چهارشنبه 29 فروردین 1403 برابر با Tuesday, 16 April , 2024

انگيزه‌هاي کوچ اعراب مسلمان به ايران در جريان فتوح و پي آمدهاي آن

چكيده
مهاجرت قبايل عرب به ايران در دوره‌ اسلامي، كه هم زمان با فتوحات آغاز گردید، سبب شد تا فصل جدیدی در تاريخ، فرهنگ و تمدن اين مرز و بوم پديد آيد. مسأله اساسی پژوهش حاضر، این است که اعراب بنا بر كدام انگيزه ها به ايران مهاجرت كردند و مهاجرت و اختلاط و آمیزش دیرپایشان با ایرانیان، چه پی آمدهایی به همراه داشت.
این پژوهش به بررسی انگیزه های مختلف مهاجران عرب به ایران، از جمله انگیزه دینی در دوره خلفا و دوره اموی می پردازد. منشأ این انگیزه را که در دوره خلفای نخستین، به دوگونه” جهاد” و “تبلیغ و نشر دین” مطرح شد، باید در قرآن و سنت نبوی جست جو کرد. انگیزه های  سیاسی و نظامی نیز به منظور فتح سرزمین ایران آغاز شد و در ادامه برای تثبیت فتوحات و رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی اعراب تداوم یافت. از این رو، نخستین مهاجران به ایران را باید نیروهای نظامی، فرماندهان و والیان و در ادامه، خانواده ها، وابستگان و هم قبیله های آنان دانست. انگیزه مالی و غنیمت جویی را به لحاظ روانی باید بر دیگر انگیزه ها مقدم دانست. این انگیزه که از  ابتدای فتوحات مطرح بود، در شرق ایران به صورت انگیزه غالب درآمد و انگیزه جهاد و ترویج دین به طور کامل در حاشیه قرار گرفت.  انگیزه جانی و مالی نیز در دوره مورد بحث، موجب مهاجرت بسیاری از شیعیان، سادات و علویان، خوارج، مخالفان حکومت  و منتسبان به آنان شد.  انگیزه رفاهی نیز به لحاظ زمانی، متأخر از انگیزه مالی و از لحاظ نوع با آن متفاوت بود. این انگیزه پس از حضور اعراب در ایران و اختلاط با بومیان و آشنایی با شیوه زندگی و معیشت آنان مطرح شد.
موضوع مورد بحث در اين پژوهش كه به انگیزه های مهاجرت قبايل عرب به ايران و پی آمدهای آن مي-پردازد، به علت داشتن عوامل و آثار گوناگون، محتاج مطالعه اي ميان رشته اي است. روش تحقيق در اين پژوهش، روش تاريخي با رويكردي اجتماعي،‌ از نوع تحليل و مبتني بر بهره گيري از اطلاعات منابع،‌ مقايسه  آن ها با يك-ديگر، تحليل و نقد متون است.  فن گردآوري اطلاعات در اين پژوهش نیز‌ كتابخانه اي است.
 یکی از جدیدترین تحقیقات در زمینه مهاجرت قبایل عرب، کتاب مهاجرت قبایل عربی در صدر اسلام اثر صالح احمد العلی است. این اثر گرچه اطلاعات بسیار مفید و ارزش مندی را گرد آورده است، متأسفانه فاقد بحث انگیزه های مهاجرت و پی آ مدهای آن ها و مباحث تحلیلی است.
واژه گان كليدی
 انگيزه‌هاي مهاجرت اعراب، فتوحات، سرزمين ايران، پي آمدهاي مهاجرت.

مقدمه
درباره‌ مهاجرت اعراب مسلمان به ایران، پژوهش‌هاي مستقل و غيرمستقلي در قالب كتاب‌، مقاله‌ و پايان نامه‌هاي كارشناسي ارشد و رساله‌هاي دكتري به زبان‌هاي مختلف انجام شده و پرتوي از روشنايي بر زواياي گوناگون اين رويداد و تحول بزرگ كه جغرافياي سياسي، اجتماعي، مذهبی و فرهنگي این سرزمین  را دگرگون ساخت، افكنده شده است، اما هنوز نانموده ها و ناگفته‌‌ها در اين باره بسيار است. هنوز چنان‌كه بايد و شايد زمينه‌ها، عوامل، فرايندها و نيز پي آمدهاي همه جانبه مهاجرت اعراب و چگونگي تعاملات و دادوستدهاي ميان آنان و ایرانیان و اين كه چرا به تدریج شوق مهاجرت اعراب فرو نشست و به سردي گراييد، آشكار نشده است. موضوع اين تحقيق، انگيزه‌ مهاجرت قبايل عرب مسلمان به ايران در جريان فتوحات و پي آمدهاي آن است؛ موضوعی كه به ‌وجه خاص و مستقل و جامع در كم تر پژوهشي بدان پرداخته شده است.
علل و انگيزه هاي مهاجرت
اعراب مسلمان، متناسب با روند فتوحات با این انگیزه ها، به ایران مهاجرت کردند:
1.    انگيزه‌ ديني؛
2.    انگيزه‌هاي سياسي و نظامي؛
3.    انگيزه‌ غنيمت‌جويي؛
4.     انگيزه‌ امنيت جاني و مالي؛ 
5.    انگيزه‌ رفاهي.
پيش از تبيين و تحليل انگيزه‌هاي مذكور از حيث اسباب پيدايش و عوامل كاهش آن ها كه سرانجام به توقف فتوحات انجاميد، ذكر چند نكته‌ اساسي به منظور روشن‌شدن فضاي بحث ضروري است:
١. منابع تاريخي اعم از كتاب هاي مستقل فتوح و كتاب هاي غير مستقل، همچون تواريخ عمومي، عمدتاً به نقل روايات و گزارش های توصیفیِ صرفِ وقایعِ فتوحات و مهاجرت اعراب اكتفا كرده و به دلايل، انگيزه ها و اسباب، جز در موارد نادر و آن هم به صورتي مبهم، نپرداخته اند. گذشته از این، روایات و گزارش ها، بركنار از تعصبات و جانب داري‌هاي قومی و قبیله اي نيستند. در تأليفات و تحقيقات جديد نيز يا بر انگيزه اي خاص تكيه گردیده و يا به اشاره اي مختصر و سطحي از كنار مبحث انگيزه ‌مهاجرت اعراب به ايران( يا هر سرزمين ديگري) بسنده ‌شده است.
٢. مهاجرت قبايل عرب در دوره‌ اسلامي با فتوحات آغاز شد؛ در نتيجه، تفكيك و شناخت انگيزه هاي مهاجرت اعراب مسلمان از فتوحات، دشوار است و انگيزه‌هاي مهاجرت اعراب را بايد در متن و روند فتوحات بررسي و تحليل کرد.
٣. انگيزه‌ مهاجرت قبايل عرب در دوره‌ اسلامي، طي دو دوره‌ زماني خلفاي راشدين(١١-٤١ق)‌ و دوره‌ اموي(٤١- ١٣٢ق) بررسي خواهد شد؛ زيرا فرايند مهاجرت ها و انگيزه هاي مهاجران هر دوره با دوره‌ ديگر متفاوت است.
٤. تفكيك انگيزه‌ مهاجرت ها، اعم از گروهي يا فردي و تعيين و تحديد يا حصر آن ها در انگيزه اي واحد و خاص، نه تنها ناممكن، بلكه غيرمعقول مي نمايد؛ زيرا در پديده هاي تاريخي و اجتماعي و از جمله مهاجرت ها، تحديد و  حصر اغراض و انگيزه ها، مي تواند محقق را به خطا و يك سونگري بكشاند؛ برای نمونه، خوارج كه از جمله گروه-هاي كوچنده‌ به ايران بودند، به انگيزه‌ دست يازيدن به قيام و پناه‌گرفتن در مناطق امن و غيرقابل دست رس، هم چون سيستان، به ايران مي آمدند، نه به انگيزه‌ تبليغ دين. هم چنين با گذر زمان و تحولات سياسي- اجتماعي و فكري، برخي انگيزه ها رنگ باخته، انگيزه هاي ديگر جانشین آن ها مي شد؛ چنان‌كه در دوره‌ خلفاي راشدين، از طرفي به علت حضور صحابه‌ حضرت رسول(ص) در رأس حكومت و فرماندهي فتوحات، و از طرف ديگر، قرب زماني به فرهنگ عصر نبوت، انگيزه‌ ديني پررنگ تر و نمايان تر بود؛ اما با به خلافت رسيدن امويان، انگيزه هاي مادي، غنيمت-جويي و توسعه طلبي ارضي برجسته تر شد.
بنابراین تشخيص انگيزه‌ مهاجرت ها به صورت فردي يا گروهي، نسبتاً  دشوار است و جز با بررسي و شناخت اوضاع جغرافیایی و ساختار اجتماعی و معیشتی جزیرۀ العرب از سویی و تحلیل محتوایی روایات و گزارش-ها و مقایسه و ترکیب آن ها از سوی دیگر، امکان پذیر نخواهد بود. در بسياري از موارد، انگيزه های فردي يا گروهي، و یا تركيبي از دو يا چند انگيزه‌ مختلف بود؛ در نتيجه، نمي توان بر انگيزه اي واحد تكيه كرد. با توجه به مطالب پیش-گفته، انگیزه های مهاجرت اعراب مسلمان به ایران، به ترتیب اولویت و اهمیت بررسی می گردد.
انگيزه‌ ديني
به همه‌ كوشش هايي كه به هر شيوه و روشي- خواه نظامي، سياسي، تبليغي و …- كه به منظور گسترش آموزه هاي ديني انجام مي گيرد، انگيزه‌ ديني گفته مي شود. انگيزه ديني در اين دوره و به ويژه دوره‌ خلفاي نخستين، به دو گونه « جهاد» و « تبليغ و نشر دين» انجام مي گرفت.
الف)جهاد
اين انگيزه روح غالب و سیاست کلی حاکم بر جریان مهاجرت ها در دوره فتوح بود. هر چند در بسیاری موارد، افراد و قبايل و نيز خلفا، واليان و فرماندهان فتوح، خصوصاً در دوره امویان، انگيزه ها و سياست هاي خاص خود را داشتند كه با آن روح غالب و هدف غايي، در تعارض و تضاد بود و در نتیجه، سبب انحراف فتوحات و توقف كامل آن در پايان عصر اموي گرديد؛ اما تا زمانی که انگیزه دینی بر ذهن و ضمیر اعراب مسلمان در جریان فتوح غالب و حاکم بود، اسلام روندی روبه گسترش داشت.
منشأ این انگيزه‌ را بايد در قرآن و سنت نبوي جست جو کرد. آیات قرآني بسياري، جهاد و هجرت در راه خدا را از ویژگی ها، صفات و نشانه های اهل ایمان دانسته و مسلمانان را به آن دعوت و ترغیب كرده اند.  دوره 23 ساله عصر نبوت نیز با هجرت از مکه به حبشه و بعد به مدینه و جهاد همه جانبه نظامی، سیاسی، مالی و نفسی مسلمانان در راه خدا همراه بود و پشتوانه محکم فکری و عملی برای  مسلمانان محسوب می شد.
ورود اعراب مهاجر به ايران، به ويژه ساكنان كوفه و بصره که از شبه جزیره و شام به این دو سکونت گاه وارد شده بودند، با هر انگيزه و هدفي، نقش مهمي در آشنايي ايرانيان با اسلام و آموزه هاي ديني داشت؛ برای نمونه، مهاجرت هايي كه با انگيزه هاي سياسي – نظامي و به منظور فتح مناطق مختلف صورت مي گرفت، با پس‌زمينه‌ انديشه تقدس جهاد، هجرت و تبليغ دين اسلام قابل تحليل و فهم است؛ يا مهاجرت هايي كه با انگيزه‌ حفظ جان و مال انجام مي شد، بنا به توصيه هاي قرآني انجام مي گرفت.   از اين رو، مي توان مهاجرت ها را با در نظر گرفتن اين انگيزه، در دو شكل مهاجرت در قالب فتوحات و مهاجرت در شكل تبليغ و آموزش ديني و با انگيزه هاي شخصي و يا سياست هاي حكومتي و در قالب فعاليت صحابه، قاریان و محدثان دانست. در واقع، نخستین مهاجرت هاي دوره‌ مورد بحث، به سرزمين هاي مجاور جزيرۀ العرب و از جمله ايران نيز هم زمان با آغاز فتوحات انجام گرفت.
اين انگيزه تا پايان اين دوره، به قدرت و قوت خويش باقي نماند و با گذار از دوره‌ خلفاي راشدين، تا حد زيادي رنگ باخت؛ با وجود اين، در سال هاي پاياني دوره‌ اموي نيز مي توانيم نشانه هايي از حضور اين انگيزه را در برخي از كارگزاران حكومتي بيابيم.  اين امر را از فاصله گرفتن اعراب مسلمان از آرمان ها و اهداف اوليه، به علل زير مي توان ناشي دانست:
بعد زماني از دوره نبوت و اسلام نبوي، حاكم شدن افراد جاه طلب بر امور جامعه‌ اسلامي، غرق شدن اعراب در آسايش و رفاه مادي در پي فتح سرزمين ها و مناطق ثروتمند ايران، مصر و شام، و حرص و طمع روزافزون آنان.
 با وجود این، در سال های پایانی دوره اموی نیز می توان نشانه هایی از حضور این انگیزه را در برخی از کارگزاران حکومتی یافت؛ چنان که ابن اعثم روایت کرده که درجنگ جلولا، جریربن عبدالله بجلی با قوم خويش مي‌گفت: « اي خويشان و اي دوستان، بدانيد كه شما را در اين جنگ، يكي از اين دو نيكويي حاصل خواهد شد: اگر شهيد شويد، ثواب آن از طرف خداي تعالي بهشت جاويدان است و  اگر ظفر يابيد، غنايم بسيار حاصل است. با اين كفار(ايرانيان)، براي ريا و محمدت و ثناي خلق نجنگيد؛ زيرا از حمد و مدح خلق كه در آن رضاي خالق نباشد، فايده اي حاصل نيايد» ( 16ق)
به هرحال چنان که مهاجرت ها با انگيزه جهاد صورت می گرفت و به سكونت مسلمانان در ثغور مي انجامید، مقام و منزلتي والا را براي آنان به همراه داشت و اين مقام و اعتبار را از زندگي مخاطره ‎آميز اهل ثغور، در مواجهه با دشمن مي توان ناشي دانست.  به همين جهت، امام سجاد(ع) يكي از دعاهاي خود در صحيفه‌ سجاديه را به اهل ثغور اختصاص داده اند.  نویسنده تاريخ قم، روايت مي كند كه عبدالله اشعري، پس از آن كه از كوفه به قم نزد برادرش، احوص، آمد، او را به علت سكونت نکردن در قم  يا اصفهان كه از ثغرهاي مسلمانان بود، سرزنش كرد.
از جمله موارد نادر اشاره‌ منابع به بحث انگيزه ها، روايت بلاذري از گفت گوي مغيرۀ بن شعبه و رستم، سردار ايراني در قادسيه است. آن گاه كه رستم، انگيزه‌ اعراب را از روي‌آوردن به ايران، تنگي معاش و رنج فراوان اعراب بيان مي كند، مغيره ضمن رد اين اتهام، انگيزه‌ مسلمانان را مسائل معنوي مي داند.  در دوره‌ اموي، انگيزه‌ ديني اعراب در فتوحات عصر خلفاي راشدين، به شدت ضعيف شد و انگیزه غنيمت جويي و مال اندوزي به ميان آمد، اما آن ها نيز گاهي انگيزه دینی را دست آويزي براي دست يابي به اهداف و خواسته هاي خود قرار مي دادند، چنان‌كه سعيدبن عمر حرشي، والي خراسان، در سال  ١٠٣و ١٠٤هجري، اعراب را اين گونه به جهاد دعوت مي كرد: «همانا شما با كثرت و عده با دشمنان نمي جنگيد، بلكه با ياري خدا و نيروي اسلام مي جنگيد؛ پس بگویيد نيرو و قوتي جز خدا نيست».   شايد روايات مذكور، جانب دارانه بنمايد و جنبه‌ تبليغاتي داشته باشد، اما با توجه به جوهر‌ه‌ تعاليم اسلامي و فضاي جدیدی كه در روح و انديشه‌ اعراب پديد آورد، مي توان آنها را دور از واقع ندانست.
ب) تبلیغ و نشر دین
دين اسلام از جمله اديان تبليغي و تعليمي است كه در آن بحث تزكيه و تعليم، ارزش و اهميت والايي دارد و اولين آيات نازل شده بر پيامبر(ص) نيز با همين مضمون است.  اين امر از چنان تقدسي برخوردار بود كه حتي در مقدس ترين مكان مذهبي اسلام، يعني مسجد، نيز متوقف نشد، بلكه اين مكان به محل دایم تبليغ و تعليم در سراسر تاريخ اسلام مبدل گشت.
انتشار دين اسلام و اجراي احكام آن، پس از رحلت حضرت رسول(ص)، در روزگار خلفا و دوره اموي به وسيله‌ صحابه و تابعين در جزيرۀ العرب ادامه داشت و با آغاز فتوحات، به سرزمين هاي مفتوحه نيز راه يافت. اولين گام براي تبليغ و نشر دين اسلام، بناي شهرهای نوبنیاد و مساجد در مناطق فتح شده، و سکونت و حضور و استقرار عده اي از صحابه و تابعين و سپس آحاد مسلمانان در اين مناطق بود.  اين افراد ابتدا در شهرهاي نوبنياد كوفه و بصره، استقرار يافتند و طي فتوحات، به ساير مناطق ايران وارد شدند. حضور عبدالله بن مسعود در كوفه به دستور عمر، به اين منظور انجام شد.  هم چنين گزارش هايي از حضور صحابه در ساير شهرها از جمله اصفهان، سيستان و… در دست است.
در ادامه بحث از انگيزه هاي ديني در دوره‌ زماني اين پژوهش، بايد به حضور افراد و قبايلي پرداخت كه به فِرقي خاص تعلق داشتند و حضور آنان در ايران، به گسترش افكار و انديشه هايشان در اين سرزمين انجاميد. از جمله افراد و گروه ها كه به صورت هدف مند و برنامه ريزي شده به امر تبليغ فرقه اي خاص، در ايران پرداختند، بايد از فرقه‌ كيسانيه نام برد. پيروان اين فرقه در خراسان، به امامت محمدبن حنفيه معتقد بودند و پس از او، ابوهاشم را امام مي دانستند.  اين امر، عامل مهمي براي گسترش تشيع در خراسان گرديد.  برخلاف نظر برخی پژوهش گران  مبني بر نقش مؤثر عباسيان در گسترش تشيع در خراسان،  حضور كيساني ها در ايران، نه تنها قبل از عباسيان انجام شد، بلکه راه را براي دعوت عباسيان نیز گشود  و داعيان عباسي، شيوه‌ دعوت پنهاني و راه و رسم تبليغ را نيز از آنان تقليد كردند. در ادامه بايد از مهاجرت مبلغان و طرف داران زيدبن علي بن حسين(ع)، خصوصاً يحيي بن زيد، نام برد كه پس از شكست قيام وي در كوفه به سال ١٢٢هجري، به ايران وارد شدند. 
انگيزه‌هاي سياسي و نظامي
در طول تاريخ، همواره سرزمين هايي مورد هجوم و اشغال دشمن قرارگرفته و نيروهاي فاتح، اعم از نظامي و غيرنظامي، در آن استقرار یافته اند. سرزمين ايران نيز از اين امر مستثنا نبوده است. مهاجرت افراد و قبایل عرب به ایران، از يك سو به منظور اطمينان از تثبيت فتوحات و از سوی ديگر، در جهت رفع مشكلات اقتصادي و اجتماعي اعراب انجام گرفت. ازاین رو، نخستین گروه از مهاجران را بايد اعم از نيروهاي نظامي، فرماندهان و واليان دانست. اين افراد كه در قالب سپاه و يا مأموريت هاي سياسي و اداري اعزام مي شدند، بستگان و افراد قبيله‌ خود را نيز همراه مي بردند. این همراهان را كه نقش اصلي، در امور سياسي و نظامي نداشتند، مي توان «مهاجران تبعي»  خواند. اين گروه از مهاجران، در تخمين شمار مهاجران، رقم چشم گیری را به خود اختصاص مي دهند.
لزوم حضور لشكريان در مناطق مفتوحه به منظور تثبيت فتوحات، در ابتداي امر، به بناي شهرهاي پادگاني هم چون كوفه و بصره به عنوان قرارگاه نظاميان در بين النهرين منجر شد. با تسلط امويان بر اريكه‌ قدرت، نياز به مهاجرت دسته‌جمعي قبايل عرب به مناطق ايران، بيش از پيش احساس گردید. اين امر در ظاهر جنبه‌ نظامي داشت و در اصل، داراي ريشه هاي اقتصادي بود.
امويان در استقرار اعراب در مناطقي مانند خراسان شتاب كردند؛ زيرااين مناطق، گذشته از اوضاع مساعد براي سكونت اعراب، در شرقي ترين نقطه‌ خلافت و مرز مشترك با تركان واقع شده بود؛ چنان كه « در دوره‌ امارت سعيدبن عثمان بر خراسان، عرب به مرو ضياع و مستغل و خانمان ساختند و آن جا قرار كردند به فرمان معاويه تا تركان از آب(جيحون) گذاره نكنند.»
انگيزه‌ آن ها از سكونت در مرزها، علاوه بر محافظت از مرزها و جهاد، مقاصد مادي و تجاري بود.  اين سياست با انگيزه‌ تثبيت فتوحات، سركوب شورش ها در سرزمين هاي تازه گشوده،  تسكين فشار ناشي از جمعيت اضافي، آسودگي از دردسرهاي نيروهاي نظامي در شهرهاي اردوگاهي عراق و هم چنين به منظور دفاع از مرزهاي خراسان  و در نهايت با انگيزه‌هاي اقتصادي و غنيمت جويي در مرزها صورت مي گرفت و بدين گونه انگیزه ديني، تحت الشعاع اهداف دراز مدت سیاسی و نظامي  قرار گرفت.  هم چنين به سبب شورش هاي پياپي سربازان و افراد بومي در نواحي دوردست، به زودي پادگان هايي در هر یک از شهرهای خراسان تشكيل شد.
توجه به مناطقي كه اعراب به عنوان پايگاه نظامي در مناطق مختلف ايران در نظر گرفتند، ما را به اين نتيجه رهنمون مي كند كه اين انتخاب، آگاهانه و حساب شده بود؛ چنان كه بيش تر اين شهرها در كانون هاي حيات شهري، سياسي و در مسير راه هاي تجاري خاور دور(چين) به ايران، جزيرۀ العرب، شام، بيزانس و شمال افريقا واقع شده بودند. از جمله مي توان به شهر مرو اشاره كرد كه به قول ابن حوقل، « در آغاز اسلام، لشكرگاه مسلمانان بود…».”
     زياد بن ابوسفيان در سال٤٥ قمری، به ولايت بصره راه يافت و افرادي را به امارت شهرهاي مختلف از جمله مرو، ابرشهر(نيشابور)، طالقان و فارياب، مروالرود، هرات، بادغيس، پوشنگ و قادس گمارد؛  زیرا مناطق مختلف ايران، پيش از اين توسط امیرنشین های بين النهرين یعنی کوفه و بصره اداره مي شد و اين سياست تا حدود نيمه‌ قرن اول هجري جريان داشت. زياد هم چنين در سال ٥١ قمری، ربيع بن زياد حارثي را  همراه حدود پنجاه هزار نيروي كوفي و بصري و خانواده هايشان به خراسان فرستاد.  در دوره‌ خلافت يزيدبن معاويه(٦0-٦4ق)، سلم بن زياد به همراهي سپاهي از اشراف عرب و رهبران قبايل مختلف به خراسان رفت و گروهي از بزرگان و اشراف عرب وي را همراهي مي كردند.
      نكته‌ جالب توجه در اين ميان اين كه مهاجرت هايي نيز به اجبار حكام صورت مي گرفت و اين مهاجران اجباري را نيز معمولاً افرادي شكل مي دادند كه به هر نحوي براي خلافت اسلامي دردسرساز بودند؛ برای نمونه، مهاجرت بزرگ اعراب در زمان زيادبن ابيه در سال ٥١ قمری به خراسان، به منظور رفع مشكلات  و اختلافات بين قبايل ساكن در شهرهاي اردوگاهي بود و پس از آن نيز چهار هزار نفري كه  همراه سعيدبن عثمان، حاكم بعدي خراسان، به اين منطقه اعزام شدند، از فرماندهان نظامي قدرتمند و محبوسان و عناصر دردسرساز بودند.
انگيزه‌ مالي و غنيمت جويي
 چگونگي عوامل رباينده و دوركننده در مهاجرت ها، به الگوي خاص هر مهاجرت در هر دوره بستگي دارد؛ چنان که در جوامع امروزي، انگيزه‌ مالي و كسب رفاه و بهبود زندگي از عوامل مهم دوركننده و رباينده‌ مستقيم و غيرمستقيم مهاجرت هاست.
انگيزه‌ مالي مهاجرت اعراب به ايران را به لحاظ روانی، باید مقدم بر دیگر انگیزه ها دانست. این انگیزه در پس زمینه ذهن اعراب قبل از اسلام وجود داشت. به نوشته‌ ابن اعثم،« اولين كسي كه ميان عرب و عجم جنگ آغاز كرد، مثني بن حارثه‌ شيباني بود و سبب آن اين بود كه قبايل تهامه به سبب قحط و خشك سالي، از تهامه و حجاز  رو به سوي عراق گزاردند و در ولايت جزيره و يمامه سكني گزيدند. [چون] انوشيروان سبب آمدنشان پرسيد، گفتند: در شهرها و بيابان هاي ما قحط افتاده، به جوار پادشاه التجا ساختيم و در پناه حشمت او آمديم.»  به جز خبر مذکور، اعراب همیشه به سرزمین های هم جوار و از جمله ایران به چشم سرزمینی آرمانی می نگریستند. شواهدی از وجود چنین دیدگاهی در زمان رسول خدا(ص) در دست است.  طبري نيز در گفت گوي ميان دو سردار ايراني و عرب، رستم و مغيرۀ بن شعبه، آورده است كه رستم به مغيره گفت: « شما عرب ها، در سختي و رنج بوديد و نزد ما به سوداگري و مزدوري مي آمديد، چون نان و نعمت ما بخورديد، ياران و كسان خود را نيز بياورديد.»   گزارش-هاي ديگري نيز از دخالت مستقيم اين انگيزه در جريان فتوحات در دست است.
وجود چنين انگيزه اي در آغاز فتوحات، با توجه به توجيه مذهبي آن  و وجود اوضاع نامناسب معيشتي جزيرۀ العرب، امري بعيد و دور از ذهن نیست و تا حدي نيز طبيعي مي نمايد. اما انگیزه های مالی در شرق ايران، به صورت انگيزه اي غالب درآمد و انگيزه‌‌ جهاد و ترويج دين به طور كامل در حاشيه قرار گرفت. انعكاس وجود چنين انگيزه اي را در زمان هايي، حتي در مواد صلح نامه ها نيز مي توان مشاهده كرد؛ چنان كه در صلح نامه‌ مروشاهجان – كه ميان مرزبان آن شهر و حاتم بن نعمان باهلي، عامل ابن عامر بسته شد- قرار گذاشتند كه «مسلمين را در خانه‌هاي خود(بوميان مرو) در گشايش قرار دهند.»  ظهور چنین انگیزه هایی در رفتار و برخورد اعراب، گاهی  ایرانیان و موالی را به واکنش وامی داشت. حيان نبطي، سركرده‌ گروهي از موالي، وقتی ديد سركرده‌ شورشيان عرب، حاضر است در مقابل كمك نظامي، زمين هاي شرق رود بلخ را به وي واگذارد، به ايرانيان گفت: « اين ها براي دين نمي جنگند، بگذاريد يك ديگر را بكشند.»
علاوه بر افرادي كه به انگيزه‌ دست يابي به زمين، دارایي و غنيمت، راهي ايران مي شدند، برخي نيز به قصد تجارت و بازرگاني به ايران مهاجرت كردند. بلاذري از فردي به نام ابودلف عجلي نام برده كه به قصد تجارت و بازرگاني و به همراه خانواده اش به سوي جبال حركت كرده و در توابع همدان مسكن گزيده و به كار عطرگيري و شيردوشي اشتغال داشته است.
فيليپ حتي، در كنار توجه به انگيزه ديني، از نقش برجسته‌ انگيزه‌ اقتصادي نيز غافل نمانده و آن را محركي نيرومند براي عده‌ زيادي از اعراب دانسته است.  وي به نقل از ديوان ابوتمام، شعري را بدين مضمون آورده است: «از اين مهاجرت كه كردي، فقط بهشت نمي خواستي، بلكه نان و خرما نيز  تو را به مهاجرت خواند.» 
 در پايان مبحث انگيزه هاي مالي مهاجرت ها، بايد از مهاجراني نام برد كه احتمالاً، دريافت «اقطاع»،  علت اصلي مهاجرت آن ها به فلات ايران بوده است و آن ها را مي توان جزء اولين دريافت كنندگان اقطاع دانست. آغاز اعطاي اقطاع به صحابه، صاحب منصبان و افراد مختلف به عهد رسول اكرم (ص)‌ بر مي گردد.  اعطاي اقطاع با اهدافي چون تأليف قلوب مسلمانان، تشويق به گرايش به دولت اسلامي و ايجاد آباداني و كمك به مردم صورت مي‌گرفت.  اين سياست در دوره‌ خلفا نيز تداوم يافت و به نظر مي رسد كه اقطاع دادن اين زمين ها، به منظور تشويق اعراب مسلمان به مهاجرت و سكونت در اين مناطق صورت گرفته است؛ چنان که چنين اقطاعاتي به مسلماناني نیز كه در سواحل مديترانه اي شام اقامت گزيدند اعطا شد.  منابع تاریخی به موارد متعددي از اقطاع در زمان عمربن خطاب و عثمان اشاره كرده اند.  از جمله مي توان از يزيدبن زيادبن ربيعه بن مفرغ حميري نام برد كه در كرمان، ملكي را با دستور شريك بن اعور، حاكم وقت كرمان دريافت كرده بود. 
گفتنی است اقطاع در زمان فتوحات و به طور كلي در دوره‌ مورد بحث، بسيار محدود بود. علت اين امر را از دو مسأله مي توان ناشي دانست: يكي اين كه، تقسيم اقطاع در دوره‌ فتوحات  بين فاتحان از يك سو، جريان منظم دارايي ها به خزانه‌ مركزي را متوقف مي‌ساخت و از سوی ديگر، سكونت آن ها در سرزمين هاي تقسيم شده، باعث توقف كار فتوح مي شد.
 انگيزه‌ امنيت جاني و مالي
بیش تر مهاجرت ها، پاسخي است اختياري به اين انتظار كه تحرك مكاني، به افزايش خشنودي و رضايت-مندي شخص يا گروه هاي مهاجر، يا به كاهش محروميت منجر خواهد شد.  فشارهاي مذهبي، نژادي، سياسي و مالي را نيز مي توان از اولين محرك هايي دانست كه مهاجرت هايي را در طول تاريخ موجب شده است.
در دوره‌ زماني مورد بحث، به ويژه در دوره‌ حكومت امويان، برخي از مهاجران به دنبال دست يابي به اوضاع بهتر زندگي و رهايي از ظلم و جور حاكمان و واليان آن ها، جلاي وطن مي كردند. گاه قبایل و كساني بودند كه به سبب انتساب به تشيع يا خوارج يا هر گروه مخالف با دولت حاكم، ناچار به مهاجرت به ساير مناطق و از جمله ايران مي شدند. اين روند كه به ويژه در دوره اموي و به زمان امارت زياد بن ابيه(45-53ق)، عبيدالله بن زياد( 55-66ق) و حجاج بن يوسف ثقفي( 75-9٥ق) شدت يافت،  مهاجرت هاي بسياري را به داخل خاك ايران موجب شد. هم چنين مي توان به مهاجرت آل سائب از قبيله‌ اشعريان به قم اشاره كرد. از آن جا كه اين مهاجرت‌ها، باعث رهايي حكومت از عوامل دردسرساز مي شد، مورد استقبال آنان قرار مي گرفت و حكام و زمام داران، نه تنها مانع اين مهاجرت ها نمي شدند، بلكه خود آن ها نيز بدين كار ترغيب يا اجبار مي كردند.
تعدادی از افراد که در این دوره  با این انگیزه مهاجرت می کردند«خوارج» بودند. در نتيجه، نقطه‌ آغاز این چنین مهاجرت هایی را بايد از دوره‌ خلافت امام علي(ع) و در واقع، شروع  آن را پس از جنگ صفين(٣٧ق)‌بدانيم. درگيري هاي امويان با فرقه ها و گروه هاي سياسي و مذهبي نيز سبب فرار آن ها به سرزمين ايران،‌ و خصوصاً مناطق جنوبي، شامل خوزستان، فارس و سيستان مي گرديد. از لحاظ زماني، شمار افراد مهاجر، دردسرهايي كه براي دستگاه خلافت و كل جامعه‌ اسلامي به وجود آوردند، و هم چنين درجه تأثيرگذاري آنان در تاريخ اين دوره، بايد خوارج را در رتبه‌ اول، جاي دهيم و بحث از اين انگيزه ها را با اين فرقه آغاز كنيم. گرچه حضور اين افراد، بنا به شواهد تاريخي، غالباً به اسكان دایم منجر نشد، حضور اين افراد بر اساس گزارش منابع، همراه با خانواده هايشان صورت می گرفت و از طرفي ورود آن ها به مناطق مختلف ايران، بی شك پي آمدهايي را به همراه داشت و توانست زمينه استقرار دایم آنان در ايران را فراهم سازد. از اين رو، هم به لحاظ تاريخي و هم اجتماعي، مهم و تأثيرگذار بود و در بسياري از مناطق دورافتاده، آشنايي ايرانيان با دين اسلام به واسطه‌ اين افراد صورت گرفت؛ و در غير اين صورت، اين امر  ممكن بود تا قرن ها به تأخیر افتد.
در زمان حكومت حجاج بن يوسف بر عراق، افراد بسياري با عقايد و افكار مختلف، از عراق فرار كردند و در جست جوي پناهگاه و محلي امن، در ايران استقرار يافتند. برخي چون ابن اشعث و یارانش كه به ايران و از جمله خراسان مي گريختند، مي گفتند: «مردم خراسان از ما هستند و اميدواريم اگر بدانجا وارد شديم، پيروان ما بيش از مخالفان باشند. خراسان سرزمين پهناوري است، تا جايي كه بشود دور مي شويم و مي مانيم، تا خدا حجاج يا عبدالملك را هلاك كند.»  يعقوبي به خروج شبيب بن يزيد شيباني حروري از عراق، به زمان حجاج و جابه جايي او بين مناطق سواد و عراق عجم و بازگشت شبانه‌ وي به كوفه اشاره مي كند، در حالي كه همسرش غزاله و مادرش جهيزه وي را همراهي مي كردند. 
آشنايي اوليه‌ ايرانيان با خوارج، به واسطه‌ شورش هاي آنان در عراق، به ويژه دو شهر كوفه و بصره صورت گرفت؛ زيرا آنان پس از هر شكست و عقب نشيني، در خاك ايران پناه مي گرفتند و مركز و مأمن اصلي آن ها در ايران، معمولاً سرحدات خراسان و مناطق دوردست سيستان، كرمان، خوزستان و آذربايجان بود.  اولين تعقيب و گريز خوارج به ايران را شايد بتوان از جانب «خريت بن راشد ناجي»(٣٧ق) و به همراه شماری از ياران وي دانست كه در جنوب ايران و محل سكونت قبيله‌ بني ناجيه استقرار يافتند؛  اما توسط سپاهيان امام علي(ع) به فرماندهي «حلو بن عوف ازدي» سركوب شدند.  در واقع علت اصلي توجه موالي و غير عرب به خوارج را در زمان بني اميه، بايد از سياست ها و جهت گيري هاي تبعيض‌آميز امويان ناشي دانست. علاوه بر انديشه هاي تساوي طلبانه‌ خوارج و نقش مؤثر آن، علت ديگر گرايش ايرانيان به خوارج را از عوامل اقتصادي مي توان ناشي دانست.   از جمله موارد هم كاري ايرانيان با خوارج، مي توان به همراهي مردم ري با آن ها، پس از رانده شدنشان از كوفه به سمت ايران و جبال اشاره كرد. گزارش هاي ديگري از حضور خوارج در ايران در دست است.
   گروه ديگري از افراد كه با انگيزه حفظ جان و مال خويش و براي دست يابي به امنيت در ايران استقرار يافتند، افرادي از سادات، علويان، طالبيان و شيعيان بودند. واقعه‌ غم انگيز شهادت حجربن عدي  و يارانش در امارت زيادبن ابيه به سال٥١ هجري، نمونه اي از برخوردهاي خشونت آميز با شيعيان است. اين سياست با سركوب قيام هاي توابين، مختار و به شهادت رساندن ياران مکتبی و مخلص امام علي(ع) ادامه يافت. يعقوبي مي نویسد: « ابن مطيع، عامل عبدالله بن زبير در كوفه، شيعه را تعقيب مي‌كرد و بيم مي داد.»  ذكر اين نكته ضروري مي نمايد كه بنا به حكم عقل، افرادي كه با اين انگيزه(حفظ جان و مال)، دست به مهاجرت مي زدند، قطعاً در اين گزينش به مناطقي روي مي آوردند كه احساس امنيت كنند و اعراب مهاجر به ايران را نيز از اين قاعده نمي توان مستثنا دانست. از اين رو، اعراب مهاجر به ايران، از يك سو با مناطق مختلف ايران آشنايي داشتند و از سوی ديگر، از امنيت خود و خانواده‌ خویش در آن ناحيه، و احتمالاً علاقه و حمايت بوميان از خود آسوده خاطر بودند. چنان كه پس از شهادت زيدبن علي بن حسين(ع)، به سال ١٢٢هجري در كوفه، به فرزندش يحيي، پيشنهاد شد كه به خراسان برود، با اين توجيه كه مردم اين ديار از هواداران زيد هستند.  حضور و شهادت يحيي در خراسان، چنان تأثيرگذار بود كه به نوشته مسعودي، تمام متولدين ذكور آن سال زيد و يحيي نام گرفتند.  عبدالله بن معاويۀ بن عبدالله بن جعفر طيار نيز در كوفه خروج كرد و پس از شكست از والي يزيد در عراق، به سال ١٢٧هجري راه ايران را در پيش گرفت و بر بسياري از مناطق ايران مسلط شد. 
در پي سياست سركوب سادات، شيعيان و علويان در زمان بني اميه، مهاجرت اين افراد به ايران شدت يافت و اين خود در آينده اي نزدیک، بذر گسترش تشيع را در همه جاي ايران پراكنده كرد. از جمله‌ اين مهاجرت ها،  به مهاجرت قبيله‌ اشعري به قم، در اواخر قرن اول هجري مي توان اشاره كرد.  يكي از شخصیت هاي برجسته‌ اين قبيله، ابوموسي اشعري، از سرداران فتوحات عرب در مناطق غربي، جنوبي و مركزي ايران بود. البته به لحاظ زماني، مهاجرت قبيله‌ بني اسد به قم را بايد مقدم بر حضور اشعريان در قم دانست كه از اين مطلب در ادامه سخن خواهد رفت.
اشعريان در قيام ضد اموي عبدالرحمان بن محمدبن اشعث، در دير جماجم(٨٣ق) شركت كردند و پس از سركوب قيام وي، به علت خشم حجاج بر آن ها، ناگزير به ترك كوفه شدند.
در ادامه‌ بحث، بايد به افرادي پرداخت كه در تقسيم بندي مهاجرت ها با انگيزه‌ امنيت جاني و مالي، سومين گروه را به خود اختصاص مي دهند. اين افراد، سران و مخالفان سياسي، افراد با نفوذ سابق و هواداران آن ها و يا افرادي را شامل مي شود كه به هر دليل، با خليفه‌ وقت و عمال وي سر ناسازگاري و مخالفت داشتند.
با در نظر گرفتن عامل زمان، شايد بتوان حضور «حسكۀ بن عتاب حبطي» و «عمران بن فصيل برجمي» به همراه گروهي از راه زنان عرب را جزء اولين دسته از اين مهاجران دانست.   آنان هم زمان با فارغ شدن امام علي(ع) از جنگ جمل(٣٦ق) ، وارد سيستان شدند و بر آن تسلط يافتند، اما در نهايت از سپاه چهارهزار نفري امام علي، به فرماندهي ربعي بن كاس عنبري شكست خوردند. 
قبل از مهاجرت قبيله‌ اشعريان به قم، به حضور فردي از قبيله‌ بني اسد اشاره شده است. حسن قمي وي را كه« خطاب بن اسدي» نام داشت، اولين بنا كننده‌ مسجد در قريه‌ جمكران  و قبل از مسجدي مي داند كه توسط احوص بن سعد، از آتشكده‌ به مسجد تبديل شد.  قمي علت مهاجرت آن ها به قم را به علت خون خواهي مختار از قاتلان امام حسين(ع) دانسته است.   آل سائب از عموزادگان سعدبن مالك اشعري نيز به علت ترس از حجاج، ناگزير به فرار از كوفه و پناه گرفتن در ايران شدند. حضور سائب بن مالك، جد آل سائب، در قيام مختار و كشته شدن وی را مي توان علت اين مهاجرت دانست.  عبدالرحمان بن محمدبن اشعث و يارانش نيز از كساني بودند كه به علت ترس از انتقام حجاج، در ايران پناه گرفتند.  ابن اشعث از سرداران حجاج بود كه در زابلستان براي وي مي جنگيد. منابع تاریخی، به مهاجرت هاي ديگري از اين دست و در اين زمان اشاره كرده اند. 
انگيزه‌ رفاهي
انگيزه‌ رفاهي را از اين جهت كه زمينه‌اي غيرديني  دارد، مي‌توان مشابه انگيزه‌ مالي و در ادامه‌ آن دانست؛ اما انگيزه‌ رفاهي به لحاظ زماني، مت‍أخر از انگيزه‌ مالي و از لحاظ نوع نيز با آن متفاوت است. همان‌طور كه گذشت، انگيزه‌ مالي از زمان‌هاي بسيار دور نزد اعراب مطرح بود، حال آن كه انگيزه‌ رفاهي پس از حضور اعراب در ايران، اسكان در مناطق مختلف،آشنايي دو جامعه با هم، پذيرش تدریجی اسلام توسط ايرانيان و اختلاط مهاجران و بوميان و…صورت گرفت.
حضور اعراب در ايران و هم زيستي با بوميان، اختلاط تمدن، فرهنگ، افكار و عقايد و آرای آنان با ایرانیان را در پي داشت. هرچند در اين رابطه‌ دوجانبه، ايرانيان در نقش ملت مغلوب و زيردست و اعراب در نقش فاتح و ارباب ظاهر شدند، ايرانيان نماينده‌ فرهنگي والاتر و برتر از فاتحان به شمار می آمدند و اعراب نيز بدین حقیقت معترف بودند.
با پشت سرگذاشتن دوران خصومت و درگيري و با از بين رفتن حساسيت و سخت‌گيري‌هاي دوره‌ عمر نسبت به اختلاط اعراب با بوميان، معاشرت و هم زيستي مسالمت آميز بين ايرانيان و اعراب، شكل ديگري به خود گرفت و حتي خلفاي اموي نيز برخلاف ميل باطني خويش، توجه زيادي به فرهنگ و تمدن ايراني نشان مي دادند.  جريان و روند جذب‌ اعراب در جامعه ایراني، تا پايان دوره‌ اموي گسترش يافت. نمونه‌هاي بسياري از اعراب‌ ايراني‌شده را مي‌توان يافت كه به فارسي سخن مي‌گفتند يا جامه‌ ايراني پوشيده، رفتار و منش ايراني برگزيدند  و غذاي ايراني مي‌خوردند و مهرگان و نوروز را جشن مي‌گرفتند.  بسیاری از آنان نیز پس از گذشت حدود یک قرن، به طور کامل در فرهنگ و تمدن و آداب و رسوم جامعه ایرانی مستحیل شدند.
اعراب پس از يك جا نشين‌شدن و استقرار در شهرها، به‌ شدت تحت تأثير زندگي تجملاتي و پر زرق‌وبرق ايرانيان قرار گرفتند.  از اين رو، از خوي و منش عربي و زندگي قبيله‌اي بسيار دور شدند. روايت بلاذري، به خوبي گوياي استحاله اعراب در فرهنگ و آداب و وضعیت زندگي ايرانی است. به نوشته او، قتیبه مردم را به خلع سلیمان بن عبدالملک دعوت می کرد ولی کسی از اعراب دعوتش را اجابت نمی کرد. از این رو، بنوتميم را ناسزا مي گفت و به غدر نسبت مي داد و مي‌گفت: «شما نه بنوتميميد كه بنوذميميد» و بكربن وائل را با لقب «برادران مسيلمه‌ي كذاب» دشنام داد  و ازد را سرزنش می كرد و می گفت:«نيزه ‌هاي آهنين را به دور انداخته ايد و نيزه‌ قايق رانان به دست گرفته-ايد، از اسبان فرود آمده و بر كشتي ها نشسته ايد… .»  اين همان اتفاقي بود كه عمر نگران آن بود. وي براي جلوگيري از اين امر، هم زمان با آغاز فتوحات، تقسيم زمين هاي فتح شده بين فاتحان، و ازدواج  آنان با ساكنان سرزمين هاي مفتوحه را ممنوع ساخت؛ زيرا هر دو  مورد مي توانست اسكان اعراب، رفاه طلبي آنان، فاصله گرفتن از زندگي سخت قبيله‌اي و در نهايت توقف فتوحات را باعث شود امري كه دير يا زود به وقوع پيوست.
نتیجه
از بررسی های انجام شده درباره انگیزه های مهاجرت اعراب مسلمان به ایران و پی امدهای آن، نتایج ذیل حاصل شد:
1. اعراب مسلمان با انگیزه های دینی، سیاسی، نظامی، مالی و غنیمت جویی، امنیت جانی و مالی و نهایتاً انگیزه رفاهی به ایران مهاجرت کردند.
2. مهاجران عرب به سرزمین ایران از افراد و دسته های گوناگون بودند؛ مانند صحابه و تابعینی که از مهاجرت انگیزه دینی داشتند؛ جنگ جویان، فرماندهان و والیان عرب که به انگیزه های نظامی و سیاسی به ایران مهاجرت کردند؛ افراد و قبایلی که وابستگی و تمایلات فرقه ای داشتند و با خلفای اموی در حال کشمکش و درگیری بودند هم چون خوارج، شیعیان، علویان و … و به انگیزه تأمین امنیت جانی و مالی دست به مهاجرت زدند؛ افراد و قبایلی که به انگیزه کسب غنیمت، تجارت و دریافت اقطاع دست به مهاجرت زدند؛ قبایل و جمعیت مازاد جزیرۀ العرب که به منظور رهایی از اوضاع سخت زندگی و دست یابی به امکانات رفاهی بهتر زندگی، راه مهاجرت را در پیش گرفتند.
3. اعراب مسلمان پس از گذشت حدود یک قرن پس از مهاجرت  به ایران، در فرهنگ ، تمدن و آداب و رسوم جامعه ایرانی جذب و مستحیل شدند و به طور دایم سکونت اختیار کردند. این مسأله سبب و عامل اصلی توقف فتوحات بود.  
منابع
1.    قرآن.
2.    آذرنوش، آذرتاش، چالش ميان فارسي و عربي، تهران، نشر ني، 1385 ش.
3.    ________________ و زهره دهقان‌پور، «زنان در كشاكش نبرد: حضور زنان در جنگ‌ها تا پايان دوره اموي»، فصل نامه‌ علمي- پژوهشي پژوهش زنان، ش1، ص75-97.
4.    ابن اثیر، الكامل في التاريخ، بيروت، دارصادر، دار بيروت، 1385ش/1965م.
5.    ابن اعثم، احمد، الفتوح، به كوشش علي شيري، بيروت، دارالاضواء، ط. الأولي، 1411ق/1990م.
6.    ابن حوقل نصيبي، ابوقاسم، صورة الارض، ليدن، بريل، چاپ دوم. م1939.
7.    ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، بيروت، دارالمعرفه، بي تا.
8.    ابونعيم اصفهاني، ذكر اخبار اصفهان، قاهره، دارالكتاب الاسلامي، بي تا.
9.    ابن هشام، السيرۀ النبويه، به كوشش مصطفي السقا و ديگران، مصر، 1355ق/1936م.
10.    احمدالعلي، صالح، مهاجرت قبايل عربي در صدر اسلام، ترجمه  هادي انصاري، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها(سمت)، 1384ش.
11.    ارشاد، فرهنگ، مهاجرت تاريخي ايرانيان به هند، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1365ش.
12.    بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، تحقيق محمدحميدالله، بيروت، دارالفكر، ط.الأولي، 1417ق/1996م.
13.    ____________، فتوح البلدان، بيروت، دار و مكتبۀ الهلال، 1998م.
14.    بهرامي، شيرين، فعاليت هاي تعليمي و تبليغي عالمان ديني در سرزمين شرقي خلافت تا پايان قرن دوم هجري(پايان نامه).
15.    نويسنده  ناشناس، تاريخ سيستان،‌ به كوشش ملك الشعراي بهار، تهران، كتابخانه  زوار، بي تا.
16.    تركمني آذر، پروین، «عرب تباران خراسان و نقش آنان در سقوط امويان»، فرهنگ، ش60؛ زمستان 1385ش.
17.    حتّي، فيليپ خوري، تاريخ عرب، ترجمه  ابوالقاسم پاينده، تهران، آگاه(با هم كاري شركت انتشارات علمي و فرهنگي)، 1380ش.
18.    دهقان‌پور، زهره، مهاجرت قبايل عرب به ايران و پي امدهاي آن تا پايان دوره‌ اموي(پايان‌نامه).
19.    دينوري،‌ احمد بن داوود، اخبارالطوال، تحقيق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال، قم، منشورات الرضي، 1368ش.
20.    زنجاني، حبيب الله، مهاجرت،‌ تهران،‌ سمت، 1380ش.
21.    سجادي، سيد صادق، “اقطاع”، دايرۀالمعارف بزرگ اسلامي.
22.    صحيفه  سجاديه، ترجمه  علي موسوي گرمارودي، تهران، هرمس، چاپ دوم، 1386ش.
23.    طبري، محمد بن جرير، تاريخ الرسل و الملوك،‌ بيروت، دارالتراث، ط.الثانيه،‌ 1387ش/1967م.
24.    ___________، (گردآورنده)، تاريخ ايران از فروپاشي دولت ساسانيان تا آمدن سلجوقيان، پژوهش دانشگاه كمبريج، جلد 4، ترجمه  حسن انوشه، تهران، اميركبير، 1381ش.
25.    _____________،‌ عصر زرين فرهنگ ايران، ترجمه  مسعود رجب نيا، تهران، سروش، 1358ش.
26.    قمي، حسن بن محمدبن حسن، تاريخ قم،‌ ترجمه  حسن بن علي بن حسن بن عبدالملك، تهران، مطبعه  مجلس، 1313ش.
27.    كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي،  تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375ش.
28.    گرديزي، عبدالحي بن ضحاك بن محمود، زين الاخبار، تهران،‌ دنياي كتاب، چاپ اول،1363ش.
29.    گلجان، مهدي، ميراث مشترك: نظري اجمالي بر حوزه ي فرهنگ و تمدن شرق ايران و ماوراءالنهر از كوروش تا تيمور، تهران، اميركبير، 1383ش.
30.    گولد جوليوس و ويليام.ل.كولب، فرهنگ علوم اجتماعي، تهران، انتشارات مازيار، 1376ش.
31.    لسترنج، گاي، جغرافياي تاريخي سرزمين هاي خلافت شرقي، ترجمه محمود عرفان، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي،‌ 1377ش.
32.    مبرد، محمد بن يزيد، الكامل في اللغه و الادب، مصر، مطبعه الاستقامۀ  بالقاهره، بي تا.
33.    محتشم، محمدرضا، نقشي از سادات در تاريخ ايران، مشهد، جهانكده،‌ 1386ش.
34.    مسعودي، علي بن حسين، مروج الذهب، قم، دارالهجره،‌ چاپ دوم، 1409ق.
35.    ___________، التنبيه و الاشراف، تصحيح عبدالله اسماعيل الصاوي، قاهره،‌ دار الصلوي، بي تا(افست قم:مؤسسه  نشر المنافع الثقافه الاسلاميه).
36.    مفتخري، حسين و حسين زماني، تاريخ ايران از ورود مسلمانان تا پايان طاهريان، تهران، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني(سمت)، 1386ش.
37.    __________، خوارج در ايران (تا اواخر قرن سوم هجري)، تهران، مركز بازشناسي اسلام و ايران، چاپ اول، 1379ش.
38.    وحيدي،‌ پريدخت، مهاجرت هاي بين المللي و پي امدهاي آن، تهران،‌ وزارت برنامه و بودجه، 1364ش.
39.    ولهاوزن، يوليوس، تاريخ الدولۀ العربيه من الظهور الاسلام الي نهايه الامويه، ترجمه حسين مونس، قاهره، لجنه التأليف و الترجمه و النشر، 1958م.
40.    يعقوبي، احمدبن ابي يعقوب، تاريخ،‌ بيروت، دارصادر، بي تا.
–Daniel.E.L, ARAB(III). “Arab Settlements in Iran”, EIR, V.II, EDITED BY EHSAN YARSHATER.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=14746

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × 2 =

آخرین مطالب