شنبه 4 فروردین 1403 برابر با Saturday, 23 March , 2024

هدف قیام عاشورا اصلاح‌گری و مبارزه با بدعت‌هاست

 اروپا سالها بر آن بود که مارک و برچسب افراطی گری و تروریسم را به پیشانی مسلمانان بزند و موفق نمی شد امروزه این برچسپ توسط خود مسلمانان افراطی بر پیشانی اسلام زده می شود. برای درمان و مقابله با پدیده افراطی گری و تروریسم که امروز در دنیا مشاهده می کنیم باید از راه ابی عبدالله یعنی مشورت، محبت، عطوفت و اینکه همه انسانها برای ما دارای ارزش باشند استفاده کنیم.

 

محمدجواد صاحبی گفت: برخی درباره اهداف عاشورا گفته اند که هدف عاشورا به دست آوردن حکومت و قبضه قدرت بوده است. برخی امر به معروف و نهی از منکر را از اهداف قیام امام حسین(ع) می دانند. از مهمترین کسانی که نظریه حکومت  را به عنوان هدف نهضت حسینی مطرح می کند، مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی بوده‌اند. از مهمترین کسانی که نظریه امر به معروف را به عنوان هدف نهضت حضرت ابی عبدالله (ع) مطرح کردند، آیت الله مرتضی مطهری بود. و برخی معتقدند هدف نهضت بیان احکام بوده است.

 

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، محمد جواد صاحبی، پزوهشگر دینی و مؤسس مجله کیهان اندیشه، در  نشست ماهانه بنیاد باران، اظهار کرد: بسیاری از اندیشمندان دنیا به واقعه عاشورا به عنوان یک مکتب فکری و یک اندیشه پرداخته اند. عاشورا از این منظر احیای یک بعثت، یا یک نهضت محسوب می شود که یک امام معصوم در رأس این نهضت قرار گرفته است. سنت سنت قولی و سنت فعلی معصوم برای ما حجت است.

 

وی ضمن اشاره به ضرورت بررسی و سنجش قول و فعل نسبت داده شده به امام حسین(ع) با معیار  علمی، افزود: باید سره از ناسره  را در این خصوص بازشناسی کنیم. حادثه عاشورا بر خلاف خیلی از حوادث دیگر، نسبتا دقیق ثبت شده و به ما رسیده است. حادثه عاشورا از حوادث بسیار نادری است که افرادی آن حادثه را به دقت ثبت و ضبط کرده اند.

 

صاحبی با اشاره به گزارش ” ابی مخنف” از حادثه عاشورا ادامه داد: ابی مخنف در سال 157 از دنیا رفته است و از قراین  بر می آید که وی بین 70 تا 80  سال زندگی کرده است. شواهد و قراین نشان می‌دهد احتمالا فاصله نوشته شدن مقتل با حادثه عاشورا حدود 40 سال است.  نسلی که در عاشورا حضور داشته‌اند، هنوز بوده‌اند. آنهایی که در عاشورای 61 نبودند با یک واسطه روایات را نقل کرده اند. ابی مخنف خود را ملزم و متعهد می دانسته است که راویان را به دقت ثبت کند. گاهی یک راوی و گاهی دو راوی و در نهایت کسانی که خود در حادثه کربلا حضور داشته اند، را ثبت کرده است. بعضی از این راویان، در حادثه عاشورا بوده اند و عرصه را به خاطر برخی پیشامدها ترک کردند. یکی از این افراد “ضحاک بن عبدالله” یا “عبدالله بن ضحاک” است که جزو کسانی بوده است که در بین راه با کاروان حضرت ابی عبدالله برخورد می کند و حضرت به آنها پیشنهاد یاری و همراهی می دهد.  یکی از همراهان ضحاک  عذر می آورد که من بدهکار هستم و مشکلاتی دارم که نمی توانم با شما همراهی کنم. ولی ضحاک بن عبدالله می گوید من هم چنین مشکلاتی را دارم، ولی شما را تا جایی همراهی خواهم کرد که این همراهی مفید بوده باشد. و اگر دیدم این همراهی فایده ای ندارد، اجازه دهید که شما را ترک کنم. در مقطعی از امام اجازه ترک می خواهد  و امام در حق او دعا می کند و می گوید دست تو شل مباد و تا همین جا به عهدت وفا کردی و می توانی از کاروان خارج شوی. اینجا ضحاک بن عبدالله از صحنه بیرون می رود. بسیاری از روایاتی را که ابن مخنف نقل کرده است به نقل از این شخص است. این راوی ناظر و شاهد عینی حادثه بوده است.

 

این سخنران نشست ماهانه بنیاد باران در ادامه بررسی روایات تاریخی مربوط به حادثه عاشورا افزود: کسانی از اشقیا هم جزو راویان عاشورا بوده اند. کسانی بینشان بود که تائب و متنبه شدند و به جنایاتشان اعتراف کردند و برخی دیگر از باب تفاخر به روایت جنایات خود در صحنه کربلا پرداختند. مقتل ابی منخف به عنوان تنها سند محکم عاشورا آنقدر دارای اهمیت بوده است که هم شیعه و هم سنی آن را بیان کرده اند. این مقتل در کتب اهل سنت، طبری و دیگران نقل شده است.

 

وی افزود: مجموعه روایی در مورد عاشورا نیز از طریق معصوم به ما رسیده است. امام سجاد(ع) به عنوان کسی که در عاشورا حضور داشته است به عنوان راوی روایات متعددی از صحنه عاشورا در کربلا است. حدود 40 سال بعد از این حادثه با دقت ثبت و ضبط شده است. در مورد عاشورا با تاریخ محکم و شسته و رفته‌ای مواجه هستیم. در بسیاری از حوادث تاریخی به خاطر مشکلاتی که بوده است، تاریخ به فاصله دو و سه قرن نوشته شده است. در حالیکه این حادثه با فاصله بسیار کم و با دقت ثبت و ضبط شده و به ما رسیده است. اختلافات، تعارضات و تناقضات در مورد عاشورا تا قرن 7 هجری بسیار نادر است. با اینکه برخی گزارشات باهم متفاوت است، ولی تناقض و تعارضی در آن کمتر دیده می شود.

 

مؤسس و مدیر مسوول اسبق مجله کیهان اندیشه با بیان اینکه با استناد به روایات و اسناد معتبر باید در پی جستجوی اهداف عاشورا بود، افزود:  اینجا است که ممکن است اختلاف در استنباط پیش بیاید. برخی درباره اهداف عاشورا گفته اند که هدف عاشورا به دست آوردن حکومت و قبضه قدرت بوده است. برخی امر به معروف و نهی از منکر را از اهداف قیام امام حسین(ع) می‌دانند. از مهمترین کسانی که نظریه حکومت  را به عنوان هدف نهضت حسینی مطرح می کند، مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی بوده اند. از مهمترین کسانی که نظریه امر به معروف را به عنوان هدف نهضت حضرت ابی عبدالله(ع) مطرح کردند، آیت الله مرتضی مطهری بود. و برخی معتقدند هدف نهضت بیان احکام بوده است.

 

صاحبی  با شاره به اهداف نهضت عاشورا ادامه داد: همه آنچه گفته می شود از اهداف عاشورا است، ولی مساله اهداف دور و نزدیک مطرح است. بعضی از اهداف، اهداف نزدیک و بعضی از اهداف، هدف دور به صورت آرمان مطرح است. کار حضرت ابی عبدالله(ع) کار همه انبیا(ص) است. سیره او سیره پیامبر(ص) و سیره پدرش حضرت علی مرتضی(ع) است. کار او اصلاح امت است. محمد بن حنفیه در وصیت نامه خودش می نویسد: «وأنی لم أخرج أشراً ولا بطراً ولا مفسداً ولا ظالماً، وإنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدی[ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر و اسیر بسیرت جدی] و أبی علی بن ابی طالب فمن قبلنی بقبول الحق فالله أولى بالحق، ومن رد علی أصبر حتى یقضی الله بینی وبین القوم الظالمین وهو خیر الحاکمین» قدیمی ترین منبعی که این جمله را آورده است. ابن عصم کوفی است. بعد هم مقتل خوارزمی این جمله را متذکر شده است.  در مورد این بیان بسیار سنگین، باید توجه کرد و پرسید که چکونه می شود این جمله از زبان یک فرد عادی صادر شود؟ مشابه این جمله در بیانات حضرت امیر در نهج البلاغه هم دیده می شود. اینجاست که مشخص می شود حضرت حسین(ع) نهضت را برای قدرت طلبی و در دست گرفتن حکومت شروع نکرده است.  وقتی حضرت می فرماید: خروج کردم منظور خروج از مدینه است و هدف برای اصلاح  و اصلاح گری است.

 

وی با اشاره به الگو و مدل اصلاح گری از نظر امام حسین(ع)، افزود: سنت و سیره پیامبر(ص) و پدرشان حضرت امیر المؤمنین(ع) الگویی برای اصلاح و اصلاح گری از منظر امام حسین(ع) محسوب می شود. حضرت امام حسین(ع) در مقابل بدعت هایی که بر سنت پیامبر افزوده می شد، معترض می شود. استبداد به عنوان یک پدیده ای که در سیره و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) سابقه نداشته است، به عنوان بدعت دیده می شود که توسط گروه اموی و به خصوص یزید بن معاویه پدیدار شده بود. استبداد به تعبیر کواکبی در طبایع الاستبداد عبارت است از چیزی که کسی از روی هوا و هوس بر مردم فرمان براند. مستبد کسی است که به دلخواه فرمان دهد و از حساب و کتاب و سوال نترسد. شاید طبایع الاستبداد بهترین کتاب در باره شناخت استبداد محسوب شود که درباره زیان های استبداد بر جامعه نوشته شده است. پدیده استبداد و آثار سوء آن به اندازه‌ای مهم بوده است که نمی‌شود به راحتی از آن گذشت. زیان اخلاقی و تربیتی استبداد از زیان‌های سیاسی آن بسیار عمیق‌تر و ژرف‌تر است. برای اینکه استبداد به مانند یک بیماری مسری به همه سرایت می کند. به نسلهای مختلف منتقل می شود و در یک جامعه از بالا تا پایین همه به مستبد تبدیل می شوند.  افراد نسبت به فرا دست خاضع هستند و به نسبت به فرو دست جبار و زورگو و تحمیل گر. تمام اعضای چنین جامعه ای از بالا به پایین مستبد می شوند. و حتی در خانواده کسی از پدر خانواده حق سوال ندارد. و بعد برادر بزرگتر به برادران و خواهران کوچکتر زور می گویند. و کسی حق سوال و انتقاد ندارد.

 

رئیس سابق انجمن ادیان و مذاهب حوزه علمیه، ضمن اشاره به آسیب شناسی استبداد در طبایع الاستبداد کواکبی افزود: جنبشها و مکتب‌های مشرق زمین به  خاطر آثار روانی و تربیتی حاصل از پیشینه تاریخی که بر نسل‌های پسین گذاشته شده است، کمتر به نتیجه مطلوب می رسند. تا خوی و  بیماری استبداد  معالجه نشود، هر کس که می آید و مستبدی را بر می دارد خود به جای آن مستبد می نشیند و  تبدیل به بدتر از مستبد قبلی می شود. به این جهت نهضت های مشرق زمین به نتیجه دلخواه نمی رسند. استبداد یک بدعت بزرگ است که نمی شود تنها به زیان های سیاسی آن بسنده کرد. تاثیر استبداد بر دین، علم، اخلاق و تربیت و در همه شئون زندگی بشر در طبایع الاستبداد برشمرده شده است. این است که یکی از محوری‌ترین موضوعاتی که در بیانات امام حسین(ع) مطرح می شود، مساله استبداد است. از نخستین سخنانی که حضرت ابی عبدالله(ع) بیان کرده است تا روز عاشورا که در برابر اشقیا و مخالفان قرار  می گیرد، مساله استبداد به طور صریح مطرح شده است.

 

وی با بیان اینکه راه حل بیماری استبداد از نگاه اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) چیست؟ افزود: اگر بخواهیم پاسخ این پرسش را در عاشورا جستجو کنیم، می بینیم، حضرت به دو موضوع همواره تاکید دارند. یکی مشورت است و هم قولا و فعلا حضرت به آن پایبند است و در جای جای نهضت خود از مدینه تا مکه و از مکه تا به کوفه که به کربلا منتهی شد، در هر مواجهه با جمع های مختلف، به مشورت می نشیند. دوم مساله محبت و عطوفت است. این کارهایی که از حضرت سر می‌زند از بهترین مصادیق محبت و عطوفت نسبت به مردم و حتی مخالفان است. برخورد امام حسین(ع) با حر نمونه ای از این مصادیق است.  در جنگ احد عده ای با نظر رسول الله مخالفت کردند،حضرت وقتی دیدند که رای اکثریت با نظر شان متفاوت است، رای اکثریت را پذیرفتند و با اینکه حق به جانب حضرت بود و جنگ و درگیری به مصلحت مسلمانان نبود، اما هیچ کدام آنان را سرزنش نکرد. در اینجا لطیفه‌ای است، خداوند می فرماید: فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الأمر  ای پیامبر اینها را ببخش و طلب استغفار برای آنان بکن و کسانی را ببخش که از نظر دیدگاه و نظر با  تو مخالف بوده اند و با همین مخالفین مشورت کن. بنابر این مشورت تنها به خودی محدود نیست. با مخالف هم باید مشورت کرد. حضرت امیر(ع) می گوید: کسی که استبداد ورزید هلاک می شود. دولت و حکومت مستبد مستدام نخواهد بود. کسی که با دیگران و اهل نظر مشورت می کند آنها را در اندیشه خودش شریک کرده است. یکی از راه های درمان بیماری استبداد مشورت است. مشورت باید به عنوان عادت و خلق و خوی در بیاید.

 

صاحبی در ادامه تشریح راه های غلبه بر استبداد و درمان آن به عنوان یک بیماری از منظر امام حسین(ع)، افزود: راه دیگر از علاج ها و درمان های استبداد، دوست داشتن انسان‌ها است. ما باید حتی به مخالفین خود عشق داشته باشیم. از اینکه گمراه هستند، ناراحت شویم و از خدا بخواهیم که هر روز بر هدایت آنها بیفزاید و از گمراهی آنها کم کند. در زیارت اربعین آمده است:  «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة؛ او خون قلب خویش را در راه تو نثار کرد تا بندگان تو را از نادانی و حیرت گمراهی نجات بخشد.» این رفتار ابی عبدالله را در کنار رفتار برخی از متدینان و حتی اندیشمندان بگذارید و مقایسه کنید.

 

این سخنران نشست ماهانه بنیاد باران با اشاره به یکی از مشکلات امروز جهان اسلام افزود: خشونت و وجود گروه‌های مستبد خشونت گرا یکی از معضلات جهان اسلام هست. یک بیماری عجیبی است که به صورت اپیدمی اسلام را در بر می گیرد. بیش و پیش از آنکه توسط دیگران ضربه ای به اسلام و مسلمانان وارد شود، توسط همین گروه ها صدمه می بینند. ما خودمان نیز مبتلا به این بیماری هستیم. این مشکل بزرگی است که باید نسبت به آن چاره اندیشید. مساله سلفی‌گری هنوز در کشور ما خیلی خوب روشن نشده است. ما فکر می کنیم سلفی‌ها همان وهابی‌ها هستند. وهابی‌‌ها طایفه کوچکی از سلفی‌ها هستند. سلفی‌ها جریان بسیار پرجمعیت و نیرومندی هستند. برخی از این شعبه های سلفی از ما دور هستند و در برابر شیعه قرار دارند و برخی گروه ها بسیار نزدیک هستند. گروهی  برای درمان معضلات جهان اسلام آمدند و نوسلفی‌‌گری را راه انداختند  و گفتند هر سلفی، سلف صالح نیست و نمی شود هر صحابه ای را سلف صالح پیامبر(ص) قلمداد کرد. این گروه برای خود حق اجتهاد قایل شدند.  از نظر ابوالعلا  مردم امروز در جاهلیت قرار دارند و معتقد است جاهلیت مدرن از جاهلیت قبل از بعثت خطرناک‌تر است. بنابر این وظیفه یک مسلمان جهاد است. اینجاست که تفکری که برای درمان سلفی گری آمده بود و نوسلفی گری را بنیاد نهاده بود خود به بیماری دیگری بله نام افراطی گری و تروریسم مبتلا شده است.

 

وی در پایان افزود: اروپا سالها بر آن بود که مارک و برچسپ افراطی گری و تروریسم را به پیشانی مسلمانان بزند و موفق نمی شد امروزه این برچسپ توسط خود مسلمانان افراطی بر پیشانی اسلام زده می شود. برای درمان و مقابله با پدیده افراطی گری و تروریسم که امروز در دنیا مشاهده می کنیم باید از راه ابی عبدالله یعنی مشورت، محبت، عطوفت و اینکه همه انسانها برای ما داری ارزش باشند استفاده کنیم. معاندین اگر سلاح به دست نگیرند و عزم جزم برای بر هم زدن امنیت و آرامشمان نداشته باشند نیز قابل تعامل هستند.  مگر نبود حضرت ابی عبدالله(ع) که با اشقیا و ابن سعد هم مذاکره کرد.

 

منبع: jamaran.ir

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=21401

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × چهار =

آخرین مطالب