یکشنبه 2 اردیبهشت 1403 برابر با Sunday, 21 April , 2024

پیشینه و نقش تاریخی، اجتماعی و سیاسی نقشبندیان مجددی در افغانستان معاصر

افغانستان معاصر

چکیده

تصوف و طریقت­های آن نقش قابل توجهی در شکل­گیری اوضاع فرهنگی و اجتماعی جوامع اسلامی داشته است. واکاوی و ریشه­یابی ماهیت جریانات دینی و مذهبی موجود در جهان اسلام و تبیین کارکردها و کاستی‌های آنان، زمینه­های شناخت، تعامل و همزیستی مسالمت‌آمیز بیش‌تر را میان مسلمانان فراهم خواهد ساخت. نقشبندیان مجددی به‌عنوان یکی از جریانات موجود در جهان اسلام، امروزه در مناطق مختلف جهان اسلام از جمله افغانستان، از شهرت و جایگاه قابل توجهی برخوردار است. نگارش حاضر با استفاده از منابع مکتوب و نیز مشاهدات میدانی، به دنبال معرفی این جریان بوده که در آن بنیان‌گذار، زمینه­های پیدایش، چگونگی ورود و گسترش به افغانستان، مشهورترین چهره­ها و فعالیت­های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی این جریان را برشمرده است.

مقدمه

سرزمین افغانستان از گذشته­ های دور تاکنون جریان‌های دینی و مذهبی فراوانی را در خود جای داده است. قبل از اسلام، ادیان گوناگون در مناطق سیستان، هرات، بادغیس، بلخ، کابل، بامیان، و غزنین وجود داشته است. با پا نهادن اسلام به این مناطق، جریان‌های درون دینی فراوانی ظهور کردند که تصوف یکی از مهم‌ترین آن‌ها است. این جریان مهم از آغاز پیدایش در منطقه­ی خراسان تاکنون در افغانستان امتداد یافته است. شخصیت­ها، طریقت­ها و گروه­های مهمی از صوفیان مسلمان از مناطقی چون بلخ، هرات، غزنه، کابل و نواحی اطراف این مناطق برخاستند و یا از دیگر سرزمین­ها به این مناطق قدم گذاردند. نقشبندیه، از مهم‌ترین طریقت­های تصوف و دارای شاخه‌های مختلفی است که مجددیه یکی از مهم‌ترین شاخه­های آن می‌باشد. مجددیه بعد از پیدایش در منطقه سرهند، به دیگر مناطق از جمله افغانستان منتشر گردید. نگارش حاضر در پی معرفی نقشبندیان مجددی از بدو ورود به افغانستان تا امروز شکل گرفته است. در این‌جا باید تذکر داد که ذکر عناوین و القاب درباره شخصیت‌های این جریان، از باب شهرت آنان به این موارد بوده است.

چیستی

مجددیه به پیروان نسبی و حسبی شیخ احمد سرهندی 942- 1003ش ملقب به امام­ ربانی مجدد الف­ثانی اطلاق می‌گردد. (مجتبایی،11/49) ایستادگی­های شیخ احمد سرهندی در مقابل جریان‌های انحرافی درون دینی و برون دینی روزگارش و نیز تلاش­های وی برای پالایش و گسترش تصوف اسلامی در منطقه­ی شبه­قاره، وی را در ذهن پیروانش یکی از مصادیق حدیث مجدد[1]برای مسلمانان عصرش در این منطقه مبدل ساخت. پیروان خط فکر شیخ احمد سرهندی در تصوف، بعد از وی به مجددیه شهرت یافتند. مجددیه بعد از شیخ احمد سرهندی تاکنون توسط احفاد، شاگردان، و نیز نسل­های بعدی در مناطق مختلف شبه­قاره، افغانستان، آسیای میانه، و برخی بلاد عربی منتشر شده است. (فرمان، 2/210) مجددیان در حوزه­های فقهی و کلامی عمدتا تابع مذهب فقهی حنفی و کلام ماتریدی هستند و در حوزه عرفان پیرو تصوف نقشبندی‌اند.

بنیان‌گذار

شيخ احمد سرهندی، فرزند شيخ عبدالاحد فاروقي، در سال 942ش در شهر سرهند در ایالت پنجاب شرقی که امروزه در کشور هندوستان قرار دارد، متولد شد؛ اجداد وی همگی از کابل افغانستان و در زمان حکومت غزنویان دارای مناصب مهم سیاسی و نظامی بودند؛ (سرهندی، 31) سرهندی در زمینه­های عرفان و تصوف، کلام، فقه، و حدیث، دارای مطالعات و آثاری چند است. (سرهندی، 1/10-40) سلسله نسب سرهندی با سی و یک واسطه، به خلیفه دوم منتهی می­شود که به همین جهت وی به فاروقی شهرت دارد. (صدیق، 21) بر این اساس، مجددیان که از نسل شیخ احمد سرهندی‌اند به لحاظ نژادی عرب محسوب می­شوند. شیخ احمد سرهندی، فرزندان، و نوه­های وی در زمان حکومت بابریان هند می‌زیستند و برخی از آنان از مصاحبان بابریان هند بودند. (دانشنامه جهان اسلام، 1/ ذیل مدخل بابریان؛ شیمیل، 7)

ورود و گسترش در افغانستان

ورود رسمی نقشبندیان مجددی به افغانستان به سال 1126ش باز می­گردد. اما فعالیت­های تبلیغی و مذهبی آن‌ها قبل از این نیز در بخش­هایی از افغانستان توسط برخی از آنان جریان داشته است. بعد از تشکیل کشور افغانستان در سال 1160ق توسط احمدشاه ابدالی، خاندان­های اهل علم و فرهنگ، توسط وی از نقاط مختلف، به افغانستان دعوت شدند. نقشبندیان مجددی نیز به‌عنوان یک تبار عرفانی، از جمله خاندان­هایی بودند که از هند به افغانستان دعوت شدند. شاه غلام محمد معصوم ثانی (ف1143ش) در منطقه پیشاور، جد مجددیان قندهار بوده که نسل وی به مناطق مختلف افغانستان منتشر گردید. (حبیبی، 307) در سال 1126ش احمدشاه ابدالی شاه غلام­ محمد مجددی، شاه عزت­الله مجددی، و شاه صفی­الله مجددی، سه فرزند شاه غلام محمد معصوم ثانی را به همراه خانواده­شان به افغانستان دعوت کرد. این سه برادر ابتدا در قندهار، سپس با انتقال پایتخت از آنجا به کابل، در کابل ساکن شدند. به مرور زمان، نقشبندیان مجددی در ولایات ننگرهار، کنرها، قندهار، هرات، کابل، لوگر، کاپیسا، پروان، پنجشیر و بدخشان گسترش یافته و تا به امروز در این مناطق، طایفه و یا نسلی از آنان سکونت دارد و نیز اشخاصی از آنان در آنجا مدفون هستند. (مجددی، 75-89) با سکونت رسمی نقشبندیان مجددی در مناطق مذکور، فعالیت­های تبلیغی مذهبی، سیاسی، و اجتماعی آنان، توسط مریدان و خلفای‌شان، علاوه بر مناطق مذکور، به مناطقی چون میدان وردک، غزنی، پکتیا، پکتیکا، تخار، مزار شریف، و… گسترش یافت. (صدیق، خدام­الفرقان، 135و 138) از میان این مراکز، کابل و هرات دو مرکز عمده و مهم ایشان در سده­ی اخیر بوده است.

شخصیت‌های برجسته

یکی از مهم‌ترین عوامل گسترش جریان‌های فکری و مذهبی، داشتن شخصیت­ها و رهبران برجسته­ای است که بتوانند آن جریان‌ها را به دیگران منتقل کنند. نقشبندیان مجددی از آغاز ورود به افغانستان تاکنون دارای چهره‌های فراوانی در این دیار بوده­اند که در این‌جا چند تن از مهم‌ترین شخصیت­های فعال آن‌ها و در عرصه­های گوناگون، معرفی می‌شود.

یک) شاه صفی­الله مجددی

شاه صفی­الله مشهور به قیوم جهان، فرزند شاه غلام محمد معصوم ثانی، در سال 1122ش در سرهند به دنیا آمد؛ در کوچکی پدرش را از دست داد؛ بیش‌ترین مراحل سیر و سلوک را از برادر ارشدش، شاه غلام محمد فراگرفت؛ وی در تصوف شهرت به سزایی پیدا کرد و نزد احمدشاه درانی و فرزندش تیمورشاه اعتبار خاصی یافت؛ (مجددی، 619) در سال 1151ش بعد از انتقال پایتخت از قندهار به کابل، شاه صفی­الله و دیگر مجددیان همراه او، در منطقه­ی شور بازار که در آن زمان از قسمت‌های مهم شهر کابل محسوب می‌شد، سکونت داده شدند. (همان، 451) وی در سال 1176ش در راه بازگشت از مکه، در بندر حدیده‌ی یمن درگذشت و در همان‌جا مدفون شد. (همان، 478) وی در اشعارش صفی تخلص می‌کرده و در عرفان و تصوف آثاری چون مخزن الاسرار، مخزن الانوار، مثنوی چهار جوی، دیوان فارسی و بیاض قصاید را از خویش برجای گذاشته است. (همان، 459)

دو) میراحمد اظهر مجددی

میراحمد مجددی؛ متخلص به اظهر، از مجددیان استان بدخشان افغانستان است. نسبش با هفت نسل به شیخ احمد سرهندی می‌رسد. وی در سال1170ش در شهر پیشاور پاکستان کنونی به دنیا آمد. علوم مقدماتی را از پدرش آموخت و برای کسب تحصیلات بالاتر به بخارا سفر کرد. (دایرةالمعارف آریانا، 3/ 98) اظهر در مدت دوازده سال در آنجا علوم اسلامی را فراگرفت و از دست یکی از پیران مجددی خرقه­ی خلافت پوشید. (دانش‌نامه ادب فارسی، مدخل اظهر مجددی، 3/ 94) وی از مناطق بخارا، تاشکند، یارکند، هندوستان، ختن و بلخ دیدن نمود، تا این‌که در علوم ظاهری و باطنی، مقام خلافت و مولویت را به دست آورد؛ اظهر مجددی در سال 1198ش به بدخشان افغانستان سفر کرد و بنا به درخواست میرسلطان شاه والی بدخشان و اهالی آن‌جا در بدخشان اقامت گزید و به تدریس و تبلیغ پرداخت و سرانجام در سال 1231ش در همان‌جا درگذشت. وی علاوه بر سرایش اشعار در قالب غزل و مثنوی، در حدود 19جلد کتاب نوشته است. هفت مجلس، اربعین، (چهل حدیث) ضایع الرحمن، سبیل الرشاد، مناقب­الطاهرین، مثنوی 6 جلد، بحرالمواعظ، از جمله آثار اوست. (دایرة­المعارف آریانا، پیشین)

سه) محمد عمرجان مجددی

محمد عمرجان مجددی فرزند غلام صدیق مجددی از مجددیان هرات است که تا قبل از سال 1258ش در قندهار می‌زیست. بعد از حمله انگلیسی‌ها به افغانستان در شعبان همان سال، محمد عمرجان مجددی از جمله رهبران دینی بود که به همراه فرزندانش عبدالباقی و عبدالکریم نقش فعالی بر ضد انگلیسی­ها در جنگ میوند[2] ایفا کرد. پس از شکست سردار ایوب خان از سپاه انگلیس، در آن سال محمد عمرجان مجددی به هرات رفت و به تبلیغ جهاد بر ضد مهاجمان انگلیسی پرداخت. در سال 1260ش به فرمان عبدالرحمن خان پادشاه وقت که با انگلیسی‌ها همکاری داشت و در آخر زعامت سیاسی افغانستان را به کمک انگلیسی‌ها به دست آورد عمرخان و پسرش میا عبدالباقی اعدام شدند. دو فرزند دیگر وی، عبدالکریم مجددی و فضل الحق مجددی نیز تبعید گردیدند. (رجبی، 441)

چهار) محمد ابراهیم مجددی

شهید محمد ابراهیم مجددی ملقب به ضیاء المشایخ فرزند فضل عمر مجددی (نورالمشایخ) در شور بازار کابل به دنیا آمد و در قلعه جواد که مرکز جدید مجددیان کابل بود، رشد علمی یافت؛ در ایام حیات پدرش به‌عنوان جانشین او، در خاندان و خانقاه مجددیه­ی نقشبندیه­ی قلعه جواد کابل تعیین شد. وی با کسب علوم ظاهری و باطنی از پدرش فضل عمر مجددی، به تدریس علوم اسلامی پرداخته و علاوه بر رهبری طریقت، به پاسخ‌گویی در برابر اندیشه‌های نو پدید ضد دینی زمانش نیز می‌پرداخته است. (صدیق، 157) وی مدرسه نورالمدارس را در ولایت (استان) غزنی و دارالحدیث نورالمساجد را در قلعه جواد کابل بنیان نهاد و در سال 1345ش نهضت اسلامی خدام الفرقان را تاسیس کرد. در سال 1357ش همراه با تعدادی از افراد خانواده‌اش، توسط رژیم کمونیستی به ریاست نور محمد ترکی، ریس جمهور وقت دستگیر و روانه­ی زندان شد.[3]

وی خلفای بسیاری در کابل، هرات، غزنی، پکتیا، میدان وردک، تخار، جلال‌آباد، ننگرهار، لوگر، بلخ و مزار شریف داشته است. او چهار فرزند به نام­های محمد اسماعیل مجددی مشهور به سرهندی آغا، محمد اسحاق مجددی، محمد یعقوب مجددی و ضیا احمد مجددی داشت. رهبری معنوی خانقاه و خاندان مجددیه­ی نقشبندیه­ی حضرات مجددی کابل بعد از شهادت محمد ابراهیم مجددی (ضیاء المشایخ) به نوه­ی وی، احمد امین اسماعیل مجددی، معروف به ابوعدنان فرزند ارشد محمد اسماعیل مجددی منتقل شده است. (همان، 155-186)

پنج) صبغت­الله مجددی

پروفسور صبغت­الله مجددی فرزند میامحمد معصوم مجددی در سال1304ش در منطقه شوربازار شهر کابل به دنیا آمد. بعد از اتمام دبیرستان، علوم اسلامی را فراگرفت و سپس به مصر سفر کرد. وی در سال 1332ش از دانشگاه الازهر فوق لیسانس در رشته­ی فقه و حقوق اخذ کرد. در سال 1335ش در جنگ کانال سوئز علیه اسرائیل، انگلیس و فرانسه شرکت کرد و سپس به افغانستان برگشت و به عنوان استاد در دانشکده­ی حقوق دانشگاه کابل، هم‌چنین دانشکده‌ی تعلیم و تربیت، دارالعلوم عربی و برخی دبیرستان­های مهم شهر کابل مشغول تدریس شد. وی در دانشگاه کابل، موضوعاتی چون سیاست اسلامی و عدالت اجتماعی را تدریس می‌کرد.

وی از سال 1338ش فعالیت­های سیاسی خود را آغاز کرد و تا دوره­ی حاضر به عنوان مهم‌ترین و مشهورترین چهره­‌ی تبار مجددی افغانستان، به فعالیت­های گوناگون سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پرداخته است. وی در سه دهه­ی اخیر به‌عنوان میانه­روترین چهره، میان سیاست‌مداران افغانستان شناخته می‌شود. تاکنون پست­های مهمی هم‌چون ریاست شورای عمومی مجاهدین در مبارزات برعلیه رژیم دست نشانده­ی روس‌ها، ریاست اولین دولت موقت اسلامی بعد از شکست روس‌ها در افغانستان، ریاست لوی­جرگه‌های اضطراری و تصویب قانون اساسی بعد از سقوط طالبان در افغانستان، ریاست دور پانزدهم مجلس سنا و هم‌چنین ریاست کمیسیون صلح افغانستان را برعهده داشته است. (وب‌سایت اینترنتی مجالس سنا و شورای افغانستان)

فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی

نقشبندیان مجددی افغانستان خویشتن را وارثان راه شیخ احمد سرهندی مجدد الف‌ثانی می‌دانند. شریعت اسلامی در قالب تصوف نقشبندی مجددی، مهم‌ترین اصل در باور آنان است. بنابراین تمامی فعالیت­های آنان در حوزه­ی اجتماع و فرهنگ، در سایه­ی دین شکل گرفته است. در این‌جا به برخی از مهم‌ترین فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی اشاره می­گردد که آنان در افغانستان انجام داده‌اند.

یک) خلق آثار عرفانی و ادبی

نقشبندیان مجددی به‌عنوان یک تبار عرفانی در تالیف آثار عرفانی و ادبی کوشا بوده‌اند. شخصیت‌های برجسته از این خاندان آثار قابل توجهی را به وجود آورده‌اند. شاه صفی­الله مجددی، نویسنده­ی آثاری چون مخزن الاسرار، مخزن الانوار، مثنوی چهار جوی، دیوان فارسی، بیاض قصاید بوده است. (مجددی، 459) شاه امین­الله، فرزند شاه صفی­الله نیز شاعر و دارای دیوان شعر بوده است. (صدیق، خدام­الفرقان، 113) میاعبدالباقی مجددی (ف1249ش) جد مجددیان شوربازار کابل، معاصر امیر شیرعلی‌خان و امیر دوست محمدخان، دارای دیوان اشعار عرفانی بود و در اشعارش باقی تخلص می‌کرده است؛ نویسندگان تاریخ ادبیات افغانستان وی را از شاعران دوره­ی پنجم تاریخ ادبیات افغانستان یعنی تشکیل دولت افغانستان به شمار آورده‌اند. (جمعی از نویسندگان،350) میراحمد المجددی ملقب به اظهر از مجددیان بدخشان افغانستان صاحب 25 اثر در عرفان، تصوف و اخلاق بوده است. فضل محمد مجددی (شمس­المشایخ) معاصر امیر حبیب­الله خان و شاه امان­الله، مردی ادیب و آشنا به نظم و نثر فارسی بوده، سروده‌هایی به زبان فارسی در موضوعات عرفانی و صوفیانه دارد که در آن‌ها «بدیع»‌ یا «فضلی» تلخص کرده است. (برزگر کشتلی، 3/779؛ صدیق، خدام­الفرقان، 125) محمد صادق مجددی مشهور به آقای گل ـ که برادر کوچک شمس­المشایخ و نورالمشایخ ـ نیز دارای آثاری در زمینه­ی عرفان و تصوف است.

دو) نشر جراید

یکی از محورهای فعالیت تبار مجددی افغانستان – خصوصا مجدیان کابل – در عرصه­ی دین، فرهنگ و اجتماع تاسیس و انتشار جراید مختلف در طی سالهای 1350- 1375ش است. نداء حق اولین نشریه‌ای بوده که در سال 1350ش همزمان با تاسیس جمعیت خدام‌الفرقان، به مدیریت مولوی غلام‌نبی زرمتی از جانب مجتمع قلعه جواد منتشر می‌شده است. (همان، 1؛ گروه پژوهش‌های سینا، 430-435) بعد از کودتا و روی کار آمدن رژیم‌های کمونیستی خلق و پرچم، مجددیان به رهبری صبغت‌الله مجددی به مباررزه با این رژیم پرداختند. از جمله کارهای آن‌ها نشر جراید افغانستان، پیام وحدت، پیام عروة‌الوثقی، جبهه آزادی، جبهه جهاد، جهاد، دمجاهد ژغ پانه، ندای ‌اسلام و جبهه‌رهائی‌بخش، به صورت هفته نامه، ماهنامه، و فصل نامه، به زبان‌های فارسی دری، پشتو، انگلیسی بود که در قالب صفحات مختلف و تیراژهای گوناگون، در شهرهای کپنهاک دانمارک، لاهور و پیشاور پاکستان، هامبورگ آلمان، و هم‌چنین در داخل افغانستان که از جانب کمیته­ی فرهنگی حزب جبهه­ی ملی نجات و سایر نهاد‌های مرتبط با مجددیان منتشر می‌شده است. (همان، 659)

سه) ایجاد شبکه ارتباطی

نقشبندیان مجددی افغانستان، به‌ویژه مجددیان کابل، با دارا بودن شهرت خانوادگی و جایگاه معنوی نزد جوامع قومی و مذهبی اهل سنت افغانستان، از نفوذ و احترام قابل توجهی برخوردار بوده­اند. ارتباط مذهبی آنان با مردم مناطق مختلف، توسط روحانیان متنفذ و ملایان محلی همیشه برقرار بوده است. افراد از مناطق مختلف برای زیارت و عرض ارادت به آن‌ها می‌آمدند و با کسب تعلیمات عرفانی طریقه­های تصوف از آنان، به شهرهای خود مراجعت کرده و افراد دیگری را به طریقت داخل می‌کردند. فضل محمد مجددی شمس­المشایخ، فضل عمر مجددی نورالمشایخ و محمد ابراهیم مجددی ضیاء المشایخ خلفای زیادی را در شهرهای مختلف افغانستان داشته‌اند. (صدیق، خدام­الفرقان، 133-135 و 185-187) خلفاء علاوه بر این‌که تحت تعالیم عرفانی آن‌ها بودند، در موضع‌گیری­های سیاسی نقشبندیان مجددی نیز تابع دستورات ایشان بودند. این مسئله در خیزش علمای متنفذ در مقابل شاه امان‌الله، به حمایت و پشتیبانی از مجددی و نیز در اعلام جهاد علیه روس‌ها توسط صبغت الله مجددی کاملا روشن است. (سیستانی، وب‌سایت اینترنتی افغان جرمن آنلاین)

چهار) تعامل با اقوام و مذاهب

نقشبندیان مجددی افغانستان علاوه بر این‌که در بعد روحانی دارای شهرت‌اند در بعد اجتماعی نیز مشهورند. آنان با این‌که به لحاظ نژادی عرب هستند اما با معاشرت‌هایی که در میان اقوام مختلف افغانستان داشته­اند در هرمنطقه، با یکی اقوام اهل­سنت کشور پیوند یافته‌اند. برای نمونه مجددیان شمال و غرب افغانستان بیش‌تر با فارسی‌زبانان معاشرت داشته و مجددیان شرقی و جنوبی و منطقه­ی لوگر با پشتون­ها معاشرت دارند. این تنوع و آمیختگی به نوعی زمینه‌های هم‌بستگی و پیوستگی اقوام را نیز فراهم می­سازد. مجددیان کابل در میان شهروندان این شهر که از اقوام و نژادهای گوناگون و از پیروان هردو مذهب شیعه و سنی هستند شهرت و احترام فراوان دارند. مجددیان با پیروان مذهب شیعه­ی (هزاره‌ها و قزلباشان) کابل در دهه‌های اخیر ارتباط بیش‌تر و بهتری داشته‌اند. علت این کار به احتمال زیاد به شناخت بهتر از یکدیگر و تعاملات متقابل باز می­گردد. شهید محمد‌ابراهیم مجددی (ضیاءالمشایخ) با مرحوم علامه سید‌اسماعیل بلخی (صدیق، خدام­الفرقان، 162) از مبارزان و روشن‌فکران دینی شیعه و هم‌چنین با مرحوم آیت­الله میر علی‌احمد حجت کابلی ارتباط صمیمی داشته است. نورالمشایخ و ضیاءالمشایخ دیدگاه‌های تقریبی نیز دارند. سخنان و دیدگاه‌های تقریبی آنان را می‌توان از مجموعه سخنرانی‌های ایشان به دست آورد که اخیرا توسط خانقاه نقشبندیه مجددیه کابل منتشر شده است.

پنج) تاسیس مراکز

نقشبندیان مجددی افغانستان بعد از ورود به افغانستان تا به امروز مراکزی را در داخل و خارج از افغانستان تاسیس کرده‌اند. این مراکز به منظور فعالیت­های دینی، فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی تأسیس شده است. مسجد و خانقاه شور بازار در یکی از محله‌های قدیمی و تاریخی کابل که توسط شاه صفی‌الله مجددی تاسیس گردید. در این مرکز سالیان متمادی محافل صوفیانه با حضور شخصیت‌های برجسته­ی تبار مجددی برگزار می‌شده است. (همان، 269) و تا پایان دوره‌ی پادشاهی ظاهرشاه (1352ش) مکان برگزاری مناسبات دینی مذهبی و جریانات فرهنگی و سیاسی بوده است. (نوید، 195) مجتمع قلعه جواد در منطقه­ی خوشحال‌خان مینه­ی کابل – که مکان آن در سال 1355ش از جانب ظاهرشاه به فضل عمر مجددی نورالمشایخ، بزرگ خاندان مجددی اعطا شد. در زمان فضل عمر مجددی نورالمشایخ و فرزندش محمد ابراهیم مجددی ضیاءالمشایخ بنا گشت در این مکان دارالحدیث، مدرسه علوم دینی، خانقاه، کتابخانه، مسجد جامع و خوابگاهی برای محصلین علوم دینی و مریدانی که از راه دور می‌آمدند بنا شد. مجتمع قلعه جواد مهم‌ترین مرکز برای مجددیان در چند دهه اخیر بوده است. (نثاری، وب‌سایت اینترنتی جمعیت اصلاح افغانستان)

دارالعلوم نورالمدارس در سال1360ق در ولایت غزنی افغانستان توسط فضل عمر مجددی نورالمشایخ تاسیس شد. نظام تعلیمی آن مبتنی بر علوم اسلامی و علوم جدید بوده است و بعد از وفات فضل عمر مجددی، فرزندش شهید محمد ابراهیم مجددی ضیاءالمشایخ ریاست و سرپرستی آن را برعهده داشته است. (صدیق، سخنرانی‌های حضرت مولانا نورالمشایخ و حضرت مولانا ضیاءالمشایخ،1) مرکز کمک به مهاجرین در کانادا نیز در شهر میسسگای ایالت آنتاریوی کشور کانادا توسط بانو ذکیه مجددی برادرزاده­ی صبغت­الله مجددی تاسیس شده است. تاکنون صدها خانواده، خدمات لازم را از این سازمان دریافت کرده‌اند و فعالیت­های این سازمان همچنان ادامه دارد. (وب‌سایت اینترنتی سازمان حمایت از مهاجرین افغانی مقیم کانادا) مرکز اسلامی کپنهاک در دانمارک و مرکز اسلامی اسکاندیناوی اسلو در نروژ؛ و هفت مسجد در طی سال‌های 1353-1357ش توسط صبغت‌الله مجددی برای مهاجرین افغانی مقیم این کشورها تاسیس شده است. (گروه پژوهش‌های سینا، 655)

فعالیت‌های سیاسی

نقشبندیان مجددی در افغانستان علاوه بر رسالت اصلی‌شان که رهبری طریقت مجددیه­ی نقشبندیه بوده، در عرصه­ی سیاسی کشور نیز فعال بوده‌اند. فعالیت‌های سیاسی مجددیان در افغانستان را می‌توان به‌طور کلی به سه دسته تقسیم کرد.

یک) ارتباط با نظام‌های حاکم

پادشاهی، جمهوری، ائتلافی و امارت گونه­های مختلفی از حاکمیت بوده که تاکنون در افغانستان تجربه شده است. تعامل و تقابل جریان‌ها و مردم افغانستان با حاکمیت‌های مختلف در افغانستان، متفاوت بوده است. مواجه­ی نقشیندیان مجددی نیز با نظام‌های سیاسی حاکم متفاوت بوده است. این مسئله را در طی چهار مرحله می­توان بررسی کرد.

الف) از تاسیس تا پیروزی افغانستان در مقابل انگلیسی­ها (1125-1297ش)

این مرحله از تاریخ افغانستان شامل پادشاهی احمدشاه ابدالی و سایر بازماندگان وی، حکومت عبدالرحمن خان و امیر حبیب‌الله خان را در برمی‌گیرد. احمد شاه ابدالی (رهبر قوم سدوزائی) در سال 1126ش به قدرت رسید و پشتون‌ها بر اقوام تاجیک، هزاره و ازبک استیلا یافتند. تاسیس افغانستان250 سال حکم‌رانی پشتون‌ها را در پی آورد. (فرهنگ، 1/ 137-141) مجددیان در این دوره­ی تاریخی، حکم پیران و پشتوانه‌های معنوی و مشاوران دینی شاهان را داشته‌اند. (صدیق، خدام­الفرقان، 102-104؛ فرهنگ 1/ 216) در زمان حاکمیت عبدالرحمن­خان، برخی از شخصیت­های این تبار عرفانی با وی ناسازگار بوده­اند.[4] عبدالرحمن­خان با این‌که در سیاست داخلی استقلال داشت، ولی سیاست خارجی او را انگلستان اداره می‌کرد. (طنین، 19) نقشبندیان مجددی در دوره­ی عبدالرحمن خان دو عمل کرد متضاد را پی گرفتند. مجددیان شعبه­ی هرات با رقبای عبدالرحمن خان همکاری بیش‌تری داشتند و از جمله مخالفین وی بودند. (نوید، 34) برخلاف مجددیان هرات، مجددیان کابل با در پیش گرفتن سکوت و مدارا، حکومت عبدالرحمان را تأیید می­کردند و با داشتن نفوذ مردمی در اکثر اوقات با دربار همکاری داشته‌اند. (فرهنگ، 1/ 468-471)

ب) از پبروزی در مقابل انگلیسی‌ها تا جمهوریت (1297- 1352ش)

این مرحله از تاریخ افغانستان نزدیک به 60 سال را در بر می‌گیرد. در این شصت سال امان‌الله خان به مدت ده سال، حبیب‌الله کلکانی نه ماه، محمد نادر چهار سال، و محمد ظاهرشاه چهل و دو سال حکومت کردند. امان‌الله خان نخستین پادشاه این دوره­ی تاریخی است که بعد از به قتل رسیدن پدرش امیر حبیب­الله خان در طی سالیان 1298-1308ش  حکومت کرد. حاکمیت وی بر افغانستان دارای دو مرحله بود.

مجددیان در آغاز به قدرت رسیدن امان‌الله، ارتباط نزدیک و صمیمی با او داشته‌اند. در سال 1298ش مجددیان جانب امان الله را گرفتند فضل محمد مجددی ملقب به شمس‌المشایخ معروف به شاه آقا، دستار پادشاهی را بر سر او بست. (همان، 1/ 543) از آن‌جا که خاندان مجددی شوربازار کابل از جایگاه مردمی بالایی برخوردار بودند. طرفداری ایشان شاه امان‌الله نقش مهمی در تقویت جانشینی او داشته است. بعد از تثبیت پادشاهی شاه امان‌الله و اعلام استقلال افغانستان، سومین جنگ میان افغانستان و انگلیس رخ داد. مجددیان نیز مانند سایر گروه‌های دینی و مردمی برای استقلال افغانستان در مبارزه با انگلیس به میدان‌های جنگ رفتند. (همان، 1/ 551 ؛ غبار، 1/ 756-768؛ نوید، 67-70) بعد از پیروزی افغانها بر انگلیسی‌ها و به دست آمدن استقلال افغانستان، امان‌الله خان به پاس خدمات برادران مجددی در راه استقلال افغانستان، فضل محمد مجددی را به شمس‌المشایخ و فضل عمر مجددی را به نورالمشایخ ملقب نمود. (همان، 71) بعد از این مرحله، ارتباط مجددیان با امان‌الله خان روز به روز رو به وخامت نهاد. علت آن نیز اصلاحاتی بود که امان‌الله خان بعد از سال 1306ش به آن پرداخت. وی که با سفر به چند کشور مهم آسیایی و اروپایی به شدت تحت تاثیر صنعت و تمدن و تجدد غرب قرار گرفته بود، سعی کرد اصلاحات متعددی را در افغانستان به اجرا درآورد. (همان، 183)

در باره­ی شخصیت، زندگی و حکومت چند ماهه‌­ی حبیب­الله کلکانی اطلاعات زیادی در دست نیست. براساس شواهد تاریخی، وی در ابتدا در لشکر امان‌الله خان خدمت می‌کرد. بعدها به هند فرار کرد و در بازگشت به همراه راهزنان معروف دیگری از جمله سید حسین اهل چاریکار، رهبری دسته‌ای از راهزنان را بر عهده گرفت و در شمال کابل مسافران و کاروان‌ها را تاراج می‌کرد. وی در طی دو حمله، سر انجام در شب 23 جدی 1307ش همراه با لشکریانش که عمدتا متشکل از دزدان و رهزنان بود، کابل را اشغال کرده و خودش از جانب یارانش به‌عنوان پادشاه انتخاب شد، اما نهایتا در اول نوامبر 1308ش وی و چند تن از همراهانش در شهر کابل اعدام شدند.

در مدت زمان حکومت نه ماهه­ی وی مجددیان کاپیسا و سمت شمال افغانستان، حامیان وی بودند. (همان، 267) بزرگان این خاندان که همگی از مناطق شمال کابل بودند، کلکانی را در مقابله با حکومت امانی تشویق می‌کردند. شمس الحق مجددی با صدور فتوایی به راه انداختن جهاد بدون امر امیر را خلاف شریعت دانست و به پاس فعالیت‌های کلکانی در مقابل امان‌الله خان لقب خادم دین رسول‌الله از جانب شمس الحق مجددی به او اعطا شد و این مسئله از جانب برخی افراد با نفوذ منطقه­ی تگاب همانند ملای تگاب تایید شد. (همان، 210) اعطای چنین لقبی به سردسته­ی دزدان قافله، برای نابودی حکومت امانی، نه توجیه شرعی داشت و نه عقلی؛ زیرا روی کار آوردن یاغیان به بهانه­ی دفع افسد به فاسد، تالی فاسدهای فراوانی را برای ملت افغانستان فراهم ساخت.

هم‌زمان با مجددیان سمت شمال کابل، مجددیان کابل نیز بر اساس معادلاتی که میان آن‌ها و امان­الله خان رخ داده بود، به نوعی حبیب­الله کلکانی را در سرنگونی دولت امان‌الله تشویق می‌کردند و فعالیت‌های او را مورد تایید قرار می‌دادند، اما بعدها دست از تایید برداشتند. (سیستانی، 106) فضل عمر مجددی (نورالمشایخ) فتوایی علیه حبیب‌الله کلکانی صادر کرد و در آن طرز حکومت او را که به جز ناآرامی و بی‌نظمی و خونریزی چیزی به ارمغان نیاورده بود، محکوم نمود. فتوای نورالمشایخ علیه حبیب‌الله کلکانی، طرفداران نادرخان را در میان قبایل و علمای سمت مشرقی افغانستان افزایش داد. (نوید، 234-236) اما منابع خود مجددیان ارتباط و همکاری مجددیان، شوربازار را با دولت نه ماهه­ی حبیب­الله کلکانی رد کرده‌اند. (همان، 236)

مجددیان قبل از به قدرت رسیدن نادرشاه با او ارتباط داشتند و مبارزات مشترک آنان در مقابل امان­الله خان ارتباط‌شان را مستحکم‌تر ساخته بود. محمد نادر بعد از به قدرت رسیدن، فضل عمر مجددی (نورالمشایخ) را به‌عنوان وزیر عدلیه انتخاب نمود. (فرهنگ، ج1/ 656) بعدا در دوره ظاهرشاه داماد نورالمشایخ فضل احمد مجددی از مجددیان هرات این سمت را عهده دار گشت. از آن‌جا که محمد نادرشاه نسبت به علما و مظاهر دینی احترام قائل بود، مجددیان نیز مانند سایر گروه‌های دینی مذهبی تا آخر با وی رابطه نیکی داشتند و بعد از کشته شدنش نیز در نیمه نخست پادشاهی محمد ظاهر، فرزند محمد نادر، این ارتباط ادامه یافت.

محمد ظاهرشاه از سال1311تا سال1352ش حدود42 سال بر افغانستان حکم راند، محمد ظاهرشاه در دوره پادشاهی‌اش قدرت سیاسی کشور را از دو طریق خانوادگی و غیر خانوادگی اداره کرد. (مصباح زاده، 105) مجددیان در طول پادشاهی محمد ظاهرشاه با وی و حکومتش تعامل داشتند، با این تفاوت که تا قبل از صدارت محمد داوود، تعامل و همکاری آنان کاملا پر رنگ بود؛ زیرا بعد از کشته شدن محمد نادرشاه پدر محمد ظاهرشاه فضل عمر مجددی نورالمشایخ، دستارشاهی را بر سر او بست و به نوعی سلطنت او را مورد تایید قرار داد. (فرهنگ، 1/ 672) در دوران صدارت محمدهاشم خان (1312- 1323ش) عموی بزرگ ظاهرشاه، فضل احمد مجددی داماد فضل عمر مجددی وزارت عدلیه را در دست داشت. (همان، 1/ 712) همچنین در دوران صدارت شاه محمود و سردار محمد داوود فضل احمد مجددی و فضل محمد مجددی (هردو احتمالا از مجددیان هرات) در طی سالیان 1325-1336ش ریاست مجالس اعیان (سنا) را بر عهده داشتند. (نقش جرگه‌ها، لوی جرگه‌ها، و شوراها در افغانستان، وب‌سایت مجالس سنا و شورای افغانستان) در زمان صدارت دکتور محمد یوسف 1342-1344ش که قانون اساسی جدید به تصویب رسید، محمد هاشم مجددی از اساتید دانشگاه کابل نیز از اعضای کمیسیون تسوید قانون اساسی بوده است. (فرهنگ، 1/780)

ج) از جمهوریت تا انقلاب اسلامی (1352- 1357ش)

در این مقطع از تاریخ افغانستان بعد از چند سده، نظام سیاسی کشور از شاهنشاهی به جمهوری تبدیل شد؛ ریشه­های این کار به اواخر پادشاهی محمد ظاهرشاه باز می‌گشت که در آن زمان برخی احزاب متمایل به گروه‌های کمونیستی و مائوئیستی به وجود آمد. با ورود پیروان این احزاب به درون نظام و ارتش، زمینه­ی ورود روس‌ها به افغانستان فراهم گردید.

داوود خان در نیمه نخست سال 1352ش با یک کودتای نظامی، بدون خونریزی قدرت را به دست گرفت. وی پس از به قدرت رسیدن، نظام سلطنتی را برای اولین بار در تاریخ سلطنت دویست ساله افغانستان پایان بخشید و نظام جمهوری را به مردم وعده داد. بعد از به قدرت رسیدن، تلاش‌های زیادی را در بازسازی افغانستان، توسعه اقتصاد، و… انجام داد اما مدت کاری­اش بسیار اندک بود و در یک کودتای خونین در 7 اردیبهشت سال 1357ش از قدرت بر کنار شد. از آن‌جا که داوودخان یک مترقی خواه مستبد بود، در دوران نخست وزیری‌اش و نیز در مدتی که خود را رئیس‌جمهور می‌خواند نسبت به پیشرفت کشور سعی و تلاشی فراوان در پیش گرفت و برای این کار سعی کرد برخی از مظاهر فرهنگی اسلامی را که در میان مردم افغانستان مهم شمرده می‌شد و وی آن‌ها را مانع پیشرفت کشور می‌دانست، نادیده بگیرد. برای نمونه فعالیت علمای و مذهبیون به شدت کم‌رنگ شد و برخی از علما زندانی شدند. (مصباح زاده، 148-151) مجددیان نیز به عنوان یک تبار روحانی، مانند سایر گروه‌های دینی و مذهبی مانع عملی شدن پروژه­های پیش روی دولت داوود بودند، بنابراین داووخان  نسبت به آن‌ها همواره بدبین بود. داوودخان با روس‌ها در زمان صدارتش ارتباط نزدیکی داشت و زمانی که خروشچف، نخست وزیر و دبیر کل حزب کمونیست شوروی را به کابل دعوت کرده بود، به او گزارش شده بود که صبغت­الله مجددی در شمار کسانی قرار داشته که قصد ترور خروشچف را داشته­اند و به خاطر همین صبغت الله مجددی از سال 1338-1343ش در زندان بسر برد. وی بعد از آزادی تا پایان صدارت داوود خان خارج از افغانستان زندگی کرد. (گروه پژوهش‌های سینا، 655) داوودخان هم‌چنین در یکی از سخنرانی‌هایش در دانشکده حقوق و علوم سیاسی، با اشاره به مرکز مجددیان در شوربازار، آن‌جا را مرکز ارتجاع و مانع پیشرفت افغانستان اعلام کرد. (صدیق، خدام‌الفرقان، 158؛ حق شناس، 331)

با کودتای ننگین هفتم اردیبهشت سال 1357ش توسط سردمداران دو حزب خلق و پرچم و از میان برداشتن داوودخان، و بعد از تصفیه‌سازی ارتش و ادارات دولتی از طرفداران نظام پیشین در 12 اردیبهشت ماه، نورمحمد تره‌کی رهبر حزب خلق به‌عنوان منشی عمومی کمیته‌ی مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان تعیین شد. دو حزب خلق و پرچم مدیریت بخش‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و نظامی را با هم تقسیم کرده و در حدود هشت ماه با صدور هشت فرمان در موضوعات مختلف، اهداف و برنامه‌های نظام‌شان را به داخل و خارج افغانستان معرفی کردند. (طنین، 213-227) از آغاز کودتا و به دست گرفتن حکومت، تا سقوط دولت دکتر نجیب‌الله در بیست و هشتم فروردین 1371ش نورمحمد تره‌کی، حفیظ‌الله امین، ببرک کارمل، و نجیب‌الله رؤسای دولت بودند. (فیاض، 226-250)

مجددیان در مقابله با رژیم دست نشانده­ی کمونیستی مانند سایر گروه­های دینی و مذهبی به مقابله برخاستند. صبغت­الله مجددی در اواخر سال 1357ش اعلام جهاد نمود این کار، جهاد علیه کمونیست‌ها را سرعت بخشید هرچند که تعداد زیادی از خاندان مجددی توسط کمونیست­ها به قتل رسیدند. (همان، 97) در شب 28 جدی سال 1357ش کمونیست­ها به مجتمع قلعه جواد حمله کرده و محمد ابراهیم مجددی (ضیاء المشایخ) را همراه با 18 نفر از نزدیکانش که در بخش­های مختلف دولتی مشغول وظیفه بودند، همراه با خانواده­های‌شان دستگیر و زندانی کردند. هم‌‌زمان با کابل، در هرات نیز 9 نفر که مهم‌ترین آن‌ها سناتور عبدالباقی مجددی بود، در لوگر 2 تن، در کاپیسا 17 نفر که مهم‌ترین آن‌ها مولانا شاه عبدالحمید مجددی مشهور به حضرت صاحب کوهستان بود، در  پنجشیر 12 تن، در ننگرهار 4 تن و در قندهار 3 تن از جانب کمونیست‌ها دستگیر شدند و بعد از دستگیری هرگز بازنگشتند. از تعداد همه­ی شهدای مجددیان در دوره­ی کمونیست‌ها اطلاع دقیقی در دست نیست و آمار فوق از جانب یکی از ملازمان آن‌ها نگارش یافته است. (نثاری، وب‌سایت اینترنتی جمعیت اصلاح افغانستان) منابع دیگر تعداد شهدا و مفقودین این خاندان را 70 نفر (طنین، 456) و  برخی منابع دیگر نیز تعداد آن‌ها را نامعلوم خوانده است. (فرهنگ، 2/970-971) محمد نعیم صدیق از ملازمان مجددیان کابل، تعداد قربانیان این خاندان را در دهه­ی پنجاه و شصت بیش از 96 تن دانسته است. (صدیق، خدام‌الفرقان، 5) کمونیست‌ها اموال آنان را که شامل زیورآلات زنان آن‌ها و اجناس قیمتی که از بزرگان ایشان به یادگار مانده بود، به وزارت داخله انتقال داده و زمین مجتمع قلعه جواد را میان یکدیگر تقسیم کردند. (فرهنگ، 1/71؛ صدیق، خدام­الفرقان، 12) در آخرین آمار رسمی از تعداد شهدای دوره­ی کمونیستی که در سال 1392ش از جانب دولت و نهادهای جامعه­ی مدنی افغانستان منتشر گردید، نام چهره­های دیگری از این خاندان دیده می‌شود که به جرم‌های اخوانیسم، اسلامگرا و… توسط کمونیست‌ها دستگیر شده بوده­اند.

د) از انقلاب اسلامی افغانستان تا دوره حاضر (1357-1393ش)

با کودتای رژیم کمونیستی به سردمداری حزب دموکراتیک خلق در 7 اردیبهشت ماه سال 1357ش قدرت سیاسی کشور از دست داوود خان خارج گردید. طرفداران رژیم کمونیستی، بعد از به دست گرفتن قدرت، برنامه­های اصلاحی را در پیش گرفتند که از همان ابتدا با مخالفت اکثریت قاطع مردم افغانستان رو به رو گردید. پیروان خلق و پرچم برای اجرایی شدن برنامه­ها و اهدافشان، با دهشت افکنی، اعتقادات دینی و مذهبی و سنن اجتماعی و ملی مردم را نشانه گرفتند و در این راه نسبت به قشر تحصیل کرده و علمای دینی، حساسیت بیش‌تری نشان دادند. تعداد زیادی از اساتید دانشگاه‌ها، مکاتب، دانشجویان و دانش آموزان، تجار، کارمندان ادارات دولتی و…. که با احزاب خلق و پرچم همکار نبودند، دستگیر و ناپدید شدند. آنان نسبت به گروه‌های دینی و مذهبی جامعه بیش از دیگران حساس بودند. (فرهنگ، 2/ 1037-1046و مصباح زاده، 213)

صبغت­الله مجددی مهم‌ترین چهره­ی خاندان مجددی بعد از محمد ابراهیم مجددی ضیاءالمشایخ بود که فعالیت‌های جهادی خویش را علیه رژیم کمونیستی ادامه داد. وی حزب سیاسی جبهه­ی ملی نجات اسلامی را در سال 1358ش تاسیس کرد و همراه با احزاب هفت‌گانه در پیشاور پاکستان به فعالیت­های سیاسی و نظامی ادامه داد. او در پیشاور به‌عنوان رئیس دولت‌های موقت و انتقالی گروه‌های مجاهدین انتخاب شد و در سال 1371ش قدرت را از دکتر نجیب­الله، آخرین رئیس دولت رژیم کمونیستی تحویل گرفت. (همان، 249- 252) هم‌چنین در دوران حکومت دو ماهه­اش در کابل چون چهره­ای میانه‌رو بود تلاش‌هایی برای اتحاد میان احزاب شیعی مقیم ایران و احزاب اهل سنت مقیم در پاکستان و کابل انجام داد، اما از آن‌جا که سایر طرف‌های احزاب اهل سنت از حضور داشتن نیروهای شیعی در حکومت امتناع می­کردند، تلاش‌های وی در این راه اثر چندانی نداشت. (طنین، 316)

بعد از شکست روس‌ها در افغانستان و ناسازگاری­های مجاهدین بر سر قدرت، زمینه­های ظهور جنبش طالبان فراهم گردید، طالبان نام گروهی از شبه نظامیان مخالف دولت افغانستان است که در آغاز پیرو مذهب حنفی بودند اما بعدها با تاثیرپذیری از وهابی­ها و گروه‌های افراطی مقیم پاکستان، همراه با باورهای قبیله‌ای (پشتونوالی) به یک جنبش سیاسی تبدیل شدند. آنان در پی اختلافات و مناقشات داخلی میان مجاهدین در سال 1374ش از طریق خاک پاکستان همراه با تعداد زیادی از اتباع سایر کشورها وارد افغانستان شدند و با تصرف شهرهای جنوبی افغانستان تا سال 1375ش ولایات میدان وردک، لوگر، خوست، فراه و هرات را تصرف کرد و ملا محمدعمر را به‌عنوان امیرالمؤمنین برگزیدند. (همان 409-412) در سال بعد گروه طالبان با تصرف کابل، بلخ، بامیان، و سایر مناطق به جز پنجشیر و قسمت‌هایی از شمال افغانستان، عملا عرصه را بر مجاهدین تنگ کرد.

صبغت­الله مجددی بعد از این‌که ناسازگاری‌های مجاهدین را در افغانستان بر سر قدرت ملاحظه کرده، از آن‌جا که حزب وی بعد از استقرار در کابل از قدرت احزاب سیاسی رقیب برخوردار نبود، پس از پیدایش گروه طالبان و تسلط این گروه بر افغانستان مجبور شد برای چندمین بار و این بار به مصر مهاجرت کند. زیرا وی نسبت به گروه‌های بنیادگرایی مانند طالبان بدبین بود و از طرفی نسبت به منبع این گروه­ها یعنی کشور پاکستان نیز به شدت معترض بود و این مسئله دشمنانی را برای وی به وجود آورده بود. (گروه پژوهش‌های سینا، 657)

با سقوط گروه طالبان در سال 1380ش و پیدایش نظام جدید به ریاست حامد کرزای، مجددیان به نظام جدید پیوستند و با حضور در نهادهای مختلف به نحوی در نظام جدید سهم گرفتند. صبغت­الله مجددی مهم‌ترین چهره­ی این خاندان در نظام فعلی، علاوه بر حضور داشتن در نشست­های مهم کشوری، ریاست دوره­ی پانزدهم مجلس سنا، (وب‌سایت انترنتی مجالس سنا و شورای افغانستان) کمسیون مستقل ملی تحکیم صلح (وب‌سایت اینترنتی کمسیون مستقل ملی تحکیم صلح) لوی­جرگه­ی اضطراری و لوی­جرگه­ی تصویب قانون اساسی را برعهده داشته است. دکتر ذبیح‌الله مجددی فرزند صبغت‌الله مجددی مدتی استاندار کابل بود، هم‌چنین طاهره مجددی از مجددیان کاپیسا و فضل عظیم زلمی مجددی از مجددیان بدخشان نماینده در پارلمان افغانستان‌اند. (وب‌سایت اینترنتی مجالس سنا و شورای افغانستان) هم‌چنین افراد دیگری از این خاندان نیزدر بخش‌های مختلف سیاسی، قضائی، آموزشی و اجرایی مشغول هستند.

دو) جهاد با بیگانگان

افغانستان به لحاظ موقعیت جغرافیایی و ژئوپولوتیک خود در یکی از مهم‌ترین چهارراه‌های تبادلات فرهنگی و بازرگانی به‌عنوان بستر مهاجرت‌های گسترده­ی مردمان آسیای مرکزی، هم‌چنین انواع تهاجمات و جهانگشایی‌ها، از اهمیت به سزایی برخودار است. لشکرکشی‌های قدرت‌های بزرگی مانند انگلستان و روسیه به افغانستان ریشه در ویژگی­های این منطقه­ی جغرافیایی و نیز منابع غنی انرژی و معادن آن دارد. مردم افغانستان در طی دوره‌های مختلف به تبعیت از دین و رهبران دینی و رجال متنفذ قومی در مقابل هجوم انگلیسی‌ها و روس‌ها ایستادگی نمودند. مجددیان افغانستان نیز به‌عنوان یک خانواده­ی متنفذ روحانی و اجتماعی، در مبارزات جهادی علیه تجاوزات انگلیسی‌ها و روس‌ها سهیم بوده‌اند.

الف) جهاد با انگلیسی‌ها

بعد از سقوط حکومت شاه محمود در سال 1197ش و روی کار آمدن دوست محمدخان، افغانستان به صحنه­ی رقابت میان روسیه و انگلیس تبدیل شد. از آن‌جا که سال‌ها قبل از این انگلیسی‌ها درشبه قاره مستقر شده بودند زمینه­ی حضور آن‌ها در افغانستان نیز مهیا گردید. از سال 1217- 1298ش سه جنگ میان افغان‌ها و انگلیسی‌ها رخ داد. (مصباح زاده، 63-98) در جنگ دوم افغانستان و انگلیس مجددیان هرات در زمره­ی مخالفین عبدالرحمن خان بودند و از سردار ایوب­خان که پسر عمو و از رقبای او در قندهار و هرات بود، حمایت می‌کردند. سردار ایوب خان از مخالفان حضور انگلیسی­ها در افغانستان بود و عبدالرحمن خان با انگلیسی‌ها همکاری داشت. در سال 1261ش عبدالرحمن خان، محمد عمر مجددی و پسرش عبدالباقی مجددی را که از مجددیان هرات بودند به دلیل حمایت‌شان از سردار ایوب خان به قتل رساند و دو فرزند محمد عمرجان به نام‌های فضل‌الحق مجددی و عبدالکریم مجددی مشهور به حضرت جغرتان را به ترتیب به ایران و هندوستان تبعید کرد. (نوید، 34-36)

در سال 1298ش با به قدرت رسیدن امان‌الله خان سومین جنگ میان افغانستان و انگلیس رخ داد. در این حادثه مجددیان مانند سایر گروه‌های دینی و مردمی برای استقلال افغانستان در مبارزه با انگلیس به میدان‌های جنگ ره‌سپار شدند. فضل محمد مجددی معروف به شاه‌آقا و فضل عمر مجددی معروف به شیرآقا حضور محسوسی در تشویق سربازان، رهبران قبایل، و مردم در محاذهای پکتیا، تل و وزیرستان، برای جنگیدن با انگلیسی‌ها داشته‌اند. (فرهنگ، 1/ 551 ؛ غبار، 1/ 756-768؛ نوید، 67-70) بعد از پیروزی مجاهدین افغان بر انگلیسی‌ها و با به دست آمدن استقلال افغانستان، شاه امان‌الله به پاس خدمات برادران مجددی برای استقلال افغانستان فضل محمد مجددی را به شمس‌المشایخ و فضل عمر مجددی را به نورالمشایخ ملقب ساخت. (همان، 14)

ب) جهاد با روس‌ها

روس‌ها در طول سالیان متمادی در مقابل انگلیسی‌ها در افغانستان به رقابت پرداختند. اما حضور رسمی و تأثیرگذار و ایدئولوژیک آن‌ها در این کشور، طی سالیان آخر پادشاهی محمد ظاهرشاه و با کودتای سردار محمد داوودخان در سال1352ش عملا تکمیل گردید. رژیم جمهوری محمد داوود در 7 اردیبهشت ماه سال 1357ش سرنگون شد و رژیم کمونیستی در افغانستان عملا قدرت را به دست گرفت. کمونیست‌ها تا سال 1371ش بر افغانستان حکومت کردند. در مدت چهارده سال حکومت، نورمحمد ترکی، حفیظ‌الله امین، ببرک کارمل و دکتر نجیب­الله که هر کدام دبیر کل یکی از احزاب خلق یا پرچم بودند، به‌عنوان روسای دولت برگزیده شدند و بخش‌های مختلف سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی دولت توسط اعضای این دو حزب اداره می‌شد.(فرهنگ، 2/ 931-962) از آن‌جایی که رژیم دست نشانده با قتل و کشتار متدینان و مذهبیون، مردمان بی­گناه و ضبط و مصادره اموال و مراکز دینی مذهبی، زمینه­ی ورود ارتش روس‌ها و حضور آن‌ها را در افغانستان طی سالیان 1358-1367ش فراهم ساخت بود، مردم افغانستان از همان آغاز کودتا و روی کار آمدن آن‌ها در شهرهای مختلف افغانستان دست به قیام زدند. از آن‌جا که تعداد زیادی از علما و شخصیت‌های مذهبی توسط رژیم کمونیستی دستگیر شده و به شهادت رسیدند، عده­ی زیادی نیز از افغانستان خارج شده و به کشورهای ایران و پاکستان رفتند. مجددیان نیز در مقابله با رژیم دست نشانده­ی کمونیستی از مناطق مختلف (کابل، هرات، کاپیسا، پنجشیر، قندهار، ننگرهار) افغانستان، مانند سایر گروه‌های دینی و مذهبی به مقابله برخاستند.

سه) تاسیس احزاب سیاسی

احزاب سیاسی یکی از مهم‌ترین نهادهای تاثیرگذار در جامعه است که در تحقق دموکراسی و انتقال دموکراتیک قدرت. نقشی اساسی ایفا می‌کند. احزاب سیاسی در پنج دهه­ی اخیر تاریخ معاصر افغانستان حضور پر رنگی داشته است. مجددیان در تاریخ سیاسی افغانستان دو حزب را بنیان گذاشتند که در زیر معرفی می‌گردد.

الف) جمعیت خدام الفرقان

جمعیت خدام‌الفرقان[5]در سال1350ش، توسط شهید محمدابراهیم مجددی، معروف به شیرپاچا و ملقب به ضیاءالمشایخ تأسیس شد. نشریه­ی «ندای­حق» هم زمان با تاسیس جمعیت – که صاحب امتیاز آن مولوی عبدالستار صدیقی و مدیر مسؤول آن غلام نبی زُرمتی بود- آغاز به ‏کار کرد. بعد از دستگیری محمد ابراهیم مجددی، در سال 1357ش. مولوی نصرالله منصور که معاونت جمعیت خدام الفرقان را به‏عهده داشت، رهبری این جمعیت را به‏‌عهده گرفت. وی در پاکستان، با حزب اسلامی و جمعیت اسلامی ائتلاف کرده و در تأسیس «حرکت انقلاب اسلامی افغانستان» سهم گرفت. (گروه پژوهش‌های سینا، 430-435)

بعد از سقوط گروه طالبان و روی کار آمدن نظام جدید، شایعاتی مبنی بر ارتباط داشتن بقایای حزب خدام الفرقان با گروه طالبان شنیده شده است اما ابوعدنان محمد امین مجددی که فعلا رهبری طریقه مجددیه­ی را برعهده دارد از راه‌اندازی مجدد و مستقل این جمعیت خبر داده است. (وب‌سایت اینترنتی آژانس خبری پژواک)

ب) جبهه ملی نجات افغانستان

جبهه ملی نجات افغانستان[6]در سال۱۳۵۷ش در عربستان سعودی توسط صبغت­الله مجددی و عده­ای دیگر از روحانیون سنتی، شخصیت­های میانه رو و برخی طرفداران سلطنت ظاهرشاه ایجاد شد. صبغت­الله مجددی، محمد هاشم مجددی، برهان­الدین ربانی، محمد موسی توانا، احمدشاه احمدزی، خلیل­الله خلیلی، عبدالستار سیرت، سردار عبدالولی و …از جمله بنیان‌گذاران آن بودند اما بعدها عده­ای از آنان، از این جبهه کناره گرفتند و به گروه­های دیگر پیوستند. صبغت­الله مجددی به تنهایی این جبهه را بنیان نهاده به پیشاور پاکستان آمد و موجودیت آن را اعلام کرد. (گروه پژوهش‌های سینا، 645-648) وی هدف از ایجاد این گروه را دفاع از افغانستان و مردم این کشور در مقابل رژیم کمونیستی اعلام کرد. پاکستانی­ها به‌منظور وسعت نیافتن این تنظیم، کم‌ترین بودجه­ی مالی را که از طرف کشورهای مختلف به مجاهدین ارسال می­شد، به این تنظیم تخصیص داده بود. مجددی در مدتی که در پیشاور حضور داشت، با گروه­های مختلفی از احزاب مقیم آن‌جا وارد ائتلاف گردید اما نتیجه‌بخش نبود. سرانجام در سال ۱۳۶۴ش در تشکیل اتحاد هفتگانه‌ی مجاهدین موسوم به «اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان» سهم گرفت. (همان650) در حال حاضر جبهه‌ی ملی نجات افغانستان، در وزارت عدلیه به نام «جبهه ملی نجات افغانستان» ثبت شده است. (وب سایت اینترنتی پیام افتاب)

نتیجه­گیری

1- شیخ احمد سرهندی ملقب به امام­ربانی مجدد الف­ثانی (971- 1034هـ.ق) بنیان‌گذار طریقت مجددیه و دارای خط فکری مستقل بود. فرزندان، شاگردان و پیروان شیخ احمد سرهندی به مجددیه شهرت یافتند و خط فکر وی را در تصوف نقشبندی، در مناطق مختلف کشور بسط و گسترش دادند. در سال 1161ق عده‌ای از شخصیت­های نسبی این خاندان به افغانستان دعوت شدند و به مناطق مختلف کشور گسیل شدند؛ کابل و هرات دو مرکز عمده نقشبندیان مجددی از گذشته تا زمان حاضر بوده است.

2- نقشبندیان مجددی در افغانستان، علاوه بر رهبری طریقت عرفانی، در سیاست، اجتماع و فرهنگ این کشور نیز سهم گرفتند. نگاه مجددیان به سیاست در افغانستان در طی دوره‌های مختلف متفاوت بوده است. این مسئله را از تعامل و یا تضاد آنان با حکام کشور، تاسیس احزاب سیاسی و شرکت در جهاد با بیگانگان می­توان دریافت.

3- تاسیس مراکز (دینی، فرهنگی و سیاسی)، تالیف آثار عرفانی و ادبی، چاپ و نشر نشریات، تعامل با اقوام و مذاهب کشور و ایجاد شبکه­ی ارتباطی با مریدان و مردم، از مهم‌ترین محورهای فعالیت فرهنگی و اجتماعی مجددیان در افغانستان بوده است.

4- از بدو ورود نقشبندیان مجددی به افغانستان تا به امروز شخصیت­های مهمی در عرصه­های گوناگون، به ویژه در حوزه­ی فرهنگ و اندیشه­ اسلامی، به این خاندان تعلق داشته‌اند. صبغت­الله مجددی مهم‌ترین چهره­ی این خاندان در زمان حاضر است.

 

منابع

انجمن دایرةالمعارف، دایرةالمعارف آریانا، (دوره 6 جلدی) کابل، انجمن دایرةالمعارف، 1328- 1348ش.

حبیبی، عبدالحی، تاریخ مختصر افغانستان، پیشاور، نشر دانش کتابخانه، 1377ش.

حق شناس، ش ن، دسایس و جنایات روس در افغانستان از امیر دوست محمد خان تا ببرک، تهران، کمیته فرهنگی دفتر مرکزی جمعیت اسلامی افغانستان- 1363ش.

دانش‌نامه ادب فارسی، (ادب فارسي در افغانستان) به سرپرستی حسن انوشه، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي،1382ش.

میر سلیم، سید مصطفی، دانش‌نامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1375ش.

بجنوردی، سید کاظم موسوی، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، بی تا.

رجبي، محمدحسن، علماي مجاهد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1382ش.

سرافراز، محمد، جنبش طالبان از ظهور تا فول، تهران، انتشارات سروش، 1390ش.

سرهندی، بدرالدین، حضرات القدس، مقدمه تحقیق و تصحیح، مولانا محبوب الهی، لاهور، محکمه اوقاف پنجاب، (بی تا)

سرهندی، شیخ احمد، مکتوبات امام ربانی حضرت مجدد الف ثانی، مقدمه تصحیح و تعلیق، حسن زارعی و ایوب گنجی، زاهدان، انتشارات صدیقی، 1383ش.

سیستانی، محمد اعظم، علامه محمود طرزی شاه امان‌الله و روحانیت متنفذ، سویدن 2004م.

سیوطی، جلال‌الدین بن‌محمد ابی‌بکر، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، بیروت: الدارالکتب العلمیة، (بی تا).

شیمیل، آنه ماری، در قلم‌رو خانان مغول، ترجمه فرامرز نجد سمیعی، تهران، موئسسه انتشارات امیر کبیر، 1386ش.

صدیق، خواجه محمد‌نعیم، «خدام الفرقان از امام ربانی تا حضرت ضیاء المشایخ»، کابل، خانقاه مجددیه قلعه جواد، 1391ش.

صدیق، خواجه محمد‌نعیم، سخنرانی‌های حضرت مولانا نورالمشایخ، حضرت مولانا ضیاء المشایخ و مخدوم ابواحمد محمد اسماعیل مجددی، کابل، مجتمع قلعه جواد، 1391ش.

طنین، ظاهر، افغانستان در قرن بیستم، تهران، انتشارات عرفان،1384ش.

غبار، میر غلام‌محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، تهران: انتشارات جمهوری، 1374ش

فرمان، محمد، «شیخ احمد سرهندی»، به نقل از: میان محمد شریف و دیگران، تاریخ فلسفه اسلامی، تهیه و گرد آوری ترجمه فارسی زیر نظر نصر‌الله پور جوادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1365ش

فرهنگ، ميرمحمد صديق، افغانستان در پنج قرن اخير، تهران، انتشارات عرفان، 1385ش.

فیاض، علی اکبر، تاریخ معاصر افغانستان از احمد شاه درانی تا سقوط کمونیست­ها، ایران، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی، 1389ش.

کمسیون مستقل ملی تحکیم صلح، «معرفی کمسیون مستقل ملی تحکیم صلح»، مندرج در وب سایت کمسیون مستقل ملی تحکیم صلح.

کهزاد، محمد علی و دیگران، تاریخ ادبیات افغانستان (پنج استاد)، با اهتمام احمدشاه رفیقی، کابل، کتابخانه نشراتی اقرا، 1386ش.

گروه پژوهش‌های سینا، افغانستان در سه دهه اخیر، قم، انتشارات ثقلین، 1381ش.

مجددی، خواجه محمد فضل‌الله، عمدة المقامات، افغانستان شهر نوجلال آباد، محمد وسیم قاری زاده تاجر کتب، (بی تا).

مجددی، صبغت‌الله، سیری در مکتوبات وافی آیات امام ربانی مجدد الف ثانی، ویرایش‌گر: خواجه محمد نعیم صدیق، کابل، (بی نا) 1383ش.

مجلس سنای افغانستان، «زندگی نامه پروفیسور صبغة‌الله مجددی ریس دوره پانزدهم مجلس سنای افغانستان»، مندرج در وب سایت مجالس سنا و شورای افغانستان

مصباح زاده، سید‌محمد‌باقر، تاریخ مختصر سیاسی افغانستان، مشهد، نشر مرندیز، 1388ش.

معرفی مؤسسه حمایت از مهاجرین افغان در کشور کانادا، مندرج در وب سایت موسسه حمایت از مهاجرین افغان در کانادا.

نثاری، قبول احمد، «28 جدی 1357ش شب شهادت دودمان مجددیان در افغانستان»، مندرج در وب سایت جمعیت اصلاح افغانستان.

نوید، سنزل، افغانستان در عهد امانیه، ترجمه محمد نعیم مجددی، هرات، انتشارات احراری،1388ش.

وزارت عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان، «تاریخچه وزارت عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان»، مندرج در وب سایت وزارت عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان

آدرس سایت­های اینترنتی

  1. وب سایت وزارت عدلیه جمهوری اسلامی افغانستان: www.moj.gov.af
  2. وب‌سایت جمعیت اصلاح افغانستان: www.eslahonline.net
  3. وب‌سایت موسسه حمایت از مهاجرین افغان در کانادا: www.afghanrr.org
  4. وب‌سایت مجالس سنا و شورای افغانستان: www.mj.parliament
  5. وب‌سایت کمسیون مستقل ملی تحکیم صلح: www.pts.af

[1]. اصطلاح مجدد ریشه در یکی از احادیث پیامبر اکرمn دارد که در منابع روائی اهل سنت موجود است. بر اساس این حدیث آن حضرت آمدن تجدید کننده دین را در آغاز هرسده بر امت مسلمان بشارت داده است. روایت مزبور چنین است: عن… عن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال إن الله يبعث لهذه الأمة على رأس كل مائة سنة من يجدد لها دينها. (سیوطی،115)

[2]. جنگ میوند یکی از سه جنگ میان افغانستان با انگلستان (بریتانیای کبیر) است که در سال 1358-59ش در مناطقی از قندهار، هلمند، و هرات رخ داده و طی آن انگلیسی‌ها شکست سنگینی را متحمل شدند.

[3]. در سال 1392ش لیست بزرگی از افراد که توسط کمونیست‌ها دستگیر و به جرم­های اسلام گرا، اخوانیسم، خمینیسم، به قتل رسیدند؛ اعلام گردید که برخی از مجددیان نیز در بین آن‌ها به چشم می‌خورند.

[4]. سنزل نوید، افغانستان در عهد امانیه، صص22-27

  1. Society of Khaddam-Al- Forqan

National 2. Liberation Front of Afghanistan

 

عرفان و تصوف، طریقت، نقشبندیه، مجددیه، افغانستان، نقشبندیان مجددی.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=71336

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × یک =

آخرین مطالب