نقد و بررسى مقالۀ «برنارد لوئيس» ١ دربارۀ زندگى امام هادى عليه السّلام در دايرة المعارف اسلام از جهات گوناگونى قابل توجه و بررسى است:
الف) كليت مقاله و ميزان بيان واقعيت زندگانى امام هادى عليه السّلام؛
ب) آموزههاى جزئى نوشتار، بررسى تاريخى، و بيان موارد قوت و ضعف آن.
بخش اول. بررسى كليت مقاله
به نظر مىرسد مؤلف در معرفى امام هادى عليه السّلام موفق نبوده و نتوانسته است تحقيق علمى شايستهاى ارائه دهد.
از آنجا كه منابع استنادى مستشرقان، و در واقع شاكلۀ اصلى تفكر تاريخى آنان را آثار مستشرقان پيشين و منابع اهل سنت تشكيل مىدهد، انتظار چندانى نيز نمىتوان داشت. ديدگاه مغرضانۀ مستشرقان نخستين كه برگرفته از كينهتوزيهاى كليسا با اسلام بوده، به مستشرقان بعدى، و حتى مستشرقان معاصر، منتقل شده و در آثار آنان قابل بررسى و اثبات است. اگرچه از دهههاى
١ ) . B. Lewis. .
آخر قرن بيستم حركتهاى علمى نوينى براى ايجاد دورهاى جديد از اسلامشناسى در غرب در حال شكلگيرى است كه از جمله شاخصههاى آن انصاف علمى و بهرهمندى از منابع و متون نخستين اسلام است، اين ويژگيها در مقالۀ لوئيس چندان ملاحظه نمىشود. او در معرفى امام هادى عليه السّلام تنها به بيان تاريخ تولد و وفات، و انتقال امام از مدينه به سامرا اشاره كرده، و در همين موارد نيز، براى شبههآفرينى، به صورت مشكوك و مبهم، به بعضى موارد اختلافى تاريخى پرداخته است. او به موقعيت اجتماعى و سياسى و فرهنگى زمانه، وضعيت امام و جايگاه او در ميان شيعيان، برخورد خلفا با ايشان، و واكنش امام عليه السّلام و اقدامات اجتماعى و فرهنگى و سياسى امام در مقام رهبر شيعيان هيچ اشارهاى نكرده است؛ حال آنكه براى معرفى رهبر شيعيان، بايد به اين موضوعها پرداخته مىشد.
البته بايد به ياد داشت كه از دوران امام جواد عليه السّلام، تا امام حسن عسكرى عليه السّلام، به دليل محدوديتهاى اعمال شده از سوى خلفا و مراقبت شديدى كه دربارۀ ايشان صورت مىگرفت، اين امامان نمىتوانستند آشكارا فعاليت كنند؛ به ويژه امام هادى و امام حسن عسكرى عليهما السّلام كه در منطقۀ خاص نظامى «عسكر» سكونت داشتند و كاملا در محدوديت به سر مىبردند. بنابراين براى درك واقعيات مربوط به دوران اين امامان عليهم السّلام بايد تحقيق و تأمل بيشترى كرد و با تتبع در متون تاريخى به مواردى دست يافت و با تحليل آن موارد و در نظر گرفتن اوضاع آن عصر به نتايجى رسيد.
بيان موضوعهاى اختلافى در زندگى امام هادى عليه السّلام-مانند طرح دو احتمال دربارۀ مادر امام هادى عليه السّلام (اگرچه احتمال دوم ترجيح داده مىشود) ، ترديد در شهادت امام و انتساب به اعتقادات سنتى شيعه و عدم ارائۀ توضيح دربارۀ منطقۀ نظامى عسكر و طرح آن به گونهاى كه نام يك منطقه به نظر رسد، و نپرداختن به اوضاع اجتماعى و سياسى دوران امام هادى عليه السّلام-اگر دليلى بر غرضورزى مؤلف نباشد، دستكم نشان كمتوجهى وى به اين موارد و در نتيجه محققانه نبودن اين مقاله و دور بودن آن از واقعيت است. در بخش دوم اين نوشتار به اين نكات بيشتر توجه خواهد شد و با بيان تفصيلى اين اوضاع و شرايط به نقايص مقاله در اين زمينه اشاره خواهيم كرد.
بخش دوم
١ . دربارۀ تاريخ تولد امام عليه السّلام با تحليلى ساده مىتوان احتمال اول يعنى سال ٢١۴ را ترجيح داد. اما مؤلف فقط با بيان عباراتى مبهم (از جمله: «بسيارى از علماى شيعه» ، و «ديگران بيان مىدارند») صرفا دو احتمال را مطرح كرده است. ولى از آنجا كه همۀ منابع، سن امام را هنگام شهادت چهل يا چهل و يك سال مىدانند، و از طرفى اكثر منابع سال شهادت امام را ٢۵۴ دانستهاند، احتمال اول ترجيح مى يابد.
2. دربارۀ مادر امام هادى عليه السّلام، نويسنده دو احتمال را مطرح كرده است: «ام فضل» دختر مأمون، و «سمانه» ام ولد غربى. در ترجيح قول دوم بهتر بود به اكثريت منابع اشاره مىشد؛ زيرا اكثر منابع از «سمانه» نام بردهاند، و فقط در بعضى منابع، با لفظ «قيل» ، كه احتمال آن بسيار ضعيف است، از «ام الفضل» نام برده شده است، و اين، هيچ اعتبارى ندارد.
٣ . مسئلۀ امامت حضرت هادى عليه السّلام در دوران كودكى و اينكه اين امر در آثار كلامى شيعى مشكلات عقيدتى ايجاد كرده، از نكات قابل توجه در اين نوشتار است.
اگرچه بحث تفصيلى در اين زمينه در حوزۀ تخصصى علم كلام است، تأثير منفى آن را در اين نوشتار تاريخى نمىتوان فرو نهاد و اشارهاى كوتاه به آن ضرورى است.
امامت از ديدگاه شيعه
امام، از منظر شيعه، جانشين پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در هدايت جامعه و رهبر امت در ابعاد گوناگون اجتماعى، سياسى و مذهبى است.
نزد شيعه، خلافت و رهبرى جامعه، منصبى الاهى است، و رهبر بايد از سوى خداوند تعيين شود. هدايت جامعه با پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله آغاز شده و پس از او دوازده امام كه نامهاى آنان در روايات شيعى آمده است، اين راه را ادامه مىدهند.
ويژگى خاص مقام امامت مصون بودن از گناه، خطا و اشتباه است، و از آنجا كه «عصمت» مقامى معنوى و الاهى است، شرايط جسمى و مادى لازم ندارد و هر جا خداوند اراده كند (با حفظ شرايط خاص كه البته مستلزم جبر نيز نخواهد بود) اعمال مىشود.
از اين روى، شيعيان واقعى در مقام امامت ائمه عليهم السّلام هيچ ترديدى نداشتند.
وقتى امامى امام پس از خود را دقيقا مشخص كرده باشد يا از طريق ديگرى امامت او اثبات شده باشد، شيعيان او را مىپذيرند و تمام اوصاف امام را براى او ثابت مىدانند. پس شيعيان بين امامت امام على عليه السّلام با امام جواد عليه السّلام و امام هادى عليه السّلام، كه در سنين كودكى به امامت رسيدند، هيچ فرقى قايل نيستند.
اگرچه درك اين مسئله براى برخى شيعيان كه مرتبۀ اعتقادى پايينترى دارند مشكل بود و حتى انحرافاتى را به همراه داشت، اين مسئله مشكلى در علم كلام شيعه پديد نياورد.
در ادامۀ اين نوشتار به زوايايى از زندگانى امام هادى عليه السّلام مىپردازيم كه مؤلف به آن اشاره نكرده يا به قدر لازم بدان نپرداخته است.
ويژگيهاى اخلاقى امام
از جمله نكاتى كه در مقاله مغفول مانده يا به آن كمتوجهى شده ويژگيهاى اخلاقى امام است. امام هادى عليه السّلام به منزلۀ امام و پيشواى شيعيان، نمونۀ انسان كامل و برخوردار از ويژگيهاى اخلاق اسلامى بود. نمونههايى از اين ويژگيها بدين قرارند:
ابن شهر آشوب مىنويسد:
«امام هادى عليه السّلام خوشخوترين و راستگوترين مردم بود. كسى كه او را از نزديك مىديد، خوشبرخوردترين انسانها را ديده بود و اگر آوازهاش را از دور مىشنيد، وصف كاملترين فرد را شنيده بود. هرگاه در حضور او خاموش بودى، هيبت و شكوه وى تو را فرا مىگرفت، و هرگاه ارادۀ گفتار مىكردى، بزرگى و بزرگوارىاش بر تو پرده درمىانداخت. او از دودمان رسالت و امامت و ميراثدار جانشينى و خلافت بود. . .» . 1
ابن صباغ مالكى مىگويد:
«فضيلت ابو الحسن، على بن محمد الهادى عليه السّلام بر زمين پرده گسترده و رشتههايش را به ستارههاى آسمان پيوسته است. هيچ فضيلتى نيست كه با او پايان نيابد و هيچ عظمتى نيست كه تمام و كمال به او تعلق نگيرد. هيچ خصلت والايى بزرگ نمىنمايد مگر آنكه گواه ارزش آن در وى آشكار است. او شايسته و برگزيده و بزرگوار است كه در سرشت والا پسنديده شده است. . . هر كار نيكى با وجود او رونق يافته. او از نظر شكوه، آرامش، پاكى و پاكيزگى بر اساس روش نبوى و خلق نيكوى علوى آراسته شده كه هيچ فردى از آفريدگان خدا بسان او نيست و به او نمىرسد و اميد رسيدن به او را نيز ندارد» . ٢
نمونههاى اين سجاياى اخلاقى را در عبادت، سادهزيستى، دانش، آگاهى از اسرار، مهربانى، بخشش، سختكوشى، بردبارى، شكوه و هيبت امام مىتوان جستوجو كرد.
١ ) . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج ۴ ، ص ۴٠١ .
٢ ) . ابن صباغ مالكى، الفصول المهمه، ج ٢ ، ص ٢۶٨ .
موارد بىشمارى از اين ويژگيها در شخصيت و زندگى اين امام در منابع مطرح شده است كه پرداختن به همۀ موارد از حوصلۀ اين نوشتار به دور است، و فقط به چند نمونۀ كوتاه بسنده مىشود:
سادهزيستى امام
امام هادى عليه السّلام از دنيا چيزى در بساط زندگى نداشت. بندهاى وارسته از دنيا بود.
شبى كه به خانهاش هجوم بردند او را تنها يافتند، با پشمينهاى كه هميشه بر تن داشت، و خانهاى كه در آن هيچ اسباب و اثاث چشمگيرى ديده نمىشد. كف خانهاش خاكپوشى بود و بر سجادۀ حصيرى خود نشسته، كلاهى پشمين بر سر گذاشته و با پروردگارش مشغول نيايش بود. ١
آگاهى از اسرار
خيران اسباطى مىگويد:
«نزد ابو الحسن الهادى عليه السّلام، در مدينه رفتم و خدمت ايشان نشستم.
امام پرسيد: از واثق (خليفه عباسى) چه خبر دارى؟ گفتم: قربانت شوم، او سلامت بود و ملاقات من با او از همه بيشتر و نزديكتر است. اما الان حدود ده روز است كه او را نديدهام. امام فرمود:
مردم مدينه مىگويند او مرده است. گفتم: ولى من از همه او را بيشتر مىبينم و اگر چنين بود، بايد من هم آگاه مىبودم. ايشان دوباره فرمودند: مردم مدينه مىگويند او مرده.
از تأكيد امام بر اين كلمه فهميدم منظور امام از مردم، خودشان هستند. پس فرمود: جعفر (متوكل عباسى) چه؟ عرض كردم: او در
١ ) . على محمد على دخيل، ائمتنا، ج ٢ ، ص ٢١٧ .
زندان و در بدترين وضعيت است. فرمود: بدان كه او هم اكنون خليفه است. سپس پرسيد: ابن زيّات (وزير واثق) چه شد؟ گفتم:
مردم پشتيبان او و فرمانبردارش هستند. امام فرمود: اين قدرت برايش شوم بود.
پس از مدتى سكوت فرمود: دستور خدا و فرمانهاى او بايد اجرا شوند و گريزى از مقدرات او نيست. اى خيران، بدان كه واثق مرده، متوكل به جاى او نشسته و ابن زيّات نيز كشته شده است.
عرض كردم: فدايت شوم، چه وقت؟ ! با اطمينان فرمود: شش روز پس از آنكه از آنجا خارج شدى» . ١
احترام به اهل دانش
امام به مردم و نيز دانشمندان و علما احترام فراوان مىگذاشت. «روزى امام در مجلسى نشسته بودند و جمعى از بنى هاشم، علويان و ديگر مردم نيز در آن مجلس حضور داشتند. دانشمندى از شيعيان وارد شد. او در مناظرهاى اعتقادى و كلامى، شمارى از ناصبيان و دشمنان اهل بيت عليهم السّلام را مجاب و رسوا ساخته بود. به محض ورود اين شخص به مجلس، امام از جاى برخاست و به نشانۀ احترام سوى او رفت و وى را نزد خود در بالاى مجلس نشاند و با او مشغول صحبت شد. برخى حاضران از اين رفتار امام ناراحت شدند و اعتراض كردند.
امام در پاسخ آنان فرمود: اگر با قرآن داورى كنم، راضى مىشويد؟ گفتند: آرى.
امام تلاوت فرمود: "اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هنگامى كه به شما گفته شد در مجلس جا براى ديگران باز كنيد، چنين كنيد. تا خداوند (رحمتش را) برايتان گسترده سازد، و چون گفته شد برخيزيد، برخيزيد تا خداوند به مرتبه (منزلت)
١ ) . محمّد بن محمّد بن نعمان مفيد، الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ج ٢ ، ص ٣٠١ .
مؤمنانتان و كسانى كه علم يافتهاند بالا برد". نيز فرموده است: "آيا كسانى كه دانشمندند با آنان كه نيستند برابرند؟ "
خداوند مؤمن دانشمند را بر مؤمن غير دانشمند مقدم داشته، همچنانكه مؤمن را بر غير مؤمن برترى داده است. آيا به راستى آنكه مىداند با آنكه نمىداند، برابر است؟ پس چرا انكار و اعتراض مىكنيد؟ خدا به اين مؤمن دانشمند برترى داده است. شرف مرد به دانش اوست، نه به نسب و خويشاوندىاش. او نيز با دلايلى محكم كه خدا به او آموخته، دشمنان ما را شكست داده است» . ١
بخشش
امام هادى عليه السّلام همانند ديگر امامان عليهم السّلام همواره با بخششهاى خود، ديگران را به شگفتى وامىداشتند و آنقدر مىبخشيدند كه در وصف ايشان مىگفتند: «انفاق امام هادى عليه السّلام به حدى بود كه جز پادشاهان كسى نمىتوانست چنان باشد، و برابر با بخششهاى ايشان تا آن زمان از كسى ديده نشد. اسحاق جلاب مىگويد:
براى ابو الحسن گوسفندان بسيارى خريدم. پس مرا خواست و از منزلش به جايى برد كه بلد نبودم، و فرمود تمام گوسفندان را به افرادى كه دستور داده بود ببخشم» . ٢
وضعيت فرهنگى-اجتماعى عصر امام
بررسى مسائل فرهنگى-اجتماعى عصر امام، از غفلت نويسنده در اينباره حكايت دارد. تحقيق علمى دربارۀ معرفى رهبر يك گروه مذهبى اقتضا مىكند كه حوزههاى گوناگون اجتماعى، فرهنگى و سياسى بررسى شود، ولى در اين مقاله
١ ) . احمد بن على بن ابى طالب الطبرسى، الاحتجاج، تحقيق ابراهيم بهادرى و شيخ محمد هادى، ج ٢ ، ص ۵٠٠ .
٢ ) . محمد بن يعقوب كلينى، الاصول من الكافى، ج ٢ ، ص ۴٩٨ .
چنين تحقيقى صورت نگرفته است. در اين مقام، اوضاع فرهنگى عصر امام را بر مىرسيم:
دوران امام هادى عليه السّلام با گسترش فرهنگى و گرايشهاى اعتقادى و بحثهايى علمى همراه بود كه از برخورد ميان مكتبهاى كلامى و تحولات فرهنگى گوناگونى پديد آمده بود. مباحثى كلامى همچون جبر و تفويض، رؤيت خداوند، تجسيم، و خلق قرآن افكار عمومى جامعه را دستخوش تاختوتازهاى فكرى ساخته بود. اين تحولات فكرى در رويكرد دولت عباسى به مسائل علمى و فرهنگى و نهضت ترجمه ريشه داشت كه از دوران مأمون آغاز شده بود، و ورود فلسفه و كلام و افكار و انديشههاى ديگر ملل جهان را به جهان اسلام و پيدايش آراء و نظرهاى گوناگون، و در نتيجه آشفتگى اوضاع فرهنگى و اجتماعى جهان اسلام را در پى داشت. ميراث اين آشفتگى نيز پيدايى گروههاى گوناگونى چون غلات، واقفيه، صوفيه، و مجسميه بود.
دستگاه خلافت از اين جريانها به مثابۀ حربهاى براى ايجاد اختلاف در جامعۀ اسلامى و تضعيف مبانى فكرى و اعتقادى مردم بهره مىبرد.
در اين ميان، نقش امام به منزلۀ پيشواى جامعۀ اسلامى آشكار مىشود. امام هادى عليه السّلام با تيزبينى در شناخت اين توطئه و استحالۀ فرهنگى جامعه، نقشههاى دينستيزانۀ آنان را برملا مىساخت، و در زمينههاى فرهنگى فعاليتهاى گستردهاى داشت كه برخى از آنها را مىتوان چنين برشمرد:
الف) مبارزۀ فرهنگى با گروههاى منحرف عقيدتى
دوران امامت حضرت هادى عليه السّلام اوج پيدايش مكتبهاى گوناگون عقيدتى بود، كه فضاى باز فكرى پديد آمده از سوى حكومت عباسى زمينۀ آن را فراهم مىساخت. اين گروهها عبارت بودند از:
1. غلات: اين گروه عقايد تند و انحرافى داشتند. آنان در توصيف امام راه مبالغه در پيش گرفتند و او را تا حد الوهيت و پرستش بالا بردند. همچنين با بهرهگيرى از عقايد انحرافى، بسيارى از واجبات الاهى را حرام و بسيارى از گناهان كبيره را بر خود حلال شمردند و با بدعتهاى گوناگون در دين به خواستههاى نفسانى خود رنگ شرعى و دينى دادند.
سران اين فرقه در دوران امام هادى عليه السّلام از اين قرار بودند: فارس بن حاتم، حسن بن محمد مشهور به ابن باباى قمى، قاسم بن يقطين، و محمد بن نصير نميرى. امام با موضعگيرى صريح و جدى، از آنان برائت جست، و حتى دستور قتل يكى از آنان را صادر كرد.
ايشان در پاسخ شيعيان كه از عقايد منحرف على بن حسكه پرسيده بودند، چنين نگاشت: «ابن حسكه-نفرين خدا بر او باد-دروغگويى بيش نيست، و من او را در شما و دوستان و شيعيان خود نمىپندارم. خدا او را لعنت كند. . . .
من از كسى كه چنين سخنانى مىگويد بيزارى مىجويم و از چنين گفتههايى به خدا پناه مىبرم. شما نيز از آنان برائت و بيزارى جوييد و آنان را در فشار قرار دهيد» . امام در ادامه دستور قتل آنان را صادر مىكند. ١
2. صوفيه:از ديگر عقايد انحرافى اين دوران، كه با رخنه در جامعۀ اسلامى سبب بدنامى شيعه و تشويش افكار عمومى جامعه شد «تصوف» بود. پيروان اين عقايد با ارائه چهرهاى عارف، زاهد، خداپرست و بىميل به دنيا، مردم را گمراه مىساختند و در حقيقت در پى اغراض سودجويانۀ خود بودند.
امام با واكنشهاى سريع اين توطئه عقيدتى را خنثا مىساخت. روزى امام با ياران خود در مسجد النبى نشسته بودند. گروهى از صوفيه وارد شدند و در گوشهاى از مسجد نشسته، دور هم حلقه زدند و با حالت ويژۀ خود مشغول
١ ) . محمد بن حسن حر عاملى، وسائل الشيعه، ج ١٨ ، ص ۵۵۵ .
تهليل شدند. امام با ديدن اعمال فريبكارانۀ آنان به ياران خود فرمودند: «به اين جماعت حيلهگر و دورو توجهى نكنيد. اينان همنشينان شياطين و ويرانكنندگان پايههاى استوار ديناند. براى رسيدن به اهداف تنپرورانه و رفاهطلبانه، چهرهاى زاهدانه از خود نشان مىدهند، و براى به دام انداختن مردم سادهدل، شبزندهدارى مىكنند. . . . هركس به ديدار آنان برود. . . گويى به زيارت شيطان و همۀ بتپرستان رفته است. . .» . 1
٣ . واقفيه:واقفيه نيز از ديگر فرقههاى انحرافى دوران امام هادى عليه السّلام بودند كه امامت امام على بن موسى الرضا عليه السّلام را نپذيرفتند و در امامت امام موسى بن جعفر عليه السّلام متوقف شدند، و با انكار امامان پس از او و موضعگيرى در برابر امامان، مردم را از پيروى ايشان باز مىداشتند.
امام هادى عليه السّلام عقايد انحرافى آنان را باطل شمرد و مانند غلات و صوفيان آنان را لعن و نفرين كرد. امام در پاسخ نامۀ ابراهيم بن عقبه كه از امام پرسيد: آيا اجازه دارم در قنوت نمازهايم آنان را لعن و نفرين كنم، به صراحت پاسخ مثبت داد. ٢
برخورد با عقايد انحرافى مجسمه كه به رؤيت حسى خداوند عقيده داشتند نيز از ديگر مبارزات فرهنگى امام به شمار مىآيد.
ب) تحرير رسالۀ كلامى
از جمله فعاليتهاى علمى-فرهنگى امام در زمينۀ گسترش اعتقادات تشيع، نگارش رسالۀ كلامى است كه در پاسخ به مشكلات اعتقادى اهالى اهواز صورت گرفته است. امام در اين رساله به گونهاى شيوا و مستدل دربارۀ قرآن و عترت، معرفى ثقلين و لزوم تمسك به آن، و جبر و تفويض بحث كردهاند. ٣
١ ) . شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج ٢ ، ص ۵٨ .
٢ ) . همان، ص ۴۶ ، به نقل از رجال كشى، ص ۴۶٠ .
٣ ) . احمد بن على بن ابى طالب طبرسى، الاحتجاج، ج ٢ ، ص ۴٨٧ .
ج) مناظره هاى علمى و اعتقادى
امامان معصوم عليهم السّلام گنجينۀ معارف الاهى و زبان گوياى ديناند. آنان با بيان شيوا و روشنگر خود جهل و تاريكى را از بين مىبرند و نور دانايى را در دلها مىتابانند.
خلافت عباسى از زمان مأمون با تحولى علمى روبهرو شد. در اين دوره افكار و عقايد گوناگونى به جهان اسلام راه يافت و خلفاى عباسى براى نشان دادن برترى و فضل خود و مبارزه با فضايل امامان عليهم السّلام مناظراتى ميان امامان و دانشمندان مختلف داخلى و خارجى ترتيب مىدادند تا بهزعم خود، با درهم شكستن چهرۀ علمى امامان، دانش و امامت ايشان را به چالش بكشند. البته نه تنها در اين اقدام به موفقيتى نمىرسيدند، بلكه رسوا و مفتضح مىشدند. متوكل عباسى بدين منظور دو تن از دانشمندان به نامهاى «يحيى بن اكثم» و «ابن سكيت» را فراخواند تا نشستى علمى با امام ترتيب دهند.
مناظره با اين سكيت: متوكل از ابن سكيت خواست تا پرسشهاى خود را مطرح كند. او نيز پرسيد: چرا موسى با عصا برانگيخته شد، عيسى با شفاى بيماران و زنده كردن مردگان و محمد صلّى اللّه عليه و آله با قرآن و شمشير؟
امام در پاسخ فرمود: موسى با عصا و يد بيضا در دورهاى برانگيخته شد كه مردم تحت تأثير جادو بودند. او نيز به همين منظور براى آنان معجزهاى آورد كه جادويشان را از بين ببرد و حجت را بر ايشان تمام سازد. عيسى با شفاى بيماران خاص و بدون درمان و زنده كردن مردگان برانگيخته شد؛ زيرا در آن زمان پزشكى و پيشرفتهاى آن مردم را شگفتزده كرده بود. . . . اما محمد صلّى اللّه عليه و آله در دورهاى برانگيخته شد كه شعر و شمشير بر انديشۀ مردم حكمرانى مىكرد، و او نيز با قرآن تابنده و شمشير برنده بر شعر و شمشيرشان چيره گشت و پيام خدا را به آنان رساند و حجت را بر ايشان تمام فرمود. ابن سكيت سپس گفت: اكنون حجت خدا چيست؟ امام با كنايه، مهر خاموشى بر زبان دشمن زد و فرمود: عقل كه به خوبى درمىيابد آنكه به خدا دروغ بندد، رسوا مىشود. 1
مناظره با يحيى بن اكثم: شكست ابن سكيت در اين گفتوگوى كوتاه، خشم يحيى بن اكثم را برانگيخت. او با ناراحتى گفت: ابن سكيت را به مناظره چه كار؟ او همنشين نحو و شعر و لغت است. سپس كاغذى بيرون آورد كه در آن پرسشهايى را مطرح كرده بود، و پاسخ را از امام به صورت مكتوب خواست.
پرسشهاى او درباره تأويل قرآن و تفسير برخى آيات قرآن، گواهى زن، احكام خنثى، دليل بلند خواندن نماز صبح و مسائلى دربارۀ عملكرد امير مؤمنان على عليه السّلام بود.
امام با دقت، ظرافت و كمال به پرسشهاى وى پاسخ داد و افزون بر اثبات جايگاه علمى خود، سيزده پرسش پيچيده را براى شيعيان پاسخ گفت. ٢
د) دفع شبهه هاى دينى و پاسخگويى به مسائل گوناگون
امام در مقام پيشواى جامعه مسئوليت هدايت امت را بر عهده دارد، و از همين روى، همواره بايد جامعه را از شبهات علمى و دينى نجات دهد. يكى از مسائلى كه از جمله بزرگترين فتنهجوييهاى عصر امام به شمار مىآمد موضوع «مخلوق بودن قرآن» بود. اين مسئله از سالها قبل مطرح شده و مدتها انديشۀ مسلمانان را به خود مشغول ساخته بود.
معتزله كه به گونهاى افراطى به عقل گرايش دارند قرآن كريم و احاديث را مخلوق خداوند مىدانستند، و اشاعره در برابر آنان به مخالفت برخاسته، قرآن را قديم و غيرمخلوق مىشمردند.
١ ) . ابى جعفر محمد بن على بن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، به تحقيق يوسف التجاعى، ج ۴ ، ص ۴٣۴ .
٢ ) . همان، ص ۴٣۵ .
در گيرودار نزاعهاى حاصل از اين فتنه، كه دستگاه خلافت نيز به آن دامن مىزد، امام هادى عليه السّلام، وارد عرصه شدند و با بدعت شمردن اين بحثها، انديشۀ ناب محمدى صلّى اللّه عليه و آله را براى پيروان خويش تبيين كردند. امام براى روشن ساختن اين امر، براى پيروان خود در بغداد نوشتند:
«. . . نظر من دربارۀ جدالى كه بر سر (مخلوق بودن يا نبودن) قرآن درگرفته، اين است كه آن بدعتى بيش نيست، كه در گناه اين بدعت، پرسشكننده و پاسخدهنده هر دو يكساناند. چرا كه براى پرسشكننده سودى در بر نخواهد داشت و براى پاسخدهنده نيز جز رنج ناشى از طرح موضوعى كه از فهم و درك او خارج است، باقى نخواهد ماند. همانا خالقى جز خدا وجود ندارد و جز او، همه آفريدگانش هستند. قرآن نيز كلام خداوند بزرگ است. . .» . ١
امام هادى عليه السّلام به اين ترتيب شيعيان را از آشفتگى رهانيدند. اين پرسش از امام رضا عليه السّلام نيز پرسيده شد و امام قاطعانه پاسخ داد: «قرآن كلام خداست. همين و بس. . .» . ٢
نمونه هاى بىشمارى از پاسخ امام به پرسشهاى فقهى و غيرفقهى شيعيان در كتب تاريخى به چشم مىخورد. از جمله، از امام دربارۀ مصرف زكات پرسيدند.
ايشان فرمودند: «. . . به كسانى كه به جسم بودن خدا معتقدند زكات ندهيد و پشت سر آنان نماز نيز نخوانيد» . ٣
روزى متوكل عباسى بيمار شد و نذر كرد اگر بهبود يابد، شمار زيادى سكۀ طلا صدقه دهد. پس از مدتى بهبود يافت و خواست به نذرش وفا كند. فقهاى
١ ) . محمّد بن على القمى (شيخ صدوق) ، التوحيد، ص ٢٢۴ .
2) . همان.
٣ ) . شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج ۶ ، ص ١۵٧ .
دربار را خواست و از آنان دربارۀ مقدار «كثير» پرسش كرد. اختلاف آراء درگرفت و ناگزير از امام هادى عليه السّلام كمك خواستند. امام فرمودند: «بايد هشتاد سكه زر بپردازى» . اين پاسخ شگفتى حاضران را برانگيخت. امام فرمودند: خداوند در قرآن مىفرمايد: لَقَدْ نَصَرَكُمُ اَللّٰهُ فِي مَوٰاطِنَ كَثِيرَةٍ. . . ، و همۀ خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روايت كردهاند كه شمار جنگها و سريههاى زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هشتاد نبرد بوده است. متوكل حيرت زده شد و ده هزار درهم براى امام فرستاد. ١
ه) تربيت شاگردان و تقويت دينمداران
از ديگر فعاليتهاى علمى-فرهنگى امام شناخت نيروهاى مستعد و تربيت آنان در زمينۀ معارف دينى و نشر آن بود. اگرچه محدوديتها و فشارهاى دستگاه حاكم مانع اين فعاليتها مىشد، امام عليه السّلام در حد توان و امكان، در اين مهم مىكوشيد.
شمار شاگردان امام هادى عليه السّلام را بيش از ١٨۵ تن شمردهاند. ٢ برخى از چهرههاى برجسته شاگردان امام هادى عليه السّلام عبارتند از:
1. حضرت عبد العظيم حسنى:ايشان مردى پارسا از نوادگان امام حسن مجتبى عليه السّلام بود. وى به قدرى مورد اعتماد و احترام اهل بيت عليهم السّلام بود كه امام هادى عليه السّلام در شأن او فرمود: در زيارت قبر عبد العظيم حسنى ثواب زيارت قبر حسين بن على عليه السّلام انتظار مىرود. ٣
ابو حماد رازى مىگويد: نزد امام هادى عليه السّلام رفتم و دربارۀ احكام شرعى مسائلى پرسيدم و ايشان پاسخ دادند. سپس به من فرمودند: «هرگاه در امر دينت دچار مشكلى شدى از عبد العظيم حسنى بپرس» . ۴
١ ) . احمد بن على بن ابى طالب طبرسى، الاحتجاج، ج ٢ ، ص ۴٩٧ .
٢ ) . محمد بن حسن طوسى، رجال طوسى، ص ۴٠٨ .
٣ ) . ابو القاسم خوئى، معجم رجال الحديث، ج ١٠ ، ص ۴٨ .
4) . همان.
از نكته هاى برجسته دربارۀ شخصيت او، عرضۀ اعتقادات خويش به امام معصوم زمانش است. 1
٢ . فضل بن شاذان:از شاگردان بزرگ مكتب امام هادى عليه السّلام و امامان پيشين بود.
او روايات پرشمارى از امامان عليهم السّلام نقل كرده است.
٣ . حسين بن سعيد اهوازى:او اهل كوفه بود و همراه برادرش به اهواز و سپس به قم مهاجرت كرد. تلاشهاى او در زمينههاى گوناگون فقهى و اجتماعى انكارناپذير است.
4. ابو هاشم جعفرى:او مردى جليل القدر است و نزد امامان جايگاهى ويژه داشت. وى محضر امام رضا عليه السّلام تا حضرت صاحب العصر (عج) را درك كرده است. ٢
5. ابن سكيت اهوازى:از بزرگان لغت، و نويسندۀ كتاب اصلاح المنطق است. از نزديكان امام جواد و امام هادى عليهما السّلام و مورد وثوق اهل بيت عليهم السّلام و فردى شجاع بود. او تربيت فرزندان متوكل را بر عهده داشت و متوكل از علاقۀ او به اهل بيت عليهم السّلام آگاه بود.
روزى متوكل از او پرسيد دو فرزند من (معتز و نويد) نزد تو محبوبترند يا حسن و حسين. او بىباكانه پاسخ داد: قنبر، غلام على عليه السّلام نزد من محبوبتر از تو و فرزندانت است. اين پاسخ، دستاويز قتل او شد، و پس از شكنجه به شهادت رسيد. ٣
و. بسترسازى فرهنگ انتظار
فشار سياسى و سركوبگرى حاكمان عباسى روز به روز فزونى مىيافت و شيعيان بيشتر در مخمصه قرار مىگرفتند. از سويى، شيعه به تدريج در آستانۀ تحولى شگرف و جديد به نام غيبت قرار مىگرفت، و خلأ وجود امام براى مردمى كه او را پناهگاه خويش مىدانستند بسيار سخت و مشكلآفرين بود، و چه بسا احتمال
١ ) . عباسقلى خان سپهر، ناسخ التواريخ، ج ٢ ، ص ٢٩٣ ؛ شيخ صدوق، امالى، ص ٢٧٨ .
٢ ) . شيخ عباس قمى، منتهى الآمال، ج ٢ ، ص ۶٩٣ .
3) . همان، ص 696.
داشت به انحراف آنان از دين بينجامد. از اينروى، امام هادى عليه السّلام براى آمادهسازى افكار عمومى به دو حركت مهم دست زد:
1. روايتهاى ناظر به غيبت:براى آمادهسازى ذهنهاى شيعيان، امام هادى عليه السّلام مطالبى دربارۀ حضرت مهدى (عج) و غيبت ايشان مطرح مىكرد و زمينه را براى غيبت حضرت حجت و انتظار فرج آماده مىساخت. در روايتى آمده است:
«جمعه، روز نوهام مهدى است كه گروه جوياى حق گرد او جمع مىشوند، و اوست كه زمين را پر از عدل و داد مىكند، همانگونه كه پر از جور و ستم شده است. زمانى كه پيشواى شما از ميان شما رفت، هر آن منتظر فرج باشيد» . ١
2. شبكۀ ارتباطى وكالت:از جمله اقدامات امام در زمينۀ هدايت و كنترل جامعۀ اسلامى و همچنين ايجاد زمينه براى عصر غيبت، ايجاد شبكۀ ارتباطى وكالت بود. امام، افرادى را با عنوان وكيل و نايب براى خود برمىگزيد و به مناطق مختلف مىفرستاد تا در نتيجۀ ارتباط مردم با آنان زمينه براى دوران غيبت و مسئلۀ نواب خاص و نواب عام پديد آيد.
اوضاع سياسى عصر امام هادى عليه السّلام و مبارزات سياسى آن حضرت
از ديگر حوزههايى كه نويسنده مغفول نهاده، اوضاع سياسى عصر امام است.
براى روشن شدن وضعيت سياسى عصر امام مىتوان به اين موارد اشاره كرد:
الف) اوضاع داخلى دولت عباسى
زوال هيبت و عظمت حكومت، از مهمترين ويژگيهاى اين دورۀ خلافت عباسيان بود. دوران امامت حضرت هادى عليه السّلام همزمان با انتقال ميان دو عصر متفاوت خلافت عباسى بود: تبديل دوران شكوه و عظمت خلفاى پيشين عباسى به دوران
١ ) . محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج ۵٠ ، ص ١٩۴ .
زوال دستگاه حكومت، كه معلول نفوذ تركان به دستگاه خلافت، گسترش اختلافات داخلى، شورش سران و فرماندهان بلند پايۀ عباسى نظير افشين ترك بود. از سوى ديگر نيز، جنگ با دشمن خارجى، يعنى روم، ضعف عباسيان را تشديد مىكرد.
ب) فساد و خوشگذرانى درباريان
خلافت در اين دوره در دست خلفاى سست عنصر و نالايقى بود كه بيشتر وقتشان صرف عياشى و خوشگذرانى مىشد، و دار الخلافۀ اسلامى بزمگاه شبانۀ درباريان و محل هنرنمايى رقاصان و مغنيان بود. كاخهاى پرتجمل بنا مىكردند و هزاران كنيز در حرمسراى خود داشتند، و در نتيجه از امور مملكت و حكومت باز مىماندند.
اين وضعيت در دوران متوكل به اوج خود رسيده بود. او مبالغ هنگفتى را صرف چنين مجالسى مىكرد، و در حرمسراهاى خود چهار هزار كنيز داشت. ١
ج) شكلگيرى جنبشهاى مخالف
چنين وضعيتى، واكنشهاى مردمى را در پى داشت. تبعيضهاى قومى، فشارهاى اقتصادى و سياسى، هرجومرجگرايى دولتمردان عباسى، و ظلم و ستم بر مردم، قلمرو حكومت را صحنۀ درگيريهاى گوناگونى ساخته بود. هريك از گروهها براى دستيابى به اهداف خود با دستگاه خلافت درمىافتاد. اين جنبشهاى مخالف را مىتوان به دو گروه آشوبگر و فتنهطلب، و نهضتهاى اصلاحى تقسيم كرد. از جملۀ اين نهضتهاى اصلاحى كه بهطور عمده علويان آنها را ساماندهى مىكردند، مىتوان به قيام محمد بن قاسم، قيام يحيى بن عمر، قيام حسن بن زيد، و قيام حسين بن محمد اشاره كرد، كه البته همۀ اين قيامها با شكست روبهرو شدند.
١ ) . على بن حسين مسعودى، مروج الذهب، ج ٢ ، ص ۵١۵ .
بىبرنامگى و عدم جامعنگرى قيامها، ناهماهنگى اعتقادى عناصر انقلابى، سركوبهاى شديد دستگاه خلافت و كمبود نيروهاى انقلابى از جملۀ دلايل ناكامى اين قيامهاست. امام هادى عليه السّلام نيز از همين روى، عليه دستگاه عباسى قيام كرد. دلايل اين رويكرد، بهطور خلاصه، از اين قرارند: ١ . فراهم نبودن زمينۀ لازم براى موفقيت؛ ٢ . تلاش براى پىريزى جامعۀ بيدار؛ ٣ . حفظ مصالح كلى و دراز مدت جامعۀ اسلامى.
ه) مبارزات سياسى امام هادى عليه السّلام
اگرچه موقعيت براى قيام امام فراهم نبود، ايشان به منظور هدايت و بيدار ساختن امت در جهت مبارزه با حاكمان ظالم، اقداماتى انجام دادند كه از اين قرارند:
١ . به چالش كشيدن مشروعيت حكومت:امام با استفاده از هر فرصتى، مشروعيت حكومت عباسى را به چالش مىكشيد و مسلمانان را از هرگونه همكارى با آنان بر حذر مىداشت. ايشان در پاسخنامۀ محمد على بن عيسى كه از كاركنان دولت عباسى بود و دربارۀ همكارى با آنان پرسش كرده بود فرمود:
«آن مقدار از همكارى كه به جبر و زور صورت گرفته اشكال ندارد و خداوند عذرپذير است، ولى جز آن ناروا و ناپسند است» . ١
2. مبارزه با فقيهان دربارى:از جمله شگردهاى مردمفريبى خلفاى عباسى بهرهگيرى از فقيهان دربارى براى جلب اعتماد مردم و تظاهر به اسلامگرايى بود.
امام هادى عليه السّلام به مبارزه با اين هدف برخاست و با رويارويى با آنان، به گونهاى ديگر، مشروعيت حكومت را به چالش مىكشيد. ٢
3. تقويت پايگاههاى مردمى:در موقعيتى كه اوضاع جامعه نگرانكننده بود و
١ ) . محمد بن حسن حر عاملى، وسايل الشيعه، ج ١٢ ، ص ١٣٧ .
٢ ) . ر. ك: همان، ج ١٨ ، ص ۴٠٨ .
شيعيان به تنگ آمده بودند، امام با دلدارى دادن به مردم و پشتيبانى از آنان، مانع انهدام پايگاه مقاومتى مردم و نااميدىشان مىشد. امام مىكوشيد تا بينش سياسى مردم و اهداف مكتبى آنان را در مبارزه با حكام جور تقويت كند و با بهرهگيرى از علم امامت خود با آگاهى دادن از آينده و برچيده شدن بساط ظلم، پيروان خويش را اميدوار مىساخت.
4. ايجاد شبكۀ ارتباط مخفى-سازمان وكالت:پيشتر گذشت كه امام با هدف آمادهسازى مردم براى عصر غيبت «شبكۀ ارتباطى وكالت» را با گزينش وكلاى خود در مناطق مختلف به راه انداخت.
از سوى ديگر، امام با ايجاد اين شبكه مىتوانست با مردم نواحى مختلف در ارتباط باشد، تا جمعآورى مالياتهاى اسلامى، پاسخگويى به مشكلات فقهى و عقيدتى مردم، و در نهايت كنترل و هدايت جامعۀ اسلامى امكانپذير باشد.
امام براى سازماندهى شبكۀ وكالت، سرزمين اسلامى را به چهار منطقه تقسيم كرد.
١ . بغداد، مدائن و كوفه؛ ٢ . ناحيۀ دوم، به مركز بصره و اهواز؛ ٣ . ناحيۀ سوم، به مركز قم و همدان؛ ۴ . ناحيۀ چهارم، به مركز حجاز، يمن و مصر.
دستاوردهاى عملى اين سازمان هماهنگ، پس از تبعيد ايشان به سامرا بيشتر تجلى يافت، و با عدم امكان تماس مستقيم با امام، نقش سازندۀ اين سازمان افزايش يافت.
وكيلان امام هادى عليه السّلام عبارت بودند از: ايوب بن نوح دراج النخعى، ابو على بن راشد، على بن جعفر، و ابراهيم بن محمد همدانى.
نامههاى امام در نصب وكلا يا تذكرات به آنان در تاريخ ضبط شده است؛ از جمله نامۀ امام به اهالى بغداد در تبعيت از ابو على، و نامه به ايوب بن نوح، كه در پى مىآيد.
امام در نامه به شيعيان خود در بغداد، مدائن و عراق (كوفه) بر اطاعت از ابو على تأكيد كرد و فرمود: «من فرمانبردارى از ابو على را همچون پيروى از خود لازم مىدانم و سرپيچى از دستور او را مخالفت با خود مىانگارم. پس بر همين روش پايدار بمانيد كه خداوند به شما پاداش دهد. . .» . 1
امام در نامهاى ديگر به وكلاى خود نوشت:
«اى ايوب بن نوح، به موجب اين فرمان از برخورد با «ابو على» خوددارى كن. هر دو موظفيد در ناحيۀ خاص خويش به وظايفى كه بر عهدهتان واگذار شده است عمل كنيد. . . . اى ايوب، بر اساس اين دستور هيچ چيز از مردم بغداد و مدائن نپذير و به هيچ يك از آنان اجازۀ تماس با من را نده. . . . اى ابو على، به تو نيز سفارش مىكنم كه آنچه را به ايوب دستور دادم عينا اجرا كنى» . ٢
امام و خلفاى معاصر
دوران امامت امام هادى عليه السّلام بيش از ٣٣ سال طول كشيد كه سيزده سال آن در مدينه سپرى شد. در اين مدت، شيعيان از اطراف خدمت امام شرفياب شده، تعاليم دينىشان را مىآموختند. رونق ارتباط با امام و محبوبيت روزافزون او، حكام عباسى و نمايندگان آنان را به هراس انداخت؛ تا جايى كه «بريحۀ عباسى» در نامهاى به متوكل نوشت: «اگر تسلط بر حرمهاى شريف را مىخواهى، على بن محمد [عليه السّلام]را از اين شهر بيرون كن؛ زيرا او مردم را به سوى خود فراخوانده و شمار بسيارى نيز دعوتش را پذيرفتهاند. . .» . 3
امام پس از آگاهى از مضمون نامه، در نامهاى به متوكل از دشمنيها و كينهتوزى
١ ) . محمد بن حسن طوسى، اختيار معرفة الرجال، ص ۵١٣ .
٢ ) . همان، ص ۵١۴ .
٣ ) . على بن حسين مسعودى، اثبات الوصيه، ص ٢٣٣ .
بريحه به متوكل شكايت كرد و مضمون نامه را دروغپردازى نويسنده دانست. اما متوكل در نامهاى مزورانه و دو پهلو از امام دعوت كرد تا به سامرا بيايد و در كنار خليفه كه قدر و منزلت او را مىشناسد، در كمال احترام روزگار سپرى كند. او از اين طريق مىتوانست رفتار امام را تحتنظر بگيرد، و از طرفى بريحه را از منصب خود بركنار ساخت و يحيى بن هرثمه را به مدينه فرستاد تا امام را به سامرا بياورد.
چند نكته در انتقال امام به سامرا:
١ . محبوبيت امام در مدينه
محبوبيت بيش از حد امام در مدينه تعجب يحيى بن هرثمه را برانگيخت. مردم كه از هدفهاى شوم خليفه آگاهى داشتند، نگران وضع امام بودند، و با تجمع در منزل امام فرياد اعتراض و شيون و زارى برآوردند. يحيى بن هرثمه مىگويد:
من تا آن روز چنين زارى و شيونى نديده بودم و هرچه كوشيدم تا آنان را آرام كنم نتوانستم. سوگند خوردم كه دربارۀ امام قصد و دستور بدى ندارم، ولى فايدهاى نداشت. سپس خانۀ او را تفتيش كردم ولى در آنجا چيزى جز قرآن، كتاب و چيزهايى مانند آن نيافتم. . . . ١
٢ . رخدادهاى بين راه
امام در سال ٢٣٣ از مدينه به سامرا تبعيد شد. يحيى بن هرثمه در ابتداى سفر با قاطعيت و سختگيرى با امام رفتار مىكرد، اما در بين راه كرامتهايى از امام ديد كه سبب علاقهمندى و تغيير روش او شد؛ از جمله جريان تشنگى شديد در ميان راه، كه همه را در معرض هلاكت قرار داده بود. پس از مدتى به دشت سرسبزى رسيدند كه درختها و نهرهاى بسيارى در آن بود. پس از آنكه سيراب شدند و
١ ) . على بن حسين مسعودى، مروج الذهب، ج ۴ ، ص ١٢ .
مركبهاشان را نيز آب دادند، به راه افتادند. اما يكى از همراهان كوزۀ آبش را جا گذاشته بود و هنگامى كه براى برداشتن كوزه برگشتند، جز صحرايى بىآب و علف چيزى نديدند، ولى كوزه را در آنجا يافتند. وقتى به محضر امام رسيدند، ايشان با تبسمى فقط از كوزه پرسيدند. 1
٣ . سفارش اسحاق بن ابراهيم
حاكم بغداد به يحيى هرثمه مىگويد:
«وقتى به بغداد رسيديم ابتدا با اسحاق بن ابراهيم، امير بغداد روبهرو شديم. وى به من گفت: اى يحيى، اين مرد فرزند پيامبر است. اگر متوكل را بر كشتن او تشويق كنى، بدان كه دشمن تو رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خواهد بود» . ٢
۴ . اهانت به امام هادى هنگام ورود به سامرا
متوكل براى تحقير امام، ايشان را در محل «خان صعاليك» كه محل تجمع گدايان بود جاى داد. سپس امام به سامرا در محل تبعيدگاه نظامى (عسكر) سكونت يافتند، و متوكل براى آنكه فعاليتهاى امام را زير نظر داشته باشد جاسوسانى را در چهرۀ خدمتكار به خانه امام فرستاد.
اقدامات متوكل
متوكل كه كينۀ خاندان نبوت عليهم السّلام و امام هادى عليه السّلام را در دل داشت، اقدامات پرشمارى انجام داد تا شخصيت و موقعيت امام را تخريب كند. اما هيچ يك از اين اقدامها ثمرى نداشت؛ مثلا:
١ ) . همو، اثبات الوصيه، ص ٢٣۴ .
٢ ) . همو، مروج الذهب، ج ٢ ، ص ۵٧٣ .
۴٢۶ ١ . برپايى مجلس بزم و پيشنهاد نوشيدن جرعهاى شراب كه امام با شدت مقابله و استنكاف ورزيد؛ 1
٢ . دستور بازرسى شبانۀ منزل امام.
به متوكل گزارش دادند كه از قم براى امام اسلحه، توشه و اشياى ديگرى فرستادهاند و او قصد شورش دارد. متوكل دستور بازرسى شبانه داد. پس از بازرسى منزل كه با ناكامى همراه بود، امام را نزد متوكل آوردند. متوكل چون امام را ديد هيبت و عظمت امام او را فراگرفت و بىاختيار حضرت را احترام كرد و در كنار خود نشاند و جام شرابى را كه در دست داشت به آن حضرت تعارف كرد. امام سوگند ياد كرد و گفت: گوشت و خون من با چنين چيزى آميخته نشده است، مرا معاف دار. او دست برداشت و گفت شعرى بخوان.
امام فرمود: من شعر كم از بر دارم. گفت: بايد بخوانى. امام اين اشعار را خواند:
«زمامداران جهانخوار و مقتدر بر قلۀ كوهسار شب را به روز آوردند، در حالى كه مردان نيرومند از آنان پاسدارى مىكردند، ولى قلهها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.
آنان پس از مدتها عزت از جايگاههاى امن به زير كشيده شدند، و در گودالها (گورها) جايشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندى! . . .
چه اموال و ذخايرى انبار كردند، ولى همۀ آنها را ترك گفتند و رفتند و. . .» .
تأثير كلام امام چندان بود كه متوكل و اهل مجلس به سختى گريستند. متوكل دستور داد بساط شراب را جمع كنند و چهار هزار درهم به امام تقديم كرد و ايشان را با احترام به منزل باز گرداند. ٢
١ ) . محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج ۵٠ ، ص ١٩۴ .
٢ ) . على بن حسين مسعودى، مروج الذهب، ج ۴ ، ص ١١ .
امام در زندان متوكل
متوكل بهرغم حضور امام در منطقۀ عسكر كه جايى شبيه زندان بود، دستور داد مدتى ايشان را زندانى كنند. سپس دستور قتل حضرت را صادر كرد كه البته اجرا نشد و دو روز پس از آن، متوكل، خود به قتل رسيد. ١
متوكل به چهار تن از دژخيمان خود دستور داده بود تا با شمشيرهاى برهنه امام را به قتل برسانند، ولى جلادان با مشاهدۀ وقار و شكوه امام، چنان تحت تأثير قرار گرفتند كه تصميم خود را فراموش كردند. ٢
اما سرانجام توطئۀ دشمنان به ثمر نشست و ايشان به دستور معتز و سم معتمد كه در انار يا آب يا آب انار ريخته شده بود، مسموم و در سوم رجب سال ٢۵۴ هجرى قمرى به شهادت رسيد.
منبعشناسى
منابع مورد استناد مؤلف از منابع اصيل و اولى تاريخ اسلام است. اما بايد توجه داشت كه اولا، اكثر اين منابع تأليفات علماى اهل سنتاند و از اينروى، با گرايشات اهل تسنن تدوين شده و از ديدگاه شيعى قابل نقداند.
ثانيا، از اين منابع، به گونهاى محققانه و علمى استفاده نشده و مؤلف فقط در بيان تاريخها از آنها بهره گرفته است؛ در حالىكه مىتوان با تأملى بيشتر نكات كاملترى نيز به دست آورد كه در اين نوشتار به اختصار به پارهاى از آنها اشاره شد.
نتيجه
دربارۀ اين مقاله بايد گفت، مؤلف در معرفى زندگانى امام هادى عليه السّلام به نكات بسيار ساده و ابتدايى اكتفا كرده و به ابعاد شخصيتى اين امام هيچ اشارهاى نداشته
١ ) . محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج ۵٠ ، ص ١٩۵ .
٢ ) . همان، ص ١٩۶ .
است. ويژگيهاى اخلاقى، اوضاع فرهنگى و اجتماعى، موقعيت سياسى عصر امام، و اقدامات متقابل او در جايگاه رهبر شيعيان، از جمله نكاتى است كه در معرفى امام بايد به آنها پرداخته مىشد. حتى اگر بنابر اختصار بود، باز هم ممكن بود كه به نكات كليدى و رئوس اين موضوعات پرداخت. از اينروى، مىتوان گفت مقاله در معرفى زندگانى امام هادى عليه السّلام از بنيههاى تحقيقى لازم برخوردار نبوده، نمىتوان آن را تحقيقى درخور دانست. ما در نقد اين مقاله بيان مختصرى از اوضاع فرهنگى، اجتماعى و سياسى عصر امام و اقدامات ايشان ارائه داديم تا از حداقل مطالب در باب شناخت اين امام غافل نشده باشيم.
منابع و مآخذ
١ . ابن بابويه القمى (شيخ صدوق) ، ابو جعفر محمّد بن على بن الحسين، التوحيد، تحقيق هاشم الحسينى الطهرانى، جامعه مدرسين، قم، ١٣٧٨ .
2. ابن بابويه القمى (شيخ صدوق) ، ابو جعفر محمّد بن على بن الحسين، امالى.
٣ . ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، انتشارات ذوى القربى، ١۴٢١ ق.
۴ . ابن شهر آشوب، محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، به تحقيق يوسف التجاعى، دار الاضواء، بيروت، ١۴١٢ ق.
5. خوئى، ابو القاسم، معجم رجال الحديث، دار احياء التراث العربى، بيروت،1402 ق.
۶ . سپهر، عباسقلى خان، ناسخ التواريخ، كتابفروشى اسلامى، تهران.
7. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، تحقيق عبد الرحيم ربّانى شيرازى، دار الاحياء التراث العربى، بيروت.
٨ . شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، منشورات كتابچى تهران.
٩ . طبرسى، احمد بن على بن ابى طالب، الاحتجاج، تحقيق ابراهيم بهادرى و شيخ محمد هادى، اسوه، قم، ١۴١٣ .
١٠ . طوسى، محمد بن حسن، اختيار معرفة الرجال، مصحح حسن مصطفوى، انتشارات دانشگاه مشهد، مشهد، اسفند ١٣۴٨ .
11. طوسى، محمد بن حسن، رجال طوسى، مكتبة الحيدريه، نجف،1381 ق.
١٢ . على دخيل، على محمد، ائمتنا، دار المكتبة الامام الرضا، بيروت، ١۴٠٣ ق.
١٣ . قمّى، شيخ عباس، سفينة البحار، نشر فراهانى، چاپخانه مهارت، ١٣۶٣ ق.
14. قمى، شيخ عباس، منتهى الآمال، تهران، مقدّس،1379.
١۵ . كلينى، محمد بن يعقوب، الاصول من الكافى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ١٣۶٣ .
١۶ . مالكى، ابن صباغ، الفصول المهمه، دار الاضواء، بيروت، ١۴٠٩ ق.
١٧ . مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، ١۴٠٣ ق.
١٨ . مسعودى، ابو الحسن على بن الحسين بن على، اثبات الوصيه، انصاريان، قم، ١۴١٧ ق.
١٩ . مسعودى، على بن حسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، شريف رضى، قم، ١٣٨٠ .
20. مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، مؤسسه آل البيت، قم.
انتهای پیام/