دوشنبه, 3 دی , 1403 برابر با Monday, 23 December , 2024
جستجو

        

استاد عزیزالله عطاردی از تاریخ‌پژوهان و حدیث‌شناسان معاصر است که آثار منحصر‌به‌فرد تاریخی و حدیثی به جامعه علمی کشور تقدیم کرده است. تعدادی از اساتید، محققان و شاگردان مرحوم استاد عطاردی در آئین نکوداشت ایشان به بیان برخی از ویژگی‌های این ایشان پرداختند. این آیین روز ۹ آذرماه ۱۳۸۵ در تالار شیخ صدوق (ره) برگزار شد که با توجه به نکات قابل استفاده و علمی مطالب بیان شده، متن سخنرانی اساتید معظم تقدیم می‌گردد.

 

الطاف حق به استاد عطاردی / آیت الله رضا استادی

 

استاد عطاردی از جهات مختلفی مورد لطف خدای متعال بوده است. لطف اول این که ایشان با تقریباً ده سال تحصیل در قوچان و مشهد توانسته بنیهٔعلمی‌اش را محکم کند، به گونه‌ای که بعد از این ده سال به عنوان یک فاضل و عالم، اثرگذار باشد و این کمتر اتفاق می‌افتد.

 

نکتهٔدوم این که وقتی ایشان پس از اتمام دوران تحصیل به تهران آمدند، راه‌های متعددی پیش پای ایشان بوده و خدای متعال لطف کرده است که ایشان در این مسیر قرار بگیرد؛ یعنی حوزهٔمدرسه را به کارهای دیگر ترجیح دهد، از دنیا و مظاهر دنیوی چشم بپوشد و طبق همان علاقهٔذاتی که به علم و مسائل علمی داشته، به این گونه مسائل بپردازد.

 

لطف سوم خدا به ایشان، این بوده که وقتی وارد تهران شدند، با کسانی آشنا و مأنوس شدند، که اهل تلاش و کار بودند مثلاً با علامه شعرانی، شهید مطهری، علامه امینی، علامه تهرانی که این افراد، در زندگی انسان بسیار اثرگذار می‌شوند. و این از هدایت‌های الهی است.

 

لطف چهارم، لطف بسیار مهمی که خدای متعال به ایشان کرده، انس ایشان با حدیث است. این که ایشان از حدود سال ۳۲ تاکنون، یعنی حدود پنجاه سال با حدیث سر و کار داشته باشد. مجموعهٔاحادیثی که ایشان در این کتاب‌ها آورده است حدود ۸۰ هزار حدیث است که کار بسیار عظیمی است و در روحیات و توفیقات انسان اثر می‌گذارد. از اولین کارهای استاد، کاری مربوط به حضرت عبدالعظیم بود که کاری ابتکاری و خوب بود و مورد تجلیل علامه شعرانی هم قرار گرفت. شاید، دعای این بزرگوار [حضرت عبدالعظیم] هم بدرقهٔراه ایشان بوده و باعث شده که بتواند این کار عظیم را انجام دهد.

 

لطف دیگر این که ایشان در کار حدیثی هم جذب امام رضا (ع) و امیرمؤمنان شده‌اند و در طول سالیان، با نهج‌البلاغه و تصحیح آن سر و کار داشته‌اند و کار گسترده‌ای که ایشان راجع به امام رضا و مشهد و خراسان انجام داده‌اند و این نصیب هر کسی نمی‌شود. با توجه به اینکه کارهای تتبعی و تحقیقات میدانی مشکلات خاص خودش را دارد.

 

از دیگر الطاف خدای متعال به ایشان این که بحمدالله توانسته‌اند قسمت عمدهٔآثارشان را خود، به تنهایی به اتمام برسانند و منتشر کنند. من معتقدم که اگر استاد مؤلف آثاری مثل مسانید و تاریخ مشهد نبودند و فقط می‌گفتیم: استاد این صد جلد کتاب را که برای دیگران است به این صورت منتشر کرده است، همین کافی بود که ما از ایشان تجلیل کنیم.

 

یک لطف دیگر خدای متعال این است که ایشان یک محبوبیت خالص پیدا کرده‌اند والاّ ایشان چه عنوانی داشته که برای آن عنوان بخواهند بزرگداشت بگیرند. این محبوبیت و جلسهٔباشکوه با حضور استادان و دانشمندان، لطف خدا و نتیجهٔهمان زحمات استاد است.

 

دو کار عظیمی که ایشان دربارهٔمسندها و مشهد امام رضا (ع) انجام داده‌اند، از مصادیق خیلی روشن احیای امر اهل‌بیت (ع) است که ما معتقدیم امام رضا (ع) ایشان را دعا می‌کند که در آن حدیث می‌فرماید: خدا رحمتش را شامل حال این عزیز کند که امر ما را به سهم خودش و تا حدی که می‌توانست، احیا کرده است.

 

عطاردی، الگوی زندگی علمی / مصطفی دلشاد تهرانی

 

من بر اساس دیده‌ها و یافته‌های خودم هفده ویژگی شخصیت علمی جناب شیخ عزیزالله عطاردی را برمی‌شمرم با این هدف که بویژه دوستان جوان ما به یک نمونه و مدل زندگی علمی توجه کنند. به اعتقاد بنده، مجموعهٔبزرگ و عظیم آثار ایشان در بستر این ویژگی‌ها شکل گرفته است.

 

اولین ویژگی، قدرشناسی است. استاد، هم قدر خود را دانسته و هم به قدر دیگران توجه کرده است. به تعبیر امیرمؤمنان علی (ع)، عالم کسی است که قدر و مرتبهٔخود را بشناسد و استاد، نه تنها قدر خود، بلکه قدر هر کسی که به ایشان خدمتی کرده‌اند، را دانسته‌اند. فی المثل ایشان معتقدند نخستین اثرشان عبدالعظیم الحسنی، حیاته ومسنده برکاتی در زندگی ایشان داشته و لذا متمایل بودند که در جوار آن حضرت، این مراسم برگزار شود.

 

دومین ویژگی استاد گرانقدر ما، تواضع و فروتنی است. بعضی از بزرگان علمای معاصر، سال‌ها پیش دربارهٔایشان تأکید کرده بودند که: جهان نی است بنشسته در گوشه‌ای. اما این جهانی که بنشسته در گوشه‌ای است، یک سر سوزن از تواضع دور نشده است.

 

سومین ویژگی علمی استاد، والاهمتی اوست. همت والایی که دو کار سترگ را سامان داده است: مسانید که بالغ بر هفتاد جلد است و فرهنگ خراسان که حدود پنجاه جلد خواهد شد. همین دو بسنده است که بدانید چه همّت بلندی وجود داشته است.

 

چهارمین ویژگی، ادبیات انسانی و علمی استاد است. ایشان کلامی متین، انسانی و لطیف دارند حتی وقتی که سخن، نقد و مخالفت است، باز هم احترام، ادب و زیبایی کلام را رعایت می‌کنند. ضمن این که ایشان بر فارسی‌گویی و کاربرد صحیح واژه‌ها هم تأکید می‌کنند.

 

پنجم، تتبع علمی. استاد به تعبیر خودشان، از رود سند تا رود نیل و از خلیج بنگال تا خلیج فنلاند را جستجو کرده‌اند. گشتن در صدها کتابخانه و ملاحظهٔهزاران نسخهٔخطی. این الگوست.

 

آن تتبعی که ایشان به مناسبت فرهنگ خراسان در شاهنامه کردند، خود یک الگوی علمی است.

 

ششمین ویژگی، سخت‌کوشی است. پنجاه سال کار علمی و تحقیقی مداوم و تلاش‌های ایشان در دست‌یابی به بعضی مطالب، نشان دهنده این خصیصهٔایشان است.

 

هفتم، روابط انسانی. جناب عطاردی، با وجود همهٔکارهای علمی، گرفتاری‌ها، دغدغه‌ها و فشارها، روابط انسانی‌شان را کاملاً حفظ کرده‌اند.

 

الگوی علمی به دور از روابط انسانی معنا ندارد.

 

هشتم، استفاده از وقت در زندگی است. استاد به خوبی از وقتشان استفاده کردند و این نُه ترجمه حاصل وقت در سفر بوده است.

 

نهم، تمرکز بر یک حوزهٔعلمی که این خودش اسباب توفیق بوده است.

 

دهم، سادگی و بی‌پیرایگی؛ که پیامبر فرمودند: من و تقواپیشگان امّتم از تکلّف، به دور و بیزار هستیم.

 

یازدهم، جدیت و پیگیری ایشان در چاپ کتاب‌ها که شما می‌دانید به تعبیر خودشان، همهٔهفت‌خوان چاپ کتاب را به تنهایی طی کرده‌اند؛ از تحقیق، فیش‌برداری، یادداشت کردن، نگارش، دادن به حروفچین و نمونه‌خوانی تا خوان هفتم که به تعبیر ایشان کار توزیع است. یک نمونهٔعلمی بی‌نظیر.

 

دوازدهم، استقلال شخصیّتی و آزادگی ایشان که بسیار با ارزش است.

 

سیزدهم، حساسیت‌های دینی. هیچ چیز مانند خرافات، جعلیّات و بدعت‌ها ایشان را به خشم نمی‌آورد.

 

چهاردهم، استقامت و پایداری ایشان.

 

پانزدهم، شجاعت و دلیری.

 

شانزدهم، زمانه‌شناسی ایشان که از مسائل شگفت است؛ یعنی علیرغم کار علمی و غرق شدن در کتابخانه‌ها و نسخه‌های خطی، زمانهٔخود را به خوبی می‌شناسد و از مسائل دورهٔمعاصر، تحلیل دارند.

 

هفدهم، عزّتمندی ایشان.

 

اگر خداوند توفیق بدهد، در کتابی این هفده مورد را به تفصیل بحث خواهم کرد.

 

تاریخ‌های محلی / رسول جعفریان

 

در مورد تواریخ محلّی که کار معظم استاد همین فرهنگ خراسان است و ان‌شاءالله در چهل یا پنجاه جلد عرضه خواهد شد، عرض می‌کنم که اهمیت این تواریخ محلّی، صرف‌نظر از ثبت اطلاعات مربوط به تاریخ، شکل‌گیری، معماری، رجال، علما و محدثین شهرها، یک نکتهٔبسیار مهم است.

 

استفاده‌ای که ما از تواریخ محلی در کارهای تاریخ عمومی خودمان می‌کنیم این است که بر خلاف کتاب‌هایی مانند تاریخ طبری یا کامل ابن اثیر یا منتظم ابن جوزی که نگاه از پایتخت به شهرها یا نگاه از مرکز خلافت به شهرهاست، ما در تواریخ محلّی از شهرها به پایتخت نگاه می‌کنیم. در واقع این مرکزیت پایتخت را از تواریخ عمومی می‌گیریم و نشان می‌دهیم که مردمانی، علمایی، مدارسی و تمدّنی هم هست که متعلق به شهرها و بخش‌ها است و با این نگاه، آن نگاه مرکزگرایی را به چالش می‌کشیم.

 

در این زمینه، سهم شیعه اندک است به این دلیل که شهرهایی که در اختیارش بوده اندک بوده است. طبعاً افرادی که تاریخ محلی می‌نویسند، دلشان می‌خواهد شهر و شخصیت‌هایی که محبوبشان است، به خوبی ستایش کنند و شیعه‌ها چون اقلیت بودند و شهرشان از نظر مذهبی تأیید شده نبود، کمتر تمایل داشتند که تاریخ این شهر را بنویسند. امّا آن جایی هم که وارد شدند، واقعاً و انصافاً خوب وارد شدند. ما چند تاریخ محلی خوب راجع به شهر ری داشتیم که مع الاسف از بین رفته و چند تاریخ محلی راجع به قم داشتیم که فقط یک نمونه از آن باقی مانده است و به اعتراف تمام کسانی که به تواریخ محلی توجه دارند، تاریخ قم قرن چهارم هجری یکی از بهترین و بی‌نظیرترین تاریخ‌های محلی است و بعدها به فارسی ترجمه شده و مع‌الاسف شاید پانزده بخش آن هم مفقود شده و همین پنج بخش باقی مانده نشان می‌دهد که تاریخ این شهر چقدر دقیق و ظریف نوشته شده که اخیراً هم چاپ خوبی از آن شده است گرچه مشکلاتی به لحاظ فهرست‌نویسی داشته است.

 

دربارهٔشهر ری تاریخ ابو سعداوی را داشتیم که با تأسف از بین رفته و فقط بخش‌هایی از آن بر جا مانده است. تاریخ ری منتجب الدین را داشتیم که فقط بخش‌هایی از آن مانده است.

 

این انقطاع فرهنگی بعد از مغول، تواریخ محلی ما را در بخش شرقی و تمدن ما را در بخش شرقی تمدن اسلامی از بین برده است؛ ولی شاید یکی از بی‌نظیرترین تاریخ‌های محلی، به یک شخصیت شیعی مربوط می‌شود که از او کمتر نامی هست: محمد بن بحر رُهنی که از رهینه کرمان است. نام او را میان روات حدیث و مؤلفین شیعه، حوالی سیصد هجری داریم. کتابی به نام نحل العرب داشته که در اختیار یاقوت هم بوده است. وی با یک بینش بسیار عالمانه، بویژه شهرهای بخش شرقی را ثبت کرده و آن چه در ذهن محمد بن بحر رهنی بوده، این بوده است که بخصوص دربارهٔمهاجرت عرب‌ها به شهرهای ایران بسیار توجه کند.

 

در هر شهری، قبایلی که ساکن شده بودند را یک به یک مورد بررسی قرار می‌دهد و به دلیل این که یک شیعهٔامامی خالص بوده است، همیشه دنبال این بوده که نشان دهد کدام یک از قبایل عرب در کدام یک از شهرها مستقر شده‌اند و مذهب آن‌ها چه بوده است. شاید بیست مذهب در معجم البلدان از این محمد بن بحر رهنی است. به هر حال کار ارزشمندی بوده که مفقود شده است.

 

ما یک تاریخ محلی دیگر هم داشتیم که از آنِ احمد بن محمد بن خالد بلخی است که مورد استفادهٔمؤلّف تاریخ قم بوده است ولی تقریباً از قرن چهارم هجری به بعد، متأسفانه اثری از آن نمانده است. این سنّت، با تأسّف، استمرار پیدا نکرد و حتی در دورهٔصفویه هم نوشتن تاریخ محلی چندان مورد توجه نبود. ما نسبت به بعضی از شهرها تواریخی داریم ولی در بسیاری از شهرها، اطلاعات ما اندک است و فقط به کتابی منحصر است که مثلاً کسی در قرن هشت یا نه یا یازده نوشته و یک مرتبه دویست سال اطلاعات ما از بین می‌رود تا کسی در قرن سیزده یا چهارده هجری، کتابی از یک بخش بنویسد.

 

ما امروز در واقع شخصیتی را تکریم می‌کنیم که نیمی از عمر پژوهشی خود را برای زادگاهش، جایی که به آن عشق می‌ورزیده، خراسان، صرف کرده و فرهنگ خراسان را نوشته است و این سنت تاریخ محلی را حفظ کرده است.

 

هیچ‌کس انتظار ندارد که ایشان همهٔاطلاعات را ثبت کرده باشند و تمام معارف خراسان در این کتاب منعکس شده باشد. ایشان به قدر وسع و تلاش خود و با روش‌هایی که از محققین قدیم برگرفته است؛ تاریخ خراسان را نگاشته است.

 

ما واقعاً از استاد سپاس‌گزاریم که با تلاش‌های کتابی و کتاب‌خانه‌ای و میدانی خودشان، چنین مجموعهٔعظیمی را فراهم آورده‌اند و امیدواریم که بقیهٔاجزای آن نیز با حمایت‌هایی که صورت می‌گیرد ان‌شاءالله هر چه زودتر چاپ شود.

 

تاج العروس؛ فرهنگ‌نامه‌ای سترگ / محمدعلی مهدوی‌راد

 

خدای را سپاسگزارم که در این مجلس فاخر و عالمانه این توفیق را می‌یابم که اندکی از موضوعی که استاد عالیقدر، محقق بسیار دان و متفکر جلیل‌القدر دیار ما حضرت آقای عطاردی دربارهٔآن کاری کرده‌اند، سخنی بگویم.

 

عشق به عالمان، متفکران، فرهیختگان و نیکواندیشان، برای همه یک علقه است. عشق به عالمان، از دوران پُرکاری طلبگی من در مجموعهٔزندگی‌ام سایه افکنده است و در کتابخانهٔشخصی من پرحجم‌ترین بخش شرح حال‌هاست. عشق می‌ورزم که بخوانم، فکر کنم، بیندیشم که آن‌هایی که کار علمی می‌کردند و میراث مکتوب را رقم می‌زدند و به اصطلاح، در کتاب بلند می‌شدند و بر کتاب می‌خفتند و با او زندگی می‌کردند، چه می‌کردند؟ خوب این عشق به این استاد بزرگوار به قول بیهقی از لونی دیگر است.

 

این محفل، محفل یاد انسان‌های فرهیخته و بزرگ است و لذا یاد کردن از انسان‌های بزرگ شایسته است.

 

خدا رحمت کند مرد تحقیق، ایثار و کرامت را: مرحوم حاج سید عبدالحسین امینی (رضوان الله تعالی علیه). حضرت آقای عطاردی یک روز به من فرمودند که من به کتابخانهٔامیرالمؤمنین رفتم. دیدم کتاب تاج العروس جلوی ایشان (حاج سید عبدالحسین امینی) باز بود. یک نگاهی به من کردند، گفتند: عطاردی، این کتاب دریایی از اطلاعات است؛ رجال، فقه الحدیث، غریب الحدیث، جای‌ها، مکان‌ها، شخصیت‌ها. ولی کسی نمی‌داند چه خبر است؛ چون فهرست ندارد. شما بیایید فوائد این کتاب را استخراج کنید و کتاب بسازید.

 

استاد عطاردی می‌گویند من پول نداشتم کتاب را بخرم، از یک بزرگوار، جلد به جلد قرض می‌کردم و بعد فیش می‌کردم که نتیجهٔآن شده: غریب الحدیث در تاج العروس، رجال در تاج العروس، جای‌ها و مکان‌ها در تاج العروس و معربات در تاج العروس.

 

تاج العروس واقعاً کتاب عجیبی است. ما ده‌ها بار در کرانهٔاین کتاب گام برداشته‌ایم، مراجعه کرده و لغتی را از آن نقل کرده‌ایم؛ ولی اگر داخل این کتاب شوید، آن وقت می‌بینید یک دنیا با این گام زدن بر کرانهٔدریا فرق می‌کند.

 

تاج العروس واقعاً یک دایرة المعارف است. حالا من نوشته‌ام فرهنگ‌نامهٔسترگ، ولی یک دایرة المعارف سترگ است. استاد عزیز ما تلاش کرده‌اند، بخش غریب‌الحدیث، رجال و معربات آن را استخراج کرده و به صورت کتاب درآورده‌اند.

 

خداوند به این استاد عزیز طول عمر با سلامت عنایت فرماید و تدوین آثار بعدی ایشان نیز هموار گردد.

 

تمدن خراسان بزرگ / احمد جلالی

 

من به یکی از وجوه خدمات و معنی کارهای استاد عطاردی اشاره‌ای می‌کنم. کار بزرگ ایشان به خصوص در باب تاریخ خراسان، فقط یک اثر علمی که مورد علاقهٔکسانی که به تاریخ و میراث تشیّع، میراث تمدن اسلامی و میراث تمدن ایرانی علاقه‌مند باشند نیست. وجه دیگری که شاید کمتر به آن توجه شده باشد، تأثیر این کارها در حفظ امنیت ملی و امنیت استراتژیک ماست؛ یعنی معنای سیاسی این کارهای فرهنگی.

 

در جهان امروز، هویت‌های فرهنگی در خیمهٔیک پهنهٔجغرافیایی، ماندگار می‌شوند و آن پهنهٔجغرافیایی از رسمیت دادن به آن هویت فرهنگی و جمعی حکایت می‌کند و وقتی یک اجماع جهانی در باب تعلّق و انسجام یک مجموعهٔفرهنگی به وجود می‌آید، سپری استراتژیک ایجاد می‌کند که به سادگی نمی‌توان آن را در هم شکست و پایه‌های مردمی آن را متزلزل کرد.

 

کار استاد عطاردی، کاری در این جهت است؛ یعنی همبستگی و وحدت معنوی فرهنگ خراسان بزرگ و وحدت آن جغرافیا با آن تاریخ و با آن فرهنگ.

 

در سال‌های اخیر رقابت عجیبی میان کشورهای دنیا در استفاده از ابزارهای بین‌المللی برای حفظ و ثبت میراث فرهنگی و معنوی به وجود آمده است. دلیل آن هم فقط توریسم نیست؛ بلکه منافع ملی کشورها مدنظر است.

 

امروز تاریخ و تمدنی به نام تاریخ و تمدن خراسان بزرگ، همچنان جزء مرزهای کنونی ایران است و مرکزیت حضرت رضا (ع) باعث شده است که توجه فرهنگی و عمومی، نه فقط در شیعیان که در همهٔاهالی خراسان بزرگ، از بالای ازبکستان و تاجیکستان و افغانستان و دمشق و هند به این مرکزیت وجود داشته باشد.

 

مرکزیت زبان فارسی که به نام خراسان در تاریخ ما شکل گرفت از عوامل حائز اهمیت و منفعت برای ایران بخصوص برای امنیت شرقی کشور است. می‌دانید که خراسان پایگاه مقاومت فرهنگی پس از آمدن اسلام به ایران در مقابل کسانی بود که می‌خواستند اسلامیّت را با عروبت اشتباه بگیرند و به جای تعصّب مدنی، تعصّب عربی را غالب کنند. خراسان، گام بزرگی در بهتر شنیدن صدای اسلام در آغاز قرون اولیهٔاسلامی برداشت و زبان فارسی به عنوان حامل بخش مهمی از معارف معنوی ما شکل گرفت؛ زیرا زبان فارسی به نام خراسان است و مجموعهٔتاریخ و تمدن ما یا ایران فرهنگی ما، در خراسان بزرگ شکل گرفته است.

 

بنابراین توجه به میراث زبان فارسی از فردوسی گرفته تا مولوی و رودکی و بقیهٔبزرگان و نیز وجود قطب معنوی امام رضا (ع) در مشهد برای ما سرمایه هستند.

 

مشهد یک قبلهٔفرهنگی است و این، توأم با تاریخ بزرگی از ادب، علم و معنویت است. مجموعه کارهایی از قبیل کار بزرگ استاد عطاردی ریشه‌های این توجه و قبله بودن را سامان داده است و برای ما به یادگار خواهد گذاشت.

 

اثر ایشان بر صحیفهٔهستی رقم تاریخ را زده و جای شکر و شکایت‌های بسیار از تاریخ را برای نسل‌های آیندهٔما گذاشته است.

 

نیم‌نگاهی به مسانید اهل‌بیت (ع) / محمدکاظم رحمان‌ستایش

 

به پاسداشت خدمت بزرگی که استاد عطاردی به حوزهٔحدیث داشتند، بنده مطالعه‌ای در یکی از آثار مورد علاقهٔایشان داشتم که به اجمال آن را خدمتتان معرفی می‌کنم.

 

یکی از کارهایی که ایشان به صورت تفصیلی به عهده داشتند، مسندنویسی برای اهل‌بیت بوده است. مطلب اول این است که اصولاً مسند چیست؟

 

در تاریخ حدیث اهل سنت و شیعه، دو روش تألیف و تدوین کتب حدیثی وجود داشته است: روش اول، مسندنویسی بوده که به لحاظ تاریخی هم مقدم است. در این روش به جای این که روایات بر اساس موضوع تدوین شود، بر اساس راوی و قائل حدیث دسته‌بندی می‌شود.

 

روش دوم، تبویب موضوعی بوده که در آن، موضوعات، عنوان قرار می‌گرفتند و احادیث از لسان اهل‌بیت (ع) در ذیل آن موضوع تدوین می‌شدند.

 

مسندنگاری، تاریخی بس دراز دارد اما در طول تاریخ به جهت سهولت استفاده از کتاب‌های تبویب شدهٔموضوعی، کمی مورد کم‌عنایتی قرار گرفت تا این که در عصر حاضر، استاد عطاردی به صورت جامع و کامل، بنا بر این گذاشتند که مسند همهٔائمهٔاطهار (ع) و همچنین مسند حضرت فاطمه زهرا (س) را تدوین کنند.

 

ایشان از ۲۷ سال پیش تاکنون مشغول کار تدوین و ارائهٔمسندها هستند. شروع کار با مسند امام رضا (ع) بوده و تاکنون مسند یازده معصوم را ارائه کرده‌اند. مسند امیرالمؤمنین (ع) و مسند حضرت مهدی (ع) هنوز باقی مانده و این بخش، قطعاً احادیث و مجلدات بسیاری زیادی را به خود اختصاص خواهد داد.

 

مجموعهٔمسانید اهل بیت تاکنون ۴۳ جلد است که ۶۱ هزار حدیث را در خود جای داده است. در هر یک از مسندهای مربوط به ائمه و اهل‌بیت (ع) سه بخش وجود دارد:

 

بخش اول، احادیثی که مربوط به زندگی و شخصیت آن معصوم است.

 

بخش دوم، احادیثی که آن معصوم در موضوعات مختلف بیان کرده‌اند.

 

بخش سوم، راویانی که به صورت مستقیم از آن معصوم نقل حدیث کرده‌اند.

 

با توجه به این آشنایی اجمالی با مجموعهٔمسانید اهل‌بیت (ع)، فوائد و کاربردهای مسندنویسی را مختصراً برمی‌شمارم تا ارزش و کارایی این طرح بزرگ و پروژهٔعظیم روشن شود.

 

هفت اثر و فایدهٔمهم مسندنگاری این موارد است:

 

اولین نکته این که شرایط و خصوصیات دوران زندگی هر امام که بر اساس آن، احیاناً گفته‌ها و کردارها و تأییدهای خاصی داشته‌اند، با مطالعهٔمجموعهٔروایات و آن چه منقولات مربوط به یک امام است به دست می‌آید. قطعاً شرایط زندگی در دوران امام علی (ع) با شرایطی که امام صادق (ع) در آن زندگی می‌کردند و با شرایط امام حسن عسگری (ع) کاملاً متفاوت است. شناخت مراد احادیث وابسته است به این که کلمات این ائمه را در فضا و شرایط خودش درک کنیم.

 

دوم، جریان‌شناسی اندیشه‌های معاصر ائمه (ع) در هر عصر است. شناخت مسائل و اندیشه‌هایی که در طول سه قرن حضور ائمه (ع) در جامعهٔمسلمین پیش آمده که در هر زمان نیاز به برخورد مناسب با آن‌ها بوده است، از این مسندها قابل دسترسی است.

 

سوم، شناخت نقل به معناها. شناخت واقعیت مسئله از روایات و گفته‌های مختلفی که از امام نقل شده، می‌تواند حاصل این مسندها باشد.

 

چهارم، شناخت تقطیع احادیث و در واقع، پاره پاره شدن احادیث که بر اساس تبویب موضوعی یک ضرورت بود، یک حاصل دیگر است.

 

پنجم، تاریخ‌گذاری احادیث و شناخت نقد یا تبیین حدیثی نسبت به حدیث دیگر یا انواع استفاده‌های دیگر که بر مسند مترتب است.

 

ششم، امکان تدوین تاریخ اهل‌بیت (ع) بر اساس احادیث و نه بر اساس گفته‌های مورخین که احیاناً با تساهل نیز همراه بوده است.

 

هفتم، امکان تدوین رجال جدیدی که می‌خواهد راویان واقعی احادیث را معرفی کند. در مقایسهٔراویان اهل‌بیت (ع) که استاد عطاردی استخراج کردند با رجال طوسی، تعداد بسیاری از راویان وجود دارند که در کتب رجالی ما نیستند و شناختشان بر اساس مسند به راحتی امکان‌پذیر است.

 

 

 

گفت‌وگو با حجت السلام والمسلمین نور اللهیان: استاد عزیزالله عطاردی، افتخار خراسان

 

مقدمه: دو ساعتی را با حجت الاسلام محمدرضا نوراللهیان که یکی از دوستان نزدیک استاد عطاردی است به گفت‌وگو نشسته‌ایم اما می‌دانیم آنچه شنیده‌ایم تنها گوشه‌ای کوچک از شخصیت بزرگ ایشان است؛ شخصیتی که نه تنها در باب تحقیق، سفر، تألیف و ترجمه کارهای بزرگی کرده است بلکه در اخلاق و رفتار هم، انسانی فرهیخته و بزرگوار است. به نحوی که همین دوست دیرینه استاد می‌گوید: حجت الاسلام عطاردی، نه تنها فردی ساده‌زیست و متواضع است، بلکه پدر و همسری نمونه نیز می‌باشد و دیدارهایی هم که با دوستان دارد از بار علمی برخوردار است.

 

و اما نمی‌توانم در همین ابتدا این نکته را نگویم که استاد عطاردی، طی بیشتر از نیم‌قرن فعالیت علمی، بیش از ۷۰ عنوان کتاب را به جامعه علمی تقدیم کرده و حدود ۳۰ جلد دیگر را نیز آماده چاپ دارد و سرانجام این که «مسا» ائمه و دایرة المعارف خراسان که نتیجه چهل سال تلاش استاد در جهت جمع‌آوری اسناد و مدارک علمی منطقه تاریخی خراسان از متون قدیمه هزار سال پیش این منطقه است از قابل توجه‌ترین تلاش‌های حجت الاسلام عطاردی طی سال‌های زندگی علمی ایشان است.

 

– از زندگی استاد عطاردی بگویید و اینکه ایشان در چه خانواده و شرایطی بزرگ شدند.

 

استاد شیخ عزیز الله عطاردی، در پنجم آذر سال ۱۳۰۷ در روستای بگلر از توابع شهرستان قوچان در خانواده‌ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشودند. پدر و جد خانواده وی از عشیره بزرگ حمزوی و یا به اصطلاح محلی «حمزه کانلو» بودند که از زمان صفویه در خبوشان یا همان قوچان امروز، رادکان و چناران زندگی می‌کردند. ایشان اصالتاً کرد کرمانج هستند که این طایفه در منطقه خراسان سابقه‌ای چند صد ساله دارد.

 

عزیز الله آموختن قرآن را از پنج‌سالگی آغاز می‌کند و از همان ابتدا نیز به شاهنامه فردوسی و تاریخ خراسان علاقه‌مند می‌شود به نحوی که پدرش در یکی از مسافرت‌هایش برای او کتاب‌هایی چون: قرآن با ترجمه و چاپ سنگی، معراج السعادة مرحوم نراقی، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، ناسخ التواریخ سپهر و کتابی در مناقب و مراثی اهل بیت را به ارمغان می‌آورد. در چهارده‌سالگی کتاب جامع المقدمات را که کلید ورود به ادبیات عرب است می‌آموزد و در ۱۸ سالگی برای آموختن علم حوزوی با اذن پدر در مدرسه عوضیه حوزه علمیه قوچان ساکن می‌شود. از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۱ به تهران می‌آیند و در سال ۱۳۴۳ عازم نجف می‌شوند. در این زمان اتفاق مهمی در زندگی ایشان رخ می‌دهد و توجه شخصیت‌های بزرگی چون علامه امینی و شیخ آغابزرگ تهرانی را جلب می‌کنند. دو سال شاگردی آن‌ها را می‌کنند و در همین سال‌ها با خانواده‌ای قزوینی آشنا می‌شوند و با فاطمه رجایی ازدواج می‌کنند.

 

سفرهای استاد از چه زمانی و با چه انگیزه‌ای آغاز شد؟

 

به گفته استاد، زمانی که فکر تألیف کتاب فرهنگ خراسان برای ایشان به وجود می‌آید تصمیم به انجام تحقیقی جامع می‌گیرند. ایشان خودشان می‌گویند در این موقع متوجه شدم که باید بار سفر ببندم و از کتابخانه‌های داخل و خارج دیدن کنم و منابع و مآخذ جدید را به دست بیاورم. به همین دلیل هم از کتابخانه‌های مختلف ایران دیدن کردم و در مراکز فرهنگی قم، مشهد، اصفهان، شیراز، یزد، همدان و تبریز به مطالعه پرداخته و با رجال و محققان و دانشمندان این شهرها آشنا شدم. پس از آن هم تصمیم گرفتم به خارج از کشور سفر کنم و نخستین سفرم نیز حرمین شریفین، مکه و مدینه بود.

 

استاد در سال ۴۴ به حجاز عازم می‌شوند و مدتی را در کتابخانه‌های مکه و مدینه به مطالعه می‌پردازند. بعد از مراجعه از این اماکن نیز، در زمستان ۱۳۴۵ به هندوستان می‌روند و پس از آن از پاکستان و افغانستان و کتابخانه‌های این کشورها استفاده می‌کنند و در سال ۱۳۴۸ نیز بار دیگر به هندوستان و پاکستان عازم می‌شوند و مطالعات خود را دنبال می‌کنند. در سال ۱۳۵۳ نیز ایشان بعد از انجام مناسک حج، از کشورهای یمن، مصر، سوریه و لبنان دیدن می‌کنند و پس از بررسی کتابخانه‌های آنجا در سال ۱۳۵۴ عازم اروپا می‌شوند. به کشورهای انگلستان، فرانسه، بلژیک، آلمان و استانبول می‌روند و از کتابخانه‌های آن‌ها استفاده می‌کنند. سال ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ هم با سفر به هندوستان کارهای فرهنگی خود را مجدداً دنبال می‌کنند.

 

استاد همچنین در مرداد ۱۳۶۶ به روسیه سفر می‌کنند و از کتابخانه‌های مسکو و پترزبورگ و آثار تاریخی آنجا بازدید می‌کنند و با دانشمندان و محققان این کشورها آشنا می‌شوند و از نسخ خطی موجود در این کشور بهره می‌برند.

 

آثار استاد در چند بخش قابل تقسیم‌بندی است و مهم‌ترین آثاری که ارائه کرده‌اند کدام ها هستند؟

 

استاد عطاردی، در هشت زمینه تحقیق، تألیف و ترجمه ارائه داده‌اند. تاریخ تمدن خراسان بزرگ از جمله کارهای ایشان است اما مهم‌تر از آن، مستندات ائمه است که در این مجموعه، تمامی گفتار، مکاتبات و پاسخ‌هایی که ائمه به سؤالات داده‌اند و هرچه که مربوط به امامان است درج شده است. استاد تمام این مستندات را از لا به لای کتب و نسخ خطی در کتابخانه‌های داخلی مانند کتابخانه آستان قدس، کتابخانه ملک و یا کتابخانه‌های هند، مصر، مدینه، ایتالیا، لندن، ازبکستان، پاکستان و سوریه گردآوری کرده‌اند.

 

آنچه گفتید نشان می‌دهد که استاد در کار پژوهش خود سبک زنده و منحصر به فردی داشتند.

 

البته ایشان ۸۰ سال سن داشتند. اما ناگفته نماند که در بین ما حوزویان و طلاب و علمای دین این شیوه کار معمول نبوده است؛ به ویژه در پرداختن به تاریخ چون معمولاً ما در احکام، اخلاق و در حوزه عقاید، کلام، فلسفه و حدیث کار می‌کنیم ولی کتاب تاریخ خراسان استاد که ۵۴ جلد خواهد بود و ۸ جلد آن چاپ شده است، بقیه منتظر کاغذ هستند و کار فیش برداری و تنظیم آن انجام شده است. استاد از سال ۴۳ مسافرت‌های زیادی برای تدوین این کتاب آغاز کرده‌ بودند. می‌دانید که منظور از خراسان امروز، بجنورد، سرخس و درگز، کنار مرز عشق آباد تا نهبندان، بیرجند، طبس و فردوس است، اما استاد عطاردی بر اساس تحقیقاتی که از متون کهن انجام داده‌ بودند، شواهد فراوانی برای این موضوع ارائه کردند و معتقد بودند که از ده نمک گرمسار تا دره فرغانه، رود جیحون و سیحون، سمرقند، بخارا و مرو، بلخ، هرات، قندهار، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و تمام این مناطق که خراسان بزرگ بوده است، با فرآیند و متد زیبا و سنجیده بررسی کرده‌ بودند. و همان گونه که شما گفتید روش ایشان هم متن‌گرایی در تاریخ نبود. ایشان ابتدا هر آنچه را که در کتب بوده است فیش‌برداری کرده‌ بودند و سپس خود به میدان رفته و از نزدیک درباره آن تحقیق کرده‌ بودند.

 

استادعطاردی وجب به وجب خراسان بزرگ، یعنی قلمرو کار پژوهشی خود را زیر پا گذاشته‌ بودند و باز به همین منظور در زمان برژنف و سپس در دوره گورباچف به اتحاد جماهیر شوروی سابق سفر کردند تا خراسان را لااقل در مقام تحقیق و تئوریک از چنگ اتحاد جماهیر و روس‌ها نجات بدهند.

 

آیا در باب تحقیقات تاریخی، اثری مشابه و به این اندازه کامل وجود دارد؟

 

البته آیت الله شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران مطالبی را نگاشته‌اند که این موضوع در ۴۰ سال پیش اقدام مناسبی بود حتی ایشان نیز دراین کتاب به صورت نقل قول مستقیم گوشه‌ای از پژوهش‌های استاد عطاردی را درباره سابقه خدمات ایرانیان تحت این عنوان که «خدمات ایرانیان به اسلام از کی شروع شد» درج کرده‌اند.

 

ضمن اینکه تاریخ‌نگاران دیگری نیز در این زمینه قلم زده‌اند از جمله در کتاب‌هایی چون منتخب التواریخ و ناسخ التواریخ، اما عطاردی این راه را نرفته است. او هزارها سند که در حال گم شدن بوده است و یا دولت‌ها درصدد نابود کردن آن‌ها بوده‌اند و هزارها سنگ‌نوشته و هزارها کاشی‌کاری و اسناد تاریخی کتابخانه‌های بزرگ لنینگراد، مسکو و تاشکند را گرفته است و یا کتاب‌هایی را میکروفیلم کرده است و با دوربینی که بر روی شانه داشته است از آنها عکس تهیه کرده و برای مجموعه بزرگ دایرةالمعارف از آن‌ها استفاده نموده است به نحوی که گمان نمی‌کنم کسی باشد که بخواهد خراسان بزرگ را بشناسد و از این مجموعه عظیم بی‌نیاز باشد.

 

این توجه، به نحوی است که در جریان برگزاری همایش بزرگداشت این استاد بزرگ، یونسکو نیز برخورد مثبتی داشت ضمن اینکه نماینده‌ای از یونسکو نیز در این اجلاس سخنرانی خواهد کرد. اما آنچه برای آن‌ها مهم است این است که در مجموعه تمدن بشری، تمدن شرق تمدنی والا و بدون هیچ گونه مبالغه‌ای است، تمدنی است که ۹-۸ قرن ریشه دارد و خراسان با توجه به تعریفی که استاد داشتند تعیین این مجموعه است. به خصوص آنکه استاد، محققی با متد میدانی و آکادمیک و سنجیده بودند و همواره در کشورهای دیگر نیز چنین فعالیت‌هایی داشتند.

 

به عنوان نمونه ایشان تعریف می‌کنند که در دیداری که در سال ۳۷ با آیت الله خامنه ای داشتند، ایشان به واسطه تمام این تلاش‌ها و با بیان این که شما خرج هم دارید، مبلغ دو هزار تومان به ایشان کمک می‌کنند و یا می‌گویند که یک بار هم ایشان من را در هند دیدند، و من گفتم که الآن یک ماه است که با همسرم در اینجا نسخه‌های خطی که موضوع مورد بررسی است را مورد مطالعه قرار می‌دهم. و یا مهندس میرحسین موسوی استاد را در سفری در هند می‌بیند استاد می‌گوید ما در هند به همراه همسرم کار می‌کردیم. علاوه بر این که همسر استاد نیز از خانواده بزرگی هستند و می‌گویند که همسرم شش هزار صفحه از آغاز زندگی را برای من تایپ کرده‌اند.

 

– آنچه که از استاد وجود دارد، نشان از توجه استاد به خراسان نه تنها به عنوان یک فرهنگ است بلکه ایشان خراسان را یک فرهنگ می‌دانند، از این زاویه نگاه علامه به موضوع خراسان چگونه بوده است

 

اتفاقاً” نام یکی از کتاب‌های استاد، فرهنگ خراسان است ضمن این که ایشان بنیادی را هم تأسیس کردند به نام بنیاد فرهنگی خراسان. به هر حال اگر شما خراسان را از پیکره امروز چرخ جهان یا از ایران جدا کنید، مطمئناً” نکته زیادی باقی نمی‌ماند. چرا که بسیاری از رجال ایرانی چون ابن سینا- ابونصر فارابی و بسیاری از شخصیت‌های بزرگ ایران همه خراسانی بوده‌اند. نظر استاد حتی در مورد جابر ابن حیان که شیمیدان بزرگ دنیا است، این است که ایشان طوسی و خراسانی است. استاد می‌فرمایند درباره ایشان نوشته‌اند طرطوس در حالی که طرطوس در منطقه ای در حاشیه مدیترانه است.

 

ایشان درخصوص رجال طوس هم تحقیقات بسیاری کرده‌ بودند –از جمله خواجه نصیرطوسی، خواجه نظام الملک –مرحوم شیخ طوسی. استاد پای هر یک از این رجال توقف کرده است. ایشان ۹۰ صفحه راجع به فردوسی حرف‌های جدید زده است. راجع به شعر فردوسی و در مورد هنر و شعر فردوسی و در جهت اتقان و استحکام ادب فارسی تحقیق کرده است.

 

حتی استاد می‌فرمودند می‌خواهم به اسپانیا بروم و معتقد بودند که در اسپانیا منطقه‌ای به نام طوسه وجود دارد و به نظر می‌رسد جنگجویان خراسان که به اسپانیا رفته‌اند و در اسپانیا آثار زیادی درباره آن‌ها هست، بی ارتباط با نام گرفتن این منطقه به طوسه نیست. این جنگجویان در زمان فتح تنگه جبل الطارق، در جبهه طارق بوده‌اند.

 

/پایان/

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20543

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب