفار، بصائر الدرجات 170 (باب فی الأئمة علیهم السّلام انهم أعطوا الجفر و الجامعة و مصحف فاطمۀ علیها السلام کلینی، الکافی 1 / 238 (باب فیه ذکر الصحیفة و الجفر و الجامعة و مصحف فاطمة علیها السلام) و برای مجموعه احادیث در این باره ر. ک. مجلسی، بحار الانوار، 26 / 61 (باب جهات علومهم علیهم السّلام و ما عندهم من الکتب …) برای مطالعه بیشتر درباره جفر ر. ک. امین عاملی، پیشین 1 / 94 به بعد.

[436] . بنا به گزارش تهرانی، جلال الدین دوانی (د 907) کتابی به نام استکاکات الحروف در علم اعداد و حروف نگاشته و در ان آورده است که کتاب استکاکات را (در اصل) ارسطو تألیف کرده و آن گاه پیامبر که دارای جوامع حکم بود آن را به باب علم خود (امیر المؤمنان) آموخته و این همان جفر است که امام  صادق علیه السّلام آن را تشریح کرده و از او به دیگر اولیای خدا رسیده است. (تهرانی، پیشین، 2 / 33 / 129).

[437] . برای نمونه ر. ک. تبریزی، مرآه الکتب، 39، شاکری، موسوعة المصطفی و العترة، 9 / 213.

[438] . بهایی عاملی، الأربعون حدیثا، 299 و 300، امین عاملی، اعیان الشیعه، 1 / 96، مغنیه، الشیعه فی المیزان، 56، میانجی، مکاتیب الرسول، 2 . 14، عسکری، معالم المدرستین 2 / 312. جلالی، تدوین السنه الشریفه، 71 و 72.

[439] . شاکری، همان، 212 و 213.

[440] . ر.ک. مازندرانی، شرح أصول الکافی، 5 / 337 و 339، تبریزی، همان. برای تعدد جفر ر.ک. امین عاملی، پیشین، 1 / 95. چک شود.

[441] . ر.ک. منابع یاد شده در پانوشتهای پیشین.

[442] . حاجی خلیفه، 2 / 1409، بروکلمان، تاریخ الادب العربی، 1 / 319، سزگین 3 / 269، رفاعی، 8 / 306. برای نسخه آن ر.ک. سه منبع اخیر.

[443] . تهرانی، پیشین، 20 / 234 / 2738. این اثر در بمبئی منتشر شده است. (همان).

[444] . حاجی خلیفه، پیشین، 1 / 653.

[445] . سزگین، 3 / 273 (با تعبیر و نسب الیه)، رفاعی، 8 / 323. برای نسخه های خطی ر.ک. همان، جاها.

[446] . درباره علم اوائل و اواخر ر.ک. حاجی خلیفه، کشف الظنون 1 / 199. برای اثری به نام روض المناظر فی علم الأوائل و الأواخر از محمد بن شحنۀ (د 815 ق) ر.ک. عمر کحالۀ، معجم المؤلفین، 11 / 295.

[447] . مجلسی، پیشین، 1 / 22، تهرانی، 22 / 202، رفاعی، پیشین، 8 / 350.

[448] . همان، 41. وی در جایی از کتاب سماء و عالم نیز می گوید احادیث بلندی در ملاحم و احکام (نجوم) در برخی از کتاب های کهن یافتم و به دلیل عدم اعتماد به اسانید آن ها نقل کردم گو این که برخی از آن ها از امام  صادق علیه السّلام و برخی از دانیال روایت شده بود. (همان، 55 / 335). گفتنی است طوسی و ابن شهر آشوب برای علی بن یقطین (د 182 ) اثری به نام کتاب ما سئل عنه الصادق علیه السّلام من الملاحم ذکر کرده اند. (طوسی، الفهرست، 155، ابن شهر آشوب، معالم العلماء، 99).

[449] . علوم الحدیث، سال چهارم، ش هفتم (1421 ق)، ص 77.

[450] . همان، 67 –125. با تحقیق محمد لبان و علی موسی کعبی.

[451] . کذا. چنان که محقق محمد لبان و علی موسی کعبی.

[452] . همان، 79.

[453] . در معرفی که حسینی جلالی (فهرس التراث، 1 / 141) و ضیائی (معرفی برخی آثار منسوب به امام صادق »، کیهان اندیشه، ش 46 ص 152) از همین نسخه ارائه کرده اند، سوره فاتحه در پایان نسه قرار گرفته است. از سوی دیگر گزارش ضیائی از نسخه اساس متن منتشر شده متفاوت با گزارش محققان آن است. بنا به گزارش ضیائی نسخه در آغاز آن به امام  صادق علیه السّلام نسبت داده شده و شامل مجموعه ای از روایات امام در خواص قرآن کریم است. در این کتاب بسیاری از مطالب از کتابی به نام «کشف السر المصون و العلم المکنون فی شرح خواص القرآن الکریم  و منافعه» نوشته ابوعبدالله محمد بن احمد بن سعید تمیمی (زنده به سال 390 ق) اقتباس شده است. و نام تمیمی در نسخه مورد بحث چندین بار ذکر شده است. (ضیائی، همان، 152 و 153). در حالی که بنا به گزارش منتشر کنندگان نسخه، متن آن که «مجموعه ای» حاوی منافع القرآن فی المنام و منافع القرآن تمیمی قرار گرفته است. (علوم الحدیث، 77). گفتنی است که تهرانی نسخه ای به نام خواص القرآن از عبد الرحمن بن علی بن احمد قرشی (موجود در عراق) معرفی کرده که در آن بیشتر از تمیمی و گاه از امام  صادق علیه السّلام نقل می کند. وی استظهار کرده که مراد از تمیمی، حکیم ابو عبدالله تمیمی مؤلف اثری به نام خواص القرآن است. (تهرانی، پیشین، 7 / 273 / 1324). این نسخه قابل تطبیق با معرفی ضیائی است.

[454] . در موارد بسیاری (مانند ص 95، 96، 100، 107) با تعبیر رضی الله عنه و در ص 113 با تعبیر رحمة الله علیه که نشانه عامی بودن نویسنده اثر یا کاتب نسخه است.

[455] . از کتاب دیگر خود به نام السعادات بالعبادات التی لیس لها اوقات معینات نقل کرده است.  همان، مقدمه محققان، 73. ر.ک. این طاووس، الأمان من أخطار الأسفار، 89.

[456] . وی نخستین باب از مجموعه خود را به منافع القرآن و ما ورد من طب الائمة علیهم السّلام اختصاص داده است. اما مطالب وی در این باب اغلب بدون اسناد به معصومان است. (ر.ک. موشوی، المجموع الرائق، باب اول).

[457] . ر.ک. علوم الحدیث، 73 –75. گفتنی است که در مواردی که بحرانی از خواص القرآن حدیث نقل کرده، ابتدا از حضرت رسول و آن گاه از امام  صادق علیه السّلام روایت کرده است که نشان می دهد، منبع مورد نظر تنها شامل احادیث امام  صادق علیه السّلام نبوده است. برای نمونه ر.ک. بحرانی، البرهان، 8 / 260 (ذیل اعلی)، و 286 (ذیل بلد) و 410 (ذیل نصر) و 414 (ذیل مسد). البته دز ذیل سوره کافرون تنها از پیامبر روایت نقل کرده، در حالی نسخه منتشر شده منسوب به امام  صادق علیه السّلام، حاوی روایتی از ایشان است.

[458] . نوری، مستدرک الوسائل، 6 / 105 و 439 (با نام خواص القرآن) و 4 / 312 و 8 / 388 (با نام منافع القرآن) که ظاهرا مقصود یک اثر است.

[459] . علوم الحدیث، 102. در جایی آمده: «قال جعفر عن بعض العلماء».

[460] . حسینی جلالی، فهرس التراث، 1 / 141.

[461] . حاجی خلیفه، پیشین، 2 / 1835. «و فیه مختصر مروی عن الإمام جعفر بن محمد الصادق». درباره این کتاب نیز ر.ک. اسماعیل پاشا بغدادی، پیشین، 2 / 559.

[462] . تهرانی، پیشین، 22 / 312 / 7229.

[463] . ر.ک. فؤاد سزگین، پیشین، 3 / 270.

[464] . تهرانی، پیشین، 2 / 485.

[465] . نجاشی، پیشین، 101 / 253.

[466] . نجاشی، 101 ش 253.

[467] . ابن زهره حلبی، الأربعون حدیثاً فی حقوق الاخوان، ص 46 –55 / 6، شهید ثانی، کشف الریبه، در رسائل الشهید الثانی، 327 -333، مجلسی، بحارالانوار، 72 / 360 –366. برای اسناد آن ر.ک. همان جاها. علی موسی کعبی رساله اهوازیه را بر پایه روایت ابن زهره و شهید ثانی و نقل های آن در بحار تصحیح در علوم الحدیث (شماره 11 ص 229 –265) منتشر کرده است. برای شرح فارسی علامه مجلسی بر رساله اهوازیه ر.ک. تهرانی، همان، 14 / 116. برای استناد به آن در متون فقهی ر.ک. انصاری، کتاب المکاسب، 1 / 318 و ج 2 / 106. برای نامه بسیار کوتاه دیگری از امام به نجاشی ر.ک. کلینی، الکافی، 2 / 190 / 9.

[468] . ر.ک. همان، ص 50، 52، 53، 54 و 55. شاید این امر به دلیل پیشینه زیدی عبدالله بن نجاشی بوده است. تهرانی وی را دارای پیشینه زیدی شمرده است. (تهرانی، همان).

[469] . کلینی، الکافی، ج 8، ص 2 –14. طریق اول: علی بن ابراهیم از پدرش از ابن فضال از حفص مؤذن از امام  صادق علیه السّلام. طریق دوم: علی بن ابراهیم از پدرش از اسماعیل بن بزیع از محمد بن سنان از اسماعیل بن جابر از امام  صادق علیه السّلام. طریق سوم: علی بن ابراهیم از پدرش از حسن بن محمد از جعفر بن محمد بن مالک کوفی از قاسم بن ربیع صحاف از اسماعیل بن مخلد سراج از امام  صادق علیه السّلام.

[470] . ابن شعبه حرانی، تحف العقول؛، ص 313 –315، مجلسی، پیشین، 75 / 293 / 3.

[471] . سید اعجاز حسین، کشف الحجب،  568 / 3195، تهرانی، پیشین، 23 / 200 /  8627 و ج 14 / 170، قمی، الکنی و الالقاب، 2 / 477. در اعیان الشیعه (9 / 61) و در پی آن در معجم المؤلفین (9 / 126) این اثر گلستانه شرح رساله ذهبیه امام رضا علیه السّلام معرفی شده، که خطا است.

[472] . صدرایی خویی، 3 / 173. تاریخ کتابت نسخه 1217 قمری است اما عصر  نویسنده ظاهرا مجهول است.

[473] . ر.ک. صدوق، التوحید، 226 –229 / 7. سند و بخش آغازین نامه این است: « و تصدیق ذلک ما أخرجه شیخنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید رضی الله عنه فی جامعه، و حدثنا به، عن محمد بن الحسن الصفار عن العباس بن معروف، قال: حدثنی عبدالرحمن بن ابی نجران، عن حماد بن عثمان، عن عبدالرحیم القصیر، قال:  کتبت علی یدی عبد الملک بن أعین الی ابی عبد الله علیه السّلام …».

[474] . کلینی، پیشین، 2 / 27 و 28.

[475] . ابن شعبه، پیشین، ص 331 –338، وسائل الشیعه، 17 / 83.

[476] . امین عاملی، 1 / 668، محمد علی مهدوی راد، تدوین الحدیث، 310، رمضان لاوند، الإمام الصادق علیه السّلام، علم و عقیدة، 114.

[477] . بحرانی، الحدائق الناضرة، 18 / 67، انصاری، کتاب المکاسب، 1 / 5.

[478] . ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 339 –348.

[479] . همان، ص 339، برای نقل از آن ر.ک. مجلسی، پیشین، 93 / 204، نوری، مستدرک الوسائل، 7 / 305.

[480] . محسن امین، پیشین، 1 / 668، شاکری، پیشین، 10 / 239، عبدالحلیم جندی، پیشین، 206.

[481] . صدوق، الخصال، 603 –610 ح 9.

[482] . صدوق، الفقیه، 4 / 353 –375 / 5762 (باب نوادر)، طبرسی، مکارم الاخلاق، 433 –445، ابن ادریس، مستطرفات السرائر، 615 –622. گزیده ای از این حدیث در المحاسن آمده است. (برقی، المحاسن، 1 / 17 47). درباره این حدیث ر.ک. نوری، خاتمه المستدرک، 4 / 267. برای اجازه ابوغالب زراری از ابن عقده در روایت این وصیت با عنوان «کتاب وصیه النبی صلی الله علیه و آله وسلم لأمیرالمؤمنین علیه السّلام» ر.ک. ابوغالب زراری رساله فی آل اعین، ص 84. سید محمد رضا حسینی جلالی نیز متن این وصیت را بر پایه نقل الفقیه و مکارم الاخلاق تصحیح و در علوم الحدیث (ش 21، ص 159 –195) منتشر کرده است.

[483] . جلالی، تدوین السنة الشریفة، 167، مهدوی راد، تدوین الحدیث، 313.

[484] . سند حدیث این است: «روی حماد بن عمرو، و أنس بن محمد، عن أبیه جمیعا، عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جده، عن علی بن ابی طالب (علیه السّلام) عن النبی (صلی الله علیه و آله ) أنه قال له». برای سند المحاسن ر.ک. برقی، همان، طریقصدوق به حماد به دلیل وجود شماری راویِ مجهول تضعیف شده است (خویی، معجم رجال الحدیث، 7 / 235 / 3968.برای یادکردی انتقادی از این حدیث بر پایه تضعیف حماد بن عمرو  در منابع عامه ر.ک. ابن جوزی، الموضوعات، 3 / 183، مقریزی، امتاع الاسماع، 14 / 484. درباره حماد ر.ک. ابن حبان، کتاب المجروحین، 1 / 252، ذهبی، میزان الاعتدال، 1 / 598 / 262).

[485] . برای متن آن ر.ک. برقی، المحاسن، 1 / 209 و 210 /76.

[486] . اسناد روایت این است: «عنه [احمد بن محمد خالد برقی]، عن أبیه، عمن ذکره، عن أبی عبدالله علیه السّلام». همان.

[487] . ر.ک. فیض کاشانی، الأصول الأصلیه، 123، استر آبادی، الفوائد المدنیة، 228.

[488] . ر.ک. برقی، المحاسن 1 / 267 و 268.

[489] . سند و بخش آغازین حدیث این است: «عنه، عن أبیه، عمن ذکره، عن أبی عبدالله فی رساله: و أما ما سألت من القرآن ..».

[490] . فیض کاشانی، الأصول الأصلیه، 26، بحرانی، الحدائق الناضره، 1 / 29.

[491] . صفار، بصلئر الدرجات، ص 546 –556 «باب فیه شرح أمور النبی و الأئمة فی أنفسهم و الرد علی من غلا بجهلهم ما لم یعرفوا من معنی أقاویلهم»، حسن بن سلیمان حلی، مختصر بصائر الدرجات، 78 –88.

[492] . درباره این عنوان ر.ک. نجاشی، پیشین، 416 / 1112.

[493] . صدوق، علل الشرائع، 1 / 270. چکیده ای از نامه در دعائم الاسلام هم (ج 1 / 51 -53) آمده است.

[494] . مدرسی، میراث مکتوب شیعه، 399.

[495] . سند حدیث این است: « حدثنا علی بن إبراهیم بن هاشم قال حدثنا القسم بن الربیع الوارق عن محمد بن سنان عن صباح المداینی عن المفضل انه کتب إلی أبی عبد الله علیه السّلام فجائه هذا الجواب من أبی عبدالله علیه السّلام». (صفار، همان، 546). سند نجاشی به رساله میاح: «له کتاب یعرف برساله میاح … حدثنا القاسم بن الربیع الصحاف، عن محمد بن سنان، عن میاح». (نجاشی، پیشین، 424). برای تضعیف میاح ر.ک. همان، ابن غضائری، رجال ابن غضائری، 89.

[496] . مدرسی، همان.

[497] . ر.ک. کلینی، پیشین، 2 / 33«با ب فی ان الایمان مبثوث لجوارح البدن کلها».

[498] . سند نجاشی این است: «أخبر نا أبوعبدالله بن شاذان قال: حدثنا علی بن حاتم قال: حدثنا أبو عمر أحمد بن علی الفائدی، عن الحسین بن عبید الله بن سهل السعدی، عن إبراهیم بن هاشم، عن بکر بن صالح، عن القاسم بن برید بن معاویة، عن أبی عمرو الزبیری، عن المفضل بن عمر». (نجاشی، همان، 416).

[499] . نام وی را در منابع پیشین رجال نیافتم. وی و پسرش جعفر با آگاهی از معجزه امام  صادق علیه السّلام به تشیع گرویدند. (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث،6 / 470. برای روایت مربوط به چگونگی شیعه شدن آن ها ر.ک. صفار، بصائر الدرجات، 265 / 7، بحارالانوار، 47 / 74). طوسی، (رجال 175) جعفر بن محمد اشعث را جزء اصحاب امام  صادق علیه السّلام آورده است.

[500] . ابن طاووس، جمال الاسبوع، 288 –295، اسناد وی این است: «رویت هذه الصلاة باسنادی إلی أبی العباس أحمد بن عقدة، من کتابه الذی صنفه فی مشایخ الشیعه فقال: أنبأنا محمد بن عبد الله بن مهران، قال: حدثنی أبی، عن أبیه أن أبا عبد الله جعفر بن محمد علیهما السّلام دفع إلی محمد بن الأشعث کتابا، فیه دعاء و الصلاة علی النبی صلی الله علیه و آله  دفعه جعفر بن محمد بن الأشعث إلی ابنه مهران و کانت الصلاة علی النبی صلی الله علیه و آله  التی فیه …»، مجلسی، بحارالانوار، 87 / 81 –88. (وی برخی واژگان و فقرات دشوار دعا را شرح کرده است). درباره کتاب این عقده ر.ک. نجاشی، پیشین، 94 / 233.

[501] . طوسی، مصباح المتهجد، 387 –394، کفعمی، المصباح ، 426 –433.

[502] . ابن شعبه، همان، ص 315 –324.

[503] . صدوق، الخصال، 80 به بعد.

[504] . مهدوی راد، همان، ص 313. در برخی منابع (محسن، امین، پیشین، 1 / 669، عبدالحلیم الجندی، الإمام جعفر الصادق، 206). در فهرست مؤلفات امام، عنوان رساله حِکَم قصیرة یاد شده که ظاهرا مقصود همین حکمت های کوتاه است.

[505] . رمضان لاوندی، الإمام الصادق علیه السّلام، علم و عقیدة، 115.

[506] . در متن تحف العقول آمده: « و من کلامه علیه السّلام سماه بعض الشیعة نثر الدرر». ابن شعبه، همان، مجلسی، پیشین، 75 / 229.

[507] . درباره معنای نسخه ر.ک. تهرانی، الذریعه، 24 / 147، حسینی جلالی، فهرس التراث، 1 / 52.

[508] . درباره مفهوم نوارد ر.ک. شوشتری،  قاموس الرجال، 12 / 374 و بسنجید با غفاری، تلخیص مقباس الدرایه، 161.

[509] . نجاشی، پیشین، 310 ش 847. بخش قابل توجهی از این آثار مستند به گزارش نجاشی است.

[510] . همان، 150 ش 393.

[511] . سید محسن امین انتساب این کتاب ها به امام  صادق علیه السّلام را از این جهت دانسته که کتاب های روایت شده از آن حضرت با املای ایشان بوده که یکی از شیوه های نگارش کتاب است. (سید محسن امین، پیشین، 1 / 668). البته باید توجه داشت که کتاب یک راوی، ممکن است شامل احادیث بی واسطه او از امام نبوده، دربرگیرنده روایات وی از راویان دیگر باشد. چنان که نجاشی ذیل حماد بن عیسی جهنمی (از راویان امام  صادق علیه السّلام و امام کاظم و امام رضا علیهم السّلام) آورده است: «وی کتاب زکات دارد که بیشتر آن از حریز و اندکی از آن از راویان دیگر است: له کتاب الزکاة أکثر عن حریز و یسیر عن الرجال». (نجاشی، پیشین، 142 / 370. برای روایت حماد از حریز بن عبدالله سجستانی از اصحاب امام  صادق علیه السّلام و امام کاظم علیه السّلام ر.ک. همان، 145 / 375).

 

[512] . سید محسن امین، پیشین، 1 / 668 و 669، جلالی، تدوین السنة، 167 –171، مهدوی راد، پیشین، 133 و 134، تهرانی نیزاین نسخه ها را با عنوان نسخه الصادق … معرفی کرده است. (ر.ک. تهرانی، همان، 24 / 150 –152).

[513] . نجاشی، پیشین، 431 / 1158. و ر.ک. همان، 310 /847 و 224 / 586.

[514] . بررسی سرنوشت این نسخه ها و کتاب ها، مجال دیگری می طلبد. در این جا همین اندازه اشاره می شود که این آثار در فرایند تدوین منابع حدیثی و پالایش احادیث سره از نا سره، مورد استفاده محدثان سده چهارم و پنجم قرار گرفته و با ورود احادیث آن ها در جوامع حدیثی و تداول جوامع، آرام آرام آن مکتوبات از میان رفته است.

[515] . نجاشی، پیشین، ص 9، ص 14 ش 9 (روی عن أبی عبد الله علیه السّلام کتاب الحج).

[516] . همان، ص 207ش 549 (روی عن جعفر بن محمد  علیه السّلام کتابا).

[517] . همان، ص 314 ش 859. (له کتاب یرویه عن ابیه و غیره عن جعفر بن محمد).

[518] . همان، ص 150 ش 393 (له کتاب عن ابی عبدالله علیه السّلام) راوی این کتاب از خالد بن ابی عمیر است.

[519] . فهرست طوسی، 230 / 77.

[520] . همان، 205 / 547. وی عامی بوده است.

[521] . همان، 51 / 111. «له کتاب عن الرجال عن جعفر بن محمد علیه علیهما السّلام».

[522] . ابن غضائری، رجال ابن الغضائری، 56.

[523] . طوسی، الفهرست، 155، ابن شهر آشوب ، معالم العلماء، 99.

[524] . همان جاها.

[525] . نجاشی، همان، 147 / 382. وی عامی و درگذشته 186 ق است.

[526] . طوسی، الفهرست، 34، «له کتاب مبوب فی الحلال و الحرام عن جعفر بن محمد علیه السّلام». نجاشی، همان، 14 و 15.

[527] . طوسی، الفهرست، 92 / 142. «له کتاب ینسب إلی جعفر بن محمد علیه السّلام، روایة علی بن موسی الرضا علیه السّلام».

[528] . نجاشی، همان، 431 / 1158.

[529] . همان، ص 190 ش .506 (له نسخۀ عن جعفر بن محمد علیه علیه السّلام).

[530] . همان، ص 423 ش 1136. «روی عن جعفر بن محمد علیه السّلام نسخۀ».

[531] . همان، ص 23 ش 34. (له عن جعفر نسخۀ).

[532] . همان، 46 و 47 / 95.

[533] . همان، 107 / 271؛ وی عامی ثقه بوده است.

[534] . همان، 224 / 586.

[535] . همان، 282 و 283 / 750.

[536] . همان، 355 / 950. وی عامی بوده است.

[537] . همان، 355 / 951.

[538] . همان، 358 و 359 / 962.

[539] . همان، 367 / 993.

[540] . همان، ص 310 ش 847.

[541] . همان، 416 و 417 /1113. جامع نسخه وی ابو العباس احمد بن محمد بن سعید بوده است.

[542] . همان، 443 / 1196، وی عامی ثقۀ بوده است.

[543] . همان، 383 / 751 «له کتاب فی مناسک الحج و فرائضه و ما هو مسنون من ذلک سمعه کله من ابی عبد الله علیه السّلام».

[544] . همان، 220 / 576.

[545] . همان، ص 152 ش 398. (له نوادر … حدثنا ابو یزید خالد بن یزید العلکی بنوادره عن جعفر بن محمد علیه السّلام).

[546] . همان، ص 153 ش 402.

[547] . همان، ص 157 ش 412 (… حدثنا داود بن عطاء عن جعفر بن محمد علیه السّلام باحادیثه النوادر عنه).

[548] . ابن شهر آشوب، معالم العلماء، 179 / 1017. «له المسائل عن الصادق علیه السّلام».

[549] . ابن عدی، الکامل، 2 / 132 و 133. ابن حدیث را امام به یحیی بن سعید املاکرده است: «… قال یحیی بن سعید أملی علی جعفر بن محمد الحدیث الطویل یعنی حدیث جابر فی الحج». مزی، تهذیب الکمال، 5 / 76.

[550] . تایخ التراث العربی، 3 / 271، (ارجاعات بعدی نیز به همین مجلد است). رفاعی، معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت علیهم السّلام 8 / 351.

[551] . برای ویژگی های نسخه ر.ک. ضیائی، «معرفی آثار منسوب ..» 153.

[552] . سرزگین شمار فراوانی از آثار منسوب به امام را فهرست کرده است. اما ظاهرا کامل ترین اثر در فهرست این آثار، کتاب معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت علیهم السّلام است. که در بخشی مستقل آثالر مرتبط با امام  صادق علیه السّلام را فهرست کرده که بخشی از آن ها، آثار منسوب به امام است.

[553] . تهرانی، همان، 3 27 و 28. گفتنی است که تاریخ کتابت نسخه 153 ق (توسط محمد علی بن محمد باقر تونی) است.

[554] . همان، 28.

[555] . استدراکات علی تاریخ التراث العربی 41 ش 29.

[556] . بروکلمان، پیشین، 1 / 320. بروکلمان از این عنوان یاد کرده و آورده است که توسط سید مرتضی (؟) به فارسی ترجمه شده و به سال 1297 ق در تهران چاپ سنگی شده است. البته نسخه ای خطی از آن معرفی نکرده است. نسخه سنگی و تصویر آن در برخی کتابخانه های ایران مانند کتابخانه بزرگ آیت الله مرعشی موجود است. این نسخه توسط محمد مهدی خوانساری (د 1315 ق) مقابله و تصحیح شده است. روشن است که این اثر نمی تواند از امام  صادق علیه السّلام باشد.

[557] . آغاز نسخه «هذه صحایف الامام ابی عبد الله جعفر الصادق رضی الله عنه و کانت مودوعة (کذا. و درست: مودعه) عند اهل بیته یتوارثونها بینهم الی زمان المأمون الخلیفة …». انجام: «رب قد آتیتنی من الملک و علمتنی من تأویل الاحادیث [یوسف، 101] یدل علی انه یرزق ملکا و علما». (ضیائی، همان، 153). این اثر که نسخه ای از آن در کتابخانه ظاهریه دمشق گزارش شده، به امام  صادق علیه السّلام نسبت داده شده است. که در انتساب آن تردید وجود دارد.

[558] . سزگین، تاریخ التراث العربی، 3 / 027 رفاعی، همان، 8 / 281. برای نسخه خطی ر. ک. همان جاها.

[559] . برای نسخه خطی ر. ک. سزگین 3 / 271، رفاعی 8 / 284. کتابی با عنوان کتاب التوحید و الادلة و التدبیر (از مفضل بن عمر به روایت از امام  صادق علیه السّلام) در شیکاگو منتشر شده و نسخه ای از آن در کتابخانه آستان قدس رضوی وجود دارد. در حال حاضر به دلیل دسترسی نداشتن به این اثر درباره محتوا و ارتباط آن با اثر مورد بحث یا توحید مفضل آگاهی ندارم.

[560] . سزگین، همان ص 272 –271، رفاعی، همان ص 283. برای نسخه های خطی آن ر. ک. همان جاها. برای روایاتی در باب شیوه ها و اختیارات ساعات استخاره منسوب به امام  صادق علیه السّلام در اثری فارسی به نام قواعد القرآن در زمینه تجوید از محمد کاظم بن محمد قاری (اتمام نگارش: 1103 ق در قندهار) ر. ک. تهرانی، 17 / 189 / 1003. گفتنی است که در باب چهارم المجموع الرائق سید هبة الله موسوی نیز اختیارات ایام به روایت امام  صادق علیه السّلام از حضرت رسول نقل شده است.

[561] . سزگین، همان، رفاعی 8 / 304.

[562] . فارسی؛ برای نسخه خطی ر. ک. فهرست رفاعی، همان ص 283.

[563] . برای نسخه خطی ر. ک. سزگین 3 / 272، رفاعی 8 / 345. ضیائی نیز نسخه ای از اثری به نام «رسالة یعلم منها اختبارات (یا اختیارات) الایام النحسة و الجیدة» در ظاهریه دمشق به شماره 10042 معرفی کرده است. (همان، ص 153).

[564] . برای نسخه خطی ر.. ک. الذریعه، 1 / 395. سزگین 3 / 271، رفاعی 8 / 283.

[565] . برای نسخه خطی ر. ک. سزگین 3 / 271، رفاعی 8 / 309.

[566] . سزگین 3 / 271، رفاعی 8 / 314.

[567] . سزگین 3 / 271، رفاعی 8 / 313.

[568] . بروکلمان، پیشین، 1 / 320. برای نسخه های خطی ر. ک. سزگین 3 / 270، رفاعی 8 / 357.

[569] . سزگین 3 / 272، رفاعی 8 / 318.

[570] . ر. ک. تهرانی، همان، 16 / 98 / 85 / 86 و 87. که سه نسخه فالنامه فارسی منسوب به امام معرفی کرده است.

[571] . حاجی خلیفه، کشف الظنون، 1 / 466. اسماعیل پاشا، 1 / 251، تهرانی، الذریعه 4 / 388 / 1705. تهرانی تصریح کرده که جز کشف الظنون، در اثر دیگری مدرک برای این انتساب نیافته و بر این پایه استظهار کرده که از نگاشته های یکی از شیعیان با روایت از امام صادق است. برای یادکردی دیگر از تقسیم امام صادق در اثری به نام کامل التعبیر ر. ک. تهرانی ، همان 17/ 254/ 137.

. [572] سزگین،  3 / 272، رفاعی،8 ، 337

[573] . سزگین3/272، رفاعی 8/ 323 برای نسخه های خطی ر. ک. همان جاها گفتنی است که در عصر حاضر کتابهای متعددی با موضوع طب از دیدگاه امام صادق تدوین شده است. «طب الصادق» با تدوین محسن عقیل یکی از آنها است که ضمن گردآوری موضوعی احادیث امام در زمینه پزشکی، بهداشت، قواص میوه ها و گیاهان رارویی و اندام شناسی با بهره گیری از روایات امام صادق، که شرح آنها بر پایه آموزه های دانش های تجربی روز پرداخته است. طب الائمه ابنا بسطام و توحید مفضل دو منبع مهم وی در تألیف این اثر بوده است. طبعاً این گونه آثار از موضوع نوشتار حاضر بیرون است.

[574] . سزگین، همان، 3/ 270.

[575] . سزگین، همان، 3/ 269، این اثر درباره رعشه غیر اختیاری بدن و دلالت آن بر آینده فرد است.

[576] . سزگین، همان، 3/ 272، رفاعی، همان 8/ 349.

[577] . برای مطالعه تفصیلی درباره فرقه نصیریه (علویان فعلی) ر.ک. المنصف بن عبد الجلیل، الفرقة الهاشمیة فی الاسلام.

[578] . در چاپ مصطفی غالب نام کتاب با اشره به راوی آن این گونه آمده است: «الهفت الشریف من فضائل مولانا جعفر الصادق علیه السّلام رواه مفضل بن عمر».

[579] . ر.ک. الهفت الشریف، ص 13 و 14. با فرض این که ضبط نام ها در نسخه منتشر شده درست باشد.

[580] . . یکی از اسانید بلند کتاب این است: عن علی بن یوسف عن ابراهیم بن هشام عن اسماعیل بن عبد العزیز قال قلت الی الصادق علیه السّلام … (الهفت الشریف، 166). (البته در فرضی که اسناد متصل بوده و انقطاعی نداشته باشد).

[581] . در پایان مقدمه کتاب پس از ذکر راویان علوم باطن آمده است: «ان لفظ اول الحدیث المفضل بن عمر عن الصادق و انه کان المعنی من الجمیع عنه». (همان، 14).

[582] . همان، 79، 88.

[583] . همان، 76.

[584] . برای نمونه ر.ک. همان، 166، 167 و 198.

[585] . ر.ک. الهفت الشریف، 56، 58، 59، 74، 100، 114. در پایان کتاب ضمن تصریح به نام کتاب موضوع آن نیز بیان شده است: «تم الکتاب المکنون المسمی بکتاب الهفت الموهوب من فضائل مولانا جعفر الصادق علینا منه  السلام و تسمی بکتاب الهفت الشریف لانه خبر ابتداء الخلق و کیف اصلها و عن انتهائها و کیف فصلها و نقل النفوس من حال الی حال بموجب الهدایة و النهایة» همان، 198. درباره آراء غالیان درباره تناسخ ر.ک. اشعری قمی، المقالات و الفرق، 59.

[586] . برای کاربرد تعبیر «الهفتیة» در متن کتاب ر.ک. همان، 171. نیز در متن حدیثی تعبیر «حدیث الهفت» به کار رفته است: « … یا فلان لعلک ترید حدیث الهفت؟ قلت یا سیدی و ما حدیث الهفت؟ قال انه کان فی العرض سبعة آدمیین قبل ابیک آدم …» (همان، 163).

[587] . ر.ک. همان، 163، 166، 173 و 174.

[588] . همان، 150 باب «فی معرفة بیان شبعة الآدمیین و الادوار و العدد» و ص 162 باب «فی معرفة ما جاء فی تصحیح الآدمیین السبعة» و ص 161 باب بعد.

[589] . ر.ک. همان، 20 و 80.

[590] . توجه داریم که هفت عدد مقدسی نزد اسماعیلیه است و آموزه ها و باورهای متعددی بر آن مبتنی ساخته اند. درباره جایگاه عدد هفت در منظومه فکری اسماعیلیه ر.ک. سجستانی، الافتخار، 143 به بعد و 178 و 179، اشعری قمی، همان المقالات و الفرق، 84. دور نیست این اثر متعلق به دوره ارتباط خطابیه با اسماعیلیه باشد. درباره ارتباط غلات خطابیه با اسماعیلیه نخستین ر.ک. اشعری قمی، همان، 81، ابو حاتم رازی، اصحاب الاهواء و المذاهب در کتاب الزینة، 65، برای بحثی در این باره ر.ک. متین دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 106  و 107.

[591] . همان، 78. درباره مراتب دعوت نزد اسماعیلیه ر.ک. شاکر، روش های تأویل قرآن، 206 به بعد.

[592] . همان، 19.

[593] . همان، ص 101 و 102. از قول ابوالخطاب آمده است: «انا احیی و امیت و ارزق بامر ربی».

[594] . همان، 100.

[595] . همان، 92 و 93. برای شعری از حسین بن حمدان خصیبی با مضمون کشته نشدن امام حسین به سان عیسی علیهما السّلام ر.ک. المنصف بن عبد الجلیل، الفرقة الهاشمیة فی الاسلام، 545  و 546. اندیشه کشته نشدن امام حسین دیدگاه برخی از فرق غلات بوده است که در احادیث امامیه نیز در قالب پرسش از امامان بازتاب یافته و ایشان به شهادت آن حضرت تصریح کرده اند. ر.ک. کلینی، پیشین، 1 / 261، صدوق، علل الشریئع، 1 / 241 و 242. برای مجموعه ای از احادیث رسیده در این باره ر.ک. مجلسی، بحارالانوار، 44 / 269 «باب أن مصیبته صلوات الله علیه کان اعظم المصائب، و ذل الناس بقتله، ورد قول من قال إنه علیه السّلام لم یقتل ولکن شبه لهم» و ص 273 «باب العلة التی من أجلها لم یکف الله قتلة الأئمة علیهم السّلام و من ظلمهم عن قتلهم و ظلمهم …».

[596] . همان، 87.

[597] . همان، 96.

[598] . ر.ک. همان، 40، باب 14 «در معرفت صفاء و اصطفاء و آن چه از اعمال ظاهر هنگام رسیدن به این منزلت از مؤمن ساقط می گردد». در این باب از قول امام  صادق علیه السّلام امده است: «من عرف هذا الباطن فقط سقط عنه العمل الظاهر». (همان، 41).

[599] . مانند حدیث «ان التقیة دینی و دین آبائی …» (همان، 30) برای حدیث در منابع امامی ر.ک. برقی، المحاسن، 1 /255، کلینی، الکافی، 2 / 219 و ص 224. یا حدیثی درباره وجه الله و تفسیر آیه کل کل شیء هالک إلا وجهه (همان، 167) که در منابع متعدد آمده است. (برقی، پیشین، 1 / 218، صفار، بصائر الدرجات 85 / 3، ابن بابویه، الإمامة و النبصرة، 92 / 82، صدوق، التوحید، 149 / 1). سند برقی (و دیگر منابع) این است: عن محمد بن إسماعیل بن بریع، عن منصور بن یونس، عن جلیس لأبی حمزة الثمالی، عن أبی حمزة قال: قلت لأبی جعفر علیه السّلام. در الهفت الشریف سند حدیث به این صورت است: «عن محمد بن اسماعیل عن جلیس له عن ابی حمزة الثمالی قال قلت الی ابی عبد الله من السلام …» یا حدیث بلندی در باب طینت که در الهفت الشریف (ص 191) آمده و با اختلافاتی در لفظ و با اسنادی دیگر در علل الشرائع، 2 / 66 / 81 آمده است. گفتنی است که در طریق صدوق دو نفر به نام های احمد بن محمد سیاری و محمد بن عبد الله بن مهران واقع شده اند که از سوی رجال شناسان، اولی ضعیف و فاسد المذهب و دومی ضعیف و غالی و کذاب شمرده شده است. (ر.ک. نجاشی، 80 / 192، و 350 / 942، طوسی، الفهرست، 66، حلی، خلاصۀ الاقوال، 395 / 21).

[600] . چنان که می دانیم یکی از شیوه های غالیان دسّ در کتاب های معتبر حدیثی بوده است. در احادیث به دس مغیرة بن سعید و ابوالخطاب و یاران وی در کتاب های حدیثی تصریح شده است. (کشی، رجال کشی، 2 / 289 –291).

[601] . تهرانی، پیشین، 25 / 237 / 462، عبدالهادی فضلی، اصول الحدیث، 161، پانوشت 1.

[602] . ر.ک. بدوی، مذاهب الاسلامیین، 1172 (تلخیص نوشتار ماسینیون)، ضیلئی، فهرس مصادر الفرق الاسلامیۀ، 1 / 103 المنصف بن عبد الجلیل، همان، 171 و 172، مدرسی، پیشین، 398.

[603] . با توجه به این که الهفت الشریف نماینده شاخص آثار منتسب به امام  صادق علیه السّلام در تراث حدیثی نصیریه بوده و جایگاه ویژه ای در میان این فرقه دارد، با تفصیلی بیشتر از دیگر آثار ایشان معرفی شد.

[604] . بنابر اسانید الهدایه الکبری، الفزاری صحیح است.

[605] . علی اکبر ضیائی، فهرس مصادر الفرق الاسلامیه، ج 1، ص 103، ش 125.

[606] . همو، «معرفی برخی آثار منسوب به امام  صادق علیه السّلام»، کیهان اندیشه، ش 46 ص 154.

[607] . سزگین، پیشین، 3 / 279، رفاعی، پیشین، 8 / 330، ضیائی، «معرفی برخی آثار …» ص 154، جلالی، فهرس التراث، 1 / 142.

[608] . برای سند کامل آن ر.ک. جلالی، فهرس التراث، 1 / 158. ضیائی، همان.

[609] . ر.ک. ضیائی، همان، المنصف بن عبد الجلیل، همان، 171. برای نسخه آن ر.ک. حسینی جلالی، فهرس التراث، 1 / 158.

[610] . برای مشخصات نشر ر.ک. مدرسی، همان، 399.

[611] . خصیبی، هدایۀ الکبری، 392 –444. در مختصر بصائر بدون یادکرد نام کتاب و در بحار با تعبیر«روی فی بعض مؤلفات اصحابنا عن الحسین بن حمدان …» بخش عمده ای از حدیث ذکر شده است. (حلی، مختصر بصائر  الدرجات، 179 –192، مجلسی، بحارالانوار، 1 –36). اسناد حدیث این است: و عنه قال الحسین بن حمدان الخصیبی حدثنی محمد بن اسماعیل و علی بن عبد الله الحسنیان عن ابی شعیب محمد بن نصیر عن ابن الفرات عن محمد بن المفضل [عن المفضل بن عمر بر پایه متن حدیث و موضع دیگری از الهدایۀ (ص 179 که همین اسناد امده است و اسناد موجود در مختصر بصائر و بحار] قال سألت سیدی اباعبدالله الصادق (علیه السّلام) … (خصیبی، همان، 392).

[612] . خصیبی، همان، 421 –426.

[613] . مانند ذکر تاریخ ولادت امام عصر در هشت شعبان سال 257 ق (ولادت امام بر پایه داده های منابع معتبر 15 شعبان 255 ق بوده است. ر.ک. کلینی، پیشین، 1 / 514، صدوق، کمال الدین، 424 و 430، مفید، الارشاد، 2 / 339، طوسی، الغیبة، 234 و 239) و نسبت بنای سامرا به متوکل (برای ساخت سامرا توسط معتصم ر.ک. مسعودی، التنبیه و الاشراف، 309، حمودی، معجم البلدان، 3 / 174، ابن اثیر، الکامل، 6 / 452) نیز ر.ک. مجلسی، همان، 53 / 37). از آن جا که خصیبی جز محدثان نصیریه شناخته می شود، در این حدیث رگه هایی از اثر پذیری از آراء نصیریه نیز به چشم می خورد. بر طبق متن حدیث، در روز (آغاز) غیبت امام عصر محمد بن نصیر در صاریان (صابر، بنابر نقل بحار) با امام سخن می کوید. این مطلب که در منابع دیگر نیامده، ظاهرا جهت نشان دادن جایگاه محمد بن نصیر و ارتباط ویژه وی با امام عصر بیان شده است. (خصیبی، همان، 395 و 396).

[614] . خصیبی، همان، 433.

[615] . همان، 435. در متن یاد شده، گذشته از آن که تعبیر لا موجودین معنای روشنی ندارد، اهل بیت علیهم السّلام نیز موجوداتی ازلی فرض شده اند که خلاف آموزه های اعتقادی اهل بیت علیهم السّلام است. برای مجموعه ای از احادیث در باب حدوث جهان (ما سوی الله ) و انحصار قدم برای ذات باری تعالی ر.ک. مجلسی، بحارالانوار، 54 / 25 به بعد.

[616] . ابو شعیب محمد بن نصیر نمیری مدعی ربوبیت امام هادی و رسالت خود از سوی آن حضرت و قائل به تناسخ و اباحه محارم بوده است. (ر.ک. نوبختی، فرق الشیعۀ، 93، کشی، پیشین، 2 / 805، طوسی، رجال، 402، همو، الغیبة، 398، حلی، خلاصة الرجال، 401 / 40. برای بنیان گذاری فرقه نصیریه توسط وی ر.ک. ابن غضائری، 99 / 150، ابن داود، پیشین، 276 /  484). مقصود از ابن فرات نیز عمر بن فرات کاتب بغدادی است. (ر.ک.  خصیبی، همان، 179، حلی، همان، مجلسی، همان) وی گو این که در برخی منابع بواب امام جواد معرفی شده است (طبری، دلائل الامامۀ، 397)، اما رجالیان وی را غالی شمرده اند. (طوسی، نجاشی، 362 / 49، حلی، خلاصة، 376 / 4، اردبیلی، جامع الروات، 1 / 636). خود خصیبی نیز توسط نجاشی و ابن غضائری با تعابیر فاسد المذهب، کذاب و صاحب مقاله ملعونه به شدت تضعیف شده است. (نجاشی، پیشین، 423 / 33، ابن غضائری، 54 /13، حلی، خلاصة، 339. بسنجید با محسن امین، اعیان الشیعه، 5 / 491. برای روایت تلعکبری از وی ر.ک. طوسی، رجال الطوسی، 423 / 33.

[617] . هاشمی، الامام الصادق ملهم الکیمیاء، 147. درفرجام نسخه خطی این گونه آمده است: «تم کتاب مجالس المؤمنین لمولانا الصادق جعفر بن محمد جمعه الداعی الکبیر المفضل بن عمر الجعفی نقلا عن ابی الخطاب» (همان، پانوشت 1). تاریخ نگارش این نسخه 1159 ق است. سزگین الحکم الجعفریه را اختصاری از مجالس المؤمنین (قاضی نورالله) شوشتری پنداشته که خطا است. (سزگین، پیشین، در فهرس التراث (1 / 141) الحکم الجعفریه (مجموعه) روایتی اسماعیلی شمرده شده است.

[618] . این عنوان در کتاب الفرقه الهامشیة (169، اسوس ضبط و روایت مفضل از امام رضا علیه السّلام شمرده شده است که ظاهرا با توجه به عدم روایت مفضل از آن حضرت نادرست است.

[619] . بدوی، پیشین، 1171 و 1172. برای سه اثر اخیر بر خلاف بقیه، نسخه خطی نیز معرفی نشده است.

 

منبع: ابعاد شخصیت و زندگی امام صادق(ع)،فصل بیست و سوم، دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول : 1391، ص 23.

 

 

انتهای پیام

 

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20590

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده + دوازده =

آخرین مطالب