دوشنبه 6 فروردین 1403 برابر با Monday, 25 March , 2024

آخرین جلسه تاریخ کلام امامیه در عصر حضور ائمه (ع) در سال جاری تحصیلی

حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی روز سه شنبه 5 خرداد 1394 در ادامه سلسله مباحث تاریخ کلام امامیه در مدینه نخستین به جعل واژه سبأیه برای گروهی از شیعیان در کتاب های تاریخی و مقالات و فرق اشاره کرد و این کلمه را در حرکت مختار ردیابی کرد و به اهمیت این جریان در قیام مختار و نقش محمد حنفیه و فرزندش ابوهاشم اشاره کرد.

ادعای ما نسبت به جریان فکری شیعه این بود که تفکر اعتقادی شیعه در دوران نخستین حضور دارد و در بین اصحاب امام علی علیه السلام شکل می گیرد و توسعه پیدا می کند.

دشمنان برای نشان دادن وارداتی بودن این اندیشه از بیرون تفکر اسلامی، واژه سبأیه را جعل کرده اند و شخصیتی مانند عبد الله بن سبا در این جریان داخل کرده اند تا آن را خارج از دین معرفی کنند.

به همین جهت اگر به لحاظ یک روش شناسی پژوهشی، این جریان و واژه، ردیابی شود و نیت بانیان این طرح و اتهام روشن شود ردیابی جریان کلامی شیعی از طریق اسناد و مدارک تاریخی که مخالفین شیعه در باب عبدالله بن سبا آورده اند بسیار آسان می شود.

این ادله، در مقام جدل با دیگران، برای اثبات ریشه تشیع کافی است. خود همین مساله ی ساختن این واژه و ارائه این جریان بنام سبأیه، می تواند شاهد کافی بر این مدعا باشد. من اصرار دارم به عنوان یک تکنیک پژوهشی از این مدل ها استفاده شود؛ بخصوص در زمانی که تاریخ نگاری و اسناد نخستین، دچار تحریف شده است و بسیاری از کتاب ها بدست مخالفین نوشته شده است. در این راه، محقق برای یافتن حقیقت مجبور است از راه های غیر مستقیم استفاده کند .

در دوره نخستین یکی از بهترین تکنیک های غیر مستقیم برای یافتن حقایق، وارد شدن در پروژه مخالفین است. این که مخالفین با چه طرحی شیعه را شناسایی و معرفی می کنند. اگر قلم به دست مخالفان است، آن ها باید از آن واقعه چگونه بگویند؟ این فرضیه الگوی مناسبی برای تحلیل سبأیه است.

نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که واژه سبأیه در نزاع میان عدنانی و قحطانی شکل گرفت. پشت صحنه این جریان، خط اعتقادی است. ما برای اثبات این نکته که اتهام سبأیه و ارائه جریان سبأیه در دوران نخستین امری اعتقادی است اسناد و مدارکی در اختیار داریم که برخی از آن ها را در جلسه قبل گفتیم.

کلمه سبأیه دقیقا از درون دستگاه معاویه درآمد؛ بعد از آن که معاویه خط کشی ها و مرزبندی های خودش را با خط علی علیه السلام مشخص کرد. اتهاماتی که در تاریخ برای سبأیه باقی مانده است اتهامات اعتقادی اند. همیشه گفته ایم که رویکرد و بعد سیاسی در تشیع نخستین، غالب است؛ به این دلیل که جامعه اسلامی در حال شکل گیری است و مسایل اعتقادی با گرایش های سیاسی پیوند خورده است. در این جا نیز اندیشه های امامیه با گرایش های سیاسی اش پیوند می خورد.

اتهام به سبأیه در دو اصل مهم است:
1-    اعتقاد به احقیت خلافت امام علی علیه السلام نسبت به مخالفین؛
2-    برائت از همه مخالفان امام علی علیه السلام و از جمله شیخین.

این دو اصل تعریف تفکر شیعه اعتقادی در دوران نخستین است. نقطه امتیاز تشیع نخستین به این است که احقیت خلافت امام علی را به برمی گرداند به یک اصول اعتقادی و از آن طرف هر کسی که مخالف است با امتداد خط امامت در امام علی از او برائت پیدا می کند. این است. هرجا واژه سبأیه را داریم این دو ویژگی دیده می شود.

این نکته در باب حجر بن عدی و یارانش که قبلا مطرح کردیم کاملا واضح بود. در این زمینه دو سه سند داریم که یکی از آن ها در انساب الاشراف در ج 2 ص 382 می باشد. بر اساس این سند، بعد از نهروان، حجر بن عدي كندي و عمرو بن الحمق خزاعي و حبة بن جوين بجلي و عبد اللّه بن وهب همدانی که برخی او را ابن سبا می دانند نزد امام علی علیه السلام می روند و از ابوبکر و عمر می پرسند. امام علیه السلام به آن ها می فرماید: أ و قد تفرغتم لهذا؟ و هذه مصر قد افتتحت و شيعتي بها قد قتلت!
حضرت می فرماید: همه کارهایتان را کرده اید و الان سراغ او آمده اید؟ و حال آن که مصر توسط معاویه فتح شده است. الان مساله ما، مساله معاویه است. طرح این سوال توسط این افراد نشان می دهد که موضع آن ها نسبت به شیخین، منفی است. به عبارت دیگر، گروه شیعیان، جداسازی از خلافت را درک می کنند.
 
آن چه در ادامه روند گزارش های مورخان دیده می شود این است که سبأیه در تمام میراث تاریخی و فرق، بر یک سری عقاید اطلاق شده است؛ یعنی گزارش مورخان تفکر، نسبت به این کلمه، مفهوم اعتقادی است. تا الان از یک حادثه تاریخی صحبت می کردیم ولی از قرائن استخراج کردیم که این ریشه اعتقادی دارد و می فهمیم این داستان فقط اختلاف سیاسی نیست؛ بخصوص در داستان حجر که در نامه زیاد به معاویه، می بینیم که می نویسد این ها از جماعت جدا شده اند و کفر آشکار دارند. توجه به این نکته بسیار مهم است که زیاد –گوینده این جملات- درون جامعه شیعی بوده است و اطلاعات دقیق از درون گروه حجر و شیعیان آن دوره دارد.

به عبارت واضح تر، مورخان تفکر وقتی خواسته اند از این جریان به عنوان سبأیه یاد کنند، همیشه نگاه اعتقادی داشته اند. مثلا وقتی گفته اند مختار با گروهی از سبأیه بوده است سبأیه را اعتقادی دیده اند.

یکی از شواهد این مدعا مربوط به بعد از عاشورا است ولی نشان میدهد که ریشه در عاشورا دارد؛ یعنی وقتی مختار وارد کوفه می شود نشان می دهد که اعتقاداتی از این دست وجود داشته است و یقینا پس زمینه قیام مختار به دوران قبل از او و دوران معاویه بر می گردد. به عبارت بهتر، تشیع  در دوران معاویه، حضور اعتقادی دارد و بر آن اطلاق سبأیه می شود.  

همیشه از کیسانیه که اولین پایه گذار آن، خود مختار بوده است، در کتب تاریخ تفکر و مقالات و فرق، به عنوان گروه اعتقادی یاد شده است. در مورد کیسانیه چند اشتباه بزرگ تاریخی شده است که هیچ ریشه ای در گزارش های قدیمی ندارد. یکی از آن ها این است که گفته می شود کیسانیه اهل غلو هستند؛ در حالی که هیچ شاهدی بر آن وجود ندارد بلکه بر خلاف آن وجود دارد.

این مساله که گروهی از شیعیان معتقدند که محمد بن حنفیه جانشین پدر یا برادرش است، در زمان خود محمد وجود دارد. وقتی مختار خود را نائب محمد می داند حاکی از این است که این اعتقاد وجود دارد و این اعتقاد فقط امامت به معنای سیاسی نیست؛ بلکه امامت به معنای تعیین است. همچنین ذهنیت کسانی که نام سبأیه می گیرند و از مختار حمایت می کنند و او را نماینده محمد بن حنفیه به عنوان جانشین امام علی علیه السلام می گیرند ناشی از همین ارتکاز در کوفه در میان شیعیان است.

اگر از شیعیان همراه مختار که به کیسانیه معروف شده اند در اسناد تاریخی به عنوان یک گروه اعتقادی با ویژگی های خاص نام برده شده، بهترین شاهد است بر این که مفهوم سبأیه از مفاهیم اعتقادی برخوردار است.

سوال: بحث اصلی شما مربوط به قبل از عاشورا است؛ در حالی که جریان مختار مربوط به بعد از عاشورا است.

می خواهم بگویم یک اصطلاح در حال تولید است که از دوران معاویه بر شیعیان مهر می خورد و امتدادش بلافاصله بعد از عاشورا، جمعیت بزرگی است که توابین را راه می اندازند و موجب قیام مختار می گردد. این گروه سبأیه که در زمان معاویه هستند همین هایی هستند که بعد از عاشورا در کوفه هستند.

سوال: اگر نصی از زمان معاویه بگیریم و خلأ زمانی این مدت را توجه نکنیم از نظر تاریخی درست نیست؛ بخصوص این که در این میان، مقاطعی داریم که اگر سبأیه تشکلی باشند باید ظهور و بروز داشته باشند که مهم ترین آن ها مقطع عاشورا است و سوال اساسی این است که این ها در عاشورا کجا بودند؟

این ها همان کسانی هستند که از امام حسین دعوت کردند. اصطلاح سبأیه اتهام دشمن نسبت به تشیع است؛ وگرنه همان شیعیان آن زمان هستند.

سوال: اگر جریان مختار را طیف شناسی کنیم اکثر آن ها موالی هستند و این گونه نیست که با اعتقاد در این جریان شرکت کرده باشند.

مجموعه کسانی که در کوفه همراه مختار هستند اسامی و شخصیت های روشنی دارند. این ها چه کسانی هستند؟ این ها از موالی نیستند.

سوال: خیلی از آن ها این اعتقادات را از مختار می گیرند.

تمام اعتبار مختار به نمایندگی اش از آل علی علیه السلام است. شان اعتقادی ندارد در حالی که بزرگان اعتقادی در کوفه هستند. سربازان و موالیان را قبول داریم که اکثریت جامعه اسلامی هستند. غیر از مردم شبه جزیره، آن هایی که بصره و باسط هستند همه جزو موالی هستند. نسبت جمعیت مسلمانان یعنی غیر عرب خالص در این دوره غالب است. مهم این است که بدنه اصلی مدیریت و تدبیر سپاه مختار را سبأیه بر عهده دارند.

مهم ترین مطلب این است که گروه اجتماعی و اعتقادی یک شبه شکل نمی گیرد. اگر یک کسی گفت در این شهر جمعیت مهاجر از بیرون نیامده است و همان جمعیت ده سال قبل هستند و مردم این شهر یک مجموعه اعتقادات دارند که حاضرند پایش جان بدهند، مسلما این اعتقاد پیشینه دارد و یکباره بوجود نیامده است. 

این ها همان هایی هستند که امام حسین علیه السلام را دعوت کردند و با امام حسن و امام علی علیهما السلام بودند. تاریخ به ما می گوید در طول بیست سال، یک تحول معرفتی به یک باره شکل نمی گیرد؛ بلکه یک جریان تدریجی است. در زمان امام علی علیه السلام می بینیم این اعتقادات در حال رشد هستند و حتما سابقه تاریخی دارد. سیر تاریخی تفکر طبیعی است. همه گزارش ها هم می گوید یک جریان در کوفه در حال شکل گیری است؛ حال برخی نام شیعه بر آن ها می نهند و برخی به آن ها سبأیه می گویند.

 

شخصیت ابوهاشم

گزارش های بسیاری که در مورد ابوهاشم داده اند نشان می دهد او معتقدات شیعه اعتقادی را دارد. او همچنین شخصیت بسیار مهمی در میان اهل سنت است. نقش او سیاسی نیست؛ بلکه نقش اعتقادی دارد. تنها مدرسه رسمی علمی در مدینه متعلق به او است. حلقه درس دارد و شخصیت های بزرگ دور او هستند و آموزش می دهد. به لحاظ نقل حدیث و جایگاه اجتماعی و حضورش در خاندان وحی و مخصوصا جریان مهم کلامی که بعدا منسوب به معتزله و قدریه شد دارای اهمیت است.

در مورد او تعبیری از زهری وجود دارد که قابل توجه است. زهری محور جعل حدیث در دوران عبدالملک مروان است و بیشتر میراث حدیثی اهل سنت را گردآوری و ارائه داد. این است که بسیاری از احادیث صحیح بخاری به زهری بر می گردد.
گزارشی که از زهری نقل می شود و کتاب های مختلف آن را نقل کرده اند با تعابیر متفاوت آمده است که: «ابوهاشم یتبع سبأیه»، بعضی گفته اند «جمع احادیث سبأیه»، یا «کان یتبع سبأیه»، یا «کان یجمع احادیث سبأیه». کاملترین عبارت این است: «قال سفیان حدثنا زهری حدثنا حسن و عبدالله ابنا محمد بن علی: کان حسن ع و کان عبدالله جمع احادیث السبأیه عن ابیه.» زهری می گوید: حسن از نظر من افضل است و ایراد ابوهشام این است که احادیث سبأیه را نقل میکند.

عرض من این است که گزارش داریم محمد بن حنفیه، میراث شیعی دارد. حسن از پدر جدا شد و مورد نفرین او نیز واقع شد ولی ابوهاشم (عبدالله) راه او را ادامه داد. جایگاه حدیثی ابوهاشم را چه کسی باید بگوید؟ طبیعی است که ابوهاشم نقش سیاسی و تاریخ ندارد تا در کتب تاریخی از او یاد شود. او دارای جایگاه کلامی و حدیثی است و طبعا در طبقات و کتب رجال و تراجم از او یاد می شود.

خلاصه چند نکته و پاسخ سوال:

1-    وصایت ابوهاشم، وصایت امامت است. او خودش حادثه آفرین سیاسی نیست. تمام بنی العباس می خواستند با استفاده از او، مشروعیت وصایت خودشان را ثابت کنند. راوندیه خواست این کار را انجام دهد. تا قبل از آن ها وصایت، وصایت شیعی است و راوندیه حلقه ارتباط است .

2-    تاریخ گزارش شده ما تاریخ سیاسی است . به تاریخ طبری نگاه کنید چه حوادثی را ذکر می کند؟ از ابوهاشم در کتب تاریخی ما نقل روشنی نداریم. تنها در دو حادثه از او نقل شده است از محمد بن حنفیه که پدرش است و نقش سیاسی دارد. شما به عنوان یک محقق تاریخ وقتی می خواهید از یک شخصیت سراغ بگیرید چه می کنید؟ اگر بخاری در کتابی که شأنش بیان جایگاه حدیثی است و با سلسله سند با سه واسطه به زهری می رساند و او در قضاوت میان حسن و عبدالله، خط فکری را عبدالله را نادرست می داند چه نتیجه ای می گیرید؟ این مساله که چرا حسن اخبار پدرش محمد حنفیه را نقل نمی کند؟ یا چطور شد از خط شیعه برید؟ یا چطور شد نظریه ارجاع را داد؟ عرض خواهم کرد.

3-    اگر این نقل درست باشد احادیث سبأیه ای که زهری می گوید چیست؟ سیاسیات است؟ چه چیزی در احادیث سبأیه است که برای زهری سنگین آمده است؟ این شاهدی است بر این که نگرش ابوهاشم کلامی است.

4-    بزرگ تشیع در فاصله میان عاشورا و حضور اجتماعی امام سجاد علیه السلام محمد بن حنفیه است. کسانی که دور او هستند و اظهار ارادات می کنند بدنه جامعه شیعه هستند ولی عمده شیعه پراکنده اند. امام سجاد علیه السلام تا ده سال حضور اجتماعی ندارند؛ زیرا سن ایشان اقتضاء نمی کند. خیمه ای بیرون مدینه زدند و سه سال در آن زندگی کردند. بین سال 60 تا 70 امام سجاد حضور اجتماعی به عنوان رهبر شیعه ندارد. رهبری شیعه بعد از این دوره و نیمه دوم حیات سی ساله ایشان است. این دوره خلا را چه کسی پر کرده است؟ در این زمان، بنو حسن انگاره سیاسی دارند. تنها گروهی که شیعیان به آن ها دل بسته اند و میراث اهل بیت به آن ها و آل علی علیه السلام گره زده شده است، محمد بن حنفیه و فرزندان ایشان هستند. این گروه متهم اند که احادیث سبأیه را نقل می کنند که همان سیاهه معتقدات شیعه است.

5-    سوال: انحرافی که نسبت به محمد بن حنفیه پیش آمد به معنای جدا شدن از جریان امام سجاد علیه السلام است.

من از شما تقاضا دارم در محیط تاریخی زندگی کنید. شیعه نوپا گرفته و دو سه شکست اصلی در تاریخ خورده است. شهادت امام علی علیه السلام، صلح امام حسن علیه السلام و شهادت امام حسین علیه السلام را به خود دیده است. نگرش هایش را نگاه کنید. در کوفه پناه گرفته است. نمی گویم نظام سیاسی دارند. همین شیعیان علاقمندی که نظام سیاسی در مورد آن ها شکل گرفته است. چشمشان هم به مدینه است و آن را پایگاه فکری خود می دانند. آن ها محمد بن حنفیه را می بینند. تشیع در این دوران می تواند جز به محمد بن حنفیه امید ببندد؟ چرا وقتی مختار قیام می کند چشم ها به سوی محمد بن حنفیه می رود؟ چون کسی جز محمد نیست. چه زمانی معلوم شد که محمد بن حنفیه و فرزندانش اشتباه هستند؟ زمانی که شخصیت امام سجاد علیه السلام ظاهر می شود.

سوال: چرا در مورد مختار از امام سجاد سوال می کنند؟ این نشان دهنده رجوع عده ای به امام سجاد علیه السلام است.

در چه دوره ای سوال شده است؟ این سوال در دوره ده سال ابتدایی امامت ایشان نبوده است. همچنین کسانی که سوال کرده اند یک گروه علاقمند هستند. سوالم این است که شیعه ای در کوفه است چشم به امام سجاد علیه السلام دوخته است یا بر اساس پشتوانه محمد بن حنفیه به دنبال مختار می روند؟

فهرست جلسات بررسی تاریخ کلام امامیه در عصر حضور ائمه (ع)

 

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=21747

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

14 − 13 =

آخرین مطالب