دوشنبه 6 فروردین 1403 برابر با Monday, 25 March , 2024

نکات اصلی و کلیدی در مطالعات غدیر شناسی


( بررسی دو نگاه تاریخ نص محور و تحلیل محور با تکیه بر جریان غدیر)
متن سخنرانی آقای دکتر صفری در نشست قریش و غدیر
در آستانه عید غدیر خم به تاریخ 23 آبان 1390

مدیر گروه تاریخ اسلام مجتمع آموزش عالی امام خمینی (ره) بیان این مطلب که علیرغم اهمیت مساله غدیر در طول تاریخ تشیع، هنوز زوایای ناشکافته ای در این مورد وجود دارد تاکید کرد: با توجه به این که شبهاتی که در زمان کنونی متوجه مساله غدیر شده است مربوط به اشکالات تاریخی است باید این افق های مبهم با مطالعات گسترده خصوصا مطالعات تاریخی روشن شود .

وی با تقسیم بندی مطالعات تاریخی به دو گونه نص محور و تحلیل محور افزود: در مطالعات تاریخی نص محور که هم اکنون نیز رایج است محقق تنها در عبارات متن دقت می کند ولی قدرت تحلیل ندارد و نمی تواند نقاط مبهم را روشن کند ولی در مطالعات تحلیل محور می توان با مطالعات جانبی، استفاده از کتابهای غیر تاریخی، شناخت بستر زمانی، شناخت جامعه شناسی تاریخی، روابط قبیله ای و تاثیر قبیله ها در جریان های مختلف به برخی نقاط مبهم دست یافت.

وی با تاکید بر این که مساله غدیر به مطالعات تحلیل محور نیاز اساسی دارد حجم این گونه مطالعات را بسیار کم توصیف کرد و بررسی میدانی کتاب های نوشته شده در موضوع غدیر را شاهد بر مدعای خود عنوان کرد.

چگونه می توان به تحلیل رسید؟

آقای دکتر صفری در پاسخ به این سوال که چگونه می توان به تحلیل رسید؟ قدم اول در رسیدن به تحلیل را پرسشگری دانست و افزود: محقق باید از خود سوال کند و در مقام پرسش، با باز گذاشتن ذهن، از خود سانسوری بپرهیزد. او باید به هر سوالی که به ذهن خطور می کند اهمیت دهد و چه بسا قادر به پاسخگویی به برخی از سوالات نباشد و در مطالعات بعدی به پاسخ مناسب برسد.

وی در ادامه به برخی از این سوالات در مبحث غدیر اشاره کرد: به عنوان مثال، از سوالات اصلی در مساله غدیر، این است که در این فاصله دو ماه و اندی بین غدیر و سقیفه چه تحولاتی در جامعه رخ داده است که پیامبر صلی الله علیه و آله مجبور به عزیمت جیش اسامه و پیش کشیدن دوباره مساله دوات و قلم می شوند؟ چه گروههایی دراین زمان فعال بوده اند؟ چند حزب در این زمان فعالیت می کردند؟ چرا پیامبر صلی الله علیه و آله غیر از زمان نزدیک به وفات (جریان جیش اسامه و دوات و قلم) تاکید دوباره ای بر ولایت امام علی علیه السلام ندارند؟ نقش قریش در این جریان ها چیست و چگونه می تواند در این  دوره نقش آفرینی کند؟

نکته مهم تر از همه این که چرا تاریخ، در این فاصله دو ماهه ساکت مانده است؟ در حالی که در گزارش های تاریخی، مو به مو گزارشهای مربوط به پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است؛ مثلا در جایی آورده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله با فلان خانم ازدواج کرد، شب در خیمه بودند و حتی نام فلان نگهبان چه بوده است. سوال این است که این جریان مهم تر است یا جریانهایی که در راستای غدیر زدایی در این دوره تشکیل شده است؟ اگر پژوهشگر چنین سوالات محوری را از خود بپرسد طبیعتا به پاسخ هم فکر خواهد کرد و افق دانش در این باره گسترش پیدا خواهد کرد.

چه نشانه هایی ما را به حلقه مفقوده جریانات بین غدیر و سقیفه می رساند؟

آقای دکتر صفری به وجود حلقه های مفقوده در سیر طبیعی جریانات بین غدیر و سقیفه و سکوت تاریخ در این زمینه اشاره کرد و با طرح این پرسش که چه نشانه هایی وجود دارد که ما را به این حلقه های مفقوده می رساند؟ نشانه های مذکور را این گونه برشمرد:

یکی از این نشانه ها جریان جیش اسامه است. پیامبر یک جوان کم سن و سالی (در حدود 18-19 سال) را بر لشکری امیر می کنند که در آن بزرگان مهاجرین و انصار نیز حضور دارند و قصد دارند این لشکر را در سخت ترین موقعیت زمانی به دورترین مکانها بفرستند. ظاهر مساله جنگ با روم و انتقام گیری قتل زید بن حارثه است ولی چرا در این زمان؟ چرا این شخص؟ چرا مهاجرین و انصار در این لشکر حضور دارند؟ چرا حضرت علی علیه السلام و یاران ایشان مانند ابوذر، سلمان و مقداد معاف از شرکت دراین جنگ هستند؟ این جا است که می توان فهمید پیامبر صلی الله علیه و آله در حال تمهید مقدماتی در مقابل جریان مخالف خلافت امام علی علیه السلام هستند.

نشانه دیگر، جریان دوات و قلم است. شخصی که مقام مهمی ندارد در برابر درخواست پیامبر صلی الله علیه و آله مبنی بر آوردن دوات و قلم، می گوید: إنَّ الرَّجُلَ لَیَهجُر و موفق می شود که این خواسته را ناکام بگذارد. در جریان نص محور، گوینده را به تنهایی، یک شخص می داند اما ولی در جریان تحلیل محور این سوال پیش می آید که چرا این شخص موفق می شود؟ و چرا وقتی این شخص صحبت می کند دیگران –که در درون خانه پیامبر صلی الله علیه و آله هستند- به او کمک می کنند؟ یعنی این جریانات نفوذی تا عمیق ترین لایه های خانه پیامبر صلی الله علیه و آله نفوذ کرده اند و مرتب خبرها به جرف می رسد و این افراد از جریانات خانه پیامبر صلی الله علیه و آله با خبر می شوند. در یک عبارتی آمده: قال رجل؛ در یک عبارت دیگری آمده است: قالوا. آیا این که می گوید «قالوا» تفنن در عبارت است یا اینکه معنای عظیمی در این کلمه نهفته است؟ در جریان تحلیل محور می گوید: «قالوا» یعنی یک باند و گروه؛ تنها یک شخص نیست که بتواند چنین حرفی را بزند و هیچ کس نیز به وی اعتراضی نکند.

گروه های فعال در ایام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله

مدیر گروه تاریخ اسلام، جریان های رایج در ماههای آخر وفات پیامبر صلی الله علیه و آله را این گونه بر شمرد: گروه انصار، متشکل از اوس و خزرج؛ گروه مهاجران اولیه که نزدیک ترین افراد به پیامبر و از قریش هستند؛ و گروه مهاجران بعد از فتح.

وی در ادامه قریش را بر دو گونه قریش شریف (شرافتمند) و قریش وضیع (پست) دانست و شرافت در این تقسیم را بسته به ثروت و قدرت اجتماعی و مقدار تاثیر گذاری در جریانات معرف کرد و ذکر نمونه هایی از این دو دسته اشاره کرد: از قریش شریف می توان به بنی هاشم، بنی مخذوم، بنی امیه و بنی عبدالدار اشاره کرد و از قریش وضیع که از تیره های پست هستند و قدرت اجتماعی ندارند می توان به بنی تیم و بنی عدی اشاره کرد که در جریانات مربوط به سال های آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله، بیشترین تاثیر را دارند. قریش شریف معمولا بعد از فتح مکه داخل مدینه شدند و از نظر مدیریتی افراد توانمندی بودند به گونه ای که پیامبر صلی الله علیه و آله نیز از مدیریت آنها به عنوان عامل خود در اماکنی مانند یمن و حجر استفاده کردند. این گروه به واسطه سوء سابقه ای که در مبارزه با اسلام دارند در متن جریانات نیستند و فعلا نمی توانند تاثیر گذار اصلی باشند اما در زمانی کوتاه، قریش وضیع را پلی برای رسیدن به خواسته های خودشان قرار می دهند.

وی از منافقین به عنوان گروه مهم دیگر فعال در سالهای آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله یاد کرد با مقایسه نحوه گزارش دهی قرآن از وقایع با نحوه نقل وقایع توسط مورخان، این سوال را مطرح کرد که چرا حجم زیادی از آیات قرآن در سالهای آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله به منافقین اختصاص دارد ولی تاریخ چیزی از منافقین نمی گوید و بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله اثری از آنها که تاثیر گذار بودند نیست؟ این ها چه کسانی بودند، کجا رفتند و چگونه با جریان حاکم همساز شدند؟

جریان سقیفه با برنامه ریزی قبلی و نشانه های آن

آقای دکتر صفری در ادامه به استفاده زیاد از کلمه «فلتة» در جریانات مربوط به سقیفه و جمله معروف إنَّ بَیعَةَ أبی بکر فَلتَةٌ وَقَی اللهُ شَرَّها (بیعت ابوبکر فلته ای بود که خدا ما را از شرش نگهداشت) اشاره کرد و این کلمه را به معنای کار شتابزده و بدون طرح و برنامه ریزی دانست. وی افزود: در ابتدای امر، تصور می شود که بیعت ناگهانی، یک نقطه ضعف برای جریان حاکم است اما مطالعات تاریخی اخیر ثابت می کند که فلتة و تاکید بر آن، حالت رهزنی دارد و محقق را فریب می دهد تا به دنبال سرنخ اصلی نرود و به این نتیجه برسد که این جریان کاملا اتفاقی و بدون نقشه قبلی بوده است. در حالی که جریان تاریخ تحلیل محور، با ارائه چند نشانه، به خوبی بیان می کند که این کار با برنامه ریزی بوده است:

1-     تشکیل سقیفه توسط انصار:  سوال اساسی این است که چرا این گروه بسیار وفادار به فرمایشات پیامبر صلی الله علیه و آله در این امر پیشقدم می شوند؟ در پاسخ باید گفت که انصار، این نقشه ها و برنامه ها را دیده اند و دانسته اند که پیامبر صلی الله علیه و آله در لحظات عمر خودشان از به بار نشستن مساله غدیر ناامیدند. همچنان که در گذشته از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به مهاجرین شنیده اند که اگر به حکومت رسیدید سفارش می کنم که به انصار نیکی کنید.

2-     جریاناتی که در آخرین لحظات پیامبر صلی الله علیه و آله اتفاق می افتد مانند جیش اسامه و جریان دوات و قلم. این مساله نشان می دهد که یک گروهی بصورت منسجم در حال فعالیت هستند، از خانه پیامبر صلی الله علیه و آله رابط دارند و خبر می گیرند و در حرکت سپاه اسامه خلل وارد می کنند. همچنین می توان به واکنش برخی افراد هنگام پخش خبر وفات پیامبر صلی الله علیه و آله نیز اشاره کرد. زمانی که خبر وفات ایشان در مدینه منتشر می شود خلیفه دوم شمشیر برداشته و می گوید پیامبر نمرده است. در بیان علت این کار باید گفت که عمر در چنین شرایطی قدرت تدبیر ندارد و نمی داند باید چه کند؟ و مغز طراح این جریان، ابوبکر است که در این زمان در محله سُنح (اطراف مدینه) سکونت دارد و باید فرصتی بدست آید تا ابوبکر خود را به مدینه برساند. زمانی که ابوبکر به مدینه می آید بعد از دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله به عمر می گوید: چه می کنی؟ عمر می گوید: پیامبر نمرده است. ابوبکر یک آیه می خواند: « أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرين‏. » آل عمران/144. آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برمى‏گرديد؟ (و اسلام را رها كرده به دوران جاهليّت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟) و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمى‏زند؛ و خداوند بزودى شاكران (و استقامت ‏كنندگان) را پاداش خواهد داد. عمر می گوید: این آیه در قرآن است؟ من تا حالا این آیه نشنیده ام و نمی دانستم که چنین آیه ای در قرآن است؛ در حالی که همین آیه را قبلا عباس برای او خوانده است.

3- نشانه سوم، انسجام هسته اصلی در سقیفه است. زمانی که این ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح وارد سقیفه می شوند بسیار منسجم، زیبا و طراحی شده با هم صحبت می کنند. آن ها با صحبت های متین و بجا، به راحتی انصار را که در آن محل جمعیت زیادی دارند سرکوب می کنند و زمانی که خروش انصار فروکش می کند بر سر انتخاب خلیفه با یکدیگر تعارف می کنند. بعدها در دوران حکومت نیز مشاهده می شود که بصورت منسجم با یکدیگر تعامل می کنند به گونه ای که عمر اصلی ترین مهره حکومت و ابوعبیده جراح اصلی ترین نیروی نظامی در بیرون از مرزها است.

قریش شریف چگونه از قریش وضیع بعنوان پل استفاده کرد؟

آقای دکتر صفری با بیان این که در جریان تاریخ تحلیل محور، می توان به این نتیجه رسید که قریش شریف در روزهای آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله، میان پیوند با یکی از دو جریان بنی هاشم و قریش وضیع مردد مانده بود علت نپیوستن قریش شریف به بنی هاشم را رقابت شدید با آن ها و وجود حضرت علی  علیه السلام به عنوان نامزد اصلی این گروه عنوان کرد و افزود: آن ها درباره امام علی علیه السلام هم حسادت داشتند و هم حقادت (کینه)؛ زیرا بزرگان آنها به دست امام علی علیه السلام کشته شده بودند و نکته جالب این است که بیشترین کشته ها به دست انصار و امام علی علیه السلام صورت گرفته است و در جریان جنگ با کفار کمتر فردی از قریش شریف به دست قریش وضیع کشته شده است.

بنابراین قریش شریف به جریان قریش وضیع ملحق می شود و در عین حال، یک نکته را می داند و آن این که اگر حکومت به تیم یا عدی برسد به راحتی از این خاندان بیرون می آید اما اگر به بنی هاشم برسد به راحتی بیرون نمی آید. زیرا اولا قریش وضیع در دوران حکومت خودشان به دلیل مخالفت با انصار و بنی هاشم ناچار به استفاده از قریش شریف هستند ثانیا با ورود قریش شریف به حکومت، کم کم راه برای تسلط بر کل حکومت باز می شود. بنابراین در سالهای اولیه حکومت سر و صدایی از آن ها مشاهده نمی شود و اگر در یک گزارش دیده می شود که ابوسفیان بعد از انتخاب خلیفه اول به در خانه امام علی علیه السلام می آید، بدین دلیل است که وی در ماههای آخر، در مدینه نبوده است و از جریانات خبر ندارد و زمانی که خبردار می شود راضی می گردد.  

وی یکی از شواهد مدعای نفوذ بالای قریش شریف در حکومت و انسجام با آن را داستان وصیت ابوبکر در لحظات آخر عمر عنوان کرد و این گونه ادامه داد: عثمان که در آن زمان کاتب ابوبکر بوده است بر بالین وی حاضر می شود تا وصیت او را بنویسد. همین که ابوبکر شروع به سخن می کند و می گوید: هَذَا مَا أوصَی بِهِ أبوبکر، به ناگاه از هوش می رود. عثمان که تصور می کند وی دیگر به هوش نمی آید، خودش می نویسد جانشین من عمر است. چند لحظه بعد که ابوبکر به هوش می آید و از محتوای وصیت سوال می کند، عثمان می گوید چنین گفتی اما ابوبکر می گوید قسمت آخر را من نگفتم و خودت نوشتی اما خوب نوشتی.

عثمان بعنوان نماینده اصلی قریش شریف در دستگاه حکومتی حضور دارد. نفر سوم بودن وی در خلافت از همان آغاز سقیفه روشن است و زمانی که حکومت به او می رسد ابوسفیان می گوید: حکومت از تیم و عدی بیرون رفت و به میان ما آمد؛ آن را مانند توپ میان خودتان بچرخانید تا حتی به بچه ها برسد یعنی مواظب باشید که حکومت از میان شما نرود.
 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=15051

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده − 3 =

آخرین مطالب