پنجشنبه, 1 آذر , 1403 برابر با Thursday, 21 November , 2024
جستجو

نشست علمی- تخصصی «روش شناسی تاریخی در تحلیل علائم ظهور» روز شنبه 27 مهرماه 1392 با سخنرانی دکتر نعمت الله صفری فروشانی و با حضور اساتید، دانش پژوهان و فضلای حوزوی در مرکز تخصصی مهدویت برگزار شد. آنچه در ادامه می آید خلاصه ای است از سخنرانی دکتر صفری فروشانی در این نشست علمی:

 

بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی لله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین.

می‏توانیم رویکردهای مختلفی به بحث علائم ظهور داشته باشیم که برخی از این رویکردها مورد توجه قرار گرفته و برخی نیز مورد توجه قرار نگرفته اند. مهمترین رویکردی که به این بحث می توانیم داشته باشیم رویکرد کلامی است که شاید تاکنون به صورت شفاف به آن توجه نشده است. اینکه این بحث آیا از لوازم مهدویت است یا از ملحقات مهدویت یعنی اگر کسی مهدویت را قائل باشد، ولی هیچ یک از علائم الظهور را نپذیرد، آیا از تشیع خارج می شود یا خارج نمی شود؟ جای این بحث در کلام است که باید بحث شود. همچنین اینکه با تعریفی که ما از امام، امامت، شرایط و ویژگیهای امامت و طرق اثبات امامت داریم ، این بحث چه جایگاهی پیدا می کند؟ من بخواهم بفهمم این امامی که ظهور کرده آیا خود امام هست یا نه؟ باید ببینم آیا سیصد علامت درباره او محقق شده یا نشده؟ آیا قبیله کِنده به خراسان رفته یا نرفته؟ آیا قسطنطنیه فتح شده یا نشده؟ آیا قزوین فتح شده یا نشده؟ آیا بنی العباس منقرض شدند یا نشدند؟ بخواهم بفهمم امام، امام است یک معادله سیصد مجهولی را باید حل بکنم؟ این بحثها جایشان در کلام است. اما آنچه الآن برای ما مهم است این است که خوشبختانه متکلمان علائم ظهور را لازم و ملزوم مهدویت نداسته اند و اگر در این مسئله به هر نتیجه ای برسیم از جهت کلامی مشکلی برای عقیده ما ایجاد نمی شود؛ البته، عقیده ما به عنوان یک عالم پژوهشگر نه عقیده عوامان.

رویکرد دیگری که می شود بحث کرد، رویکرد حدیثی است. این رویکرد بر ما غلبه دارد. ما معمولا احادیثی که منسوب به پیامبر و ائمه اطهارند را گرفتیم، آنها را به عنوان علائم ظهور تلقی می کنیم و به نقد و بررسی می پردازیم.

رویکرد سومی هم هست که باز هم کم به آن توجه شده. این رویکرد، رویکرد تاریخی است. ممکن است گفته شود: علائم ظهور در آینده است و ارتباطی به تاریخ ندارد؟ تاریخ به گذشته مربوط است. در ادامه بحث روشن خواهد شد که چگونه تاریخ می تواند در اینجا صاحب نظر باشد. اینکه چقدر علائم ظهور تاکنون محقق شده؟ چه علائمی محقق نشده؟ چه علائمی شبیه علائم محقق شده اند؟ اینها بحثهای تاریخی است که ما می توانیم به آن بپردازیم.

اما یک مروری داشته باشیم بر پیشینه تحقیق. پیشینه تحقیق یعنی کتابهایی که اخیرا نوشته شده و به صورت تحلیلی به این بحث پرداختند.

شاید یکی از پیشگامان در این عرصه، کتاب «عصر ظهور» جناب آقای کورانی باشد که این عرصه را برای دیگران هم باز کرد و سعی می کند در این عرصه برخی از علائم ظهور را بر حوادثی که جدیدا اتفاق افتاده یا در شرف اتفاق است تطبیق کند. به اصطلاح اگر بخواهیم رویکرد بحث ایشان را تعیین کنیم، یک رویکرد استحسانی – حدیثی است. یعنی از احادیث استفاده می کند و با دلیلهای استحسانی سعی بر تطبیق آن احادیث بر حوادث اتفاق افتاده دارد.

کتاب جناب آقای صادقی «تحلیل تاریخی نشانه های ظهور» یکی از نخستین کتابهایی است که بیشتر با رویکرد تاریخی و عمدتا با رویکرد تاریخی- حدیثی نگاشته شده. این کتاب در صدد نقد منصفانه درون گروهی است یعنی با توجه به اینکه نویسنده یک شیعه هست این علائم الظهور را در معرض نقد و بررسی گذاشته است.

سلسله مباحثی که استاد معظم جناب آیت الله طبرسی دارند و تحت عنوان «تا ظهور» چاپ شده به برخی از این علائم پرداخته است که رویکرد ایشان رویکرد حدیثی و بررسی از طرق رجالی و سندی است. ایشان در گروه حدیثی ها طبقه بندی می شود.

  کتاب دیگر «تاملی در نشانه های حتمی ظهور» نوشته آقای آیتی است که با رویکرد کلامی- حدیثی وارد بحث شده است. برخلاف آقای صادقی رویکرد نویسنده این کتاب مثبت است و درصدد اثبات برخی از علائم هست که از آنها به نام نشانه های حتمی یاد می کند. در حقیقت این کتاب که بعد از کتاب آقای صادقی نوشته شده شاید نیم نگاهی هم به کتاب آقای صادقی دارد و در صدد رد برخی از نوشته هایی است که جناب آقای صادقی در کتاب خودشان آوردند.

اما یک کتاب مهمی که از آن غافلیم و حقیقتا باید به صورت متن مورد بحث قرار بگیرد و متن آن از طلاب خواسته بشود کتابی که یک فقیه و یک مرجع تقلید نوشته و با آن رویکرد دقیق فقیهانه به بررسی مباحث مهدویت و از جمله مبحث علائم الظهور پرداخته کتاب «تاریخ غیبت کبرای» شهید صدر است.

کتابهای دیگری هم در این باب نوشته شده، جناب آقای صادقی در پایان کتابش 31 کتاب را معرفی کرده که کسانی که طالب مطالب بیشتر هستند می توانند به آن مراجعه کنند.

بایسته های روش تاریخی در بررسی علائم ظهور

اینها همگی مقدمات بحث بود، اما الان وارد بحث روش شناسی تاریخی می شویم. بحث ما «بایسته های روش تاریخی در بررسی علائم ظهور» است.

اگر ما بخواهیم روش تاریخی را به کار بگیریم به چند محور باید توجه کنیم.

اولین محور: مفهوم شناسی تاریخی

اولین محور، مفهوم شناسی تاریخی است. مفاهیم کلیدی که در این بحث هست باید مورد بررسی قرار بگیرند. هم خود مفهوم روشن بشود و هم تطور تاریخی آن و هم ارتباط آن با مصادیق دیگر. شاید قدیمترین مفهومی که در عرف جامعه مسلمانان به عنوان پدر علائم الظهور مورد بحث قرار می گرفت و روایاتی درباره آن داریم واژه ی ملاحم است. جمع مَلحمه، به معنای جنگ شدیدی که در آن گوشتها تکه پاره می شود.

ما در زمان جاهلیت و بعد آن در زمان اسلام اخبار فراوانی از شخصیتهای مقدس (مقدس نزد مردم که ممکن است واقعا مقدس باشند یا نه چندان هم مقدس نباشند، بلکه نزد مردم مقدس بودند مثل کاهنان) داریم که اخبار آینده را پیش بینی می کردند که در آن اتفاقات شدیدی می افتاد که گوشتها در آن تکه پاره می شود. این اخبار را می گویند اخبارالملاحم. این اخبار در بین عرب جا افتاده بود مثل اینکه هرکس مهم می شد انتظار داشتند چندتایی از این ملحمه ها بگوید. در عرف عربی این ملاحم رایج شد. خود پیامبر(ص) و ائمه(ع) برخی از این اخبار ملاحم را فرمودند و برخی دیگران هم از این اخبار کپی هایی گرفتند. اما آنچه مسلم است اینکه در قرن اول و دوم و سوم اخبار ملاحم در عرف مسلمانان رایج بوده است.

اگر کسی قصد تحقیق در این باره دارد کتاب بسیار جالبی نوشته شده است به نام «اخبار الملاحم و الفتن و اثرها فی العقلیه العربیه و الاسلامیه حتی نهایه العصر الاموی»، نوشته جناب آقای عبودی.

مفهوم دوم، مفهوم فتن است. نسبت بین ملاحم و فتن، نسبت عموم خصوص مطلق است. فتنها یعنی وقایع شدیدی که اتفاق می افتد و به قدری سخت است که محل امتحان است. حالا ممکن است در این فتنه کسی کشته شود یا نشود. ملاحم و فتن به خودی خود، آینده را در مفهوم خود ندارند، ولی استعمال به گونه ای بوده که خطاب به آینده می شده. اگر شما از ملاحم گذشته هم خبر بدهید می شود گفت اخبار ملاحم گفتید، ولی پیشگویی به صورت عرفی در معنی اینها لحاظ شده است. برخلاف دو مفهوم بعدی یعنی مفهوم اَشراط الساعه و  علائم الظهور که فقط مخصوص آینده است.

مفهوم بعدی که مورد بحث ماست، مفهوم اشراط الساعه است. اشراط جمع شَرط یا شَرَط به معنای قیامت که در آیه قرآن هم به این معنا به کار رفته است. اشراط الساعه یک مفهوم سنی است و اولین بار سنی ها هم در این مورد کتاب نوشتند. نعیم بن حماد و مسند احمد حنبل و مستدرک حاکم و بعدها در کتاب تاریخ دمشق.

یکی از کتابهای جالب در این موضوع کتاب «اشراط الساعه فی مسند الامام احمد و زوائدالصحیحن»  است. جالب است بدانید خیلی از چیزهایی که ما به عنوان علائم ظهور بررسی می کنیم در این کتاب که حدود سیصد علامت آورده به عنوان علائم اشراط ساعت آورده شده است.

اما بحث علائم ظهور که یک بحث شیعی است و مرتبط با مهدویت. ریشه اش از یکی دوتا روایات ماست که در آن کلمه ظهور هم به کار نرفته است؛ کلمه قیام به کار رفته، قیام قائم. علامت های قائم یا علامت های قیام قائم. و تعداد زیادتری که ما به عنوان علائم ظهور می شناسیم به عنوان علائم ظهور مطرح نشده بلکه به این عنوان که قبل از قیام یا قبل از ظهور اتفاق می افتد مطرح شده.

دومین محور: منبع شناسی

بحث دوم، بحث منبع شناسی است اما منبع شناسی تاریخی.

این نکته که تصور کنیم منابعمان تصفیه شده این طور نیست. منابع ما به جز آنچه در کتب اربعه شیعه اتفاق افتاده بقیه اش چنین اتفاق نیفتاده.

به طور شفاف قبل از غیبت کبری ما کتابی در شیعه با عنوان علائم الظهور نداریم یا اینکه بابی در کتابی با عنوان علائم الظهور نداریم. این درحالی است که قدمای ما طبق فهرست شناسیها 50 کتاب درباره ملاحم و فتن دارند اما درباره علائم الظهور تا قبل از نعمانی ما باب مستقلی در شیعه نداریم.

قدیمی ترین کتابی که علائم الظهور در آن مندرج است و به صورت مشخص ماندگار شده است کتاب نعیم بن حماد(م228) است با عنوان کتاب الفتن. بسیاری از چیزهایی که بعدها به عنوان اشراط الساعه یا علائم الظهور تلقی می شد در این کتاب موجود است.

دومین فرد از اهل سنت که مستوفا به بحث اشراط الساعه و فتن پرداخته احمد حنبل است متوفای 241 که بعدا خیلی از این اشراط الساعه به عنوان علائم ظهور تلقی شد.

اما در میان شیعه اولین کسی که به صورت مستوفا به این بحث پرداخته جناب آقای نعمانی است. مرحوم کلینی شاید یک یا دو حدیث در روضه دارد اما جناب آقای نعمانی حدود 86 روایت درباره علائم الظهور آورده است. 50 روایت او از ابن عقده است که گرایش زیدی دارد.

بعد از نعمانی(متوفای حدود 360) مرحوم شیخ صدوق است در کتاب کمال الدین که 29 روایت دارد و مرحوم شیخ طوسی(م460) در کتاب الغیبه.

اما یکی از موثرترین کتابهای علائم الظهور بین شیعه به خاطر شخصیت نویسنده اش، کتاب «التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن» است که معروف است به کتاب الملاحم و الفتن نوشته سید بن طاووس. با توجه به شخصیت سید بن طاووس این روایات معمولا تلقی به قبول شده اند.

بعد از آن، کتابی که در دوره معاصر نوشته شده و کتاب تاثیرگذاری هست چهار جلد کتاب مفصل با عنوان «نوائب الدهور فی علائم الظهور» است که ظاهرا 1383ه.ق. به اتمام رسیده و از جمیع کتابهای قبلی شیعه و سنی علائم را جمع آوری کرده و به بررسی این احادیث پرداخته است.

«250 علامت حتی الظهور الامام المهدی(عج)» نوشته جناب آقای سید محمدعلی طباطبایی هم کتاب دیگری است در این موضوع.این کتاب سعی کرده برخی از علائم را به حوادث روز هم تطبیق کند. مثل: صدام فی العراق، مفسده عظیمه فی الموصل، حکم هیتلر النازی(حکومت هیتلر نازی) و…

سومین محور: بسترشناسی تاریخی علائم ظهور

نکته بعدی در بحث علائم الظهور، بسترشناسی تاریخی علائم ظهور است. باید دانست که در تاریخ چند تا سفیانی آمده است… اگر سفیانی را در روایات اهل سنت ببینید دو دسته روایات دارند. در یک دسته روایات سفیانی ممدوح است و در یک دسته روایات دیگر مذموم است. کسی نمی تواند بحث های علائم ظهور را بحث کند و از این بسترشناسی غافل باشد.

چهارمین محور: نقش فرقه های درون شیعی

بحث بعدی بحث فرقه ها و نقششان در احادیث علائم ظهور است. فرقه های دورن شیعی که با ادعای مهدویت کارشان را پیش می بردند مثل کیسانیه، واقفیه، اسماعیلیه. ببینیم نگاه این فرقه ها به مهدویت چه بود؟ نگاه آنها به علائم ظهور چطور بود؟ نقش آنها را در علائم ظهور هم بررسی کنیم.

پنجمین محور: بستر اجتماعی

بحث بعدی بستر اجتماعی است. تمایلات و آرزوهای مردم چه بوده. آن زمان یکی از آروزهای مردم این بوده که قسطنطنیه فتح شود. حملات متعددی از جانب مسلمانان به قسطنطنیه می شد، ولی فتح محقق نمی شد تا اینکه در زمان عثمانی محقق شد. برخی از اوقات جامعه از یک سری ناهنجاریهایی اجتماعی رنج می برد، احادیث جعل می شد مثل: زیاد شدن طلاق، اکتفای مردان به مردان و…

محور ششم: فضای ذهنیت راوی

نکته آخر: فضای ذهنیت راوی را بشناسیم. ببینیم فضای ذهنیت راوی چه بوده، به چه چیزهایی فکر می کرده؟

نتایج

اگر با نگاه تاریخی وارد بحث علائم ظهور بشویم نتایجی برایمان حاصل می شود که عبارتست از:

1.      به خوبی علت و حکمت اختلافات روایات علائم ظهور را می فهمیم.

2.      می فهمیم که فرقه ها چه تعاملات علمی و داد و ستدهای حدیثی داشته اند.

3.      شناخت تمایلات و تمنیات اجتماعی   

4.      شناخت بهتر تاریخ اجتماعی

5.      شناخت بهتر جایگاه روایات در بحث علائم الظهور

6.      تجدید نظر در رویکرد مباحث کلامی به علائم الظهور

7.      استفاده و کمک از روشهای غیرسنتی به عنوان ابزار برای بررسی علائم ظهور مثلا از تاریخ.

8.      وقتی علامت ظهوری مطرح می شود، ابتدائاً صدورش را بررسی کنیم.

9.      تفکیک کنیم بین بحثهای عالمانه و عوامانه و در بحث علائم ظهور به دنبال نشانه های عالمانه برویم.

10.   سکوت حداکثری معصومان درباره علائم الظهور.

11.   بحث علائم ظهور، بیش از آنکه شیعی باشد، یک بحث سنی است و در بین شیعیان بیش از آنکه امامی باشد، غیر امامی است.

البته همه این مباحث به معنای رد کلی علائم الظهور نبوده و نیست و اگر کسی با بررسی سندی و متنی بتواند ثابت کند برخی از این علائم محتوم هستند، قبول می کنیم؛ نحن ابناءالدللیل. تعمدی در اینکه کل علائم الظهور را زیر سوال ببریم نداریم؛ بلکه می گوییم با این قرائن و شواهد باید بررسی شود.  

/انتهای پیام/

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=19003

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب