پنجشنبه, 6 دی , 1403 برابر با Thursday, 26 December , 2024
جستجو

چکیده

مقاله ی حاضر، حاصل برنامهای پژوهشی (میدانی، کتابخانه ای) است که با نگرشی کلی، به مساجد بلوچستان میپردازد. جایگاه بلوچستان در مطالعات هنر اسلامی ایران تاکنون، ناشناخته مانده است. مساجد بلوچستان دارای شاخصههای هنری زیادی در زمینه ی معماری، عناصر و تزئینات وابسته است.

بیشتر مساجد شناسایی شده، دارای عظمت و شکوه چندانی نیستند و از نظر قدمت نیز، اکثر آن ها متعلق به سده های متأخّر دوره اسلامی هستند؛ اما شاخصه هایی ارزشمند از نظر معماری و تزئینی دارند؛ این ویژگیها عملاً نشانگر فرهنگ خاص بلوچستان هستند. مطالعه دقیق تر این شاخصه های هنری در معماری اماکن مذهبی، تأثیر­پذیری آن ها را از مناطق همجوار شرقی، به خصوص شبه قاره ی هند در دوره ی تیموریان بزرگ، روشن می­کند. از سوی دیگر، این شاخصهها تحت تأثیر فرهنگ و معماری فلات مرکزی ایران نیز بوده است. در این مقاله تلاش شده تا با بیان اشتراکات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی میان دو منطقه (بلوچستان ایران و شبه قاره هند)، چگونگی تأثیرپذیری این آثار در تزیینات و برخی از عناصر معماری همچون گنبد و مناره بررسی شود.

کلیدواژگان

مسجد؛ معماری؛ بلوچستان؛ ایران؛ شبه قاره ی هند   

 

عنوان مقاله [English]

A comparative study of Baluchistan mosques architecture and decorations and those of India during Timurids period

چکیده [English]

The present paper is a result of a field work and a literary project which has been conducted generally on Baluchistan mosques. The significance of Baluchistan art is unknown yet in Iran's Islamic Art studies. There are many artistic indices in  Baluchistan mosques' architecture and their decorative elements. Many of those which are known to public are not of such worth to be considered, they belong to the recent Islamic centuries, which have valuable indices of architecture and decorations which are the symbol of Baluchistan's special culture. A careful study on these artistic indices in the architectural structure of religious places reveals the effect of eastern neighbors' culture, specially Indian Sub-Continent during The Timurids. Beside, these indices have been under influence of architecture and culture of  Central Plateau of Iran. This article tries to explain the historical, economical and cultural relationships between two regions (Baluchistan of Iran and Indian Sub-Continent), and reviews how these religious places have been under influence of  the elements and decorations such as dome and minaret

کلیدواژگان [English]

Mosque, Architecture, Baluchistan, Indian Sub-Continent

اصل مقاله

 

چکیده

مقاله ی حاضر، حاصل برنامه­ای پژوهشی (میدانی، کتابخانه ای) است که با نگرشی کلی، به مساجد بلوچستان می­پردازد. جایگاه بلوچستان در مطالعات هنر اسلامی ایران تاکنون، ناشناخته مانده است. مساجد بلوچستان دارای شاخصه­های هنری زیادی در زمینه ی معماری، عناصر و تزئینات وابسته است. بیشتر مساجد شناسایی شده، دارای عظمت و شکوه چندانی نیستند و از نظر قدمت نیز، اکثر آن ها متعلق به سده­های متأخّر دوره اسلامی هستند؛ اما شاخصه­هایی ارزشمند از نظر معماری و تزئینی دارند؛ این ویژگی­ها عملاً نشانگر فرهنگ خاص بلوچستان هستند. مطالعه دقیق تر این شاخصه های هنری در معماری اماکن مذهبی، تأثیر­پذیری آن ها را از مناطق همجوار شرقی، به خصوص شبه قاره ی هند در دوره ی تیموریان بزرگ، روشن می­کند. از سوی دیگر، این شاخصه­ها تحت تأثیر فرهنگ و معماری فلات مرکزی ایران نیز بوده است. در این مقاله تلاش شده تا با بیان اشتراکات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی میان دو منطقه (بلوچستان ایران و شبه قاره هند)، چگونگی تأثیر­پذیری این آثار در تزیینات و برخی از عناصر معماری همچون گنبد و مناره بررسی شود

 

کلیدواژه ها: مسجد، معماری، بلوچستان، ایران، شبه قاره ی هند.

 

مقدمه

 

بلوچستان از مناطق بسیار مهم ایران از نظر فرهنگی و باستان­شناسی است که با وجود مطالعات سال­های اخیر، هنوز بسیاری از عناصرآن ناشناخته باقی مانده است. شاید  بتوان دلایل عدم شناخت این منطقه را، اطلاعات ناکافی از زمینه­های تمدنی آن، دوری از مرکز و  عدم انجام مطالعات گسترده ی علمی و… برشمرد. مطالعاتی که اخیراً به وسیله ی مراکز علمی و دانشگاهی منطقه انجام شده، تا حدودی به معرفی و شناخت آثار و بناهای بلوچستان کمک کرده است؛ هرچند همچنان جای تلاش بیشتر، به ویژه در زمینه ی مطالعات باستان شناختی، وجود دارد. اگرچه در تحقیقات به ارتباطات و مشابهت­های فرهنگی و تجاری بین مناطق جنوب شرق ایران و بخش­هایی از شبه قاره هند از جمله  دره ی سند، در هزاره­های قبل از اسلام(با توجه به مطالعات باستان شناختی) اشاره شده است، این نوشتار سعی دارد که به چگونگی مشابهت­های فرهنگی در دوره ی اسلامی(در سده های متأخّر) با تکیه بر مساجد و عناصر وابسته به آن­ها، و به شیوه ی میدانی و هم واکاوی منابع معتبر مکتوب و داده­های باستان­شناختی  بپردازد.

 

 در نخستین گام، پس از مشاهده ی برخی از مساجد معروف بلوچستان، تشابهات این مساجد با نمونه­های مهم و بزرگ سرزمین­های شرقی ایران به خصوص شبه قاره ی هند، ضرورت افزودن به جامعه ی آماری تحقیق را برای رسیدن به نتیجه ی بهتر در رابطه با سؤال اصلی تحقیق یعنی ریشه یابی عناصر وابسته به معماری مساجد بلوچستان و برهمکنش آن­ها در سرزمین­های همجوار شرقی، مشخص کرد و همین انگیزه باعث شد مساجد بیشتری در بلوچستان مطالعه شوند. برای این منظور نمونه­های مورد مطالعه از مناطق ساحلی دریای عمان، بخش­های مرکزی مانند نیکشهر و ایرانشهر وهمچنین نمونه­های اندکی از مناطق شمالی بلوچستان انتخاب شد.

 

پیشینه ی تحقیق

 

بیشترین اطلاعات موجود از وضعیت  بلوچستان در دوره ی اسلامی بر اساس کتب جغرافیدانان و همچنین نوشته­های مورخان و سفرنامه­ها است؛ مانند حدودالعالم، نزهت القلوب نوشته عبدالله مستوفی در سال ٧٤٢ هجری قمری، المسالک و الممالک نوشته ابن حوقل، مرآت البلدان نوشته محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، احسن التقاسیم فی معرفت الاقالیم نوشته المقدسی، تاریخ ایران نوشته ژنرال سرپرسی­سایکس  و…که در برخی از آن­ها اطلاعات بسیار اندکی ارائه شده است. علاوه  بر این تنها کار باستان شناسی مربوط به دوره اسلامی در تپه بمپور به سرپرستی سجادی در اوایل دهه هشتاد صورت گرفت که بیشتر اطلاعات به دست آمده از آن، مربوط به داده­های فرهنگی دوره ی اسلامی منطقه است اما در خصوص مقایسه ی معماری مساجد بلوچستان ایران و هند تا کنون تحقیق مستقلی انجام نشده است.

 

معماری مساجد بلوچستان و تقسیمات آن

 

بر اساس کتب نویسندگان صدر اسلام، فتح بلوچستان در سال نود و دو هجری اتفاق افتاد. مسعود بن محمود غزنوی بلوچستان را متصرف شد و از اقوام خود، یکی را به ولایت آنجا  گماشت. صاحب حدود العالم در مورد «تیز» (یکی از شهر­های مهم دوره ی اسلامی در ساحل مکران) اشاره دارد که "تیز نخستین شهری است که از حدود سند  بر  کران دریای اعظم نهاده، جای کم سیری(گرمسیری) است." (سید سجادی،1374: 33)

 

در منطقه ی جنوب شرق ایران تحوّلاتی، متناسب با سایر نقاط ایران در دوره ی اسلامی اتفاق ­افتاد و اسلام در این منطقه نیز، باعث شکل­گیری فرهنگی با جلوه­های خاصّ  خود شد. بلوچستان به دلیل شرایط مرزی­اش، دارای نشانه­های فرهنگی ویژه­ای نسبت به سایر نقاط ایران شده است  که این موضوع با دقت در معماری منطقه، قابل فهم است.

 

به منظور معرفی عناصر تزئینی مساجد بلوچستان، ابتدا نگارندگان به تقسیم بندی مساجد بر حسب نوع معماری پرداخته و سپس، به تفکیک، عناصر تزئینی هر کدام را مورد بررسی قرار داده اند.

 

1- معماری خشتی: برای این نوع معماری، از مصالح خشت و ملات گل استفاده شده است و عناصر تزئینی بکار رفته در این­گونه معماری، شامل قاب بندی گِل و گِل­بری و استفاده از چینش خاصّ خشت­ها برای ایجاد عناصر تزئینی است. این­گونه تزئینات در منطقه ی سرباز، بیشتر از سایر مناطق بلوچستان مشاهده شده است.

 

2- معماری با مصالح گیاهی(یا اصطلاحا معماری کپری): این گونه معماری، شیوه ی غالب در روستا­های منطقه است و تقریباً در تمام بلوچستان دیده می­شود. این شیوه یکی از بهترین روش­های اتخاذ شده به وسیله ی مردم بلوچ به منظور سازگاری بهتر با محیط و امکانات و همچنین شیوه ی زندگی آن­ها است.

 

3- معماری با مصالح مدرن: این گونه معماری در جریان پیشرفت­های امروزی، جای معماری سنتی را در شهر­ها گرفته است؛ ولی در روستا­ها کمتر به آن توجه شده است. البته در این روش، ساخت برخلاف دو گونه ی قبل با پیچیدگی بیشتری انجام می­شود؛ ولی عناصر بسیاری از فرهنگ اقوام بلوچ را در خود متجلّی کرده ­است. برای نمونه، عناصر تزئینی مساجدی که با مصالح امروزی و به روش مدرن ساخته شده­اند، کاملاً متناسب با فرهنگ بومی طراحی شده و دارای تزئین بسیار زیادی هستند. این عناصر تزئینی، دارای ریشه­ای کهن از سده­های میانی اسلامی هستند که معرفی، مقایسه و ریشه­یابی این عناصر مورد نظر است.

 

نگاهی اجمالی به وضعیت طبیعی وجغرافیایی بلوچستان

 

سرزمین وسیعی که فلات ایران نامیده می­شود، ناحیه­ای است کوهستانی و بیابانی که ایران و افغانستان و قسمت غربی پاکستان را دربر می­گیرد.

 

موقعیت جغرافیایی فلات ایران در طول تاریخ همواره هم چون پلی، بین شرق و غرب عمل می­کرده و همین امر باعث تأثیر گذاری و تأثیر پذیری فرهنگی از هزاره­های گذشته تا کنون شده است. بلوچستان در جنوب شرقی فلات ایران یکی از مسیر­های برخوردار از این تأثیر و تأثّر بوده است که به همین خاطر فرهنگ­های آن تحت شرایط مرزی، با فرهنگ­های غرب و شرق به طور همزمان آمیخته شده است.(تصویر شماره 1)

 

استان سیستان و بلوچستان حدود 181578 کیلومتر مربع وسعت دارد که «بخش وسیع­تر آن یعنی بلوچستان، سرزمینی پهناور، خشک، کم درخت، نزدیک به کویر وکم جمعیت است و در نتیجه، کشاورزی نیز در آن رونقی ندارد. در بخش هایی از آن که چراگاه های مناسب دارد، دامداری به صورت طبیعی­ترین کار بلوچ­های ساکن منطقه درآمده است.  در ساحل، ماهیگیری از دیگر فعالیت بلوچ­ها به شمار می­رود.» (سید سجادی، 1374: 131) از لحاظ اقلیمی، نواحی شمالی وشمال­غرب استان، گرم وخشک کویری است و در غرب متأثّّر از شرایط کوهستانی و ارتفاعات آن نواحی است؛ در جنوب، از پهنه ی وسیع آب­های دریای عمان متأثّّّّّّّّر است.(ریاحی فر،1380: 24-26)

 

این سه عامل، یعنی کویر لوت، کوهستان و دریای عمان، بر اقلیم بلوچستان تأثیر مستقیم گذاشته­اند و این عوامل به نوبه ی خود در چگونگی معماری نقاط مختلف وانتخاب سبک غالب معماری در مناطق اقلیمی مختلف، دخیل بوده است.                 

 

تنوع مساجد مورد مطالعه از نظر پلان

 

یکی از بارزترین جلوه­های فرهنگ اسلامی که می­توان در تمام سرزمین بلوچستان از روستاهای کوچک گرفته تا شهر­های بزرگ، بدان اشاره کرد؛ ساخت مسجد است. با توجه به شرایط اقتصادی نامناسب بلوچستان، ساختن مسجد یکی از مهم­ترین رفتار­های دینی به حساب می­آید و مسجد جایگاه ویژه­ای در میان مردم دارد؛ به نحوی که گاه مسجدی بزرگ و زیبا در روستایی کوچک واقع شده است. نمونه­های مورد مطالعه از مناطق ساحلی دریای عمان، بخش­های مرکزی مانند نیکشهر و ایرانشهر و همچنین نمونه­های اندکی  از مناطق شمالی بلوچستان، برای این مطالعه گزینش شده اند.

 

همان گونه که گفته شد، از نظر مصالح و شیوه ی ساخت، دو نوع مسجد خشتی سنتی و امروزی وجود دارند. مساجد خشتی و چینه­ای، دارای مساحت اندک با پلانی ساده هستند و تقریباً تمام آن­ها محرابی عمیق و کوتاه در دیوار رو به قبله دارند. همچنین در دو طرف محراب، طاقچه­هایی کوتاه به صورت قرینه تعبیه شده که برای قرار دادن عودسوز و لوازم روشنایی استفاده می­شوند. این محراب­ها از بیرون به صورت نیم­دایره­ای برجسته دیده  می­شود. معماران معاصر در مساجد جدید نیز سعی می­کنند این اصل را هم چنان بکار گیرند.

 

البته پلان مساجد امروزی (با مصالح مدرن)، پیچیده و بزرگ­تر است.  مهم­ترین نکته ی مورد توجه در این پلان­ها، تزئینات و عناصر وابسته به آن­ها است؛ در حالی که مساجد سنتی و قدیمی، فاقد هر گونه شاخصه ی مهم معماری هستند و تنها یک فضای ساده برای عبادت دارند.

 

تزئینات در معماری مساجد بلوچستان

 

مساجد خشتی و گلی، همان گونه که در بالا اشاره شد، دارای عناصر تزیینی اندکی هستند. عناصر تزیینی این مساجد، شامل منارچه­های کوتاه بر روی چهار گوشه ی بنا، سقف و همچنین بر روی سردر ورودی است که علاوه بر جنبه ی تزیینی احتمالاً دارای مفاهیم نمادین و مذهبی نیز هستند. از دیگر شاخصه ی عمومی آن ها، دیواره ای کوتاه بر دور حیاط است که در اینجمنطقه ی گرمسیری با کوتاه بودن آن، مانع جریان هوا به درون حیاط نمی­شود. (تصویر شماره2)

 

 مساجد دسته ی دوم، بر خلاف گونه ی اول، دارای تزیینات زیاد و زیبایی هستند که در این نوشتار، بیشتر روی آن­ها تمرکز می­شود؛ زیرا این مساجد از نظر ارتباطات فرهنگی اهمیت دارند. در تقسیم بندی کلی می­توان این عناصر تزیینی را به نقوش هندسی، اسلیمی، نقوش گیاهی، گل و بوته و همچنین منارچه­های کوتاه و تزیینات کنگره مانند بر روی لبه ی بام مساجد طبقه بندی کرد.

 

درجججمساجد منطقه ی مورد مطالعه، سر در  یا نمای ورودی مساجد،     پر تزیین­ترین  بخش­های مسجد است و در تزیین آن­ها از انواع منارچه­ها، شبه گنبد­های کوچک تخت، انواع واقسام رنگ­ها با مفاهیم گوناگون، نقوش گیاهی، هندسی و اسلیمی استفاده شده است. این مساجد از نظر ساخت و زیباشناسی در حدّ اعلا قرار دارند.

 

دروازه یا سردر ورودی با یک سلسله طاق­نما  و قاب­های آکنده از نقش­مایه­های گیاهی و گاه هندسی تزیین شده اند. در تزیین سردرها، بیشتر از گچبری منقور و منقوش و سیمان­بری و رنگ استفاده شده است.

 

یکی دیگر از نقش مایه­هایی که در نمونه­های مورد مطالعه به وفور قابل مشاهده است، نقش هلال ماه و در برخی از موارد، هلال ماه به همراه نقش ستاره است. در برخی از مساجد، این نقش مایه به تعداد بسیار زیادی بکار رفته است  و علامت نمادین"هلال و ستاره"علامت مورد تصدیق و تائید شده ی اسلام است و بر روی اغلب مساجد ساخته شده در کشورهای مختلف خودنمایی می کند.

 

این نقش نیز بر روی پرچم خیلی از کشورهای اسلامی نظیر ترکیه، تونس، الجزایر، موریتانی، آذربایجان، پاکستان و… مشاهده می­شود که مفهوم نمادین آن، اسلام است. (تصویر شماره 3)

 

مساجد بلوچستان از نظر نقش­مایه، محل ایجاد نقوش و به خصوص ایجاد نقوش گیاهی درون لچکی­ها و همچنین قاب­های محصور کننده اطراف سردر بسیار مشابه نمونه­های شبه ­قاره هستند.(تصویر شماره 4)      

 

با توجه به مطالعات انجام شده در تزئین مساجد دسته ی دوم، از رنگ بیشتر از سایر مصالح تزئینی استفاده شده است. رنگ­های مورد استفاده شامل؛ قرمز، آبی، سبز، قهوه­ای، سفید و …است.

 

در مساجد منطقه ی مورد مطالعه، رنگ را در فضای داخلی و خارجی با اصول معینی که ریشه در اشتراکات فرهنگی و مذهبی دو منطقه داشته، به کار می­برده اند. با توجه به برآوردها و نمودار تهیه شده، مشخص شد که بیشترین ماده ی مورد استفاده برای آرایش مساجد، رنگ بوده که نمودار­های تهیه شده گویای برخورداری از رنگ­های مختلف در آرایش مساجد است.(نمودار 1) در سرزمین شبه قاره در ادوار مختلف اسلامی و حتی حال حاضر، رنگ واستفاده از مصالح رنگی کاربرد فراوانی داشته است. به نظر می­رسد در                                         منطقه ی بلوچستان، به دو منظور از رنگ استفاده شده: کاربرد رنگ به منزله ی عنصری نمادین، روانی و مفهومی و همچنین استفاده از آن به دلیل کمبود مصالحی چون ماسه سنگ قرمز و سنگ مرمر سفید و سایر مصالح رنگین که در معماری شبه­قاره به وفور به کار رفته­اند. معماران بلوچستان از رنگ برای جایگزین کردن مصالح رنگین طبیعی، استفاده کرده­اند.

 

رنگ در سطوح داخلی و خارجی ابنیه وآثار معماری بویژه در دوران اسلامی، برای عنصر تزئینی درآرایش و زینت بناها به کار می­رود. در فرهنگ­های مختلف، رنگ­ها معانی متفاوتی دارند. "استفاده از رنگ در تزئین آثار هنری به وسیله ی هنرمند، در واقع به مفهوم داشتن ارتباط قوی با طبیعت است. هنرمند با الهام از طبیعت اطراف خود، نظمی خاص ایجاد می­کندکه باعث آرامش ذهن و احساس حالتی روحانی و نمادی می­شود."(رمضان زاده،1372 : 6) به کارگیری عنصر رنگ در آثار معماری و تزئینات وابسته به آن، بخشی از رفتارهای فرهنگی است که خود تابع عوامل گوناگونی مانند فرهنگ و سنن بوده و از ارزشی روحانی و مذهبی مشترک سرچشمه می­گیرد.(طالشی، 1388 :32)

 

تزئیناتی شامل نقوش گل و بوته، هندسی و اسلیمی است که در ورودی­ها، نمای رو به حیاط مساجد و همچنین ورودی شبستان­ها به کار رفته­اند. این تزئینات در لچکی­های  قاب­بندی شده به صورت گچ بری­های منقور و منقوش استفاده شده­اند.

 

از دیگر تزئیناتی که در نمونه­های مطالعه شده  به وفور مشاهده شد، کنگره­های تزئینی تخت بر لبه ی بام بنا­ها است. با توجه به آمار­های تهیه شده، در 15 درصد از مساجد از این کنگره­ها استفاده شده است.

 

تیموریان هند و سبک معماری

 

تیموریان هند (933-1275/1526-1858)، معروفترین و قدرتمندترین امپراتوری مسلمانان را در هند تأسیس کردند. فرمانروایان مشهور این امپراتوری، علاوه بر بابر که بنیانگذار بود، همایون، اکبر، شاه جهان، جهانگیر و اورنگ­زیب بودند که هر کدام در هنر و ادبیات یدی طولانی داشتند. بناهای ساخته شده در دوران این شاهان به ویژه بنای یادبود و شکوهمند تاج محل، نماد دوران اسلامی هند است. سبک معماری این دوره در ابتدا، تحت تأثیر معماری نجد ایران بود؛ اما با گذشت مدتی، تیموریان سبکی ویژه و مختص به خود ابداع کردند.  دوران فرمانروایی آن­ها "از بزرگترین، غنی­ترین و طولانی­ترین سلسله­های اسلامی در هند است… بابر(933-937/1526-1530) مؤسس این سلسله، یکی از ترکان جغتاتی بود که از طرف پدری به تیمور و از طرف مادری به چنگیزخان نسب داشت."(بلر و بلوم،1381 :697-695) از زمان او و جانشینانش بنا­های بسیار باشکوهی در سرزمین­های شبه­قاره هند بر جای مانده است که از زیبا­ترین مساجد جهان هستند. مقبره ی تاج محل و نیز مسجد جامع (پادشاهی) در دهلی و قرینه ی بسیار زیبای آن در لاهور پاکستان، شهرت جهانی دارند. معماری این دوره نسبت به دوره­های گذشته از غنای بالایی برخوردار است. (سید صدر،1380 :63) در زمان تیموریان هند "سبکی ظریف و متمایز در معماری پدید آمد. در این سبک، سنت­های بومی معماری هند و اسلامی با اشکال و فنون ملهم از ایران و آسیای میانه ترکیب شد. سبکی ترکیبی مشابهی هم- ملهم از سنت­های محلی و ایرانی- در شبه جزیره ی دکن نیز پدید آمد. به طور کلی حجم­بندی صلب و سه بعدی عمارات پیشین سلطنت هند، راه را برای نوعی رویکرد خطی گشود که در آن سطوح تخت به قاب­هایی تقسیم می­شد. سنگ، بویژه ماسه سنگ قرمز و مرمرسفید به­جای آجر و کاشی ایام پیشین نشست؛ لیکن کاربست رنگ بر اثر صیقل عالی و پرداخت چشمگیر محدود شد."(بلر و بلوم،1381 :698) اشکال جدیدی چون قوس­های بیضی شکل و گنبد پیازی شکل (سوزان،1383 : 565- 555)از ویژگی­های اصلی سبک معماری تیموریان هند شد.

 

با توجه به مطالعات انجام شده در بلوچستان ایران و سپس مقایسه موردی بنا­ها، مشخص شد که این شیوه ی معماری در حجمی کوچک­تر و با اندکی تغییرات در منطقه ی مورد مطالعه(بلوچستان ایران) مورد تقلید واقع شده است. اینک به منظور تأیید این فرضیه، نمونه­هایی از هر دو منطقه با یکدیگر مقایسه می­شود.

 

مقایسه ی سبکی و ریشه ­یابی برخی از عناصر تزئینی

 

اشاره به پیشینه ی ارتباطات این دو منطقه در دوره­های پیش از اسلام، به فهم بیشتر موضوع کمک می­کند. یکی از مسائل مهم در زمینه ی روابط بین سرزمین ایران و بخش هایی از پاکستان(مانند سند و پنجاب و بلوچستان)، وجود راه­های ارتباطی است که در دوران کهن، مراکز اصلی تمدن­های پیش از تاریخ را به یکدیگر وصل می­کرد. ارتباط بین دو سرزمین از طریق همین راه­ها، تا دوران­بعد نیز ادامه پیدا کرد. «اهمیت این راه­ها بخصوص طی هزاره ی چهارم تا پایان هزاره ی دوم پ.م. بود؛ زیرا که مهم­ترین راه مواصلاتی تمدن­های جهان باستان در دره ی سند، دشت خوزستان (تمدن ایلام) و بین النهرین جنوبی (تمدن سومر) و بین النهرین مرکزی ( تمدن بابلی) قرار داشت». (امیری، 1378: 39)(تصویر شماره 5) به نظر می­رسد دلایل سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی، قومی و… باعث برخی اشتراکات فرهنگی از پیش از تاریخ شده باشد. احتمالاً این دلایل برای فهم اشتراکات سده­های اخیر نیز صادق است و البته باید در این زمینه به غیر از مسائل ذکر شده، عنصر مهم واساسی مذهب را نیز دخیل کرد. همچنین "انتقال فرهنگ ایران به پاکستان و ارتباط متقابل با ورود اسلام به پاکستان به وسیله ی ایرانیان مسلمان، باعث شد فرهنگ ایران اسلامی از طریق زبان وادب فارسی، ارتباط معنوی و عاطفی بیشتری بین این دو کشور ایجاد نماید."(توسلی،1378 :37)

 

نه تنها معماری که بسیاری از جنبه های  فرهنگی دیگر را نیز شامل می­شود. در مورد معماری همانگونه که در ادامه آمده، می­توان ادعا کرد که این اشتراک نوعی تقلید و تأثیر پذیری است که از نظر هنری، تاریخی و عظمت با نمونه ی اصلی قابل مقایسه نیستند و هیچ گاه به همان میزان، دارای ظرافت هنری و شکوه معماری نیستند.

 

مناره های مساجد بلوچستان از نظر فرم

 

انواع مناره­ هایی که در مساجد منطقه ی مورد مطالعه به کار رفته است، به دو گونه تقسیم می­ شوند:

 

الف) مناره ­های چندضلعی و ضخیم که تنه ی اغلب آن­ها از نوع هشت ضلعی است و در مواردی هم مناره­ها از یک یا چند نعلبکی پیش­زده روی دستک­ها استفاده کرده­اند، مثلاً مسجد تیس که مناره ی آن قابل مقایسه با مناره ی هشت ضلعی آرامگاه جهانگیر در شهر لاهور است. در برخی از مساجد امپراطوری مغول(مسجد جمعه دهلی، مسجد پادشاهی لاهور) مناره­ها در چهارگوشه ی شبستان اصلی قرار گرفته­اند تا تأکیدی بر چهارکنج آن باشند. نمای شمالی آن­ها در حیاط پیش آمده است و همین ادامه ی منطقی، بیانگر کارکرد آن­ها به مثابه ی نشان است. در مسجد پادشاهی لاهور، مناره­های بیشتر و بزرگتری و هشت ضلعی­های باریک شونده ی چند طبقه­ای، مشخص کننده ی گوشه­های خارجی مسجد هستند.  در هند نیز همانند نمونه­های ایرانی، مناره­ها غالبا ً در طرفین ورودی قرار می­گرفتند، هرچند که نظام تناسب­ها، که در ایران بین سردر و مناره­ها به خوبی حاصل شده بود، در هند نیز نادیده گرفته می­شد."(هیلن براند، 1387 :161-163)

 

ب) مناره ­های استوانه­ ای بلند و نازک که در اغلب مساجد منطقه ی مورد مطالعه، از این گونه مناره­ها استفاده شده است، عملکرد آن­ها را در این حالت، به مثابه ی ابزاری برای مفصل بندی نشان می­دهد وآن را از هر نوع هدف عبادی دور می­کند؛ ولی به نقش سنتی آن (مناره)، به منزله ی شاخص، اهمیت بیشتری می­دهد. "این نوع مناره در بعضی موارد احتمالاً ضمن حفظ پسمانده ی مفهوم مذهبی خود، در درجه ی اول برای ابزاری به منظور مفصل بندی استفاده می­شده است. علاوه بر آن معمولاً به این منارک­ها، گلدسته می­گویند تا مناره"(همان :160) که در مساجد منطقه ی مورد مطالعه هم مناره دقیقاً همین نقش را ایفا می­کند. (تصویر شماره 6)

 

شیوه ی ساخت گنبد 

 

 گنبد­هایی که در مساجد منطقه مورد مطالعه قرار گرفته است به دو گونه تقسیم می­شوند

 

الف) گنبد پیازی:"گنبد موسوم به گنبد پیازی، اهمیت خود را فقط در ایران و در حوالی قرن شانزدهم میلادی به دست آورد و آن زمانی است که اسلام به هند راه ­یافت. قسمت برآمده از طریق بسترهای افقی صورت می­گیرد و یک حلقه زنجیری، آن را به حال خود نگه می­دارد و گنبد اصلی فقط در لحظه­ای شروع می­شود که حالت برآمدگیجججبه اتمام می­رسد. "(شوازی، 1383 : 431) این نوع گنبد که در غالب مساجد منطقه برای گنبد زنی از آن استفاده کرده­اند، قابل مقایسه با نمونه­های متعددی در معماری دوره ی تیموریان بزرگ هند، ازجمله آرامگاه صفدر جنگ در شهر دهلی است.

 

ب)گنبد ترکین پیازی: این­گونه که همانند گنبد پیازی است. وجه تمایز آن با گونه ی پیازی فقط در ترک­های ایجاد شده بر روی گنبد است. نمونه­ی این نوع گنبد را می­توان در مساجد تیس، گوردهان، خاتم الانبیای چاهان و مسجد هیت مشاهده کرد که قابل مقایسه با گنبد موتی مسجد در شهر دهلی  است. این بنا متعلق به دوره ی تیموریان هند است.(همان: 432) (تصویرشماره 7)

 

نتیجه

 

برآیند حاصل از انجام مطالعات میدانی و نیز مطالعات کتابخانه­ای، نشان می دهد که مساجد بلوچستان قدمت زیادی از نظر باستان­شناسی ندارند؛ ولی نکته ی مورد توجه در عناصر وابسته به معماری آن­ها، بررسی و مطالعه موتیف­ها و نقش­مایه­های بکار رفته در مساجد بود که حاکی از تداوم آن­ها از سده­های میانی دوره ی اسلامی تا امروز بوده است. همچنین، وجود این مشابهت­ها تداوم ارتباطات فرهنگی منطقه­ای در دوره اسلامی  بین منطقه ی جنوب­­شرق ایران و شبه قاره هند را نشان می­دهد. داده­های تاریخی نیز تأییدی بر ارتباطات فرهنگی قوی در دوره ی اسلامی در زمان تیموریان بزرگ هند با ایران و به تبع آن جنوب شرقی ایران است.

 

به غیر از آرایه­ها و نقش مایه­ها، گنبد­ها و مناره­های مساجد بلوچستان کاملاً الگو برداری از مساجد شبه قاره هند است و معماران سعی کرده­اند که با این روش، ارتباطات فرهنگی خود را که از دوره­های قبل در منطقه مشهود است، همچنان حفظ کنند. یکی از دلایل این تأثیر پذیری فرهنگی را می­توان نزدیکی جنوب شرق ایران به مناطق شرقی و شبه قاره ی هند دانست که خود عاملی مهم، در همسانی عناصر تزئینی  و اشتراکات معماری بوده­اند. کشف این مشابهت­ها  با نگاهی به موقعیت قرار گیری مناطق نسبت به هم و همچنین پیشینه ی ارتباطی آن­ها ، در نهایت منجر به درک تأثیرگذاری معماری اصیل ایرانی بر مناطق همجوار در سده­های میانی دوره ی اسلامی و سپس تأثیر پذیری فرهنگ و معماری بلوچستان ایران از شیوه ی استقلال یافته دوره ی تیموری هند شده است.

مراجع

 

1-     حوقل، صورت الارض، ترجمه ی جعفر شعار، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1345.

 

2-     امیری، کیومرث، زبان و ادب فارسی در هند، تهران: انتشارات شورای گسترش زبان و ادب فارسی، 1378.

 

3-     بلر، شیلا و بلوم، جاناتان، هنرو معماری اسلامی(2)، ترجمه ی یعقوب آژند، تهران:  انتشارات سمت،1381.

 

4-     بی نام، حدود العالم منالمشرق الیالمغرب، به کوشش  منوچهر ستوده، تهران: انتشارات طهوری،1382.

 

5-     توسلی، محمد مهدی، پیوستگی­های فرهنگی در منطقه­ی آسیا از دیدگاه باستان شناسی(ایران- پاکستان- هند)، اسلام آباد:، منزا پریس،1378.

 

6-     رمضانی زاده، جعفر، روابط فرهنگی شرق ایران، پایان نامه کارشناسی ارشد باستان شناسی، تهران:  دانشگاه تربیت مدرس،1372.

 

7-     ریاحی فر، طرح پژوهشی اقلیم و گردشگری در استان سیستان و بلوچستان، سازمان هواشناسی کشور، چاپ نشده،1380.

 

8-     سایکس، سرپرسی مولس ورث، تاریخ ایران،ترجمه ی محمد تقی فخر داعی گیلانی، جلد دوم، تهران: نشر افسون، 1380.

 

9-     سید سجادی، سید منصور، باستان شناسی و تاریخ بلوچستان، سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران،  چاپ اول،1374.

 

10-     سوزان، حبیب، رنگ در فرهنگ و معماری ایران، مجموعه مقالات دومین کنگره ی تاریخ معماری و شهرسازی، ارگ بم-کرمان، ایران، سازمان میراث فرهنگی کشور،1383.

 

11-     سید صدر، سید ابو القاسم، معماری، رنگ و انسان، تهران: آثار اندیشه،1380.

 

12-     شوازی، اگوست، تاریخ معماری، ترجمه لطیف ابوالقاسمی، تهران: نتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم،1383.

 

13-     صنیع الدوله، محمد حسن خان (اعتماد السلطنه)، مرآت البلدان، به کوشش عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران: دانشگاه تهران، 1367.

 

14-     علی طالشی، بهزاد، بررسی باستان شناختی بخش مرکزی شهرستان کنارک، چاپ نشده، محفوظ در آرشیو سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان سیستان و بلوچستان، زاهدان،1388.

 

15-     محمودی، محمد کاظم، مطالعه ی تزئینات موجود در مساجد بلوچستان و ریشه یابی عناصر آنان، پایان نامه ی کارشناسی ارشد، دانشگاه سیستان و بلوچستان،1390.

 

16-     مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، به کوشش محمد دبیر سیاقی، چاپ اول، قزوین: حدیث امروز،1381.

 

17-     مقدسی، محمد بن احمد شمس الدین، احسن التواریخ فی معرفه الاقالیم، ترجمه علی منزوی، تهران،  1345.

 

18-     هیلن براند، روبرت، معماری اسلامی، شکل،کارکرد و معنی، ترجمه ی باقر آیت الله شیرازی، تهران: انتشارات روزنه،1385.

 

 

 

19. Karlovsky, Lamberge, C.C. and M. Tosi. Shahr-i Sokhte  and Tepe Yahya:Tracks on the earliest history of the Iranian Plateau, East and West. 1973.

 

 

 

References

 

1-Amiri, K. Zaban va Adab-e  Farsi dar Inde. Tehran,Persian Language publication, 1999.

 

2-Blair, Sheila S, and Janathan, M.Bloom. Honar va  Mi‘mārī-y Islami. Translated to Persian by Ya‘goob Azhand, Tehran, Samt publication, 2002.

 

3-Choisy, Auguste. Târikh-e Mi‘mārī, Translated to Persian by L. Abolgasemi, Second Print, Tehran, Tehran University Publication, 2004.

 

4-beita. Hodud-ol-Alan men al-Mashreq al-Maqreb. with the Endeavour of  Manuchehr Sottude, Tehran, Tahuri Publication, 2003.

 

5-Hillenbrand, Robert. Mi‘mārī-y Islami: Shekl, Kārkard va manā.Translated to Persian by B. A. Shirazi, Tehran, Rouzana Publication, 2006.

 

6-Ibn Hawqal,M.A.Q.Surat al-Ard,(The face of the Earth), Translated by A.Shoar, Teheran,Bonyad-e Farhang-e Iran,1966.

 

7-Karlovsky, Lamberge, C.C. and M. Tosi. Shahr-i Sokhte  and Tepe Yahya:Tracks on the earliest history of the Iranian Plateau, East and West, 1973.

 

8-Mahmoudi, M.K. Motale Tzinat-e Masajed-e Baluchestan va rishe yabiy-e anasore Anan. Thesis of M.A in archeology, Sistan & Baluchistan University, 2012.

 

9-Mostowfi, H. Nozhat ol Gholub. M.D.Siyagi, Qazvin, Hadis-e Emroz,2002.

 

10-Muqaddasi,M.A.S. Ahsan al-taqāsim fi Ma‘rifat al- aqālīm, translated by A. Monzavi, Tehran,1966.

 

11-Ramazani zade, Jafar. Ravabete farhangy-e Sharge Iran. (cultural relations of east of Iran) Thesis of M.A in archeology, Tarbiat-e-Modarres University, 1993.

 

12-Riyahi far. Tarhe pajoheshy-e Eglim va gardesh gari dar ostane Sistan and Baluchistan. I.R. of Iran Meteorological Organization, 2001.

 

13- S. Sadr, S.A. Mi‘mārī, Rang va Ensân, Tehran, Asar-e-andishe, 2009.

 

14-S. Sajjadi, S. M. Bastanshenasi va Târikh-e Baluchistan. Cultural Heritage, Teheran, 1995.

 

15-Sani-al Dowleh, M.H.(Etemad al-Saltaneh) Morat al-Boldan. with the Endeavour of A.H.Navaii and M.H.Mohades,Tehran, Tehran University Publication,1988.

 

16-Suzan, Habib. Rang dar Farhang va  Mi‘mārī-y Iran. Congress on History of Iran's architecture and urbanism in Bam, Kerman .Vol. 5. Tehran: Cultural Heritage, Handcrafts and Tourism Organization, 2004.

 

17-Sykes, S.P.M. Târikh-e Iran, Translated to Persian by M.T.F. Daii Gilani, Second Print, Tehran: Afsun Publication, 2001.

 

18-Taleshi B. A. Barrasiy-e Bastanshenakhtiy-e Bakhshe Markaziy -e Konarak. kept in the archive of The Organization of Cultural Heritage, Hand-craft, and Tourism of Sistan and Baluchistan Province in Zahedan, 2009.

 

19-Tavassoli M. M. Peyvastegi-e Farhangi dar mantagey-e Asia as didgah-e Bastanshenasi (Iran, Pakistan va India), Islamabad Monza press, 1999.

 

منبع: مطالعات شبه قارهسال ششم بهار 1393 شماره 18.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20552

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب