پنجشنبه, 1 آذر , 1403 برابر با Thursday, 21 November , 2024
جستجو
قم در زمان صفوی

چکیده

این تحقیق می‌کوشد شهر قم را با توجه به گزارش سیاحان اروپایی عصر صفویه و از دریچه‌ی نگاه آنان معرفی کند. بر این اساس، دستاورد خویش را با روش توصیفی ـ تحلیلی در عناوین فرعی جغرافیای ریاضی، جغرافیای طبیعی، جغرافیای سیاسی ـ اداری، جغرافیای تاریخی، جغرافیای انسانی، جغرافیای اقتصادی و جغرافیای فرهنگی قم ارائه می‌کند. بنابر گزارش سیاحان اروپایی، قم در ارتفاع 1064 متری از سطح دریا، در جلگه‏ی وسیعی، مجاور رودخانه واقع شده است. این شهر در زمان‌های قدیم شهری از ایالت «مدیا» محسوب می‌شده و دوبار دست‌خوش ویرانی کامل شده است، اما از زمانی که شاه صفی اول (حک: ۱۰۳۸ـ1052ق) در آن دفن شده، رونق و آبادانی دوچندان یافته است. شهر قم بعد از شاه صفی، تبعیدگاه درباریان صفوی بود و طرح کلی آن در اواخر دوره‏ی صفویه به شکل مربع مستطیلی بود که از سوی شرق به سمت غرب گسترده شده بود و بیش از 444 مقبره‏ی منسوب به امام‌زادگان در حوالی آن وجود داشت. اقتصاد شهر قم متکی به کشاورزی و درآمد حاصل از سیاحت و زیارت بود و حرفه‏های مانند سفال‌گری، قالی‏بافی، جوشن‏سازی، چرم‌سازی، صابون‏سازی، شمشیرسازی در آن رواج داشت.

مقدمه

شهر قم در دوران حکومت صفویه گذرگاه کاروان‌هایی بود که به‌منظور سیاحت یا مأموریت‏های سیاسی از اروپا به ایران می‏آمدند و برای رسیدن به پایتخت صفویان به‏ویژه اصفهان از قم می‏گذشتند. کمتر کاروانی بود که از راه خاکی شمال و شمال غرب وارد ایران شود و از این شهر نگذرد؛ به‏ویژه در دوره‏ی دوم حکومت صفویان. از سویی، بنای بارگاه حضرت معصومهB و سپس، خاک‌سپاری برخی از پادشاهان صفوی در جوار مزار آن حضرتB، شهر قم را جلوه‏ای دوچندان می‏داد و توجه سیاحان اروپایی را برمی‏انگیخت. ثبت اطلاعات مهم و ارزش‌مند جغرافیایی، تاریخی و اجتماعی این شهر در سفرنامه‏های اروپایی حاصل این توجه است.

گزارش‏های ثبت‏شده در سفرنامه‏های سیاحان اروپایی، داده‌هایی مهم و کم‏بدیلند که در دیگر منابع تاریخ صفوی بسیار کم یافت می‏شوند. از سوی دیگر، تحقیق مستقلی که بر اساس این گزارش‏ها به توصیف شهر قم در دوره‏ی صفویه بپردازد، بدست نیامد. معدود نگاشته‏های غیرمستقلی هم که درباره‏ی قم در سفرنامه‏های عصر صفوی، نگارش یافته‏اند، به‏طور عمده، نقل قول‏های مستقیمی‏اند که تصویری نامتوازن از این شهر ارائه می‏دهند. بر این اساس، نگاشته‏ی حاضر به نگارش درمی‏آید و می‌کوشد با تکیه بر داده‏های تاریخی سفرنامه‌های سیاحان اروپایی عصر صفوی تصویر به نسبت روشنی از شهر قم در این قلمرو زمانی بازسازی و ارائه کند. بدین منظور، به سفرنامه‏های اروپایی ترجمه شده به زبان فارسی بسنده کرده و اطلاعات خویش را زیر عناوین جغرافیای ریاضی، طبیعی، سیاسی- اداری، تاریخی، انسانی، اقتصادی و فرهنگی قم ارائه می‌دهد.

1. جغرافیای ریاضی قم

بنابر محاسبه‌ی فیگوئروآ، شهر قم به لحاظ جغرافیایی در 34 درجه و چهار دقیقه از خط استوا قرار گرفته است(فیگوئروا،250) و کارِری– جهانگرد ایتالیایی- عرض جغرافیایی قم را 35 درجه و طول جغرافیایی آن را 69 درجه می‌داند؛(کارری،53) اما به باور شاردن، عرض جغرافیایی قم 34 درجه و 30 دقیقه و طول جغرافیایی آن 85 درجه و 48 دقیقه می‌باشد.(شاردن،3/ 78) این شهر در ارتفاع 1064 متری از سطح دریا قرار دارد(گرس،196) و محیطش در زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی(1077-11059.ق.) حدود هفده کیلومتر بوده است.(کارری،53)

2. جغرافیای طبیعی قم

قم براساس سفرنامه‏های سیاحان اروپایی عصر صفویه در جلگه(تاورنیه،81؛ دولیه دلند،17) و دشتی وسیع،(شاردن، 3/60) در مجاورت رودخانه،(دولیه دلند، 17) و در طول آن، در مقابل کوه بلندی که در عصر صفوی نیم ساعت راه با آن فاصله داشت، بنا شده بود.(شاردن،3/60-61) در ایام تابستان آب نهری که از شهر می‌گذشت بسیار کم می‌شد؛ اما در اوایل بهار، آب‏شدن برف‌ها و سرازیرگشتن آب‌های کوهستانی اطراف، همین نهر را به طغیان وا می‏داشت؛(شاردن،3/78) به‏طوری که در دوره صفویه دو نوبت طغیان کرد: طغیان نخست در دوران شاه صفی اول(حک1038-1052ه.ق.)، در سال 1044ه.ق./ 1634م. و طغیان دوم در دوران حکومت شاه سلیمان صفوی(حک1077-11059.ق.) بود.(شاردن،3/80) بستر نهر مذکور که رودخانه قم خوانده می‌شد، بنابر تخمین شاردن به پهنای «سن پاریس» بود و مجرای نهر در نتیجه‌ی اضافه‏شدن مجاری جبال اطراف پر می‏شد و به سوی شهر می‏آمد و اسم حقیقی آن جویبادگان (Joubadgan ) بود (شاردن/3/78). فیگوئروآ که در سال 1027ه.ق./ 1618م. آن را دیده است می‌نویسد:

«این رودخانه خشک بود، اما آن‏گونه که از پهنا و عمق بسترش حدس زده می‌شد در فصل باران یا فصل بهار و هنگام ذوب شدن برف‌ها آب زیادی در آن جاری می‌شد.».(فیگوئروا، 253)

به گزارش اولئاریوس، شهر قم در جلگه‏ی هموار و مسطحی واقع است که ارتفاعات الوند از فاصله‏ی بسیار دور، در مشرقش دیده می‌شود؛ دو رودخانه نیز در نزدیکی‏اش وجود دارند که به یکدیگر پیوسته و از وسط شهر می‌گذرند.(اولئاریوس، 2/ 527)

هوای قم بسیار گرم و گرمایش همیشه آزاردهنده بوده است، به‏اندازه‏ای که «در تابستان، مردم جِزغاله می‌شوند؛ به‏طوری که در سرتاسر ایران منطقه به این گرمی وجود ندارد.»(شاردن،3/78) با این حال در قم برنج فراوانی عمل می‌آمده و میوه‏های خوبی داشته است، به‏خصوص انارهایی درشت و خوب.(تاورنیه، 82) گندم و اقسام میوه، در اطراف شهر به فراوانی برداشت می‌شده(کارری، 54) و خربزه، هندوانه(دلاواله، 347) و خیارچنبر(اولئاریوس، 2/527- 528) مهم‌ترین محصولات صیفی‏اش بوده است.

3. جغرافیای سیاسی – اداری قم

در عصر شاه صفی اول(حک1038-1052ه.ق.)، حاکم قم، خانی بود که تاورنیه او را مردی نجیب و مؤدب دانسته و می‌گوید: «هیچ مسافر خارجی نیست که رفتار او را تمجید نکرده باشد.».(تاورنیه، 85) پسر این خان، از ملازمان و مقربان پادشاه صفوی و متصدی دادن چپق و توتون شاه صفی به او بود؛ کاری که از مشاغل بسیار مهم و محترم دربار به‏شمار می‌رفت. خان قم، در سال 1042ه.ق./ 1632م. خودسرانه و بی‏اجازه‌ی شاه برای سبدهای میوه‏ای که وارد شهر می‌شد، مالیات وضع کرد تا از درآمدش بودجه‏ی لازم برای تعمیر و بازسازی قلعه‏ی قم و پل رودخانه را تأمین کند. گماشتگان مخصوص شاه که در تمامی شهرها، از جمله قم، وظیفه‌ی کنترل نرخ روزانه ارزاق را برعهده داشتند، خبر را به گوش شاه رساندند. شاه‏ صفی خشم‌گینانه از اقدام خودسرانه‏ی خان قم، دستور داد او را در غل و زنجیر به اصفهان بیاورند. سپس، به پسر خان که در دربار بود فرمان داد: ابتدا سبیل‌های پدر زنجیرشده را بکند؛ سپس، بینی و گوش‌هایش را ببرد؛ بعد از آن، چشم‌هایش را بترکاند و بالاخره سر از تنش جدا کند. پسر به‌ناچار بدون تخلف دستور را اجرا کرد و سپس شاه صفی، او را به‌جای پدرش به حکم‌رانی قم منصوب کرد و پیرمردی عاقل را به نیابت از او مقرر نمود و هر دو را با حکمی به این مضمون به سوی قم فرستاد:

«اگر تو از آن سگی که به درک رفت بهتر حکومت نکنی، تو را به سخت‌ترین قسمی از اقسام به قتل خواهیم رسانید.» (تاورنیه، 85-86)

قم بعد از شاه صفی(حک1038-1052ه.ق.) به تبعیدگاه صفویه تبدیل شد؛ به‏طوری که پسر و جانشینش – شاه عباس دوم(حک1052-1077ه.ق.)- در موارد متعدد رجال و بزرگانی را که مورد خشمش قرار می‌گرفتند، به قم تبعید و توصیه می‌کرد در آن‌جا دعاگوی پادشاه صفویه و شکرگزار درگاه خداوند باشند چون شاه از خون و جانشان گذشته و باقیمانده‏ی عمرشان را به سلامت می‏گذرانند. شاه سلیمان (حک1077-1105 ه.ق.) هم مثل پدرش عده‏ی بسیاری از بزرگان صفویه را به قم تبعید کرد.(شاردن/ 3/ 80)

در عصر شاه سلیمان(حک1077-1105 ه.ق.) 82 ایالت از ایالت‌های قلم‌رو صفویه را خان‌ها و 37 ولایت دیگر را وزیران اداره می‏کردند. شهر قم ازجمله 37 ولایتی بود که یک وزیر آن را اداره می‌کرد. تفاوت خان و وزیر در این بود که خان به‏طور معمول، یک یا چند فوج سرباز تحت امر داشت؛ باید آن‌ها را ورزیده و آماده نگه می‌داشت و اضافه بر آن، حکومت قضایی منطقه نیز تحت فرمانش بود. در صورتی که وزیر، استقلال محدود و اختیار اندکی داشت؛ حتی در رتق و فتق پاره‏ای از کارها و قضاوت درباره‏ی برخی از مسائل حوزه‏ی تحت امرش به یکی از خان‌های نزدیک رجوع می‌کرد.(کارری،140) وزیران، در حقیقت پیش‌کاران شاه بودند که وظیفه‌ی اصلی‏شان گرفتن مالیات غلّات، تعیین مخارج مالیات و ارسال و تحویل سهم موظف سالیانه به دفترخانه‌ی توزیع بود.(کمپفر، 111)  به‏واقع، در دوران شاه سلیمان صفوی قم یکی از املاک خاصه یا سلطنتی دربار بود و در بودجه‏ی دربار شاهنشاهی، بزرگ‌ترین رقم درآمد نیز از این گونه املاک بود. درآمدهای حاصل از این املاک، از دیرباز مخارج دربار، صاحب‏منصبان، لشکریان و کارکنان را تأمین می‌کرد و هر آن‌چه باقی می‌ماند در خزانه جای می‌گرفت.(کمپفر،111) شاردن نیز می‌نویسد: «قم، عنوان دارالموحدین دارد و مقام حکومت شهر داروغه است.» (شاردن،3/81)

3-1. مسافت قم تا شهرهای مجاور

کاتف ـ سفیر روسیه در دوره‌ی شاه عباس اول (حک 996-1038ه.ق.)ـ در حدود سال‌های 1032ـ 1033ه.ق./1623-1624م. هرکدام از مسافت‏های ساوه تا قم و قم تا کاشان را در دو روز طی کرده که هر دو مسیر از جلگه‏های کوهستانی می‌گذشت.(کاتف،60-61) پیترو دِلّاواله که چند سال پیش‌تر از او در سال 1028ه.ق./1619م. این راه را طی کرده بود، فاصله‏ی ساوه تا قم را ده فرسنگ(دلاواله، 346) و فاصله‏ی قم تا کاشان را حدود پانزده فرسنگ(دلاواله، 347) بر می‌شمرد. این درحالی است که جوزافا باربارو- جهانگرد ونیزی- پیش از روی کارآمدن صفویان و در زمان اوزون حسن حدود 879ه.ق./1474م. فاصله‏ی قم تا کاشان را سه روز راه و از قم تا ساوه را یک روز راه می‏نویسد.(جمعی از سیاحان ونیزی، 91)

مقایسه‌ی گزارش سیاحان اروپایی عصر صفوی با سیاح ونیزی روشن می‌کند که شهر قم قبل از صفویه وسعت کمتری داشته و پس از قدرت‏گیری صفویه، به سوی کاشان گسترش یافته است؛ البته، ساوه پیش از ظهور صفویه، نسبت به بعد از آن وسعت بیش‌تری داشته است. به‏خصوص که دلّاواله شهر ساوه را شهری کوچک و قم را از شهرهای متوسط ایران معرفی می‌کند.(دلاواله، 346)

3-2. سازمان اداری آستانه مقدسه

شاه سلیمان صفوی(حک1077-1105 ه.ق.) سه تن از شخصیت‏های معتبر کشور را به تولیت قم گماشت که هریک از آن‌ها سرپرست یکی از بارگاه‏های سه‌گانه‏ی آستان حضرت معصومهB شدند و گنجینه‌ها، اموال و دارایی‌های مزارات- مزار حضرت معصومهB، شاه صفی اول و شاه عباس دوم- را نظارت می‏کردند و بودجه و عایدات مربوطه با رأی و مشاوره‏ی آنان تنظیم می‌شد. عنوان رسمی این متولیان، تربتدار بود. یکی از این سه تربتدار پیش از آن قورچی‏باشی و مرتبه‌اش بالاتر از دوتای دیگر بود و حاکم قم هم محسوب می‏شد. تربتداران سه‏گانه موظف بودند هر یک از مقام‏های پنج گانه‏ی زیر را نصب و گزینش کنند:

  1. امام جماعت؛ امام جماعت، نماز جماعت به‏ویژه نماز جمعه و قرائت ادعیه و اذکار اسلامی برپا می‏کرد؛
  2. مؤذن؛ موظف بود ساعت‏های عبادی را به‏وسیله‏ی گفتن اذان، از فراز مسجد اعلان کند؛
  3. قندیلچی؛ متصدی روشنایی شمع‌ها و قندیل‌ها بود؛
  4. قَمی؛[1] موظف بود محوطه مسجد را نظافت و آبپاشی کند؛
  5. آب‏کش: متصدی تهیه‏ی آب لازم برای وضو و تطهیر‌ها بود.(شاردن،3/77)

هشت نفر روحانی هم موظف بودند شبانه‏روز در کنار مرقد حضرت معصومه قرآن بخوانند. این قرّاء با زهد و تقوای حیرت‏آوری قرائت می‏کردند و به واردشوندگان و خارج‏شوندگان حتی ذره‏ای هم توجه نمی‌کردند. دوازده روحانی دیگر در جوار مرقد شاه صفی و بیست و پنج نفر هم در کنار مدفن شاه عباس، به همان ترتیب قرآن، تلاوت می‌کردند. آن‌ها به هنگام قرائت قرآن، به‏طور مرتب سرشان را به چپ و راست حرکت می‏دادند و گاهی نیز به جلو و عقب می‌بردند. این شیوه‌ی قرائت برایشان دقت بیش‌تر، خلوص و عبودیت می‏آورد.(شاردن، 3/ 75)

4. جغرافیای تاریخی قم

دلّاواله با استناد به کتاب شرح جغرافیا،[2] نام قدیم قم را «قوآنا» و شهری از ایالت «مدیا» یاد می‏کند.(دلاواله، 346) اولئاریوس نیز قم را شهری بسیار قدیمی معرفی می‏کند که در کتاب‏های شرق‏شناسان با نام «گریانا» و بسیار بزرگ و آباد توصیف می‏شد.(اولئاریوس، 2/527) برخی از گزارش‌ها نیز از بنای آن در سال 203 میلادی خبر داده‏اند.(گرس، 196)

شاردن با استناد به آرای دانشمندان فن نقشه‏برداری، مدعی می‏شود که قم، همان شهری است که بطلمیوس آن را «گونا»[3] یا «گوریانا»[4] خوانده است و مترجم بطلمیوس معتقد است مقصود بطلمیوس، «کوآما»[5] بوده است و برخی از محققان نیز معتقدند که قم، «آربایت»[6] و یا «هکاتوم پیل»[7] باستان است. او گزارش می‏دهد که در کتاب‏های متعدد تاریخی ایران، شهر قم شهری بسیار قدیمی معرفی شده و بنای آن در دوره‏ی طهماسب به طالع جوزا گذاشته شده است، شهری که محیطش در آن زمان بالغ بر دوازده هزار ذراع و در عظمت با شهر بابل هم‌طراز بوده است.(شاردن، 3/ 79-80)

شاردن گرچه باستانی‏بودن بنای شهر را آشکار نمی‏بیند، عظمت گذشته‏ی بنای شهر را مسلّم و محقق می‌شمرد؛ چون در اطراف و اکناف آن هنوز هم «آثار» و اطلال دوره‏های تاریخی گذشته را می‏بیند. او در بررسی تاریخی بنای شهر قم به گزارش‏های مخالفی که تاریخ بنای شهر را به سده‏ی اول هجری قمری می‏رساند نیز توجه و اشاره می‏کند؛ گزارش‏هایی که حاکی از وجود هفت دهکده‏ی بزرگ در دوره‏ی پیامبر خداn است و در سال 83 هجری، وقتی عبدالله زیدان با سپاهش به این طرف‌ می‏آید، بناها و عمارت‏های جدید می‏سازد و به این شکل، هفت دهکده‏ی بزرگ را به هم متصل می‏کند. سپس، گرداگرد تمامی آن‌ها یک بارو می‏کشد و بدین ترتیب شهری به وجود می‏آورد که بعدها در بزرگی و عظمت با قسطنطنیه برابری می‌کند. او ورود عقاید شیعه امامیه به قم را پیامد آمدن موسی بن‌عبدالله از بصره به قم می‏داند و بیان می‏کند که امیرتیمور گورکانی به‌خاطر مخالفت با شیعه‏ی امامیه و پیروی از مذهب اهل سنت، قم را به‏طور کامل ویران کرد و بعدها به مرور زمان، ساختمان‏ها و بناهای شهر بازسازی و تعمیر شد، اما آبادانی واقعی این شهر در سده‏های اخیر، به‏ویژه از زمانی است که شاه‏صفی در قم دفن گردید.(شاردن، 3/ 79-80)

5. جغرافیای انسانی قم

«باربارو»ی ونیزی که قم را در اواخر قرن نهم هجری دیده است، آن را شهری بسیار خشن و ناتراشیده با تاکستان‌ها و باغ‌های فراوان توصیف می‌کند.(جمعی از سیاحان ونیزی، 81) اما دیگر جهانگرد ونیزی – آمبروزیو کنتارینی- در همان سال‌ها، قم را شهری کوچک و زیبا معرفی می‌نماید که در دشت قرار گرفته و پیرامونش را دیواری از خشت خام و گلین کشیده‌اند و بازارهای خوبی نیز دارد.(جمعی از سیاحان ونیزی، 139؛ کنتارینی، 38)

فیگوئروآ که در سال 1027ه.ق. ،1618م.- دوره‏ی شاه عباس اول(حک996-1038ه.ق.)- از مسیر کاشان وارد قم شده است، حرم حضرت معصومهB را باشکوه‌ترین بنای شهر می‌داند و گزارش می‌دهد که پس از پشت سرگذاشتن دیوار مسجد جامع و بخش پرجمعیت حومه‏ی شهر، پل بسیار بزرگی است که ارتباط‏دهنده‏ی دو سوی رودخانه به یکدیگر است و به هنگام عبور از روی آن، سمت چپ جاده و نزدیک به شهر، بنای باشکوه بارگاه حضرت معصومهB دیده می‏شود.(فیگوئروا، 253)

به گزارش دلّاواله، قم در سال 1028ه.ق./ 1619م. با وجود داشتن کاروان‌سرا، یکی از شهرهای متوسط ایران بود و گرچه جمعیت کمتری داشت و کوچک‌تر از کاشان بود، در موقعیت مناسب‌تری از کاشان واقع ‏شده و زیباتر بود؛ کوچه و بازارهایش به نسبت خوب و تمیز و میدان شهر به اندازه‏ی کافی جادار و مناسب بود و روی هم‏رفته شهری زیبا و دل‌گشا به‏نظر می‌آمد.(دلاواله، 347)

اولئاریوس- در دوره‏ی شاه صفی(حک1038-1052ه.ق.)- گزارش می‏دهد که رودخانه­ی قم از وسط شهر می‌گذرد و در داخل و خارج شهر، باغ‌های زیادی است که پوشیده از درختان میوه‌اند، اما کوچه و خیابان‌های شهر مانند معابر عمومی قزوین در این دوره خاکی‌اند و سنگ‌فرش ندارند.(اولئاریوس/ 2/ 527)

به گزارش تاورنیه در سال 1042ه.ق./ 1632م. شهر قم حصار و بارویی از خاک و گِل و برج‏های متعددی با فاصله‏های کم از یکدیگر داشت؛ تمامی خانه‏ها از خاک و گل بود و داخل‌شان تمیز بود. ورودی شهر پلی سنگی بر روی رودخانه بود که به سمت راست می­پیچید و به کاروان‌سرای عالی و راحتی می‏رفت.(تاورنیه، 82) در سال 1075ه.ق./ 1664م.- عصر شاه عباس دوم- شهر قم یکی از بزرگ‌ترین شهرهای قلم‌رو صفویه به شمار می‌آمد و بارگاه حضرت معصومهB دیدنی‌ترین بنای آن بود.(دولیه دلند، 17)

به گزارش کارری – در زمان شاه سلیمان صفوی(حک1077-1105 ه.ق.)- برج و باروی شهر قم در نتیجه‏ی بارش باران ویران شده بود، خانه‏های شهر هم همین حال را داشتند و میدان شهر، کثیف و زننده و مغازه‏هایش کوچک و خالی بودند، اما تعدادی مسجد زیبا در شهر وجود داشت. به نظر وی اگر هزینه‏های هنگفتی را که برای ساختن مساجد تازه خرج می‌شود برای تعمیر و نگهداری مساجد قدیمی شهر خرج می‏کردند، مساجد قدیمی از خرابی و ویرانی نجات می‌یافت، اما به‌جای آن، هر شخص ثروتمندی برای آمرزش گناهان و زنده ماندن نامش، مسجد تازه‏ای می‌سازد، حتی اگر چند سال پس از مرگش به تلّی از خاک تبدیل شود.(کارری، 53-56) سیاح دیگری نیز بر این نکته تأکید می‌کند که «ایرانیان بیش‌تر دوست دارند چیز تازه‏ای بسازند تا این‌که به مرمت ابنیه‏ی قدیمی و کهنه بپردازند.».(دولیه دلند، 12) به همین دلیل بود که روز به روز بر شمار مساجد ویران اضافه می‌شد. بنای مساجد آجری بود و کاروان‌سراهای قم تا حدی راحت و بعضی هم دو طبقه بودند.(کارری، 53-56) بی‏احترامی راه‌دارهای قم نسبت به مسافران از راه‌دارهای دیگر شهرها کمتر بود گفتنی است در اواخر دوره‏ی صفویه وجود ضراب‌خانه‏ای در قم گزارش شده که تعطیل بود و کسی در آن کار نمی‏کرد.(کارری، 56)

شاردن طرح کلی شهر قم را در دوران شاه سلیمان صفوی به شکل مربع مستطیلی توصیف کرده که از طرف شرق به سمت مغرب گسترده شده است. او تعداد منازل مسکونی شهر را براساس گزارش مردم محلی، پانزده هزار باب می‌شمرد. به گزارش او اطراف و اکناف قم را باغ‌ها و بستان‌ها گرفته بود و اضافه بر آن، باغ‏های بزرگی هم در نزدیکی رودخانه وجود داشت که گردش‌گاه اهالی قم بوده است. در یکی از این باغ‏ها قبر رستم خان گرجی از سلسله سلاطین مسلمان‏شده‏ی گرجی است. دو دیواره‏ی عالی در لبه‏ی رودخانه، به‌طول نهر و درازای خود شهر وجود داشت و پل باشکوه شهر در منتهی‌الیه شرقی رودخانه بنا شده بود. اضافه بر این‌ها شهر قم بازارهای بزرگ و خوبی داشت که خرید و فروش عمده و خرده در آن‌ها انجام می‌پذیرفت.(شاردن، 3/ 60-61)

وضعیت شهرسازی و بافت جمعیتی قم به‏گونه‏ای بود که سیلاب و طغیان رودخانه‏ی قم در سال1044ه.ق./1634م. هزار باب خانه را خراب کرد و در سیلاب دومی که در دوران شاه سلیمان صفوی رخ داد، چیزی نمانده بود تمام شهر ویران شود، چنان‌چه دو هزار خانه و عمارت قدیمی خراب و نابود شد. (شاردن، 3/ 80) ساکنان قم برای تهیه‏ی آب آشامیدنی، از منابع زیرزمینی و سرداب‌هایی که با چهل یا پنجاه پله‏ی بزرگ به اعماق زمین هدایت می‌شد، استفاده می‌کردند. آب این منابع بسیار سرد و گوارا بود و از چشمه‌هایی که در همان محل از زمین بیرون می‌آمدند، به ‏دست می‏آمد و به ‏وسیله‏ی یک شیر، باز و بسته می‌شد.(شاردن،3/61-62)

5-1. امام‌زادگان قم

 بنابر توصیف شاردن، مسافران به هنگام نزدیک‏شدن به قم، در هر گوشه و کنار آن با مقابر و مساجد کوچکی روبرو می‏شدند که مدفن نوادگان و نبیرگان امام علیA بود و از نظر اروپاییان به منزله‏ی فرزندان حواریون مسیحی بودند؛ امام‌زادگانی که در نظر ایرانیان، قدیس بودند و فقط در اطراف قم بیش از 444 مقبره داشتند.(شاردن، 3/59)

5-2. وضعیت اجتماعی

در دوره شاه عباس اول حدود سال‌ 1028ه.ق./ 1618م. فقر و تنگ‌دستی در بین عامه‏ی مردم قم شیوع داشت(فیگوئروا، 251-252 و 253 و 254) و جمعیت قم به ‏اندازه‏ای بود که وقتی مردم و حاکمان شهر برای استقبال سفیر اسپانیا و همراهانش از شهر خارج می‏شدند، انبوه جمعیت، سراسر دشت حومه‏ی قم را می‏پوشاند. تعداد مردم به‏ قدری زیاد بود که از نظر مسافران خارجی تا آن زمان بی‏سابقه بود؛ به‌طوری که مجبور شدند راه کم باقیمانده تا شهر را در مدت زمانی طولانی طی کنند و از بزرگی و پرجمعیتی شهر شگفت‏زده شده بودند. جالب این‏که در بین تمام جمعیت حتی یک زن هم نبود، درحالی‌‌که در شهرهای دیگر بیش‌تر تماشاچیان را زنان تشکیل می‌دادند.(فیگوئروا، 249) صرف نظر از فقر عامه‏ی مردم در دوران شاه عباس اول، قم از جمله شهرهای مرفه عصر صفوی و هم‌ردیف با تبریز، کاشان، مشهد، یزد و اصفهان بود.(فربر، 54) مردم قم در جنگاوری و سربازی جزو بهترین‏ها بودند و همیشه جسارت‌شان را در نظامی‌گری نشان داده بودند؛ گرچه گاهی این جسارت برایشان ناگوار آمده بود و همین جسارت و مقاومت‏شان در برابر لشکر تیمور موجب ویرانی کامل شهر شده بود.(فیگوئروا، 249-250)

5-3. آستان حضرت معصومه

 بارگاه حضرت معصومه چشم‌نوازترین منظره‌ی قم در نظر سیاحان اروپایی بود.(دولیه دلند،17؛ تاورنیه،82) این مکان مقدس را که مدفن حضرت معصومه، شاه صفی اول(حک1038-1052ه.ق.) و شاه عباس دوم(حک1052-1077ه.ق.) بود، به‏طور کلی آستان حضرت معصومه می‌نامیدند.(شاردن،3/ 76) شاردن یادآور می‏شود که مزار حضرت فاطمه معصومه سه بار تجدید بنا و تعمیر شده و مردم معتقدند که به فرمان خداوند آن حضرت به آسمان‌ها عروج کرده است، در مزار چیزی وجود ندارد و بنا و بارگاه فقط برای نمای ظاهری تعبیه شده است.(شاردن،3/70) به‌نظر می‏رسد شاردن از کسی درباره‏ی فلسفه و حکمت بارگاه حضرت معصومه و علت زیارت و توجه مردم به آن پرسیده و پاسخ‏دهنده برای تفهیم بهتر مطلب و تقریب به ذهن شاردن پاسخ را با استفاده از مثال‏های مسیحی بیان کرده است و بدین ترتیب، این روایت مسیح‏گونه از وفات و مزار حضرت معصومه در ذهن او شکل گرفته و انتقال یافته است.

در عصر شاه سلیمان صفوی، حرم حضرت معصومه یکی از برجسته‌ترین، بزرگ‌ترین و زیباترین بقاع متبرکه‏ی ایران بود و هم‌ردیف حرم امام رضاA و بقعه‏ی شیخ صفی معرفی می‌شد.(کمپفر، 136) حکومت نیز اداره‏ی امور و موقوفات این بقاع را به افرادی ویژه می‌سپرد و متولیانی را برایش برمی‏گزید. شاه سلیمان از زمانی که صدر خاصه‏ی دربارش در سال 1091ه.ق./ 1680م. شغل خود را از دست داد، خودش به‏طور شخصی امور موقوفات سلطنتی را رسیدگی می‌کرد و بدین ترتیب، سمت تولیت عظمی را نیز داشت.(کمپفر، 129)

در سال 1119ه.ق./ 1707م. مرقد مقدس حضرت معصومهB که گنبد سر به فلک برافراشته‌اش در زیر تابش آفتاب، در متن آسمان آبی، تلألویی خیره کننده داشت، توجه سیاحانی هم‌چون «لابرولاندیر» را به خود جلب می‌کرد. جلو خان این بارگاه را چند ستون ظریف، استوار نگه می‌داشت و مناره‏های اطرافش فوق‌العاده تماشایی بودند. این گنبد و بارگاه علاوه بر جنبه‏ی تقدس، راهنمای خوبی هم برای مسافران بود و آن‌ها را از فاصله‏ی بیست فرسنگی راهنمایی می‏کرد.(گرس، 196)

پشت و کنار بارگاه مزار‌های سه‏گانه، محوطه‏های بسیار زیبا، عمارت‏های بسیار تمیز و مفروش و محفوظ و باغ‌های کم‏وسعت فوق‌العاده باصفایی بود و در سمت چپ، گورستان بزرگی به مساحت 1500 گام مربع وجود داشت که به‏طور معمول اجساد بزرگان و متنفذان را از اطراف و اکناف قلمرو صفویه به آنجا آورده دفن می‏کردند؛ در سمت راست آستان مقدس نیز یک دیوار عریض و ضخیم آجری کشیده بودند تا به عنوان سدی، از طغیان رودخانه قم جلوگیری کند.(شاردن،3/ 76)

6. جغرافیای اقتصادی قم

«باربارو»ی ونیزی که شهر قم را در اواخر قرن نهم هجری دیده است، براین باور است که قم جای پیشه‌وران نیست، چون تاکستان‌ها و باغ‌های فراوان خربزه دارد و مردمش از راه کشاورزی معاش به‏دست می‏آورند.(جمعی از سیاحان ونیزی، 81) اما دیگر جهانگرد ونیزی – آمبروزیو کنتارینی- در همان سال‌ها قم را شهری کوچک و زیبا معرفی می‌کند که بازارهای خوبی دارد؛ بازار صنعتگران و فروشندگان قماشش پررونق است و هر چیز به مقدار فراوان در آن یافت می‌شود.(جمعی از سیاحان ونیزی، 139؛ کنتارینی، 38)

به گزارش کاتف، از قم با شتر به قلم‌رو شاهی مولتانیسکی[8] و هند می‌رفتند.(کاتف، 61) برخی از نقل‌ها نیز حاکی از آن است که قم در سال1119ه.ق./ 1707م. مرکز تجاری مهمی بوده است که بازرگانانی از سرتاسر آسیا در آن با هم ملاقات و داد و ستد می‌کردند.(گرس، 197) اما شاردن می‌نویسد: «قم موقعیت تجاری ندارد.» گرچه اذعان دارد که در شهر قم بازارهای بزرگ و خوبی است که خرده‌فروشی و عمده‌فروشی در آن‌ها صورت می‌گیرد.(شاردن، 3/60-61)

اقتصاد شهر قم متکی به کشاورزی و درآمد حاصل از سیاحت و زیارت بود و قرار گرفتن قم در زمره‏ی املاک خاصه، بیان‌گر عایدات چشم‌گیر شهر قم در این دوره است. در املاک خاصه، حکومت، زمین‌های کشاورزی را مادام‌العمر به دهقانان اجاره می‌داد تا کشت و زراعت کنند. دهقانان موظف بودند که سهم معینی از حاصل را سالیانه به شاه بدهند و باقیمانده را به‌عنوان مزد زحمت‏شان بردارند. سهمی که یک دهقان موظف به پرداخت آن بود، در هر کجا بر اساس عرف محل مورد بحث، نوع میوه‏های درختی و صیفی و هم‌چنین اوضاع و احوال محلی مشخص می‏شد. در برخی نواحی ثلث محصول گندم و جو به دهقان می‌رسید، در‌حالی‌‌که دو سوم دیگر آن سهم شاه می‌شد. در این مورد اداره‏ی املاک خاصه، بذر را می‌داد و حفر قنات را برای آبیاری مزرعه‏ها اجازه می‌داد. دهقان نیز به سهم خود متعهد می‌شد که با گاو، گاوآهن و وسایل خود زمین را شخم بزند و کود بدهد. هرگاه شاه، علاوه بر بذر و گاوآهن، اسباب و وسایل را هم می‌داد و دهقان را از قید و بند بیگاری آزاد می‌کرد، فقط یک ربع محصول برای دهقان باقی می‌ماند. اگر باز هم بعد از همه این‌ها، شاه کارگرهای لازم برای مزرعه را نیز خود تأمین می‌کرد، سهم دهقان به یک هشتم کاهش می‌یافت. در صورتی که دهقان بدون هیچ کمکی برنج، ارزن، پنبه، عدس، یونجه، هندوانه، خربزه و لیموترش می‌کاشت دو پنجم آن به او و سه پنجم دیگرش به شاه می‌رسید. در مورد کشت خشخاش که به کار تهیه تریاک می‌آمد، 55 درصد محصول بابت دسترنج به کشت‏کار داده می‌شد و بقیه به شاه می‌رسید. در مورد صیفی‌جات، انگور و دیگر میوه‏های باغداری که در مزرعه‏ها کشت می‌شد، دفترخانه خاصه، دریافت بهره را به‌صورت جنسی نمی‌پسندید و حتی در این مورد میزان محصول هم تأثیری نداشت. قیمت معتبر محصولی را که سهم شاه می‌شد مطالبه می‌کرد و پانزده درصد بر آن می‌افزود، اما در مورد غلّه، از هر نوعی که بود، می‌خواستند که بهره‏ی مقرر از عین جنس تحویل گردد. مبلغ یک درهم نقره نیز بر روی هر صد من می‌افزودند و کار به همین‏جا ختم نمی‌شد؛ اضافه‏ی دیگری هم از محصول غلات و سبزی می‌گرفتند که به دو درصد بهره متعلقه بالغ می‌شد و آن را نیز باید نقداً می‌پرداختند. باید قیمت اجناسی را که بابت بهره‏ی مالکانه‏ی املاک سلطنتی به‏صورت جنس تحویل شده بود، معین می‌کردند. برخلاف املاک شاه، آن اراضی که در تملک خصوصی بود از پرداخت عوارض یاد شده معاف بود و از آن‌ها به‏طور روزانه مبلغ معتدلی مطالبه می‌شد که البته برحسب میزان طمع مستوفی خاصه، گاهی مبالغی هم بر آن می‌افزودند.(کمپفر،112-114)

6-1. بودجه آستان حضرت معصومهB

در عصر شاه سلیمان، بودجه‏ی سالیانه‏ی آستان حضرت معصومه 3200 تومان(معادل 144000 لیره‏ی فرانسوی) بود.[9]از این مقدار، 1500 تومان برای مرقد شاه عباس دوم، هزار تومان برای مزار شاه صفی اول و هفتصد تومان هم به بارگاه حضرت معصومه اختصاص داشت. این وجوهات برای نگهداری بنای بارگاه‌ها، مرمت خرابی‌هایی که طی گذشت زمان در آن‌ها پدید می‌آمد و به جهت نگهداری از اثاثیه و لوازم، شمع‌ها، مشعل‌ها و به‌منظور تأمین معاش روحانیون متعدد مقیم آستانه و اطعام و انفاق عده‏ی زیادی از طلاب علوم دینی و فقرا مصرف می‌شد. هم‌چنین هر روز، از طرف آستان حضرت معصومه و مزار‌های سلطنتی ارزاق و خوار و بار، میان خدام و زوار توزیع و تقسیم می‌شد.(شاردن، 3/ 76-77)

6-2. حرفه‌ها و مشاغل

برخی از مهم‌ترین و رایج‌ترین مشاغل و حرفه‏های موجود در قم عصر صفوی عبارت بود از: کشاورزی، باغداری، سبزی‌کاری، (کاتف،60) سفال‌گری، (دولیه دلند، 17) قالی‏بافی و آرایش‌گری، (فیگوئروا، 251) راهداری، (کارری، 56) سربازی و جنگاوری، (فیگوئروا، 249-250) شمشیرسازی، زره‏سازی (جوشن‏سازی)، (کاتف،60) چرم‌سازی، (کارری، 54) صابون‏سازی، (شاردن،3/61) تربتداری (تولیت هر یک از مزارهای سه‌گانه‏ی آستانه‏ی مقدسه)، امامت جماعت (جمعه)، اذان‏گویی، قندیلچی‏گری، قَمی‏گری، آب‏کشی، (شاردن،3/77) خدمت‌گزاری حرم و قرائت قرآن در مزارهای سه‌گانه‏ی آستان حضرت معصومه.

6-3. تولیدات

محصولات عمده‏ی کشاورزی و باغداری قم عبارت بود از: انواع سبزی‌ها،(کاتف، 60) پسته،(شاردن،3/78) برنج، انار،(تاورنیه، 82) خربزه و هندوانه،(دلاواله، 347) نوع خاصی از خربزه به نام شمامه، خیارچنبر(اولئاریوس/ 2/ 527- 528) و گندم.(کارری، 54) تولیدات مهم و مشهور قم عبارت بود از: سفال،(دولیه دلند، 17) قالی،(فیگوئروا، 251) شمشیر، زره،(کاتف، 60) صابون،(شاردن، 3/ 61) چکمه‏های ساغری و دیگر اشیاء چرمی رنگارنگ.(کارری، 54)

نان قم مرغوب و آبش سرد بود(کاتف،60) و خربزه و هندوانه‏ی آن مورد توجه سیاحان فرنگی به خصوص دلّاواله قرار گرفته بود که گویا ناپرهیزی او در خوردنش وی را به لحاظ وضعیت جسمی و گوارشی ناخوش کرده بود.(دلاواله، 347)

اولئاریوس گزارش می‌دهد که در قم خربزه جالبی به عمل می‌آید که برخلاف خربزه‏های دیگر کروی شکل است و بوی زیادی دارد و به همین جهت «شمامه» نام دارد، ولی مزه و طعم این خربزه‌ها خوب نیست و باید آن‌ها را با شکر خورد. علاوه بر آن، در قم نوعی خیار به عمل می‌آید که خمیده و منحنی و بزرگ است و به همین جهت به آن «خیار چنبر» می‌گویند. این خیارها را در سرکه می‌اندازند و در فصل زمستان مصرف می‌کنند و خود خیار را هم به‏صورت خام با نمک می‌خورند که مزه و طعم خاصی دارد. جالب این‏که در قم عده‏ای از همراهان اولئاریوس به خاطر زیاده‏روی در خوردن خربزه‏های شیرین و دیگر میوه‏های معروف این شهر، بیمار شدند.(اولئاریوس، 2/ 527- 528)

شمشیرسازی و ظروف‏سازی در عصر شاه صفی اول، جزو صنایع دستی قم بود. شمشیرهای قم تیغه‏های تیز و برنده‏ای داشت که فولادش را از شهر نی‌ریز می‌آوردند و هر شمشیر بر اساس تفاوت جنس، از دو تا ده تومان قیمت‏گذاری می‏شد. ظرف‏های قم هم سفالین و گلین بود و از خاک رس ساخته و در کوره‏های مخصوص پخته می‌شد.(اولئاریوس، 2/ 528)

6-4. صادرات

صادرات مهم شهر قم عبارت بود از: میوه‌جات تَر و خشک (به‏خصوص انار)، صابون، تیغه‏های شمشیر و ظروف سفالین سفید و لعاب‌دار. عالی‌ترین صابون و بهترین تیغه شمشیر در سرتاسر ایران مخصوص صنعت‌گران شهر قم بود. کوزه‏های قم به‏خصوص از این جهت جالب توجه و مورد نظر بودند که در روزهای گرم تابستان آب آشامیدنی را خنک و دل‌پذیر می‌کردند؛ این خاصیت در نتیجه‏ی تخلخل و ترشح مدام آن‌ها بود. کسانی که خواهان آب گوارا و سرد بودند، از یک کوزه حداکثر بیش‌تر از پنج یا شش روز استفاده نمی‌کردند. آن‌ها برای دفع بوی گِل، به‏طور معمول ابتدا کوزه را با گُلاب می‌شستند؛ سپس، پر از آب می‌کردند، پارچه‏ی سفیدی به دورش می‌پیچیدند و در هوای آزاد آویزانش می‌کردند. در شش ساعت اولیه، یک چهارم آب کوزه به بیرون تراوش می‌کرد؛ سپس به‏تدریج ترشح کمتر می‌شد، به‏طوری که روز به روز منافذ کوزه با املاح و اجرام آب، بسته می‌شدند. سرانجام توانایی این ظرف‏ها تحلیل می‌رفت و به‌علت عدم ترشح، آب در آن‌ها می‌گندید؛ بنابراین، کوزه را عوض می‌کردند.(شاردن، 3/ 61)

7. جغرافیای فرهنگی

مردم شهر قم بسیار معقول، مؤدب و خوش‏مشرب بودند(شاردن،3/78) و زنانشان به حضرت معصومه و زیارت‌گاه او اعتقاد بسیار داشتند.(دولیه دلند، 17) آن‌ها همیشه در ایمان و عقیده خود استوار بودند و تا پای جان از باورهای خود پاسداری می‌کردند.(شاردن،3/ 79-80)

7-1. لباس و پوشاک

مردم قم لباس‌های گوناگونی می‌پوشیدند. برخی خوش‏لباس بودند، بعضی هم ژنده‏پوش بودند؛ لباس بعضی از آن‌ها تنها بالاپوش کهنه یا پوستین پاره‏ای بود؛ برخی هم لباس‌های فاخری می‌پوشیدند که حتی به طلا و مروارید آراسته بود.(گرس، 196)

7-2. آیین زیارت حضرت معصومه

 بر طارمی مزار حضرت معصومه نوشته‌هایی از ادعیه و اذکار آویخته بود که با آب طلا بر روی صفحات دباغی‏شده‏ی ضخیمی، به قطر اوراق بزرگ کاغذی، نوشته شده و مخصوص حضرت معصومه و خاندان مبارک ایشان بود. زیارت‏نامه در مقابل مدخل، روبروی واردشوندگان قرار داشت و هر زائری در آستانه‏ی ورود، سه بار آستان و نرده‏ی مزار را می‏بوسید و سپس صاف می‌ایستاد و به مزار نگاه می‏کرد؛ آن‏وقت، ملایی که یکی از خدمت‌گزاران دائمی آستان بود به زائر نزدیک می‌شد و او را واژه به واژه در خواندن زیارت‌نامه کمک می‌کرد. زائر، پس از خواندن ادعیه و اذکار لازم، طارمی مدفن و آستانه بارگاه را می‌بوسید و مبلغی برحسب توانایی‏اش به ملای یادشده می‌پرداخت و اگر زائری سند – گواهی- زیارت خود را می‌خواست، می‌توانست با پرداختن مبلغی آن را بگیرد. تمام نقدینه‏های تقدیمی زائران، به‏طور معمول در صندوقی آهنین و کوچک که شبیه مخروطی ناقص بود و در مدخل بارگاه قرار داشت، گردآوری می‌شد و روزهای جمعه آن را باز می‏کردند و محتویاتش را به روحانیون تحویل می‌دادند.(شاردن، 3/ 69)

نتیجه

به گزارش سیاحان اروپایی نان قم مرغوب، آبش بسیار سرد و خربزه‌اش مشهور بود. شهر قم در دوره‏ی صفویه رونق گرفت و به سوی کاشان گسترش یافت. این شهر از جمله شهرهای پرجمعیت و مرفه عصر صفوی بود، گردشگاه‏های عمومی و کاروان‌سراهای عالی و راحت و حتی دو طبقه داشت؛ و امام‌زادگان متعدد و مساجد بسیاری در گوشه و کنارش به چشم می‌خورد که حرم حضرت معصومهB باشکوه‌ترین آن‌ها بود. رودخانه‌ی قم از وسط شهر می‌گذشت و به پهنای رود «سن پاریس» بود و دو نوبت در دوره‏ی صفویه طغیان کرد.

قم گرچه هوایی بسیار گرم و آزاردهنده داشت، به سبب موقعیت زیارتی و سیاحتی و درآمدهایش در زمره‏ی املاک خاصه و سلطنتی دربار صفوی درآمده بود و درآمدهایش مخارج دربار، صاحب‏منصبان، لشکریان و کارکنان سیاسی را تأمین می‌کرد و آن‌چه باقی می‌ماند در خزانه جای می‌گرفت. به‏سبب همین موقعیت ویژه‏ی قم بود که شاه سلیمان صفوی هم زمان سه تن از رجال معتبر کشور را به تولیت قم گماشت و هریک از آنان سرپرست یکی از بارگاه‏های سه‌گانه‏ی آستان حضرت معصومه شدند و یکی از آن‌ها را نیز که مرتبه‌اش بالاتر از دو تن دیگر بود، به حاکمیت قم منصوب کرد.

مردم قم مردمی معتقد و متدین و از بهترین جنگاوران و سربازان ایران بودند که همواره رشادت خود را در جنگ‌ها نشان داده بودند؛ علاوه بر آن، صنعتگران مختلفی هم‌چون سفال‌گران، قالی‏فروشان، شمشیرسازان، جوشن‏سازان، چرم‏سازان و صابون‏سازان را در بین خود داشتند.

 

منابع

  • اولئاریوس، آدام، سفرنامه آدام اولئاریوس، ترجمه حسین کردبچه، تهران، انتشارات هیرمند، 1379ش.
  • تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، تصحیح حمید شیرانی، تهران، کتابخانه سنایی، 1336ش.
  • جمعی از سیاحان ونیزی، سفرنامه‌های ونیزیان در ایران، ترجمه منوچهر امیری، تهران، خوارزمی، 1349ش.
  • دلاواله، پیترو، سفرنامه پیترو دلاواله، ترجمه شعاع الدین شفا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1381ش.
  • دولیه دلند، آندره، زیبایی‌های ایران، ترجمه محسن صبا، انجمن دوستداران کتاب، 1355ش.
  • شاردن، سیاحت‌نامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، تهران، امیرکبیر، 1336ش.
  • فربر، سفرنامه شاردن: برگزیده و شرح، ترجمه حسین هژبریان و حسن اسدی، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، 1384ش.
  • فیگوئروا، دُن گارسیا دسیلوا، سفرنامه فیگوئروا، ترجمه غلام‌رضا سمیعی، تهران، نشر نو، 1363ش.
  • کاتف، سفرنامه کاتف، ترجمه محمد صادق همایون‌فرد، تهران، انتشارات کتابخانه ملی ایران، 1356ش.
  1. کارری، جملی، سفرنامه کارری، ترجمه عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقی، 1348ش.
  2. کمپفر، سفرنامه کمپفر به ایران، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، 1363ش.
  3. کنتارینی، آمبروسیو، سفرنامه آمبروسیو کنتارینی، ترجمه قدرت‌الله روشنی، تهران، امیرکبیر، 1349ش.
  4. گرس، سفیر زیبا، ترجمه علی‌اصغر سعیدی، تهران، انتشارات تهران، 1370ش.

[1]. kamy.

[2]. Epitome Geografica.

[3]. Gauna.

[4]. Gurina.

[5]. Choama.

[6]. Arbaete.

[7]. Hecatompille.

[8]. مولتان= شهری در پاکستان غربی.

[9]. به گزارش دولیه دلند در ایران صفوی، چهار قسم پول نقره رواج داشت به نام‌های: پنج شاهی، عباسی، محمودی و شاهی. پنج شاهی طبق محاسبه دولیه دولند، 22 سل و شش دنیه ارزش داشت؛ عباسی معادل هیجده سل، محمودی معادل نه سل و شاهی چهار سل و شش دنیه ارزش داشت. دو قسم پول مس هم بود: قازبیکی و نیم قازبیکی. قازبیکی تقریباً دو لیر ارزش داشت. هر پنجاه عباسی یک تومان نامیده می‌شد.(دولیه دلند/7-8.).

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=71332

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب