چكيده
كيش اسماعيلي از آغاز پيدايش خود در تاجیکستان نیز نفوذ پيدا كرد و در دهه پاياني قرن سوم هجري، فعاليت اين مذهب در آن دیار اوج گرفت. ناصرخسرو از سال 444 تا 481ق در بلخ و بدخشان، بهعنوان داعي و حجت به تبليغ آيين اسماعيلي مشغول بود و بزرگترين نقش را در ترويج و گسترش كيش اسماعيلي در تاجیکستان قرن پنجم هجري داشته است. در هنگام حمله مغول به تاجیکستان، مناطق بدخشان كه در حصار كوهها بودند، از بليهی مغول مصون ماندند. بنابراين، بدخشان پناهگاهي شد براي اسماعيليان نزاري و به گنجخانه نوشتهها و آثار ایشان مبدل گشت. در مورد تاريخ جديد اسماعيليان تاجیکستان اطلاعات فراواني در دست نيست. در مجموع، اسماعيليانِ تاجیکستان در دورههاي اخير از لحاظ علمي و فرهنگي در انحطاط افتادند و در عقايدشان خرافات بسیار راه یافت. آنان در مورد حضرت علي. و امامان اسماعيلیشان غلو ميكنند و معتقد به نوعی حلول و تناسخ در مورد ائمهاند و به احكام شرعي نيز چندان پایبندی ندارند. در این تحقیق سعی میشود تا با به کارگیری روش توصیفی – تحلیلی روایت روشنی از اسماعیلیان تاجیکستان با توجه به گذشته تاریخی آنها ارائه شود.
مقدمه
فرقهی اسماعيليه يكي از شاخههاي تشيع است كه پس از شهادت امام صادق پديدار شد و در امتداد تاريخ، به آيينی عرفاني و باطني تبديل گرديد. اين فرقه از همان آغاز در جهان اسلام نفوذ پيدا كرد و به ایفای نقش در تكوين تمدن اسلامي و ايجاد ميراث علمي، فرهنگي آن پرداخت.
هم اكنون، اسماعيليان پس از شيعيان دوازده امامي، دومين جماعت بزرگ مسلمانان شيعي مذهب را تشكيل ميدهند و امروزه به عنوان اقليتي ديني در بيش از بيست و پنج كشور در آسيا، آفريقا، اروپا و آمريكاي شمالي پراكنده هستند. (دفتري، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ) تاجیکستان يكي از اين كشورهاست و از ديرباز موطن اسماعيليان بوده است. بعد از سلطهی روسها بر سرزمین تاجیکستان و قطع ارتباط اسماعیلیان این منطقه با امامان خود و جهان اسلام، وضعيت ايشان در هالهي از ابهام باقي مانده است. متأسفانه به دليل عدم شناخت از عقايد اسماعيليان اين كشور، انواع افسانهها و شايعات به ايشان نسبت داده ميشود.
در نوشتار حاضر تلاش شده است نقطهی آغازي براي پژوهش در اين موضوع ترسيم شود. با توجه به كمبود منبع در اين زمينه، اين نوشتار فقط ميتواند بهعنوان طرحي مختصر در باب مطالعه تاريخ و عقايد اسماعيليه تاجیکستان تلقي شود.
آغاز ورود اسماعيليه به تاجیکستان
مذهب اسماعیلیه در تاجیکستان با حمایتهای حکومت فاطمیان مصر وارد شد. تبلیغات اسماعیلیه تا آنجا پیش رفت که بعضی وزیران و درباریان امیر نصر بناحمد سامانی (حک:301-331 ق) به کیش اسماعیلی درآمدند. (واعظ بلخی، 294 و ثعالبی،170) پیروان اسماعیلیه که در این سرزمین، قدرت و نفوذ فراوانی یافته بودند، پس از مرگ نصر بناحمد و در آغاز کار نوح بننصر به شدت سرکوب و قتل عام شدند. (ثعالبی، 170و171 و ابن ندیم، 266) با وجود این قتل عام و شدت عمل نوح بر ضد اسماعیلیان، دعوت اسماعیلیه در ماوراءالنهرخاموش نشد، بلکه از شکل علنی به صورت مخفی بدل شد. به این ترتیب، به حیات خود ادامه داد و هواداران بسیاری را جذب کرد. (دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 196) پدر و عموی ابوعلی سینا، حکیم و فیلسوف مشهور نیز از اسماعیلیانی بودند که در حوالی بخارا زندگی میکردند. (قفطی، 555)
پس از سامانیان و در پی دگرگونیهایی که در ماوراءالنهر و بخشهای شرقی ایران رخ داد، دعوت اسماعیلی در آسیای مرکزی از توفیق بیشتری برخوردار شد. اگرچه در این دوره، دعوت بهصورت سری بود، اما از شواهد و حوادث بعدی که در سال 436 ق رخ داد، کاملا آشکار است که اسماعیلیه در ماوراءالنهرحضور فعال داشتند و برای قراخانیان که سنیان حنفی استواری بودند و خود را مولای امیرالمؤمنین مینامیدند، خطری جدی به شمار میرفتند. در پی چنین احساس خطری بود که بُغراخان عدهی زیادی از اسماعیلیه را در سال 436 ق در بخارا به قتل رساند. به ظاهر، علت این قتل عام آن بود که داعیان اسماعیلی با موفقیت، مردم را به بیعت با مُستنصر، خلیفه فاطمی، ترغیب میکردند. (ابن اثیر،6/ 125 و دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 246 و بارتولد، 239)
دعوت اسماعیلی در منطقه سُغد،[1] همانند دیگر نقاطی که تحت سلطهی ترکان سنی مذهب درآمده بود، چه در بعد فرهنگی و چه در بعد نظامی، بهصورت سرّی به حیات خود ادامه داد. (دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 245ـ246) در سال 577 ق از فقهای سمرقند[2] در باب رفتار با اسماعیلیانی سؤال شد که قصد توبه داشتند. ملایمترین جواب ایشان آن بود که باید تمامی کسانی را که گمراه ساخته و به دین خویش درآوردهاند، به دین اسلام بازگرداند، ولی عموما توبه فرد پذیرفته نمیشد و چارهای جز مرگ نبود. (هاجس،249)
حضور اسماعیلیه در ماوراءالنهر در نیمه دوم قرن ششم هجری، هویدا و مشهود بود و دشمنی و مخالفت فقهای سمرقند و ترس از حضور آنان نیز ادامه داشت و گاهی فتاوای ضد اسماعیلی در بلخ و سمرقند صادر میشد. (هاجس، 343)
حمله چنگيز به تاجیکستان در سال 618 قمري آغاز شد كه عليرغم مقاومت سرسختانهی مردم، مغولها بر بیشتر مناطقِ اين سرزمين مسلط شدند. پيامد حملهی مغول به اين كشور، آسيبهاي بزرگي بود كه بر فرهنگ و تمدن آن وارد شد و شهرهاي زیادی تخريب گرديد. تقریبا یک قرن پیشتر از آن، يعني در سال 487ق، اسماعيليه به دو شاخهی نزاري و مستعلوي تجزيه شده بود و در قهستان ايران سلسلهی نزاري حاكم بود. قلعهی الموت[3] در سال 633 ق به دست مغولها تخريب گرديد و حكومت قهستان توسط مغولان به حاكمان سني آلكرت (حاكمان هراتي) واگذار شد. امّا كوههاي پامير و هندوكش و مناطق بدخشان كه در حصار اين كوهها بود، از بليهی مغول مصون ماند و پناهگاهي براي اسماعيليان نزاري شد كه از بيم قتلعام مغول از قهستان فرار كرده بودند. (اقبال، 110)
ناصرخسرو و اسماعيليهی تاجیکستان
ناصر خسرو بزرگترين نقش را در گسترش كيش اسماعيلي و تعاليم آن در تاجیکستان داشته است. وي كه متكلمي دانشمند، فيلسوفي توانا، جهانگردي اديب و شاعري نامآور در زبان فارسي بود، در سال 394ق در بلخ متولد شد. (ناصرخسرو، دیوان، 507 و دفتري، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، 141)
ناصرخسرو، پس از دوران جواني سفر هفت سالهاي را به قصد حج آغاز كرد. در آخر اين سفر، به ديدار ابوتميم معد بنعلي المستنصر بالله، خليفه فاطمي در مصر نايل شد و با داعي الدعات، مؤيدالدين شيرازي رابطه دوستي برقرار کرد. (دفتري، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 251 و جمعي از نويسندگان، 412) ناصرخسرو سه سال در قاهره ماند و به عنوان داعي تعليم و تربيت يافت. در سال 444ق به بلخ بازگشت و به عنوان داعي، يا به گفتهی خودش «حجت خراسان»، كار خود را آغاز كرد و پايگاه سرّي خود را در بلخ مستقر ساخت. (ناصرخسرو، زاد المسافرین، 280 و دفتري، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 250 و دفتری، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، 142) بر اثر تبلیغ مذهب اسماعیلی افکار عمومی و نظر حکام علیه او برانگیخته شد و در سال 466ق برای نجات جان خود به سرزمین بدخشان (پامیر) رفته در روستای یمگان مستقر گردید. (ناصر خسرو، سفرنامه، 9) در آغاز با مشکلات زیادی در این منطقه رو به رو شد، اما با جابجایی حاکمیت بدخشان و به حکومت رسیدن علیبن اسد، با آزادی بیشتر به فعالیت خود ادامه داد و تشیع اسماعیلی را در این دیار بهصورت بیسابقهای گسترش داد. (جعفریان، 618) امیر مزبور نسبت به ناصر خسرو علاقه و احترام خاصی داشت تا آنجا که گمان میرود خود او نیز اسماعیلی مذهب بوده است. (ناصر خسرو، جامع الحکمتین، ص 7)
مطابق روايات محلي اسماعيليان امروز بدخشان از ناصرخسرو بهعنوان «شاه سيدناصر» نام ميبرند و هنوز براي او احترام بسياري قائلاند و حتی برخی از آثارش را از بر دارند، چراکه ناصرخسرو بود كه مذهب اسماعيلي را در بدخشان رونق بیشتري بخشيد. بدخشان پس از آن يكي از مراكز اسماعيليه و پايگاه اسماعيليان نزاري پس از تخريب قلعه الموت در ايران شد.
اقامت پانزده سالهی ناصر خسرو در درهی یمگان باعث شد که دامنهی تبلیغ او بسیار فراتر از آنجا رفته و بسیاری از مردم قراتگین، خوقند، بدخشان و بعضی روستاها و شهرهای دیگر اسماعیلی مذهب شدند. (خوشدل، 242) بدخشان بر اثر تاخت و تازهای سیاسی همچنان مذهب خود را حفظ کرد. در قرن 10ق شاه رضیالدین، رئیس اسماعیلیان کوهستان بدخشان، قسمتی از بدخشان را تصرف کرد، اما در سال 915 ق به قتل رسید. (دانشنامه جهان اسلام،2/471) میتوان ادعا کرد وجود و کثرت اسماعیلیان فعلی در پامیر[4]، ثمرهی تبلیغ و تعلیم ناصر خسرو (394-481 ق) است. برخي محققان حتی ورود اسماعيليه در بدخشان را هم زمان با ورود ناصرخسرو به آنجا و به دست او ميدانند. (دفتري، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، 251)
آقاخانیه:
امروزه از چهار امام آخر قاسم شاهی بهعنوان آقاخانیه نام برده میشود. آقاخان، لقبی است که امامان قاسم شاهی از حکام سلسهی قاجار (1158-1304ق) دریافت کردهاند. فتحعلی شاه قاجار (1156-1213ق) بنابر ارادت و علاقهای که به حسن علی شاه (1181-1260ه.ق) پسر خلیلالله (م 1195ق) داشت، او را به لقب آقاخان ملقب کرد و حاکمیت محلات و قم را در اختیار وی قرار داد. همچنین یکی از دختران خود به نام سرو جهان خانم را به زنی به حسن علی شاه داد. (پیشین، 576 و عارف، 4/113)
آقاخان اول به سبب تحرکات و توطئههای میرزا آقاسی و بعضی درباریان در سال 1219ق مدتی در کرمان شورش کرد، امّا عاقبت کار او به شکست منجر شد و ناچار در سال 1220ق به افغانستان رفت. (دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 581 و دائرة المعارف فارسی، 1/181) بر طبق شواهد، همکاری نزدیکی میان آقاخان اول و بریتانیاییها پدیدآمد که که امکان دارد محرک فعالیتهای پیشین او در داخل ایران، برای حفظ منافع حکومت بریتانیا در هند بوده باشد. (دفتری، پیشین، 582 و عارف، 4/113)
آقاخان اول از افغانستان به بمبئی در هند رفت و در آنجا سکونت گزید. عزیمت آقاخان به افغانستان و هند آغازگر رابطهی نزدیک و طولانی بین او و جانشینانش با دولت انگلیس شد که در دهههای بعد بهصورت چشمگیری گسترش پیدا کرد. (بهمن پور، 128و فرقانی، 422) آقاخان بمبئی را مرکز فرقه و دستگاه خویش ساخت. بعد از وفات او پسرش علی شاه آقاخان دوم در سال 1260ق به امامت رسید و بعد از چهار سال در سال 1264ق در گذشت. (عارف، 4/ 115)
بعد از وفات آقاخان دوم، پسرش سلطان محمد شاه که کودکی 8 ساله بود به امامت رسید. سلطان محمد در سال 1285ق اتحادیهی مسلمانان تمام هند را تشکیل داد تا حمایت مسلمانان هند را به حکومت انگلیس در آن کشور جلب کند. وی چندین نشان و لقب «سر» را از پادشاه انگلستان دریافت کرد. (دایرةالمعارف جهان نوین اسلام، 1/ 28، بهمن پور، 129)
آقاخان سوم، از دهه 1309ق به بعد نمایندهی هند در جامعهی ملل بود و در طی عمر دراز خویش شهرت و جاه و منکبت فراوان یافت. وی فردی سیاستمدار بوده و تحولاتی در عقاید اسماعیلیه ایجاد کرد. عاقبت در سال 1333ق در ژنو وفات یافت. (دایرة المعارف فارسی، 1/183 و فرقانی، 428)
طبق روال، باید پسرش علی خان ( 1294-1344ق) امام میشد ولی آقاخان سوم نوه خود، کریم خان را که 21 سال داشت به امامت بعد از خود انتخاب کرد. کریم خان فرزند ارشد علی خان در ژنو متولد و در دانشگاه هاروارد در رشتهی تاریخ فارغالتحصیل شد. مقر او در نزدیکی پاریس است. وی از همآنجا با جمعیتهای گوناگون تماس دائم دارد و با بسیاری از آنان بهطور منظم دیدار میکند. (دایرةالمعارف جهان نوین اسلام، 1/ 29 و دفتری، 630)
علت نامگذاری این فرقه به آقاخانیه همان نسبت آقاخان است که فتحعلی شاه قاجار (1176-1213ق) به حسنعلی شاه (1181-1260ق) داد. حسنعلی شاه پس از آن که داماد فتحعلی شاه شد، درباریان به احترام سیادت و دامادی شاه به او آقاخان خطاب میکردند و بعد سایر مردم و پیروان او هم وی را آقاخان مینامیدند. تا بالاخره، این نام برای او علم شد و بعد از فوت حسنعلی شاه آقاخان اول جانشینان او هم به همین اسم نامیده میشوند. (بامداد، 1/ 356)
ارتباط با امامان اسماعیلی
پامیر منطقهای کوهستانی بوده و از مرکز اسماعیلیه دور بود، با اینحال مردم آن با امام خود در ارتباط بودند. در اوائل دورهی بعد از الموت، امامان اسماعیلی از داشتن تماس و ارتباط مستقیم با پیروان خود محروم بودند؛ علی الخصوص اسماعیلیان پامیر، به این صورت مردم پامیر به تدریج تحت قدرت رهبران محلی خود قرار گرفتند که به آنها پیر، شیخ و میر میگفتند. (دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 532)
این پیران، یا داعیان اعظم بودند که از طرف امام منصوب میشدند یا در محل به وسیله جماعت نزاری انتخاب میشدند. در دورهی الموت داعیانی که از طرف امام مأمور شده بودند به پامیر آمدند و اولین بذر نزاری را در این سرزمین کاشتند. یک داعی به نام سید شاه ملنگ از خراسان به شوغنان رفت و با خلع حکمران آنجا خود را در آن منطقه به قدرت رسانید. (دفتری، پیشین، 553 و حسینی، ش 5/51)
بعد از شاه ملنگ، داعی دیگر به نام میر سید حسن شاه، ملقب به خاموش مأمور شد تا از اصفهان به طرف خراسان، ختلان[5] و کوهستان برود. شاه خاموش به پامیر آمد از آنجا به ونج، درواز، مؤمن آباد و ختلان سفر نموده و دوباره به شوغنان برگشت و در آن ساکن شد. (تاریخ بدخشان، 122، 127و دفتری، پیشین، 553) همین طور داعیان دیگری مانند: شاه برهان، پیر سید یوسف علی شاه، شاه کاشان، سیدحیدر شاه و سیدشاه محمد و دیگران نیز بودند. (فدای، 119و حسینی، ش5، 51) همین داعیان بنیانگذار سلسلههای پیران و میران این منطقه شدند و تنها همین پیران و میران میتوانستند مدعی باشند که به امام نزاری، که بهصورت پنهانی در ایران میزیست، دسترسی دارند. (دفتری، پیشین، 499) این پیران از طریق جمعآوری وجوهات مردم به اقتدار رسیده بودند، بعضاً مستقل شده، این مقام را موروثی کردند. امام اسماعیلی متوجه این نکته شده و درصدد تضعیف مقام پیران محلی برآمده بدین ترتیب که افراد وفادار و معتمد خود را به جای آنها منصوب میکردند و این افراد صدقات و عوائد مردم را جمع نموده نزد امام میفرستادند. (پیشین، 532 و نادرخان، 157) این امر باعث آگاهی مردم پامیر از محل سکونت امام و امکان ملاقات با او در مواقع لازم شد. وقتی شاه قاسم پسر خود اسلام شاه و شاه ذوالفقار (م 1013ه.ق)، شاه نورالدین (م 1050ق) را به جانشین خود برگزیدند مردم و بعضی بزرگان پامیر مانند: سیدحیدر شاه، سیدشاه محمد و دیگران جهت تبریک و تهنیت، با سهم امام و نذورات و صدقات مردم به محضر امام رسیدند. (فدای119، 131، 140)
آقاخان اول در مدتِ هشت ماههی اسارت خود، جز دریافت وجوه و دیون مذهبی که به وسیلهی نمایندگان نزاریان خراسان، بدخشان و هند برای او آورده میشد اجازه هیچگونه فعالیت تبلیغی، مذهبی را نداشت. امّا هنگامی که وی به افغانستان رفت اسماعیلیان بدخشان، بخارا و سند به دیدارش به قندهار آمدند. (دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 577، 582) بعد از آقاخان اول و در دورهی کوتاه امامت آقاخان دوم علی شاه (1209-1264ق) مردم پامیر، کماکان با امام خود در ارتباط بودند و آقاخان دوم به اسماعیلیان پامیر همانند سایر اسماعیلیان توجه خاصی داشت. (دفتری، پیشین، 590)
در دوران امامت آقاخان سوم سلطان محمد شاه (1256-1336ق) که اوج اقتدار و شکوفایی فرقهی آقاخانیه است، مردم پامیر چندان با امام خود ارتباط نداشتهاند. ظاهراً مشغولیتهای مختلف آقاخان چندان بوده است که فرصتی برای ارتباط نزدیکتر با پیروانش در پامیر نداشته است. (دفتری، پیشین،590)
به این ترتیب اسماعیلیان پامیر به تدریج از پیکر اسماعیلیان جهان جدا میشدند. دو عامل دیگر را نیز میتوان در قطع ارتباط اسماعیلیان پامیر با امام خود، دخیل دانست: یکی دعوا میان انگلستان و روسیه بر سر پامیر که در نهایت پامیر به تصرف روسیه درآمد و در سال 1274ق با مرز قرار دادن آمودریا (دریای پنج) پامیر تاجیکستان از بدخشان افغانستان جدا شد. (تاریخ بدخشان، 116 و غفوروف، 1012) دیگری سقوط حکومت بخارا در سال 1299ق به دست کمونیستها و تأسیس کشور سوسیالیستی تاجیکستان در سال 1308ه.ق بود. (ذاکراف، 57)
احتمالا پامیریها تا تشکیل کشور سوسیالیستی تاجیکستان (1308ق) با آقاخان در ارتباط بودهاند. به گفته عشرتشاه حقداد شاهاف خلیفهی مرکز اسماعیلیان پامیر در شهر خارغ،[6] تا سالهای چهل قرن بیستم، پیام امام (آقاخان) به پیرها و از پیرها به خلیفهها و از خلیفهها به مریدان میرسیده است. با وجود این در طی قرن بیستم به دنبال استقرار حکومتهای کمونیستی در منطقه، آقاخانها هیچ گونه تماس و ارتباطی با پیروان خود در آسیای مرکزی و ترکستان چین نداشتهاند. در پی از بین رفتن رژیم شوروی، در سالهای اخیر آقاخان چهارم روابط نزدیکی با پیروان خود در سرزمینهای آسیای شوروی سابق به خصوص در کشور تاجیکستان بر قرار کرده است. (دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 617)
رهبران مذهبی
اسماعیلیان بدخشان برای پیران اهمیت بسیاری قائل بودند چراکه ایشان در واقع متولیان و رهبران مذهبی اسماعیلیه در مناطق بودند. اسماعیلیان بدخشان از آنجا که تابع محض پیران و میران خود بوده و انحراف از راه ایشان را بر نمیتافتند. بنابر تعظیم، پیران و میران خود را شاه گویند. (نادرخان، 158) پیران را آقاخان انتخاب میکرد و با این حال در انتخاب پیر جدید نظر پیروان پیر متوفای قبلی نیز دخالت داشت. امّا آقاخان این توانایی را داشت که با توجه به نظرات مردم یا مطابق میل خود پیری را برگزیند یا او را از وظیفه بر کنار نماید. مثلاً سیدیوسفعلی شاه بعد از فوت پدرش، با خواهش مردم به عنوان پیر تعیین گردید و به دنبال آن تحفهها و تقاضانامهی مردم برای آقاخان ارسال و نظر موافق وی کسب گردید. (بارینسکی،14)
هر پیر دارای خلیفههایی بود و خلیفه از طرف پیر تعیین میگردید و البته در این کار سیدها افضل بودند. خلیفه مطیع پیرِ خود بوده و حق تقسیم میراث و یا اموال را که تنها وظیفه پیر بود نداشت، چون خلیفه به منزلهی واسطه پیر و مریدان عمل میکرد و وظیفهای اصلی وی جمعآوری زکات از مردم و اجرای سنتهای دینی بود. (بارینسکی، 15)
خلیفههای پیران بر اساس تعداد مریدان تعیین میگردیدند برای مثال: تعداد مریدان و خلفای یوسفعلی شاه بدین ترتیب بود، 400 خانواده در شوغنان[7] با 11 خلیفه، 200 خانواده در درواز افغانستان با 7 خلیفه، 20 خانواده در اوش که برادرِ خود وی خلیفهی آنجا بود. (بارینسکی، 16)
یکی دیگر از پیران که دارای خلیفههای متعدد بود پیر سیداحمد شاه است که اسلاف وی از مدینه آمده بودند. مریدان این پیر حدود 1500 خانواده را شامل میشد. خلیفههای وی به این ترتیب بودند: یک خلیفه در شاه دره دهی پرخید[8]، یک خلیفه در زیباک در قشلاقی بازگیر[9]، یک خلیفه در یارکند[10]، و یک خلیفه در فیضآباد و همینطور خلیفههای متعدد در جایهای دیگر داشت. (بارینسکی، 18)
یکی دیگر از پیران که دارای خلیفههای بسیار بود، پیر سیدمرسل بود؛ اجداد وی از خراسان به بدخشان آمده و در وخان در قشلاق شیگین[11] ساکن شده بودند. پیر سیدمرسل بعد از مرگ پدرش سیدمیرزا اشرف با خواهش مردم از طرف آقاخان بهعنوان پیر انتخاب شد. خلیفههای وی به این قرار بودند: یک خلیفه در روشان[12]، خلیفههای در اشکاشم[13] و زیباک[14]، یک خلیفه در ده دارون افغانستان، یک خلیفه در چترار ده ریچ[15] و در جاهای دیگر خلیفههایی داشت. (بارینسکی، 22)
همچنان که دیدیم مریدان پیرها از مناطق مختلف بودند، علت پراکندگی آنها این بود که بنا به اقتضای زمان و مکان محل خود را عوض میکردند، چرا که گاهی مورد ظلم و غضب حاکمان قرار میگرفتند یا به علت کمبود زمین مناسب برای کشاورزی یا فقر مجبور به ترک محل میشدند. (حسینی، ش5، 54)
یکی از ویژگیهای اسماعیلیان پامیر این بود که تغییر پیر گناهی بزرگ به حساب میآمد و کیش اسماعیلیه نیز این را منع کرده است. نه تنها مریدان بلکه اولاد و اهل خانواده آنها نیز باید مرید پیران خود باقی میماندند. فعالیت اسماعیلیه پامیر به حالت سازمان وکالت بوده و نظام خلیفهها و پیران نیز مانند مرجعیت است. خلیفهها صدقات و وجوهات مردم را جمع آوری میکردند و جمعه شبها نیز مردم جمع شده و نزد پیر یا خلیفه کتاب «کلام پیر» را میخواندند و آن را شرح و تفسیر میکردند. گاهی جلسات در مزار شیوخ و بزرگان نیز صورت میگرفت و با شنیدن مواعظ و قصص بزرگان قوم و مراسم ختم نیز همراه میشد. (پیشین، 5، 55 و نادرخان، 205)
این حالت تا ابتدای قرن بیستم و تشکیل حکومتهای کمونیستی شوروی به حال خود باقی بود. بعد از تشکیل کشور سوسیالیستی تاجیکستان (1308ق) مردم پامیر با امام خود ارتباط نداشتند و طبیعتا دست به دامان پیران و خلیفههای خود میشدند. پیران و خلیفههای قرن بیستم با پیران و خلیفههای قبل از آن کاملا فرق داشتند، چون پیران و خلیفههای دوران قبل، از دانشمندان و عالمان انتخاب میشدند. ولی در قرن بیستم پیران این ویژگیها را نداشتند. در این دوره عالمان و طالبان دینی در میان مردم پامیر نبودند. به همین سبب مردم پامیر امروزی از مسائل مذهبی اسماعیلی آگاهی چندانی ندارند و غالبا بر اساس سنتهای مرسوم جامعه و باورهای دینی ناشی از نقل قولها و سنتهایی که کهنسالان، پیران و پدران آنها از گذشته در خاطر سپردهاند، زندگی میکنند. (عدن نیبی، ش 1، 178 و نادرخان، 186)
یکی از خلیفههای کنونی اسماعیلیان پامیر آقای عشرتشاه حقداد شاهاف در مورد تغییر و دگرگونی شیوههای پیام رسانی پیران میگوید که در حال حاضر احکام و دستوراتِ امام زمان، از اداره و مؤسسهی خاصِ امام میگذرد و از آنجا به خلیفهها ابلاغ میگردد خلیفهها آن را فرا گرفته، سپس به مریدان میرسانند. این همان ساختار پیران قدیم است که شکل دیگر گرفته است.
ورود آقاخان به تاجیکستان
اسماعیلیان پامیر در قرن بیستم دوران سختی را پشت سر نهادهاند؛ از یک طرف عدم ارتباط با امام، رکود، ضعف و در معرض خطر قرار داشتن مسائل دینی و مذهبی و از طرف دیگر وضعیت اقتصادی و اجتماعی دشواری که بر اثر جنگهای داخلی تاجیکستان (1370-1371ق) بر جامعه تحمیل شده بود، مردم این منطقه را در تنگنای سختی قرار داده بود. (مانوچهریان، 202 و ذاکرف 223)
شاید مردم دور افتادهی بدخشان از لحاظ مادی منفعتی برای آقاخان نداشته باشد ولی نظر به علاقهی وافر مردم این ناحیه که خود را شیعهی اسماعیلی و آقاخان را امام خود میدانند، بیتوجهی به آنها دور از منطق خواهد بود. در این ایام آقاخان چهارم توجه خود را به اسماعیلیان پامیر معطوف داشت و کمکهای وی هدیه الهی برای آنها بود.
آقاخان چهارم، رابرت میدلتون را در تاریخ سوم شهریور 1371ش برای بررسی اوضاع بدخشان به تاجیکستان اعزام نمود، تا کمکهای بشر دوستانهی خود را از طریق بنیاد خود که مشهور به بنیاد آقاخان است به آنجا ارسال کند. رابرت میدلتون با رئیس جمهور تاجیکستان امام علی رحماناف دیدار کرد و پیام آقاخان را به وی رساند. دولتِ تاجیکستان معاون رئیس شورای عالی تاجیکستان قائم داداف را به عنوان هماهنگ کنندهی امور بنیاد آقاخان در تاجیکستان انتخاب کرد. (حسینی، ش5، 60) کمکهای آقاخان چهارم، بیشتر در زمینههای اقتصادی و اجتماعی نظیر افتتاح نیروگاه برق پامیر1، و کشت صد هکتار گندم جهت کسب تجارت بیشتر در این منطقه صورت گرفته است. (ذاکر اف، 231)
آقای غریب شاه شهبازاف رئیس شورای نمایندگان خلق بدخشان به منظور تشکر مردم بدخشان، ضمن نامهای به آقاخان چهارم، مراتب قدردانی مردم را به وی رساند. آقاخان چهارم شخصاً به بدخشان سفر کرد و از نزدیک وضعیت آنجا را مشاهده کرد به این طریق اسماعیلیان پامیر برای اولین بار امام خود را از نزدیک دیدند، شاید در طول تاریخ اسماعیلیان بدخشان، آقاخان چهارم اولین امامی است که به این منطقه آمده باشد.
در سال 1382ش وقتی که آقاخان چهارم از بدخشان دیدن کرد، برنامههایی را در راستای مسائل دینی و مذهبی اسماعیلیان مطرح کرد و در همان سال کلنگ مرکز اسماعیلیه در شهر دوشنبه زده شد. هرچند آقاخان چهارم بر عدم دخالت در سیاست تأکید نموده ولی علاقهی خود را به آنجام امور سیاسی نشان داده است. از مقالهها و سخنان وی چنان معلوم است که او در سیاست پیرو راه و روش آقاخان سوم سلطان محمد شاه (1256-1336ق) در سالهای آخر امامت وی است. (ذاکراف، 59)
ورود آقاخان چهارم به تاجیکستان علاوه بر کمکهای اقتصادی، اجتماعی و توجه به مسائل پیروان اسماعیلی هدف دیگری را نیز به دنبال داشت. به نظر میرسد وی برای ایجاد یک دولت یا منطقه خودمختار در بین سه کشور تاجیکستان، افغانستان و پاکستان بهعنوان محل زیست اسماعیلیان تلاش میکند. این طرح از جمله برنامههای انگلیس و آمریکا برای نفوذ در محدودهی یاد شده است چراکه هم مرز با روسیه و چین است. پس از آنکه آمریکا به افغانستان حمله کرد و مرزبانان روسی از خط مرز تاجیک و افغان خارج شدند، طرح ذکر شده از سر زبانها افتاد چنین احتمالاتی از آنجا مطرح میشود که این خانواده (آقاخانها) بیش از صد و شصت سال بهطور مداوم روابط نزدیکی با استعمارگران غربی بهخصوص انگلیس داشتهاند.
اعتقادات اسماعیلیان پامیر
اسماعیلیان پامیر اعتقادات خاصی دارند که با سایر مسلمانان و شیعیان تفاوت عمده دارد. از سوی دیگر اعتقادات آنها با مسائل عقیدتی فاطمیان مصر و اسماعیلیان قبل از الموت و به خصوص ناصر خسرو (394-481ق) تفاوت فراوانی دارد. از این رو ما در صدد بیان مسائل اعتقادی اسماعیلیان پامیر نیستیم ولی جهت آگاهی و آشنایی با برخی از مسائل مذهبی شان بهطور خلاصه به بعضی از آنها اشاره میکنیم.
امامت
امامت که یکی از ارکان بنیادین شیعه میباشد، در نزد اسماعیلیان نیز مورد تأکید فراوان قرار گرفته است؛ آنها معتقد به وجود امام در همه دورها هستند. (ناصر خسرو، وجه دین، 242، وخیر خواه، 1) اسماعیلیان معتقدند که مقام امامت یک مقام انتصابی است و امام از طرف خدا و امام قبلی منصوب میشود. (ناصر خسرو، پیشین، 246) یعنی امامت با نص از پدر به پسر میرسد نه به کسی دیگر از خانواده امام مانند: برادر، عمو و غیره. (میثم، 120)
اگر این را اساس امامت نزد اسماعیلیه بدانیم، چگونه صحیح خواهد بود که آقاخان سوم به اصل دینی پایبند نبوده است. چون وی ابتدا پسر ارشد خود علی خان (1294-1345ق) را برای ولیعهدی برگزید و در آخر عمر هر دو پسرش علی خان و صدرالدین را از امامت محروم کرد و طی وصیتی نوهاش کریم آقاخان چهارم را به امامت مذهب اسماعیلیه برگزید. (پیشین، 122؛ فرقانی، 428)
جا دارد در اینجا به مفهوم مقام امامت نزد آقاخان سوم نیز اشاره شود چون فرقهی آقاخانیه در دوران وی انسجام و ترقی یافته است، وی چنین اعتقاد دارد که:
جد بزرگم علیA هنگام وفات به امامت حسینA وصیت کرد و به همین روش امامان بعدی یکی بعد از دیگری اوصیای خود را تعیین کردند تا مردم را به سوی سعادت و نجات رهبری کنند و امام هر عصری دارای ارشادات و تعلیماتی است که با شرایط و اوضاع و احوال آن عصر هماهنگ است. بر شما باد به شناختن من و پیروی از رهنمودهایم و عمل به آنها و بر شما باد به شناخت آنچه که از شما پنهان است. (فرقانی، 126ـ127)
آقاخان سوم امامت خود را در امتداد امامت حضرت علیA میداند و به عقیده وی امام حسنA، امام نبوده است. او به صراحت مردم و پیروان خود را به اطاعت از خود دعوت میکند. این جا است که متوجه میشویم اسماعیلیان پامیر چه قدر به امامان خود اعتقاد دارند، که نام آنها را با جلال و کمال به زبان میآورند. طبق گفتههایی که شنیدهام حتی آنها را به مقام خدایی رساندهاند، همچنان که در هندوستان به آنها الوهیت نسبت داده شده است. (فرقانی، 124و 198)
آقاخان سوم به گفتههای خود کاملا پایبند نبوده است. پدر و پدر بزرگ وی هر طوریکه بودند ظاهر را رعایت میکردهاند ولی وی اینگونه نبود؛ نگاه به تاریخ زندگی وی نشان از عدم پایبندی به اصول دین، مذهب اسماعیلی و اسلام است. وقتی که نوبت به سلطان محمد شاه آقاخان سوم رسید، بهخاطر لاابالیگری و اظهار واقعیات خود، بسیاری از پیروان اسماعیلی برگشته و شیعه اثنی عشری شدند. (فرقانی، 194)
حج
اسماعیلیان آقاخانی به مسأله حج هم توجه دارند، امّا حج به معنای زیارت امام است یعنی زیارت آقاخان حکم حج را دارد و به آن حج در خانه میگویند، آنان حج بیتالله را واجب نمیدانند. (هالیستر، 436 و فرقانی، 124و بهمن پور، 351) اسماعیلیان برای زیارت به بمبئی میروند و در آنجا یکسال یا بیشتر یا کمتر توقف مینمایند، منتظر میمانند تاسرکار (آقاخان) از لندن تشریف بیاورند. اما غالب اوقات آقاخان را ندیده بر میگردند چراکه: خیر الزیارة فقدان المزور. بعد از مراجعت نیز، بعضی را کربلایی و برخی را حاجی خطاب میکنند. (دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 195) گاهی هم پیروان برای زیارت آقاخان از آفریقا به فرانسه و یا نقاط دیگری که وی در سفرهای مکررش چند روز در آنجا اقامت میکند، میروند.
بهنظر میرسد مسأله حج نزد اسماعیلیان پامیر فرق میکند چون آنها در مورد آنجام مراسم حج خانهی خدا بسیار سختگیرند. چنانکه ایواناف میگوید: وضع پیروان ایرانی این فرقه بهکلی فرق دارد. آنها که این شیوه پرستش همکیشان هندی خود را نوعی بتپرستی میدانند؛ به ندرت به زیارت امام میآیند. (هالیستر، 437) از سوی دیگر عدم رابطه با امام خود در قرن بیستم و همجواری و زندگی با مسلمانان اهل سنت، باعث شد تا اسماعیلیان پامیر مانند سایر مسلمانان برای حج به زیارت خانه خدا و مکه و مدینه میروند.
ناگفته نماند که میان نسل جدید و قدیم تفاوتهایی وجود دارد، چون پیرمردان و کهنسالان کسی را که امام زمان و آقاخان را زیارت کند حاجی میگویند، ولی تعداد این افراد بسیار کم است. علت این که برخی اسماعیلیان پامیر به حج نمیروند یا نسبت به آن بیتوجهند، این است که شرایط اجازه نمیدهد یا استطاعت آن را ندارند ولی کسانی هستند که در ایام حج به زیارت خانه خدا میروند.
حجاب
زنان اسماعیلیه در ابتدا مانند مسلمانان دارای ستر و حجاب بودند و ظاهرا حجاب را جزء مسائل شرعی میدانستند، این مسأله تا زمان آقاخان سوم وجود داشته است. زنان اسماعیلی هنوز در نقاط مختلف حجاب اسلامی را رعایت میکنند. اما با پا فشاری آقاخان سوم و اصرار وی بر منسوخ شدن حکم حجاب، زنان اسماعیلی حجاب را کنار گذاشتند. (بهمن پور، 347 و دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 601) هدف آقاخان از کشف حجاب، آزادی و مشارکت زنان در امور اجتماعی است.
نشریهی اسماعیلیه دربارهی زنان اسماعیلی مینویسد: «مدتی است که حجاب را کنار گذاشتهاند» و در ادامهی آن سردبیر نشریه گویی با افتخار میافزاید که: زنان اسماعیلی از هر لحاظ پیشرفتهتر از زنان سایر فرقههای مسلمان هند هستند. (هالیستر، 445) در مدرسههای آنها دختران و پسران با هم درس میخوانند و هیچ پرده و حائلی دانش آموزان را از هم جدا نمیکند و میخواهند همه کلاسها را مختلط کنند.
زنان اسماعیلی پامیر از این حکم استثنا نبودند و در کشف حجاب آنها علاوه بر دستور آقاخان، حکومت شوروی سابق هم نقش داشت. امروزه زنان اسماعیلی پامیر ستر و حجاب ندارند. (نادرخان، 207،184) البته باید توجه داشته باشیم که زنان اسماعیلی پامیر در نماز، حجاب و ستر دارند ولی در بیرون نماز و خارج از منزل چه در روستا و چه در شهر حجاب نمیکنند. شاید دستورات و احکامِ شرعی نبودن حجاب و ستر باعث شده باشد که زنان اسماعیلی پامیر زود در فرهنگ لباس پوشی زنان غربی و اجنبی هضم شوند و آن را برای خود یک نوع آزادی و مدنیت بدانند.
روزه
آقاخانیها روزهی ماه رمضان را واجب نمیدانند و تنها یک روز از آن یعنی 21 ماه رمضان را روزه میگیرند، چون در کتاب پندیات جوانمردی[16] توصیه شده است که: روزهداری در یک روز از سی روز (ماه رمضان) از آداب و رسوم است، اما بیشتر از آن ضروری نیست. (هالیستر، 435 و بهمن پور،350) طریقهی روزه نیز با روزهی سایر مسلمانان تفاوت دارد؛ به این ترتیب که از شب بیست و یکم هنگام خواب تا ساعت 12 ظهر فردا از خوردن و آشامیدن اجتناب میکنند. (هالیستر، 350)
اسماعیلیان پامیر این اعتقاد را ندارند چون روزه نزد آنها فرض عین بوده و به دستور آقاخان فرض شده است و مدت آن سی روز میباشد. (ناصر خسرو، وجه دین، 217) ولی علت روزه نگرفتن اسماعیلیان امروز پامیر این است که طی حکومت کمونیستها، روزه در بدخشان تقریبا از بین رفته بود و کارمندان دولت آن را اکیدا ممنوع ساختند و روزهداران را سر کار راه نمیدادند. اما با این اوصاف انسانهای باایمان کم نبودند که روزه میگرفتند. (چشمانداز، ش 11)
نماز
نماز نزد اسماعیلیان پامیر فرض میباشد و به آن خیلی اهمیت میدهند. آنها در یک شبانه روز سه وعده نماز میخوانند که هم به جماعت و هم به فرادا قابل خواندن است. اوقات این سه وعده تقریبا مانند وقتهای نماز مغرب، عشا و فجر است. (هالیستر، 431 و بهمن پور، 350) اسماعیلیان پامیر نماز ظهر و عصر ندارند و نمازهای سهگانه نیز بسیار با نمازهای سایر مسلمانان تفاوت دارد. متن نماز موافق فرمان امام تغییر میکند و خطبه به نام امام وقت خوانده میشود که متن آن از آیات قرآن است. (چشمانداز، ش 11) نماز آنها قیام و رکوع ندارد و همیشه در حالت نشسته رو به طرف قبله خوانده میشود مگر موقعی که نام امام حاضر و زنده که تمام دعاها خطاب به اوست برده شود که در این هنگام همه سجده میکنند. (هالیستر، 432)
بنابر شرح نماز اسماعیلیان که جان نورمن هالیستر در کتاب تشیع در هند آورده، نماز آنها حالتی ذکر و دعا مانند است که سرشار از اجزاء و بخشهایی خطاب به امام است. بعد از دعا ذکر اسامی پیران با تسبیح صد و یک دانهای تربت کربلا از مهمترین اعمال عبادی آنها محسوب میشود؛ (هالیستر، 434) نماز اسماعیلیان پامیر دارای شش سجده بوده و سن نماز خواندن از هفت سالگی شروع میشود. در سالهای حکومت شوروی سابق نماز خواندن ممنوع بود، آنها پس از چهل سالگی به نماز خوانی روی میآوردهاند. اما اکنون در هر خانوادهای نماز میخوانند. (چشمانداز، ش 11)
در نماز جماعت خلیفه یا پیر امامت را به عهده دارد و در جلو نیست بلکه در صف اول با نمازگزاران است. زنان و مردان از هم جدا بوده تقریبا 50 سانتیمتر بین آنها فاصله است و هیچ پرده و حائلی میان آنها نیست. اسماعیلیان پامیر اذان ندارند و هرگز در مناطق سکونت آنها صدای اذان شنیده نمیشود. آنها اعتقاد به اصل اذان دارند ولی آن را در وقت نماز نمیگویند البته با گفتن اذان مخالف نیستند و اگر گفته شود از آن استقبال میکنند. ایشان در نماز اقامه هم ندارند. شاید سبب این باشد که آنها به مسائل نماز مانند: واجب، فرض، سنت و مستحب توجه نمیکنند یا اصلا آن را در نماز ندارند.
اسماعیلیان پامیر نماز جمعه دارند ولی با نماز جمعه سایر مسلمانان تفاوت دارد؛ اذان و اقامه ندارد و در وقت شام و مغرب خوانده میشود و محتوای آن هم کاملا فرق دارد، در اصل خطبه ندارند ولی چیزی خطبه مانند در مورد تعلیم و تبلیغ خوانده میشود.
کتاب دعائم الاسلام قاضی نعمان (م 363ق) یکی از مهمترین کتابهای اسماعیلیه میباشد و از سوی دیگر ناصر خسرو (394-481ق) در میان اسماعیلیان پامیر از جایگاه بالایی برخوردار بوده و کتاب وجه دین وی یکی از مهمترین کتابهای آنها میباشد. در این دو کتاب در مورد نماز به تفصیل سخن گفته شده و اوقات پنجگانه نمازهای فجر، ظهر، عصر، مغرب و عشا ذکر و فرائض و سنتهای نماز بیان شده است. (ناصر خسرو، وجه دین، 130 و ابوحنیفه، 177)
حالا سؤال اینجا است که چه عواملی باعث شده که اسماعیلیان پامیر نماز خود را تغییر بدهند و این تغییر و دگرگونی در چه زمانی بوده است؟ برای ما معلوم نیست مگر از گفتهی جان نورمن. وی در کتاب خود چنین مینویسد:
اوقات نماز خوجهها را پیر تعیین کرده است و پیش از او خوجهها سه بار در دژ جماعتخانه اجتماع میکردند که با گرداندن دانههای تسبیح شیشهای یا عقیقی و یا از آن بهتر تسبیحی با دانههای تربت کربلا، صورت میگرفت، رسمی که هنوز هم ادامه دارد. (هالیستر، 431)
جان نورمن به تاریخ تغییر نماز حاضر اسماعیلیان اشاره کرده است ولی به گفتهی وی نماز آنها قبل از آن تغییر یافته است، هرچند به تاریخ دقیق دگرگونی آن اشاره نکرده است.
وجوهات شرعی
یکی از مسائل بسیار مهم نزد اسماعیلیان پامیر دادن وجوهات و عوائد میباشد که در مواقع مختلف و به مناسبتهای گوناگون به آقاخان میپردازند. این نوع وجوهات شرعی بسیار زیادند که مهمترین آنها شامل خمس، زکات و عشریه بهعنوان وجوهات واجب و نذورات و صدقات بهعنوان وجوهات مستحبی پرداخته میشود. (ناصر خسرو، وجه دین، 187 و بهمن پور، 349) مقدم بر تمام این وجوهات (مالیاتها) عشریه است. از دیرباز یعنی از سال 833ق صدرالدین، کیسه عشریه را بههمین منظور به اطراف جهت جمعآوری میفرستاد و طی حکمی که در دادخواهی در سال 1245ق صادر شد تمام صدقات را از آن شخص امام دانست و به او اختیار داد تا وجوه دریافتی را به هر ترتیبی که صلاح بداند، خرج کند. (هالیستر، 438)
اسماعیلیان پامیر از زمان گذشته وجوهات شرعی، نذورات و صدقات خود را به محضر امامان خود میرساندهاند. (دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، 577، 572 و فدایی، 119، 131، 140و نادرخان، 157) ولی پس از انقلاب اکتبر سال 1296ق دیگر قادر به ارسال مالیات و عوائد خود به آقاخان نبودند. (عدن نیبی، ش 1، 178) و بعد از استقلال کشور تاجیکستان (1370ق) و ارتباط با آقاخان چهارم، مردم توانستند وجوهات شرعی خود را از طریق نمایندگان آقاخان به وی برسانند و این رسم تا امروز هم رواج دارد.
مساجد و مدارس
اسماعیلیان پامیر مسجد ندارند و به جای مسجد نمازخانه دارند که به آن جماعتخانه میگویند. در اصل جماعتخانه تقریبا مانند مسجد است که در آن علاوه بر نماز، ختم، مراسمها و امور اجتماعی نیز برگزار میشود. از آنجا که جماعتخانهها مسجد نیستند از طرف دولت برنامهها و قانونی برای آن وضع نشده است. بنا به گفتهی نماینده دین در وزارت فرهنگ آقای سعیدبیگ محمد علیاف، اسماعیلیان پامیر شانس بیشتری در ایجاد و تأسیس جماعتخانه دارند چراکه در مورد جماعتخانه تا به حال برنامههای خاصی از طرف دولت در نظر گرفته نشده است.
اسماعیلیان پامیر در مناطق مختلف تاجیکستان جماعتخانه دارند از جمله در شهر دوشنبه و در ناحیه قمسنگیر که از بیرون مانند مسجد است. اگر مرکز اسماعیلیه را در شهر دوشنبه مسجد بدانیم، این اولین مسجد اسماعیلیان تاجیکستان خواهد بود.
اسماعیلیان پامیر هیچ مدرسهی دینی ندارند، ولی بنابر گفته کارمندان کمیته دین از 97 مدرسهای که در تاجیکستان وجود دارد تنها یکی از آن مدارس، برای پیروان اسماعیلیه است. به احتمال قوی این همان مرکز اسماعیلیه در شهر دوشنبه است. البته آقاخان چهارم تصمیم دارد یک دانشگاه بینالمللی در بام جهان در بدخشان و در مرکز اسماعیلیان پامیر، در شهر خارغ بنا کند. این دانشگاه که طرحهای اولیهی آن به اجرا در آمده است با مساحت بزرگ، امکانات پیشرفته و سالنهای مختلف فرهنگی و ورزشی مانند سالن استخر و چمن فوتبال در حال احداث است.
تعلیم و تبلیغ
وقتی که اسماعیلیان پامیر از اسماعیلیان جهان جدا شدند دوران رکود و افول آنها آغاز گردید. پیران و خلیفههای با سواد از دنیا رفتند و تعالیم اسماعیلی به دست افراد بیسواد افتاد و تنها در ظاهر، مسائل مذهبی را حفظ کرده و سینه به سینه منتقل کردند. در میان آنها عالمان و طالبان دینی بسیار کم است. (نادرخان، 184، عدن نیبی، ش 1، 178)، این عالمان نوخاسته مسائل دینی و مذهبی اسماعیلیه را به خوبی نمیدانند و آموزش دینی و مذهبی دربارهی فقه، عقاید، حدیث، تفسیر و غیره داده نمیشود. ولی در دانشگاهها و مکتبها (مدارس)، تاریخ اسلام گفته میشود و در غیر این صورت چیزی در مورد اسماعیلیان دیده نمیشود. عدم وجود عالمان و مدارس دینی باعث عقب ماندگی آنها شده است.
فعالیتهای تبلیغی در بین آنها بسیار ضعیف است اگر چه در خطبههای نماز جمعه و غیره تبلیغی صورت میگیرد ولی توجه جدی به آن نمیشود. تبلیغات آنها در مورد اخلاق و مسائل مذهبی میباشد و تبلیغی که بتواند دیگران را به کیش اسماعیلی دعوت کند دیده نشده یا اصلا ندارند. در تاجیکستان فقط به پامیریها شیعه اسماعیلی میگویند؛ تا به حال دیده نشده که دیگران بر اثر تبلیغ اسماعیلیان پامیر، شیعه اسماعیلی شده باشند. با تأسیس مرکز اسماعیلیه در شهر دوشنبه احتمال میرود که در سایهی فعالیتها و آموزشهای مختلف از قبیل: زبان خارجی، کامپیوتر، تکنولوژی و غیره عقاید و افکار اسماعیلیه به مردم معرّفی شود.
مرکز اسماعیلیه در تاجیکستان
اسماعیلیان پامیر سالها بود که پراکنده بودند و زیر نظر نهاد یا مؤسسه خاصی نبودند که بیانگر هویت آنها باشد، آقاخان چهارم تصمیم گرفت یک مرکز اسماعیلیه در تاجیکستان بنا کند. وی در سفری که در سال 2003م به تاجیکستان داشت با همراهی رئیس جمهور این کشور امام علی رحمان، اولین خشت این مرکز را در شهر دوشنبه نهادند و در روز 12 اکتبر سال 2009م احداث این مرکز به پایان رسید. با شرکت آقاخان چهارم و خانوادهاش، امام علی رحمان، عدهای از وزیران و سیاستمداران و جمعیتی کثیر که از نقاط مختلف تاجیکستان که به جهت دیدن آقاخان و این مرکز آمده بودند، افتتاح گردید.
این پنجمین مرکز اسماعیلیه در جهان بود که افتتاح میشد چهار مرکز دیگر پیشتر در انگلستان، کانادا، پرتقال و امارات بنا شده بود. همهی این مراکز با سرمایه بنیاد رشد آقاخان ساخته شده است.
مرکز واقع در دوشنبه دارای چهار بخش میباشد؛ مأموری، جوانان، تربیتی و تالار اجتماعی و جماعتخانه. اساس این مرکز، فرهنگی و غیر سیاسی است و اصول برنامههای آن مبتنی بر مسائل آموزشی است. اسماعیلیان پامیر از احداث این مرکز خوشحالاند و بنابر دموکراتیک بودن حکومت تاجیکستان بنای چنین مرکزی را حق مسلم اسماعیلیان میدانند.
اسماعیلیان بدخشان و مسلمانان تاجیکستان
شرایط مذهبی آسیای میانه چه قبل از اسلام و چه بعد از آن با یک نوع تساهل و تسامح همراه بوده است که باعث ظهور و رشد مذاهب گوناگون میشد. مردم مسلمان تاجیک این ویژگی و خصوصیت را حفظ نموده و امروز هم میتوان تساهل و تسامح مذهبی را در میان آنها دید. از سوی دیگر اسلامی که در تاجیکستان وجود دارد یک اسلام معتدل، مسالمت آمیز و تحمل پذیر است. در این کشور مسائل فقهی و ادبیات نسبت به مسائلی دیگری دینی رواج بیشتری دارد و جریان کلامی بسیار ضعیف میباشد.
با وجود هردو جمعیت شیعه و سنی در آن تا بهحال دیده نشده که این دو گروه بر سر مسائل کلامی یکدیگر را تکفیر کنند و یا درگیری میان آنها ایجاد شده باشد. میتوان در این امر، سختگیری حکومت شوروی سابق را مؤثر دانست چون در آن دوران مخالفت با دین اسلام هدف اصلی آنها بود، این سختگیری ناخودآگاه تاثیر خود را گذاشت و مسلمانان را نسبت به ارکان اسلام و واجبات دینی بیتفاوت و بیاهمیت بار آورد.
مردم تاجیک، اسماعیلیان پامیر را مسلمان میدانند و با آنها بهعنوان مسلمان معامله میکنند. اسماعیلیان پامیر در مراسم و معرکهها در کنار بقیه مسلمانان بوده و پشت سر آنها نماز میخوانند و برخی از آنها به اهل سنت گرویدهاند. اسماعیلیان پامیر در دوران جنگ داخلی تاجیکستان از طرفداران سرسخت حزب اسلامی بودند. امروزه دو هزار نفر از آنها عضو حزب نهضت اسلامی تاجیکستان میباشند. پامیریان مردمی خوش خلق، خونگرم و خوش مراوده هستند.
مسلمانان تاجیکستان اعم از شیعه و سنی سالیان درازی است که در پرتو وحدت اسلامی در کنار هم زندگی میکنند. در وحدت و همزیستی میان آنها چند عامل موثر بوده است. الف: سختگیریهای حکومت کمونیستی تاجیکستان، ب: مطرح نبودن مسائل کلامی میان مسلمانان، ج: تبلیغات نداشتن شیعیان اسماعیلی، د: عدم پایبندی و جدی نبودن اسماعیلیان پامیر در مسائلی عقیدتی، ه: شیعیان اسماعیلی تاجیکستان مانند شیعیان ایران، پاکستان و مناطق دیگر مورد حمله و تکفیر قرار ندارند، و: در ارتباط و معاملات با اسماعیلیان پامیر بیشتر جنبه قومی آنها لحاظ میشود نه جنبه مذهبی.
نتیجه
کیش اسماعيلي از همان آغاز پيدايش خود توسط داعیان این مذهب در تاجیکستان، طرفدارانی پيدا كرد و در سالهای بعد، فعاليت اين مذهب در تاجیکستان اوج گرفت. ناصرخسرو بزرگترين نقش را در ترويج و گسترش كيش اسماعيلي در تاجیکستان داشت. وي از سال 444 تا 481ق در بلخ و بدخشان، بهعنوان داعي و حجت به تبليغ آيين اسماعيلي مشغول بوده است. در هنگام حمله مغول به تاجیکستان، مناطق بدخشان كه در حصار كوهها بوده و از حمله مغول دور مانده و برای اسماعیلیان دیگر مناطق، به پناهگاه تبدیل شده بود. اسماعیلیان کنونی تاجیکستان هر چند که کیش خود را تا به حال حفظ کردهاند ولی در مجموع، در دورههاي اخير از لحاظ علمي و فرهنگي به انحطاط گراییده و در عقايدشان خرافات بسیار راه یافته است. اسماعيليان امروز تاجیکستان در مورد حضرت عليA و امامان اسماعيليشان بسيار غلو ميكنند و معتقد به حلوليت و تناسخ در مورد ائمه هستند آنان به احكام شرعي نيز چندان پایبندی ندارند.
منابع
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار الکتاب العربی، 2004م.
ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، 1993م.
ابن ندیم، کتاب الفهرست، لندن، موسسه الفرقان للتراث الاسلامی ، ۱۴۳۰ هـ / ۲۰۰۹ م
ابوحنیفه، قاضی نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، بیروت، دار الاضیاء، 1995م.
اسپوزیتو، جان. ل، دایرةالمعارف جهان نوین اسلام، ترجمه و تحقیق زیر نظر حسن طارمی، تهران، نشر کتاب مرجع و کنگره، 1388ش.
آشتياني، اقبال عباس، تاريخ مغول، تهران، اميركبير، 1365.
بولدریف، ا.ن، گریگورییف، س.ی، تاریخ بدخشان، مسکو، انتشارات ادبیات خاور فرهنگستان علوم روسیه، 1998م.
بابرینسکی، اسماعیلیان، ترجمهی جان بابایف و محمد شیزاد شایف، خاروغ: اتحادیه استحصالی مطبعههای ولایت مختار بدخشان 1992 م.
بامداد، مهدی، شرح رجال ایران، تهران، انتشارات زوار، 1378ش.
بلخی، عبداللهبن عمر صفی الدین، فضایل بلخ، تهران، جنگل، بیتا
بهمن پور، محمد سعید، اسماعیلیه از گذشته تا حال، تهران، انتشارات فرهنگ مکتوب، 1387ش.
تارم، میثم، تاریخ و عقاید اسماعیلیه آقاخانیه، کرمان، مرکز کرمان شناسی، 1374ش.
تامر، عارف، تاریخ الاسماعیلیه، بیروت، ریاض الرئیس للکتب و النشر، 1991م.
ثعالبی، آداب الملوك، تحقیق جلیل العطیه بیروت، دارالغرب الاسلامی، 1995م.
جعفریان، رسول، اطلس شیعه، تهران، سازمان جغرافیایی نیروی مسلح، 1387ش.
الجويني، تاريخ جهانگشا، تصحيح محمد قزويني، ليدن هلند، مطبعة بريل، 1916م.
{نامعلوم}، سنتها و رسوم مذهبی اسماعیلیان بدخشان، چشمانداز، شماره 11.
حاتم، نماز، تاریخ خلق تاجیک، دوشنبه، انتشارات اپاگراف، 2007م.
حسینی، سید مهدی، آقاخان و اسماعیلیه بدخشان تاجیکستان، فصلنامه مرکز مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، تهران، وزارت امور خارجه، شماره 5، 1373ش.
خسرو، ناصر، جامع الحکمتین، تهران، نشر شرکت گلشن، 1363ش.
_______ ، دیوان اشعار، تهران، نشر علم، 1385.
_______ ، سفر نامه، تهران، انتشارات ققنوس، 1382ش.
_______ ، وجه دین، تهران، انتشارات اساطیر، 1382ش.
خوشدل، محمدرضا، غریب دره یمگان، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1384ش.
خیر خواه، شناخت امام. (رساله اسماعیلیه در حدود دین)، مصحح ایوانوف، تهران، مجمع ذخایر اسلامی1959م.
دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمهی دکتر فریدون بدرهای، تهران، نشر پژوهش فرزان روز، 1375ش.
______ ، مختصری در تاریخ اسماعیلیه سنتهای یک جماعت مسلمان، ترجمهی دکتر فریدون بدرهای، تهران، نشر پژوهش فرزان روز، 1378ش.
ذاکر اف، فیض علی، ذاکر آوا و ملیکه، نبی آوا، تاجیکستان در عصر 20 و ابتدای عصر 21، دوشنبه، انتشارات مطبوعات، 2008م.
صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، تهران، سمت، 1383ش.
صدر حاج سید جوادی، دایرة المعارف تشیع، تهران، نشر شهید سعید محبی، 1381ش.
عدن نیبی، ترجمهی احتشامی اکبری، کاملیا، فصلنامه مرکز مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، تهران، وزارت امور خارجه شماره 1، سال 1371ش.
غفوروف، باباجان، تاجیکان، دوشنبه، انتشارات عرفان، 1997م.
فدائی، محمدبن زینالعابدین، تاریخ اسماعیلیه. (هدایة المؤمنین الطالبین)، تصحیح الکسادر سیمیونوف، تهران، انتشارات اساطیر، 1373ش.
فرقانی، محمد فاروق، تاریخ اسماعیلیه قهستان، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی 1385ش.
فرهنگ مصادر زبانها و گویشهای ایرانی تاجیکستان، دوشنبه، نشر پیوند، 1998م.
فضای، یوسف، مذهب اسماعیلی و نهضت حسن صباح، تهران، عطایی، 1374ش.
فن برکه، آسترید و والنتین بوشکف، جنگ داخل تاجیکستان، ترجمهی لادن مختاری و علی رحمانی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1381ش.
الگار، حامد، شورش آقاخان محلاتی و چند مقاله، ترجمهی ابوالقاسم سری، تهران، انتشارات توس، 1380ش.
گروه مذاهب اسلامی، اسماعیلیه. (مجموعه مقالات)، تصحیح فرهاد دفتری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1381ش.
قفطي، تاريخ الحكماء، تهران، دانشگاه تهران 1347 ش.
مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، تهران، امیر کبیر، 1381ش.
منظمی، رویا، تاجیکستان، تهران، وزارت امور خارجه، 1374ش.
موسوی بجنوردی، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، نشر مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1374ش.
موسوی، سیدرسول، صلح تاجیکستان به روایت اسناد، تهران، وزارت امور خارجه، 1382ش.
نادرخان، محمد، راهنمای قطغان و بدخشان، مصحح دکتر منوچهری ستوده، تهران، مؤسسه فرهنگی جهانگیری، 1366ش.
میرسلیم مصطفی و حداد عادل، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1377ش.
ناصری، عبدالمجید، تاریخ تشیع در افغانستان، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1386ش.
نور، شمس الحق، اسلام و نهضت اسلامی در تاجیکستان معاصر، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه ی هنری، 1374ش.
نیشابوری، محمد کریم، تاریخ و عقاید فرقه آقاخانیه، محقق حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالتفسیر، 1386ش.
هاجسن، مارشال، فرقه اسماعيليه، ترجمه فريدون بدرهای، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1346.
هالیستر، جان نورمن، تشیع در هند، ترجمه آزرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1373ش.
[1]. سُغد نام یکی از ولایتهای کشور تاجیکستان است و مرکز آن شهر خُجَند نام دارد.
[2]. شهر سمرقند بهعنوان معروفترين و شناختهشدهترين شهر ماوراءالنهر، در فاصله 300 كيلومتري جنوبغربي تاشكند، پايتخت جمهوري ازبكستان واقع شده است.
[3]. پايگاه اسماعيليان نزاري در ايران.
[4]. پامیر یکی دیگر از نامهای بدخشان تاجیکستان میباشد.
[5]. ولایت خَتلان یکی از استانهای کشور تاجیکستان و مرکز آن شهر قُرغانتپه است.
[6]. خاروغ مرکز استان خودمختار کوهستان بدخشان تاجیکستان است.
[7]. شُغنان یکی از ناحیههای ولایت خودمختار کوهستان بدخشان است که در شرق جمهوری تاجیکستان قرار دارد. مرکز آن روستای میدِنشار است که در کناره رود پنج در مرز با افغانستان قرار دارد.
[8]. شاه دره: یکی از روستاهای بدخشان تاجیکستان میباشد.
[9]. بازگیر: روستای واقع در بدخشان تاجیکستان
[10]. یارکند: شهری است در ترکستان شرقی میان کاشغر و ختن از توابع چین .
[11]. شیگین: یکی از روستاهای بدخشان تاجیکستان میباشد.
[12]. روشان: جماعت و شهرکی در جنوب شرقی کشور تاجیکستان است که در ناحیهی روشان ولایت مختار کوهستان بدخشان قرار دارد.
[13]. اِشکاشِم: یکی از ناحیههای ولایت خودمختار کوهستان بدخشان است که در شرق جمهوری تاجیکستان قرار دارد.
[14]. زیباک: یکی از ناحیههای ولایت خودمختار کوهستان بدخشان است که در شرق جمهوری تاجیکستان قرار دارد.
[15]. چترار: شهرکی در ولایت بدخشان تاجیکستان قرار دارد.
[16]. کتابی است که امام اسماعیلیان در کهک قم آن را به زبان فارسی نوشت و نام آن را پندیات جوانمردی گذاشت و به پیروان خود که از هند آمده بودند گفت: این پیر شماست، از این کتاب پیروی کنید.