یکشنبه 5 فروردین 1403 برابر با Saturday, 23 March , 2024

بررسی زمینه های ورود انگلیس به شبه قاره هند

چکیده
 سرزمین هندوستان در طول تاریخ، اغلب در معرض تهاجم بوده است. در نتیجه، درهای هندوستان به روی مهاجمان مختلفی باز گشته و بیش از شش قرن زیر سلطه بیگانگان بوده است. به طور کلی حاکمان مسلمان، بیش از پنج قرن (از اواخر قرن دوازدهم تا اوایل قرن هجدهم میلادی) بر این کشور حکومت کردند. سرانجام از اواسط قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم میلادی زیر سلطه انگلیس درآمد.

در میان مهاجمان، انگلیسی   ها غارت   گری را به اوج رساندند. انگلیس به بهانه تجارت، در سال 1009قمری/1600میلادی وارد هندوستان گردید و در آن   جا شرکتی به نام کمپانی هند شرقی تأسیس نمود. کار به جای رسید که مدیران کمپانی در سال 1097قمری/1686میلادی اعلامیه   ای صادر کردند که کمپانی هند شرقی انگلیس، تصمیم گرفته که در هندوستان، یک مستعمره انگلیس برای تمام ادوار آینده تأسیس نماید. با نگاهی به این سرزمین، هنوز یادگارها و آثار انگلستان و بناها و به ویژه قبرستان   های آنان به یادگار مانده است. مجسمه سِر هندی هاردنیچ که زمانی در شهر کلکته با غرور و افتخار برافراشته شده بود، هم اکنون در باغ فرزندان و نوادگان او در انگلستان جاخوش کرده و در تالار «فرر» کراچی، مجسمه ملکه ویکتوریا بر فراز پایه خود به سرزمین مسلمانان چشم می   دوزد.
واژگان کلیدی: شبه قاره هند، مغولان، انگلیس، امپراتوری، کمپانی.
مقدمه
شبه   قاره هند، سابقه تمدنی طولانی دارد و از روزگار دور، مرکز فرهنگ و هنر و علم بوده است. ویرانی‌های شهر«موهنجودارو» Mohenjo Daro)) که با حفاری‌های باستان‌شناسان در سال 1340قمری/1922میلادی در دره سند آغاز گردید، بهترین شاهد این مسأله است. در این کشفیات، معلوم گشت که سه   هزار سال قبل از میلاد مسیح، در هندوستان تمدنی پیش   رفته و بومی وجود داشته است. از روزی که محمود غزنوی به هندوستان حمله کرد، مهاجمان یکی پس دیگری وارد هندوستان شدند و مردم را به بیچارگی و بدبختی کشاندند. در زمان حکومت مغولان هندوستان، به ویژه اکبرشاه و شاه   جهان، هندوستان دارای درخشان‌ترین عصر تاریخی خود بود. بعد از اورنگ زیب، امپراتوری مغول به خطر افتاد و بر تخت جانشینی اختلافاتی به وجود آمد و امپراتوری تجزیه گردید و هر منطقه مستقل شد و تحت حکومت نواب   ها درآمد و مغول   ها عظمت و اقتدار خود را از دست دادند  و دوره استعمار انگلیس آغاز شد. زمینه ورود انگلیس در زمان امپراتوری مغول اتفاق افتاد.
 از آن   جایی که این تحقیق، زمینه ورود انگلیس به شبه   قاره هند را بررسی می‌کند، لازم است به بررسی امپراتوری مغول، نیز پرداخته شود. هم   چنین لازم به نظر می‌رسد که پیش از بررسی ورود انگلیس به هند، تاریخچه    امپراتوری مغول در هندوستان ذکر گردد.
امپراتوری مغولان
 در این سلسله هفده نفر  به پادشاهی رسیدند که درمیان آنها شش نفر، از دیگر امپراتورها مقتدرتر به حساب می‌آمدند که به ترتیب عبارتند از:
الف) بابر
    
  ظهیرالدین محمد بابر، از 932 قمری/1526میلادی تا 937 قمری/1530میلادی حکومت کرد. او از نوادگان «تیمور» Timur)) مؤسس امپراتوری مغول در هند است. محمد بابر اولین پادشاه  آن به   شمار می-آید. وی از نسل پنجم تیمور لنگ است.   بابر در ششم محرم سال 888 قمری/1483میلادی،  در نیمه زمستان به دنیا آمد. امپراتوری مغول با پیروزی بابر آغاز گردید. این سلسله امپراتوران در تاریخ، با نام امپراتوری بابری یا تیموریان هند (گورکانیان هند) یا مغولان هند (مغولان کبیر) شناخته می   شوند. بابر در تاریخ ششم جمادی‌الاول 937 قمری/1530میلادی ، در 49 سالگی از دنیا رفت. مدت سلطنت او 38 سال بود که 33 سال در ماوراء   النهر، بدخشان و کابل و پنج سال و پنج روز در هندوستان بوده است. سلطنت او از روز جمعه هفتم رجب 932 قمری/1526میلادی شروع شد و در ششم جمادی‌الاول 937 قمری/1530میلادی پایان یافت. 
ب) همایون
 
   بعد از بابر، فرزند وی همایون به پادشاهی رسید که از  سال937 قمری/1530میلادی تا 963 قمری/1556میلادی حکومت کرد. همایون در شب سه شنبه چهارم ذی   قعده سال 913قمری/1508میلادی در ارگ کابل متولد شد  و در23 سالگی به پادشاهی رسید. وی پادشاهی بی-نهایت کریم و صاحب ذوق سلیمی بود. او در روز جمعه یازدهم ربیع   الاول سال 963قمری/1556میلادی از سقف کتاب   خانه افتاد و در پانزدهم همان ماه درگذشت. مقبره او در دهلی است.  همایون در 49 سالگی درگذشت و تا چند روز خبر مرگش را فاش نکردند و در روز هفتم خطبه پادشاهی به نام اکبر شاه خوانده شد.
 ج ) اکبر
 
   اکبر در امرکوت سند در شب یک   شنبه پنجم رجب سال 949قمری/1542میلادی به دنیا آمد  و در روز جمعه دوم ربیع   الثانی 963قمری/1556میلادی در کلانور از توابع لاهور،  در سیزده سالگی بر تخت پادشاهی نشست. او از بیستمین سال پادشاهی، رو به امور دینی و مذهبی گذاشت.  اکبرحامی مذهب چشتیه بود.  با فتوحات درخشانی که کرد، قدرت و جلال امپراتوری او به حد عالی رسید.  در این زمان، اولین اروپایی   ها که (پرتغالی   ها)، در سواحل هند بازارهای کوچک را بنا کردند، ولی دوام نیافتند نکردند  و در سال 987 قمری/1580میلادی دو کشیش مسیحی کاتولیک به دربار او رسیدند و او را به مسیحیت دعوت کردند ولی اکبرشاه آن را نپذیرفت. اما این تأمل و بحث   های بیشتر او با علما را باعث شد.  وی در بستر مرگ، چون قوت حرف زدن نداشت، با اشاره، پسر را فرمان داد که کلاه پادشاهی  بر سر گذارد و شمشیر همایون را بر کمر بندد.  اکبر بعد از 51 سال و دو ماه و نه روز پادشاهی،  شب چهارشنبه پاییز 1014قمری/1605میلادی در 63 سالگی درگذشت. مدفنش در سکندرا، قصبه   ای در شش میلی آگره واقع است. پس از وی شاه   زاده سلیم با لقب نورالدین محمد جهان   گیر در شهر آگره تاج   گذاری کرد.
جهانگیر:
  
  نام او سلیم، فرزند ارشد اکبر بود که در روز چهارشنبه هفدهم ربیع   الاول سال 977قمری/1569میلادی در قصبه سیکری متولد شد.  وی در 37 سالگی در روز پنج   شنبه بیستم جمادی   الثانی سال 1014قمری/ 1605میلادی دردارالخلافه آگره بر تخت سلطنت نشست.   در زمان سلطنت او قسمت اعظم مملکت در آرامش بود و وی مثل پدرش، هر روز در دیوان به شکایات مردم می   رسید و راه عدل و داد را پیش می   -گرفت.  در سال 1023قمری/1615میلادی «سرتوماس روا» (Sir Thomos Roe) سفیر «جیمز» James)) پادشاه اول انگلستان، به نزد جهان   گیر فرستاده شد. این سفیر در بندر«سورت» هند وارد گشت و از آن   جا خط شمال را گرفت و با امپراتور و درباریانش که به قصد گردش به گجرات می‌رفتند، آشنا گردید. امپراتور او را نوازش کرد و پذیرایی شایان و با شکوهی از او به عمل آورد و اجازه داد تا در آن سفر، جزء هم   راهان پادشاه باشد.  این سفیر در مراجعت خود به وطن، سفرنامه‌ای در مورد دربار جهان   گیر نوشت که سراسر پر از تحسین و تعریف درباره شکوه و جلال دستگاه امپراتوری مغول است و حاکی از آداب و سلیقه رجال درباری آن دوره حکایت می   کند.  جهان   گیر در صبح روز یک   شنبه 28 صفر 1036قمری/1627میلادی از دنیا رفت  و مقبره او در لاهور است.
شاه جهان:
  
  نام او خرم و سومین پسر جهان   گیر بود او در شب پنج   شنبه ماه ربیع   الثانی سال 999 قمری/ 1592میلادی در لاهور به دنیا آمد.  شاه جهان از پادشاهان مقتدر مغولان بود. او در روز دوشنبه هشتم جمادی‌الثانی سال 1037قمری/1628میلادی در آگره بر تخت سلطنت نشست. او امپراتوری را تحت عنوان شاه جهان اعلام نمود و رقبای خود را به قتل رساند.  شاه جهان تا شعبان سال 1068هـ/1658م سلطنت کرد و از رمضان آن سال تا 26 رجب سال 1076هـ/1666م محبوس و تحت نظر بود تا این   که از دنیا رفت. مدفنش در تاج   محل آگره است.  شاه جهان 31 سال پادشاهی کرد.
اورنگ زیب:
   
اورنگ زیب در ذی‌القعده 1027 قمری/1618میلادی به دنیا آمد. دو جهان   گرد فرانسوی برنیه و تاورنیه که در آن زمان در هندوستان بودند، از شکوه و جلال دربار وی حیرت نموده‌اند. بعد از اورنگ زیب، امپراتوری مغول به خطر افتاد و بر جانشینی اختلافاتی به وجود آمد و امپراتوری تجزیه گردید و هر منطقه مستقل شد و تحت حکومت نواب   ها درآمد و مغول   ها عظمت و اقتدار خود را از دست دادند.  مخصوصاً در روزگار دوازدهمین پادشاه سلسله مغولان یعنی محمدشاه بود که نادرشاه فرمان   روای ایران به هند لشکر کشید. او با گرفتن باج و خراج زیاد، به ایران بازگشت. یورش نادر به هندوستان، دو نتیجه داشت: اول این   که قدرت مغولان کاهش یافت و دیگر این   که کشور افغانستان از هندوستان جدا شد و به دست سلسله درانی افتاد.  حمله نادرشاه به هندوستان برای مردم آن کشور به بهای دویست هزار کشته و خسارات و غرامت   های زیاد پایان یافت.

زمینه‏های ورود انگلیس   ها به هندوستان:
1.    رقابت   های کشتی   رانی :
مسلمانان اولین کسانی بودند که از طریق دریا به هندوستان راه یافتند. آنان از کرانه   های عربستان به سمت هندوستان لشکر کشیدند. عثمان ثقفی فرمان   دار بحرین، از عمان به سواحل هندوستان به طرف بمبئي حركت نمود و در سال 14قمری/636میلادی برادر خود را به خلیج دیبل در دهانه سند فرستاد و جانشین عثمان به نام علاء از بحرین به پرسپولیس رسید. ولی اعراب خیلی به دریا توجه نداشتند. پس از گشودن سند به دست حجاج و پس از فتح دیبل و منصوره، بندرهای سند به دست اعراب افتاد. در سالهای 176هـ/792م مسلمانان به بندرهای چین نیز رسیدند، و بازرگانی اعراب تا نهم میلادی به اوج خود رسید و دیری نگذشت که با آمدن پرتغالی   ها، بازرگانان مسلمانان عقب رانده شدند. از آن به بعد کشتی   رانی اعراب در دریای هند به ضعف افتاد و افراد دیگر با کشتی   های جدیدتر تمام اقیانوس هند را به دست گرفتند. . واسکودوگاما دریانورد پرتغالی، اولین کسی بود که به هند راه یافت.  با مرگ هانری ملقب به «دریانورد» (Henry The Navigator) در سال 864قمری/1460میلادی اکتشافات جغرافیایی متوقف نگردید.  جانشینانش آرزوی وصال هند را عملی کردند که او با خود به گور برده بود. «بارتمولمی دیاز» (Bartholomeu Diaz) دریانورد مشهور پرتغالی در سال 892هـ/1487م دماغه‌ای را که پس از عبور از دماغه امید، با آن مواجه شد، دماغه طوفان نام نهاد. او این دماغه را دور زد و خود را به اقیانوس هند رساند و به این ترتیب، راه دریایی به هند افتتاح شد  و واسکودوگاما که از کاشفان دلاور بود، در سال 903قمری/1498میلادی  در ساحل مالابار (ساحل جنوبی غربی هندوستان) به بندر کالیکوت قدم نهاد.  از این   جا، رابطه مستقیم بین هند و اروپا شروع شد. از این به بعد، دوره جدید مناسبات شرق و غرب آغاز می‌گردد. این دوره، 450 سال به درازا کشید و با استقلال هند پایان یافت. 
واسکودوگاما در آن زمان، از رقابت و حسادت مردم محل استفاده کرده، توانست کشتی   های خود را از اجناس گرانب   ها پر نماید.  طولی نکشید که اجناس هندی در بازارهای اروپا عرضه گردید. هدف اصلی اروپا برای آمدن به هند، امور تجاری بود، ولی از قرن نوزدهم به بعد، به امور سیاسی تبدیل شد. پرتغالی   ها اولین کسانی بودند که به هند رسیدند، بعد هلندی   ها و در اواسط قرن هفدهم دو رقیب جدید، فرانسه و انگلیس بودند. تا اواسط قرن هجدهم، نتیجه رقابت به سود انگلیس تمام شد و انگلیس سلطه بی‌چون و چرای خود را تا جنگ جهانی دوم بر اقیانوس هند حفظ کرد. این دوره که زمان استیلای اروپا بر آسیا بود، دارای ویژگی   های مهمی است؛ از جمله:
–  کشورهای دارای نیروی دریایی قوی، بر کشورهای فاقد نیروی دریای، تسلط یافتند؛
– کشورهای آسیایی به وسیله روابط خود با اروپا، وارد تجارت بین   المللی شدند،
–  تسلط کشورهای اروپایی قدرت   مند بر سرنوشت کشورهای آسیایی؛
–  اروپاییان در این دوره 450 ساله از تبلیغ دین مسیحیت غافل نبودند و در این زمینه بسیار تلاش کردند.
– در این زمان، امریکا در ابتدای پیش   رفت خود بود و هیچ نفوذی در منطقه نداشت تا این که در سال 1260قمری/1844میلادی به سواحل اقیانوس آرام رسید.

2.  تأسیس کمپانی هند شرقی 
    
 انگلیس در این دوره، از اکتشافات خود در امریکا فارغ شده و از نقش پرتغالی   ها در اقیانوس هند ضررهای زیادی را متحمل گشته بود، لذا تصمیم گرفت خود را برای شکست تجارت انحصاری پرتغالی   ها در اقیانوس هند آماده کند.
در غروب شب سال نو 1008قمری/1600میلادی ستاره‌های سرنوشت سرزمین هندوستان ظاهر شدند. در این شب، مدارک مهمی به خدمت ملکه انگلیس رسید. او زنی مصمم و دارای هوش و ذکاوت خاص خودش بود. ملکه بعد از مطالعه آن مدارک و برای گسترش بازرگانی بریتانیا با جهان دیگر، بیانیه‌ای صادر کرد که از اولین متن   هاست و در آن   جا می   نویسد:
از آنجا که پسرعموی عزیز ما "جرج کابرلند" و سایر رعایای عزیز، از علاقه‌مندی ما به گسترش امور بازرگانی آگاهند و کراراً از ما تمنا نموده‌اند که به آنها اجازه فرماییم تا بتوانند با سرمایه و توان مالی و امکانات خود به سرزمین‌های دور دست، رفته و سبب اعتلای سرزمین مادری ما ، انگلستان، و توسعه امور دریانوردی و بازرگانی آن، تحت فرمان ما باشند و با بهره   گیری از ناوگان تجاری به گسترش امور بازرگانی در هند شرقی بپردازند …..
با این بیانیه، شرکت هند شرقی، به یک شرکت بزرگ بین‌المللی تبدیل شد. در آن زمان، با شکست اسپانیا از انگلستان در نبرد دریایی و به دنبال آن مرگ دومین پادشاه بزرگ اسپانیا و پرتغال در سال 1006قمری/1598میلادی، اسپانیا ضعیف شد و وجود بازرگانان آینده‌نگر، لندن را به کانون شرکت   های سهامی تبدیل کرد.  در سال 1008قمری/1600میلادی  در دوره ملکه الیزابت، چند نفر از بازرگانان آینده   نگر انگلستان در لندن، شرکتی را به نام کمپانی هند شرقی انگلیس با امتیازات انحصاری تجارت بنیاد گذاشتند.   یکی از بازرگانان آینده   ‌نگر انگلستان به   نام «سرتوماس اسیت» Sir Thomas Smyth))، اولین مدیرعامل کمپانی هند شرقی شد. در شانزده اکتبر 1599میلادی/1007قمری ملکه الیزابت، بازرگانانی را که به روابط مستقیم با شرق علاقه   مند بودند، در «همپتون کورت» (Hampton court) فرا خواند تا رضایت خود را بر تأسیس شرکت بازرگانی اعلام کند. البته ذکر این شرکت در اکتبر سال 1598میلادی/1006قمری به میان آمده بود و بازرگانان نیز مشغول جمع   آوری مقدمات شده بودند. ولی ملکه الیزابت با شنیدن این همه افسانه    در مورد هندوستان، تصمیم گرفت تا سفر به هندوستان را عملی کند و دراین جلسه که جنبه تشریفاتی داشت، تصمیمش را رسماً اعلام نماید. وی در این جلسه به بازرگانان چنین فرمان داد:
ما، الیزابت، ملکه انگلیس و سرزمین   های وابسته، بازرگانی با شرق را به مدت پانزده سال به کمپانی محترم هند شرقی، اعطا و واگذار می   نماییم. 
در آن روزگار اکبرشاه، سومین امپراتور مغول در سرزمین هند در اوج قدرت بود. در آگوست سال 1016قمری/1608میلادی کمپانی هند شرقی اولین کشتی خود را بعد از سفر هفده ماهه، به سواحل هندوستان رساند. رئیس کشتی ویلیام هاوکینز، هم   راه خود، نامه شاه   جیمز اول را برای امپراتور مغول آورد که در آن خواهان اجازه تجارت هندوستان با کمپانی هند شرقی بود. ویلیام هاوکینز اولین بار در ، ساحل «سورات» (Surat) پیاده شد و با پرتغالی   ها روبه   رو گردید. وی دو نفر را در سال برای نگه   داری از کشتی‌ها گذاشت و باقی هم   راهان وی، به سمت آگره پایتخت مغول   ها حرکت کردند و پس از دو ماه و نیم به آگره رسیدند.
هاوکینز درملاقات خود با جهان   گیر، به او هدایایی تقدیم کرد و او را خوش   حال ساخت. او به زبان ترکی تسلط داشت و با جهان   گیر ترکی حرف می   زد. از این رو، خیلی زود توانست در دربار جهان   گیر، جا باز کند و مورد پسند و لطف امپراتور قرار گیرد و دوستی او را به خود جلب کند. او از این دوستی استفاده کرد و از جهان   گیر خواست که به وی خدمت در دربار اجازه داده شود و با چرب   ‌زبانی از جهان   گیر خواست تا از او در امور دربار استفاده کند و با اصرار او، مقام هنگ سواری را به وی دادند که در رأس یک گروه چهارصد نفره سواره نظام قرار داشت و به این ترتیب به خدمت دربار درآمد. جهان   گیر از او خواست که برای ادامه زندگی، زنی را برای همسری خود انتخاب کند. چون درباریان مسلمان بودند ، او به جهان   گیر گفت که می‌خواهد با زنی مسیحی ازدواج کند و شاه نیز برای او زنی مسیحی یافت و هاوکینز با او ازدواج کرد و پس از ازدواج، همه به وی تبریک گفتند.
جهان   گیر، رفتار و کردار شاهانه داشت، از این رو، برای هاوکینز تا حدی دشوار بود که او را برای امضای قرارداد محکمی با کمپانی هند شرقی، متقاعد کند؛ در حالی که امضای این قرارداد برای امپراتور، کوچک-ترین اهمیتی نداشت و امپراتور هرگونه که خود صلاح می‌دید، عمل می‌کرد و حاضر نبود هیچ قراردادی را امضا کند. تا این   که جهان   گیر از هاوکینز خسته شد و او را رها کرد. هاوکینز به سورات بازگشت و با یکی از کشتی   های کمپانی هند شرقی به طرف انگلستان حرکت کرد و در راه از دنیا رفت. او اولین کسی بود که راه مذاکره میان کمپانی هند شرقی و امپراتور مغول را باز کرد. طولی نینجامید که در سال 1020قمری/1612میلادی نیروی دریایی بازرگانی پرتغال که حامل چهار کشتی بود، با کشتی کمپانی هند شرقی انگلیس برخورد کرد و بین آنها درگیری به وجود آمد و پرتغالی   ها متحمل شکست بزرگی شدند.
جهان   گیر با شنیدن خبر پیروزی کشتی   های کمپانی هند شرقی بر کشتی   های پرتغالی بسیار خوش   حال گردید؛ چون مسأله تسلط بر آب   های دریای عرب برای هندی   ها خیلی ارزش داشت. هر سال مسلمانان هندی از این راه برای سفر به حج استفاده می   کردند و پرتغالی   ها به بهانه   های مختلف، راه را برای زائران هندی می‌بستند و برای آنان مشکلاتی ایجاد می‌کردند. از این جهت، هندی   ها از سال   های دور، در این دریا گرفتار پرتغالی   ها بودند. هندی   ها پیروزی نیروی انگلیس بر پرتغال  را به فال نیک گرفتند. به علت این پیروزی، از دربار آگره برای حاکم سورات فرمانی صادر شد.

3.  کسب فرمان تجارت کمپانی از جهان   گیر
پیروزی کشتی   های کمپانی هند شرقی بر کشتی   های پرتغالی، باعث شد تا فرمانی صادر گردد که کمپانی هند شرقی سال   ها برای رسیدن به آن زمان صرف کرده بود. با این فرمان، به کمپانی هند شرقی انگلیس فقط تجارت بازرگانی اجازه داده شد.  این باعث گشت تا کمپانی هند شرقی تشویق شود و کار بازرگانی خود را شروع کند. ولی چون خارجی   ها در دربار امپراتور هیچ   گاه خوش   ایند نبودند، محدودیت   ها و بازرسی   هایی از آنها به عمل می   آمد.
کمپانی هند شرقی  برای کسب امتیازات بیشتر در سال 1023قمری/1615میلادی موجب شد تا جیمز دوم، James)) سفیری به نام «سرتوماس روا» را به دربار فرستد. و هدف این سفیر توسعه تجارتی هیئت تاجران انگلیسی در خاک مغول   ها بود. او پیش   رفت خوبی به دست آورد و توانست امتیازات زیادی را برای کمپانی به دست آورد.  سرتوماس روا از بازرگانان ماهر به حساب می   آمد. او در گزارش   های روزانه خود، از رسیدن به خدمت امپراتور مغول، چنین می   نویسد:
در این شرف   یابی، از مراحل مختلفی گذشتم تا به محوطه‌ای رسیدم که نرده   بندی شده بود، با بالا رفتن از سه پله، به پای تخت امپراتور رسیدم. به سنت دربار انگلیس، ادای احترام نمودم. امپراتور هم سری تکان داد. درخواست یک صندلی کردم. به من گفته شد، هرگز کسی در حضور امپراتور ننشسته است. امپراتور رخصت داد تا به ستونی که پوششی از نقره داشت، تکیه دهم. به ستون تکیه دادم و پیام شاه جیمز را تقدیم کردم. پس از پاسخ به سؤالات امپراتور، از او خواستم تا اجازه دهد چند نفر انگلیسی که در شهر آگره اقامت دارند، یک کارگاه صنعتی در این شهر دایر کنند. امپراتور پس از چند سؤال دیگر، با اشتیاق درخواست مرا پذیرفت و دستور داد تا فرمان لازم صادر و برای توشیح نزد او آورده شود.
از گزارش   های وی به مقامات کمپانی، به دست می‌آید که این مرد از جلال و عظمت امپراتوری مغول اظهار تعجب نموده و بعد چنین می‌نویسد:
اشراف این مملکت همه مقروض و پریشان، طرز اداره و تشکیلات نامنظم، زارعین دچار فقر و استیصال می   باشند. از هر طرف علایم و آثار یأس و ناامیدی این   جا را فراگرفته و در هر جا جماعت اشرار، دزدان و راه   زنان به کثرت موجود و آنها ملت را غارت می   کنند. حتی در نزدیک اردوی امپراتوری، عابرین را لخت کرده، چیزی را باقی نمی‌گذارند. شهرهای دکن به حال خرابی انداخته شد. اساساً حکومت به-واسطه عدم مراقبت و نبودن تفتیش و نظارت مرکزی، نتوانسته در ایالات بیرون، نظم و انتظامی برقرار سازد.
هدیه   ای که هم   راه او برای جهان   گیر آورده شد، نفیس   ترین هدیه   ای به   شمار می   آمد که تا به حال کمپانی برای کسی خریده بود. سرتوماس پیام شاه جیمز را  با این عبارت به هم   راه داشت:
برای تأکید مراتب حسن   نیت و آرزوهای خود برای آن عالی   جناب، از شما می-خواهیم تا هدیه ناچیز را که توسط سفیر مخصوص خود به دربار عالی   جناب فرستاده   ایم، بپذیرید. امیدواریم همیشه در پرتو عنایت خداوند باشید.
سرتوماس در دربار ماندگار شد و خیلی سعی می   کرد که امتیازات بیشتری را برای کمپانی کسب کند. وی برای کسب موفقیت خود، رفتارهای نامناسب درباریان را تحمل می‌کرد. او در یکی از نامه‌ها می‌نویسد:
ترجیح می   دهم بمیرم ولی رفتار تحقیرآمیزی که در این   جا با نمایندگان دیگر می-شود با من نشود.» 
ولی قبل از ترک آگرا، از جهان   گیر فرمانی به دست آورد که از فرمان قبلی محکم   تر و فراگیرتر بود. با این فرمان، آزادی   های بیشتری به کمپانی هند شرقی داده می   شد. قبل از این، هیچ خارجی در سرزمین هندوستان حق حمل اسلحه و ایجاد ساختمان   های مرکزی را نداشت. ولی با این فرمان، به کارکنان کمپانی، حمل اسلحه و ایجاد ساختمان   های محکم و مرکزی اجازه داده شد. لذا کمپانی مقدمات استعمار خود را تأمین کرد و سرتوماس، توانست جای   گاه انگلیس را در هندوستان ایجاد کند تا ماندگار شوند.
از آن طرف، پرتغالی   ها به سبب ضعفشان، به هیچ وجه تاب مقاومت در برابر انگلیسی   ها را درخود نمی‌دیدند؛ به همین دلیل، از در هم   کاری درآمدند و از انگلیسی   های تقاضای کمک کردند. «چالرز دوم» Charles II)) پادشاه انگلیس نیز پرتغال را زیر پر وبال خود گرفت و برای این   که روابط دوستانه   ای با آنها برقرار کند، در بیست مه سال 1662میلادی/1072قمری با «کاترین براگانس»Chatherine of Braganza)) شاه   زاده   خانم پرتغالی ازدواج کرد.
خورشید مستعمره انگلیس
مدیران کمپانی در سال 1097قمری/1686میلادی اعلامیه   ای صادر کردند که کمپانی هند شرقی انگلیس، تصمیم گرفته که در هندوستان، یک مستعمره انگلیس برای تمام ادوار آینده تأسیس نماید. کمپانی در گام اول، پست   های تجارتی متعددی از حکم   رانان و امرا در مدرس، کلکته و بمبئی اجاره کرد. ولی بعدها بدون اجازه، با زور و اسلحه آنها را نگه داشت.  اورنگ زیب در زمان خود کوشید تا انگلیسي   ها را از بنگال بیرون کند. وی در سال 1101قمری/1690میلادی، سپاه عظیمی برای محاصره بمبئی که پایگاه اصلی انگلیسی   ها بود گرد آورد، ولی نتیجه   ای نگرفت. پایگاه اصلی فعالیت کمپانی هند شرقی در بنگال شهر کلکته بود. این شهر در سال 1101هـ/1690م ساخته شد و انگلیسی   ها برای محفاظت از انبارهای خود، قلعه   ای در آن   جا ایجاد کردند. این قلعه به افتخار«ویلیام سوم» پادشاه وقت انگلستان، قلعه ویلیام نام گرفت و مقر فرماندهی کمپانی در بنگال بود.
 در سال 1127قمری/1715میلادی هامیلتن، جراح انگلیسی، فرمانی از احمد شاه گرفت که، به کمپانی اجازه داده می   شد تا ایالات بنگال و کلکته را زیر پوشش تجارت خود قرار دهد . کمپانی هند شرقی انگلیس در قرن هجدهم، ثروت   مندترین شرکت هند بود. بعد هم به موجب فرمان فرخ‌سیر در سال 1129قمری/1717میلادی، 38 دهکده دیگر به کمپانی واگذار گشت و با صدور اجازه   ‌نامه ویژه‌ای از سوی گمرک، به انگلیسی   ها اجازه داده شد که اجناس خود را بدون پرداخت عوارض، به اطراف و اکناف کشور بفرستند. کمپانی از این فرصت استفاده کرد و قدم‌های بلندتری برداشت و صادرات و قلمرو آن روز به روز افزایش یافت.
        
عمده صادرات بنگال توسط این شرکت صورت می‌گرفت و چند نقطه دیگر بنگال بافندگان مستقر شدند، تنها در کلکته حدود هشت هزار نفر بافندگان برای این کمپانی کار می‌کردند.  طولی هم نکشید که دارای قوای نظامی هم گردید و شرکت تجاری حکمرانی می   کرد و برای انگلیس کار می   کرد.
نتیجه
تاریخ هندوستان ظهور و سقوط خانواده‌های مختلف سلطنتی و همچنین ایجاد و نابودی اندیشه‌های فلسفی و فرهنگ‌های متعدد را شاهد بوده است. دیری از رحلت پیامبراکرم (ص) نگذشته بود که اسلام به مرزهای هندوستان رسید. در دوره حکومت مسلمانان، امپراتوری مغولان به اوج حکومت داری رسید. درمیان آنها شش نفر به نام   های بابر، همایون، اکبر، جهان   گیر، شاه‌جهان و اورنگ زیب، از همه قوی‌تر امپراتورها به حساب می‌آیند. بابر اولین پادشا و مؤسس آن بود. بعد از اورنگ زیب امپراتوری مغول به خطر افتاد و بر تخت جانشینی اختلافاتی به وجود آمد و امپراتوری تجزیه گردید و هر منطقه مستقل شد وتحت حکومت نواب   ها درآمد ومغول   ها عظمت و اقتدار خود ار از دست دادند. پرتغالی   ها اولین کسانی بودند که به هند رسیدند، بعد هلندی   ها و در اواسط قرن هفدهم دو رقیب جدید، فرانسه و انگلیس بودند. تا اواسط قرن هجدهم، نتیجه رقابت به سود انگلیس تمام شد. تاجران انگلیس شرکتی را به نام «کمپانی هند شرقی» تاسیس کردند. در آگوست 1016قمری/1608میلادی کمپانی هند شرقی، اولین کشتی خود را به سواحل هندوستان رساند. کمپانی امتیازات دیگر را با فرمان‏ پادشاهان از آن خود کردند. یکی از تفاوت   های مهاجمان مسلمان و غیرمسلمان به هدف آنها از حمله به هندوستان بر می   گردد. مهاجهان غیرمسلمان قصد نداشتند در هندوستان ماندگار شوند؛ بلکه هدف اصلی آنها انتقال مال و ثروت هندوستان به کشورشان بود.

منابع
1.    بهاء   الحق اشک، رانا محمد، سیرالمتأخرین ( بابر تا جهانگیر).
2.    بیات بایزید، تذکره همایون و اکبر، تهران، انتشارات اساطیر، 1382، چاپ اول، افست از روی چاپ کلکته، 1941م.
3.    حکمت، علی اصغر، سرزمین هند، سفیر سابق ایران در هند، انتشارات دانشگاه تهران، 1337ش.
4.    حورانی، جرج. اف، دریانوردی عرب در دریای هند، ترجمه محمد مقدم، تهران، ناشرکتاب   خانه ابن سینا، 1338ش.
5.    خلیلی، ناصر، گرایش به غرب (در هنر عثمانی، قاجار و هند)، تهران، نشر کارنگ، 1383.
6.    دولافوز، ث،اف، تاریخ هند، ترجمه سیدمحمدتقی فخرداعی   گیلانی، تهران، چاپ   خانه مجلس، چاپ اول، 1316ش.
7.    رابرت، روزول پالمر، تاریخ جهان نو، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، 1383ش.
8.    سعیدالحق، محمد بن قاسم سے اورنگ زیب تک، انتشارات شاهد بک ‎ڈپو ملتان روڈ، لاهور، بی   تا.
9.    صاحب آزاد، محمدحسین، دربار اکبری، چاپ لاهور، 1910م.
10.    فدایی   اسپهانی، نواب میرزا نصرالله   خان، ترکتازان هند، تهران، چاپ   خانه محمدعلی فردین، 1341ش.
11.    میرفندرسکی، احمد، پیدایش و سقوط امپراتوری مستعمراتی پرتغالی در هند، تهران، انتشارات کتاب   خانه ابن سینا، چاپ اول، 1341ش.
12.    فوگل، اشپیل، تمدن مغرب زمین  (Western Civilization)، ترجمه محمدحسین آریا، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1380ش.
13.    گاردنر، برین، کمپانی هند شرقی، ترجمه کامل حلمی، منوچهر هدایتی خوش   کلام، چاپ اول، انتشارات پژوهه.
14.    گلچین معانی، احمد، کاروان هند، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد،  چاپ اول، 1369ش.
15.    مازندرانی، وحید، هند یا سرزمین اشراق، شرکت چاپ   خانه فردوسی، بی   تا.
16.    مبارک، شیخ ابوالفضل، اکبرنامه، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، 1372ش.
17.    مهدی زاده، جواد، هند دیگر، نشریه اداره اطلاعات سفارت کبرای هند.
18.    نتوواک، آ، گ، بونگاردلوین،  گ.گ، کوتوفسکی، تاریخ نوین هند، ترجمه پرویز علوی، انتشارات بین   الملل، چاپ اول، 1361ش.
19.    ویلیام، ارسکین، ایران و بابر، ترجمه ذبیح الله منصوری، 1326ش.
20.     The Shia of India : John Norman Hollister/ Second Edition 1979 by oriental Reprint. New Delhi INDIA.
21.    Hindu world : Benjamin Walker / Publisher. Indus New Delhi 1995. INDIA.
22.    Microsoft® Encarta® 2006 [DVD]. Redmond, WA: Microsoft Corporation, 2005.
23.    The History of Islamic Societies : Ira M.Lapidus / Cambridge University Press. U S A.
24.     www.paradoxplace.com.
25.    www.httphistory.howstuffworks.com.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=14664

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × 5 =

آخرین مطالب