چهارشنبه 29 فروردین 1403 برابر با Wednesday, 17 April , 2024

بازخوانی مفهوم «جغرافیای تاریخی»

جغرافیای تاریخ

چکیده

جغرافیای تاریخی دانشی بین‌رشته‌ای است، که علاوه بر جغرافیا و تاریخ که دوپایه اصلی آن است با علوم دیگر چون جامعه‌شناسی، باستان‌شناسی، مردم‌شناسی، تاریخ محلی و … در تعامل است. در دید برخی دانشمندان هدف اصلی دانش جغرافیای تاریخی، شناخت شرایط زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گذشته انسان در ارتباط با محیط جغرافیایی است. برای پاسخگویی به سوالاتی از این دست که؛ آیا بسياري از متون كهن جغرافيايي را مي‌توان در زمره متون جغرافياي تاريخي به شمار آورد یا خیر؟ باید مفهوم دقیق و کاملی از این دانش بدست داد. فرضیه بر این است که مسئله مهم و هميشگي جغرافياي تاريخي، از آغاز شكل‌گيري، عدم تمايز كافي آن از ديگر علوم است. متن پیش‌رو سعی دارد با روش مفوم‌شناسی تحلیلی به بررسی اهداف، تطور مفهومی و مفهوم‌یابی، دانش«جغرافیای تاریخی» دست یابد.

مقدمه

به‌رغم فراواني متون كهن جغرافياي تاريخي در ميان مسلمانان و با وجود آن‌كه در دهه‌هاي اخير درسي با عنوان «جغرافياي تاريخي» یا «Historical Geography» در مراکز علمی تدريس مي‌شود و پژوهشگراني به پژوهش و مطالعه در اين زمينه اشتغال دارند، مفهوم و حوزه اين دانش، همچنان دچار ابهام و گاه آميختگي با ديگر علوم چون باستان‌شناسي و تاریخ محلی است. از دیدگاه برخی، اصطلاح و عنوان «جغرافیای تاریخی» در مقایسه با سایر عناوین و رشته‌های علم جغرافیا چون جغرافیای طبیعی، جغرافیای انسانی، جغرافیای سیاسی، جغرافیای شهری و … جدید بوده و شاخه‌ای جوان تلقی می‌شود؛ به‌گونه‌ای که هنوز هم در کتب لغت، فرهنگ‌ها و دائره‌المعارف‌های معتبر، کمتر به تعریف آن پرداخته ‌شده است (نبئی، ص 122). بر اين اساس، نوشته پیشرو سعی در بررسي مفهوم‌شناسی اين دانش دارد.

جغرافياي تاريخي و چالش تعريف

با آنکه بسياري از متون كهن جغرافيايي را مي‌توان در زمره متون جغرافياي تاريخي به شمار آورد و بر همين اساس بسياري از جغرافي‎‌دانان قرون گذشته را ازجمله پیشرویان جغرافياي تاريخ‌نگاري دانست، عموماً فليپ كلور آلماني (قرن هفده ميلادي)، نويسنده جغرافياي تاريخي آلمان را بنيان‌گذار جغرافياي تاريخي پنداشته‌اند. از زمان كلور تا قرن حاضر كه اين دانش بر اثر تلاش‌هاي جغرافي‌دان برجسته، رونق بسياري يافته، پيوسته شاهد نگارش آثاري با عنوان جغرافياي تاريخي مناطق و زمان‌هاي گوناگون توسط جغرافي‌دانان و مورخان هستيم. به سبب رخداد تنوع در برداشت جغرافي‌دانان و مورخان، از مفهوم و مصداق جغرافياي تاريخي، تعريف‌هايي متفاوتی از این دانش ارائه شده‌ است.

بررسی علت ناتمامی بحث مفهوم‌شناسی «جغرافیای تاریخی» و عدم اجماع بر یک مفهوم، اشاره به آسیب‌هایی دارد که از نظر برخی اندیشمندان به دور نمانده است. از نظر برخی، مسئله مهم و هميشگي جغرافياي تاريخي، از آغاز شكل‌گيري، عدم تمايز كافي آن از ديگر علوم است. جغرافیای تاریخی که دانشی بین‌رشته‌ای است، علاوه بر جغرافیا و تاریخ که دوپایه اصلی آن است با علوم دیگر چون جامعه‌شناسی، باستان‌شناسی، مردم‌شناسی، تاریخ محلی و … در تعامل است. گاهی تغییر میزانِ دخالت این علوم، باعث تشکیک در مفهوم آن شده و جايگاه جغرافياي تاريخي را دارای ابهام می‌سازد. فقدان مبناي روش‌شناسی و نظري نیز، دیگر سببِ چالش مفهومی این موضوع است.

برخی دانشمندان این عرصه مانند كوچرا، در توضيح بيشتر اين قبيل مشكلات اذعان می‌دارند که؛ به‌واقع ماهيت صرفاً توصيفي جغرافياي تاريخي، مانع از تمركز آن بر توضيح و جستجوي قوانين مي‌شود. چنان‌که نتيجه توصيفي بودن نيز چيزي جز ناكارآمدی و غيرسودمند شدن آن نيست[1]. البته كوچرا با استناد به پژوهش‌هايي بسيار، پیشنهاد‌هایی را نيز براي بهبود اوضاع ارائه مي‌كند كه برخي از آن‌ها عبارت است از:

  1. بايد بدانيم جغرافياي تاريخي، علمي جغرافيايي است و نبايد تنها آن را به‌منزله توپوگرافي در نظر آورد.
  2. جغرافياي تاريخي در پي بازسازي پديده‌هاي جغرافيايي است كه ديگر وجود ندارد؛ ازاین‌رو به شناخت ما از وضع كنوني منطقه مورد نظر كمك مي‌كند.
  3. بايد به عنصر مكان (جغرافيايي) توجه كافي كرد و عنصر زمان (تاريخ) را از حالت صرف سالشمارانه كه توصيف آفرين است، رها ساخت.
  4. ازآنجاکه در يك منطقه، قوانين جغرافيايي به تمام قامت جاري و ساري است، اين قوانين در مناطق جغرافيايي گذشته نيز جاري و ساري بوده است.
  5. شاغلان به اين رشته، بايد تخصص‌هاي ضروري جغرافيايي و تاريخي را فراگیرند تا دركشان از جغرافياي تاريخي ارتقا يابد.(احمدی، ص32)

حال که با چالش‌های مفهوم‌شناسی جغرافیایی و راهکارهای برون‌رفت از آن آشنا شدیم، شایسته است به دیگر مباحث این دانش نیز اشاره شود.

اهداف دانش جغرافیای تاریخی

برای دست‌یابی به مفهوم دقیق دانش جغرافیای تاریخی، باید به اهداف یا هدف این دانش توجه داشت؛ زیرا که از راه شناخت صحیح اهداف، می‌توان به شناخت مفهوم و گستره آن پی برد. ازاین‌رو به‌عنوان یک بحث مقدمی، به‌ناچار باید به هدف این دانش پرداخت. متأسفانه با توجه به ابهام در مفهوم این دانش، این ابهام به هدف نیز سرایت کرده و در بحث هدف‌گذاری این دانش نیز اختلافات فراوانی دیده می‌شود.

هدف‌گذاری برای هر دانشی بستگی به مقاصد، خاستگاه و تعریفی است که از آن دانش عرضه می‌گردد. هدف انسان از پرداختن به علوم متفاوت و گوناگون، ایجاد بهره‌وری بیشتر و بهتر از امکانات پیرامونی است. با این توضیح تمامی دانش‌ها که دانش جغرافیای تاریخی را نیز در برمی‌گیرد، باید در انتها به استفاده بهتر و بیشتر انسان از امکانات بیانجامد. جدای از این هدف کلی، باید توجه داشت که خاستگاه دانش جغرافیای تاریخی، علم جغرافیاست و این دانش از زیرشاخه‌های این علم شمرده می‌شود. لذا تعریفی که از جغرافیا داده می‌شود نیز در بحث مفهوم‌شناسی این دانش مؤثر است. جغرافیا علمی است که از محیط زندگی و روابط انسان با محیط بحث می‌کند؛ اما دانش دیگری که در جغرافیای تاریخی نقش دارد، علم تاریخ است. تاریخ علمی است که وقایع گذشته زندگی انسان را بررسی می‌نماید. با توجه به وجه مشترک این دو دانش در نقش‌دهی به انسان، در دانش میان‌رشته‌ای جغرافیای تاریخی، این نقش حفظ شده و بر آن تأکید می‌گردد.

از همین روست که در دید برخی دانشمندان هدف اصلی دانش جغرافیای تاریخی، شناخت شرایط زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گذشته انسان در ارتباط با محیط جغرافیایی است. از همین روست که برخی از دانشمندان، جغرافیای تاریخی را مساوی با جغرافیای انسانی[2] (مهدوی، ص 642.) و برخی قسمتی از جغرافیای انسانی (حریریان، ص 8)؛ و گاه مقدمه‌ای بر جغرافیای انسانی (بیات، ص 10) دانسته‌اند.

تطور مفهوم «جغرافیای تاریخی»

اما مفهوم جغرافیای تاریخی در دیدگاه دانشمندان این رشته، با گذشت زمان تغییرات و تحولاتی را سپری کرده که در بحث مفهوم‌یابی می‌تواند یاری‌کننده باشد. کارل سائر[3] در سخنراني خويش در انجمن جغرافي‌دانان آمريكا (دسامبر 1940) اذعان مي‌دارد كه پژوهش در جغرافياي تاريخي، امري دشوار است. وي فرهنگ را داراي ماهيتي تاريخي مي‌داند، كه به مدد جغرافياي تاريخي مي‌توان، فرهنگ انساني و درواقع جغرافياي انساني (اقامتگاه انسان) را موردبررسی قرار داد. با دقت در اين تصريح كارل سائر و توجه به روش‌هايي كه وي آن‌ها را در جغرافياي تاريخ‌پژوهي ضروري مي‌داند، به دست مي‌آيد كه در دیدگاه سائر از جغرافیای تاریخی، انسان عاملي مهم و تأثيرگذار است. پس در نظر وی مفهوم جغرافياي تاريخي این است که؛ منطقه‌اي خاص را در يك دوره زماني خاص مورد توجه قرار داده و به بررسي تعامل انسان و طبيعت و آثار فرهنگي آن پرداخت(sauer, p.4).

درونت ويتلزي[4] در سخنراني 1944 م. در انجمن جغرافي‌دانان امريكا، به بیان مفهوم جغرافیای تاریخی می‌پردازد. وی برخلاف سائر که اصالت را به نقش انسان و فرهنگ در طبیعت می‌دهد، به آن اصالت جغرافیایی بخشیده و تأكيد مي‌ورزد؛ جغرافياي تاريخي داراي همان اصالت جغرافياست، ولي داده‌هاي آن را تاريخ فراهم مي‌آورد، هرچند ابزارها و ملاحظات معمول آن جغرافيايي است(Wittlesey, PP.4-6).

به نظر با این اصالت‌بخشی ویتلزی به جغرافیا، در نوشته‌هايي كه پس از وی در باب تعريف، تعيين مصاديق، اهداف و روش پژوهش نوشته‌شده، جغرافياي تاريخي هر چه بيشتر از منظور بنيان‌گذاران اوليه خود دور گرديده، محيط را مدنظر قرار داده است. به نظر مي‌رسد پس از جنگ جهاني دوم برخي ويژگي‌هاي اساسي اين حوزه بین‌رشته‌ای تاريخ و جغرافيا تغيير كرده باشد، زيرا از اين به بعد هدف آن، فهم تكامل يك منطقه خاص جغرافيايي و بررسي تغييرات آن گرديد. بر اين اساس جغرافياي تاريخي بايد به مطالعه تغييرات جغرافيايي منطقه‌هاي خاص و زماني معين (در گذشته) بپردازد(New Encyclopedia Britannica, p.948). دو تعریف ذیل از این نمونه‌ تعاریف هستند؛

جغرافياى تاريخى به مطالعه و بيان توزيع پديده‏ها در گذشته تاريخى مى‏پردازد؛ بدين‏سان كه تغييرات متوالى را به ترتيب تاريخى نشان مى‏دهد(Murray, p 510).

بنا بر تعريفى ديگر، جغرافياى تاريخى شامل بازسازى محيط‏هاى گذشته به شيوه بررسى سلسله وقايع در یک‌زمان يا ارزيابى آن‌ها با توجه به تحولات تاريخى گذشته است. (Monkhouse, p 176)

اما برخلاف این جریان در دهه‌هاي پاياني قرن بيستم، جغرافياي تاريخي بيشتر بر آن بود كه تأثير محيط‌هاي جغرافيايي را بر حوادث تاريخي نشان دهد.

به نظر می‌رسد این تغییر رویه با ورود مورخان بیشتر به این حیطه در ارتباط است. مفهوم‌شناسی اندیشمندان ایرانی نیز در این راستاست. در مفهوم‎شناسی اندیشمندان ایرانی، چون سائر و پیشینیان ایرانی این علم، تأکید بیشتر بر نقش انسان بر محیط است هرچند باید گفت؛ عواملی تازه چون اسامی و وجه‌تسمیه مناطق، جایگاه خاصی در این تعاریف پیدا کرده است.

اندیشمندان ایرانی با تعاریفی متفاوت به این دانش نگاه کرده‌اند. برخی آن را شعبه‌ای از جغرافیای انسانی می‌دانند مانند آنچه حریریان از این موضوع تعریف کرده است؛ جغرافیای تاریخی قسمتی از جغرافیای انسانی است که از وضع زندگی بشر در زمان‌های گذشته صحبت می‌کند، از جمله مطالعه شهرها، راه‌های ارتباطی، وضع کشاورزی، صنعت، بازرگانی، تشکیلات و سازمان‌های اداری- اجتماعی و علل ایجاد یا از میان رفتن آن‌ها. (حریریان، ص 8). برخی جغرافیای تاریخی را شاخه‌ای از جغرافیای طبیعی دانسته‌اند. برخی نیز گفته‌اند که جغرافیای تاریخی، مطالعه جغرافیایی یک منطقه درگذر تاریخ است. به‌عنوان‌مثال درباره شهر کوفه به مسائلی چون پیدایش کوفه، توسعه و گسترش، آب‌وهوا، زمین و… را در گذر زمان، بررسی می‌کند. عمدتاً کتاب‌های نوشته‌شده با این رویکرد نگاشته شده است. برخی عقیده دارند که جغرافیای تاریخی رشته‌ی جداگانه‌ای است از جغرافیا که هم از اوضاع طبیعی و هم از اوضاع اقتصادی و هم از جغرافیای انسانی و سیاسی در طول دوره‌ای از تاریخ بحث می‌کند(نهچیری، ص ص ۸). نهچيري با این تعریف، جغرافياي تاريخي را بيوگرافي يك شهر يا منطقه مي‌داند و آن را لازمه شناخت وجه‌تسمیه اسامي شهرها و تحول آن‌ها قلمداد كرده است. قرچانلو نیز جغرافياي تاريخي را معادل توپولومي (مطالعه وجه‌تسمیه‌ شهرها و نقاط و ذكر اسامي نواحي) مي‌خواند. برخي جغرافي‌دانان و نويسندگان مشهور چون اقتداري و برخي نويسندگان پيرو او، پا را از اين هم فراتر نهاده و جغرافياي تاريخي را معادل شرح آثار و بناهاي باستاني مي‌دانند و به شيوه‌اي افراطي باستان‌شناسي را از آن برداشت مي‌كنند (احمدوند، 34).

البته در اين ميان برخي محققان، جغرافياي تاريخي را بسيار نزديك بدان چه بنيان‌‌گذاران نيمه قرن بيستم و محققان اواخر قرن بيستم درمی‌یافتند، معنا مي‌كنند؛ براي مثال حسين شكويي در تقريظ خويش بر كتاب «مقدمه‌اي بر جغرافياي تاريخي»، اثر بيك‌محمدي. او معتقد است:

بايد در جغرافياي تاريخي بررسي فرايند اجتماعي مورد تأكيد باشد، زيرا همه تاريخ بشر و به‌موازات آن تمامي پديده‌هاي جغرافيايي حاصل همكاري اجتماعي مردم و يا برخوردهاي اجتماعي است.

جغرافیای تاریخی، تغییرات جغرافیایی پدیده‌های مکانی را در بستر زمان در سطح زمین و یا در بخشی از آن، موردبررسی قرار می‌دهد. به سخن دیگر، جغرافیای تاریخی، نگرش تاریخی به همه نوع مسائل جغرافیایی است؛ لذا منطقی است که در جغرافیای تاریخی، رویکرد تکوینی اساس کار قرار بگیرد و در آن، فرایندها، به‌ویژه فرایندهای اجتماعی مورد تأکید باشد. از همین روست که برخی محققان از آن به‌عنوان جغرافیای تاریخی- اجتماعی نام می‌برند (شکویی، پانزده). هدف در مطالعات جغرافیای تاریخی، شناخت شرایط زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گذشته انسان در ارتباط با محیط جغرافیایی اوست.

به‌تبع ایشان آقای بیک محمدی نیز جغرافیای تاریخی را مساوی با جغرافیای انسانی می‌شمارند؛ جغرافیای تاریخی علمی است که رابطه بین انسان با طبیعت را در زمان گذشته بررسی می‌کند. لذا در این علم، روابط مکانی انسان در قالب مقاطع زمانی در گذشته مطرح می‌شود تا چگونگی مسائل جغرافیایی امروز بشر بهتر درک شود. به تعبیر دیگر می‌توان گفت جغرافیای تاریخی همان جغرافیای انسانی گذشته است (بیک‌محمدی، ص 15).

با این ‌وجود در نگاه اندیشه‌وران جدید، این مقوله تفاوت دارد. ابوالفضل نبئي در مقاله «روش تحقيق تاريخ از جغرافيا، نقش عوامل جغرافيايي در رويدادهاي تاريخي يا بررسي مطالب جغرافيايي» تأكيد مي‌كند. بحث از تغييرات جغرافيايي در طول زمان، مثلاً اينكه روزي درياچه آرال و درياچه خزر يكي بوده و امثال آن، درواقع تاريخ جغرافيا يا سرگذشت مناطق جغرافيايي است؛ مانند آنچه محمدتقی خان حکیم از جغرافیای تاریخی فهمیده است. او می‌نویسد؛ جغرافیای تاریخی شامل بازسازی محیط‌های گذشته به شیوه‌ی بررسی سلسله وقایع در یک زمان یا ارزیابی آن‌ها با توجه به تحولات گذشته است (حکیم، ص ۵).  اما از نظر نبئی جغرافياي تاريخي به بررسي نقش جغرافيا در تاريخ، يعني پيروزي‌ها، شكست‌ها، مهاجرت‌ها، تأثير كوه‌ها، معابر، صحراها و … در شكل‌گيري حوادث تاريخي و نيز ساخت پايتخت‌ها بر اساس استقرار در قلب مناطق جغرافيايي و در ارتباط با تأمين امنيت و … مي‌پردازد. ملاحظه مي‌كنيم كه حتي در برداشت نبئي نيز جغرافياي تاريخي تأكيدي فراوان بر انسان و نقش عامل محيط بر حوادث زندگي او دارد.

مفهوم‌یابی «جغرافیای تاریخی»

از آنچه تاكنون آمد، روشن مي‌شود هدف اصلي مبدعان جغرافياي تاريخي، مروّجان و محققان آن، عبارت است از اين‌كه؛ اولاً تأثير محيط را بر رخ‌دادن حوادث تاريخي و دستاوردهاي (فرهنگي) انساني مي‌كاود. ثانياً، اگر جغرافيا را به علم بررسي روابط انسان و زمين تعبير كنيم، جغرافياي تاريخي بايد، تأثير انسان بر محيط طبيعي و جغرافيايي را نیز نشان دهد؛ به تعبیری اقدامات انسان (به گفته سائر فرهنگ) را که مرتبط با محیط طبیعی است، در گذشته موردبررسی قرار دهد.

اما با توجه به آنچه گذشت اگر بخواهیم تعریفی جامع از جغرافیای تاریخی به دست دهیم باید به تأثیر طبیعت بر انسان و فعالیت‌های او و نقش متقابل انسان بر طبیعت درگذر زمان توجه داشت. درمجموع باید گفت؛ جغرافیای تاریخی یعنی مطالعه جغرافیایی یک منطقه درگذر تاریخ و نقشی که این دو از یکدیگر می‌پذیرند؛ یعنی نقشی که تاریخ در جغرافیا و جغرافیا در تاریخ ایفا می‌کند. با این توضیح که علم جغرافیا بیانگر تغییرات بستر طبیعی یک مکان و تأثیرگذاری آن بر رفتارها و انتخاب‌های انسانی و تاریخ بیانگر تغییرات همان محدوده مشخص با نقش‌آفرینی انسان بر مکان است. در جغرافیای تاریخی به این مسئله توجه داده می‌شود که جغرافیای یک منطقه چه تأثیرات و نقشی در ظهور و بروز رویدادهای تاریخی داشته است و متقابلاً رویدادهای تاریخی چه آثاری بر جغرافیا داشته‌اند.

بر این اساس جغرافیای تاریخی، مطالعه‌ای چند رشته‌ای تلقی می‌شود که از دو روش جغرافیایی و تاریخی بهره می‌گیرد. روش تاریخی که مبتنی بر اسناد و مدارک است و روش جغرافیایی که مبتنی بر پیمایش و حضور است. البته باید اذعان داشت که ذکر این دو روش، به‌عنوان دو روش اصلی و عمده در این دانش است، اما به معنی انحصار در این دو روش نبوده و گاه لازم می‌آید با توجه به موضوع از روش‌ علوم دیگری چون مردم‌شناسی، انسان‌شناسی و … نیز استفاده نمود. بر اساس این تعریف ما به فرازوفرود یک منطقه در طول تاریخ با در نظر داشت تعاملی که بین تاریخ و جغرافیا قرار دارد؛ می‌پردازیم.

 

منابع و مآخذ

ابوالفضل نبئی، روش تحقیق تاریخ از جغرافیا، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، شماره مسلسل 2، تابستان 1365.

حسن بیک محمدی، مقدمه‌ای بر جغرافیای تاریخی ایران، نشر دانشگاه اصفهان، چ پنجم، 1390.

حسین شکویی، تقریظ بر مقدمه‌ای بر جغرافیای تاریخی ایران نوشته حسن بیک‎محمدی، نشر دانشگاه اصفهان، چ پنجم، 1390.

عباس احمدوند، تأملی در آموزش و پژوهش جغرافیای تاریخی در ایران، مجله تاریخ اسلام، شماره چهلم، خرداد 1390.

عبدالحسین نهچیری، جغرافیای تاریخی شهرها، تهران، انتشارات مدرسه وابسته به دفتر انتشارات کمک‌آموزشی، چ اول، ۱۳۷۰.

عزیز الله بیات، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، امیرکبیر، 1367.

محمدتقی خان حکیم، گنج دانش جغرافیای تاریخی شهرهای ایران، تهران، انتشارات زرین، چاپ اول، ۱۳۶۶.

محمد حریریان، شناخت پیکر زمین، دانشگاه تربیت‌معلم تهران، چ دوم، 1356.

مسعود مهدوی، مفهوم جغرافیای تاریخی، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 1370.

منابع لاتین

carlo sauer, forword to Historical Geography, Annals of the Association of American Geographers, No. 7, Vol.

Dewent Wittlesey, The Hirizon of Geogrophy, Annals of the Association of American Geographers, No 1, Vol. xxxv.

New Encyclopedia Britannica, V 5 Fifteen edition, 1994.

M.A.Murray, Encyclopedia International; New York, 1967.

  1. J. Monkhouse, A Dictionary of Geography; London,1969

[1]. البته این دیدگاه ریشه در نگاه دانشمندان غربی به ارزش‌گذاری علوم، برحسب میزان تجربه‌پذیری دارد که در قرن حاضر در آن نیز تشکیک شده است.

[2]. ایشان در تعریفی که از جغرافیای تاریخی ارائه می‌دهد آن را مطالعه جغرافیای انسانی هر منطقه در ادوار گذشته برمی‌شمرد.

[3].Carlo Sauer

[4]. Dewent Wittlesey

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=71297

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

16 + 15 =

آخرین مطالب