شنبه 8 اردیبهشت 1403 برابر با Saturday, 27 April , 2024

حسين بن عبدالوهاب و عيون المعجزات

چكيده

كتاب عيون المعجزات از آثارى است كه در ادامه تلاش برخى از اماميه براى اثبات امامت ائمه عليهم السلام، از راه معجزات، در اوايل قرن پنجم هجرى نگاشته شده است. اين اثر به علل مختلفى همچون مضامين روايات آن و نيز شخصيت غير معروف نويسنده تا قرن دوازدهم مورد بى توجهى محافل اماميه قرار گرفته بود؛ اما در اين قرن و با رشد اخبارى گرى و توجه عاميانه اخباريان به اين نوع رويكرد، اين كتاب به سرعت جاى خود را در مجاميع اخبارى و در كتاب هايى همچون بحارالانوار علامه مجلسى، اثبات الهداة شيخ حر عاملى و مدينة المعاجز سيد هاشم بحرانى باز كرده و پس از آن به سرعت، به رشد جايگاه خود ادامه داد؛ به گونه اى كه نويسنده خود را ـ كه شخصيتى مجهول بوده ـ به مقام فقيه و جليل القدر ارتقا داد.

بررسى اين اثر، علاوه بر كمك به شناخت برخى از باورهاى عاميانه در مورد ائمه عليهم السلام در قرن پنجم، مى تواند در آگاهى از برخى از جريانات اماميه در مناطق دور از مراكز تشيع مفيد افتد. همچنين، بررسى اسناد و منابع اين اثر ـ كه بى بهره از آثار بزرگان مكتب قم، همانند شيخ صدوق و مكتب بغداد، همانند شيخ مفيد رحمه الله است ـ مى تواند اين نكته را به اثبات برساند كه جريانى كه نويسنده اين كتاب نماينده آن است، جريان سومى در اماميه بوده كه مسيرى جدا از مكتب نقل گراى قم و عقل گراى بغداد را برگزيده است.

كليدواژه ها: عيون المعجزات، حسين بن عبدالوهاب، دلائل الامامة، معجزه نگارى.

 

۱. شخصيت حسين بن عبدالوهاب

گرچه در كتب شرح حال نگارى متأخر اماميه، از اين شخصيت به عنوان يكى از دانشمندان امامى قرن پنجم ياد شده و با اوصافى همچون «فقيه، شاعر، آگاه از اخبار و احاديث، دانشمند جليل امامى» ستوده شده است، ۱ اما بايد دانست كه از نظر قواعد رجالى، اين شخصيت فردى ناشناخته و مجهول به حساب مى آيد؛ زيرا تنها منبع اطلاعاتى درباره او نوشته هاى وى و مشخصا، كتاب عيون المعجزات وى است؛ به عنوان مثال افندى (م حدود ۱۱۳۰ق)، صاحب رياض العلماء حتى دوره زندگى او را از راه اطلاعات داده شده در اين كتاب به دست آورده است؛ بدين ترتيب كه از مشترك بودن او با بزرگانى همچون سيد رضى (۳۵۹ ـ ۴۰۶ق) و سيد مرتضى (۳۵۵ ـ ۴۳۶ق) در اساتيدى همچون ابوالتحف مصرى، توانسته معاصرت وى با آن دو دانشمند امامى را ثابت كرده و حدود زندگانى وى را اوايل قرن پنجم حدس بزند؛ همچنان كه با استفاده از اين نكته كه وى همچون شيخ طوسى (۳۸۵ ـ ۴۶۰ق) با يك واسطه از هارون بن موسى تلعكبرى (م ۳۸۵ق) حديث نقل مى كند، توانسته معاصرت آن دو را ثابت كند. ۲

اما جالب آن است كه نه تنها در هيچ يك از كتب رجالى و شرح حال نگارى اماميه معاصر وى، همچون نجاشى (۳۷۲ ـ ۴۵۰ق) اثرى از نام او نمى بينيم، بلكه حتى تا قرن دوازدهم كوچك ترين اشاره اى به نام اين شخصيت در نوشته هاى اماميه ديده نمى شود. حتى علامه مجلسى (م ۱۱۱۱ق) كه از كتاب عيون المعجزات وى بهره گرفته، نتوانسته به طور دقيق، مؤلف آن را مشخص سازد و ضمن آن كه از قول، بعضى آن را به سيد مرتضى نسبت مى دهد، اما خود آن را نپذيرفته و با عبارت «لعلّه من مؤلفات بعض قدماء المحدّثين»، عدم شناخت خود را از نويسنده معترف مى شود. ۳

گسترده ترين اطلاعات درباره اين شخصيت، براى اولين بار در قرن دوازدهم در كتاب رياض العلماء افندى ديده مى شود كه او با دست يابى به نسخه اى كهن و با بهره گيرى از مقدمه و متن آن، اطلاعات ذى قيمتى را عرضه مى كند؛ از جمله اين نكته را متذكر مى شود كه اين كتاب تنها در مدت ۲۳ روز نگاشته شده است؛ زيرا مؤلف متذكر مى شود كه در تاريخ هفتم رمضان سال ۴۴۸ق، در شهر كازرون شروع به نگارش كرده و در عيد فطر همان سال، آن را به پايان رسانيده است. ۴

از عبارات افندى روشن مى شود كه حتى در نام نويسنده كتاب عيون المعجزات اختلافات فراوانى وجود داشته، به گونه اى كه وى با استفاده از تصريحات مؤلف كتاب مى تواند نام «حسين بن عبدالوهاب» را براى وى ثابت كند.

وى همچنين، با استفاده از نشانى هاى داده شده در عيون المعجزات توانسته آثار ديگرى همچون الهداية الى الحق، البيان فى وجوه الحق فى الامامة و بصائر الدرجات فى تنزيه النبوات را براى نويسنده شمارش كند. وى همچنين، ضمن متذكر شدن كثرت مشايخ نويسنده، نام ده تن از آنها را از

 

1.رياض العلماء، ج۲، ص۱۲۳ ـ ۱۲۹؛ اعيان الشيعة، ج۶ ، ص۸۲ و ۸۳ ؛ الذريعة، ج۱۵، ص۳۸۵: عبارات چنين است: «كان من اجلة علمائنا… وكان بصيرا بالاخبار والاحاديث فقيها شاعرا مجيدا».

2.رياض العلماء، ج۲، ص۱۲۳.

3.بحارالأنوار، ج۱، ص۱۱.

4.رياض العلماء، ج۲، ص۱۲۴؛ اعيان الشيعة، ج۶ ، ص۸۳ .

 

 

قرار زير برمى شمرد:

۱. ابوالحسن على بن محمد بن ابراهيم، معروف به ابوالتحف مصرى كه در سال ۴۱۵ق، در يكى از شهرهاى فارسى به نام غُنْدِجان از او حديث شنيده است. ۱

۲. ابوعلى احمد بن يزيد بن دادارة،

۳. ابوالحسن احمد بن خضر مؤذن،

۴. ابوعبداللّه كازارنى كاغذى،

۵ . ابوالغنائم احمد بن منصور،

۶ . ابوطاهر احمد بن حسين بن منصور حلاج،

۷. ابوالقاسم بندار بن حسين بن زوزان. كه البته از نوشته هاى او نقل مى كند.

۸ . ابومحمد حسن بن محمد بن نصر،

۹. الاسعد ابونصر،

۱۰. قاضى ابوالحسن على بن وديع طبرانى. ۲

همچنين به اين ده نفر، بايد نام احمد بن محمد بن عبيد اللّه ، معروف به ابوعياش جوهرى (م ۴۰۱ ق) را اضافه نمود كه در مواردى در كتاب خود، به شنيدن حديث از او تصريح دارد.

از اين اطلاعات چنين به دست مى آيد كه او در شهرهاى مختلف فارسى همچون كازرون و غُنْدِجان [بندگان استان فارس] ساكن بوده و از مشايخ اين منطقه و مناطق همجوار، همچون اهواز بهره برده است. ۳

از آنجا كه از ميان كتب وى فقط عيون المعجزات در دسترس است، تنها از اين راه اين كتاب مى توانيم به مقدار علميّت وى پى ببريم. از اين رو، نياز به بررسى دقيق تر محتوا و اسناد اين كتاب احساس مى شود.

۲. عيون المعجزات

۱ ـ ۲. جايگاه كتاب

چنان كه اشاره شد، گرچه تا قرن دوازدهم هجرى كمتر نشانه اى از اين كتاب و نويسنده آن در آثار شيعى به دست مى آيد، اما از اين به بعد، با كشف اين اثر و تناسب آن با اخبارى گرى رايج در آن دوره و نيز هماهنگى موضوع آن با گرايش هاى كلامى اين دوره درباره ائمه عليه السلام ، اين كتاب به شدت جاى خود را در ميان آثار اخباريان آن زمان پيدا كرد تا جايى كه كم كم به عنوان يكى از منابع معتبر برخى

 

1.عيون المعجزات، ص۲۴.

2.رياض العلماء، ج۲، ص۱۲۴؛ اعيان الشيعة، ج۶ ، ص۸۳ .

3.درباره ابوالغنائم گفته شده است كه در اهواز مى زيسته است (اعيان الشيعة، ج۶ ، ص۸۳).

 

 

 

از آثار آنها درآمد و مطالب آن از منابع اين دوره به منابع دوره هاى بعد راه يافته و به عنوان يكى از آثار شيعى در راه شناخت بيشتر مقامات ائمه عليه السلام مورد استناد قرار گرفت؛ به عنوان مثال، در حالى كه علامه مجلسى (م ۱۱۱۱ق) نويسنده اين اثر را نشناخته، آن را به عنوان يكى از مصادر كتاب بحارالانوار معرفى كرده و از آن با عنوان «كتاب لطيف» ياد كرده است. ۱

همچنين، شيخ حر عاملى (م ۱۱۰۴ق)، در حالى كه اين كتاب را منسوب به سيد مرتضى مى داند، آن را به عنوان يكى از منابع خود در كتاب مدينة المعاجز به عنوان يكى از منابع معتبر خود معرفى كرده است. ۲

۲ ـ ۲. محتوا

شايد بتوان محتواى اين كتاب را نمونه اى از باورهاى عوامانه نهادينه شده شيعيان در قرن پنجم به شمار آورد كه فرآيندى طولانى را از قرن دوم طى كرده و مراحل مختلف نظريه پردازى، حديث سازى و بالأخره، به دست آوردن پشتوانه هاى كلامى را پشت سر گذاشته است. همان طور كه از عنوان كتاب پيداست، ۳ (عيون المعجزات، يعنى چشمه هاى معجزه)، اين نوشته به منظور بيان معجزه ها و اعمال خارق العادة دوازده امام و نيز حضرت فاطمه عليهاالسلام نگاشته شده است.

انگيزه نگارش آن، طبق گفته نويسنده، مواجه شدن او با كتابى به نام تثبيت المعجزات، نوشته على بن احمد، معروف به ابوالقاسم كوفى (م ۳۵۲ق) صاحب كتاب الاستغاثه بود كه گرچه در مقدمه آن وعده داده بود كه در آغاز به ذكر معجزات پيامبران پرداخته و سپس به آوردن معجزات ائمه معصوم عليهم السلام اقدام مى كند، اما نتوانسته بود به وعده خود در بخش دوم، يعنى بيان معجزات ائمه عليهم السلاموفا كند. از اين رو، حسين بن عبد الوهاب، به زعم خود، درصدد تكميل اين كاستى برآمده و كتاب عيون المعجزات را به عنوان تتمه كتاب تثبيت المعجزات نگاشت. ۴ انگيزه اصلى او اثبات امامت ائمه عليهم السلاماز راه بيان معجزات آنها بود كه در اصطلاح آن زمان به آن دلائل الامامة گفته مى شد.

از برخى از نسخه هاى خطى كتاب چنين برمى آيد كه حسين در اين كتاب، به اختصار و حذف اسناد كتاب مفصل تر بصائر الدرجات فى تنزيه النبوات اقدام كرده است كه نويسنده آن نامعلوم بوده و احتمال آن كه اين كتاب نيز از خود وى باشد، احتمال ضعيفى نيست. ۵

اما نكته جالب، آن است كه وى در مقدمه كتاب عيون المعجزات اين مطلب را يادآور مى شود كه نوشته او حد وسطى ميان ديدگاه هاى مرتفعه (غاليان) و مقصّره است و سعى او بر آن بوده كه هيچ

 

1.بحارالأنوار، ج۱، ص۱۱.

2.مدينة المعاجز، ج۱، ص۴۱.

3.نام هاى ديگرى همچون عيون المعجزات و فنون الكرامات المنتخب من بصائر الدرجات، فنون المعجزات المنتخب من بصائر الدرجات و الانوار المحمديه نيز براى اين نوشته ذكر شده است. ر. ك: اعيان الشيعة، ج۶ ، ص۸۳ .

4.عيون المعجزات، ص۷ و ۸ (مقدمه محقق).

5.رياض العلماء، ج۲، ص۱۲۳؛ اعيان الشيعة، ج۶ ، ص۸۳ .

 

روايتى را كه ناقل آن تنها افراد يكى از دو دسته باشند، نقل نكند. همچنين، متذكر مى شود كه در كتاب ديگرش، به نام الهداية الى الحق، رواياتى را كه در حقايق توحيد خداوند و عدل و حكمت است آورده كه ظاهرا در تقابل با ديدگاه هاى غاليان و باطنيه است. ۱

به هر حال، در اين كتاب، نويسنده بدون آن كه عنوان و شماره بندى كند، به ترتيب، در بخش هاى دوازده گانه به ذكر معجزات معصومان سيزده گانه (دوازده امام و حضرت فاطمه عليهاالسلام) پرداخته ۲ و در آغاز برخى از بخش ها از اين معجزات با عنوان دلائل امامت آن امام و براهين آن ياد كرده است كه نمايانگر نوع تلقى بخشى از جامعه شيعه در آن زمان در راه اثبات امامت ائمه است.

نويسنده سعى كرده تا در بيشتر مواردى با ذكر سلسله اسناد و يا ذكر انتهاى سند، به نقل معجزه از زبان اصحاب معصومان عليهم السلام بپردازد و در اين زمينه، گرچه مى توان روايات فراوانى از اين كتاب را در نوشته هاى پيشينيان او، همچون نوشته هاى صفار، عبداللّه بن جعفر، حميرى و محمد بن همام اسكافى يافت، اما در مسير تاريخى اين بحث، با كمال تعجب به گزارش هايى برخورد مى كنيم كه براى اولين بار در آثار موجود شيعيان يافت شده است كه البته نمى توان به صورت قطعى نويسنده را خالق آنها دانست، بلكه احتمال معقول تر آن است كه آنها را بخشى از آثار موجود در ميان شيعيان بدانيم كه از سوى پيشينيان به علل مختلف پالايش شده و در كتب آنها نيامده است؛ اما نويسنده ـ كه آنها را براى مقصود خود بسيار مناسب ديده و در قيد و بند نقادى نبوده ـ، به بيان آنها پرداخته است.

شايد به همين علت، يعنى رسوخ روايات عجيب و غريب و منافى با برخى از آموزه هاى رايج آن در محافل كلامى و اعتقادى شيعه بوده كه اين نوشته مورد كم لطفى جامعه علمى شيعه قرار گرفته بود؛ به گونه اى كه تا قرن دوازدهم نشانه اى از آن در جامعه علمى شيعه هويدا نبود و در اين قرن و با رواج افكار اخبارى گرى، چنين نوشته هايى با نويسندگانى مجهول، قرب و منزلت پيدا كرد.

گرچه مى توان اين احتمال را معقول دانست كه به سبب دورى نويسنده از مراكز علمى همچون قم و بغداد، اين كتاب در اختيار آنان قرار نگرفته است تا درباره آن نظر دهند. عدم ذكر نام نويسنده در رجال نجاشى نيز مى تواند ناشى از همين امر باشد و الا برخى از نگاشته هاى مشابه و يا تندتر از اين كتاب، در اين محافل، مورد توجه بيشتر قرار گرفته اند.

اگر بخواهيم در مجموع، مشخصات چنين نوشته هايى را برشماريم، مى توانيم از ويژگى هايى همچون پرورش داستان ها به شكل عاميانه، استفاده از سبك داستان سرايى، متمايل شدن به سمت الوهيت ائمه عليه السلام ، ساختن اصحاب خيالى براى ائمه عليهم السلام، آوردن اسامى عجيب و غريب و نامأنوس براى قهرمانان داستان ها، به كاربردن ادبيات غير مؤدبانه و توهين آميز و انتساب آن به امام معصوم عليه السلام ، وجود تناقضات درونى در برخى از روايات، به كار بردن اعداد و ارقام غلوآميز مورد علاقه عوام، سعى

 

1.اعيان الشيعة، ج۶ ، ص۸۳ .

 

2.امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را در يك باب آورده است.

 

در تأييد امامت ائمه عليهم السلام با استفاده از همه عناصر عالم تكوين همچون خورشيد، ماه، سنگ و درخت و به هم ريختن تمامى مرزهاى علوم طبيعى و بى خاصيت كردن تمامى قوانين طبيعت در اين راه و بالأخره، استفاده از راويان مخالف ائمه عليهم السلام براى هر چه بيشتر جلوه دادن داستان هاى ساختگى در نظر عوام، ياد كنيم.

اين اوصاف است كه اين كتاب را تا قرن پنجم هجرى در اوج و قله نوشته هاى اين چنينى، با استفاده از روش فرا تاريخى و ساختن معجزات و انتساب آن به ائمه مختلف براى اثبات امامت ائمه عليهم السلام نزد عوام قرار مى دهد.

البته منصفانه بايد اين نكته را متذكر شويم كه حتى در نوشته هاى اين چنينى ـ كه با رويكردى افراطى و عوامانه نگارش يافته ـ موارد و روايات فراوانى را مى توان يافت كه نسبتا معقول و پذيرفتنى مى نمايد و از آنها مى توان در بازسازى صحيح سيره امامان عليهم السلام بهره گرفت؛ همچنان كه در موارد فراوانى ـ كه عمدتا مربوط به پس از امام على عليه السلام است ـ مى توان نكات تاريخى پذيرفتنى را پيدا كرد، بويژه با توجه به آن كه روش نويسنده درباره معصومان پس از امام على عليه السلام آن است كه در آغاز، به صورت بسيار مختصر به ذكر تاريخچه اى مشتمل بر كيفيت تولد و زمان، مدت عُمر و وفات و كيفيت و نيز محل دفن معصومان اقدام مى كند.

به عنوان مثال، توجه به اين نكته جالب است كه گزارش او از وفات امامانى همچون امام سجاد عليه السلام ، ۱ امام باقر عليه السلام ، ۲ امام صادق عليه السلام ، ۳ امام هادى عليه السلام ، ۴ و امام حسن عسكرى عليه السلام ، ۵ به گونه اى است كه مرگ طبيعى آنها را به ذهن متبادر مى سازد؛ همچنان كه به صورت مفصل، روايات كيفيت شهادت امامانى چون امام حسن، ۶ امام كاظم عليه السلام ، ۷ امام رضا عليه السلام ، ۸ و امام جواد عليه السلام ، ۹ را ذكر كرده است.

همچنين، توجه به اين نكته جالب است كه نويسنده، طبق روايتى ـ كه از آن با لفظ «روى» ياد كرده ـ اين نكته را متذكر مى شود كه طبق برخى از نقل ها مدفن امام حسن عليه السلام در كنار مادرش فاطمه عليهاالسلاماست. ۱۰ وى بدين ترتيب، مجهول بودن قبر آن حضرت عليهاالسلام را زير سؤال مى برد.

 

1.همان، ص۸۳ ـ ۸۵ .

 

2.همان، ص۷.

 

3.همان، ص۷۹.

 

4.همان، ص۸۷ .

 

5.همان، ص۱۲۱.

 

6.همان، ص۶۲ و ۶۳ .

 

7.همان، ص۹۸.

 

8.همان، ص۱۰۳.

 

9.همان، ص۱۱۶.

 

10.همان، ص۶۴ .

 

تلاش برمكيان براى بدبين ساختن نسبت به امام رضا عليه السلام و منقرض شدن آنها به دعاى آن حضرت عليه السلام به جهت اعمال قبلى آنها، ۱ از ديگر نكات تاريخى جالب توجه در اين كتاب است.

از مهم ترين نكات مبهم در اين كتاب، آن است كه در ميان وكلاى امام زمان(عج) فقط از وكيل اول نام مى برد ۲ و هيچ گونه اشاره اى به ديگر وكلا ندارد.

۳. اسناد و منابع

۱ ـ ۳. اسناد

گرچه، چنان كه اشاره شد، طبق مقدمه برخى از نسخه هاى خطى كتاب، نويسنده قصد حذف اسناد روايات و اختصارسازى كتاب بصائر الدرجات فى تنزيه النبوات را داشته است، اما در موارد فراوان، بويژه در بخش مربوط به امام على عليه السلام ، شاهد نقل روايات همراه با اسناد آن هستيم.

اين نكته، علاوه بر اين كه ما را در شناخت چگونگى اسناد اين كتاب يارى مى كند، مى تواند شناخت اجمالى درباره اسناد كتاب بصائر الدرجات را ـ كه هم اكنون مفقود بوده و نويسنده به آن استناد فراوانى دارد ـ در اختيار پژوهشگر قرار دهد.

مهم ترين نكته درباره اسناد نويسنده، مشايخ بى واسطه او هستند كه در آغاز به ذكر نام يازده تن از آنها پرداختيم.

از ميان اين مشايخ، مشهورترين آنها احمد بن محمد بن عبيداللّه بن عياش جوهرى (م ۴۰۱ق) است كه در كتب رجالى از پدر و جدش به عنوان بزرگان بغداد ياد شده است. ۳

بيشترين اطلاعات درباره اين شخصيت را مى توانيم از نجاشى (۳۷۲ ـ ۴۵۰ق) به دست آوريم كه احمد را به عنوان دوست خود و پدرش معرفى كرده و با عباراتى همچون «كان من اهل العلم والادب القوى، طيب الشعر وحسن الخط» او را ستوده است. نجاشى، ضمن برشمردن كتب مختلف او، اين نكته را يادآور مى شود كه «او احاديث بسيارى در حفظ داشت كه من نيز از او احاديث فراوان شنيدم».

اما پس از اين همه، يادآور مى شود كه او «در پايان عمرش دچار اضطراب ۴ شد و من شيوخ اماميه را مى ديدم كه او را تضعيف مى كنند از اين رو، من [با آن كه احاديث فراوانى از او شنيده بودم ]از ذكر رواياتى كه از او شنيده ام، اجتناب مى كنم». ۵

 

1.همان، ص۹۹ و ۱۰۰.

 

2.همان، ص۱۳۰، (ان كتبه وتوقيعاته [صاحب الزمان (عج)] كانت تخرج على يد ابى عمر وعثمان العمرى الى الشيعة بالعراق مدّة).

 

3.رجال النجاشى، ص۸۵ و ۸۶ ؛ الفهرست، ص۷۹ و ۸۰ و نيز ر. ك: جامع الرواة، ج۱، ص۶۸ ؛ مقتضب الاثر فى النصّ على الائمة الاثنى عشر، مقدمه لطف اللّه صافى.

 

4.عبارت شيخ طوسى در الفهرست، (ص ۷۹) «اختلّ» است كه احتمالاً اشاره به اختلال حواس و نه انحراف فكرى باشد.

 

5.رجال النجاشى، ص۸۵ و ۸۶ ، عبارات وى چنين است: «كان سمع الحديث واكثر واضطرب فى آخر عمره… وسمعت منه شيئا كثيرا ورأيت شيوخنا يضعفونه فلم اروعنه شيئا وتجنبته».

 

گذشته از جوهرى، متأسفانه عمده مشايخ ديگر مؤلف مجهول بوده و در كتب رجال و تراجم، حتى به اندازه يك سطر، اطلاعاتى درباره آنها وجود ندارد.

ناشناخته بودن اين مشايخ، به گونه اى است كه در برخى از نوشته ها، تنها اطلاعى كه درباره برخى از آنها همانند «الاسعد ابونصر» ارائه شده، آن است كه وى از مشايخ حسين بن عبدالوهاب بوده است. ۱ از ميان اين مشايخ، بجز ابوعياش جوهرى، بيشترين اطلاعات درباره ابوالحسن على بن محمد بن ابراهيم بن حسن بن طيب مصرى، معروف به ابوالتحف (يا ابوالنجف) ۲ مصرى است كه اطلاعات ارائه شده، شامل ذكر نام تنى چند از استادان وى و نيز برشمردن سيد مرتضى و سيد رضى در شمار شاگردانش است. و اين در حالى است كه مذهب او، يعنى امامى بودنش، از سوى شرح حال نويسان در هاله اى از ابهام قرار دارد كه با عبارت «الظاهر انه من الخاصة»، اين ابهام خود را ابراز كرده اند. ۳

به نظر مى رسد اين ناشناخته بودن نويسنده و مشايخش، با توجه به محل سكونت وى، يعنى فارس ـ كه در آن زمان از مراكز علمى تشيع نبوده است ـ به خوبى قابل توجيه باشد، بويژه با توجه به آن كه از نوشته نويسنده چنين برمى آيد كه مسافرتى به مراكز علمى آن زمان تشيع، همانند كوفه، بغداد، قم و رى نداشته است.

نكته جالبى كه در اين زمينه مى توانيم به آن اشاره كنيم، آن است كه انتشار چنين نوشته هايى در محيطى غير شيعى، اين فرضيه را تأييد مى كند كه قشر نه چندان دانشمند شيعه، با استفاده از اين گونه معجزات عوام پسند، درصدد نفوذ در ميان توده مردم براى جذب آنها به تشيع بوده اند و از اين رو، تقيد چندانى به صحت اسناد و بهره گيرى از اسناد معتبر و شناخته شده در محافل علمى شيعى نداشته اند. نيز مى توانيم فراوانى نام هاى علماى اهل سنت در آغاز برخى از اسناد و نيز در لابه لاى آنها را شاهد بياوريم كه اين گونه نام ها بيشتر در بخش هاى اوليه، بويژه بخش مربوط به امام على عليه السلام وجود داشته و مى توانسته گام اوليه و محكمى براى جذب توده مردم به ولايت و امامت آن حضرت عليه السلام تلقى شود.

وجود افراد متهم به غلو، همچون ابوسمينه محمد بن على صيرفى، ۴ يونس بن ظبيان ۵ و داود بن كثير رقّى ۶ در لابه لاى برخى از اسناد، از ديگر نكات جالب توجه است.

همچنين بايد اين نكته را متذكر شد كه علاوه بر وجود افراد فراوان مجهول در ميان اسناد، حتى

 

1.اعيان الشيعة، ج۲، ص۴۳۷.

 

2.همان، ص۳۰۹.

 

3.رياض العلماء، ج۲، ص۱۲۴؛ اعيان الشيعة، ج۸ ، ص۳۱۶.

 

4.ابن عيون المعجزات عبد الوهاب، ص۱۳.

 

5.همان، ص۸۰ .

 

6.همان، ص۸۵ .

 

در بخش انتهايى سند، يعنى ناقل مستقيم گزارش، به مواردى برخورد كنيم كه چه از نظر رجالى و چه از جهت تاريخى، افراد ناشناخته اى هستند كه از آن جمله مى توانيم از افرادى همچون محمد بن اسقنطرى ـ كه به عنوان يكى از ياران نزديك منصور كه از دوستداران امام صادق عليه السلام بوده، معرفى شده است ـ ۱ و نيز صبيح الديلمى ـ كه به عنوان غلام خاص مأمون كه هرثمة بن اعين از او روايت نقل مى كند، معرفى شده است ـ ۲ نام ببريم.

حذف نام هاى افراد واقع در وسط اسناد ـ كه از آن به «رفع» تعبير مى شود ـ از ديگر ويژگى هاى اين كتاب است كه ارزش سندى آن را كمتر كرده است؛ ۳ همچنان كه نقل روايات با صيغه مجهول «رُوِىَ» ۴ از ديگر نقاط ضعف اين نوشته است.

از ديگر نكات جالب توجه در اين كتاب، طبق معمول اين نوشته ها، نقل اندك از شخصيت هاى بزرگ اصحاب ائمه عليهم السلامهمچون زرارة، بريد بن معاويه، و يونس بن عبدالرحمان است؛ به گونه اى كه در موارد بسيار اندك، به نام كسانى همچون محمد بن مسلم ۵ در روايات آن برخورد مى كنيم. البته اين احتمال نيز ابراز شده كه حتى بنابر فرض پذيرش كرامت از جانب معصومان عليهم السلاممى توان گفت كه اين روش در مواجهه با عالمان و فرهيختگانى همچون زراره و محمد بن مسلم به كار گرفته نمى شده است؛ بلكه در برخورد با توده عوام و يا طبقات غير فرهيخته بوده است.

۲ ـ ۳. منابع

از لابه لاى نوشته هاى اين اثر، چنين برمى آيد كه نويسنده به آثار فراوانى دسترسى داشته و از آنها بهره بردارى مى كرده است؛ چنان كه خود در مواردى با عبارت «قرأت فى كتب كثيرة»، ۶ اين نكته را يادآور مى شود.

همچنين از بررسى دقيق تر، به اين نكته مى رسيم كه نويسنده به دو گونه ما را به منابع خود راهنمايى كرده است؛ بدين ترتيب كه گاهى به نام منبع مورد استفاده تصريح كرده، و گاهى نام نويسنده منبع را در آغاز سند ذكر كرده و با عبارت «باسناده» به حذف اسناد او پرداخته است؛ بدون آن كه به نام كتاب وى تصريح كند.

از موارد گونه اول مى توانيم كتاب بصائر الدرجات را نام ببريم كه نويسنده، در موارد فراوان، به عنوان منبع خود به آن اشاره كرده است. ۷

 

1.همان، ص۸۳ .

 

2.همان، ص۱۰۱.

 

3.به عنوان مثال ر. ك: همان، ص۱۷، ۳۱، ۳۵، ۳۶، ۴۰، ۵۲ ، ۵۳ ، ۵۴ ، ۵۶ ، ۷۲، ۷۴، ۸۱ ، ۸۲ ، ۹۲.

 

4.به عنوان مثال ر. ك: همان، ص۱۲، ۴۱، ۴۷، ۵۰ ، ۵۱ ، ۵۷ ، ۵۹ ، ۸۸ ، ۸۹ ، ۹۱، ۹۴، ۹۹، ۱۱۰، ۱۳۱.

 

5.همان، ص۸۲ و ۸۱ .

 

6.همان، ص۱۲۶ همچنين ص۵۵ (وحدت هذه الحكايات فى كتاب الانوار وفى كتب كثيرة).

 

7.به عنوان مثال: همان، ص۶۰ ، ۷۹، ۸۱ ، ۸۲ ، ۸۵ .

 

گرچه نام بصائر الدرجات، مشترك ميان كتاب محتمل النسبه به او و نيز كتاب بصائر الدرجات محمد بن حسن صفار است، و اين گونه موارد، محتمل الطرفين است، اما با توجه به عدم ذكر عبارت «فى تنزيه النبوات» ـ كه دنباله اين كتاب اول است ـ و نيز با عنايت به اين كه كل كتاب عيون، مختصر يافته بصائر الدرجات فى تنزيه النبوات است و در چنين مواردى معمول، آن نيست كه فقط در برخى از موارد به نام آن اشاره كنند و نيز با توجه به تطبيق برخى از موارد ياد شده با روايات موجود در بصائر الدرجات صفار ۱ مى توان احتمال دوم را بيشتر تقويت كرد.

كتاب الكافى محمد بن يعقوب كلينى از ديگر كتبى است كه نويسنده در يك مورد از آن استفاده كرده و به نام آن تصريح مى كند. ۲ هم چنين از كتاب الانساب لقريش، تأليف ابوالحسن نسّابه در يك مورد و آن هم از نسخه خطى مؤلف ۳ بهره برده است. ۴

كتاب الوصايا ـ كه ابن عبد الوهاب با ظاهر ترديدآميز آن را منسوب به ابوالحسن على بن محمد بن زياد صيمرى مى كند ـ از ديگر منابع اين نوشته است. ۵

جالب آن است كه در كتابشناسى هاى معاصر، درباره اين كتاب اطلاعاتى به جز مطلب فوق الذكر ارائه نشده است. ۶

كتاب الانوار از منابعى است كه نويسنده، مطالب بيشترى را از آن نقل مى كند. ۷

نظر برخى از معاصران اين است كه اين كتاب، همان كتاب الانوار فى تاريخ الائمة الاطهار ابوعلى محمد بن ابى بكر همام بن سهيل (۲۵۸ ـ ۳۳۶ق) است؛ ۸ اما به نظر مى رسد، با توجه به نوع مطالب نقل شده ـ كه عمدتا مطالب عجيب و غريب و غيرپذيرفتنى است و نيز با عنايت به شخصيت وزين محمد بن همام ۹ و نيز با لحاظ مطالب موجود در كتاب منتخب الانوار او ـ كه هم اكنون در دسترس است ـ ۱۰ نمى توان اين كتاب را از آن ابن همام دانست و مناسب تر آن است كه آن را همان كتاب الانوار محمد بن على شلمغانى ۱۱ بدانيم، بويژه آن كه مطالب نقل شده با نوع شخصيت شلمغانى ۱۲ سازگارتر است.

 

1.به عنوان مثال: قس عيون المعجزات، ص۷۹ با بصائر الدرجات، ص۱۱۶.

 

2.عيون المعجزات، ص۱۱.

 

3.همان، ص۵۱ .

 

4.آقا بزرگ تهرانى او را صاحب المجدى فى انساب الطالبين مى داند (الذريعة، ج۱۵، ص۳۸۵).

 

5.عيون المعجزات، ص۹۷ و ۱۲۶.

 

6.الذريعة، ج۱۵، ص۳۸۳.

 

7.عيون المعجزات، ص۱۵ ـ ۲۲ ـ ۴۴ و ۵۷ .

 

8.الذريعة، ج۴، ص۳۸۵.

 

9.به عنوان مثال، ر. ك: رجال النجاشى، ص۳۷۹؛ الفهرست، ص۲۱۷.

 

10.اين كتاب با تحقيق و استدراك، توسط على رضا هزار در سال ۱۴۲۲ق، در انتشارات دليل ما در قم به چاپ رسيده است.

 

11.رجال النجاشى، ص۳۷۸؛ الذريعة، ج۲، ص۴۹۲.

 

12.براى اطلاع بيشتر از اين شخصيت، ر. ك: بحار الانوار، ج۵۱ ، ص۳۷۱؛ معجم رجال الحديث، ج۱۷، ص۵۰ ؛ خاندان نوبختى،۲۲۶ ـ ۲۲۸.

 

از موارد گونه دوم (يعنى مواردى كه مؤلف به نام كتاب تصريح نكرده و فقط به ذكر نام نويسنده و اسناد او بسنده كرده است)، مى توان از كتاب اخبارى و مورخ بزرگ بصره، يعنى ابوعبداللّه محمد بن زكريا، معروف به غلابى ۱ ياد كرد كه مؤلف در بخش حضرت فاطمه عليهاالسلام با عبارت «فى كتاب له» روايات فراوانى را از طريق او از راويان اهل سنت نقل كرده است. ۲

به احتمال قريب به يقين، منظور از اين كتاب، كتاب اخبار فاطمة ومنشأها ومولدها ۳ است كه با توجه به مفقود شدن اين كتاب، مى توان از اين طريق، به بخشى از مطالب آن دست يافت و اين نكته اى است كه بر اهميت كتاب عيون المعجزات مى افزايد.

حسين بن حمدان خصيبى جنبلايى (م ۳۵۸ق)، شخصيت جنجالى قرن چهارم، ۴ ديگر مؤلفى است كه نويسنده در يك مورد ـ كه مربوط به ماجراى شهادت امام رضا عليه السلام است ـ گزارش مفصلى از او نقل كرده است. ۵ همين گزارش، با اختلافاتى اندك از جهت سند و متن، در كتاب الهداية الكبرى چاپ شده خصيبى موجود است. ۶

همين يك مورد، براى اثبات اين نكته كافى است كه كتاب خصيبى در قرن پنجم در ميان جوامع عوامانه اماميه شناخته شده بوده است. اين در حالى است كه در ميان جوامع علمى اماميه نويسنده و آثار او به علت گرايش هاى غاليانه اش و نيز تمايل او به شخصيت منفورى همچون محمد بن نصير نميرى ۷ مطرود شده بود و تا قرن ها بعد مورد بى توجهى كامل محافل علمى اماميه قرار داشت و احياى مجدد آن همچون بسيارى از نوشته هاى اين چنينى در قرن دوازدهم و در پرتو رشد جريان اخبارى گرى و نيز توجه به كتب معجزه نگارى توسط شخصيت هايى هم چون شيخ حر عاملى در اثبات الهداة و سيد هاشم بحرانى در مدينة المعاجز صورت گرفت.

عبداللّه بن جعفر حميرى (م پس از ۲۹۰ق) از ديگر محدثان امامى متقدم است ۸ كه روايات او مورد توجه مؤلف قرار گرفته و در مواردى، به صورت مستقيم، از آن نقل كرده است ۹ كه ظاهر در استفاده از كتب اوست.

 

1.براى اطلاع از شرح حال او، ر. ك: رجال النجاشى، ص۵۵ ؛ جامع الرواة، ج۲، ص۱۱۴.

 

2.عيون المعجزات، ص۵۲ ـ ۵۷ .

 

3.رجال النجاشى، ص۵۵ .

 

4.براى اطلاع از احوال اين شخصيت، ر. ك: «حسين بن حمدان خصيبى و كتاب الهداية الكبرى»، صفرى، نعمت اللّه ، مجله طلوع، شماره ۱۶، ص۱۵ ـ ۴۶.

 

5.عيون المعجزات، ص۱۰۳ ـ ۱۰۷.

 

6.الهداية الكبرى، ص۲۸۲ ـ ۲۸۶.

 

7.براى اطلاع از احوال اين شخصيت و جايگاهش در ميان اماميه، ر. ك: كتاب الغيبة، ص۲۴۴؛ فرق الشيعة، ص۱۰۲ و ۱۰۳؛ بحار الانوار، ج۵۱ ، ص۳۶۷ و ۳۶۸.

 

8.رجال النجاشى، ص۲۱۹؛ الفهرست، ص۱۶۸؛ جامع الرواة، ج۱، ص۴۷۸.

 

9.به عنوان مثال: عيون المعجزات، ص۱۱۸ و ۱۲۲.

 

به نظر مى رسد با توجه به تناسب موضوع، مطالب نقل شده از كتاب الدلائل ۱ اوست كه از نخستين آثار نوشته شده در دلايل انگارى از سوى اماميه به شمار مى رود.

در پايان اين بحث، مناسب است به اين نكته اشاره شود كه در اين كتاب نشانه اى از آثار دانشمندانى همچون شيخ صدوق، محمد بن ابى زينب نعمانى، و شيخ مفيد نيست كه اين مى تواند ناشى از اطلاع اندك نويسنده و يا عدم توجه او به آثار معتدل تر دانشمندان امامى مكتب قم و بغداد باشد.

كتابنامه

ـ اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، محمد بن حسن حر عاملى، تعليق: ابوطالب تجليل تبريزى، قم: مكتبة المحلاتى، ۱۳۸۳ش.

ـ اعيان الشيعه، سيد محسن امين عاملى، تحقيق: سيد حسن امين، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ (قطع رحلى).

ـ بحارالأنوار، محمدباقر مجلسى، بيروت: مؤسسة الوفاء، دوم، ۱۴۰۳ق.

ـ بصائر الدرجات الكبرى فى فضائل آل محمد صلى الله عليه و آله وسلم، محمد بن حسن صفار، تصحيح: ميرزا حسن كوچه باغى، تهران: مؤسسة الاعلمى، دوم، ۱۳۷۴.

ـ «حسين بن حمدان خصيبى و كتاب الهداية الكبرى»، نعمت اللّه صفرى، مجله طلوع، ش۱۶.

ـ جامع الرواة وازاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، محمد بن على اردبيلى، قم: كتابخانه آية اللّه العظمى مرعشى نجفى، ۱۴۰۳ق.

ـ خاندان نوبختى، عباس اقبال آشتيانى، تهران: كتابخانه طهورى، سوم، ۱۳۵۷.

– الذريعة الى تصانيف الشيعه، آقابزرگ تهرانى، بيروت: دارالاضواء، سوم، ۱۴۰۳ق.

ـ رجال النجاشى، ابوالعباس احمد بن على نجاشى، تحقيق: سيد موسى شبيرى زنجانى، قم: مؤسسة النشر الاسلامى، ششم، ۱۴۱۸ق.

ـ رياض العلماء وحياض الفضلاء، عبداللّه افندى اصفهانى، تحقيق: سيد احمد الحسينى، قم: مكتبة الخيام.

ـ عيون المعجزات، حسين ابن عبدالوهاب، قم: منشورات الشريف الرضى.

ـ فرق الشيعة، حسن بن موسى نوبختى، تعليق: سيد محمد صادق بحر العلوم، نجف: مكتبة الحيدريه، چهارم، ۱۳۸۸ق.

ـ الفهرست، ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، تحقيق: جواد قيومى اصفهانى، قم: مؤسسة نشر الفقاهه، اول، ۱۴۱۷ق.

 

1.  رجال النجاشى، ص۲۲.

 

/پایان/

 

دریافت متن کامل مقاله در قالب پی دی اف، با حجم 297کیلوبایت

 

منبع: فصلنامه علوم حدیث،سال یازدهم، شماره چهارم.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20722

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده − 1 =

آخرین مطالب