«تاریخ نگاری و مورخان عثمانی» جدیدترین کتاب دکتر نصرالله صالحی است که چندی پیش از سوی پژوهشکده تاریخ اسلام چاپ و منتشر شده است.پرداختن به تاریخ نگاری عثمانی بویژه برای ایرانیان از این لحاظ که موجب شناخت بهتر و بیشتر تاریخنگاری ایران میشود، دارای اهمیت فراوانی است، زیرا تاریخنگاری عثمانی از همان آغاز شکلگیری و نیز در مرحله اوج و کمال خود تا حد زیادی وامدار زبانفارسی، عناصر ایرانی و شیوههای تاریخنگاری ایران بود.
برهمین اساس نصرالله صالحی سلسله کتابهایی در ده جلد با موضوع کلی «مجموعه تاریخ ایران و عثمانی» تدارک دیده که تاکنون سه جلد آن توسط انتشارات طهوری منتشر شده است. «تاریخ عثمان پاشا»، «تاریخ سلانیکی» و «روزنامه سفر سلطان مراد چهارم به ایروان و تبریز» عناوین کتابهای مذکور است.نصرالله صالحی متولد 1343 شهریار، دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی و استاد دانشگاه تربیت معلم شهید مفتح است و «گنجینه خواف»، «اندیشه تجدد و ترقی در عصر بحران» از دیگر آثار منتشر شده اوست.
آقای صالحی، در این سالها گویا تمام تمرکز مطالعاتی خودتان را روی تاریخنگاری عثمانی گذاشتهاید.
در ایران متأسفانه تا دوره ناصرالدین شاه هیچ توجهی به تاریخ عثمانی و منابع آن نمیشد. در این دوره بنا به علاقه شخص شاه چند منبع تاریخی عثمانی به فارسی ترجمه شد و بعد از آن بار دیگر این آثار مورد بیتوجهی قرار گرفت. بنابراین ناآشنایی محققان تاریخ در ایران از تاریخنگاری عثمانی تا امروز همچنان ادامه دارد. به عنوان نمونه محمد باقر آرام نویسنده کتاب «اندیشه تاریخنگاری عصر صفوی» وقتی درباره تاریخنگاری در کشورهای همسایه بحث میکند، درباره تاریخنگاری عثمانی به دلیل نبود منابع، تنها به چند منبع از منابع عثمانی آن هم به نقل از آثار مرحوم زرینکوب ارجاع میدهد.
این وضعیت ناشی از چه عواملی است؟ چرا دچار کمبود پژوهش در حوزه تاریخ ایران و عثمانی هستیم؟
در این سالها که تاریخنگاری در ایران و جهان یکی از دغدغههای مهم برخی از محققان تاریخ در ایران بوده است متأسفانه از پرداختن به وضعیت تاریخنگاری در جهان اسلام و نسبت آن با تاریخنگاری در ایران غفلت شده است. وقتی به دایرئالمعارف بزرگ اسلامی رجوع کنید میبینید در ذیل مدخل «تاریخنگاری» تنها به تاریخنگاری در شبه قاره هند پرداخته شده است. در دانشنامه جهان اسلام هم مداخل «تاریخنگاری عثمانی» را بخوانید. مقالهای به قلم کریستین وودهید به فارسی ترجمه و تلخیص شده است. این نشان میدهد که در ایران امکان تألیف مدخل مزبور به خاطر فقدان منابع و نداشتن مؤلف فراهم نبوده. بنابراین به ترجمه مدخل «دایرهالمعارف اسلام» اکتفا کردهاند.
در شرایطی که در ایران با چنین فقر شدیدی نسبت به تاریخنگاری عثمانی مواجهیم در اروپا و امریکا علاوه بر تصحیح و انتشار منابع دست اول عثمانی، دهها تکنگاری ارزشمند به صورت کتاب و پایاننامههای دانشگاهی درباره تاریخنگاری عثمانی نوشته و منتشر شده است.
امروز با وجود شاهراههای اطلاعاتی و اینترنت، دسترسی به منابع تحقیق و پژوهش نباید چندان دشوار باشد.
اتفاقاً یکی از پروژههای مهم دانشگاه هاروارد در یک دهه گذشته تألیف و تدوین دانشنامه مورخان امپراتوری عثمانی است که از طریق اینترنت در دسترس همگان است. امروز به سبب وجود اینترنت، دسترسی به متن کامل بسیاری از مقالهها و کتابها به زبانهای مختلف در زمینه تاریخنگاری عثمانی امکانپذیر است. در حالی که در ایران و به زبان فارسی هنوز کتاب مستقلی در این زمینه منتشر نشده است، این را هم لازم است یادآور شوم که در ایران امکان مراجعه به متن کامل پایاننامههای دانشگاهی چند دهه گذشته هنوز فراهم نیست. در حالی که در ترکیه متن کامل پایاننامهها تقریباً مدت کوتاهی بعد از دفاع در اینترنت به صورت PDFدر اختیار همه قرار میگیرد. به همین دلیل متن کامل تعداد زیادی از پایاننامههای تحصیلی دانشگاههای ترکیه که درباره تاریخنگاری عثمانی یا تصحیح متون تاریخی عثمانی است، بهراحتی قابل دسترسی است.
«تاریخ سلانیکی» دومین کتاب از «مجموعه تاریخ ایران و عثمانی» است، این مجموعه در چند جلد و تا کی ادامه خواهد داشت؟
چندسال قبل طرح یک مجموعه تاریخ را تدارک دیدم تحت عنوان کلی «مجموعه تاریخ ایران و عثمانی» که انتشارات طهوری متولی چاپ و انتشار آن است.
نخستین کتاب از این مجموعه «تاریخ عثمان پاشا» بود که قبلاً منتشر کردم و تمام نسخههای آن به فروش رفت. «تاریخ سلانیکی» دومین کتاب از این مجموعه و سومین کتاب هم به نام «روزنامه سفر سلطان مراد چهارم به ایروان و تبریز» و «منزلنامه بغداد» دو کتاب در یک مجلد است. موضوع این کتاب هم ماجرای لشکرکشی مراد چهارم به بغداد و نبرد میان صفویان و عثمانیان بر سر تصرف بغداد است. سرنوشت بغداد در این نبرد روشن و بغداد از حوزه جغرافیایی ایران جدا میشود و عراق عرب از ایران منفک میماند. دقیقاً حوادث این کتاب مربوط به دوره شاهصفی است یعنی بعد از سلطنت شاهعباس صفوی، سلطان عثمانی دو نبرد بزرگ در مرزهای ایران انجام داده که در این کتاب به تفصیل نسخههای دست اولش از ترکی عثمانی به فارسی ترجمه شدهاند. برآورد من از مجموعه تاریخ ایران و عثمانی دهجلد است که انتشارات طهوری منتشر خواهد کرد.
با چه انگیزه و هدفی به سراغ مجموعه تاریخ ایران و عثمانی رفتهاید؟
یکی از تخصصهای اصلی من در حوزه تاریخ، بررسی روابط ایران و عثمانی است. روابط ایران و عثمانی حدود هفتصد سال قدمت دارد که پوشیده و گمنام است. یعنی ناشناخته و مجهول مانده است. در این تاریخ پرفراز و نشیب روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وجود دارد که باید روشن شوند. اتفاقاً ترکهای کشور همسایه ما، ترکیه، فرهنگ و ادبیات ما را خیلی خوب میشناسد اما ما هیچ شناختی از آنها نداریم. یعنی ترکها به دلیل تسلط به زبان فارسی، آثار فارسی را از پانصد سال پیش به این سو بارها ترجمه کردهاند ولی ما آثار خودمان را که به زبان ترکی عثمانی است هنوز نمیشناسیم. دغدغه من از چاپ این مجموعه این است که منابع دست اول مرتبط با تاریخ ایران را که توسط مورخان به زبان ترکی عثمانی در قرون مختلف تألیف شده با ترجمه به زبان فارسی، همراه با تعلیق و توضیح و پیوست و تحشیه به ایرانیان بشناسانم. خوشبختانه پس از انتشار هر جلد از این مجموعه، اهل تحقیق و علاقهمندان به تاریخ اقبال زیادی نشان دادند و خیلی زود نسخههای آن فروخته شد و بیش از 30 پایان نامه کارشناسی ارشد و دکتری به این کتابها ارجاع دادهاند و دهها مقاله در نشریات به این آثار اشاره کردهاند. این کتابها ناگفتههای فراوانی از روابط دوکشور ایران و عثمانی روایت میکنند.
یکی از این ناگفتهها را میتوانید بیان کنید؟
مثلاً یکی از این روایتها این است که مینویسد: «مورخ عثمانی که شهر به شهر وارد ایران میشود زمانی که به شهر خوی میرسد، میگوید در خوی مقبره شمس تبریزی را زیارت کردیم. این یک منبع مستند تاریخی به زبان ترکی عثمانی است که به صراحت اذعان میکند، مزار شمس در خوی قرار گرفته است. مورخ در قرن دهم هجری قمری همراه سلطان عثمانی وارد ایران میشود و این موضوع را روایت میکند. این مسأله آن قدر مهم بود که استاد محمدعلی موحد پیش از انتشار کتاب «باغ سبز» که راجع به شمس تبریزی تألیف کرده به مقبره شمس در خوی میپردازد و به همین کتاب عثمان پاشا ارجاع میدهد. البته قبلاً محمدامین ریاحی مقالهای تحت عنوان «مزار شمس کجاست؟» نوشته بود و در آنجا اثبات کرده که تربت شمس در خوی جای دارد ولی منابع آقای ریاحی به زبان فارسی بودند اما ارزش و اعتبار منبع جدید در این است که یک مورخ عثمانی در قرن دهم هجری قمری به این امر اذعان دارد. بنابراین امروز ترکیه نمیتواند درباره محل مزار شمس جعل تاریخ بکند و مدعی شود.
کتاب «تاریخ سلانیکی» که به زبان ترکی عثمانی تألیف شده و در سال 1282 هجری قمری شخصی به نام حسن بن علی آن را به فارسی برگردانده است. پس چرا نام شما به عنوان مترجم روی جلد کتاب آمده است؟
کتاب «تاریخ سلانیکی» یک اثر اصیل به زبان ترکی عثمانی در دو جلد نوشته شده است. جلد نخست آن در سال 1287 قمری در استانبول چاپ سربی شده بود. در اهمیت این کتاب همین بس که به محض رسیدن به دست ناصرالدین شاه، به مترجم دربار یعنی حسن بن علی دستور میدهد که آن را بیکم و کاست به فارسی ترجمه کند. ناصرالدین شاه و وزیرخارجهاش میرزا سعید خان اصرار داشتند که این کتاب هرچه زودتر به فارسی برگردانده شود. چون علاقه ویژهای داشتند تا بدانند ملل و دولتهای دیگر درباره ایران و پادشاه آن چه افکار و اندیشههایی دارند. این کتاب هشت ماه بعد از چاپ در استانبول به فارسی ترجمه و به ناصرالدین شاه تقدیم میشود که امروز در کاخ گلستان موجود است. من هم این بخش از ترجمه حسن بن علی را تصحیح کردم و بعد جلد دوم را که هرگز ترجمه و چاپ نشده بود، قسمتهای مربوط به ایران را گزینش و ترجمه کردم. مقالهای هم که محمد ایپشرلی راجع به تاریخ سلانیکی نوشته بود همراه با مقدمه ترکی استانبولی ایپشرلی بر سلانیکی، همه را ترجمه کردم و به متن کتاب افزودم و به دست چاپ سپردم.
اشاره کردید گزارش تفصیلی نویسنده از نبرد سکتوار برای تاریخ عثمانی و اروپا مهم است، چرا؟
سکتوار، بخش مهمی از صربستان کنونی نزدیک بلگراد است. سلطان سلیمان قانونی که بزرگترین پادشاه عثمانی است و به سلیمان باشکوه معروف است، نبردی را از استانبول تدارک میبیند برای فتح بلگراد که به نبرد سکتوار معروف است و به واسطه آن بلگراد به تصرف سلیمان قانونی در میآید. هفتاد صفحه اول کتاب شرح نبرد عثمانیها با صربها برای فتح آن جاست. چون بلگراد و صربستان بخشی از اروپا هستند، بنابر این برای آنها خیلی مهم است که این نبرد دارای چه کم و کیفی و چگونه بود.
به اعتقاد شما «تاریخ سلانیکی» تا حد زیادی میتواند جای خالی سفارتنامههای نانوشته ایران عصر صفوی را پر کند. چرا؟ چگونه؟
به نکته خوبی اشاره کردید. ما در دورهای از حکومت صفوی صدها ایلچی در عثمانی داریم که میگویند اغلبشان افرادی سخنور و سخنران و با معلومات بودند. اما عدهای هم این گونه نبودند، همین طور صدها ایلچی از عثمانی به ایران آمدند که همه آنها فرستادگان حکومت خود بودند. ایلچیهای عثمانی مطابق دیوانسالاری موظف بودند هنگام بازگشت از مأموریت سفارتنامه خودشان را بنویسند و به حکومت خود تحویل بدهندکه سفارتنامههای آنها موجودند.
امروز بخشی از آن سفارتنامههای عثمانی توسط دکتر محمد امین ریاحی ترجمه و چاپ شدهاند ولی از ایلچیهای ایران که به عثمانی میرفتند، ما هیچ سفارتنامهای در دست نداریم یا ننوشته بودند یا در جریان ویرانی اصفهان به دست افاغنه از بین رفتهاند. بنابراین ما اطلاع موثقی از مأموریت ایلچیها و گفتوگوهایشان و سیر و سلوکشان در دست نداریم. سلانیکی به عنوان میزبان این ایلچیها در دربار عثمانی حضور داشت و هر آنچه روی داده، شرح ماوقع را با قلمی جذاب روایت کرده است. بنابراین من این حرف را مطرح کردم که تاریخ سلانیکی از این منظر که گفتوگوها و مذاکرات بیش از ده ایلچی ایران در دربار عثمانی را ثبت و ضبط کرده، به لحاظ تاریخی برای مورخان ارزشمند است.
/پایان/
منبع: وب سایت «جام جم ایام» به نقل از «روزنامه ایران».