یکشنبه 26 فروردین 1403 برابر با Sunday, 14 April , 2024

کارشکنی منافقان در جنگ احد

حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا جباری روز سه شنبه  3 تیر 1393 در برنامه زلال تاریخ رادیو معارف در بررسی مقدمات جنگ احد، به داستان کارشکنی منافقان در جنگ احد و جدا شدن حداقل این جمعیت که حدود یک سوم جمعیت سپاه را تشکیل می داد اشاره کرد و این کار را از دو جهت ترس از شکست و تثبیت مدیریت عبد الله بن ابی در مدینه ارزیابی کرد. 

 

 

در برخی نقل ها آمده است که پیامبر (ص) قبل از حرکت، عقد رایت یا عقد لواء کرد؛ یعنی پرچم را بست. در آن زمان، پرچم را می بستند و در حین جنگ باز می کردند و به دست پرچمدار می دادند. سپاه اسلام که از مدینه حرکت کردند اولین کاری که کردند عقد لواء بود. حرکت سپاه همراه با هزار نفر بود. 

 

آن ها مسیر مسجد النبی تا کوه احد را عصر جمعه شروع به حرکت کردند و در مسیر به منطقه شیخین رسیدند. هم اکنون در شارع حمزه به سمت احد مسجدی وجود دارد. در آن جا دو قلعه کوچک بود که در آن منطقه، اُطُم گفته می شده است و دو پیرمرد در آن زندگی می کرده اند. پیامبر (ص) در آن جا دستور استراحت دادند تا نیمه شب برای نماز صبح به سمت احد حرکت کنند. 

 

زمانی که حرکت کردند عبد الله بن ابی همراه با سیصد نفر از پیامبر (ص) جدا شدند. نقل دیگری نیز وجود دارد که عبد الله بن ابی همراه با یهودیان خواست که به پیامبر (ص) ملحق شود ولی پیامبر (ص) یهودیان را نپذیرفت  و فرمود: لا یستنصر بأهل الشرک علی اهل الشرک برای جنگ با مشرکین از اهل شرک کمک گرفته نشود.  

 

این را در بعضی از نقل های تاریخی آورده اند و ممکن است تشکیک هایی در این باره شود که چطور شد که عبد الله بن ابی، یهودیان را آورد و چگونه به آن ها دسترسی داشته است. اصل پذیرش این نقل شاید دشوار نباشد؛ با توجه به این که یهودیان در منطقه حضور دارند ولی درعین حال، پیامبر (ص) همراهی آن ها را بخاطر خیانت هایشان نپذیرفتند. 

 

مقداری که پیش رفتند عبد الله بن ابی از مسلمانان با دو بهانه جدا شد: 

1-ما تضمینی نداده بودیم که در خارج از مدینه از پیامبر (ص) حمایت کنیم. 

2-پیامبر (ص) به نظر جوان ها اهمیت داد و به سخن پیران توجهی نکرد و به عنوان قهر و اعتراض برگشت. 

پیامبر (ص) حتی پشت سر خویش را نگاه نکرد و هیچ اهمیتی به حضور یا عدم حضور آن ها نداد. 

 

سوال: کل سپاه چند نفر بوده است؟ این تعداد زیاد نیست؟ 

 

این نقل نشان می دهد که جمعیت منافقین از مجموع سپاه، حدودا یک سوم تاثیر گذار است. همین مساله در بعضی از تحلیل ها نسبت به حوادث بعد از رحلت پیامبر (ص) موثر است.

 

بر اساس آیه 122 سوره آل عمران که می فرماید: «إِذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنکُمْ أَن تَفْشَلاَ وَاللّهُ وَلِیُّهُمَا وَعَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ یعنی: آنگاه که دو گروه از شما به فکرشان خطور کرد که سستی کنند و خدا یاور آنان بود [و از سستی حفظان کرد] و مؤمنان باید فقط بر خدا توکّل کنند، حتی دو قبیله نیز داشتند تحت تاثیر منافقین قرار می گرفتند ولی خدا کمکشان کرد و برنگشتند. در خندق نیز همینطور شد و تعداد کثیری از منافقان نیز صحنه را خالی کردند. در تبوک، گزارش مربوط به چادر زدن جداگانه منافقین وجود دارد که تعداد آن ها قابل توجه است. 

 

نکته مهم دیگری که باید از آن در تحلیل حوادث بعد از پیامبر (ص) استفاده کرد که بعد از پیامبر (ص) نامی از این تعداد قابل توجه نیست؛ در حالی که آن ها ایمان نیاوردند. 

 

سوال: این افراد چرا از همان اول، همراه پیامبر (ص) از مدینه خارج شدند؟ 

 

هدف امثال عبد الله بن ابی، کارشکنی است. آن ها یا به قصد جمع آوری غنایم در جنگ شرکت می کنند و به تعبیر قران وقتی بوی منافع مادی را استشمام کنند حضور دارند و وقتی بیم شکست باشد ترک می کنند. یا (با توجه به نقلی درباره جنگ احد) برای نسب و حسب و قبیله در جنگ شرکت می کنند تا گفته نشود این قبیله در معرض خطر واقع شد و کسی او را یاری نکرد. این داستان درباره یکی از همین منافقین جاری است که وقتی به او گفتند: خوشا بحالت که در این راه کشته می شوی، گفت: من برای قبیله ام رفتم و بعد از آن نیز که دید جراحت به او فشار می آورد شمشیر را روی قلب خود گذاشت و خودکشی کرد. پیامبر (ص) در توصیف او فرموده بودند: «دخل النار » و وقتی کلام او را برای پیامبر (ص) نقل کردند معلوم شد که آن حضرت از باطن او خبر داشتند. 

 

بنابراین منافقین یا به عنوان کارشکنی شرکت نمی کردند و یا اگر شرکت می کردند به این دلایل بوده است. عبدالله بن  ابی، در حقیقت سعی می کرد ریاست خود را بر مدینه که قبل از هجرت پیامبر (ص) قرار بود به او سپرده شود تثبیت کند. بی اعتنایی پیامبر (ص) نیز عزت آن حضرت را می رساند که به دیگران بفمهاند کار آن ها هیچ تاثیری در این زمینه نخواهد داشت. بود و نبود شما یکسان است و نبود شما هم لطمه ای نمی زند؛ چون اگر باشید کسانی نیستید که تاثیر بگذارید. بی توجهی پیامبر (ص) به یهودیان نیز در راستای همین امر است. 

 

اگر این نقل را پذیرفتیم که ابن ابی، یهودیان را همراه خود آورده است، این سوال تاریخی پیش می آید که مگر آن ها با پیامبر (ص) ، پیمان نداشتند که در سود و زیان مسلمانان شریک باشند. جریان مخیریق در همین احد رخ داد که پیامبر (ص) او را پذیرفت. او خالصانه شرکت کرد و به قبیله اش گفت: اگر در جنگ کشته شوم تمام اموال من متعلق به پیامبر (ص) است. نقلی است که او مسلمان شد و نقل دیگری است که پیامبر فرمودند: «مخیریق خیر یهود» که هر دو معنی قابل جمع است. در هر صورت به لحاظ تاریخی، توجیه رفتار پیامبر (ص) در نپذیرفتن همراهی یهودیان این است که ایشان به صدق نیت آن ها شک داشتند و فرمودند به وسیله اهل شرک با اهل شرک نمی جنگیم؛ یعنی شما اهل توحید نیستید و اهل شرک و نفاق هستید. این درسی است که باید از آن حضرت بیاموزیم. 

 

سپاه اسلام به منطقه احد رسیدند ولی از آن مسیری حرکت کردند که با نیروی مشرکان مواجه نشوند؛ زیرا مشرکان زودتر در سمت غربی احد که حدود یک کیلومتر با کوه احد فاصله داشت مستقر شده بودند و پیامبر (ص) به گونه ای حرکت کردند که زودتر به آن مکان برسند. محل استقرار مسلمانان بین جبل عینین و کوه احد که هم اکنون محل قبور شهدای احد است بوده است و پیامبر (ص) به گونه ای سپاهیان را چینش کردند که کوه احد، پشت سپاه و جبل عینین کنار آن ها باشد و کوه احد، مقابل سپاه کفر بود و جبل عینین در سمت راست آنها قرار داشت. 

 

هم اکنون جبل عینین، در اثر مرور زمان به یک تپه تبدیل شده است که در آن زمان، قطعا بزرگتر از مقدار فعلی بوده است. این کوه می توانست به عنوان یک حفاظی برای آن ها باشد. پیامبر 50 نفر تیرانداز را به فرماندهی عبد الله بن جبیر، بر این کوه مامور کردند که بعدها به «جبل الرماط» یعنی کوه تیراندازان معروف شد. آن حضرت به این افراد فرمودند: اگر ما پیروز شدیم و سپاه مشرکان را تا مکه راندیم شما این جا را ترک نکنید و اگر شکست خوردیم و تا مدینه عقب رانده شدیم باز هم این جا را ترک نکنید. این نشان می دهد که آن ها هیچ بهانه ای برای ترک این محل نداشتند ولی به محض مشاهده غنایم، همه چیز را فراموش کردند و از تعداد 50 نفر، 40 نفر یعنی هشتاد درصد آنان، این محل را ترک کردند.

 

مساله توبه جای خود را دارد ولی سوال مهم این جا است که چطور می توان گفت که تمامی صحابه آن هم در این وضعیت، عدالت دارند و قائل به چنین مطلبی شد؟ آن ها دستوری با این تاکید را بخاطر دنیا ترک کردند و وقتی این گونه اند، چگونه است که در جای دیگر نیز نلغزند و بتوان رفتارشان را بعد از پیامبر (ص) توجیه کرد؟

 

 

 

 

متن برنامه های تاریخی رادیو معارف

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20363

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 × دو =

آخرین مطالب