یکشنبه, 2 دی , 1403 برابر با Sunday, 22 December , 2024
جستجو

حجة الاسلام و المسلمین مهدی پیشوایی به سوالات تاریخی مخاطبان رادیو معارف پاسخ گفت: حکومت مرکزی حجاز قبل از اسلام، سفر امام علی (ع) به بیرون از حجاز در زمان خانه نشینی، شخصیت حجر بن عدی، اقوام پیامبر (ص)، اسلام آوردن مالک اشتر، اسلام آوردن حمزه (ع)، شخصیت فضل بن شاذان، خاندان برامکه، جنگ با کشورهای دیگر در زمان رسول خدا (ص) و نظر اسلام درباره کشورگشایی.

1-    درباره حکومت حجاز قبل از اسلام توضیح دهید.

پیش از ظهور اسلام در حجاز و شبه جزیره عربستان حکومت مرکزی وجود نداشت. بلکه زندگی سیاسی آن ها به صورت قبیلگی بوده است و هر قبیله حکم دولت را برای خود داشت و مقررات و ریش سفیدی داشت. قبایل مناسبتشان با قبایل دیگر دارای فراز و فرود بوده است.

نه تنها بادیه نشینان این گونه بوده اند بلکه شهرها هم ساختار قبیلگی داشت. مدینه در برابر مکه، دهی بزرگ بود و شهر مکه نیز که بخاطر حلقه ارتباطی بازرگانی بین شمال و جنوب بود و بخاطر وجود کعبه، توسعه پیدا کرده بود قبایل از هم جدا بودند و برای شناخت اشخاص، از قبیله آن ها می پرسیدند و هویت قبیلگی مشخص بود.

در مدینه هر گوشه ای از شهر بنام قبیله ای که در آن جا ساکن بود شناخته می شد نه به نام خیابان. مثلا محله بنی نجار که دایی های حضرت محمد (ص) بودند.

از خدمات بزرگ رسول خدا (ص) که برخی از مستشرقان به آن اعتراف دارند این است که در ظرف ربع قرن، این همه قبایل پراکنده را با هم متحد کرد و امت واحده از آن ها بوجود آورد. به اعتراف یکی از آنان اگر کسی از رهبران عادی می خواست چنین کاری کند حداقل سیصد سال زمان لازم بود.

2-    این قبایل پراکنده چگونه دور هم زندگی می کردند؟

زندگی خوبی نداشتند و امنیت اجتماعی وجود نداشت و تنها چهار ماه از سال را از جنگ دست می کشیدند که از یادگارهای حضرت ابراهیم (ع) بود. تصور این زندگی برای ما مشکل است ولی یک نکته مهم است و آن این که اعراب یک دلخوشی داشتند که ما آقا بالاسر نداریم و کسی به ما فرمان نمی دهد.

آن ها شهر نشینی را تحقیر می کردند و دوست داشتند هر طوری که می خواستند زندگی کنند. ولذا می گویند که اسکندر مقدونی شامات را گرفت و قصد کرد که عربستان را بگیرد. بزرگان قومش جمع شدند تا او را از این کار منصرف کنند. گفتند که اگر چنین کنی جز مردمی نافرمان و عصیانگر نصیبت نخواهد شد. این جا از معدود نقطه های دنیا است که سابقه استعمار تا زمان ما که انگلستان به آن جا رفت نداشته است.

به همین جهت بود زمانی که پیامبر (ص) زکات را واجب کرد برخی از آن ها در برابر این کار مقاومت کردند و این کار را باج دادن می دانستند.

3-    امام علی (ع) در آن تاریخ 25 سال دوری از خلافت تنها در مکه و مدینه زندگی می کرد یا به کشورهای دیگر نیز سفر کرده است؟

در آن مدت خانه نشینی، حتی مکه هم زندگی نمی کردند بلکه در مدینه زندگی می کردند و آمدن ایشان به ایران یا هر جای دیگری ثابت نشده است.

4-    درباره شخصیت حجر بن عدی و گذشته ایشان صحبت کنید.

حجر بن عدی کندی از قبیله کنده و یمنی بوده است. او ساکن کوفه بوده است. در زمان رسول خدا (ص) جوان بوده ولی ایشان را درک کرده است و از اصحاب به شمار می آید. درخشش وجودی او بیشتر در زمان خلافت امام علی (ع) بوده است. از یاران بسیار صمیمی و وفادار امام بوده است. سرانجام جانش را در راه ولای امام علی (ع) فدا کرد و به شهادت رسید.

او در جنگ های امام علی (ع) شرکت داشت و در زمان امام حسن مجتبی (ع) حضور فعال نظامی داشت. سری بسیار پر شور داشت و از خطرها نمی ترسید. قاری قرآن بود. اهل انجام مستحبات و مستجاب الدعوة بود. فوق العاده شایسته بود؛ بطوری که یک عموزاده داشت که او نیز نامش حجر بود و از یاران معاویه بود. عراقی ها و پیروان امام علی (ع) برای این که این حجر با آن فرد متمایز شود به او می گفتند: حجر الخیر. یعنی به پاکی از او یاد می کردند و به آن حجر می گفتند: حجر الشر.

بعد از شهادت امام علی (ع) زمانی که امام حسن (ع) می خواست سپاهی را برای رفتن به شام فراهم کند شیعیان آن زمان خسته شده بودند و آمادگی نداشتند. امام حسن (ع) هرچه از آن ها خواستند اجابت نکردند. حجر که غیرت زیادی داشت ناراحت شد و وارد میدان شد و مردم را به حرکت تشویق کرد. چهار هزار نفر از کوفه بسیج کرد که بیرون از کوفه اردو زدند.

بعد از صلح تحمیلی امام حسن (ع) با معاویه با این که یکی از شروط این پیمان این بود که معاویه متعرض شیعیان نشود معاویه تخلف کرد و شیعیان امام را تحت تعقیب و شکنجه و آزار قرار داد. او به شرط دیگر که ممنوعیت سب و لعن امام علی (ع) بود نیز عمل نکرد.

مغیرة بن شعبه سیاستمدار معروف آن زمان، حاکم کوفه بود. هر زمانی که می خواست به امام علی (ع) جسارت کند حجر بن عدی از پایین به او جواب می داد و اعتراض می کرد و جز او هیچ کس چنین جرأتی نداشت.

این قدر ایستادگی کرد، روزی اطرافیان مغیره او را تحریک کردند که تو حاکم این منطقه هستی و حجر هر روز به شما اعتراض می کند و پاسخی نمی دهی. مغیرة گفت: قاتل حجر جایش در آتش است و من نمی خواهم دست به خون او آغشته کنم. حاکم بعد از من او را می کشد.

بعد از مرگ مغیرة، زیاد بن ابیه حاکم کوفه شد و همین کار را حجر در برابر زیاد تکرار کرد. روزی زیاد او را خواست و او را نصیحت کرد که اوضاع عوض شده است و معاویه مسلط شده است و نباید در برابر او مقاومت کنی.

حجر نرم نشد و این کشمکش ادامه پیدا کرد تا این که روزی زیاد خواست به امام علی (ع) سب و لعن کند حجر اعتراض کرد و زیاد ناراحت شد و گفت او را بگیرید. مردان حکومتی که خواستند او را بگیرند مردان هم قبیله حجر که در کوفه بودند دور او را گرفتند و گفتند که او را تسلیم نمی کنیم. درگیری به بیرون مسجد کشیده شد و آن ها غافلگیر شدند و از چوب های بازار استفاده کردند و یک درگیری رخ داد. آن ها شکست خوردند و پراکنده شدند و هر کسی را که از اطرافیان حجر پیدا کردند دستگیر کردند.

ولی حجر از کوفه خارج شد و در یکی از مناطق بیرون کوفه پنهان شد. به او خبر دادند که افراد و دوستان او را دستگیر کرده اند و گفته اند که تا حجر خودش را تسلیم نکند آن ها را آزاد نمی کنند. عده ای از ریش سفیدان کوفه وساطت کردند و از زیاد بن ابیه برای حجر امان نامه گرفتند. همین کار شد ولی زیاد امان نامه را زیر پا گذاشت و همین که حجر خود را تسلیم کرد او را با دوازده نفر روانه دمشق کرد و طوماری دروغین بر علیه او فراهم کردند و امضاهای مجعول پای آن گذاشتند که او شورشی است و نظم را به هم زده اند.

آن ها را تا مرج عذرا در 35 کیلومتری دمشق بردند و ماموران مکررا به آن ها می گفتند که اگر از ابوتراب بیزاری بجویید خلاص می شوید و آن ها زیر بار نرفتند. به آن ها که رسیدند نامه به معاویه فرستادند که نزدیک دمشق هستیم و شورشی ها را آورده ایم. شش نفر از این افراد در دربار معاویه افرادی داشتند و حکم آزادی آن ها رسید ولی حجر و بقیه مقاومت کردند. آن ها گفتند مرگ آری و تبری جستن از امام علی (ع) نه.

علاقمندان می توانند به کتاب شخصیت های شیعه در صدر اسلام نوشته مشترک ما و استادمان حضرت آیت الله سبحانی، کتاب حجر بن عدی تالیف آقای م اللهیاری، کتاب حجر بن عدی درخششی در تاریکی نوشته آقای حسن اکبری مرزناک مراجعه نمایید. 

5-    درباره اقوام مادری پیامبر (ص) توضیح دهید.

حضرت خواهر و برادری نداشت و تک فرزند بود. ایشان دایی داشت. حضرت خدیجه (س) از همسر قبلی فرزندی به نام «هند بن ابی هاله» داشت که او شمایل حضرت را در روایتی ترسیم کرده است.

6-    مالک اشتر چگونه اسلام آورد؟ چرا او را از اولین شیعیان نمی دانند؟

مالک بن حارث معروف به اشتر اواخر عمر رسول خدا (ص) در یمن مسلمان شد. قبیله او نخع شاخه ای از مذحج بود که ساکن یمن بودند و بعدها در مدینه ساکن شدند. می گویند هیات نمایندگی که قبایل به مدینه می فرستادند از نخع هم آمدند و آخرین گروهی بود که خدمت رسول خدا (ص) رسیدند و بعد از آن حضرت از دنیا رفتند. پس روشن می شود شیعیان اولیه امام علی (ع) از مهاجرین و انصار بودند که در مدینه بودند و از پیش با ایشان آشنا شده بودند در حالی که مالک اشتر در سال دهم هجری در سفری که امام علی (ع) به آن جا داشتند با ایشان آشنا شد.

علاقمندان می توانند به کتاب قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت(ع) نوشته دکتر اصغر منتظر القائم صفحه 75 مراجعه کنند.

7-    درباره چگونگی مسلمان شدن حضرت حمزه (ع) بیشتر توضیح دهید.

حمزة بن عبد المطلب از عموهای رسول خدا (ص) و به شجاعت معروف بود. گاهی در مکه به شکار می رفت و هر وقت از شکار بر می گشت پیش از این که به منزل برود به مسجد الحرام می رفت و بعد به منزل می رفت. یک روز از شکار برگشته بود و در نزدیکی های مسجد الحرام در پای کوه صفا کنیز عبد الله بن جدعان از بزرگان قبیله تیم را دید و از او شنید که ابوجهل به برادر زاده اش توهین کرده است.

حمزه ناراحت شد و برخلاف گذشته پیش از طواف، سراغ ابوجهل رفت و دید که اشراف قریش از جمله عده ای از قبیله بنی مخزوم کنار کعبه حلقه زده اند. به ابوجهل گفت تو به برادر زاده ام توهین کردی؟ مگر نمی دانی که هر چه او می گوید من هم می گویم؟ امان نداد و با غلاف شمشیرش به سر ابوجهل کوبید و سرش شکافت و خون جاری شد. ابوجهل مانع افرادش برای حمله به حمزه شد.

می گویند علنی شدن اسلام حضرت حمزه (ع) از آن لحظه بوده است و قبلا مسلمان شده بود.

8-    فضل بن شاذان چه کسی بوده است؟ برمکیان چه کسانی بودند و چرا جعفر برمکی که در ابتدا مورد توجه هارون بود در آخر توسط او کشته شد؟

فضل بن شاذان نیشابوری محدث جلیل القدر بوده است. به گفته رجال نویسان معتبر شیعه، از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادی علیهم السلام بوده است و از آن ها نقل روایت کرده است. مرحوم نجاشی که کتاب رجالش معروف است او را ثقه می داند و با عظمت از او یاد می کند و او را بالاتر از توصیف می داند. در شرح حالش می نویسند که بیش از صد کتاب داشته است و هم فقیه بوده است و هم متکلم.

خاندان برمکی ایرانی بودند که از بلخ بودند. در زمان برخی خلفای عباسی به این دربار جذب شدند ولی چون شایستگی در کشور داری داشتند و به سیستم اداری مسلط بودند هارون الرشید به آن ها میدان داد. خانواده ای دانش دوست بودند و دانشمندان را احترام می کردند و خودشان نیز اهل علم و کرم و سخاوت بودند. در تاریخ نام آن ها با سخاوت ثبت شده است. نقل می کنند هارون دید که این خاندان تمام امور را به دست گرفته اند و بر قدرت خویش ترسید و کار آن ها را نوعی تمرد حساب کرد. وحشت هارون سبب شد که با آن ها به شدت بی رحمی کرد.

علاقمندان می توانند به کتاب تاریخ برامکه نوشته آقای عبد العظیم گرکانی مراجعه نمایند.

9-    در زمان رسول خدا (ص) نیز جنگ هایی بین مسلمانان و کشورهای دیگر رخ داده است؟ آیا گسترش اسلام توسط جنگ مورد تایید اسلام است؟

زمان رسول خدا (ص) اسلام خارج از جزیرة العرب نفوذ نکرد. دو جنگ بین مسلمانان و رومی ها رخ داد. جنگ موته و تبوک. آن جا مرز بین عربستان امروز و اردن امروز است. این دو جنگ برون مرزی بود و باعث تغییر جغرافیایی نشد و مرزها تغییری نکرد. عمده فتوحی که بوده است در زمان خلافت عمر بن خطاب و مقداری هم در زمان عثمان بن عفان اتفاق افتاد.

هیچ کس از طریق جنگ مسلمان نشد و رسول خدا (ص) نیز این مساله را شایسته نمی دانستند. عقیده را نمی توان با زور به کسی تحمیل کرد و یا از بین برد. این منطق اسلام است. برخی از جنگ ها دفاعی بود و دشمن آن را شروع کرده بود. برخی از جنگ ها نیز جنگ آزادی بخش بود؛ یعنی افرادی از برخی قبایل حاضر بودند مسلمان شوند ولی قدرت ها و روسای باطل آن ها را آزاد نمی گذاشتند. کاری که رسول خدا (ص) کردند این بود که این قدرت ها را کنار می زدند و زمینه را برای پذیرش آزادانه اسلام فراهم می کردند.

 

متن برنامه های تاریخی رادیو معارف

 

 

 

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20259

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب